صفحه اصلی روی خط خبر صخرۀ موعظه‌گر

صخرۀ موعظه‌گر

11 خواندن ثانیه
0
0
35

نروژ یکی از کشورهای آرام و کم‌جمعیت جهان است که حدود بیست‌هزار مهاجر ایرانی در آن ساکن هستند. بیشتر این جمعیت در شهرهایی نظیر اسلو، برگن[۱] و استاوانگر[۲] سکونت دارند و با تحصیلات و فعالیت‌های اقتصادی خوب خود، از مهاجران موجه این کشور شناخته می‌شوند؛ تا جایی که امروزه سمت‌هایی را هم در دولت و شهرداری‌ها کسب کرده‌اند. در این میان، استاوانگر یکی از شهرهای مهم نروژ با حدود ۱۵۰ هزار نفر جمعیت است و در جنوب‌ غربی این کشور واقع شده است. این شهر مرکز صنعت نفت و گاز نروژ است و بسیاری از نمایشگاه‌های بین‌المللی نفت و گاز نیز در این شهر برگزار می‌شود. همچنین به علت وجود طبیعت فوق‌العاده، سالانه بیش از ۳۰۰ هزار گردشگر به این شهر سفر می‌کنند. ازجمله مناظر مشهور نروژ، پرایکستولن[۳] یا صخرۀ موعظه‌گر یکی از جاذبه‌های طبیعی پرطرفدار است که چشم‌انداز فوق‌العاده‌ای ارائه می‌دهد. علت نام‌گذاری این صخره، شباهت آن به جایگاه موعظه در کلیساست! به‌خاطر چنین پتانسیلی، تشکیلات بهائی سال‌هاست در این شهر محفل ‌بهائی تشکیل داده و برنامه‌های تبلیغی مفصلی برای جذب ایرانیان، مهاجران و مردم نروژ را دنبال می‌کند. پیشینۀ این فعالیت‌ها به زمان حیات شوقی‌افندی بازمی‌گردد. در سال ۱۹۴۶ «کمیتۀ تبلیغ اروپا» در مرکز بهائی ویلمت شیکاگو (مرکز جامعه بهائیان آمریکا) ایجاد شد. ریاست کمیته با خانم اِدنا ترو بود و زیر نظر محفل ملی آمریکا فعالیت می‌کرد.
مسؤولیت کمیتۀ تبلیغ اروپا، هماهنگی فعالیت‌های تبلیغی در ۱۰ کشور «هدف» در اروپا بود که عبارت بودند از: دانمارک، نروژ، سوئد، هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، سوئیس، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال.

گروه‌ها و میسیون‌های تبلیغی آمریکایی، تحت عنوان «مهاجر» به این کشورها اعزام شدند. آنان به‌طور منظم با ادنا ترو مکاتبه می‌کردند و او هماهنگی تأمین منابع مالی و ارسال مهاجر را به عهده داشت. در اولین گام، تبلیغات برای جذب افراد به بهائیت در دانمارک، نروژ و ایسلند توسط خانم‌های مجرد آغاز شد و به‌عنوان بخشی از فعالیت و مأموریت خود کتب و متون بهائی را ترجمه کردند. به‌این‌ترتیب، وقتی در سال‌های پس از جنگ جهانی، یک آیین مدرن و به‌روز آمریکایی که با برنامه‌ای دقیق توسط خانم‌های مجرد و خوش‌برخورد به جامعۀ نروژ معرفی می‌شد، باید موفقیت‌های زیادی را نیز کسب می‌کرد. به نظر می‌رسد هدف شوقی برداشتن گامی بزرگ برای گسترش ‌بهائیت در اسکاندیناوی بوده است، اما با وجود برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات انجام‌شده، بنا بر گزارش پژوهشگر سرشناس دانمارکی، خانم مارگیت واربرگ، تا دهه ۱۹۹۰ فقط ۵۵ ‌بهائی در کل نروژ ثبت شده است که بخش عمدۀ این افراد هم ‌بهائیان مهاجر (ایرانی) به آن کشور بودند. این گروه هم، به دستور بیت‌العدل، وظیفۀ گسترش ‌بهائیت در آن کشور را بر عهده داشتند، تا جایی که امروزه هم برگزاری مستمر برنامۀ‌ تبلیغی فایرساید (جلسات تبلیغی) در این شهر از فعالیت‌های مداوم محفل است که عموماً ایرانیان و چند بهائی محلی در آن‌ها شرکت می‌کنند. سؤالی که برای هر پژوهشگری پیش می‌آید، علت عدم توفیق ‌بهائیت، با وجود ده‌ها سال برنامه‌ریزی و اجرای نظام‌مند نقشه‌های بهائیست. چرا وقتی هیچ منع قانونی برای فعالیت‌های تبلیغاتی ‌بهائیان وجود ندارد و برنامه‌های محافل محلی با امکانات و نظارت محفل ملی آمریکا تداوم دارد، تعداد ‌بهائیان یک کشور ۵ میلیونی به یک ده‌هزارم جمعیت آن کشور هم نمی‌رسد؟!

قطعاً پاسخ به این سؤال جنبه‌های گوناگونی خواهد داشت، اما احتمالاً پاسخ اول را می‌توان منتج از آموزه‌‌های این باور دانست که هیچ جذابیتی برای شهروندان این کشورها ندارد و تمام زرق و برق فعالیت‌های اجتماعی و شعارهای انسان‌دوستانه تشکیلات برای مردم این کشورها تکراری و تصنعی به نظر می‌رسد و هیچ باور بنیادینی درخصوص الهیات، هستی‌شناسی و… که سخنی نو و آموزه‌ای جذاب داشته باشد در متن آثار ‌بهائی وجود ندارد.
از طرف دیگر، تناقضات در منابع دست اول ‌بهائی و وجود آموزه‌های انسان‌ستیز باعث شده اصل این منابع از دسترس افراد دور نگه داشته شوند، که خود یک نقص بزرگ است. این تناقضات در احکام و اجرای آن هم وجود دارد، به‌طوری که یک ‌بهائی نروژی هم‌زمان که سرو مشروبات الکلی در محافل ‌بهائیان را می‌بیند، به حرام بودن شرب خمر در نصوص هم برمی‌خورد و این دورویی را برنمی‌تابد که در کتاب ارزشمند «شهروند جهانی» نوشته خانم واربرگ به آن اشاره شده است.

از طرف دیگر آنچه که به روند متزلزل ‌بهائی‌سازی افراد در این کشورها ضربۀ اساسی می‌زند وجود تناقض‌های شدید رفتاری در اجتماع و رفتار ‌بهائیان و مبلغان تراز اول ‌بهائی در این کشور است. به‌عنوان مثال، یکی از اعضای اصلی و قدیمی محفل بهائیان استاوانگر، فردی به نام ضیاء شهری است که سالیان طولانی به عضویت محفل محلی شهر انتخاب می‌شد. به نظر می‌رسد وی برای گسترش تبلیغات و ارتباط بیشتر با جامعه، شغل رانندگی تاکسی را انتخاب کرده بود و روزانه با افراد زیادی برای جذب به بهائیت گفت‌وگو می‌کرده، اما وقتی رأی دادگاه محلی مشخص کرد که وی به یک دختر معلول ذهنی تجاوز کرده است و دو بار اعتراض و شهادت دروغ وی، برخلاف مستندات پزشکی قانونی، محکومیت وی را افزایش داد، در یک شهر ۱۵۰ هزار نفری نتیجۀ آن روشن است.

نکته تأثرآور اینجاست که قبل از عمومی شدن حکم دادگاه، طی سه بار فرجام‌خواهی متهم، طبق روال بهائیت، تا سال‌ها محفل و تشکیلات بهائی سعی داشتند این حقیقت را کتمان کنند. حتی تا قبل از انتشار رسمی رأی دادگاه در روزنامه‌های محلی، این موضوع را انکار می‌کردند و تا اجرای حکم زندان، وی همچنان عضو رسمی محفل بود و در آخرین جلسۀ ضیافت در دوران آزادی هم سفر را بهانه عدم حضور در جلسات آتی مطرح کرد، با وجودی که دروغ بودن این ادعا برای دیگران روشن بود!

در سال ۲۰۲۳ در سایت S‌tavanger Aftenblad به قلم Munkvik Cornelius به‌طور خلاصه دربارۀ این جنایت اخلاقی چنین آمده است: زن قربانی از نظر ذهنی، در سطح کودک ۸ تا ۱۰ ساله است و متهم زمانی که به‌عنوان راننده تاکسی کار می‌کرد، با او آشنا شد. اولین بار در سال ۲۰۱۷ نسبت به رفتار این راننده هشدار داده شد. سرپرستان زن قربانی به شرکت تاکسیرانی[۴] اطلاع دادند که تماس این مرد با دخترشان نامطلوب است، اما یک سال بعد، این مرد ۵۵ ساله دوباره ارتباط خود را از سر گرفت و این ارتباط تا زمانی که موضوع فاش شد، ادامه داشت. البته دادگاه تجدیدنظر علاوه بر زندان، مجرم پرونده را به ۱۸۰,۰۰۰ کرون، به‌عنوان غرامت آزار روحی محکوم کرد.

به نظر می‌رسد علت اصلی پنهان‌کاری محفل محلی بهائی، نه صرفاً حمایت از عضو خود، بلکه نگرانی از گسترش شکایت‌ها باشد؛ زیرا این عضو محفل، در مقام معلم اخلاق با سایر ‌بهائیان و کودکان ‌بهائی هم ارتباط مستمر داشته و ممکن است این رسوایی دامنه‌ای بس وسیع‌تر داشته باشد! اما طبعاً در عصر حاضر، این رفتارها اثر معکوس دارد، تا جایی که بنا بر برخی گفته‌ها، با وجود طرد اداری ضیاء شهری، تاکنون چند ‌بهائی دیگر که از برخورد تشکیلات با این واقعه و عدم محکومیت رسمی و عدم عذرخواهی محفل یا بیت‌العدل از خانواده قربانی ناراضی بودند، از تشکیلات خارج شده‌اند تا ننگ اقدامات تشکیلات دامن آنان را نگیرد. این‌چنین است که در شهرِ صخره موعظه‌گر، کار محفل بهائی فقط سکوتی صخره‌وار است و درنهایت می‌تواند ‌بهائیان را با موعظه، به سکوت دعوت کند!

[۱]. Bergen

 

[۲]. S‌tavanger

 

[۳]. Preikes‌tolen

 

[۴]. S‌tavanger Taxi

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

English Translate of Abstracts of Farsi Articles in Quarterly No. 32

Criticism of the Book of Fara’id; Part One: Introducing the Book and Examining Two Doubts …