محمد گوگانی، کارشناس حوزۀ دین
مهدی حبیبیدوست، کارشناس ارشد علوم حدیث
کلیدواژه: بهائیت، مارگیت واربرگ، اروپا، دانمارک، تبلیغ، تشکیلات، درآمد، جمعیت بهائی، شهروندان جهانی
چکیده
مطالعۀ توسعۀ بهائیت در کشورهای غربی، به این پرسش پاسخ میدهد که نبود موانع حکومتی برای تبلیغ آن و رفتار غیرمتعصبانۀ افراد تحت تبلیغ، چه میزان میتواند در گسترش آن آیین مؤثر باشد. با بررسی مستندات کتاب خانم واربرگ، مشاهده میشود که حتی در زمان و مکانی که این دو عامل هیچ اثر جدی بر سیاستهای تبلیغی بهائیت نداشته و باوجوداینکه از راهبردهای مختلفی همچون ارائۀ بهائیت بهعنوان دینی جدید و سپس ارائۀ آن بهصورت یک سازمان تشکیلاتی با تبلیغات بشردوستانه استفاده شده است و همچنین بهرهبرداری از تشکلهای بینالمللی مانند سازمان ملل و دفاتر بینالمللی، توفیق قابلتوجهی در توسعه آیین بهائی در غرب حاصل نشده است. در ادامۀ این مقاله، خروج از آموزههای اولیه بهاءالله و عبدالبها، برای معرفی باور بهائیت در ابتدای قرن بیستم نشان داده شده است. تغییر راهبردی به این شکل اتفاق افتاد که در ابتدا فقط آموزههای اجتماعی موردتوجه قرار گرفت و سپس بهائیت بهعنوان یک نظام آیینی امریکایی به اروپا عرضه شد. این دو تغییر گرچه قفل بهائی شدن اروپاییان را تا حدود زیادی شکست، اما حتی میسیونرهای غربی و ایرانیان مهاجر در غرب هم نتوانستند ترکیب جمعیتی بهائیان غرب را تغییر قابلتوجهی دهند؛ تا حدی که به پیشبینی خانم واربرگ در کشوری مانند دانمارک بهائیت بهزودی به شکل یک گروه مذهبی مهاجر شناخته خواهد شد؛ درحالیکه این تغییر سیاستها از سالهای میانه قرن بیستم در کشورهای کمتر توسعهیافتۀ آسیا و افریقا موفقیتهای بهتری داشت. بهنظر میرسد هدف اصلی و دلیل تأکید بیتالعدل بر اعزام میسیونرها و تبلیغ آیین بهائی در غرب، توسعه کیفی نیروی انسانی و کسب درآمدهای جدی از کشورهای ثروتمند باشد که در میان تحقیقات خانم مارگیت واربرگ مستندات خوبی برای این نظریه وجود دارد.
مقدمه
یکی از راههای شناخت بهتر باور بهائی، بررسی و مطالعۀ چگونگی ورود و توسعه بهائیت در کشورهای غربی است، چراکه نداشتن تعصبات دینی در کنار آزادی اعلام عقیده و تبلیغات بهائیان در غرب، از خواستههای تشکیلات بهائی است. به بیان سادهتر، یکی از شکایتهای مستمر مبلغان بهائی در کشورهای خاورمیانه، وجود موانع حکومتی و باورهای ذهنی مردم و جوامع مسلمان است و بارها عنوان کردهاند درصورت حذف این موانع، “افواج (مردم) بهسرعت به بهائیت معتقد خواهند شد” و بزرگترین مانع توسعه بهائیت در جهان را، نگاه متعصبانه حکومتها و مردم کشورهای مختلف عنوان کردهاند. حتی این نکته در پیامهای بیتالعدل نیز انعکاس داشته است (پیام بیتالعدل به تاریخ ۱۹ آوریل ۲۰۱۳). صرفنظر از صحت و سقم این ادعا، روشن است که این دو عامل مشکلساز، اصولاً در غرب، بهخصوص در اروپای غربی، قرنهاست که تأثیر جدی در زندگی مردم ندارد، چراکه بعد از رنسانس، مردم و حکومتها درنهایت، نگاهی پراگماتیک به دین داشته و درضمن سابقه دشمنی با بهائیت هم نداشتهاند چراکه هیچ پیشینهای از انشعاب بابی و بهائی و درگیریهای بابی ــ بهائی با جامعۀ میزبان وجود نداشته است.
در این مقاله، با استفاده از دادههای میدانی و مستندات مکتوب خانم مارگیت واربرگ، که خود یک جامعهشناس اهل دانمارک است، سعی شده نگاهی کوتاه به تاریخچۀ ورود بهائیت به اروپای غربی مطرح شود و در ضمن آن، سیاستهای تبلیغی در حدود یک قرن منتهی به نگارش کتاب خانم واربرگ مورد بررسی قرار گیرد. از سوی دیگر، با وجود موفقیت نسبی بهائیت و بیتالعدل در برخی از کشورهای آسیا و آفریقا و اقبال مردم این کشورها طبق ادعاهای تشکیلات بهائی، این سؤال مطرح است که چرا از تمرکز این فعالیتها در غرب کاسته نشده و توجه تبلیغاتی بیتالعدل در قرن بیستم همچنان معطوف به جوامع اروپایی بوده است.
ورود بهائیت به اروپا
در اواخر دوران حکومت عثمانی و کمی بعد از آن، که ارتباطات جامعه بهائی با غرب تسهیل شد، بهائیت در اروپا اغلب توسط گروههای تبلیغی (میسیونری) بهائی امریکایی، طی سالهای ۹۹ -۱۸۹۸ معرفی شد و جوامع بهائی در شهرهای لندن، منچستر، پاریس و اشتوتگارت تشکیل گردید (واربرگ، ص۱۹۱).
امروزه بیش از یک قرن از آخرین سفر عبدالبهاء به غرب گذشته و چه بسا زمان آن است که با بررسی سیاستها و اقدامات بهائیت در غرب، اثرات این سفرها و برنامهریزیها ارزیابی شود. با نگاهی به مدارک خانم واربرگ در کتاب شهروندان جهانی میتوان نشانهها و مستندات جالبی برای این مهم یافت.
در اسناد این کتاب بهروشنی میتوان مدارکی را یافت که نشان میدهد این سیاستها چه مسیری را دنبال کردهاند و به دنبال چه اهدافی بودهاند. شاید با اطلاع از این شرایط بتوان به این دو سؤال پاسخ داد که بهائیت در اروپا دنبال چه اهدافی بوده و نتیجه موردنظر سران بهائیت تا چه میزان حاصل شده است.
پس از مکاتبات و مراودات پراکنده بهاءالله با اروپاییان، ارتباط حضوری و منسجم سران بهائیت با اروپا از سفرهای عبدالبهاء آغاز شد. رویهمرفته، عبدالبهاء سه بار طی سالهای ۱۹۱۱، ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ از اروپا دیدار کرد.
با توجه به تبلیغاتی که صورت میگرفت، موفقیت اندکی بهدست آمده بود. برای مثال تا سال ۱۹۲۰، بیش از ۵۰ بهائی در بریتانیا وجود نداشت.
بهنظر میرسد جامعه بهائی آلمان به لطف فعالیت تبلیغی آلما کلاب ناخ، بهائی امریکایی متولد آلمان، فعالتر و جدیتر بود. پس از جنگ جهانی اول، جامعه بهائی آلمان دچار دودستگی و شکاف شد ولی به حیات خود ادامه داد، تا آنکه دولت هیتلری کلیه فعالیتهای بهائی را در سال ۱۹۳۷ ممنوع کرد (واربرگ، ص۱۹۲ و ۱۹۳).
در سال ۱۹۱۱ عبدالبهاء، بهعنوان بخشی از تلاش برای گسترش آیین بهائی در غرب، به لندن و پاریس سفر کرد. در پاریس او و ۱۴ بهائی ایرانی و مصری همراهش، به مدت شش هفته در یک آپارتمان اجارهای، در شماره ۴، خیابان کامون، در منطقه اعیانی آرون دیسمان، نزدیک برج ایفل و مشرف بر رودخانه سن، اقامت داشتند. عبدالبهاء برای گروههای اروپایی سخنرانی میکرد. او در سخنرانی خود در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۱، بهائیان را به تبلیغ دیدگاه هزاره آیین بهائی تشویق و تحریص نمود:
«ما برای وحدت نوع بشر تلاش و دعا میکنیم، اینکه همه نژادها تبدیل به یک نژاد شود، همه کشورها، یک کشور شوند و همه قلبها مثل یک قلب بتپد؛ تلاش مشترک برای وحدت و برادری…
شک نکنید که خدا با ماست و روزبهروز بر تعداد ما خواهد افزود و بر قدرت و سودمندی جلسات ما افزوده خواهد شد… کار کنید، با تمام قدرت برای ترویج امر بهائی در میان مردم کار کنید. مردم را به راه خدا تبلیغ کنید… پدر آسمانی خود را دوست بدارید و او را اطاعت کنید و ایمان داشته باشید که نصرت الهی به شما میرسد. با قطع و یقین به شما میگویم که دنیا را فتح خواهید کرد! تنها کافی است ایمان و صبر و شجاعت داشته باشید. این ابتدای راه است، ولی شما قطعاً پیروز خواهید شد، زیرا خدا با شما است!»
اطمینان به کمک الهی برای پیروزی هزاره، که در کلمات عبدالبهاء مشاهده میشود، عیناً در گفتارهای آتشین ملاحسین بشرویی، برای جنگجویان قلعه شیخ طبرسی، هم وجود داشت (این نکته نشان میدهد عبدالبهاء در این سفر سعی داشته با تأسی از یاران باب، بهائیان کمتعداد اروپا را تهییج و تشویق نماید). بهاءالله البته موضوع منجی و حوادث آینده را با تفسیر و برداشت خاصی که از تعالیم اسلامی داشت، از جهانبینی بابی حذف کرد. نتیجه کار عبارت بود از آیین جدید، که هدفش سازماندهی جهان روبهاتحاد و درحالظهور بود.
بههرصورت، در آن روز ماه نوامبر، بهائیان اروپایی مجبور شدند درون آن آپارتمان زیبای شماره۴ خیابان دوکامون فشرده بنشینند و به سخنان عبدالبهاء گوش بدهند. تعداد اروپاییانی که امر بهائی را تصدیق کرده بودند در آن روز به ۱۰۰ نفر نمیرسید (واربرگ، ص۱۹۱ و ۱۹۲).
این قالب تبلیغ که هماکنون هم در میان بهائیان غربی رایج است به فایرساید مشهور است. فایرساید در سطح جهانی یک روش تبلیغی مطلوب بهائیان شده است.
فایرساید یک جلسه غیررسمی است که معمولاً درخانههای خصوصی، با حضور دو تا ده نفر برگزار میشود. بهائیان تشویق میشوند که دوستان غیربهائی خود را به فایرساید بیاورند و لذا بسیار معمول است که در هر جلسه فایرساید یک یا دو غیربهائی حضور داشته باشند. ابتدا یکی از بهائیان شرکتکننده مطالب کوتاهی درباره موضوع یا فعالیت مشخصی بیان میکند، ولی خیلی زود جلسه بهصورت پرسش و پاسخ درمیآید که طی آن برخی از اصول و تعالیم بهائی برای تازهواردان و مبتدیان تبلیغ و تبیین میشود. بهائیان با شرکت در فایرسایدها، به گفتوگو و تشریح اینکه فرد بهائی چگونه باید باشد میپردازند و حضور فرد غیربهائی در آن جلسات مشکلی ایجاد نمیکند.
در اواسط دهه ۱۹۹۰، جامعه بهائی دانمارک شکل جدیدی از فایرساید را، بهصورت جلسات آزاد برای همگان، در محل بهائیسنتر، در غروب هر چهارشنبه برگزار میکرد. در این جلسات یک نفر درباره یک موضوع بهائی صحبت میکند، ولی برنامه فایرساید خصوصی نیست و آن را بهطور عمومی تبلیغ میکنند (واربرگ، ص۴۰۵ و ۴۰۶).
بر اساس مطالعهای که برد و ریمر انجام دادند، بیشتر این افراد مبتدی هرگز بهائی نخواهند شد. این دو دریافتهاند که بیش از هشتاددرصد افرادی که در جلسات بهائی شرکت کردهاند، پس ازمدتی از ادامه حضور در جلسات خودداری کردهاند. در مجموع، طبق بررسیهای خانم واربرگ در دانمارک، نرخ کارآیی جلسات فایرساید بسیار پایین و کمتراز ۱% است (واربرگ، ص۴۰۷).
البته در سالهای ابتدای این تجربه، یعنی در سفرهای عبدالبهاء به غرب، در بین سران بهائی امید زیادی وجود داشت که با توجه به آزادیهای موجود در غرب و عدم اطلاع غربیان از پیشینه منفی بهائیان، این تبلیغات مؤثر واقع شود اما بعد از ناکامی سفر اول، عبدالبهاء سعی کرد مطالب تبلیغی خود را مبتنی بر فرهنگ مسیحی تغییراتی دهد تا جذابیتهای بیشتری در آن ایجاد شود. وی در این راستا نگاه دقیقی به تعالیم مسیحی داشته است. بهعنوان مثال، به این جملات توجه کنید:
«هنوز یهود منتظر ظهور ماشیهاند و شب و روز العجل العجل میگویند. وقتی که مسیح آمد حکم به قتلش دادند و او را شهید نمودند و گفتند این مسیح شخص موعود منتظر نیست، زیرا وقتی که مسیح ظاهر شود علامات و معجزات بر حقیقتش شهادت دهند. مسیح باید از مدینۀ نامعلومی پدید شود و بر عرش داود جالس گردد و با شمشیری از فولاد و عصای آهنین حکمرانی کند، مکمّل شرایع پیغمبران خواهد بود و فاتح شرق و غرب است.» (ج. ای. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمۀ ع. بشیر إلهی، ه. رحیمی، ف. سلیمانی، EDITORA BAHA’I، ریودژانیرو، برزیل، ص ۲۴۱ و ٢٤٢ به نقل از کتاب Paris Talks صفحات ٥٤ تا ٥٦ ترجمه).
احتمالاً این مخالفت آشکار عبدالبهاء با آموزههای اسلامی (که بهعنوان خاستگاه نخستین بابیت و بهائیت مطرح میشد) به این امید بود که از آموزههای مسیحی اروپاییان بهره جسته و تجربه نسبتاً موفق باب را در استفاده از فضای ذهنی معتقدان جامعه تکرار نمایند. البته پیشتر بهاءالله ادعای مشابهی را که برای مسیحیان معتقد و کشیشان کاربرد داشته، مطرح نموده بود (بهاءالله، کتاب ایقان، مؤسّسه ملّی مطبوعات بهائی آلمان، هوفمایم، آلمان، چاپ اوّل (نشر جدید)، ۱۵۵ بدیع، ۱۳۷۷ شمسی، ۱۹۹۸ میلادی، ص۱۳ تا ۱۹) و عبدالبهاء ابتدا به دنبال تبیین این سخنان بود.
بهنظر میرسد آن دسته از افرادی که گرایش به بهائیت را مغایر با مسیحیت ندانستهاند، در بیشتر موارد، پذیرش تعالیم بهائی برایشان قابلقبول بوده است (واربرگ، ص۴۱۲). شاید بتوانیم نسل اول بهائیان دانمارک را، که خانم واربرگ در دوره پیش از اجرای موفق برنامههای میسیونری شوقی طبقهبندی میکند، از این گروه بدانیم که بیشتر نگاه دینی به بهائیت داشتند.
عبدالبهاء خیلی زود به فضای متفاوت اروپای ابتدای قرن بیستم پی برد. در آن دوران، اروپا مملو از تنشهای اجتماعی بود و رویکردی کاملاً ضدمسیحی داشت. مردم آن زمان بهشدت دینزده شده بودند و تمام آموزههای کلیسای کاتولیک را با دید علوم تجربی سنجیده و هرآنچه را که با علوم تجربی سازگار نبود بهشدت نفی میکردند. به همین جهت بود که عبدالبهاء سعی کرد آموزههای دینی را تاحدامکان با افکار عمومی تطبیق نماید. بهعنوان مثال، در کتاب بهاءالله و عصر جدید که زیر نظر مستقیم عبدالبهاء نگاشته شد و بخشهای زیادی از آن هم با توجه ویژه به مخاطب غربی به قلم خود او نوشته شد، دربارۀ بهشت و جهنم این مطالب آمده است:
«حضرت بهاءاللّه و حضرت عبدالبهاء آنچه را که در کتب مقدّسه قبل درخصوص بهشت و دوزخ نقل گردیده، مشابه داستان خلقت عالم در تورات، رمز میدانند و نه صورت ظاهر و میفرمایند که بهشت حالت کمال و دوزخ عالم نقائص است، بهشت کسب رضای الهی و انس و الفت با همگنان است و دوزخ فقدان چنین یکرنگی و الفت …» (اسلمنت، ص۲۱۳).
البته برای همنوایی با جامعه دینگریز آن دوران گامهای همدلانه دیگری نیز برداشته شد که همزمان از شرایط ملتهب آن روزگار هم بهره جسته باشد، مثلاً:
«اگر دین سبب نزاع و جدال گردد البتّه بیدینی بهتر است زیرا عدم شیء مضرّ بهتر از وجود آن است. دین علاج الهی است، درمان هر درد نوع انسانی است، مرهم هر زخمی است ولی اگر سوءاستعمال شود و سبب جنگ و جدال گردد و علّت خونریزی شود، البتّه بیدینی به (= بهتر) از دین است.» (اسلمنت، ص۱۸۰ به نقل از خطابات مبارکۀ حضرت عبدالبهاء در اروپا و امریکا، چاپ طهران صفحۀ ٢١۲؛ عبدالبهاء، مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، لجنۀ ملی نشر آثار امری، آلمان غربی، لانگنهاین، ۱۲۷ بدیع، ص۲۱۹).
از سوی دیگر با شدت بیشتری سعی شد تا جنبههای اجتماعی اقتصادی در باور بهائیت تقویت گردد. بهخصوص در دوران پرتنش سالهای پیش از جنگهای جهانی و تلاشهای بشری برای ایجاد راهکارهای اجتماعی، که دو مقوله صلح و اختلاف طبقاتی (کمونیسم) زمینه بسیاری از کنشهای اجتماعی شده بود. از این موارد در کتاب بهاءالله و عصر جدید بهوفور یافت میشود که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
«طبقات ناس مختلفاند، بعضی در نهایت غنا هستند بعضی در نهایت فقر. یکی در قصر بسیار عالی منزل دارد یکی سوراخی ندارد. یکی انواع طعام در سفرهاش حاصل است یکی نان خالی ندارد، قوت یومی ندارد و لذا اصلاح معیشت از برای بشر لازم است نه آنکه مساوات باشد بلکه اصلاح لازم است والّا مساوات ممکن نیست… جایز نیست که بعضی در نهایت غنا باشند و بعضی در نهایت فقر. باید اصلاح کرد و چنان قانونی گذارد که از برای کلّ وسعت و رفاهیّت باشد نه یکی به فقر مبتلا و نه یکی نهایت غنا را داشته باشد. مثلاً شخصی غنی که منتهی غنا را دارد نگذارد شخص دیگر منتهی فقر را داشته باشد، مراعات او را بکند تا آن هم راحت باشد. این را باید به قوانین اجرا کرد. نفس اغنیا باید خودشان زیادی مال خود را به فقرا انفاق کنند و همچنین قوانین مملکت باید نوعی باشد که به موجب شریعةاللّه هرگونه آسایش داشته باشد.» (اسلمنت، ص۱۵۹، به نقل از نطق حضرت عبدالبهاء در ١٦ نوامبر ١٩١١ در پاریس، نقل از خطابات حضرت عبدالبهاء جزء اول چاپ مصر ص ١٧٠).
موضوع اجتماعی دیگری که بعدها در دهه بیست و سی میلادی از نظر شوقی بسیار جذابتر تشخیص داده شد، مباحث صلحآمیز بودن بهائیت بود. این قبیل مفاهیم در سخنان بهاءالله هم در زمان تلاش برای سازش پس از التهابات بابی در خاورمیانه وجود داشت. بعدها عبدالبهاء نیز از این راهبرد بهره برد. در ١٧ دسامبر ١٩١٩ از عبدالبهاء اینگونه نقل میشود:
«حال صلح عمومی امری است عظیم ولی وحدت وجدان لازم است که اساس این امر عظیم گردد تا اساس متین شود و بنیان رزین گردد.» (اسلمنت، ص۱۸۸، به نقل از مکاتیب عبدالبهاء، جلد ٣، ص ١٠٢).
همچنین، در جای دیگر از کتاب بهاءالله و عصر جدید که بهعنوان یکی از کتابهای تبلیغی رایج مبلغان بهائی استفاده میشود، عبدالبهاء با بهرهگیری از باور ظهور منجی در ادیان ابراهیمی چنین گفته است:
«… در این دور بدیع، جهان جهان دیگر گردد و عالم انسانی در کمال آسایش و زینت جلوه نماید. نزاع و جدال و قتال به صلح و راستی و آشتی مبدّل خواهد گشت. در بین طوائف و امم و شعوب و دول محبّت و الفت حاصل شود و التیام و ارتباط محکم گردد. عاقبت حرب بهکلّی ممنوع شود … و صلح عمومی در قطب امکان خیمه برافرازد و شجرۀ مبارکۀ حیات چنان نشوونما نماید که بر شرق و غرب سایه افکند. اقویا و ضعفا و اغنیا و فقرا و طوائف متنازعه و ملل متعادیه که مانند گرگ و برّه و پلنگ و بزغاله و شیر و گوساله هستند در نهایت محبّت و ائتلاف و عدالت و انصاف باهم معامله نمایند و جهان از علوم و معارف و حقائق و اسرار کائنات و معرفتاللّه مملوّ خواهد گشت.» (اسلمنت، ص۱۷۹، به نقل از عبدالبهاء، مفاوضات، در باب “تفسیر اصحاح یازدهم اشعیا” ص ٥٠).
بهنظر میرسد با این ادبیات بود که محبوبیت اصلی عبدالبهاء در بین بهائیان جهان بهوجود آمد تا جایی که بسیاری از بهائیانی که خانم واربرگ از آنها طی مصاحبهها کسب اطلاع کرده، عقیده داشتند که هیچ فرد بهائی کاملتر از عبدالبها وجود نداشته است. او نمونه کامل یک فرد بهائی است (واربرگ، ص۳۵۴).
خانم واربرگ که با اغلب جامعه بهائی دانمارک مصاحبه فردبهفرد داشته در تأیید این احتمال مینویسد:
یکسوم جامعه آماری (۳۹ نفر) اظهار داشتهاند که باور و عقیده به شعارهای “وحدت نوع بشر”، “صلح جهانی” و “حکومت واحد جهانی” و امثال آنها، نقش مهمی در بهائی شدن آنها داشته است. دکترین و تعالیم بهائی، بهائیان را تشویق میکند تا فعالیت خود را روی جامعه جهانی متمرکز کرده و آن را از اولویتهای خود بدانند و کسب هویت شهروند جهانی برای آنها، یک ایدهآل جهانی محسوب میشود. عباراتی همچون “وحدت جهان” بیانگر آرا و دکترین بهائی است که در ادبیات شوقیافندی هم بر آن تأکید شده است:
«… یک جامعه جهانی، که در آن خشم و خشونت و نظامیگری ناسیونالیستی جای خود را به شهروندی جهانی آگاهانه میدهد، چنین وضعیتی، در گستردهترین حالت خود، در نظم پیشبینیشده توسط بهاءالله واقع خواهد شد، نظمی که عادلانهترین نمره عصری است که بهآهستگی به کمال میرسد…».
پیام مشابهی در مقدمه مرضیه گیل بر چاپ ۱۹۵۳ لوح ابنالذئب آمده است:
«جامعه جهانی اولویت اول او بود. در گذشته، فرد خوب تربیت کرده بود ولی اولویت و توجه اول آیین بهاءالله به ایجاد جامعه خوب است. بهاءالله بر این باور است که نظام تشکیلاتی پیشنهادی او، تنها ترتیبات مناسب بین فرد و جامعه، بین اراده آزاد و قدرت حاکمه و تنظیمکننده روابط بین آنهاست.» (واربرگ، ص۳۴۷ و ۳۴۸).
پیشینه بابی این گروه، همچنان نگرانیهایی در ذهن مستشرقان و دولتمردان غربی ایجاد میکرد که برای دفع این ذهنیت هم بارها به بیانات متفاوتی چنین مطالبی عنوان شد که درعینحال جنبه صلح آمیز بودن، فعالیت بهائیت را تقویت مینمود:
«حضرت عبدالبهاء دراینباره چنین میفرمایند: وقتیکه بهاءاللّه ظاهر شدند اعلان فرمودند که به این وسائط، تبلیغ امر ابداً جائز نه، ولو مقصد مدافعه از خود باشد. مسئلۀ تشهیر شمشیر را منسوخ فرمودند و حکم جهاد را محو نمودند …» (اسلمنت، ص۱۹۱).
این شیوههای تبلیغی بهسرعت در فضای آزاد اروپا گسترده شد و کتابها و جزوات تبلیغی به همراه مبلغان به زبانهای مختلف اروپایی منتشر شد.
در تاریخچه بهائی برای بسیاری از مبلغانی که اولین بار وارد یک کشور جدید شدهاند، صفحه خاصی اختصاص یافته است. بهویژه شوقیافندی چه در زمان حیات، یا پس از درگذشت آنان، عبارات و صفات قهرمانانهای برای آنها برمیشمرد. جوک زیر که درمیان بهائیان هم بسیار رایج است، ویژگی تنهایی مبلغان بهائی و برجستگی آنان در جامعه بهائی را نشان میدهد.
یک بهائی تصمیم میگیرد برای تبلیغ به منطقه جنوب اقیانوس آرام برود. در راه هواپیما سقوط میکند و البته فقط آن فرد بهائی زنده میماند. او با شنا خود را به جزیره کوچکی میرساند که در آنجا درختان نارگیل بود. پس او از نظر آب و غذا مشکلی نداشت. او دنبال راهی بود تا خود را از آن جزیره نجات دهد، پس روز و شب دعا میکرد و از خدا طلب کمک داشت. یک روز که کنار ساحل نشسته بود تا ماهی بگیرد یک بطری دربسته را در آب دید. با خود گفت خوب است آن را به ساحل بیاورم و پیام کمک در آن بگذارم و دوباره آن را به دست امواج دریا بسپارم تا شاید کسی آن را پیدا کند و به کمکم بیاید. مرد بهائی خود را به آب زد و بطری را به ساحل آورد. وقتی آن را باز کرد با تعجب پیامی در آن دید که نوشته بود “همان جا که هستی بمان. شوقیافندی” (واربرگ، ص۴۱۲).
ورود و گسترش بهائیت در دانمارک
در یک جامعه آزاد، مثل دانمارک، تصمیم برای بهائی شدن، آزاد و مجاز است. بهائی شدن یک پروسه شخصی و آزاد است که محیط اجتماعی هم برآن تأثیرگذار است. از سوی جامعه بیرونی اجبار و تبعیضی برای بهائی شدن یا ترک جامعه بهائی وجود ندارد (واربرگ، ص۳۳۱). پس دانستن علل توفیق یا عدم توفیق بهائیت در آن شرایط میتواند شناخت مناسبی از شرایط بهائیت را به دیگران بدهد. باتوجهبه ارتباط نزدیک خانم واربرگ با جامعه دانمارک بهعنوان نمونهای از جوامع غربی، داستان ورود و گسترش بهائیت در دانمارک که همراه با اطلاعات مناسبی از روند توسعه بهائیت در اروپا است، نمونۀ قابل توجهی برای مطالعه است. چنانچه خود واربرگ در فصل ۹ کتاب مینویسد: نمودار جمعیتی جامعه بهائی دانمارک خاص و ویژه نیست. بلکه عمدتاً بیانگر کشورهای شمال غرب اروپا است (واربرگ، ص۴۲۰). همچنین مطالعات میدانی در خارج از کشور دانمارک و مصاحبه با بهائیان ایرانی و غربی طی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، گویای آن است که بسیاری از رفتار و روحیات بهائیان دانمارک با بهائیان سایر کشورها مشترک است. همچنین این نکته روشن میشود که طی دهههای مذکور، و حتی امروز، بسیاری از رفتارهای جمعی بهائیان تا حد زیادی، برای بهائیان دانمارک نیز صدق میکند (واربرگ، ص۳۳۲).
اولین بهائی دانمارکی
داستان ۲۲ سال اول بهائیت در دانمارک، قصه خانم یوهان سورن سِن، یک زن شیفته و پرتلاش (۱۹۸۸-۱۸۹۱م) است. او پرستار بیمارستان بود و طی اقامتی در هونولولو، در سال ۱۹۲۵، بهائی شده بود. او همان سال به دانمارک بازگشت و چون تنها فرد بهائی در کشور بود برای اخذ راهنمایی و پشتیبانی شروع به مکاتبه با شوقیافندی کرد. او که از حمایت و تأکید شوقی به وجد آمده بود، با توصیه او بیشتر وقت و پول و انرژی خود را صرف ترجمه و چاپ و نشر ادبیات بهائی به زبان دانمارکی کرد. بااینحال، ترجمهها و کتب او تأثیر خاصی نداشت و فقط بعد از جنگ جهانی دوم و رسیدن مهاجران امریکایی تازهنفس بود که تعداد بهائیان از یک نفر فراتر رفت.
ناکامی یوهان سورن سِن در اروپا، غیرعادی نبود. عرضه و ارائه بهائیت در دانمارک، نروژ و ایسلند بهوسیلۀ خانمهای مجرد و بومی همان کشورها ــ که بهعنوان بخشی از فعالیت و مأموریت خویش، کتب و متون بهائی را ترجمه کردند ــ آغاز شد. بااینهمه، این سه خانم برای سالهای طولانی، توفیقی در جلب دیگران به بهائیت در کشورهای خود نداشتند (واربرگ، ص۲۲۹ و ۲۳۰).
مطالعه وضعیت یوهان سورن سِن بر اساس مدل دوگانه حوزه جهانی نشان میدهد که او فرد بهائی تنهایی بود که رابطهای با محفل ملی بهائی نداشت، زیرا ناتوان از تشکیل چنین محفلی بود. ارتباط او با نهادهای بینالمللی بهائی (مکاتبات با شوقیافندی) و جلسات و ملاقات با بهائیان سایر کشورها بود (واربرگ، ص۲۳۳).
در همان زمان، یعنی درسال ۱۹۲۵ خانم ژان استانار(jean stannard) دفتر بینالمللی بهائی را در شهر ژنو سوئیس تأسیس کرد. تأسیس دفتری در ژنو ــ شهر جامعه ملل ــ پیشنهاد شوقیافندی بود و خانم استانار موفق به کسب مجوز برای تأسیس آن، بهصورت یک “انجمن بینالمللی” و عضویتش در “فدراسیون جنبشهای بینالمللی” گردید. این امر موجب کسب رسمیت “دفتر بهائی” در جامعه ملل و امکان حضور آن در جلسات عمومی جامعه ملل شد. هدف اصلی “دفتر”، فعالیت بهعنوان مرکز توزیع بینالمللی آثار و ادبیات بهائی به کشورهای اروپایی و نیز یک مرکز بینالمللی برای بهائیان اروپا بود.
دفتر بینالمللی بهائی زیر نظر مستقیم شوقیافندی اداره میشد. او با پرداخت بخشی از هزینههای اداره دفتر و سپس پرداخت تمام هزینههای اجرایی آن، علاقه خود را به فعالیت دفتر نشان داده بود. فعالیت دفتر هم بهظاهر موفقیتآمیز بود؛ جلسات عمومی هفتگی، گاهی با حضور سخنرانان میهمان و نیز برگزاری کنفرانسهای زبان اسپرانتو درسالهای ۱۹۲۵ و۱۹۲۶٫
نامههای خانم آن لینچ (Anne Lynch) ــ که مدت ۱۸ سال در آن دفتر مشغول به کار بود ــ از دوران مدیریت اقتدارگرا و بیحاصل شوقیافندی حکایت دارد. با توجه به پیشرفت ناچیز بهائیت در اروپا، بین دو جنگ اول و دوم جهانی، بهنظر میرسد که دفتر بینالمللی بهائی، بیشتر یک جنبۀ سمبولیک برای بهائیان اروپا داشته است. وجود و ارتباط آن با جامعه ملل، موجب شد تا بهائیان، حداقل در چشم خود بهائیان، بهعنوان یک سازمان بینالمللی، بهنظر برسند. (واربرگ، ص ۵۰۰)
بسیار منطقی است که وقتی شوقی کارنامه افرادی مانند سورن سن و استانار را در نتیجه طرحهای آن دوران دیده باشد و چنین ناکامی بزرگی را در ازای این مقدار هزینه و سرمایه متوجه شده باشد، سبک و روش کلی تبلیغات را متحول کرده و برنامه جدیدی را جایگزین کرده باشد، برنامهای که نوع تبلیغات بهکل تغییر کرده و روشهای تهاجمی سازمانی جایگزین شده باشد.
یکی دیگر از فرازهای زندگی سورن سن مشارکتهای بینالمللی اوست. در سال ۱۹۲۷، در سفر تبلیغی مبلّغ سرشناس و معروف بهائی مارتا روت به دانمارک، سورن سن او را همراهی کرد.
در سال ۱۹۲۹، یوهان سورن سِن، سفری طولانی به حیفا و قاهره کرد. در ۱۹۳۲، او بابت ترجمه کتب بهائی، از امریکا کمک مالی دریافت کرد. طی سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ او در موارد مختلف، ملاقاتهایی ازجمله با خانم و آقای رُومر، آقا و خانم ایروین، مارتا روت، یوحنا شوربات، خانم گلدمان و خانم اریکسِن داشت که همه آنها علاقهمند و شیفته خدمت و تبلیغ در جهت گسترش آیین جهانی جدید بودند (واربرگ، ص۲۳۳).
یوهان سورن سِن در اولین مکاتبه با شوقیفندی، علاقه عمیق خود را به دریافت کتب و مطالب بیشتر بهائی و قرار دادن آنها در اختیار سایر دانمارکیها ابراز کرد تا آنان را با بهائیت آشنا سازد. شوقیافندی مطالبی را برای او ارسال و او را تشویق کرد که به زبان دانمارکی ترجمه کند (واربرگ، ص ۲۳۴).
در سال ۱۹۳۲، یوهان سورن سِن با پرفسور آرتور کریستین سن، استاد زبانشناسی پارسی اهل دانمارک، که به بهائیان ایران علاقهمند بود و مقالاتی درباره آنان منتشر کرده بود، تماس گرفت. بهنظر میرسد کریستین سن به درخواست سورن سِن (با هماهنگی شوقیافندی)، ترجمه او از کتاب دکتر اسلمنت به نام “بهاءالله و عصر جدید” را در یك نشریه دانماركی معرفی کرد (واربرگ، ص ۲۳۵).
این کتاب درحقیقت برای معرفی بهائیت به اروپاییان انتخاب شده بود و چندین بار به زبانهای مختلف هم ترجمه شده است و درنهایت سورن سِن به شوقی پیشنهاد کرد تا ترجمه کتاب ایقان بهاءالله از فارسی به دانمارکی به کریستین سن سپرده شود. شوقیافندی علیرغم آنکه بهتازگی ترجمه انگلیسی خود را از کتاب ایقان به پایان رسانده بود از پیشنهاد خانم سورن سن حمایت و او را تشویق نمود (واربرگ، ص ۲۳۵).
این رفتار شوقی دربارۀ ترجمه ایقان و همینطور اقدام او برای ترجمه ایقان نشان میدهد که او هنوز در آن دوران چنین کارهایی را برای جذب به بهائیت مؤثر میدانست، اما چنانچه بعدتر خواهد آمد شوقی در آینده با تکیه بر رفتارهای آمریکایی، نوعی سبک زندگی را برای ویترین تبلیغات مبلغان بهائی آمریکایی جایگزین کرد. بااینحال کریستین سن خیلی محترمانه از انجام ترجمه سر باز زد و خانم سورن سِن را به دستیار جوانش کاژ بار (۱۹۷۰-۱۸۹۶) ارجاع داد. کاژ بار پذیرفت تا در قبال دریافت ۶۰۰ کرون دانمارک (۸۰ یورو) کتاب ایقان را از فارسی به دانمارکی ترجمه کند. او همچنین موافقت کرد تا دو کتاب دیگر بهائی را نیز از زبان فارسی به دانمارکی ترجمه کند. کار ترجمه بسیار طول کشید و در سال ۱۹۴۹ بود که کاژ بار به کریستین سن خبر داد ترجمه ایقان به اتمام رسیده است (واربرگ، ص ۲۳۵).
یوهان سورن سن، در سال ۱۹۴۵، با پزشکی به نام دکتر هوگ ازدواج کرد و از کپنهاگ به شهرهای دیگری نقل مکان کرد (آنها در چند شهر مختلف اقامت کردند). درواقع او یک زندگی عادی را دنبال کرد و پس از پایان جنگ جهانی دوّم، نقش درجه دوّمی در تاسیس جامعه بهائی دانمارک داشت (واربرگ، ص ۲۳۳).
در آن دوران در بقیه کشورهای اروپایی (دانمارک، نروژ، سوئد، هلند، بلژیک، لوکزامبورک، سوئیس، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال) تا قبل ار جنگ جهانی دوم، تعداد بهائیان جمعاً حدود ۶۰ نفر بود.بسیاری از این بهائیان، که بهطور پراکنده و مجزا، در کشورهای خود زندگی میکردند، با بهائیان سایر کشورها ارتباط داشتند و نوعی جامعه اروپایی بهائی را تشکیل داده بودند (واربرگ، ص ۱۹۳).
باور این گروه به بهائیت از نوع باور به مسیحیت بود و دیدگاهی دینگونه به بهائیت داشتند، اما بهمرورزمان، شوقی به کماثر بودن چنین دیدگاهی در جذب افراد جدید معتقد شد. در همین سالها بود که شوقی با تغییر رویکرد تبلیغی، برنامههای هفتساله را برای توسعه بهائیت با محور مبلّغان آمریکایی درنظر گرفت.
پس از جنگ جهانی دوّم، یک برنامه نظاممند تبلیغی بهائی در اروپا آغاز شد. این اقدام از سوی شوقی افندی و طی برنامه هفتساله دوم امریکای شمالی (۱۹۵۳-۱۹۴۶) صورت گرفت که یکی از اهداف تعیینشده برای جامعه بهائی امریکایی “فعالیت تبلیغی نظاممند در اروپای جنگزده و از نظر روانی تضعیفشده” بود. لذا در سال ۱۹۴۶ “کمیته تبلیغ اروپا” در مرکز بهائی در ویلمت شیکاگو (مركز جامعه بهائیان امریكا) ایجاد شد. ریاست کمیته با خانم ادنا ترو (Miss Edna M. True) بود و کمیته زیرنظر محفل امریکا فعالیت میکرد. یک دفتر معاضدت اروپایی هم به ریاست خانم اتی گراف (Mrs. Etty Graeffe) در ژنو تأسیس شد، شهری که از سال ۱۹۲۵ دفتر بینالمللی بهائی در آن تأسیس شده بود ولی عملاً در دوره جنگ فعالیتی نداشت.
اولین بار، درسال ۱۹۴۶، ادنا ترو و اتی گراف یک تور اروپا گذاشتند و جوامع بهائی در کشورهای مختلف اروپایی را بازدید کردند. مسؤولیت کمیته تبلیغ اروپا هماهنگی فعالیتهای تبلیغی در ۱۰ کشور”هدف” در اروپا بود، که عبارت بودند از” دانمارک، نروژ، سوئد، هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، سوئیس، ایتالیا، اسپانیا و پرتقال”. گروهها و میسیونهای تبلیغی امریکایی، تحت عنوان “مهاجر” به این کشورها اعزام شدند و بهطورمنظم با ادنا ترو مکاتبه میکردند و او هماهنگی تأمین منابع مالی و ارسال مهاجر را بهعهده داشت. گروههای تبلیغی موفق شدند در آن کشورها جمعیت پایدار بهائی ایجاد کنند (واربرگ، ص ۲۰۱ و ۲۰۲).
شوقیافندی بهعنوان بخشی از برنامه دوم هفتساله ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۲، به جامعه بهائیان امریکا مأموریت داد تا در چند کشور اروپایی، ازجمله دانمارک، جامعه بهائی تاسیس کند. این مسؤولیت تحت نظارت و هماهنگی “کمیته تبلیغ اروپایی” که در مقابل محفل ملّی روحانی امریکا پاسخگو بود، انجام میگرفت. چندین مهاجر امریکایی و چند مبلغ سیار به دانمارک اعزام شدند و هریک برای مدتی در آنجا ماندند (واربرگ، ص ۲۳۷).
درواقع عملاً تمام مبلغان سیّار و گروههای تبلیغی، امریکایی بودند و تمام امور اداری و مکاتبات به انگلیسی انجام میشد. این بدان معنی است که بهائیت اگرچه منشاء ایرانی داشت، ولی آنچه که در اروپا به نام آیین بهائی عرضه شد، درواقع یک “آیین امریکایی” بود. ازایننظر، آیین بهائی (همچون بسیاری از جنبشهای آیینی و عرفانی هندی) به هنگام ورود به اروپا، نه از کشور مبدأ خود، بلکه از طریق امریکا، عرضه شد.
در دهه ۱۹۵۰، کمیته تبلیغات اروپایی در امریكا، مسؤول مستقیم امور اروپا بود و تشکیلات بهائی حیفا نفوذ و دخالت غیرمستقیم داشت. البته افراد بهصورت فردی میتوانستند با شوقیافندی مکاتبه کنند، ولی او همواره جزئیات کار تبلیغی را رعایت میکرد.
برای مثال، درسال ۱۹۴۹، بحثی درباره نانسی گیتز، یک بهائی امریكایی مهاجر، که از دانمارک به گرینلند اعزام شده بود، ایجاد میشود. افراد و تشکیلات مکاتبهکننده عبارتند از: نانسی گیتز، دگمار دُل، محفل محلّی کپنهاگ، کمیته اروپا (ادنا ترو)، محفل ملی بهائیان ایالات متحده امریكا، محفل ملی کانادا (که محفل همکار با گرینلند در بحث تبلیغ بود) و شوقیافندی. این مثال نشان میدهد که اولاً شوقیافندی در جزئیات فعالیتهای تبلیغی حتی یك فرد و بیشتر دخالت داشت؛ ثانیاً تشکیلات بهائی در جهان چه میزان فعالیت اداری و بوروکراتیک انجام میدهد (واربرگ، ص ۲۰۳).
صرفنظر از اینکه مدل جدید نظام شوقیافندی شباهتی به ادعاهای نخستین بهاءالله و عبدالبهاء نداشت، راهبرد جدید شوقی در اتوریته تشکیلات برای برخی از اروپاییان تا امروز مؤثر بوده است، هرچند چنین دیدگاهی برای افراد بسیار محدودی ایجاد شده است. بهعنوان مثال، در بین مصاحبهشوندگان خانم واربرگ برخی چنین ادبیاتی داشتهاند:
بهائیت در تصمیمگیری درباره اموری که صرفاً به خودم مربوط نیست، به من کمک میکند. یک نوع زیستن است، ما زندگی و تمدنی داریم که در آن دیگر از شکنجه و رقابتهای شرمآور خبری نیست (واربرگ، ص۳۴۸). (درنظر داشته باشیم که این دیدگاه، بهعنوان محصول تبلیغات مستمر، درنهایت برای چنددهنفر در یک کشور مانند دانمارک ایجاد شده بود).
بهنظر میرسد این سیاست شوقی برای استفاده از مبلغان امریکایی برای شکستن مقاومت افکار عمومی در پذیرش یک آیین شرقی بوده باشد تا بلکه قفل توسعه امر بهائی در اروپای غربی شکسته شود. البته این مقدار تأکید برای نفود در اروپای غربی جای سؤال دارد که چرا باوجود موفقیت نسبتاً بیشتر مبلغان در کشورهای افریقایی و سایر کشورهای توسعهنیافته جهان، باز شوقی و بیتالعدل تلاش و هزینه زیادی برای این جمعیت صرف میکردند؟
جامعه بهائی دانمارک ۲۰۰۱-۱۹۴۹
تلاشهای میسیونری بهائی، طی سالهای ۱۹۵۰-۱۹۴۷، تعداد بهائیان دانمارکی را به ۳۵ رساند. این آمار بالاتر از میانگین سایر مناطق اروپا بود، چراکه تا مارس ۱۹۵۰، تعداد کل نوکیشان بهائی در ۱۰ کشور هدف اروپایی جمعاً ۲۳۸ نفر بوده است. البته باید درنظر داشت که جمعیت کل این کشورها ۲۵ برابر جمعیت دانمارک بهتنهایی بوده است. لذا اگر قرار بود تعداد نوبهائیان دانمارکی متناسب با جمعیت کشور باشد، میباید تعداد آنها ۱۰ نفر میبود. نکته مهمتر آنکه هیچکدام از آنها بعداً از عضویت جامعه بهائی خارج نشدند؛ البته تعدادی از آنها به کشورهای دیگر رفتند. زمانی که الینور هالیبا در سال ۱۹۴۸ برای تبلیغ به کشور هلند اعزام شد، داگمار دُل تنها فرد مبلغ باتجربه بهائی باقیمانده در دانمارک بود.
سیاست جدید شوقی در تبلیغ بهائیت در غرب توانسته بود بهائیت را از شکست کامل برنامه تبلیغاتی خارج کند تا حدی که بالأخره بعد از حدود ۴۰ سال حضور بهائیت در دانمارک در ۲۱ آوریل ۱۹۴۹، بهائیان دانمارک، اولین تشکیلات خود، محفل محلّی کپنهاگ، را انتخاب کردند، یک کلاس اطفال بهائی راهاندازی شد و با برگزاری سومین کنفرانس تبلیغ بهائی اروپایی طی ۲۷-۲۴ جولای ۱۹۵۰ و اولین مدرسه تبلیغی تابستانه اروپایی، در روزهای ۳۰-۲۸ جولای ۱۹۵۰، بهائیان دانمارک تقویت شدند. کنفرانس و مدرسه تابستانه در اِلسینور برگزار و ۱۷۷ بهائی از ۲۲ کشور اروپایی در آنجا حضور یافتند. همه برنامههای فوق در کپنهاگ و دور از محل زندگی یوهان سورن سِن بود. او تأثیر ناچیزی در توسعه امر داشت و برایش مشکل بود که خود را با نظام و تشکیلات امری انطباق دهد. او قبلاً تنها بهائی دانمارک بود و این امتیاز را داشت که مستقیماً با شوقیافندی مکاتبه کند اما حالا میدید که بهائیان جوان توجه چندانی به زن سالمند ساکن شهرستانها نمیکنند: “سایر بهائیان فکر میکنند که آنها کار را شروع کردهاند ولی چنین چیزی نیست، من اولین نفربودم.” (مصاحبه با یوهان سورن سِن،۱۱مارس ۱۹۸۰). او ناراحت و متأسف بود که چرا به خاطر مقررات، عضو محفل روحانی محلی نشد (زیرا او در جوتاند زندگی میکرد). بهنظر میرسد سوان سن نتوانسته بود خود را با تعریف جدید بهائیت، که در حقیقت سیستم تشکیلات را جایگزین باور گذشته میکرد، انطباق دهد. اگر بخواهیم از تعریف و اصطلاحات ماکس وبر استفاده کنیم باید بگوییم که نهادینه شدن و عادی شدن دیانت برای یوهان سورن سن مشکل آفرین شد. او بقیه عمر خود (او در سال۱۹۸۸ درگذشت) را بهصورت تقریباً ایزوله و جدا از جامعه بهائی دانمارک گذراند، اگرچه جامعه بهائی بعدها عکس او را در مرکز بهائی کپنهاگ آویخت (واربرگ، ص ۲۴۳ و ۲۴۴).
در نیمه دوم دهه ۱۹۵۰ تعداد بهائیها حدود ۵۰ نفر بود. از دیگر علائم بحران، استعفا و خروج یکی از اولین افراد بهائی در سال ۱۹۵۳ از جامعه بهائی بود. سال بعد هم ۱۲ نفر دیگر از جامعه بهائی خارج شدند. (واربرگ، ص ۲۴۵) دلیل آن را شاید بتوان شرایط مشابه سورن سن برای آنان تصور کرد.
در همان دوران دهه ۱۹۵۰، تشکیلات اداری بهائی در حیفا، تغییراتی در نظام اداری بهائیان اروپا ایجاد کرد و از بیشتر جوامع بهائی اروپایی خواست تا تشکیلات خود را بر اساس ضوابط شهری و کشوری خود برپا کنند (واربرگ، ص ۲۴۵).
«جامعه بینالمللی بهائی» در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد و تا سال ۱۹۶۷، درواقع این اصطلاح به جامعه بهائیان امریکا اشاره داشت. همچنین زمانی که بهائیان، بهعنوان یک سازمان جهانی، بهطور رسمی با دولتها، سازمان ملل و سازمانهای غیربهائی ارتباط برقرار میکنند، از عنوان «جامعه بینالمللی بهائی» استفاده میکنند. بهطورکلّی، «جامعه بینالمللی بهائی» را میتوان یک سازمان غیردولتی بینالمللی، که دربرگیرنده و نماینده اعضای دیانت بهائی در جهان است، توصیف کرد. این سازمان دارای ۲ دفتر روابط عمومی، یکی در نیویورک، در کنارسازمان ملل و دیگری در حیفا است. این دفاتر تابع بیتالعدل جهانی بوده و توسط آن اداره میشوند (واربرگ، ص ۲۱۰).
این تحول و توسعه برای جامعه کوچک بهائیان که عادت کرده بودند سالهای طولانی در کنار یکدیگر کار کنند، انطباق سختی بود و بعضی از آنها لب به اعتراض گشودند که ساختار تشکیلاتی بر مجموعه دینی غلبه یافته است.
این احساس نامطلوب بهائیان دانمارک، در بین سایر جوامع بهائی اروپایی، همچون ایتالیا و سوئیس (۲ کشوری که محفل ملی مشترک داشتند) نیز احساس میشد. این موضوع بهخوبی در مکاتبات آنها با تشکیلات بهائی در حیفا و بالعکس، حس میشود. برخی از این مشکلات در اولین سال برنامه هفتساله (۴۴-۱۹۳۷) در کانادا نیز تجربه شد. باتوجهبه تشکیل محافل محلی جدید و جدا شدن برخی افراد فعال، بسیاری از محافل نتوانستند در سالهای بعد، روی پای خود بایستند (واربرگ، ص ۲۴۵ و ۲۴۶).
در مجموع میتوان این نارضایتی را به خاطر مغایرت بین شعارهایی که ابتدای امر برای جذب افرادی مانند سورن سن به بهائیت صورت گرفته بود و نظام جدید پیشنهادی بهائیت دستهبندی کرد. اغلب این افراد تصور میکردند بهائی بودن نوع جذابتر و امروزیتر مسیحی بودن است.
خانم واربرگ هم بهعنوان یک جامعهشناس معتقد است اجرای سیاست جدید و ایجاد تشکیلات پیچیدهتر در جامعه کوچک بهائیان دانمارک، که کمتراز ۵۰ نفر عضو داشت، زودهنگام بود (واربرگ، ص ۲۴۶).
آنها تأکید میکنند که همکاری آنها با غیربهائیان باید درجهت کمک به بهرهبرداری از حوزهها و مناطق بکر تبلیغی باشد یا به شناسائی وسیعتر بهائیت در بین مقامات تصمیمگیرنده کشوری کمک نماید. از این منظر، بهائیان فرقی با دیگر گروههای تبلیغی ندارند که میخواهند تعداد اعضا و همچنین تأثیر خود را در جامعه زیاد نمایند (واربرگ، ص۴۷۵ و ۴۷۶).
برای مثال، در سالهای ۱۹۵۰-۱۹۴۷، ۳۲ بهائی جدید در دانمارک تسجیل شدند. تا اول مارس ۱۹۵۰ تعداد افرادی که در این ۱۰ کشور به آیین بهائی گرویدند، به عدد ۲۳۸ نفر رسید.
تعداد بهائیان اروپایی در آن دوره بهقدری کم بود که روابط و ارتباط بین آنها معمولاً غیررسمی و خصوصی بود، بهطوری که یکی از بهائیان دانمارک در اشاره به جامعه بهائی دانمارک میگوید “خانوده ما”. در عمل، بهائیان اروپا، بهجای تشکیل تعدادی جامعه ملی بهائی، یک جامعه بینالمللی تشکیل دادند. این همان کاری است که جنبشهای مذهبی نوین، با اعضای اندک و پراکنده، انجام میدهند (واربرگ، ص۲۰۲).
فعالیتهای تبلیغی و میسیونری کاریزماتیک
شوقیافندی توجه و تمرکز خود را بر ایجاد نظام اداری در امریکا قرار داد؛ جایی که پس از ایران، در آن زمان، جمعیت بهائی قابلتوجهی وجود داشت (۱۵۰۰ نفر در دهه ۱۹۲۰). او تلاش زیادی برای تثبیت اقتدار و حاکمیت رهبری محافل روحانی ملّی در میان بهائیان کرد. این یک فرایند تحولّی بود که البته بدون مخالفت داخلی هم نبود. بعضی از بهائیان امریکا به رسمیت یافتن تشکیلات اعتراض داشتند، خصوصاً در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ اقتدار محفل ملّی مورداعتراض و محل مناقشه بود.
در نتیجۀ اجرای سیاستهای شوقیافندی، جامعه بهائیان امریکا، نقش برتر و حاکم در توسعه بهائیان در غرب یافت و در نیمه اول قرن بیستم بسیاری از استانداردهای سازمانی و تشکیلاتی خود را به کرسی نشاند. درواقع، شوقی اعلام کرد که امریکا شایستگی دارد بهعنوان مهد اداری امر بهائی شناخته شود و این همان چیزی است که بهاءالله پیشبینی کرده بود و مرکز عهدومیثاق (عبدالبهاء) آرزوی آن را داشت (واربرگ، ص۱۹۷ و ۱۹۸).
در میان میسیونرها و مبلغان آمریکایی، خانمها داگمار دُل و النور هالیبا بیشترین تأثیر را بر بهائیان اولیه داشتند. یکی از بهائیان اولیه در نامهای به رئیس کمیته تبلیغات اروپایی، خانم اِدنا ترو، نوشت: “داگمار در متقاعد کردن مردم به اینکه بهائیت و تبلیغات تنها و دردسترسترین کاری است که هر فرد باید انجام دهد، فوقالعاده بود.”
النور هالیبا نیز کارش جالب و دقیقاً متناسب با روحیات مردم دانمارک بود: “النور در اینجا موردتوجه و علاقه همه بهائیان و نیز بسیاری از افراد غیربهائی است. او شخصیت فوقالعادهای دارد و روش خاصی برای معرفی امر دارد که بسیار موردتوجه مردم ماست.” علاوهبراین، مصاحبه من با بهائیانی که این دو زن امریکایی را ملاقات کرده بودند حکایت از آن داشت که آنها شخصیتی برونگرا داشتند که به آنها در جذب نوبهائیان دانمارکی کمک زیادی میکرد.
این دو زن درعینحال خصوصیات کاملاً متفاوتی داشتند. الینور هالیبا را برای من “زنی آلامد، با موهای قرمز، لباسهای شیک و ظاهری جذاب” توصیف کردند. او هنرپیشه سینما بود که با هنرمندی ازدواج کرده و سپس از او جدا شده بود. او اگرچه ۵۸ سال سن داشت ولی آنچنان آرایش میکرد و لباس میپوشید که مردم دانمارک از هنرپیشههای هالیوودی انتظار داشتند. داگمار دُل با او کاملاً فرق داشت. یک تیپ روشنفکر، با ظاهری ملایم، لباس ساده و کفش پاشنهکوتاه. او آنقدر در نظر بهائیان دانمارک محترم بود که پس از مرگش در سال ۱۹۵۲، جامعه بهائی دانمارک، بنیادی به نام او تأسیس کرد. جامعه بهائی دانمارک، در سال ۱۹۹۸، پنجاهمین سال ورود او به دانمارک را گرامی داشت.
آن دو امریکایی و عقایدی که مطرح کردند موردتوجه کسانی قرار گرفتند که بیشتر به موضوعات بشردوستانه توجه داشتند و نه ایدههای دینی. افرادی دارای نگرش بینالمللی و علاقهمند به تماس و ارتباط با میسیونرهای امریکایی و مبلغان سیار از کشورهای مختلف. از نظر آنها گروههای تبلیغی و میسیونری بهائی، نمایشگر دنیای جدید و ایدهآلهای جدیدی برای جامعه بود. برای مثال، برای آنها مهم بوده که داگمار دُل و النور، هر دو زنانی میانسال و مجرد بودند. در اواخر دهه ۱۹۴۰، دیدن زنان مجردی که همچون آن دو زن بهائی تا آن حد استقلال را به نمایش بگذارند، معمول نبود. افراد طرفدار حقوق زنان و تساوی، غالباً عضو سازمانهای ایدهآلیستی، چون لیگ بینالمللی زنان طرفدار صلح و آزادی، یا “یک جهان” یا “صندوق نجات کودکان” بودند. بهائیان امریکایی در جلسات این گروهها حضور یافته و برای آنها صحبت میکردند و در آنجا بود که بهائیان آینده، برای اولین بار مطالبی درباره بهائیت شنیدند.
مشابهتهای تکاندهندهای بین روشی که بهائیان اولیه از آن طریق به بهائیت گرویدند و روشی که گروههای تبلیغی و میسیونری مسیحی در قرنهای ۱۹ و ۲۰ در کشورهای آفریقایی برای جلب افراد بهکار میبستند، وجود دارد. بهطورکلی، بهنظر میرسد کسانی که به بهائیان گرویدند بیشتر تحتتأثیر رفتار فرهنگی و سبک زندگی مبلغان و میسیونرها قرار گرفتند. دانمارکیها شیفته سبک و رفتار مستقل و ایدهآلیستی امریکاییهای بهائی بودند، درست همانگونه که آفریقاییها مجذوب قدرت اروپاییها، سواد و تحصیل و فرهنگ “مدرنیته” آنان شدند. نکته مهم دیگر آنکه امریکاییها با حضور و گفتوگو در سازمانهای ایدهآلیستی، خود را با سنتهای فرهنگی دانمارک هماهنگ و همسان مینمودند. میسیونرهای مسیحی هم هنگامیکه مسیحیت را طی پروسه اِوانجلی کردن، با آداب و سنن فرهنگی محلی تطبیق دادند، روش و شیوه مشابهی را در آفریقا و امریکای جنوبی بهکار بستند.
مکاتبات متعدد بین داگمار دُل، میسیونر بهائی امریکایی در دانمارک و رئیس کمیته تبلیغ اروپایی در امریکا، خانم ادنا ترو، بهخوبی مشخص میکند که دگمار دُل همواره محور، مرکز و فرد مؤثر در میان بهائیان دانمارک بوده است. او درباره همه جزئیات فعالیت گروه تبلیغی (میسیون)، همه فعالیتهای برنامهریزیشده گروه، تسجیل اعضای جدید، درباره مشکلات داخل گروه و نیز تجربیات مثبت بین گروه، چه نوکیشان دانمارکی و چه مهاجران، به ادنا ترو و کمیته اروپایی تبلیغ گزارش داده است. او نیز هر زمان که احتیاج بود از ادنا ترو درخواست کمک، راهنمایی، کتاب و پول میکرد.
داگمار دُل در یکی از نامههایش به ادنا ترو، درباره تشکیل جلسه بهائی در منزل مسکونیاش توضیح مفصلی میدهد. بهائیان دانمارکی عصر آمدند، برخی دیگر برای شام و برخی کمی دیرتر، درنهایت ۱۷ نفر بهائی در جلسه حاضر شدند. آن یك جلسه غیررسمی بود و داگمار دل، در آن مجلس شبانه، مركز و محور شادی دوستان بهائی بود. شرح و گزارش او از آن مجلس، مشابه توصیفی است که بسیاری از بهائیان اولیه دانمارک از داگمار دُل بهعنوان نقطه ثقل و مرکز الهامبخش جامعه بهائی دانمارک میکنند. “او توجه همه را به خود جلب میکرد. هر وقت میخواستی میتوانستی به دیدن او بروی و او همیشه برای شما وقت داشت.” به قول جواشیم واچ “او نسبت به همه بهائیان نوعی سلطه و اتوریته روانی داشت؛ حتی نسبت به نانسی گیت، یک مبلغ جوان بهائی، که برای مدتی با او همخانه بود.”
هرگاه فردی به کیش بهائی در میآمد، داگمار دُل طی نامهای، با ضمیمه کردن “کارت تصدیق امر” موضوع را به اطلاع کمیته تبلیغ اروپایی میرساند. طی مدت کوتاهی پس از آن، فرد تازهبهائی، نامهای با امضای ادنا ترو، رئیس کمیته تبلیغات اروپایی دریافت میکرد. این پروسه نوعی حسّ وابستگی و تعلق به یک جامعه جهانی به او میداد. همچنین نشان میداد که جوامع بهائی غربی متکی بر عضویت فردی و ثبت و ضبط است. دیگر اینکه بهائیت دینی فراملّی و کاملاً سازمانیافته و تشکیلاتی است. متن این نامهها هم جالب است. در پاراگراف اوّل، جملههایی با اقتباس از نوشته شوقیافندی مثل: “قلب ما مالامال از محبت…”، “دیانت محبوب ما”، “بالاترین نعمت…” حالت گروهی و دستهجمعی دیانت بهائی، “نظم جدید در جهان…” به چشم میخورد.
پاراگراف دوّم حاکی است که فرد تازهبهائی کتاب کوچکی حاوی مطالب و نوشتارهای بهائی به زبان انگلیسی، و نه به زبان دانمارکی، دریافت میکند. این اقدام برخلاف همه تلاشهای یوهان سورن سِن برای ترجمه کتب اصلی بهائی به زبان نروژی بوده و هنوز هم دلایل نادیده گرفتن تلاش و اقدامات سورن سِن روشن نیست. فرد تازهبهائی همچنین ۲ عکس دریافت میکرد، یکی تصویری از عبدالبهاء و دیگری از مشرق الاذکار ویلمت، نزدیک شیکاگو. همه این موارد گویای آن بود که ورود فرد تازهبهائی به یک سازمان جهانی ــ فارغ از جنبههای ملّی ــ خوشامدگویی شده است (واربرگ، ص ۲۳۸ تا ۲۴۲).
به عبارت دیگر، عصاره تمام سیاستهای ابلاغشده از سوی شوقیافندی در این فرایند تبریک خلاصه شده است، نکاتی همچون:
- استفاده از عناصر احساسی تشویقکننده و تهییجکننده که در سیاست اولیه عبدالبهاء انتخاب شد (شکل متکامل اقدامات باب و بهاءالله).
- نشان دادن منش تشکیلاتی و اتوریته سازمانیافته مد نظر شوقی و ایجاد حس هویت تشکیلاتی.
- استفاده از زبان انگلیسی (مورداستفاده آمریکاییان) برای نشان دادن ماهیت امریکایی این باور.
- اشاره به عنصر معماری و استفاده کامل از زبان تصویر (تصاویر مشرق الاذکار و عبدالبهاء).
مهاجرت ایرانیان طی سالهای ۱۹۷۱-۱۹۶۱
شوقیافندی چندین نوبت از بهائیان، خصوصاً بهائیان امریکا و ایران، خواسته بود تا به کشورهایی که نیاز شدید به خون تازه دارند، مهاجرت نمایند. بهائیان امریکایی مهاجر نقشی اساسی در تأسیس جامعه بهائیان دانمارک داشتند، درحالیکه ایرانیان اندکی به دانمارک رفتند و خیلی زود آنجا را ترک کردند. اعزام و حضور گروه میسیونری و تبلیغی هفدهنفره ایرانی به دانمارک، در سال ۱۹۶۱، به معنای هجوم بهائیان خارجی دارای دانش و بینش و تجربه دینی، در سطح غیرقابلباوری برای بهائیان دانمارکی بود. بهائیان ایرانی، عموماً در خانواده بهائی به دنیا آمده بودند و عقیده آنها بخش جداییناپذیر پیشینه فرهنگی آنها بود. بنابراین وابستگی و حمایت دینی آنها بیشتر بود؛ درحالیکه بهائیان دانمارکی چنین احساسی نداشتند، آنها در بزرگسالی و با تصمیم خود بهائی شده بودند. ازاینرو، این دو گروه، بهائیان دانمارکی بومی و مهاجران ایرانی، به لحاظ رفتار و نگرش دینی، باهم متفاوت بودند. در رضوان ۱۹۶۲ تعداد بهائیان دانمارک به ۶۰ نفر رسید و آنها توانستند ۵ محفل محّلی تشکیل دهند. بهاینترتیب هدف مندرج در برنامه دهساله (۱۹۶۳-۱۹۵۳) حاصل شد و در رضوان ۱۹۶۲، بهائیان محفل ملّی دانمارک را تشکیل دادند؛ درنتیجه، جامعه بهائی دانمارک توانست در سال ۱۹۶۳ نماینده خود را برای انتخاب اولین بیتالعدل جهانی به حیفا بفرستد (واربرگ، ص ۲۴۶ و ۲۴۷).
تعداد ۶۰ بهائی بعد از نیمقرن فعالیت تبلیغی در دانمارک، در مقایسه با فقط یک بهائی در اوایل قرن بیستم عدد قابلتوجهی است، اما در مجموع نمیتوان آن را یک موفقیت دانست، بهویژه، وقتی به حجم فعالیتهای تبلیغی بهائیان در دانمارک توجه شود، چنین آماری قطعاً افتخارآمیز نخواهد بود، آن هم در کشوری که مردم متعصبی ندارد و دولت هم مخالفتی با تبلیغات بهائیان بروز نمیدهد. بااینحال، پافشاری مبلغان بهائی در تبلیغ، نشان از برنامهای خاص دارد، زیرا اگر فقط یک مبلغ به جنگلهای استوایی رفته بود، در زمانی بسیار کوتاهتر و با هزینهای بسیار کمتر، دهها برابر این رقم بهائی جدید تسجیل شده بودند.
رشد سریع در دهه ۱۹۷۰
با تکمیل ساختار تبلیغاتی بهائیت و ایجاد شبکه منسجم میسیونری و بیش از ۵۰ سال تجربه عملی با سعی و خطا، وقت آن رسیده بود که با ایجاد یک زمینه مساعد اجتماعی، روند بهائی شدن مردم در اروپای غربی با سرعت به اعداد میلیونی برسد زیرا میل به مذهب پس از شورش اجتماعی سالهای ۶۹-۱۹۶۸ در جوانها بیدار شده بود. این موج در همه جوامع اروپایی هم ظاهر شد اما درنهایت طی ۳ سال ۱۹۷۴-۱۹۷۱ اعضای آنها ۷۰% افزایش یافت. طی این مدت ۸۰ دانمارکی، که اکثر آنها جوان و مجرد بودند، بهائی شدند. مطالعه جامعه امریکا نیز نشان میدهد که در آن برهه اکثر افراد بهائیشده، جوانان مجرد و تحصیلکرده بودند.
موج جدید، موجب شد تا بهائیان دانمارک به دو نسل تقسیم شوند: نسل قدیم که با شبکه و پیوند غیررسمی با یکدیگر مرتبط بودند و بهائیان جدید، که هنوز ارتباط شخصی قوی با سایر بهائیان نداشتند. احتمالاً تعداد قابلتوجهی از این تازهبهائیان هرگز ارتباط مستحکمی با جامعه بهائی دانمارک پیدا نکردند، زیرا آمار ترک جامعه بهائی از یک نفر در دهه ۱۹۶۰، به چهارده نفر در سالهای ۷۳-۱۹۷۲ و ده نفر در سالهای ۴-۱۹۷۳ رسید؛ یعنی بین ترک جامعه بهائی و تغییر استراتژی تبلیغی بهائیت هم ارتباط معناداری وجود دارد. از طرفی تعداد محافل هم که در سال ۱۹۷۳ به ۱۰ رسیده بود، در سالهای بعد به ۸ محفل کاهش یافت.
نمودار ۱ ــ ۶ کتاب، توسعه و افزایش اعضای بهائیان در پنج کشور اروپای غربی را نشان میدهد؛ کشورهای انگلستان، سوئد، هلند، آلمان غربی و دانمارک. علاوه بر نوکیشان بهائی دهه ۱۹۷۰، مهاجرت بهائیان غیردانمارکی نقش زیادی در گسترش تشکیلات اداری داشت. تعداد ایرانیان و بهائیان سایر ملّیتها در دانمارک هم طی دهه ۱۹۷۰، دوبرابر شد (واربرگ ص۲۴۷ تا۲۵۰).
با نظر به این اصل مهم که مهاجرت بهائیان به کشورها معمولاً با دستور و هماهنگی تشکیلات مقدور است، میتوان تصور کرد که در این مقطع تصمیم گرفته شد تا با وارد کردن بهائیان غیراروپایی به این مناطق، روند جمعیتسازی بهائیان تسریع شود تا این مرحله طبق برنامه وارد مرحلۀ بعدی شود. شوقی در دستورهای خود نام این مرحله از مراحل هفتگانه حاکمیت بر کشورها را، «رسمیت» نهاده بود که در ادامه، این روند آشکار خواهد شد.
نمودار ۱-۶ توسعه جمعیتی پنج کشور اروپای شمالی در دوره ۱۹۹۲- ۱۹۶۰
دریافت رسمیت از حکومت ۱۹۷۹-۱۹۷۲
طی دهه ۱۹۷۰، عادیسازی رهبری در جامعه بهائی دانمارک، تا حدی براثر افزایش بهائیان و کاهش ارتباط غیررسمی بین آنها، مورد توجه بیشتر قرار گرفت. جامعه بهائی دانمارک، پس از آن به دنبال تثبیت جایگاه خود بهعنوان یک جامعه دینی سازمانیافته، از طریق کسب اجازه و شناسایی دولت، برآمد.
محفل ملّی بهائیان دانمارک قبلاً خود را بهعنوان یک مؤسسه ثبت کرده بود، ولی این موضوع تأثیری در قانونمندی و رسمیت جامعه بهائی دانمارک نداشت. در دانمارک، چنین رسمیت قانونی، فقط از طریق یک پارگراف در قانون ازدواج، مورخ ۱۹۶۹ حاصل میشود.
پیشینه تاریخی این پروسه غیرمستقیم در اولین قانون اساسی آزاد مورخ ۱۸۴۹ دانمارک ریشه دارد، که به کلیساهای پروتستانی ــ اوانجلیک، جایگاه ملّی داد. بااینحال، وجود یک جمله در قانون اساسی موجب شده که موقعیت سایر گروههای دینی فقط بهوسیلۀ قانون تعیین شود. این جمله در قانون اساسیهای بعدی نیز تکرار شده، ولی قانونی درجهت تعیین موقعیت گروههای دینی تصویب نشده است. بااینوجود، چند جامعه دینی سنتی از طریق “فرمان اداری” موفق به کسب موقعیت “جامعه دینی رسمیتیافته” شدهاند (حدود ۲۰ گروه دینی). این شناسایی بدان معنی است که “قرارداد و مراسم ازدواج این گروههای دینی”، ارزش حقوقی مشابه ازدواج کلیسای لوتری- اوانجلیک دارد و نیز مبنایی است برای امتیازهایی چون معافیت مالیاتی اراضی و ساختمانها و نیز تبرّعات و کمکهای اعضاء. البته این نوع معافیتها همواره برای بیتالعدل اهمیت بالایی داشته است. با تصویب قانون ازدواج سال ۱۹۶۹، دیگر جوامع دینی “جدید”، امتیاز و موقعیتی شبیه آنچه در بالا ذکر شد بهدست نخواهند آورد. بااینحال اگر یک گروه دینی، از طریق وزارت امور روحانیت، حق انجام مراسم ازدواج برای کشیش، یا هر فرد متخصص دیگری، که از سوی افراد آن گروه تأیید شود، بگیرد، میتواند “بهطور غیررسمی”، شناسایی و رسمیت بگیرد. بنابراین این حق نه به خود گروه دینی، بلکه به افراد خاصی داده میشود که بتوانند مراسم ازدواج کلیسایی را برگزار کنند. البته، نتیجه عملی، همچون معافیت مالیاتی، زمانی به گروه دینی اعطاء میشود که حداقل یکی از “کشیشهای” آن گروه، حق برگزاری مراسم خاص ازدواج رسمی را کسب نماید.
در سال ۱۹۷۲، منشی محفل ملّی بهائیان دانمارک با وزارت امور روحانیت مکاتبه کرد تا شرایط و موارد تحقق انجام مراسم ازدواج برای بهائیان دانمارک را بیان کند.[۱] این نامه شروع یک مکاتبه طولانی بین طرفین بود که در سال ۱۹۷۹ به پایان رسید و وزارت روحانیت به جامعه بهائی دانمارک اجازه انجام مراسم قانونی ازدواج را داد مشروط بر آنکه جامعه بهائی یک مراسم و تشریفات ازدواج را تشریح و فرموله کند و در هر مورد یک درخواست به وزارت امور روحانیت ارسال نماید.[۲] باتوجهبه ضدیت شدید ایدئولوژی بهائی با طبقۀ روحانی، شاید مضحک و خندهدار بهنظر برسد که جامعۀ بهائی دانمارک، بهعنوان بخشی از پروسه ازدواج، و برای آنکه نوعی شناسایی و رسمیت کسب کند، ناگزیر شد برای بعضی افراد خود وظایف طبقه روحانی تعریف کند و آنها را برای این سمت منصوب نماید (واربرگ، ص ۲۵۰ تا ۲۵۲).
این تضاد بهوجودآمده بین آموزههای دینی و سیستم تشکیلاتی، بهراحتی با برتری موضع تشکیلاتی به پایان رسید. یعنی بهائیت در دانمارک، برای کسب رسمیت و دریافت معافیتهای مالی، حاضر شد از یکی از اصول تبلیغاتی خود، که آن را بهعنوان برتری و مزیت بزرگی نسبت به سایر ادیان مطرح میکرد، چشمپوشی کند و اقرار کند که بهائیت هم دارای طبقه روحانی کشیشگونه است که متکفل امور معنوی و اجرای آیینهای بهائی است. البته در واقعیت، سالها بود که این نقش به محافل نهنفره و گروهها (لجنهها)ی تحت امر سپرده شده بود، اما این اقرار از سوی بیتالعدل در کل جهان بیسابقه است.
شاید اگر چنین وضعیتی در هر کشور غیراروپایی ایجاد میشد، باعث مناقشات بینالمللی بزرگی میشد، اما چنان که مشخص است ارزش به رسمیت شناخته شدن و موضوعات مالی در یک کشور اروپایی برای بهائیت بسیار بیشتر از این بوده است.
به دنبال رشد سریع در نیمه اول دهه ۱۹۷۰، در اواخر آن دهه، جامعه بهائی دچار رکود جمعیتی شد، اگرچه از ۱۹۸۰، یک روند کند، ولی پایدار، در رشد جامعه بهائی دانمارک مشاهده میشود. در رضوان ۲۰۰۲، گزارش شده که ۲۵۷ بهائی بالای ۱۵سال در دانمارک زندگی میکنند.[۳] البته افزایش آمار اعضا، منجر به افزایش قدرت سازمان جامعه بهائی دانمارک نشد. طی دوره ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۲، تعداد محافل محلی افزایش نیافت، بلکه در حدود ۹ محفل باقی ماند.[۴] طی برنامه هفتساله ۸۶ -۱۹۷۹ مجموعهای از اهداف کمی و کیفی برای جوامع بهائی درنظر گرفته شده بود، از جمله قرار بود که تعداد محافل دانمارک به ۱۵ برسد؛ هدفی که هرگز محقق نشد. طی برنامه سهساله ۹۶-۱۹۹۳ نیز مقرر گردید تعداد محافل محلی دانمارک به ۱۳ برسد، که ۳تای آنها در شهرکهای بیرون منطقه بزرگ شهر کپنهاگ باشد؛[۵] این هدف نیز تحقق نیافت. برعکس تعداد محافل به هشت کاهش یافت و تعداد محافل استانی هم از چهار به دو کاهش یافت. باتوجهبه اهداف برنامهها، میتوان گفت که اهداف رشد تحقق نیافت (واربرگ، ص ۲۵۳).
پژوهشهای خانم واربرگ با سناریوهای گوناگون جمعیتی نشان میدهد که در آینده جامعه بهائی دانمارک بهصورت یک گروه مذهبی مهاجر در خواهند آمد، چیزی شبیه گروه احمدیه در دانمارک. اولین فرد دانمارکی در سال ۱۹۵۵ به احمدیه گروید. در ۱۰ سال حضور احمدیه در دانمارک، دانمارکیهای زیادی به آنها جذب شدند، ولی الان تقریباً یک گروه مذهبی پاکستانی تلقی میشوند. درسال ۱۹۹۴ تقریباً ۳۵۰ نفر عضو گروه دینی احمدیه دانمارک بودند که فقط ۳۰ نفر از آنها دانمارکی بودند.[۶] دراینصورت باید بپذیریم که تبلیغ جامعه بهائی دانمارک در بین اجتماع دانمارک تأثیر کمتری خواهد گذاشت (واربرگ، ص۲۷۹).
مردم ممکن است به دلایل مختلف گروه دینی را ترک کنند
نرخ رشد ناچیز گرایش افراد دانمارکی به بهائیت، بیشک یک موضوع جدی است. درعینحال باید دانست که وابستگی و عضویت در جامعه بهائی امری پیچیده و بیشتر از صِرف شرکت در جلسات است. برای مثال، من شخصاً افرادی را میشناسم که قبلاً بهائی بودند و دلیل ترک بهائیت را عدم باور به خداوند در بهائیت میدانند. برخی از روشنفکران بهائی در امریکا و انگلستان، بدین دلیل از بهائیت کنارهگیری کردهاند که با خطمشی بهائی نسبت به مطالعات آکادمیک درباره بهائیت موافق نیستند. این دلیل ربطی به میزان مشارکت در برنامههای دینی ندارد و باید علل و انگیزههای عمیقتری را برای کنارهگیری و ترک آنها یافت.
به نظر خانم واربرگ نیز افراد ممکن است بنا به دلایل موجه متعددی، گروه اجتماعی خود را ترک کنند و آن دلایل در کتابهای جامعهشناسی نیامده باشد (واربرگ، ص ۲۸۴). این موضوع میتواند ریشه در نوع آموزههای بهائی داشته باشد.
بهائیان بدون شک حضور چشمگیری در اجلاس زمین سازمان ملل متحد داشتند؛ حضوری که بهمراتب فراتر از نسبت جمعیتی آنها بود. بهنظر میرسد فعالیت بهائیان در اجلاسهای ریودوژانیرو و کپنهاگ بهصورت حرفهای سازماندهی و چیده شده بود و جامعه بینالمللی بهائی به خاطر فعالیت لابیگری و تأثیر عملکردش، نمره قابلقبول گرفته است. بهائیان بر کار روی محور اصلی تمرکز و تلاش کردند تا رهبران فکری اجلاس را تحتتأثیر قرار دهند و مطرح کردند که اصول و تعالیم بهائی پاسخهای احتمالی به مباحث و موضوعات مطروحه در اجلاس را ارائه میکند. درعینحال، این راهبرد بهطور همزمان این احساس را در درون خود بهائیان بهوجود میآورد که تعالیم آنها موردتوجه و پذیرش کسانی قرارگرفته که نظرات ایشان نهایتاً از سوی اکثریت مردم جهان پذیرفته خواهد شد!
البته این استراتژی ممکن است نتایج معکوس هم داشته باشد. جیم بکفورد در کتابش درباره دین در جامعه مدرن کنونی، اینطور جمعبندی میکند که “امروزه بهتر است دین را یک عنصر و مقوله فرهنگی بدانیم، تا یک نهاد و مؤسسه اجتماعی.”[۷] درعینحال، همانگونه که درخصوص “اجلاسیه زمین” در سال ۱۹۹۲، در ریودوژانیرو، گفتیم اقبال و پذیرش گسترده زمانی اتفاق میافتد که باور و اعتقاد به بهاءالله جزئی از پیام نباشد. در آنجا، در قسمت “مهمترین چالش” بهائیان ناچار شدند جملهای را که در آن نام بهاءالله آمده بود، حذف کنند. مثل سایر گروههای فعال و حاضر در حوزه همکاری با سازمانهای غیردولتی، بهنظر میرسد بهائیان نیز برای کسب نفوذ، ناگزیر از پذیرش وجهه سکولار خودخواستهای هستند؛ به این معنا که بهائیان سابقه و پیشینه دینی خود را کمرنگ، و وجهه سکولار و غیردینی خودرا پررنگ عرضه میکنند.
این مطلبی است که یکی از بهائیان دانمارکی در مصاحبۀ خود آن را در عبارت دیگری مطرح کرد:
والدین من گفتند که آنها خیلی از مطالب بهائی را قبول دارند، ولی این دلیل نمیشود که آنها عضو یک کلوب (بهائی) شوند.[۸]
بنابراین، ریسک استراتژی بهائیان این است که آنها ممکن است از حیث پذیرش دیدگاه خود و اقبال مردمی موفق شوند، ولی مشروط بر مسکوت گذاشتن این نکته که بهائیان به دنبال عرضه آیینی هستند که به همراه خود برنامهای برای تغییر و اصلاح جهان دارد. مردم این سؤال ساده را میپرسند: اگر شما تصور میکنید که میتوانید از طریق نهادها و کانالهای سیاسی موجود و موردقبول همگان، به بهبود و اصلاح اوضاع جهان کمک نمایید، دیگر چه نیازی به بهائی شدن است؟ (واربرگ، ص۵۱۴).
شاید توجه به پاسخ این پرسش علت اصلی عدم اقبال به بهائیت در اروپا را روشن کند، آن هم در شرایط وجود آزادیهای گسترده تبلیغی، سرمایهگذاری و برنامهریزیهای گستردهای که تاکنون در اروپا صرف شده است و طی سالهای متعدد هزاران مبلغ در این کشورها فعال بودهاند.
بهائیت اعزام مبلغ گستردهای به کشورهای اروپایی داشته است، یعنی ۱۵ برابر بیش از نسبت مهاجران استرالیایی و ۵۰ برابر بیش از نسبت مهاجرت بینالمللی آفریقائیان بهائی؛ ولی تأثیر این سرمایهگذاری بزرگ تقریباً ناچیز و هیچ بوده و اروپا کمترین رشد و افزایش جمعیت را نسبت به سایر قارهها داشته است. تأثیر مهاجرتها در دانمارک حتی نسبت به اروپا هم کمتر بوده است. باوجودآنکه سعی شده از شرایط سیاسی موجود استفاده شود، مثلاً بهنظر میرسد که پس از فرو ریختن دیوار برلین، بیشتر این مهاجران و فعالیت تبلیغی آنها در اروپای شرقی صورت گرفته باشد (واربرگ، ص۴۰۹) اما توفیق چندانی حاصل نشده است.
در طول دهه ۱۹۹۰ بهائیان اروپایی رشد اندکی داشتند، ولی اطلاعات و نمودار جمعیتی دانمارک نشان میدهد که تمام این رشد براثر مهاجرت صورت گرفته است. در میان بهائیان بومی دانمارک، میزان تسجیل پایین و اندک و تعداد کنارهگیری از جامعه زیاد بود، لذا رشد و توسعهای اتفاق نیفتاد. جدا از سکون و ثبات در تعداد بهائیان بومی دانمارک، فرایند کنونی به پیر شدن جامعه بهائی دانمارک منجر شده، بهنحوی که میانگین سنّی آنها در سال ۱۹۹۹ بیشتر از میانگین سنیّ جمعیت دانمارک بود (واربرگ، ص۴۲۰). البته به نظر خانم واربرگ نمودار جمعیتی جامعه بهائی دانمارک خاص و ویژه نیست؛ بلکه عمدتاً بیانگر کشورهای شمال غرب اروپا است (واربرگ، ص۴۲۰). در مقیاس جهانی، بهنظر میرسد که شرایط بحرانیتر باشد و کاهش شدید تعداد محافل محلّی و کاهش قابلملاحظه فعالیت در بیشتر مناطق جهان نشانههای آن است. این امر احتمالاً ناشی از راهبرد تهاجم تبلیغی دهه ۱۹۸۰ است (واربرگ، ص۴۲۱).
بهطور خلاصه میتوان اینگونه نتیجه گرفت که آنچه از بهائیت امروزه بهعنوان دین ارائه میشود، بیشتر یک ساختار تشکیلاتی است که فقط شعارهای اجتماعی و فرهنگی میدهد، آن هم در شرایطی که مردم اروپا میتوانند این شعارها را بدون تغییر دین، در جامعه خود، بشنوند و با آن همراهی کنند. از طرفی قیدها و الزامات خاصی مانند جلسات و صرف وقت و هزینه زیاد، نوبهائیان اروپا را گریزان میکند. همچنین کل این فرایند برای مردم اروپای باثبات امروز، برخلاف گذشته چندان بدیع و جذاب نیست.
یک اروپایی ترجیح میدهد فعالیتهای تشکیلاتی خود را در احزاب، فعالیتهای خیریه و اجتماعی خود را در سازمانهای مردم نهاد و ازدواج و مراسم مذهبی را در کلیسا داشته باشد، نه اینکه ترکیبی از همه اینها را با خروج از مسیحیت تجربه کند. شاید به همین دلیل است که فقط ۲۵% از تازهبهائیان دانمارکیالاصل، در ادامه عمر همچنان بهائی باقی میمانند؛ به عبارت دیگر ۷۵% از دانمارکیهایی که بهائی میشوند، سرانجام از بهائیت کنارهگیری میکنند (واربرگ، ص۲۸۴).
البته این افول منحصر به اروپا نیست، چنانچه بهعنوان مثال، جامعه روبهرشد بهائیان در اوگاندا، طی سالهای ۷۹-۱۹۷۱ از حکومت عیدی امین آسیب جدی خورد. تا حدی که به ادعای تشکیلات بهائی، قبل از روی کار آمدن عیدی امین تعداد بهائیان آن کشور ۷۰,۰۰۰ نفر بود و امروزه پس از مدت نسبتاً طولانی از سرنگونی وی و بهبود اوضاع و شرایط، فقط ۱۰۰۰۰ بهائی در آن کشور وجود دارد[۹] (واربرگ، ص۴۲۱).
البته این میزان بهائی در افریقا با فعالیت کمتر مبلغان بهائی نسبت به اروپا حاصل شده است، یعنی اگر به زبان آمار سخن بگوییم هیچیک از جوامع بهائی اروپایی نمیتوانند بهتنهایی، در برابر جامعه بهائی امریکا عرضاندام کنند. بااینحال، درمجموع، حتی جامعه بهائیان امریکا درصد اندکی از کل بهائیان جهان هستند (حدود ۲%) و بهائیان اروپای غربی نیز فقط ۳% آمار بهائیان جهان هستند. طبق آمار موجود، رشد تسجیل بهائیان در آسیا و آفریقا، طی سالهای ۱۹۶۳تا ۱۹۸۶، افزایش قابلتوجهی داشته است. پس از ۱۹۸۶، آمار و اطلاعات خاصی از سوی مرکز جهانی بهائی درباره عضویت در جامعه بهائی منتشر نشده است (آماری هم که من شخصاً از مرکز جهانی بهائی دریافت کردم فقط مربوط به آمار کشورهای خاصی تا سال ۱۹۹۳است). (واربرگ، ص۲۱۷ و ۲۱۸). پس منطقی بود که بیتالعدل بعد از دیدن بازده اندک تبلیغات در اروپا، به هر دلیلی، حجم اعزام مبلغان را به اروپا کاسته و نیروی آنان را معطوف به کشورهای توسعهنیافته میکرد.
جدول ۹-۹، آمارهای تبلیغی جهانی برنامه ششساله ۹۲-۱۹۸۶ و برنامه سهساله ۹۶-۱۹۹۳* |
||||||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||||||
برنامه ششساله – تعداد مهاجران کوتاهمدت (برحسب ماههای تبلیغ) | ||||||||||||||||||||||||||||
برنامه سهساله – مهاجرت درازمدت |
||||||||||||||||||||||||||||
|
منابع: خلاصه دستاوردهای برنامه ششساله ۱۹۹۲-۱۹۸۶(مرکز جهانی بهائی)؛ خلاصه دستاوردهای برنامه سهساله ۹۶-۱۹۹۳، (مرکز جهانی بهائی) گزارشهای آماری سالانه به بیتالعدل جهانی (محفل ملّی بهائیان دانمارک). (واربرگ، ص ۴۱۱).
سؤال مشخص و مهم این است که اولاً چرا این تأکید برای جذب اروپاییان به بهائیت صورت گرفته، ثانیاً چرا این همه فعالیت از دهه ۸۰ میلادی عملاً بیاثر بوده است؟
پاسخ ساده به این پرسش از نظر خانم واربرگ این است که بیتالعدل جهانی باید دانسته باشد که اکثریت بهائیان در هند، افریقا و امریکای لاتین غیرفعال هستند و این بهائیان غیرفعال، بههیچوجه نیروی انسانی برای جامعه بهائی محسوب نمیشوند. بهائیان به صرف غیرفعال بودن، عضویت خود را از دست نمیدهند. اگر قرار بود که افراد غیرفعال را از جوامع بهائی کنار گذاشت و فقط افراد فعال را گزینش کرد، بیت العدل باید به محافل ملّی دستور میداد تا این کار را انجام دهند (واربرگ، ص۲۲۷). در شرایطی که برای پیشبرد فعالیتهای گوناگون بیتالعدل، به پول و نیروی انسانی متخصص و رایگان زیادی احتیاج است، طبیعی است که افراد غیرفعال همچنان عضو بهائی باقی بمانند. شوقیافندی با درک این واقعیت، پول را به خون حیاتبخش در نظم اداری بهائی تشبیه کرده است[۱۰] (واربرگ، ص۳۷۷).
نمودارهای جمعیتی به شما میگوید که اگر گروه دینی قصد افزایش تعداد اعضا را داشته باشد، باید تبلیغ کارآمدی را پیگیری کند. برای افزایش مبالغ موجود هم باید به تبلیغ پرداخت. عضو جدید به معنای نیروی انسانی و نیروی مالی جدید است، ولی جذب نیروی جدید مستلزم صرف منابع در حال حاضر است (واربرگ، ص۳۹۷). بهعنوان مثال، بهائیان برای درمعرض دید قراردادن دین خود، از طریق معماری دینی چشمگیر، اقدام میکنند. تراسها و ایوان کوه کرمل، که قبر باب در مرکز آن قرارگرفته است نشاندهنده علاقه بهائیان به تأثیرگذاری جهانی و همچنین تبلیغ دینشان برای توریستهای شهرحیفاست که بهسختی میتوانند از دیدن آن منصرف شوند. وانگهی، این شاهکارهای معماری فقط در حیفا قرار ندارند، بلکه بهائیان هفت معبد دیگر در سایر نقاط جهان ساختهاند، که آنها نیز در مقیاسی کوچکتر، نمادهای مشهودی از آیین بهائی هستند (واربرگ، ص۴۷۶).
طی دهه ۱۹۹۰ مبلغ ۲۵۰ میلیون یورو صرف ساخت تراسها و طبقات در کوه کرمل شده است[۱۱] (واربرگ، ص۴۲۲).
البته معماری تنها محل هزینهکرد سنگین بیتالعدل نیست، یکی دیگر از فعالیتهای پرهزینه بیتالعدل داشتن دانشگاهی در دل اروپا است، یعنی دانشگاه بینالمللی لاندگ. این دانشگاه که درسوئیس واقع شده، یک نهاد نسبتاً مستقل بهائی است که گزارش عملکرد خود را مستقیماً به بیتالعدل جهانی ارائه میکند، اگرچه بهظاهر و بهطور رسمی زیرنظر محفل ملی بهائیان سوئیس است.[۱۲] مسلم است که احداث و نگهداری از چنین تشکیلاتی در اروپا کمهزینه نخواهد بود.
بهعنوان مثال آکادمی دارای یک مرکز کنفرانس و اتاقهای مدرن جلسات، کافه تریا و خدمات هتلداری، در یک خانه زیبای خارج از شهر، با منظرهای زیبا، در جایی بلند و مشرف بر دریاچه کنستانس، در ساحل جنوبی و منظرهای بسیار زیبا از کوهستان واقع شده است.
دانشگاه بینالمللی لاندگ تلاش کرده تا یک سلسله ارتباطات غیررسمی با مقامات تصمیمگیر بینالمللی غیربهائی برقرار نماید. درحالحاضر، دانشگاه بینالمللی لاندگ، صرفاً بهعنوان یک مجمع جهانی برای کنفرانسها و گفتوگوهای بهائی، فعالیت میکند.[۱۳]
لاندگ اعلام داشته که یک هیئت علمی ۸۰ نفره و ۱۶۰ دانشجو دارد.[۱۴] لاندگ با دانشگاه پکن، دانشگاه مریلند و دانشگاه یهودی جروزالم (بیت المقدس) روابط علمی و آکادمیک دارد. در دو دانشگاه اخیر، بهائیان هزینههای مالی موردنیاز برای مطالعات بهائی را تأمین کردهاند (واربرگ، ص۵۰۱ و ۵۰۲).
پرداخت هزینههای سنگینی چون اداره مراکز تبلیغی، ساخت اماکن باشکوه و مراکز تبلیغی که برخی از آنها در تحقیقات خانم واربرگ مستند شده، طبعاً از عهده بهائیان فقیر آفریقایی و هندی ساخته نیست، آن هم در شرایطی که بهائیان هندوستان اعتقاد و دلبستگی کافی پس از پیوستن به بهائیان نداشتند و بسیاری از افراد بهائیشده، همچنان مناسک هندویی را انجام میدادند.[۱۵] از آن گذشته روستاییان بهائیشده، غالباً بیسواد بودند و توانایی لازم برای تشکیل و تداوم جامعه بهائی را نداشتند.[۱۶] البته بهائیان ادعا میکنند که در هندوستان، بیش از دومیلیون بهائی زندگی میکنند و اکثر آنها هم در مناطق روستایی هستند.[۱۷] هرچند در یک بحث اینترنتی، درباره آمار افراد تسجیلشده بهائی، آمارهای مربوط به هندوستان (و سایر کشورهای درحالتوسعه) شدیداً مورد تردید قرار گرفت[۱۸] (واربرگ، ص۲۲۰ و ۲۲۱).
بااینحال، فقط با درنظر گرفتن منبع مالی تبرعات، میتوان برآورد کرد که بهائیان اروپایی طی دهه ۱۹۹۰ حدود ۱۳ میلیون دلار تبرعات بینالمللی داشتهاند (واربرگ، ص ۴۲۲)، درحالیکه تعداد این افراد بسیار کمتر از کل بهائیان یک یا دو کشور آفریقایی اعلام میشود. یعنی فقط در دانمارک با تقسیم کمکها به تعداد بهائیان دانمارک به آمار جالبی میرسیم: به ازای هر بهائی، سالانه ۲۲۰ یورو پرداخته شده است (۱۶۵۰کرون). این میزان دو برابر مبلغی است که اعضای کلیسای ملّی لوتری سالانه تحت عنوان مالیات به کلیسا میپردازند۴۳ (واربرگ، ص ۳۹۵). البته این ارقام بهجز پرداختهایی مانند حقوقالله هستند.
حقوقالله تداوم یکی از سنن اسلامی، به معنی”مالیات دینی” یا کمک به فقرا یا زکات است.[۱۹] حقوقالله در کتاب اقدس برای بهائیان اجباری شده است. البته بهاءالله از حدود ۱۸۷۸ بهآهستگی دریافت حقوقالله را آغاز کرد. از دهه ۱۸۹۰ به بعد بهائیان ایرانی میتوانستند حقوقالله بپردازند، ولی در سال ۱۹۸۴ بود که بیتالعدل اعلام کرد زمان مناسب فراهم شده تا به بهائیان اجازه دهد که حقوقالله را بپردازند و نظام پرداخت آن هم در سراسر جهان بهتدریج کامل شده است[۲۰] (واربرگ، ص ۳۹۳).
در سال ۱۹۸۵، بیتالعدل در پیامی به همه بهائیان این چنین اظهارداشت:
برای جامعه بهائی زمان آن فرا رسیده که در حیات جامعه اطراف خود حضور بیشتری داشته باشد[۲۱] (واربرگ، ص۴۷۵).
با توضیح فوق میتوان منظور بیتالعدل را از حضور بیشتر، پرداخت مبالغ و عناوین بیشتر مالی همچون حقوقالله دانست. پرداختها از طریق نمایندگان محلی حقوقالله به امین حقوقالله، در مرکز جهانی، صورت میگیرد. باتوجهبه شرایط و حواشی و ویژگیهای برشمردهشده از سوی رهبران بهائی درباره حقوقالله، مشاهده میشود که پرداخت حقوقالله تا حدّی به یک رفتار پرستیژی دینی تبدیل شده است. پرداخت حقوقالله بیشتر بر اساس محاسبه است تا کسر درصدی از درآمد اشخاص. اصل کلی آن است که ۱۹% از مازاد درآمد سالانه فرد بهعنوان حقوقالله پرداخت شود.[۲۲] حقوقالله به حساب مخصوصی که دراختیار نماینده محلی حقوقالله است واریز میشود. هیچگونه اطلاعات روشن و مفیدی درباره پرداخت حقوقالله توسط جامعه بهائی و نحوه هزینهکرد آن موجود نیست و پرداختها در ترازنامههای سالانه محفل درج نمیشود (واربرگ، ص۳۹۳).
نتیجهگیری
بررسی مدارک و مستندات خانم واربرگ نشان میدهد که اولاً برخلاف تبلیغات مبلغان بهائی، تعصبات و اقدامات پیشگیرانه دولتی، بهعنوان مانع، چندان نقشی در عدم توفیق بهائیت در جهان نداشته است، چراکه در زمان و مکانی که این مانع هیچ اثر جدی در سیاستهای تبلیغی بهائیت نداشته، توفیق چشمگیری در توسعه امر بهائی در غرب حاصل نشده است.
درعینحال، در سیر تاریخچه تبلیغات بهائیت در اروپا و بهخصوص اروپای غربی، تغییرات راهبردی متعددی را شاهد هستیم. در ابتدا سعی شد دینی مشابه مسیحیت به مردم اروپا نشان داده شود که برخی مشکلات ذهنی مانند معاد و جسمانیت خدا را ندارد. پس از اینکه این دین با عدم استقبال جامعه روبهرو شد، بهمرور بهجای یک دین عملاً یک سازمان تشکیلاتی برای جامعه از بهائیت ترسیم شد که اصولاً پایههای ورود به آن تبلیغات یک گروه با فعالیتهای صلحدوستانه و مردمنهاد است که از امریکا راهبری میشود. این روند با استفاده از تشکلهای جهانی مانند سازمان ملل و دفاتر بینالمللی هماکنون هم دنبال میشود. بااینحال، این روند هم توفیق جدی نداشته است، چراکه در غرب مردم ترجیح میدهند فعالیتهای گروهی خود را در سازمانهای غیردینی و خیریههای شناختهشده و شفاف دنبال کنند.
بهطور کلی، در این مقاله خروج از آموزههای اولیه بهاءالله و عبدالبهاء برای معرفی باور بهائیت در ابتدای قرن بیستم نشان داده شده است. در ادامه تغییر راهبردی به این شکل اتفاق افتاد که اولاً فقط آموزههای اجتماعی موردتوجه قرار گرفت و ثانیاً بهائیت بهعنوان یک نظام آیینی امریکایی به غرب عرضه شد. این دو تغییر اگرچه قفل بهائی شدن اروپاییان را تا حدود زیادی شکست اما حتی میسیونرهای غربی و ایرانیان مهاجر در غرب هم نتوانستند ترکیب جمعیتی بهائیان غرب را تغییر قابلتوجهی دهند.
هرچند این تغییر سیاستها از سالهای میانه قرن بیستم در کشورهای کمترتوسعهیافته آسیا و افریقا موفقیتهای بهتری داشت، اما بااینوجود بیتالعدل تأکید شدیدی بر اعزام میسیونرها و تبلیغ امر بهائی در غرب میکند. چرایی این اقدام پرهزینه و کمفایده سؤال بعدی این مقاله بود که بهنظر میرسد در این نگاه به دنبال توسعه کیفی نیروی انسانی و کسب درآمدهای جدی از کشورهای ثروتمند هدف اصلی این تأکیدات بوده باشد که در میان تحقیقات خانم واربرگ مستندات خوبی برای این ایده وجود دارد.
سپاس
در انتها لازم است از جناب آقای حمید فرناق که در ترجمه متن کتاب خانم واربرگ و همچنین بررسی این مقاله کمکهای شایانی داشتند، مراتب سپاس و قدردانی خود را اعلام داریم.
منابع
- Margit Warburg, Citizens of the World: A History and Sociology of the Baha’is from a Globalisation Perspective, Brill, LEIDEN, BOSTON, 2006.
- مارگیت واربرگ، شهروند جهانی، بریل، لیدن، بوستون، ۲۰۰۶٫
- بهاءالله، کتاب ایقان، مؤسّسه ملّی مطبوعات بهائی آلمان، هوفمایم، آلمان، چاپ اوّل (نشر جدید)، ۱۵۵ بدیع، ۱۳۷۷ شمسی، ۱۹۹۸ میلادی.
- ج. ای. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمۀ ع. بشیر إلهی، ه. رحیمی، ف. سلیمانی، EDITORA BAHA’I، ریودژانیرو، برزیل
- عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء در سفر اروپا، فرجالله ذکی الکردی، مصر، چاپ اول، ۱۹۲۱ میلادی.
- عبدالبهاء، مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، لجنۀ ملی نشر آثار امری، آلمان غربی، لانگنهاین، ۱۲۷ بدیع.
- بیتالعدل، پیام ۱۹ آوریل ۲۰۱۳.
[۱]. The National Spiritual Assembly of the Baha’is of Denmark (through Kamma Jørgensen) to the Ministry of Ecclesiastical Affairs, 31 August 1972, file 1. kt. 661. (Ministry of Ecclesiastical Affairs, Copenhagen).
[۲]. The Ministry of Ecclesiastical Affairs to the National Spiritual Assembly of the Baha’is of Denmark, 16 March 1979, file 1. kt. 6629–۴٫ (Ministry of Ecclesiastical Affairs, Copenhagen).
[۳]. Annual Statistical Report, 31 August 2002. (NSA-DK).
[۴]. بر اساس گزارشهای آماری نیمسالانه به مرکز جهانی بهائی ۱۹۸۰-۱۹۸۸ و گزارشهای آماری سالانه به مرکز جهانی بهائی ۱۹۸۱-۲۰۰۲٫ (NSA-DK).
[۵]. Progress Report for the Danish Bahá’í Community 150 & 150 BE [to the Universal House of Justice] [Copenhagen, 1995]. (NSA-DK).
[۶]. Hanne Aa. B. Ejsing, En religionssociologisk fremstilling af Ahmadiyyah-Islam, med særligt henblik på medlemssammensætningens og organisationens udviklingstendenser fra 1960–۱۹۹۴ [Ahmadiyyah-Islam in the perspective of sociology of religion, with a particular view of membership composition and development trends in the organisation, 1960–۱۹۹۴] (B.A. thesis), Department of History of Religions, University of Copenhagen, 1994, pp. 17–۱۸٫ (Unpublished).
[۷]. James A. Beckford, Religion and Advanced Industrial Society, London, Unwin Hyman, 1989, p. 171.
[۸]. مصاحبه با یک خانم ۳۴ ساله، ۱۵ ژانویه ۱۹۸۲٫
[۹]. یادداشتهای میدانی، بازدید از معبد بهائی کامپالا، ۱۲-۱۳ فوریه ۲۰۰۰٫
[۱۰]. [Shoghi E endi], Principles of Bahá’í Administration. A Compilation, London, Baha’i Publishing Trust, 1976, pp. 91–۹۵٫
[۱۱]. “Reshaping ‘God’s holy mountain’ to create a vision of peace and beauty for all humanity”, http://www.bahaiworldnews.com/story.cfm?STORYID=79. Accessed 6 January 2004.
[۱۲]. دانشگاه بینالمللی لاندگ تحت تملک یک بنیان است و محفل ملی سوییس در صفحۀ آن نشان داده شده است.
[۱۳]. “About Landegg”, http://www.landegg.edu/about/index.htm. Accessed 13 April 2004.
[۱۴]. “Landegg International University Accreditation Status”, http://www.landegg.edu/ about/status.htm. Accessed 13 April 2004.
[۱۵]. William N. Garlington, “Bahá’í Bhajans”, World Order, vol. 16, 1982, pp. 43–۴۹; Margit Warburg, “Conversion: Considerations before a field-work in a Bahá’í village in Kerala”, in Asko Parpola and Bent Smidt Hansen (eds.), South Asian Religion and Society, London, Curzon Press, 1986, pp. 223–۲۳۵; Maneck, “Conversion Movements within Hindu Village Culture”.
[۱۶]. Maneck, “Conversion Movements within Hindu Village Culture”.
[۱۷]. “expansion”, in Smith, A Concise Encyclopedia of the Bahá’í Faith, pp. 137–۱۵۴; Susan Maneck, “Conversion Movements within Hindu Village Culture”, http://bahailibrary.org./unpubl.articles/hindu.conversion.html; M. Vijayanunni, “Census of India 1991, Series-1, India, Paper 1 of 1995. Religion”, New Delhi, Census Commission, 1995, Appendix A, Documents of the Shaykhi, Babi and Baha’i Movements, vol. 3, no. 3, 1999, http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/docs/vol3/incens/incens.htm. orrelated
[۱۸]. “The Bahai Faith & Religious Freedom of Conscience”, http://www.fglaysher. com/bahaicensorship/FalseStats.htm. Accessed 6 February 2003.
[۱۹]. Cole, Modernity and the Millennium, pp. 93–۹۴٫
[۲۰]. Huqúqu’lláh: A Study Guide, London, Baha’i Publishing Trust, 1989, pp. 11–۱۶٫
اطلاعات دربارۀ حقوقالله از این منبع گرفته شده است، مگر آنکه ذکر شده باشد.
[۲۱]. [Universal House of Justice], A Wider Horizon. Selected Messages of the Universal House of Justice 1983–۱۹۹۲, Riviera Beach, Palabra Publications, 1992, p. 148.
[۲۲]. اشخاص بهائی درآمد خود را در سال محاسبه میکنند و خرجهای لازم زندگی خود را شامل بهدست آوردن اموال ضروری و پرداختهای برای کارهای اقتصادی خود را کم میکنند سپس حقوقالله را پرداخت میکنند. اگر اموال قابل نقد شدن ارزش بیشتر از ۱۹ مثقال طلا معادل ۶۹٫۲ گرم که حدوداً برابر ارزش ۱۰۰۰ یورو است، داشته باشد، ۱۹درصد از این مقدار بهعنوان حقوقالله پرداخت میشود و پرداخت بر اساس عدد واحد تمام ۱۹ مثقال طلا است. آن عدد ۱۹ مبنای محاسبات نشاندهندۀ ذات مقدس حقوقالله است!