
محمد گوگاني
چکیده
بسیاری از اوقات، موضوع بهائیت در اذهان مردم با اطلاعات نادرستی همراه است. در این میان برخی از اشتباهات رایج، که گاهی مبلغان و تشکیلات عنوان میکنند، به شکلی پرتکرار برای جوانان و عموم مردم ایجاد شده است. برای رفع این شبهات، ارجاع به منابع سنگین و پژوهشهای عمیق همیشه مقدور نیست و گاهی این افراد فرصت و امکان مطالعۀ عمیق و طولانی در موضوع بهائیت را ندارند و با گفتارهای کوتاهی دچار برخی تصورات نادرست شدهاند؛ بنابراین در پاسخ به آن نیز باید یک متن مستند، کوتاه، کاربردی و دقیق ارائه شود. با توجه به این هدف، این مقاله به دنبال تبیین تعدادی از این اشتباهات دربارۀ بهائیت است و سعی بر ارائه کوتاه برخی از مستندات را دارد، هرچند مستندسازیِ تمام گزارههای متن، آن را از کاربرد عمومی خارج میکند. باورهای غلط رایج اینها هستند: پرداختن به بهائیت لازم نیست؛ بهائیت فرقهای از اسلام است؛ دین جدید و مدرن؛ مظلومیت و حقانیت؛ اخلاق و حقانیت؛ ارتباط با اسرائیل؛ اعتقاد به برابری زن و مرد؛ تعلق نمادهای مدرنیته و مدارس اولیه به بهائیت؛ ظلم نظام پهلوی به بهائیت؛ دلیل عدم گسترش بهائیت؛ مقام روحانی؛ ورود و خروج از بهائیت؛ تقیه؛ دخالت در سیاست؛ وطندوستی؛ فساد و جاسوسی؛ احکام اجباری؛ مدیریت انتخابی و دین کودکان. در این مقاله به نه باور آخر پرداخته شده است.
کلیدواژه: بهائیت، فرقه، دین، مظلومیت و حقانیت، اخلاق و حقانیت، اسرائیل، تساوی زن و مرد، مدارس اولیه، نظام پهلوی، عدم گسترش، مقام روحانی، ترک بهائیت، طرد، تقیه، دخالت در سیاست، وطن دوستی، بهائیت و جاسوسی، انتخابات بهائی، تبلیغ کودکان، بهائیت در غرب، بهائیت و نظامی گری.
فهرست اشتباهات
در شماره گذشته مجله ده مورد اول مطرح شد و از شماره ۱۱ در این شماره بررسی خواهد شد:
۱- پرداختن به بهائیت باعث بزرگ شدن این موضوع در جامعه میشود و کار درستی نیست.
۲- بهائیت شاخهای از اسلام و ادامۀ تشیع است.
۳- بهائیت یک دین ایرانی جدید و مدرن است.
۴- بهائیان در کل جهان اشخاص مظلومی هستند، پس حق با آنهاست.
۵- بهائیان انسانهای خوشاخلاق و بامحبتی هستند، پس آموزههای صحیحی دارند.
۶- بهائیان قبل از تشکیل اسرائیل در آنجا ساکن بودند، پس ارتباطی با تشکیل این رژیم نداشتهاند.
۷- اولین مدافع حقوق زنان در ایران بهائیان بودهاند و معتقد به برابری زن و مرد هستند.
۸- اولین مدارس و نمادهای مدرنیته در ایران متعلق به بهائیان بوده است.
۹- نظام پهلوی با بهائیت مخالف بود و به آنان ظلم زیادی کرده است.
۱۰- علت عدم گسترش بهائیت فشار دولتهاست.
۱۱- بهائیان مقام روحانی مشابه حاخام، کشیش و شیخ و یا نهاد دینی مانند حوزه و کلیسا ندارند.
۱۲- بهائیان بدون تعصب برای بهائی کردن دیگران رفتار میکنند، ورود و خروج از بهائیت بسیار ساده است.
۱۳- تقیه در بهائیت ممنوع است و بهائیان جایی که نتوانند بهائی بودن خود را اعلام کنند، مشکل دارند.
۱۴- بهائیان دخالت در سیاست را ممنوع میدانند و علاقهای به سیاست ندارند.
۱۵- بهائیان در عین وطندوستی، استفاده از سلاح و شرکت در جنگ را حرام میدانند.
۱۶- همه بهائیان انسانهای فاسد و جاسوسی بوده و رفتارهای منافی عفت بین آنها رایج است.
۱۷- در بهائیت احکام اجباری وجود ندارد و حرام و نجس در این باور از بین رفته است.
۱۸- مدیریت امور در بهائیت با انتخابات انجام شده و همه بهائیان در سرنوشت خود سهیماند.
۱۹- کودکان تا قبل از رسیدن به سن قانونی و تحقیق خود، بهائی نیستند و با اراده خود بهائیت را انتخاب میکنند.
مقدمه
در روزگاری که اطلاعات بسیار زیادی در اختیار بشر قرار گرفته است و با یک جستوجوی ساده میتوان به بطلان برخی باورهای نادرست پی برد؛ همچنان برخی عوامل باعث نشر تصورات نادرست میشوند و حتی افزایش دسترسی به اطلاعات همیشه به معنی صحت ذهنیت جامعه نیست.
بهعنوانمثال در گزارش پایگاه اینترنتی روزنامه واشنگتنپست آمریکا، به قلم کایتلین دوی آمده است: بر اساس نظرسنجی جدید آنلاین که مؤسسهای موسوم به مرکز نوآوری لبنیات در آمریکا انجام داده، هفتدرصد افراد بزرگسال در آمریکا یعنی درحدود شانزده میلیون و چهارصد هزار آمریکایی بر این باورند که شیرکاکائو از گاوهای قهوهایرنگ دوشیده میشود و نشریههای بیزینس اینسایدر، گلوبال نیوز کانادا، ایندیپندنت انگلیس و نیویورک دیلی نیوز نیز این خبر را منتشر کردند. پس جای تعجب نیست که جمعیت بسیاری در جهان دربارۀ باورهای کمترشناختهشده، دچار گمانهای غلط شده باشند و گاهی این گمانهای نادرست منجر به ایجاد رفتارهای خطرناکی ازجمله انتشار سیگار الکترونیک در بین جوانان شده است، زیرا آنان تصور میکنند ضرر این وسیله در مقایسه با دخانیات سنتی کمتر است.
البته باورهای نادرست عمومی را معمولاً افرادی که از اشتباه دیگران سود میبرند، تقویت میکنند و روشنگری را برای دیگران مشکل میکنند.
سالهاست که بنا به دلایل مختلف، موضوع بهائیت در اذهان مردم با اطلاعات نادرستی همراه بوده و حتی گاهی این موضوع به شکل یک تابو طرح میشود، اما رسانهها شرایط گذشته را ندارند و تولید محتوای نادرست همچنان ادامه دارد.
مؤسسۀ بهائیپژوهی از ابتدای تأسیس با پرسشهای متعدد مراجعهکنندگان دربارۀ بهائیت روبهرو بوده است و بههمین دلیل برای علاقهمندان و پژوهشگران بهتناسب این سؤالات، محصولات فرهنگی متنوعی را آماده ساخته است. از این میان برخی اشتباهات رایج، که گاهی بهوسیلۀ مبلغان و تشکیلات مطرح میشود، به شکلی پرتکرار برای جوانان و عموم مردم ایجاد شده است و ازآنجاکه ارجاع به منابع سنگین و پژوهشهای عمیق همیشه مقدور نیست و گاهی این افراد فرصت و امکان مطالعۀ عمیق و طولانی در موضوع بهائیت را ندارند و با گفتارهای کوتاهی دچار برخی تصورات نادرست شدهاند؛ بنابراین تنظیم یک متن کوتاه و کاربردی دقیق یک هدف اولیه در نظر گرفته شد.
جالب آنکه پاسخ این سؤالات معمولاً با جستوجوی ساده به دست نخواهد آمد و حتی وقتی این سؤالات با هوش مصنوعی chat GPT مطرح شد؛ به هر دلیلی پاسخهای نادرستی به آن داد.
در تنظیم این ۱۹ باور غلط سعی شده ترتیبی منطقی برای موضوعات رعایت گردد تا هر میزان که به اطلاعات خواننده افزوده شد نیاز به توضیح مجدد برخی از عبارات نباشد؛ اما اگر چنانچه سؤال معینی در ذهن خوانندهای جلوه کرد، با مطالعهی کمی بتواند پاسخ مناسبی را برای آن بیابد.
موضوع دیگر آنکه تمامی توضیحات و پاسخ به اشکالات، مستند به مدارک دقیق و علمی است که اغلب هم موردپذیرش خود بهائیان است و سعی شده جانب انصاف بهطور کامل رعایت شود. بهجای ذکر مدارک در متن، همۀ آنها به انتهای هر بخش منتقل گردید تا متنها کوتاه و کاربردی باشند و درعینحال ادامۀ مطالعه و پژوهش در منابع ذکرشده ممکن باشد.
امید است مسیر روشنگری برای شناخت باور بهائی برای همۀ علاقهمندان و دغدغهمندان هموار و روشن باشد.
۱۱- بهائیان مقام روحانی مشابه حاخام، کشیش و شیخ و یا نهاد دینی مانند حوزه و کلیسا ندارند
با فراگیر شدن باورهای اومانیستی و فردگرایی بر آن مبنا، چنین ادعا میشود که بهائیان، رفتارهایی متفاوت از ادیان سنتی را دنبال میکنند، سازماندهی مذهبی مشابه مقامهای روحانی دینها، مانند حاخام، کشیش یا شیخ ندارند. بهائیان بهعنوان اعضای یک جامعۀ مذهبی بر اساس اصول و اخلاقیات بهائیت زندگی میکنند و معتقدند بهائیت یک دین جهانی و جامع است که تمرکز آن بر اصول همبستگی، صلح، تعدیل و فداکاری است. همچنین، بهائیان نهادهای مذهبی مانند حوزه و کلیسا نیز ندارند و بر اساس اصول دیانتی خود عبادت و خدمت بهائی را انجام میدهند.
این ادعا باید از دو بُعد سنجیده شود، یعنی ابتدا باید دید که آیا در نصوص، کتب مقدس و سوابق رهبران این باور، جایگاهی برای علما یا روحانیون در نظر گرفته شده یا خیر؟ و دیگر اینکه آیا در عمل اکنون چنین کارکردی برای قشر خاصی از افراد بهائی وجود دارد و در صورت حذف این طبقه، وظایف مشابه ــ که در ادیان دیگر بر عهدۀ پیشوایان دینی است ــ چه سرنوشتی پیدا میکنند؟
با نگاهی سریع و گذرا به آثار اول شخص بهائیت، یعنی بهاءالله، درمییابیم که بهاءالله در کتاب اقدس، مقدسترین کتاب در بهائیت، وجود چنین قشری بهروشنی را تأیید کرده است.[۱] بهاءالله بهصراحت در کتاب اقدس ــ که آن را ناسخ کتب پیشین میدانند ــ خطاب به مخاطبان اقدس، یعنی بهائیان، اعلام میدارد که خوش به حال کسانی که پیرو این علما هستند و به ایشان اقبال میکنند و ی بر کسانی که از ایشان پیروی نمیکنند و نسبت به ایشان اعراض مینمایند و عنوان شده که علمای بهائی از افراد برگزیدۀ بهائیان محسوب میشوند و امواج دریای بیکران و بزرگ هستند و بر کسانی که از ایشان پیروی نمیکنند و نسبت به ایشان اعراض میکنند .
پس از جناب بهاءالله، فرزند و جانشین وی نیز بارها در عمل و کلام نقش علما را به افراد متعدد نسبت میدهد. رساله مدنیه از بهترین متون در این زمینه است و در عمل هم افراد متعددی مانند ابوالفضل گلپایگانی رسماً در بهائیت به چنین جایگاهی از سوی ایشان منصوب گشته و وظایفی را بر این مبنا برای این افراد تعیین کرده بودند؛ حتی به پرداخت دستمزد برای این وظیفه در اسناد بهائی تصریح شده است.[۲]
این رسم همچنان در سیر تحولات باور بهائی ادامه داشته و شخص شوقیافندی نیز به گروهی از افراد مطلع در بهائیت با عنوان ایادیان امرالله، چنین مأموریتهای تبلیغی را ـ نظیر وظیفۀ میسیونران مسیحی در مسیحیت ـ سپرده بود.
این جایگاه پس از مرگ شوقی و تأسیس بیتالعدل بر عهده این تشکیلات بوده است. جایگاه بیتالعدل بهعنوان شارع و شارح نصوص بهائی، بسیار بالاتر از علمای ادیان تعریف شده که بخشی از وظیفۀ خود را به محافل ملی و محلی تفویض کرده است که محل مراجعات بهائیان در تمام امور بوده باشند. یعنی جایگاه مرجعیت دینی پس از تشکیل بیتالعدل و محافل محلی عملاً به دو طریق گروهی و فردی توسعه یافت. بهطوری که محافل اگر معادل مجتهدان امروز اسلام در نظر گرفته شوند، شأن بالاتری در بهائیت برای آنها تعریف شده است. آنان علاوه بر نقش تبلیغ و جذب اعضا به تشکیلات، وظایف بسیار مهمتری دارند. از طرفی تمام امور مرتبط با احوال شخصیه از ثبت نام اولیه یک فرد در سازمان[۳] (تسجیل) تا مراحل ثبت ازدواج بهائی و حتی امور مرتبط با کفن و دفن به شیوۀ بهائی، کاملاً تحت اشراف این نهاد انجام میشود.
همزمان، در بهائیت وجوهات متنوعی وجود دارد که افراد باید به تشکیلات بپردازند و مجموعاً ۲۴ نوع پرداخت را شامل میشود و متولی همه این امور را هم بیتالعدل معین کرده است، مثل نه مثقال طلا که بر زانی تعلق میگیرد: «از تمام دیههایی که از نفوس گرفته میشود، ثلث آن راجع است به بیتالعدل و وصیّت میکنیم رجال بیتالعدل را به عدل خالص.»[۴] مبالغی مشابه خمس و زکات و صدقه و انفاق در اسلام، در بهائیت نیز وجود دارد که افراد موظف به پرداخت آن هستند و نداشتن طبقۀ روحانی چنین فرایندی را مختل میکند، تا حدی که برخی از وجوه مانند حقوقالله[۵] و تبرعات، کارکردی جدی در بهائیت دارند و حذف آنها در تشکیلات اصولاً مقدور نیست.
از سوی دیگر بیتالعدل در بهائیت، تشکیلات را تا حد یک نهاد حاکمیتی موازی با حکومتهای محلی و ملی تعریف میکند و از بهائیان انتظار دارد که بدون هیچ عذری تابع امر مافوق باشند. مثلاً مراجعه به محاکم قضائی رسمی تا زمانی که امکان مراجعه به محفل محلی باشد، برای یک بهائی پسندیده نیست و توقع آن است که بهائیان در صورت بروز اختلاف به محافل خود مراجعه کنند. با این تعریف در هیچ دینی چنین جایگاهی برای علما یا مراجع دینی تعریف نمیشود و از این جهت احتمالاً این برداشت درست است که در بهائیت طبقه روحانی وجود ندارد و بیتالعدل و محافل جایگاه بالاتری دارند .
نمونه برگ تسجیل
شرح عکس:۲ نمونهای از برخی از اسامی طبقه روحانی در بهائیت، به نقل از روحیه ماکسول از کتاب دوران قیادت حارسان امرالله؛ امةالبهاء روحیه خانم؛ ترجمه احسان کاظمی و باهر فرقانی.
در مجموع دربارۀ داشتن مقام روحانی در بهائیت دو دسته را میتوان برشمرد: اول مقام بیتالعدل و محافل که بالاتر از مقام معمول در سایر ادیان تعریف میشوند و در جایگاه تشریع قرار میگیرند و دسته دوم علما و مبلغانی که گروه نخست منصوب میکنند و هزینۀ آنها را هم از درآمدهای بیتالعدل تأمین میکنند و به نوعی وظایف آنان به رتبۀ علما نزدیکتر است. مشاورین قارهای و مساعدین[۶] بخشی از این افراد هستند که بهوسیلۀ بیتالعدل برای رسیدگی به امور محافل و بهائیان منصوب میشوند و نقش و جایگاه علمی هم برای آنان تعریف میشود.
تفاوت اصلی این دو دسته در نوع ارتباط آنان با بهائیان است. در دستۀ اول یعنی محافل ملی و محلی و حتی بیتالعدل، معمولاً این افراد با فرایندی شبیه انتخابات در منظر عمومی بهائیان قرار میگیرند و شناخت اسامی اینها تا حدی مقدور است، هرچند در مدارج بالاتر از محفل ملی معمولاً هیچ سابقهای از اعضای بیتالعدل در صفحات اجتماعی و شبکههای مجازی قابل جستوجو نخواهد بود، اما در دسته دوم که بهطور مستقیم بهوسیلۀ بیتالعدل برای اجرای امور و نظارت بر محافل پایینتر منصوب میشوند، گاهی حتی اسم فرد هم اعلام نمیشود. از این جهت میتوان بهائیت را معادل سازمانهای مافیایی دانست که ساختار تودرتوی آن مانع درک روشن از چارت اجرایی آن است و همین ساختار پیچیده باعث شده بهائیان در مباحث برونباوری، چنین ادعایی داشته باشند تا نیازی به معرفی ردههای بالای تشکلات نداشته باشند.
۱۲- بهائیان بدون تعصب برای بهائی کردن دیگران رفتار میکنند، ورود و خروج از بهائیت بسیار ساده است.
بهائیان ادعا میکنند که به دیگران احترام میگذارند و تلاش میکنند تا با همه با احترام برخورد کنند. لازمۀ چنین رفتاری نشان دادن حس روشنفکری و دور بودن از تعصب است. از طرفی باید برای جذب افراد به هر مسیری چنین ادعا شود که ورود و خروج از آن مسیر نیز بسیار ساده است و هر فرد مختار خواهد بود که آزادانه تصمیم بگیرد. بهائیان ادعا میکنند بهعنوان جامعهای که از تعصب و تبعیض برخوردار نیستند، برای بهائی کردن دیگران احترام و توجه لازم را دارند.
عموم مردم تصور میکنند ورود و خروج از بهائیت نیز بهآسانی و بدون مشکل امکانپذیر است [۷]و بهائیان به هر فردی اجازه میدهند که آزادانه راه خود را انتخاب کند و از این جامعه خارج شود. این رفتار برای جذب افراد، بهخصوص اقلیتهای نژادی و مطرودین از جامعه، بسیار جذاب است و در عموم کشورها این افراد اولین هدف تشکیلات برای جذب هستند.
داشتن چنین ظاهری باعث ایجاد رفتار متقابل در بسیاری از افراد میشود، یعنی وقتی بناست کسی از باوری یا دینی دیگر به بهائیت وارد شود، لازم است با چنین رفتاری متزلزل گردد و همۀ مقاومتهای ذهنی به بهانۀ ترک تعصبات شکسته شود. این حربه سالهاست برای جذب افراد به تشکیلات مؤثر بوده و ترک تعصبات بهعنوان یکی از آموزههای بهائی تبلیغ میشود تا زمینه برای نقد باورهای دیگر فراهم شود.
مبلغان بهائی همواره میکوشند تا هر انتقادی به باورهای موجود یا در بین باورمندان آن جامعه را از دل تاریخ و متون منتقدان یافته و بهعنوان نقص آن باور مطرح کنند. در این شرایط اگر جوابهای روشن و سادهای هم برای آن نقد وجود داشته باشد، مخاطب سرخورده از جامعه، یا از این پاسخها بیاطلاع است و با ژست روشنفکری و عدم تعصبات بهراحتی وارد جریان مخالف باور خود، یعنی بهائیت، میگردد و یا اگر هم پاسخ را بداند، بلافاصله با برچسب برخورد تعصبآمیز بهسرعت از جمع رانده میشود تا پاسخ شبهه به سایر افراد منتقل نشود. از سوی دیگر در این تشکیلات هرگونه تألیف مطالب مرتبط با بهائیت باید از فیلتر تشکیلات عبور کرده باشد.[۸] گریزگاه بزرگتر که در این روند ایجاد میشود، رهایی مبلغ از توضیح و تشریح باور بهائیت برای مخاطب است. یعنی زمانی که مبلغ بهائی میداند بهائیت بر مبنای اندیشههایی غیرقابلدفاع بنا نهاده شده است، برای او بهتر است بهجای تبیین این اندیشههای پوچ و متناقض، تمرکز را در نقد اندیشۀ مقابل قرار دهد تا با اثبات بطلان طرف مقابل، ناخودآگاه چنین القا کند که بهائیت باوری برحق است.
بهعنوان مثال عبدالبهاء تا مدتها سعی میکرد بهائیت را دینی مشابه آموزههای غرب در تمدن جدیدش ترسیم کند. وی با پشت کردن به آثار متقدم بهاءلله و علیمحمد باب، تعالیم اجتماعی مدرنیته را بهعنوان تعالیم بهائی مطرح کرد و سعی داشت از شعارهای اجتماعی پرطرفدار در آن روزگار برای جذب در تشکیلات بهرهبردای نماید، اما در سفر به غرب وقتی دید درجۀ بالاتر شعارهای وی در کوچه خیابانهای پاریس برای مردم تکراری شده، دچار سرخوردگی شد و در بین یارانش اروپاییان را حیوان خطاب کرد[۹] و در اغلب مجامع عمومی اصلاً ادعای داشتن دین جدید را منکر شد.
البته بهاءالله و عبدالبهاء ید طولایی در توهین به غیربهائیان داشتهاند. آنان بهکرات سیاهپوستان افریقا،[۱۰] ماتریالیستها، تُرکزبانان[۱۱] و اروپاییان غیربهائی[۱۲] را بهطورخاص مورد لطف قرار داده و به عموم غیربهائیان، لقبهایی مانند سنگریزه، کرم و حیوانات دیگر عطا کردهاند. این توهینها و بیاحترامیها زمانی اوج میگیرد که یکی از نزدیکان در حد برادر، از گروه اصلی فاصله بگیرد. تازه اینجاست که معنی عدم تعصب را شاهد خواهیم بود. بهاءالله با برادر و خانوادۀ خود درگیریهای سنگینی برای جانشینی باب داشت و در این حین کلکسیون القاب رذیله را برای برادر و ازلیان نثار میکرد.
این رفتار بعد از جانشینی عباسافندی، با برادرش ــ که بنا بود طبق وصیت پدر بعد از مرگ عباسافندی جانشین وی گردد ـ تکرار شد و متعصبانهترین رفتارها و توهینها میان این دو برادر نیز ردوبدل شد. این درگیریها تا جایی پیش رفت که همین عباسافندی که پیامآور صلح و دوستی معرفی شده بود، به آتش نفرتورزیها علیه برادر و اطرافیان برادر خود دامن زد و با درگیری و نسبت دادن القابی نظیر پشه، سوسک، کرم خاکی، خفاش، جغد، کلاغ، روباه، گرگ و…(!) به آنها و بلبل و طاووس خواندن خود، الگوی رفتاری خویش را برای بهائیان ارائه کرد.[۱۳]
شوقیافندی نیز از این سنت خانوادگی پیروی کرده و تمام خانوادۀ خود را پس از به قدرت رسیدن طرد کرد[۱۴] و مجازاتی به نام طرد را در بهائیت تثبیت کرد که تاکنون بهشدت ادامه دارد و عموم مخالفانی که اطاعت کامل نداشته باشند، پس از قطع امید از بازگشت طرد میگردند و بیتالعدل نیز همین برنامه را در پیش گرفته است. این سرپیچی از دستور حتی برای کسی که فقط با طردشدگان در ارتباط باشد مصداق دارد و آنان نیز طرد میشوند.
درواقع مسیر ورود به بهائیت کاملاً یکطرفه است و بعد از ورود و ثبتنام در بهائیت مبنای جدیدی تعریف میشود و هزینۀ جدا شدن از تشکیلات آنچنان بالا میرود که فرد در خیال هم به جدا شدن از تشکیلات نمیاندیشد.
۱۳- تقیه در بهائیت ممنوع است و بهائیان جایی که نتوانند بهائی بودن خود را اعلام کنند، مشکل دارند.
بهائیان مدّعی هستند در اصول بهائیت، تقیه به معنی پنهان کردن اعتقادات یا عقاید، بهخاطر حفظ زندگی یا امنیت شخص ممنوع است و بهائیان باید بهصراحت و بدون تردید، اعتقادات و عقاید خود را اعلام کنند. تقیّه در بهائیّت جایز نیست و حرام است و آنان تقیه را مشابه تزویر و دروغ میدانند. بنا بر گفته خود بهائیان، همواره از سوی تشکیلات به بهائیان امر میشود که با صراحت و شجاعت به اعتقادات و عقاید خود پایبند باشند و آزادانه آنها را بروز دهند. حتی چنین گفته شده که اگر بهائیان در جایی که نمیتوانند بهائی بودن خود را اعلام کنند، با مشکلاتی مواجه شوند، باید قراردادهایشان ( مانند فرم استخدام و تحصیل ) با اصول و اعتقادات بهائیت تضاد نداشته باشد و به آن وفادار بمانند.
بااینحال بررسی مدارک مختلف نشان میدهد که رهبران و بزرگان بهائی به تقیه معتقد بودند و دستور به آن میدادند و خود هم بدان عمل میکردند، ولی بهمرور از زمان رهبری شوقی گاهی چنین کاری ممنوع شد. [۱۵]
در زمان بهاءالله و عبدالبهاء تظاهر به اسلام آنچنان مرسوم بوده که کمتر کسی از بهائیان میتواند آن را انکار کند. شواهد بسیار زیادی از سبک زندگی بهاءالله در سراسر سرزمین عثمانی وجود دارد که آداب مسلمانی را با وجود نسخ اسلام ( بهگمان خودشان) بهخوبی انجام میدادند. حضور بهاءالله در مساجد استانبول و ادرنه در گزارشهای متعدد ذکر شده است و حتی مطالب زیادی در مکاتبات وی با افراد وجود دارد که فقط با عنوان تقیه قابلتوجیه خواهد بود. این روال در زمان عبدالبهاء گسترش بیشتری نیز یافت و چهرۀ وی بهعنوان یک عالم اسلامی برای مردم بومی عکا ترسیم شد که حتی در بسیاری از اوقات بهعنوان امام جماعت مسجد مسلمانان هم ایفای نقش میکرد. به همین جهت برای توجیه چنین رفتارهایی، بهائیان این رفتار را «آمیختن با دیگران» مینامند، اما چگونه است که چنین آمیختگی را امروزه حرام اعلام میکنند؟ بگذریم که وجود آیه قرآن «انا لله و انا الیه راجعون» در ابتدای اعلامیۀ مرگ جناب عبدالبهاء برای هر بینندۀ منصفی معنی دیگری دارد.[۱۶]
با این قبیل شواهد طبعاً رفتارهای مشابهی را در بهائیان امروز میتوان یافت که آنان، به جهات مختلف، در بسیاری از جوامع از خود بروز میدهند، اما اگر بهائیان اعتراف کنند که برخلاف دستور صریح شوقی و مطابق سنت پیشینیان چنین رفتارهایی را انجام میدهند صورت خوشی ندارد، به همین جهت نام تقیه را به حکمت تغییر دادهاند و امروزه نیز رفتارهای زیادی را در این طبقهبندی جای دادهاند. آنان بهخوبی میدانند که بهائیان در گذشته، اغلب اوقات اظهار بهائیت نمیکردند، بهخصوص در جایگاهی که احتمال خطر میدادند. بهعنوان مثال در آثار موجود بهائی به این امر تأکید شده که بهائیان عشقآباد، چنانکه نزد بهائیان ایران معمول بود، در طول دوران بهاءالله خود را بهائی معرفی نمیکردند[۱۷] و این رفتار کاملاً به نوشتههای بهاءالله مستند بوده است، چنانچه در نامههای باقیمانده از بهاءالله صریحاً دو لفظ حکمت و تقیه را همراه هم قید نموده و بر آن تأکید داشته است.[۱۸]
این رفتار همچنان از سوی بهائیان جهان ادامه دارد و حتی مبلغانی که در زمان شوقی هم زندگی میکردند چنین رفتارهایی داشتهاند. مثال بسیار جالب داستان جوزف پردو (Joseph perdu) است که در یکی از مساجد شهر دُربان جنوب افریقا در دهه ۱۹۵۰ در کسوت یک قاری قرآن مسلمان تظاهر به اسلام میکرده است.[۱۹] در میان مسیحیان نیز چنین رفتارهایی از نزدیکان شوقیافندی گزارش شده است، چنانچه هوراس هولی از دوستان نزدیک شوقیافندی که بیش از سه دهه منشی قدرتمند محفل بهائیان امریکا بود، با اطلاع و تأیید شوقیافندی عضویت همزمان خود را در کلیسای مسیحی حفظ کرد.[۲۰] طبعاً صرفنظر از نام این رفتار، تقیه یا حکمت در رفتار بهائیان همچنان به چشم میخورد اما هرجا لازم باشد که تقابلی برای جریانسازی و مظلومنمایی بین بهائیان و جامعۀ میزبان شکل بگیرد، تشکیلات با همین استدلال سعی میکند تضاد موجود در بین افراد را نمایان سازد و از اختلاف ایجادشده بهرهبرداری خاص خود را داشته باشد.
البته این رفتار در کشورهای مختلف باهم تفاوت دارد، به عنوان مثال دستور تشکیلات به بها ئیان مبنی بر اعلام بها ئی بودن در کشوری مانند ایران باعث تنشهایی میشود که برای تشکیلات سودمند است اما چنین تنشی در عربستان یا چین باعث ضررهای مالی برای تشکیلات خواهد بود؛ پس در این کشورها دستورات به شکل دیگری ابلاغ میگردد تا منافع تشکیلات به خطر نیفتد و از عنوان رعایت حکمت استفاده میکنند.
۱۴- بهائیان دخالت در سیاست را ممنوع میدانند و علاقهای به سیاست ندارند.
بهائیان میگویند از دخالت در سیاست و فعالیت در حزبها خودداری میکنند و این موضوع بهعنوان یک اصل اساسی در آموزههای بهائیت طرح میشود. آنها عنوان میکنند که سیاست ممکن است منجر به تقسیم و تفرقه جامعه شود و برای رسیدن به صلح و همبستگی جامعه، بهتر است از فعالیت سیاسی خودداری کرد. بهائیان همیشه در گفتوگوهای سیاسی با دیگر افراد جامعه میگویند دخالت در سیاست و فعالیتهای سیاسی نباید از اهداف آنها باشد. آنها دلایلی مانند تمرکز بر اصول معنوی و انسانیت را جایگزین مباحث سیاسی میکنند و در ظاهر تمایلی به فعالیت در این زمینه ندارند و برای این آموزۀ خود به نصوص متنوعی هم استناد میکنند.
این آموزه با دو رویکرد طرح میشود. اول آنکه تصویر چنین شخصیتی از بهائیان در ذهن جامعه باعث میشود که گروهها و احزاب فعال جامعه هیچ احساس خطری از جانب بهائیان نداشته باشند و آنان را بهعنوان گروهی خنثی و منفعل در معادلات سیاسی کنار نهند. این فرصت مناسب خود از مؤثرترین سیاستهای بهائیت طی ۱۵۰ سال اخیر بوده است تا کمترین آسیب را از کنشهای سیاسی تحمل کنند، اما این شعار آنها از جهت کمی و کیفی در طول حیات تشکیلات فقط یک شعار است. از زمانی که بابیت با جدال نظامی و ترور به دنبال کسب قدرت بود تا امروز که بهائیت سعی میکند با نفوذ در سازمانهای بینالمللی و مشارکت در تعاملات سیاست جهانی برای خود جایگاهی دست و پا کند، حضور پررنگ بهائیان در همه این عرصهها، خلاف آموزۀ ادعایی این گروه بودن را اثبات میکند.
اگر از فعالیتهای بابیان صرفنظر کنیم و نقش حمایت سفیر روس از بهاءالله را یک نقش سیاسی ندانیم، بهاءالله از ابتدای ادعای نزول کتب آسمانی خود، همیشه در حال مکاتبه با سفیران، حاکمان محلی و بینالمللی بوده است که خود از بزرگترین فعالیتهای سیاسی محسوب میشود. این رفتارها در دوران عباسافندی رشد مضاعفی داشت و مکاتبات متعدد وی با حکام عثمانی، انگلیس، ایران و… در دسترس است.
اگر این مکاتبات را مصداقی برای دخالت در سیاست ندانیم، شاید نظریات سیاسی را بتوان بخشی از چنین فعالیتهایی در نظر گرفت که در این زمینه هم عباسافندی بهشدت پرکار بوده است، تا جایی که وی کتاب رسائل مدنیه را درخصوص پیشنهاد عملی برای نحوه حکومتداری حاکمان هم نگاشته است.
پس از وی شوقیافندی فعالیت سیاسی مطلوب بهائیان را طی مراحل مختلف در کشورها بیان کرد .او ۷ مرحله تکاملی تا رسیدن به حکومت بهائی را تئوریزه کرد: ۱. مجهولیت ۲. مظلومیت و مقهوریت ۳. انفصال ۴. استقلال ۵. رسمیت ۶. سلطنت الهیه (حکومت کشوری) ۷. سلطنت جهانی و اعلان صلح عمومی.
«دوره مجهولیّت که اوّلین مرحله در نشو و نمای جامعۀ اهل بهاست و مرحلۀ ثانیه، مظلومیّت و مقهوریّت که در وقت حاضر در کشور ایران امر مبارک جمال ابهی آن را طی مینماید، هر دو منقضی گردد و دورۀ ثالث که مرحله انفصال شریعةالله از ادیان عتیقه است چهره بگشاید و این انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع عَلَم استقلال دینالله و اقرار و اعتراف به حقوق مسلوبه اهل بهاء و مساوات پیروان جمال ابهی با تابعان ادیان معتبره در انظار رؤسای جهان و این استقلال ممهّد سبیل از برای رسمیّت آیین الهی و ظهور نصرتی عظیم شبیه و نظیر فتح و فیروزی که در قرن رابع از میلاد حضرت روح در عهد قسطنطین کبیر نصیب امّت مسیحیّه گشت و این رسمیّت بهمرورایّام مبدّل و منجر به تأسیس سلطنت الهیّه و ظهور سلطۀ زمینیۀ شارع این امر عظیم گردد و این سلطنت الهیّه مآلاً به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی و جلوه سیطره محیطه ظاهری و روحانی مؤسّس آئین بهائی و تشکیل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخیر است، منتهی گردد.»[۲۱]
این رویه تا امروز همچنان ادامه دارد و بیانیههای سیاسی بیتالعدل هرازچندگاهی با شدیدترین مطالب سیاسی همچنان در حال نشر است.
نمونهای از فعالیتهای سیاسی عبدالبهاء بر ضد مشروطه خواهان در ابتدای مبارزات مشروطه
اگر منظور از عدم دخالت در سیاست دستوری باشد که رهبران بهائی فقط به بهائیان دادهاند تا تابع دستورات دولت باشند[۲۲] و رأس هرم بهائیت را شامل نشود، باید دید آیا در عمل به چنین دستوری، از بهائیان شاخص که به نوعی موردپذیرش تشکیلات بودهاند چه رفتارهایی را شاهد هستیم. از بهائیان سرشناس دوران پهلوی که بگذریم، نقش تأثیرگذار بهائیانی مانند حسن بالیوزی در کودتای ۲۸ مرداد[۲۳] را هم فراموش کنیم و ۹ وزیر بهائی کابینه هویدا را هم نادیده بگیریم و حتی به کودتای نوژه[۲۴] هم بهعنوان یک برنامۀ تشکیلاتی بهائی ننگریم، فعالیتهای سیاسی اعضای تشکیلات همچنان ادامه دارد. افرادی نظیر عرفان ثابتی مرد همیشهدرصحنۀ رسانههای مخالف جمهوری اسلامی و پیام اخوان، استاد حقوقی تحریمهای مردم ایران[۲۵] فقط دو نمونه از دهها فعال سیاسی بهائی هستند که نقش مؤثری در تشکیلات هم داشتهاند. در مجموع میتوان یک دلیل روشن برای عدم مشارکت بهائیان در احزاب رایج کشورها یافت و آن این است که بهائیان بهعنوان اعضای یک حزب فعال نمیتوانند همزمان در دو حزب مشغول باشند و حضور در احزاب سیاسی رسمی، معادل خروج آنان از حزب تشکیلات بهائی است.
پس بهتر است زمانی که موضوع عدم سیاست در بهائیت مطرح شد، سؤال این باشد که کدام فعالیت سیاسی باقی مانده است که بهائیان در آن مشغول نبوده باشند؟
۱۵- بهائیان در عین وطندوستی استفاده از سلاح و شرکت در جنگ را حرام میدانند.
بسیاری از مردم که این جمله را از بهائیان و یا اطرافیان آنان شنیدهاند، بیشتر بر مبنای تجربهای در ایام خدمت سربازی یا زمان جنگ بوده است. آنان معمولاً به یاد دارند که فردی از اینکه مجبور باشد به حکم ضرورت، بر خلاف مبانی اعتقادی خود، اسلحه به دست بگیرد یا در میدان جنگ شرکت داشته باشد، گلایهمند بود و شنیدهاند که بهائیان شرکت در امور نظامی را ممنوع و حرام میدانند و به چنین آموزهای افتخار میکنند، اما درعینحال ایشان وطندوستی را هم آموزۀ دیگر بهائیت معرفی میکنند.
در پیشینۀ بهائیت ــ یعنی زمانی که بهائیان نخستین، با عنوان بابی شناخته میشدند ــ اولین ویژگی این گروه حرکتهای خشن و جنگهای داخلی سهگانه در زمان امیرکبیر بود و حتی پس از سرکوب شورشهای مسلحانه و اعدام باب، حرکتهای مسلحانه ادامه داشت. زمانی بهاءالله که از رهبران آن گروه بود، به جرم مشارکت در ترور ناصرالدینشاه، بهجای اعدام، با چندین درجه تخفیف به عراق تبعید شد، اما در عراق ادامۀ این روند خشن و تنشهای زیاد با مردم عراق و حتی تنشهای جانشینی باب، کار را به تبعید مجدد به ادرنه رساند. اینجا بود که بهاءالله پس از غلبه بر برادر خود به ناکارآمدی اقدامات خشن گروه کوچکش پی برد و رویه جدیدی را بنا نهاد. از همین روزهاست که ادعای صلحطلبی در بهائیت به گوش میرسد.
اولین سؤال این است که اگر این ادعا واقعیت دارد و یک فریب تاکتیکی نیست، چرا آن زمانی که در ارتش شاهنشاهی هزاران بهائی بودند و تا درجات بالای نظامی هم رشد کرده بودند، کسی نگران آموزههای صلحطلبی بهائیان نبود؟ طبق مدارک منتشرشده فقط ۱۳۰۰ بهائی تسجیلشده در تشکیلات شناخته شدهاند[۲۶] که تا مدارج بالای نظامی پیش رفتهاند و اغلب قریب به اتفاق این افراد با وجود هویت مشخص بهائی و مناصب روشن در تشکیلات بهائی، هنگام ثبتنام در ارتش خود را مسلمان معرفی کردهاند که این برخلاف اصل ممنوعیت تقیه در بهائیت نیز هست.
هرچند بررسی و تطبیق همۀ نظامیان با اسناد موجود از بهائیت زمانبر خواهد بود و حتی بسیاری از این اسناد هم فقط در اختیار تشکیلات بهائی است، اما همین مقدار بهعنوان مشتی نمونه خروار نشاندهندۀ یک جریان فریب افکار عمومی است.
در مقام نظریهپردازی، بهائیت با طرح آموزۀ وحدت عالم انسانی عملاً نفی وطندوستی میکند و جناب عباسافندی دفاع از وطن را کاری بیهوده میداند[۲۷] و مبلغان مشهور بهائی ریخته شدن خون برای خاک را کاری غلط انگاشتهاند و از بهاءالله نیز در نفی وطندوستی نقل قولهایی وجود دارد،[۲۸] حتی در اسناد بهائی از افرادی چون امیرکبیر، رئیسعلی دلواری، ستارخان، باقرخان و میرزا کوچکخان هیچگاه دفاع نشده و برعکس همواره بهائیان در مقابل این افراد قرار گرفتهاند، ازجمله این افراد آقا خان نوری و احسانالله خان دوستدار را میتوان نام برد.[۲۹]
حتی اگر برخی مخالفتها و سوابق خصومتهای تاریخی با ملیت ایرانی را دلیل واقعی ایرانیستیزی تشکیلات فرض کنیم،[۳۰] هیچ کشوری در هیچ زمان و مکانی نگاه کاملاً مثبتی به این گروه نداشته و هیچگاه این گروه را هیچ کشوری وطندوست تشخیص نداده است.
بهعنوان مثال در طی حدود ۷ دهه سکونت سران بهائیت در امپراطوری عثمانی، هیچ گاه حکام محلی یا ملی عثمانی، نتوانستند این گروه را شهروندان وطندوستی به حساب آورند. چنانچه در ابتدای تبعید بهاءالله و یاران بابیاش به بغداد، خشونتهای بابیان با شیعیان و زوار عتبات از سویی و اختلافات داخلی از سوی دیگر کار را به جایی رساند که حاکم محلی عثمانی درخواست تبعید مجدد این جمعیت را داد و سلطان عبدالحمید همگی را به نزد خود در ادرنه فراخواند، اما در ادرنه نیز اختلافات بر سر جانشین باب، بین دو برادر آنچنان شدت گرفت که سلطان از تبعید مجدد دو برادر به دو جایی دور از هم یعنی فلسطین و قبرس استقبال کرد، بهخصوص که هزینه این تبعید را هم سفیر انگلیس تقبل کرد.
در عکا هم شرایط طوری پیش رفت که بعد از مرگ بهاءالله، رابطۀ حاکم محلی با عباسافندی آنچنان تیره شد که وقتی در آستانۀ شکست در مقابل ارتش انگلیس قرار داشتند، آخرین تصمیم وی اعدام عبدالبهاء و همه یارانش بود که خبرچینان ارتش انگلیس باعث تغییر برنامه ژنرال النبی شدند و وی ناچار زودتر به فتح عکا و حیفا اقدام کرد.[۳۱] با فرض تابعیت ایرانی یا عثمانی برای عباسافندی، دشمنی انگلستان با این دو کشور ثابت شده است، اما ایشان دفاع از وطن را رفتار سگها تشخیص داد[۳۲] و بهجای مخالفت با دشمن مشترک ایران و عثمانی، ثناگوی پادشاه و دولت انگلستان بود.[۳۳]
پس از مرگ عباسافندی، تا زمانی که حکومت اسرائیل در فلسطین مستقر نشده بود، حدود سه دهه بهائیان تابعیت فلسطینی داشتند، اما در هیچ کجا گزارشی از اعتراض بهائیان به اشغال فلسطین تا همین امروز ثبت نشده است. این حداقل انتظاری است که از شخص شوقی بهعنوان یک اسوۀ بهائی میرود و رفتارهای او برای همه بهائیان الگوی رفتاری فرض میشود. وی با وجود داشتن تابعیت فلسطینی، هیچگاه برای دفاع از کشور خود حتی یک نامۀ اعتراضی هم ننوشت و به دستور جدش عمل نمود.[۳۴] با وجودی که در طی این چند دهه از سکونت بهائیان در فلسطین، مشکلی با نمایندۀ امپراطور انگلیس بر این سرزمین نبود، به محض تسلط رژیم صهیونیستی و علیرغم خروج اغلب بهائیان، به دستور شوقی، بهائیت تعهد داد که هیچ فعالیتی در این سرزمین نداشته باشد و حتی یک یهودی ساکن این کشور را به تشکیلات جذب نکند. فقط در چنین شرایطی بود که اندک بهائیان باقیمانده، اجازۀ سکونت محدود در اماکن مقدس خود را یافتند.
حتی امروزه هم رفتارهای ضدایرانی و نفرتپراکنی از ایرانیان، کموبیش در لابهلای سخنان بهائیان سرشناس به چشم میخورد. بهعنوان نمونه وقتی که در ابتدای دوران کرونا هموطنان زیادی گرفتار این بیماری سهمگین جهانی بودند، فرزام کمالآبادی، از مقامات مؤثر بهائی، شیوع این بیماری را عذاب کبیر الهی بر مردم ایران عنوان کرد.
با نگاه اولیه به این مصادیق و جمعبندی آن به نظر میرسد ادعای وطندوستی این گروه جهانوطنی چندان باورپذیر نیست.
۱۶- همۀ بهائیان انسانهای فاسد و جاسوسی هستند و رفتارهای منافی عفت بین آنها رایج است.
اولین اصل دربارۀ شناخت گروههای جمعیتی، آن است که در هر جمعی امکان حضور هرگونه فردی وجود دارد و قضاوت کلی یکی از خطاهای شناختی محسوب میشود. نمیتوان به صرف داشتن قومیت، نژاد و یا یک باور، به همۀ افراد یک رفتار معین را نسبت داد.
یکی از تجارب تاریخی موجود برای ایرانیان، فعالیت مبلغان و افراد ردهبالای بهائی در دوران پهلوی بوده است و به این جهت عموم بهائیان از میان این گروه تأثیرگذار شناخته میشدند، اما در واقعیت امر از حدود یکصدهزار بهائی (که در برخی از منابع تا حدود یکصدوپنجاههزار نفر هم ذکر شدهاند)، شاید کمتر از دهدرصد از آنها در جایگاههای فرهنگی، حکومتی و نظامی قابلتوجهی در حکومت پهلوی فعالیت داشتند و به این سبب تصور عموم جامعه از این جمع محدود، به کل جامعۀ بهائیان تعمیم داده میشده است. رفتارهای خاص هنجارشکن این گروه از بهائیان که با توجه به مأموریت خود، بهشدت در جهت فرهنگزدایی از ایرانیان تلاش میکردند، باعث شد بهعنوان نمونۀ کل بهائیان جامعه شناخته شوند. مثلاً برخی از خوانندهها ظاهراً اصرار به تخریب فرهنگ جامعه داشتند که از قضا یا بهائی[۳۵] بودند یا با بهائیان روابط بسیار نزدیکی داشتند و با نفوذ به بدنۀ رسانه و با رواج اشعار مبتذل و اشاعۀ فرهنگ اباحهگری مأموریت خاصی را پیش میبردند.
این رفتارها در بین عموم مردم به شایعات شدیدتری منتهی شد و معمولاً دامنۀ شایعه آنچنان گسترش مییابد که اصل واقعه را تحتتأثیر قرار میدهد. بهعنوان مثال رفتار فاسد برخی از مسئولان حکومت پهلوی، نظیر ارتشبد ایادی[۳۶] در میان نظامیان و تیمسار خادمی[۳۷] در میان کارمندان هواپیمایی، که قشر بزرگی از جامعه را درگیر خود کرد، منجر به نشر شایعاتی دربارۀ سایر بهائیان شد.
یکی دیگر از عوامل گسترش شایعات، برپایی اردوهایی بود که تشکیلات برای آموزش جوانان بهائی، به شکل مختلط، در شهرها و مناطق مختلف ایران مرسوم کرده بود. این اردوها در شهرهای ساحلی دریای مازندران و مراکز جمعیتی بهائیان نظیر شیراز و اردوگاهایی واقع در تهران[۳۸] و منطقه سیسان آذربایجان[۳۹] بهطور مکرر برپا میشد تا هم جوانان را به تشکیلات جذب کنند و هم بهائیان را برای آشنایی با تشکیلات و اوامر بیتالعدل آموزش دهند، اما واقعیت این است که بدنه اصلی بهائیت که از بین عموم مردم هستند، هیچگاه چنین برداشتی از باور خود نداشتهاند. اغلب این افراد مردمی سادهلوح و پاکدل بودند که در مقطعی از تاریخ یا جغرافیا فریب وعدههای دروغین مبلغان بهائی را خوردهاند و دیگر به عمق اشتباه خود پی نبردهاند و حتی با کمی روشنگری امکان خروج آنان از چنگال تشکیلات وجود دارد و به همین دلیل است که ایزولاسیون این افراد بهشدت بهوسیلۀ تشکیلات انجام میشود. ازاینرو، رفتار منافی عفت، حتی در صورت سکوت بیتالعدل دربارۀ حکم حرمت این رفتار، در بین ایرانیان شایع نیست. مسلماً رفتارهای فرهنگی این جماعت از هویت ملی ایرانیان نشأت گرفته و اتهام فساد عمومی در بین بهائیان چندان عاقلانه نیست. این منش دوگانه و سکوت مصلحتی بیتالعدل در مقابل فساد جنسی، بیشتر از آن روست که بهائیان ایرانی و غربی نگاه واحدی به تعالیم اینچنینی ندارند و تقبیح بهاءالله از این رفتارها برای ایشان بازگو میگردد ولی تعیین نشدن اقدام تنبیهی در مقابل این رفتار باعث آزادی رفتار چنین افرادی گردیده است و بیتالعدل حتی دستوری برای گزارش چنین رفتاری به مقامات رسمی هم ندارد.[۴۰] در مجموع نداشتن مخالفت قاطع با فساد اخلاقی در تشکیلات، باعث رشد هر شایعهای میشود.
از اتهام فساد اخلاقی که بگذریم رفتارهای اطلاعاتی و مخفیکاریهای شبهامنیتی، برای برخی از افراد این تصور را ایجاد کرده که همۀ بهائیان جاسوس اسرائیل هستند.
این نگاه از آن زمان قوت گرفت که به فاصله چند سال موساد و ساواک و در بهائیت مؤسسه ایادیان امرالله شکل گرفت که به نظر برخی از پژوهشگران به هم مرتبط بوده است. بهخصوص ساواک که با ارتباطات بین تشکیلات بهائی تأسیس شد و نفوذ بهائیان در همه ردههای آن بسیار عمیق بود. این نوع فعالیت اطلاعاتی که همکاری زیادی با موساد داشت، زمینه را برای سوءاستفاده از این تشکیلات توسط موساد مهیا ساخت.
همچنین ساختار اطلاعاتی تشکیلات که همۀ بهائیان موظف هستند در ضیافتهای ۱۹ روزه خود گزارش فعالیتهای خود را ارائه دهند و این گزارشها بهصورت سیستماتیک به رأس هرم بهائیت ارسال میگردد، برای هر ناظر خارجی یک اقدام اطلاعاتی به چشم میآید. این کار در سازمان بهائیت “قرائت منطقه” نامیده میشود و به بهائیان چنین آموخته شده است که برای جذب بهتر افراد به تشکیلات باید ابتدا اطلاعات مناسبی از منطقه را جمعآوری کرد و با مشورت، اقدامات بعدی را انجام داد.
با این رفتار بدیهی است که شبههای برای عموم افراد ایجاد شود که در چنین روندی بستر برای فعالیتهای جاسوسی تا حد زیادی آماده است، هرچند در اصطلاح حقوقی جاسوسی عبارت است از تحویل عامدانۀ اسناد طبقهبندیشدۀ کشور به بیگانگان. با این تعریف بسیاری از فعالیتهای افراد عادی بهائی اصلاً جاسوسی محسوب نمیشود و حتی در اغلب موارد هیچ قصدی برای نوع فعالیت جاسوسی وجود ندارد و بهتر است از به کار بردن چنین الفاظی جداً خودداری شود. بهخصوص بهائیان عادی جامعه اصولاً با تشکیلات چندان ارتباطی ندارند و گاه حتی از شرکت در جلسات اجباری ضیافت نیز استنکاف میکنند و علاقه ای به این تشکیلات ندارند، گرچه به صورت زبانی خود را تابع بیتالعدل معرفی میکنند. اتفاقاتی امثال کودتای نوژه[۴۱] را هم نباید به همۀ بهائیان نسبت داد و بهجای آن باید در استخدام اینان در نقاط حساس و دسترسیهای آنان دقت بیشتری داشت، کما اینکه همیشه در انتخاب افراد برای مشاغل حساس دقتهایی معمول بوده است.
۱۷- در بهائیت احکام اجباری وجود ندارد و حرام و نجس در این باور از بین رفته است.
یکی از نکاتی که برخی از مبلغان بهائی برای جذب افراد راحتطلب به بهائیت بیان میکنند، نبود احکام در بهائیت است. آنان ادعا دارند که هر فرد باید به آزادی و اختیار خود بپردازد و بر اساس عقاید و اعتقادات شخصی خود عمل کند. همچنین چنین مطرح میشود که در بهائیت مفهوم حرام و نجس نیز وجود ندارد و بهجای آن، تأکید بر عشق، صلح، تعاون و رشد روحانی قرار دارد و همه انسانها باید از طریق تفکر و بررسی خود، به راه راست هدایت شوند و نباید تحت تأثیر احکام و قوانین اجباری قرار گیرند.
این جملات شاید برای آن دسته از بهائیانی که مقید به انجام عبادات نیستند درست باشد، همچنان که برخی از مسلمانان به احکام کمتوجهند، اما ملاک تشخیص صحت این ادعا رجوع بیطرفانه به متون دست اول هر باور خواهد بود که به این ترتیب بطلان این شعارها در رجوع به مستندات بهائی آشکار خواهد شد، آنچنان که یک جامعهشناس یهودی با بیست سال سابقه، به نام خانم مارگریت واربرگ، در رساله دکتری خود به نقل از شوقیافندی مینویسد: از منظر عقیدتی، اعتقاد به بهاءالله و تعهد به پیروی از احکام و قوانین صادره از سوی بهاءالله، از ابعاد اصلی تعلق و وابستگی به جامعه بهائی است.[۴۲]
از طرف دیگر، با توجه به روند اقتباس بهاءالله از اسلام در تدوین شرعیات، میتوان رد روشنی از احکام و ضوابط اسلامی را در نوشتههای وی مشاهده نمود. نماز،[۴۳] روزه،[۴۴] حج، دیات، وصیت، خمس و زکات و بیشتر احکام بهائیت، با تغییراتی، عیناً از اسلام پیادهسازی شدهاند. هرچند در این بین شاهد مطالب مضحکی هم بوده باشیم، اما در مجموع میتوان کتاب «گنجینه حدود و احکام» را بهعنوان متن احکام عبادی در بهائیت نام برد. خانم واربرگ هم با مشاهدۀ روزه در بهائیت و نحوه انجام مناسک ماه رمضان ایرانیان مینویسد «این احکام اصولاً همان احکامی است که مسلمانان هم در ماه رمضان رعایت میکنند و برنامههای روزه درمیان ایرانیان بهخوبی شناخته شده است.»
البته برخی از کارها که در آموزههای اسلامی واجب شرعی محسوب نمیشوند، در بهائیت اجباری و به نوعی واجب هستند، بهعنوان مثال نوشتن وصیتنامه در بهائیت واجب شمرده شده، هرچند به نظر میرسد بهائیان در سراسر جهان خود را برای انجام واجبات به زحمت چندانی نمیاندازند و فقط قشر کوچکی از بهائیان سنتی ایران به انجام این احکام مداومت دارند، تا جایی که بنا به گفتۀ تشکیلات بهائی هیچ وصیتنامهای از شخص شوقیافندی به جای نمانده است و معلوم نیست این فقدان وصیت به جهت بیاعتنایی شوقی به آموزههای پدر بزرگش رخ داده یا اینکه گم شدن آن وصیتنامه نتیجۀ دسیسۀ دیگران بوده است.
با این وصف شاید بتوان موضوع احکام را چنین جمعبندی کرد که واجبات و محرمات در بهائیت وجود دارد، اما بهمرور به جهت ساختار تشکیلاتی موجود، در چند دهۀ اخیر تغییری در این زمینه رخ داده که اصل باور بهائیت بهجای اعتقادات و احکام بهائی محدود به اطاعت از تشکیلات و انجام امور تشکیلاتی محوله و درنهایت پرداخت تبرعات به بیتالعدل خلاصه شده و بیتالعدل از جایگاه یک مرجع دینی که باید به امور معنوی سعادت بشری بپردازد، به مدیریت سازمانی دنیوی تغییر یافته که بهائیان را موظف به انجام اموری میداند که بیشتر در محدودۀ وظایف شهروندی و ارتباطات حکومتی تعریف شده است.
گذشته از بحث حلال و حرام که روشن شد در بهائیت وجود دارد ولی اهمیت آن از اطاعت تشکیلاتی کمتر شده است، موضوع نجاست و پاکی است که بهائیان ادعا میکنند بهموجب دستور بهاءالله از میان رفته است. برای روشن شدن موضوع باید ابتدا معلوم شود که منظور از نجاسات و مطهرات نمیتواند همان کثیفی و تمیزی باشد، چراکه بسیاری از آلودگیها از منظر اسلامی یا حتی یهودی (که یهودیان به آن قائل هستند) ارتباطی با این مبحث پیدا نمیکند و همینطور اعلام بهاءالله از رفع نجاست تغییر ماهیت هیچ جسم خارجی نبوده است.
پس درنتیجه باید فرض کرد که منظور از این آموزه، طهارت ذات و ماهیت افراد و اجسام است که با نگاهی به احکام بهائیت، میفهمیم که چنین ادعایی با توجه نصوص بهائی پذیرفتنی نیست و از بروز بیرونی رفتار بهائیان هم اینچنین متوجه میشویم. بهعنوان مثال همانطور که در اسلام شرب خمر حرام است، در بهائیت هم این عمل مذموم و غیرمجاز شمرده شده است، پس ماهیت مستی در این دو باور پذیرفتنی نیست، چه مسلمانان خمر را نجس هم بدانند و چه بهائیان اعلام کنند چیزی نجس نیست.
از طرف دیگر همانطور که در اسلام برخی از افراد نجس شمرده شدهاند، این باور در بهائیت نوین هم با شدت بیشتری همراه با تبعیض و نفرتپراکنی همچنان برقرار است. یعنی نمونه فرد طردشده درجۀ بسیار بالاتری از نجاست را داراست، چه آنکه سلام و کلام با هیچکس در اسلام ممنوع نیست، اما برای طردشدگان این ممنوعیت واضح و آشکار بیان شده و هماینک نیز در جریان است. کار تا آنجا پیش رفته است که بیتالعدل سالها پس از مرگ فردی بیانیه میدهد که موفق شده محدودۀ قبر بهاءالله را از نجاست جسدی که چند دهه پیش در عکا به خاک سپرده شده، پاک کند.[۴۵] حتی اگر فرد مدفون فرزند بهاءالله باشد که خود را بهائی میدانسته و پس از تدفین با مراسم بهائی در کنار پدر آرمیده باشد، اما مسلمانان با وجود انزجار از هارونالرشید و با داشتن اختیار لازم در کشور شیعی، هیچگاه برای نبش قبر او و کنار گذاشتن پیکر او از جوار بدن مطهر امام هشتم شیعیان، تصمیمی نگرفتند.
۱۸- مدیریت امور در بهائیت با انتخابات انجام میشود و همه بهائیان در سرنوشت خود سهیم هستند.
یکی از فریبندهترین شعارهای بهائیان در موضوع انتخابات است. بهائیان ادعا دارند که در بهائیت مدیریت امور با انتخابات انجام میشود و همه بهائیان در رأیگیری شرکت دارند و همگی میتوانند انتخاب کرده و انتخاب شوند. این سیستم مدیریتی به اعضا امکان میدهد تا در سرنوشت و پیشرفت جامعۀ خود دخیل شوند و نقش فعالی در تصمیمگیریهای مهم داشته باشند.
چند سال پیش از مشروطه، زمانی که بهاءالله در سرزمین عثمانی میزیسته، برنامۀ انتخابات را شنیده و دیده و به بهائیان دستور اجرای آن را داده است و به گفته خودش، آن را در جریان مدرنیته، از نظام پارلمانی انگلیس گزیده است، هرچند احتمالاً مطالعۀ دقیقی از نظام پارلمانی هم نداشته و در حد تصورات عمومی آن را مکتوب کرده است.
گذشته از نام انتخابات که امروزه برای ادارۀ بسیاری از کشورها تبدیل به یک ژست دموکراسیخواهی شده و اغلب دیکتاتورها از آن برای حکومت مادامالعمر بهره میبرند، فرایند انتخابات فقط در وجود صندوق رأی و تعدادی رأیدهنده خلاصه نمیشود، کما اینکه سالهاست در برخی از کشورها انتخابات فرمایشی برگزار شده که از نظر نظام حقوقی چنین انتخاباتی فاقد ارزش است. به چنین شبهانتخاباتی، رویه انتخابات فرمایشی گفته میشود. برخی از ویژگیهای انتخابات فرمایشی بر انتخابات بیتالعدل نیز قابلانطباق است و هیچ راهکاری برای حل این مشکل تاکنون ارائه نشده است.
در انتخابات جامعۀ بهائی هیچگاه امکان دسترسی به اطلاعات وجود ندارد، یعنی بهائیان که باید با اطلاعات کافی دربارۀ نامزدها، برنامههای انتخاباتی و فرایند انتخابات، در انتخابات شرکت کنند، اصولاً با هیچ فهرستی از نامزدهای انتخاباتی روبهرو نیستند و این کار ممنوع است. به این ترتیب در بهائیت نه نامزدی وجود دارد و نه برنامهای برای نامزدها. بهائیان سیستم هیأتهای تشکیلاتی منتخب خود را دموکراتیکتر از سیستمهای رایج در جامعه توصیف میکنند، زیرا رأیدهندگان میتوانند هر عضوی را که حائز شرایط باشد، انتخاب کنند. بااینحال، بر طبق رویههای انتخاباتی که شوقیافندی بیان میکند، هرگونه تبلیغات انتخاباتی ممنوع است و تصمیمات محفل نیز بدون ثبت آرای مخالف، بهصورت یکدست ارائه میشود، بهطوریکه نمیتوان فهمید که خطمشی هر فرد منتخب چیست. با اطلاعات اندک بهعنوان مبنایی برای تصمیمگیری، یک بهائی در درجه اول به اعتبار شهرت و به رسمیت شناختن نام، رأی میدهد نه موضوع یا برنامه خاصی. البته این به مدیران فعلی مزیت فوقالعادهای میدهد و اشاراتی شده است که صاحبان مناصب فعلی عمداً کنترل میکنند که در جامعه چه کسی به اندازه کافی برای انتخاب شدن در سطح ملی مطرح باشد.[۴۶]
از سوی دیگر، همان گروه حاکم موجود، مجری انتخابات بعدی هم هستند[۴۷] و کسی هم خارج از آن گروه امکان نظارت بر آن را ندارد. حتی نظارت مستقل ذینفعان و رأیدهندگان هم مقدور نیست. طبیعی است که برای اطمینان از صحت فرایند انتخابات و عادلانه بودن آن، نظارت مستقل و مؤثر باید وجود داشته باشد، همانطور که در برخی از کشورهای آزاد، وظیفۀ نظارت بر عهده شورایی مستقل از دولت، یا نمایندگان احزاب و حتی گروههای بیطرف بینالمللی قرار داده میشود تا انتخابات در سلامت برگزار شود.
در یک انتخابات سالم، هیچگونه تبعیض قومی، قومپرستی، جنسیت، مذهب یا سایر عوامل نباید در فرایند انتخابات تأثیرگذار باشد، اما در بهائیت عضویت زنان در بیتالعدل ممنوع است. یعنی همزمان که کاندیدایی وجود ندارد، در همان حال بهائیان نباید به هیچ زنی رأی بدهند و در صورت چنین انتخابی، رأی آنها باطله محسوب میشود.
مشکل بعدی نداشتن مرجعی برای اعتراض و بازشماری آرا است. اصولاً وقتی که بیتالعدل بهعنوان مرجع مصون از خطا مطرح میشود، پس به همهی تصمیمات آن ازجمله اعلام نتایج انتخابات و روند نظارتش هم نباید اعتراض کرد و اعتراض و اختلاف افراد در بهائیت، منجر به طرد و حذف نام شخص معترض از بهائیت خواهد شد و این هزینۀ سنگینی برای هر بهائی است.
در نهایت به نظر میرسد که بر چنین شیر بی یال و دم و اشکمی نمیتوان نام انتخابات نهاد. آن هم درشرایطی که یک بهائی اصولاً انتخاب دیگری مانند ادیان الهی ندارد. بر فرض اگر شخصی با نهاد مذهبی در دسترس خود (محفل محلی یا ملی)، دچار مشکل یا اختلافی شود، انتخاب دیگری هم ندارد، برخلاف مسیحیان که میتوانند به کلیسای دیگری مراجعه کنند و یا شیعیان که به فقیه دیگری رجوع کنند، بهائیان هیچ پیشنهاد جایگزینی ندارند. یعنی نتیجۀ این انتخابات، هرچه که اعلام شود برای هر فرد بهائی یک دستور لازمالاجراست و اگر افراد انتخابشده از نظر وی صلاحیت حکمرانی بر جامعۀ بهائی یا حتی شخص خودش را نداشته باشند، طبق تعریف خود بیتالعدل، وی بهائی نیست، زیرا در بدو ورود به سازمان بهائیت (در هنگام تسجیل)، اطاعت کامل از دستورها و نظرات بیتالعدل در تمام زمینهها را امضا کرده است. نتیجۀ چنین انتخاباتی باعث شده است که هیچیک از اعضای بیتالعدل، از زمان تأسیس (۱۹۶۳ میلادی) تاکنون، براثر رقابت انتخاباتی برکنار نشدهاند. با مراجعۀ میدانی به آنچه تاکنون در بیتالعدل رخ داده، مشاهده میشود که مردان بیتالعدل همیشه تا زمان ازکارافتادگی یا مرگ به کار خود ادامه دادهاند و هرگاه هم بنا بر ورود عضو جدید بوده است، یک مرد از میان اعضای دارالتبلیغ (گروهی که بیتالعدل از میان مشاوران خود انتخاب میکند) به جمع نهنفره وارد میشود. درواقع همواره در فرایند انتخابات بیتالعدل، همان اعضای قبلی بهعلاوه یک مرد از گروه منتخبان خود بیتالعدل وارد بیتالعدل شدهاند و هیچ تغییر جدیدی در این میان رخ نداده است. [۴۸]
تعیین گروه مشاوران قارهای و سایر مشاورین و مساعدین هم هیچ رویۀ انتخاباتی ندارد و هرازچندی برای نظارت و اجرای دستورات بیتالعدل، با احکام ابلاغی بیتالعدل به محافل ملی تعیین میشوند. این افراد بهجهت انتصاب بهوسیلۀ بیتالعدل دست بالاتر را نسبت به محافل ملی و محلی دارند و اصولاً وقتی یک مشاور قارهای به محفل محلی نظرش را اعلام کند، این نظر بهعنوان نظر بیتالعدل مصون از خطا انگاشته شده و مطاع است.
گذشته از آن، هیچگاه تاکنون یک صورتجلسه یا حتی یک جمله از جلسات بیتالعدل رسانهای نشده تا بهائیان بتوانند با توجه به عملکرد ایشان، برای انتخاب در دفعات بعد تصمیمگیری کنند. درحالحاضر نیز اطلاعات چندانی از زندگینامه و سوابق و عملکرد اعضای کنونی بیتالعدل در هیچ جایی یافت نمیشود تا با آن اطلاعات، انتخاب دور بعد شکل آگاهانهتری داشته باشد.
۱۹- کودکان تا قبل از رسیدن به سن قانونی و تحقیق خود، بهائی نیستند و سپس با ارادۀ خود بهائیت را انتخاب میکنند.
ازجمله مواردی که در بهائیت بسیار تأکید میشود، شرط سنی برای ورود به سازمان است. آنان با مقایسۀ تشکیلات بهائی با ادیان دیگر، چنین ادعا میکنند که: در بهائیت چیزی به نام بهائیت ژنتیکی نداریم و فرزندان بهائیان تا سنی که خود بهائیت را انتخاب نکردهاند، بهائی محسوب نمیشوند.
اولین تناقضی که در چنین رفتاری به چشم میخورد این است که باید از این افراد پرسید مگر در باور شما سن رسمی تسجیل ۱۵ سال نیست؟ چگونه است که قبل از بهائی شدن به آموزههای آن وارد میشوید؟ مگر بنا نبود بعد از تحقیقات کامل و نه به صورت موروثی اظهار بهائیت شود؟ هرچند روند ثبت نام در تشکیلات تاکنون نوسانات زیادی را تجربه کرده است و سن تسجیل بسته به سیاستهای مختلف تشکیلات از نوزادی تا ۲۱ سالگی متغیر مطرح شده است، اما دستورات صریحی برای پرورش کودکان بهائیان تحت تعلیمات بهائی وجود داشته است. این اقدام از زمان بهاءالله تاکنون مرسوم بوده و نصوص فراوانی، بهخصوص از عبدالبهاء، دراینباره وجود دارد.
در توضیح سن تسجیل باید گفت که بهائیان در هنگام سرشماری و آمارگیری، طبق دستور تشکیلات، فرزندان نوزاد خود را هم جزو جمعیت بهائیان قرار میدهند[۴۹] اما برای رأی گیری از آنان، حداقل سن را ۲۱ سال اعلام میکنند. گاهی این اعداد برای منافع دیگر هم تغییر میکند. مثلاً در زمان جنگهای ایالات متحده امریکا از اواسط قرن بیستم، بیتالعدل سن اعلامی به دولت برای بهائی شدن را با توجه به مصلحتها تغییر داد تا جوانان با استناد به معافیتهای قانونی آن دوره از خدمت در ارتش معاف باشند.
گذشته از چنین تناقضی که باید بهطور جداگانه به آن پرداخت، سؤال اینجاست که چرا در بهائیت چنین تأکیدی بر تربیت کودکان بهائی وجود دارد؟ مگر بنا نبود این کودکان خود با مطالعه و انتخاب خود بهائی شوند؟ گذشته از آن، چرا در فرایندی که در اصطلاح تحری حقیقت گفته میشود، فرزندان بهائیان از مطالعۀ آثار غیربهائیان در نقد بهائیت، با عنوان ردیهخوانی، پیشگیری میشوند و چرا اجازه داده نمیشود با طردشدگان از بهائیت ارتباط داشته باشند؟ اگر نوجوانی در ۱۵سالگی به نتیجهای غیر از بهائی شدن رسید، چرا با فشار بر او زمینه برای انتخاب وی باز گذاشته نمیشود؟
به عبارت دیگر درحالحاضر، بنا به دستور بیتالعدل، اگرچه بهائیان باید در سن ۱۵سالگی درخواست تسجیل دهند، اما برای اینکه چنین اتفاقی به شکل دلخواه تشکیلات صورت گیرد، باید از خردسالی برای بهائیزادگان برنامههای تعلیمی سنگینی در نظر گرفت[۵۰] تا تصوری بهجز این مسیر در ذهن نوجوان ۱۵ساله وجود نداشته باشد و عملاً یک بهائی رام و مطیع وارد تشکیلات شود.
واقعیت این است که اتفاقاً یکی از مجاری امیدوارکنندۀ تشکیلات بهائی برای جذب افراد، سنین پایین بوده است. آنان سعی میکنند در اوج هیجانات نوجوانی، با برانگیختن احساسات بدون دادههای عقلی و اثبات باور بهائیت، فرزندان خود را به حضور در تشکیلات ترغیب کنند. حتی سن تبلیع در بهائیت، سنین مهد کودک است. طبیعی است که وقتی کودک از سنین پایین مورد بمباران فکری قرار گیرد، به احتمال زیاد، بهسادگی بهائی خواهد شد. کودکان با بازی، موسیقی و سرگرمی به بهائیت تشویق میشوند. آنان هیچگاه به مباحث سخیف و غلطهای اعتقادی و تناقضات رفتارهای سران بهائی حساس نخواهند شد. میتوان برای آنان بهجای طرح و تبیین آموزههای اصلی بهائی که در ادیان دیگر هم مهم است، امور اجتماعی و سرگرمیها را مطرح کرد.
به همین دلیل است که گروه بزرگی از مبلغان تشکیلات، بهطور تخصصی در موضوع کودکان کار کردهاند و آموزههای مربوط به تربیت کودکان، آموزش کودکان، روانشناسی کودک و حتی موسیقی برای کودکان را به نیت جذب کودکان به تشکیلات، به سایرین آموزش میدهند. حتی موضوع کودکان در سیر مباحث کتابهای روحی جایگاه ممتازی دارد. یعنی نهتنها برای کودکان بهائیزاده برنامههای مفصلی درجهت تثبیت بهائیت آنان وجود دارد، بلکه برای کودکان غیربهائی هم برنامههای مفصلی تدارک میشود که به طرحهای تواندهی موسوم است. این در حالی است که نه اولیای این اطفال و نه اولیای امور در جریان چنین اقدامی نخواهند بود و با شعارهای دیگر تصور میکنند که بنا نیست در سنین پایین بهائیسازی صورت بگیرد.
تشکیلات برنامه مدونی را برای بهائی کردن کودکان و تغییر باور آنان دنبال میکند. با عنوان تواندهی روحانی کودکان و نوجوانان، با موضوعات فرعی، آموزشهای علمی، فرهنگی و… مراحل تغییر باور کودکان غیربهائی را دنبال میکنند. بدیهی است که جذب نیروی جوان به تشکیلات میتواند کمک زیادی به افزایش نیروی انسانی و افزایش بازده فعالیت تشکیلاتی منجر شود و اگر چنانچه در طی این فرایند، کودکان به هر دلیلی، مثل مخالفت والدین، جذب تشکیلات نشوند عملاً به مدافعان خارج از تشکیلات تبدیل خواهند شد که مانع مخالفتهای دیگر با برنامههای بیتالعدل در محیط خود میشوند.
منابع
استتسون، اریک، ترجمه حمید فرناق؛ تاریخ پنهان بهائیان، نشر گوی، تهران، ۱۳۹۸ش.
اسلمنت؛ جی ای، بهاءالله و عصر جدید؛ دارالنشر البهائیه، ریو د ژنیرو، برزیل، ۱۴۵ بدیع.
اشراق خاوری، عبدالحمید، گنجینه حدود و احکام؛ ۱۱۸ بدیع.
ـــــــ، رحیق مختوم؛ لجنۀ ملی نشر آثار امری، ۱۰۳ بدیع.
افندی، شوقی، قرن بدیع، مؤسسۀ معارف بهائی بلسان فارسی، انتاریو، کانادا، ۱۴۹ بدیع.
ـــــــ؛ توقیعات مبارکه ۱۹۲۶-۱۹۲۲؛ مؤسسه ملی مطبوعات امری، ايران، ۱۲۹ بديع.
افندی، عباس عبدالبهاء، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، ۱۲۷ بدیع، ج ۲٫
ـــــــ؛ الواح وصایا؛ چاپ مصر.
ـــــــ؛ خطابات؛ جلد ۲، لجنۀ ملی نشر آثار امری.
ـــــــ؛ رساله مدنیه؛ تهران، ۱۸۸۲م.
ـــــــ؛ مفاوضات؛ نشر مرآت، فرج الله ذکی الکردی، قاهره، مصر، ۱۳۳۹ ق.
ـــــــ؛ مکاتیب؛ جلد ۱، ۲ و۳، کردستان العلمیه، ۱۳۳۰ق.
انتخابات بیتالعدل؛ سیزدهمین هیأت بیتالعدل برای دوره مدیریت ۲۰۲۸-۲۰۲۳ تعیین شد، فصلنامه بهائیشناسی؛ شماره ۲۵، بهار ۱۴۰۲، ص۲۹-۳۷٫
بهائيت در آذربايجان: گفتوگو با جناب آقای اصغر حيدري: فصلنامه بهائی شناسی، شماره ۲۸، زمستان ۱۴۰۲، ص۲۸-۴۳٫
بیت العدل، اساسنامه بیتالعدل.
پيام بيت العدل در ۲ فروردین ۱۳۸۵٫
پیام بیتالعدل خطاب به هیأتهای مشاورین قارهای (۲۸ دسامبر ۲۰۱۰)
پیام بیتالعدل خطاب به هیأتهای مشاورین قارهای (۲۸ دسامبر ۲۰۱۰)
دربارهی سهیل محسن افنان، https://parsianjoman.org/?p=1295
دستور بیتالعدل در ماه مارس سال ۲۰۰۷٫
رسته مقدم، آرش؛ از شکوه شوکتی تا افول دولتی، درسآموزی از تجارب مدرسهداری… ؛ فصلنامه مدیریت مدرسه زمستان ۱۳۹۸٫
رهنمایی، حسین، درسنامۀ بهائیت، نشر گوی، تهران، ۱۴۰۱٫
زرقانی، محمود، بدایع الآثار، نسخۀ الکترونیکی، نسخۀ چاپی: بهائی ورلاگ، هوفمهایم، آلمان، ۱۹۸۲م.
شاداب عسکری؛ بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۹۶ش.
شهبازی، علی، کتاب محافظ شاه: خاطرات علی شهبازی، انتشارات اهل قلم، تهران، بهار ۱۳۷۷ ش.
شیخ الممالک قمی، شیخ مهدی؛ کتاب تاریخ بیغرض؛ به کوشش سیدمقداد نبوی، نشر نگاه معاصر، تهران، ۱۴۰۲ش.
طراز الهی، زندگینامه ایادی امرالله، طرازالله سمندری؛ جلد اول، مؤسسۀ معارف بهائی، انتاریو، کانادا، ۱۵۸ بدیع.
ططری، علی؛ نخستین مدرسه دخترانه در آستارا؛ فصلنامه گنجینه اسناد؛ بهار ۱۳۸۷، ص۶۲٫
فاضل مازندرانی، اسدالله، ظهورالحق، جلد۸ (قسمت دوم)، مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۳۱ بدیع.
ـــــــ؛ اسرارالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع.
ـــــــ؛ امر و خلق؛ ج ۴، بهائی ورلاگ، هوفمهایم، آلمان، ۱۳۱ بدیع مطابق ۱۹۷۵ م.
ـــــــ؛ امر و خلق؛ جلد ۳، بهائی ورلاگ، هوفمهایم، آلمان، ۱۲۸ بدیع.
فتاحزاده، محمد، جمعیت بهائی از ادعا تا واقعیت، فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۱: تابستان ۱۳۹۵، ص۵۲ تا ۶۳٫
فخاری، عبدالحسین، حمید فرناق، كامران اقبال و تقيه در بهائیت؛ فصلنامه بهائیشناسی؛ شماره ۲۰، زمستان ۱۴۰۰، ص۱۴۶-۱۸۷٫
فرناق، حمید؛ عباسافندی و فلسطین، قسمت اول: همکاری اطلاعاتی با بریتانیا؛ فصلنامه بهائیشناسی؛ شماره ۲۹، بهار ۱۴۰۳، ص۱۵۲-۲۲۹٫
فروتن، علیاکبر؛ حکایت دل؛ مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع مطابق ۱۳۵۶ ش.
فریدون، آدمیت؛ امیرکبیر و ایران؛ خوارزمی، تهران: ۱۳۴۸، ص ۲۰۸-۲۲۲٫
ـــــــ؛ ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران؛ انتشارات پیام، تهران: ۱۳۵۵٫
گفتگوی خبرگزاری تسنیم با شاداب عسکری، «کودتای نقاب» آمریکایی بود یا روسی؟، ۱۸/۴/۱۳۹۹٫
گلپایگانی، ابوالفضل؛ کشف الغطاء عن حیل الاعداء، تاشکند، ۱۹۱۹ م.
مجله بهائیان آمریکا؛ سال ۱۶، شماره ۱۰، ۱۹۸۵ میلادی.
منتصب مجابی، حسن؛ شیخیه، باورها و ریشهها؛ نشر گوی، تهران، ۱۴۰۱٫
موژان مومن؛ «شالوده اجتماعی و اهمیت تاریخی جامعه بهائی عشقآباد،»؛ ترجمه کیومرث مظلوم، پیام بهائی، شماره ۳۱۸ (مه ۲۰۰۶)، ۳۰-۴۰ نقل از ۳۳٫
موسوی، میرصمد، کتاب عبدالکریم ایادی به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۹۰ ش.
نشریه نجم باختر، جلد ۱۲ شماره ۱۸، تاریخ ۷ فوریه ۱۹۲۲٫
نوری، حسینعلی بهاءالله؛ کتاب اشراقات؛ آلمان.
نیشابوری، هامون؛ مدارس نوین بهائی؛ نشریه آسو، ۶/۷/۱۳۹۶٫
هلن هورنبای، انوار هدایت.
واربرگ، مارگیت، شهروندان جهانی؛ فصل پنجم، مقاله آیا آمار جمعیت بهائیان مبالغهآمیز است؟، بریل، لیدن، بوستون، ۲۰۰۶٫
-؛ امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک؛ انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۸۲ ش.
John Walbridge, Sacred Acts, Sacred Space, Sacred Time, Oxford, George Ronald,1996, p. 46; [Shoghi Effendi],
Shoghi Effendi, Unfolding Destiny (UK: Baha’i Publishing Trust, 1981), 469f. http://reference. Baha’i org/en/t/se/UD/ud-648.html http//en.wikipedia.org/wiki/GeorgeTownshend (BahC3%A1%27%C3%AD)
[۱]. در یکی از رسالههای عملیه بهائیان موسوم به گنجینه حدود و احکام، نگاشتۀ عبدالحمید اشراق خاوری در اثبات وجود طبقهای تحت عنوان علما، به جملات مظهر امر بهائیان در کتاب اقدس استناد کرده و مینویسد:“ فصل دوّم ـ علماء فی البهاء در یک مقام مبلّغین و اصفیا هستند. در کتاب مستطاب اقدس از سماء مشیّت جمالقدم جلّ جلاله نازل قوله تعالی: “طوبی لکم یا معشر العلماء فی البهاء تاللّهِ انتم امواج البحرِ الأعظمِ و انجُمُ سماءِ الفضل و الویه النّصر بین السّموات و الأرضین. انتم مطالعُ الأستقامه بین البَریّهِ و مشارقُ البیان لمن فی الأمکان. طوبی لمن اقبلَ الیکم ویل للمعرضین». گنجینه حدود و احکام ص ۲۵۱.
[۲]. اشراق خاوری، عبدالحمید؛ کتاب گنجینه حدود و احکام؛ ص ۲۵۰: حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح معاونالتّجار نراقی میفرمایند قوله جلّ ذکره: شخص مبلّغ باید در نهایت تنزیه و تقدیس قیام نماید تا نَفَس پاکش در قلوب تأئیر کند و جوهر خلوصش در انظار جلوه نماید ولی مبلّغین که حِرَف و صنایعی ندارند و کسب و تجارتی نمینمایند، شب و روز به تبلیغ مشغولند یاران الهی باید از آنان ملاحظه نمایند و طوعاً در نهایت روحانیّت اعانتی از آنان بکنند.
[۳]. برای بهائی شدن و پیوستن به جامعۀ بهائی، افراد باید طی مراسم خاصی تسجیل شوند، یعنی تعهدی به تشکیلات میسپارند. افراد برای بهائی شدن، باید تعهداتی را که در متن تسجیل آمده بهصورت رسمی مکتوب نمایند. در برخی از قسمتهای این اظهارنامه، اینگونه آمده است: به موجب این اظهارنامه ایمان و اعتقاد کامل خود را به دیانت مقدس بهائی لساناً و قلباً به شرح زیر اقرار و اعتراف مینمایم… و اطاعت و انقیاد نسبت به مرکز منصوص المرجع معصوم بیتالعدل اعظم الهی و موافقت و ارتباط کامل با روح و شکل نظم اداری کنونی بهائی در سراسر عالم…
[۴]. اشراق خاوری، عبدالحمید؛ تقریرات دربارۀ کتاب مستطاب اقدس، شرح و توضیح درباره آیات کتاب مستطاب اقدس؛ تنظیم و تدوین: دکتر وحید رأفتی، مؤسّسه مطبوعات امری، آلمان لجنه ملّی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.
[۵]. در وجوب ادای حقوق اللّه در کتاب اقدس چنین آمده: “و الّذی تَملّک مأة مثقالٍ من الذّهب فَتسعَهَ عشر مثقالاً لله فاطر الأرض و السّمآء ایّاکم یا قوم ان تمنعوا انفسکم عن هذا الفضل العظیم. قد امرناکم بهذا بعد اذ کُنّا غنیّاً عنکم و عن کلّ مَن فی السّموات و الأرضین. انّ فی ذلک لَحِکَمٌ و مصالح لمیُحِط بها علم احد الّا اللّه العالم الخبیر . قل بذلک اراد تطهیرَ اموالکم و تقرّبَکُم الی مقامات لاادرکها الّا من شآء اللّه انّه لهو الفضّال العزیز الکریم. یا قوم لاتخونوا فی حقوق اللّه و لاتصرّفوا فیها الّا بعد اذنه، کذلک قضی الأمر فی الألواح و فی هذا اللّوح المنیع. من خان اللّه یخان بالعدل و الّذی عمل بما امر ینزل علیه البرکه من سمآء عطآء ربّه الفیّاض المعطی الباذل القدیم. انّه اراد لکم ما لاتعرفونه الیوم سوف یعرفه القوم اذا طارت الأرواح و طویت زرابیّ الأفراح (١) کذلک یُذَکَّرکم من عنده لوح حفیظ.” (بند ۹۷) گنجینه حدود و احکام ص ۹۲ و ۹۳ توضیح:چنانچه مشاهده شد نوزدهدرصد از در آمد سالیانه باید پرداخت شود و حاصل آن تطهیر اموال بهائیان خواهد بود و اگر پرداخت نشود اموال غیرطاهر خواهد بود
[۶]. دارالتبلیغ و هیئت مشاورین و مساعدین آنها که از جهت اداری جایگزین ایادیان امر هستند، مصداق وصف علما و طبقۀ روحانیت در تشکیلات بهائی است
[۷]. برای درک نحوه ورود به بهائیت باید فرایند تسجیل را مطالعه نمود.
[۸]. دشمنان درون ــ درگیری و کنترل در جامعه بهائی؛ مجله مطالعات فرقه؛ ۲۰۰۱، ج ۱۸، قسمت ۱، صفحات ۱۴۰-۱۷۱.
[۹]. محمود زرقانی (دستیار و سفرنامهنویس عباسافندی در سفر اروپا و آمریکا)؛ بدایع الآثار؛ نسخه الکترونیکی، ج ۲، ص۲۴٫
[۱۰]. عباسافندی؛ خطابات؛ لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، ۱۲۷ بدیع، ج ۲، ص ۲۳۷٫
[۱۱]. اسدالله فاضل مازندرانی؛ اسرارالآثار خصوصی؛ بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع، ج ۲، ص ۱۵۴٫
[۱۲]. محمود زرقانی؛ بدایع الآثار؛ نسخه الکترونیکی، ج۲، ص۲۴٫
[۱۳]. عباسافندی؛ مکاتیب؛ ج ۱، صص ۲۴۲ و ۲۴۳/ مکاتیب؛ ج۲، ص ۲۳۴/ الواح وصایا، چاپ مصر، ص ۹/ توقیعات مبارکه، ج ۱، ص ۱۳۲.
[۱۴]. شوقی تمام اعضای خانواده خود را از سازمان بهائیت حذف کرد. طرد روحانی روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا بدون تأیید شوقیافندی در سال ۱۹۳۵. طرد روحانی زهرا خانم نوادۀ دختری جناب عبدالبهاء همسر روحی افنان به دلیل ازدواج بدون کسب موافقت شوقیافندی. طرد روحانی ثریا خانم، نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان، به دلیل ازدواج با یک ناقض عهد (مخالفان داخلی). طرد روحانی فؤاد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان. طرد روحانی فیضی افنان نواده جناب بهاءالله.
https://parsianjoman.org/?p=1295
[۱۵]. مقاله “كامران اقبال و تقيه در بهائیت»؛ فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۲۰ زمستان ۱۴۰۰٫
[۱۶]. در نشریه نجم باختر؛ جلد ۱۲ شماره ۱۸ به تاریخ ۷ فوریه ۱۹۲۲٫
[۱۷]. موژان مومن؛ «شالوده اجتماعی و اهمیت تاریخی جامعه بهائی عشقآباد،»؛ ترجمه کیومرث مظلوم؛ پیام بهائی، شماره ۳۱۸ (مه ۲۰۰۶)، ۳۰-۴۰ نقل از ۳۳٫
[۱۸]. ملاحظه فرمایید چه مقدار از نفوس که مِن غیر ستر و حجاب و تقیه جان باختند. امر به حکمت شد، چنانچه اکثری از الواح به آن مزین (فاضل مازندرانی؛ امر و خلق؛ جلد ۳، ۱۱۸-۱۱۹).
[۱۹]. Shamil Jeppie Language, Identity, Modernity. The Arabic study Circle of Durban (Cape Town, HSRC press, 2007), 68-102; Shamil Jeppie, Identity politic Disputation. A Baha’i missionary as a Muslim modernist in South Africa, Journal for Islamic studies, vol. 27 (2007), 150-172; see also the book review by yasin Mohamed in Kronos, southern African Histories, No. 35, (November 2009), 268f at http://www.jstor.org/stable/41056635 and M.Haron, Language, Identity, Modernity: The Arabic study Circle of Durban, by shamil Jeppie, African Affairs, 109:434 (September 2009), 174-175. Karman Ekbal, Taqiyya und kitman in den Babi und Bahai Religionen, in Akten des 27.Deutschen Orientalistentages. Norm und Abweichung, herausgegeben von stefan Wild und Hartmut schild (wurzburg 2001), 363-372; see also Kamran Ekbal, Taqiya III. Among Babis and Baha’is, in Encyclopedia Iranica at http://www.iranicaonline.org/articles/taqiya-iii-among-babis-and-bahais;
[۲۰]. . Shoghi Effendi, Unfolding Destiny (UK: Baha’i Publishing Trust, 1981), 469f. http://reference. Baha’i org/en/t/se/UD/ud-648.html http//en.wikipedia.org/wiki/GeorgeTownshend (BahC3%A1%27%C3%AD)
[۲۱]. شوقیافندی؛ توقیعات مبارکه۱۹۵۲– ۱۹۵۷؛ صص۱۱۱-۱۱۲.
[۲۲]. «آنچه را حکام و اولیای امور در وطن عزیز قرار دهند و هر حکمی را صادر نمایند و هر قانونی را وضع کنند، بهائیان فوراً در نهایت خلوص و جدیت و خیرخواهی و صداقت و امانت قلباً و فعلاً و لساناً در کل نقاط و در جمیع شئون و احوال اطاعت نمایند و به قدر سم ابره (مار) مخالفت ننمایند و تجاهل نکنند و انحراف نجویند…» (شوقیافندی؛ توقیعات مبارکه ۱۹۲۶-۱۹۲۲؛ صفحه ۲۳۳).
[۲۳]. حسن موقر بالیوزی یکی از سه ایادی سرشناس پس از مرگ شوقی بود. وی مدیر و گویندۀ بهائی بی بی سی، عنصر رسانهای کودتا، بود. رمز آغاز کودتا را او از بی بی سی چنین اعلام کرد: هماکنون دقیقاً نیمهشب است.
[۲۴]. مصاحبه شاداب عسکری پژوهشگر تاریخ انقلاب و نویسنده کتاب “قدر مطلق یک توطئه” با خبرگزاری تسنیم: دو نفر از بهائیان در کودتای نقاب حضور داشتند که یکی از آنها ذبیحالله مؤمنی نام داشت و بهطور کامل در جریان کودتا بود. آن دو نفر رانندههای اتوبوسهای ایران پیما بودند که در جریان کودتا مشارکت داشتند. آنان در ضیافتهای ۱۹روزه این موضوع را به تشکیلات بهائیت اعلام کرده بودند.
[۲۵]. پیام اخوان از اعضای تشکیلات بهائی. یکی از جنایات بیتالعدل علیه ایران، مخصوصاً در بحث تحریمها، عامل محوری این سازمان ضدایرانی است. پیام اخوان، دادستان سابق دادگاه بینالمللی لاهه، دقیقاً مسیر جدید تحریمها را برای کنگره امریکا روشن کرد و تلاشهای وی در کنگره آمریکا منجر به ارائه طرح تحریمهای حقوق بشری مارک کرک سناتور آمریکا در سال ۲۰۱۱ شد.
[۲۶].شاداب عسکری؛ بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[۲۷]. «همۀ عالم وطن من است و همه جا متو طن هستم هرجا نفوسى مثل شماها باشند آنجا وطن من است. اصل وطن قلوب است. انسان بايد در قلوب توطن کند نه در خاک. اين خاک مال هيچکس نیست…». عبدالبهاء؛ خطابات ج ۲؛ ص ۱۱۱.
[۲۸]. بهاءالله بهعنوان پایهگذار این تفکر در صفحه ۲۱ کتاب اشراقات، حب الوطن و وطندوستی را نهی و نفی میکند و میگوید: «لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم و حصن محکم و متین از برای حفظ نفس اماره خشیة الله بوده و هست» یعنی برای کسی که وطن را دوست دارد افتخاری نیست، بلکه افتخار برای کسی است که عالم را دوست دارد. یا در جای دیگر اینچنین گفته است: «اعتقاد به وطن و مام میهن اوهام است و کار عقلا نیست.» (مکاتیب ج ۳، ص۱۰۵).
[۲۹]. احسانالله خان دوستدار “بهائی” بود و علیه میرزا کوچکخان، کودتا کرد و به نهضت جنگل خیانت کرد.
[۳۰]. این دیدگاه منفی نسبت به بهائیان در همه ایرانیانی که با بهائیان حشر و نشر داشتند، چه مذهبی و چه غیرمذهبی، بوده است تا جایی که اسدالله علم نخستوزیر، وزیر دربار و دوست صمیمی شاه نوشته است: من عمداً در جشن نیمۀ شعبان شرکت میکنم تا خودم را از بهائیهای بیوطن متمایز کنم. بعد از ظهر به کاخ گلستان برای جشن سالروز حضرت امام عصر رفتم. من در جلسات مذهبی دربار معمولاً شرکت نمیکنم، چون وقت ندارم. دکتر باهری معاون من میرود و ترتیب پذیرایی مردم را که خیلی هم استقبال میکنند، میدهد ولی این عید بهخصوص را مرتب میروم که خودم را از جرگه بهائیها کاملاً مشخص و متمایز بکنم. این بهائیهای بیوطن در همه شئون رخنه کردهاند …. از این حیث شاهنشاه خیلی صدمه میخورد.» (خاطرات علم؛ جلد سوم، ص ۱۶۶. ۲۲ شهریور ۱۳۵۲).
[۳۱]. شوقیافندی؛ قرن بدیع؛ ج ۳،ص ۶۲۳ و ۶۲۴٫
[۳۲].عباسافندی؛ مکاتیب؛ ج۱، ص۴۱۰: مدافعان از وطن همچون سگها هستند.
[۳۳]. عبدالبهاء در سال ۱۲۹۷ برای انگلیس چنین مدیحه میسراید: بارالها، سراپرده عدالت در شرق و غرب اين سرزمين مقدس برپا شده است و من تو را شکر و سپاس میگويم که اين حکومت دادگستر و دولت مقتدر به اينجا وارد شده و نيروی خود را در راه آسايش ملت و سلامت خلق به کار گرفته است. پروردگارا امپراطور بزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحمانيت مؤيد بدار و سايه بلندپايه او را بر اين اقليم جليل (فلسطين) پايدار ساز!
[۳۴]. عباسافندی، تکلیف پیروان خود را هنگام مورد تجاوز قرار گرفتن، اینگونه مشخص میکند: «… اگر ستمکاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند، بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند و در سَبیل الهی جانفشانی نمایند. از برای ستمکار استغفار کنند و طلب عَفو از پروردگار نمایند.» مکاتیب؛ ج ۳، ص ۱۲۴-۱۲۳٫
[۳۵]. عهدیه یکی از اعضای تشکیلات بهائی بود که از قضا مبتذلترین اشعار در کارهای او یافت میشود و اکنون نیز چنین خوانندگانی با همکاری سازمان بهائیت و رسانههای بهائی مشغول تولید محتوای مبتذل هستند، افرادی مانند ساسی مانکن که رسماً دشمنی با فرهنگ ایرانی را اعلام میکنند.
[۳۶]. در سند منتشرشده از اسناد ساواک چنین جملهای آمده: کلیه دخترانی که در بیمارستانهای ارتش استخدام میشوند باید ابتدا خود را در اختیار ایشان قرار دهند (کتاب عبدالکریم ایادی به روایت اسناد؛ سند شماره ۴۳).
[۳۷]. گاهی هم تیمسار خادمی از هواپیمایی ملی دخترانی را تحویل دفتر علم میداد و آنها از آن دختران بختبرگشته بهرهبرداری میکردند. (کتاب محافظ شاه، خاطرات علی شهبازی؛ صفحه ۸۴).
[۳۸]. معروفترین اردوگاه بهائیان که با بودجه دولتی و حضور بهائیان در هیأت مدیرۀ آن از سال ۱۳۴۵ افتتاح شد، مجموعۀ کاخ جوانان بود که اولین شعبه آن در محل فعلی اردوگاه شهید مفتح تهران به بهرهبرداری رسید.
[۳۹]. بهائیت در آذربایجان، گفتوگو با اصغر حیدری؛ فصلنامه بهائیشناسی؛ شماره ۲۸٫
[۴۰]. در تشکیلات بهائی اگر یک فرد تجاور به عنف داشته باشد، فقط به وی تذکر میدهند که چنین نکند، اما اگر به حد شیاع و آبروریزی برای تشکیلات برسد، بهخاطر حفظ آبروی تشکیلات، وی فقط طرد اداری میشود، محافل نیز وظیفه ندارند این جرم را به نهادهای حکومتی گزارش کنند، درحالیکه در تمام کشورها اطلاع از جرم و گزارش نکردن، خودش جرم است: «راجع به سؤالی که دربارۀ یکی از مؤمنین که به نظر میرسد به حد شیاع مبتلا به همجنسبازی است؛ مطرح نمودهاید؛ باید به اطلاع برساند که گرچه به دلیل انحطاط موحش جامعه، بهطور عموم، ما باید تا حدی معین نسبت به مسأله رفتار اخلاقی افراد، بردبار و شکیبا باشیم؛ اما این امر به این معنی نیست که میتوانیم رفتاری را که سبب تضییع امرالله میباشد؛ بهطور نامحدود تحمل نماییم. لازم است به اطلاع چنین فردی رسانده شود که حضرت بهاءالله چنین اعمالی را تقبیح و محکوم فرمودهاند و اینکه او باید در روش و منش خود تجدید نظر کند و در صورت لزوم با پزشکان متبحر مشورت نماید و تلاش کند بر این نقیصه و بلیهای که مخرب حیات خود او و مضر به مصالح امرالله است؛ فائق آید. اگر در رفتار چنین فردی، بعد از یک دوره آزمایشی، هیچ نوع بهبودی مشاهده نشد، بایستی او را از حقوق اداری محروم ساخت، اما حضرت ولی امرالله، تصور نمیفرمایند، که یکی از مؤسسات امریه باید تعهد نماید که او را به مسؤولان دولتی معرفی کند؛ مگر آنکه رفتار وی به حد جنون رسیده باشد.» توقیع منبع صادره از جانب حضرت ولی امرالله خطاب به محفل روحانی ملی کانادا، مندرج در مجموعه پیامهای صادره خطاب به کانادا صفحه ۳۹ (انوار هدایت)
[۴۱]. ذبیحالله مؤمنی جاسوس و کودتاگر بهائی در ارتش و از کودتاگران نوژه بود که با رفیق دیگر بهائی خود، مسئول گردآوری کلیه عناصر کودتاگر برای عملیات فوق بود.
[۴۲]. John Walbridge, Sacred Acts, Sacred Space, Sacred Time, Oxford, George Ronald,1996, p. 46; [Shoghi Effendi].
[۴۳]. بهائیان موظفند هر روز نماز بخوانند و میتوانند از بین ۳ نماز، یکی را انتخاب نمایند.
[۴۴]. طی ۱۹ روز آخرماه اسفند، بهائیان باید از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن و استعمال دخانیات خودداری کنند.
[۴۵]. اشاره به دستور بیتالعدل مبنی بر تخریب و نبش قبر و انتقال بقایای جسد میرزا ضیاءالله فرزند جناب بهاءالله در نامه منتشرشده از سویِ بیتالعدل درخصوص تخریب و نبش قبر و انتقال بقایایِ جسد میرزا ضیاءالله فرزند جناب بهاءالله به مکانی دیگر، چنین آمده است: «پاک کردن حرم اقدس به ایادی و تمام محافل ملی اعلام کنید: به دنبال قبول نشدن درخواست تجدیدنظر در دادگاه عالی (اسرائیل)، دستور دولت (مبنی بر) سلب مالکیت اجرا شده و درنتیجه باقیماندۀ ناقضین عهد بهصورت کامل تخلیه شده و تمام اموال آنها از حریم اطهر منتقل شدند و پس از ۶۰ سال حرم اقدس از تمام آثار آلودگی آنها پاک گشت. درحالحاضر اقدامات لازم در حال انجام است تا اسناد مالکیت املاک تخلیهشده به جامعه پیروز بهائی منتقل گردد.»
Messages from the Universal House of Justice 1963-86
The Bahá’í Library Online: Bahai articles, books, translations, and historical materials
[۴۶]. کول، خوان RI (1998). آئین بهائی بهعنوان پانوپتیک ۱۹۶۳-۱۹۹۷. مجله علمی پژوهشی دین، ۳۷ (۲)، ۲۳۴-۲۴۸. نسخه الکترونیکی بازیابیشده در ۹ ژانویه ۲۰۰۲ از وبسایت
Juan RI Cole: http://www-personal.umich.edu/~jrcole/bahai/1999/jssr/bhjssr.htm
[۴۷]. پیام مورخ ۲۲و ۲۹ آوریل ۲۰۰۸ بیتالعدل.
[۴۸]. ر.ک انتخابات بیتالعدل؛ سیزدهمین هیأت بیتالعدل برای دوره مدیریت ۲۰۲۸-۲۰۲۳ تعیین شد، فصلنامه بهائیشناسی شماره ۲۵ بهار ۱۴۰۲٫
[۴۹]. راه برای تسجیل اطفال بهائی باز است: محفل ملی بهائیان مفتخر است اعلام دارد که تسجیل رسمی اطفال بهائی از آغار این ماه مستمراً اتفاق خواهد افتاد. محافل محلی و گروههای بهائی کارتهای تسحیل اطفال بهائی را بهمنظور توریع میان والدینی که این کارتها را پر کنند و به محافل ملی باز گردانند، دریافت خواهند داشت. والدین همچنین میتوانند کارتهای تسجیل را از لجنه آموزش ناحیه یا بهصورت درخواست مستفیم از مراکز ملی بهائی، اداره تسجیل و ثبت استاد فراهم آورند. بیتالعدل اعظم ضوابط زیر را درخصوص وضعیت کودکان ارائه کرده است:
فرزندانی که از یک زوج بهائی متولد میشوند، از بدو تولد بهائی محسوب میشوند و ولادت آنها باید توسط محفل روحانی ثبت شود. تولد فرزند از زوجی که یکی از آنها بهائی است نیز باید ثبت شود، مگر اینکه والد غیربهائی مخالفت کند. محفل روحانی میتواند اظهار ایمان (تصدیق امر) فرزندی از والدین غیربهایی را بپذیرد و او را بهعنوان فرزند بهائی ثبت کند، مشروط بر رضایت والدین .پس از دریافت کارت ثبت نام (کارت تسجیل) کودکان در مرکز ملی بهائیت، یک شماره شناسایی بهائی (شماره تسجیل) به کودک اختصاص داده میشود و یک نامه وصول و تأیید همراه با شماره تسجیل برای کودک در قیومیت والدین ثبتنامکننده، ارسال میشود. کودک در طول حیات بهائی خود این شمارۀ شناسایی را حفظ خواهد کرد. بلافاصله قبل از پانزدهمین سالگرد تولد یک جوان بهائی، نامهای از محفل روحانی ملی دریافت میکند که در آن معنای رسیدن به سن بلوغ و آرزوهای خوب آنها را بیان میکند. بنابراین، یک جوان بهائی همچنان بهائی محسوب میشود. اگر جوان بخواهد بهائی تلقی نشود، این اطلاعات به مرکز ملی بهائیان ارسال میشود و سپس نام جوان را از فهرست عضویت بهائیان حذف میکند. مجله بهائیان آمریکا؛ سال ۱۶، شماره ۱۰: ۱۹۸۵ میلادی، صفحات یک و هجده.
[۵۰]. در دستور بیتالعدل در ماه مارس سال ۲۰۰۷ چنین آمده است: «اطفال بهائی، برخلاف اطفال در بعضی ادیان دیگر، خودبهخود دین والدینشان را ارث نمیبرند ولى والدین مسئول پرورش و ترقی روحانی فرزندان خود میباشند و محافل روحانیه وظیفه دارند در صورت لزوم، در انجام این مسئولیت به والدین کمک نمایند تا درنتیجه، اطفال در پرتو انوار امر مبارک نشو و نما نمایند، از سنین اولیه عشق به خداوند متعال و مظاهر مقدسه الهیه را بیاموزند و در سبیل اطاعت از احکام او سلوک نمایند. بنابراین، اطفال والدین بهائی را میتوان بهائی دانست، مگر اینکه دلیلی برخلاف این مطلب موجود باشد. این فکر که اطفال بهائی در نوعی بلاتکلیفی روحانی بزرگ میشوند و در سن پانزدهسالگی «بهائی میشوند» کاملاً اشتباه است.» بر اساس این مطالب میتوان نکات ذیل را نتیجهگیری نمود:
– اطفال یک زوج بهائی از هنگام تولد بهائی محسوب شده و تولدشان باید توسط محفل روحانی ثبت گردد.
– تولد طفلی که یکی از والدینش بهائی است نیز باید ثبت گردد، مگر آنکه طرف غیربهائی اعتراض نماید
– محفل روحانی میتواند اظهار ایمان فرزند یک پدر و مادر غیربهائی را قبول و او را بهعنوان بهائی تسجیل و ثبت نماید، مشروط بر اینکه والدینش با این موضوع موافق باشند….