صفحه اصلی برگی از تاریخ ميرزا يحيي نوری، «ازل» يا «صبح ازل»؟

ميرزا يحيي نوری، «ازل» يا «صبح ازل»؟

1 دقیقه خواندن
0
0
43

سيد مقداد نبوي رضوي

 

چکیده

میرزا یحیی نوری (جانشین سید علی‌محمد باب و مدعی میرزا حسینعلی بهاءالله) یکی از کسانی است که تحلیل شخصیت، جایگاه و کارهایش در شناخت درست تاریخ و آموزه‌های بابیان و بهائیان دخالت مبنایی دارد. او در میان بابیان با لقب‌هایی چون «ثمره»، «وحید اعظم»، «وجه»، «نور»، «ازل» و «صبح ازل» شناخته می‌شد اما بهائیان در بهترین حالت او را «ازل» یاد می‌کردند. این مقاله در ادامۀ پژوهشی پیشین (میرزا حسینعلی نوری، از «بهاء» تا «بهاءالله») بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به آنچه از باب به‌جای مانده، آیا میرزا یحیی نوری را با لقب‌های «ازل» و «صبح ازل» می‌توان یاد کرد یا خیر؟ بررسی آثار باب و پیروانش چنین می‌نمایاند که او را با هردو لقب می‌توان خواند به‌خلاف میرزا حسینعلی نوری که نه «بهاء» و نه «بهاءالله» برای او لقب‌هایی برخاسته از آموزه‌های باب نبودند.

 

کلیدواژه: سید علی‌محمد باب، میرزا یحیی نوری، ازل و صبح ازل.

 

مقدمه

میرزا یحیی نوری فرزند میرزا عباس (میرزا بزرگ نوری) مشهور به «ازل»، «صبح ازل»، «وحید»، و «ثمره» یکی از شخصیت‌های مشهور در میان بابیان و بهائیان است. وی در حدود سال ۱۲۴۶ ق. در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۲۶۳ ق. به‌سبب تکاپوهای زیادی که برادرش، میرزا حسینعلی نوری، در گسترش دعوت باب داشت، با آن اعتقاد آشنا شد و به جمع پیروان باب پیوست.[۱]

به عقیدۀ بابیان (ازلیان)، میرزا یحیی نوری در سن ۱۹ سالگی و در سال ۱۲۶۵ ق. به باب مکتوبی نوشت و مورد توجه ویژۀ او قرار گرفت[۲] و پس از آن، «طلوع صبح ازل» در سال ۱۲۶۶ ق. روی داد و او «مرآت» خوانده شد[۳] و از جانب باب دستور یافت تا کتاب بیان را کامل کرده و آیین او را حفاظت کند.[۴]

وی پس از کشته‌شدن باب بر بابیان ریاست یافت و این ریاست کلی را تا سال ۱۲۸۳ ق. حفظ کرد. از آن سال به بعد، به‌سبب داعیّۀ من‌یظهره‌اللّهی برادرش، میرزا حسینعلی نوری مشهور به «بهاء» ــ که بعدها «بهاءالله» خوانده شد[۵] ــ ریاست کلی او افول کرد و گروه اقلیت بابیان‌ بهائی‌نشده (ازلیان) بر پیروی او پایدار ماندند در حالی‌که بیشتر بابیان به اعتقاد جدید بهائی روی آوردند.[۶]

ادعای بهاءالله در روزهای پایانی اقامت وی و میرزا یحیی نوری در بغداد (ذی‌القعدۀ ۱۲۷۹ ق.) به صورتی محدود آشکار شد[۷] و در سال ۱۲۸۳ ق. بروز تمام یافت.[۸] اختلاف‌های دو برادر در تبعیدگاه‌های بعدی ایشان (اسلامبول و ادرنه) حالت جدی‌تری یافت و سرانجام در سال ۱۲۸۵ ق. به تبعید جداگانۀ آنان به عکا در فلسطین و فاماگوستا (ماغوسا) در قبرس انجامید.[۹]

میرزا یحیی نوری حدود ۴۵ سال در شهر فاماگوستای قبرس اقامت داشت و از آنجا با پیروان خود در تماس بود. وی سرانجام در ۱۲ جمادی‌الاولی ۱۳۳۰ ق. در آن شهر درگذشت و در بیرون آن به خاک سپرده شد.[۱۰]

چنان که دیده شد، میرزا یحیی نوری در میان بابیان بهائی‌نشده (ازلیان) با لقب‌هایی چون «ازل» و «صبح ازل» یاد شده اما بهائیان در بهترین حالت او را «ازل» یاد می‌کردند و لقب «صبح ازل» را ساختۀ پیروان او می‌گفتند. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به آنچه از باب به‌جای مانده و پذیرفتۀ ازلیان و بهائیان است، آیا او را با لقب‌های «ازل» و «صبح ازل» می‌توان یاد کرد یا خیر؟

میرزا یحیی نوری به سال‌های جوانی و کهولت (مجموعۀ اسناد علی روحی)

جمعی از پیروان میرزا حسینعلی بهاءالله به‌زمان پایانی اقامت در ادرنه (سال ۱۲۸۵ ق.) و نزدیکی هنگام حرکت به‌سوی عکا[۱]

نشستگان از راست: ۱٫ سید مهدی دهجی (ملقب به «اسم الله المهدی» از سوی بهاءالله)، ۲٫ میرزا محمدقلی (برادر بهاءالله)، ۳٫ عباس افندی (غصن اعظم)، ۴٫ میرزا مهدی (غصن اطهر) و ۵٫ محمدجواد قزوینی (بعدها: از پیروان غصن اکبر). میرزا محمدعلی (غصن اکبر) جلوی میرزا محمدقلی نشسته است.

ایستادگان از راست: ۱٫ عبدالغفار اصفهانی، ۳٫ میرزا علی سیاح (از بهائیان تبعیدی به قبرس با میرزا یحیی نوری و آن که در بازجویی‌های خود او را «صبح ازل» یاد کرده است.)، ۴٫ میرزا حسین مشکین‌قلم (از بهائیان تبعیدی به قبرس همراه با میرزا یحیی نوری)، ۵٫ میرزا آقاجان کاشانی (خادم الله، عبد حاضر لدی‌ العرش) و ۶٫ ملا محمد نبیل زرندی.[۲]

[۱] . سید مهدی دهجی ـ که در این تصویر دیده می‌شود ـ نوشته که چهارسال پس از خروج بهاءالله از بغداد در آن شهر ماند و سپس به ادرنه رفت و یازده‌ماه را آنجا گذراند (سید مهدی دهجی، رساله، ص ۲۸۳)؛ بنابراین، تاریخ این تصویر حدود سال‌های ۱۲۸۴ و ۱۲۸۵ ق. است. عبدالحسین آیتی ـ که پیشتر از داعیان بهائی بود و با لقب «آواره» شناخته می‌شد ـ در شرح تصویر بالا نوشته: «این عکس در ادرنه، در همان اوان حرکت و تبعیدشان گرفته شده است.» (عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج ۲، ص ۹۳) زمان خروج بهاءالله از ادرنه و آغاز حرکت به‌ سوی عکا ۲ ربیع‌الثانی ۱۲۸۵ ق. بود. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۵، ص ۷۰)

[۲]. Shoa Ullah Behai, A Lost History of the Bahai Faith, p. 294.

 

نگاه ازلیان به لقب «ازل»

در آثار گوناگون باب که صورت اصلی برخی از آنها به خط او یا کاتبش، سید حسین یزدی، تا دهه‌های نزدیک به نگارش این مقاله نیز باقی مانده بود، به بزرگداشت میرزا یحیی نوری و برخورداری او از وحی خداوندی در نزول آیات الاهی پرداخته شده است. چنان که پیش از این با بسط و تفصیل آورده شده، ازلیان در حدود سال ۱۳۳۶ ش. ده عدد از آن مکتوبات را در میان اسناد بیست‌گانۀ مجموعه‌ای با نام «قسمتی از الواح نقطۀ اولی و آقا سید حسین کاتب» به چاپ رساندند.[۱۱] در آن آثار، یادکرد از میرزا یحیی نوری با لقب «ازل» را بسیار می‌توان دید:

  1. مکتوبی طولانی به خط باب در بزرگداشت میرزا یحیی نوری و مباهات به او و سپس به‌کاربردن اشتقاق‌های گوناگون درست و نادرست از ریشۀ لغوی «أ ز ل»: …تبارک الله من ذالک الأزل المئتزل المتآزل … بسم الله الأزل ذی الأزالین … یا من له الأزلیة و الأزلوت … سبحان من هو أزلان الأزالین ….؛[۱۲]
  2. مکتوبی به خط باب دربارۀ رساندن آثارش به میرزا یحیی نوری: الله أکرم. بسم الله الکرم ذی الکارمین. بسم الله الکرم ذی الکرماء. قد بهجتنی أن یا اسمی فی المرآت الأزلیة حیث قد حکی عن الله ربه و دل علی الله موجده. الحمد لمجلیه کما هو أهله و مستحقه … کمال حفظ در آثار الله داشته، چه أزلاً و چه بدیعاً، و شئونات ثمرۀ بهیه را در الواح تذکار آورده، حتی ینصرکم الله به إنه خیر نصار قدیم ….؛[۱۳]
  3. مکتوبی به خط باب در برگزیدن میرزا اسدالله دیان (از بزرگان بابیان) برای کتابت آثار میرزا یحیی نوری: الله أدین. بسم الله الدین ذی الدیانین. بسم الله ذی الدیناء … و جعلناک ملکاً لتحدثن بما تحکی المرآت الأزلیة عن مجلیها و لتراقبن أن لا یخطر بقلبها ما تخمد به نار فؤاده و لتکونن له و لما یرید أن یبلغ کلاً فی ذکر الله حفاظاً جمیلاً و احفظه ثم نفسک أن لا یحط علمه و لا علمک بحزن ….؛[۱۴]
  4. مکتوبی از کاتب باب، سید حسین یزدی، (پس از اعدام باب) و به خط او برای مریم اصفهانی (قانته، همسر میرزا یحیی نوری) در بزرگداشت الاهی شوهرش و طلوع وحی باب در وی: … إن شمس الأزل قد غربت بعد ما طلعت … هو الحی الذی لا یموت و الفرد الذی لا یفوت. له الملک و الملکوت و له الأزل و الأزلوت … أن یا مریماه! فاحزنی لغروب ربک و ابکی لخفاء بارئک و ابهجی لطلوعه فی الأزل الأزیل فإن قبل غروبه قد طلع فیه و اسرری لظهور ربک فی الثمر الثمیر فإن قبل خفائه قد ظهر … إنه لا إله إلا هو المهیمن المقصود … و إنه کان أزالاً أزلاً أزیلاً … أن یا مریم! إن أخرجنی الله ربی عن مقعدی هذا مقعد غروب ربک و مضجع عروج بارئک و مهبط سفک الدم دم الله و ثاره لآخذن الجواب من محبوب الأزل و لأرسلن إلیک فإن به یجزی الله کل المؤمنین و المؤمنات … أن یا محمداه! فاذکر نفسک ثم اذکر اسم القهیر بما ذکرکم الله ربکم بما نزل فی کتابی و اذکر من هنالک ثم اذکر وا تقیاه و قل له بأن لا تغفل عن اسم الأزل و کبره بکل الحزن ثم کل المحزونین ….؛[۱۵]
  5. مکتوبی از سید حسین کاتب یزدی و به خط او برای ملا عبدالکریم قزوینی (از بزرگان پیروان باب) در بزرگداشت الاهی میرزا یحیی نوری: در ارض مقدسه به جناب کاتب آثار ازلیه برسد که مطالعه فرماید … تبارک الله من ذلک الأزل المتآزل الأزیل … الله الله علی ذلک الظهور المیمون! الله الله علی ذلک السر المکنون! الله الله علی ذلک الاسم المصون! بالله الله الأزل الأزل. الله لا إله إلا هو الأئزل الأئزل … و کل ما یرسل من بعد من آثار ذلک الأزل و طاووس عماء الأول من أثرک أو من أثر الله فهو محبوب عند حضرت المحبوب الذی لا إله إلا هو المهیمن القیوم. فلا تغفل عن هذا فإن الله ربک یحب هذا … و چند جزو از آثار بدیعه این سنۀ ابدیه ارسال شد. هر جزوی به اسم اسمی از اسما بر رأس آن ذکر شده. اسم «ازل» للثمرة الأزلیة و الوجهة الإلهیة و الطلعة الأبدیة … و اسم «القویم» لاسم الله الکریم، وجود الله قدیم، مبشر بهجة الأزلیة و مذکر ذکر الأبدیة ــ سبحانه سبحانه عن کل ما یذکره الذاکرون تسبیحاً سبیحاً ــ … و خاتم منقوشٌ علیه: «إن هذا صراط علی فی أم الکتاب لمستقیم» یوصل إلی حضرت الأزل و النور الأول و أرسلت شعرات الإلهیة فی وجهة الأزلیة للثمرة الأبهائیة فی جوف قرطاس صفر بلغه إلی حضرته فی جوف قرطاس آخر! …؛[۱۶]
  6. نامۀ سید حسین کاتب یزدی و به خط او برای سلیمان‌خان تبریزی (از بزرگان پیروان باب) و خواستن آیات نزولی بر میرزا یحیی نوری پس از اعدام باب: … مادامی که در ارض بهاء تشریف دارند، هروقت که لقاء رب شما را مرزوق شد، ذکری از این عاکف زاویۀ بعد و حرمان بفرمایند و هروقت آیاتی از سماء ازلیت نازل شد، در جوف کتاب خود ارسال فرمائید ….؛[۱۷]
  7. نامۀ سید حسین کاتب یزدی و به خط او برای ملا عبدالکریم قزوینی (از بزرگان پیروان باب) پس از اعدام باب و درخواست عنایت از میرزا یحیی نوری: … و الله أزیل أزلان أزلیة السموات و الأرض و ما بینهما و الله أزال أزل أزیل. أن یا محبوبی الأزل الأکرم! لو لا وجود الله فی محبوبی الأزل الأقدم ما کنت حتی أخاطبک یا حبیبی فی الکلام و لکن وجود الله الأقدم الأدوم قد أمسکنی و حب الله الأزل الأدوم قد أبقانی و الأمالی و نعمة الوجود بعد غیبة الله الملک المعبود و ما لی و نعمة الحیات فی العالم الشهود بعد صعود الله العزیز المشهود … فأفوض أمری إلی الله ربی الأزل و أتوکل علیه و إن علیه یتوکل المتوکلون … و ما کتب بأثر الله فی الأحکام قد أرسلت إلی ساحة الأزل … أن یا کریمی! ما أحب منک إذا أردت أن تکرم علی إلا أن تستشفع لی عند ربی الأزل بأن یرزقنی لقائه کما هو یحب لا کما أنی أحب و لا یجعلنی عبثاً و إذا شاء أن یرفعنی عن تلک الدار یرزقنی ما حرمت عنه إنه کان رأفاً رائفاً رؤوفاً ….[۱۸]

 

همچنین، در مکتوبات باب که میرزا یحیی نوری در سال ۱۲۷۳ ق. (هفت سال پس از اعدام باب) در کتاب مستیقظ آورد و آنها را در برابر دعوی من‌یظهره‌اللّهی میرزا اسدالله دیان شاهدهایی بر درستی و اصالت مقام الاهی و جایگاه جانشینی خود نسبت به باب دانست، لقب «ازل» نیز دیده می‌شود:

  1. دستور باب به میرزا یحیی نوری بر پشتیبانی بابیان با آیات الاهی نزولی بر وی: … یا مرآت الأزل! فلیؤیدن کل من فی البیان بما ینزل من عندک ….؛[۱۹]
  2. خطاب باب به میرزا یحیی نوری با عنوان «ثاء ازلی» (ازل: ثمرۀ شجرۀ بیان): … أن یا ثاء الأزلی! فاشهد علی أنه لا إله إلا أنا الثبات الممتنع الرفیع … إنا قد أرسلناک أن یا ثاء الأزلی من لدنا و جعلناک لما خلقت و أخلق ثناءً منثوراً لیستضیئن کل بنوری و لیکونن بک لنفسی الحق سجاداً و لینصرن کل بک دین الحق و لیکونن فی أیام الله بالناصرین نصاراً و بالجابرین جباراً … أن یا ثاء الأزلی! کل ما تکلمت ذلک من لسان کل شیء حیث قد خلقناک علی هیکل ما قد عرفناک فی اسمنا البهاج المنبهج البهیج … إنا قلنا لک من قبل أن یا ثاء الأزلی! کیف عرفت الله ربک رب کل شیء رب ما یری و ما لا یری رب العالمین جمیعاً … یا ثاء الأزلی! أن أیقن بأنا قد هدیناک إلی صراط حق عظیم و بعثنا حرف الآخر من نفسک لترضین نفسک عن نفسک بما قد شهدت من قبل فی سبیل الله و إنا کنا علی ذلک لمقتدرین … و جعلناک من لدنا ثاءً أزلیاً و إنا لنخلقنک إلی آخر الذی لا آخر له و إنا لنجعلنک خاءً قدمیاً … أن یا ثاء الأزلی! إنا قد سمعنا و قد دعوت الله ربک من قبل و إنا کنا سابقین؛[۲۰]
  3. بخش‌هایی از لوح «وصیت» دربارۀ جانشینی الاهی میرزا یحیی نوری نسبت به باب و تکلیف او بر کامل کردن کتاب بیان و چگونگی تعیین جانشینان پس از خود در مقام «مرآت» یا «شهید بیان»: … أن یا اسم الأزل! فاشهد علی أنه لا إله إلا أنا العزیز المحبوب. ثم اشهد علی أنه لا إله إلا أنت المهیمن القیوم … إذا انقطع عن ذلک العرش تتلو من آیات ربک ما یلقی علی فؤادک ذکراً من عنده أنه هو المهیمن القیوم و اتل عن نفسی فی کل لیل و نهار ثم عباد الله المؤمنین….؛[۲۱]
  4. دستور باب بر محافظت کامل میرزا یحیی نوری از خود: إن الأزل یحفظ نفسه و لو لم یؤمن به أحد من العالمین؛[۲۲]
  5. سفارش باب به میرزا یحیی نوری به‌واسطۀ سلیمان‌خان تبریزی (ملقب به «اسم الله الأنیس») برای دفن در نزدیکی بارگاه شاه عبدالعظیم حسنی در ری: الله أکبر تکبیراً کبیراً. الله خیر مونس و أنیس. تکبیر به ثمرۀ ازلیه رسانیده و آنچه در هر حالت سزاوار است، بعون الله و قوته، فرموده باشند. بقعۀ شاه عبدالعظیم ارض نیکوست به‌واسطۀ قرب وحید و حفظ و الله خیر الحافظین؛[۲۳]
  6. مکتوبی از باب به سلیمان‌خان تبریزی (ملقب به «اسم الله الأنیس») در بزرگداشت الاهی میرزا یحیی نوری: أوّلاً، به ذکر ازل مشعوف شده و عز و نصر او را محبوب داشته ولی عز و حفظ نفس خود را در هر شأن ملحوظ داشته … و هرگاه رجع به ارض مقدسه محبوب بوده که ثمری من الله بوده، کدام ثمر از زیارت اجل‌تر، و الا، صبر داشته تا تقدیر الاهی چه جاری شود ….؛[۲۴]
  7. مکتوبی از باب به یکی از پیروان خود با لقب «اسم الله الباقر» دربارۀ دستور به بابیان برای یاری کردن خداوند با یاری کردن میرزا یحیی نوری: أن اتل فی کل لیل و نهار عدد اسم الآخر فی الآیة و قل انصروا لله بالذکر الأزل تنصیراً رفیعاً؛[۲۵]
  8. مکتوبی از باب با نام «توقیع ذات حروف السبع» و دستور به یاری میرزا یحیی نوری و بزرگداشت الاهی او: أن یا أولی البیان! فلتستمسکن بدین الله و لتصدقن کل ما نزل فی البیان و لتنصرن اسم الأزل الوحید و لتسألن مراد الله عن عدد الرب قبل هذا و لتؤیدوه لیجمعن البیان کله و لتبلغون إلیه فی کل شهر بالوحید عدد الواحد من الذهب لئلا یبتلی ممن لا یصدقه من حقه فی البیان و حق واحد الأوّل إن أنتم تستطیعون و لتمسکن بحبه فإنکم أنتم به لتنجون. لا إله إلا الله و أن علی قبل نبیل نفس الله و أن ما فی البیان دین الله و أن اسم الأزل الوحید ذات الله؛[۲۶]
  9. یادآوری میرزا یحیی نوری به میرزا اسدالله دیان دربارۀ لقب‌هایش از سوی باب: ثمرۀ ازلیه، اسم ازل، مرآت ازل، ثاء ازلیه، خاء قدمیه، اسم عزیز، مرآت الله، اسم وحید، اسم آخر، اسم حی، اسم نور و ….؛[۲۷]

از آن روی که کتاب مستیقظ، هم به روایت ازلیان[۲۸] و هم به روایت بهائیان،[۲۹] با استقبال گستردۀ بابیان روبه‌رو شد، انتساب مکتوبات منسوب به باب که در پایان آن آورده شده پذیرفتنی است، چرا که آن بابیان، پس از گذشت هفت سال از اعدام باب، هنوز دورۀ او را به یاد داشتند و اگر با چنین نگاهی از او نسبت به میرزا یحیی نوری آشنا نبودند، این‌گونه به کتابش روی نمی‌آوردند؛ بنابراین، نکات نه‌گانۀ بالا نیز در کنار نکات هفت‌گانۀ پیشین ــ که از اصل دستخط‌های باب و کاتب او گرفته شده‌اند ــ قرار می‌گیرند و نشان می‌دهند که باب بارها از میرزا یحیی نوری با لقب «ازل» (اسم الله الأزل) یاد کرده بود.

در این میان، شعری از قرة العین و به خط او در دست است که از «ظهور ازل» سخن گفته و دانسته است که میرزا یحیی نوری را یاد کرده است:

… که عین ظهور ازل آمده * جمال خدائی هویدا شده * به این مژده گر جان فشانم رواست * از این مژده خوش وقت رب علاست * ز حق جلوه‌گر آمده نور او * سراسر جهانی شده طور او * یکی جام می‌در دهم این زمان * که در مدح این شه گشایم زبان * قبولش اگر نیست این مدحتم * چه سازم که گردیده است عادتم * ز دور ازل منتم این فتاد * مرا دایه از حب او شیر داد * شها من به وصفت چه سازم بیان * ثناخوان تو خلق کون [و] مکان * توئی آن که خلاق این عالمی * خدایا تو قیوم و هم قائمی * کجا من کجا وصفت ای محترم * عدم چون کند وصف ذات قدم ….[۳۰]

شعری از قرة العین و به خط او در نعت میرزا یحیی ازل (فرستاده‌شده از سوی شیخ احمد روحی برای ادوارد براون)

بخشی از کتاب دلائل سبعه (نوشتة سید علی‌محمّد باب)

(کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ضمن کتابچة شمارۀ ۱۰۷۸۶)

عبارت «نور أشرق من صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره» که در گفتار باب نمود سال پنجم ظهورش است، در نگاه بابیان، به میرزا یحیی نوری (صبح ازل) بازمی‌گردد.

 

صفحة نخست کتاب گلزار قدسی (سرودۀ ملا محمدجعفر نراقی)

به خط فرزند او: شیخ محمدمهدی شریف کاشانی

(از مشروطه‌خواهان ازلی و نویسندۀ کتاب تاریخ مشروطیت: واقعات اتفاقیه در روزگار)

(کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ش ۱۰۱۷۹)

 

صفحة ۲۸۱ کتاب گلزار قدسی (سرودۀ ملا محمدجعفر نراقی)

«در پرورشم هیچ نشد از نظرت فوت * حقا که تو صبح ازل و نور وحیدی»

(کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ش ۱۰۱۷۹)

 

صفحۀ پایانی کتاب گلزار قدسی (سرودۀ ملا محمدجعفر نراقی)

تاریخ پایان نگارش کتاب: «سنة الواحد من سنین ظهور نقطة البیان» (۱۲۷۹ ق.)

(کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ش ۱۰۱۷۹)

 

 

نگاه ازلیان به لقب «صبح ازل»

گذشته از این، برخی مکتوبات باب که از سوی میرزا یحیی نوری در کتاب مستیقظ آورده شده‌اند، عبارت «صبح ازل» را به دست می‌دهند:

محبوب داشته خداوند ذکر این حرف را بعد از ذکر کلمتین سجودی که در احرف قبل ذکر شده تا آن که ذکری باشد از برای ذاکرین تا قیامت اخری، لعل در آن قیامت مثل این قیامت خلق محتجب نگردند و به ادلاء من یظهره الله مهتدی به هدی الله شده باشند و به انوار شمس حقیقت مستنور گشته و به اشراقات صبح ازل مستشرق تا آن که هیچ نفسی در هیچ شأن عبادت نکرده باشد إلا الله وحده را و کل در هر ظهور به آنچه در نزد او ظاهر می‌گردد، مستظهر شده تا به اعلی‌ذروۀ خود منتهی شده باشند.[۳۱]

باب در این مکتوب، «ذکر این حرف» (یاد اسم ازل: یاد میرزا یحیی نوری) را محبوب خداوند گفته، چرا که برای بابیان سبب یاد خداوند تا هنگام ظهور من یظهره الله در «قیامت اخری» (پایان‌ دوران آیین بیان) است تا آن که ایشان را به هدایت‌شدن به‌دست «ادلاء من یظهره الله» (بزرگان دین بعدی) به سوی «انوار شمس حقیقت» (انوار من یظهره الله) و نیز نورگرفتن از «صبح ازل» برساند. با توجه به قطعی‌بودن اصالت بابی لقب «ازل» (اسم الله الأزل) برای میرزا یحیی نوری، شاید بتوان گفت که عبارت «صبح ازل» نیز به او بازمی‌گردد و چنان می‌نمایاند که «ذکر این حرف» (یاد اسم ازل) سبب می‌شود که بابیان با بهره‌مندی از «اشراقات میرزا یحیی صبح ازل» تا زمان ظهور من یظهره الله، در زمان ظهور او به دین و آیینش درآیند و راه هدایت را دریابند.

گفتار دیگر باب در بزرگداشت الاهی میرزا یحیی نوری که در کتاب مستیقظ آورده شده، مکتوبی از او به ملا شیخ‌علی ترشیزی (ملقب به «اسم الله العظیم») است ــ که از برترین پیروانش بود:

الله أعظم. بسم الله العظم للعاظمین. بسم الله العظم ذی العظماء. الحمد لله علی ما أشرق من أنوار صبح الأزل و إطراز ذکر الأول کما هو أهله و مستحقه. قد نظرت إلی ما قد أنشأت فله الحمد علی ما قد بلغت. قد أجبتک فی آیات متطرزات و قدرنا لک ما أحببت إذا یرضی فؤاد محمد عن نفسک و لتراقبن حق التراقب المرآت المتعاکسة الأبدیة ألا یحط علمه بحزن و لتنصرن بالله فإنه هو خیر الناصرین و لتحفظن مرآت الله و لتشوقنه و لتکونن لله نصاراً و أرسل ما یشرق من آثار الأزل فإنا کنا لمحبین.[۳۲]

آنچه در این مکتوب آمده را در نکات زیر می‌توان دید:

  1. سپاس‌گزاری باب به درگاه خداوند به‌سبب نزول آیات الاهی بر میرزا یحیی نوری با آوردن عبارت «درخشیدن نورهای صبح ازل از سوی خداوند»؛
  2. دستور باب به ملا شیخ‌علی عظیم برای حفاظت کامل از مرآت منعکس‌کنندۀ آیات الالهی (میرزا یحیی نوری) و دمیدن شوق در او؛
  3. دستور دیگر باب به ملا شیخ‌علی عظیم برای فرستادن «درخشندگی‌ها از آثار ازل» برای باب؛

همچنین، باید دانست که یکی از روایت‌های شیعی که در منظومۀ فکری دو پیشوای مکتب شیخیه، شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، به کار رفته «حدیث کمیل» («حدیث حقیقت») است که پاسخ امام علی بن ابی‌طالب به پرسش کمیل بن زیاد نخعی دربارۀ چیستی حقیقت را گویاست. نگاه به مکتوبات دو پیشوای شیخیان، در محدودۀ جستجوی گستردۀ این پژوهش در آثارشان، نشان از آن دارد که ایشان در شرح حدیث کمیل نگاه‌هایی الاهیاتی داشتند و آن را به «معرفت نفس» و «معرفت رب» و آنچه بر این دو حوزۀ شناختی بار می‌شود بازمی‌گرداندند؛ با این حال، سید علی‌محمد باب در کتاب بیان فارسی و رسالۀ دلائل سبعه معنایی تأویلی برای آن حدیث را به ایشان منسوب کرد و آن حقیقت مورد پرسش را در نگاه آن‌دو ظهور قائم آل محمد ـ که خود را در آن مقام می‌گفت ـ دانست. او در کتاب بیان فارسی نوشته که «مدققین نظر در کتاب خود ذکر نموده که ظهور حضرت ظهور حقیقت مسؤولٌ عنها است که در حدیث کمیل مذکور است.»[۳۳] او در رسالۀ دلائل سبعه، گفتار خود را بیش‌تر شکافته است:

نظر نموده در اجوبۀ مرفوعین قبلین، یقین می‌نمایی بر این که ظهور موعود منتظَر همان ظهور حقیقت مسؤولٌ عنه است که در حدیث کمیل دیده‌ای. سنۀ اول، «کشف سبحات الجلال من غیر إشارة» ببین و در ثانی، «محو الموهوم و صحو المعلوم» و در ثالث، «هتک الستر لغلبة السر» و در رابع، «جذب الأحدیة لصفة التوحید» ببین و در خامس، «نور أشرق من صبح الأزل علی هیاکل التوحید» ببین و نور مشرق از صبح ازل را خواهی دید اگر خود هارب نگردی و مضطرب نشوی.[۳۴]

به روایت ازلیان، «مرفوعین قبلین» شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بودند.[۳۵] بر این پایه، دیده می‌شود که بنا به آنچه باب به دو پیشوای شیخیان منسوب کرده، هریک از بخش‌های پنج‌گانۀ حدیث کمیل به‌ترتیب به سال‌های پنج‌گانۀ ابتدایی دعوت باب بازمی‌گردند و رخدادهایی از آن سال‌ها معنایی تأویلی بر آن بخش‌هایند. این پژوهش، چنان که گفته شد، با جستجوی گسترده‌ای که در آثار دو پیشوای شیخیان انجام داد، تنها آنچه را که گویای آن رویکردهای یادشدۀ الاهیاتی و معرفتی بود، یافت و شرحی گویای ارتباط این حدیث با ظهور قائم آل محمد پیدا نکرد، گو این که این ناپیدایی هنوز دلیلی همه‌جانبه بر نبود آن شرح آخرالزمانی در آثار ایشان نیست؛ با این حال، نگاه تأویلی باب به حدیث کمیل مبنای نگاه تأویلی پیروان او به آن بوده و در آثار ایشان دیده می‌شود.

در نگاه ازلیان، چون میرزا یحیی نوری (اسم الله الأزل) در سال ۱۲۶۵ ق. مورد توجه باب قرار گرفت و از سوی او صاحب آیات الاهی دانسته شد و همچنین، چون بخش پنجم حدیث کمیل ــ که بر پایۀ تأویل باب در رسالۀ دلائل سبعه به سال پنجم دعوت او بازمی‌گشت ــ به نور مشرق از «صبح ازل» و آشکاری‌اش بر هیاکل توحید پرداخته، باید گفت که آن تأویل به «میرزا یحیی صبح ازل» بازمی‌گشت: «نور یشرق من المیرزا یحیی صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره.» این برداشت را میرزا محمدخان قزوینی نیز آورده است:

… از نقطه‌نظر بابیه، … به زعم ایشان، هر فقره از این فقرات پنج‌گانۀ حدیث اشاره است به وقایع یکی از آن سنوات خمس از اول ظهور او تا یک سال قبل از قتل او که در این سال اخیر، باب صبح ازل را به وصایت خود برگزید و چنان‌که از عبارت فوق، منقول از دلایل سبعۀ باب استنباط می‌شود، باب تقریباً بالصراحه جملۀ «نور یشرق من صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره» را اشاره به قصد استخلاف خود صبح ازل را دانسته است ….[۳۶]

در میان ازلیان متقدم، ملا محمدجعفر نراقی ـ که از بزرگان تراز اول بابیان در آستانۀ آغاز دعوت بهاءالله بود ـ برای نشان‌دادن نادرستی آن دعوت، به حدیث کمیل و آن نگاه تأویلی متمسک شده است. او در کتاب خود، تمام گفتار باب در رسالۀ دلائل سبعه دربارۀ حدیث کمیل و گفتار بعدی او دربارۀ دعای مشهور سحرهای ماه رمضان (اللهم إنی أسألک من بهائک بأبهاه …) را آورده و از آنجا که بخش پنجم حدیث کمیل را دربارۀ میرزا یحیی «صبح ازل» می‌دانست و باب در اشاره به دعای سحر، مقام پنجم را مقام «نور» و مقام امام حسین بن علی گفته بود، نتیجه گرفته که «صبح ازل» رجعت حسینی است، چرا که در روایت‌های شیعی گفته شده که امام حسین بن علی با رجعت خویش به دنیا جسد قائم آل محمد را به خاک خواهد سپرد و این «صبح ازل» بود که جسد باب (قائم آل محمد در نگاه بابیان) را به خاک سپرد. ملا محمدجعفر نراقی در اشاره به رسالۀ دلائل سبعه نوشته که «این کلماتی که در این مقام ذکر نمود» و «به قلم آورد»، «کلمات رب اعلی است که در “ادلآ سبعه” در حق حضرت ازل فرموده‌اند و آن نسخۀ فارسی است که در نزد بسیاری از اهل بیان موجود است.»[۳۷]

می‌توان گفت بر این پایه است که ملا محمدجعفر نراقی در یکی از دیوان‌های شعر خود ــ که در نعت باب و میرزا یحیی «صبح ازل» سروده ــ در ستایش پیشوای دوم خویش آورده که: «در پرورشم هیچ نشد از نظرت فوت * حقا که تو صبح ازل و نور وحیدی.»[۳۸]

ملا رجبعلی قهیر نیز ــ که برادر همسر دوم باب بود و در میان بزرگان تراز اول بابیان جای داشت[۳۹]و بهائیان نخستین ردیه‌نویس بر بهاءاللّهش یاد کرده‌اند،[۴۰] همان بخش‌های دعای سحر را از رسالۀ «دلایل سبع» گرفته و در ردیه‌اش بر آنها دست گذاشته[۴۱] و میرزا محمدحسین متولی‌باشی قمی هم که از بزرگان بابیان بود و دعوت بهاءالله را نپذیرفته بود،[۴۲] در پاسخ خود به نامۀ تبلیغی میرزا موسی کلیم (برادر بهائی‌شدۀ بهاءالله)، بخشی از «رسالۀ منسوبه به نقطۀ بدئیه» را ــ که «آن را “ادلۀ سبعه” می‌نامند» ــ آورده و خطاب به مخاطب بهائی‌شدۀ خود نوشته: «من تغییر در عبارت ندادم، شاید ملتفت امر الله گردید!» و سپس، تمام گفتار تأویلی باب دربارۀ حدیث کمیل در رسالۀ دلائل سبعه را آورده و عبارت پنجم آن را بر بزرگداشت الاهی میرزا یحیی «صبح ازل» از سوی باب شاهد گرفته است.[۴۳]

در میان ازلیان بعدی، گروه نگارندگان کتاب تنبیه النائمین که پاسخ عزیه‌خانم (خواهر ازلی بهاءالله) به نامۀ تبلیغی برادرزاده‌اش، عباس افندی (جانشین بهاءالله) را بسط داده و با شدت تمام بر او تاختند نیز به حدیث کمیل پرداخته‌اند:

… در هر جایی که جمال نور شعله افروخت، آنچه وجود اعتباری که رایت ضلال باشد سراپا بسوخت. گویا حدیث کمیل بن زیاد و سؤال از حقیقت تا کنون به نظر آن نور چشم نرسیده که نقطۀ ولایت در مرتبۀ خامس می‌فرماید: «نور أشرق من صبح‌ الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره.» تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز! جمال نور برای هدایت است نه غوایت و طلعت ظهور به‌‌جهت ارتقای به مدارج علیین است نه انتقال به مناهج سجین! …[۴۴]

چنان که در جایی دیگر نشان داده شده، اصل این کتاب پاسخ عزیه‌خانم به برادرزادۀ خود، عباس افندی، بود که در گام نخست، از سوی میرزا احمد امین‌الاطباء رشتی (طبیب مخصوص و به‌ظاهرمسلمان میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان: صدراعظم ناصرالدین‌شاه قاجار) و در گام دوم، از سوی شیخ محمدمهدی شریف کاشانی (فرزند ملا محمدجعفر نراقی)، شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی (برادر شیخ احمد روحی) و میرزا مصطفی کاتب به صورت کتاب تنبیه النائمین درآمد که مشهورترین ردیۀ ازلیان بر بهائیان است و حتی از سوی برخی منتقدان مسلمان آیین بهائی نیز استفاده شده است.[۴۵]

میرزا یحیی نوری، خود برخی مکتوباتش را با امضای «صبح ازل» به پایان می‌برد. به عنوان نمونه، وی در یکی از نامه‌هایی که برای ادوارد براون نوشته و تصویرش در این پژوهش آورده شده، «العبد المنزوی: صبح ازل» امضا کرده است.

نگاه بهائیان به لقب «ازل»

میرزا حسینعلی بهاءالله، در سال‌های پس از اعدام باب که خود را مطیع جانشین وی، میرزا یحیی نوری، می‌نمایاند اما به گسترش پنهانی دعوت من‌یظهره‌اللّهی خویش می‌پرداخت،[۴۶] بارها از او با لقب «ازل» یا مانند آن یاد می‌کرد. به عنوان نمونه، تصویر رونوشت مجموعه‌ای از مکتوبات او در دست است و در این پژوهش آورده شده است که در یکی از آنها، همۀ تفسیرهای میرزا یحیی نوری (مرآت الأزلیة) از سخنان باب را بدون تردید حق دانسته و برای هیچ‌کس جای پرسش نگذاشته است. این مجموعه از سوی محمد افنان (از بهائیان تراز اول) به اولیای بهائیان ایران سپرده شده و در آن، این نامه رونویسی‌شده از روی «خط مبارک جمال قدم» (خط بهاءالله) یاد شده است:

به خط مبارک جمال قدم در صفحۀ عریضه مرقوم بوده است: … فاعلم بأن کل ما فسر مرآت الأزلیة فی کلمات الله حق لا ریب فیه. لیس لأحد أن یقول لم أو بم أو یفسر عند أنفس العباد کل ذلک شرک فی کتاب الله ….

بنا به گزارش محمدکاظم سمندر قزوینی (از بابیان دورۀ باب و از نخستین پیروان بهاءالله و از مخالفان جدی میرزا یحیی نوری)، باب، به‌سبب «اشارات منزلۀ» خداوند، برای میرزا یحیی نوری لقب «مرآت» و لقب «ازل» (اسم الله الأزل) را برگزیده بود:

بعد از شهادت کبری … حالت خلق بیان تقریباً چنان بود که عموماً نظر به اشارات منزلۀ از رب اعلی توجه به مرآت ازل داشتند ….[۴۷]

سید مهدی دهجی نیز که مانند سمندر قزوینی از بابیان دورۀ باب بود و بعدها در میان برترین پیروان بهاءالله جای گرفت، گزینش لقب «ازل» برای میرزا یحیی نوری از سوی باب را پذیرفته است.[۴۸] داعی و مورخ تراز اول بهائی، اسدالله فاضل مازندرانی، هم نوشته که میرزا یحیی نوری «به تطبیق عدد حروف ابجدی یحیی، به نام “وحید” و “ازل” معروف گشت.»[۴۹]

نسخه‌ای متقدم از کتاب نقطة الکاف (برگ ۱۴۲ پ، تاريخ کتابت: ۱۲۶۸ ق.)

بخش یادکرد از حدیث کمیل دربارۀ میرزا یحیی نوری

(کتابخانۀ دانشگاه پرينستون، مجموعۀ اسناد ويليام ميلر، ش ۳۰۰)

 

نامه‌ای از میرزا یحیی نوری به ادوارد براون با امضای «العبد المنزوی: صبح ازل»

(کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ضمن کتابچۀ F.66*)

 

نگاه بهائیان به لقب «صبح ازل»

بهائیان، با وجود پذیرش یادکرد میرزا یحیی نوری با لقب «ازل» از سوی باب، اصالت بابی لقب «صبح ازل» برای او را نپذیرفته‌اند.

سید مهدی دهجی ـ که دورۀ ریاست کلی میرزا یحیی نوری بر بابیان را دریافته بود ـ نوشته که باب او را «ازل» نام داد اما «شخصی بی ملاحظه “صبح ازل” گفت» و «جمعی دیگر حدیث کمیل را به ایشان تفسیر کردند.»[۵۰] وی در بخشی دیگر از رسالۀ خود به گونه‌ای سخن گفته که می‌توان گمان داشت لقب «صبح ازل»، گرچه در نگاه دهجی «بی‌ملاحظه» برای میرزا یحیی نوری به کار رفت اما زمان به کار رفتنش در سال‌های پیش از مسافرت دهجی به بغداد بود:

… این عبد، محرر این کلمات، یکی از نفوسی بودم که شنیده بودم صبح ازل وصی و به قول جناب استاذ ادوارد برون ــ أیده الله علی ما یحب و یرضی ــ جانشین نقطۀ اولی است. ولی چون نوشته‌ای از او به فانی رسید، موجب تحیر و تفکر فانی شد، زیرا که آنچه را که امیدوار بودم، از آن نوشته نیافتم؛ لذا چندی در تیه حیرت سرگردان و آوارۀ دیار به دیار بودم تا آن که عزم دارالسلام بغداد نمودم شاید از ملاقاتش روایح مقصود استشمام نمایم و به مراد خویش فایق آیم ….[۵۱]

از آن روی که مسافرت صاحب این گفتار در سال ۱۲۷۴ ق. (سال هشتم اعدام باب) به بغداد رخ داد،[۵۲] می‌توان گمان داشت لقب «صبح ازل» از سال‌های پیش از آن در میان بابیان رواج داشته است؛ با این حال، گفتار دیگر او زمانی پیش‌تر را به یاد می‌آورد:

… این که «صبح ازل» می‌گویند، لفظ «صبح ازل» از نقطۀ بیان نیست. همین‌قدر نقطۀ بیان «یحیی» را به صورت مرقومه ــ که سه یا و یک حاء است و سی‌وهشت می‌شود ـ … او را «ازل» خوانده‌اند؛ دیگر، متوهمین آن دوره، نظر به حدیث مشهور «کشف سبحات الجلال من غیر إشارۀ» إلی آخر، «صبح»ی هم بر آن افزوده‌اند تا که حدیث را به ایشان وارد آورند و این «صبح» از نقطۀ اولی ــ روح ما سواه فداه ــ نیست ….[۵۳]

با در نظر داشتن این گفتار، می‌توان بر آن بود که «متوهمین آن دوره» که لقب «صبح ازل» را از حدیث کمیل برای میرزا یحیی نوری گرفتند، به همان حدود زمانی برگزیده‌شدن او از سوی باب با لقب «ازل» متعلق بودند؛ بنابراین، می‌توان پذیرفت که لقب «صبح ازل» از همان زمان حیات باب یا کمی پس از اعدام وی، برای جانشینش، میرزا یحیی ازل، یاد می‌شد.

اسدالله فاضل مازندرانی بر آن بود که میرزا یحیی ازل بدون برخورداری از حمایت باب، «متدرجاً بلندپروازی کرده، خویش را به القاب “مرآت” و “ثمره” و “وحید” و “صبح ازل” و غیره همی خواند.»[۵۴] وی در جایی دیگر نیز لقب «صبح ازل» را «لقب میرزا یحیی ازل نزد بابیان که از بیان مقام نقطه در شرح جملۀ حدیث کمیل (نور أشرق من صبح الأزل) گرفتند» دانسته[۵۵] و اصالت بابی را برایش نپذیرفته است.

در این میان، داعی تراز اوّل بهائیان در ترکستان روسیه، سید مهدی گلپایگانی، که پس از وفات دیگر داعی تراز اوّل ایشان، میرزا ابوالفضل گلپایگانی، نگارش ردیه بر کتاب نقطة الکاف و مقدمۀ ادوارد براون بر آن را پیش می‌برد، تحلیلی تاریخی بر نبود اصالت بابی برای لقب «صبح ازل» آورده است:

اما در خصوص تسمیۀ مرآت به «صبح ازل»، گذشته از این که در تمام آثار نقطۀ بیان دربارۀ وی هیچ‌جا کلمۀ «ازل» منضم به «صبح» دیده نشده، گوبینوی فرانساوی هم در موقع ذکر وی، اسم «ازل» را مقترن به لفظ «صبح» نساخته و همین ملا رجبعلی مذکور و ملا جعفر کاشانی مشهور در رسائل خود، او را غیر از «حضرت ازل» چیز دیگری ننوشته‌اند و از این معلوم می‌گردد که تا آن اوقات، یعنی تا اعلان دعوت حضرت بهاءالله، مرآت را به لقب «ازل» بلاانضمام به کلمۀ «صبح» می‌خوانده‌اند، زیرا حضرت نقطۀ اولی، کما هو المعهود، من باب تطابق عدد مکتوب حروف اسم «یحیی» با «ازل»، وی را در زمان اقبال به این لقب ستوده تا بعد از اعراض تطابق آن با لفظ «دجال محبوس در جزیرۀ شمال» ثابت و محقق گردد و در پناه اسم «وحید» که با عدد منطوق آن مطابق است نگریزد، و لکن، معاندین امر الله، محض تاریک‌کردن مبنی؟؟، کلمۀ «صبح» را بعد بدان بسته‌اند و یکی از علائم محرف و مجهول بودن کتاب نقطة الکاف همین مسئله است که در آن، بر خلاف مؤلفین دورۀ اولی، پیوسته از مرآت معلوم به «صبح ازل» تعبیر می‌نماید ….[۵۶]

دیده می‌شود که این داعی بهائی بر آن بود که در هیچ‌یک از آثار باب لقب «صبح ازل» برای میرزا یحیی ازل به کار نرفته و مدافعان او چون ملا محمدجعفر نراقی (کاشانی) و ملا رجبعلی قهیر، به هنگام آشکارشدن دعوی من‌یظهره‌اللّهی بهاءالله، در ردیه‌هایی که بر آن دعوت نگاشتند، او را تنها «ازل» و نه «صبح ازل» گفتند، پس لقب «صبح ازل» از اصالت بابی برخوردار نبوده و ساختگی است و به سبب کاربرد این لقب در کتاب نقطة الکاف برای میرزا یحیی ازل ــ که رسمی «بر خلاف» رسم «مؤلفین دورۀ اولی» است ــ باید نتیجه گرفت که آن کتاب نیز ساختگی بوده و از اصالت تاریخی برخوردار نیست.

رونوشت نامه‌ای از میرزا حسینعلی بهاءالله است که در آن همۀ تفسیرهای میرزا یحیی نوری (مرآت الأزلیة) از سخنان باب را بدون تردید حق دانسته و برای هیچ‌کس جای پرسش نگذاشته است. اصل این نامه ـ که «به خط مبارک جمال قدم» (بهاءالله) بود ـ نزد خاندان بهائی بلندمرتبۀ افنان نگهداری می‌شد و این رونوشت در میان مجموعه‌ای از آثار بهاءالله از سوی محمد افنان به اولیای بهائیان ایران سپرده شد.

 

صفحه‌های نخست و دوم از متن بازجویی میرزا علی سیاح در ۶ ذی‌الحجة ۱۲۸۴ ق. (حدود پایان نخستین سال آشکاری دعوت استقلالی بهاءالله)

(استانبول، بایگانی نخست‌وزیری عثمانی، سند شمارۀ i.MMS.0036)

 

بخشی از متن بازجویی میرزا علی سیاح که موادش در این پژوهش آورده شده است.

(استانبول، بایگانی نخست‌وزیری عثمانی، سند شمارۀ i.MMS.0036)

گزارش کارگزاران حکومت عثمانی دربارۀ میرزا یحیی «صبح ازل» و برخی از بابیان و بهائیان

(ادرنه، حدود سال ۱۲۸۵ ق.)

(استانبول، بایگانی نخست‌وزیری عثمانی، سند شمارۀ i.MMS.0036)

گزارشی از تبعید میرزا علی سیاح (از یاران بهاءالله) و اقامت او در قبرس همراه با میرزا یحیی نوری

(استانبول، بایگانی نخست‌وزیری عثمانی، سند شمارۀ D.2379.21.1Ş)

 

گزارشی به وزارت امور خارجۀ ایران دربارۀ تبعیدیان «قلعۀ عکا» و «جزیرۀ مغوسه»

همراه با نام «میرزا یحیی صبح ازل» به تاریخ ۱۳ جمادی‌الاولی ۱۲۸۵ ق.

(مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، اسناد مکمل قاجاریه، سند مکمل ۱۶۰/۲۸)

 

بررسی و تحلیل

دیده شد که آثار باب، چه آنهایی که به خط او یا کاتبش باقی مانده و چه آنهایی که در کتاب مستیقظ آورده شده و انتساب‌شان به او پذیرفتنی است، اعطای لقب «ازل» (اسم الله الأزل) از سوی او به میرزا یحیی نوری را گویایند. ازلیان با دست‌گذاشتن بر این‌دست آثار، پیشوای خود در مقام جانشینی باب را با همان لقب یاد می‌کردند و بهاءالله هم آن را برای او به کار برده و بهائیان نیز اعطای آن را به او پذیرفته و حتی وحی خداوند بر باب گفته‌اند. با این ترتیب، اصالت بابی لقب «ازل» (اسم الله الأزل) برای میرزا یحیی نوری به دست می‌آید.

در این میان، دانسته شد که باب در برخی آثار بزرگداشتی خود نسبت به میرزا یحیی نوری، عبارت «صبح ازل» را به کار برده است. در این پژوهش دو مکتوب باب در این باره آورده شدند. آنچنان که گفته شد، مکتوب نخست با گمان چنان می‌نمایاند که عبارت «صبح ازل» برای میرزا یحیی ازل به کار برده شده اما نکات برگرفته از مکتوب دوم با گمان بالاتری چنان می‌نمایانند که آن عبارت لقب او از سوی باب بود، چرا که سپاس‌گزاری باب به درگاه خداوند به‌سبب نزول آیات الاهی بر میرزا یحیی نوری با آوردن عبارت «درخشیدن نورهای صبح ازل از سوی خداوند»، با دستور باب به مخاطبش برای فرستادن «درخشندگی‌ها از آثار ازل» همراه شده و پذیرفتنی است که هردو به آثار الاهی نزولی بر میرزا یحیی نوری (مرآت منعکس‌کنندۀ آیات الاهی) پرداخته باشند.

همچنین، چون باب در رسالۀ دلائل سبعه، هریک از پنج سال نخست دعوت خود را بروز تکوینی یکی از پنج بخش حدیث کمیل دربارۀ چیستی حقیقت دانسته بود و پیروانش نیز چنین باور داشتند و نیز چون میرزا یحیی ازل در سال پنجم دعوت باب (بروز تکوینی بخش پنجم حدیث کمیل: نور أشرق من صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره) به چشمش آمد و سپس جانشینش شد، بابیان و ازلیان، گذشته از «ازل»، «صبح ازل»ش هم می‌گفتند، چرا که چنان می‌دیدند که در سال پنجم ظهور باب، «اشراق» و درخشندگی نور «میرزا یحیی صبح ازل» و «لوح» و آشکاری آن بر «هیاکل توحید» رخ داد.

در نگاه این پژوهش، اگر لقب «صبح ازل» از سوی باب برای میرزا یحیی نوری به کار نرفته باشد، گو این که با گمانی بالا باید گفت که به کار رفته، بهره‌گیری بابیان و ازلیان از حدیث کمیل برای یادکرد از او به آن لقب در حوزۀ باورداشت بابی پذیرفتنی و منطقی است، چرا که توجه باب به او مهم‌ترین رخداد در سال پنجم دعوتش (بروز تکوینی اشراق نور صبح ازل) بود و طبیعی است که در نگاه پیروان باب، اشراق نور صبح ازل همان آغاز نزول آیات الاهی بر میرزا یحیی صبح ازل ـ که از سوی باب «ازل» خوانده شده بود ـ باشد.

از آن سوی، آنچه را که سبب‌ساز ناهمراهی بهائیان با اصالت بابی لقب «صبح ازل» برای میرزا یحیی نوری شده است، دیگربار در نکات زیر می‌توان دید:

  1. سید مهدی دهجی (از بابیان دورۀ باب و از نخستین و برترین پیروان بهاءالله): «شخصی» لقب «صبح ازل» را «بی ملاحظه» برای میرزا یحیی «ازل» به کار برد و «جمعی دیگر» نیز حدیث کمیل را به وی بازگرداندند و «صبح ازل»ش خواندند؛
  2. سید مهدی دهجی: رواج لقب «صبح ازل» برای میرزا یحیی نوری به حدود زمانی حیات باب یا کمی پس از اعدام وی بازمی‌گردد و از سوی «متوهمین آن دوره» به کار برده شده است؛
  3. اسدالله فاضل مازندرانی (داعی تراز اول و مورخ بزرگ بهائیان): «صبح ازل» «لقب میرزا یحیی ازل نزد بابیان» است که «از بیان مقام نقطه در شرح جملۀ حدیث کمیل (نور أشرق من صبح الأزل) گرفتند»؛
  4. سید مهدی گلپایگانی (داعی تراز اول بهائیان در ترکستان روسیه): مدافعان میرزا یحیی نوری چون ملا محمدجعفر نراقی و ملا رجبعلی قهیر نیز او را تنها «حضرت ازل» و نه «صبح ازل» یاد کرده‌اند؛
  5. سید مهدی گلپایگانی: تا زمان آشکاری دعوت من‌یظهره‌اللّهی بهاءالله، میرزا یحیی نوری با لقب «ازل» و نه لقب «صبح ازل» یاد می‌شد؛
  6. اسدالله فاضل مازندرانی: میرزا یحیی ازل «متدرجاً بلندپروازی کرده، خویش را به القاب “مرآت» و “ثمره” و “وحید” و “صبح ازل” و غیره همی خواند»؛
  7. سید مهدی گلپایگانی: «یکی از علائم محرف و مجهول بودن کتاب نقطة الکاف همین مسئله است که در آن، بر خلاف مؤلفین دورۀ اولی، پیوسته از مرآت معلوم به “صبح ازل” تعبیر می‌نماید».

بر پایۀ آنچه پیش‌تر دانسته شد، گذشته از آن که با گمان بالا، باب لقب «صبح ازل» را برای میرزا یحیی نوری به کار برده، بهره‌گیری بابیان از حدیث کمیل برای خواندن او به آن لقب در حوزۀ باورداشتی ایشان درست بوده و پذیرفتنی است؛ بنابراین، بر خلاف سخن سید مهدی دهجی در نکته‌های نخست و دوم بالا، کاربرد این لقب برای میرزا یحیی نوری «بی ملاحظه» و از روی «توهم» نبوده و آن «جمعی دیگر» از بابیان نیز بر پایۀ باورداشت بابی خود به‌درستی او را «صبح ازل» می‌خواندند.

از آن روی که سید مهدی دهجی در مقام یکی از بابیان دورۀ باب که بعدها بهائی شد، زمان کاربرد لقب «صبح ازل» برای میرزا یحیی نوری را به حدود زمانی حیات باب یا کمی پس از اعدام او بازگردانده است، سخن اسدالله فاضل مازندرانی در نکتۀ سوم بالا دربارۀ لقب بودن «صبح ازل» نزد «بابیان»، هم به بابیان اواخر دورۀ باب (۱۲۶۵ و ۱۲۶۶ ق.) و هم به بابیان دورۀ ریاست کلی میرزا یحیی نوری (۱۲۶۶ تا ۱۲۸۳ ق.) و هم به بابیان بهائی‌نشده (ازلیان) (۱۲۸۳ ق. تا کنون) بازمی‌گردد نه آن که ویژۀ ازلیان ــ که در ادبیات تاریخ‌نگارانۀ فاضل مازندرانی «بابی» نیز بسیار یاد شده‌اند ــ بازگردد.

بر خلاف آنچه سید مهدی گلپایگانی در نکتۀ چهارم بالا دربارۀ تنها کاربرد عبارت «حضرت ازل» برای میرزا یحیی نوری از سوی مدافعان پیش‌کسوتش چون ملا محمدجعفر نراقی و ملا رجبعلی قهیر آورده، دیده شد که ملا محمدجعفر نراقی گرچه در ردیه‌اش بر بهاءالله او را «حضرت ازل» یاد کرده، اما در دیوانش، گلزار قدسی، او را «صبح ازل» گفته است: «حقا که تو صبح ازل و نور وحیدی.» آن‌گونه که در صفحۀ پایانی نسخه‌ای خطی از این کتاب ـ که تصویرش در این پژوهش آمده ـ دیده می‌شود، تاریخ پایان نگارش آن «سنة الواحد من سنین ظهور نقطة البیان» بود که سال نوزدهم از ۱۲۶۰ ق. است: ۱۲۷۹ ق. (چهار سال پیش از آشکاری دعوت استقلالی بهاءالله)

همچنین، باید دانست که در پروندۀ اختلاف‌های بابیان بهائی‌شده و بابیان بهائی‌نشده در شهر ادرنه که اکنون در بایگانی نخست‌وزیری عثمانی در شهر استانبول نگهداری می‌شود، میرزا علی سیاح ــ که از نخستین پیروان بهاءالله بود و تصویرش در این پژوهش آمده ـــ در بازجویی‌هایش از سوی کارگزاران حکومت عثمانی، از میرزا یحیی نوری با لقب «صبح ازل» یاد کرده است. این بدان معنی است که این لقب از مدت‌ها پیش در میان بابیان رواج داشته تا آنجا که مخالفان میرزا یحیی نوری نیز او را با آن یاد می‌کردند، بخشی از پرسش‌های از او و پاسخ‌هایش در بازپرسی انجام‌شده در ۶ ذی‌الحجۀ ۱۲۸۴ ق. (پایان سال نخست آشکاری دعوت جدید بهاءالله) ــ که تصویرش در این پژوهش آورده شده‌ ــ چنین است:

ــ این شیخ افندی [میرزا حسینعلی] ساکن ادرنه، از اولاد و اقربایش چه کسانی را [نزد خود] دارد؟

ـ اولاد و متعلقاتش بسیار زیاد است و اکنون دو برادرش در نزد اوست؛ به یکی «صبح ازل» می‌گویند و مدعی وصایت بابیت نیز همین صبح ازل است ….

ــ حال او را چگونه دیدید؟

ــ چون که نام این صبح ازل و حال او شکل گرفته (با هم آمیخته) است، از  این رو، وقتی دیدیم که آدم‌های زیادی پیش آغاجان‌بک در رفت‌وآمد هستند و از آنجایی که میانۀ صبح ازل با برادرش، شیخ افندی، به ‌هم خورده است، برای احتراز از احوال او، رفتن را ترک کردیم ….

ـ این محمد قدوسی افندی کیست و چرا آمده بود و چه قراری با شما داشت؟

ــ می‌‌گفت که وکیل صبح ازل (برادر شیخ میرزا حسینعلی) است و دلیل آمدنش به اینجا این بود که ادعا داشت خود صبح ازل وکیل باب است و برادرش، میرزا حسینعلی، نیست و چون ادعا می‌کرد باید نیمی از پنج‌هزار غروش مقرری تخصیص‌یافته از سوی دولت علیه برای خود او باشد، برای تسویه‌حساب آن آمده بود ….

گزارش دیگری که در این پرونده هست و تصویرش نیز در این پژوهش آورده شده، گویای یادکرد کارگزاران حکومت عثمانی از میرزا یحیی نوری با لقب «صبح ازل» است.

چند ماه پس از این بازجویی نیز که بهاءالله و پیروانش به عکای فلسطین و صبح ازل و پیروانش به فاماگوستای قبرس فرستاده شدند، مخبر حکومت ایران در گزارشی که به تاریخ ۱۳ جمادی‌الاولی ۱۲۸۵ ق. برای وزارت امور خارجه در تهران نگاشت و تصویرش در این پژوهش آمده، از «میرزا یحیی صبح ازل» و «میرزا حسینعلی» یاد کرد.

با این ترتیب، دانسته می‌شود که لقب «صبح ازل» در سال‌های ۱۲۷۹ ق. (چهار سال پیش از آشکاری دعوت بهاءالله)، ۱۲۸۴ ق. (پایان سال نخست آشکاری دعوت او) و ۱۲۸۵ ق. (سال دوم آشکاری دعوت او) از سوی بابیان، بهائیان و حکومت‌های عثمانی و ایران برای میرزا یحیی نوری به کار رفته است، پس سخن سید مهدی گلپایگانی در این باره که تا زمان آشکاری دعوت من‌یظهره‌اللّهی بهاءالله (اواخر سال ۱۲۸۳ ق.[۵۷])، میرزا یحیی نوری با لقب «ازل» و نه لقب «صبح ازل» یاد می‌شد، نادرست است.

همچنین، باید گفت که آثار گوناگون باب ـ که برخی‌شان در این پژوهش نیز یاد شدند ـ گویای آنند که او میرزا یحیی نوری را «مرآت»، «ثمره» و «وحید» خوانده است؛[۵۸] بنابراین، آنچه اسدالله فاضل مازندرانی در نکتۀ ششم بالا دربارۀ «بلندپروازی»های میرزا یحیی نوری در خواندن خود به آنها آورده نیز درست نیست.

دیده شد که در نگاه سید مهدی گلپایگانی، «یکی از علائم محرف و مجهول بودن کتاب نقطة الکاف همین مسئله است که در آن، بر خلاف مؤلفین دورۀ اولی، پیوسته از مرآت معلوم به “صبح ازل” تعبیر می‌نماید.» آنچه در آن کتاب در این باره آمده، چنین است:

… و سنۀ پنجم، نقطۀ قائمیت در هیکل حضرت ذکر ظاهر شد و سماء مشیت گردیدند و ارض اشراق و اراده حضرت ازل شدند که به مضمون «نور أشرق من صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید»، آثار او از افق منیع ساطع گردید و عالم را به نور طلعت جمالش مزین فرموده و هیاکل التوحید در عرصۀ جهان بدیع مرتفع شده ….[۵۹]

آنچه این گفتار و بخش‌های دیگر کتاب نقطة الکاف گویاست،[۶۰] کاربرد لقب «ازل» و «ثمرة الأزلیة» برای میرزا یحیی نوری و نه استفادۀ «پیوسته» از لقب «صبح ازل» برای او و نیز قدمت بهره‌گیری از بخش پنجم حدیث کمیل برای میرزا یحیی نوری، آن‌هم از سوی یکی از بابیان مشهور دورۀ باب است؛ بنابراین، دانسته می‌شود که سید مهدی گلپایگانی برای رد اصالت تاریخی کتاب نقطة الکاف به تحریف عامدانۀ مواد آن روی آورده است. گذشته از این، از آن روی که بر خلاف ادعای او و دیگر بهائیان، کتاب نقطة الکاف به‌واقع از سوی میرزا جانی کاشانی نگاشته شده و جعلی نیست،[۶۱] اگر چنین یادکردی از میرزا یحیی نوری در آن باشد، خود شاهدی دیگر بر بهره‌گیری بابیان دورۀ باب از لقب «صبح ازل» برای میرزا یحیی نوری است نه آن که گویای ساختگی‌بودنش از سوی ازلیان باشد؛ بنابراین، آنچه سید مهدی گلپایگانی در نکتۀ هفتم بالا آورده و کاربرد لقب «صبح ازل» را نشانه‌ای بر ساختگی بودن کتاب نقطة الکاف گرفته، درست نیست. در این پژوهش، تصویر بخشی از نسخۀ خطی متقدم آن کتاب که در سال اعدام نویسنده‌اش (۱۲۶۸ ق.: دو سال پس از اعدام باب) به کتابت رسیده و گفتار بالا را داراست، آورده شده است.

نتیجهگیری

میرزا یحیی نوری (۱۲۴۶ تا ۱۳۳۰ ق.) به‌سبب مقام جانشینی نسبت به سید علی‌محمد باب و مخالفت همه‌جانبه با دعوت استقلالی میرزا حسینعلی بهاءالله در نسخ آیین بیان و بنیان‌گذاری آیین بهائی جایگاه مهمی در حوزۀ مطالعات بابی و بهائی داشته و دارد به‌گونه‌ای که شناخت درست یا نادرست او و جایگاه و کارهایش به دگرگونی‌های مبنایی در تحلیل‌های فکری و تاریخی در آن حوزۀ مطالعاتی خواهد انجامید. او از سوی باب با لقب‌هایی چون «مرآت»، «ثمره» و «ازل» یاد شده اما در آثار گوناگون تاریخی به «صبح ازل» نیز شناخته می‌شود. با بررسی آثار باب، بابیان و بهائیان و نیز اسناد تاریخی به‌جای‌مانده از آن سال‌ها، می‌توان با گمان بالا پذیرفت که وی از سوی باب «صبح ازل» نیز خوانده شده بود اما بدون توجه به این گمان بالا نیز آنچه پیروانش از بخش پنجم حدیث کمیل (نور أشرق من صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره) برگرفته و بدان سبب «صبح ازل»ش می‌خواندند، در حوزۀ باورداشت بابی درست بوده است. همچنین، دانسته می‌شود که این لقب از همان سال‌های حیات باب یا کمی پس از اعدام او برای میرزا یحیی نوری به کار برده می‌شد و چنان رواج یافت که مخالفان بهائی‌شدۀ او و نیز کارگزاران دولت‌های ایران و عثمانی هم آن را برایش به کار می‌بردند؛ بنابراین، بر خلاف دو لقب «بهاء» و «بهاءالله» که برای میرزا حسینعلی نوری از اصالت بابی (خاستگاه آیین بهائی) برخوردار نیستند، با نگاه به آموزه‌های باب، میرزا یحیی نوری را هم «ازل» و هم «صبح ازل» می‌توان خواند.

کتابنامه

 

آیتی، عبدالحسین. کشف الحیل. تهران، بی‌نا.، ۱۳۲۶٫

باب، سید علی‌محمد. بیان فارسی. بی‌جا.، بی‌نا. (چاپ ازلیان به خط نستعلیق عبدالله فرادی)، بی‌تا.

ــــــــــ . دلائل سبعه. بی‌جا.، بی‌نا. (چاپ ازلیان)، بی‌تا.

دولت‌آبادی، میرزا هادی. فصل الکلام، مندرج در: نبوی رضوی، سید مقداد. حیات یحیای نجی (بخش نخست: میرزا یحیی دولت‌آبادی، از جنبش باب تا جنبش مشروطیت)، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۴۰۱٫

دهجی، سیّد مهدی. رساله. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ش(F.57 (9.

روحی، عطیه. شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل). بی‌جا.، بی‌نا. (چاپ حروف‌چینی ازلیان)، بی‌تا.

سمندر، محمدکاظم. تاریخ سمندر. بی‌جا.، مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۳۱ بدیع.

صبح ازل، میرزا یحیی. مستیقظ. بی‌جا.، بی‌نا. (چاپ ازلیان)، بی‌تا.

فاضل مازندرانی، اسدالله. اسرار الآثار خصوصی. بی‌جا.، مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ج ۴ و ۵، ۱۲۹ بدیع.

ــــــــــ . تاریخ ظهور الحق. ج ۴ و ۵، نسخۀ خطی.

قزوینی، محمد. وفیات معاصرین. ماهنامۀ یادگار، س ۵، ش ۴ و ۵، آذر و دی ۱۳۲۷٫

قهیر، ملا رجبعلی. کتاب ملا رجبعلی قهیر. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ش(F.24(9.

کاشانی، میرزا جانی. نقطة الکاف. به کوشش ادوارد براون، لایدن، انتشارات بریل، ۱۹۱۰ م.

کرمانی، میرزا آقاخان؛ روحی، شیخ احمد. هشت بهشت. بی‌جا.، بی‌نا. (چاپ ازلیان)، بی‌تا.

گلپایگانی، میرزا ابوالفضل؛ گلپایگانی، سید مهدی.  کشف الغطاء عن حیل الأعداء. تاشکند، بی‌نا.، بی‌تا.

نبوی رضوی، سید مقداد. اسنادی دربارۀ جایگاه صبح ازل در نگاه باب. فصلنامۀ بهائی‌شناسی، س ۱، ش ۲ و ۳، پاییز و زمستان ۱۳۹۵٫

ــــــــــ . حیات یحیای نجی، بخش نخست: میرزا یحیی دولت‌آبادی، از جنبش باب تا جنبش مشروطیت، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۴۰۱٫

ــــــــــ . رسالۀ متولیباشی قمی در نقد دعوت بهاءالله، مندرج در: دولت‌آبادی، میرزا یحیی. آیین در ایران، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۴۰۰٫

ــــــــــ . میرزا حسینعلی نوری، از «بهاء» تا «بهاءالله». فصلنامۀ بهائی‌شناسی، ش ۲۶، تابستان ۱۴۰۲٫

نبوی رضوی، سید مقداد؛ امامی شوشتری، مریم‌السادات. ادوارد براون و نقد تاریخنگاری بهائیان. ش ۲۰، زمستان ۱۴۰۰٫

نراقی، ملا محمدجعفر. تذکرة الغافلین. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ش (F.63(9.

ــــــــــ . گلزار قدسی. نسخۀ خطی، کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ش ۱۰۷۷۹٫

نوری، عزیه‌خانم و همکاران. تنبیه النائمین. به کوشش سید مقداد نبوی رضوی، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۴٫

نوری، میرزا یحیی. مستیقظ. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه پرینستون، مجموعۀ ویلیام میلر، ش ۲۵۵٫

Behai, Shua Ullah. A Lost History of the Baha’i Faith. Editor: Eric Stetson, Delaware, USA, Vox Humri Media, 2014.

Browne, Edward G. Materials for the Study of the Babi Religion. Cambridge, Cambridge University Press, 1918.

[۱].  اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۵، ص ۴۹۲٫

 

[۲]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۵، ص ۳۰۹٫ نوشتۀ میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی در این باره چنین است: «نخستین عریضه‌ای که از آن جناب به‌توسط میرزا علی سیاح خدمت حضرت نقطه رسید، آن حضرت فوراً سجدۀ شکر نموده، فرمودند: «تبارک الله من ذلک الشرق المتشارق العظیم و الطلع المتطالع الکریم» و شهادت دادند در حق آن جناب به تکلم از فطرت و نور خویشتاب یعنی کلمۀ ذاتی و عقل فطری و روح قدسی و علم لدنی و نور مستکفی و بعبارة أخری، وحی و تنزیل و فرداب و فرتاب.» (میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص ۳۰۰)

 

[۳]. به‌نوشتۀ بابیان، «مرآت الله» یعنی «آیینۀ خدا» که «از نام‌های خود نقطۀ بیان و حافظین آیین او در هر زمان [است] که مرآت اول را میرزا یحیی صبح ازل مقرر فرموده و من یظهره الله را هم به همین نام خوانده.» (سید علی‌محمد باب، بیان فارسی، بخش لغات و اصطلاحات، ص ۲)

 

[۴]. عطیه روحی، شرح حال مختصری از زندگانی ثمره (صبح ازل)، ص ۴٫

 

[۵]. برای آگاهی از عدم دربارۀ مشروعیت بابی دو لقب «بهاء» و «بهاءالله» برای میرزا حسینعلی نوری، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، میرزا حسینعلی نوری، از «بهاء» تا «بهاءالله».

 

[۶]. من یظهره الله: کسی که آشکار می‌کند او را خدا، موعود بیان. (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بخش لغات و اصطلاحات، ص ۱)

 

[۷].  اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، صص ۲۶۴ تا ۲۶۸٫

 

[۸]. سید مهدی دهجی، رساله، ص ۳۶٫

 

[۹]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۵، ص ۴۹۹٫

 

[۱۰]. پیشین، ج ۵، ص ۵۰۰٫

 

[۱۱]. نک.: سید مقداد نبوی رضوی، اسنادی دربارۀ جایگاه صبح ازل در نگاه باب.

 

[۱۲]. پیشین، صص ۷۹ تا ۸۳٫

 

[۱۳]. پیشین، ص ۸۴٫

 

[۱۴]. پیشین، صص ۸۵ و ۸۶٫

 

[۱۵]. پیشین، صص ۸۷ تا ۸۹٫

 

[۱۶]. پیشین، صص ۹۲ تا ۹۵٫

 

[۱۷]. پیشین، صص ۹۹ و ۱۰۰٫

 

[۱۸]. پیشین، صص ۱۰۲ و ۱۰۳٫

 

[۱۹]. میرزا یحیی نوری، مستیقظ، برگ‌های ۱۳۹ ر تا ۱۴۰ ر.

 

[۲۰]. پیشین، برگ‌های ۱۴۸ پ، ۱۴۹ ر و ۱۵۰ ر.

 

[۲۱]. پیشین، برگ ۱۵۱ ر.

 

[۲۲]. پیشین، برگ ۱۵۲ پ.

 

[۲۳]. پیشین، برگ ۱۵۳ پ.

 

[۲۴]. پیشین، برگ ۱۵۳ پ.

 

[۲۵]. پیشین، برگ ۱۵۴ پ.

 

[۲۶]. پیشین، برگ ۱۵۴ پ.

 

[۲۷]. پیشین، برگ ۱۵۶ پ.

 

[۲۸]. به روایت ازلیان، «انتشار نسخ خطی مستیقظ در بین بابیه بطلان ادعای میرزا اسدالله دیان را بر همه واضح کرده، این فتنه فرومی‌نشیند و دیان سرانجام به دست میرزا محمد مازندرانی کشته می‌شود.» (میرزا یحیی صبح ازل، مستیقظ، مقدمۀ ناشر)

 

[۲۹]. به روایت بهائیان، میرزا یحیی نوری در کتاب مستیقظ به بابیان دستور داده بود تا دیان را به قتل رسانند و همچنین، از شخصی محمد نام خبر داده بود که دیان را خواهد کشت. هنگامی که بهاءالله از کردستان بازگشت و با این خبر مواجه شد، آن را نپذیرفت و به جلوگیری از تصمیم بابیان برای کشتن دیان پرداخت، به‌طوری که «روزی از صبح الی عصر، یک‌یک از بابیان عراق را احضار نموده» و از این کار منع کرد! (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، صص۱۶۴ و ۱۶۷) این روایت، گرچه در تحلیل رابطۀ بهاءالله با پیشوای بابیان با نقدهای مبنایی روبه‌روست، اما استقبال بابیان از مواد کتاب مستیقظ را گویاست.

 

[۳۰].  Edward G. Browne, Materials for the Study of the Babi Religion, p. 344.

 

[۳۱]. میرزا یحیی نوری، مستیقظ، برگ‌های ۱۴۴ ر و ۱۴۴ پ.

 

[۳۲]. پیشین، برگ ۱۵۳ پ.

 

[۳۳]. سید علی‌محمد باب، بیان فارسی، باب شانزدهم از واحد دوم، ص ۶۲٫

 

[۳۴]. سید علی‌محمد باب، دلائل سبعه، ص ۵۸٫

 

[۳۵]. پیشین، مقدمه.

 

[۳۶]. میرزا محمدخان قزوینی، وفیات معاصرین، ص ۸۱٫

 

[۳۷]. ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، صص ۱۸۲ تا ۱۸۴٫

 

[۳۸]. ملا محمدجعفر نراقی، گلزار قدسی، ص ۲۸۱٫

 

[۳۹]. سید مقداد نبوی رضوی، حیات یحیای نجی، ج ۱، صص ۴۵۹ تا ۴۶۲٫

 

[۴۰]. میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، ص ۲۶۶٫

 

[۴۱]. ملا رجبعلی قهیر، کتاب ملا رجبعلی قهیر، ص ۴۴٫

 

[۴۲]. سید مقداد نبوی رضوی، رسالۀ متولی‌باشی قمی در نقد دعوت بهاءالله، صص ۳۳۹ تا ۳۴۶٫

 

[۴۳]. پیشین، صص ۳۶۴ و ۳۶۵٫

 

[۴۴]. عزیه‌خانم نوری و همکاران، تنبیه النائمین، ص ۱۷۸٫

 

[۴۵]. پیشین، دیباچه، صص ۲۰ تا ۲۹٫

 

[۴۶]. به‌عنوان نمونه، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، حیات یحیای نجی، ج ۱، فصل چهارم: «نامۀ بهاءالله به میرزا محمدهادی قزوینی».

 

[۴۷]. محمدکاظم سمندر، تاریخ سمندر، صص ۱۵۹ و  ۱۶۰٫

 

[۴۸]. سید مهدی دهجی، رساله، ص ۲۵۷٫

 

[۴۹]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، ص ۱۲٫

 

[۵۰]. سید مهدی دهجی، رساله، ص ۲۷۸٫

 

[۵۱]. پیشین، صص ۱۳۸ و ۱۳۹٫

 

[۵۲]. پیشین، صص ۱ و ۲٫

 

[۵۳]. پیشین، ص ۱۵۰٫

 

[۵۴]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، ص ۱۷٫

 

[۵۵]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۴، ص ۲۴۳٫

 

[۵۶]. میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، صص ۲۶۹ و ۲۷۰ (بخش سید مهدی گلپایگانی).

 

[۵۷]. سید مهدی دهجی، رساله، ص ۳۶: «ظاهراً در اواخر سنۀ ۱۲۸۳ هجری ـ که این عبد در دارالسلام بغداد بودم ـ خبر رسید که بهاءالله اظهار ظهور فرموده‌اند و میرزا یحیای ازل از قبول امر ایشان استنکاف نموده‌اند و در بین انشقاق کلی حاصل و اخیراً امر منجر به تفریق شده، بهاءالله در بیتی علی حده ساکن و میرزا یحیای ازل در بیتی دیگر علی حده و دوستان در محلی دیگر پریشان و سرگردان و هر روز از ادرنه هریک از دوستان شرح حالات واقعه را یوماً فیوماً می‌نوشتند و به دارالسلام اخبار می‌دادند و همه‌روزه آیات و الواح بهاءالله هم می‌رسید.»

 

[۵۸]. نک.: سید مقداد نبوی رضوی، اسنادی دربارۀ جایگاه صبح ازل در نگاه باب.

 

[۵۹]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۲۰۸٫

 

[۶۰]. نک.: پیشین، صص ۲۳۸ تا ۲۴۵ و صص ۲۵۵، ۲۵۸ و ۲۵۹٫

 

[۶۱]. نک.: سید مقداد نبوی رضوی و مریم‌السادات امامی شوشتری، ادوارد براون و نقد تاریخ‌نگاری بهائیان.

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در برگی از تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

داستانِ یک داستان: مروری بر کمپین “داستان ما یکیست”

چکیده هنگام ناآرامی‌های ایران در نیمۀ دوم سال ۱۴۰۱ شمسی، تشکیلات بهائی در ابتدا، ضمن همدلی…