
تلویزیون بیبیسی فارسی در مورخ ۱۷ دی برنامه پرگاری را بازپخش کرد که در آن موضوع تقیه را پیش كشیده تا حملهای دیگر را به آموزههای اسلامی تدارک کند و تقیه را معادل دروغ و ریا معرفی نماید؛ اما برای آنكه كارشناسانی برای بررسی آن پیدا كند عناد ورزیده و مثل همیشه به سراغ كارشناس بهائی آقای عرفان ثابتی رفته و از ایشان برای این بررسی دعوت كرده است! جالب است كه نامبرده، بدون هیچ دلیلى(!) پای ثابت میزگردهای بیبیسی و اینترنشنال است و از نظر این رسانه، ایشان در همه زمینهها از فلسفه، سیاست، جامعهشناسی، مسائل ملى و امنیتی تا موضوعات تاریخی و … دارای سواد و تخصص است و كارشناس تلقى مىشود! كارشناس دوم كه بیبیسی انتخاب كرد تا موضوع تقیه را بررسی كند آقای مهدی خلجى است كه چنانكه مىدانید پای ثابت كنفرانسهای بهائی ازجمله كنفرانس دوستداران فرهنگ ایرانی است و دهها موضعگیری در دفاع از بهائیت دارد و چنانكه گفته مى شود با حمایت از بهائیان شغل آبرومندی (!) در سازمانهای بهائی آمریكایی پیدا كرده و گویی بهائی شده است و اما مأموریت دارد خود را مسلمان بنامد تا سخنانش روی مسلمانان تأثیر كند و بهعنوان یك بیطرف از تشكیلات بهائی دفاع نماید. حال تصور كنید بیبیسی كه در بحثهای اسلامى بیطرف(!) است مىخواهد موضوع تقیه را در تشیع و جامعه شیعى ایران با این دو كارشناس، به بحث بگذارد، ببینید چه معجونى در خواهد آمد!
بدینترتیب، مجری بیبیسی از همان آغاز، تقیه را معادل دروغ و ریا انگاشت و گسترش ریا و دروغ در ایران را هم قطعى دانست و برای ربط این انگارۀ فرضى با آموزۀ تقیه به سراغ این دوكارشناس رفت و سؤالات جهتداری را با آنها مطرح نمود و برنامهای از برنامههای پرگار را روی آنتن برد. مجری فرصتهایی را برای هریك قرار داده تا نظرات خود را در پاسخ سؤالات جهتدار او بیان كنند! جالب است كه آقای ثابتی، تقیه را عملى غیراخلاقی مىنامد و پز مىدهد و مىگوید من برای رفتن به دانشگاه حاضر نشدم دین بهائى خود را بپوشانم و تقیه نكردم و در بهائیت، تقیه وجود ندارد! این مبلغ بهائی كه بخشی از آنتن بیبیسی و ایران اینترنشنال شده است كمترین اطلاعى از تاریخ بهائیت و عملكرد رهبران خود ندارد؛ زیرا همه رهبران بهائی از باب و بهاءالله گرفته تا شوقیافندی تقیه كردهاند. برای آشنایی بیشتر با تاریخ تقیه در ادیان نگاه کنید به مقالۀ «تقیه در بهائیت از زبان کامران اقبال» در همین شماره.
بهاءالله در دوران تبعید در عراق خود را مسلمان نامید و در مدت حضور در كوههای سلیمانیه خود را درویش محمد و پیرو یكى از فرقههای تصوف معرفی كرد و در دوران حضور در استانبول و بعد در عكا هم همین رویه را دنبال نمود. پسرش عبدالبهاء نیز به نماز جماعت مسلمانان حاضر مىگشت و گاهى هم امام جماعت مىشد و تشییع جنازه او هم به روش مسلمانی بود. شوقیافندی هم كه مىخواسته املاك متعلق به پدرش و بهائیت را در ایران ثبت كند، خود را مسلمان معرفی نمود وگرنه در انحصار وراثت اگر بهائی ذكر مىکرد از ارث محروم مىشد! از رهبران که بگذریم تمام حدود دوهزار نظامى بهائی در ارتش دوره پهلوی بهویژه حدود صد تیمسار و امیر در مقامات بالای ارتش مثل تیمسار ایادی پزشك شاه، در رزومه استخدامی خود، همگى خود را مسلمان معرفی كرده بودند و وزرای بهائی و سایر صاحبمنصبان در دوره پهلوی اول و دوم تظاهر به مسلمان بودن میکردند. دهها شاهد دیگر هم بر تقیه بهائیان هست كه در مقاله دکتر كامران اقبال بهائی به آن اشاره شده است. آن وقت آقای ثابتی، تقیه را در بهائیت منكر شده و آن را نشانه ریا و دروغ معرفی كرده است! بیبیسی هم با این كارشناسان محترم بدینگونه تقیه را بررسی علمى(!) نموده و آن را در معنای ریا و دروغ در جامعه شیعى نهادینه مىداند و برمیشمرد تا اهداف بریتانیای کبیر را دنبال کرده باشد.