صفحه اصلی پژوهش مهریه در آیین بهائی و تساوی حقوق زنان و مردان

مهریه در آیین بهائی و تساوی حقوق زنان و مردان

54 خواندن ثانیه
0
0
724

مریم آگاه، پژوهشگر حوزۀ دین

 

کلید واژه: مهریه، بهائی، تساوی حقوق زن و مرد، شهری و روستایی.

چکیده: مهریه، سنّتی است که از نظر تاریخی، قدمت زیادی دارد و در جوامع مختلف به شکل‌های گوناگون انجام می‌شده‌ ‌است. از زمان‌های گذشته تاکنون، تقریباً همۀ آئین‌ها بحث مهریه را مطرح کرده‌اند و در آئین بهائی نیز به تقلید از آئین‌های قبل مطرح شده است.

پیشوایان بهائی از طرفی ادعای تساوی مرد و زن، در همۀ شئونات را دارند؛ و معتقد به وحدت عالم انسانی و برابری همۀ انسان‌ها هستند، در حالی‌که نه تنها در عمل، در بسیاری موارد به این ادعاها عمل نکرده‌اند؛ بلکه با  قرار دادن مهریه‌های متفاوت برای همسران مردانی که در شهر و مردانی که در روستا زندگی می‌کنند، این ادعا را زیر پا گذاشته‌اند. از سوی دیگر، بهائیان قائل به مقتضیات زمان هستند و با توجه به نوسانات قیمت‌ها در هر زمان، با قرار دادن مهریه‌ای ثابت در هر زمان، این ادعا را هم نقض کرده‌اند.

مقدمه

مهریه به مالی اطلاق می‌شود که مرد به مناسبت عقد ازدواج، ملزم به پرداخت آن به همسر خود می‌باشد؛ نقدی یا غیرنقدی بودن آن، منوط به شرایط و بازۀ‌ زمانی است که طرفین ازدواج در آن قرار دارند، ولی مقدار آن به رضایت طرفین وابسته است.

وجود اختلاف میان افراد بشر و آداب و رسوم متفاوت، همچنین احکام در ادیان مختلف، در طول زمان باعث تنوّع مهریه‌ها شده است، ولی وجه مشترک همۀ آنها لزوم اصل وجود مهریه برای ازدواج است. قواعد حقوقی آیین اسلام، اهمیت فراوانی برای نکاح قائل بوده و لذا احکام خاصی برای آن وضع کرده و یکی از مهم‌ترین آنها، مهریه است. مهریه تدبیر ماهرانه‌ای است که برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آنها با یکدیگر به ‌وجود آمده‌ است. قرار دادن مهریه برای زن ایجاد آرامش نسبی می‌کند، به نوعی که می‌توان گفت ارزش معنوی مهریه، بیش از ارزش مادّی آن است. مهریه معمولاً در طول زمان‌های مختلف با توجه به نُرم مسائل مادّی جوامع تغییر می‌کند.

پیشوایان بهائی این اصل مشترک تمامی جوامع انسانی را رد نکرده‌اند، اما آنها از سویی‌ معتقد به وحدت عالم انسانی و تساوی حقوق زنان و مردان و مقتضیات زمان هستند، و از سوی دیگر برای همسر مردانی که در شهر، یا روستا زندگی می‌کنند، مهریۀ متفاوتی را در نظر گرفته‌اند و نیز مهریۀ ثابتی (حداکثر ۹۵ مثقال، طلا یا نقره) را برای اهل بهاء در طول زمان‌ها پیشنهاد کرده‌اند که با مقتضیات زمان همخوانی ندارد.

از جملۀ سؤالاتی که در اینجا به ذهن پژوهشگران متبادر می‌شود این است که آیینی که ادعای وحدت عالم انسانی و عدم تفاوت میان انسان‌ها و تساوی بین زنان و مردان دارد، چگونه مساوات میان مهریۀ زنانی را که در روستا و شهر زندگی می‌کنند، در حالی‌که دو همجنس هستند، رعایت نکرده ‌است؟ به علاوه با وجود ادّعای تساوی بین زنان و مردان، چگونه بحث مهریه را به این شکل مطرح کرده است؟ همچنین با این ‌همه تأکید که بر مقتضیات زمان کرده‌اند، چرا در طول زمان‌های گوناگون یک مقدار مهریۀ ثابت را برای ازدواج پیروان خود قرار داده‌اند؟

این نوشتار پاسخ به شبهۀ پنجاه و هشتم از «جزوۀ پاسخ به شبهات» مبنی بر تفاوت مهریۀ دختر شهری و روستایی است. در آن جزوه، پاسخی که بهائیان به این سؤالات داده‌اند؛ چهار قسمت دارد که جواب اوّل آنها در توجیه وحدت عالم انسانی است که به ‌تفصیل در مقالۀ «وحدت عالم انسانی یا وحدت بهائی» (منتشر شده در فصلنامۀ بهائی‌شناسی، شمارۀ ۲و۳، ص ۲۲۲-۲۳۷) بدان پرداخته شده است.

همچنین جواب دوم آنان هم در توجیه معنای تساوی رجال و نساء است که پاسخ آن در مقالۀ «بررسی تعلیم تساوی مرد و زن» (منتشر شده در فصلنامۀ بهائی‌شناسی، شمارۀ ۴، ص ۱۷۶-۱۸۳) آمده ‌است.

در این مقاله، از یک سو به نقد پاسخ سوم آنان مبنی بر اینکه دختران روستایی و شهری مقایسه شدند، نه زنان و مردان و همچنین پاسخ چهارم آنان مبنی بر اینکه مقدار مهریه با توجه به شهری و روستایی بودن مرد است، می‌پردازیم. از سوی دیگر، به این موضوع می‌پردازیم که آیا این ادّعا با نصوص پیشوایان آنها همخوانی دارد یا نه؟ همچنین در اینجا برخی از نظرات اندیشمندان مبنی بر لزوم تفاوت میان زن و مرد را مطرح کرده و نتیجه می‌گیریم که  اصل قرار دادن تساوی میان دو انسان به طور کلی از  اساس مطرود است.

۱- ضرورت تفاوت میان زن و مرد

ابتدا باید بدانیم در خلقت زن و مرد تفاوت وجود دارد و بسيارى از اين تفاوت‌ها ضرورت حيات انسانى است و نتايج مثبتى چون پديدۀ تقسيم كار، عرضه و تقاضا، زندگى جمعى و… را به دنبال دارد.

تفاوت‌های زن و مرد «تناسب» است نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است که با این تفاوت‌ها برای زندگی مشترک، تناسب بیشتری میان زن و مرد به ‌وجود آورَد.

قرار دادن اصل تساوی میان زن و مرد، از ابتدا بی‌اساس است. تساوی میان دو انسان همجنس با شرایط متفاوت از نظر عقلی معقول نیست، چه رسد میان دو انسان غیر همجنس، خداوند خالق انسان، خلقت و وظایف و حقوق متفاوت  برای زن و مرد قرار داده است و در مقابل انجام وظایف محوّله، برای آنها پاداش قرار داده است.

با اندك توجهى در مى‏يابيم كه براى بقاى هستى، كسى منكر وجود این تفاوت‏ها نيست. آنچه مورد سؤال يا اعتراض است، وجود تبعيض يا تفاوت غيرمنصفانه مى‏باشد.

در اين ارتباط معتقدیم كه خداوند بى‏نياز و حكيم و مهربان، هيچ دليلى وجود ندارد که بخواهد به مخلوقات ظلم روا بدارد و اين به يكى از اصول اعتقادى ما يعنى «عدل» باز مى‏گردد. اميرالمؤمنين عليه‏السلام مى‏فرمايند:

«العدلُ يَضَعُ الامُورَ مَوَاضِعَهَا». (نهج البلاغه (صبحي صالح): ص ۵۵۳٫)

«عدل، قرار دادن هر چيزى در جاى خودش است».

در نتیجه چون خداوند عادل است، در قرار دادن قوانین مختلف برای زن و مرد کاملاً حکیمانه عمل کرده است.

برای روشن شدن بحث، به نکاتی در ارتباط با رمز تفاوت‌هاى موجود در حقوق و وظائف زن و مرد اشاره مى‏كنيم:

۱-۱٫ واضح است كه زن و مرد در خصوصيات جسمى و روانى متفاوت‌ا‌ند و به همين جهت و به ‌ازاى تكاليفی که دارند، حقوقشان مساوى نیست؛ بلکه این، متناسب با توانایی‌ها و وظایف و مسئولیت‌هایشان است.

۲-۱٫ رعايت تساوى در حقوق و وظايف دو فرد با مشخصات متفاوت (زن و مرد) در نهايت منجر به ظلم و تعدّى مى‏شود.

۳-۱٫ خداوند زن و مرد را مكمّل يكديگر قرار داده و با تفاوت‌هاى جسمى و روحى، آن دو را به هم متمايل ساخته است.

۴-۱٫ اين تفاوت‌ها به ‌هيچ‌وجه به خودىِ خود، باعث امتياز، يا فضيلتى نمى‏گردند؛ زیرا در پيشگاه خداوند، ملاك برترى تقواست.

۵-۱٫ زن و مرد، هر دو نزد خداوند مكلّف‌اند و حتى سنّ تكليف به جهت همان تفاوت در ویژگی‌ها، در دختران زودتر است. اساس تكليف، داشتن عقل، توان و قدرت و آزادى در عمل است و فردی كه واجد اين ويژگي‌ها باشد، در پيشگاه الهى مكلّف است.

۶-۱٫ وقتی زن و مرد تفاوت‌های یکدیگر را بدانند و آنها را بپذیرند، ارتباط قوی و مؤثّری بین آنان برقرار می‌شود و عشق فرصت شکوفائی می‌یابد. بنابراین، آگاهی از ویژگی‌های رفتاری زنان و مردان، در بهبود روابط همسران و ایجاد آرامش بیشتر و تنش کمتر، مؤثر است.

۷-۱٫ در مقایسه میان ویژگی‌های زنان و مردان، نبایستی فکر کنیم که خصوصیات مردان، از خصوصیات زنان بهتر است، یا برعکس.

برای نمونه، آیا زایمان، رابطه‌گرایی، دوست داشتن تشریفات، محافظه‌کاری در حفظ ثروت‌ها، کارها را با یک روند تدریجی انجام دادن و… که ویژگی غالب زنان است، صفت‌های خوبی به شمار می‌روند یا بد؟ و نیز آیا مشکلات را در تنهایی و سکوت حل‌کردن، کمتر تشریفاتی بودن، کلی‌نگری در امور داشتن، به دنبال مسائل مالی بودن، و… که ویژگی غالب در مردان است، خوب‌اند یا بد؟

توجه به اين نكته بسيار ضرورى و روشنگر است كه فاصله‏گرفتن جامعۀ كنونى ما از برخى خصوصيات فطرى و مشخصات طبيعى زن و مرد، وجود بعضى قوانين اسلامى را كه آن هم مبتنى بر طبيعت بشر و فطرت خدادادى است، دشوار و گاهى سؤال‏انگيز مى‏کند؛ و گرنه در شرايط عادى و با رعايت جوانب مختلف، چه بسا كه اساساً بسيارى از اين ابهام‏ها و سؤالات زمينه‏اى براى طرح نداشته باشند.

تفاوت در اين نوع موارد به جهت برخى آينده‏نگرى‏هاى فردى يا اجتماعى و سعى در پيشگيرى برخى مفاسد است.[۱]

۸-۱٫ ارزش وجودى زن و مرد به عنوان انسان در برابر پروردگار يكى است و تفاوت‏هايى كه در برخى احكام مانند حكم قصاص به چشم مى‏خورد، به هيچ وجه به تفاوت ارزش وجودى زن و مرد ارتباط ندارد.

قرآن كريم مى‏فرمايد:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ». (حجرات : ۱۳)

«ای انسان‌ها، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و در شاخه‏ها و تيره‏هايى قرارتان داديم، تا يكديگر را باز شناسيد، همانا گرامى‏ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست».

و نیز می‌فرماید:

«مَن قَتَل نفساً بغيرِ نفسٍ أوْ فَسادٍ فى الارضِ فكأنَّما قَتَل النّاسَ جميعاً». (مائده : ۳۲)

هر كس ديگرى را نه در برابر شخصى ديگر يا تباهى در زمين بكُشد، گويى همۀ مردم را كشته است.

۲- ‌ نظر برخی دانشمندان در مورد اختلاف میان زن و مرد

۱-۲٫ نظر برخی از دانشمندان قدیمی:

ارسطو عقايد خويش را دربارۀ تفاوت زن و مرد اظهار داشته است. او معتقد است كه تفاوت زن و مرد تنها از جنبۀ (كمى) نيست و از جنبۀ كيفى نيز متفاوت‌اند. او مي‌گويد: نوع استعدادهاى زن و مرد متفاوت است و وظایفى كه قانون خلقت به‌ عهدۀ هر يك از آنها گذاشته و حقوقى كه براى آنها خواسته است در قسمت‌هاى زيادى با هم تفاوت دارد. به‌عقيدۀ ارسطو فضائل اخلاقى زن و مرد نيز در بسيارى از قسمت‌ها متفاوت است. يك خلق و خوى می‌تواند براى مرد فضيلت شمرده شود و براى زن فضيلت نباشد و برعكس يك خلق و خوى ديگر ممكن است براى زن فضيلت باشد و براى مرد فضيلت شمرده نشود. (ارسطو، سياست، کتاب نخست، ص۳و۴، قسمت ۵)

۲-۲٫ نظریۀ دانشمندان جدید:

دنياى جديد تنها به حدس و تخمين متوسل نمی‌شود، سر و كارش با مشاهده و آزمايش، با آمار و ارقام و با مطالعات عينى است. در دنياى جديد در پرتو مطالعات عميق پزشكى، روانى و اجتماعى تفاوت‌هاى بيشتر و فراوان‌ترى ميان زن و مرد كشف شده است كه در دنياى قديم به‌ هيچ وجه به آنها پى نبرده است.

پروفسور ريك: این روان‌شناس امریکایی كه سالياني دراز به تحقيق دربارۀ مسائل زنان و مردان پرداخته، بر اين باور است كه دنياي مرد با دنياي زن به طور كلي فرق می‌كند و می‌گويد: اگر زن نمي‌تواند مانند مرد فكر كند، يا عمل نمايد، به ‌اين دليل است كه دنياي آنها با هم فرق می‌كند. (مجلۀ زن روز، شمارۀ ۹۰)

اريك فروم روان‌شناس اجتماعی پس از بررسي تفاوت دنياي زن و مرد، می‌گويد: «زن و مرد مي‌توانند يكديگر را بفهمند و مكمّل يكديگر باشند، ولي هيچ‌گاه يكي نمی‌شوند و اين به علت تفاوت‌هايي است كه در وجود آنها نهادينه شده است». (مرتضي مطهّري، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۸۱)

دکتر الكسيس كارل فيزيولوژيست و پزشك مشهور می‌گويد: «اختلاف زن و مرد تنها به شكل ظاهري آنها نيست؛ بلكه عميق‌تر است كه از تأثير مواد مترشّحه غدد تناسلي در خون ناشي مي‌شود، به طوري كه تك تك سلول‌هاي بدن، به‌ويژه سلول‌هاي سيستم عصبي زن و مرد، نشانۀ جنسي بر روي خود دارند. (الكسيس كارل، انسان موجود ناشناخته، ص۱۰۰)

اینجا قلمرو جبری‌ حرکت‌ انسانی‌ است‌ که‌ قوانین‌ فیزیولوژی‌ و پسیکوفیزیولوژی‌ راهی‌ را فرا راه‌ هر یک‌ از دو جنس‌ نهاده‌ است‌ و تکامل‌ هر جنس، به‌ سیر و حرکت‌ در همان‌ راه‌ است‌ که‌ با هدف‌ آفرینش‌ آن‌ دو ارتباط‌ دارد و نیز با ویژگی‌های‌ تنی‌ و روانی‌ هر یک، سازگار است. بنابراین،‌ معیار و میزان قوانین در تعلیم‌ و تربیت‌ و در همۀ‌ قلمروهای‌ اجتماعی، باید متناسب‌ با هر جنس‌ باشد.

«متخصصین‌ تعلیم‌ و تربیت، باید اختلاف‌ عضوی‌ و روانی‌ جنس‌ مرد و زن‌ و وظایف‌ طبیعی‌ ایشان‌ را در نظر داشته‌ باشند. توجه‌ به‌ این‌ نکتۀ اساسی‌ در بنای‌ آیندۀ تمدن‌ ما حائز کمال‌ اهمیت‌ است». (همان‌، ۱۰۳)

هانری‌ پیرن‌:

«اختلافات‌ بدنی‌ و ذهنی‌ که‌ واقعاً‌ بین‌ اکثریت‌ مردها و اکثریت‌ زن‌ها وجود دارد، و اختلاف‌ نقش‌های‌ اجتماعی‌ حاصل‌ از آنها، به‌ پیدایش‌ فکر «نمونه‌های‌ مذکر و مؤ‌نث» منجر شده‌ است که‌ بدون‌ شک،‌ یک‌ امر مجرد و ذهنی‌ است؛ ولی‌ به‌ همان‌ اندازه‌ هم‌ مؤ‌ثر می‌باشد. از طرف‌ دیگر، هر فرد به‌زودی‌ درمی‌یابد که‌ در تمام‌ دورۀ‌ حیات‌ خود به‌ یکی‌ از این‌ نمونه‌ها متعلق‌ است. و این‌ امر چه‌ قبول‌ شود و چه‌ رد شود، همان‌طور که‌ خواهیم‌ دید، در رفتار فرد و خصوصاً‌ در سازش‌ اجتماعی‌اش، مانند سازش‌ خانوادگی، تحصیلی‌ یا شغلی، نقش‌ مؤ‌ثری‌ بازی‌ می‌کند». (هانری‌ پیرن‌ – موریس دوبس، روان‌شناسی‌ اختلافی، ۱۹۷ و ۲۰۲)

ويل دورانت در فصلى با عنوان «مردان و زنان» می‌گويد:

«كار خاص زن خدمت به بقای نوع است و كار خاص مرد خدمت به زن و كودك ممكن است كارهاى ديگرى هم داشته باشند، ولى همه از روى حكمت و تدبير، تابع اين دو كار اساسى شده‌است. اين مقاصد، اساسى است، اما نيمه‌ناآگاه است و طبيعت معناى انسان و سعادت را در آن نهفته است. طبيعت زن بيشتر پناه‌جویى است نه جنگجویى. به‌نظر مي‌رسد كه در بعضى انواع ماده، اصلاً غريزۀ جنگى وجود ندارد. اگر ماده، خود به ‌جنگ آيد، براى دفاع از كودكان خويش است. زن از مرد شكيباتر است. گرچه شجاعت مرد در كارهاى خطير و بحرانى زندگى بيشتر است، اما تحمل دائمى و روزانۀ زن در مقابل ناراحتى‌هاى جزئى بی‌شمار بيشتر است». (ویل دورانت، لذات فلسفه، فصل هشتم)

با توجه به مطالب ذکر شده به این نتیجه می‌رسیم که قرار دادن اصل تساوی بین زنان و مردان از پایه بی‌اساس است و این امکان عقلی برای  پذیرش این اصل وجود ندارد.

در کتاب‌های بسیاری، به این تفاوت‌ها به طور مفصل اشاره شده است از جمله:

۱-‌ روان‌شناسی اختلافی زن و مرد /روژه پیره؛ ترجمۀ محمدحسین سروری.

۲-‌ تفاوت زنان و مردان، شعیبی، فاطمه، سال ۱۳۹۲

۳-‌ لذات فلسفۀ ویل دورانت فصل هشتم

۴- روان‌شناسی زن و  مرد؛ دکتر محمد مجد، نشر مکیال.

۵-‌‌ رازهایی‌ دربارۀ زنان، باربارا دی‌آنجلس، ترجمۀ ابراهیمی، انتشارات نسل  نواندیش.

۶-‌‌ رازهایی دربارۀ مردان، باربارا دی‌آنجلس، ترجمۀ ابراهیمی، انتشارات نسل نواندیش.

۷-‌ نیاز زن‌ها، خواستۀ مردها: راهنمایی سودمند برای عشق پایدار، جان گری، ندا  شادنظر (مترجم)، ناشر عقیل.

۸-‌ ‌مغز زنانه – مغز مردانه؛ روان‌شناسی تفاوت‌های مغز زن و مرد، مهری رحمانی، حمیدۀ رستمی (ویراستار)، ناشر؛ نسل نو اندیش.

۹-‌‌ تفاوت‌های زن و مرد، گروه تحقیق و پژوهش انتشارات شلاک (گردآورنده) ناشر؛ شلاک.

۱۰-‌ تیپ شناسی زن و  مرد، علی اکبر حسن زاده، ناشر؛ پلک.

۱۱-‌ تفاوت‌های زن و مرد از لحاظ توانایی‌های روحی، قدرت بدنی و کارآمدی، هما خراسانی ناشر؛ پلیکان.

۳-‌ پیشینۀ مهریه

آنچه از مطالعۀ تاریخی حقوق زن در ادوار گذشته معلوم می‌شود این است که مهریه از ابداعات حقوق اسلام نیست و قبل از آن نیز وجود داشته است. قدیمی‌ترین قانونی که تاکنون شناخته شده، قانون حامورابی است که در حدود ۱۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تدوین شده است. طبق مواد ۱۳۸ و ۱۳۹ قانون مزبور، اگر زن عقیم بوده و طلاق داده شود، شوهر مکلّف است که مهر و جهیزیه وی را تسلیم کند و در صورتی که زن مهریه و جهیزیه نداشته باشد، پرداخت مقدار یک من نقره به او ضروری است. (آراد، علی، مهریه، تاریخچه، اهمیت و احکام آن ص۱۶، انتشارات مصطفوی، ۱۳۴۱، چاپ اوّل)

۱-۳٫ مهریه در یهودیت و مسیحیت

مهریه اکنون نیز بین یهودیان از ارکان عقد نکاح به شمار می‌رود و همۀ فرق یهود بدون آن، نکاح را باطل می‌دانند. در مسیحیت و در میان کاتولیک‌ها مهریه وجود ندارد، فرقۀ پروتستان تعیین صداق (= مهریه) را الزامی نمی‌داند، ولی با موافقت زوجین و والدینِ آنها، می‌توان صداق را تعیین و در نکاح‌نامه تصریح نمود. (همان)

۲-۳٫ ‌ مهریه در اسلام

خداوند بنابر مصالحى زنان و مردان را با ويژگى‏هاى خاص آفريده و هر كدام را امتيازاتى داده است. اسلام براى گرم نگه‌داشتن روابط زن و شوهر ازدواج بدون مهريه را تجويز نكرده است. بنابراين، هر كسى موظف است هنگام تشكيل خانواده، مالى را به عنوان صداق با رضايت طرفين به عروس ببخشد و آن را در هنگام اجراى عقد به روشنى تعيين و اعلام نمايد.

قرآن دربارۀ مهريه با لطافت خاصى چنين مى‏گويد:

«و آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلهً فَاِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَى‏ءٍ مِنْهُ نَفساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً». (نساء : ۴)

ترجمه: «مهريۀ زنان را در كمال رضايت و طيب خاطر به آنها بپردازيد پس اگر آنان چيزى از مهر خود را از روى رضا و خشنودى به ‌شما بخشيدند، از آن برخوردار شويد كه شما را حلال و گوارا خواهد بود».

كلمۀ «نحله» تصريح مى‏كند كه مهريه فقط به عنوان هديه و پيش‏كش است. (طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص ۴۷۸)

در شرع اسلام، مسئلۀ مهریه اهمیت ویژه‌ای دارد، و در کتب فقهی بحث‌های مستقلی را به خود اختصاص داده است. در شرح لمعه آمده است:

«مسئلۀ اوّل: تمامی مهریه با عقد نکاح به ملکیت زوجه در می‌آ‌‌‌ید (زیرا آیه‌ای که می‌فرماید: «وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنّ نِحلَة»  عمومیت دارد و تمامی مهریه را بیان می‌کند و منافع مهریه نیز متعلق به زوجه است». (زراعت، عباس، شرح لمعۀ دمشقیه، ج۵ ، کتاب نکاح، ص۲۴۵)

«مسئلۀ دوم: اگر زوج قبل مهریه با زوجه نزدیکی کند، مهریه به صورت دَین بر ذمۀ وی قرار می‌گیرد، هر چند زمان زوجیت طولانی باشد». ( همان، ص۲۴۶)

اگر مرد مهر زن را در عقد  معیّن کند و قصدش  این باشد كه آن را ندهد  عقد صحیح است، ولی مهر را باید بدهد. ( آیت‌ الله سیستانی، رسالۀ عملیه، مسئلۀ ۲۴۵۵)

پس از ظهور اسلام وضعیت زنان در ردیف سایر امور اجتماعی کاملاً تغییر یافت. قرآن کریم هر رسمی را که موجب تضییع حقوق زنان می‌شد، منسوخ کرد. از جمله آنکه در جامعه چنین رسم شده ‌بود که وقتی مردی نسبت به زنش دلسرد می‌شد، او را در مضیقه و شکنجه قرار می‌داد و هدفش این بود که با سختی‌دادن به وی، او را به طلاق راضی گرداند و تمام یا قسمتی از آنچه را که به عنوان مهر به او داده از او پس بگیرد.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

«وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ‏ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إلاّ أنْ يَأتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ‏». (نساء: ۱۹)

ترجمه: و آنان (زنان) را زير فشار مگذاريد تا بخشى از آنچه را به آنان داده‏ايد [از چنگشان به در] بَريد، مگر آنكه مرتكب زشتكارى آشكارى شوند، و با آنها به ‌شايستگى رفتار كنيد.

در این موضوع، روایات زیادی آمده است از جمله:

«مَنْ‏ أَمْهَرَ مَهْراً ثُمَّ لَا يَنْوِي قَضَاءَهُ كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ». (عاملی، وسائل‌الشیعه، ج‏۲۱، باب۱۱، ص ۲۶۶؛  کافی، ج۵، ص۳۸۳)

کسی که مهریه‏ای (برای زن قرار دهد) و قصدش این باشد که به او ندهد او همانند دزد است.

۴- مهریه در آئین بهائی

حکم مهریه در کتاب اقدس

اصل حکم مهریه در آئین بهائی چنین است:

«لا يُحَقِّقُ الصِّهار الّا بالأمهار قد قُدِّر للمدن تسعة‌عشر مثقالاً من الذّهب الأبريز و للقری من الفضّة و من اراد الزّيادة حرّم عليه ان يتجاوز عن خمسة و تسعين مثقالاً کذلک کان الأمر بالعزّ مسطوراً». (بهاءالله، اقدس، بند ۶۶، اشراق خاوری، گنجینۀ حدود و احکام، ص ١۶٨)

ترجمه: دامادی محقق نمی‌شود مگر با مهریه، همانا برای شهرها نوزده مثقال طلای خالص، و برای دهات از‌ روستا و کسی که  اراده کرده زیاد از اینها قرار دهد، حرام است که بیش از نود و پنج مثقال شود، این چنین فرمان با عزت نوشته شده است.

در آئین بهائی لزوم قرار دادن مهریه برای زن ‌است. مهریه‌ای که مرد شهری به همسر خود  باید بدهد، نوزده مثقال طلا است و مهریه‌ای که مرد روستایی باید پرداخت کند، معادل نوزده مثقال نقره است‌. و کسی نمی‌تواند بیش از نود و پنج مثقال مهریه برای همسر خود  قرار دهد و اگر چنین کند مرتکب حرام شده است.

از جمله نکاتی که بهائیان برای در مورد این حکم و در پاسخ سؤال مهریه و تساوی حقوق رجال و نساء مطرح کرده‌اند، چنین است:

«اما در سؤال فوق، دختر شهري و دختر روستايي با هم مقايسه شده‌اند، نه زنان و مردان؛ لذا اين موضوع نمي‌تواند ربطي به تساوي حقوق رجال و نساء داشته باشد و طرح چنين سؤالي اساساً بی‌مورد و عجيب می‌نمايد.

چهارم طراح اين سؤال در تعليم فوق، دقت لازم را نداشته است؛ زيرا مقدار مهريه با توجه به شهري يا روستایي بودن پسر مشخص می‌شود، نه دختر؛ آن هم واضح است که اشاره‌ای لطيف به ‌تفاوت قدرت مالي ساکنان شهر و ده دارد، نه به دلايل روحاني و معنوي». (جزوۀ رفع شبهات، شبهۀ ۵۸) و در ادامه آمده است که: «بالنسبه به مردان ساکن شهر ممکن است در مضيقه باشند، حضرت بهاءالله اين مهريۀ ناچيز را در مورد آنان حتّي کمتر هم مقدّر فرموده‌اند تا واضح است که تفاوت حکم مهريه به خاطر آن است که همگان بتوانند ازدواج کنند و لذا هم براي مردم شهر و هم براي مردم روستا ميزان ناچيزي از مهريه را مشخّص فرموده‌اند که تجاوز از آن را حرام فرموده‌اند. امّا به خاطر آنکه مردمان ساکن روستا از نظر وسعت مالي، مسئلۀ مالي مانعي از ازدواج نشود».

چنان‌که می‌بینیم در اینجا  وضعیت اقتصادی شهر و روستا مورد بحث قرار گرفته‌است. اما صحت این استدلال مورد تردید جدی است؛ ‌زیرا با کمی تأمل سؤالات و مطالبی مطرح می‌شود:

۱- همسران مردان روستاهای آفریقایی و همسران مردان روستاهای اروپایی و امریکایی مهریه یکسان (نوزده مثقال نقره) دریافت می کنند؟

۲- روستاییانی که متمکن‌تر از شهری‌ها هستند، تکلیفشان چیست؟

۳- بانوان این نگرانی را تا آخر عمر دارند که ارزش زنانی که همسرشان روستایی است، نقره است و ارزش همتایان شهریشان طلا!

۴- چرا خانواده‌ها بر اساس شرایط و امکانات و توانایی‌های خود، مقدار مهریه را تعیین نکنند؟!

۵- چرا فرد متمکن نتواند بیش از نود و پنج مثقال طلا مهریه به زنش بدهد و برای او این عمل حرام باشد؟!

۶- چرا روستاییان متمکن بیش از نوزده مثقال نقره به زنانشان مهریه ندهند؟!

۷- آیا دخالت در امور عرفی (مثل تعیین حداقل یا حد اکثر برای مهریه) به هم‌زدن آزادی‌های شخصی و اجتماعی نیست؟!

۸-آنچه مسلّم است، در همۀ قوانین، توافق بین طرفین، امری مقبول و شناخته شده است؛ چرا خانوادهای بهائی نتوانند مهریه را بر حسب زمان و مکان به رضایت طرفین توافق کنند؟

۹- آیا با قراردادن حداکثر مهریه در طول ۱۰۰۰ سال، با توجه به نوسانات مالی و تورّم، ظلمی به زنان  در سال‌های آینده نشده است؟ از طرفی  بهاییان معتقد به مقتضیات زمانه (دین به روز و مطابق با پیشرفت زمان) هستند. در حالی که بهاءالله از زمان نوشتن کتاب اقدس (۱۸۷۳ میلادی) تا ۱۰۰۰ سال آینده، مهریۀ ثابتی برای افراد شهری و روستایی قرار داده و حداکثر مهریه را نود و پنج مثقال قرار داده است؛ با توجه به نوسانات و تورّم ملاحظه می‌شود؛ این حکم، مشکلات عدیده‌ای را به دنبال خواهد داشت.

۱۰- با توجه به تساوی مرد و زن چرا مرد باید مهریه بدهد؟ اگر تساوی بین مردان و زنان وجود دارد، آیا نباید زنان هم به مردان چیزی همچون مهریه پرداخت کنند، یا کلا حکم مهریه را حذف شود؟

۱۱- در نهایت، جزئیات پرداخت مهریه مشخص نیست، از جمله: چه موقع مهریه باید پرداخت شود؟ اگر مردی مهریه را پرداخت نکند؛ یا مردی که اصلاً توان پرداخت مهریه ندارد حکمش چیست؟

۱۲- امروزه اگر مهریه کم باشد، دولت‌ها اجرة المثل تعیین می‌کنند، در صورتی که دولت‌ها برای زوج بهائی تعیین مبلغ مهریه بکند تکلیف فرد بهائی چیست؟

۱۳- طبق نصوص بهائی حکمی که بهاءالله تعیین کرده است را بیت‌العدل حق تغییر آن را ندارد و تا هزار سال جاری خواهد بود.

۱۴- اگر چنین است که تساوی میان مرد و زن در همۀ مسائل باید برقرار باشد، طبعاً تساوی میان دو همجنس از اهمیت بیشتری برخوردار است و البته ساده‌تر و راحت‌تر نیز هست. اما در اینجا مشاهده می‌شود که حکم مهریه برای افراد دو همجنس یکسان ذکر نشده و میان افراد روستایی و شهری فرقی فاحش و سؤال برانگیز قرار داده شده است. این پاسخ که ملاک روستایی و شهری بودن پسر است، همچنان این مشکل و سؤال را حل نمی‌کند و تساوی میان دو همجنس برقرار نشده است، چه برسد به تساوی میان دو زن و مرد غیر همجنس.

آیا با وجود این سؤالات که در نتیجۀ تفکر و دقت پیرامون مسئله و حکم مهریه و همچنین برخی از تجربیات ناخوشایند پدید می‌اید، باز می‌توان آن را جزو احکام  ناب و انسانی و مشکل‌گشای بشریت در قرن۲۱ اعلام کرد؟ به علاوه آیا توضیح بهائیان در ادامه که حکم مهريه را «حکم عدالت اجتماعي، تقدّس انسان، حقوق ﻻينفکّ آدميان، وحدت عالم انساني، تساوي حقوق زنان و مردان، و نفي فرهنگ کاﻻ ساختن زنان است»، می‌توان پذیرفت و آن را «به خودي خود، اثبات حقانيت آئين بهائي» دانست؟

۵- تساوی مردان با زنان در آئین بهائی

تساوي حقوق رجال و نساء در آثار بهائي گاهي به مفهوم يکساني حقوق یا يکساني جايگاه زن و مرد عنوان شده است. عبدالبهاء از قول میرزا حسينعلي نوري نقل می کند:

«قلم اعلي فرق ما بين عباد و اِماء را از ميان برداشته و كُل را در صُقع واحد به ‌عنايت كامله و رحمت منبسطه مقر و مقام عطا فرمود». (اشراق خاوری، مائدۀ آسماني، ج۸، ص ۲٫)[۲] هم ‌ایشان در توضیح تعلیم تساوی رجال و نساء گفته‌اند:

« تعليم دهم حضرت بهاء اللّه وحدت رجال و نساء است که رجال و نساء در نزد خدا يکسان‌اند. جميع نوع انسان‌اند، جميع سلالۀ آدم‌اند؛ زيرا ذکور و اناث تخصيص به انسان ندارد. درعالم نبات ذکور و اناثی موجود در حيوان ذکور و اناثي موجود و لکن به ‌هيچ وجه امتيازي نيست. ملاحظه در عالم نبات کنيد.

آيا ميانۀ نبات ذکور و نبات اناث هيچ امتيازي هست؟ بلکه مساوات تامّ است و همچنين در عالم حيوان ابداً بين ذکور و اناث امتيازي نيست. جميع در ظلّ رحمت پروردگارند. پس انسان که اشرف کائنات است، آيا جائز است که اين اختلاف را داشته باشد؟ تأخّر جنس زن تا به‌ حال به‌ جهت اين بوده که مثل مردان تربيت نمی‌شدند. اگر نسوان مانند مردان تربيت می‌شدند، شبهه‌اي نيست که نظير رجال مي‌‌گشتند. چون کمالات رجال را اکتساب نمايند، البتّه به ‌درجه مساوات رسند و ممکن نيست سعادت عالم انساني کامل گردد، مگر به مساوات کاملۀ زنان و مردان». (عبدالبهاء، خطابات، ج۲ ص۱۴۹ و ۱۵۰)

مشاهده مي‌شود که در اين بيانات نيز، مسئله فراتر از حقوق مطرح شده است و به مساوات تام و مساوات کامله تأکيد شده است. (اسلمنت، بهاء الله و عصر جدید، ص۱۲۱؛  در شناسایی آیین بهایی، ص۱۲۱)

۱-۵٫ تناقض در ادعای تساوی رجال و نساء

با توجّه به توضیحاتی که در بررسی تعلیم تساوی رجال و نساء از زبان پیشوایان بهائی بیان شد، سؤال مهمی که ایجاد می‌شود آن است که چرا در بهائیت، مرد به زن مهریه و نفقه و… می‌دهد و زن مهریه و… را می‌گیرد؟ اگر بنابر تساوی کامل باشد، در اینجا تساوی رعایت نشده است. بنابر اصولی که گفته شد چرا زن به مرد مهریه و نفقه و… ندهد؟

بدیهی است که وقتی بر مرد واجب است نفقه و مهریه را به همسرش پرداخت کند، اصل تعلیم تساوی رجال و نساء نقض شده است. همین یک نمونه کافی است که ثابت شود در مقام عمل، خود رهبران بهائی به عدم تساوی حقوق زن و مرد اذعان دارند و در واقع تساوی حقوق رجال و نساء، ادعایی غیر ممکن و مغایر با طبیعت و ذات انسان‌هاست.

۲-۵٫ تناقض در نصوص

پیشوایان بهائی اصلی را بنا نهاده‌اند که مغایر با فطرت و آفرینش انسان و عقل و وجدان و علم است. تساوی زن و مرد از ریشه غلط است. ما حتی تساوی بین دو زن یا دو مرد با یک مشخصات را نمی‌توانیم ثابت کنیم چه برسد به تساوی زن و مرد.

عباس افندي اشاره صريحي دربارۀ مفهوم مساوات در روابط بين خانم‌ها و آقايان دارند که راه را بر هر توجیهی می‌بندند:

« شخص محترمي با خانمش نزد من آمدند قدري غبار بر کفش آن خانم محترمه نشسته بود، فوراً به ‌شوهرش گفت: کفش‌هاي مرا پاک کن. آن مرد بيچاره، غبار کفش خانم را پاک نمود و نگاهي به‌ من کرد. من گفتم: خانم! آيا شما هم کفش شوهر خود را پاک مي‌کني؟ گفت: من لباس او را پاک مي‌کنم. گفتم‌: نشد، اين مساوات نيست. شما هم بايد کفش او را پاک نمایيد». (اشراق خاوری، پيام ملکوت، ص۲۳۸)

این در حالی است که در آموزه‌های بهائی، می‌بینیم جناب عباس افندي (پایه‌گذار تساوی زنان و مردان) به صراحت معتقد است برتري ذاتي مردان، موجب شده است در طول تاريخ، همۀ مظاهر الهيه (پيامبران) از مردان انتخاب شده‌اند.

«سؤالِ خانمي به ‌حضور مبارک عرض شد که گفته بود چرا تا حال از جانب خدا زني مبعوث نشده و همۀ مظاهر الهيّه رجال بوده‌اند. فرمودند: هر چند نساء با رجال در استعداد و قوا شريک‌اند، ولي شبهه‌اي نيست که رجال اقدم‌اند و اقوي حتّي در حيوانات، مانند کبوتران و گنجشکان و طاووسان و امثال آنان هم اين امتياز مشهود». (گلزار تعاليم بهایي، ص۲۸۸ به نقل از بدائع الآثار، ج ۱، ص١٥٣)

با توجه به این نمونه گفتارهای پیشوایان بهائی، چگونه مي‌توان پذيرفت که آنها واقعاً به مسئلۀ تساوي حقوق مردان و زنان معتقد بوده‌اند؟

غیر از مهریۀ همسر مرد روستایی‌ و شهری بحث‌های دیگری در احکام بهایی مطرح است که با اصل تساوی زنان و مردان مغایرت دارد؛ از جمله:

۱-‌ عضويت در «بيت‌العدل اعظم» که مخصوص رجال است. (اشراق خاوری، گنجینۀ حدود و احکام، ۲۱۹)

۲-‌ اعطاي مهر در ازدواج که زوج به زوجه بايد بدهد. (همان،۱۷۳)

۳-‌ نفقۀ زوجه در ایام اصطبار[۳] بر عهدۀ زوج است. (همان،۲۸۲٫)

۴-‌ تفاوت ارث ارشد اولاد ذکور (پسر بزرگ‌تر) با اولاد اناث (دختران) بدين معنا که خانۀ مسکوني، و در صورت تعدّد خانه‌ها يکي از بهترين خانه‌هاي پدر، (در صورتي‌که در وصيت‌نامه، قيد ديگري نباشد) به پسر ارشد مؤمن مي‌رسد و به دختر ارشد اگرچه پسري هم موجود نباشد، نمي‌رسد. (در شرايطي که فرد بهائي فاقد فرزند ذکور باشد، خانۀ مسکوني او به بيت‌العدل خواهد رسيد). (همان، ۱۲۷)

۵-‌ تفاوت ارث پدر و مادر و تفاوت ارث برادر و خواهر. توضیح اینکه پدر ۵/۵ سهم، مادر ۵/۴ سهم، برادر ۵/۳ سهم و خواهر ۵/۲ سهم از ۴۲ سهم را می‌برد. (همان، ۱۱۷)

۶-‌ گرفتن دو همسر برای مرد جایز است؛ «ايّاکم ان تجاوزوا عن الاثنتين»؛ مبادا بيشتر از دو زن بگيريد. حضرت عبدالبهاء می‌فرمايند، جمال مبارک اجازه فرموده‌اند به يک فرد بهایی که دو زن بگيرد و لکن مشروط به شرط عدالت است. به اين معنا که در جميع شئون، با اين دو زن، به ‌عدالت رفتار کند. (اشراق خاوری، تقریرات اقدس، ص۱۵۵)

این در حالی است که بهائیان در برخی کتب دست دوم خود، ادعا کرده‌اند در بهائیت، تنها تک همسری به رسمیت شناخته می‌شود و آن را از نشانه‌های ترقّی و پیشرفت آئین خود قلمداد کرده اند. (اسلمنت، ظهور جدید برای عصر جدید، ص۲۰۵؛ فتح اعظم، در شناسایی آئین بهائی، ص۱۹۲)

۷- گرفتن خدمتکار زن برای خانه در صورت لزوم (گاهی مشکلاتی پيش می‌آيد و زن و مردی که با هم زندگی می‌کنند، محتاج به کسی می‌شوند که امور زندگانی آنها را تمشيَت بدهد. برای رعايت اين مسئله جمال مبارک می‌فرمايند: «و من اتّخذ بکراً لخدمته لا بأس عليه».

زن و مردی با هم ازدواج کرده‌اند، ولی مثلاً زن مريض است، يا نمی‌تواند به کارهای خانه از هر جهت برسد. در اين صورت، جمال مبارک می‌فرمايند، دختری را استخدام کند، حقوقی به او بدهد و به زندگاني‌شان او را داخل کند. (اشراق خاوری، تقریرات اقدس، ص۱۵۶)

۸-‌ وجوب حج بر مردان مستطيع و عدم وجوب آن بر زنان. (اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، ۶۷٫)

وقتي در بهائيت دو حکم جداگانه دربارۀ تکاليف رجال و نساء موجود است، به طور مشخص اصل «تساوي حقوق رجال و نساء» نقض شده ‌است.

۹-‌ مهم‌تر از اینها عبدالبهاء در وصیت‌نامۀ خود، متذکر اصل تساوی رجال و نساء نیست؛ زیرا که تأکید دارد وصی‌شان جناب شوقی(جنس مذکر) است و بعد از او نیز پسرش و بعد او باز هم پسرش را جانشین قرار می‌دهد و توجهی به جنس زن نمی‌کند. (یزدانی، احمد، نظر اجمالی، ۶۶؛ عبدالبهاء، الواح وصایا، ص۱۳)

نتیجه گیری

مهریه به عنوان بحثی مسلّم میان ادیان و فرهنگ‌های مختلف مرسوم بوده ‌است و اسلام هم آن را تقویت کرده است، امّا پیشوایان بهائی مهریۀ متفاوتی برای همسران مرد شهری و روستایی قرار داده‌اند و در طول زمان‌های متمادی مهریۀ ثابتی را برای ازدواج قرار داده‌اند؛ که در جوامع دیگر مرسوم نبوده و علاوه بر تفاوت با ادیان و فرهنگ‌های دیگر، این موضوع حیرت آور است؛ زیرا که آئین بهائی در تعالیم خود به وحدت عالم انسانی و تساوی زنان و مردان و دین باید مطابق زمان باشد، اعتقاد دارد. از طرفی به ‌رغم اختلاف در مهریه، در موارد دیگری از جمله ارث، انتخابات بیت‌العدل، حج و… تفاوت‌هایی میان مردان و زنان آئین بهائی می‌بینیم که با ادعای بهائیان ناسازگاری دارد؛ هم‌چنین با قرار دادن مهریۀ ثابت در طول ۱۰۰۰ سال، ادعای دیگر که آئین بهائی تابع مقتضیات زمانه است را هم خدشه‌دار کرده‌اند. به‌علاوه با بررسی این تعلیم دریافتیم که نظریۀ تساوی مردان و زنان از نظر عقل و علم و وجدان مطرود است.

فهرست منابع

۱-‌ قرآن

۲-‌ آراد، علی، مهریه، مجلة زن روز، شمارة ۱۸۷۰٫

۳- ا‌رسطو، سیاست، ترجمة حمید عنایت، امیر کبیر، چاپ هفتم، ۱۳۹۰٫

۴- اسلمنت، بهاء الله و عصر جدید، برزیل: دارالنشر البهائیة، ۱۴۵ بدیع-۱۹۸۸ میلادی.

۵- ا‌سلمنت، ظهور جدید برای عصر جدید، بی‌تا، بی‌جا، بی‌نا.

۶- اشراق خاوری عبدالحمید، تقريرات دربارة کتاب مستطاب اقدس، تنظيم و تدوين: دکتر وحيد رأفتی، مؤسّسة مطبوعات امری آلمان، لجنة ملّی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، هوفهايم آلمان، چاپ اوّل، ١٥٤ بديع، ١٩٩٧ ميلادی.

۷- اشراق خاوری عبدالحمید، پيام ملکوت، ۱۹۸۶ میلادی، هندوستان: انتشارات جامعة بهایی.

۸- اشراق خاوری عبدالحمید، گنجینة حدود و احکام، مؤسسة ملی مطبوعات امری، ۱۲۸ بدیع، نشر سوم.

۹- اشراق خاوری عبدالحمید، مائدة آسماني، مؤسسة ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع.

۱۰- هانری‌ پیرن‌، موریس دوبس، روان‌شناسی‌ اختلافی، ترجمۀ محمد حسین سروری، دانشگاه‌ آذرآبادگان‌: تبريز، ۱۳۵۴٫

۱۱- زراعت، عباس، شرح لمعة دمشقیه، موسسۀ فرهنگی هنری دانش پذیر، ۱۳۸۸٫

۱۲- سیستانی، سید علی، رسالة عملیه، منیر، چاپ محراب.

۱۳-‌ صبحي صالح، نهج البلاغة، دارالهجره: قم، ۱۴۱۴٫

۱۴-‌ عبدالبهاء، الواح وصایا ، پاکستان: استرلینگ گاردن، ۱۹۶۰ م.

۱۵-‌ عبدالبهاء، خطابات در سفر امريکا و کانادا، ج۲، طبع مصر.

۱۶-‌ عاملی، وسائل الشیعه، محقق محمدرضا حسینی جلالی، موسسۀ آل البیت علیهم السلام، ۱۴۱۶٫

۱۷- فتح اعظم هوشمند، در شناسایی آیین بهائی، بنیاد فرهنگی نحل، چاپ اول، اکتبر ۲۰۰۸٫

۱۸- قدیمی ریاض، گلزار تعاليم بهائی، کانادا: دانشگاه تورنتو، ۱۹۹۵ میلادی.

۱۹- كارل الکسیس، انسان موجود ناشناخته، ترجمة عنایت الله شکیبا پور.

۲۰- کلینی، فروع کافی، دارالکتب الاسلامیه: تهران، ۱۳۷۵ ه.ش.

۲۱- مطهری مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش.

۲۲- ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمۀ عباس زریاب خوئی ، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۵٫

۲۳- یزدانی، احمد، نظر اجمالی در دیانت بهایی، چاپ اوّل، ۱۰۷ بدیع.

 

[۱] – برای اطلاع بیشتر به کتاب، پروفسور ریک روان­شناس امریکایی که سالیان زیادی به تفحص در احوال زن و مرد پرداخته و حاصل تحقیق خود را در کتاب تفاوت­های بی شمار زن و مرد منعکس کرده است مراجعه شود.

[۲]. لازم به ذکر است که این بیان در هیچ­کدام از نصوص میرزا حسینعلی نوری یافت نشد. بعید نیست این بیانات عبدالبهاء باشد که به پدر خود منتسب کرده است.

[۳]. شکیبایی در موقع طلاق، یک سال است.

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در پژوهش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

داستانِ یک داستان: مروری بر کمپین “داستان ما یکیست”

چکیده هنگام ناآرامی‌های ایران در نیمۀ دوم سال ۱۴۰۱ شمسی، تشکیلات بهائی در ابتدا، ضمن همدلی…