در سالهای اخیر اوج تلاش بیتالعدل در بهکارگیری ابزارهای جدید تبلیغات را شاهدیم. استفاده از هنر برای درگیر کردن عواطف و احساسات مخاطب بهجای استفاده از منطق و استدلال سالهاست که در دستور کار تشکیلات بهائی قرار گرفته است، و با پناه بردن به انواع شگردهای سینمایی در این سالها به اوج خود رسیده است.
در همین راستا فیلمی با عنوان «روزنهها» که نام دقیق آن «glimpses of a hundred years of endeavour» است از سوی تشکیلات بهائی رونمایی شد. این فیلم چندزبانه تبلیغاتی که شباهت بسیاری به فیلمهای انتخاباتی احزاب دارد کارگردانی خاصی ندارد و میکوشد عواطف مخاطب را مجذوب شعارهای تکراری خود کند.
از موارد متعددی چون کسلکننده بودن و نداشتن ریتم ساختاری و وجود راشهای مشابه با فیلم سرمشق عالمیان به این نتیجه میرسیم که این فیلم درحقیقت یک تولید جانبی آن فیلم است که برای مصرف داخلی تهیه و تدارک شده است و ای بسا بودجه کلانی که با امکانات هالیوودی برای ساخت فیلم ضعیف سرمشق عالمیان مصرف شد دلیل این کار بیرمق بوده باشد. البته بعید نیست ساخت این فیلم بهانهای گردد که تشکیلات بهائی وجوهی را از بهائیان طلب نماید.
فیلم با این ادعا آغاز میشود که با آموزههای بهائی، جهان جای بهتری برای زندگی مردم جهان خواهد شد و با انواع شگردهای احساسی بدون هیچ آمار و استدلالی این فرض را پایه ساختار ۶۶ دقیقهای فیلم میکند. بهراستی کدام واقعیت بیرونی تأیید میکند که جمعیت کمتر از یکدهم درصد بهائیان تغییر مثبتی در این جهان ایجاد کرده است؟ البته ایشان ناچارند که این ایده را مطرح کنند، چراکه بیش از یکونیم قرن است که باب و بهاءالله را منجی ادیان توحیدی اسلام و مسیحیت مطرح کردهاند که قرار بوده با ظهور این دو منجی، جهان روزگار بهتری داشته باشد اما واقعیت آن است که برعکس این ادعاها دو جنگ جهانی پس از این ظهور عظیم! رخ داد و در عرض یک قرن نوددرصد ثروت کل جهان در اختیار کمتر از دهدرصد از کل مردم قرار گرفته است. بهراستی کدام عقل سلیم قبول میکند که وعدههای ادیان ابراهیمی برای پایان خوش دوران زندگی بشر محقق شده است؟ این است شعبده سینما!
یکی از روشهای مصطلح تبلیغات در بهائیت، مصادرهبهمطلوب از واکنش دیگران در برخورد با مبلغان بهائی بوده است، بهاینترتیب که پیامی حضوری یا مکاتبهای حامل شعارهای دلفریب صلح و دوستی و وحدت عالم انسانی به حاکمان و دانشمندان ارسال میکنند. اگر چنانچه گیرنده پیام متوجه تبلیغات فرقهای در پشت این پیام شد و از آن روی برگردان گردید، بهعنوان یکی از دشمنان بهائیت معرفی میشود.
ولی چنانچه یک فرد مهم کوچکترین تأییدی از محتوای صلح و وحدت انسانها نشان دهد از نظر تشکیلات وی یک بهائی است و بهزودی، بهخصوص پس از مرگ وی، تشکیلات او را بهعنوان یکی از بهائیان معرفی میکند. از این قبیل افراد میتوان به ملکه رومانی اشاره کرد که با وجود تصریح خانواده وی به مسیحی بودن ایشان، باز در این فیلم از وی بهعنوان یک بهائی یاد شده است.
اصولاً حنای شعارهای انساندوستانه و حقوق بشری که حربه اصلی تشکیلات در جذب افراد به این گروه است در بیشتر از یک قرن فعالیت تبلیغاتی بهائیت در اروپا اثر چندانی نداشته است، زیرا اولاً اروپاییان بهخوبی میدانند که مبدع این سخنان کسی غیر از بهاءالله و عبدالبهاء است و ترجیح میدهند که به منابع دست اول که قصد دیگری از این سخنان ندارند مراجعه کنند. از سوی دیگر آنان میدانند برای فعالیتهای بشردوستانه و خیرخیرخواهانه لازم نیست تشکیلاتی در خارج از کشور برقرار گردد، به همین دلیل عملاً آمار جمعیت بهائیان اروپایی الاصل در هیچ کشوری از یک عدد چهاررقمی تجاوز نکرده است. البته در کنار این، برخی از رفتارهای رهبران بهائی در تمجید از شخصیتهایی مانند هیتلر و امپراطور عثمانی با وجود سانسور شدید، در این رویگردانی بیتأثیر نیست.
از دیگر خرده روایتهای این فیلم جریان منتهی به تشکیل بیتالعدل است که سعی کرده همزمان روایت خود از مرگ شوقی و تشکیل غیرمتعارف بیتالعدل را به بهائیان ارائه دهد و از ماجرای بیتالعدل بدون ولی امر و وصیتنامه نداشتن شوقی هم بهآرامی عبور کند. البته این ترفندها با وجود دسترسی به اطلاعات متناقض برای نسل جدید بهائی کارساز نخواهد بود و دایره مخاطبان این موضوعات را محدودتر خواهد کرد.
امید است جوانان بهائی با درایت و انصاف به دنبال پاسخ هزاران سؤال مطرحشده در تاریخ پیدایش بهائیت باشند و در مورد تحقق صدق گفتار بیتالعدل، خود راستیآزمایی نمایند.