١. عاشورا! عاشورا!
هیچ حادثهای در طول تاریخ همچون عاشورا، به جان مخاطبانش شرر نزده، شور برپا نكرده و حماسه نیافریده است! بیست سال دیگر، دقیقاً هزار و چهارصد سال از واقعۀ محرم سال شصت و یك هجرى خواهد گذشت؛ نزدیك چهارده قرن است یادآورى این واقعه در شكل عزادارى و برپایی مجالس سوگ، بزرگ داشته شده است و هزاران كتاب در ابعاد آن نوشته شده و صدها قیام كوچك و بزرگ، در زمانها و مكانهاى مختلف با درسگیرى از آن، به وقوع پیوسته است. بیجهت نیست که آن را به دانشگاهى تشبیه نمودهاند كه دانشجویانش چنان درسی در آن مىآموزند كه عقلها در آن فرو مانده و تحلیلگران از بیان آن ناتوان شده و سخن در آن ناتمام مىماند:
عقل، مات آمد ز دانشگاه سیار حسین
كاین چنین غوغا به پا در صحنۀ عالم كند
نازم آن آموزگارى را كه در یك نیمهروز
دانــشآموزان عالــم را چنین دانا كند![۱]
نقشآفرینان این حادثۀ شگفت، امام است و اصحاب معدودش. درمورد امام، سخن بسیار گفته شده، نیك است كمى هم درمورد اصحاب و یارانش، سخن گفته شود. این اصحاب هماره موردغبطه بودهاند برای همه عالمیان و پویندگان راه حسینى و این عبارت بر زبانشان در طول سالیان، تكرار شده است كه «یالَیتنا كُنّا معكم فَنَفوزَ فوزاً عظیماً: اى كاش با شما مىبودیم و با شما به رستگارى عظیم مىرسیدیم». این آرزو هماره در زیارت این اصحاب در طول این چهارده قرن، بیان شده است، چه از راه دور كه سلام به آن شهیدان گفته مىشود و چه زیارت حضورى آن شهیدان در عاشورا و اربعین و مواقع دیگر. این یاران بهراستى تكتك شان نمونهاند؛ خود امام درباره آنها فرمود: «اصحابی با وفاتر از شما ندیدم!» آنها را حتى نمىتوان با اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ بدر مقایسه کرد، زیرا آن اصحاب، امید پیروزى داشتند و این اصحاب همه مىدانستند كشته خواهند شد و امام آنها را از شهادت همهشان، آگاه ساخته بود. آنها حماسىترین سخنان را در شب شهادت، در پایداری تا آخرین قطره خونشان در راه دفاع از حریم آلالله و حمایت از امامشان به زبان آورده بودند. سیرۀ آنان مىتواند برای اصحاب همه امامان بهویژه امروز برای یاران حضرت صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، درسآموز باشد.
در میان اصحاب سیدالشهداء علیه السلام از همۀ شخصیتها و طبقات مختلف سنى و اجتماعى، نمایندگانى حضور داشتند: از كودك ششماهه تا پیرمرد هفتادوپنجساله؛ نوجوان سیزدهساله تا جوان بیستوهشتساله و تا غلام حبشى؛ از صحابه رسول خدا تا صحابه امیرمؤمنان و امام حسن و یاران خاص اباعبدالله علیهم السلام؛ از كسی كه تا چند روز قبل فرمانده سپاه دشمن بود و اكنون متنبه شده و توبه كرده و به صف یاران امام پیوسته؛ تا سلحشورى كه عثمانى بود و در بازگشت از حج، سعى داشت كاروانش با كاروان امام تلاقى نكند، اما سرانجام امام او (یعنى زهیربن قین) را جذب نموده و در جمع یاران خود نشانده بود؛ تا غلام حبشی كه حاضر نشده بود امام را ترك كند با اینكه امام او را آزاد نموده بود؛ تا جوانمردانى از قبیله بنىاسد چون حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه تا گوشوارههایی از نوادگان رسول خدا و فرزندان امیرمومنان چون علیاكبر و قاسم و عباس و برادرانش و دیگرانى از بنىهاشم تا یارانى كه در طول مسیر به امام پیوسته و سعادت همراهى و یاورى پیدا كرده بودند… .
نكتهای دیگر هم در عظمت این یاران گفتنى است. آنان به راهى كه انتخاب كرده بودند، یقین داشتند؛ بلكه مىتوان گفت یقین سراسر وجودشان را پر كرده بود. اینطور نبود كه تصادفى یا در رودربایستى با امام یا بهخاطر نسبت فامیلى و خویشاوندی، به شهادت در كنار امام، تن داده باشند، بلكه با یقین به حقانیت راه امامشان به این انتخاب دست زده و پیآمدهایش را پذیرفته بودند، بهطورى كه در رفتن به میدان از یكدیگر سبقت مىگرفتند و رجزها و حماسهخوانىهای آنان، نشان این یقین و انتخاب آگاهانه و عالمانهشان بوده است. همین موضوع است كه همه عالمان و بزرگان و مشتاقان آلالبیت را در برابر آنان به خضوع واداشته و در زیارتنامهشان، آرزوى بودن چونان ایشان در زندگى و مرگ (حیات و ممات) را مطرح مىنمودهاند. در عاشورای امسال به یاد یاران سالار شهیدان، از خدای بزرگ مسألت نماییم همچون ایشان، از یاوران پیشوای زمان خویش، حضرت صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم.
٢. دلاورى به نام مسلم
یکی از این یاران، دلاورى از قبیله بنىاسد است به نام مسلمبنعوسجه اسدى. او اولین شهید نبرد تن به تن در روز عاشوراست. اهل كوفه و از اصحاب امیرمومنان على علیه السلام بود؛ مردی شریف، عابد، اهل مروت و سخاوت و صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم .
یك خاطره، بلكه یک حماسه از مسلم در شب عاشورا به یادگار مانده است: آن شب ــ زمانیکه امام حسین علیه السلام در جمع همه یاران خود، بیعت را از آنان برداشت و به آنان اجازۀ رفتن داد ـ یاران امام هریک با عباراتی علاقه خود را به امام علیه السلام ابراز کردند و بر عهد خود پای فشردند. ابتدا جوانان بنیهاشم با جملاتى شورانگیز وفادارى خود را به امام بیان كردند. اولین کس که بعد از جوانان بنىهاشم در پاسخ امام سخن گفت مسلمبنعوسجه بود که برخاست و چنین گفت: «یا اباعبدالله! آیا مىفرمایى شما را رها کنیم؟! اگر چنین كنیم آنگاه در پیشگاه الاهى درمورد ادای حق شما چه عذری خواهیم داشت؟! من دست از شما بر نمیدارم تا اینکه نیزهام را آنقدر به سینههای دشمن بکوبم تا بشکند و با شمشیر خود آنقدر بر آنان بزنم تا شمشیر از دستم بیفتد و بعد از آن اگر هیچ سلاحی نداشته باشم، دشمن را سنگباران خواهم کرد تا همراه شما از دنیا بروم…»[۲] این سخنان حماسی مسلم، زبان حال همۀ یاوران امامان است در اعصار مختلف تا در راه اهداف دینى پیشوایان معصوم خود تاآنجاكه نفس دارند بایستند و پایدارى كنند و امام خود را تنها نگذارند و یارى كنند.
در روز عاشورا، مسلم هنگام شهادت به همرزمش حبیب گفت: «تو را وصیت میکنم به این شخص، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از او دفاع کن و از یاریاش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب گفت: به وصیت تو عمل میکنم و چشم تو را روشن میكنم.[۳] این عبارات مسلم در آخرین لحظات حیات، باز هم نشان وفادارى و حمایت از امام زمان خویش است. مسلم، اولین شهید نبرد تن به تن روز عاشورا در میان یاران امام حسین علیه السلام است که در حملۀ اول به شهادت رسید.
٣. حبیببنمُظاهر اسدى
یكى دیگر از اصحاب امام حبیببنمُظاهر اسدى، كهنسالترین یاور امام در كربلا است. سابقهاى درخشان در دین و خدمت به اسلام و صحابهاى از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و بزرگ مردی از طایفه افتخارآفرین بنیاسد.
حضور او در سن ٧٥ سالگی در نهضت کربلا و دفاع جانانهاش از حضرت حسینبنعلی علیه السلام از صحنههای پرشکوه و سرشار از معنویتی است که فقط در جبهههای نورانی مؤمنان حقپرست یافت میشود. آری، حبیببنمظاهر قهرمان عابد و عارفی است که نامش آشناست و با کربلای حسین و عاشورای شهادت پیوندی ناگسستنی دارد.
او یكی از چهارنفر بزرگان كوفه است كه تن به بیعت با یزید ندادند. زمانیکه امام علیه السلام از مدینه به مکه هجرت فرمود، دعوتنامههایی از کوفیان برای ایشان ارسال شد که محتوای آنها اعلام حضور داوطلبانه برای مبارزه در رکاب امام بود. نخستین دعوتنامه به امضای چهارتن از بزرگان کوفه، سلیمانبنصرد، مسیّببننجبه، رفاعةبنشدّاد و حبیببنمظاهر، برای امام نوشته شد و به مکه ارسال گردید. حبیب یکی از فعالترین کسانی بود که پس از آمدن مسلمبنعقیل به کوفه بهطور پنهانی برای او از مردم بیعت میگرفت و خود را تماموقت، وقف نهضتی کرده بود که بنا بود به رهبری امام حسین علیه السلام انجام گیرد.
هلالبننافع میگوید: شب عاشورا، نیمههای شب، متوجه شدم بانوی حرم نگران بیوفایی یاران امام علیه السلام است، به خیمۀ حبیب رفتم و او را آگاه ساختم. حبیب تمام یاران غیرهاشمی امام را گردآورد و به آنان گفت: «هلال به من اطلاع دادکه بانوی حرم حضرت زینب علیها السلام نگران است مبادا شما فردا امام حسین علیه السلام را تنها بگذارید و یاری نکنید، چه قصد دارید؟ آنان شمشیرها از نیام کشیده، فریاد برآوردند و با كلمات حماسی وفادارى خود را اعلام نمودند. حبیب به کنار خیمههای بانوان حرم آمد و گفت: «ای بانوان حرم پیامبر! و ای سروران، این شمشیرها از آن این جوانان برومند و یاران شماست. تصمیم گرفتهاند در نیام نکنند مگر آنکه بر گردن بدخواهان شما جای گیرد. این هم نیزههای غلامان شماست که سوگند خوردهاند آنها را کنار ننهند مگر آنکه در سینه کسانی که میخواهند شما را پراکنده سازند، بنشانند».[۴]
هنگام شهادت، امام خود را به بالین او رساندند، تا شهادتش را تبریک گویند و چنین فرمودند: «پاداش خود و یاران حامی خود را از خدای تعالی انتظار میبرم».[۵] داغ شهادت حبیب، بر یاران سیدالشهداء بسیار گران بود. او بهراستى حبیب امام و حبیب همه اصحاب و بنىهاشم و خاندان امام بود. موى سپیدى كه در مسیر دفاع از اسلام، به دست آورده بود با خون سرخش در راه دفاع از حریم امامش رنگین شد و نزد رسول خدا و آلالله روسپید و مأجور گردید. ای كاش زندگى حبیب سرمشق ما باشد كه آنگاه که تقدیر بر كهنسالی ما قرار گرفت، چون او در رأس یاران امام قرار گیریم.
٤. شبیهترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
دیگر شهید كربلا، شهزاده على اكبر علیه السلام ستارهاى درخشان از خاندان پیامبر و شبیهترین فرد به ایشان است. نامش على اكبر و عزیزترین نزد پدر بود كه میفرمود: «گاه که مشتاق دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشدیم به او نگاه میکردیم».[۶] در سال ٣٣قمرى متولد شد و هنگام شهادت ٢٨ سال داشت.
هوشمندى و بصیرت را همراه جمال و صباحت و دلاورى و شجاعت یكجا از پیامبر و امیرمومنان و پدر علیهم السلام به ارث برده بود. در مسیر رفتن به كربلا، در نزدیکی منزلگاه ثعلبیه یا قصر بنیمقاتل، امام حسین علیه السلام لحظاتى بر زین اسب خویش به خواب رفتند؛ پس از آنکه بیدار شدند آیه استرجاع را بر زبان جاری کردند و براساس خوابی که دیده بودند از کشته شدن خود و همراهان خبر دادند. در این هنگام فرزند رشیدشان علی اکبر به سخن آمد و گفت: «فَإِنَّنَا إِذاً لَانُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین: هنگامیکه برحق هستیم، از مرگ هراسی نداریم!».[۷]
در منابع تاریخى آمده است هنگامى كه اباعبدالله الحسین علیه السلام مىخواستند علی اکبر را به میدان فرستند، به لشگر خطاب کردند و فرمودند: «خدایا شاهد باش! جوانی به سوی این قوم میرود که شبیهترین مردم از نظر خلقوخوی و منطق به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. ما هرگاه مشتاق سیمای پیامبر تو میشدیم به چهره او مینگریستیم».[۸] او در مکتب جدش امام علیبنابیطالب و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین علیهما السلام در مدینه و کوفه تربیت شد و رشد و کمال یافت. پدر در تربیت وی و آموزش قرآن و معارف و معالم دین به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، ازجمله دشمنان را برانگیخت. او نخستین شهید از بنیهاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است: «السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل: سلام بر تو ای نخستین شهید از نسل بهترین سلاله پیامبر».
ما در هر سلامى كه به سیدالشهداء مىدهیم بلافاصله و بهطور مضاعف بر علی اكبر سلام مىكنیم و مىگوییم: «السلام علی الحسین و علی علیبنالحسین و على اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»؛ یعنى علاوه بر سلام مستقیم، به اولاد و بعد به اصحاب هم سلام مىكنیم، زیرا او هم از اولاد امام بوده است و هم از اصحاب امام. او همراه برادر كوچكش على اصغر مهمان ضریح اباعبدالله الحسین علیه السلام هستند و بدین خاطر ضریح امام شش گوشه شده و مطاف عاشقان حسینى از سراسر جهان شده است و مطاف فرشتگان و كروبیان.
٥. عباسبنعلی علیه السلام
دیگر شهید عاشورا ابوالفضائل، قمر منیر بنىهاشم است. كربلا بدون ابوالفضل و عاشورا بدون قمر منیر بنىهاشم، نه كربلاست و نه عاشورا! پنجمین پسر امیرمومنان، علیبنابىطالب علیه السلام از مادرى عالمه و با فضیلت به نام امالبنین. شجاع و سلحشور و جوانمرد و بخشنده و كریم و اسوه وفادارى و ادب. او تكیهگاه و پشتیبان و سردار امامش بود كه چون به شهادت رسید تعبیر امامش این بود كه اكنون كمرم شكست. او در واقعه کربلا فرمانده و پرچمدار سپاه امام بود و درحالیكه فرات در محاصره دشمن بود، چندین بار به دل دشمن زد و برای همراهان امام حسین علیه السلام آب آورد. او و برادرانش دو اماننامه از طرف عبیداللهبنزیاد را رد کردند و در کنار امام حسین علیه السلام جنگیدند و شهید شدند.
او به تصریح امامان داراى مقامى والاست، بابالحوائج نام گرفته است، مركز توجه همه اقشار حتى غیرمسلمانان قرار دارد و برای همه گرهگشاست. ازآنجاكه او گرهگشای امور برادر بود، خداوند گرهگشایى او را ارج بخشید. با این عبارت، دست توسل به ذیل عنایت او برای گرهگشائى زده مىشود: «یا کاشفَ الکَرْبِ عنْ وَجهِ الْحُسَین اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِّ أَخیکَ الحُسَین.»
زمانی که او به دنیا آمد، امیرمؤمنان او را در آغوش گرفت و عباس نامید. در گوشهایش اذان و اقامه گفت، سپس بازوهایش را بوسید و گریه کرد. امالبنین دلیل گریه او را جویا شد، امام فرمود دو بازوی فرزندت در راه کمک به حسین علیه السلام جدا میشود و خداوند در ازای دو دوست بریدهاش، دو بال در آخرت به او عطا میکند. همین دستهای بریده است كه دستگیر امت مىشود و نماد یاورى امام زمان.
امام حسین علیه السلام او را به فرات مى فرستند كه آبی برای كودكان تشنه بیاورد، او شجاعانه قلب محافظان فرات را مىشكافد و به كنار فرات مىرسد و مشك آب را پر مىكند، مشتى آب هم به دهان تشنه خود نزدیك مىكند اما چون به یاد عطش برادر مىافتد آب را به فرات باز مىگرداند. در بازگشت در محاصره دشمن دست راستش قطع مىشود. او با سرودن شعر معروفش ندایی حماسی سر مىدهد كه: «والله ان قطعتموا یمینى / إنى احامى ابداً عن دینى… اگر دست راستم را قطع كردید هرگز دست از حمایت دین و امامم كه از سلاله پیامبر مصطفاست بر نمىدارم»[۹] و این حماسهای شد برای یاوران همۀ امامان كه در هیچ شرایطی دست از حمایت امام زمانشان بر ندارند.
٦. کودک شیرخواره
دیگر یاور از اصحاب امام و كوچكترین سرباز، حضرت علی اصغر است. در هیچ جنگى، كودك ششماهه، سرباز نمى شود و در سرنوشت نبرد، تاثیرگذار نمىگردد، اما عاشورا به گونه دیگرى است. یكی از اصحاب سالار شهیدان، كودك ششماهه امام حسین علیه السلام یعنى علىاصغر است كه آخرین شهید از بنىهاشم خوانده شده است. از او در زیارت ناحیه مقدسه به عبدالله رضیع یاد شده كه خونش به آسمان پرتاب شد و باز نگشت. زمانی که تمام یاران امام حسین علیه السلام شهید شدند، حضرت علی اصغر علیه السلام در خیمه از عطش بیتاب شده بود. امام حسین علیه السلام این طفل کوچک را برداشتند و به سمت سپاه دشمن رفتند و از آنها خواستند وی را آب بدهند. ایشان خطاب به دشمن فرمودند: «از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده است. نمیبینید که چگونه از تشنگى بىتاب است؟» در کتاب «نفس المهموم» آمده است که فرمود: «ان لمترحمونى فارحموا هذا الطفل»[۱۰]، در حال سخن بودند که تیرى از کمان حرمله بیرون جست و آمد و گوش تا گوش، حلقوم على اصغر علیه السلام را درید.
امام علیه السلام، ناگهان دستان خود را خونین یافت و گلوى چاكشده على اصغر را مشاهده كرد؛ خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشید. مظلومیت این كودك، بهاندازه نبردهای شجاعانه یاران سیدالشهداء و چكاچك شمشیرهاى مبارزان راه حق، تأثیرگذار شد و چهرههای پنهانشده در نفاق مدعیان خلافت پیامبر را رسوا ساخت. در طول قرون و اعصار، بعد از واقعه عاشورا، هر مادرى كه كودك شیرخوارهاى دارد، خود را رباب و فرزندش را على اصغر مىبیند و لباسی سبز با پیشانىبندی مىپوشاند و به یاد على اصغر امام حسین اشك مىریزد و آرزو مىكند این فرزند هم یاور حسین زمان خویش شود. در مراسم شورانگیز عزاداریهاى عاشورایى، گهوارههای علی اصغر در كنار علمها و پرچمها و نخلها، جلوهگرى مىكند و این همه تأثیرى است كه آن سرباز كوچك عاشورا یعنى عبدالله رضیع و شیرخوارۀ علی اصغر، بر عاشوراییان گذاشته است.
چشم تاریخ، هیچ وزنهاى را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینى ندیده است. على اصغر را بابالحوائج میدانند، گرچه طفلی شیرخوار و کودکی کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست. روزهای دهه اول محرم به نام بعضى از شهدا درآمده و ششم محرم به نام على اصغر، نامور شده و در این روز در همه شهرها، یاد علی اصغر گرامى داشته مى شود و مادران، فرزندان شیرخواره خود را در مراسم باشكوهى، نماد على اصغر مىكنند و آنها را به نام این سرباز كوچك عاشورا، در پناه الطاف حسینى قرار مىدهند. آرى نقش این سرباز كوچك عاشورا، نقشی جاودانه است.
[۱]. رضا معصومی، اشک شفق، سال ۱۳۵۷، ص۲۰۸٫
[۲]. شیخ مفید، محمدبنمحمد، الارشاد، ۲، ص۹۲٫
[۳]. طبری، محمدبنجریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۱٫
[۴]. موعوسة کلمات الامام الحسین؟ع؟، ص ۴۰۷-۴۰۸٫
[۵]. ابی مخنف، وقعة الطف، ص ۲۶۵٫
[۶]. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۵؛ سیدبنطاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳٫
[۷]. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸۲٫
[۸]. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۴٫
[۹]. ابو مخنف الارذی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۷۹٫
[۱۰]. نفس المهموم، ص ۳۴۹٫