چکیده
خدای متعال برای هدایت آدمیان بهلطف خویش فرستادگانی را از جنس خودشان برایشان برگزید؛ ازآنجاکه تمامی آنان ازسوی خدای واحد مبعوث شدند، کلام همگی آنها در یک راستا بوده و هیچ تناقضی در سخنانشان یافت نمیشود. این سلسلهی نورانی بهخواست خدای سبحان به وجود حضرت خاتمالانبیاء محمدبنعبدالله صلیالله علیه و آله خاتمه یافت و از آن پس هادیان آسمانی منحصر در دوازده نفر، بهعنوان جانشینان خاتم پیامبران امر هدایت مردم را متکفل شدند. در این نوشتار برخی آیات و روایاتی که بیانگر استمرار و تداوم هدایت آسمانی است بهاختصار بررسی میشود و نشان داده میشود که هدایت انسانها بهوسیله ائمه علیهمالسلام پس از پیامبر خدا همچنان ادامه داشته و دارد.
کلیدواژه
خاتمیت، تداوم هدایت، امامت شیعی، شیعهی دوازدهامامی، مهدویت
مقدمه
قرآن کتاب هدایت است تا روز قیامت. این کتاب، اعجاز جاویدان خداوند است و نشانهای است بر صداقت و حقانیت دیانت اسلام. پیامبر خاتم در کنار این آیت آسمانی، امت خویش را به تمسک به ریسمان محکم دیگری فراخواند و آن عترت خویش است. نه این دوازده نور الهی از قرآن جدا میشوند و نه کتاب آسمانی از آنان علیهمالسلام، تا آنگاه که در حوض کوثر بر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وارد شوند.[۱] سکّان هدایت مردم در طول تاریخ به دستان مبارک برگزیدگان الهی، انبیا و رسولان بودهاست.
با پایان یافتن این راه هدایت بهخواست خدای متعال ۱۲ جانشین خاتم رسل وظیفهی هدایت مردم را بهعهده داشته و دارند. هدایت مردم تا برقراری قیامت کبری ادامه دارد؛ این مقاله به برخی از آیات و روایات که بیانگر این واقعیت است اشاره دارد.
هادی هر امت
یکی از آیاتی که بر امامت بعد از نبوت خاتمالانبیا صلیالله علیه و آله دلالت دارد، آیه هفتم سوره رعد است. خداوند در این آیه ابتدا به کلام کفار اشاره میفرماید که “میگویند: چرا آیه و نشانهای از جانب پروردگار بر او نازل نمیشود؟” قرآن در ادامه میفرماید: “إنما أنت منذر و لکلّ قوم هاد” پیامبر! بهراستی که تو انذاردهندهای و برای هر قومی هدایتگری است.
دقت در محتوای تمامی آیه، حاوی پیامهای هدایتی فراوان است؛ اما سخن در بخش پایانی این آیه است که خداوند برای هر قومی هدایتگری قرار دادهاست؛ ولی این هدایتگران را باید خود هادی آسمانی معین فرماید وگرنه مردم همانگونه که قادر به انتخاب نبی نیستند، قادر به انتخاب جانشین نبی نیز نخواهند بود و نهتنها از این کار ناتوانند که هیچ إذنی هم به آنان برای این کار داده نشدهاست.
سیوطی(م ۹۱۱ق) طی چند روایت، علی علیهالسلام را هادی بعد از نبی معرفی میکند؛ از جمله: “وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا با اشاره به سینهی مبارک خویش، خود را منذر معرفی فرمودند و آنگاه دست مبارک بر شانه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نهادند و فرمودند: آن هادی آسمانی تو هستی ای علی که هدایتِ هدایتشدگان امت من بعد از من، تنها بهدست توست.” (سیوطی، الدرالمنثور، ج۴، ص۴۵).
استرآبادی (م۹۴۰ق) نیز در تفسیر خویش بهنقل از شیعه و سنی از جمله ابوالقاسم حسکانی، هدایتگر را حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میداند(استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۲۳۷). بهراستی اگر این سلسلهی هدایت بعد از پیامبر ادامه نمییافت، رسالت پیامبر در ایام کوتاه بیستوچندساله خاتمه مییافت! اما به لطف و حکمت الهی این راه نورانی همچنان تداوم دارد؛ لذا این سلسلهی هدایت بعد از پیامبر که از علیبنابیطالب علیهالسلام آغاز میشود، به آن حضرت ختم نمیشود.
ابوبصیر این آیه را خدمت امام صادق علیهالسلام تلاوت کرد. آن حضرت فرمودند که رسول خدا منذر است و علی علیهالسلام هادی. سپس حضرتش سؤال فرمودند: ابامحمد!(کنیه ابوبصیر) آیا امروز هم هدایتگری هست؟ ابوبصیر پاسخ داد: بله، فدایتان شوم. همیشهی ایام، هدایتگری از پس هدایتگری دیگر بوده تا امروز به شما رسیدهاست. آن حضرت با دعای خیر رحمک الله پاسخش را تأیید فرمودند و ادامه دادند: اگر آیه در مورد شخص نازل شود و او بمیرد، آیه نیز میمیرد و مرگ کتاب نیز فرا میرسد؛ اما او زنده است و جاری است در ادامه راه، همچنان که قبل از آن جاری بودهاست(استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۲۳۶).
اشکوری (م ۱۰۹۰ق) نیز همین مطلب را از عامه و خاصه نقل میکند و استدلال علیبنابراهیم قمی بر تداوم هدایت را میآورد:
اين آيه كريمه رد قول آن جماعت است كه معتقدند در هر عصرى وجود امام مفترضالطاعة لازم نيست؛ و دلالت دارد بر اينكه زمين خدا هيچگاه از حجت خالى نيست، چنانچه حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمودند: زمين خالى از حجت الله نيست يا ظاهر و مشهود و يا مخفى و مستور (اشکوری، تفسیر شریف لاهیجی، ج ۲، ص۵۷۸).
گزارش امام مجتبی علیهالسلام هم درمورد این آیه شنیدنی است:
روزی رسول خدا خطبه خواندند؛ و بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند: ای مردم! نزدیک است که دعوت پروردگارم را اجابت کنم و من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترتم اهل بیتم؛ تا زمانیکه به آن دو چنگ زنید هرگز گمراه نشوید. از ایشان فرا بگیرید اما نخواهید که به ایشان یاد بدهید؛ چراکه آنها از شما داناترند. زمین از وجودشان خالی نمیشود که اگر بشود، اهلش را در خود فرو میبرد.
سپس فرمودند: بارالها من میدانم که علم پایان نمیپذیرد و دانش قطع نمیشود و تو زمین خودت را از حجت خودت بر خلق خویش خالی نمیگذاری؛ چه آشکار باشد و حتی اطاعت نشود و یا اصلاً ترسان و گمنام باشد؛ و این بدان جهت است که حجت تو باطل نشود و دوستانت بعد از آنکه هدایتشان کردی، گمراه نشوند؛ تعداد اینها بسیار اندک است، هرچند ارزششان نزد خدا بسیار عظیم است.
آن حضرت که از منبر پایین آمدند، پرسیدم: ای رسول خدا! مگر شما حجت بر همه خلق نیستی؟
فرمودند: ای حسن! خداوند میفرماید: تنها من منذرم و علی هادی است.
گفتم: ای رسول خدا! پس فرمایش شما که زمین از حجت خدا خالی نمیشود، چه میشود؟
فرمودند: علی (علیهالسلام) امام و حجت بعد از من است و تو حجت و امام بعد از او و حسین امام و حجت بعد از تو؛ و بهراستی که خدای آگاه تیزبین مرا خبر داد که از نسل حسین (علیهالسلام) پسری است علینام، همنام جدش علی (علیهالسلام) پس آنگاه که عمر مبارک حضرت سیدالشهدا بهسر آید، امر امامت را به همین فرزندش علی واگذار میکند و او حجت و امام بر مردم است.
و خداوند به این علی، فرزندی خواهد داد که همنام من و شبیهترین فرد به من است، دانش او دانش من است و فرمان او فرمان من، او امام و حجت بعد از پدرش است.
و خداوند از صلب او مولودی خارج میسازد که به او جعفر میگویند، راستگوترین خلق است در گفتار و کردار، او امام و حجت است بعد از پدرش.
و خداوند از صلب او مولودی را خارج میسازد که به او موسی میگویند، همنام موسیبنعمران، او شدیدترین مردم است در عبادت و بندگی، اوست امام و حجت بعد از پدرش.
و خداوند از صلب موسی پسری را خارج میسازد علینام، او گنجینهی دانش الهی است و محل حکم او، اوست امام و حجت بعد از پدرش.
و خداوند از صلب علی مولودی را خارج میسازد که به او محمد گویند. او حجت بعد از پدرش است.
و خداوند از صلب محمد، مولودی را خارج میسازد که به او علی میگویند؛ او حجت و امام است بعد از پدرش.
و خداوند از صلب علی، مولودی را خارج میسازد که به او حسن میگویند؛ اوست امام و حجت بعد از پدرش. و خداوند از صلب امام حسن (علیهالسلام) حجت قائم را خارج میسازد که او امام شیعیان است و رهاکننده دوستانش، غایب میشود تا دیده نشود؛ پس عدهای از امر او برمیگردند و میگویند این وعده چه زمانی است اگر راست میگویید؟ و دیگران ثابتقدم میمانند. و اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنچنان طولانی گرداند تا قائم ما خروج کند و زمین را از قسط و عدل پر سازد، آنچنان که از جور و ستم پر شده باشد. پس زمین (از حجتی) خالی نمیماند، خداوند به شما علم و فهم مرا عطا میکند و من این را از خداوند خواستهام که علم و فقه را در دودمان من و نسلاندرنسل من قرار دهد (ابنخزاز، کفایةالاثر، ص ۱۶۳ – ۱۶۵).
ابوالفتوح رازی (م ۵۵۶ق) بعد از ذکر روایاتی ذیل رعد:۷ مینویسد: حذيفةبناليمان روايت كرد كه رسول عليهالسّلام گفت: اگر اين كار، يعنى كار خلافت، با على فگنى [=قرار دهی] او هادى مهدى است. اينجا اشارتى است و در آن اشارت تو را بشارتى است و آن، آن است كه چون امام اوّلت هادى است و امام آخرت مهدى، دليل نجات و خلاص تو آن است.
آنگاه از همین هدایت آسمانی، عصمت را نتیجه میگیرد: وثاقت به اين هدايت، كه را باشد، جز آنكه امامش معصوم باشد؟! (ابوالفتوح، روح الجنان، ج ۱۱، ص ۱۸۶).
امام هر انسان
در آیه ۷۱ سورهی اسراء نیز میخوانیم: یوم ندعوا کل أناس بإمامهم
برخی مفسران “امام” را در آیه، “کتاب” تفسیر کردهاند، اما رأی برگزیدهی طبری(م۳۱۰ق) در “امام”ی که در قیامت فراخوانده میشود، امامی است که در دنیا به او اقتدا کردهاند. بهاینترتیب این مفسّر سنیمذهب، تمام اقوالی را که “امام” را کتاب خدا و غیره دانستهاند، رد میکند (طبری، جامعالبیان، ج ۱۵، ص۸۶).
اینک شایسته است هرکدام از هدایتطلبان به خود بنگرد که چه کسی را در این دنیا به امامت برگزیدهاست تا در آخرت با او باشد؟ امامی که خداوند او را انتخاب کرده و همچون سفینهی نوح معرفی شده، یا امامی که در سقیفه به هوای نفس خود او را برگزیدهاند؟
بهاینترتیب با توجه به این دو نکته:
- ائمه علیهمالسلام معصومند.
- زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمیماند.
میتوان سلسلهی امامت را بعد از رسول خاتم جستوجو کرد. در روایات بسیاری، جانشینان پیامبر خاتم را به عدد نقبای بنیاسرائیل ۱۲ نفر دانستهاند (از جمله کفایةالاثر ص ۲۵، ۴۷، ۵۸، ۱۳۰و ۲۴۴) و چنانچه دیدیم در روایاتی اسامی آنها نیز ذکر شده است.
آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم»(نساء: ۵۹) که نازل شد، جابر خدمت حضرت رسول خدا صلیالله علیه و آله میرود و میپرسد: ما خدا و رسولش را شناختیم، اما اولوالامر کیانند که خداوند اطاعتشان را همردیف اطاعت شما قرار دادهاست؟ حضرت رسول صلیالله علیه و آله اسامی ۱۲ امام را بیان میفرمایند، به امام پنجم که میرسند میفرمایند و تو او را درک میکنی، سلام مرا به او برسان؛ به امام زمان علیهالسلام نیز که میرسند، میفرمایند: او همنام و همکنیهی من است، حجت خداست در زمین و باقیماندهی اوست در بین بندگانش؛ همان کسی است که خداوند عزوجل به دستان مبارکش شرق و غرب عالم را فتح میکند و همان کسی است که از شیعه و دوستانش غایب میشود؛ غیبتی که در آن، کسی بر امامت او ثابتقدم نمیماند مگر آنکه خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد.
در همین روایت است که جابر از کیفیت بهرهوری شیعه از امامش در غیبت آن حضرت علیهالسلام نیز سؤال میکند، رسول خدا با سوگند میفرمایند: شیعه از پرتو انوار امام بهرهمند است و به ولایتش در غیبتش سودمند است؛ همانگونه که مردم از پرتو خورشید در زمانی که ابر آن را پوشانده باشد بهره میبرند(استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۱۴۱).
صاحب تأویلالآیات نیز از قرین بودن اطاعت اولوالامر علیهمالسلام با رسول خدا صلیالله علیه و آله، عصمت آنان را نتیجه میگیرد(همان، ص۱۴۲).
حاکم حسکانی(م۴۹۰ق) ذیل این آیه، روایتی نقل میکند که تأکید دیگری است بر حدیث ثقلین و لزوم وجود امام در کنار قرآن. او با سند خویش نقل میکند که ابوبصیر این آیه را خدمت امام باقر علیهالسلام تلاوت کرد. آن حضرت فرمودند: این آیه دربارهی علیبنابیطالب علیهالسلام نازل شدهاست. ابوبصیر گفت: مردم میگویند چرا خداوند در کتاب خویش نامی از علی و اهلبیتش نبرده است؟ آن حضرت فرمودند: به آنها بگو خداوند نماز را نازل کرد؛ اما از تعداد رکعات آن ۳یا ۴ رکعت سخن نگفت و این رسول خدا بود که آن را تفسیر کرد؛ و حج را نازل کرد اما نفرمود هفت شوط طواف کنید تا اینکه این را نیز رسول خدا برایشان تفسیر فرمود. این آیه را هم نازل کرد “خدا را اطاعت کنید و اطاعت کنید رسول را و اولوالامرتان را” پس در علی و حسن و حسین نازل شده؛ و رسول خدا فرمودند: شما را به کتاب خدا و اهلبیتم سفارش میکنم. من از خداوند خواستم که بین آن دو جدایی نیندازد تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند و خداوند هم این را به من عطا فرمود (حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۱۹۱).
حل معضلات مردم در ادوار مختلف، به دست امامان علیهم السلام و پاسخگویی ایشان به مشکلاتشان، نیز لزوم همراهی کتاب و عترت و بقای وجود مفسّر و مبیّن کتاب الهی را در طی مسیر هدایت تأکید میکند. در اینجا فقط به یکی از قضاوتهای امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره میشود:
دو زن در زمان عمر دربارهی كودكى – كه هركدام از آنها ادّعا داشت كه فرزند اوست، بىآنكه بيّنه داشته باشند- نزاع كردند… حكم اين دعوا بر عمر مشتبه گشت و به سراغ اميرالمؤمنين عليهالسلام رفت. حضرت آن دو زن را خواست و آنان را موعظه كرد و ترساند، ولى هرکدام آنان بر مدّعای خويش پا برجا بودند. حضرت وقتى ديد نزاع اين دو ادامه دارد، فرمود: ارّهاى برايم بياوريد. دو زن گفتند: چه مىخواهى بكنى؟ حضرت فرمود: كودك را دو نيم كنم؛ براى هركدامتان نيمى. يكى از آن دو ساكت بود ولى ديگرى گفت: خدا را! خدا را! اى ابوالحسن، اگر قطعاً اين كار را مىكنى، من بچه را به او بخشيدم. حضرت فرمود: اللّه اكبر! اين فرزند توست نه آن زن ديگر؛ که اگر فرزند وى بود، او هم دلش بر او مىسوخت و بر او مىترسيد. در اينجا آن زن هم اعتراف كرد كه کودک از آن زن دیگر است. عمر شاد گشت و براى اميرالمؤمنين عليهالسلام دعا نمود (بروجردی، منابع فقه شيعه، ج۳۰، ص۲۹۱).
بدیهی است که اگر به امام علیهالسلام رجوع نمیشد، حکم خداوند نیز اجرا نمیشد! در مکتوبات حدیثی و تاریخی، گوشههایی از سعهی دانش این هادیان آسمانی که در حل معضلات فکری مردم و درماندگیهای خلفا راهگشا بودهاند، گزارش شده است.
کلمۀ باقیه
از دیگر آیات قرآن که بر تداوم هدایت تا قیام قیامت دلالت دارد، آیه ۲۷ سوره زخرف است: «و جعلها کلمة باقیة فی عقبه». براساس این آیه، روشن است که وقتی خداوند متعال کلامی ماندگار قرار میدهد، هدایت بهوسیلهی آن کلام ماندگار در زمانهای مختلف انجام میشود و مردمان به حال خود رها نمیشوند و هدایت به همگان خواهد رسید.
امام سجاد علیهالسلام ذیل این آیه فرمودند: این آیه دربارهی ما نازل شده؛ امامت در نسل حسینبنعلی بنابیطالب است تا روز قیامت. بهراستی که قیامکنندهی ما دو غیبت دارد که یکی از دیگری طولانیتر است … در این غیبت، بسیاری از مردم از قول به امامت برمیگردند، مگر کسی که یقینش پایدار و شناختش صحیح باشد و در نفس خویش تنگی و سختی از قضای ما نیابد و تسلیم ما اهلبیت باشد(ابوحمزه ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص ۲۹۸).
علاوه بر اینها، آیات و روایات دیگری نیز نشانگر تداوم هدایت انسانها بهوسیلهی ائمه علیهم السلام است که برای جلوگیری از طولانی شدن مقاله، از ذکر آنها صرفنظر شد.
دوران حاضر
زمان ما، دوران امامت امام زمان حجةبنالحسن العسکری است. آن حضرت نهمین فرزند از نسل سیدالشهدا علیهالسلام است، او زنده است و غایب. هماکنون نیز خورشید عالمتاب ایشان از پس پردهی غیبت به انسانها نفع رسانده و آنانی را که بهدنبال هدایت هستند، راهنمایی میکند. به این موضوع در روایت جابر که پیش از این ذکر شد، اشاره شده است (استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۱۴۱).
دوران غیبت مانع بهرهوری مردم از آن خورشید فروزنده نیست، آنانکه با تمام وجود به حضرتش دل بستند و در زندگی خویش به معنای واقعی کلمه، ولایتش را پذیرا شدند و خود را خدمتکاری برای حضرتش دانستند و در تمام معضلات، حلال مشکلات را فقط آن یگانهی دوران دانستند، توانستند از عمر خویش نهایت بهره را برده و مردم را نیز تاحدامکان به آن وجود مقدس دلالت نمایند. غیبت امام(عج) برای آنان بهمنزلهی حضور بوده و گویی همواره شب و روز، خود را در محضر حضرتش حاضر میدانستند. اینان هدفی جز جلب رضای حضرتش نداشته و قدمی جز برای شادی دل حضرتش برنداشتند، راه راست الهی را یافته و همواره در آن به پایداری گام نهادند و هرگز نلغزیدند، هوای نفس بر آنان چیره نشد و زرقوبرق دنیا آنها را نفریفت. همچون مولایشان که طرید و فرید و شرید است، تنها بودند اما از تنهایی هراسی به دل راه ندادند و با وجود همراهی با مولای خویش، تنهایی را احساس نکردند. آنان در دنیا همواره با مولای خود همراهی کردند تا در آخرت نیز با آن حضرت فراخوانده شوند. صدالبته این مسیر نورانی در دوران غیبت هنوز هم رهروانی دارد. اینان منتظرند تا دوازدهمین امام هدایتگر، بهپا خیزد و پرچم عدالت را در سرتاسر جهان به اهتزاز درآورد و جور و ستم را به اضمحلال کشاند. جا دارد هدایتجویان و عدالتدوستان، امامتش را اقرار کنند، به یادش باشند و فراموشش نکنند، دعاگویش باشند، دلسوزش باشند، غیبت او را به معنی بیخبری از خود ندانند، در ایام غیبت، مطیع و منتظر او و در ظهورش فرمانبردار و خدمتکارش باشند. آنقدر در ولایتش ثابتقدم باشند که اگر زمین و زمان هم از او رو برگردانند، کمتر از آنی از او رویگردان نشوند. نجات را در جای دیگر جستوجو نکنند و تا پایان عمر از او جدا نشوند.
سلام و صلوات بر خاتم اوصیاء حضرت بقیهاللهالاعظم؛ ارواح ما و همه جهانیان فدایش باد.
نتیجهگیری
در این مقاله به بررسی روشی که خداوند متعال برای استمرار هدایت انسانها پس از پایان دادن سلسلهی پیامبران و رسولان بهکار گرفته است، پرداخته شد. با توجه به اینکه خداوند متعال جانشینانی بلندمرتبه پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای ایشان قرار داده است، امر هدایت انسانها ادامه پیدا کرده است. آیات قرآن و روایات نشان میدهد ائمه علیهم السلام هدایتگر و امام و پیشوا و کلام ماندگار خداوند متعال هستند. در انتها نیز به ولیّ دوران در زمان حاضر اشارهای شد و بیان شد که اگرچه ایشان به تقدیر خداوند متعال در غیبت بهسر میبرند، اما همچنان انسانها میتوانند از انوار ایشان بهرهمند گردند.
منابع
- قرآن کریم
- ابوالفتوح رازى، حسينبنعلى، روضالجنان و روحالجنان في تفسيرالقرآن، مصحح: ناصح، محمدمهدى و ياحقى، محمدجعفر، ۱۴۰۸ ه. ق، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى.
- ابوحمزه ثمالى، ثابتبندينار، تفسير القرآن الكريم (با مقدمه: معرفت، محمدهادى) گردآورنده: حرزالدين، عبدالرزاق محمد،۱۴۲۰ ه. ق، بيروت، دار المفيد.
- استرآبادى، على، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، محقق: استاد ولى، حسين،۱۴۰۹ ه. ق، قم، جامعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم، مؤسسة النشر الإسلامي.
- اشكورى، محمدبنعلى، تفسير شريف لاهيجى، مصحح: محدّث ارموی، جلالالدين، ۱۳۷۳، تهران، دفتر نشر داد.
- بروجردى، آقا حسين، منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ۱۳۸۶ ق. تهران، انتشارات فرهنگ سبز.
- حسكانى، عبيداللهبنعبدالله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، محقق: محمودى، محمدباقر، ۱۴۱۱ ه. ق، تهران، وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مؤسسة الطبع و النشر.
- خزاز رازى، علىبنمحمد، كفايةالأثر في النصّ على الأئمة الإثنيعشر، مصحح: حسينى كوهكمرى، عبداللطيف، ۱۴۰۱ ق، قم، بيدار.
- سيوطى، عبدالرحمنبنابىبكر، الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، ۱۴۰۴ ه. ق، قم، كتابخانه عمومى حضرت آيت اللهالعظمى مرعشى نجفى( ره).
- طبرى، محمدبنجرير، جامع البيان فى تفسيرالقرآن (تفسير الطبرى)، ۱۴۱۲ ه. ق، بيروت، دارالمعرفة.
- قمى مشهدى، محمدبنمحمدرضا، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب، محقق: درگاهى، حسين، ۱۳۶۸، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات.
[۱] . حدیث ثقلین را بسیاری محدّثان شیعه و سنی در تألیفات خویش از پیامبر خاتم صلیالله علیه و آله و سلم روایت کردهاند.