عبدالله حقیقی
دکتری روابط بینالملل و پژوهشگر ادیان و مذاهب
چکیده
میرزا علیمحمد باب شیرازی در دوران جوانی مدتی را در کربلا در مکتب شیخیه گذرانده و متأثر از اعتقاد آن فرقه، معتقد به «بابیت دائمی» امام زمان (ع) در عصر غیبت کبری شده بود. او در شب پنجم جمادیالاولی سال ۱۲۶۰ هجری قمری در شیراز و در ملاقات با یکی از همدرسهایش به نام ملاحسین بشرویهای، ادعای بابیت و جانشینی سیدکاظم رشتی را نمود. طبق گفتۀ منابع بهائی، وی برای اثبات ادعایش کتابی به نام قیومالاسماء یا تفسیر سورۀ یوسف را به ملاحسین اهدا نمود. بهائیان آن روز را بهعنوان سالگرد بعثت باب جشن میگیرند. باب مدعی است که محتوای این کتاب شامل تفسیر و شرح آیات سورۀ یوسف است و در آن عمدتاً خود را باب و نایب حضرت بقیةالله صاحبالزمان معرفی نموده و از طرفداران خود دعوت میکند که با تلاش و جهاد، زمینۀ ظهور آن حضرت را آماده کنند.
نامهای دیگر کتاب: قیومالاسماء؛ احسن القصص؛ شرح سورۀ یوسف؛ کتاب اوّل؛ کتاب حسینیه؛ فرقان و … .
نویسنده: میرزاعلیمحمد شیرازی (ملقب به: سید باب، سید ذکر، ذکر، حضرت اعلی).
زبان: عربی.
انواع چاپ:
– چاپ توسط ازلیها بهصورت افست خطی؛ رحلی؛ ۴۰۴ صفحه.
– چاپ توسط بهائیان؛ تهران؛ مؤسسۀ مطبوعات امری؛ ۱۳۲ بدیع؛ افست خطی؛ رحلی؛ ۲۴۲ صفحه.
تاریخچۀ نگارش
عموم بهائیان و بابیان قائلاند که این کتاب را میرزاعلیمحمد شیرازی در شیراز و در منزل خویش، در شب پنجم جمادیالاولی سال ۱۲۶۰ هجری قمری، بنا به درخواست ملاحسین بشرویهای، طی همان شب تا به صبح، نوشته و بهصورت کتابی کامل در تفسیر سورۀ یوسف، برای اثبات ادعای بابیت خود به ملاحسین بشرویهای ارائه کرده است.
البته بعضی از نویسندگان بهائی مدعیاند که طبق اعتراف خود میرزاعلیمحمد در کتاب صحیفۀ عدلیه، آیات آن در مدت چهل روز و هرروز بعضی از آیات به اصطلاح نازل میشده است و لذا اتمام این اثر در پانزدهم جمادی الثانی ۱۲۶۰ هـ.ق. بوده است. در این زمینه شخصی به نام کوشا که از نویسندگان بهائی در فضای مجازی است چنین توضیح داده است: «به نص صریح حضرت اعلی و بیان جناب ملاحسین، اولین سورۀ این سِفر مبین در شب پنجم جمادیالاولی ۱۲۶۰ هـ ق در بیت مبارک نازل شده و در لوحی دیگر (مقصود کتاب صحیفۀ عدلیه است) نیز بیان فرمودهاند که این اثر در مدت چهل روز و هر روز بعضی از آیات آن نازل میشد؛ لذا میتوان نتیجه گرفت که اتمام این اثر در پانزدهم جمادیالثانی ۱۲۶۰ هـ ق بوده است». (ر. ک. http://www.donyayebahai.org/content و همچنین: ظهور الحق، جلد ۳، ص ۲۸۵)
این کتاب از مهمترین منابع مورد قبول رهبران بابیت و بهائیت است. بهائیان و بابیان (ازلیان) هر دو، این کتاب را بدون هیچ اختلافی چاپ و نشر نمودهاند.
علت نگارش کتاب
میرزا علیمحمد شیرازی به منظور اثبات ادعای بابیت خود، این کتاب را به ملاحسین بشرویهای (همحجرهای و دوست باب در هنگام اقامت در کربلا و در حوزۀ درسی سیدکاظم رشتی) معروف به اوَّلُ مَن آمَن یا باب الباب خود ارائه کرده است، تا به دیگر مردمان ابلاغ کند.
به روایت ازلیان و نیز نویسندگان بهائی، اصحاب اولیۀ باب با آن کتاب مردم را به امر او دعوت میکردند. اسدالله فاضل مازندرانی در صفحاتی از جلد سوم کتاب تاریخ ظهور الحق به این موضوع اشاراتی دارد. او در صفحۀ ۱۲۱ مینویسد: «جناب ملاحسین در سال اول ظهور حضرت باب، سفیر بینظیر و باب آن بزرگوار بوده، حامل کتاب مستطاب تفسیر احسن القصص و صحیفۀ مخزونۀ ادعیه شد.» وی در صفحۀ ۱۸۷ در مورد ملاعلی بسطامی (دومین پیرو اولیۀ باب) مینویسد: «ملاعلی بسطامی حسب الامر، کتاب تفسیر سورۀ یوسف و صحیفۀ مکنونه به کربلا آورده، با علما مذاکره و مناظره کرد».
نمونۀ دیگر در مورد ملا شیخعلی ترشیزی از یاران برجستۀ باب است که در صفحۀ ۱۶۳ همین کتاب آمده است: «هجده نسخه از کتاب تفسیر سورۀ یوسف و نیز شرح حدیث جاریه و برخی از خُطَب و مناجات بدیعه را حسب الامر حضرت از شیراز به طهران برد تا محمدشاه و حاجی میرزاآغاسی را هدایت نماید».
ارزش و اعتبار کتاب نزد بهائیان
۱- میرزاحسینعلی نوری مازندرانی ملقب به بهاءالله، رهبر دوم بهائیان، در کتاب خود موسوم به ایقان در صفحۀ ۱۵۳ و ۱۵۴ در معرفی و اهمیت کتاب تفسیر سورۀ یوسف مینویسد: سبحانالله در اول یکی از کتب خود که آن را قیومالاسماء نامیده و اول و اعظم و اکبر جمیع کتب است، اخبار از شهادت خود میدهد و در مقامي اين آيه را ذكر فرمودهاند: «یا بَقیَّةَ اللهِ قَد فَدَیتُ بِکُلّی لَکَ وَ رَضیتُ السَّبَّ فی سَبیلِکَ وَ ما تَمَنَّیتُ إلا القَتلَ فی مَحَبَّتِکَ» [ای بقیة الله سراپا فدای تو شوم و به شنیدن ناسزا در راه تو خشنودم و در راه محبت تو جز کشته شدن آرزویی ندارم.]
۲ – عباسافندی فرزند میرزاحسینعلی نوری مازندرانی رهبر سوم بهائیت ملقب به عبدالبهاء در کتاب خود به نام «مقالۀ شخصی سیاح»، در صفحۀ دوم دربارۀ میرزاعلیمحمد شیرازی مینویسد: «در سنۀ هزار و دویست و شصت در سن ۲۵ سالگی در شیراز در روش و حرکت و اطوار و حالات او آثاری نمودار شد که آشکار گردید شوری در سر و پروازی دیگر در زیر پر دارد. آغاز گفتار نمود و مقام بابیت اظهار و از کلمۀ بابیت مراد او چنان بود که من واسطۀ فیوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پردۀ عزت است و دارندۀ کمالات بیحصر و حد. به ارادۀ او متحرکم و به حبل ولایش متمسک و در نخستین کتابی که در تفسیر سورۀ یوسف مرقوم نموده در جمیع مواضع آن، خطابهایی به آن شخص غائب که از او مستفید و مستفیض بوده، نموده و استمداد در تمهید مبادی خویش جسته و تمنای فدای جان در سبیل محبتش نموده از جمله این عبارت است: «یا بَقیَّةَ اللهِ قَد فَدَیتُ بِکُلّی لَکَ وَ رَضیتُ السَّبَّ فی سَبیلِکَ وَ ما تَمَنَّیتُ إلا القَتلَ فی مَحَبَّتِکَ …».
۳ – شوقیافندی ملقب به ولیّ امرالله و رهبر چهارم بهائیان، در کتاب قرن بدیع خود، صفحۀ ۷۹ در شأن کتاب تفسیر سورۀ یوسف مینویسد: «این کتاب عظیم و لوح کریم … از ۱۱۱ آیه و بیش از ۹۳۰۰ آیه مرکب است و هر سورهای از آن، تفسیر و تبیین یک آیه از آیات سورۀ یوسف میباشد».
وی در صفحۀ ۸۰ مینویسد: «این کتاب مستطاب که در دوران رسالت حضرت باب، نزد اهل بیان به منزلۀ فرقان در بین ملت اسلام شمرده میشد، اول و اعظم سورۀ آن در لیلۀ اظهار امر در حضور جناب باب الباب [ملاحسین بشرویهای]، نازل گردید.
در صفحۀ ۸۱ در ذکر اهمیت کتاب تفسیر سورۀ یوسف نیز مینویسد: «همین سِفر جلیل بود که تلاوت صفحهای از آن روح جناب حجت (حجت زنجانی) را تسخیر نمود و شعلۀ عشق و انقطاع در قلوب مدافعین قلعۀ طبرسی بر افروخت و قهرمانان نیریز و زنجان را به ورود در میدان جانبازی و فدا مبعوث کرد».
۴ – احمد یزدانی مبلّغ بهائی در کتاب نظر اجمالی به دیانت بهائی در فصل فهرست بعضی کتب و آثار مهمۀ دیانت بهایی از این کتاب به عنوان یکی از آثار میرزاعلیمحمد نام میبرد. (یزدانی احمد، نظر اجمالی در دیانت بهائی، فصل ۹، ص ۱۴۵)
۵ – از دلایل دیگر اهمیت این کتاب اینکه در وبگاه رسمی کتابخانۀ آثار امری (بهائی)، متن پیدیاف این کتاب تحت عنوان قیومالاسماء یا تفسیر سورۀ یوسف موجود است.
(http://www.bahailib.com/index3.php?code=311) این در حالی است که از میان آثار فراوان باب، آثار معدودی از او در این کتابخانه قرار داده شده است.
نحوۀ فهرستبندی کتاب
این کتاب به روشی که در فهرستبندی کتابها مرسوم است، فهرستبندی نشده است. میرزا علیمحمد این کتاب را براساس روش ذوقی خود سورهبندی و آیهبندی کرده است، بدین صورت که روی هریک از ۱۱۱ آیۀ سورۀ مبارکۀ یوسف نام نامربوطی گذاشته است و برای هر سوره هم چندین آیۀ غیرمرتبط با آیۀ قرآن، ساخته است. مثلاً بر آیات سورۀ یوسف نامهایی از قبیل: سورة الملک، سورة الجهاد، سورة القتال، سورة الاحکام ، سورة السوداء، سورة الایمان، سورة المدینه، سورة الیوسف، سورة السر، سورة الاسم و …گذاشته و در برخی موارد این نامها بر روی بیش از یک آیه گذاشته شده است.
سورۀ اوّل این اثر به نام سورة الملک به عنوان مقدمه یا خطبۀ اثر است که فاقد تفسیر آیۀ قرآن است و تفسیر آیات قرآنی از سورۀ دوم شروع می شود. به عبارت دیگر، تفسیر اولین آیه سورۀ یوسف در قیوم الاسماء از سورۀ دوم شروع میشود، ولی در اواسط کتاب، دو آیه قرآن در یک سورۀ تفسیر آمده است که بدین ترتیب باز سورههای این اثر همان یکصد و یازده سوره به تعداد آیات سورۀ مبارکه یوسف میشود.
هرچند اسامی سورهها در توقیع الفهرست و قاموس ایقان جلد سوم و تاریخ نیکلا و نیز ابتدای سورهها در نسخههای خطی قیومالاسماء ثبت شده است، ولی اشتباهاتی در حین ثبت آنها وجود دارد، مثل اکبر به جای اکسیر یا سورۀ حین به جای حسین و یا سورۀ رعد به جای وعد. اسامی سورهها در نسخههای مختلف نیز پس و پیش آمده است. با توجه به این توضیح میتوان با تعمق در متن سورهها این اشتباهات را تصحیح کرد.
ویژگیهای کتاب
۱- مطالب مندرج در این کتاب هیچ ربطی به سورۀ مبارکۀ یوسف و تفسیر آن سوره ندارد و هیچ رابطۀ نقلی و عقلی و استدلالی با محتوای این سوره از قرآن کریم ندارد؛ حتی نامی که بر هر آیه از آن سوره گذاشته است، ربطی به محتوای آن آیه ندارد. نویسنده از فرصت نام این سورۀ مبارکه برای نفوذ در قلوب مسلمانان سادهدل، استفاده کرده است.
۲- در جایجای این کتاب، نویسنده بنا داشته است که ادعای بابیت خود را مطرح نماید، از جمله:
۲-۱- در تفسیر آیۀ اول سورۀ مبارکۀ یوسف که بر آن نام «سورة الملک» گذاشته است، ادعا میکند که کتاب تفسیر سورۀ یوسف از طرف حضرت محمدبنالحسن (عج) به او (باب یا سید ذکر) داده شده است تا از طریق او حجة الله (امام دوازدهم شیعیان) به عالمیان معرفی گردد. اشراق خاوری، تمامی سورة الملک را در کتاب خود آورده و در بخشی از آن آمده است: «اللهُ قَد قَدَّرَ أن یَخرُجَ ذلِکَ الکِتابَ فی تَفسیرِ أحسَنِ القَصَصِ مِن عِندِ مُحَمَّدِبنِالحَسَنِ بنِعَلیِّبنِمُحَمَّدِ بنِعَلیِّبنِمُوسَی بنِجَعفَرِبنِ مُحَمَّد بنِعَلیِّبنِالحُسَینِ بنِعَلیِّبنِأبیطالِبٍ عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ حُجَّةَ اللهِ مِن عِندِ الذِّکرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً: به درستی که خدا مقدّر کرده است که این کتاب را در تفسیر نیکوترین داستانها (سورۀ یوسف) از نزد محمد فرزند حسن فرزند علی … فرزند علیبنابیطالب بر بندهاش خارج سازد تا از نزد ذکر (منظور از ذکر خود باب است) حجت رسانندۀ خدا بر اهل عالم باشد». (اشراق خاوری، عبدالحمید؛ رحیق مختوم، جلد ۱، ص ۲۴-۲۱)
۲-۲- در سورة السّر از تفسیر سورۀ یوسف مینویسد: «اسمعوا فَوَ رَبِّ السَمآء وَ الارضِ اِنی عَبدُالله آتانی البَیِناتِ مِن عِندِ بَقیةالله المُنتَظِر اِمامِکُم».
۲-۳- در سورة الحریه مینویسد: «وَ ما هُوَ اِلّا عَبدُالله وَ بابُ بَقِیَهِ الله مَولیکُمُ الحَقّ».
۲-۴- در سورة الذکر می نویسد: «یا عِبادَاللهِ اِسمَعُوا نِداءَ الحُجَةِ مِن حَولِ الباب. اِنّ اللهَ قَد اُوحِیَ اِلَیّ اِنّا قَد اَنزَلنا هذَا الِکتاب عَلی عَبدِکَ لِیَکُونَ عَلَی العالَمینَ عَلَی الحَقّ بِالحَقّ نَذیراً وَ بَشیراً».
و در همین قسمت میگوید: «هذا سَبیلُ اللهِ اَدعُوا اِلَی اللهِ وَحدَهُ وَ اِلی بَقِیّةِ الُمُنتَظَرِ».
۲-۵- فاضل مازندرانی ذیل کلمۀ باب و پس از اینکه اعتقاد شیخیه به لزوم وجود رابطی میان امام غائب و مردم را یادآوری میکند، دربارۀ میرزا علی محمد مینویسد: «و در اولین کتاب آیات خود، یعنی شرح سورۀ یوسف، ندا به عنوان بابیت مرتفع نمود. قوله: «… اِعلَمُوا یا أهلَ الأرضِ أنَّ اللهَ قَد جَعَلَ مَعَ البابِ بابَینِ مِن قَبل لِیُعَلِّمَکُم أمرَهُ … و قوله: وَ لَقَد أخرَجَهَا الحُجَّةُ بَقِیَّةُاللهِ صاحِبُ الزمان عَلَیهِالسّلام إلی بابِهِ الذِّکرِ». (فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، جلد ۲، ص ۱۱)
ترجمه: بدانید ای اهل زمین، که بیگمان خدا قبل از این باب (میرزا علیمحمد)، دو باب دیگر (شیخ احسایی و سید رشتی) معین فرموده بود، برای اینکه امرش را به شما بیاموزد … و هر آینه این نوشته را حضرت بقیةالله صاحب عصر و حجت خدا بهسوی بابش ذکر، خارج ساخته است.
برای روشنتر شدن معنای کلمۀ بقیةالله، وی در ذیل این کلمه مینویسد: بقیةالله از القاب امام دوازدهم اثنیعشریه قرار گرفت و در آثار اولیۀ نقطۀ بیان (سید باب)، مکرر آمده است: «اِنَّنی اَنا عَبد مِن بَقِیَةالله». (فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، جلد۲، ص ۶۹ -۶۸)
۲-۶- وی در سورۀ نهم این کتاب مردم را بانگ میزند و به خداوند سوگند یاد میکند و خود را بندهای میداند که از جانب امام مردم (بقیةالله منتظَر) دارای بینات شده است و سپس تفسیر سورۀ یوسف را از جانب خداوند دانسته است.
۳ – به تقلید از قرآن کریم که حروف مقطعهای در ابتدای برخی از سورهها دارد، سید باب در ابتدای بعضی سورههای تفسیر سورۀ یوسف خودش، حروف مقطعۀ جدیدی را ساخته و آورده است از جمله: کهسم، المص، حمر، المس و … .
۴- در اکثریت بالاتفاق سورههای تفسیر سورۀ یوسف، صدها بار القاب خودش را به صورتهای ذکر، ذکرالله، ذکرالله العلی و بذکره و … آورده است و مردم را به پیروی از دستورات خودش دعوت کرده است.
۵ – در سورههای مختلف تفسیر سورۀ یوسف، میرزا علیمحمد باب، بابیها را دعوت و تشویق به ایجاد بلوا و آشوب و کشتوکشتار به نام قتال و جهاد مینماید. دو سوره را سورة القتال (سورههای ۹۶ و۹۷) و سه سوره را سورة الجهاد (سورههای ۹۸ و ۹۹ و ۱۰۰)، نامگذاری کرده است. همانگونه که رهبر چهارم بهائیان، یعنی شوقیافندی در کتاب قرن بدیع جلد ۱، صفحۀ ۱۴۷ اذعان نموده است، راهاندازی جنگها و خونریزیهای مسلمانان بیگناه در قلعۀ طبرسی، نیریز و زنجان به دلیل خواندن و عمل کردن بابیان به همین کتاب تفسیر سورۀ یوسف بوده است.
۸ – لاوسون تحقیقاتی در مورد کلمات «ذکر» و «باب» در این کتاب کرده و معتقد است که مقصود باب از این دو عبارت خودش بوده است. وی از تحقیقات ادوارد براون و نیز دنیس مکاوئن نیز در تأیید این نتیجهگیری یاد میکند. وی همچنین به رواج و شهرت عبارت باب به عنوان باب امام زمان نزد شیعیان اشاره دارد. (Todd Lawson, The Terms Remembrance (dhikr) and Gate in the Bab’s Commentary on the Sura of Josef “Babi and Baha’i studies in Honor of H.E. Baluzi”, ed. M. Momen, Kalimat Press, Los Angeles, 1989. Pp.1- 63)
جمعبندی محتوای کتاب
۱- نام تفسیر سورۀ یوسف، نام بیمُسمّائی است و در واقع این کتاب، تفسیر سورۀ یوسف قرآن نیست.
۲- نامی که بر هریک از آیات سورۀ مبارکۀ یوسف گذاشته شده است، معمولاً ربطی به محتوای آیه ندارد.
۳- میرزاعلیمحمد این تفسیر را به امام زمان محمدبنالحسن(عج) نسبت داده است.
۴- در سرتاسر این کتاب، خود را بابِ امام زمان معرفی کرده است و کتاب تفسیر سورۀ یوسف را دلیل بر ادعای بابیت خود اقامه کرده است.
۵ – با توجه به مضامین مدارک ارائهشده، میرزاعلیمحمد در جمیع مواضع تفسیر سورۀ یوسف، خود را عبد و باب بقیةالله الاعظم امام دوازدهم شیعیان حضرت محمدبنالحسن معرفی کرده است و مقامش را پیوست و دنبالۀ مقامات شیخ احمد و سیدکاظم، قلمداد کرده و مدعی بوده که مکتوباتش از او نیست؛ بلکه از جانب حضرت امام محمدبنالحسن به او رسیده است. همین اظهار نزدیکی کامل و ارتباط وافر با وجود مقدس امام عصر کافی بود تا ملاحسین و امثال او را سرسپرده و مرید گرداند.
۶- در سرتاسر تفسیر سورۀ یوسف، میرزاعلیمحمد شیرازی، بابیان را دعوت و تحریک به ایجاد آشوب برای ظهور قائم آل محمد کرده است، ولی این کار موجب قتل و کشتار و آسیب مردم بیگناه شهرهایی چون قلعۀ طبرسی، نیریز و زنجان و مقابله و قتل نیروهای دولتی شد.
منابع
۱ – اشراق خاوری، عبدالحمید؛ رحیق مختوم، لجنۀ ملّی نشر امری، بیجا، ۱۰۳ بدیع.
۲ – شوقیافندی؛ کتاب قرن بدیع، ۱۹۹۲ میلادی، کانادا، مؤسسۀ معارف بهائی.
۳ – فاضل مازندرانی؛ اسدالله، اسرارالآثار خصوصی، مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، بیجا، ۱۲۴ بدیع.
۴ – فاضل مازندرانی، اسدالله، ظهورالحق، بینا، بیجا، بیتا.
۵- عباسافندی (عبدالبهاء)، مقالۀ شخصی سیاح، مؤسسۀ مطبوعات امری آلمان، هوفهایم آلمان: ۲۰۰۱ میلادی.
۶- نوری (بهاءالله)، حسینعلی، کتاب ایقان، مؤسسۀ مطبوعات امری آلمان، هوفهایم آلمان: ۱۹۹۸ میلادی.
۷- یزدانی، احمد، نظر اجمالی در دیانت بهائی، لجنۀ ملّی نشر امری، تهران: ۱۳۲۶ شمسی.
۸٫ Todd Lawson, The Terms Remembrance (dhikr) and Gate in the Bab’s Commentary on the Sura of Josef “Babi and Baha’i studies in Honor of H.E. Baluzi”, ed. M. Momen, Kalimat Press, Los Angeles, 1989. Pp.1- 63.