در نیمهی شهریور ماه، خبر درگذشت احسان يارشاطر تيتر بعضى از رسانههاى داخلى و خارجى شد. مردى كه نامش با شناساندن فرهنگ ايران به غرب و شناساندن فرهنگ غرب به ايرانى گره خورده است: از بنگاه ترجمه و نشر كتاب براي ترجمهی آثار ادبى غربيان تا دانشنامهی ايران و اسلام و تا ترجمهی آثار كلاسيک فارسى به زبانهاى ديگر و آخرين و بزرگترين اثرش به نام دائرةالمعارف ايرانيكا. مردى كه به توصيه و تأثيرپذيرى از يكى از دوستان پدرش كه زنستيز بود سالها زن نگرفت و وقتى هم كه زن گرفت زير بار بچهدار شدن نرفت، زيرا ايرانيكا را بچهی خود مىدانست (١). او درمورد خاستگاه فكرى خانوادهاش در مصاحبهها صحبتى نكرد جز اينكه گفت مادرش صداى خوشى داشت (٢). او مردى بود كه در سن نودسالگى هم روزى هشت ساعت كار مىكرد و بسيارى از نويسندگان و مترجمان و ويراستاران را با افكار و تخصصهاى متفاوت بهكار مىگرفت.
جالب است كه قضاوتهاى متفاوتى در مورد او شد، از مدح و تمجيد و ستايش تا ردّ و تقبيح و نكوهش. او را ستودند چون از چهرههاي مطرح فرهنگى بود كه مؤسسات تأثيرگذارى را بنيان نهاد و آثار بسيارى را پديد آورد و خود را وقف معرفى ايران به غربىها نمود و … او را تقبيح كردند چون براساس اسناد اسماعيل رائين در جلد دوم فراماسونرى در ايران جزو لژ مهر فراماسونرى بود (٣) و مثل آتاتورك معتقد به حذف خط عربى و قرآنى بود و مىگفت بايد خط فارسى را به لاتين نوشت (٤) و معتقد بود هرجا واژهی معشوق در شعر فارسى هست منظور معشوق مرد بوده است (٥) و انصاف را در ايرانيكا رعايت نكرده درمورد امامان شيعى تنها سه ستون اما درمورد رهبر بهائيان بيستوپنج صفحه مطلب آورده است كه در اين موضوع سخن بسيار است.
معماى يارشاطر با موضوع بهائيت پيچيدهتر مىشود، زيرا بهائيان او را منتسب به خود نموده و از او تجليل كرده و مرگ او را ضايعه فرهنگى خواندند و تسليتها گفتند، اما مشهور است كه او بهخاطر مسافرت به امريكا و اينكه در وقتىكه شوقى مسافرت به امريكا را ممنوع كرده بود به دستور او عمل نكرد و به امريكا رفت، طرد شد (٦). اين مطلب بهنظر صحيح مىآيد زيرا بهتصريح احمد اشرف سرويراستار ايرانيكا، هرگز ارتباطى با تشكيلات بهائى نداشت (٧) و نامش در ويكى پديا جزو كسانى چون دنيس مكاوئن و فوبث هيرست و آلدن پنر جزو بهائيان بازگشته آمده است (٨). اگر يارشاطر بهائى بود چرا تشكيلات بهائى (بيتالعدل) و جامعهی بهائيان امريكا پيام رسمى ندادند و برايش مجلس يادبود نگرفتند و اگر مطرود بود و غير بهائى، چطور در بسيارى از تجمعات بهائى مثل كنفرانس شيكاگو ديده شد؟ مگر ارتباط با مطرودين خط قرمز آنها نيست؟ شايد هم بيتالعدل قوانين بهائى را عوض نموده و ديگر ارتباط با مطرودين خط قرمز نيست و يا بهائيان هم ديگر به آموزهی غير انسانى طرد اعتقادى ندارند…؟!
این معمایى است كه با درگذشت يارشاطر پيچيدهتر شد.
——–
(١) مصاحبه يار شاطر با راديو امريكا.يوتيوب https://youtu.be/VWCx0TrOncM
(٢)همان.
(٣) فراماسونري در ايران،ج٢،فهرست لژ مهر.
(٤) مصاحبه با BBC. يوتيوب http://youtu.be/FKbB1GtMrQY
(٥) همان.
(٦) http://bahaism.blogspot.com
(٧) https://iranian.com/News/2007/April/Images/ReplyToAP.pdf
(٨) https://en.m.wikipedia.org/wiki/List_of_former_Bahá%۲۷%C3%Ads