حمید فرناق
کارشناس ارشد حقوق بینالملل
کلید واژه: بیتالعدل، عصمت، بهائی، روشنفکران، استیو مارشال
چکیده
استیو مارشال نویسنده، متفکر، منتقد و از بهائیان روشنفکر است. او از سال ۱۹۷۲ ـ زمانیکه پانزده سال بیشتر نداشت ـ جذب تعالیم اجتماعی بهائی شد و تا سال ۱۹۹۴ به مدت ۲۲ سال عضو فعال جامعۀ بهائی بود. از سال ۱۹۹۴ و بعد از تماس با بهائیان روشنفکر و قرار دادن مطالبی در سایت تالیسمان، مورد سوءظن رهبری بهائیت در حیفا (بیتالعدل) قرار گرفت و بهصورت غیررسمی از جامعۀ بهائی اخراج گردید. در سال ۲۰۰۰ میلادی با دستور بیتالعدل، همسر او آلیسون مارشال نیز به دلیل انتقاد از بیتالعدل و داشتن ارتباط و دفاع از بهائیان روشنفکر، رسماً از جامعۀ بهائی اخراج شد. این بهمنزلۀ زنگ خطری بود برای استیو مارشال که درصورت ادامۀ مواضع انتقادی خود، میتواند درمعرض طرد یا اخراج قرار گیرد.
استیو و همسرش آلیسون، انتقادات جدی به رهبری بهائیت دارند و در مقالات مختلف خود، به نقد بیتالعدل و تعالیم و آموزههای بهائیت پرداختهاند. در این مقاله برخی از مواضع انتقادی آقای استیو مارشال آمده است.
اشاره
از زمان پیدایش آیین بهائی تاکنون آموزههای این نحلۀ فکری همواره در معرض نقد و انتقاد قرار داشته و اعتراضهای گوناگونی به آن وارد شده است.
علمای مسلمان و مسیحی و بهطور کلی طرفداران ادیان الهی، با نگارش کتابهای مختلف بیشترین اعتراض را به مشروعیت و آموزههای آیین بهائی، که خود را تکاملیافتۀ اسلام و ادیان الهی میداند، داشتهاند. علاوه بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، بهائیت مورد نقد نویسندگان و اندیشمندان غیرالهی نیز قرار گرفته و هریک از منظری خاص آموزههای این آیین ایرانی نوظهور را به باد انتقاد گرفته و اعتراضهای جدی به آن وارد آوردهاند.
تشکیلات بهائی ابتدا سعی کرد طرفداران این آیین کمتر در جریان انتقادها و اعتراضهای مخالفان قرار گیرند. لذا خواندن این قبیل کتابها و مقالات را نهتنها توصیه نمیکرد که طی دستورالعملی از بهائیان خواست نامهها، مجلات و مقالات مخالفان را بدون اینکه مطالعه کنند، عیناً به محفل (شورای ۹ نفرۀ ادارهکنندۀ تشکیلات بهائی در هر شهر) تحویل دهند.
امروزه تشکیلات بهائی سعی دارد با معرفی مخالفان خود بهعنوان افرادی بیسواد، مزدور، معاند، بهائیستیز، ناآشنا با مفاهیم بهائی، جاهطلب و … درحقیقت نوعی ترور شخصیت کند و تأثیر کلام منتقدان را بر بهائیان غیرمتعصب كاهش داده و بیاعتبار نماید و تاکنون در این رهگذر به موفقیتهای زیادی نیز رسیده و توانسته است عملاً بین تودههای بهائی و افراد مطلع و منتقد به بهائیت، شکافهای عمیقی را ایجاد نماید.
البته، به مرور زمان و با گسترش فضای مجازی و امکان دسترسی سریع افراد به اطلاعات، بهائیان غیرمتعصب امکان یافتند با مقالات و کتابهای مختلف نگاشتهشده در حوزۀ بهائیت ارتباط یافته و جویای پاسخهای منطقی به اعتراضهای مخالفان باشند.
از اوائل سال ۱۹۹۶، پدیدۀ جدیدی در جامعۀ جهانی بهائی پیدا شد و آن ظهور و بروز منتقدانی از درون جامعۀ بهائی بود. البته رویگردانی افراد مهم و فرهیخته از بهائیت و گرایش آنان به اسلام، یا انشعاب درونفرقهای، سابقۀ طولانی دارد، ولی با گسترش فضای مجازی و اینترنت این امکان برای برخی از روشنفکران و اندیشمندان بهائی در غرب بهوجود آمد که اعتراضهایی را به دیدگاهها و عملکرد رهبری جامعۀ بینالمللی بهائی یعنی بیتالعدل در اسرائیل وارد آورند.
این روشنفکران که نوعاً از نخبگان جامعۀ بهائی بودند و تحصیلات آکادمیک و مطالعات میدانی در حوزۀ بهائیت و شناخت کافی نسبت به بهائیت و آموزههای آن دارند، تشکیلات بهائی و رهبری آن در حیفا را زیر سؤال برده و به حرکتهای مستبدانه و خداگونۀ آن معترض گردیدهاند. آنها معتقدند که رهبری روحانی (کاریزماتیک) آیین بهائی جای خود را به سلسلهمراتب نیمهانتخابی داده که ساختار و تصمیماتش مرتباً ازسوی مخالفان و معتقدان داخلی و بهائیان سابق موردانتقاد قرار میگیرد و توسعۀ اینترنت، زمینهساز گسترش هرچه بیشتر این نارضایتیها شده است.
رهبری بهائیت در حیفا که خود را الهی و مصون از خطا و لغزش میداند، در مقابل این انتقادها تاب نیاورد و مخالفت با روشنفکران و افراد فرهیخته و معترض بهائی در سطح جهان را در دستور کار خود قرار داد و با استفاده از سازمان پلیسی خود (هیأتهای مشاوران قارهای) تعداد زیادی از آنان را به بهانههای مختلف از جامعۀ بهائی طرد و اخراج نمود یا علیه آنان حرکاتی را انجام داد که مجبور به استعفا و خروج از بهائیت شوند.
در دیدگاه بیتالعدل، بهائیان موظفند فقط یک صدا و یک قرائت از آیین خود را شنیده و تبلیغ نمایند و آن قرائتی است که تشکیلات و رهبری بهائی آن را تجویز نماید. براساس این دیدگاه، هرگونه اقدام، اظهارنظر، تحلیل و تفسیر و حتی سؤالی که مطابق با خط مشی یا باورهای بیتالعدل و محافل ملی در دنیا نباشد، ممنوع است. مرتکب بعد از دریافت یک اخطار و حتی گاهی بدون گرفتن اخطار، از جامعۀ بهائی اخراج گردیده و سلام و کلام با او مجاز شمرده نمیشود. گاهی اوقات نیز تشکیلات بهائی عرصه را چنان بر بهائیان منتقد تنگ میگیرد که چارهای جز استعفاء و خروج از بهائیت برای آنها باقی نمیماند.
اینگونه حرکتهای خشن و غیرمنطقی باعث شده است اندیشمندان فراوانی چون ویلیام گارلینگتن، خوان کول، فردریک گلیشر، دنیس مکاوئن، جورج فلیمینگ، آلیسون مارشال، استیون شول، سن مکگلن، فرانچسکو فیچیکیا و دیگران ـ که هریک مدتی عضو جامعۀ بهائی بوده و به تبلیغ آموزههای آن مشغول بودند ـ بالاجبار از بهائیت جدا شده و مقالات و كتابهای انتقادی مختلفی را در نقد عملكرد آیین بهائی به رشته تحریر درآوردند.
این مقاله سعی دارد با اطلاعات موجود، به بررسی مختصری از نظرات و دیدگاههای برخی از روشنفکران منتقد به تشکیلات بهائی بپردازد، هرچند لازم است محققان فرهیخته در این میدان وارد شده و بررسیهای کاملتری را به علاقهمندان این حوزه ارائه نمایند.
بدیهی است بیان نظرات و دیدگاههای روشنفکران بهائی به معنی قبول همۀ دیدگاههای آنان نیست و دفاع احتمالی آنان از برخی آموزههای بهائی، بهخاطر سابقۀ طولانی آنها در بهائیت بوده است. از دید نشریه بهائیشناسی بهائیت یک عقیدۀ باطل است و افکار و تعالیم آن موردقبول و پذیرش نیست.
استیو مارشال (Steve Marshall )
الف ـ زندگینامه
استیو مارشال نویسنده، روشنفکر، متفکر، منتقد، مجری، هنرمند و فعال اجتماعی بهائی در سال ۱۹۵۷ در دونهدین[۱] نیوزیلند بهدنیا آمد. او در رشته مهندسی و فنی در نیوزیلند تحصیل کرده است و درحالحاضر به اجرای برنامههای زندۀ هنری و تولید محصولات هنری مشغول است. همچنین به فروش لوازم یدکی و ماشینآلات کشاورزی نیز اشتغال دارد.
استیو مارشال مدت ۲۰ سال یعنی از اواسط دهه ۱۹۷۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰، به عضویت جامعۀ بهائی درآمد و در امور اجرائی و تبلیغی و تحقق اهداف نقشههای بهائی در نیوزیلند، فعال بود.
استیو از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۶ یکی از مدیران اجرائی گروه بهائیان پیشین (طرد شده)[۲] متعلق به آقای اریک استتسون بود. این سایت به دلیل درج مطالب انتقادی نسبت به بهائیت، از ژانویه ۲۰۱۶ غیرفعال گردید. او همچنین مدت ۱۶ سال مدیریت گروه انتقادی تالیسمان۹[۳] متعلق به آقای خوان کول را نیز عهدهدار بود. از استیو درخواست شد که ریاست گروه ادینبورگ[۴] را نیز قبول نماید که او نپذیرفت.
ب ـ علت گرایش به بهائیت
استیو مارشال درمورد بهائی شدن خود میگوید:
«در سال ۱۹۷۲ زمانی که ۱۵ سال بیشتر نداشتم با بهائیت آشنا و جذب تعالیم و شعارهای اجتماعی آن شدم، که چیزی شبیه به شعارها و تعالیم هیپیها بود که در آن زمان برای من بسیار جذاب بود، ولی اکنون که دیگر بهنظر میرسد جامعۀ بهائی بسیار بیرمق و ازهمگسیخته و متلاشیشده است، نمیتوان به تعالیم اجتماعی آن نیز زیاد اعتنا کرد».
استیو روحیۀ لائیک دارد و همۀ حرفهای بهاءالله را نمیپذیرد و خود را فقط پیرو بعضی از تعالیم اجتماعی او میداند و به بقیۀ سخنان و تشکیلات و عملکرد بهائیان کاری ندارد. او درهمین حد باور دارد که خدایی هست که قابل درک و شناخت بشر نیست و این حد شناخت را برای خود کافی و مطلوب میداند. او ترجیح میدهد تعالیم بهاءالله را خارج از چهارچوب و برداشت رسمی بهائی درنظر بگیرد. مارشال در یادداشتهای خود به این واقعیت تلخ اشاره دارد که بهاءالله و تعالیم او، گرفتار تصمیمات افراطی بیتالعدل (رهبری کنونی جامعۀ بهائی) شده است.
ج – ازدواج و شروع چالش با تشکیلات بهائی
استیو مارشال در سال ۱۹۹۱ با یک خانم روشنفکر بهائی به نام آلیسون[۵] ازدواج کرد. آلیسون از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ عضو فعال جامعۀ بهائی نیوزیلند بود و در دهۀ ۱۹۸۰ به مدت ۵ سال در محفل روحانی بهائیان شهر دونه دین نیوزیلند خدمت میکرد.
شرح حال، دیدگاهها، انتقادها و درگیریهای آلیسون مارشال با تشکیلات بهائی نیاز به مقالۀ جداگانهای دارد ولی ازآنجاکه سرگذشت استیو و آلیسون تا حدود زیادی به هم وابسته است، لازم است قبل از ذکر دیدگاههای استیو مارشال، اشاره مختصری به آلیسون مارشال بشود.
دراواخر سال ۱۹۹۴ استیو مارشال و همسرش به گروه اینترنتی گفتوگوی روشنگرانه تالیسمان[۶] که بهوسیله یک گروه کوچک دانشگاهی تأسیس شده بود و دربارۀ مبانی بهائیت بحث میکرد، پیوستند و در آنجا به بیان دیدگاههای خود دربارۀ بهائیت پرداختند. پس از گذشت هجده ماه از پیوستن آنها به گروه تالیسمان، مشخص شد که مراجعه و بحث و گفتوگو در این سایت، ازسوی رهبران رده بالای تشکیلات بهائی ممنوع اعلام شده است و افرادی که به ادامه همکاری با این سایت اصرار داشته باشند، بهعنوان ناقض عهدومیثاق و مخالف تشکیلات بهائی محسوب شده و از جامعۀ بهائی طرد میشوند. بعضی از اعضای این گروه از بهائیت برگشته و از جامعۀ بهائی استعفا دادند. این رفتار تأثیر عمیقی بر آلیسون مارشال گذاشت و او در سال ۱۹۹۸ تصمیم گرفت مراتب اعتراض خود را از آنچه براثر پیوستن به گروه تالیسمان بر سر افراد میآید به اطلاع دیگران برساند. آلیسون سپس مطالعات خود را درخصوص تصوف و عرفان بهائی متمرکز کرد و پس از دو سال مطالعه و تحقیق به تصوف و عرفان اسلامی نیز علاقهمند گردید.
در ماه مارس سال ۲۰۰۰ سرانجام مرکز رهبری بهائی در اسرائیل (بیتالعدل)، به محفل ملی بهائیان نیوزیلند اعلام نمود که به دلیل گفتار و رفتار و نگرشهایی که آلیسون مارشال در دو سه سال اخیر داشته است، شایستگی عضویت در جامعۀ بهائی را ندارد و نام او باید از فهرست افراد تسجیلشدۀ بهائی در نیوزیلند حذف گردد. این دستور توسط محفل ملی نیوزیلند به اجرا درآمد.
آقای خوان کول (معترض و روشنفکر جداشده از بهائیت) در اعتراض به اخراج آلیسون مارشال میگوید:
برای آلیسون مارشال پروندهسازی شد، کسی به او هشدار نداد، پیامهایی که او برای دوستانش ارسال میکرد جنبۀ عمومی نداشت. عملکرد آلیسون و دیدگاههای او بهوسیله عملیات جاسوسی به پیترخان (عضو وقت بیتالعدل) رسید. پیترخان پشت سر مارشال غیبت کرد و آلیسون یک روز صبح فهمید که دیگرعضو جامعۀ بهائی نیست.[۷]
آلیسون درخصوص اخراج خود توسط بیتالعدل، شکوائیهای به اعضای جامعه و مراجع عالیرتبۀ بهائی ارسال نمود. حاصل رسیدگی به شکایت او این شد که سرانجام او را بهعنوان یک بهائی ثبتنامنشده، در جامعۀ بهائی معرفی نمودند. این عنوان را به افرادی میدهند که به آیین بهائی تمایل پیدا کرده، ولی تشکیلات بهائی آنها را به طور رسمی نپذیرفته است!
آلیسون مارشال که به برخی از آموزههای بهائی، ازجمله عدم امکان حضور زنان در جایگاه رهبری بهائیت (بیتالعدل)، عدم اعتقاد به مصون از خطا بودن بیتالعدل، عدم اعتقاد به تشکیلات بهائی و برخورد نامناسب با روشنفکران بهائی، اعتراض داشت، مورد غضب بیتالعدل قرار گرفت و بهعنوان کافر معرفی شد و حکم اخراج او از جامعۀ بهائی نیوزیلند صادر گردید.
بهائیان نیوزیلند که از قبل آلیسون را میشناختند و با روحیات و خصوصیات او آشنایی داشتند، از اخراج او مبهوت و عصبانی شدند و هنگامیکه برخی از آنها به بیتالعدل اعتراض کردند، پیترخان، عضو بیتالعدل، در پاسخ، آنها را متهم کرد که از روحانیت و معنویت کافی برخوردار نیستند.[۸]
موژان مومن از بهائیان سرشناس و طرفدار بیتالعدل، در مقاله مرکزگریزی و ارتداد در جامعۀ بهائی که در سال ۲۰۰۷ در نشریه دین، شماره ۳۷ به چاپ رسید، از خانم آلیسون مارشال بهعنوان «سمبل و پرچم مخالفان بهائیت و فردی افشاگر» یاد میکند. همچنین از استیو مارشال بهعنوان “یک مرکزگریز حاشیهای و کسی که حملاتش به مؤسسات بهائی تلختر از حملات آلیسون مارشال بوده است”، نام میبرد و سعی دارد اقدامات آنان و سایر منتقدان بهائی را حرکتی خصمانه و از روی کینه معرفی کرده و درمجموع فعالیتهای آنان را، گروهی و بیحاصل معرفی کند. البته این واقعیتی انکارناپذیر است که چاپ مقالۀ مومن و چالشهای پس از آن، علاوه براینکه مخالفان و معترضان به بهائیت را باهم متحد نمود و جایگاه بیتالعدل را در نزد بهائیان فرهیخته و غیروابسته تنزل داد، باعث بیاعتباری موژان مومن در سطح علمی نیز گردید؛ زیرا اظهارنظرها و حملات شدید موژان مومن به مخالفان امر و دفاع جانبدارانۀ او از رهبری و تشکیلات بهائی، او را بهعنوان یک بهائی افراطی و متعصب و نویسندهای معرفی کرد که از محل مخالفت با معترضان بهائی، توانسته است جایگاه ویژهای در نزد کادر رهبری بهائیت پیدا کند. پس از این، دیگر مقالهای از موژان مومن در نشریات علمی انتشار نیافت و هیچ مؤسسۀ نشر علمی حاضر به چاپ کتابی از او دربارۀ بهائیت نشد و فقط مؤسسات چاپ و نشر بهائی به نشر و توزیع آثار او پرداختند.
استیو مارشال در دفاع از خود، در برابر مقالۀ الحاد و مرکزگریزی موژان مومن در تاریخ ۲۸/۱۱/۲۰۰۷ در سایت تالیسمان ۹ مینویسد:
“… مقالۀ مومن، خلأهای بزرگ و زیادی دارد. البته تحلیلهای خوبی هم در آن پیدا میشود. موژان سعی میکند ادعاهای خود در توصیف مخالفان را علمی و آکادمیک نشان دهد.”
گروه تالیسمان از رسانههای آکادمیک و دانشگاهی بهطرز مؤثری بهره گرفت و توانست جریان اکثریت بهائیت حیفایی و ماهیت فرقهای آن را بهتصویر بکشد و با استفادۀ مناسب از ابزار اینترنت جامعۀ فعالی را بهوجود آورد، بدون اینکه حتی یک جلسه دعا و مناجات برگزار کند.
“… مطالعۀ تحلیلهایی که موژان دربارۀ فرانچسکو فیچیکیا (بهائی معروف و طردشده از بهائیت) برای ما بیان نمود، بسیار آموزنده است. فیچیکیا کسی است که فقط با نوشتن کتاب (آیا بهائیت دین واحد جهانی آینده است؟ پژوهشی نقادانه درباره تاریخ، تعالیم و تشکیلات آن) توانست موقعیت جامعۀ بهائیان آلمان و همچنین جایگاه بهائیت را درکشورهای آلمانیزبان متزلزل نموده و بهشدت در معرض آسیب قرار دهد. من تا قبل از خواندن مقالۀ مومن، هیچچیز دربارۀ کای بورمن[۹] نویسندۀ آلمانیزبان و منتقد بهائیت نمیدانستم ولی با خواندن آن مقاله با او وافکارش آشنا شدم.”
“به نظر من استفادۀ موژان مومن از مفهوم ساختارهای قابل قبول، یکبعدی و جانبدارانه است. خود من دو دهه عضو تشکیلات اصلی بهائیت در شهرمان بودم و انواع جلسات، مذاکرات، نامهها و مکاتبات، مجلات و نشریات و کنفرانسهای بهائی را که اساساً در خدمت حفظ و تقویت ساختارهای بهائی بود، بهیاد دارم. بهائیان روشنفکر و منتقد و (به قول موژان) مرکزگریز، هرگز بهدنبال ایجاد تشکل و سازمان برای خود نبودهاند. این ادعای موژان که بهائیان روشنفکر و مرکزگریز دارای حس نفرت وسواسگونه نسبت به جامعۀ آیینی پیشین خود هستند، بسیار اغراقآمیز و نادرست است و موژان نمیتواند توضیح و استدلال روشنی بیاورد که چرا روشنفکران بهائی نباید عقاید و باورهای روشن و فرهنگ مطلوب خود را بیان و ترویج نمایند؟ مثالها و نقلقولهایی که مومن از “منتقدان مرکزگریز و مرتد” بیان میکند در مجموع قانعکننده نیست. حداقل ادعاهای او درمورد خود من، درست و واقعی نیست. فکر میکنم خوانندگان مقالۀ مومن، پس از خواندن مقاله، احساس همدلی بیشتری با “روشنفکران مرتد و حاشیهگریز” پیدا کردهاند؛ بسیار بیش از آنکه به تصور موژان درآید. لذا من از انتشار این مقاله بسیار خوشحالم.”[۱۰]
استیو مارشال در جای دیگری دراینباره مینویسد:
«موژان مومن ما را ملحد تلقی کرد، البته او از یک چارچوب و تعریف جامعهشناسی خاصی استفاده کرد و نه یک چارچوب دینی! ولی این کار او نهایتاً به ضررش تمام شد. شاید آن مقالۀ او آخرین مقالهای باشد که توانست در یک ژورنال و نشریه علمی به چاپ برساند و پس از آن تنها موفق به ارائۀ مقاله در نشریات داخلی بهائی شد.»[۱۱]
استیو و آلیسون مارشال و دیگر منتقدان تشکیلات بهائی که اسمشان در مقالۀ موژان مومن آمده بود، هریک با درج مقالات مختلف، اعتراض خویش را به ادعاهای بعضاً نادرست موژان مومن، اعلام نموده و سردبیر نشریه دین را به خاطر درج مطالب بررسینشده در یک نشریۀ آکادمیک، مورد پرسش قرار دادند.
با اخراج آلیسون مارشال از جامعۀ بهائی، استیو مارشال نیز مورد بیمهری فراوان قرار گرفت. کسی او را طرد نکرد، او را مجبور نکردند که با همسرش قطع رابطه کند، او بهظاهر بهائی بود ولی درمورد اعتقادات او شک و تردید وجود داشت و تشکیلات بهائی او را بهعنوان یک مخالف و معاند تحتنظر داشت و عملاً سایر بهائیان تمایلی به دوستی و مراوده با او و همسرش نداشتند.
د- چرا تشکیلات بهائی بهجای استیو مارشال، همسرش آلیسون را از بهائیت اخراج کرد؟
ازآنجاکه انتقادات مطرحشده علیه بهائیت ازسوی استیو مارشال، بسیار تندتر از اعتراضات خانم آلیسون مارشال بود، گمانهزنی اولیه این بود که تشکیلات استیو را از جامعۀ بهائی اخراج کند، ولی این مجازات شامل حال آلیسون شد. درمورد چرایی این موضوع، جوابهای مختلفی را برخی از بهائیان روشنفکر مطرح کردند و با استیو درمیان گذاشتند. یکی از دوستان استیو به نام آلکس کاوتسکی مینویسد:
«شاید بهخاطر آن است که تو فرد مهمی در جامعۀ بهائی نیستی و سابقۀ چندانی نداری! شاید اگر فرد مهمی بودی، یا ابراز مخالفت شدیدی میکردی و تنها به ارسال چند ایمیل و پیام اینترنتی بسنده نمیکردی، آنها تو را خطرناک ارزیابی کرده و فکری برایت میکردند!»
استیو در جواب مینویسد:
«معمولاً برای اخراج دو پروسه صورت میگیرد؛ اول بررسی و تحقیقاتی که محفل ملی آن کشور انجام میدهد. دوم تصمیم بیتالعدل برای حذف حق رای فرد بهائی و اخراج او از جامعۀ بهائی. من و آلیس بدون آنکه خودمان بدانیم، مورد تحقیقات محفل ملی بهائیان نیوزیلند قرار گرفتیم. تحقیقات درمورد من بیشتر انجام شد، چون من در سطح محلی و ملی نظرات بیشتری داده بودم. وقتی بیتالعدل در جریان نتیجۀ تحقیقات قرارگرفت، بلافاصله ضمن توقف تحقیقات، دستور داد عضویت آلیسون از جامعۀ بهائی نیوزیلند، حذف گردد! طفلک آلیسون!
برای من روشن است که تحریک و ابراز مخالفت در سطح محلی و ملی میتواند شما را زیر ذرهبین محفل ملی ببرد ولی فعالیت در اینترنت و فضای مجازی بینالمللی، بیشتر توجه بیتالعدل را به خود جلب میکند.»
آلکس: اگر مواردی چون سن مکگلن را در ذهن خود مرور کنیم، واقعاً درک نمیکنیم که چرا اینقدر بیضابطه با او برخورد شده است. انسان فکر میکند این اقدامات برای ترساندن دیگران بوده است.
استیو: سن مکگلن انتقادات تندی از نظام اداری و تشکیلاتی بهائی میکرد و کلام او در میان بهائیان نافذ بود. این تنها علت حکم صادره توسط بیتالعدل علیه او بود. البته اخراج او از جامعۀ بهائی موجب شد تا او آزادانه بتواند هرچه فکر میکند و هرچه را مناسب و درست میداند، ابراز کند. این عقیده من است. من شخصاً کمی محافظهکاری میکنم، هرچند موارد نامطلوبی از تفکرات تندروی بهائیان رادیکال را پیش ذهن دارم.[۱۲]
اما آلیسون مارشال درمورد اخراج خود نظر دیگری دارد. او مینویسد:
دلیل این تصمیم فعالیت و نوشتههای ۲-۳ سال اخیر من ( ۱۹۹۷- ۲۰۰۰)، بهویژه در سایت تالیسمان ۹ بوده است. تصمیم به حذف من را بیتالعدل گرفت، نه محفل ملی بهائیان نیوزیلند. آنچه باعث این تصمیم شد مکاتبات شخصی بین من و استیو (بهعنوان یک فرد، نه همسرم) و مؤسسات و تشکیلات بهائی مختلف، در طول سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ است. روند حرکت نشان میدهد که فعالیت ما بدون اینکه بدانیم زیر ذرهبین محفل ملی قرار داشت و توسط آنها ثبت و ضبط میگردید. آنها یک گزارش چهارصفحهای شامل گفتارها و رفتارهای ما، از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰، را به بیتالعدل داده بودند. محفل ملی خصوصاً از مطالب و صراحت لهجه و انتقادات استیو بیشتر ناراحت بود تا من، ولی تصمیم بیتالعدل درمورد من قبلاً گرفته شده بود و تلاشهایم برای رفع سوءتفاهمها بیاثر بود.
درمورد اخراج من هیچگونه مشورت و اخطار قبلی به من داده نشده بود. این ادعای محفل ملی نیوزیلند که گفته است، قبل از اینکه تصمیم بیتالعدل برای اخراج من صادر گردد، محفل مکرر با من مشورت داشته و اخطار داده است، نادرست است و صرفاً برای گمراه کردن ذهن بهائیان نیوزیلند مطرح شده است.
آلیسون ادامه میدهد: “از تصمیم بیتالعدل عصبانی نیستم،… یک کارت عضویت برای من چه ارزشی دارد؟ اگر ۱۰۰۰ کارت عضویت هم داشتم، از پس دادن و دور ریختن آنها خوشحال میشدم! من خرسندم که بهاءالله مرا پذیرفته و وجود مرا سرشار از محبت خود ساخته است. بیشک بیتالعدل همان کاری را انجام داده که خداوند برایش مقدر کرده است و متشکرم که آنها نقش خود را ایفا کرده و مرا متبرک ساختهاند!”[۱۳]
البته، همانطور که قبلاً اشاره شد، خوان کول دلیل اخراج آلیسون را عملیات جاسوسی پیتر خان، مشاور قارهای پیشین و عضو متوفای بیتالعدل و بدگویی پشت سر او، در جاهای مختلف میداند.
نویسنده دلیل و نحوۀ این اخراجها را ماهیت سازمانی و فرقهای بهائیت میداند که در قسمتهای بعدی، با استفاده از نظرات استیو مارشال به آن اشاره خواهد شد.
ح ـ بررسی نظرات و دیدگاههای انتقادی استیو مارشال
استیو مارشال انتقادهای فراوانی به رهبری، نظامات، آموزهها و سازمان بهائیت دارد. برخی از این نظرات در سایت تالیسمان که مدتی سمت مدیریت آن را بهعهده داشت، درج شده است. برخی نیز در خلال اظهارنظرها، مکاتبات و بحثهایی که در فضای مجازی با سایر بهائیان داشته است، بهدست آمده است. در این مقاله به مرور و بررسی برخی از این دیدگاهها میپردازیم.
۱- اعتراض به تشکیلات برای طرد و اخراج بهائیان
در هرم قدرت تشکیلات بهائی، طبقۀ پایین، بدون اخذ نظر و تأیید از سازمان مافوق، قدرت (اجازه) تصمیمگیری ندارد. این نکتۀ مهم، یکی از ویژگیهای ساختار تشکیلات بهائی است که ماهیت خودکامگی و تمامیتخواهی راس هرم رهبری کنونی بهائی را نشان میدهد. رهبری سازمان سعی میکند اعضاء را همواره در حالت ترس و رعب و انقیاد نگه دارد. هرچند ویژگی فرقهگرایانه بهائیت (فرقهای در پوشش دین، ولی بهدنبال کسب قدرت و حکومت) از پیشینه و عملکرد بابیان بهخوبی آشکار و هویدا است و شایسته است در مقالات مستقلی به آن پرداخته شود، ولی در اینجا مختصراً به چند ویژگی دیگر آن، که منطبق بر مطالعات جامعهشناسی کالت و فرقههای خطرناک است، اشاره میکنیم:
الف – در بهائیت نهاد خانواده و علایق خانوادگی درصورتی ارزشمند است که درجهت منافع فرقهای باشد، در غیراینصورت، باید منهدم شود! نشانۀ صریح این ویژگی، حکم طرد در بهائیت است. برطبق تعالیم بهائی، اگر فردی ازسوی تشکیلات بهائی طرد شود، هیچ فرد بهائی دیگر، حتی پدر، مادر، فرزند، همسر و بستگان درجه یک او حق تماس و معاشرت و سلام و کلام با او را ندارند:
«راجع به احبّائی [=بهائیانی] که بهواسطۀ غفلت و نادانی از تشکیلات اداری منفصل شوند سؤال نموده بودید که: آیا به محافل عمومی دعوت شوند یا خیر؟ فرمودند: دعوت آنان جایز نه و نسبت به کسانی که از جامعۀ امر منفصل شدهاند: آیا سلام و کلام با آنها جایز است یا نه؟ فرمودند: اگر چنانچه انفصال روحانی است، تکلّم بههیچوجه جائز نه.»[۱۴]
این حکم در تعارض کامل با شعار ادعائی «وحدت عالم انسانی» است.
ب – در جامعۀ بهائی هر فرد دارای شماره عضویت است و پروندۀ مستقلی در تشکیلات دارد و هرگونه رفتار و عملکرد او باید طبق ضوابط سازمان و با اجازۀ آنها صورت گیرد. فرد بهائی برای تغییر محل اقامت از شهری به شهر دیگر، یا از کشوری به کشور دیگر، باید مراتب را به مقامات تشکیلات اطلاع دهد و اجازه اخذ نماید و معرفینامهای از محفل روحانی کشور مبداء برای مقامات تشکیلات بهائی در شهر یا کشور مقصد، داشته باشد! اینگونه عملکردها مخصوص سازمانهای فرقهای و سیاسی و مغایر با عملکرد جوامع دینی است. افکار و عملکردهای مثبت یا منفی فرد بهائی همواره مدنظر تشکیلات بهائی بوده و در پروندۀ سوابق او ثبت میشود.
ویژگی فرقهگرایانه وکالتی بهائیت، از چشم پژوهشگران غربی نیز پنهان نمانده است. پیتر برگر[۱۵] جامعهشناس امریکایی، که پایاننامه دورۀ دکترای خود را، با موضوع «از فرقه تا کلیسا: یک تفسیر جامعهشناختی از جامعۀ بهائی امریکا» نوشته است (۱۹۵۴)؛ در تحقیق خود بر عملکرد فرقهای و اقتدارگرایانه تشکیلات بهائی صحه گذارده است.
در بهائیت، برخلاف ادیان الهی، سازمانی حاکم است که به همۀ امور بهائیان نظارت داشته و اجازه نمیدهد بهائیان با عقل و فکر خود عمل کنند. به عبارت بهتر این تشکیلات بهائی است که با قدرت به بهائیان دستور میدهد چگونه فکر کنند و چگونه عمل نمایند. بدیهی است کسانیکه برخلاف نظر سازمان عمل نمایند یا به برنامههای سازمان انتقادی داشته باشند، لایق عضویت نبوده و باید طرد یا اخراج شوند.
درمورد نحوۀ عمل تشکیلات بهائی در طرد، اخراج یا لغو عضویت فردی که به عملکرد تشکیلات بهائی اعتراض کرده و تابع صددرصد ضوابط آنها نباشد، باید یادآوری شود که در مؤسسات بهائی تصمیمات براساس اصول و دستورالعملها و ضوابط خود بهائیت گرفته میشود و این تصمیمات که با ظرافت خاصی اتخاذ میگردد، غیرقابلاعتراض است. ترمینولوژی (واژهشناسی) بهکار رفته در تشکیلات بهائی قابلمقایسه با اصطلاحات حقوقی رایج در محاکم قضائی نیست. برای مثال در مؤسسات و تشکیلات بهائی، بدون اینکه تفهیم اتهامی صورت گیرد، از قبل تذکر یا اخطاری داده شود، یا نسبت به استماع دفاعیات متهم اقدامی صورت گیرد، حکم محکومیت او صادر میشود. اینکه فرد خطا کرده است یا نه، آیا مستحق مجازات است یا نه، به نظر و تشخیص تشکیلات بهائی برمیگردد.
در تشکیلات بهائی هیچگونه پیروی از اصول رایج و استانداردهای حقوقی، مشاهده نمیشود، تنها اصل معتبر این است که تشکیلات بهائی تمام حقوق و اختیارات را برای خود میداند و میتواند هرطور که دلخواهش باشد با فرد بهائی رفتار نماید. به هیچکس اجازه داده نمیشود میزان اختیارات و قدرت تشکیلات را زیر سؤال ببرد. فردی که توسط سازمان محکوم اعلام گردد، در هر سطحی که باشد، با یک اقدام جمعی هماهنگشده (کمپین) مورد مجازات سایر بهائیان قرار میگیرد و به عبارتی، بایکوت سازمانی میشود؛ سپس سیل تهمتها و افتراها و تهدیدهای برنامهریزیشده علیه فرد بهائی اخراجی یا مطرود، سرازیر میشود تا شخصیت و اعتبار او در نزد سایر اعضای جامعۀ بهائی نابود شود.[۱۶]
بهمحض صدور حکم و اعلام اخراج یا طرد فرد بهائی، مجازات او، که عمدتاً قطع هرگونه تماس و ارتباط و همکاری با اوست، آغاز میگردد.
اگر فرد اخراجی به حکم صادرۀ تشکیلات، تمکین کند و هیچ صدا، اعتراض، گله، شکایت و عکسالعملی از او بروز نکند، کسی با او کاری ندارد. چنین فردی بهتدریج، براثر قطع تماس جامعۀ بهائی با او، گوشهگیر شده و عملاً به فراموشی سپرده میشود؛ ولی اگر کوچکترین عکسالعملی به طرد یا اخراج خود نشان دهد و در جامعه، در فضای مجازی، یا با نامهنگاری با دیگران و حتی درهنگام صحبت، به حکم صادره ازسوی تشکیلات، اعتراض نماید، انواع برچسبها، تهمتها، افتراها، گمانهزنیهای غیرواقعی و دشمنی علیه او آغاز میشود و تشکیلات به طرق مختلف درصدد ترور شخصیت او برمیآید تا صدای اعتراض او به جایی نرسد. برچسبهایی چون “ناقض عهد ومیثاق” دشمن امرالله، کافر، مرتد، بیایمان، فاقد روحانیت و معنویت، جاهطلب، کینهتوز، بیسواد، همجنسباز، دروغگو، پلید و غیره، حسب مورد نثار فرد معترض به بهائیت میشود. به تعبیر استیو مارشال، تشکیلات برای او باتلاقی درست میکند که تا آخر عمر در آن دستوپا بزند.
استیو مارشال در ۲۵/۲/۲۰۰۵ با اشاره به مطلبی از وبلاگ شخصی خانم کارن باکت مینویسد:
«یکی از دوستان من به نام لاری رو[۱۷] که در کانادا است و به اخراج آلیسون مارشال و مایکل مککنی[۱۸] (از بهائیان روشنفکر و مطرود از جامعۀ بهائی)، اعتراض کرده بود، بلافاصله تهدیدی ازسوی محفل ملی بهائیان کانادا دریافت کرد که چنانچه به انتقاد خود علیه تشکیلات بهائی ادامه دهد، خودش نیز از جامعۀ بهائی اخراج خواهد شد!»
لاری رو که از این اخطار ناراحت شده بود، متوجه شد که از مدتی قبل تحتنظر بوده و محفل ملی کانادا، به یکی از بهائیان، به نام محسن عنایت، که شغل وکالت حقوقی دارد، مأموریت داده است تا بهطور غیرمستقیم به لاری رو نزدیک شود و دربارۀ اخلاق و خصوصیات و رفتار او جاسوسی کند و حالا گزارشهای او، علیه لاری رو موردتوجه و بهرهبرداری قرار گرفته است. استیو در ادامه با تمسخر از خانم سوزان مانک (از طرفداران تشکیلات بهائی و از اعضای گروه اینترنتی) میپرسد: «سوزان نظر تو دربارۀ این نوع اقدامات چیست؟» سوزان مانک پاسخ میدهد:
«….از نظر من، تقصیر لاری رو این است که خودش را با شرایط کنونی تشکیلات بهائی هماهنگ نکرده است! هرکس، اگر میخواهد بهائی باشد، باید تمام و کامل، هرآنچه را که محفل ملی اعلام میکند، بپذیرد…».
استیو مارشال با اینکه درحالحاضر از جامعۀ بهائیت اخراج نشده؛ ولی به دلیل مواضع انتقادیاش تحت فشار تشکیلات بهائی قراردارد. او نگران است که به دلیل انتقاداتش، ازطرف تشکیلات بهائی موردحمله قرار گیرد. او در نامۀ مورخ ۶ آپریل ۲۰۲۰ خود خطاب به یکی از دوستانش مینویسد:
“… من خودم، دیگر پس از این سالها، خیلی ساکت شدهام! دیگر از آن انتقادهای تند و تمسخرهای شدید، عمدتاً خبری نیست. نمیشود انسان همیشه حالت و روحیه عصبانی داشته باشد. خصوصاً اینکه اصلاً دوست ندارم موردحملۀ تشکیلات بهائی باشم و در باتلاقی که برایم درست میکنند دستوپا بزنم!
من از اواسط دهه ۱۹۷۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰، برای دو دهه، عضو اجرایی تشکیلات بهائی بودم. نمیخواهم دوباره به آن دوره و شرایط برگردم. ضمن اینکه کمتر عصبانی بودن به من کمک میکند تا تقریباً با همۀ بهائیان غیرتندرو، دوست باشم. من ترجیح میدهم در همین وضعیت و شرایط باشم. البته همانطور که میتوانی حدس بزنی آلیسون برعکس من است (آنتی تز).” او در ادامه مینویسد:
“در تشکیلات بهائی یک خلأ رهبری وجود دارد. من با وجود رهبری مخالفتی ندارم، ولی نظام تشکیلاتی و نظم اداری بهائی را فاقد شایستگی رهبری میدانم.”[۱۹]
استیو در قسمتی از مقالۀ تطور سازمان در سیاست و دین در سایت تالیسمان ۹ مینویسد:
«… رهبری جامعۀ بهائی از بخش کوچکی از بهائیان برگزیده میشود که همگی از عصبه انتصابی میآیند. ساختار درونی تشکیلاتی بهشکلی است که هرگونه نظارت و کنترل یا موازنه و مقابله میان آنها را از بین برده است. در سال ۲۰۰۸، برای اولین بار، در دهمین انتخابات بیتالعدل، همه اعضای منتخب بیتالعدل، اعضای پیشین دارالتبلیغ بین المللی بودند (که خود بیتالعدل قبلاً آنها را منصوب کرده بود). سال آینده، در انتخابات بعدی بیتالعدل باید ببینیم آیا برای دومین بار این کار تکرار میشود؟
این عمل نهایتاً روش و فرهنگ تشکیلات را به سمت یک طرز فکر محدود و گروهی میبرد. این موضوع کاملاً نگرانکننده است و خصوصاً باید مورد توجه و بحث جامعۀ بهائی قرار گیرد ولی متأسفانه اکثراً نسبت به آن غفلت میورزند. بهائیان از یک طرف به تبلیغ آیین بهائی میپردازند و سعی میکنند دیگران را بهائی کنند و ازسوی دیگر، بهائیان را از جامعۀ خود اخراج میکنند. این کار مورد انتقاد من است.»
استیو همچنین در مقالۀ سرکوب گروه بهائیان روشنفکر و منتقد در سایت تالیسمان مینویسد:
«آیین بهائی اغلب بهعنوان یک آیین باز و تحملکننده معرفی میگردد، که بهخاطر داعیۀ ارائۀ تعالیمی دربارۀ وحدت ادیان، برابری زن و مرد و صلح جهانی، بهعنوان آیینی برای نسل جدید و موحدان دهکده جهانی طبقهبندی میگردد؛ اما آنچه که بسیار کم دربارۀ این آیین، حتی در بین بهائیان، دانسته شده است، این است که تشکیلات انتخابی بهائیان همواره در طول تاریخ بهشدت هرگونه اطلاعرسانی عمومی دربارۀ این آیین را تحت کنترل داشته و از حربۀ تهدید و تحریم برای ساکت کردن اعضایی که دیدگاهی غیرسنتی دارند استفاده کرده است.»
“بهائیت که داعیۀ ایجاد وحدت جهانی دارد، آلیسون و تعداد دیگری را، بدون هرگونه هشدار و اخطار قبلی، از جامعۀ بهائی طرد و اخراج نموده است. بهنظر من این حرکت کاملاً برخلاف تعلیم وحدت عالم انسانی است.”
ازآنجاکه این گروه جای مناسبی برای ترویج و یا دفاع از آیین بهائی نیست، لذا باید این نکته را صریح و روشن بگویم که نمیتوانم کسی را برای بهائی شدن تبلیغ و ترغیب کنم. من بهعنوان یکی از اعضاء و دارندۀ کارت عضویت آیین بهائی، این شعار و رفتار را منافقانه و مزورانه تلقی میکنم. مردم باید درمورد آنچه واقعاً در جامعۀ بهائی رخ میدهد، خود به نتیجه و جمعبندی برسند. من اعتراف میکنم که برای تبلیغ دربارۀ بهاءالله، امیدوارم به شرایط و وضعیت مناسب دست پیدا کنم، زیرا شرایط کنونی را مناسب نمیدانم.[۲۰]
من نیز همچون آلیسون، به این نتیجه رسیدهام، که تعالیم بهائی را خارج از چارچوب و برداشت تشکیلات رسمی بهائی، دنبال کنم. من فقط خود را پیرو بعضی از تعالیم اجتماعی بهاءالله میدانم و با بقیۀ آنها و تشکیلات و عملکرد آن اصلاً کاری ندارم.[۲۱]
۲- اعتراض به مصون از خطا بودن رهبران بهائی
همواره از بهائیان خواسته میشود که علاوهبر بهاءالله، عبدالبهاء و شوقیافندی، بیتالعدل و رهبران فعلی بهائیت را نیز منصوب از جانب خدا دانسته و اطاعت از آنها را، اطاعت الهی بدانند. از دید تشکیلات بهائی، رهبران بهائی همگی مصون از خطا بوده و عدم قبول تعالیم و گفتههای آنان، مجازات و تنبیهات سختی را بهدنبال خواهد داشت. استیو مارشال مصونیت از خطای بهاءالله، عبدالبها، شوقیافندی و بیتالعدل را باور ندارد و آنها را انسانهایی عادی میشمرد که میتوانند در معرض اشتباه باشند. بنابراین، استیو هرچند بهائی است، ولی خط قرمزهای تشکیلات بهائی را نقض کرده است. او درمورد رهبران بهائی انتقادهایی را به شرح زیر مطرح کرده است.
الف – انتقاد به بهاءالله
در مقالۀ “یک نگاه لیبرال بهائی درباره وحدت عالم انسانی” در ۲۷/۲/۲۰۰۸ در سایت تالیسمان مینویسد: «من بهاءالله را تنها طبیب الهی نمیدانم و به دلیل عقاید وحدتگرایانهای (Unitarianism) که دارم به دیگر معلمان اخلاق و عرفان هم احترام میگذارم. دوست ندارم طبق تعالیم بهائی، هرروز بگویم فقیرم، ندارم، بیچارهام! بلکه طبق فرهنگ بومی خود عقیده دارم که دنیا پر از زیبایی است. من هرروز در مسیر زیبایی قدم میگذارم. خداوند نعمتها و بخششهای زیادی به من کرده است.» او در ادامه میگوید:
«بهاءالله به قول خودش، روزی، صدایی از جایی نامشخص شنید. گفت این وحی بوده است از جانب خدا. او خیلی از مدت عمرش را هم تحتنظر بوده است. بعد سعی میکند با استفاده از مطالب ادیان ابراهیمی گذشته، یک دین جدید درست کند. او درعینحال فردی صوفی و عارفمسلک بود. بنابراین، من بعضی از آنچه را بهاءالله گفته میپذیرم و بعضی را نفی میکنم، چرا؟ دلیلی ندارد که غیر از این عمل کنم. اولین چیزی که نمیپذیرم این است که بهاءالله فرد مصون از خطایی باشد و تافتهای جدا بافته از سایر انسانها. این کار باعث میشود که من از دیانت بهائی فاصله بگیرم و بنابراین دنیا و اطرافیان را بهتر و با چشمان بازتری ببینم…».
استیو در جواب این گفتۀ خانم سوزان مانک[۲۲] که شرط بهائی بودن را، تبعیت کامل از محفل ملی و اعتقاد به مصون از خطا بودن بهاءالله دانسته است، در ۲۵/۲/۲۰۰۵، مینویسد:
«… سوزان! از تو بهخاطر این فتوا متشکرم! بعد از این حکمی که صادر کردی، خوب است حالا یک فکری هم برای ۲-۳ میلیون بهاصطلاح بهائی هندی بکنی، که برای بهاءالله هیچ اعتبار و شأنی قائل نیستند و او را تنها یک آواتار هندو میدانند نه یک پیامبر. ویلیام گارلینگتن، در کتابش، بهائیت در امریکا، بهتفصیل به این موضوع پرداخته است که هندوها در انتظار موعود خود، آواتار، هستند. مبلغان بهائی به هندوها اینطور القاء کردهاند که بهاءالله همان آواتار موردانتظار است!»[۲۳]
سوزان مانک در جواب استیو توضیح میدهد “اطاعت از بیتالعدل هم بخشی از عهدومیثاق است. اگر الواح وصایا را خوانده بودی، این را میدانستی!”
کال رولینز که در این گروه است و در جریان مذاکرات استیو و سوزان مانک قرار دارد، خطاب به استیو مارشال مینویسد:
«زیاد سخت نگیر، سوزان مانک گوشش به این حرفها بدهکار نیست. اگر اینها بخواهند بهطور جدّی به عقاید بهائیان هندی دقت کنند، پروژه ۶ میلیون بهائی آنها به خطر میافتد و تنها چند تا زرتشتی بهائی شده، برایشان باقی میماند، بهتر است بهائیان هندی و سوزان مانک را به حال خود رها کنیم!».
ب ـ انتقاد از عبدالبهاء
استیو مارشال درمورد عبدالبهاء مینویسد:
«… عبدالبهاء را بیشتر از بهاءالله قبول دارم. او بهتر با تعالیم غربی و مسیحیت کنار آمده است ولی این حرفش را که میگوید بودیسم از تعالیم بودا تهی شده است، قبول ندارم، چرنده!»[۲۴]
ج ـ انتقاد از شوقی افندی
استیو مارشال نظر مساعدی درمورد شوقی افندی، ولی امر آیین بهائی ندارد. او معتقد است تشکیلات بهائی چهرهای غیرواقعی از شوقی نشان دادهاند و بیشتر درجهت مدح و ثنای او داد سخن دادهاند و مانع از شناخت واقعی او شدهاند. او در مطلبی در سایتex-bahai در ۱۴سپتامبر۲۰۰۹ با اشاره به کتاب ریاض خادم به نام “شوقیافندی در اکسفورد”[۲۵] مینویسد:
این کتاب و البته کتاب یوگو جیاگری، ایادی امرالله، به نامShoghi Effendi recollections جنبۀ غیرتحقیقی دارند و بیشتر در مدح و ستایش او و عمدتاً غیرمستند هستند. معمولاً بیوگرافیهای غیرانتقادی چهرۀ غیرواقعی از فرد نشان میدهند. شوقیافندی در این کتابها، یک زیباییشناس و درعینحال یک بازیگر و نمایشگر نشان داده میشود ولی برداشت من از همۀ این موارد این است که ما فقط یک ماسک رسمی به نام «گاردین و ولی امرالله» داریم که عملاً مانع از شناخت چهرۀ واقعی او میشود.
در ۱۴/۳/۲۰۰۴ خانم سوزان مانک (از بهائیان فعال) درگروه اینترنتی talk.religion.bahai از فردی با نام مستعار ابنسینا نقل میکند که استیو مارشال همجنسگرا است. با بالا گرفتن این بحث، نیما حزینی از بهائیان روشنفکر و مطرود وارد گفتوگو شده و ادعا میکند استیفن بیرکلند (عضو بیتالعدل در۲۰۱۲) و قدیریان (عضو هیأت معاونت در کانادا) نیز هردو همجنسگرا هستند. گرچه استیو مارشال اتهام به خود را با قاطعیت رد میکند و جواب سوزان مانک را میدهد، ولی به همین بهانه بحث افراد بهائی همجنسگرا به میان آمده و گمانهزنی درمورد همجنسگرا بودن شوقیافندی مطرح میشود.
سوزان مانک در گروه بهائی استادیز خطاب به پل هاموند مینویسد:
نیما حزینی اصرار دارد شوقیافندی را همجنسگرا معرفی کند و ادعا دارد در خانوادۀ بهاءالله، بچهبازی رواج داشته است. من فکر میکنم این مطلب نیما بیاساس است، او مدرکی ارائه نکرده است. ظاهراً نیما حزینی این مطلب را به میلدرد متحده، ندیمۀ روحیه ماکسول (همسر شوقی)، نسبت داده که اولین بار او مدعی شده است که گاردین همجنسگرا است. سوزان ضمن تکذیب موضوع میگوید این مطلب قطعی و اثباتشده نیست و میتواند فقط برداشت خانم متحده باشد.[۲۶]
استیو مارشال در پاسخ به تکذیبیه سوزان مانک درباره همجنسگرا بودن شوقیافندی مینویسد:
«این مطلب را مایکل زرگروف،[۲۷] شخصا از میلدرد متحده ندیمۀ روحیه خانم شنیده و میلدرد هم آن را مستقیماً از روحیه خانم شنیده است. این نقل قول هیچ افتادگی و مشکلی ندارد.»
استیو ادامه میدهد: «دربارۀ همجنسگرایی و مفعول بودن شوقیافندی، باید اضافه کنم من دربارۀ شوقیافندی با سعۀ صدر به قضیه نگاه میکنم و حملهای به او نکردهام ولی توجه داشته باشید که شوقی صاحب فرزندی هم نشد و این هم به گرایشهای جنسی او دامن زد.»
رندی برنز[۲۸] هم عبارتی در حمایت از مارشال میآورد و میگوید:
روحیه خانم در خاطراتش، از سفر ماه عسل به همراه شوقیافندی یاد میکند و میگوید، شوقی چند ساعت ما را با اتومبیل خودش در شهر گرداند، سپس به هتل برگشتیم و او به اتاق خواب خودش رفت تا بقیه شب را کار کند!! کجاست آن عشق جوانی!!
د ـ نظر استیو درمورد بیتالعدل
استیو مارشال نظر مساعدی نسبت به بیتالعدل (رهبری بهائیان در حیفا) ندارد و معتقد است بیتالعدل هم مانند سایر رهبران دنیاگرا بهدنبال کسب قدرت است و رفتاری فرقهگرایانه و کالتی دارد. بیتالعدل بهصورت دلخواه، حتی خارج از اختیارات خود، هرکاری را بخواهد انجام میدهد و بهائیان را مجبور میکند فقط از فرامین او اطاعت نمایند. مارشال مصونیت از خطای بیتالعدل را قبول ندارد و تصمیمات آن را افراطی میداند. ازنظر تشکیلات فقط سخنی درست و قابل اجراست که مورد تأیید بیتالعدل باشد و از زبان رهبری بهائیت بیرون آمده باشد، حتی اگر آن سخن خلاف عقل و خلاف نصوص بهائی باشد. استیو مارشال در تأیید این نکته به خاطرۀ زیر اشاره مینماید:
ربکا مورفی، مشاور قارهای پیشین، یک بار در نشست رسمی بهائیان امریکا گفت: «ما نمیخواهیم از آن دسته افرادی باشیم که میخواهند خدا را با چشم خود ببینند و کلام او را با گوش خود بشنوند! زیرا ما این موهبت را داشتهایم که همه چیز را با چشم بیتالعدل ببینیم و هر سخنی را با گوش بیتالعدل بشنویم!»[۲۹]
او این عبارت بهتآور و غیرعلمی را در کانونشن ملی سال ۲۰۰۷ بهائیان امریکا بیان داشت و ضمن پیش کشیدن بحث عهدومیثاق بهاءالله، تأکید کرد امروزه، بیتالعدل مرکز عهدومیثاق بهائی است و سپس آن عبارت معروف چشم و گوش را گفت! البته عین عبارت بهاءالله دراینمورد چنین است:
ای مردم، اگر میخواهید، معرفت خدا را درک کنید و عظمت او را مشاهده کنید، پس با چشمان خودم، مرا بنگرید و نه با چشم فرد دیگری جز خودم! در غیراین صورت هیچگاه قابلیت شناخت مرا پیدا نخواهید کرد، هرچند در تمام عمرتان به تفکر دربارۀ امر من بپردازید یا به تفکر و اندیشه در تمام خلقت خدا بپردازید.[۳۰]
دیدن خدا با چشم و گوش بیتالعدل و شنیدن ادعای بهاءالله فقط از زبان خود او، یعنی اطاعت بیچونوچرا و کورکورانه، که حاصل آن استبداد و دیکتاتوری است.
استیو مارشال در مقالۀ “تطورسازمانی در سیاست و دین” که در ۲/۵/۲۰۱۱ در تالیسمان ۹ منتشر شده است، با اشاره به کتاب “احزاب سیاسی” تألیف رابرت میشل نویسنده و جامعهشناس ایتالیایی، به عملکرد و خصوصیات سازمانهای تشکیلاتی میپردازد:
«… به نظر میشل در هر گروه سیاسی، درنهایت، براثر ظهور و به قدرت رسیدن اجتنابناپذیر یک طبقۀ حاکمه قدرتمند و خودشیفته، اهداف اولیه و اصلی به انحراف کشیده میشود. برای آنها خود قدرت مطلوبیت دارد، نه آنکه قدرت وسیلهای برای کسب و تحقق هدف باشد. این یک روند همگانی و جهانی است که میشل آن را «قانون آهنین الیگارشی»[۳۱] مینامد. چنین ساختار رهبری، ماهیتی محافظهکارانه خواهد داشت و بیشتر به فکر تحقق اهداف و آرمانهای گروه محدود خود است تا تحقق آرمانهای اولیه که آن نظام و تشکیلات برای آن ایجاد شده است! به نظر میشل، هر نظام و سازمانی، بهموجب این قانون، پس از یافتن قدرت، درصدد ایجاد و تأمین منافع خاص خود است (میشل، ۱۹۴۹: ص ۱۹۶). چنین منافعی بیش از آنکه درجهت تحقق اهداف و اصول اولیه باشد، بهدنبال بقای سازمان برای تأمین منافع خاص هیأت رئیسۀ تشکیلات و نظام اداری است. میشل بر این باور است که هنگامیکه رهبری نظام اداری در رأس هرم بوروکراتیک مستقر و تثبیت شد، توجهش، بیش از هر چیز، به تثبیت قدرت و منافع خود معطوف خواهد شد.» استیو در ادامه سؤال میکند، آیا در نظام اداری بهائی مثال و نمونهای برای این نظریه داریم؟ او در تعریف «حکومت الیگارشی» مینویسد:
حکومت الیگارشی، هیأت حاکمهای است که بهوسیلۀ تعداد محدودی اداره میشود و تمام قدرت حکومت، در دست عدۀ قلیلی از افراد، متمرکز است. الیگارشی یا گروهک سالاری، فرمانروایی گروهی اندک، بدون نظارت اکثریت است. معمولاً این عنوان را برای اقلیت حاکمی بهکار میبرند که قدرت حاکمه را در راه منافع خود به کار میبرد و به اکثریت ناراضی اجازه بیان نظر نمیدهد.
تصمیمات فراقانونی بیتالعدل
استیو ضمن اعتراض به بیتالعدل بهخاطر اخراج روشنفکران بهائی، در مطلبی در گروه اکس بهائی به تاریخ ۲۵ ژانویه۲۰۰۹ مینویسد:
«این برای بیتالعدل بهصورت عادت درآمده که بهطور دلبخواه و بدون دلیل و مدرک، بهائیان باورمند را از جامعه اخراج کند. آلیسون قبلاً نامهای به بیتالعدل نوشت و درخواست کرد تا در تصمیمش مبنی بر اخراج او از جامعۀ بهائی تجدید نظر کند. همین درخواست را سن مکگلن هم از بیتالعدل داشت ولی این نامهها از طرف آن تشکیلات مدعی وحدت عالم انسانی بیپاسخ ماند. بیتالعدل با انجام این کارها، آشفتگیهایی را به بار آورده است که باید ببیند چطور میتواند آنها را جمعوجور کند. …من باید به این واقعیت تلخ اشاره کنم که بهاءالله و تعالیم او، گرفتار تصمیمات افراطی بیتالعدل شده است! این تنها چیزی است که میتوانم برداشت کنم.»
دلسردی بهائیان و خروج فوج فوج
اعتراض بخشی از بهائیان و کسانی که قبلاً بهائی بودهاند، نسبت به تشکیلات بهائی روبهافزایش است. طبق اظهار لیلا (دختر ماجراجوی بهائی) بسیاری از بهائیان مستعفی و بسیاری دیگر از کسانی که خود را “بهائیان تسجیلنشده”[۳۲] مینامند ـ که خانم کارن باکت اولین نفر آنها است ـ کانالها و گروههایی در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی فراهم کردهاند که افراد ناراضی میتوانند حرف خود را ـ بعضاً بهصورت ناشناس ـ بیان کنند. این گروه بسیار بزرگ و پرطرفدار شده است (برخی تعداد طرفداران آن را ۲۵۰۰۰۰ نفر در دنیا اعلام کردهاند) که این مسأله باعث نگرانی و ناخرسندی رؤسای ارشد تشکیلات بهائی شده است، بهنحوی که کارن باکت خواستار حمایت و حفاظت برای خود، در قبال اقدامات ایذایی بیتالعدل شده است.[۳۳]
احتمال انتصاب فردی جدید بهعنوان ولی امرالله
در گفتوگویی اینترنتی در سایت تالیسمان در تاریخ ۱/۳/۲۰۰۸، سخن از احتمال انتخاب یک فرد جدید توسط بیتالعدل، که مصون از خطا باشد و همۀ اختیارات ولی امر را داشته باشد مطرح میگردد. سن مکگلن از بهائیان اخراجی روشنفکر، باتوجه به شرایط و خصوصیات ولی امر در آیین بهائی و اختیارات محدود بیتالعدل، این احتمال را رد کرده و آن را مزخرف میداند. او میگوید:
“بیتالعدل اختیارات نامحدود ندارد، بلکه اختیارش کاملاً محدود به حدودی است که ولی امر در کتاب “دور بهائی” توصیف کرده است، اعطای مقام “مصونیت از خطا” از اختیارات بیتالعدل نیست. همچنین بیتالعدل حق ندارد متنی را بهعنوان نص اعلام کند. بنابراین نمیتواند نصی را تنفیذ کند که در آن، اختیارات خاص ولی امر به شخص دیگری اعطا شده باشد.
استیو مارشال در جواب سن مکگلن مینویسد:
«از یک دیدگاه خشک و جزمی، ایرادات تو قابل جرح و رد نیست ولی این را بدان که در بهائیت اگر بیتالعدل دربارۀ چیزی تصمیم بگیرد، دیگر آن چیز قطعی و تمامشده و لازمالاجراست. برای مثال، بهیاد بیاور که روش تبلیغ خانهبهخانه موردتأیید شوقیافندی ولی امر بهائی نبود و آن را تأیید نمیکرد؛ ولی با تأیید بیتالعدل، این کار عملی شد.»
سن مگگلن در پاسخ میگوید:
«… بیتالعدل اختیار دارد برخلاف نظر ولیّ امر مواردی را به تصویب برساند، امروز نمیتوان دست جامعه را براساس نامهای که شوقی در ۵۰ سال قبل نوشته، بست و به رشد و دانش جامعه توجه نکرد. حتی روش انتخاباتی که امروز در جوامع بهائی استفاده میکنیم با روش مورد تأیید ولی امر متفاوت است، این هم اشکالی ندارد!».
ممنوعیت ورود زنان بهائی به بیتالعدل
حداقل نیمی از جامعۀ بهائی را خانمها تشکیل میدهند. یکی از تعالیم مهم بهائی «تساوی و برابری زن و مرد» است که بهائیان در تبلیغات خود از آن بهعنوان یک برتری نسبت به سایر ادیان، یاد میکنند ولی تساوی مطرحشده در خیلی از موارد و احکام بهائی اجرا نمیشود و در بهائیت مردسالاری حاکم است. مهمترین دلیل آن اینکه خانمها اجازۀ حضور در مهمترین مرکز تصمیمگیری بهائیت، یعنی بیتالعدل، را ندارند. استیو مارشال به عدم امکان حضور زنان در بیتالعدل معترض است. همچنین نمیپذیرد که بهائیان بیتالعدل را در جایگاه یک قهرمان قرار داده و حلال همۀ مشکلات بدانند. او همچنین نقدی هم به مصون از خطا بودن بیتالعدل زده است. به جملاتی از ایشان که در قالب طنز بیان شده است، اشاره میگردد:
استیو مارشال در گروه اکس بهائی ۲۳/۳/۲۰۰۹ مینویسد:
هرکس میتواند مطلب طنز بگوید، ولی آن ۹ مرد مستقر در آن ساختمان روی کوه حیفا، تنها کسانی هستند که میتوانند جهان را از بعضی بلایا محافظت کنند (خصوصاً الان که دیگر تاچر و نیکسون و بوش هم رفتهاند!) البته، تنها انفجار یک بمب واقعی شب گذشته در حیفا اتفاق افتاد – گویا آن هم معجزهای بوده است. این ۹ نفر تنها قهرمانانی هستند که جهان دراختیار دارند! ولی چه میشود که در این دورۀ نامردمی، دیگر کسی ارزشی به این سوپرمنها نمیدهد. لذا اینکه دو تا از بهترین و محبوبترین فیلمهای اخیر، به نام «دنیای تاریک بت من» و «مراقبان» الن مور، موردتوجه قرار میگیرد، تصادفی نیست!!
نقد و تکذیب مقام مصونیت از خطای بیتالعدل جهانی
استیو مارشال در یادداشتی تحت عنوان “نقد و تکذیب مقام مصونیت از خطای بیتالعدل جهانی”در ۱۵ دسامبر ۲۰۰۸ مینویسد:
«به نظر شما چه موضوع و نهادی میتواند نشانه و سمبل مناسبی برای یک مؤسسۀ انحصاراً مردانه باشد؟ یک بازو؟ یک چشم؟ یک پا؟ لطفاً پیشنهاد بدهید!
بیتالعدل یک مؤسسۀ خاص با نُه عضو است. تکتک اعضاء اشتباهپذیر و محتملالخطاء هستند ولی مؤسسۀ بیتالعدل دارای عصمت موهوبی است. یکی از زائران حیفا، در کتاب خاطرات سفر خود چنین نگاشته است:
اکنون، اعضای بیتالعدل بهصورت انفرادی، فاقد ویژگی مصونیت از خطا و اشتباه هستند، ولی مجموعۀ بیتالعدل تحت حمایت و صیانت و هدایت مصون از خطای خداوند است. این را عصمت موهوبی میگویند![۳۴] امیدوارم توانسته باشم مطلب را روشن بیان کنم!».
استیو در مطلبی با عنوان “تخیل و پیشگویی علمی”، نوشتهشده در ۲۱ مارس ۲۰۰۹ نشان میدهد که پیشگوییهای تشکیلات و بیتالعدل غلط از آب درآمده و میتواند دلیلی بر عدم مصونیت از خطای بیتالعدل باشد، از جمله:
«در سال ۱۹۷۲ بیتالعدل پیشبینی کرده بود که در سال ۱۹۷۸ کشورهایی در آفریقا، شامل: نیجریه، داهومی، ساحل عاج و گینه، کاملاً بهائی خواهند شد.» [۳۵]
«به پیشگویی نشریه بهائی نظم جهانی[۳۶] در سال ۱۹۲۴، بهائیت در سال ۲۰۰۰ در شهرهای مختلف مدرسه و مرکز خواهد داشت! مطلب نقلشده چنین است:
«میخواهم از شما درخواست کنم که در حدود سال ۲۰۰۰، همراه من، بالهای خیال خود را باز کنید و همراه من به دور دنیا بچرخید. بگذارید تمام عقاید و تعصبات کودکانه، همه اختلافات و مشکلات را کنار بگذاریم و در فضای آینده پرواز کنیم. در هر طرف میبینیم که هواپیماها، در اطراف ما به پرواز درآمدهاند و هر یک مسافر یا کالا برای ما میآورند! ما بهدنبال افراد شیدا هستیم ولی هیچکدام از آنها دیده نمیشوند. تنها یک گشت پلیس دریایی بینالمللی به برقراری نظم در تردد ساحل به ساحل کشتیها میپردازد. روی خشکی، درختان قبل از همه نظر ما را جلب میکنند… هر شهرک دارای ۲ ساختمان مشخص و برجسته است، یکی مدرسۀ عمومی بهائی بسیار خوب و عالی و دیگری ساختمانی که نام «بیت عدل» بر سردر آن نقش بسته است، که کنجکاوی ما را بر میانگیزد. به ما گفته شده که این «بیت عدل» در حقیقت یک انبار ـ فروشگاه مرکزی است که برای انتفاع همۀ اعضای جامعه تأسیس شده است.»[۳۷]
به عقیدهٔ استیو مارشال، نویسندگان و مسؤولان بهائی دائماً درحال تغییر و تبدیل انتظارات و پیشبینیهایشان هستند. یک مثال آن، مطلبی است که در چاپهای اولیه کتاب «بهاءالله و عصر جدید» از عبدالبهاء نقل شده بود که تا سال ۱۹۵۷ تمام مردم جهان بهائی میشوند و هدف بهائیت مبنی بر وحدت جهانی[۳۸] محقق خواهد شد! البته این اتفاق هیچگاه محقق نگردیده است.[۳۹]
۳- دربارۀ تعلیم وحدت عالم انسانی
یکی از تعالیم بهائیت که از دید آنها مقدمه صلح جهانی است، تعلیم وحدت عالم انسانی است. بهائیت روی این تعلیم خود تبلیغات زیادی انجام میدهد و این تعلیم را مختص بهائیت معرفی میکند. صرفنظر از اینکه تعلیم وحدت عالم انسانی بهائیت حرف جدیدی هست یا نه، درمورد چگونگی تحقق آن تاکنون برنامهای ارائه نشده است. بیشتر این معنی از آن برداشت میشود که وقتی اکثر مردم دنیا بهائی شدند، این وحدت تحقق خواهد یافت! استیو مارشال در یادداشت خود تحت عنوان “دیدگاه بهائیت دربارۀ وحدت” که در تاریخ ۴/۸/۲۰۰۷ در سایت تالیسمان ۹ آورده است، به این شعار بهائیت با دید انتقادی نگاه کرده و مینویسد:
«تقریباً پیام اصلی بهائیت دربارۀ وحدت است ولی عملاً هیچ فضایی برای گفتوگوی واقعی دربارۀ مباحث اختلافی و انتقادی وجود ندارد و عملاً این نوع گفتوگو ممنوع گردیده است. البته نه اینکه گفتوگو و شور و مشورت نباشد؛ ولی شور و مشورت مرسوم بهائی معمولاً نه دربارۀ مباحث جدی صورت میگیرد و نه هیچ نتیجۀ غیرمنتظرهای را میتوان از آن انتظار داشت. درحالیکه هدف از گفتوگوی واقعی آن است که از تضارب آراء، حقیقت ظاهر شود و چون چنین چیزی در شور و مشورت بهائی اتفاق نمیافتد، تنها راهی که برای افراد باقی میماند آن است که جامعۀ بهائی را ترک کنند. این اگر نتیجۀ استبداد و فاشیسم نباشد، بدون شک نتیجۀ این واقعیت است که در بهائیت، اجازۀ طرح نظر و عقیدۀ دیگری وجود ندارد. این بهنوعی فشار برای اخراج افراد، از جوامع بهائی است و نه جذب آنها. البته این طبیعت همۀ فرقههای سازمان یافته است و من فکر میکنم بهائیت در ابتدای تشکیل، چیزی غیر از این بود.
برداشت من این است که پیام بهائی نباید ممنوع ساختن هرگونه ابراز نقد و مخالفت و نشان دادن درب خروج، بهعنوان آخرین راه کسب «وحدت» باشد؛ بلکه باید همیشه راه بحث و گفتوگو باز باشد. هرگونه اخراج و بستن تریبون منتقدان داخلی، اعتراف به شکست برای ایجاد وحدت است. مطالعه دربارۀ دموکراسی نشان میدهد که فضای دمکراتیک در هر جامعه، به حفظ وحدت ملی کاملاً کمک میکند، هرچند تعداد مخالفان در آن جامعه، دربرگیرندۀ اکثریت جمعیت آن جامعه باشد. من تعجب میکنم چرا جامعۀ بهائی و تشکیلات حاکم بر آن از این نمونهها درس نمیگیرند!
عقیده دارم بهاءالله خیمه خود را چنان گسترانید که در آن فضای کافی برای همۀ عقاید و گرایشها و فرهنگها و سنتها وجود داشته باشد. افراد عادی و افرادی با گرایشهای مختلف، هندو و ملحد، نظامیگرا و صلحطلب، گیاهخوار و گوشتخوار، سوسیالیست و کاپیتالیست، طرفدار چندهمسری و تکهمسری، مشرک و موحد و مجموعه افراد و گرایشهایی که بین این گرایشها میگنجند جایگاه خود را دارند. البته ممکن است ترجیحاتی وجود داشته باشد ولی روش کار و نوع برخورد ما مهم است. آیا اختلافات را میپذیریم و برای آنها ارزش قائلیم؟ یا خیر، به دنبال انحصار عقیده و وحدت سازمانی و تشکیلاتی خودمان هستیم؟»
استیو همچنین در مقالۀ «یک نگاه لیبرال بهائی درباره وحدت عالم انسانی» که در ۲۷/۲/۲۰۰۸ در سایت تالیسمان ۹ گذاشته شده است مینویسد:
«اگر بهائیت ادعا دارد که مبلغ وحدت جهانی است و وحدت باید همهگیر باشد، خوب باید بتوانیم همه با هم با آرامش و طیب خاطر! زندگی کنیم، با خدا یا بدون خدا! در این ۱۵۰-۱۶۰ سال، گروههای دیگر، مثل مورمونها و پیروان یَهوه … هم پیدا شدهاند. آنها هم ادعای دین و فرهنگ، معنویت، تعالیم و… دارند. آنها هم کموبیش به تعداد بهائیان، پیرو دارند… باید به آنها هم احترام بگذاریم و ضمن باورداشت عقایدشان، با آنها زندگی کنیم.»
۴ – اعتراض به سانسور و تهدید روشنفکران بهائی
استیو مارشال به پدیدۀ سانسور در بهائیت و سرکوب روشنفکران بهائی معترض است. او در تأیید مقاله “سرکوب بهائیان روشنفکر و منتقد” نوشتۀ خانم کارن باکت[۴۰] به سانسور مقالات تهیه شده توسط روشنفکران بهائی و از هم پاشیدن و تعطیل تشکلهای انتقادی مختلف در بهائیت، اشاره نموده و مینویسد:
«آیین بهائی اغلب بهعنوان یک آیین باز و تحملکننده معرفی میگردد، که بهخاطر داعیۀ ارائۀ تعالیمی دربارۀ وحدت ادیان، برابری زن و مرد و صلح جهانی، بهعنوان آیینی برای نسل جدید و موحدان دهکده جهانی طبقهبندی میگردد اما آنچه که بسیار کم دربارۀ این آیین، حتی در بین جامعۀ بهائیان، دانسته شده است، این است که تشکیلات انتخابی بهائیان همواره در طول تاریخ خود، بهشدت هرگونه اطلاعرسانی عمومی دربارۀ این آیین را تحت کنترل داشته و از حربۀ تهدید و تحریم برای ساکت کردن اعضایی که دیدگاهی غیرسنتی دارند استفاده کرده است. …درحالیکه متون اصلی بهائی مدعی تشویق تحقیق و تحری حقیقت مستقل است، ادارهکنندگان محافظهکار آن بسیار نسبت به مباحث دقیق و انتقادی این جوانان روشنفکر بدبین بودند. چندین برخورد شدید میان دو گروه، حتی قبل از پدید آمدن فضای مجازی، رخ داده بود. ازجمله در اواخر دهه ۷۰ میلادی، عدهای از جوانان در منطقه لس آنجلس، گروه مطالعۀ کوچکی را تشکیل دادند و به انتشار یک خبرنامۀ کوچک محلی پرداختند با نام خبرنامۀ کلاس مطالعه بهائی لوس آنجلس[۴۱] آرشیو الکترونیکی این خبرنامه از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ از طریق وبسایت اچ ـ بهائی قابلدسترسی است.[۴۲]
این خبرنامه با اصرار محفل ملی آمریکا برای «بازرسی قبل از انتشار»، خاموش شد. شرط بازرسی، یک شرط لازم برای تمامی نویسندگان بهائی است که دربارۀ موضوعات مربوط به بهائیت مینویسند، حتی اگر مطالب توسط ناشران غیربهائی فرستاده شود. این پروسۀ بازرسی، که مقامات بهائی پافشاری میکنند که سانسور نیست، مورد مخالفت و آزردگی بسیاری از نویسندگان و روشنفکران بهائی است. پیامد این کار بر جامعۀ بهائی بهطور کلی این است که قبل از پدید آمدن و محبوبیت اینترنت در دهه ۹۰ میلادی، تعداد بسیار اندکی از افراد بهائی چیزی بهغیراز دیدگاههای «رسمی» بهائی را درمورد مسائل بهائیت شنیده بودند.
تلاش دیگر برای انتشار دیدگاههای غیررسمی درمورد آیین بهائی، مجله دیالوگ (Dialogue) بود که در دورۀ کوتاهی در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی انتشار یافت. آرشیو الکترونیکی این مجله از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸، از طریق وبسایت اچ ـ بهائی قابلدسترسی است.[۴۳]
در گردهمایی ملی سال ۱۹۸۸ سران تشکیلات بهائیان امریکا، که نمایندگان سراسر آمریکا برای انتخاب اعضای محفل ملی سال بعد جمع شده بودند، فیروز کاظمزاده، دبیر امور خارجۀ محفل، بهطور خاص یک مقاله با عنوان “یک طرح معتدل، پیشنهادهایی برای احیای دوبارۀ جامعۀ بهائی آمریکا”[۴۴] را که قرار بود چاپ شود، تقبیح کرد و از دستاندرکاران مجله با عنوان “معاندان بهائیت” نام برد. دبیران مجله با این برخورد خصمانه و پس از خدشهدار شدن اعتبارشان در جامعۀ بهائی، انتشار آن را متوقف کردند. تعدادی از افرادی که در خبرنامۀ گروه مطالعۀ لس آنجلس و مجلۀ دیالوگ مشارکت داشتند، بعداً از اعضای فعال فروم «تالیسمان» شدند.
هستۀ اولیه فروم تالیسمان از آنجا تشکیل شد که دو دوست قدیمی، یعنی پروفسور خوان کول از دانشگاه میشیگان و پروفسور جان والبریج از دانشگاه ایندیانا، مکاتبات ایمیلی مفصلی را دربارۀ برخی از جنبههای دوران ابتدایی تاریخ بهائیت آغاز کردند. در آن زمان، هر دوی این افراد بیش از بیست سال بهائی بودند و در جوانی، از پیشگامان مبلغان بهائی در خاورمیانه محسوب میشدند. در اوایل دهه ۱۹۹۰، این مباحثات ایمیلی به شکل یک فروم با نام «مجنون» ادامه یافت. اعضای فروم مجنون همگی از محققان و متخصصان بودند و فروم فضایی کاملاً علمی داشت.
در سال ۱۹۹۴، والبریج فرومی گستردهتر را با نام «تالیسمان» روی یک سرور بزرگ در دانشگاه ایندیانا راهاندازی کرد. هدف از راهاندازی تالیسمان، مطالعۀ علمی آیین بهائی بود و عمدۀ شرکتکنندگان آن تحصیلکرده یا اساتید دانشگاهی رشتههای تاریخ خاورمیانه، الهیات و جامعهشناسی دین بودند. …محیط گفتمانی تالیسمان هیجانانگیز بود، اما بهائیان تشکیلاتی، به شکل سنتی «اطاعت و وحدت» و تبعیت را ارزش میشمارند. بهائیانی که بیشتر محافظهکار بودند، ازجمله آنهایی که در تشکیلات بهائی پست و مقام داشتند، عمیقاً از فضای آزاداندیشی و چالشی تالیسمان ناراحت بودند.
این قضایا دراواخر سال ۱۹۹۵ به اوج خود رسید… ولی با فشارهایی که ازسوی تشکیلات بهائی صورت گرفت، لیندا والبریج، استفان شول و خوان کول (از نویسندگان فصلنامه دیالوگ و مدیران سایت تالیسمان) از عضویت در جامعۀ بهائی استعفا دادند. جان والبریج سایت تالیسمان را بست، اما خوان کول، تنها فرد از میان آن پنج نفر، که بسیار در فضای مجازی فعال ماند، تقریباً بلافاصله گروه را دوباره در دانشگاه میشیگان راه انداخت. در دسامبر ۱۹۹۹، این گروه با تغییر نام به تالیسمان ۹ به فضای مجازی نقل مکان کرد و مدیریت آن به کارن باکت، رندی برنز و استیو مارشال محول گردید. فرومهای ایمیلی دیگر، شامل فهرست دانشگاهی اچ ـ بهائی[۴۵] و فهرست مباحث لیبرالی ظهور۱۹[۴۶] را میتوان محصول مستقیم گروه تالیسمان پروفسور والبریج دانست.
درحالیکه مسؤولان بهائی از سلب آزادی بیان و عقیده در فضای مجازی عاجز بودند (پدیدهای که بیتالعدل جهانی آن را «عملیات مخالفت درونی» نامیده است)، عضویت سه نفر دیگر را نیز، که در ارسال مطلب به فروم تالیسمان جدید فعال بودند، سلب کرده و آنها را طرد نمودند. یکی نویسنده مطالب “فانتزی” اهل کانادا، مایکل مککنی[۴۷] در ۱۹۹۷ و دیگر سن مکگلن و الیسون مارشال از نیوزیلند در ۲۰۰۰٫[۴۸]
۵ – اعتراض به دستکاری در متون و نصوص بهائی
متأسفانه در آیین بهائی، وقایع گذشته بهائیت بهکرات مورد جرح و تعدیل و تصرفات جانبدارانه قرار گرفته است. به این ترتیب که هر مطلبی که با دیدگاههای بیتالعدل همخوانی نداشته باشد، از متون بهائی حذف میشود و یا مواردی به آن اضافه میشود.[۴۹] استیو مارشال ضمن اعتراض به این عمل، در یادداشتی که در ۲۰/۸/۲۰۰۷ در سایت تالیسمان ۹ قرار داده، چنین مینویسد:
«دخالت مستمر عوامل مرکز جهانی بهائی و دستکاری مطالب ویکی پدیا مرتبط با بهائیت، تا مطالب مطابق خواستۀ آنها شود:
اخیراً دستگاهی به بازار آمده است، به نام وب اسکنر، که به کارکنان مرکز جهانی بهائی این امکان را میدهد صفحات «موردنظر» مرکز جهانی، در ویکی پدیا، را بهراحتی رصد نمایند. دستگاه وب اسکنر، علاوه بر مرکز جهانی، در اختیار چند مؤسسۀ دیگر بهائی نیز قرار گرفته است. تشکیلات بهائی با استفاده از این تکنولوژی، این امکان را پیدا میکند تا مطالب مربوط به بهائیت در ویکی پدیا را دستکاری نموده و مطالب موردنظر خود را جایگزین آن نماید.»
استیو اشاره دارد که در سال ۲۰۰۷ حداقل ۷۷ بار از داخل مرکز جهانی بهائی، صفحه ویکی پدیا ویرایش شده است.
۶ – انتقاد به ساخت معابد بهائی در دنیا
استیو مارشال در صفحۀ فیس بوک همسرش الیسون مارشال، در اکتبر ۲۰۱۶ مینویسد:
«در آثار بهائی آمده است که در هر شهری باید یک معبد بهائی ساخته شود و درهای آن معبد به روی همه افراد، از هر دین و آیینی باز و مفتوح باشد. در احکام بهائی تأکید شده که پیروان همه ادیان و آیینها باید بتوانند وارد مشرقالاذکارهای بهائی شوند و برطبق آداب دینی خود به پرستش بپردازند و هیچ محدودیتی برای آنها وجود نداشته باشد ولی با گذشت بیش از ۱۷۰ سال این وعده تحقق نیافته و درهای معابد برای عبادت غیربهائیان بسته است».[۵۰]
در شرایط کرونایی قرار بود طبق اعلام قبلی، برنامۀ مناجات از طریق نرمافزار زوم، از معبد بهائی ویلمت منتشر شود ولی فقط پس از ۲ روز، با ذکر این علت که زوم امنیت ندارد، برنامه قطع شد! استیو مارشال میگوید در شرایط کرونایی، هیأت دولت نیوزلند، در فضای زوم تشکیل جلسه میدهد و مشکل ندارند، چطور انتشار مناجات بهائی، فاقد امنیت است؟![۵۱]
استیو مارشال درگروه Talisman9 درتاریخ ۶ می ۲۰۱۲ در مطلبی با عنوان “دین برای ملحدان!” به حضور و نفوذ افراد پولدار (کسانی که جیبهای بزرگ دارند) در رأس بهائیت و ساخت ساختمانهای تشریفاتی و گرانقیمت در حیفا یا معابد دیگر بهائی انتقاد میکند و مینویسد :
“انتقادهای زیادی دربارۀ معابد بهائی قبلاً در سایت تالیسمان مطرح شده است. انتقاد من به تأکید بیش ازحد بر ساخت این طرحهای بزرگ و نادیده گرفتن بسیاری از پروژهها و برنامههای خدماتی و انساندوستانه است. بچههای پولدار و دارای جیبهای بزرگ، چشمبسته و بیحساب به ساختن ساختمانهای فانتزی و بزرگ و برگزاری کنفرانسهای پرهزینه و اسرافگونه و بیفایده (که نوعاً فاقد مطالب علمی و فرهنگی است) ادامه میدهند! آنها همچنین از گفتن اینکه متعلق به طبقهای از مردم مرتجع و واپسگرا هستند که به عقاید و آداب و سنن ارتجاعی و قهقرایی وابستهاند، ترس و ابایی ندارند.
اگر میخواهیم بهائیت رشد کند ابتدا باید معنویت و روحانیت حقیقی را در آن بهوجود آوریم، نه ساختمانهای بزرگ و شیک و دارای شکوه مادی و ظاهری. از مردم نخواهیم که برای مرمرتراشها پول بدهند، بلکه آنها را تشویق کنیم برای برنامههای آموزشی و فرهنگی نیازمندان، کمک مالی بدهند. به آنها بیاموزیم که از بنای یادبود و گنبد طلای مقبرۀ باب مدهوش نشوند، بلکه بهدنبال ایجاد محبت و مودت در میان خود و کمک به زیردستان باشیم.»
۷ – دفاع استیو مارشال از ایجاد محدودیت برای بهائیان ایران
استیو مارشال در مقالۀ خود تحت عنوان “دفاع آیین بهائی از قدرت متمرکز و نامحدود دولت” که در تاریخ ۲/۳/۲۰۰۹ در سایت اکس بهائی آمده است، از محدودیتهای ایجادشده برای بهائیان در ایران دفاع کرده و مینویسد:
داگلاس مارتین، عضو سابق بیتالعدل جهانی، به نمایندگی ازسوی جامعۀ بینالمللی بهائی، طی نامهای خطاب به سازمان عفو بینالملل (در جواب اعتراض به وجود احکام خشونتبار در بهائیت مثل اعدام و درخواست حذف آن) مینویسد:
هرچند در هر جامعه گروهی اندک بهعنوان مخالف وجود دارند، ولی این مسأله صلاحیت قضایی مدیریت حاکم بر یک جامعه را از بین نمیبرد. حاکمیت در یک جامعه حق دفاع از خود را بهعنوان یک اصل داراست و اجازه دارد از طریق اقداماتی، نه تنها آزادی، بلکه دارایی و حتی جان یک عضو خود را بگیرد![۵۲]
این متن در کتاب ارزشمند ویلیام گارلینگتن (بهائی معترض)، به نام «بهائیت در امریکا» هم با تیتر «کشتن ملحدان و منکران در احکام بهائی» آمده است.[۵۳]
بنابراین، چرا بیتالعدل بهخاطر محاکمه برخی بهائیان در ایران، اینقدر جنجال و هیاهو درست میکند؟ قطعاً حکومت دینی ایران، بهائیان را بهخاطر اقدامات و تخلفاتی که از آنها مشاهده کرده است، تحت پیگرد قرار میدهد. او در توضیح این مطلب مینویسد:
«طبق استدلال داگلاس مارتین در دفاع از احکام تند و خشن بهائی ـ در جواب سازمان عفو بینالملل ـ میتوان گفت همانطور که جامعۀ بهائی و بیتالعدل، به خود اجازه میدهد در دفاع از بهائیت، افراد بهائی را طرد و اخراج نموده و از حقوق شخصی و خانوادگی و اجتماعی محروم سازد، بلکه دارایی و ارث آنها را مصادره و حتی مجازات اعدام را نسبت به آنها مجاز شمارد، حکومت دینی ایران هم حق دارد برای دفاع از عقاید خود و مردم مسلمان ایران، عملکرد تبلیغی بهائیان در حومه شیراز را، حمله به قوانین و هویت مذهبی خود تلقی نماید.»
استیو از بازداشت گروه ۵۴ نفره تبلیغی بهائیان در محلۀ فقیرنشین حومۀ شیراز توسط مسؤولان محلی ایران حمایت کرده و عملکرد گروه بهائی را یک توطئه ارزیابی مینماید “زیرا تبلیغ کودکان برای تغییر دین آنها، که طبق برنامهریزی بیتالعدل و در پوشش فعالیت مؤسسۀ مردمنهاد و درجهت اهداف توسعۀ اجتماعی و اقتصادی بهائیت صورت گرفت، وجههٔ قانونی نداشت. اولاً، اجازۀ فعالیت این مؤسسۀ مردم نهاد برای حوزۀ شهری بود و نه در حومۀ آن. ثانیاً، آنها اعلام نکرده بودند که بهائی هستند و این مؤسسه بهصورت مخفیانه و مزورانه برای تبلیغ کودکان فقیر روستایی و حومه شهر به بهائیت و بهائی کردن آنان (در پوشش فعالیتهای اجتماعی) به فعالیت مشغول بود. تازه علت دستگیری این گروه خود بیتالعدل بود! زیرا بیتالعدل با انتشار عمومی یک نوار ویدئویی از نحوۀ فعالیت آنها، بهنوعی از کار آنان تقدیر کرد. بعد از پخش نوار بود که کارشان لو رفت.
نتیجهگیری
استیو مارشال نویسنده، منتقد و متفکر بهائی، پس از حدود ۲۲ سال عضویت فعال در جامعۀ بهائی، به اشتباهات، نقاط ضعف، تعارضها، ضعف مدیریت و نارسائیهای بهائیت پی برده و درصدد اصلاح جامعه و تشکیلات بهائی برمیآید. او ضمن تماس با سایر روشنفکران بهائی، به بیان دیدگاه و نقطهنظرات انتقادی خود میپردازد. رهبری بهائیان در حیفای اسرائیل، که خود را مصون از خطا دانسته و تحمل شنیدن هیچ انتقادی را ازسوی افراد جامعه ندارد، با او سر ناسازگاری گذاشته و بدون اینکه او را رسماً از جامعۀ بهائی طرد یا اخراج نماید، انواع فشارها و اذیتها را بر او تحمیل نموده و او را در لیست سیاه خود قرار میدهد. از جملۀ این فشارها، جنگ روانی برخی از مبلغان بهائی علیه او و اخراج همسرش آلیسون مارشال است که بعد از حدود ۲۰ سال عضویت فعال در جامعۀ بهائی و عضویت در محفل روحانی شهر خود، از جامعۀ بهائی اخراج گردید. این اخراج و تبعات بعدی آن فشار مضاعفی را بر استیو وارد آورد.
استیو مارشال دیدگاههای انتقادی فراوانی را به بهائیت و تشکیلات هراسناک آن وارد نموده است. از جملۀ این انتقادات، اعتراض به اخراج بیدلیل روشنفکران و منتقدان بهائی، اعتراض به مصون از خطا بودن بیتالعدل و سایر رهبران بهائی، اعتراض به ممنوعیت حضور خانمها در بالاترین جایگاه رهبری بهائیت (بیتالعدل)، اعتراض به برخی از تعالیم بهائیت به دلیل عملی نشدن در جامعۀ بهائی، اعتراض به سانسور کتابهای نوشتهشده توسط روشنفکران بهائی، اعتراض به دستکاری و اصلاح مستمر متون و نصوص اولیه بهائی و بهروز کردن آنها، انتقاد به ساخت معابد بهائی با هزینههای زیاد در دنیا و کمخاصیت بودن آنها برای بهائیان، عدم تحقق پیشگوییهای رهبران بهائی و موارد دیگری که از ذکر آنها خودداری شده است. استیو مارشال معتقد است بهائیت همچون همۀ فرقههای افراطی، در نهایت محکوم به شکست است .
منابع
۱-talisman@indian.edu
۲-tinyurl.com/kill-the-apostates
۳-Academic shaykhi, Babi, and Bahai studies Tama-Cormen mcelinn
۴-bahai-library.com/published.uhj/capital.punishment.html
۵-Wikipedia.org/wiki/bahai-house-of-worship#description
۶-http://www.angelfire.com/ca3/bigquestions/talisman.html. Authorˈs note: This article first appeared in the online magazine Themestream. It was published on IAM Valley April 15, 2001.
۷-http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/docs/vol2/dialog.htm
۸-http://www2.h-net.msu.edu/http://bahai-library.org/articles/birdseye.view.html
۹-http://paleo-future.blogspot.com/2007/08/headlines-of-near-future-1972.html
۱۰-http://bahairants.com/highlight-from-us-national-conventinn-335.html
۱۱-http://list.jcce.net/cgi-bin/lyris-pl?enter=bahai-st
۱۲-http://tinyurl.com/se-in-oxford
۱۳-https://hom.clear.net.nz/pages/alisonz/chrom.htm
۱۴-http://www.whoisbahaullah.com/alison/about.html
۱۵-http://www.fglaysher.com/bahaiconsorship/alison marshall.html
۱۶-مسعود منفرد، سونامی سانسور در آیین بهائی، نشریه بهائیشناسی، شماره ۲و۳، سال ۱۳۹۵، صص ۱۱۱-۱۳۹٫
۱۷- پیام داگلاس مارتین به سازمان عفو بینالملل
[۱]. Dunedin
[۲]. ex-bahai@yahoogroups.com
[۳]. talismangroup@yahoogroups.com
[۴]. Edinboroughgroup@yahoogroups.com
[۵]. Alison Elizabeth Marshall
[۶]. talisman@Indian.edu
[۷].http://www-personal.umich.edu/~jrcole/bahai/2001/khancole.htm
[۸]. برای اطلاعات بیشتر و اسناد رسمی آلیسون مارشال لطفاً به سایتهای زیر مراجعه فرمایید:
http://www.whoisbahaullah.com/alison/about.html
http://www.fglaysher.com/bahaicensorship/alison marshall.html
[۹]. Kai Bormann
[۱۰]. منتشر شده در Talisman9@yahoogroups.com، در تاریخ ۲۸/۱۱/۲۰۰۷٫
[۱۱]. ایمیل استیو مارشال به نگارنده در تاریخ ۶ آوریل ۲۰۲۰
[۱۲]. گروه ایکس – بهائی (ex-bahai@yahoogroups.com)، ۲۵ژانویه ۲۰۰۹٫
[۱۳] https://hom.clear.net.nz/pages/alisonz/chrom.htm, talk.religion.bahai
[۱۴]. توقیعات شوقی (سنه ۱۰۲-۱۰۹): ۹۴٫
[۱۵]. Peter Berger
[۱۶]. آلیسون مارشال، گروه اینترنتی تالیسمان۹، موضوع حذف عضویت، ۲۹/۳/۲۰۰۰،
talisman9@yahoogroup.com
[۱۷]. Larry Rowe
[۱۸]. Michael Mc Kenney
[۱۹]. ایمیل مورخ ۹/۴/۲۰۲۰ استیو به نگارنده.
[۲۰]. گروه اکس بهائی، ۲۵ ژانویه ۲۰۰۹٫
[۲۱]. ایمیل مورخ ۶ اوریل ۰۲۰۲۰ استیومارشال به نگارنده.
[۲۲]. Susan Styles Maneck
[۲۳] . برای اطلاع از نظرات ویلیام گارلینگتن درمورد چگونگی اعتقاد بهائیان در هند، مراجعه فرمایید به: محسن مهاجر، “بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی”، فصلنامه بهائیشناسی، شماره ۲-۳، ص۱۴۳، پاییز و زمستان ۱۳۹۵٫
[۲۴]. مقاله «یک نگاه لیبرال بهائی درباره وحدت عالم انسانی”، سایت تالیسمان ۲۷/۲/۲۰۰۸٫
[۲۵]. http://tinyurl.com/se-in-oxford
[۲۶].http://list.jcce.net/cgi-bin/lyris-pl?enter=bahai-st
[۲۸]. Randy Burns
[۲۹].http://bahairants.com/highlight-from-us-national-convention-335.html
[۳۰]. منتخب آثار بهاءالله، صص ۳-۲۷۲
[۳۱]. Oligarchy به معنای نظام رانتخواری و سوءاستفاده مقامات دولتی.
[۳۲]. Unenrolled Bahais
[۳۳].laylaoww.wordpress.com/2007/11/16/18-cbs-iii-devils-dissilents-and-drama/
[۳۴]. عبدالبهاء، کتاب پاسخ به سؤالات، صص ۷۳-۱۷۲
[۳۵].http://paleo-future.blogspet.com/2007/08/headlines-of-near-future-1972.html
[۳۶]. World Order
[۳۷].http://bahai-library.org/articles/birdseye.view.html
[۳۸]. world unity
[۳۹] . مقاله یک نگاه لیبرال بهائی دربارۀ وحدت عالم انسانی، سایت تالیسمان ۲۷/ ۲ /۲۰۰۸٫
[۴۰]. The Talisman Crackdown, http://www.angelfire.com/ca3/bigquestions/talisman.html
[۴۱]. Los Angeles Bahai Study Class Newsletter
[۴۲].http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/docs/vol2/lastudy/laclass.htm
[۴۳].http://www2.h-net.msu.edu/~bahai/docs/vol2/dialog.htm
[۴۴]. A Modest Proposal: Recommendations toward the Revitalization of the American Bahai Community
[۴۵]. H-Bahai
[۴۶]. Zuhur19
[۴۷]. Michael McKenny
[۴۸] . یادداشت نویسنده مقاله: این مقاله ابتدا در مجله آنلاین
IAM Valley April 15, 2001. منتشر شد.
http://www.angelfire.com/ca3/bigquestions/talisman.htmp.
[۴۹]. برای آگاهی بیشتر درمورد این پدیدۀ زشت مراجعه کنید به: مسعود منفرد، سونامی سانسور در آئین بهائی، نشریه بهائیشناسی، شماره ۲و۳، سال ۱۳۹۵، صص ۱۱۱-۱۳۹٫
[۵۰]. البته بهائیت در مواقع خاص درب برخی از معابد خود را برای تبلیغ، به روی توریستها و مردم عادی باز میکند و مبلغانی را برای خوشآمدگویی و تبلیغ، برای استقبال از مراجعهکنندگان به محل معبد اعزام میدارد؛ برخلاف معابد ادیان مختلف در دنیا، که در هر زمان آمادۀ بازدید عمومی هستند و کسی به فرد مراجعهکننده کاری ندارد، در برخی از معابد بهائی مثل معبد لوتوس در هندوستان، مراجعهکنندگان در معرض تبلیغ تهاجمی قرار گرفته و ضمن دادن جزوات تبلیغی به زبانهای مختلف به آنها، شماره تماس و آدرس فرد مراجعهکننده نیز اخذ میگردد، تا پس از برگشت به کشورش، بار دیگر در معرض تبلیغات بهائی قرار گیرد.
(Wikipedia.org/wiki/bahai-house-of-worship#description)
[۵۱]. Academic shaykhi, Babi, and Bahai studies Tama-Cormen mcelinn
[۵۲].http://bahai-library.com/published.uhj/capital.punishment.html
[۵۳]. http://tinyurl.com/kill-the-apostates