صفحه اصلی معرفی کتاب معرفی کتاب «حيات يحيای نجی؛ بخش نخست: ميرزا يحيی دولت‌آبادی، از جنبش باب تا جنبش مشروطيت»: قسمت اول: بررسی نکات تاريخی کتاب

معرفی کتاب «حيات يحيای نجی؛ بخش نخست: ميرزا يحيی دولت‌آبادی، از جنبش باب تا جنبش مشروطيت»: قسمت اول: بررسی نکات تاريخی کتاب

9 خواندن ثانیه
0
0
55

سيّدمحمّدهادي سجّادي

چکیده

میرزا یحیی دولت‌آبادی یکی از برجستگان سیاسی و فرهنگی نیمۀ پایانی پادشاهی قاجار و نیز دورۀ رضاشاه پهلوی است که با نگارش خاطرات زندگانی خود با نام «حیات یحیی» روایت‌های مهمی از تاریخ آن سال‌ها را از خود به‌جای گذاشته است. این مقاله بر آن است تا در چهار بخش، با مرور کتاب «حیات یحیای نجی» (نوشتۀ سیدمقداد نبوی رضوی)، آنچه را که او از زندگانی پنهان بابی و ازلی خود عامدانه نیاورده و در اسناد و مدارک چاپ‌نشده آمده، نشان دهد. آگاهی از این‌دست ناگفته‌های تاریخ ایران، در تحلیل آن جایگاه مهمی دارد. بخش نخست این مقاله ـ که اکنون دیده می‌شود ـ مروری بر نکات تاریخی کتاب «حیات یحیای نجی» است.

 

کلیدواژه: میرزا هادی دولت‌آبادی، میرزا یحیی دولت‌آبادی، ناصر دولت‌آبادی و کتاب حیات یحیی.

 

مقدمه

کتاب “حیات یحیای نجی” تألیف سیدمقداد نبوی‌ رضوی، کاری از نشر نگاه معاصر است که به معرفی خاندان دولت‌آبادی از منابع گوناگون، بالأخص مستندات و مکتوبات به‌جای‌مانده از بزرگان و سران بابی، پرداخته و ابعاد پنهانی ماهیت این خاندان مهم و مؤثر در تاریخ دورۀ سلطنت قاجار و اوایل دوران حکومت پهلوی را آشکار کرده تا بتواند تحلیلی صحیح از وقایع زمان ارائه دهد.

میرزا یحیی دولت‌آبادی در دوره پنجم مجلس شورای ملی، دوره نمایندگی: رجب ۱۳۴۲ تا رجب ۱۳۴۴ ق. (بهمن ۱۳۰۲ تا بهمن ۱۳۰۴ ش.)

 

بخش نخست این کتاب دیباچه‌ای است که مؤلف در آن به معرفی ناصر دولت‌آبادی می‌پردازد. وی که از نوادگان میرزا احمد دولت‌آبادی برادر بزرگ‌تر میرزا یحیی است، پس از عموی ‌پدر خویش در تحقیق و پژوهش دربارۀ آیین بیان و وقایع و تاریخ آن بسیار کوشید و مستندات و منابع در اختیار وی، مرجع قابل‌اعتمادی برای کشف حقایق اهل بیان است.

فصل اول و دوم کتاب اختصاص دارد به نقل‌های بابی، ‌ازلی و اسلامی دربارۀ میرزا هادی دولت‌آبادی.

فصل سوم به بررسی کتاب “فصل‌الکلام” میرزا هادی پرداخته که یکی از مهم‌ترین ردیه‌های ازلی بر مدعای بهائی است؛ لازم به ذکر است این فصل به‌عنوان قسمت دوم معرفی این کتاب، در مقاله‌ای مستقل، به‌تفصیل بررسی خواهد شد.

فصل چهارم نامۀ میرزا حسین‌علی نوری به میرزا محمد‌هادی قزوینی را تحلیل و بررسی می‌کند؛ این فصل نیز به‌عنوان بخشی از قسمت چهارم معرفی این کتاب، در آینده تحلیل خواهد شد.

فصل پنجم روایت ازلیان دربارۀ شخصیت میرزا یحیی دولت‌آبادی است و فصل ششم نقل وقایع و اهمیت سفر وی به قبرس است.

فصل هفتم این کتاب، تحلیل کتاب “مستبصر” (نوشته‌ای از میرزا یحیی دولت‌آبادی در اثبات دعوت باب) است که به‌عنوان قسمت سوم معرفی این کتاب در آینده ارائه خواهد شد.

فصل هشتم مکتوبی از میرزا یحیی دولت‌آبادی خطاب به عباس‌افندی است؛ این فصل نیز به‌عنوان تکملۀ قسمت چهارم معرفی این کتاب مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.

درنهایت، دوستان و دشمنان میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان و مسلمانان، به‌عنوان پیوست‌های این کتاب قابل تأمل و بررسی است.

نیمۀ دوم کتاب نیز شامل کتابنامه، نمایه، تصاویر و اسناد است که بر غنای آن می‌افزاید.

همچنین نام‌گذاری این کتاب (حیات یحیای نجی) به تشابه و تفاوت نام کتاب “حیات یحیی” نوشتۀ میرزا یحیی دولت‌آبادی، قرینه‌ای است بر یافتن نیت نبوی رضوی به رونمایی از ماهیت پنهان خاندان دولت‌آبادی در این کتاب و افزودن لقب اعطایی صبح ازل به میرزا یحیی دولت‌آبادی (اسم الله النجی) در نام‌گذاری کتاب خویش، برگرفته از کتاب میرزا یحیی، گواه ماهیت بابی ــ ‌ازلی پنهان خاندان دولت‌آبادی است.

کتاب چهارجلدی حیات یحیی (نوشته میرزا یحیی دولتآبادی)

 

جایگاه مهم نهانزیستی در تحلیل تاریخ بابیان

شناخت شخصیت‌های مهم و اثرگذار هر فرقه و عقیده و تفکری، یاری‌رسان شناخت بهتر و اشراف به حقایق درونی و گاه بر‌خلاف ظاهر آنان است تا در تحلیل اختلافات در مکتوبات تاریخی به نتایج دقیق‌تر و صحیح‌تری دست یابیم.

بابیان ازجمله فرقه‌های تأثیرگذار در تاریخ وقایع ایران هستند که با وجود تمام تناقضات، الهی بودن عقاید خویش را ادعا می‌کنند.

شناخت این آیین و پرداختن به آن، ازآن‌رو‌ اهمیت دارد که در عقاید و مناسبات اینان، مسائل مهم، اثرگذار و تعیین‌کنندۀ سرنوشت مردمان ایران‌زمین، به‌عنوان سرلوحۀ اهدافشان به چشم می‌خورد که خرقه‌ای الهی بر تن بشری عقاید خویش پوشاندند تا به هدف غائی خود نائل آیند.

اینان در این طی مسیر از هیچ‌گونه صدمات و خسارات مالی، جانی و عقیدتی به دیگران، ابایی نداشته و حتی با مشاهدۀ سفارش‌های اکید مراد اعظم این آیین به پادشاهان بابی دوران حکومت بیان که “برانید هر آن کس را که به آیین بیان ایمان نیاورد”، خود را فراتر از دیگران می‌دانند (علی‌محمد باب، بیان فارسی، باب شانزدهم از واحد هفتم، ص۲۶۲).

از دلایل بسیار مهم دیگر پرداخت، شناخت و تحلیل باطن عقاید و اهداف آیین علی‌محمد باب آن است که او ساختار عقاید و تفکرات خویش را بر پایۀ عقاید حقۀ شیعی بنا نهاد و به بهره‌برداری از سازۀ مستحکم شریعت اثنی‌عشریه پرداخت و به این حد نیز بسنده نکرد و به تصاحب کامل بنای عقاید شریعت علوی روی آورد. وی با تحریف‌ها و تفسیربه‌رأی‌ها و تغییراتِ هدایت‌شونده از سمت و سوی ایادی غیرالهی خود و ترفندهای متبحرانۀ خویش، در عمق عقیده و تفکر شیعیان نفوذ کرد و عقاید ساخته و پرداختۀ ذهن خویش را در ابتدا به‌عنوان اصل و اساس و حقیقت آیین شیعی وانمود کرد، تا جایی که حتی امروز پس از گذشت سالیانی از روشن شدن ماهیت عقاید بابی که خلاف عقاید اسلامی و شیعی است، همچنان اثرات عقیدتی آن در میان شیعیان به عناوین گوناگونی چون اصلاح دین، اصلاح مذهب تشیع، روشنفکری دینی و … باقی مانده است.

دلیل این نفوذ در ضمیر برخی از شیعیان، به غیر از نهان‌زیستی و ظاهرسازی‌های فریبنده و تظاهر ایمان به عقاید شیعی و لعن و نفرین در ملأعام به علی‌محمد باب توسط بزرگان و رهبران پنهانی بابی، کسب کرسی‌های مهم نفوذ عقیدتی چون محراب و منبر مساجد و میز و تختۀ استادی معارف الهی بوده که در ظاهر پوشش، گویش، رفتار و برخورد علمای اسلامی نمایان گشته، به‌‌نحوی که همچنان با وجود مدارک و مستندات بسیار مبنی بر بابی بودن اعتقاد و ایمان برخی از بزرگان به‌ظاهر شیعی، پذیرش این حقیقت برای برخی دشوار و ناممکن است.

اهمیت جست‌وجو و بررسی تاریخ برای کشف و شناخت رهبران و تأثیرگذاران اهل بیان از میان تأثیرگذاران و رهبران اثنی‌عشری، از آن جهت است که بابیان در نهان‌زیستی خود به ظاهرسازی‌هایی متمسک شده و تبلیغ آیین خود و تأثیر در عمق وجود عقیدۀ مردمان کوچه و بازار را با لباس روحانیت شیعی و منصب و جایگاه موعظۀ اسلامی موفق گردیدند.

حقیقتاً که شناسایی این پوشیده‌باطنانِ درظاهر اسلامی، نگاه انسان را به تاریخ و اتفاقات آن، خصوصاً دویست سال اخیر، تغییر داده و حتی گاهی جای مثبت و منفی را تغییر می‌دهد.

این مقاله بر آن است که در جهت نیل به این مهم، به‌اختصار و بر‌گرفته از کتاب “حیات یحیای نجی” تألیف سیدمقداد نبوی رضوی، از میان شخصیت‌ها و هدایتگران جریان بابی در پوشش علمای اسلامی شیعی، چون شیخ هادی نجم‌آبادی، میرزا هادی دولت‌آبادی، ملا محمدجعفر نراقی، میرزا محمدباقر صدرالعلماء و…، به زندگی و ماهیت و تأثیرات خاندان دولت‌آبادی بالأخص میرزا یحیی و نیت‌های پنهانی در پس اهداف ظاهری مرام و مراد ایشان بپردازد.

بیان این مطلب خالی از لطف نیست که کشف و پرداخت اهداف و نیات پنهانی بابی، از آن جهت اهمیت دارد که جذب و همراهی مسلمانانِ ناآگاه به ماهیت بابیان نهان‌زیست، به ‌سبب بروز و ظهور و بیان نیت‌های عامه‌پسند و به‌ظاهر همسو و هم‌جهت با اهداف ملت بوده است، اما در باطن رسیدن به نیت و اهداف خویش را پیگیری می‌کردند. در این مسیر مردمان از همه‌جا بی‌اطلاع، ابزاری برای نیل بابیان به مقصود خود بودند و درجهت پیشبرد اهداف پنهانی خویش از هیچ مکر و حیله‌ای فروگزار نکردند تا جایی که مردمان مسلمان را علیه شیخ فضل‌الله نوری شورانده و به یکی از فجیع‌ترین اشکال، این بزرگ‌مرد مؤمن به شریعت اثنی‌عشری و دلسوز دین و مردم و ایران مسلمان را اعدام کردند و به پیکر پاکش جسارت‌ها نمودند.

اینان به لطایف‌الحیلی، نیت حقیقی خویش را که فسخ حکومت شیعی ایرانی و تأسیس حکومت موعود علی‌محمد باب بود، به‌صورت پنهانی با آمال و آرزوهای مردمان خسته از ظلم و جور حاکمان زمان، هم‌رنگ نموده و فریاد اصلاح‌طلبی خویش از دین و دیانت الهی را به سیاست و حکومت نیز انتقال دادند. گویی دریافته بودند حال که می‌توان به داعی اصلاح دین الهی توسط بشر، دیانت مردم را خدشه‌دار کرد، پس صد‌البته می‌توان به داعی اصلاح حکومت و سیاست بشری نیز، بسیار آسوده‌تر مردمان را در زمین خود، بازی داد تا بتوان به مدد آنان با شعار اصلاحات، تغییرات باب‌ میل خویش را محقق کرد.

پنهان‌کاری به چه میزان، که مسلمانانِ فریب‌خوردۀ نا‌آگاه، دست به قتل عالم و رهبر شیعی بزنند، درحالی‌که عالمان بابی در لباس روحانیان اثنی‌عشری بر سر منابر، فریاد وااسلاما سر داده و عقاید متضاد با قرآن و روایات را همچون مواد مذاب، که جان و دل را سوزانده و نابود می‌گرداند، به کام مردمان بی‌نوای کوچه و بازار ریخته و ماهیت مسلمانی‌شان را به ماهیت بابی تغییر دهند، اما خطا کردند، چراکه آفتاب برای همیشه پشت ابرها پنهان نمانده و حقایق را آشکار می‌کند، همان‌طور که تاریخ، حقیقت ماهیت آنان را برملا ساخت.

میرزا هادی دولت‌آبادی در حدود سن ۴۳ سالگی، در میان فرزندان، به حدود سال ۱۳۰۰ ق.

(حدود چهار سال پیش از مسافرت به قبرس)
از راست به چپ: میرزا علی‌محمّد، میرزا یحیی، میرزا هادی، میرزا احمد و میرزا مهدی
میرزا یحیی دولت‌آبادی در زمان مسافرت به قبرس ۲۵ سال داشت و اینجا در حدود ۲۱ سال دارد.  

 

بررسی دیباچۀ کتاب

بخش نخست این کتاب، دیباچه‌ای است که مؤلف با بیانی کوتاه سبب تألیف و استحکام مواد مطروحه در کتاب خود را به همراه معرفی ناصر دولت‌آبادی و مناصب، فعالیت‌ها و جایگاه وی شرح داده است.

از مسائل مهم این تشریح و مسبب تألیف “حیات یحیای نجی” پس از کتاب “آیین در ایران” توسط وی، دست‌یابی و رجوع و توجه به مستنداتِ نزد ناصر دولت‌آبادی و جایگاه ویژۀ او در ثبت و ضبط حقایق اهل بیان، بر‌گرفته از نقل‌ها و مکتوبات به‌جای‌مانده از بزرگان و رهبران نهان‌زیست بابی است که شاید از نظر ناصر دولت‌آبادی، پس از وفات نهان‌زیستان، دیگر نیازی به پنهان ماندن حقیقت و ماهیت عقاید آنان نبوده است.

میرزا محمدحسن آشتیانی: تکفیرکننده میرزا هادی دولت‌آبادی در تهران

 

همچنین نسبت ناصر دولت‌آبادی با خاندان میرزا هادی و قرابت با عموی پدر خویش، میرزا یحیی، در زمان حیات و حتی در روز پایانی حیات، همراهی و همکاری او با محمد‌صادق ابراهیمی در تألیف کتاب بیان فارسی و آثار بابی ــ ‌ازلی بسیار دیگر، نگارش رساله‌ای با نام “به‌یاد صدمین سال شهادت نابغۀ دوران قرة‌العین”، تلاش‌ها و مددهای او به فرزندان میرزا یحیی دولت‌آبادی در چاپ و نشر کتاب “حیات یحیی” در چهار‌ جلد و نگارش مقدمۀ کتاب “تنبیه ‌النائمین” (ردیۀ مشهور ازلیان بر عباس‌افندی) نمونه‌هایی است مهم که از جایگاه ویژۀ ناصر دولت‌آبادی در دوران پس از میرزا یحیی خبر می‌دهد و استناد به مستندات وی، کمک شایانی به غنای مطلب می‌کند.

بدین‌سبب سیدمقداد نبوی رضوی در این کتاب برای غنای مطالب خود دربارۀ ماهیت نهان‌زیست خاندان دولت‌آبادی، بر تلاش‌ها و پژوهش‌های ناصر دولت‌آبادی صحه گذاشته و بیان مطالب از جانب وی را سندی دیگر بر صحت و حتمیت یافته‌های تاریخی خود می‌داند و بر بابی ــ ازلی بودن این خاندان و جایگاه و مناصب ویژۀ آن‌ها، مهر تأیید می‌زند.

درحقیقت در طول تاریخ پیدایش جریان بابی، شاهد حوادث و وقایع بسیاری هستیم که نارضایتی مردمان زمان از حاکمان و ناملایمات حکومت‌های دوران، دستاویزی برای پیشبرد اهداف اهل بیان، در ظواهرِ گوناگونِ عامه‌فریب شده است. از جریانات شاخص در تاریخ، مشروطه را می‌توان یادآور شد که فقط با شناخت دقیق ماهیت حقیقی و بابی بخش عمده‌ای از سردمداران مشروطه‌خواه، می‌توان به این حقایق دست یافت که شیخ فضل‌الله نوری پس از تشکیل مجلس و کارشکنی‌ها و آشکار شدن نیت‌های پنهانی آنان علیه آب و خاک و عقیدۀ ملت ایران، با آن مخالفت کرد و سرانجام به تحرکات و دسیسه‌های پیروان نهان‎زیست علی‌محمد باب، در ظاهرِ اصلاح‌طلبان و دغدغه‌مندانِ ملت و امت مسلمان ایران، به دست مردمان مسلمان به شهادت رسید.

مدرسه علمیه جلالیه در محله احمدآباد اصفهان (مدیر مدرسه: میرزا هادی دولت‌آبادی)

این کتاب درحقیقت غنای مطالب تألیفات گذشتۀ سیدمقداد نبوی رضوی است که نقاب از چهرۀ تأثیرگذاران بابی ــ ‌ازلی به‌ظاهر خیرخواه، بالأخص خاندان دولت‌آبادی، برداشته و حقیقت نیت و اهداف پنهان خوفناک اهل بیان علیه عقیده، ناموس، جان، مال، آب و خاک ملت مسلمان ایران را برملا کرده است.

هر مسلمانی با شهادت علمای حقیقی شیعی چون شیخ فضل‌الله نوری، به دسیسه و نیرنگ‌های علمای بابی به‌ظاهر شیعی، اوج فاجعۀ نفوذ و خدعه و نیرنگ جماعت پنهان و نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ بابی را می‌یابد و همچنین خطرات وجود و حضور این مخاطره‌آفرینان به‌ظاهر جویای اصلاحات را نیز یافته و اهمیت پرداخت به این موضوع را درک می‌کند.

پس متذکر باشیم، هرجا سخن از اصلاحات در دین و آیین اسلام و شریعت و روشنفکری دینی به گوش می‌رسد، می‌توان خاکی بابی را جست که  تغذیه‌کنندۀ ریشه‌های این تفکر است.

شناخت دقیق شخصیت‌های بابی ــ ‌ازلی و ماهیت عقاید پنهانی آنان، گویای این است که رواجِ تفکر روشنفکری دینی و داعیۀ اصلاح دین و شریعت در بین برخی مسلمانان بالأخص برخی شیعیان، توطئه و انحرافی است تا بدین طریق فرصت تغییر و تحریف در عقاید حقۀ شیعی فراهم شود و تحت عنوان اصلاح شریعت، عقیدۀ مهدویت نوعی جایگزین عقیدۀ مسلم و قطعی مهدویت شخصی گردد تا بدین سبب مریدان آیین علی‌محمد باب، توجیهی بر ادعای مهدویت و قائمیت وی پیدا کنند.

دریغا که اصلاح دین الهی توسط بشر، خود فتنه‌ای عیان است برای اهل فضل و فضیلت، اما چه باید کرد که عامۀ مردمان، چون سپاهند که به هر سو متمایل گردند، صفحۀ روزگار دوران غیبت حجت الله الاعظم به آن‌سو سنگینی کرده تا جایی که حتی شیخ فضل‌الله نوری‌ها به دست مردم مسلمان کشته خواهند شد و شیخ هادی نجم‌آبادی‌های بابی ــ ‌ازلیِ به‌ظاهر مسلمان و داعی اصلاح دین به‌عنوان صاحبان معارف الهی مورد توجه و توسل امت اسلامی قرار می‌گیرند.

 

در معرفی میرزا یحیی دولتآبادی میخوانیم:

«میرزا یحیی دولت‌آبادی (۱۲۷۹ تا ۱۳۵۸ ق.: ۱۲۴۱ تا ۱۳۱۸ ش.) از مهمّان و اثرگذاران ایران در نیمه‌ی دوم سلطنت قاجار و نیمه‌ی نخست پادشاهی پهلوی است. با مطالعه‌ی متون گوناگون تاریخی، او را در حوزه‌های مختلف سیاسی و فرهنگی زمان خود صاحب‌نقش می‌بینیم.

وی از همان سال‌های جوانی، در اصفهان و تهران، با مخالفان حکومت قاجار آشنا شد و با گمان می‌توان گفت که با ورود به جمع پیروان سیّدجمال‌الدین افغانی در جنبش اتحاد اسلام برای نابودی دولت ناصری، تکاپوهای سیاسی ضد قاجار خود را آغاز کرد و آنها را تا کشتن ناصرالدین‌شاه قاجار به‌دست یکی از دوستان هم‌مسلک خود پی گرفت. شاید بتوان گفت که او مغز متفکر گروه کشندگان آن پادشاه بود و در هر حال نقشی بنیادین در میان ایشان داشت. وی سپس به وادی فرهنگ قدم گذاشت و از پیشگامان برپایی مدارس جدید شد و در سال‌های پس از آن، بار دیگر به عرصه‌ی تکاپوهای سیاسی ضد قاجار بازگشت و آنها را در سال‌های جنبش مشروطیت به اوج رساند به‌گونه‌ای که یکی از منفورترین کسان در نگاه محمّدعلی‌شاه قاجار شد. سال‌های زندگانی پسامشروطه‌ی او نیز همواره با کوشش‌های سیاسی یا فرهنگی همراه بود که نمود آنها را در کتاب زندگانی‌اش، حیات یحیی، می‌توان دید.

آنچه در این میان مهم بوده و در نگاه این پژوهش پیوندزننده‌ی تمام کوشش‌های اوست، باور عمیقش به آیین بیان و آموزه‌های سیّدعلی‌محمّد باب و میرزا یحیی صبح ازل است که تاکنون در تحلیل زندگانی‌اش نه‌تنها به‌گونه‌ای بایسته بروز نیافته که خواسته یا ناخواسته نادیده گرفته شده است.

یکی از اسباب این نادیدگی سیرت زندگانی خود اوست که مانند دیگر هم‌کیشان بابی و ازلی‌اش تا جای ممکن بر نهان‌زیستی و کتمان عقیده استوار بود، تاآنجاکه تاکنون، بیشتر محققان تاریخ ایران او را یک مسلمان متجدد یا یک بابی که به اسلام گرایید و در مقام جانشینی صبح ازل (جانشین باب)، دیگر ازلیان را نیز مسلمان کرد و نقطه‌ی پایان بر داستان بابیان ازلی گذاشت، می‌شناسند.»

(سیدمقداد نبوی ‌رضوی، حیات یحیای نجی، دیباچه)

موقعیت مکانی مقبره میرزا هادی دولت‌آبادی و منسوبان و پیروانش نسبت به بارگاه شیخ صدوق

 

در اهمیت این کتاب میخوانیم:

«این پژوهش روایت‌های ناگفته‌ی گوناگونی را که نگارنده از کتاب‌های چاپی کمتردیده‌شده و نسخه‌های خطی برگرفته و یا از اسناد دست‌اوّل بایگانی‌های عمومی یا مجموعه‌های خصوصی گردآورده و یا از برخی آگاهان کهنسال که میرزا یحیی دولت‌آبادی را دیده و یا از زندگانی‌اش آگاه بودند شنیده، به‌دست می‌دهد و بر این اساس، حقیقت پنهان حیات او را ـ که از سوی صبح ازل «اسم الله النجی» خوانده می‌شد ـ با بسط و تفصیل نشان می‌دهد؛ بنابراین، به مناسبت کتاب زندگانی او، حیات یحیی، که اساسش بر نهان‌نگاری و به‌دست ندادن آشکار تکاپوهای بابیان نهان‌زیست استوار است، «حیات یحیای نجی» نام می‌گیرد.»

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، دیباچه)

مستندات این کتاب:

«در اینجا، باید گفت که قسمت‌ مهمی از این پژوهش بر نگاشته‌ها و اسناد ناصر دولت‌آبادی استوار است. وی (۱۲۹۹ تا ۱۳۸۳ ش.) فرزند نصرالله فرزند میرزا احمد دولت‌آبادی بود و در سال‌های جوانی، از عموی پدر خود، میرزا یحیی دولت‌آبادی (د. ۱۳۱۸ ش.)، در تاریخ و آموزه‌های بابی بهره برده و روز پایانی حیات او نیز نزدش بود.»

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، دیباچه)

فروغ دولتآبادی در تعریف و تمجید از ناصر دولتآبادی:

«فروغ دولت‌آبادی (دختر بزرگ میرزا یحیی دولت‌آبادی) در مقدمه‌ی جلد دوم این کتاب (۱۳۲۸ ش.) که پیش از بخش‌های دیگرش چاپ شد، نوشته:

اکنون که پس از گذشتن ده سال از رحلت پدر بزرگوارم، به فضل الاهی و مجاهدت و اراده‌ی خستگی‌ناپذیر مادر فداکارم که پس فوت شوهر ارجمند خود دقیقه‌یی از خیال طبع کتب و آثار او نیاسود و همچنین، به سعی و جدیت و علاقه‌ی بی‌حدوحصر یکی از جوانان دانشمند و فعال خانواده، آقای ناصر دولت‌آبادی، که چه در زمان حیات و چه پس از مرگ پدرم عشق و علاقه‌ی بی‌پایانی به جمع‌آوری و نشر آثار او ابراز و اکنون در فراهم آوردن وسائل چاپ کتاب حیات یحیی بیش از هرکس جدیت و مساعدت نموده‌اند، موفق به تقدیم این اثر نفیس به هم‌وطنان گرامی می‌شویم.

وی سپس به اهمیت کتاب حیات یحیی در نگاه میرزا یحیی دولت‌آبادی و نیز جایگاه مهمش در نمایاندن تاریخ مشروطیت ایران پرداخته است:

نگارنده بسی شرمسار است که با قلم ناتوان و شخصیت ناچیز خود در مقابل عظمت این کتاب و نویسنده‌ی آن به خویش اجازه‌ی نوشتن مقدمه بدهد، ولی، چون شوق و لذت اینکه می‌بینم با چاپ این اثر یکی از آرزوهای پدرم برآورده شده، به من جرئت این جسارت را داده، امیدوارم خوانندگان گرامی هم عذر مرا از این نظر که محرکم مهر فرزندی است نه حس خودنمایی بپذیرند.

پدرم، مرحوم حاجی میرزا یحیی دولت‌آبادی، که هشتاد سال عمر گرانمایه‌ی خود را صرف خدمت به ملّت و مملکت نموده و حیات خویش را سراسر در راه نشر معارف و تنویر افکار عمومی و دفاع از منافع وطن و مبارزه با بیگانگان و بیگانه‌پرستان سپری ساخت، خوشبختانه معروف‌تر از آن است که من در اینجا نیازمند به معرفی و شناساندن او باشم؛ خصوصاً که او، خود، با قلم شیوای حق‌نویس، داستان زندگی پرافتخار خویش را در چهار جلد به نام حیات یحیی به رشته‌ی نگارش درآورده که کتاب حاضر جلد دوم آن است و امید است به حسن توجه و استقبال عامه، به چاپ و نشر مجلدات دیگر این اثر نفیس نیز توفیق بیابیم.

اما علت آنکه چاپ این جلد را مقدم داشتیم، این بود که در سال‌های اخیر دیده شد هم‌وطنان عزیز علاقه‌ی مخصوصی به دانستن تاریخ صدر مشروطیت ایران و چگونگی این انقلاب تاریخی ابراز و به نوشتجات و کتاب‌های مربوط به آن توجه خاصی مبذول می‌دارند و چون در این جلد، نویسنده‌ی آن ـ که خود یکی از اعضای فعال حوزه‌ی مرکزی انقلاب بوده ـ مشهودات روزانه‌ی خویش را به‌تفصیل نگاشته، بر آن شدیم که این مجلد را مقدمتاً به عنوان نمونه تقدیم علاقه‌مندان نموده، سپس، به طبع جلدهای دیگر کتاب بپردازیم. ضمناً، در اینجا، به‌طوراجمال یادآور می‌شود که جلد اوّل حیات یحیی، یک قسمت مشتمل است بر گزارش ایام شباب و دوران تحصیل نویسنده و بقیه‌ی آن تاریخ گویای تأسیس و ایجاد فرهنگ نوین ایران است و جلد سوم آن دنباله‌ی حوادث مربوط به مشروطیت را حاکی است و جلد چهارم به مهاجرت ملّیون در اوایل جنگ بین‌المللی اوّل آغاز و تا انقراض سلطنت قاجاریه و دوران پادشاهی رضاخان امتداد دارد و بدین ترتیب، چهار جلد کتاب مزبور یک دوره‌ی کامل تاریخ سیاسی ایران در نیم قرن اخیر به‌شمار می‌رود ….

فروغ دولت‌آبادی در مقدمه‌ی جلد سوم کتاب حیات یحیی (۱۳۳۰ ش.) نیز دیگربار اهمیت آن را نزد نویسنده‌اش آورده است:

پدر فقید بزرگوارم آرزو داشت خود در ایام حیات موفق به طبع و تقدیم این اثر نفیس به هم‌وطنان عزیز گردد و به همین منظور، مقدمات چاپ را خصوصاً از حیث تهیه‌ی عکس‌های تاریخی فراهم آورده بود، لکن، پاره‌ای محظورات مانع انجام منظور وی گشت. »

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، دیباچه)

میرزا هادی دولتآبادی به روایت ازلیان و مسلمانان

در این بخش به‌ دلیل جایگاه ویژۀ خاندان دولت‌آبادی در تاریخ و بیان به‌ظاهر خدمات و کمالات این خاندان در برخی از نقل‌های تاریخی، نبوی به معرفی بزرگ این خاندان بابی نهان‌زیست و نهان‌عقیده به روایت ازلیان و مسلمانان پرداخته و به قرینه‌های بسیار از مستندات فراوان، نقل‌های نهان‌نگارانه را بر‌نتافته و جهت آن را سبک زندگی نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ آیین بیان بالاخص خاندان دولت‌آبادی می‌داند.

قابل‌تأمل آنکه در مستندات بابی ــ ‌ازلی در معرفی این خاندان، اشارات مستقیم و افتخار‌آفرین به ماهیت بابی ایشان گردیده، درحالی‌که در دو روایت ذکرشده از مسلمانان در کتاب “حیات یحیای نجی”، که در بیان تاریخ دوران، عنایت به نقل‌های بابی ــ ‌ازلی داشته‌اند، ازقضا نسبت بابی به خاندان دولت‌آبادی را، به جهت احتیاط، با تردید بیان کرده‌اند که به قرینه‌های بسیار، تردید ناقلان مسلمان به‌وضوح قابل‌درک است، اما در نقلی از سیدمحمدعلی مبارکه‌ای، همسویی با نقل ناصر دولت‌آبادی را شاهد هستیم که نشان از اشراف نسبی وی به حقیقت پنهان خاندان دولت‌آبادی دارد.

میرزا یحیی دولت‌آبادی و میرزا علی‌محمد دولت‌آبادی به سال‌های جوانی

 

در کتاب از قول ناصر دولتآبادی در شرح حال میرزا هادی میخوانیم:

«مهم‌ترین اثر او شاید این است که بتوان گفت از زمان اقامت صبح ازل در قبرس تا پایان حیات، آنی از نصرت این امر و یاری صبح ازل و هواداری‌اش فارغ ننشسته و هر نصرتی در طی این مدت شده، یا او، خود، مؤسس و یا در آن سهم به‌سزائی داشته است و این جمله از آثار صبح ازل [که] درباره‌ی عظمت مقام او می‌گوید، هویداست.»

(سیدمقداد نبوی ‌رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

از مشترکات نقل‌های ازلی و اسلامی، بیان نام علمای اسلامی بزرگ زمان است که به این خاندان نسبت بابی داده و به مخالفت و طرد اینان پرداخته‌اند که خود گواه حال‌وهوای دوران است و به هر ترتیب از رفتار و کردار و تعاملات و عقاید این خاندان در دوران حیاتشان، گروهی از علما، ظن بابی‌گری داشتند که به مستندات بسیارِ آشکارشده، امروزه بر یافتۀ آنان صحه گذاشته و برخلاف نسبت‌های ناروای بابیان به این جماعت سکان‌دار عقاید حقۀ اثنی‌عشری، عیان است که این مرام بر پایۀ تحریف، تقطیع، پنهان‌کاری و وارونه‌نمایی حقیقت، استوار است.

جای شگفت است که در معرفی میرزا هادی دولت‌آبادی یک نقطۀ عطف مهم در دو روایت، به‌وضوح قابل‌رؤیت است و آن اذعان هر دو نقل به این موضوع است که وی از بزرگان، رهبران، تکاپوگران و معتقدان راستین آیین بیان بوده است که البته گاهی با ادبیات نهان‌نگارانۀ بابی بیان شده اما با پژوهش‌های واژه‌شناسی بر مبنای مستندات فراوان موجود، رمزگشایی می‌شود و از زوایای پنهان به‌صورت آشکار تغییر حالت می‌دهد.

این ماهیت عقاید، مناصب و همچنین نهان‌زیستی و نهان‌عقیدگی میرزا هادی دولت‌آبادی و خاندان او در بین علمای اسلامی، موردنکوهش شدید قرار گرفته و در بین بابیان ازلی، موردتمجید و تشویق و مباهات بوده و نشانه‌ای از استواری و صبر و پایمردی بزرگانشان بر طریق علی‌محمد باب قلمداد شده است، چراکه تبلیغ و ترویج آیین بیان آن ‌هم به‌صورت نامحسوس و پنهانی و در لباس روحانیت شیعی، در جایگاه و کرسی تدریس معارف الهی و منابر موعظۀ جماعت مسلمان اثنی‌عشری، به‌حق کاری بس دشوار و زیرکانه بوده است، به این دلیل که اگر مخاطبان مسلمان، بویی از عقاید غیرشیعی در رفتار و بیان و موعظۀ روحانی‌نمایان بابی می‌یافتند، به‌قطع تمام رشته‌هایشان پنبه شده و ماهیت نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ آنان آشکار می‌گردید و تمام منصب و جایگاه خویش را از دست داده، درنتیجه فرصت تبلیغ نامحسوس و مخفیانۀ آیین خویش را نیز از دست می‌دادند.

اصلاح دین الهی، اصلاح شریعت جعفری و روشنفکری دینی، ابزار نفوذ روحانی‌نمایان بابی نهان‌زیست در عقیده و آیین مردمان مسلمان شیعه بوده تا بدین طریق بنای عقایدی برخلاف عقیدۀ اثنی‌عشری را بر سازۀ آیین الهی و شیعی مردمان زمان بنا کنند.

بدین طریق، اینان توان بیان عقاید جدید و خلاف قرآن و روایات را به بهانۀ اصلاح آیین الهی یافته به حدی که جسارت آن را پیدا کردند که مهدویت نوعی (باور به ولادت و ظهور مهدی موعود در آینده، بدون شناخت پیشین و دقیق از شخصیت او) را جایگزین مهدویت شخصی (مشخص بودن مهدی: محمدبن‌الحسن العسکری امام دوازدهم شیعیان) نمایند و به این وسیله مدعای علی‌محمد باب را باورپذیر کنند.

این میزان از زیرکی و نبوغ همراه با بار منفی و تأثیرگذار در تاریخ و عقاید، جای شگفت است، اما امروز نشانی است برای شناخت معتقدان به عقایدی غیر از عقاید حقه اثنی‌عشریه و متمایل به عقاید بابی که حتی در لباس روحانیت شیعی از مدعیان اصلاح دین و اصلاح شریعت و از نام‌آوران روشنفکری دینی بوده‌اند.

آخرین عکس میرزا یحیی دولت‌آبادی

 

به نقل از کتاب، از قول ناصر دولتآبادی در شرح حال میرزا هادی:

«از بزرگان خصیصین و از پیروان به‌نام و وفادار صبح ازل است که نزد او مقامی بس شامخ و ارجمند داشته و در اکثر کتب و الواح صبح ازل به نام او و اهمیت مقامش و خدمات شایسته‌ای که به آیین بیان نموده، اشاره شده و صبح ازل همه‌جا مقام او را ستوده و پیروان را به پیروی از رفتار او امر فرموده است.»

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

به نقل از کتاب، از قول ناصر دولتآبادی در شرح حال میرزا هادی:

«این مرد عالی‌قدر، با آن‌همه موانع و مشکلات، روزبه‌روز دایره و حوزه‌ی بابیان تهران را توسعه داده [و] با صبح ازل ارتباط دائمی داشته، ازجمله کارها که برای تسهیل مکاتبه و مرابطه با صبح ازل انجام داده، این است که میرزا عبدالخالق‌خان وزیر را اقدام نموده که مأموریتی از طرف دولت به او در سفارت ایران در عثمانی داده بودند و او رابط بین وی و صبح ازل شده، نامه‌ها به‌وسیله‌ی او که خود از ازلیان و محل وثوق ودود بود، ردوبدل می‌نموده‌اند و بیشتر این‌گونه موفقیت‌ها را باید دانست و [حاج میرزا هادی] اوامر او را بی‌چون‌وچرا به موقع اجرا می‌گذارده و از هر جهت مورد عنایت و محل وثوق صبح ازل بوده و در میان بابیه‌ی ایران مرجعیت تامه یافته، چنان‌که الواح بسیاری به خط صبح ازل موجود است که در آنچه مؤمنان از او سؤال کرده‌اند، ضمن جواب، آن‌ها را به مراجعه به او امر کرده.»

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

ناصر دولت‌آبادی در بخش “رجال بیان” از پژوهش‌های خود و در بخش زندگانی میرزا یحیی دولت‌آبادی مفصلاً به زندگانی پدر او، میرزا هادی دولت‌آبادی به اقتباس از کتاب وی که در سن شصت‌وشش‌سالگی در وقایع زندگانی‌اش نگاشته، پرداخته است.

در مطالعۀ شرح حال میرزا هادی به استناد مستندات و روایات بابی ــ ‌ازلی، وی از اوایل حیات، تحت آموزش اشخاص بزرگ بابی و ازلی بوده است، ازجملۀ آنان آخوند ملا محمدعلی فرزند ملا محمدرضا اصفهانی است که در سفر تبلیغی ملا محمدعلی بارفروشی ملقب به قدوس (از پیروان و مبلغان نخستین علی‌محمد باب) به او و آیین بیان، ایمان آورده است.

آخوند ملا محمدعلی، به‌ظاهر، پنهانی در شهر اصفهان می‌زیسته و ازجمله بابیان نهان‌عقیده‌ای است که علمای عظام شیعی اصفهان به ماهیت بابی وی آگاه شده و طردش کردند.

از دیگر اساتید بابی و ازلی میرزا هادی دولت‌آبادی که در شرح حال خود نگاشته، می‌توان میرزا حبیب‌الله موسوی را نیز نام برد که مسبب آشنایی و قرابت او با سیدمحمد اصفهانی و پس از آن میرزا حسین‌علی نوری و صبح ازل گردید.

از افتخارات و موجبات شکرگزاری بی‌حد او، تبلیغ مادر خویش و تحت تأثیر آن، ایمان وی به آیین بیان و رویگردانی از علمای شیعی است که البته به‌عنوان “آخوندهای ظاهری” می‌توان در مکتوبات میرزا هادی دولت‌آبادی مشاهده کرد.

دراینباره ناصر دولتآبادی چنین آورده است:

«می‌نویسد: “در راه، دیدم کسی از وقایع ظهور جدید تاکنون با او سخن نگفته”، لذا، او در طی راه به تبلیغ مادر خود می‌پردازد و نتیجةً، وی را مؤمن به آیین بیان نموده و از این بابت، در کتاب خود، شکر و سپاس بی‌حد به‌جا آورده و می‌نویسد که از آن پس، وی روی دل خود را از جانب آخوندهای ظاهری به‌کلی برگردانده، به ساحت صبح ازل متوجه گردید و هم بعداً، این بانو خواهر خود، خورشیدبیگم، را ــ که عیال میرزا محمّدتقی اصفهانی (کاتب بیان) بوده ــ مؤمن می‌سازد.»

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

وی در شرح حال سفر میرزا هادی به قبرس اینطور مینویسد:

«از کاظمین، از راه حلب، با حاجی‌ها روانه‌ی مکه شده، پس از زیارت کعبه و قدری اقامت در مدینه، از راه دریا به پورت سعید رفته، از آنجا روانه‌ی قبرس می‌شود و روز بعد از ورود، در ماغوسا، حضور صبح ازل شرفیاب می‌شود. صبح ازل او را در منزل فرزند خود، آقا میرزا عبدالعلی، منزل داده، بسیار مورد عنایت قرار می‌دهد و روز بعد، خود صبح ازل بدان خانه به دیدار وی می‌رود و مدتی ودود از محضرش مستفید می‌گردد و باز شب پس از آن را، بر حسب خواهش آقا میرزا عبدالعلی، شام را صبح ازل به همان خانه رفته و حاج میرزا هادی در خدمت او بوده است و سپس، اجازه‌ی مرخصی گرفته و آقا میرزا عبدالعلی تا لب دریا وی را مشایعت کرده است.»

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

فهرست برخی ازلیان همراه با تاریخ وفات ایشان به تقویم بیانی

 

قلم صبحازل در تعریف و تمجید از میرزا هادی پس از وفات وی از مستندات ناصر دولتآبادی:

«و این است شرحی که پس از این واقعه (وفات میرزا هادی دولت آبادی)، از قلم صبح ازل درباره‌ی جناب ودود نازل شده و نسخه‌ی آن نزد اغلب ازلیان موجود است و از آن اهمیت مقام این مرد در نظر صبح ازل هویدا می‌شود:

هو الملک الوهاب. إنما الضیاء من الله و من جدک الأکبر حبیبه و رسوله و الذی ارتضاه و جعله ولیه و من الأئمة من بعده علیک یا من خصک الله لمعرفته و ألقاک ما هو خیر فی سبیل محبته و جعلک ناصراً لأمره و تابعاً لصفوته و ألبسک لباس الهدی و التقوی بعزته و رفعک فی علی الأمر بجمیل رحمته و قدّر لک ما قدّر من درجات العالیة بقدرته و رفعک لمرضاته و أسقاک من کأس جذبته و وهب لک ما أحبه عند نفسه بمنبع وهابیته و أتاک هدی و الباقیات الصالحات بمنه و رفیع لطافته. أشهد أنک نصرت دینه و رفعت کلمته و أطعت صفوته و آتیت ما أوتیت طلباً لمرتضاته و محبته و آمنت بالله خالصاً مخلصاً و صدقت خیرته. فالسلام علیک یا ناصر دین الله و ناصر النقطة نفس الله و ناصر الحجج أصفیاء الله و ناصر الوحید الأوحد عبد الله هذا الداعی إلی الله. لعن الله من آذاک و قام علیک و ظلمک فی الأمر و أسس أساس الظلم فی حقک و افتری علیک بشؤونات المؤتفکة و سر فی بلایاک و ابتهج فی ما قضی علیک و استبهج فی رزایاک. أشهد الله و رسله و صفوته و نقاط نفسه بأنک عبد مطیع صدیق أمین صادق مصدق داعی إلیه. ما صدک شیء عن سبیله و ما أغواک أحد فی طریقه و ما أخذتک لومة لائم فی الله و کنت جبلاً ثابتاً لایحرکه شیء و لایزعزعه زعزاع مزعزع من الخلق و أوذیت فی الله و نفسه حق الأذی و رأیت ما رأیت و شاهدت ما شاهدت إلی أن رجعت إلیه و أسلمت روحک فی سبیله و فزت بما فاز المقربون و سیعلم الذین ظلموا فی البیان أی منقلب ینقلبون. قد فارقتنا یا حبیب قلوبنا و وصلت إلی ما قدّر لک و فارقت أبنائک الذین أطاعوک و أحبوک و من معک و کنا و إیاهم فی احتزان و افتراق منک. إنما أشکو حزننا و بثنا إلی الله ربنا و نذکر تلقاء أحزاننا و نسأل الله بلاغ عائلتک إلی أوج الهدی و التقی و إنا لله و إنا إلیه منقلبون و إنا إلیه راجعون. قد نصرت الله سراً و علانیة و نصرت صفوته و خیرته و جاهدت فیه حق الجهاد حتی أتیک الیقین فی حین الذی قدّره لک و إنا نلحق بک آخراً و نراک باطناً. إنا لله و إنا إلیه منصرمون.»

(سیدمقداد نبوی ‌رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا هادی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

ازجمله آشنایان، دوستان و هم‌کیشان میرزا هادی به نقل از ناصر دولت‌آبادی و مناصب ایشان در آیین بیان می‌توان از این اشخاص نام برد:

ملا علی‌محمد سراج از شهداء بیان، میرزا حبیب‌الله موسوی از شهداء بیان، ملا رجب‌علی اصفهانی از شهداء بیان و ملقب به “اسم الله القهیر” از سوی باب، میرزا محمدهادی قزوینی از شهداء بیان و ملقب به “اسم‌الله الهادی” از سوی باب، سیدمحمد اصفهانی از شهداء بیان و ملقب به “اسم‌الله النبیل” از سوی صبح ازل، ملا محمدجعفر نراقی از شهداء بیان و ملقب به “اسم‌الله الرقیب” از سوی صبح ازل، شیخ هادی نجم‌آبادی از شهداء بیان، میرزا محمدباقر صدرالعلماء و ملقب به “باقرالعلم” از سوی صبح ازل، ملا محمدباقر طاری از شهداء بیان، سید مهدی سرلتی و امین الاطباء رشتی، عبدالخالق خان وزیر و غیره.

همچنین ازجمله مخالفان و دشمنان میرزا هادی دولت‌آبادی که در نقل‌های مسلمانان نیز به چشم می‌خورد می‌توان از این بزرگان نام برد:

میرزا هاشم امام جمعه، شیخ محمدتقی اصفهانی (آقا نجفی)، حاج آقا منیرالدین بروجردی و میرزا محمدحسن آشتیانی.

برای غنای مطلب در باب دوستان و دشمنان میرزا هادی دولت‌آبادی و مناصب و منابع، خوانندگان محترم را به پیوست‌های کتاب “حیات یحیای نجی” ارجاع می‌دهم.

میرزا یحیی دولتآبادی به روایت ناصر دولتآبادی

همان‌طور که پیش‌تر عرض شد ناصر دولت‌آبادی در زمان حیات میرزا یحیی با وی که عموی پدرش بود، حشر و نشر بسیار داشته تا جایی که در روز پایانی حیات میرزا، در محضر او حاضر بوده است.

این قرابت و نزدیکی باعث گردیده که وی به حقایق و منابع و مستندات بابی ــ ‌ازلی، بسیار اشراف و آگاهی پیدا کند و چون بعد از وفات میرزا یحیی درصدد ثبت و ضبط حقایق عقیده و تاریخ آیین بیان بوده، به منابع معتبری دسترسی داشته است.

ازجمله پژوهش‌های ناصر دولت‌آبادی در زمینۀ حقایق بابی، “رجال بیان” است که در شناخت ماهیت عقاید و مناصب و اهداف بزرگان نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ بابی ــ ‌ازلی، منبع بسیار موثقی تلقی می‌گردد.

ازجمله اشخاص معتقد به آیین بیان و از بزرگان و مؤثران و تکاپوگران بابی ـ ‌ازلی که جایگاه ویژه‌ای نزد شخص صبح ازل داشته و ناصر دولت‌آبادی به‌تفصیل به آن پرداخته، میرزا یحیی دولت‌آبادی است.

از ابتدا تا انتهای نقل زندگانی، وقایع، مناصب، کمالات و جایگاه میرزا یحیی دولت‌آبادی، آشکارا بر ایمان بابی وی و ارتباط و جایگاه ویژۀ او در نزد صبح ازل و تلاش درجهت اهداف و نیات و ترویج آیین علی‌محمد باب، اشارات فراوان شده و مورد مباهات گردیده است.

ازآنجایی‌که در نقل‌های تاریخی ازلیان، نهان‌نگاری در نگارش، نهادینه شده و یا آنکه امر بر آنان مشتبه گردیده و حقیقتاً عقاید رهبران بابی خود را عقاید ناب الهی و حقیقی یافته‌اند، بیان تمام خدمات، کمالات، تلاش‌ها و جان‌فشانی‌های میرزا یحیی به بیان ازلی ناصر دولت‌آبادی به قرینه‌های بسیار، تماماً به نیت تحقق آرمان و آرزوها و ترویج آیین بیان بوده است. ایشان به حیله و یا گمراهی، بروز‌ها می‌نمودند که کمال منافع مردمان ایران‌زمین در تحقق این اهداف، مستتر است و بنابراین تکاپوگران نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ بابی ــ ‌ازلی در روایات ازلی، به‌عنوان خادمان، راشدان، ازخود‌گذشتگان و وطن‌پرستان، مورد احترام قرار گرفته‌اند که با توجه به شناخت ماهیت عقاید و مناصب ناقلان و نقل‌شوندگان و منابع نقل که همگی در زمرۀ بابیان ازلی هستند، این مهم قابل‌درک است که باید این‌گونه از جانب آنان روایت گردند و طریق دیگری را نتوان تصور کرد.

بخشی از کتاب اقصی (نوشته صبح ازل و به خط وی)

رونوشت نامه تسلیت و تعزیت صبح ازل به میرزا یحیی دولت‌آبادی (نجی) به مناسبت «ارتفاع» و درگذشت میرزا هادی دولت‌آبادی

 

زیارتنامه انشائی صبح ازل برای میرزا هادی دولت‌آبادی

 

نامه‌ای از میرزا یحیی صبح ازل به میرزا یحیی دولت‌آبادی با علامت «و کان نجیا» در زمان اقامت در قبرس

 

میرزا یحیی دولت‌آبادی دانش آموختۀ مکتب پدر ازلی خویش بود و همان‌طور که میرزا هادی در تمایل به مرام و مناسک بابی، نهان‌زیست و نهان‌عقیده بود، وی نیز در طول حیات به همین شیوه، که البته سفارش اکید مراد آیین بیان بوده است، رفتار می‌نمود.

حتی در سفر به قبرس و ملاقات با میرزا‌ یحیی صبح‌ازل نیز به طریق پنهانی خویش عمل نمود و به‌عنوان سفر حج و انجام مناسک اسلامی عازم گردید و در میانۀ راه به مقصود خود که زیارت مرآت و جانشین سید‌علی‌محمد باب بود، نائل آمد تا کسی را از حقیقت عقیدۀ بابی خویش آگاه نگرداند، اما در مکتوبات به‌جای مانده در نزد مؤمنان به آیین بیان، چون ناصر دولت‌آبادی حقایق فاش شدند، گویی قصد آن داشتند که مؤمنان به آیین علی‌محمد باب را به ایمان خویش مطلع کنند، شاید سیرۀ زندگی خویش را هدایتگر بابیان نهان‌زیست گردانند.

از مکتوبات صبح‌ازل که به دست ناصر دولت‌آبادی رسیده، اوج ارزشمندی و بزرگی و احترام وی به میرزا یحیی و پدرش میرزا هادی دولت‌آبادی مشهود است، آنجا ‌که به میرزا یحیی تفویض امور می‌نماید و وی را در سکونت در منزل خویش، در اوج احترام، سفارش به آسودگی و راحتی در رفت و آمد و خورد و خوراک نموده و القاب برگزیده‌ای را در خطاب به او استفاده می‌کند که این‌ها همه گویای سرّی است مابین خاندان نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ دولت‌آبادی و جانشین آشکار سیدعلی‌محمد باب، که نقاب از ماهیت عقاید پنهان این خاندان برداشته و نیات ایشان را آشکار می‌نماید.

ناصر دولتآبادی دراینباره مینویسد:

«… چنان‌که جناب ودود در تاریخ زندگانی خود به آن اشاره کرده، حاجی میرزا یحیی به ماغوسا رفته، به حضور صبح ازل شرف‌یاب می‌شود و در این شهر مدت نسبتاً مدیدی مانده و از محضر صبح ازل ـ که بی‌نهایت به وی عنایت داشت ـ استفاضه می‌کند و از قراری که پدرش در کتاب اشاره‌شده می‌نویسد، سؤالات از صبح ازل کرده و صبح ازل حضوراً پاسخ‌های او را به آیات نزولی داده است، ولی، متأسفانه، تاکنون این اثر نفیس به دست نیامده و شاید هم از بین رفته باشد. پدر می‌نویسد: «هنگام مشرف شدن این عبد در آن محضر منیف، ذکری هم از ایشان در بعض موارد فرموده که ظاهر شد در… قبول در مقام تشرف و عالم شهود بوده» و از این باب، ودود شکر فراوان کرده است …»

(سیدمقداد نبوی ‌رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا یحیی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

نبوی با توجه به قرائن فراوان، از مستندات ناصر دولتآبادی رمزگشایی میکند:

«می‌توان گفت که مکتوب زیر در همان حدود ابتدایی رسیدن میرزا یحیی دولت‌آبادی به قبرس، از سوی صبح ازل “به افتخارش نازل شده است.” عبارت رمزی “و کان نجیاً” نسبتش با جناب نجی را گویاست:

و کان نجیاً. هو الله الکافی الملک المستعان. سبحان من سیّر بعض عباده و من خصهم بالدرجات إلی ذلک الأفق و آتاهم هدی و الباقیات و جعل الفضل یومئذ للمتقین. و قد سافر إلی الوجه من هاجر و رأی فی سبیله ما قدّر الله له و شکر الله ربه بما أصاب و إنه کان فی دین الله من المکرمین. فقد خص الله أباه بما شاء من رحمته و ألبسه بالهدی و الحق و إن الله ربک کذلک یهب الفضل من یشاء و یقدّر النور للمهتدین. و یشهد الله بما أصبت فی سبیله حین ما سافرت و نزلت فی کل أرض و یعلم الله کل ذلک و عنده کتاب حکیم. آتی رسله البینات و عبده بما شاء عند رحمته و یعلم الله ما قضی ینزل فی اللوح ما تسکن به أفئدة المخلصین. فلو حضرت هنالک قبل ذلک الیوم عسی یدبر الله أمرک و یقدّر للأمر ما ترضی به و لکن قضی الأمر و لاینفع هناک تدبیراً إلا بما یقضیه الله فانتظر أمر الله إنا کنا منتظرین. ما لنا من أمر إلا بعد إذنه یقدّر لنا آجالنا و ینزل للکل ما هو خیر و إن الله ربک یهب الفضل عباده الخاشعین. لایعزب عن الله من شیء یشهد بالحق و عنده علم کل شیء سبحانه له الخلق و إنه لقوی محیط. إن یقضی من أمر فلا مرد لتقدیره یفعل ما یشاء و إن یمسسک فی شأن له الحول و الطول و إنه لمحیط خبیر. امسک بما فی اللوح و لاتحزن فی شأن و ابهج بما یقضیه الله و اتکل علیه هو حسبک و حسب من هاجر فی سبیله سبحانه بیده الأمر و إنه لقوی حفیظ بکل شیء ما خلق و یحفظه من استحفظ به و ینصر الله من یشاء من عباده الموقنین.

هو. آنچه در لوح مسطور شده، مشهود و ملحوظ آمده. اکنون، امور از تدبیر خارج. آنچه حق ــ سبحانه ــ جاری فرماید، مردّی نبوده و جز تفویض امور به او ــ جل ذکره ــ علاجی مشهود نیست لما قضی الأمر و بلغ إلی منتهاه. البته خداوند ــ تعالی ـ را صلاحی است. در نهایت اصطبار بوده، تا آن که از معادن فضل و جود او چه جاری شود. و السلام علیکم و علی سائر المهاجرین و الملک لله رب العالمین. قل ربی الحق العدل و إنه هو ربی لا قوة إلا به و إنه لمحیط بکل شیء قدیر. »

(سیدمقداد نبوی‌ رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا یحیی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

از مستندات ناصر دولتآبادی و بیان سادۀ نبوی:

«صبح ازل، پس از سکونت میرزا یحیی دولت‌آبادی در خانه‌اش، مکتوبی دیگر برای او نگاشت و از او خواست تا آن خانه را خانه‌ی خود بداند و در آنجا، بی هیچ تکلّف، با کمال آسودگی سر کند:

هو الرقیب المستعان. یا اسم الله النجی! ینجیک الله و یحمیک و یجعلک خلفاً صالحاً لاسمه الودود! لاتظن بأنک کنت ضیفاً بل أحسب هناک بیتک و ما یعجبک فأمر به فإن هذا بیت أبیک و من فی البیت یکن فی مقام الأمهات إلا البعض فلاتکدر فی شأن و لاتحزن! اسکن کما أردت و امش کما تحب و سیّر بما تشاء ثم فی أی وقت ترید و أمر فی الأکل و الشرب! ما یعجبک فی مقامه فإنک لو تغمض بعیناک ذلک ما یحزننی و یکدر قلبی. ذلک ما نطقت و کلّمت فی ألفاظ السائرین فی أسلاک العربیة و ذلک ما یسر الناظرون به و ما إنا به مبتهجون.

دیده می‌شود که صبح ازل، اینجا، آرزو کرده که جناب نجی خلف صالح “اسم ودود خداوند” (میرزا هادی دولت‌آبادی) باشد و از او خواسته تا خود را میهمان نداند و آن خانه را خانه‌ی خود بداند، چراکه آنجا خانه‌ی پدرش است و خانم‌های خانه، جز برخی از ایشان، در مقام مادران هستند. او از جناب نجی خواسته تا آسوده‌خاطر بوده و هرجا خواست، بماند و هرجا خواست، برود و هرگاه خواست، برای خوردن و آشامیدن دستور دهد و اگر جز این کند، او را آزرده است! روشن است که این‌گونه میزبانی عنایت بسیار زیاد پیشوای بابیان به «اسم نجی خداوند» را گویاست.»

(سیدمقداد نبوی ‌رضوی، حیات یحیای نجی، میرزا یحیی دولت‌آبادی به روایت ازلیان)

سخن آخر

ادعای سیدعلی‌محمد باب فقط در صورتی قابل‌تأمل است که مهدویت ‌شخصی در اسلام و شریعت اثنی‌عشریه را به مهدویت‌ نوعی تغییر و تحریف کرد، همان‌گونه که بزرگان بابی ــ ‌ازلی نهان‌زیست، در لباس روحانیت شیعی تحت عنوان اصلاح دین و شریعت، سعی در انجام آن را داشتند اما به این امر موفق نگردیدند؛ بدین سبب که مهدویت شخصی‌ از مسلّمات قطعی و اجتناب‌ناپذیر مذهب جعفری است که بر مبنای روایات بسیار، امام مهدی علیه‌السلام، محمدبن‌الحسن العسکری علیهم‌السلام، فرزند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و نهمین فرزند معصوم اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، امام دوازدهم شیعیان و دارای حیات جسمانی و روحانی طولانی است و مهدویت اسلام فقط‌وفقط جسماً و روحاً در شخص او است و تنها قیام‌کنندۀ به امر خدا برای نجات عالم از وجود شیاطین و تاریکی‌ها و برپاکنندۀ اسلام ناب و حقیقی و در سایۀ آن عدل الهی، شخص ایشان است و لاغیر.

بابیان نهان‌عقیده سعی بر این داشتند که مهدویت نوعی را جایگزین مهدویت شخصی نمایند، تا بتوانند هرکسی چون علی‌محمد باب را در لباس مهدی موعود به‌عنوان تجلی جسمانی روح مطهر امام مهدی علیه‌السلام، بر مقام امام دوازدهم شیعیان بنشانند و از روایات ائمۀ معصومین مهر تأییدی بر این انحراف زده و عقیدۀ ناب مهدویت تشیع را به سمت و سوی عقاید بابی خویش متمایل نمایند، اما نتوانستند، چراکه بنا به تصریح فراوان روایات و به قرینه‌های بسیار، مهدویت نوعی برخلاف اصل اساسی مهدویت شیعی بوده و صاحبان این تحریف جز داعیان دروغین نیستند؛ ازاین‌رو مؤمنان به آیین بیان در طول تکاپوهای پنهانی و در لباس روحانیون شیعی درصدد تثبیت چنین مقصودی به شریعت اثنی‌‌عشری بوده و تحت عناوینی چون اصلاح دین و اصلاح شریعت و بیداری باطن و روشن‌فکری دینی و در پوشش اسلامی، سعی بر نشاندن این عقیده بر بنای عقاید حقۀ مذهب جعفری را داشته‌اند.

ازجمله سردمداران نهان‌زیست و نهان‌عقیدۀ بابی و در لباس روحانیت شیعی، خاندان دولت‌آبادی به تأسی از میرزا هادی است. میرزا هادی دولت‌آبادیِ ازلی، در لباس روحانیت شیعی و در محراب و منبر مساجد اسلامی با نهان‌عقیدگی، سعی بر کوبیدن پنهانی و نامحسوس میخ عقاید بابی در ذهن و دل و عقیدۀ مردمان زمان داشت تا معتقدان به مهدی صاحب‌الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به سمت مراد خویش بگرداند.

حقا که حیف شد هدررفت این‌همه نبوغ پیروان اهل بیان که می‌توانست صرف تبلیغ و ترویج و دفاع از حق و حقیقت گردد.

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در معرفی کتاب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…