نگاهی به گفتگوی مرتضی اسماعیل پور با دکتر آرمین اشراقی درخصوص «دیدگاه بهائیان درخصوص مهدی موعود شیعیان»
مرتضی اسماعیل پور سردبیر کانال بهائی نیوز که تبلیغ بهائیت را در دستور کار خود قرار داده و البته بر استقلال خود از تشکیلات بهائی تأکید میکند، طی ماه گذشته، مصاحبه ای با دکتر آرمین اشراقی، ترتیب داد تا در مورد دیدگاه بهائیان در خصوص امام مهدی علیه السلام پرسش کند. آرمین اشراقی در این گفتگو تلاش کرد تا ضمن مستقل نشان دادن بهائیت از شیخیه و بابیه و قائل شدن شأن یک دیانت مستقل برای آن، اثبات کند که بهائیان هرگز در مقام تخریب اعتقاد به امام دوازدهم شیعیان نیستند. بلکه خود آیینی مستقل هستند که البته باورهای شیعه در مورد امام دوازدهم را نمیپذیرند. اشراقی در این گفتگو تأکید کرد که بهائیان، هرگز به امامی که سالها قبل متولد شده و اکنون در پس پردهی غیبت است، اعتقادی ندارند. او در عین حال، نام بردن مکرر باب از امام مهدی علیه السلام در نوشتههای نخستین خود را صرفا یک حرکت تدریجی دانست و مدعی شد که باب، خود بعدها در کتاب بیان، به این تدریج الزامی، اشاره کرده است. به اعتقاد اشراقی این رفتار باب در ادیان قبلی نیز سابقه داشت. به عنوان نمونه، در قرآن کریم، شراب به یک باره تحریم نشده و حتی برخی آیات قرآن در مدح شراب نازل شده است. بعدها و به تدریج، حرمت آن اعلام شده است. باب نیز ابتدا تلاش کرده است تا خود را در قالب اعتقادی شیعیان هم عصر خود نشان دهد و پس از پیدا کردن پیروانی راستین، تغییرات مورد نظر خود در باورهای شیعی را آغاز کند.
اشراقی در این مصاحبه ادعا کرد که در آثار اولیه باب نظیر تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء) و تفسیر سورهی کوثر، نظریه امامت و نیابت و انتظار و ظهور نظریهای محوری است. اما بعد از کتاب بیان که به ادعی اشراقی مهمترین کتاب اوست، باب ادعا میکند که قائم آل محمد خود من هستم. باب سپس در آثار بعدی شریعت اسلام را منسوخ میداند و شریعت دیگری به جای آن وضع میکند. به گفتهی اشراقی، از سال ۱۸۴۷ نظریه امام غایب که منتظر اجازه خروج است، جایگاهی در آیین بابی ندارد. چون فردی که هزار سال پیش متولد شده است، نمیتواند سید تاجرزاده شیرازی باشد. در تعالیم بعدی بهاءالله نیز، در مسألهی امام مهدی، مسأله ای خلاف واقع بیان شده است.
اشراقی در این گفتگو، مهمترین ویژگی امام غایب را انجام قتل عامی گسترده در عالم دانست که بعد از آن، تغییرات گسترده ای در عالم پدیدار میشود. وی تأکید کرد که امام مهدی، با کشتن تمام دشمنان شیعیان، انتقام آنان بابت ظلمهای انجام شده بر ایشان در طول تاریخ را خواهد گرفت. او همچنین مهمترین شأن امام مهدی علیهالسلام پس از ظهور را جکومت کردن بر جهان و اصلاح امور آن معرفی کرد.
این سخنان اشراقی که با پوزخندهای خاصی –به معنی خرافی بودن و خیالی بودن این اعتقادات- به هنگام ارائه مطالب همراه بود، چنین ادامه یافت که ظهور باب و بهاءالله، نه به معنی حکومت آنان بر جهان و تغییر پادشاهان، بلکه به معنی اعمال اصلاحات و شروع یک روند تدریجی حرکتی به سمت صلح و آشتی در جهان خواهد بود.
وی مهمترین دلایل اعتراض ردیه نویسان به بهائیت را عدم بروز همین صفات و ویژگیها در سید باب دانست و مدعی شد کسانی که بهائیت را در ردیف دشمنان مهدی قرار میدهند، به دنبال نفرت پراکنی علیه بهائیت هستند و با این روش، گفتگو و تعامل میان ادیان شکل نخواهد گرفت.
هر چند که دو مقالهی «بررسی تطبیقی عقیده مسلمانان و بهائیان در مورد امام غائب» و «بررسی تضادهای درونی میان گفتارها و رفتارهای سید باب در مسألهی امام زمان علیه السلام» به بخش مهمی از ادعاهای آقای اشراقی در همین شماره پاسخ خواهیم گفت، اما دانستن چند نکته در باب مطالب ایشان، خالی از لطف نیست.
- مهمترین کتاب باب، به ادعای جناب بهاءالله مؤسس بهائیت، کتاب بیان وی نیست. به عبارت دیگر تأخر نگارش کتاب بیان، به هیچ عنوان دلیل بر این نیست که این کتاب، مهمترین کتاب سید باب است. بهاءالله معتقد است که کتاب تفسیر سورهی یوسف یا همان قیوم الاسماء « اول و اعظم و اکبر جمیع کتب» است (ایقان، ص ۱۵۳). شوقی افندی نیز به همین مطلب اذعان کرده است (قرن بدیع، ص ۴۵). علت اهمیت این دو کتاب آن است که عمدهی پیروان باب، با مطالعهی آنها دعوت او را پذیرفتند. کتابهائی که به گفتهی اشراقی، مسألهی محوری آنها، امامت امام مهدی و نیابت سید باب از جانب آن حضرت برای ابلاغ پیام ایشان است. ملاحظه میشود که اتفاقا سید باب در کتابهائی به وجود امام مهدی اعتراف کرده و خود را نایب آن حضرت وعرفی کرده است که از دیدگاه رهبر بهائیان، مهمترین کتابهای اوست.
- ادعای تدریجی بودن دعوت باب و ادعای قائمیت و سپس نبوت او، که در سالهای اخیر مورد توجه مبلغان بهائی قرار گرفته است. آنچنان که اشراقی نیز در مصاحبهی خود بیان کرده است، انجام برخی احکام در ادیان الهی، با تدریج همراه بوده است. اما ادعای ان که در قرآن، در برخی آیات از شراب تمجید شده و بعدا در آیات دیگری حرمت آن به تدریج اعلام شده است، علمی نیست. چرا که تنها در یک آیه از قرآن، به وجود برخی منافع در شراب اذعان شده، اما بلافاصله و در همان آیه، مضرات آن از منافعش بیشتر اعلام شده است که به معنی اعلام ناپسند بودن آن از ابتدا از سوی خداوند متعال است. (سورهی بقره آیه ۲۱۹) ضمن آن که بحث در مورد حرمت یا حلیت شراب، از مباحث محوری و اصلی قرآن کریم نیست. بلکه یک فرع فقهی است که در مبحث احکام به آن پرداخته میشود.
شاید لازم بود آقای اشراقی برای همانند سازی تدریج سید باب در پذیرش ابتدایی مهدویت و امام غایب و وکالت از سوی او و حرکت به سمت ادعای قائمیت و سپس نبوت و فسخ آیین اسلام، بحثی محوری در اسلام را مطرح میکردند که مربوط به اصل ادعای پیامبری پیامبران الهی پیشین باشد. به راستی چگونه میتوان پذیرفت که فردی با ادعای نیابت از سوی مهدی موعود، دعوت خود را آغاز کند و پیروان بسیاری را در جنگهای داخلی علیه مردم هموطن خویش به کشتن دهد، سپس ادعای خود را تغییر دهد و بگوید که این تغییر، به دلیل لزوم تدریج در اصل ادعا بوده است.
- سید باب در چند نقطه از کتاب بیان نیز مطالبی را مطرح کرده است که با دعوی بهائیان نسبت به او و مهدی موعود، فاصلهی بسیار دارد. نمونههای ذی از این حیث قابل توجه اند:
- به عنوان نمونه او در کتاب بیان، بعد از آن که مقام رسول خدا را بالاترین مقام در میان ابناء بشر معرفی میکند (ص ۵۷) ادامهی سلسلهی امامت را ذکر میکند و از امیرمؤمنان، امام حسین علیه السلام، حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام یاد میکند و مینویسد: «و همین قسم مشاهده کن کل جنات را تا به حرف میم منتهی شود و بعد راجع میگردد به نقطه.» مراد باب در نوشته هایش از نقطه، خود اوست و مقصودش از حرف میم، آن چنان که در انتهای کتاب بیان ذکر شده، امام دوازدهم، حضرت محمد بن الحسن العسکری است.
- باب در بخش دیگری از کتاب بیان فارسی، به جلالت و عظمت از نواب اربعه یاد میکند. توضیح آن که به اعتقاد امامیه، باب نیابت خاصه بعد از فوت نایب چهارم امام مهدی علیه السلام برای همیشه بسته شد. سید باب نیز به همین حقیقت اشاره و نواب اربعه را از اصحاب جنت معرفی میکند (بیان فارسی، ۲۳۲) حال آن که به گواهی تاریخ، نواب اربعه مدعی بودند که از سوی امام مهدی علیه السلام، به عنوان واسطه ای میان آن حضرت و شیعیان در دوران غیبت صغری مشغول به فعالیت بوده اند. لذا اعتراف به حقانیت و بهشتی بودن ایشان، به نوعی اعتراف به صدق ادعای ایشان، یعنی نیابت از سوی حضرت حجت بن الحسن العسکری نیز هست. مسأله ای که البته بعدها از سوی بهاءالله مورد انکار قرار گرفت. بهاءالله در مورد نواب اربعه گفت: «ابوابشان یعنی ابواب اربعه سبب و علت گمراهی گشتند. اگر آن حرفهای کذبه از آن مطالع کذب ظاهر نمیشد نقطه وجود روح ماسواه فداه شهید نمیگشت.» (رحیق مختوم، ج۱ ص ۴۵۰) ملاحظه میگردد که تعارض اساسی میان اعتقاد سید باب در کتاب بیان فارسی به نواب اربعه با نظر بهاءالله وجود دارد. ضمن آن که اعترافات باب به نواب اربعه در سایر آثار او نیز موجود است که در دو مقالهی پیش گفته به آنها نیز اشاره خواهد شد. جا دارد جناب اشراقی به جای آن که در پی نمایش غیر موجه عدم تقابل بهائیت با آرمان مهدویت و مهدی موعود باشد، به نوشتههای بهاءالله توجه بیشتری کند تا معلوم شود که بهائیت، واقعا به دنبال زائل کردن باور به مهدویت و مهدی در میان جامعهی تشیع است و کسی که به دنبال پاک کردن چنین اعتقاد با اهمیتی است، دشمن آن محسوب میشود.
- آقای اشراقی در گفتگوی خود فرمودند که تعداد روایاتی که ویژگیهای مهدی موعود را شمارش میکند، زیاد است. اما به علت این زیادی اشاره ای نکردند. بی گمان یکی از مهمترین دلایل ذکر ویژگیهای مهدی موعود و قیام شکوهمند او آن است که این ویژگیها برای پیروان دیانت اسلام، چنان روشن باشد، که هیچ مدعی متقلبی نتواند به دروغ، آن جایگاه منیع را تصاحب کند و خود را واجد آن ویژگیها معرفی نماید. متأسفانه چنین مسألهی روشنی، از دیدگاه اشراقی مخفی مانده و وی ترجیح داده است به یک باره، تمام آن ویژگیها را در دو ویژگی اصلی «قتل عام و انتقام جویی» و «حکمرانی و قیام به شمشیر» خلاصه کند. دو ویژگی که با هوشمندی و با بدترین الفاظ ممکن انتخاب شده و یادآور مهدی ستیزی بهائیان است. ذکر چند پاسخ به ایشان در این مقطع ضروری است:
- نخست آن که مهدی موعود پس از قیام خود، دست به شمشیر و قوه قهریه نمیبرد. بلکه به معرفی خویش و تبلیغ میپردازد و از همین رهگذر، بسیاری از مردم زمین، به وی ایمان میآورند. او صاحب نشانه هایی از پیامبران گذشته است و پیروان انبیاء گذشته، با دیدن آن نشانهها به او ایمان میآورند. عیسی مسیح علیه السلام در زمرهی یاران اوست و بسیاری از مسیحیان با دیدن اقتدای مسیح به مهدی موعود، به او میگروند. بنابراین قتل عام یعنی کشتار تمام مخالفان شیعه، آن گونه ای که آقای اشراقی مدعی شده است، در کار نخواهد بود. این البته بدان معنی نیست که امام مهدی علیه السلام، همچون پدران پاک خویش، در قبال ظلم ظالمان بی یاور بماند و قیامش، توسط جباران به شکست منتهی شود. بلکه بعد از معرفی کامل و ایمان آوردن اکثریت انسانها به ایشان، با مخالفانی که قصد جنگیدن دارند و نمیخواهند حقیقت را بپذیرند، جهاد خواهد کرد.
- مأموریت اصلی امام مهدی علیه السلام، برقراری صلح و امنیت و آرامش در سراسر گیتی است؛ نه ایجاد حرکت به سمت صلح که بهائیان مدعی آن شده اند. جالب این جا است که معلوم نیست چرا خونبارترین دوران بشریت از حیث جنگ و ظلم و کشتار، اتفاقا بعد از ظهور باب و بهاءالله رخ داده است. آیا خونبارتر از دو جنگ جهانی اول و دوم در گیتی سراغ داریم؟ آیا جنگهای متعدد در خاور میانه و آمریکای لاتین و آفریقا در ۵۰ سال گذشته، نشانه ای از حرکت به سمت صلح در اثر ظهور جناب بهاءالله است؟
- متأسفانه در طول سالهای اخیر، تشکیلات بهائی هرگونه نقد علمی از دیدگاههای بهائیت را به عنوان بهائی ستیزی و نفرت پراکنی معرفی کرده است. اما هنگامی که خود، مقدسات مسلمانان از جمله باور به ظهور مهدی و اعتقاد به غیبت آن بزگوار را به باد تمسخر میگیرد، نوعی گفتگوی علمی است که باید از سوی مسلمانان تحمل شود؛ و الا حقوق اصلی و اساسی بهائیان پایمال شده است. چنین رویکردی ناشی از همان حس خود برتر بینی است که متاسفانه در تشکیلات بهائی وجود دارد و هیچ گاه حاضر نیست از موضع برابر وارد گفتگوی علمی شود. موهوم خواندن امام مهدی علیه السلام و دروغگو دانستن نواب اربعه را توهین به مقدسات شیعیان و مهدی ستیزی نمیدانند، اما نقد بهائیت با استناد به کتابهای منتشر شده از سوی تشکیلات بهائی را نفرت پراکنی و بهائی ستیزی معرفی میکنند. روشی که این شعر طنزگونه را در ذهن نگارنده این سطور یادآور میکند:
بزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن بکشم جیغ و زنم داد که آزادی نیست