نرگس حاجی قربانی
چکیده
کتاب «راهنمای دین در دفع شبهات مبطلین» اثر علامه کبیر آقای آقاشیخ احمد شاهرودی از جمله کتبی است که در نقد بهائیت نگاشته شده است. ایشان در این کتاب با رجوع به کتابهای بهائیان به نقد بهائیت میپردازد و دلایل علمی به شبهات آنها وارد میکند. کتاب راهنمای دین دارای سه بخش به نامهای «مرآت العارفین»، «تنبیه الغافلین» و «ایقاظ النائمین» است که در هر کدام به طور خاص به جنبهای از شبهات بهائیان میپردازد و پاسخهایی را به خوانندگان کتاب ارائه میدهد.
کلیدواژه: احمد شاهرودی، نبوت، نبوت پیامبر ا کرم، معجزه، خاتمیت، دلیل تقریر، راهنمای دین.
مقدمه
ازجمله عالمان روشناندیش و ژرفنگر، فقیه توانمند و آگاه به زمان و مجاهد راه حق، مرحوم آیتالله حاج شیخ احمد شاهرودی است. از این عالم روشنبین، چند کتاب به یادگار مانده که بعضی از آنها معطوف به مسائل و موضوعات زمان خویش است. در این مقاله، بعد از نگاهی اجمالی به سیر حیات پربار علمی و فکری آن مرد بزرگ، کتاب «راهنمای دین در دفع شبهات مبطلین» را بهصورت خلاصه به فرهیختگان و طالبان علم و معرفت معرفی میکنیم.
دربارۀ مولف
جدّ ایشان، عالم ربانی مرحوم آیةالله ملا محمدکاظم خراسانی، از شاگردان آیتالله سیدعلی طباطبایی، صاحب «ریاض المسائل» است. آیةالله ملا محمدکاظم، به تقاضای مردم شاهرود در آن شهر اقامت گزید و با تشکیل حوزۀ درسی و اقامه جماعت در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به نشر احکام و رسیدگی به امور مردم پرداخت. همزمان با اقامت ایشان در شاهرود، فتنۀ بابیه بالا گرفت و «ملا حسین بشرویه» و «قرةالعین» از ناحیه خراسان وارد آن شهر شدند و معرکه به راه انداختند. شیخ با آنها مناظره کرد و درنهایت آنان را از شهر بیرون کرد. درنتیجۀ این امر آنها کینۀ شیخ محمدکاظم را به دل گرفتند. مرحوم آیةالله سیدمحسن امین عاملی میگوید: «بعد از اینکه مناظراتی بین آخوند و بهائیت انجام شد، یکی از افسران ترک یا کرمانی در خارج شهر بر سر راه شیخ کمین کرد و او را به قتل رساند» (اعیان الشیعه؛ ج ۴۳؛ ص ۹۲).
پدر شیخ احمد شاهرودی، علامۀ محقق، جامع معقول و منقول، «آیتالله حاج محمدعلی» معاصر با شیخ انصاری است. این عالم جلیلالقدر در فقه، اصول، فلسفه، کلام، حدیث و عرفان تبحر داشت. به استناد «اعیان الشیعه» وی ۵۲ تألیف در زمینه فقه، اصول، حدیث و کلام دارد. از آن جمله، «رد بر اخباریان» و «عصارة الفقاهة فی المهمات الفقهیة» است. وی به امر مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی، به شاهرود مراجعت میکند که متأسفانه چهل روز پس از ورود، در سال ۱۲۹۳قمری، روحش به ملکوت پرواز کرد.

شیخ احمد شاهرودی
مرحوم حاج شیخ احمد (متولد ۱۲۸۲ قمری ــ ۱۲۴۳ شمسی)، در دامان پدر بزرگوارش رشد یافت. تحصیلات مقدماتی را در شاهرود گذراند و برای ادامه تحصیل، همراه برادرش (شیخ حسن زاهد) رهسپار مشهد شد. پس از مدتی تحصیل در مشهد، راهی عتبات عالیات شد و در نجف اشرف از بزرگانی همچون میرزا حبیبالله رشتی و آخوند خراسانی (صاحب کفایه) استفاده برد. وی در حالی نجف اشرف را به مقصد وطن خود (شاهرود) ترک کرد که در زمینههای مختلف علمی، صاحبنظر و شهره بود. او یک اصولی متبحر و فقیه ژرفاندیش بود و در علم کلام و ادیان نیز مهارت داشت.
تألیفات ایشان ــ آنچه تاکنون چاپ شده است ــ عبارتند از:
- «حق المبین» کتابی است جامع و استدلالی در رد بهائیت، چاپ شده در سال ۱۳۳۳ قمری.
- «راهنمای دین» در رد بهائیت؛ در سال ۱۳۴۳ قمری به چاپ رسیده است.
- «ازالة الاوهام فی رد ینابیع الاسلام»؛ در رد مسیحیت و پاسخ به یکی از فضلای مسیحی که کتابی به نام ینابیع الاسلام در رد اسلام نگاشته است.
- «مدنیة الاسلام روح التمدن»؛ که در آن اثبات کرده که روح مدنیت حقیقی را باید در تمدن اسلامی جستوجو کرد و انتقادات به اسلام را در زمینههای گوناگون پاسخ داده است. این کتاب در سال ۱۳۰۶ شمسی در نجف چاپ شده است.
حیات سیاسی – اجتماعی مؤلف
او در دل مردم نفوذ داشت و از جایگاه والایی برخوردار بود. رئیس عدلیه وقت، به تهران گزارش میکند: «با وجود ایشان باید درِ عدلیه را بست، زیرا همۀ مردم متوجه ایشان هستند.» منزل ایشان ملجأ و مأوای بیپناهان و مظلومان بود. از نفوذ معنوی خود در مردم، بیشتر به حال فقرا و مستمندان استفاده میکرد. در جنگ جهانی اول که کشور ــ خصوصاً خراسان و شاهرود ــ در معرض تاختوتاز نیروهای بیگانه بود و قیمت گندم و خواروبار بالا رفته بود؛ ایشان با اتخاذ سیاست همنوایی با مردم، تلاش کرد تا قیمت نان را در حد چهار ریال تثبیت کنند تا هیچ طبقهای دچار مشکل نگردد.
هنگامی که عدهای از بهائیان با کمک مأموران دولتی خواستند در بین مردم قدرتی کسب کنند، این عالم سیاسی مردم را به مبارزه منفی فرا خواند؛ بدینگونه که به مردم دستور داد کسی با آنها معاشرت نکند و دادوستد با آنها را هم ممنوع کرد، تا اینکه افراد گمراه عرصه را بر خود تنگ دیدند و شهر که در آستانۀ آشوب بود، با این سیاست از خطر حفظ شد.
رجال سیاسی که از شاهرود میگذشتند، حتماً به حضور ایشان میرسیدند و از احاطه او به امور سیاسی در تعجب بودند. مراجع عظام و بزرگان حوزه نیز دربارۀ ایشان نظر مثبت داشتند.
باید گفت امتیاز بزرگ آیتالله شیخ احمد شاهرودی این بود که با درایت و هوش سرشار خود، همیشه چند گام فراتر از زمانش حرکت میکرد و البته زمانه و مقتضیات عصر خود را کاملاً میشناخت و از وظیفۀ خود هم غافل نبود. این بود که در آن زمانه، که نگارش مطالب علمی به زبان فارسی در بین علما رواج نداشت، او دست به قلم برد و آثاری بدیع را در پاسخگویی به شبهات رایج فرقهها و ادیان ــ که عمدتاً در صدد نشر افکار انحرافی خود و مبارزه با دین بودند ــ رقم زد. این است که آیتالله بروجردی، دوست همیشگی او، از آیتالله شیخ احمد شاهرودی با عنوان «فخر شیعه» یاد میکند و نویسندۀ کتاب اعیانالشیعه هم ایشان را با عبارت «کان عالماً مجاهداً فی دفع الشبهات» میستاید.
طبق گزارشهای رسیده ایشان در اکثر نقاط خراسان مرجعیت داشت. زمانی که علمای بزرگ اصفهان به رهبری «حاج آقا نورالله» به قم هجرت کردند، با مشورت بعضی از بزرگان همچون مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی و مرحوم نایینی قرار شد چند تن از علما که هم از نظر علمی وزنهای باشند و هم بر مسائل سیاسی احاطه داشته باشند، با شاه ملاقات کنند. مرحوم شیخ احمد یکی از اعضای آن هیأت بود، گرچه آن ملاقات بهخاطر برخورد با موانع انجام نشد.
زمانی هم که علمای نجف تصمیم گرفتند برای اجرای اصل دوم متمّم قانون اساسی مشروطیت ــ که نظارت پنج نفر از مجتهدان را بر مصوبات مجلس لازم میدانست ــ عدهای را معرفی کنند، مرحوم شیخ احمد یکی از بیست نفری بود که از خطه خراسان انتخاب شده بود. این عده را مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم نایینی و مرحوم شیخ عبدالکریم حائری به مجلس شورای ملی معرفی کرده بودند.[۱]
این عالم زمان شناس، سرانجام در یازدهم خرداد ماه سال ۱۳۱۰ شمسی و در سن ۶۹ سالگی دار فانی را وداع گفت و در قبرستان ابوحسین، جنب قبرستان نو شهر قم و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.
گزارشی از محتویات کتاب
این کتاب مشتمل بر سه قسمت است: قسمت اول به نام «مرآت العارفین فی دفع شبهات المبطلین» که در نبوت خاصه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بحث میکند. قسمت دوم به نام «تنبیه الغافلین فی دفع شبهات المبطلین» است که در پاسخ نامۀ مبلّغ بهائی نگاشته شده و قسمت سوم کتاب «ایقاظ النائمین» است که به بیان مطالب و گفتار پیشوایان و بزرگان بهائی میپردازد. این سه قسمت در یک مجلد به نام «راهنمای دین» ابتدا در سال ۱۳۴۳ قمری چاپ شده و در سال ۱۳۸۴ قمری تجدید چاپ شده است. در ادامه، خلاصۀ مختصری از عناوین و محتویات کتاب ارائه میشود.

قسمت اول کتاب (مرآت العارفین)
۱) نبوت و صفات نبی
«عرش نبوت استوار به چهار قائمه است و چهار رکن که هر رکنی مظهر صفتی از صفات حق و جلوۀ اسمی از اسماء مبارک است و بدون آن چهار رکن، عرش خلافت استوار نشود: رکن اول در ادراک و درایت و مظهر اسم عالم و حکیم. رکن دوم کمال در ملکۀ عصمت و حفظ از زلّت (= لغزش) و مظهر اسم سبحان و قدّوس. رکن سوم کمال در صفت شفقت و رأفت و مظهر اسم رحمن و رحیم. رکن چهارم کمال در مرتبۀ تصرف و خرق عادت و مظهر اسم قادر و قاهر باشد و از ملاحظۀ احوال انبیاء عظام و اولیای کرام معلوم میشود که همه دارای صفات اربعه و جامع جهات دیگر بودهاند.» (صص۹-۱۰) «شخص نبی ممتاز است از حیث کمال نفسی به دو صفت غیرعادی: یکی صفت علم غیراکتسابی و دیگر قدرت بدون اسباب. پس این دو کرامت ممیز (= جداکننده) بین صادق و کاذب خواهد بود.» قطعاً (ص۲۱)
۲) اثبات نبوت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم از طریق قدرت و اظهار خارق عادت
«نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مرکب از سه دعوی قطعی است: اولی آنکه آن بزرگوار مدعی نبوت گردید. دوم اینکه این دعوی مسموعه و محتملةالصدق بود از جهاتی، ازجمله بشارات سابقین به ظهور نبی از اسماعیل از جبل فاران و سوم آنکه برای اثبات مدعای خود اقامۀ معجزه نمود به تواتر و هرکه چنین باشد صادق است.» (صص ۲۲- ۳۹)
۳) ایرادهای زعمای بهائیه بر معجزه
در این قسمت نویسنده به ۱۲ شبههای که بهائیان بر موضوع معجزه وارد کردهاند، پاسخ داده است که به جهت اختصار از نقل شبهات پرهیز میکنیم و به اهم موضوعات اشارهشده در این باب میپردازیم.
«بنا بر آنچه که از گفتار بهائیان استفاده میشود، آنها دو مسلک را در مواجهه با معجزه در پیش گرفتهاند:
مسلک اول: انکار اصل وقوع آن در خارج (دیدگاه بهاءالله و گلپایگانی).
مسلک دوم: اعتراف به وقوع آن در خارج (دیدگاه عبدالبهاء).
در اینجا مسلک اول را با گفتار خودشان باطل میکنیم. در جایی عبدالبهاء در فصل ۲۲ مفاوضات گفته است: «مظاهر مقدسه الهیه مصدر معجزاتند و مظهر آثار عجیبه. هر امر مشکلی و غیرممکنی از برای آنان ممکن و جایز است زیرا بقوتی خارق العاده از ایشان خارق العاده صدور یابد و بقدرتی ماوراء طبیعت تاثیر در عالم طبیعت نمایند. از کلشان اموز عجیبه صادر شده.» ولی در اینجا عبدالبهاء نفی حجیت و سندیت آن را میکند به دو علت، یکی آنکه حجت بر غایبین نیست و دوم آنکه همۀ ادیان میتوانند دعوی آن را کنند و مسلک دوم را باطل میکنیم به اینکه این قدرت و تصرف برخلاف طبیعت به تسلیم این جماعت از خصایص نفس نبی و روح قدس است. پس لازم خاص ایشان است، پس نشانه و علامت نبوت میشود… اینکه در حق غایبین حجت نیست، این شبهه باطل است به آنکه حال معجزه مثل حال دعوت نبی است، چونان که اصل دعوت به تواتر ثابت میشود، دلیل و سند او هم به تواتر ثابت میشود.» (صص ۶۷ و ۶۸)
۴) تأویلات بهائیه در شش امر و ابطال آنها
طبق نظر نویسنده؛ بهائیان در شش مسأله که عمده در باب اصول دین است، دچار تأویل شدهاند:
«مسأله اول در باب معجزات صادره از انبیا مأثوره در تورات و انجیل و قرآن. مسأله دوم در باب علائم ظهور و یوم موعود. مسأله سوم در باب رجعت موعود. مسأله چهارم در باب سنن و حالات و صفات و آثار موعود امت، مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف . مسأله پنجم در باب قبر و برزخ و قیامت و حشر و نشر و کیفیات وقایع آن، در باب جنت و نار و خصوصیات آن. مسأله ششم در باب خاتمیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم .» (صص ۷۸ و ۷۹) در اینجا نویسنده، تأویل را با دلایلی باطل کرده است، ازجمله اینکه مظاهر الهیه چرا مقصد حقیقی خود را بیان نکردهاند و از استعاره استفاده کردهاند تا موجبات جهالت و ضلالت باشد و اینکه آنها اسرار مخفی نبودند تا در پردۀ کنایه مستور و محجوب بمانند. (ص۸۶)
۵) اثبات نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طریق علم الهی، بشارات کتب عهدین و از طریق نقل
در این قسمت نویسنده از سه منظر به اثبات نبوت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میپردازد. اول وضعیت اعراب در زمان پیش از اسلام را شرح میدهد و بیان میکند نشو و نمای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در چنین محیطی ثابت میکند که ایشان در معرض علوم نبوده و امی است. (ص۹۰) دوم بشاراتی را که در کتب آسمانی قبلی مبنی بر بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است، بهتفصیل بیان میکند. (ص۱۳۶) و سوم به نقل اخبار کثیرۀ روایتشده به طرق عامه و خاصه که دلالت دارد بر بقای دین اسلام و عدم زوال آن تا روز قیامت میپردازد. (ص۱۵۲)
۶) شبهات و توجیهات بهائیه در خاتمیت و جواب از آنها
در ذیل این عنوان نویسنده به نقل ده شبهه (به تعبیر خودش: وسوسه) از بهائیان دربارۀ خاتمیت میپردازد و یک یک به پاسخگویی میپردازد. (ص۱۷۰ الی ۱۹۶)
۷) مقایسۀ بین احکام اسلام و احکام باب و بهاء
در این بخش کتاب، احکام اسلام با احکام بابیت و بهائیت مقایسه شده و تصمیمگیری اینکه کدام با عقل و منطق سازگارتر است به خواننده سطور واگذار شده است. قسمتی از آن را میبینیم:
«در برابر قانون اجتناب از اعیان نجسه، قانون طهارت نجاسات و فضلات را از برکات تجلیات جمال ابهی بنگر.» (ص ۲۰۶)
«در مقابل قانون تعمیر معابد و تعظیم شعائر بما فیه من البرکات و المآثر، حتی در آنچه که منسوخ شده، مانند بیت المقدس، قانون خراب کردن تمام عقوات شریفه و بقعات متبرکه حتی قبر نبی و مسجدالحرام را بنگر.» (ص۲۰۶)
«در برابر قانون رجوع به کتب سماویه از برای تحصیل مواعظ و نصایح ربانیه و معارف الهیه و اخلاق کریمه حسنه و مآثر خیریه و تاریخ مظاهر الهیه که در هیچ شرعی منسوخ نباشد، قانون تحریق کتب و تحریم رجوع به آنها را مشاهده فرما.» (ص۲۰۷)
«در مقابل حکم صلح و جزیه در حق غیرمؤمنین، حکم قتل و اعدام نفوس غیرمؤمنین به باب را ملاحظه نما.» (ص ۲۰۷)
۸) کلام گلپایگانی در احتیاج به قانون دیگر با وجود دین اسلام و جواب این مغالطه
در این قسمت سه مغالطۀ ابوالفضل گلپایگانی در مقابل اینکه شریعت اسلام کمال مطلق است و بعد از آن احتیاج به دین دیگری نیست، همراه با شرح شبهه و پاسخ آن آورده است. (صص۲۲۲- ۲۳۵)
قسمت دوم کتاب (تنبیه الغافلین)
۱) سبب نگارش کتاب
یکی از مبلّغان بهائی به تاجری غریب که مقیم شاهرود بود رسید و ذهن او را با روایت ابیلبید مشوش نمود. در این روایت شریف، امام باقر علیه السلام میعاد ظهور را معین فرموده که آن اعداد حروف مقطعه است تا المر که هزار و دویست و شصت میشود و مطابق با زمان ادعای سید باب است. پس از اظهار آن تاجر و وسوسۀ آن بهائی، مرحوم شیخ احمد شاهرودی جواب آن را در مختصری نوشته و به تاجر تحویل دادند. پس از آنکه شخص تاجر آن قطعه مختصر را به آن مبلّغ ارائه نمود؛ او بهجای پاسخگویی مطالب دیگری را در ۱۵ صفحه مینویسد و تاجر دوباره به شیخ احمد برای دریافت جواب مراجعت میکند. از آن جمله نفی و انکار ولادت و وجود حجةبنالحسن، علی خلاف تصریح باب؛ دعوی اینکه تمام علائم از مشتبهات است و مراد به آنها معانی مؤوله است تبعاً للبهاء؛ وسوسه در بقای دیانت اسلامیه و قیاس آن به سایر ادیان منسوخه؛ تشکیک در مسأله ضروری رجعت که مراد رجعتِ شخصی نیست؛ اثبات حقانیت این دعوت جدید به اعتبار آیاتی فاسده. (صص۵-۶)
۲) نقل مطالب مبلّغ بهائی و رد آن
با توجه به سؤالاتی که در قسمت قبل اشاره شد، در این قسمت از کتاب پاسخهایی از کتب شیعه دربارۀ اثبات اصل وجود حضرت حجتبن الحسن؛ عقیم نبودن حضرت عسکری علیه السلام و چگونگی ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ویژگیهای ایشان مطرح میشود. (صص۱۵ــ۲۱) سپس به شرح روایت ابولبید مخزومی میپردازد که قیام قائم را به حروف مقطعه پیوند داده بود و بهائیان از این حدیث برای اثبات سال ظهور باب استفاده نمودند. شیخ احمد ده ایراد را برمیشمارد که مستمسک قرار دادن این حدیث برای اثبات اینکه باب همان قائم است و سال ظهورش قبلاً وعده داده شده، غلط است. (صص ۲۲ ــ۳۱)
سپس مبلّغ بهائی به این شبهه پرداخته که همه رسولان تکذیبکننده داشتند، چنانکه باب و بهاء هم داشتهاند. در پاسخ به این سؤال یک جواب نقضی آورده شده که چنانچه اگر زودتر از هزار سالی که در کتب شما وعده داده شد، پیامبری بیاید شما هم او را تکذیب میکنید و پاسخ حلی اینکه تکذیب و تصدیق خلق، علامت حقانیت و بطلان نیست و مطلب دیگر آنکه بزرگان بهائی در مسأله نسخ اسلام دچار تأویل و تحریف شدهاند که آن هم به مطالبی اثبات میشود که اشتباه است. (ص۳۴)
۳) رجعت و تأویلات زعمای بهائیه در آن
«عبدالبهاء در ص ۲۱۳ مفاوضات مینویسد: «مقصود… از رجوع؛ رجوع ذاتی نیست، بلکه رجوع صفاتی است. یعنی رجوع مظهر نیست، رجوع کمالات است.» همانا جناب بهاء این تحریفات را نموده تا آنکه بتواند خبر نزول حضرت عیسی و اخبار رجعت حسینی را حمل بر شخص خودش نماید.» (ص۵۸)
در جواب گفته شده چرا فقط همین دو نفر رجعت کردهاند؟ چنانچه در روایات وعدۀ برگشت سایر انبیا و سایر اهلبیت و پیروان ایشان هم داده شده است. در اثبات اینکه رجعت صفتی نیست همین بس که در زیارت جامعه کبیره ــ که شیخ احسائی مقتدای آنها کتابی در شرح آن نوشته ــ زائر مسألت میکند: «و جعلنی ممن یقتصّ آثارکم و یکر فی رجعتکم و یملک فی دولتکم و یشرف فی عافیتکم…» و در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا این زائر که مسألت و آرزوی رجعت میکند، این رجعت صفتی است که از برای دیگران آرزو میکند یا رجعت شخصی خودش را تمنا میکند؟ اگر بگوید ادلۀ نقلیه ناقص است و معتبر نیست، بنابراین باید بر تمام مکتوبات شما که مفاهیم خطابیه است، فاتحه خواند. (صص ۷۱ و ۷۲)
«دو معنای دیگر نیز اهل بهاء برای رجعت گفتهاند. معنی اول آنکه رجعت حاصل میشود به آنکه مظهر امرالله یعنی سید باب هرکه را که گفت مثلاً تو عیسایی یا حسینی فوراً همان میشود. پس رجعت محقق میشود به اراده مظهر امرالله. که در اینجا باید گفت که اگر جناب باب چنین قدرتی بر محال داشته باشد، رجعت آسان میشود. اگر بنا به تناسخ هم باشد ارباب تناسخ نمیگویند که یک بدن صاحب دو نفس باشد. برای ابطال این کلام به نقل آن اکتفا مینماییم که هیچ مطلبی از تأمل در خود آن بهتر نیست.» (صص ۸۲ و ۸۳)
«معنی دوم که در ایقان به او اشاره مینماید و به آیاتی تمسک میجوید، رجعت بر وجه تناسخ است که ارواح سابقین در ابدان لاحقین رجوع مینمایند، به استناد آیه ۸۹ سوره بقره: «و کانوا من قبل یستفتحون…» در جواب باید گفت این آیه تفسیربهرأی شده است و موافق تفاسیر اهلبیت در مقام مذمت یهودیهاست که در عصر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند از کسانی که اصل هجرت آنها بهسوی مدینه و اطراف آن بهواسطه رسیدن به خدمت آن سرور بود که میدانستند دارالهجره آن پیغمبری که در تورات خبرشان را دادهاند، مدینه است و برای تشرف به حضورش به مدینه آمدند و انتظار آمدن او را داشتهاند و همیشه با اوس و خزرج منازعه میکردند و غلبه خود را به ظهور محمد صلی الله علیه و آله و سلم وعده میدادند. حال ملاحظه فرمایید این معنایی که از ظاهر آیه است چه دخلی به مطلب بهاء دارد از مسأله رجعت.» (صص ۸۴- ۸۷)
۴) بیانات مبلّغ دربارۀ باب و بهاء
در این قسمت بیانات مبلّغ بهائی دربارۀ جایگاه ممتاز باب و بهاء را آورده و نویسنده شروع به پاسخگویی کرده است. در قسمتی به اختلافات میان صبح ازل و بهاءالله میپردازد و با استفاده از کلمات «اگر بگویی… میگویم…» به مناظرۀ فرضی با او پرداخته تا از همه نظر راه را برای پرسشهای بعدی او ببندد.
۵) دلیل تقریر و رد آن
در قسمت آخر این بخش از کتاب، با توجه به آن که مبلّغ بهائی با دلیل تقریر[۲] سعی در اثبات ادعای باب و بهاء نموده است، نویسنده کتاب با شرح کامل بطلان دلیل تقریر، این ادعا را رد کرده است.
قسمت سوم کتاب: (ایقاظ النائمین)
در بیان چرایی این مکتوب آمده است: «و چون در رساله اولی مسمی به مرآت العارفین اجمالی از ممیزان صادقین (= راههای شناسایی انبیای راستین) بیان نمودیم و اینکه سیّد و خاتم ایشان حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم است، لازم شد که در این رساله بیان ممیزات دروغگویان را بنماییم و اینکه کلمات آنها و آیاتشان و کذبها و مفتریاتشان و تناقض و اختلافشان و سخافت و رکاکت احکامشان و فساد و اختلال ادله و عیب و نقص مطالبشان و بطلان اصول و مبانیشان اقوی دلیلی است بر بطلان ایشان.» (ص۳)
۱) تخریب همه ادیان یا خدمت به مسلمانان
عبدالبهاء در صفحه ۲۲۰ مفاوضات آورده است: «میزان احساسات و همچنین میزان عقل و ادله عقلیه و کذا میزان نقل و ادله نقلیه… تمام ناقص و ناتمام است و مختل و معلول است…» نگارنده به عبدالبهاء معروض میدارد علی ما قلت جمیع ادله عقلیه و نقلیه که بر اثبات این امر بدیع (بهائیت) اقامه فرمودید همه ناقص و ناتمام است و همچنین چارهای ندارید با توجه به اثبات لا نبی بعدی، ادلۀ نقلیه را مختل و موجب خسران اهل ادیان بدانید (صص ۵و۶). سپس نویسنده به بحث حجیت عقل و نقل و حس میپردازد و هریک را اثبات میکند.
۲) عمان جهل، قلزم نادانی
باب؛ حضرت داوود علیه السلام را قبل از موسی علیه السلام گمان کرده و تورات را ثمرۀ بذر زبور تخیل فرموده ولی بهاء که باید تصدیقکنندۀ باب باشد در ایقان تکذیب باب کرده و داوود را بعد از موسی علیهما السلام نوشته است (ص۵۵).
۳) دو امام کاذب و دو مأموم مفتری
بهاءالله و عبدالبهاء به دروغ شیخ احمد احسائی و سید رشتی را مبشر باب و نجم ظهور ذکر کردهاند و حال آنکه در رسایل و کتب این دو نفر بهصراحت آمده است که عقیدۀ آنها مانند علمای امامیه بوده و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را پسر بلاواسطه امام حسن عسکری علیه السلام و محل تولد آن حضرت را سامرا و صاحب دو غیبت صغری و کبری و غایب از انظار خلق میدانستند. (صص ۵۶ – ۶۹)
۴) تکذیب پدر پسر را
عبدالبهاء در ص ۲۸ مفاوضات مینویسد: «خوارق عادات جمال مبارک بسیار است و در شرق مسلم است و حتی نزد اغیار نیز مسلم است.» از طرف دیگر بهاءالله در لوحی به آقا جواد کاشانی مینویسد: «آنچه از ظهور معجزات ذکر شد، آنچه نسبت به این حقیر است کذب افتراه المکذبون» حال ملاحظه فرمایید چگونه جناب بهاء نسبتدهندۀ معجزه را به ایشان (عبدالبهاء) از کاذبان مفتریان شمرد. (ص۷۱)
۵) دروغ آشکار در درس نخوانده بودن باب و بهاء
در اینجا حکایتی از شخصی از علمای نجف و کربلا به نام ملاحسن عمو در بغداد آمده که این شخص اذعان کرده که بهاءالله در جمیع علوم بینظیر بوده و علما از ترس اینکه بهاءالله سحری بیاورد، جرأت نکردند از او این درخواست را داشته باشند. در پاسخ، نویسنده به این مطلب اشاره کرده است که اولاً این حکایت در هیچ کتابی نقل نشده است و طی تحقیقات از آن منطقه، چنین شخصی با این نام در آن عصر نبوده است و بعد اینکه چنانچه به کتب بهاءالله بنگریم به بسیاری از اغلاط برمیخوریم که نشان میدهد ایشان در علوم بینظیر نبودهاند. چنانچه در عنوانی با نام «اقیانوس غلط، خداوندگار جعل» در صفحات ۱۰۳ الی ۱۲۷، به انبوه اشتباهات لغوی و صرفی و نحوی ایشان در کتب بهائی اشاره میشود.
«به بهانۀ ذکر این داستان به شبهه امی بودن باب اشاره میشود که خلاف آن در میان اهل خبر معروف است. هرکس ترجمه (= شرح حال) او را نوشته مکتب رفتن او را در شیراز نوشته و مکتبخانه را معین کرده که قهوه اولیا بوده و معلم او را معین کرده که موسوم به شیخنا بوده و تدرس او را در بوشهر اولاً و مدتی در کربلا نزد سیدرشتی اخیراً همه کس نوشته. صاحب اسرار العقاید که از علمای شیراز این مطالب را نوشته و او خودش از پیرمردان شیراز که سید باب را دیده بودند، نقل شفاهی مینماید و مورخ بیبدیل، صاحب ناسخالتواریخ، تدرس او را نوشته، فاضل خبیر صاحب تاریخ مصر هم تحصیلات او را نوشته و در کمال بیغرضی و صحت احوال باب را نوشته. خود نگارنده از قول والد خود که در آن اوقات در کربلا در خدمت صاحب «ضوابط» تحصیل میکرده و اوقات ترقی سید رشتی بود و با ملاحسین بشرویی دوستی داشت، شنیدم که در آن اوقات سید باب از شاگردان سیدکاظم بود و همهروزه به درس سید حاضر میشد و پخته و ناپخته از مطالب شیخیه اخذ میکرد. مورخ بابی صاحب «نقطة الکاف» نیز حضور او را در درس سید نوشته است» (صص ۸۹-۹۰)
۶) ادله معتله و براهین مختله
بهاءالله در اواخر ایقان به شش روایت تمسک میکند و اثبات میکند که باب همان قائم است. در این قسمت از کتاب به آن شش روایت اشاره میشود و رفع شبهه از آنچه در ایقان گفته شده است، میشود (صص ۹۳ ــ۱۰۲)
۷) نقل احکام سخیفه باب و بهاء
به ضرورت عقل، احکام الهی میبایست بر طبق حکمت و مصلحت باشد. در این قسمت از کتاب احکامی از کتابهای باب و بهاءالله آورده شده که خلاف این اصل است، مانند منع مصرف دارو؛ حکم طهارت به همه چیز زدن؛ مجازات زنا؛ تغییر اثاثیۀ خانه هر ۱۹ سال یک بار؛ کشتن هرکه به باب ایمان نیاورده؛ حد مهر زنها که در شهرها ۱۹ مثقال طلا و در قری (روستاها) ۱۹ مثقال نقره است؛ نهی از تدریس غیر کتب بیان؛ جایز دانستن ربا و…. (صص۱۲۷-۱۴۹)
۸) معجزات غریبه، کرامات عجیبه
در این قسمت به معجزاتی که از باب صادر شده، اشاره شده که نهتنها معجزه نیست، بلکه خلاف آن هم رخ داده، مثلاً ازجمله اخبار غیبی که باب گفته بود این است که بعد از کشته شدن قدوس برای او بقعهای بنا میشود و مردم به زیارت او میروند؛ ولی در حال حاضر قبر آن جناب نه معلوم است و نه مردم به زیارت او میروند. همچنین کراماتی که به ایشان نسبت میدهند، از بقیه مردم بلکه بهتر از آن هم اتفاق افتاده است و نمیشود به این کرامات تکیه نمود. (صص۱۵۹-۱۶۰)
۹) خیانت بهاء به صبح ازل
در این قسمت مدارکی که ثابت میکند جانشین باب، صبح ازل بوده است آورده شده، ازجمله ارجاع به کتاب نقطةالکاف که در آن اصل توقیع باب خطاب به ازل برای وصایت او آمده است. همچنین جوابیهای که خواهر ازل به عبدالبهاء مینویسد (را آورده) و تصریح میشود که بهاءالله برادر خود را پس پرده گذاشته و حسب این امر بین این دو برادر منازعات و مشاجرات رخ میدهد تا دولت عثمانی ناچار میشود محل اقامت این دو را مختلف قرار دهد و یکی را به قبرس و دیگری را به عکا میفرستد. بهاءالله در الواح خود صبح ازل را شجره نفی و اعراض و دجال و عجل مینامد. (ص ۱۶۱-۱۷۱)
۱۰) کذب بهاء به تصریحات سید باب
باب در چند موضع تصریح وقوع و آمدن من یظهری بعد از خودش را مینماید که ناسخ دین او باشد و زایدالوصف توصیف از او میکند و سفارش میکند که او را محزون نکنند و دعوی او را بدون بینه قبول کنند و طلب معجزه ننمایند. اگرچه طبق ادعایی که بهاءالله نمود، بهائیان به من یظهرهاللهی بهاءالله قائل هستند، اما در کتاب فقراتی آورده شده که بهاءالله با ویژگیهایی که باب برای من یظهره الله بیان نموده، مطابقت ندارد، ازجمله عباراتی از بیان است که دلالت دارد بر اینکه ظهور من یظهر هزاروپانصد و یازده سال (به عدد غیاث) طول میکشد و بسا که در آن زمان هم ظاهر نشود و باید انتظار عدد مستغاث (یعنی دوهزار و یک سال) را بکشند. (صص ۱۷۲-۱۷۷)
۱۱) خلاصه یکصد و هفت ورق ایقان
در این قسمت نویسنده کتاب به خلاصهبرداری از کتاب ایقان پرداخته تا عوام بدانند اصل مدعا و نتیجه و غرض بهاءالله از بیان این مطالب در کتاب ایقان چیست و میگوید تمام مندرجات ایقان اثبات پنج امر است که چهار امر آن از اصول و مبانی دیانت جدید است و در صید قلوب و تشکیک و وسوسه بهمثابه دام و شبکه است و امر پنجم در استدلالات علیله بر صحت آن دیانت سخیفه است. (صص۱۷۸ -۲۱۳)
۱۲) بدشت و ما ادراک ما البدشت
بدشت قریهای است که در السنه مورخین وقایع بابیه بسیار یاد میشود و وقایع آن را نگاشتهاند و عمدۀ آن وقایع اموری بود که از طاهره ملقب به قرةالعین که نزد بابیه مظهر فاطمه زهرا سلام الله علیها و رجعت آن صدیقه است؛ صادر گردید و آن را مسلمین رواج مذهب اباحیه و رفع حدود بین رجال و نساء دانستهاند. در ادامه نویسنده شرح ماوقع در بدشت را نگاشته است. (صص۲۱۳-۲۱۹)
در پایان کتاب پس از ذکر بعضی تناقضات این آیین؛ نگارنده خلاصهای از مناظرۀ خود با یکی از فضلای بابیه را آورده است.
منابع
آیةالله شیخ احمد شاهرودی: نماد تعامل عالمانه با بهائیان، فصلنامه بهائی شناسی، سال ششم، شماره ۲۰، زمستان ۱۴۰۰.
شاهرودی، شیخ احمد؛ راهنمای دین؛ ۱۳۴۳ه.ق.، چاپخانه حیدری.
امین عاملی، سیدمحسن؛ اعیان الشیعه؛ ۱۴۲۱ه.ق.، دارالتعارف.
حاجی حسینی، حسن؛ بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت، «مدینة الاسلام، روح التمدن»؛ مجله آموزه، ش۱، ۱۳۸۸ه.ش.
[۱]. بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت، صص۱۰۹-۱۱۸و همچنین: آیةالله شیخ احمد شاهرودی: نماد تعامل عالمانه با بهائیان، فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۲۰ : زمستان ۱۴۰۰، صص ۳۶-۵۳.
[۲].. بررسی دلیل تقریر در مقالۀ دیگری انجام شده است.
