درست در ابتدای شهریورماه امسال، بیتالعدل در نامهای پرسوزوگداز به بهائیان ایران ــ که لقب بهائیان مظلوم را برایشان به کار برد ــ ضمن مظلومنماییهای طولانی از رنج و ستم وارده به بهائیان شکوههای متعددی نمود و دست آخر به آنان وعده داد که اعضای بیتالعدل در دعاهای خود به یاد آنان خواهند بود: «…این مشتاقان نیز در هر دم و آن به یادتان مشغولیم و در هر فرصت به نیابت از شما عزیزان در نهایت تضرع به درگاه حضرتش متوسلیم و ملتمس».
طبق روال این سالها بیانیههای گنگ و مبهم بیتالعدل این بار هم بدون اشاره به دلایل ماجرا فقط به جملات شعرگونه و گاهی حماسی پرداخته و خود را فقط در حد دعاگویی برای بهائیان ایران در این ماجرا دخیل کرده است: «…در این ایام در ادعیه روزانه و مخصوص خود مرتباً به یاد شما هستند و از بارگاه حضرت متعال خالصانه رفع تعصبات و تضییقات و تبعیضات بیشماری را که با آن مواجهاید، میطلبند». به نظر میرسد دوران این نوع فراربهجلوهای گنگ و نامفهوم با چاشنی دعا و شعار گذشته باشد و حتی اگر در این پیام چندصفحهای هم امکان درج شفاف ادعاها نبود، انتظار بر این است که با صداقت و شفافیت در سایر اطلاعرسانیها، راهی بهسوی حل این مشکلات پیدا میشد.
بهعنوان مثال در این بیانیه اشارهای به مشکلات مازندران شده است (احتمالاً ماجرای روستای روشنکوه مد نظر بوده است، اگرچه نامی از آن نیاوردهاند): «اما در این راستا اتفاقات اخیر در مازندران، که حقیقتاً ادامۀ ستمی است که احبای آن سامان طی سالیان متمادی متحمل بودهاند، این بار به حدی شنیع و قبیح بود که بهدرستی میتوان گفت نهتنها دل مردمان ایران را خراشید، بلکه خاطر اهل عالم را نیز جریحهدار نمود و بر افکار عمومی در سطح بینالمللی تأثیری عمیق بر جای گذاشت. تصاویر آن مصیبتزدگان بیخانمان، ضمیر هزاران هزار نفوس را بیدار نمود و آه و فغان آن ستمدیدگان به ناله و شكوه هموطنانشان انجامید، قلوب شکسته آن مظلومان قلب هر فرد باوجدان را بفشرد و آکنده از درد و الم نمود و اشکی که بر گونههای آن اطفال معصوم بارید از چشمان بسیاری از ناظرین در اقصی نقاط دنیا نیز جاری گشت. این بیعدالتی عظیم ظرف مدتی بسیار کوتاه عکسالعملی خارقالعاده را در رسانههای جهانی سبب شد و به حمایت هممیهنان شریفتان در ابعادی بیسابقه که در فضای مجازی کاملاً مشهود بود منجر گشت. وقایع اخیر در مازندران تبدیل به نمادی از كلیة مظالمی گردید که در سراسر آن کشور بر جامعه اسم اعظم وارد شده و میشود…» طبیعی است که انتظار میرفت بیتالعدل بهعنوان مرجع اصلی بهائیان جهان ، با شرح دقیق ماوقع، خود را پایبند به شعارهای خود نشان میداد و از بهائیان میخواست که از هرگونه ساختوساز در عرصههای کشاورزی و منابع طبیعی و کلاً هرگونه تعدی به قانون بهجد خودداری کنند و همانطور که همواره در تبلیغات، خود را پایبند به قانون معرفی میکنند، از این منطق پوچ پیروی نکند که تجاوز به حریم جنگلها در شمال ایران عادی شده است و این برخورد با بهائیان حاضر در جمع خلعیدشدگان غیربهائی، کاری سختگیرانه است. متأسفانه همانطور که در متن بهوضوح مشخص است، بیتالعدل، بدون هیچ تصریحی به اصل ماجرا با به میان کشیدن پای کودکانی که هرگز در این ابنیۀ نیمهکاره ساکن نبودهاند سعی کرده است اذهان و افکار عمومی را در سراسر جهان به این واقعه معطوف نماید.
هرچند که انتظار میرفت لااقل این بار که پای محیط زیست و عرصههای طبیعی در میان است، فرار از قانون نازیبا شمرده شود و تمکین به قوانین کشور را همانند نطقهای تبلیغاتی مبلغان بهائی امری لازم و ضروری عنوان کند، اما متأسفانه بیتالعدل بدون هیچ اشارهای به مستندات قانونی، از تجاوز به حریم منابع طبیعی که پیش از آن توسط مراجع ذیصلاح منتشر شد، با جملات جانبدارانه فقط بهنوعی دنبال یارگیری بینالمللی بوده است.
این رویکرد تهییج بهائیان بدون ارائه هرگونه راهکار، درنهایت با ایجاد تقابل بهائی ــ غیربهائی باعت تنشهای اجتماعی بیشتر خواهد شد. بهجای این کار کافی بود ــ اگر چنانچه قانونشکنی اتفاق نیفتاده است ـ مستندات آن را منتشر کنند و در غیراینصورت بهائیان را به رعایت قوانین کشورهای تابعه فرا بخوانند.
دیگر موارد ذکرشده هم از همین سنخ کلیگوییها و غیرمستند مطرح کردن امور بوده است که تاکنون هیچ ثمری برای بهائیان ایران نداشته است. البته اگر برای بهائیان ایران آب نداشت، برای مظلومنمایان بهائیت در مجامع بینالمللی نان خوبی داشته است.
با پیگیری اخباری که این روزها در رسانهها شاهدیم، به موارد مشابه دیگری هم میرسیم که اگر به اندازه روشنکوه جدی نبوده اما بههرحال باعث مظلومنماییهای متعددی شده است. بهعنوان مثال ضبط ادوات آموزش موسیقی مانند میز، صندلی، ساز و… از منزل یک بهائی در گرگان ازجمله اخباری بود که بهعنوان آزار بهائیان در رسانهها به آن اشاره شده است. دراینباره هم به نظر میرسد تنها راه پایان بحران، ارائه مستندات از طرفین است. مثلاً اگر چنانچه فرد بهائی که اموالی از او ضبط شده است، مجوزهای قانونی تشکیل کلاس موسیقی در منزل را داشته و در این میان خبط و خطای قانونی رخ نداده، مستندات را ارائه دهد و اگر چنانچه مراجع قانونی ادله دال بر عدول از قانون در اختیار دارند آن را مانند ماجرای روشنکوه رسانهای سازند و اگر اقدام خلاف قانونی مانند تبلیغ بهائیت برای غیربهائیان رخ داده است، مستندات و شواهد آن را علنی سازند تا امکان هرگونه سوءاستفاده احتمالی از آن گرفته شود. چنین به نظر میرسد که فعالیت در عرصه موسیقی برای بهائیان منعی نداشته است و بهائیان به درجات بالای موسیقی تا سطح جشنوارههای ملی هم رسیدهاند و در مراجع قانونی هم رسماً فعالیت داشتهاند و بیشتر مشکلات، ناشی از تبلیغات کیش بهائی برای غیربهائیان بوده است.
در مجموع چنین مینماید که بیشترین اختلاف در این میان بهخاطر دستور بیتالعدل به بهائیان ایران برای انجام تبلیغات تهاجمی است. در این موضوع هم اگر چنانچه هدف کاستن از تنشها در میان بود بیتالعدل میتوانست با کنار گذاشتن سیاست یک بام و دو هوای خود در بیانیههایش تصریح کند که در تاریخ چنددهساله اخیر، بهائیان بارها به عدم فعالیت تشکیلاتی و تبلیغات هدفمند برای غیربهائیان متعهد شدهاند و به همین مناسبت بهائیان ایران ــ حداقل درحالحاضر ــ نباید فعالیت تبلیغ تهاجمی خود را ادامه دهند و تشکیلات بهائی در ایران بنایی بر جذب ندارد، همانطور که این التزام در حدود ۷۰ سال است که در سرزمینهای اشغالی قدس بهدقت رعایت شده است و نهتنها محافل موجود از قبیل محفل حیفا منحل شد، حتی گروههای موازی با عناوینی چون «یاران اسرائیل» نداریم. این در صورتی است که با وجود آنکه ادعا شده است: «جامعۀ بهائیان ایران برای اثبات حسن نیت و براساس اصول اعتقادی خویش در اطاعت تام از اوامر دولت و حکومت که مبانی آن قبلاً در این بیانیه تشریح گردیده، تعطیل تشکیلات بهائی را در سراسر ایران اعلام میدارد و ازاینپس تا زمانی که انشاءالله سوءتفاهمات برطرف گردد و حقایق لااقل بر ولاة امور روشن و آشکار شود، محفل ملی و کلیه محافل روحانیه محلیه و لجنات تابعۀ آنها تعطیل است و هیچ فردی عضو تشکیلات بهائی شناخته نمیشود»، اما در ایران کارهای تشکیلاتی و بعضی از وظایف محفل ملی توسط «یاران ایران» که گروهی متشکل از نه نفر از بهائیان بود انجام میشد. البته تا زمانی که اعضای فعال تشکیلات بهائی همکاری تنگاتنگی را با دشمنان اصلی تمامیت کشور و تجزیهطلبان دارند، چنین انتظاری از تشکیلات بهائی دور از انتظار است.
البته بعضی از دلسوزان نظام معتقدند که هرچند در حالت عادی انتشار ادلۀ هر بازداشت و تفتیش ممکن است زمانبر و غیرضروری و گاهی پرهزینه بهنظر برسد، اما امروزه لازم است رویه منسجمی برای اطلاعرسانی روشن و شفاف دلایل توبیخ و بازداشت بهائیان مورد اتهام ارائه شود تا جای هیچ شبههای نباشد و هرگونه اقدام احتمالی فاقد مستندات لازم، نسبت به همه شهروندان کشور محدود شود تا با حاکمیت قانون، امنیت و آرامش در کشور به مخاطره نیفتد. البته تشخیص موضوعات امنیتی و اطلاعاتی خود یک امر تخصصی است، بهخصوص آنگاه که انتهای رشتهها به حیفا ختم شود.