رهبری تشکیلات بهائی در دوم آبان ماه ۱۳۹۸ در پیامی سهصفحهای خطاب به بهائیان ایران، از آنان خواست در برگزاری جشنهای دویستساله تولد باب کوتاه نیایند و به هر شکل ممکن، آن را برگزار کنند. بیتالعدل، پیشتر و با آغاز ماه اکتبر، با پیامی «خطاب به آنان که برای بزرگداشت مبشر بامدادی نوین گرد آمدهاند» به ترغیب و تشویق بهائیان دنیا برای برگزاری باشکوه و سازمانیافتۀ جشنهای میلاد باب پرداخته بود. ارسال پیامی جداگانه و اختصاصی برای بهائیان ساکن در ایران با همان موضوع و تنها به فاصله کمتر از یک ماه از پیام قبل، نشان میدهد که بیتالعدل دربارۀ برگزاری این جشنها در ایران اخبار ناامیدکنندهای دریافت کرده بود و میکوشید با تحریک بهائیان ایران، به هر شکل ممکن، این خواستۀ خود را عملی سازد.
در این نوشتار، تلاش میکنیم با بازخوانی این پیام، تحلیلی از وضعیت بهائیان ایران و نگاه بیتالعدل به آنان داشته باشیم.
۱-نخستین نکتهای که درمورد جشنهای دویستسالۀ تولد باب در ایران به عنوان یک کشور اسلامی و شیعی باید مورد توجه قرار گیرد، همزمانی این جشنها با ایام عزاداری شیعیان در اربعین حسینی و دهۀ آخر ماه صفر و شهادت پیامبراکرم صلیالله علیه و اله و امام حسن مجتبی و امام رضا علیهماالسلام بود. این برای مردمی با ترکیب جمعیتی ایران قابلقبول نبود که دقیقاً در شرایطی که جمعیتی میلیونی برای بزرگداشت اربعین به عراق سفر کرده بودند و ده روز بعد، جمعیتی مشابه عازم مشهد مقدس برای برگزاری مراسم سوگواری شهادت امام رضا علیهالسلام بودند، عدهای قلیل بخواهند با برگزاری جشن و پایکوبی و شادمانی، به هنجارهای اجتماعی و دینی اکثریت بیاحترامی کنند و با دهنکجی نسبت به عواطف پاک مردم مسلمان، زمینۀ اختلافات اجتماعی را فراهم آورند.
بیتالعدل اما، اصرار داشت که جشنها در ایران به هر شکل ممکن و در تاریخ معین، یعنی ۲۸ تا ۳۰ اکتبر ۲۰۱۹، مطابق با ۲۸ تا ۳۰ صفرالمظفر ۱۴۴۱، برگزار شود. بهائیان ایران میدانستند که برگزاری این جشنها ممکن است هزینههای سنگین و البته غیرضروری اجتماعی بر آنان تحمیل کند. این درحالی بود که ظاهراً نهادهای امنیتی کشور نیز هوشمندانه، با تذکر به برخی بهائیان هر منطقه، نسبت به برگزاری این جشنها هشدار داده بودند؛ مسألهای بهائیان ایران در شبکههای اجتماعی و بهصورت غیررسمی، اعلام کردند.
۲-مسألۀ مهم دیگر آن بود که جامعۀ شیعی و اسلامی ایران، نسبت به مسألۀ مهدویت و ظهور امام زمان علیهالسلام بهعنوان موعود آیین اسلام بسیار حساس است. بهائیان در تبلیغات جهانی خود همواره میکوشند که باب را بهعنوان موعود اسلام و مبشر بهاءالله جلوه دهند و از او، چهرهای اصلاحگر و مخالف با تحجر و خشونت به نمایش بگذارند. این درحالی است که به باور مردم مسلمان ایران، باب هیچگاه نمیتواند جایگاه مهدی موعود و امام زمان علیهالسلام را به خود اختصاص دهد، چراکه موعود دیانت اسلام میباید در برقراری حکومت جهانی الاهی بر مبنای توحید و عدالت، موفق شود؛ اما باب، هیچیک از نشانههای مهدی را نداشت و جنبش او، نهتنها فایدهای برای مردم ایران و از بین بردن بساط ظلم و جور نداشته، بلکه با تحمیل هزینههای مادی و معنوی فراوان بر ملت مقاوم ایران، بر گرفتاریها و مشکلات آنان افزوده است.
۳- برپایی جشن برای سالگرد تولد فردی چون باب، که ایرانیان او را در زمرۀ متمهدیان (مهدی نمایان) میشمرند، توهینی دیگر به باورهای دینی عموم جامعه تلقی میشود؛ بهویژه آنکه ایرانیان ـ که بهخوبی فارسی میدانند و با زبان عربی نیز آشنایی دارند ـ میتوانستند با مراجعه به آثار باب، اعترافات متعدد او نسبت به وجود مقدس حضرت حجتبنالحسن العسکری علیهالسلام را بهعیان ببینند و تناقضگوییهای باب در ادعاهای متعدد خود را دریابند. این مسألهای است که درمورد سایر بهائیان جهان و جوامع مادر پیرامونی آنان صدق نمیکند، چراکه در جوامع خارج از ایران، بهائیان و دیگر افراد تحت تبلیغ احتمالی، هیچگاه نسبت به اصل آثار باب، اطلاعی نداشتهاند و فقط مطالبی را درمورد باب میدانند که بیتالعدل اراده کرده باشد. بیتالعدل نیز همواره کوشیده است با به حاشیه راندن کتابهای اصلی باب، حقایق زندگی او را از چشمان مردم جهان دور نگه دارد. نشان به آن نشان که هیچیک از آثار باب بهویژه تفاسیر او بر قرآن کریم را به شکل کامل در اختیار مردم دنیا و حتی بهائیان جهان قرار نمیدهد.
بسیاری از بهائیان ایران بهخوبی به این امر واقف بودند و میدانستند که عشق و محبت مردم ایران به امام زمان علیهالسلام چنان است که تاب برگزاری چنین جشنهایی را ندارند و برگزاری آن، میتواند موجب عکسالعملهای اجتماعی گردد. به همین دلیل بهنظر میرسید، بهائیان ایران پذیرفته باشند که از این جشنها عبور کنند و به تنشهای اجتماعی دامن نزنند. مسألهای که بههیچوجه مطلوب بیتالعدل نبود.
۴-مسألۀ بعدی بهائیان ایران که آنان را از تلاش برای برگزاری جشنهای دویستسالۀ میلاد باب منصرف میساخت، آن بود که باب به دلیل ایجاد شورش و جنگهای داخلی خانمانسوز، در ایران خوشنام نیست؛ بهویژه آنکه قهرمان ملی ایرانیان و بزرگمرد تاریخ ایرانزمین، امیرکبیر، به دلیل همین شورشها، او را اعدام کرده است. بهائیان درصورت برگزاری جشنهای دویستسالۀ باب در ایران، با این پرسش محتوم مواجه میشدند که چه کسی باب را کشت؟ همین که امضای فردی مانند میرزاتقیخان امیرنظام، بر حکم اعدام باب وجود دارد، نشان میدهد که باب، عنصری اصلاحگر و مطلوب نبوده و خودبهخود باعث محکوم بودن بهائیان و جشنهای میلاد باب بود.
بیگمان بسیاری از بهائیان ایران مایل نبودند در برابر این پرسشها قرار بگیرند و چارۀ کار، عدم برگزاری جشنهای دویستمین سال تولد باب در ایران بود. اما همۀ این دلایل برای عدم برگزاری جشنهای میلاد باب در ایران، بیتالعدل را راضی نمیکرد، چراکه به باور رهبری تشکیلات بهائی، ایران مهد امرالله و سرزمین طلوع آیین بابی و بهائی است و باب و بهاءالله، ایرانی بودند. مسألهای که در مقدمۀ پیام بیتالعدل کاملاً به چشم میآید، آنجا که مینویسد: «اگرچه تاکنون پیام این مشتاقان را خطاب به همۀ آنان که در سراسر دنیا در بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد حضرت اعلی شریکند، ملاحظه نمودهاید، ولی مغتنم دانستیم هموطنان حضرتش را نیز مخاطب قرار دهیم و موهبتی را که به آن مفتخرید، یادآور شویم، چه که آن آفتاب حقیقت سپیدهاش در شهر شیراز پدیدار گشت تا عالم را وعدۀ روشنایی جدید دهد و صبحش نخست آن سرزمین را منقلب کرد تا جهان را آمادۀ ظهور حضرت بهاءالله کند.»
۵- بیتالعدل در آخرین بند این پیام کوشید بهائیان ایران را به برگزاری این جشنها، همگام با بهائیان سایر کشورها ترغیب کند، آنجا که نوشت: «حال ای عزیزان، در این برهه از زمان، که پیروان اسم اعظم در تمام نقاط جهان، دوستان و آشنایان و همسایگان و همکاران و همفکران را جملگی به جشنهای دو میلاد خجسته فرا میخوانند و آنان را دعوت به تفکر در معانی فرخنده سالگرد مبشر و منادی این دو نور پرنور مینمایند، بهراستی بدانید که برای ایرانیان، اهمیت و میمنت این عید دوصد برابر است. همگان را اطمینان دهید که هنگام تحقق وعود حتمیۀ آن دو مطلع نور فرا خواهد رسید، آشوب دنیا التیام یابد و صلح و آشتی دائمی بین اهل عالم جلوه نماید و وحدت نوع انسان رخ بگشاید.»
توجه به این بند، نشاندهندۀ مطالب بسیاری است. در نخستین گام، تمام کسانی که میتوانند تحت تبلیغ قرار گیرند، به بهائیان معرفی شدهاند؛ تمام دوستان، آشنایان، همسایگان، همکاران، همفکران. دوم آنکه بیتالعدل تلاش کرده تا از طرف تمام ایرانیان سخن بگوید و ظهور باب و بهاءالله را برای آنان مهم جلوه دهد، حال آنکه بیتالعدل اساساً چنین نمایندگی از مردم ایران نداشته و حق ندارد برای عواطف و صلاح تمام مردم ایران تعیین تکلیف کند!
سومین نکته آن است که براساس این جمله، بهائیان از نظر تشکیلاتی موظفند با مردم سخن بگویند و به آنان اطمینان دهند که وعدههای باب و بهاءالله محقق خواهد شد. این جمله به معنای دستور صریح برای تبلیغ است. ضمن آنکه تلاش کرده تا صلح و آرامش جهان را وعدۀ باب و بهاءالله معرفی کند. حال آنکه این وعده، وعدۀ تمام ادیان الاهی است که رهبری تشکیلات بهائی قصد دارد آن را برای خود مصادره کند. درعینحال، جای این پرسش اساسی از بیتالعدل باقی است که چگونه بعد از صدوهفتاد سال از ظهور منجی و موعود دیانت اسلام، نهتنها صلح و آرامش و عدالت در جهان برقرار نشده، که جنگ و غارت و بیعدالتی هر روز گسترش یافته است؟ اینکه بیتالعدل مأموریت منجی و موعود را بهعنوان بشارت او تلقی میکند، از چشم ناظران آگاه پنهان نمیماند. باب اگر موعود اسلام است، قرار بوده عدالت را برقرار کند، نه آنکه وعدۀ آن را به مردم بدهد. وعدۀ برقراری عدالت را بسیار پیشتر از او، پیامبران راستین به مردم داده بودند و منجی موعود و قائم علیهالسلام درنظر مردم، برقرارکنندۀ عدل و قسط است و نه مبشر آن! این فراری روبهجلو برای پاسخ ندادن به پرسش پیشگفته است.
۶- نکتۀ بسیار مهم دیگر این پیام، توجه دادن بهائیان به این نکته است که اطرافیان و پیروان اولیۀ باب، همگی از جوانان بودهاند: «یکی از ویژگیهای بارز امر حضرت اعلی، نقش برجستۀ جوانان است که بهصورتی شگفتانگیز، پیشتاز و پیشاهنگ شدند و درکی عمیق از مقتضیات عصر جدید نشان دادند و به همگان درس همت و شهامت آموختند… در ایران نیز نورچشمان ما علیرغم تضییقات بیشمار با دلهای پاک و عاری از هر کینه و عناد، قهرمانانه قائم به ادای وظایف روحانی و کسب معارف و علوم و فنون و امرار معاش و تأسیس خانوادهاند، شالودۀ جامعۀ آینده را بر پایههای استوار ایمان بنیان نهادهاند و خدمت به اهل ارض را محور اصلی زندگی خود قرار دادهاند». دربارۀ چرایی بیان این نکته در این پیام، سخن بسیار است. خلاصه آنکه رهبری تشکیلات بهائی دریافته است که باید با تعریف و تمجید و لطایفالحیل بسیار، نسل جدید بهائیان ایران را وادار به تبعیت تشکیلاتی کند.
۷-نسل جدید بهائیان ایران، تمایلی ندارند راه پدران و مادران خود را در تقابل و لجبازی با نظام سیاسی حاکم و نظام اجتماعی و فرهنگی ایرانیان ادامه دهند؛ تنها راهی که بیتالعدل، سالهاست پیش پای آنان گذاشته است. بسیاری از جوانان بهائی ایران دریافتهاند که نتیجۀ این تقابل، محرومیت از حضور در جامعه است و این وضعیت باعث انزوای آنان شده و آنان را از بسیاری از حقوق اجتماعیشان محروم کرده است.
در اینجا سخن در میزان موجه بودن یا نبودن این محرومیتها نیست و نگارنده نیز معتقد است که جامعۀ اسلامی اتفاقاً باید وارد تعامل و گفتوگو با بهائیان شود و حقوق اساسی آنان را رعایت کند و از همین رهگذر، آنان را با باورهای نادرست خود مواجه کند؛ اما نمیتوان از علت پیدایش این تقابلها و محرومیتها، صرفنظر کرد؛ یعنی تبعیت از نهادی خارج از ایران و آن هم مستقر در کشوری مانند فلسطین اشغالی، به نام بیتالعدل و همچنین اصرار بر تبلیغ علیه اسلام و باور شیعی.
نسل جدید بهائیان ایران، آیندۀ خود را در خارج از ایران جستوجو میکند و بخش مهمی از جمعیت جوان بهائی از ایران مهاجرت کرده است و میانگین سنی جامعۀ بهائی ایران بسیار پیر و سالمند محسوب میشود. درعینحال، جوانانی که تصمیم بر ماندن و زندگی کردن در وطن خویش داشته باشند، برای گذراندن زندگی به شکل مطلوب، لازم است خود را از قیودی که بیتالعدل بر دست و پای جامعۀ بهائی ایران بسته است، رها کنند تا بتوانند وارد تعامل با جامعه شوند. لذا تبعیت تشکیلاتی جوانان بهائی از بیتالعدل، بههیچوجه مانند نسل پیشین نیست و این نسل مانند گذشته حاضر نیست وارد تبلیغ بهائیت شود و خود را به خطر اندازد.
این همان مسألهای است که بیتالعدل را نگران میکند. زیرا سیاست بیتالعدل در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی، تحریک بهائیان ایران برای زیرپا گذاشتن قوانین و تبلیغ علیه اسلام و تشیع و تحریک اکثریت جامعه بوده است. هرگاه هم که این تحریک باعث عکسالعمل نظام جمهوری اسلامی یا نهادهای مردمی شده، بیتالعدل، شادمان از این برخورد، مشغول هوچیگری شده و مخالفان و منتقدان بهائیت را مشتی کجاندیش و متحجر معرفی کرده و کوشیده است ایران را در مجامع بینالمللی از حیث حقوق بشر محکوم کند.
اکنون بیتالعدل در برابر واقعیتی تلخ قرار گرفته است؛ کاهش شدید جمعیت جوانان بهائی ایران از یک سو به دلیل مهاجرت و مرگ بسیاری از بهائیان پیر و فرتوت از سوی دیگر، گسست نسلی شدیدی میان جوانان بهائی و نسل پیشین بر سر میزان تبعیت از بیتالعدل را شاهد است. جوانان بهائی دیگر حاضر نیستند مورد سوءاستفاده قرار بگیرند و زندگی خود را فدای مطامع اعضای بیتالعدل کنند. ازاینرو، بیتالعدل در این پیام، کوشیده است تا جوانان را ترغیب به پرداخت هزینه برای پیشرفت بهائیت در ایران کرده و بار دیگر آنان را سپر بلای خویش کند.
۸-عوض شدن جای مجرم و شاکی، بخش دیگری از آن چیزی است که بیتالعدل تلاش کرده تا در این پیام به بهائیان ایران القا کند. واقعیت آن است که در مواجهه پیروان باب با مردم مسلمان ایران، نخستین بار، بابیها بودند که دست به خشونت آلودند و با ترور مرحوم شیخ محمدتقی برغانی قزوینی ملقب به شهید ثالث، آن هم در محراب نماز و عبادت، به ناحق باعث خونریزی شدند. مواجهۀ مردم و قوای دولتی بعد از آن با بابی ها آغاز شد و در کمتر از پنج سال، سه جنگ خونین داخلی بر مردم ایران تحمیل شد. بابیها که میخواستند سعیدالعلماء مازندرانی را نیز مانند شهید ثالث به قتل برسانند، این بار با عکس العمل شدید اجتماعی و مردمی روبرو شدند. بابیها به دنبال تغییر حکومت و اجرای خواستههای خود با زور و اسلحه بودند و طبیعی بود که هر دولتی که بر سر کار باشد، با این پدیده مقابله کند. ترور و خشونت بابیها حتی پس از اعدام باب ادامه یافت و آنها کوشیدند ناصرالدینشاه قاجار را ترور کنند. تروری که ناموفق بود؛ اما باعث شد ناصرالدینشاه را به این تصمیم راهبردی برساند که نمیتواند با بابیان مماشات کند و باید بر آنها سختگیری نماید. هرچند که معلوم نیست سرکرده تیم ترور ناصرالدینشاه چه کسی بوده است، اما بعدها ازلیها، میرزاحسینعلی بهاءالله را بهعنوان مغز متفکر این ترور نافرجام معرفی کردند.
درحالحاضر، بیتالعدل ماجراهای خونین و خشونت باری را که پیروان باب بر ایران و ایرانی تحمیل کردهاند، دفاع بابیان از خویش در موارد محدود، برشمرده و پیروان باب و بهاءالله را جماعتی مظلوم در تاریخ ایران معرفی کرده است، درحالیکه خشونتهای بابیه علیه مردم ایران در عهد ناصری، تنها مورد از موارد جنایت پیروان باب و بهاءالله در ایران نبوده است. در دورۀ دیکتاتوری پهلوی دوم، بهائیان بر بسیاری از شؤون سیاسی و اجتماعی ایران دست یافتند و با نفوذ در ساواک، عامل شکنجه و جنایت علیه مخالفان حکومت پهلوی بودند. لذا تعمیم تضییقات علیه آنان بعد از انقلاب اسلامی، به کل تاریخ و نادیده انگاشتن جنایات بهائیها در دورۀ پهلوی که عامل اصلی عکسالعمل انقلابیون علیه بهائیت پس از انقلاب بوده است، اقدامی فریبکارانه توسط اعضای بیتالعدل است. بیتالعدل در بخش مهمی از این پیام تلاش کرده است فعالیت منتقدان امر بهائی را یکسره زیر سؤال برده و آنان را درنظر بهائیان ایران خرد کند. بیتالعدل در این پیام مینویسد: «متعصبین متنفذ، جملگی پرچم اعتراض برافراشتند و دولتمردان و مردم را ترغیب به ستم در ابعادی بیسابقه نمودند… مدتی ذکرش را در کشور زادگاهش منع کردند و هنگامی که مؤثر واقع نشد، لب به لعن و دشنام گشودند و افسانهسرایی آغاز نمودند، تاریخ را تحریف کردند و حقایق را تکذیب.» بهنظر میرسد جالبترین بخش از پیام بیتالعدل، همین بخش باشد. نهادی که خود بزرگترین عامل سانسور در میان بهائیت است و نمونههای بسیاری از تحریف کتب، ممانعت از چاپ، ممانعت از انتشار فایلهای الکترونیکی منابع تاریخی بهائی و… را در کارنامه دارد، دیگران را متهم به تحریف تاریخ و توهین و ناسزا میکند.
گویی تاریخ امری مقدس است که تنها بیتالعدل و تشکیلات حق دارند دربارۀ آن سخن بگویند و دیگران اگر قرائت رسمی را نقد کنند، حتماً متعصب متنفذ هستند. سیاست نفرتپراکنی و انگ بهائیستیزی زدن به منتقدان بهائیت، همواره از شگردهای تشکیلات بهائی و بیتالعدل بوده که در عصر ارتباطات، حنایش دیگر رنگ ندارد.
بیتالعدل در این بخش از پیام خود، درواقع، بار دیگر دیدگاه توتالیتر خود را به شکلی عریان به نمایش گذاشته است. بیتالعدلی که جرأت ندارد فایل کامل کتاب تاریخ نبیل زرندی را دراختیار پژوهشگران تاریخ قرار دهد، بیتالعدلی که اکثر آثار باب و بهاءالله را چاپ نکرده و الواح آنها را سالهاست در محفظههایی دربسته نگهداری کرده است، بیتالعدلی که در برابر انتشار کتابهای بهائیان مانند کتاب «خاطرات سلمانی بهاءالله» ایستادگی کرده و حتی هزینۀ مالی خسارت ناشی از عدم چاپ و توزیع کتاب را پرداخت کرده است، دیگران را متهم به تحریف تاریخ میکند.
آنچه مسلم است، بزرگترین تحریفکنندۀ تاریخ بهائیت و بزرگترین کتمانکنندۀ منابع و آثار بهائی، خود بیتالعدل است. این مسألهای است که در میان فضای نقد بهائیت در ایران، در سالهای گذشته، بارها موردتوجه قرار گرفته و حتی ابهامات زیادی در ذهن برخی بهائیان ایران ایجاد کرده است. بیتالعدل در پیام دوم آبان نود و هشت، کوشیده است تا بار دیگر این ابهام را با بهائیستیز دانستن منتقدان امر بهائی، از ذهن پیروان خود پاک کند و میزان تأثیر انتقادات علمی و پژوهشی را بر بهائیان ایران کاهش دهد؛ شاید این یکی از ناجوانمردانهترین روشهای جنگ روانی است که باعث میشود، بهائیان ایران نخواهند سخن منتقدان را بشنوند و خود را حق مطلق بپندارند و تمام سعی و تلاش خود را بر استقامت بر ایمان خویش بهکار برند و جرأت تشکیک نسبت به باورهای خود را نداشته باشند.
از سوی دیگر، تخریب فعالیتهای فرهنگی جوانانی که با «انجام فعالیتهای خودجوش و تمیز فرهنگی» به روشنگری نسبت به بهائیت اقدام میکنند، آخرین تیر ترکش بیتالعدل، برای حفظ جامعۀ بهائیان ایران است. فعالیتهایی که تنها براساس علاقه و احساس مسؤولیت دینی برای دفاع از حریم امامت و ولایت امام زمان علیهالسلام در جریان است. بهائیپژوهی مفتخر است که در گوشهای از این فعالیتها جای دارد و اکنون به عنوان یکی از مراجع علمی برای علاقهمندان به نقد و بررسی باور بهائی موردتوجه قرار گرفته است. تداوم خالصانۀ فعالیتهای این گروهها ـ که عمدتاً از جوانان علاقهمند به اسلام و قرآن و مکتب تشیع تشکیل شده است ـ باعث خواهد شد تا بهتدریج، تعداد بیشتری از بهائیان ایران و به تبع آنان، بهائیان دنیا با تعارضهای درونی میان تعالیم باب و بهاءالله آشنا شوند و در برابر تمامیتخواهی بیتالعدل نسبت به فکر و اندیشۀ خویش، احساس مسؤولیت کنند و در برابر آن موضع گیری نمایند.
بهائیپژوهی همچنان به معجزۀ گفتوگو و روشنگری علمی معتقد است و از تمام بهائیان ایران و پژوهشگران و منتقدان دعوت میکند با حضور در مجاری تعریفشده و آزاد این مؤسسه، به گفتوگوهای علمی بپیوندند. گفتوگوهایی که در طول عمر چهاردهسالۀ این مؤسسه، همواره بهصورت آزاد در جریان بوده و پاسخگویی و تبادل اندیشه و نظر، با سعۀ صدر و مدارا و احترام، نتایج مثبت خود را نشان داده است.
۹-در پایان این نوشتار لازم است از تلاش تمام نهادهای امنیتی و فرهنگی نظام برای پیشگیری از برخورد فرقهای در ایران تشکر کرد. تلاشی توأم با عقلانیت که ابتدا با تذکر جدی به فعالان بهائی در امر تبلیغ آغاز شد و در ادامه، با برخورد متناسب با هنجارشکنان ادامه پیدا کرد. امروز که تعدادی از جشنهای بهائیان که همزمان با ایام اربعین و ایام عزاداری آخر ماه صفر توسط این نهادها رصد شده و برخی فعالان و حاضران در آن بازداشت شدهاند، عذری برای شرکتکنندگان در جشنها وجود ندارد، چراکه از پیش و بنا بر اعتراف خود بهائیان ایران، تذکرات لازم برای عدم برگزاری این جشنها به آنان ابلاغ شده بود. انجام چنین فعالیتهای حسابشدهای در آینده، میتواند از هنجارشکنی برخی بهائیان تشکیلاتی و همچنین بروز عکسالعملهای احساسی توسط قاطبۀ مسلمانان علاقهمند به اهل بیت علیهمالسلام در برابر این توهین و بیاحترامی جلوگیری کند. قانون باید فصلالخطاب انجام هر برخورد باشد و تذکر پیشین در برابر قانونشکنی، جای هرگونه عذر و بهانه را خواهد بست.