صفحه اصلی پژوهش اعتبارسنجی پیشگویی‌های عبدالبهاء

اعتبارسنجی پیشگویی‌های عبدالبهاء

1 دقیقه خواندن
0
0
542

مریم آگاه

پژوهشگر دین

 

کلید واژه: عبدالبهاء، علم الاهی، عصمت الاهی، پیشگویی، برگزیدگان الاهی.

 

چکیده

 

در طول تاریخ ویژگی‌هایی در میان برگزیدگان الاهی به‌طور خاص مطرح بوده است که آن‌ها را از مردم عادی متمایز می‌کرده است. ازجملۀ این ویژگی‌ها که در میان همۀ پیامبران مشترک است علم و عصمت الاهی است که به لطف خدا به برخی از اولیای الهی داده ‌شده است. بهائیان هم پیشوایانشان را برگزیده و دارای علم و عصمت می‌دانند و آن‌ها را مصون از خطا معرفی می‌کنند، اما با مطالعۀ زندگی رهبران بهائی به این نتیجه می‌رسیم که آن‌ها نه‌تنها مصون از خطا نبودند و از علم الهی محروم بودند، بلکه به اندازۀ یک پیشگو و مرتاض معمولی نیز از دانش لازم برخوردار نبوده‌اند. در این مقاله ابتدا ادعای علم و عصمت برای عبدالبهاء (عباس افندی)، یکی از رهبران آئین بهائی، سپس نمونه‌هایی از پیشگویی‌هایی تحقق‌نیافتۀ او بررسی شده است. هرکدام از این نمونه‌ها شاهدی بر عدم علم و عصمت ایشان است.

مقدمه

آنچه مسلم است حجت‌های الاهی باید دارای ویژگی‌های خاص و ممتاز باشند؛ تا مردم بتوانند آن‌ها را از مدعیان دروغین تشخیص دهند. خداوند همواره فرستادگان خود را از میان برترین انسان‌ها انتخاب کرده است. اگرچه حجت‌های خدا در هر زمان و مکان رسالت‌های خاص خود را داشتند و همۀ آن‌ها یکسان نبوده‌اند، اما برخی از ویژگی‌ها در همۀ آن‌ها وجود داشته است، ازجمله منصوص بودن از جانب خدا، دارا بودن علم الاهی، مصون بودن از خطا و دارا بودن عصمت الاهی. وجود این ویژگی‌ها راه را برای مدعیان دروغین ناهموار می‌کند و برای مردم راه تشخیص پیامبران راستین از دروغین را می‌گشاید. در این مقاله نصوص بهائی درمورد اهمیت علم و عصمت الاهی برای حجج الاهی را می‌آوریم و پس از اثبات این مهم، تعدادی از پیشگویی‌های عبدالبها را که در زمان حیات خود به مردم ابلاغ کرده بود و اتفاق نیفتاد، بیان می‌کنیم.

علم و عصمت

۱-۲- علم و عصمت در آئین بهائی

به‌طور کلی بهائیان برای پیامبران الهی و جانشینان آنان، داشتن علم الاهی را ضروری می‌دانند. عبدالبهاء می‌گوید: «حقائق مقدّسه مظاهر کلّیّه الهیّه چون محیط بر کائنات من حیث الذّات و الصّفاتند و فائق و واجد حقائق موجوده و متحقّق بجمیع اشیا، لهذا علم آنان علم الهی است نه اکتسابی، یعنی فیض قدسی است و انکشاف رحمانی.” (عبدالبهاء، مفاوضات، ص ۲۱۹و ۲۲۰).

همچنین بهاءالله عصمت را برای حجج الاهی ضروری می‌داند و می‌گوید: “فاعلم للعصمة معان شتّی و مقامات شتّی انّ الّذی عصمه اللّه من الزّلل یصدق علیه هذا الاسم فی مقام و کذلک من عصمة اللّه من الخطأ و العصیان و من‌الاعراض و الکفر و من الشّرک و امثالها یطلق علی کلّ واحد من هؤلآء اسم العصمة و امّا العصمة الکبری لمن کان مقامه مقدّساً عن الاوامر و النّواهی و منزّهاً عن الخطأ و النّسیان انّه نورٌ لاتعقّبه الظّلمة و صوابٌ لایعتریه الخطأ لو یحکم علی المآء حکم الخمر و علی السّمآء حکم الارض و علی النّور حکم النّار حقّ لاریب فیه و لیس لاحدٍ أن یعترض علیه او یقول لم و بم و الّذی اعترض انّه من المعرضین فی کتاب‌اللّه ربّ العالمین انّه لایسئل عمّا یفعل و کلّ عن کلّ یسئلون» (بهاءالله، اشراقات، ص۵۸ )

یعنی: «بدان که برای عصمت، معانی متفاوت و مقامات متفاوتی است. آن کس که خداوند او را از لغزش مصون داشته است، این اسم در مقامی برایش تصدیق می‌شود و این‌گونه کسی که خداوند وی را از خطا، گناه، اعراض، کفر و شرک و امثال آن حفظ می‌کند. بر هریک از این‌ها، نام عصمت اطلاق می‌شود؛ اما عصمت کبرا مخصوص به مقامی مقدس است که صاحب مقام امرونهی است و هرگز به خطا و نسیان دچار نمی‌شود. او نوری است که ظلمتی در پس آن نیست و راه راست و صحیحی است که به خطا آلوده نمی‌گردد. اگر بر آب حکم شراب کند یا بر آسمان حکم زمین و بر نور حکم آتش فرماید، کسی را نشاید که بر او اعتراضی کند و اگر اعتراض کند، از معرضان در کتاب خداوند است و کسی حق ندارد از خداوند سؤال کند و دلیل بخواهد؛ اما همگان از همه چیز پرسش خواهند شد.»

با توجه به این مطلب بهائیان علم و عصمت را برای حجج الاهی لازم و ضروری می‌دانند. عبدالبهاء هم توضیحات کاملی درمورد عصمت می‌دهد: «بدانکه عصمت بر دو قسم است عصمت ذاتیّه و عصمت صفاتیّه و همچنین سائر اسماء و صفات مثل علم ذاتی و علم صفاتی. عصمت ذاتیّه مختصّ به مظهر کلّی است زیرا عصمت لزوم ذاتی اوست و لزوم ذاتی از شیء انفکاک نجوید. شعاع، لزوم ذاتی شمس است و انفکاک از شمس نکند، علم، لزوم ذاتی حقّ است از حقّ انفکاک ننماید، قدرت، لزوم ذاتی حقّ است از حقّ انفکاک نکند اگر قابل انفکاک باشد، حقّ نیست. اگر شعاع از آفتاب انفکاک کند، آفتاب نیست. لهذا اگر تصوّر انفکاک در عصمت کبری از مظاهر کلیه گردد آن مظهر کلّی نیست و از کمال ذاتی ساقط. امّا عصمت صفاتی لزوم ذاتی شیء نه، بلکه پرتو موهبت عصمت است که از شمس حقیقت بر قلوب بتابد و آن نفوس را نصیب و بهره بخشد. این نفوس هرچند عصمت ذاتی ندارند ولی در تحت حفظ و حمایت و عصمت حقّند، یعنی حقّ آنان را حفظ از خطا فرماید. مثلاً بسیاری از نفوس مقدّسه مطلع عصمت کبری نبودند ولی در ظلّ حفظ و حمایت الهیّه از خطا محفوظ و مصون بودند، زیرا واسطه فیض بین حقّ و خلق بودند. اگر حقّ آنان را از خطا حفظ نفرماید خطای آنان سبب گردد که کلّ نفوس مؤمنه به خطا افتند و به‌کلّی اساس دین الهی به هم خورد و این لایق و سزاوار حضرت احدیّت نه. ماحصل کلام اینکه عصمت ذاتیّه محصور در مظاهر کلّیّه [است] و عصمت صفاتیّه موهوب هر نفس مقدّسه. مثلاً بیت‌العدل عمومی اگر به شرائط لازمه یعنی انتخاب جمیع ملّت تشکیل شود، آن عدل در تحت عصمت و حمایت حقّ است آنچه منصوص کتاب نه و بیت‌العدل به‌اتّفاق آرا یا اکثریّت در آن قراری دهد، آن قرار و حکم محفوظ از خطاست؛ حال اعضای بیت عدل را فرداً فرد عصمت ذاتی نه ولکن هیأت بیت عدل در تحت حمایت و عصمت حقّ است؛ این را عصمت موهوب نامند . باری می‌فرماید که مطلع امر مظهر یفعل ما یشاء است و این مقام مختصّ به ذات مقدّس است و مادون را نصیبی ازین کمال ذاتی نه؛ یعنی مظاهر کلّیّه را چون عصمت ذاتیّه محقّق، لهذا آنچه از ایشان صادر، عین حقیقت است و مطابق واقع (عبدالبهاء، مفاوضات، ص ۱۲۹ – ۱۳۱).

با توجه به اینکه آئین بهائی علم و عصمت را برای حجج الاهی ضروری می‌داند، ابتدا جایگاه عبدالبهاء در آئین بهائی را مورد بررسی قرار داده و سپس چگونگی این دو کمال را از دید بهائیان برای ایشان بیان می‌کنیم.

۲-۲ –جایگاه عبدالبهاء در آئین بهائی

در لوح عهدی، وصیت‌نامۀ بهاءالله، جایگاه عبدالبهاء این چنین مشخص شده است:

«وصیة الله آنكه باید اغصان و افنان و منتسبین، طراً بغصن اعظم ناظر باشند… قَد قَدَّرَ اللهُ مَقامَ الغُصنِ الأكبَرَ بَعدَ مَقامِهِ إنَّهُ هُوَ الآمِرُ الحَكیمُ قَدِ اصطَفَینَا الأكبَرَ بَعدَ الأعظَم… محبت اغصان بر كل لازم… احترام و ملاحظۀ اغصان بر كل لازم» (بهاءالله، مجموعه‌ای از الواح ص۱۳۶). ترجمه بخش عربی: خدا مقام غصن اکبر (محمدعلی افندی، پسر کوچک بهاءالله) را بعد از مقام غصن اعظم (عباس‌ افندی) قرار داده است.

افنان لقب خویشاوندان باب و اغصان لقب خویشاوندان بهاءالله است. بنا بر لوح عهدی قرار بود پس از درگذشت بهاءالله، ابتدا عباس و سپس برادرش محمدعلی جانشین او و پیشوای بهائیان باشند، اما پس از مرگ پدر، میان فرزندان جدایی افتاد. جناب عبدالبهاء به وصیت پدر عمل نکرد و در زمان حیات خودش درگیری‌های زیادی با غصن اکبر یعنی محمدعلی‌افندی پیدا کرد. محمدعلی نیز متقابلاً با دو برادر دیگرش و نیز دو تن از زنان میرزاحسین‌علی و با خواهران و پسرعموها بر عبدالبهاء شوریدند و علی‌رغم تأکیدی که در لوح عهدی بود كه اختلاف و نزاع بین خانواده ایجاد نشود و احترام و دوستی میان بستگان مراعات شود، دودستگی میان دو برادر اوج گرفت؛ عباس‌افندی در هنگام مرگ فرزند پسر نداشت و با آنكه برادرش محمدعلی، غصن اكبر، وصی دوم بهاءالله زنده بود، در وصیت‌نامۀ خود، الواح وصایا، به‌جای محمدعلی نوۀ دختری خود، شوقی‌افندی را به جانشینی خود تعیین کرد.

محمدحسینی مبلغ مشهور و نویسنده معاصر بهائی می‌نویسد: «موضوع وصایت، زعامت، قیادت و حق تبیین حضرت عبدالبهاء، در کتاب اقدس و کتاب عهدی بیان گردیده است… بهاءالله خطاب به اهل عالم می‌فرمایند که پس از صعود مبارک، برای فهم آیات الاهی که ادراک نمی‌نمایند، به فرع منشعب از اصل قویم مراجعه نمایند.» (محمدحسینی، نصرت الله، قاموس اقدس، ص ۴۷۴).

۳-۲- علم و عصمت عبدالبهاء

محمدحسینی در ادامه بعد از توضیحاتی درمورد عصمت، از قول عبدالبهاء درمورد عصمت او می‌گوید: «عبد آستان مقدس، منصوص و مسلم و در ظل صون و حمایت و حفظ و حراست و در تحت سایۀ عفت و عصمت است، یعنی جمال قدم [بهاءالله] ـ روحی له الفداء ـ چون منصوص فرمودند، از سهو و خطا حفظ فرمایند؛ زیرا سهو و خطای او سهو و خطای کل است و به این سهو و خطا، میثاق الاهی به‌کلی معدوم و مهدوم گردد.» (محمدحسینی، نصرت الله، قاموس اقدس، ص ۴۷۷).

همچنین عبدالبهاء در جواب فردی که سؤال نموده بود: “آیا شما همه چیز را می‌دانید؟” پاسخ داده بود: “نه من همه را نمی‌دانم ولکن وقتی دانستن چیزی برایم لازم باشد، آن چیز در جلوی چشمم مجسم و نمودار می‌گردد.” (محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۹).

با توجه به دو مدرک فوق، می‌توان چنین نتیجه گرفت که عبدالبهاء نباید سخنی نادرست بیان کند، چراکه برای سخن گفتن دانستن علم و دانش آن لازم است.

شوقی در توصیف عبدالبهاء می‌گوید: «حضرت عبدالبهاء در رتبه اولی مرکز و محور عهدومیثاق بی‌مثیل حضرت بهاءاللّه و اعلی صنع ید عنایتش و مرآت صافی انوارش و مثل اعلای تعالیم و مبیّن مصون از خطای آیاتش و جامع جمیع کمالات و مظهر کلّیّۀ صفات و فضائل بهائی و غصن اعظم منشعب از اصل قدیم و غصن‌الأمر و حقیقت من طاف حوله الأسماء و مصدر و منشأ وحدت عالم انسانی و رایت صلح اعظم و قمر سمآء این شرع مقدّس بوده و اِلی‌الأبد خواهد بود و نام معجزشیم عبدالبهاء به‌نحو اتمّ و اکمل و احسن جامع جمیع این نعوت و اوصاف است و اعظم از کلّ این اسماء عنوان منیع «سرّاللّه» است که حضرت بهاءاللّه در توصیف آن حضرت اختیار فرموده‌اند و با آنکه به‌هیچ‌وجه این خطاب نباید عنوان رسالت آن حضرت قرار گیرد، مع‌الوصف حاکی از آن است که چگونه خصوصیّات و صفات بشری با فضائل و کمالات الهی در نفس مقدّس حضرت عبدالبهاء مجتمع و متّحد گشته است.» (شوقی افندی، دور بهائی، ص ۵۷-٥٨).

در تأیید علم و عصمت الاهی عبدالبهاء، شوقی می‌گوید: «اشراق و الهام منبعث از قدرت روح است و این همان قدرتی است که تمام و کمال و همواره در دسترس حضرت عبدالبهاء قرار داشت. آن حضرت به کرات درخصوص علم بی‌واسطۀ لدنی بیاناتی فرموده‌اند همان علمی که بدون احتیاج به وسائل و کتب و یا مدد افراد دیگر به‌دست می‌آید. (محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی در مورد عبدالبهاء، ص۴۹).

بنابراین بهائیان اعتقاد دارند علم و عصمت برای رهبران بهائی ازجمله عبدالبهاء ضروری است. بااین‌حال، با مطالعۀ تاریخ بهائی و بررسی دوران زندگی عبدالبهاء، به مواردی برخورد می‌کنیم که نشان می‌دهد عبدالبهاء از علم و عصمت الهی بی‌بهره بوده است. یکی از آن موارد، پیشگویی‌های مختلفی است که ایشان در دوران حیات خود انجام داده و در عمل به وقوع نپیوسته است. این مسأله ما را به این نتیجه خواهد رسانید که عبدالبهاء از علم لدنی برخوردار نبوده و مانند یک انسان معمولی است که با دانش محدود و اکتسابی خود، درمورد وقایع آینده سخن گفته است. در ادامه، به برخی از این موارد اشاره می‌شود.

نقد مخالفان درمورد پیشگویی‌های عباس‌افندی

وارونه درآمدن پیشگویی‌های رهبران بهائیت (به‌ویژه عباس‌افندی)، از مسائلی است که مورد نقدوانتقاد افراد مختلف قرار گرفته است. سیدحسن کیایی که به قول خود هیچ‌گاه بهائی نبوده اما مدتی طولانی با اعضای این آئین سا‌ل‌ها از نزدیک معاشرت داشته و به اسرار آنان واقف شده، دربارۀ معجزات و پیشگویی و وعده‌هایی که عباس‌افندی داده و همه‌اش برعکس نتیجه بخشیده است، مطالبی دارد. (کیایی، سیدحسن، بهائی از کجا و چگونه پیدا شد؟ صص ۲۸۰-۲۸۱). علاوه‌برآن، بعضی از مبلغان مشهور بهائی نیز مطالبی را در این موضوع ذکر کرده‌اند که دو نمونه از آنان در ذیل آمده است.

۱-۳- عبدالحسین آیتی

عبدالحسین آیتی از بهائیان فعال و مبلغان و نویسندگان طراز اول بهائی بود که مدت بیست سال در خدمت بهائیت بود و درنهایت از بهائیت برگشت. او در کتاب خود، کشف الحیل، در ذیل عنوان «فوت عبدالبهاء»، به فهرستی طولانی از وعده‌های تحقق‌نیافته عباس افندی اشاره می‌کند:

«او وعده داد که آمریکا داخل جنگ نمی‌شود، شد. او وعده داده بود که مشروطه ایران برقرار نمی‌گردد، به سبب اینکه دست علما در کار است، برقرار شد. او وعده داده بود که محمدعلی‌میرزا پادشاه عادل و منصوص کتاب اقدس است و بهائیان لازم است از او اطاعت کنند، او ظالم و مخلوع و بی‌پایه از کار درآمد.

او وعده داده بود که از خاندان قاجار، سلاطین با اقتدار برخیزند و مخالفت ناصرالدین‌شاه را جبران نموده و مروج بهائیت شوند، نشدند و حتی منقرض گشتند. او وعده داده بود که سلطان روس، ملك‌الملوک گردد، نشد… . [بهائیان] منتظر بودند که چون عبدالبهاء وعده داده است که به عشق‌آباد سفر کند و در مشرق‌الاذکار آنجا پیشنمازی نماید و وعده داده است که بیت‌العدل بسازد و گفته است تا بیت‌العدل برپا نشود از دنیا نمی‌روم و وعده داده بود که به هندوستان سفر نماید و بسیاری از این وعده‌ها داده بود، لذا باید حتماً زنده بماند تا این مواعید مصداق یابد، [اما عملی نشد و اجل به او مهلت نداد.]…» (آیتی، کشف‌الحیل، ج۳، ص۲۰۳ و ۲۰۴ و ص۵۶).

تحقق نیافتن وعده‌های عبدالبهاء و خلاف درآمدن آن‌ها ازجمله مواردی بود که سبب ایجاد تزلزل و درنهایت برگشتن از بهائیت در بین بزرگان بهائی چون عبدالحسین آیتی شد.

۲-۳-حسن نیکو

یکی دیگر از افرادی که مدتی از مبلغان بهائی بود و سپس از آن آئین بازگشت و کتابی در نقد آن نوشت، حسن نیکو بود. او در جلد سوم کتاب «فلسفۀ نیکو» از زبان بهائیان دربارۀ بعضی از پیشگویی‌های واقع‌نشدۀ عبدالبهاء می‌نویسد:

«بشارات سرکار آقا [عبدالبهاء] در بهائی شدن اهل عالم و برافراشته شدن رایت [پرچم] یا بهاءالابهی در همۀ دنیا چه شد؟… تأسیس بیت‌العدل که وعدۀ صریح میرزاعباس [عبدالبهاء] بود (که تا تأسیس بیت‌العدل نشود، عبدالبهاء صعود ننماید!) کجا رفت؟ «و سوف تری الناس یدخلون فی دین الله افواجاً» [و به‌زودی خواهی دید که مردم در دین خدا گروه‌گروه وارد می‌شوند] چه شد؟ صدها الواح بشارت‌آمیز [با مضمون اینکه] عن‌قریب چنین شود و چنان گردد، کجا رفتند؟ و هزاران بشارات «سیکون کذا و سوف یصیر کذا» [یعنی چنین خواهد بود و چنان خواهد شد] چه شدند؟ (نیکو، حسن، فلسفه نیکو، ج۳، ص۵۰۶).

همچنین حسن نیکو به لوحی از عباس‌افندی اشاره می‌کند که یکی از جملات آن چنین است: «عزت و شرافت و ثروت و دول ابدیّه در خاندان ارباب جمشید، مقرر و مقدر است» (نیکو، فلسفه نیکو، ج۲، ص۱۷۰)؛ ولی جالب است بدانیم که ارباب جمشید، تاجر زردشتی مشهور ایران در عصر مشروطه، به‌رغم این پیشگویی و ادعا، کارش سخت به افلاس و ورشکستگی کشید و داروندارش را طلبکاران غارت کردند! (نیکو، فلسفه نیکو، ج۲، ص۱۸۶-۱۸۷).

پیشگویی‌های انجام‌نشده

در این بخش تعدادی از پیشگویی‌هایی را که اتفاق نیفتاده است، ملاحظه می‌کنید.

 ۱-۴- بهائیت دین جهانی میشود

از پیشگویی‌هایی که بارها و بارها گفته شد، وعدۀ «دخول افواج» و جهانی شدن آئین بهائی است و اینکه افراد زیادی به این آئین می‌پیوندند. این وعده تاکنون انجام نشده است و تعداد بهائیان، طبق آمار خودشان، کمتر از یک هزارم جمعیت دنیاست. بعد از ۱۶۰ سال هنوز شاهد رشد سریعی که نشانگر بهائی شدن عالم باشد، نیستیم… و همچنین از برنامۀ ۲۰ ساله برای جهانی شدن بهائیت، یک سال دیگر فرصت باقی است و باید از جامعۀ بهائی و بیت‌العدل پرسید که چگونه جمعیت دنیا که اکنون حدود ۸ میلیارد نفر است، در طول یک سال همه بهائی می‌شوند، درحالی‌که اکنون بهائیان دنیا ۷ میلیون نفر هستند؟ البته آمار ۷ میلیون، ادعای تشکیلات بهائی است و مأخذ درستی ندارد و بهائیان دنیا حداکثر یک میلیون نفرند. به‌هرحال، اگر ۷ میلیون را هم درنظر بگیریم، ازآنجاکه بهائیان به معجزه هم اعتقاد ندارند، با حساب آماری و ریاضی این امکان وجود ندارد.

بهائیان برای عبدالبهاء قائل به علم الاهی هستند، پس، نباید پیشگویی‌های ایشان نادرست باشد. به‌علاوه، پیشگویی نادرست، عصمت را هم خدشه‌دار می‌کند و ایشان را در مظانّ گفتن سخنان ناراست قرار می‌دهد. در ادامه تعدادی از پیشگویی‌های او دربارۀ فراگیر شدن آئین بهائی را می‌بینید.

۱-۱-۴- بهزودی بهائیت جهان را تسخیر میکند

عباس‌افندی می‌گوید: «عن‌قریب ملاحظه خواهد شد که دولت وطنی جمال مبارک در جمیع بسیط زمین محترم‌ترین حكومات خواهد گشت. انّ فی ذلك عبرة للناظرین و ایران معمورترین بقاع عالم خواهد شد انّ هذا الفضل عظیم» (یزدانی، احمد، نظر اجمالی صص ۱۱۴-۱۱۵).

۲-۱-۴-چند سال دیگر، بهائیت دنیا را میگیرد.

«[عبدالبهاء] عصر پنجشنبه ٢ ذی‌حجّه ١٣٢٩ در پاریس در اطاق مبارک مشی می‌فرمودند، به جناب آقا میرزااسداللّه و آقا میرزاعزیزاللّه‌خان ابن‌ورقاء و آقا میرزاعزیزالله خیاط و تمدن‌الملک و آقا میرزامحمدباقرخان فرمودند در گوشه کتاب خود بنویسید و ثبت کنید جمیع صفوف عالم شکست خورده و می‌خورند. چند سال صبر و تأمل کنید یعنی نورانیت بهاءاللّه آفاق را احاطه کند.» (نطق مبارک ٢ ذی‌حجّه ١٣٢٩ در منزل مبارک – در پاریس ٢٣ نوامبر ١٩١١) (عبدالبهاء، خطابات، ج۱، ص۲۰۴، عزیزی، عزیزالله، تاج وهّاج، ص ۲۰۰ و ص ۱۵۷).

۳-۱-۴-امرالله غالب میشود

«صبح روز بعد از ورود به شهر اُماها[۱] وقتی ملازمان در حضور بودند و حوادث عثمانی به عرض مبارک می‌رسید، بعضی از بیانات مبارک این بود: … وقتی‌که حضرت مسیح را تاج خار بر سر نهادند، همان وقت به چشم خود تاج‌های ملوک را در تحت اقدام خویش می‌دید. الان من چون نگاه می‌کنم، می‌بینم جمیع دول و ملل شکست خورده و در بیابان‌ها ریخته و پاشیده‌اند و امرالله غالب و قاهر و مهیمن کل است. جمیع وقوعات آینده درنظر مظاهر مقدسه ظاهر و عیان است.» (زرقانی، محمود، بدایع الاثار، ج۲،ص۲۶۰، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۲۸).

۴-۱-۴-سیل امرالله بر جمیع قوای عالم غالب میشود

“جمیع سیل‌ها و طوفان‌های عالم را می‌توان سد نمود مگر سیل امرالله را. قوۀ امرالله بر جمیع قوای عالم غالب است.” (زرقانی، محمود، بدایع الاثار، ج۲،ص۲۴۱، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۲۹).

۵-۱-۴-امر بهائی بر همه چیز غالب میشود

«روزی [عبدالبهاء] در سانفرانسیسکو در باغ ملی مشی می‌فرمودند. آن باغ زیبا بسیار درنظر مبارک خوش‌نما آمد و… چون چند عمود [ستون] مرمر که از زلزلۀ شدید سابق یادگار مانده بود، به‌نظر مبارک رسید فرمودند؛ تغییر اوضاع عالم و غلبۀ امر بهائی به جایی خواهد رسید که از سایر امور جز نمونه‌ای مانند این عمودها باقی نخواهد ماند.» (زرقانی، محمود، بدایع الاثار، ج۲، ص۲۸۹، و ص۹، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۲۸).

۶-۱-۴-پادشاهان و ملکهها به زیارت مقام اعلی میآیند

«… زائرین که با کشتی می‌آیند از دور قبۀ مقام اعلی را زیارت می‌کنند. سلاطین ارض سر برهنه، ملکه‌های جهان از جلوی خیابان مقام اعلی با دسته‌های گل سجده‌کنان به زیارت می‌آیند، زانو زده به خاک می‌افتند و تاج‌ها را نثار می‌کنند.» (مؤید، حبیب، خاطرات حبیب، ج ۱، ص۵۷، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء ص ۴۳۱).

۲-۴ -ظهور امر بدیع در ایران به اوج میرسد

از دیگر پیشگویی‌های عبدالبهاء این است که ایران به‌زودی مهد نفوذ بهائیت می‌شود. معنای به‌زودی روشن نیست؛ اما اکنون که بیش از ۱۷۰ سال می‌گذرد، گسترش چندانی از بهائیت را در ایران شاهد نیستیم! بهائیان اعلام می‌کند که در ایران ۳۰۰ هزار نفر هستند، اگرچه این آمار اغراق‌آمیز است، اما با چشم‌پوشی، این تعداد با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی، یعنی کمتر از ۰٫۴ درصد جمعیت ایران بهائی هستند.

مجله اخبار امری (نشریه رسمی محفل بهائیان) ایران می‌نویسد: «عباس‌افندی در الواح كثیره، عظمت ایران و مستقبل [آینده] درخشان آن را بیان فرموده‌اند و از جمله می‌فرمایند: پروردگار آدمیان محض فضل و احسان، هیکل ایران را به خلعتی مفتخر فرموده و ایرانیان را تاجی بر سر نهاده که زواهر [درخشان] بر قرون و اعصار بتابد و آن، ظهور این امر بدیع است… مشیت الهیه تعلق گرفته و قوه معنویه در ایران نبعان نموده، هذا أمرٌ مَحتومٌ و وَعدٌ غَیرُمَكذوبٍ ..».. «افق ایران بسیار تاریک بود و جولانگاه تُرک و تاجیک و فارسیان را بنیاد بر باد و بنیان ویران، تا آنکه شب تاریک به پایان رسید و صبح امید بدمید و آفتاب حقیقت بدرخشید. عن‌قریب گلخن، گلشن گردد و تاریک، روشن شود و آن اقلیم قدیم، مرکز فیض جلیل شود و آوازۀ بزرگواریش گوشزد خاور و باختر گردد و مرکز سنوحات [ظهورات] رحمانیه شود و مصدر فیوضات ربانیه گردد. عزت قدیمه باز گردد و درهای بسته باز شود زیرا نیّر یزدانی در اوجش بتافت و نور حقیقت در قطبش علم برافراخت. آهنگ جهان بالا بلند شد و پرتو ملأ اعلى بدرخشید، ملکوت الهی خیمه زد و آئین یزدانی منتشر شد. عن‌قریب خواهی دید که آن کشور به نفحات قدس معطر است و آن اقلیم به نور قدیم، منوّر.» (مجله اخبار امری سال ۵۷ ش ۱۳ ص۲۶۱).

۳-۴ -زادگاه بهاء (نور مازندران) به زودی قبله آفاق میشود.

عباس‌افندی دربارۀ نور و مازندران چنین پیشگویی می‌کند:

«آن حدود و ثغور، مَنبَتِ [جای روییدن] شجرۀ مبارکه است و موطن حضرت مقصود و عاقبت چنان آباد گردد که جمیع ممالک عالم غبطه خورند. کعبه مکرمه سنگستان بود و دور از آبادی؛ صحرایش غیرذی‌زرع بود و ریگزار بسیار گرم، لکن چون نسبت به حق یافت، یعنی موطن حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود، قبلة آفاق گشت و مطاف مقربین و مخلصین درگاه کبریا؛ هر سال صدهزاران نفوس مؤمنه از دیارهای بسیار و دور به جان و دل و قدم بشتافتند تا آنکه مدینه مبارکه را طواف کنند و زیارت نمایند. مکه ملجأ عالمیان شد و ملاذ آدمیان، چون موطن سرور کائنات بود، اما در ایام حضرت، قدر و منزلتی نداشت،[۲] بعد از مدتی این قدر و منزلت جلوه نمود. حال نیز هرچند حدود و ثغور نور [منظور نور مازندران است] بلامعمور است ولكن عن‌قریب بیت معمور گردد و عزت ابدیه جلوه نماید؛ مطاف عالمیان گردد و اول اقلیم جهان شود و اهل نور افتخار و مباهات بر جمهور نمایند که ما سلالۀ هم‌وطنان جمال مباركیم. آباء و اجداد ما به شرف لقاء فائز شدند و به موهبت عظمی رسیدند. (مجله اخبار امری سال ۵۷ ش ۱۳، ص۲۶۲).

اکنون بعد از گذشتن بیش از ۱۷۰ سال اتفاق خاصی در نور نیفتاده که اول اقلیم جهان بشود و چنین زمینه‌ای هم برای آیندۀ آن متصور نیست.

۴-۴ -قرار صلح عمومی در قرن بیستم

دکتر حبیب مؤید، بهائی یهودی‌تبار ایرانی که در سال ۱۹۰۷ مدت‌ها با عباس‌افندی حشرونشر داشته، می‌نویسد: روزی میرزاطرازالله سمندری (مبلغ مشهور بهائی) از عباس‌افندی پرسید: «صلح عمومی که جمال مبارک جل ذکره وعده فرمودند، آیا انقلابی دست می‌دهد بعد صلح می‌شود: فرمودند این صلح بعد از انقلابات و حوادث عظیمه است که رخ می‌گشاید. عرض کرد در این قرن واقع می‌شود؟ فرمودند: بلی، در همین عصر و قرن ۲۰ (میلادی) که در او داخلیم.» (موید، حبیب، خاطرات حبیب ج۲، ص۲۷۳).

شوقی‌افندی هم به نقل از یکی از الواح عبدالبهاء می‌گوید: «در این قرن این اتّحاد و یگانگی نیز به نهایت قوّت ظاهر شود. جمیع عالم عاقبت خود را اهل وطن واحد شمارند.» (شوقی افندی، نظم جهانی بهائی، ص۵۳).

به‌علاوه، عبدالبهاء می‌گوید: «صلح در قرن بیستم همگانی و جهانی خواهد شد… . (کشورها) از طریق معاهدات بین‌المللی، سلاح‌ها را کنار می‌گذارند و طلیعه عصر بزرگ صلح، پدیدار می‌گردد.» (استتسون، اریک، A Lost History of The Baha’i Faith، ص۵۲۳، به نقل از کتاب عبدالبهاء در کانادا، تورن هیل، مؤسسه انتشارات بهائی در کانادا، ۱۹۸۷، ص۳۴ و همچنین نقل‌شده در کتاب Peace، تألیف دارالتحقیق مرکز جهانی بهائی، بهائی ورلد سنتر، اوت ۱۹۸۵، بخش ۴۲).

برخلاف ادعای عبدالبهاء، آنچه ما شاهدیم؛ همه‌جا اختلاف و نزاع بین قدرت‌ها و جنگ بین کشورهاست و هر روز هم توسعه می‌یابد. حال باید پرسید که آن (صلح عمومی) که عباس‌افندی وعده می‌داد کجا و چگونه تحقق پذیرفت؟

۵-۴ -آمریکا در جنگ جهانی اول شرکت نمیکند.

اظهارات عباس‌افندی (مورخ ۳ ژوئن ۱۹۱۲ / ۷جمادی‌الثانی ۱۳۳۰ق) در منزل مستر پن شو در نیویورک در این موضوع چنین است: «به مرور زمان جمیع قطعات امریک مثل مکزیکو، کانادا، امریکای جنوبی و مرکزی جمعیّتش داخل اتّحاد با عموم می‌شوند. (در باب جنگ بزرگ که بعضی منتظرند ما بین دول عالم اتّفاق افتد، شخصی پرسید. فرمودند) لابد خواهد شد، امّا امریکا داخل نمی‌شود. این جنگ در اروپا می‌شود، شما یک گوشه‌ای را گرفته‌اید کار به کار دیگری ندارید، نه به فکر گرفتن قطعات اروپ هستید، نه کسی طمع آن دارد که زمین شما را بگیرد.» (عبدالبهاء، خطابات، ج۲، ص۱۱۸ و ۱۱۹).

از آن جمله از حرب عمومی سؤال نمود، فرمودند: «لابد خواهد شد اما امریکا داخل نمی‌شود.» (زرقانی، محمود، بدایع‌الاثار ج۱، ص۱۱۳، چاب بمبئی، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۲۵).

امریکا برخلاف پیشگویی عبدالبهاء وارد جنگ جهانی شد. این درحالی بود که بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود. در راستای شرکت امریکا در جنگ جهانی اول، جنیفر کین، کارشناس مسائل سیاسی و پژوهشگر تاریخ جهان، در دانشگاه چاپمن کالیفرنیا می‌گوید: «جنگ بزرگ، نقطۀ عطفی برای ایالت متحده درجهت تبدیل شدن به قدرتی جهانی و شروع تعاملات بین‌المللی برای ترویج دموکراسی به‌شمار می‌رود.»

۶-۴ -امریکا در امور معنوی، گوی سبقت از جهانیان خواهد ربود.

شوقی‌افندی از قول عبدالبهاء می‌نویسد: «قطعۀ امریک در نزد حق میدان اشراق انور است و کشور ظهور اسرار و منشأ ابرار و مجمع احرار و نیز می‌فرماید در امریک آثار تقدم و پیشرفت از هرجهت نمایان و آینده آن اقلیم، روشن و تابان. چه که آرائش نافذ است و افکارش فائق و در عوالم روحانیه گوی سبقت از سایر ملل و نحل خواهد ربود و نیز نسبت به ایالات متحده سرحلقه ممالک امریک، با ابراز عنایت مخصوص می‌فرماید «فی‌الحقیقه مردم این سرزمین را چنان استعداد و قابلیتی موجود که عَلَم صلح عمومی بلند نمایند و خیمۀ وحدت عالم انسانی برافرازند و در این امر مبرم، بر سایر امم پیشقدم گردند و همچنین این ملت بزرگ می‌تواند به امری مباشرت نماید که صفحات تاریخ عالم بدان تزیین یابد و السنۀ امم به ذکر خیر و ثنای او مألوف شود؛ مغبوط جهانیان گردد و موردنظر عالمیان.» و در این فقره برای آن‌ها دعا می‌کند: «امید است این ملّت آزاد و عظیم اوّلین ملّت و جمعیّتی باشد که اساس اتّفاق و آشتی بین‌الملل را بنیان نهد و وحدت نوع انسان را اعلان نماید، پرچم صلح عمومی برافرازد و رایت محبّت و یگانگی مرتفع سازد.» و نیز از كلك اطهرش نازل «امید چنانکه مردم این سرزمین معارف مادّی را به معرفت الهی منضمّ نمایند و از مدنیّت جسمانی به مدنیّت روحانی و نورانیّت آسمانی گرایند و این حقیقت از این بلاد به سایر جهات سرایت نماید» (شوقی‌افندی، قرن بدیع ج۳ ص۶۱-۶۲، قرن بدیع یک جلدی، فصل شانزدهم، ص۵۰۴).

بیانات فوق در خلال دیدار عباس‌افندی از امریکا (۱۹۱۳-۱۹۱۱ میلادی) بیان شده است. اگرچه از نظر مادی امریکا پیشرفت‌هایی کرده است، اما برعکس پیشگویی عبدالبهاء، امریکا نه‌تنها عَلم صلح و دوستی برنداشت و در جهت معنویت حرکتی ننمود، بلکه همان‌طور که همه شاهد هستند، یکی از استراتژی‌های امریکا تجاوز به سرزمین‌ها و ملل مظلوم بوده و هست. درمورد وحدت عالم انسانی، درمورد هم‌وطنان سیاه‌پوست خود تفاوت‌های نژادی و رنگ پوست سفید را معیار برتری قرار داده است و هنوز با این همه شعار انسانی و صلح و دوستی و حقوق بین‌الملل در دنیا بازهم حقوق انسانی سیاهان در امریکا ضایع می‌شود.

در این زمینه نیز پیشگویی عبدالبهاء به وقوع نپیوست و دعای ایشان درمورد امریکا هم تاکنون به اجابت نرسیده است!

۷-۴ – پاریس: بیدار و زنده یا ویران و دردناک

عباس‌افندی در یکی از اظهارات خود در ایام اقامت در پاریس، با اشاره به سیطرۀ اخلاق مادی بر مردم پاریس، گفت: «باوجود اینکه پاریس در خواب غفلت است ولی بعدها بیدار و زنده خواهد شد. زیرا من در این شهر شب‌های متمادی تا صبح نخفتم و به تضرع و زاری از ساحت قدس کبریایی رجا نمودم که ابواب تأییدات غیبیه و تموّجات روحانیه خویش را بر اهالی این شهر بگشاید…»! (آهنگ بدیع، سال ۱۵، ۱۳۳۹، ش۶، ص۱۵۵).

عبدالبهاء در جایی دیگر درمورد شهر پاریس پیشگویی می‌کند که «زینت و عزت» آن باقی نمی‌ماند و «زمانی آید که این شهر ویران شود، مورث آلام و احزان گردد.» (محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۱۶).

با گذشت یک قرن تمام از پیشگویی عبدالبهاء، شهر پاریس نه از خواب غفلت بیدار و زنده شد و نه ویران و مورث آلام و احزان شد و هنوز هیچ خبری از وقوع این پیشگویی‌ها نیست.

۸-۴ -محمدعلیشاه قاجار بر مشروطهخواهان پیروز میشود.

ازجمله پیشگویی عباس‌افندی، نوید او به اتباع خویش در عصر مشروطه مبنی بر پیروزی قاطع محمدعلی‌شاه بر مخالفان مشروطه‌خواه خویش است.

عباس‌افندی در پاسخ به یکی از بهائیان، که از وی راجع به سرنوشت انقلاب مشروطیت سؤال کرده بود، می‌نویسد: «از انقلاب ارض ط [تهران] مرقوم نموده بودید. این انقلاب در الواح مستطاب مصرّح و بی‌حجاب ولی عاقبت سکون یابد و راحت جان حاصل گردد و سلامت وجدان رخ بنماید. سریر سلطنت کبری در نهایت شوکت استقرار جوید و آفاق ایران به نورانیّت عدالت شهریاری روشن و تابان گردد…» (شراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۹، ص۱).

این پیشگویی نیز درست از آب در نیامد و محمدعلی‌شاه به‌ناچار تسلیم خواستۀ مخالفان شد.

۹-۴ -امپراتوری تزاری، شکستناپذیر است.

ازجمله پیشگویی‌ها و وعده‌های عباس ‌افندی، تأکید مکرر وی بر بقاء و شکست ‌ناپذیری روس تزاری بود که البته وارونه از کار درآمد و آن امپراتوری درازدست، در جنگ جهانی اول (براثر حملات برق‌آسای ارتش آلمان از خارج و قیام معترضانه مردم روسیه از داخل) برای همیشه سرنگون شد. (نیکو، فلسفه نیکو، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵، آیتی، کشف‌الحیل، ج۱، ص۲۶-۲۷).

۱۰-۴ -نامی از شیخ انصاری و آخوند خراسانی در تاریخ نمیماند.

ازجمله پیشگویی‌های عباس‌افندی آن است که علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ انصاری و آخوند خراسانی در تاریخ، بی‌نام و نشان گردیده و اما فاضل قائنی موسوم به نبیل اكبر (مبلغ طراز اول بهائی) نامش جهانگیر خواهد شد. عباس افندی می‌نویسد:

«خلاصه هرچند در این دار فانی مورد بلایای نامتناهی گشت و لكن جمیع مشایخ عظام نظیر شیخ مرتضی و میرزاحبیب‌الله (رشتی) و آیت‌الله آخوند خراسانی و ملااسدالله مازندرانی [ظاهراً مقصود، ملاعبدالله مازندرانی است] مشایخ سلف و خلف، بی‌نام‌ونشان گردند و محو و نابود شوند؛ نه اثری و نه ثمری، نه ذکری و نه خبری، لكن نجم بازغ حضرت نبیل اكبر الى‌الابد از افق عزت ابدیه می‌درخشد، زیرا همیشه ثابت بر امر مبارک و مشغول به خدمت بود، تبلیغ نفوس می‌نمود و به نشر نفحات می‌پرداخت.» (سلیمانی، عزیزالله، مصابیح هدایت، ج۱، ص۴۹۹-۵۰۰).

اکنون که نزدیک به ۱۰۰ سال از مرگ عباس‌افندی می‌گذرد، به‌خوبی می‌توان معلوم ساخت که شیخ انصاری و آخوند خراسانی بین مردم، بی‌نام‌ونشان‌تر هستند یا جناب فاضل قائنی؟!

۱۱-۴ -آینده درخشان مقام اعلی و کوه کرمل

«الان می‌بینم سلاطین عالم را، از کشتی پیاده شدند و از برای زیارت مقام مبارک رو به مقام اعلی می‌آیند. تاج‌های سلطنت فانیه را بر خاک افکنده و گلدان‌های مرصّع بر فرق نهاده رو به مقام می‌آیند…» (فیضی، محمدعلی، ملکه کرمل، صص۱۲۲و۱۲۳، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۳۰).

«…اما آتیه کرمل بسیار درخشان است. الان می‌بینم تمام کوه کرمل یک پارچه نور است و هزار کشتی در بندر حیفا لنگر انداخته و می‌بینم پادشاهان کره زمین با تاج‌های گل، قدم‌زنان و تضرع‌کنان، با حالت توجه و مناجات رو به روضۀ مبارکه و مقام اعلی می‌روند.» (مؤید، حبیب، خاطرات حبیب، ج۱، ص۳۲۲، محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی درمورد عبدالبهاء، ص۴۳۰).

۱۲-۴ -نسلی که عقیم شد.

عباس‌افندی پیشگویی کرده بود که در آئین بهائی ۲۴ نفر اوصیا و اصفیا هستند.

«و در هر دوری اوصیا و اصفیا دوازده نفر بودند. در ایّام حضرت یعقوب دوازده پسر بودند و در ایّام حضرت موسی دوازده نقیب رؤسای اسباط بودند و در ایّام حضرت مسیح دوازده حواری بودند و در ایّام حضرت محمّد دوازده امام بودند. و لکن در این ظهور اعظم بیست و چهار نفر هستند، دوبرابر جمیع؛ زیرا عظمت این ظهور چنین اقتضا نماید. این نفوس مقدّسه در حضور خدا بر تخت‌های خود نشسته‌اند، یعنی سلطنت ابدیّه می‌کنند و این بیست و چهار نفوس بزرگوار هرچند بر سریر سلطنت ابدیّه استقرار دارند، باوجوداین، به آن مظهر ظهور کلّی ساجدند و خاضع و خاشع و گویند که تو را شکر می‌کنیم» (عبدالبهاء، مفاوضات، ص۴۵و۴۶).

از این بیان چنین برمی‌آید که بیست و چهار نفر که خود او نیز یکی از آنان است، به‌عنوان ولی امرالله زمام رهبری جامعۀ بهائی را در دست خواهند گرفت و حتی بر بیت‌العدل ریاست خواهند کرد، ولی علی‌رغم این ادعا، عباس‌افندی هر دو پسرش را در کودکی از دست داد و فرزند ذکوری از وی برجای نماند، ناچار، شوقی‌افندی نوۀ دختری‌اش را به جانشینی خود انتخاب کرد. جالب است که شوقی نیز اساساً فرزندی نیاورد و عقیم بود و بدون جانشین از دنیا رفت و این پیشگویی نیز هرگز به ثمر نرسید.

 

۱۳-۴ – عشق آباد

۱-۱۳-۴-عشق آباد مرکزی برای بهائیت

از عباس‌افندی نوشته‌ای خطاب به بهائیان صادر شده که به لوح خراسان شهرت دارد. این لوح به زبان عربی و در زمان بهاءالله صادر شده و با عبارت «ایا نفحات الله هُبّی معطّرة… و اقصدی… بادیة خراسان… و طیّبی مشام اولیاء الله… و بشریهم بایام الله» آغاز می‌شود که معنای آن چنین است: ‌ای نسیم‌های الهی با بوی خوش به سمت خراسان بوزید و مشام بهائیان را معطر سازید و آنان را به ایام الله [یعنی صبح روشن پیروزی] بشارت دهید.

عباس‌افندی در این لوح، با اشاره به وقوع بلاها و گرفتاری‌ها بر بهائیان آن منطقه، آن‌ها را به صبر فراخوانده و نوید می‌دهد که این مشکلات گذرا است و دشمنان حقیقت در ادیان سابقه، از مخالفان امروزی بهائیت، قوی‌تر و بزرگ‌تر بودند ولی از بین رفتند و این‌ها هم از بین خواهند رفت و بنابراین، به‌زودی ورق به نفع بهائیه برگشته و پرچم احزاب مخالف با آن واژگون خواهد شد:

«سینکشف القناع باذن اللّه عن وجه الامر و یسطع هذا الشعاع فی آفاق البلاد و تعلو معالم التوحید و تخفق أعلام آیات ربّکم المجید علی الصرح المشید و یتزلزل بنیان الشبهات و ینشق حجاب الظلمات و ینفلق صبح البیّنات و یشرق بأنوار الآیات ملکوت الأرض و السموات و ترون أعلام الاحزاب منکوسة و رایاتهم معکوسة و الوجوه ممسوحة ممسوخة و الاعین شاخصة غائرة و القلوب خافقة خاسرة و البیوت خالیة خاویة و الجسوم واهیة بالیة و الارواح هاویة فی الهاویة» (عبدالبهاء، مکاتیب،ج۱، ص۱۴۵-۱۴۳).

عشق‌آباد، پایتخت ترکمنستان فعلی، محل تجمع و تمرکز فعالیت بهائیان در زمان قاجاریه بود. وادی «خراسان» و بهائیان ساکن در آن، در کلام عباس‌افندی و متون بهائیت، تفسیر به منطقه «عشق‌آباد» شده است. جالب است بعدها که دولت نوبنیاد کمونیستی شوروی در دهه‌های ۱۹۲۰۔ ۱۹۳۰ شدیداً با بهائیان در عشق‌آباد و دیگر نقاط روسیه درافتاد و با اتهام جاسوسی برای دولت‌های امپریالیستی غرب (خصوصا انگلیس)، به سران آن‌ها، روزبه‌روز دامنۀ تضییقات را نسبت به بهائیان وسیع‌تر کرد، نهایتاً نیز مراکز و تأسیسات آن‌ها، ازجمله مشرق‌الاذکار عشق‌آباد را مصادره و تعطیل کرد و توده‌های بهائی را از روسیه اخراج کرد. مأموران حکومت شوروی در بازجویی‌ها و محاکمات بهائیان، پای لوح خراسان را به میان کشیده و با استناد به آن، بهائیان را مخالف رژیم شوروی می‌شمردند. (فاضل مازندرانی، ظهورالحق، ج۸، قسمت ۲، صص۱۰۴۲-۱۰۴۳). همچنین، خود بهائی‌ها هم در زندان و زیر فشار شدید بلشویک‌ها، به بخش‌هایی از این لوح، مترنم شده و خود را با آن دلداری می‌دادند.» (همان ص۱۰۴۷).

پیشگویی عباس‌افندی نه‌تنها تحقق پیدا نکرد، بلکه کاملاً عکس آن واقع شد! بلشویک‌ها بهائیان را در سراسر روسیه (به‌ویژه در عشق‌آباد) تارومار کردند و مراکزشان را تعطیل، مشرق‌الاذکارشان را موزه، اموالشان را مصادره، و خودشان را به نقاط دور آن کشور یا به ایران تبعید نمودند و هرچه هم بهائیان در داخل و خارج روسیه، التماس و اعتراض کردند، گوش شنوایی در کار نبود. اسدالله علیزاده یکی از بهائیان مقیم شوروی در خاطرات خود می‌گوید: تا انقلاب روسیه عدۀ احبّا در ترکستان زیاد بود و وضع مالی و مادی‌شان روبه‌فزونی و بهبود بود ولی پس از انقلاب، وضع دگرگون شد. اعیان و متمولین به وضع رقت‌بار و تأسف‌آوری افتادند. عده‌ای از آن‌ها موفق شدند که مقدار ناچیزی از سرمایه خود را به ایران منتقل کنند و کم‌کم خودشان هم عشق‌آباد را ترک کردند. (علیزاده، اسدالله، سال‌های سکوت بهائیان روسیه، ۱۹۳۸-۱۹۴۶ ص۷۱).

سرانجام، در سال ۱۹۴۸ میلادی، آفات سماوی نیز به بلایای زمینی افزوده شد و در عشق‌آباد زلزله‌ای مهیب آمد و ساختمان بزرگ مشرق‌الاذکار را به همراه خانه‌های مجاور آن با خاک یکسان کرد.

۴-۱۳-۲-وعده دیدار از عشقآباد

عباس‌افندی بارها به بهائیان وعده داده بود که از عشق‌آباد دیدار خواهد کرد، ولی عمر او به پایان رسید و آن وعده تحقق نیافت. میرزاحسن نیکو نقل می‌کند: «… یکی از بهائی‌زادگان مقیم عشق‌آباد که فعلاً در طهران است، یک روز نزدم آمد و فحش زیادی به میرزا و میرزاعباس داد. ازآن‌جایی که نگارنده رذالت اخلاقی و شئیمه و فحش را ولو به هرکس، غیرجایز و غیر مستحسن می‌دانم، نخست وی را از فحاشی ممانعت نموده، سپس پرسیدم این فحاشی چیست؟ گفت برای آنکه به دروغ آمدند و مردم را فریب دادند و باعث سفك دماء بعضی مردم بیچاره شدند و جمعی بی‌گناه را از قبیل آباء من و غیر مرا به محنت و ذلت و بدبختی دچار کردند و اکنون نیز نواده آن‌ها مردم را رها نمی‌کنند و چون زالو خونشان را می‌مکند. گفتم چه باعث شد که به هوش آمدی و از طریقهٔ آبائی خود که طریقه بهائی بود برگشتی؟ گفت چند لوح از عبدالبهاء (میرزاعباس) خواندم که صریحاً وعده داده بود که من به عشق‌آباد می‌آیم و آمدنم در مشرق‌الاذکار عشق‌آباد حتمی است و بدین جهت، بهائیان عشق‌آباد مانند من یقین داشتند که عبدالبهاء به عشق‌آباد می‌آید، چراکه نص صریح او را امر محتوم و وعد غیرمکذوب می‌دانستند. موقعی که خبر فوت عبدالبهاء به عشق‌آباد رسید، من به هوش آمدم و ترک آن طریقه را چنان گفتم که اکنون می‌بینی.» (نیکو، فلسفه نیکو، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۰).

نتیجه‌گیری

بهائیان هم علم و هم عصمت را برای برگزیدگان الاهی ضروری می‌دانند و ادعا می‌کنند که پیشوایان آنان هم جزو برگزیدگان الاهی هستند و دارای علم و عصمت الاهی. در این مقاله ادعای علم و عصمت را برای عبدالبهاء بررسی کردیم و مدارک این ادعا را ارائه کردیم. یکی از مواردی که ادعای علم و عصمت را نقض می‌کند، پیشگویی‌هایی است که به وقوع نپیوسته است. با مطالعۀ سخنان و آثار عبدالبهاء مواردی از پیشگویی‌های محقق‌نشدۀ ایشان را، دیدیم، ازجملۀ پیشگویی‌ها فراگیر شدن آئین بهائی، به اوج رسیدن آئین بهائی در ایران و بسیاری از موارد دیگر است. این موارد نشانگر این است که پیشگویی‌ها مبتنی بر علم نبوده است و به همین دلیل ادعای عصمت ایشان را هم نقض می‌کند.

منابع

۱-      آهنگ بدیع سال ۱۵، ۱۳۳۹ ش۶٫

۲-      اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۹٫

۳-      بهاءالله،اشراقات، ۱۶۲ بدیع.

۴-      بهاءالله، مجموعه‌ای از الواح.

۵-      تاریخ معاصر ایران، فصلنامه تخصصی، سال ۱۲ پائیز و زمستان ۱۳۸۷.

۶-      زرقانی، محمود، بدایع الاثار.

۷-      سلیمانی، عزیزالله، مصابیح هدایت.

۸-      شوقی‌افندی، قرن بدیع.

۹-      شوقی‌افندی، دور بهائی.

۱۰-  مازندرانی، ظهورالحق.

۱۱-  آیتی، عبدالحسین، کشف‌الحیل.

۱۲-  کیایی، سیدحسن، بهائی از کجا و چگونه پیدا شد؟

۱۳-  عبدالبهاء، خطابات.

۱۴-  عبدالبهاء، مکاتیب.

۱۵-  عبدالبهاء، مفاوضات .

۱۶-  عزیزی، عزیزالله، تاج وهاج.

۱۷-  علیزاده، اسدالله، سال‌های سکوت بهائیان روسیه، ۱۹۳۸-۱۹۴۶٫

۱۸-  محمدحسینی، نصرت‌الله، قاموس اقدس.

۱۹-  محمودی، هوشنگ، یادداشت‌هایی در مورد عبدالبهاء.

۲۰-  مجله اخبار امری سال ۵۷ ش ۱۳٫

۲۱-  مؤید، حبیب، خاطرات حبیب، ۱۲۹ بدیع.

۲۲-  نیکو، فلسفه نیکو.

۲۳-  یزدانی، احمد، نظر اجمالی.

۲۴-  استتسون، اریک، A Lost History of The Baha’i Faith

 

پی‌نوشت‌ها

[۱]. Omaha یک شهر بزرگ در ایالات متحدۀ آمریکاست.

 

[۲]. برخلاف این ادعا، مکه از ابتدا قدر و منزلت داشت و مورداحترام بود. تاریخِ بزرگی و منزلت مکه به زمان حضرت ابراهیم و پیش از آن به زمان حضرت آدم علیهما السلام برمی‌گردد.

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در پژوهش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

محيط علم و فضل و ادب؛ استاد سيدمحمد محيط طباطبائی: تحقيقاتی ويژه در آثار بهائی

عبدالحسين فخاري چکیده   استاد سیدمحمد محیط طباطبائى (۱۲۸۰-۱۳۷۱ش) از برجسته‌ترین پژوهش…