از توفیقهایی که امسال نصیب دوستان بهائیپژوهی شد، شرکت در سیودومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بود. خوشبختانه دو غرفه در نمایشگاه به دو بخش بهائیپژوهی اختصاص یافت. یکی در بخش ناشران عمومی، برای انتشارات گوی که کتابهای بهائیپژوهی را منتشر میکند، در شبستان، راهروی ۱۴ و دیگری در بخش سازمانها و نهادها، در رواق شرقی، طبقة دوم، در جوار ناشران دیجیتال که غرفهای بزرگتر بود، ولی دسترسی به آن، قدری مشکل بود. در روزهای اوّل نمایشگاه هوا سرد بود و سوز سرما اندکی آزاردهنده بود، اما در عوض گرمای بازدیدکنندگان عزیز و گرامی و الطاف آنان به ما گرما میبخشید.
رونمایی از کتاب
همزمان با سیودومین نمایشگاه کتاب تهران، کتاب «بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی» رونمایی و آماده فروش به علاقهمندان شد.
نویسندة این کتاب با معرفی و نقد و بررسی آثار افرادی چون ویلیام گارلینگتن، خوان کول، کارن باکت و سن مکگلن سعی کرده روش آئین بهائی را در برخورد با انتقادهایی که به این تشکیلات شده است، به نگارش دربیاورد. این کتاب در واقع تجمیع مقالاتی با همین عنوان در فصلنامة بهائیشناسی است.
در توییتر چه گذشت؟
یکی از یاران قدیمی بهائیپژوهی، خبر شرکت در نمایشگاه را در توییتر خویش منتشر کرد. این خبر باعث شد تا بهائیان زیادی به توییتر او مراجعه کرده و به شکلهای گوناگون تنفر خود را از تحقیقات منصفانة بهائیپژوهی ابراز کنند. برخی فقط به چندین فحش و ناسزا بسنده کرده و بدین وسیله ادب خویش را به نمایش گذاردند. بعضی باورهای اسلامی و شیعی را به سخره گرفته و مسخره کردند که البته مسخره کردن عقائد دیگران طبعاً کار ناپسند و زشتی است. برخی شبهات نامربوطی را مطرح کردند. برخی نیز تهمتهای نابجایی را متوجه ما ساختند. اگرچه این برخوردها ناخوشایند بود، اما میتوان آنها را به حساب ناآشنا بودن آن افراد با ما گذاشت. در این میان البته بودند عزیزانی که از این خبر استقبال کردند و همچون گذشته از زحمات کشیدهشده قدردانی به عمل آوردند. در اینجا مناسب است تا برخی از مطالب بیانشده در پاسخ افراد را خدمت خوانندگان گرامی عرضه داریم.
معرفی مختصر بهائیپژوهی
برخی از سؤالاتی که در توئیتر پرسیده شد، در راستای شناختن بهائیپژوهی، منابع مالی آن، ارتباط آن با حکومت، و … بود. بعضی از افراد به این رویه اعتراض داشتند که چرا بهائیان امکان داشتن غرفه ندارند و چرا بهائیان تحت فشار هستند. به همین منظور در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب، توضیحاتی در توییتر منتشر شد که با ویرایش مختصری در زیر آمده است:
١- بهائيپژوهي سازماني مردمنهاد است و تاكنون ريالي از بودجة عمومي كشور مصرف نكرده است. بودجة آن بسيار محدود است و از طريق خيران و فرهنگدوستان تأمين ميشود. بخشی از بودجه نیز البته از طریق فروش کتابها و محصولات فرهنگی تأمین میگردد. خوب است توجه شود که گرانی کاغذ و دیگر وسایل مربوط به انتشارات از یکسو و کاهش فروش و کمشدن حاشیة سود به دلیل افزایش قیمت از سوی دیگر، ما را نیز دچار دغدغة بودجه کرده است.
٢- در كتابهاي بهائيپژوهي بعضي مناظرهها ميان كاربران مسلمان و بهائي سايت عيناً چاپ شده و قضاوت به خواننده سپرده شده است. بنابراین، خودمان سخنان هموطنان بهائي را منتشر و البته نقد ميكنيم. سايت ما نيز يك سايت دو طرفه است. پذيراي نقطهنظرات شما در معرض ديد همگان در آن فضا هستيم.
٣- بهائيپژوهي بخشي از حاكميت نيست و مسؤوليتي در قبال تضييقات عليه بهائيان ندارد.
٤- با گسترش فضاي مجازي، بهائيان نيز كتابهاي متعدد و سايتهاي زيادي به زبان فارسي منتشر كردهاند. نقد باور بهائي، عكسالعملي به اين روش تبليغي تهاجمي است.
٥- معتقديم كه انتشار كتب اصلي بهائي برای تنوير افكار عمومي و نقد عموميتر آن امر مذمومي نيست؛ ولی ما نه قانونگذار هستيم و نه مجري قانون. ما فقط تلاش ميكنيم به قانون احترام بگذاريم.
٦- ما نیز سؤالات زيادي در مورد آئین بهائي پرسيدهايم و آثار و مقالات مهمي در نقد اين باور منتشر کردهایم. از ديدگاه ما غير الاهي بودن آئين بهائي به سبب تعارضات متعدد دروني آن است.
٧- بهتر است بهجاي نفرتپراكني عليه يك مؤسسة مستقل، به ميدان منطق و گفتوگو بياييد و براي اين تعارضات پاسخي بيابيد و پژوهشگران را اقناع علمي كنيد. تهمت زدن و خالي كردن ميدان گفتوگو، راه حل خوبي نيست. منتظر ديدارتان در نمايشگاه كتاب هستيم.
ممنوعيت چاپ كتابهاي بهائي
یکی دیگر از سؤالاتی که در میان نظرات زیاد پرسیده شد، دلیل ممنوع بودن چاپ کتابهای بهائی بود. در این موضوع نیز متن زیر در پاسخ به آن سؤال در توئیتر منتشر شد:
اشراق خاوري در كتاب گنجينة حدود و احكام صفحة ٤٦٤ به نقل از عبدالبهاء مينويسد: امر قطعی الهی این است که باید اطاعت حکومت نمود. این هیچ تأویل برنمیدارد و تفسیر نمیخواهد. از جمله اطاعت این است: کلمهای بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد.
بنابراين، هموطنان بهائي به فرمودة رهبر خود، تا زمانيكه قانون اجازة نشر آثارشان را نميدهد، نبايد معترض باشند. اين دستور دين خودشان است؛ هرچند با وجدان خودشان ناسازگار باشد.
البته توضيح دادم كه كتابهاي بهائي در بسياري از صفحات فجازي [فضای مجازی] قابل دسترسي است.
اين دستور امري منتزع از ميزان صحت قانون است. ما قانونگذار و مجري قانون نيستيم. از تضييقات عليه هيچكس هم خوشحال نميشويم. به آزادي بيان معتقديم و در سايت خود، آن را مهيا كردهايم، اما معترضان بدانند كه بهائيان به دستور رهبر خود، بايد از چاپ كتابهايي كه حاكميت ممنوع كرده، خودداري كنند.
اينكه قانون به ما اجازه داده تا در نمايشگاه شركت كنيم و به بهائيها اجازه نداده، تقصير ما نيست. هرچند حضور ما در نمايشگاه، فرصت خوبي براي تعامل و گفتوگوي رودررو ايجاد كرده است. گفتوگو در فضاي منطقي و بدون تخطئه كردن رقيب، حلقة مفقودة جامعة مدني است.
ضمناً دوستان بدانند ممنوعيت تبليغ آئين بهائي و انتشار كتاب محدود به ايران نيست. جامعة بهائي براي عدم تبليغ شهروندان اسرائيل و عدم انتشار كتب تبليغي بهائي به زبان عبري با دولت اسرائيل توافق كرده است. آنجا توافق بر سر عدم حضور در نمايشگاه كتاب ممكن و اينجا ممتنع است!
روحيه ماكسول از ايادي امرالله و همسر شوقي رباني گفته است: «بهائيان و اسراييل حلقههاي يك زنجير هستند.» من قبول ندارم كه همة بهائيها جاسوس اسراييل باشند، اما به دولت ايران حق ميدهم كه نگران فعاليتهاي گروهي باشد كه خود را همپيمان بزرگترين دشمن كشور ميدانند.
با همة اين حرفها، بهنظر من به نمايشگاه كتاب بياييد و از معجزة
گفتوگو و تبادل نظر، لذت ببريد. شبستان، راهروی ١٤ انتشارات گوي.
مظلوميت و حقانيت
از نظرات دیگری که زیاد در توئیتر گفته شد، این بود که بهائیان مظلوم هستند و به آنان ظلم میشود. به همین دلیل فعالیتهای بهائیپژوهی را نیز به معنای تأیید و ظلم بیشتر به آنان بیان کرده بودند. در این موضوع توضیحات زیر را در آنجا گفتند:
[برخی از] روشنفكران مسلمان و برخي خداناباوران و بهائيان زيادي طي روزهاي اخير، حضور بهائيپژوهي در نمايشگاه كتاب را نكوهش كردهاند و آن را مشاركت در ظلم به پيروان اين باور دانسته يا آن را به دليل عدم حضور بهائيان غيراخلاقي دانستهاند.١ ـ رسالت پژوهشگران درحوزة علوم انساني آن است كه مشكل موجود را به مسئله تبديل كنند و سپس براي حلّ آن مسئله، راه حل پيدا كنند. يكي از مشكلات جامعة ايران، آن است كه بهائيان تبليغات زيادي روي مسلمانان انجام ميدهند و تلاش ميكنند آنان را از باور اسلامي خود خارج کرده و بهائي كنند.
٢ـ بهائيان در اين تبليغات، تمام زواياي عقايد خود را عرضه نميكنند. آنان در قالب كلاس روحي تنها بخش كوچك و ناقصي از عقايد و احكام خود را عرضه ميكنند. كتابهاي اصلي آنان با ادبيات مخصوص دورة قاجار نگاشته شده و كمتر كسي، حتي خود آنان، فرصت و حوصله دارد که تمام كتابهاي مرجع آنان را مرور كند.
٣ ـ برخي از مسلمانان در ساية تحقيق ناقص و عدم اطلاع از تمام باورهاي بهائي، ممكن است اين تبليغات را باور كنند و بهائيت را تصديق نمایند. بهائيان از اين افراد تازه بهائيشده ميخواهند كه براي انجام وظيفة ديني خود، مشغول تبليغ تهاجمي شوند و خانواده و اطرافيان خود را به بهائيت دعوت كنند.
٤ ـ اين در حالي است كه لازمة بهائي شدن، عدم اعتقاد به باور مهدويت و ظهور منجي در آينده است. عقيدهاي كه از اصليترين باورهاي مردم مسلمان ايران است. خروج مسلمانان از باور اسلامي و تبليغ ديانت بهائي علاوه بر ايجاد مشكلات اجتماعي، مشكلات خانوادگي زيادي براي آنان و جامعه ايجاد ميكند.
٥ ـ علاوه بر اين، بهائيان آنچنان كه در كامنتهاي آنان در پستهاي قبلي ديده ميشد، معتقد به نسخ و پايان احكام قرآن كريم هستند. كتابي كه مناسبات اصلي و تعاملات حقوقي و اجتماعي و فرهنگي و اساساً باورها و سبك زندگي ايرانيان از آن نشئت گرفته است.
٦ ـ بهائيان مايل به تشكيل حكومت ديني بر پاية احكام بهائي هستند. آنان مدّعي ظهور پيامبر جديدي بعد از خاتم پيامبران حضرت محمد(ص) هستند. آنان معتقدند كه بهاءالله مظهر ظهورالله است. لذا خداناباوران خود در زاوية مقابل ديانت بهائي قرار ميگيرند.
٧ـ بهائيان به سمت قبر بهاءالله نماز ميگذارند و احكام اجتماعي را بر پاية تعليمات كتاب اقدس بين خود جاري ميكنند. براساس كتاب اقدس، مثلاً دستور دارند با زدن داغ بر پيشاني دزد بر او حدّ شرعي جاري كنند يا كسي را كه خانهاي را آتش ميزند، زندهزنده بسوزانند.
٨ ـ لذا معتقدان به جدايي دين از سياست بايد بدانند كه بهائيها خود به دنبال تشكيل حكومت ديني و اجراي احكام اجتماعي خود هستند. همان قرائتي از دين اسلام، كه روشنفكران از آن گريزاناند. آن هم با نمونههايي كه ذكر شد.
٩ ـ به نظر ما در طول سالهاي اخير مظالمي بر بهائيان رفته است؛ همانگونه كه بهائيها نيز در رژيم سياسي گذشته، مظالم زيادي را بر مسلمانان روا میداشتند. اما مسئلة ما، حقانيت آيين بهائي است و نه مظلوميت آنان يا اقشار ديگر.
١٠ ـ از نظر ما مظلوم واقع شدن پيروان يك باور، دليلي بر حقانيت آنان نيست. عدم مظلوم واقع شدن ديگران نيز دليلي بر عدم حقانيت آنان نيست. براي اثبات حقانيت بايد دليل اقامه كرد. بايد از تعارض دور بود و احكام و عقايدي مطابق وجدان و عقل بيان كرد.
١١ ـ ما فكر ميكنيم با بيان ساده و سليس، ميتوان باورهاي بهائي را بهطور كامل و نه گزينششده، براي افرادي كه با عناصر تبليغي اين آيين برخورد داشتهاند توضيح داد. اين توضيح در طول سالهاي گذشته موجب اتخاذ تصميمهاي مهمي از سوي اين افراد شده است.
١٢ ـ اگر آنان تصميم بگيرند كه با شنيدن حرفهاي ما باز هم بهائي شوند و به اسلام پشت كنند، اين به خودشان مربوط است. حداقل مسئله آن است كه با ديدي باز انتخاب كردهاند و از جانب ما تهديدي متوجه آنان نيست. البته اين گروه در اقليت بودهاند.
١٣ ـ اما اگر با ديدن تعارضها و شناخت كامل از تمام زواياي بهائيت، از تصميم خود رويگردان شده و دوباره مسلمان شوند، همراه ما ميشوند. البته باز هم اين مسئلهاي شخصي است و اين گروه در اكثريتاند.
١٤ ـ در هردو صورت، مسئله حل شده است؛ يعني افراد از آن تبليغ گزينشي بيرون آمدهاند و با آگاهي ديانت خود را انتخاب كردهاند. افراد تازهبهائيشده نيز بهتر درك ميكنند كه چرا جامعة اسلامي نسبت به تبليغ بهائيت حساس است و عكسالعمل نشان ميدهد؟
١٥ ـ با روشنگري بهائيپژوهي، حتي بهائيان نيز در صورت تبليغ ميدانند كه مشغول تحريك چه بخش از عواطف و باورهاي طرف مقابلاند و چه خطوط قرمزي را زير پا ميگذارند؟ بههرحال گفتوگو و اطلاع از نظرات يكديگر، بهترين راه براي روشنگري و رفع سوءتفاهمهاست.
١٦- درعينحال اثبات عدم حقانيت، ابداً به معناي مجوز دادن براي ظلم يا توجيه مظالم پيشين نيست. اساساً دو مقولة حقانيت و مظلوميت از يكديگر جدا هستند و خلط اين دو موضوع با يكديگر، مانع از بررسي هريك به شكل مناسب و شایسته است.