
محمدحسن ايپکچي
چکیده
تشکیلات بهائیت زمینههای آغاز حضور و فعالیت خود را از نیمۀ اول قرن بیستم در آفریقای زیر صحرا آغاز کرد. به دنبال طراحی نقشه برنامههای تبلیغی در قاره آفریقا، کشورهای واقع در این منطقۀ آفریقا، بهعنوان پروژهای مهم موردنظر قرار گرفتند و با استفاده از نیروهای بهائی مهاجر غربی و منتخب بومیان آفریقایی و با توجه به زمینههای آفریقایی مناطق از قبیل فقر فرهنگی و مادی، نفوذ استعمار و تبلیغات میسیونری غرب، بهائیت برنامههای خود را در ابعاد آموزشی، کشاورزی و رفاهی مطابق دستورالعمل بیتالعدل تنظیم و اجرا کرد.
بومیان آفریقایی پیرو ادیان توحیدی و نیز ادیان بومی که تحت استثمار استعمار غربی، از درد از خودبیگانگی و بحران هویت در رنج بودند، نهتنها آمادۀ پذیرش هرگونه ندای حاکی از صلح و دریافت کمک بودند، بلکه با عنایت به ویژگیهای فرهنگی بومی خود، آمادگی همزیستی عقیدتی و اشتراک باورهای فرهنگی و دینی خود را با فرهنگ و دین دیگری داشتند و لذا، طبق نظر الهیاتیِ برخی از صاحبنظران آفریقایی چون امبیتی، این آیین تلاش کرد تا خود را بهعنوان یک دین در مراکز روحانی کشورهای آفریقایی، هرچند با جمعیتی محدود، پرطرفدار نشان دهد.
گزارش پیش رو، ضمن بررسی تاریخچۀ ورود بهائیت به برخی از کشورهای آفریقایی، به بررسی اجمالی چگونگی فعالیت آنان میپردازد. آغاز عملیاتی طرح آشناسازی کشورهای آفریقایی جنوب صحرا با آیین بهائیت در نیمۀ دوم قرن بیستم بود و شوقیافندی در راه اندازی این طرح نقش مهمی داشت.
کلیدواژه: انوک اولینگا، بهائیت در آفریقا، معبد بهائی کامپاال، نقشههای تبلیغی جهانی بهائی.
مقدمه
در سالهای ۱۹۱۷-۱۹۱۶، عبدالبهاء در مجموعه یادداشتهایی در کتاب رساله مدنیه از پیروان خود میخواهد که کار تبلیغ بهائیت را در قاره آفریقا آغاز کنند. شوقیافندی هم در سال ۱۹۲۹ برای تشویق اجرای نقشه تبلیغی وارد آفریقا شد. به دنبال سفر شوقی به آفریقا، نخستین گروه از مهاجران تبلیغی بهائی در رودزیای جنوبی مستقر شدند.
نخستین تلاشهای جدی بهائیت برای تبلیغات در آفریقای زیر صحرا، عمدتاً از ناحیه غرب آفریقا و در دهۀ ۱۹۵۰ آغاز شد. در منابع موجود به زبان انگلیسی به دوران قبل از دهۀ فوق اشارهای نشده است. آمار رسمی منابع بهائی اعلام میدارد حدود یکپنجم جمعیت بهائی جهان در آفریقا ساکن هستند. تاکنون درخصوص فعالیت بهائیان در قارۀ آفریقا و بهویژه منطقه آفریقای زیر صحرا، که موضوع این نوشتار است، پژوهشی آکادمیک انجام نشده و آنچه در حد بسیار محدود نیز به انجام رسیده، نمیتواند اعتبار کارهای پژوهشی در این زمینه را برایمان محقق سازد. در این موضوع تاکنون هیچ کتابی به زبان فارسی تألیف و حتی ترجمه نشده و فقط در مقالاتی در فصلنامهها و بولتنها و نیز در بخشهایی از برخی کتابها به موضوع فوق پرداختهاند. برخی از کتابهایی که در این نوشتار نیز به آنها اشاره شده و نیز مقالاتی با چنین موضوعاتی، در منابع زیر، قابل مراجعه است:
پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل،[۱] بهائیت در ایران،[۲] نژادپرستی و بهائیت در آفریقا،[۳] برنامه جدید بهائیت در جهان.[۴]
نگاهی اجمالی به بهائیان درآفریقا
جان امبیتی در کتاب ادیان و فلسفه آفریقایی[۵] بهصورت گذرا بهائیت را در بحث ادیان دیگر در آفریقا بررسی کرده است.[۶] او دربارۀ بهائیت در آفریقا مینویسد:
«تعالیم بهاء در سال ۱۹۱۱ ابتدا از طریق پسر و جانشینش به آفریقا راه یافت، اما آیین بهائی بسیار دیرتر به آفریقای استوایی و جنوبی رسید (۱۹۵۱ به اوگاندا و کنیا رسید). بهائیت برادری، عدالت حقوق و امتیازات برابر و هماهنگی دین با علم را تبلیغ میکند، تعصب، بردگی، گوشهنشینی، رهبانیت و طبقه روحانیت دینی را محکوم میکند و از آموزش اجباری، ریشهکنی فقر، تکهمسری و اطاعت از حکومت دفاع میکند. اینها در ظاهر اهداف شریفی هستند، اما در صحنۀ آفریقا کسی نشانههایی از بهکارگیری عملی و واقعی آنها نمیبیند!
در معبد اصلی بهائی در کامپالا، فقط چند نفری برای عبادت جمع میشوند. احساس آگاهی از بهائیت در میان پیروان آفریقایی این آیین وجود ندارد یا اندک است. این آمادگی زیاد برای اتحاد با هرکس، خودش عامل تحلیلبرندۀ آیین بهائی است: این آیین فاقد غایتی اساطیری است که فرد در آن احساس کند که مطرح است. بهعلاوه چنین اتحاد عظیمی، توجه و جایگاه کافی به مشکلات شخصی و فردی مستقیم او نمیدهد ولو آنکه هدف آن بهبود جامعۀ بزرگتر بشری باشد. فقدان مراسم مذهبی رسمی رهبری بهائیت، عنصری بیگانه در سنت آفریقایی است.
با همۀ اینها آفریقاییان ساکن در شهرها شاید آمادگی توجه به تعالیم بهائی را داشته باشند و بعضی آن را بهعنوان کمال مطلوب معقول در زندگی قبول کنند، اما این تصور را نمیپذیرم که این آیین میتواند به اعماق جوامع روستایی نفوذ کند و هنوز به درون آن راه نیافته است. پیروان بهائیت مبلغان و مروجان پرشور تعالیم دینی خود هستند و از متون مذهبی به زبانهای آفریقایی و اروپایی بهعنوان سلاح اصلی خود استفاده میکنند. آنان حتی در اوگاندا، دو مدرسه دارند که فرزندان خانوادههای مسلمان، مسیحی و سنتی آفریقایی در آنها درس میخوانند. بدون شک این زمینۀ خوبی برای تبلیغ این آیین است و به افزایش پیروان آن کمک میکند.»[۷]
بررسی نظرات امبیتی درباره بهائیت در آفریقا
۱- امبیتی بهائیت در آفریقا را نقد میکند. به نظر او حرفهایی که بهائیت در سرلوحۀ عقاید خود قرار داده، بیشتر حرف است تا عمل و نشانهای از بهکارگیری عملی بهائیت در آفریقا را مشاهده نکرده است.
۲- به باور امبیتی، مسؤولان بهائی در بیان تعداد جمعیت خود غلو میکنند، آنجا که وقتی از معبد بهائی در کامپالا صحبت میکند، میگوید فقط چند نفر در معبد هستند.
۳- احساس آگاهی از بهائیت و هویت اجتماعی آن در میان پیروان آفریقایی این آیین وجود ندارد یا اندک است. امبیتی دراینباره فقدان تأثیر تبلیغات بهائیت و یا تأثیر ناچیز آن را در میان پیروان یادآور میشود.
۴- شعار «اتحاد بهائیت با هرکس» را عامل تضعیف آیین بهائی میداند، اتحادی که جایگاهی برای حل مشکلات فردی به جای نمیگذارد.
۵- فقدان غایت اساطیری بهائیت در آفریقا، به صورتی که فرد آفریقایی احساس مطرح بودن خودش را ندارد.
۶- فقدان مراسم مذهبی و نظام رسمی رهبری در بهائیت، عنصری بیگانه در سنت آفریقایی است.
۷- بهائیت در آفریقا نمیتواند به اعماق جوامع روستایی نفوذ کند و هنوز به درون آن راه نیافته است.
۱- باب همراه آفریقا
گفته میشود باب در سال۱۸۴۲، حاجی مبارک، خادم اتیوپیایی را از میرزا ابوالقاسم (برادر خدیجه بیگم، همسر خود) خریداری میکند. مبارک آن زمان نوزدهساله بود. او در دوران کودکی و در پنجسالگی بهعنوان برده از تاجران در شرق آفریقا، برای خدمات خانگی در منزل برادر همسر باب خریداری شده بود که پس از طی آموزشهای لازم به خدمتکاری منزل مبادرت ورزد. گفته شده این جوان به نظر درسخوانده و باهوش میآمد و به همین علت باب برخی از وظایف اداری و مالی را در شیراز به وی سپرده بود. جوانی که کمتر در منابع تاریخی بدان اشاره شده است.[۸]
برده آفریقایی۱۸۴۰ (حاجی مبارک برده باب)
پرترهای از بردهای سیاهپوست که احتمالاً اتیوپیایی بود، اثر ۱۸۴۰ دورۀ قاجار، با دستنوشتهای در دست، صورتش به شب تشبیه شده است.[۹] مبارک تنها بردهای نبود که در منزل باب کار میکرد. افنان همچنین به فضه[۱۰] خانمی اشاره میکند که بهعنوان کنیز نزد خدیجه بیگم، همسر باب، به خدمت مشغول بود. زمانی که باب در سال ۱۸۴۲ ازدواج کرد، پس از ازدواج خانهای را تهیه دید که خود، همسر، مادر و دو نفر برده در آن زندگی میکردند و بعد از جدا شدن از همسرش، نیمی از خانوادهاش آفریقایی بودند![۱۱]
۲- بهائیت در غرب آفریقا (چرایی و چگونگی فعالیت)
آنچه بهائیت را برای نخستین بار در دهه ۱۹۵۰ وارد منطقۀ غرب آفریقا کرد، دستورالعمل مسؤولان جامعۀ جهانی بهائی برای اعزام مبلغ از کشورهای مختلف غربی، بهخصوص آمریکا، در قالب حرکتی میسیونری ــ تبلیغی به کشورهای مختلف آفریقا و ازجمله غرب آفریقا بود، منطقهای با کشورهای دارای اکثریت مسلمان و فرهنگ اسلامی. با مدیریت شوقیافندی و انتصاب نمایندۀ تبلیغات بهائی در آن منطقه به نام اولینگا، طرح نفوذ بهائیت در غرب آفریقا، “راه خدا” نامگذاری شد.
چرا بهائیت تصمیم به توسعه امر خود در آفریقا گرفت؟ چرا گروهی از مردم بومی آفریقا در دهه ۱۹۵۰ که آغاز ورود بهائیت به این سرزمین بود، به این فرقه گرایش پیدا کردند؟ مبلغان اولیه بهائی حامل چه پیامی برای مردم آفریقا بودند و چرا این زمان را انتخاب کرده بودند؟ چه فضای آمادهای وجود داشت تا برخی جذب تبلیغات بهائی در آفریقا شوند؟ آیا میتوان گفت محتوای تبلیغی بهائیت در شروع کار در آفریقا، همان آموزههای اصلی آن در جهان بوده؟
برای پاسخ به این سؤالهای مهم بهترین کار نگاهی به تاریخ سیاسی کشورهای آفریقای زیر صحرا در دو دهه ۵۰ و ۶۰ در قرن بیستم است. کشورهای آفریقایی در آن ایام تحت استیلای استعمار غرب بودند و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و زندگی طاقتفرسایی داشتند. مبارزات ضداستعماری از یک طرف و تلاش میسیونری مسیحیت از طرف دیگر، تمام سعی خود را در استثمار جوامع آفریقایی اعمال میکردند. مبارزات مردمی در کشورهای آفریقایی در دو دهه فوق باعث کسب استقلال سیاسی برای بیشتر آنها شد. اما نکتۀ مهم اینکه این فضا، آمادۀ کار تبلیغ بود؛ بهائیان نیز فرصت را غنیمت دانسته، همسو با استعمار و میسیونری بینالمللی، در آن زمان فعالیتهای تبلیغی خود را آغاز کردند. فضای روانی و فرهنگی آفریقا نیز با داشتن مردم بومی که هر چیز نو و تازه را شاید راه نجاتی برای برونرفت از استعمار میدیدند، آمادگی داشت تا تبلیغات بهائی را چه بسا به سود خود محاسبه نماید.
سردمداران بهائیت جهانی و بهخصوص آمریکا متوجه این نکته شدند که فضای ملتهب سیاسی ــ اجتماعی آفریقا میتواند پذیرای نوعی آیین سکولار تحت عنوان اجتماعات روحانی یا معنوی، بیرون از نهاد کلیسا باشد و این فرمول برای تصمیم نفوذ به آفریقا بسیار مهم بود که بتوانند مردم بومی آفریقا را به هویتی جدید، ولو موقت، در ایام بحرانی آن زمان، بهسوی خود جذب نمایند.
مبارزات مردم آفریقا در برابر استعمار، بهائیت را وادار کرد تا از طریق شعار جنبش و دگرگونی با مردم همآوا شود و در قالب این نوع حرکتها مردم را به خود جلب کند. بدین منظور بهائیان، کشور انگلیسیزبان کامرون در غرب آفریقا را برای میدان اصلی فعالیت خود انتخاب کردند و در آن دو دهه تلاش کردند طبقات سنی ۳۰ تا ۴۰ سال و نیز دانشآموزان و طبقۀ بیکار جامعه کامرون را تحت تبلیغات خود قرار دهند. قابلتأمل اینکه تمام افرادی که در کامرون به بهائیت جذب شدند، مسیحی بودند. در این میان، اولینگا بهائی تحصیلکردۀ آمریکا، از اوگاندا برای راهاندازی دورههای تبلیغی طراحیشدۀ شوقیافندی در ۱۹۵۳ در کشور کامرون، به خدمت فرا خوانده شد. وی نیز تبلیغات بهائی را طی چند سال، با ادعای موفقیت جذب نزدیک به هزار نفر انجام داد.[۱۲] هرچند در کنار این فعالیت، حرکت پنهانی مسیحیت که خود را بهائی خطاب میکرد وجود داشت، درحالیکه در اصل مسیحی بوده و بهائیگری را با هدف خاصی انجام میدادند.
۳- بهائیان غرب آفریقا
باب در اولین کتابش قیوم الاسماء، جهان غرب را به کمک به مسیر خدا فرا خواند. بعد از چند سال، بهاء در آیین خود بیان کرد که زمان پیروزی از راه میرسد و فرد مؤمن شتابان بهسوی خدا میرود. لذا، تغییر کیش مردم آفریقا یک امر ضروری قلمداد شد. عبدالبهاء هم ورود مردم آفریقا به آیین پدرش را پیشبینی میکرد. عبدالبهاء برای عملی شدن ورود بهائیت به آفریقا دست به اقدام شد. وی پیروان خود در آمریکا و کانادا را ترغیب کرد که آفریقا و جزایر آنجا را در معرض پیام بهائی قرار دهند. از پیروان خود خواست به آفریقا و سرزمینهای اطراف رفته و بانگ یا بهاءالابهی را به گوش مردم آفریقا و بهخصوص جزیره ماداگاسکار برسانند و در این مأموریت لازم دانست کتابها و جزوات تبلیغی بهائی طوری چاپ، ترجمه و توزیع شود تا دسترسی همگان بدانها مقدور گردد.
شوقیافندی در سال ۱۹۵۰ طی پیامی به سردمداران بهائی در انگلیس[۱۳] موفقیت کلی آنها در تبلیغ را تبریک گفت و شروع طرح تبلیغ دوساله در قارۀ آفریقا را از سال ۱۹۵۱ اعلام کرد. متعاقب آن، این طرح دوساله در محفل ملی بهائیان انگلستان تصویب و با کمک جامعۀ بهائی آمریکا و مصر، در شمال آفریقا صورت اجرایی گرفت. قدم اول بسیار ساده بود، یعنی مهاجرت سه مبلغ توانای بهائی به سه منطقۀ مستعمرۀ شرق یا غرب آفریقا، به همراه ترجمه منابع مهم تبلیغی برای مردم آفریقا، به سه زبان محلی آفریقایی. در آغازِ روند اجرایی طرح تبلیغ دوساله در آفریقا، کارها بهسرعت انجام شد و سیزده کشور آفریقایی هدفگذاری شدند، اما در ابتدا کشورهایی مد نظر بودند که سابقه بیشتری از تبلیغ بهائیت داشتند، مثل مصر و سودان. تا سال ۱۹۵۲ تعداد کشورهای آفریقایی برای اعزام مأموریت تبلیغی از سیزده به پنجاهودو کشور افزایش یافت. دو کشور تانزانیا و اوگاندا در شرق و مرکز آفریقا مورد توجه خاص قرار گرفتند. در سال ۱۹۵۳ همزمان با پایان طرح دوساله، مراکز تبلیغی در اوگاندا، تانزانیا، کنیا، لیبی و لیبریا گسترش یافته و ادعا شد که فقط در اوگاندا یکصد نفر بهائی شدهاند.[۱۴] در آفریقا دستورالعمل بر ترجمۀ آثار مهم ادبیات بهائی به زبانهای مهم محلی آفریقایی و خرید و ساخت ساختمانهایی برای فعالیت تبلیغی و به نام وقف بهائی بود. کارهای بهائیت در آفریقا در آن زمان بیشتر نمادین و نوعی اعلام حضور بود، اما درمورد ترجمه ادبیات بهائی توانستند آثار را به دو زبان محلی هوسا و سواحیلی برای غرب و شرق آفریقا ترجمه و چاپ کنند.
نقشه فعالیت تبلیغی بهائیت در غرب آفریقا
شوقیافندی پس از پایان نقشۀ دوساله، نقشه دهسالۀ جهانی را ازجمله به کشورهای آفریقایی ابلاغ کرد. خواستۀ اصلی وی نشان دادن حضور سمبلیک جهانی بهائیت بود. در آفریقا چون جمعیتهای اندکی نسبت به سایر نقاط جهان به این گروه جذب شده بودند، حساسیت و ظرافت بیشتری را خواستار شد. کشورهای غرب آفریقا که حضوری از بهائیت را هنوز در خود نداشتند، عبارت بودند از: آشانتی و کامرون مستعمرات انگلیس، جزایر کیپ ورد و کشورهایی از قبیل گامبیا و مناطق فرانسهنشین غرب آفریقا چون توگو که بهطورکلی در برنامۀ دهسالۀ توسعه بهائیت در غرب آفریقا بود.
در این دورۀ تبلیغی، مقرر شد ادبیات بهائی به سیویک زبان محلی آفریقایی ترجمه و چاپ شود. در سال ۱۹۵۵، موسی بنانی گزارشی از برقراری هفتادوپنج محفل محلی بهائی[۱۵] و در کل یکصدوبیستوچهار جمعیت[۱۶] در کل قاره آفریقا تهیه کرد. از این میان، هشت محفل برای کشور کامرون، یک محفل برای توگو و محفلی دیگر برای ساحل عاج اختصاص یافته بود. بهائیت مدعی است فقط در پنج سال اول طرح دهساله توانسته موفقیتهایی (سمبلیک) در راستای تبلیغ و تأسیس مراکز تبلیغی داشته باشد. نکتۀ قابلتأمل این طرح، حضور مبلغان آمریکایی و ایرانی است. طرح دهساله طبق آمار ارائهشده، در کشورهای نیجریه، سنگال، سیرالئون، بنین، کامرون، آفریقای مرکزی، گامبیا، غنا، ساحل عاج، گینه بیسائو و لیبریا با مدیریت تبلیغی عمدتاً آمریکایی و ایرانی (شوقی قدیمی و ریاض روحانی) شکل گرفت. در آوریل ۱۹۵۶ بهائیت مدعی حضور نهصدوبیست مبلغ بهائی[۱۷] در منطقه غرب و شمال غرب آفریقا شد.[۱۸]
پس از مرگ شوقیافندی در ۱۹۵۷ و تا سال ۱۹۵۸، چهارهزار بهائی در آفریقا سکونت داشتند که از این تعداد سههزار نفر بومی آفریقا بودند. گزارشهای بهائی ایجاد یکصدوپنجاه محفل محلی بهائی و تبلیغ در میان دویست قوم[۱۹] آفریقایی را تا سال مزبور اعلام میدارد. ترجمۀ آثار بهائی به شصت زبان محلی آفریقایی از دیگر فعالیتهای طرح دهساله بود. پس از خاتمۀ این نقشه، بررسیها نشان داد کشورهای کامرون، کنگو و اوگاندا بالاترین سطح توسعه تبلیغی بهائیت را در نقشه دهساله نشان دادهاند.
۴- فعالیت بهائیان در کشورهای آفریقایی
۱-۴ تانزانیا
تاریخ ورود بهائیت به تانزانیا به سال۱۹۵۱ برمیگردد. تعدادی از بهائیان ایرانی به رهبری علی نخجوانی فعالیت این فرقه را در دارالسلام پایتخت این کشور آغاز کردند. آنها کار خود را با فعالیت تبلیغ، آموزش و درمان در میان بومیان توسعه دادند. امروزه حدود یکصدوپنجاه محفل محلی در نقاط مختلف کشور موجود بوده و محفل ملی بهائیان در دارالسلام قرار دارد.[۲۰] مرکز اصلی آنها در منطقه اوپانگا، در پشت بیمارستان رجنسی و در کنار یکی از مراکز آموزشی بزرگ آقاخان است. دو ایرانی به نام هدایتی و هاشم، جریان فکری و تبلیغی این گروه را مدیریت میکنند. مرکز بهائی به اعضای خود آموزش خیاطی، زبان انگلیسی، کامپیوتر و … میدهد.
دولت تانزانیا این گروه را بهعنوان یک فرقه اسلامی اعلام کرده است. آنها علاوهبر آزادی تبلیغ، حق مشارکت در نشستهای بین ادیان و مذاهب را هم دارند. مدتی است سفارت آلمان، همایشهایی در موضوع صلح و رواداری بین ادیان و مذاهب در تانزانیا برگزار میکند که بهائیان در جلسات آن مشارکت فعال دارند[۲۱].
دبیرستان روحا یک مؤسسۀ آموزشی غیرانتفاعی متعلق به محفل ملی بهائیان تانزانیا است. یک لجنۀ سیاستگذاری، که محفل ملی تعیین میکند، از نزدیک با هیأت اجرایی منصوب وزارت آموزش تانزانیا همکاری میکند و مدیریت مدرسه را بر عهده دارد. این واحد آموزشی تأسیسشده در سال ۱۹۸۶ تلاش میکند آموزههای بهائی را در تمام جنبههای عملکردی خود بهکار گیرد و تنوع مذهبی دانشآموزان، شامل بهائی و مسلمان و مسیحی است. روحا، به دلیل اهمیت بالایی که برای آموزش دختران قائل است، متمایز و مدرسهای است مختلط با تسهیلات شبانهروزی و بورسیۀ تحصیلی با همکاری بانک جهانی و وزارت آموزش تانزانیا. برنامۀ درسی مدرسه با تأکید بر رشتۀ کشاورزی، دورههای آموزش انگلیسی، ریاضیات، علوم اجتماعی، شیمی، فیزیک، زیستشناسی، و علوم کامپیوتر را ارائه میکند. فعالیت توسعه اجتماعی ــ اقتصادی، بخش جداییناپذیر از برنامههای مدرسه بوده، شامل یک شرکت لبنیات، تولید محصولات زراعی، مرکز رایانه، امکانات شنا و پروژۀ خیاطی است. در سال ۲۰۰۲، این مدرسه بیستوپنج معلم تماموقت و نزدیک به پانصد دانشآموز داشت.[۲۲]
۲-۴ کنیا
پیشینه ورود این آیین به کنیا به دهه ۱۹۵۰ میرسد. برخی از مبلغان، در مسیر کارهای تبلیغی، در نایروبی پایتخت کنیا مستقر شدند و با بهرهگیری از ارتباط با کارگزاران انگلیسی، اقدام به تأسیس مرکز بهائی کردند. طی سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۰ شعبات دیگری هم در شهرهای مختلف این کشور تأسیس شد و سعی در افزایش تعداد خود نمودند. ایجاد حلقههای نهنفره از پیروان در پایتخت و دیگر شهرها ازجمله فعالیت دورهای آنها بوده است. طی این مدت، بیتالعدل به گسترش بهائیت همت گماشته و مراکز آموزشی در کنیا برخی کتب تبلیغی را بین مسلمانان شهر و روستا توزیع میکنند. تأکید آنها بر انجام پروژههای اجتماعی ــ اقتصادی در مناطق روستایی است. در یک دهه گذشته معبد بهائی در نایروبی احداث شده است. سرودخوانی هفتگی ازجمله کارهای هنری آنهاست.[۲۳]
ماتوندا ــ کنیا ــ معبد محلی بهائی در قاره آفریقا
نمایی هوایی از معبد بهائی در ماتونداسوی در کنیا
مراسم افتتاحیه روز یکشنبه شامل سخنرانی تانشند لیهاندا،[۲۴] یکی از اعضای هیأت مشاورین قارهای در آفریقا بود. آقای لیهاندا که به نمایندگی از بیتالعدل در این مراسم حضور داشت، نامهای خطاب به جمع خواند: «در دورانی که جهان گرفتار نابسامانی است، تلاش بهائیان در ماتونداسوی و ورای آن، نور امیدی برافروخته است!» موریس ماکوپی،[۲۵] کدخدای دهکده نزدیک معبد گفت: مهمترین نکته دربارۀ معبد بهائی این است که از حضور همۀ مردم از ادیان مختلف برای دعا و نیایش در این محل استقبال میکند. بیتالعدل بیان داشت که تکمیل این پروژه فقط در ۳ سال و تحت شرایط دشوار «گواهی است بر بالندگی، تدبیر و عزم راسخ مردم کنیا!»
مراسم افتتاحیه شامل اجرای برنامه توسط گروه سرود ماتونداسو
بخشی از مراسم افتتاحیه مرکز عبادی بهائیت کنیا
ندا صمیمی طراح این معبد توضیح میدهد که ظاهر این معبد یادآور کلبههای سنتی این منطقه است و به بازدیدکنندگان این احساس را میدهد که در خانۀ خودشان هستند. خانم صمیمی توضیح میدهد که فرایند ساخت این معبد چگونه باعث ایجاد وحدت شده است: همۀ کارهای ما با مشورت انجام شد!
جان مداهنی، عضو محفل محلی ماتوندا، توضیح میدهد که در این منطقه از دهه۱۹۷۰ تاکنون فقط چند بهائی در خانههایشان برای دعا گرد هم میآمدند، اما اکنون حدود ۳۰۰ خانواده در جلسات دعا شرکت میکنند، با همسایگانشان دعا و مناجات میخوانند و بدون اینکه از اعتقادات دینی دیگران بپرسند از حضور آنها در جلساتشان استقبال میکنند». برنارد لیوسی،[۲۶] یکی دیگر از اعضای محفل محلی میگوید: از جمع شدن در این معبد نیرو میگیریم، نیرویی که از آن برای ساختن جوامعی مستحکمتر استفاده میکنیم.
شرکتکنندگان در مراسم افتتاحیه معبد ماتونداسوی در کنیا
۳-۴ زیمبابوه
بهائیت از سال ۱۹۵۳ در این کشور فعالیت میکند. جامعۀ بهائی امروز بیشتر از میان قبایل بومیان زیمبابوهای تشکیل شده است. مراکز عبادی چندی در این کشور فعال هستند. نخستین مرکز اداری بهائی با عضویت ۹ نفر تحت عنوان «محفل ملی بهائیان زیمبابوه» تأسیس شد و از آن زمان، فعالیت آنها در این سرزمین ادامه یافته است. شعب دیگر این مرکز بعدها در بخشهای مختلف زیمبابوه آغاز به کار کردند.
جامعۀ بهائی زیمبابوه با نام سازمان غیرانتفاعی در کشور ثبت شده و در حراره، پایتخت و بولاوایو و برخی شهرهای دیگر مراکز تبلیغی دارند. بر اساس برخی گزارشهای غیررسمی جمعیت آنها حدود چهارهزار نفر بوده و بخش قابلتوجهی از آنها در منطقه ماشوینگو فعالیت دارند. جمعیت بهائی زیمبابوه در مناطق شهری و روستایی دارای ۴۳ محفل بوده و مراکز مهم فعالیت آنها در حراره، بولاوایو، چینامورا، موبایرا و مورئو است.
نخستین مبلغ بهائی در این کشور مهاجری ایرانی بود که دو ماه پس از ابلاغ نقشه در سال ۱۹۵۳ وارد این سرزمین شد ولی با مشکل اجازه اقامت از سوی دولت وقت روبرو گردید! سرشناسترین مبلغ این آیین در زیمبابوه جان روبارتز نام داشت که در سال ۱۹۵۷ از طرف شوقیافندی به ریاست جامعه بهائی زیمبابوه منصوب شد. شوقیافندی، به سال ۱۹۲۹، در مسیر خود از آفریقای جنوبی به مصر، وارد زیمبابوه گردید. وی در سفر دوم خود همراه ویلیام ماکسول از خانواده همسرش، در مسیر انگلیس به فلسطین، در سال ۱۹۴۰، از سه منطقه آبشار ویکتوریا، بولاوایو و تپههای ماتوپو (مراکز جهانگردی کشور) در زیمبابوه بازدید کرد. بعد از سفر فوق چند مبلغ بهائی وارد این کشور شده و مجموعه این گروه تحت عنوان شوالیههای بهاءالله نام گرفتند. در سال ۱۹۵۴، فردی آمریکایی به نام لاری هاتز[۲۷] وارد کشور فوق شد و ملکی را در نزدیکی بولاوایو خریداری کرد که شامل مهمانسرا، محلی برای اقامت و پذیرایی و باغ بود و میتوانست نخستین مدرسۀ ابتدایی را برای کودکان بومی آفریقایی در آن منطقه راهاندازی کند. متعاقب این اقدام، برخی از سفیدپوستان زیمبابوهای از طریق تبلیغات مبلغ آمریکایی بهائی شده و با همکاری هم از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳، اولین مراکز آموزشی را در دو منطقه بولاوایو و سالیسبوری تأسیس میکنند.
اولین مدرسه تابستانی بهائی در رودزیا (زیمبابوه) ۱۹۷۷
در سال ۱۹۵۵، چارلز زایاماکاندو،[۲۸] نخستین بومی زیمبابوهای بهائی شد و به دنبال آن گروهی دیگر به بهائیت روی آوردند و مراکز تبلیغی را در مناطق موسارارا، مادیاوانهو و مانجونوه[۲۹] راهاندازی کردند. در آوریل ۱۹۵۵، اولین محفل محلی بهائی در سالیسبوری (حراره امروز) شروع به کار کرد. در سال ۱۹۵۶ محفل جنوب و غرب آفریقا تأسیس شد و همان مرکز، مدیریت تبلیغات بهائی در زیمبابوه را بر عهده گرفت. ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی نیز بعدها به این مجموعه پیوست. اولین زن بومی بهائی زیمبابوهای، مابل چیسپوسی[۳۰] نام داشت. طی یک دهۀ بعد مهاجران از بوتسوانا و دیگر مناطق منطقه نیز به مجموعۀ مبلغان بومی بهائی پیوستند.[۳۱]
بهائیان زیمبابوه در اجرای برخی پروژههای اقتصادی ــ اجتماعی، کشاورزی، بهداشتی و دانشگاهی فعال بوده، گاهی با مؤسسات دولتی همکاری دارند. شرکت در نمایشگاه بینالمللی کتاب حراره جزو برنامههای سالانه آنهاست. ترجمه و چاپ کتابهایی به زبانهای بومی شونا، اندبله و چوا ازجمله اهداف این گروه است. در سیستم آموزشی مدارس بهائی، آموزش آموزههای بهائی به زبانهای بومی ضروری است.[۳۲]
پس از استقلال زیمبابوه از استعمار انگلیس در سال ۱۹۸۰، پنجاهمین سالگرد بهائیت در این کشور برگزار شد که شرکتکنندگانی از تمام ایالتهای زیمبابوه و ۹ کشور آفریقایی دیگر در آن مراسم حضور داشتند.[۳۳]
در سال ۱۹۷۰ اعضای اولین محفل ملی رودزیا در اولین کانونشن ملی بهائیان زیمبابوه انتخاب شدند. در مارس ۱۹۷۱، روحیه ماکسول پس از اتمام سفر زامبیا، از زیمبابوه دیدار کرد و سه هفته را در حراره امروزی گذراند و سخنرانیهای چندی دربارۀ بهائیت ارائه داد. او در دیدار خود از مدرسه لری هاوتز در هفت مایلی حراره در یک کلاس صحبت کرد! همچنین در مراسم تشییع جنازۀ یک زوج بهائی که در محل مجاور از دنیا رفته بودند شرکت کرد. او توصیه کرد محفل ملی بهائی دعا برای مردگان را به زبانهای مادری ترجمه کند! او پس از سه هفته زیمبابوه را برای افتتاح معبد بهائی پاناما ترک کرد. در مدت یک ماه سفرهای داخلی در زیمبابوه، او مأموریتهای مختلف تبلیغی انجام داد.
روحیه ماکسول در مرکز آموزشی ابتدایی بهائی در سالیسبوری (حراره) زیمبابوه
در دهه ۱۹۷۰ تبلیغات بهائیت در زمینههای مختلف در این کشور افزایش یافت. با آغاز دهه ۱۹۸۰، سمینارهای مختلف بهائی دربارۀ کودکان، جوانان و زنان، در نقاط مختلف کشور تشکیل شد و در سال ۱۹۸۲، دولت زیمبابوه ضمن به رسمیت شناختن ایام تعطیل بهائی در کشور، شرکت در مراسم فوق را آزاد اعلام کرد. توجه به تبلیغ جوانان در مناطق روستایی زیمبابوه در سال ۱۹۸۴، مهمترین فعالیت بهائیان بود. در همان سال، کنفرانس زنان بهائی در زیمبابوه برگزارشد. در سال ۱۹۸۶، کنفرانس آموزشی کودکان در مؤسسۀ بهائی با حضور نمایندگانی از سوی دولت و یونیسف تشکیل شد و تا سال ۱۹۸۹ این فرقه سرمایهگذاری زیادی را روی آموزش کودکان انجام داد. در سال ۲۰۰۳، مراسم پنجاهمین سالگرد فعالیت بهائیت در این منطقه با حضور نمایندگانی از دیگر کشورهای آفریقایی برگزار شد. در این سال، محافل محلی بهائی در شهرهای حراره، بولاوایو، چینامورا، موباریا و مورو، به همراه ۴۳ مرکز تبلیغی در کشور فعالیت داشتند. سال ۲۰۱۷، شاهد برگزاری مراسم دویستمین سالگرد تولد بهاءالله در حراره و بولاوایو همراه با پوشش خبری بود.[۳۴]
۴-۴ اوگاندا
این کشور تا سال ۱۹۶۲ مستعمره انگلستان و تا سال ۱۹۸۳ تحتالحمایه انگلستان به شمار میرفت. اسلام در این کشور رشد سریعی داشت، لذا استعمارگران، مسلمانان را بهعنوان دشمن تلقی کرده و با ترفندهای مختلف همچون تقویت میسیونهای مسیحی، عدم اعطای هرگونه پست سیاسی به مسلمانان، پراکنده ساختن مسلمانان در سراسر کشور و قتلعام آنان، کوشیدند پیروان اسلام را نابود کنند. در این کشور، اسرائیل نیز نفوذ فراوان داشت؛ فیالمثل در سال ۱۹۶۳ چند ماه پس از استقلال، اُبوته نخستین رئیس کشور اوگاندا به اسرائیل رفت و به دنبال آن مقامات صهیونیست همچون گلدامایر وزیر خارجه (۱۹۶۳)، اشکول نخستوزیر (۱۹۶۶) و آبا ابان وزیر خارجه (۱۹۶۹) از اوگاندا دیدار کردند. در سال ۱۹۷۱ یک گروهبان ارتش به نام عیدی امین که در اسرائیل تعلیم دیده بود، با کمک رژیم صهیونیستی دست به کودتا زد. مردم اوگاندا که از دیکتاتورهای کودتاگر این کشور جز غارت، چپاول، تجاوز به زنان، شکنجه و قتل، خاطرهای نداشتند، به امین هم خوشبین نبودند. این سوءظن صحیح بود، زیرا در دوران امین ۲۰۰ هزار تن از مردم کشته شدند.
در ژانویه سال ۱۹۶۱ یعنی در اواخر حضور مستقیم استعمار انگلیس در اوگاندا، ساختمان اجتماعات بهائیان در کامپالا افتتاح شد. این مطلب با توجه به سیاستهای اسلامستیزانۀ انگلستان و حضور اسرائیل بهعنوان دو کشور با نفوذ در اوگاندا، بسیار قابلتأمل است. در مراسم افتتاح این مرکز، برادر سلطان محلی و نمایندگان رسمی دولت اوگاندا نیز حضور داشتند. در سال ۱۹۷۱ عیدی امین پس از کودتا و به دست گرفتن قدرت، از رؤسای مذاهب حاضر در اوگاندا درخواست کرد که هریک دو نماینده به مقر فرماندهی او بفرستند. از بهائیت نیز برای حضور در جلسه دعوت به عمل آمد. به نوشتۀ نشریۀ رسمی بهائیان ایران: «بعد از اتمام نطق رئیسجمهور، فقط از فرد بهائی دعوت شد بیاناتی ایراد نماید.» آن بهائی نیز فرصت را مغتنم شمرده و «با صدای بلند یک رسالۀ بهائی را قرائت کرد که متن آن اطاعت از حکومت بود». رژیم کودتایی عیدی امین که از این حسن سلیقه بهائیان به وجد آمده بود، بعداً این متن را به تمام زبانهای جاری اوگاندا ترجمه و از رادیو پخش کرد.
اولینگا، مبلغ مشهور بهائی در اوگاندا
در ۱۲ نوامبر ۱۹۷۱ جشن تولد حسینعلی بهاء در سالن اجتماعات بهائیان کامپالا برگزار شد و از عیدی امین برای حضور در این مراسم دعوت به عمل آمد که او پاسخ مثبت داد و در مراسم شرکت کرد.
بنا به همین گزارش، در ادامه مراسم، عیدی امین به «تمجید و تحسین» بهائیان پرداخت «و به پیروان سایر ادیان در اوگاندا نیز توصیه کرد که آنها نیز مانند بهائیان رفتارکنند.» رئیس بهائیان اوگاندا نیز که رمز این همه توجه امین به این فرقه را نیک دریافته بود: «بعد از اظهار تشکر از مراحم ریاست جمهور، به ایشان اطمینان داد بهائیان اوگاندا در نهایت وفاداری به دولت و رئیس جمهور، به این مملکت خدمت میکنند…» و مطابق روال معمول دولت اوگاندا، «نطق رئیسجمهور و مراسم این جشن توسط تلویزیون و رادیو در سراسر کشور پخش شد.» با این حمایتها، بهائیان در اوگاندا بهراحتی به تبلیغ مشغول و از حمایتهای سیاسی و بهویژه رسانهای دولت نیز کاملاً بهرهمند شدند. ازجمله به نوشتۀ مجلۀ اخبار امری، یکی از سران بهائی به نام اینوک اولینگا در غرب اوگاندا به «سیر و سفر پرداخت. خبر مسافرت ایشان به زبان انگلیسی و زبانهای محلی از رادیو اعلام شد و رؤسای قبائل از طرف حاکم، نامهای دریافت داشتند و در تشکیل مجامع و احتفالات، برای ملاقات ایشان همکاری و اشتراک مساعی کردند.»[۳۵]
اولین معبد بهائی که به «مادر معابد آفریقا» شناخته میشود در سال ۱۹۶۱ روی تپّۀ کیکایا در سه مایلی شمال کامپالا به بهرهبرداری رسید. مشابه این معبد، در شش کشور دیگر جهان ساخته شده است.[۳۶]
معبد بهائی در کامپالا
نخستین ارتباط افراد اوگاندایی با بهائیت در سال ۱۹۴۶ اتفاق افتاد. وقتی که فردی اوگاندایی به نام ارنست کالی بالا[۳۷] که با سازمان ملل همکاری داشت، در مرکز بهائی نیویورک سخنرانی کرد. اولین حرکت جدی تبلیغ بهائیت در اوگاندا در اوایل دهه ۱۹۵۰ با همکاری مبلغانی از جوامع بهائی آمریکا، انگلیس، مصر و ایران شکل گرفت. در سال ۱۹۵۱ خانواده موسی بنانی، خانم ویولت و علی نخجوانی (ایرانی) به کامپالا پایتخت اوگاندا وارد شدند. تلاشهای علی نخجوانی موجب تشکیل کلاسهای تبلیغ بهائی در آنجا شد.
کنفرانس بینالمللی تبلیغی در کامپالا- اوگاندا در سال ۱۹۵۳
نخستین محفل محلی بهائی اوگاندا در سال ۱۹۵۲ در کامپالا ایجاد شد. نام علی نخجوانی هم جزو اسامی هیأت مؤسس بود. بلافاصله فعالیت این محفل با همکاری افراد دیگری از آمریکا، افزایش یافت. تا سال ۱۹۵۲، ۵۵ عضو جدید از قبایل مختلف جذب شدند؛ افرادی که قبل از تغییر کیش، دارای دین کاتولیک، پروتستان یا بیدین و بیشتر از مناطق روستایی بودند. اولین کنفرانس ملی بهائی در اوگاندا در سال ۱۹۵۳ در شهر کامپالا برگزار شد. در این برنامه، مبلغان بهائی ازجمله علیاکبر فروتن، علیمحمد ورقا و ذکرالله خادم، به همراه همکاران خود دروس بهائی را در هفت روز تدریس کردند. در این کنفرانس نطق افتتاحیۀ شوقیافندی بهصورت پیام قرائت شد. طی ۱۹۵۳، مبلغان چندی از ژوهانسبورگ برای مأموریت تبلیغ به مناطق مختلف اوگاندا روانه شدند. در سال ۱۹۵۶، اوگاندا زیرنظر محفل بهائی شرق و مرکز آفریقا به ریاست علی نخجوانی درآمد. در همین بازه، اوگاندا شاهد تشکیل مدارس تبلیغی بهائی آخر هفته برای کودکان و نوجوانان آفریقایی بود. تا سال ۱۹۵۷ سیزده جلسه تبلیغی برای روزهای تعطیل آخر هفته آغاز به فعالیت کرده بود.
مهمانان کنفرانس بینالمللی تبلیغی بهائیت در کامپالا-اوگاندا در سال ۱۹۵۳
تبلیغات و فعالیتهای آیین بهائی در دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت تا اینکه در همان دهه فعالیت بهائیت به علت فعالیتهای جاسوسی صهیونیستی و ضداسلامی در اوگاندا و چهار کشور آفریقایی دیگر ممنوع اعلام شد. در آن زمان اوگاندا بیشترین جمعیت بهائی را داشت. بعد از برکناری عیدی امین از قدرت سیاسی در اوگاندا، فعالیتهای این فرقه دوباره از سال ۱۹۷۹ از سر گرفته شد. در سال ۱۹۸۱، پس از خاتمه جنگ بین اوگاندا و تانزانیا و اعلام مجوز فعالیت برای آن آیین، برنامهریزی جدید بهائیت در کشور شکل گرفت. از آغاز دهه ۱۹۸۰، فعالیتهای تبلیغی بهائیت در نقاط مختلف کشور از طریق مدارس تقویت شد. تا اواخر دهه فوق فعالیت تبلیغی بهائیت به حوزه تحصیلات عالی نیز رسید. در ۱۹۸۹، با ورود بهائیت به دانشگاههای کشور، سه واحد درسی: صلح و عدالت، مذهب و توسعه بهوسیلۀ آنان تدریس میشد. در دهه ۱۹۹۰، بخش توسعه اجتماعی ــ اقتصادی بهائیت در اوگاندا یک پروژه آموزشی ــ درمانی را در دست اجرا داشت. در ۱۹۹۳، طرح توسعه درمان مخصوص کودکان مدارس در مقابله با بیماریهای واگیردار (مالاریا) موردتوجه قرار گرفت. در دهه ۲۰۰۰ فعالیت بهائیان شامل چند طرح درمانی، کشاورزی و آموزشی بود.[۳۸]
برنامۀ سوادآموزی بهائی در اوگاندا[۳۹]
این برنامه برای کمک به افزایش سطح مطالعۀ مردم اوگاندا تأسیس شد. جایی که در سال ۲۰۰۰، جمعیت بالغ بر ده میلیون نفر، شامل چهارمیلیون زن بیسواد، بود. آپلیفت، سازمانی غیردولتی در اوگاندا است که داوطلب مبارزه علیه فقر از طریق سوادآموزی شد. سازمان فوق، در سال ۲۰۰۱ کار خود را آغاز کرد و توانست تعداد سوادآموزان شهرستان جونام این کشور را به دویست نفر برساند. تا سال ۲۰۰۲، طبق آمار بهائیان، تعداد سوادآموزان به هفتصد نفر در بیستوشش روستا رسید. متون درسی دوزبانه انگلیسی و محلی و با هدف سوادآموزی و نه صرفاً خواندن و نوشتن بود که والدین خانوادهها در اولویت حضور در کلاسها بودند تا بتوانند فرزندان خود را برای توسعه اجتماعی، اقتصادی، بهبود شرایط بهداشتی، مقابله با بیماری ایدز و محیط زیست ترغیب کنند.[۴۰]
۵-۴ سیرالئون
سیرالئون بیش از یکصدوپنجاه سال مستعمرۀ انگلستان بود. در این میان مبلغان بهائی با تبلیغات خود تلاش نمودهاند غیرت دینی را در مسلمانان از بین ببرند. فقر فرهنگی و اقتصادی، ستون فقرات جامعه سیرالئون را تشکیل میدهد. اکثر مردم سیرالئون قادر به مقابله با اوضاع سخت اقتصادی نیستند. آنها فقط به فکر سیر کردن شکم گرسنه خود هستند و برای فردای خود هیچگونه طرح و برنامهای ندارند.
کارگروه تبلیغ بهائیت در سیرالئون[۴۱]
جوانان سیرالئون صبح تا شام برای یافتن لقمهنانی در خیابانها پرسه میزنند. زنان و مردان به حقوق خود آشنا نیستند. فرزندان طبق معیارهای دینی تربیت نمیشوند. در چنین جامعهای هرکس به مردم محبت نماید به او روی میآورند. بار سنگین اقتصاد خانواده بر دوش زنان است. زنان و دختران با فراهم آوردن اندکی سرمایه، کالاهایی چون میوه، بیسکویت، لوازم آرایش و… را از صبح تا شام روی سر حمل نموده و به امرار معاش مشغول هستند. در چنین اوضاعی بازار گرم تبلیغات فرقهها که به تجارت شباهت دارد، رونق گرفته است. حضور و فعالیت بهائیان بهخاطر مغایرت عقاید آنها با اعتقادات مسلمانان مالکیمذهب این کشور دستاوردهای قابلتوجه مردمی نداشته است. پیروان اندک این گروه در سیرالئون، که بهخاطر برخی منافع اقتصادی وارد بهائیت شدهاند، علیرغم اشتغال در فعالیتهای آموزشی، بهداشتی و اقتصادی در این کشور، در سطح پایینی هستند.
مسلمانان سیرالئون علیرغم ضعف اطلاعاتی از اهداف و سیاستهای بهائیت، به این نکته پی بردهاند که این گروه برای انحراف عقاید مسلمانان از اعتقادات اسلامی تأسیس شده است. همسویی برخی از سیاستمداران با سیاستهای انگلستان و آمریکا، یکی از دلایل حضور بهائیت در سیرالئون است.
طبق قانون اساسی این کشور که انگلستان در تدوین آن همکاری داشته است، انتخاب و تبلیغ دین در سیرالئون آزاد است. در سیرالئون آزادی دینی وجود دارد. هندوها و پیروان ادیان اعم از مسلمان، مسیحی و… فعالیت میکنند. آیین بهائی در سیرالئون با هیچ گروهی درگیری سیاسی و مذهبی آشکار ندارد. مبانی فکری آنها، آمیزهای از اسلام، مسیحیت، زردشتی، بودایی، باورهای خرافی و… است. بهائیت حرکتی است که با توجه به زمینههای اجتماعی مساعد در سیرالئون از دین اسلام برای جذب مردم این کشور حداکثر استفاده را نموده است.
تاریخچه ورود بهائیت به سیرالئون
اولین بار پیروان بهائیت در سال ۱۹۵۰ از کیپ مونت کشور لیبریا وارد سیرالئون شده و تشکیلاتی در منطقه هستینگ واقع در شرق فری تاون به وجود آوردند. دکتر هارون کول پزشک آمریکائی، اولین بهائی است که در دهه شصت میلادی در دانشگاه فورابه به تبلیغ بهائیت پرداخت. فعالیت رسمی بهائیان در سیرالئون در سال ۱۹۷۵ همزمان با تأسیس اولین «محفل بهائیان» در دانشگاه فورابه واقع در فری تاون آغاز شد. در همان سال محفل ملی بهائیان نیز در فری تاون تأسیس شد.
محفل بهائی در سیرالئون-۲۰۰۳
مراکز بهائی در سیرالئون و امکانات آنها
اولین مرکز بهائیت در سیرالئون در خیابان سیرکلار رود فری تاون قرار داشت. رابرت مارتین آمریکایی دومین مبلغ سفیدپوستی بود که بهائیت را در سیرالئون ترویج کرد. وی که معلم دبیرستان کالنتین شهرستان کامبیا واقع در شمال سیرالئون بود، ساختمان فعلی محفل بهائیان واقع در خیابان سیگنال هیل رود فری تاون را خریداری کرد. مرکز بهائیت در سیرالئون کتابخانهای به نام «کتابخانه محفل ملی بهائیان» دارد که تعداد اندکی عضو آن هستند. کتابهای این کتابخانه به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه و عربی است. مرکز بهائی سیرالئون که شعبههایی در شهرهای دیگر این کشور دارد، زمینهایی را در دیگر مناطق ازجمله پوجیهون، کابالا، لنگی و… برای گسترش فعالیتهای آتی خود خریداری کرده و در شهرستان مکینی مرکز آموزشی ایجاد نموده که تنها مرکز تبلیغی بهائیان در این کشور است. این مرکز همچنین قطعه زمینی به منظور ایجاد یک مرکز آموزشی دیگر خریداری نموده که به دلیل جنگهای داخلی یازدهساله، ناامن بودن منطقه و… تاکنون عملیاتی نشده است. قطعه زمین دیگری نیز در گادریج فری تاون بهمنظور ایجاد اولین معبد بهائیان در سیرالئون خریداری شده است. بهائیت دو مدرسه ابتدایی در شهرستان مویامبا تأسیس کرده است. با این همه بهائیت در مدارس مسلمانان و مسیحیان نیز تبلیغ میکند.
فعالیتهای مرکز بهائیت در سیرالئون
محفل تبلیغی بهائیان سیرالئون در خیابان سیگناهیل فری تاون واقع شده و هر روز محل اجتماع تعدادی از سیرالئونیها است. گفته میشود تعدادی از اعضای این مجمع در ادارات مختلف دولتی مشغول کار هستند. قویترین افراد فرقۀ بهائیت در سیرالئون کارمندان محلی سفارت آمریکا و انگلستان هستند که در راستای تقویت مالی آن فرقه تلاش میکنند. با توجه به فقر و محرومیت حاکم بر سیرالئون، بهائیان در این کشور سعی کردهاند با اتخاذ شیوههای مناسب، بهترین بهرهبرداری را از زمینههای موجود داشته باشند. ظاهراً جاذبه اصلى بهائیت در پیام اتحاد میان نوع بشر، ادیان و مذاهب، پیامبران و فرقهها نهفته است.
بهائیت در سیرالئون و سایر کشورهای قاره سیاه، برادرى، عدالت، حقوق و امتیازات برابر نژادی و هماهنگى با علم را تبلیغ کرده و تعصب، بردگى، گوشهنشینى، رهبانیت و روحانیت دینی را محکوم مىکند و علاوه بر آن از آموزش اجبارى، ریشهکنى فقر، تکهمسرى و اطاعت از حکومت دفاع مىکند.
نگاهی به برخی از شیوههای تبلیغی بهائیت در سیرالئون
درحالحاضر تبلیغات بهائیان به شکلهای متعددی صورت گرفته و نوعی پیچیدگی با توجه به شرایط زمانی و مکانی در آن مشاهده میشود و لذا شناخت آن ضروری به نظر میرسد، زیرا تشکیلات و شیوههای تبلیغی بهائیان به سازمانهای فراماسونری شبیه است. بهائیان در سیرالئون با استفاده از شیوههای جذاب، جزوههایی مانند آیین بهائی و جهان بهائی، همراه عکس و تصاویری از مراکز جهانی بهائیت به پیروان خود میدهند. پیروان بهائی از میان جوانان، افراد کمسواد، روستاییان و افراد فقیر انتخاب میشوند. مبلغان بهائی به پیروان خود در سیرالئون آموزش میدهند که نفرت خود را ظاهر نکرده و به شیوۀ مبلغان مسیحیت خدمات رایگان ارائه نمایند.
برخی از شیوههای بهائیان برای تبلیغ عقاید خود در بین مردم فقیر سیرالئون به شرح ذیل است:
تحویل بستههای کمک آموزشی به کودکان مناطق مختلف، ازجمله لوملی، موری تاون و کینگ تاون و فری تاون؛ شامل کتاب درسی، نوار و سی دی آموزش عقاید، جزوهها و بروشورهای مرکز بهائیت، پول و بیسکویت.
کمک غیرنقدی به مدارس و آوارگان مناطق بای بوره و …
تبلیغات گسترده برای افزایش اعضای خود.
برگزاری نشستهایی با موضوعات اجتماعی.
بهائیان سیرالئون که تعداد اندکی هستند از آزادی عمل و امکانات برخوردارند.
۶-۴ اتیوپی
آیین بهائی در آفریقا از طریق مصر به سایر نقاط این قاره وارد شد و بهتدریج رشد کرد و کشور اتیوپی نیز از این امر مستثنی نبوده است. در سال ۱۹۳۴ فردی به نام صبری الیاس از مصر بدون اینکه زبان امهریک (زبان رایج اتیوپی) را بداند راهی آدیس آبابا شد. وی برای ایجاد جامعه بهائی و تبلیغ آن در اتیوپی مجهز شد و پس از یک سال محفل بهائی را تشکیل داد! پس از وی شخصی به نام سیمون[۴۲] راه او را ادامه داد و در اسمره نیز محافلی را ایجاد کرد.
صبری الیاس توانست با کمک دو اتیوپیایی دیگر به ترجمه و چاپ کتابهای بهائی به زبان امهریک اقدام کند. وی این کتابها را به کتابخانهها و مناطق مختلف ارسال کرد و حتی در آن زمان نسخهای را به هایله سلاسی پادشاه وقت اتیوپی هدیه نمود. کتاب ترجمهشدۀ او «بهاءالله و عصرجدید» تألیف جان اسلمنت امریکایی بود. مبلغانی از ایران، آمریکا و مصر و کانادا نیز آنها را کمک کردند تا این روند گسترش یابد و اکنون نیز دارای مرکزی برای تبلیغ هستند و گورستانی ویژه بهائیان نیز وجود دارد.
پس از گذشت یک سال کار تبلیغی سخت در اتیوپی، در نوامبر سال ۱۹۳۴ محفل بهائی در آدیس آبابا تشکیل شد. با تشکیل این محفل که برای وی دستاوردی بزرگ بود، پیام زیر به جوامع بهائی جهان ارسال گردید:
«ما خوشحالیم که پیشرفت و تثبیت آیین بهاء را در اتیوپی به دوستان خود گزارش کنیم. زمان اضطراب و ناآرامی به پایان رسیده و بهائیت باید شروع به نفوذ گسترده در این سرزمین تاریخی نماید!» گفته میشود آزماک سیمون جبرئیل[۴۳] اولین اتیوپیایی بود که به این آیین ایمان آورد. وی بعدها در آسمره، اریتره، اقامت گزید و اولین محفل محلی آن شهر را در سال ۱۹۵۵ تشکیل داد. پسرش[۴۴] نخستین کسی بود که بهائیت را پذیرفت. با بیثباتی ایجادشده در کشور اتیوپی ناشی از حمله ایتالیا، صبری الیاس مجبور به بازگشت به مصر در سال ۱۹۳۵ شد.
در سال ۱۹۴۴، پس از پایان اشغال ایتالیا و درگیریهای موجود در کشور، صبری الیاس مجدداً به همراه همسرش فهیمه یاکوت[۴۵] و دو فرزندش حسین و صفا، که دو سال و کمتر از یک سال داشتند، به آدیس آبابا عزیمت نمودند. الیاس بهمحض بازگشت به اتیوپی دریافت که تشکیلاتی که او برای بهائیت ایجاد کرده بود، در جنگ ایتالیا و اتیوپی از بین رفته و زنجیرۀ انسانی و ارتباطات منحل شده است. وی پس از جستوجوی فراوان توانست فقط دو تن از بهائیان یعنی منصور مهاجر اهل یمن و آتو آرایا[۴۶] را پیدا کند و فعالیت محفل را در سال ۱۹۴۵ در آدیس آبابا با آنها ادامه دهد! اما منصور خیلی زود محفل را ترک کرد و آتو آرایا نیز به علت بیماری درگذشت. در این زمان بود که کگنازماچ[۴۷] وکیل دربار امپراتور هایله سلاسی به آیین بهائی گروید. آقا و خانم صبری او را بهعنوان اولین بهائی اتیوپی دانستند و پس از آن بود که طی چند ماه، تعداد بهائیان مهاجر افزایش یافت. عضویت جدید شامل افراد خارجی مانند دکتر تالبوت آمریکاییِ آفریقاییتبار و دکتر رایت اهل اروپای شرقی شد.
تحکیم بهائیت در اتیوپی
در سال ۱۹۵۳ جامعۀ جهانی بهائی به رهبری شوقیافندی، اولین نقشۀ بزرگ جهانی خود را که از آن بهعنوان نقشه جهاد دهساله یاد میشود منتشر کرد. در طی این ده سال مبلغان بهائی در سراسر جهان پراکنده شدند تا پیام خود را در هر گوشه زمین تبلیغ کنند.
از سال ۱۹۵۳ بهائیانی از مصر، ایران و ایالات متحده در اتیوپی ساکن شدند. ازآنجاکه جامعۀ بهائی جوان و نوپا بود و دارای مرکزی نبود، بیشتر جلسات در خانۀ افراد مهاجر بهائی برگزار میشد. در سال ۱۹۶۳، در نتیجۀ این جلسات، آنها توانستند بیستوپنج دانشآموز از مدرسۀ هواپیمایی در آدیس آبابا را بهائی کنند. دیگرانی که به این گروه ملحق شدند نیز از دانشجویان دانشگاهی بودند و بیشتر آنها پیشینه مسیحی ارتدکس داشتند. روال توسعۀ بهائیت در اتیوپی اینگونه بود که بهائیان کهنهکار کلاسهای تبلیغی برای آنان برگزار میکردند تا پیروان جدید بتوانند درک عمیقتری از آیین تازه به دست آورند. در این دوره بود که یک جامعه بهائی در آدیس آبابا ظهور یافت. کلاسهایی برای بهائیان جدید برگزار شد، ضیافتهای نوزدهروزه منظم برگزار میشد (در این گردهمایی نوزدهروزه، بهائیان برای بحث و گفتوگو دربارۀ کارهای جامعه خود جمع میشوند)، ایام تسعه بهائی و همچنین کلاسهای منظم برای کودکان برگزار میگردید. در حدود سال ۱۹۶۰ جامعۀ بهائی در آدیس آبابا به حدی رسیده بود که احساس میشد زمان تأسیس یک مرکز بهائی فرا رسیده است و برخی فعالیتها باید از خانههای بهائی خارج شود.
گسترش بهائیت در اتیوپی
رشد و گسترش جامعه بهائی اتیوپی در آدیس آبابا آغاز شد و سپس به مناطق اطراف کشیده شد. آنها به مناطق جیما، دبرزیت، آمبو، سبتا، هولتا، ولیسو و آواسا سفر کردند ولی عدۀ کمی نسبت به پذیرش بهائیت مجاب شدند. بااینحال در سال ۱۹۶۸ با مراجعه بهائی جوانی از ایالات متحده به نام سام لینچ[۴۸] رشدی در پیروان این آیین پدید آمد. در همین زمان بود که محفل روحانی ملی بهائیان بهمنظور کمک به رشد امر، به تشویق بهائیان جوان به مهاجرت از آدیس آبابا و آسمرا برای اسکان در منطقه سیدامو پرداخت که با استقبال جامعه بهائی روبهرو شد. محفل ملی بهائی اتیوپی از روحیه ماکسول دعوت کرد تا به اتیوپی بیاید و در جشن جامعه بهائی اتیوپی شرکت کند. او با پذیرفتن دعوت، در سال ۱۹۶۹ از اتیوپی دیدن کرد و از منطقه سیدامو نیز بازدید کرد و بهشدت تحت تأثیر مهربانی مردم منطقه قرار گرفت. با رشد تبلیغات بهائیان در نقاط مختلف کشور، مخالفتها نیز از چندین جهت افزایش یافت. در اوایل دهه ۱۹۶۰ بهائیان هنگام تبلیغ باورهای خود به غیربهائیان دستگیر میشدند. چنین حوادثی در شهرهای جیما، گوندار، کوبو، وونجی، گامبلا و آواسا گزارش شده است. این اقدام عمدتاً با شکایت روحانیت کلیسای ارتدکس اتیوپی و با همکاری مقامات دولتی صورت میگرفت. نهادهای ارشد بهائی برای محافظت از عوامل خود تلاش کردند از ابزار سیاسی و دیپلماتیک استفاده نمایند. در حال حاضر سلیمان بلای[۴۹] نمایندگی دفتر منطقهای جامعه جهانی بهائی در آدیس آبابا را به عهده دارد، وی در سال ۲۰۱۶ به این دفتر پیوسته است.
سلیمان متولد و بزرگشدۀ اتیوپی است و در زمینۀ آموزش معلمان، آموزش تطبیقی و توسعۀ بینالمللی فعالیت میکند. وی مدتها معلم آموزش و پرورش در جیما و آدیس آبابا در اتیوپی بود. او با مرکز آموزش بینالمللی بهداشت باروری دانشگاه میشیگان برای بهبود آموزش پزشکی در اتیوپی نیز همکاری نزدیک دارد. سلیمان دارای مدرک دکترای مطالعات درسی و رشد معلمان از انستیتوی مطالعات انتاریو از دانشگاه تورنتو است.
تعداد بهائیان اتیوپی بهطور رسمی در این کشور مشخص نیست ولی بعضی از سایتهای غیررسمی تعداد بهائیان اتیوپی را حدود ۲۶۰۰ نفر[۵۰] تخمین زدهاند که قطعاً تعداد واقعی آنها بسیار کمتر است و این بزرگنمایی صرفاً پروپاگاندای گروه بهائی است.[۵۱]
Baha’i Community of Addis-Ababa, Ethiopia (1948)
در این کشور، که هیچگاه ظاهراً به استعمار در نیامده، از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۴ راس تافری ملقب به هایله سلاسی حکومت میکرد. در سال ۱۹۳۶ با تهاجم ایتالیا و اشغال این کشور، هایله سلاسی به انگلستان رفت و ۵ سال بعد با شکست ایتالیا بهوسیلۀ نیروهای انگلستان و اتیوپی، مجدداً به قدرت رسید.
دربارۀ آزادیهای سیاسی در زمان وی کافی است بدانیم که در طول دوران طولانی حکومت او، هیچ حزب سیاسی در اتیوپی وجود نداشت. هایله سلاسی که خود را امپراطور میخواند، به غرب گرایش داشت و متحد امریکا بود. در سال ۱۹۵۳ هایله سلاسی یک ایستگاه مخابراتی را به امریکا اجاره داد که در آن زمان یکی از بزرگترین ایستگاههای استراق مخابراتی و رله رادیویی در جهان بود و از طریق آن، مخابرات رادیویی شوروی در سراسر منطقه را شنود میکرد. هایله سلاسی روابط مستحکمی با اسرائیل نیز برقرار نمود. ارتش اسرائیل تأمینکننده سلاح برای ارتش اتیوپی بود و مستشاران صهیونیست، آموزش نظامیان اتیوپیایی را بر عهده داشتند. پس از سقوط هایله سلاسی در سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۳) بهوسیلۀ منگیستو هایله ماریام و قتل ۵۹ نفر از نزدیکان هایله سلاسی در یک روز و روی کار آمدن رژیم طرفدار شوروی و بهظاهر مخالف با امریکا، بازهم روابط نظامی با اسرائیل ادامه یافت و حتی مشاوران اسرائیلی، آموزش گارد ریاست جمهوری اتیوپی را بر عهده داشتند که این امر از جایگاه اسرائیلیان و اعتماد به آنها حکایت میکند. در سال ۱۹۸۴ با موافقت دولت اتیوپی در مدت کوتاهی ۱۰ هزار یهودی فلاشه از اتیوپی به اسرائیل منتقل شدند.
در همان زمان هیأتهای بهائی بهراحتی به فعالیت مشغول بودند و اگر سوءتفاهمی نیز بروز میکرد، بهسرعت رفع میشد. در نشریۀ رسمی بهائیان ایران آمده است که در جریان درگیری و تیراندازیهای معمول روزانه در اسمره، روزی در طبقه پایین خانهای که در آن جلسۀ تبلیغی بهائی برگزار شده بود، تیراندازی درگرفت. مأموران ارتش و پلیس به داخل خانه آمدند و متوجه شدند که در طبقۀ بالای آن مکان جلسه بهائی برقرار است، لذا به سراغ بهائیان آمدند، اما: «رئیس پلیس که از بهائیت خبر داشت، افراد خود را فرا خوانده و با عذرخواهی… به ما گفت: میتوانیم برویم و اظهار داشت: «او میداند بهائیان خطرناک نیستند…»[۵۲]
۷-۴ لیبریا
این کشور در قرن نوزدهم اعلام استقلال کرد. در خلال جنگ جهانی دوم به پایگاه امریکا در آفریقا تبدیل شد.[۵۳] در سال ۱۹۴۴ ویلیام توبمن به ریاستجمهوری آن رسید و تا سال ۱۹۷۱ به مدت ۲۷ سال در این مقام باقی ماند. جانشین او ویلیام تولبرت در سال ۱۹۸۰ با کودتا برکنار شد.
بنا به گزارشی که در شهریور ۱۳۵۵ در وزارت خارجه ایران تهیه شده است یکی از سه اصلی که از خصوصیات بارز حیات سیاسی لیبریا به شمار میرود: «نفوذ فائقه ایالات متحده امریکا بر زندگی سیاسی و اقتصادی این کشور» است. بنا بر همین گزارش: «لیبریا با جهان غرب روابط سیاسی دارد ولی هرگز درصدد برقراری روابط سیاسی با شوروی یا چین بر نیامد» که این امر میزان وابستگی این کشور با امریکا را مینمایاند.
در سیاست داخلی نیز این رژیم، نظام تکحزبی را بر کشور حاکم کرد[۵۴] که از اختناق و نبود آزادیهای اولیه و اساسی در آن سرزمین حکایت میکند. به دلیل وابستگی این کشور به غرب، رئیسجمهور آن، ویلیام تویمن در سال ۱۹۶۵ سفری رسمی به اسرائیل داشت که در خلال آن از مرکز بهائیان در حیفا نیز دیدار به عمل آورد.[۵۵] بهائیان در لیبریا از آزادی و امکانات بسیار برخوردارند، آنچنان که در ژانویه سال ۱۹۷۱ (دی ماه ۱۳۴۹) کنفرانس بینالمللی بهائیان در این کشور برگزار شد و اخبار و گزارشهای آن «از طریق تلویزیون و رادیو و جراید به سراسر کشور اطلاعرسانی گردید».[۵۶] در این کنفرانس معاون رئیسجمهور لیبریا نیز حضور یافت و طی سخنانی از طرف رئیسجمهور به حضار خوشآمد گفت و «از مآرب و مقاصد بهائیت تجلیل نمود و اظهار امیدواری کرد تعالیم بهاء بهزودی در عالم مستقر گردد و از اینکه این کنفرانس در مونرویا برپا شده است، ابراز مسرت نموده و اظهار کرد: «در انجام هرگونه خدمتی حاضر و مفتخر است…» سپس روحیه ماکسول، بیوۀ شوقی از «این نطق شیوا و فصیح و دلپذیر عمیقاً تقدیر» کرد![۵۷]
در غروب دومین روز کنفرانس، شهردار مونرویا در کنفرانس شرکت کرد و «ضمن عرض خیر مقدم از تمام احبا [= بهائیان] برای شرکت در ضیافت مجللی که غروب روز سوم در عمارت زیبای شهرداری برپا میشد، دعوت نمود و با نهایت خوشرویی، پذیرایی مفصل و مجللی برگزار شد.»[۵۸] در خلال این کنفرانس با روحیه ماکسول [= بیوه شوقیافندی] مصاحبههای مختلف رادیو ـ تلویزیونی و مطبوعاتی برگزار شد.[۵۹] در روز پنجم ژانویه رئیسجمهور لیبریا و همسرشان با کمال احترام ایشان را پذیرفته و در این ملاقات ۳۵ دقیقهای حضرت توبمن رئیسجمهور لیبریا از خاطرات شیرینش از زیارت مقام اعلی [قبر باب] در جبل کرمل [در اسرائیل] یاد کردند.[۶۰]
اندکی بعد به لطف ادعیۀ زاکیۀ بهاءالله، رئیسجمهور لیبریا یکباره دار فانی را وداع گفت و مرد. در شب یادبود او به نوشته منابع بهائی: «با وجود آنکه بسیاری از کلیساها برای گرفتن برنامه در آن شب تلاش کرده و موفق نشده بودند، از جامعه بهائی خواسته شد در برنامه شرکت جویند. ازاینرو یکی از اعضای محفل ملی «مناجات بهائی» را در آن سالن خواند و ازآنجاکه متوفی «نسبت به امر مبارک [= بهائیت] همواره مساعدت داشت»، جلسه تذکری برای او در مرکز بهائیان برگزار گردید و شرحی راجع به او «بیان شد که رئیسجمهور لیبریا … در سفر خود به اسرائیل موفق به زیارت اعتاب مقدسه بهائی شد و پس از زیارت، بیمحابا اظهار داشت: هرکس اینجا را زیارت کند و وجود خدا را احساس نکند، انسان نیست!»[۶۱] جالب آنکه در برنامهای که از طرف رادیو و تلویزیون آن کشور به مناسبت مرگ رئیسجمهور تهیه شد، فقط مناجاتهای بهائی خوانده شد.[۶۲]
البته همۀ بحث دربارۀ مطلوبیت این فرقه نزد دیکتاتورها به مسأله «عدم دخالت بهائیان در سیاست» و «اطاعت آنان از حکومتها» باز نمیگردد، بلکه این تشکیلات دقیقاً در سیاست دخالت میکند و به نفع حکومتهای دیکتاتور و رژیمهای کودتایی وارد عمل میشود، لذاست که اینگونه مورد عنایت و لطف آنان نیز قرار میگیرد. بهعنوان مثال، در بررسی عملکرد بهائیت در این کشورها، منابع بهائی ناخواسته به مطالبی اشاره کردهاند که حیرتانگیز است و نقش بهائیت را در خدمت به دیکتاتورهای این کشورها روشنتر میسازد. یکی از اقدامات بهائیان، تبلیغ روی زندانیان سیاسی بوده است، تا بدین ترتیب، آنها را از جرگۀ مخالفان خارج ساخته و در صف وفاداران به حکومتها قرار دهند.[۶۳]
۸-۴ غنا
الف) تاریخچه بهائیت در غنا
بهائیت در کشور غنا واقع در غرب آفریقا از ابتدای دهه ۱۹۵۰ کار تبلیغی خود را آغاز کرد و تا دهه ۱۹۶۰ دارای چندین مرکز تبلیغی در آن کشور شد.
ساختمان مرکزی بهائیت در غنا (آکرا)
اعضای محفل بهائیت غنا در دهه ۱۹۷۰
نخستین حضور بهائیت در غنا در سال ۱۹۵۱ بود که خانم اثیل روبرتسون استفانز،[۶۴] آمریکایی آفریقاییتبار، از ایالت ویرجینیای آمریکا به آکرا (پایتخت غنا) آمد و مدت یک سال مشغول تبلیغات بهائیت بود. در سال ۱۹۵۳، اولین فرد بومی غنایی به بهائیت گروید که آلبرت نیارکو بواپیا[۶۵] نام داشت و متعاقب وی همسرش به نام گریس[۶۶] هم بهائی شد. در سال ۱۹۵۴، برخی مبلغان از کشور کامرون برای فعالیت تبلیغی وارد غنا شدند که دو منطقه آشانتی و شمال کشور برای آنها مشخص گردید. شهر تماله در شمال غنا که منطقۀ اسلامینشین است نیز برای دونفر از مبلغان بهائی برای سه دهه در نظر گرفته شده بود. غیر از افراد فوق، نمیتوان ذکری از شکلگیری اولیه بهائیت در غنا بهوسیلۀ “جلیوس ادوارد” جامائیکایی نداشت. برای اطلاع از تاریخچۀ شکلگیری بهائیت در غنا میتوان به کتابی که جامعۀ بهائیان، تحت عنوان: فتح قلوب، تاریخچه مختصری از بهائیت در غنا از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۹۵ منتشر کرده است، مراجعه کرد.[۶۷]
آموزش کودکان بهائی در غنا
گروهی از بهائیان تماله در شمال غنا-۱۹۶۰
درحالحاضر، یکصد جمعیت و پنجاه محفل محلی بهائی در غنا وجود دارد که مدارس مختلف و جلسات متعددی را اداره میکنند.[۶۸] این آیین دفتر محلی خود را با نام جامعۀ بهائیان غنا تحت پوشش دارد.[۶۹]
ب) مؤسسات و مراکز بهائی در غنا
۱- بنیاد توسعه انسانی اولینگا[۷۰]
این بنیاد فعالیت خود را از سال ۱۹۹۶ در غنا با هدف سوادآموزی، بهویژه در دو منطقه ولتا و اقلیم مرکزی این کشور آغاز کرد. این بنیاد توانست در سال ۲۰۰۱ بهعنوان سازمانی غیردولتی و با هدف مبارزه با بیسوادی در این کشور به ثبت رسمی برسد. نام این بنیاد برگرفته از اسم یکی از پیشگامان و رهبران بهائیت آفریقا یعنی “انوک اولینگا”[۷۱] است. اولینگا در سال ۱۹۲۶ در خانوادهای مسیحی وابسته به فرقه انگلیکن در اوگاندا متولد شد و در رشته اقتصاد تحصیل کرد و مسلط به شش زبان دنیا گردید. در سال ۱۹۵۱ بهعنوان سومین فرد اوگاندایی به آیین بهائیت گروید و مبلغ رسمی شد. وی فعالیت تبلیغی خود را در غرب آفریقا گسترش داد و توانست پس از مدتی لقب شوالیه بهاءالله را، که بالاترین عنوان بهائی است، دریافت کند. نامبرده در سال ۱۹۷۹ به همراه همسر و تعدادی از فرزندانش در ناآرامیهای اوگاندا به قتل رسید.[۷۲]
بنیاد توسعه اولینگا تمرکز فعالیت خود را بر امر آموزش (مقطع ابتدایی) قرار داد و در این مسیر، برگزاری کارگاههای دانشافزایی و روش تدریس را در مدارس غنا اولویت بخشید. آمار ارائهشده بهوسیلۀ منابع بهائی منطقه بسیار بیش از واقعیت است و لذا از شرح جزئیات آن صرفنظر میشود. بههرحال، آنچه از فعالیت این بنیاد به ذهن میرسد، توجه و سرمایهگذاری فراوان بر امر آموزش کودکان و پرورش نیروی انسانی و تأکیدشان بر توسعۀ مدارس مستقل است. بنیاد فوق را هیأت مدیره و مدیریت اجرایی و نظارت اداره میکنند. برای اطلاعات بیشتر میتوان با آدرس بنیاد توسعه اولینگا در ارتباط بود.[۷۳]
۲- تشکل جوانان بهائی غنا
تشکل جوانان بهائی غنا[۷۴] در مناطق مختلف آکرا و اطراف آن، کار تبلیغی روی جوانان کشور را در دستور برنامه خود دارد و بیشترین تمرکز کاری خود را در این مناطق قرار داده است.[۷۵] برگزاری کلاس برای کودکان و نوجوانان و محافل مطالعه و دعا ازجمله برنامههای آنهاست. هیأت اجرایی بنیاد اولینگا سخنرانان این کلاسها هستند. از دیگر برنامههای این تشکل میتوان به برپایی جشنوارههای مختلف: اسماء، رحمت، عزت، کلمات و کمال و نیز برگزاری اردوهای فرهنگی تبلیغی (شعرخوانی و نمایش در منطقه تما) اشاره داشت.[۷۶]
ج) کنفرانسها
۱) کنفرانس منطقهای: برگزاری این کنفرانس را بیتالعدل ترتیب داد که در سال ۲۰۰۹ در سالن اصلی اجتماعات دانشگاه لگون آکرا برپا شد.
۲) کنفرانس جوانان بهائی که در سال ۲۰۱۳ با شرکت جوانان بهائی از کشورهای غنا، سیرالئون و لیبریا در مقر آکادمی مدرسۀ متوسطۀ آکرا برگزار شد.[۷۷]
فعالیت تبلیغاتی اخیر جامعۀ بهائی غنا
آیین بهائی همواره ضمن بزرگنمایی فعالیتهای خود، این رویه را نوعی ابزار مطلوب رسانهای میداند و بازتاب تمام اخبار آن بر پایۀ این سیاست است، رویهای که در قاره آفریقا همچون دیگر مناطق دنیا مشاهده میشود. کشور آفریقایی غنا نیز از این قاعده جدا نیست. برای نمونه، خبرنامه جامعۀ بینالمللی بهائی[۷۸] ضمن ستودن ایمان بهائی و تأثیر آن بر توسعه اجتماعی و اقتصادی، سعی دارد که حمایت زبانی دولتها را نیز دستاویز تبلیغات خود قرار دهد. خبرنامه فوق برای مراسم سهروزۀ بزرگداشت پنجاه سال فعالیت بهائیت در غنا در سال ۲۰۰۴ با عنوان «راههای معنوی برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی و گزارش مربوط به آن» از آن نوع تبلیغات در نوع خود است.
نتیجهگیری
آیین بهائیت بر اساس طرح گسترش باورهای خود، تبلیغ در منطقۀ بکر سرزمین آفریقا را، همچون برنامههای تبلیغی خود در سایر مناطق جهان در قرن بیستم، به مرحله اجرا نهاد. مطالعه و بررسی نوع فعالیتهای این آیین در مناطق سهگانۀ غرب، شرق و جنوب آفریقا بهعنوان بخشی از مطالعات دینپژوهی، لزوم شناخت بیشتر آن را در کشورهای واقع در این حوزۀ مطالعاتی دینپژوهی، نشان میدهد. این بررسی نشان میدهد که برابر نظر برخی الهیدانان آفریقایی نامبردهشده در متن، تبلیغ آیین بهائیت، برابر دستورهای بیتالعدل و رهبران بهائی، از طریق فعالیتهای کمک آموزشی و رفاهی مردم آفریقا صورت گرفته و زمینههای فرهنگی و دینی کشورهای مورد بررسی، آماده برای فعالیتهای مبلغان بهائیت و جذب آنان بوده است.
تداوم مطالعه دینپژوهی روند فعالیت آیین بهائیت در قارۀ آفریقا که حجم ناچیزی از آن در اختیار علاقهمندان است، موردنظر نگارنده بوده است، امید آنکه بتوانیم در این تلاش گامی دیگر را برداریم.
منابع
امبیتی، جان اس (۱۳۸۳)؛ ادیان و فلسفه آفریقایی؛ ترجمه مرضیه شنکائی، نشر ادیان.
سیدمرادی، سیداحمد (۱۳۹۶)؛ شیعیان تانزانیا؛ فرهنگ سبز.
سیدمرادی، سیداحمد (۱۳۹۶)؛ شیعیان کنیا؛ سیمرغ خراسان، چاپ دوم.
ایپکچی، محمدحسن (۱۳۹۹)؛ جامعه و فرهنگ زیمبابوه؛ تهران: الهدی.
صدرالساداتزاده، سیدهیبتالله (۱۳۹۶)؛ آشنایی با جمهوری غنا؛ قم: المصطفی.
قزلسفلی، محمدرضا؛ گزارش بهائیت در سیرالئون؛ رایزنی فرهنگی سفارت ایران در سیرالئون.
- Lee,(2011).The Baha’i Faith in Africa: Establishing a New Religious
Movement, 1952–۱۹۶۲٫Brill.U.S.A.
سایتهای اینترنتی
https://dbpedia.org/page/Bah%C3%A1%CA%BC%C3%AD_Faith_in_Zimbabwe
https://bahaipedia.org/Number_of_Bah%C3%A1%E2%80%99%C3%
https://www.bahai.org/national-communities/sierra-leone
https://en.wikipedia.org/wiki/Bah%C3%A1%CA%BC%C3%AD_Faith_in_Zimbabwe
http://www.kmehrnia.blogfa.com/tag(مهرنیا)
https://christiansanswerbahai.wordpress.com
https://www.onecountry.org/story/ghana-bahai-development-efforts-are-praised
http://bahaiyouth.info/
http://www.En.Wikipedia.org/wiki/enoch-olinga.
https://en.wikipedia.org/wiki/Bahai_Faith_in_Uganda
[۱]. https://farhangemelal.icro.ir
[۲]. http://95.156.252.221/index.php
[۳]. https://bahairesearch.org
[۴]. http://www.afghanpaper.com
[۵]. امبیتی، جان؛ ادیان و فلسفه آفریقایی؛ ترجمه مرضیه شنکائی، نشر ادیان، ۱۳۸۳٫
[۶]. Anthony A. Lee, The Baha’i Faith in Africa, Establishing a New Religious Movement,1952–۱۹۶۲, Brill, 2011, P:18.
[۷]. امبیتی؛ همان؛ صص ۴۹۵-۴۹۳٫
[۸]. Abu’l-Qasim Afnan, Black Pearls: Servants in the Households of the Bab and Baha (Los Angeles: Kalimat Press, 1988 [1999], p. 5.
[۹]. Vanessa Martin, The Qajar Pact: Bargaining, Protest and the State in Nineteenth-Century Persia (London: I. B. Tauris & Co., 2005).
[۱۰]. Fezzeh
[۱۱]. A. Lee. Ibid, P:24
[۱۲].Lee, Ibid.P:45.
[۱۳]. Ibid.P:70
[۱۴]. Ibid,P:72
[۱۵]. اگر در شهر یا روستایی تعداد ۹ نفر یا بیشتر افراد ذی رأی بهائی ساکن شوند، در آنجا محفل محلی بهائی ایجاد میشود.
[۱۶]. Ibid.P:90
اگر در شهر یا روستایی تعداد بهائیان کمتر از ۹ نفر باشد، به این گروه، جمعیت بهائی گفته میشود.
[۱۷]. Ibid.P:93
[۱۸]. Ibid
[۱۹]. Ibid,P:94
[۲۰]. سیدمرادی، شیعیان در تانزانیا ص:۱۴۰٫
[۲۱]. .سیدمرادی، شیعیان در تانزانیا: صص۱۴۱-۱۴۰
[۲۲].https://christiansanswerbahai.wordpress.com/
[۲۳]. سیدمرادی، شیعیان کنیا: صص۱۶۴-۱۶۲
[۲۴]. Townshend Lihanda
[۲۵]. Mourice Mukopi
[۲۶]. Bernard Liyosi
[۲۷]. Larry Hautz
[۲۸]. Charles Zauyamakando
[۲۹]. Musarara, Madyavanhu and Manjomwe
[۳۰]. Mabel Chiposi
[۳۱]. https://dbpedia.org/page/Bah%C3%A1%CA%BC%C3%AD_Faith_in_Zimbabwe
[۳۲]. ایپکچی، جامعه و فرهنگ زیمبابوه: صص ۱۶۵-۱۶۳
[۳۳]. https://en.wikipedia.org/wiki/Bah%C3% A1%CA%BC%C3%AD_Faith_in_Zimbabwe
[۳۴]. https://bahaipedia.org/Zimbabwe
[۳۵]. اوگاندا، تألیف دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، ۱۳۷۴، صص ۹- ۱۰٫
[۳۶]. ویکی پدیا
[۳۷]. Ernest Kalibala
[۳۸]. https://en.wikipedia.org/wiki/Bahai_Faith_in_Uganda
[۳۹]. UPLIFT
[۴۰]. https://christiansanswerbahai.wordpress.com
[۴۱]. https://www.bahai.org/national-communities /sierra-leone
[۴۲]. Seymoun
[۴۳]. Azmach Seyoum Gebriel
[۴۴]. Tamerat Seyoum
[۴۵]. Fahima Yakut
[۴۶]. Ato Araya
[۴۷]. Kegnazmatch Gila Michael Bahta
[۴۸]. Sam Lynch
[۴۹]. Solomon Belay
[۵۰]. https://bahaipedia.org/Number_of_Bahai
[۵۱]. سیدکاظم مهرنیا، رایزن فرهنگی سفارت ایران در اتیوپی.
[۵۲]. اتیوپی؛ دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه؛ ۱۳۸۱، صص ۱۱- ۱۰٫
[۵۳]. دائرة المعارف تاریخ عمومی جهان؛ ترجمه محمود بهفروزی؛ نشر قطره، ۹۶۶/۳٫
[۵۴]. همان؛ ص ۹۶۶٫
[۵۵]. آهنگ بدیع؛ سال ۱۳۴۴، ش ۴۲۰٫
[۵۶]. چاد؛ دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی؛ ۱۳۷۸، ص ۱۰٫
[۵۷]. آهنگ بدیع؛ سال ۱۳۴۹، ش ۱۱و ۱۲، ص۹٫
[۵۸]. همان؛ ص ۲۸۹ و اخبار امری، سال ۱۳۴۹، ش۱۴، ص ۴۲۰٫
[۵۹]. آهنگ بدیع؛ سال ۱۳۴۹، ش ۱۱و ۱۲، ص ۲۸۹٫
[۶۰]. اخبار امری؛ سال ۱۳۴۹، ش ۱۴، ص ۴۲۰٫
[۶۱]. همان؛ سال ۱۳۵۰، ش ۱۱، صص ۳۹۳- ۳۹۲٫
[۶۲]. همان؛ ص ۳۹۳٫
[۶۳]. نشریه تاریخ معاصر ایران؛ شماره ۴۹٫
[۶۴]. Ethel Robertson Stephens.
[۶۵]. Albert Nyarko Buapiah.
[۶۶]. Grace.
[۶۷]. Conquering the Hearts: A Brief History of Bahai faith in Ghana from 1951- 1995.
[۶۸]. bahai.org/national-communities/ghana.
[۶۹]. The Bahai community of Ghana
Postal Adress:The National Spiritual Assembly of The Bahais of Ghana: P.O.Box AN 7098 Accra-North Ghana
Phone: 00233-21222127. Email: bahaighana@yahoo.com.
[۷۰]. Olinga
[۷۱]. Enoch Olinga
[۷۲]. En.Wikipedia.org/wiki/enoch-olinga.
[۷۳]. Postal address: P.O.Box 7726,Accra-North, Ghana.
Email: olingafoundation@yahoo.com
Website: www.olingafoundation.org
[۷۴]. Bahai Youth Ghana.
[۷۵]. Tema, su, Gyankama, Ablekuma, Ayawaso.
[۷۶]. Address: 36 link Rd, off Ring Rd, Asylum Down-Accra-Ghana.
Phone: 00233-302222127
Website: http://bahaiyouth.info/
[۷۷]. صدرالساداتزاده؛ آشنایی باجمهوری غنا؛ صص ۳۵۳-۳۳۶٫
[۷۸]. https://www.onecountry.org/story/ghana-bahai-development-efforts-are-praised