صفحه اصلی روی خط خبر نگاهی به مقاله‌ی عرفان ثابتی در بی‌بی‌سی

نگاهی به مقاله‌ی عرفان ثابتی در بی‌بی‌سی

19 خواندن ثانیه
0
0
1,311

روی خط اخبار

 

روی خط خبر عنوان بخشی است که محتوای آن تحلیل اخبار بهائیت در ایران و سراسر جهان است. این موضوع از شماره نخست در فصلنامه بهائی‌شناسی مورد توجه قرار گرفته و البته نام‌گذاری اخیر از شماره ۲و۳ برای این بخش انجام شده است. توجه خوانندگان عزیز را به تحلیل چند خبر در حوزه‌ی بهائیت جلب می‌کنیم.

کاری از گروه تحلیل خبر پایگاه خبری بهائی پژوهی

 

نگاهی به مقاله‌ی عرفان ثابتی در بی‌بی‌سی

سایت بی‌بی‌سی فارسی که پیش از این بارها دلبستگی خود را به رهبران و پیروان آیین بهائی بروز داده است، اخیرا در مقاله‌ای به قلم عرفان ثابتی –که در صدر مقاله به‌عنوان پژوهشگر ‌جامعه شناسی- معرفی شده است، مقاله‌ای درج کرده که لازم است در این بخش به آن بپردازیم. عرفان ثابتی از بهائیان بنیادگرای ساکن انگلستان است و کاملاً خود را وابسته و مطیع بیت‌العدل می‌داند. این مقاله در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ مطابق با ۱۴ فوریه ۲۰۱۸ با عنوان «چه کسی از معنویت‌های نوین می‌ترسد؟» روی خروجی این سایت قرار گرفته و شروع یادداشت بخشی از سخنان مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای است. متن سخنان رهبری که مربوط به دیدار ایشان با مردم قم در ۲۷ مهر ۱۳۸۹ بوده، چنین است:

«از اشاعه‌ی بى‌بند‌وباری و اباحی‌گرى تا ترویج عرفان‌هاى کاذب-جنس بدلىِ عرفان حقیقى- تا ترویج بهائیت تا ترویج شبکه‌ی کلیساهاى خانگى؛ این‌ها کارهایى است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش‌بینى دشمنان اسلام دارد انجام می‌گیرد؛ هدفش هم این است که دین را در جامعه ضعیف کند».

عرفان ثابتی در این مقاله تلاش کرده است تا سخنان رهبری را ناشی از بی‌اطلاعی ایشان نسبت به دین‌پژوهی معرفی کند و شاهد مثال خود را دو نکته‌ی اصلی قرار می‌دهد: نخست آنکه تنها اثر دین‌پژوهی معتبری که در زمان بازدید آیت‌الله خامنه‌ای از نمایشگاه‌های کتاب در ادوار مختلف به ایشان هدیه داده شده، کتاب «سیری در ادیان جهان» اثر کریستوفر پارتریج بوده است که همان کتاب نیز در ترجمه‌ی فارسی حاوی دو فصل آن یعنی موضوعات مربوط به بهائیت و هولوکاست نیست. دو دیگر آنکه به باور ثابتی هم‌ردیف قرار گرفتن بهائیت با بی‌بندوباری و مسیحیت تبشیری، اشتباهی از سوی رهبری در شناخت جنبش‌های مختلف دینی است.

ثابتی در ادامه‌ی این مقاله ضمن انتقاد از گروه‌های مختلفی که در مورد بهائیت پژوهش می‌کنند یا در نهادها و سازمان‌های مختلف، تحرکات عرفان‌های کاذب را زیرنظر دارند، می‌نویسد: «امروزه پژوهشگران دریافته‌اند که تعریف گروه‌های دینی جدید در قالب کیش‌های «انحرافی» صرفاً مبتنی بر اِعمال قدرت از جانب بعضی گروه‌های اجتماعی است که به انواع مختلف توانایی صدور حکم را دارند (تامس رابینز و دیوید بروملی ۱۹۹۱، صص ۱۹۷-۱۸۸). در مقایسه‌ی نگرش‌های موجود به بهائیان در کشورهای غربی و اسلامی، آلن آلدریج نشان می‌دهد که هیچ کوششی برای «متمایز ساختن دین اصیل از کاذب» موضوعی صرفاً دانش‌پژوهانه نیست. درحالی‌که کشورهای غربی آیین بهائی را دینی صلح‌دوست، قانون‌پذیر و سهیم در انسجام اجتماعی تلقّی می‌کنند، اکثر جوامع اسلامی این آیین را بدعتی درخور مجازات می‌شمارند».

او سپس در تحلیل وضعیت دینداری در جهان معاصر می‌نویسد: «پیدایش معنویت‌های نوین/ بدیل/ شخصی/ زندگی، بخشی از تحول سوبژکتیو انسان معاصر است. افراد ممکن است به گروه‌های خاصی تعلق داشته باشند، در سبیل مشخصی سلوک نمایند و به اصول معینی پایبند باشند اما در کل شاگردان مکتب فردگرایی معرفت ‌شناختی‌اند که مراجعی سوبژکتیو دارد، داور نهایی در امور مربوط به صدق دینی را جز خویشتنِ خویش نمی‌شمارند، و هادی و راهبر خود را وحی یا مرجعی بیرونی نمی‌دانند بلکه از مقتضیات معنوی نفسِ خود پیروی می‌کنند. عجیب نیست که بسیاری از معاصرین ما می‌گویند معنوی‌اند نه دین‌دار، زیرا دین را با سلسله مراتب نهادی، سنت و مراجعی بیرون از نفس انسان، همچون خدا(یان) و متون مقدس، یکسان می‌شمارند و در مقابل، معنویت را با زندگی به‌ مثابه امری مقدس، بهروزی سوبژکتیو و خویشتنِ خویش همانند می‌دانند.

به‌نظر آنها، اولویت با خدمت به نفس خویشتن است نه بندگی درگاه الهی. فرد همچون خریداری است که به سوپرمارکت کالاهای معنوی می‌رود و پس از جستجو در قفسه‌ها کالاهای گوناگونی از محصولات معنوی را در سبد خرید خود می‌گذارد بی‌آنکه پیرو یک نظام اعتقادی خاص باشد. تأکید بر «انتخاب» ویژگی اصلی معنویت‌های نوین است. رهرو معنویت‌های نوین مصرف‌کننده‌ای پُست‌مدرن است که از صورت‌های دینیِ سلسله‌ مراتبی، اقتدارگرا و انحصارطلب می‌گریزد. او در مقام فاعل مختار از هر گلستانی گلی می‌چیند و از هر بوستانی میوه ای. چنین است که برای خود هویتی چهل‌تکه می‌آفریند که هر جزئی از آن به فرهنگ خاصی تعلق دارد».

ثابتی که در نگارش این مقاله تلاش کرده است لزوم پذیرش پلورالیزم دینی را به فقیهان معاصر یادآوری کند، در آخرین بند از مقاله خود چنین نتیجه‌گیری می‌کند:

«بسیاری از نودینان، نوکیشان و نومعنویون جهان را افراد بیست تا چهل ساله‌ی طبقه‌ی متوسط تشکیل می‌دهند. شگفت نیست نظام حاکم بر کشوری که نیمی از جمعیت آن را همین گروه سنی تشکیل می‌دهند، چنین نگران محبوبیت فزاینده‌ی معنویت‌های نوین باشد. تکثر فکری، دینی و معنوی، کابوس روحانیون تمامیت‌خواه است. آب در خوابگه فقها افتاده است.»

در تحلیل مقاله‌ی آقای ثابتی توجه به نکات ذیل قابل توجه است:

  • استنتاج بی‌اطلاعی یک فرد از یک موضوع، به صرف دانستن اینکه در نمایشگاه کتاب چه اثری به او اهدا شده، استنتاجی بی‌اعتبار و فاقد ارزش علمی است. ضمن آنکه آقای ثابتی مشخص نکرده است که از کجا مطمئن شده که در حوزه‌ی دین‌پژوهی تنها همین یک کتاب در ادوار بازدید رهبری از نمایشگاه‌های کتاب به ایشان هدیه داده شده است؟ آیا او در تمام این بازدیدها حضور داشته و یا اخبار کاملی از این بازدیدها و کتاب‌های اهدا شده به رهبری در اختیار دارد؟ اگر چنین اخباری در اختیار اوست، این اخبار از چه منبع خبری به دست ایشان رسیده است؟ اگر چنین اخباری در دسترس او نیست، چگونه کشف کرده که فقط همین یک کتاب در این موضوع به رهبری هدیه داده شده است؟

از این‌ها که بگذریم، تحلیلگران اجتماعی که تحولات ایران را رصد می‌کنند، به‌خوبی می‌دانند که بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، یک اقدام نمادین در سال‌های گذشته بوده است – که البته چندسالی است متوقف شده – و جهت کلی آن تشویق ناشران و کمک به ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی در جامعه بوده است. تصور اینکه حضور رهبری در نمایشگاه کتاب برای اطلاع یافتن ایشان از تازه‌های نشر باشد، تصور نادرستی است. چرا که برای این کار، طبیعتاً مسؤولان فرهنگی کشور، بولتن‌ها و گزارش‌های کاملی را در اختیار ایشان می‌گذارند و این گونه نیست که رهبری، برای تهیه‌ی کتاب‌های مورد نظرشان به نمایشگاه کتاب بروند و در لابه‌لای آثار عرضه‌شده در غرفه‌ها، به‌ دنبال آن‌ها جستجو کنند. بلکه این بازدید، بازدیدی نمادین و البته احتمالاً رصدی از نزدیک از فضای کلی فرهنگی کشور است. افراد مختلف که از نظر سیاسی و اجتماعی در رتبه‌های پایین‌تری به نسبت مقام معظم رهبری قرار دارند نیز برای تهیه‌ی نیازهای مطالعاتی خود، از کمک‌کارانی استفاده می‌کنند و طبیعتاً تهیه‌ی این نیازها نیز به نمایشگاه کتاب تهران منحصر نمی‌شود. بلکه نمایشگاه‌های تخصصی متعدد در طول سال و همچنین کتابفروشی‌های بزرگ در سطح شهر و ناشران زیادی که در حوزه‌های دینی فعالیت می‌کنند، محلی برای رفع نیازهایی از این دست هستند. شاید این استدلال و استنتاج عرفان ثابتی، از جنس خوشمزگی‌ها و طنزپردازی‌های خاص خود او باشد که در این‌صورت تحلیل شخصیت ایشان به عنوان یک پژوهشگر جامعه شناس از موضوع این نوشتار خارج است.

  • توجه به استدلال مقام معظم رهبری نیز روشن می‌سازد که اساساً ایشان به دنبال مقایسه و هم‌ردیف قرار دادن عرفان‌های ساختگی و مسیحیت تبشیری و بهائیت با بی‌بندوباری نیستند. بلکه سخن اصلی آن است که دشمنان ایران اسلامی، از هر ترفندی برای تضعیف وجهه‌ی دینی مردم استفاده می‌کنند و تمام موارد اشاره ‌شده در فوق، مورد استفاده‌ی آنان قرار گرفته و ابزاری برای بی‌تفاوت کردن مردم نسبت به مقدسات دینی و عِرق اقلیمی و وطن‌دوستی آنان است. یکی مانند «بی‌بندوباری» با آلوده کردن جوانان در فساد جنسی تلاش می‌کند تا آنان را به موجوداتی بی‌خاصیت برای کشور مبدل کند و دیگری مانند «بهائیت» با سرقت اعتقادات اصیل جوانان مانند و شهادت را نشانه می‌رود. این به معنی یکی بودن خاستگاه دو پدیده نیست؛ بلکه معنای آن قرابت و همسویی این دو برای ریشه کن کردن باور دینی در جامعه و ضربه زدن به نظام مستقر در کشور است. لذا نتیجه‌گیری عرفان ثابتی از هم‌طرازی «بهائیت» و «بی‌بندوباری» در گفتار رهبری، فاقد گزاره‌های لازم برای انجام چنین استنتاجی است.
  • آقای ثابتی در جایی از نوشته خود چنان که گذشت، دسته‌بندی ادیان و عرفان‌ها به واقعی و کاذب را اشتباه قلمداد کرده و به لزوم پرهیز از داوری در مورد ادیان تأکید کرده است. در تحلیل این بخش از گفتار وی باید گفت که اگر شما واقعاً به پرهیز از قضاوت در مورد ادیان قائل هستید، چگونه حاضر شدید در مورد معتبر بودن یک کتاب از کتاب‌های اهدا شده به رهبری در حوزه‌ی دین‌پژوهی اظهارنظر کنید؟ آیا این هم یک قضاوت نیست؟ آیا شما مرجع تشخیص اعتبار کتاب‌ها هستید؟ این اظهارنظر خود به معنی بی‌اعتبار نشان دادن سایر کتاب‌هایی است که در عرصه‌ی دین‌پژوهی به رهبری اهدا شده است. اینکه نویسنده‌ای که در مقاله‌ اش به‌دنبال جلوگیری از قضاوت و تقسیم‌بندی ادیان و عرفان‌ها به راستین و دروغین است، حاضر می‌شود در همان مقاله و در سطحی نازل‌تر به تقسیم‌بندی اندیشه‌های مختلف در حوزه‌ی دین‌شناسی به معتبر و نامعتبر بپردازد و دیدگاه آزاد اندیشانه و واقع بینانه و حقیقت جو را از اعتبار خارج و نگاه تعصب‌آمیز و غیرعملی را بروز ‌دهد، از لطایف روزگار است.

این در شرایطی است که تخصص عرفان ثابتی برای نگارنده مجهول است. گاهی چنان‌که در صدر این مقاله آمد، رسانه‌های همسو با جریان بهائیت، او را جامعه‌شناس معرفی می‌کنند، گاهی او را دین‌پژوه می‌نامند، گاهی پژوهشگر در حوزه‌ی فلسفه می‌شود و گاهی نیز، در زمینه تاریخ ایران در دوره قاجار و پهلوی، مطالبی منتشر می‌کند. گاهی در مورد عکس سلفی و تأثیرات روان‌شناختی آن گفتگو می‌کند و زمانی با سروش دباغ بر سر مسأله‌ی یکسر کلامی خاتمیت مناظره می‌کند. شاید بهتر باشد، ثابتی یک زمینه را برای اظهارنظر و پژوهش انتخاب کند و از پراکنده‌گویی و خود را متخصص تمام امور دانستن، کمی فاصله بگیرد تا کمتر درگیر اشتباهاتی چنین فاحش شود. بی‌بی‌سی فارسی نیز بهتر است برای حفظ ژست تخصص‌گرایی و بی‌طرفی، در یک موضوع از مطالب ایشان استفاده کند و زمینه را برای نقد مطالب ایشان باز بگذارد.

در عین حال با توجه به  اینکه دین از جمله پدیده‌های حقیقی و واقعی جامعه انسانی است که همواره در زندگی انسان‌ها حضور پر رنگ یا کم رنگ داشته و از مؤلفه‌های اساسی زندگی انسان‌ها است، به نظر می‌رسد که نگاه آقای عرفان ثابتی نگرشی متعصبانه و شخصی باشد نه به عنوان یک پژوهشگر بی‌طرف جامعه شناسی.

  • توجه به لزوم تساهل در مواجهه با افکار گوناگون و نو و دوری از پذیرش قرائت‌های رسمی از دین از سوی یک بهائی مطیع بیت‌العدل نیز به ‌نوبه‌ی خود پدیده‌ی جالبی است. گمان می‌کنم که این اولین بار باشد که فردی از جامعه‌ی بهائی، به لزوم اعمال این تساهل می‌پردازد و باید این پدیده را به فال نیک گرفت. از جناب ایشان تقاضا می‌کنیم همین مسأله را به بیت‌العدل در حیفای اسرائیل نیز منتقل کنند تا از طرد دگراندیشان جلوگیری کنند و از بیت‌العدل بخواهند به ‌جای آنکه هر سخن مخالف را، گفتاری از سوی بهائی‌ستیزان و افراد معلوم‌الحال معرفی کند، با مطالعه‌ی آثار ایشان توسط بهائیان موافقت کنند و دائماً بهائیان را از مطالعه‌ی آثار ایشان نترسانند و آثار آنان را «اوراق ناریه» نپندارند. به‌عنوان یک جامعه‌شناس بهائی از آقای عرفان ثابتی می‌خواهم تا یک بار دیگر این بخش از جملات بیت‌العدل اعظم را که خطاب به یکی از بهائیان کانادا نوشته شده، با دقت مرور کنند تا ببینند، به ‌راستی آب در خوابگه چه کسی می‌افتد؟ فقها یا بیت‌العدل؟ بیت‌العدل در پیام ۱۸ فوریه ۲۰۱۸ یعنی فقط چهار روز پس از درج مقاله آقای ثابتی می‌نویسد: «در مواردی دیگر دوستان مایلند بدانند چگونه می‌توان تشخیص داد که یک سایت و یا رسانه‌ی اینترنتی متعلّق به مؤسّسات امری، افراد بهائی و یا خیر‌خواهان امر الهی است و یا به نفوسی تعلّق دارد که به علّت تعصّب، دشمنی با امر مبارک، و یا عدم آگاهی صحیح به پخش اطّلاعات غلط می‌پردازند و در مواردی نیز مزوّرانه بذر شک و شبهه در قلوب می‌افشانند. فعّالانی در اینترنت هستند که این نکته را نیز قابل ذکر می‌دانند که معاندین دیرینه‌ی امرالله در ایران که در نزد عامّه‌ی مردم بی‌اعتبار شده‌اند و سعی در خدشه‌دار کردن نام بهائی را دارند، می‌کوشند تا در رسانه‌های مجازی نظریّات خود را به ‌نحوی ریاکارانه از زبان بهائیان ارائه دهند تا سوءظنّ در بین احبّا و نفوسی که پیشرفت و ترویج تعالیم الهی را با علاقه دنبال می‌کنند و یا مشتاق آشنایی با حقایق دیانت بهائی هستند ایجاد کرده، به زعم باطل خود آنان را دلسرد نمایند.» آقای ثابتی خوب است توضیح دهند آیا منظور بیت‌العدل از ارائه‌ی نظرات دشمنان بهائیت در لباس دوست، مربوط به نوشته‌های ایشان است؟ اگر چنین است لطف کنند و دیگر به نمایندگی از جامعه‌ی بهائی قلم‌فرسایی نکنند و اگر چنین نیست، خوب است به ‌جای نصیحت کردن رهبران سیاسی و دینی، به نصیحت رهبران آیین خود بپردازند تا با کمی تساهل و مدارا، به‌جای کوبیدن هر صدای منتقد و پرسشگر، به پاسخ‌گویی اقدام کنند و به ‌جای انگ زدن به منتقدان بهائیت، پاسخی برای پرسش‌های منتقدان بیابند. به‌نظر می‌رسد برخلاف ادعای آقای ثابتی، پذیرش معنویت‌های نوین، به‌ جای آنکه آب را در خوابگه فقیهان بیندازد، در خوابگه بیت‌العدل و تشکیلات بهائی انداخته است.
  • ذکر این نکته در نقد سخنان آقای ثابتی مهم است که تشکیلات بهائی، هرگز برخورد سوبژکتیو با آموزه‌ها و رهبران خود را نمی‌پذیرد و سخت‌ترین مجازات‌ها را نسبت به پیروان خود در این زمینه دارد. به ‌عنوان نمونه اگر یک بهائی بخواهد تنها در سوپرمارکت معنویت مورد اشاره‌ی آقای ثابتی تعالیم بهاءالله را برای خود انتخاب کند و از دستورات عبدالبهاء، شوقی و بیت‌العدل و به‌طور کلی تشکیلات بهائی سرپیچی کند، انزوا و طرد روحانی و محرومیت از کلیه‌ی حقوق انسانی نصیب او خواهد شد. اگر باور ندارید، به سرگذشت نزدیکان و پیروان محمدعلی افندی برادر ناتنی عباس‌افندی مراجعه کنید تا ببینید تشکیلات بهائی چگونه آنان را منزوی کرده و چه مظالمی در حق آنان روا داشته است. کتاب تاریخ پنهان بهائیت اثر اریک استتسون را مطالعه کنند و ببینند، نوادگان بهاءالله، چگونه بر اثر حق انتخاب جریمه شده‌اند و چگونه جامعه‌ی بهائی، وجود آنان را کتمان کرده است. به مقالات درج‌شده در فصلنامه‌ی بهائی‌شناسی از دیگراندیشان غربی که از جامعه‌ی بهائی جدا شده‌اند مراجعه کنند و نحوه‌ی برخورد با فرانچسکو فیجیکیا را ارزیابی کنند.

به‌نظر می‌رسد برخلاف دیدگاه و تجویز آقای عرفان ثابتی برای ایرانیان مسلمان، تشکیلات بهائی به این سادگی‌ها به پیروان خود اجازه نمی‌دهد که به چند آیینی معتقد شوند و برای خود، چهل‌تکه‌ای از باورها را بسازند و بر تمایل‌های خود در پذیرش معنویت‌های نوین تکیه کنند. تشکیلات بهائی اجازه نمی‌دهد بهائیان از قرائت رسمی بیت‌العدل از دیانت بهائی فاصله بگیرند و تفسیر خود را از احکام، متون و عقاید بهائی داشته باشند. دیانت بهائی امروز، به منزله تلویزیونی است که تنها از یک کانال آن برنامه پخش می‌شود و آن کانال، بیت‌العدل است. بهائیان امروز، حق اعتراض و انتقاد از بیت‌العدل را ندارند و موظفند، تعالیم و دستورهای آن را بی‌چون‌وچرا بپذیرند و به آن‌ها عمل کنند و حتی مطیع دستورات و دستورالعمل‌های محافل ملی روحانی باشند؛ حتی اگر به قیمت محرومیت آنان از حقوق اجتماعی‌شان باشد. یاد آوری این نکته ضروری است که اعتراض به تصمیم‌گیری‌ها و رویکردهای بیت العدل نیز برای افراد جامعه‌ی بهائی مجاز نیست و تشکیلات بهائی به جز اطاعت محض، رفتار دیگری در برابر بیت‌العدل را تحمل نمی‌کند.

متأسفانه دیانت بهائی و رهبران این آئین و اکنون بیت‌العدل، آزاد اندیشی، حق جویی، تحری حقیقت و انتخاب آزادانه را -که حق فطری، طبیعی و الهی انسانها است- از جوانان و جامعه روشنفکر بهائی و عامه بهائیان سلب نموده و مانند یک تشکیلات تمامیت‌خواه و توتالیتر، انتخاب آزادانه را بر آنان حرام کرده است. این خود مظلومیتی مضاعف برای جامعه بهائیان است. ظلمی که از سوی تشکیلات بهائی و رهبران این آیین، بر پیروان آن وارد شده است. ظلمی تاریخی که در بستر زمان، مجازات‌های سنگینی برای تخطی کنندگان از این تمامیت‌خواهی به همراه داشته است. مجازات‌هایی چون قتل و طرد و…

خوانندگان بهائی شناسی را جهت مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه به مطالعه‌ی مقاله «بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی» در همین شماره که با انتشار دیدگاه‌های خانم باکت پرداخته است، ارجاع می‌دهیم تا با ساز و کار ایجاد شده جهت مهندسی انتخابات بیت‌العدل و سلب حق انتخاب از اعضای جامعه‌ی بهائی بیشتر آشنا شوند. همچنین مقاله‌ی «تحلیل روایت‌های کشتار بهائیان از ازلیان در ابتدای دعوت بهاءالله» در همین شماره به زوایای دیگری از همین موضوع پرداخته است.

تشکیلات بهائی امروز اجازه نمی‌دهد فردی از افراد این جامعه، با پذیرش پلورالیزم دینی، از عقاید و احکام بهائی، تنها آنچه را می‌پسندد انجام دهد و مثلاً به تشکیلات بهائی یا مسأله‌ تبلیغ آیین خود بی‌تفاوت باشد. بهتر است آقای ثابتی به‌جای دلسوزی برای جامعه‌ی مسلمان ایرانی، این گوهر ارزشمند را برای بیت‌العدل هدیه برند و اعضای آن سازمان را به پذیرش تساهل و تسامح در قبال منتقدان بهائیت و جوانان بهائی علاقه‌مند به باوری غیر از بهائیت ترغیب کنند که: چراغی که به منزل رواست، به مسجد حرام است…

 

 

 

 

نگاهی به آزادی رهبران تشکیلات بهائی از زندان

از اواخر تابستان ۹۶ و با اتمام تدریجی دوره‌ی محکومیت رهبران تشکیلات بهائی در ایران، با فواصل زمانی نسبتاً کوتاه، این افراد آزاد شدند و به جامعه بازگشتند. هفت رهبر تشکیلات بهائیان در ایران که از سال ۸۶ و به ‌دنبال محکومیت در دادگاه به اتهام فهرستی از اقدامات امنیتی نظیر راه‌اندازی تشکیلات غیرقانونی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، جمع‌آوری اسناد طبقه‌بندی شده و ارائه‌ی آن به بیگانگان و… در زندان بودند، سرانجام با اتمام دوران محکومیت خویش از زندان آزاد شدند. مدت اولیه‌ی محکومیت این رهبران بیست سال حبس بود که نهایتاً به ده سال کاهش یافت.

بهائی‌شناسی نمی‌تواند از حبس و مجازات هیچ‌یک از هم‌وطنان ایرانی خود ابراز شادمانی کند و بابت مجازات شدن رهبران جامعه‌ی بهائی متأسف و بابت اتمام دوران محکومیت و آزاد شدن ایشان خرسند است. چرا که آزادی موهبتی الهی است و ما امیدواریم این قبیل اتفاقات ناگوار، برای هیچ‌یک از هم‌وطنانمان پیش نیاید. به بهانه‌ی آزادی رهبران جامعه‌ی بهائی از زندان، نکاتی به خوانندگان عزیز تقدیم می‌شود:

  • انتساب جرائمی مانند تبلیغ علیه نظام یا اقدام علیه امنیت ملی، انتسابی عام است و وسعت دایره‌ی آن، از دید برخی تحلیلگران، مشخص نیست. جرم‌انگاری تبلیغ بهائیت و سایر فرقه‌ها و ادیانی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نشده‌اند و ایجاد سازمان و تشکیلات برای اداره‌ی آن، می‌تواند تا حدود زیادی تکلیف بهائیان ایران را با نظام اسلامی مشخص‌تر کند. قانونی که در بسیاری از کشورهای اسلامی وجود دارد و از لحاظ حقوق بشر نیز قابل دفاع است. در بسیاری از کشورهای جهان، تبلیغ تهاجمی و تبشیری به باورهای دیگران و تلاش برای تغییر عقیده‌ی سایرین، جرم تلقی می‌شود. همچنین اداره‌ی یک جامعه‌ی کوچکتر در درون جامعه‌ی مادر، با قوانین و مقرراتی که برخلاف مقررات جامعه‌ی مادر است، خود جرم دیگری است. به ‌نظر می‌رسد علی‌رغم تعیین تکلیف قانون اساسی برای اقلیت‌های دینی رسمی، صریح نبودن مجازات در امور فوق، در قانون مجازات اسلامی، باعث شده است اقدامات تشکیلات بهائی تنها در ذیل عناوینی چون تبلیغ علیه نظام یا اقدام علیه امنیت ملی بیان شود. بهائیان نیز بعضاً ابراز می‌کنند که چرایی این رأی برایشان به‌درستی مشخص نگردیده است و نمی‌دانند که کدام‌یک از اقدامات انجام شده‌ی آنان جرم تلقی می‌گردد و درصورت انجام آن، چه مجازاتی در انتظار آن‌هاست. هرچند که تبلیغ تهاجمی در جامعه‌ی اسلامی و تلاش برای تغییر آیین افراد و همچنین ایجاد حکومتی در دل حکومت ایران و وابستگی به خارج از کشور، از دیدگاه عمومی عملی خلاف تلقی می‌گردد، ولی شایسته است که مجلس شورای اسلامی یا شورای عالی امنیت ملی در هریک از زمینه‌های یادشده قوانینی روشن و شفاف، تهیه و جرم‌انگاری نماید تا هیچ ابهامی برای افراد باقی نماند. با انجام چنین اقدامی، اجرای تلخ مجازات حبس یا سایر محرومیت‌های اجتماعی، نمی‌تواند به دستاویزی برای مظلوم‌نمایی و ایجاد ترحم در دیگران گردد.
  • در طول تمام سال‌های حبس رهبران بهائی موسوم به «یاران ایران»، تبلیغات متعددی علیه نظام جمهوری اسلامی در سطح بین‌المللی شکل گرفت. این تبلیغات صرفاً بر این مسأله تمرکز داشت که «یاران ایران»، فقط به جرم بهائی بودن زندانی شده‌اند و مرتباً ادعا می‌شد که هیچ‌یک از عناوین مجرمانه‌ای که بابت آن‌ها به حبس محکوم شده‌اند، در دادگاه ثابت نشده است. این درحالی است که هزاران بهائی در کشور ایران، خارج از زندان زندگی می‌کنند و درصورتی که به کار درون دینی خود مشغول باشند و با حرکات ساختارشکنانه‌ی خود، ناامنی فکری برای جامعه ایجاد ننمایند، از طرف جامعه اسلامی و دولت مورد اعتراض واقع نمی‌شوند. چه نیکو بود که قوه‌ی قضائیه، مستندات غیرقانونی بودن اقدامات «یاران ایران» را منتشر می‌کرد تا عموم افراد جامعه، از علت محکومیت و مجازات این افراد مطلع می‌شدند. انجام چنین اقدامات روشنگرانه‌ای در پرونده‌های قضایی مهم، می‌تواند تا حدود زیادی در اعتمادسازی جامعه نسبت به میزان عادلانه بودن حکم دادگاه‌ها مؤثر واقع شود.
  • هرچند که دستگیری «یاران ایران» برای جامعه‌ی بهائی بسیار ناخوشایند و ناراحت‌کننده بود، ولی بیت‌العدل به‌عنوان رهبری جامعه‌ی بهائی از آن به‌عنوان یک فرصت طلایی بهره‌های فراوانی برد؛ چرا که توانست به‌جای ورود به میدان اندیشه و دفاع منطقی از بهائیت و پاسخ‌گویی به انتقادات پیروان، میدان بازی را به بیان مظلومیت بهائیان منتقل نماید. با آزادی رهبران بهائی این حربه از دست بیت‌العدل گرفته شد. با این‌حال پیش‌بینی این مسأله دشوار نخواهد بود که بیت‌العدل با اصرار به روش‌های پیشین، از بهائیان ایران بخواهد به اقداماتی دست بزنند که نتیجه‌ی ناگوار آن، محکومیت دوباره و حبس تعداد دیگری از بهائیان باشد. محکومیتی که بتواند جهت‌گیری تبلیغی پیشین را حفظ کند و از ورود بهائیان در سراسر دنیا به مباحث فکری و عقیدتی و انتقادی در مورد بهائیت جلوگیری نماید.

به هم‌وطنان بهائی خود توصیه می‌کنیم که یک بار در این مسأله اندیشه کنند که رفتار تهاجمی سال‌های ابتدایی دهه‌ی ۸۰ برای گسترش تعداد بهائیان در ایران چه سودی برای آنان داشته و چه مشکلاتی برایشان ایجاد کرده است؟ آیا آن تبلیغات سازماندهی‌شده و گسترده، به دستور بیت‌العدل نبود و آیا مشاوران قاره‌ای تلاش نکردند تا تبلیغات همه‌جانبه‌ای را به نفع بهائیت در ایران سازماندهی کنند؟ آیا واقعاً «یاران ایران»، با اقدامات مشاوران قاره‌ای همسو بودند؟ اگر همسو بوده‌اند که ادعای دادگاه در مورد هدایت تشکیلات بهائی از خارج از کشور و از محلی در قلب اسرائیل صحیح به‌نظر می‌رسد و اگر «یاران ایران»، با اقدامات مشاوران قاره‌ای و اعضای ایرانی بیت‌العدل همسو نبوده‌اند و تبلیغ تهاجمی را در سال‌های ابتدایی دهه‌ی ۸۰، به مصلحت بهائیان ایران نمی‌دانستند –که شواهد حاکی از همین مسأله است- لازم است سؤال شود که چرا بیت‌العدل، «یاران ایران» را قربانی اهداف خود کرد و با زندانی شدن آنان، به چه مطلوبی دست یافت؟ و آیا با زندانی شدن مجدد تعدادی از بهائیان، مشکلات آنان در جامعه افزون‌تر نخواهد شد؟ آیا بیت‌العدل که فارغ از مسائل داخلی بهائیان ایران، بر سریر تصمیم‌گیری نشسته است، حاضر است منافع بهائیان ایران را بر منافع شخصی و جناحی اعضای خود مقدم بدارد و اقدامات پیشین خود را رها کند و بهائیان ایران را به‌حال خود بگذارد تا با تصمیم‌های صحیح در عدم ایجاد تشکیلات و عدم تبلیغ، بتوانند به برخی از حقوق ازدست‌رفته‌ی خود، مجدداً دسترسی پیدا کنند؟ این‌ها سؤالاتی است که گذر زمان، جواب هریک را مشخص‌تر خواهد کرد.

بهائى‌شناسي تنها راه تقريب انديشه‌ها در جوامع متكثر را بحث‌هاي انديشگى و گفتگومحور مى‌داند و بيش از دوازده سال است كه اين روش را از طريق سامانه و سايت بهائى‌پژوهى با ايجاد ده‌ها تالار مناظره و گفتگو تجربه و نتايج خوبی را به‌دست آورده است. بسياري از بهائيان و علاقه‌مندان در اين تالارهاي گفتگو شركت كرده و مطالب خود را آزادانه و دوطرفه مطرح نموده‌اند و تضارب آراء و بیان مطالب، باعث رفع بسیاری از سوءتفاهم‌ها شده است. اگرچه ازسوي تشكيلات بهائى بعد از گذشت سه سال از آغاز فعالیت این سامانه، مراجعه به آن براي بهائيان تحريم شده ولى هرگز نمي‌توان جوانان را در حصارها نگه داشت و آن‌ها را با منع تشكيلاتى از ورود به امثال اين سايت‌ها بازداشت. ما از همين طريق به مديران آزادشده پيشنهاد مى‌كنيم نشست‌هايي را با اين سامانه ترتيب دهند و با گفتگو، مطالب خود را مطرح و به سؤالات جامعه‌ی ايرانى در مورد آيين و تشکیلات خود پاسخ دهند. مثلاً توضيح دهند چرا از سویى اطاعت از حكومت را – كه تبليغ را ممنوع شمرده- فرض مى‌دانند و ازسویى ديگر، به دستور بيت‌العدل، موظف به تبليغ شده‌اند. نهايتاً دستور چه كسي را مقدم مى‌دارند؟ آيا به‌عنوان شهروند ايرانى براي دفاع از كشور حاضرند به ميدان نبرد بروند؛ درحالي‌كه مدعى هستند اسلحه گرفتن و جنگ در آيين آن‌ها تحريم شده است؟ آيا دستورات تشكيلاتى بيت‌العدل مقدم است يا دستورات اولياي امور و امثال اين سؤالات….

۴- بهائى‌شناسي در همين چند شماره نشان داده که نه اهل خشونت است و نه با شيوه‌هاي برخورد غيرانديشگى موافق است. ما خيلي دوستانه در غرفه‌ی خود در نمايشگاه‌های کتاب و مطبوعات، ميزبان هم‌وطنان بهائى بوديم و آن‌ها اذعان كردند، اين پژوهشگران اهل گفتگو و اندیشه هستند. آيا بهتر نیست به‌جای ایران‌هراسی و اسلام‌ستیزی در جامعه‌ی جهانی و تکیه بر مظلومیت، به سؤالات اساسی پاسخ داد؟ آیا اين روش بهائى‌شناسي عالمانه‌تر نیست؟

 

 

 

 

 

 

نگاهی به انتشار کتابی جدید در حوزه‌ی بهائی‌پژوهی

کتاب «بهائیان نظامی در حکومت پهلوی» اثر شاداب عسگری به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در پاییز ۱۳۹۶ منتشر شده است. این کتاب که در ۷۴۰ صفحه و در قطع وزیری به زیور طبع آراسته شده، حاوی پژوهشی ارجمند در تاریخ ایران در عصر پهلوی و نقش بهائیان در این دوران در ارتش شاهنشاهی است. پژوهشگر این اثر در مقدمه‌ی کتاب خود با یادآوری یک خاطره، انگیزه‌ی تألیف خود از این کتاب را توضیح می‌دهد. او که افسر بازنشسته‌ی ارتش است، به ‌یاد می‌آورد که در دوران ۸ ساله‌ی جنگ تحمیلی، سربازان وظیفه‌ی بهائی، از دست گرفتن سلاح طفره می‌رفتند و آن را مغایر با تعالیم دیانت بهائی می‌دانستند. از همان زمان این سؤال در ذهن آقای عسگری شکل گرفته بود که بااین‌وجود، چگونه ممکن است تعداد قابل‌توجهی از افسران و فرماندهان بانفوذ ارتش در دوران پهلوی از بهائیان باشند؟ جماعتی که جهاد را حرام می‌دانند و در مقابل تجاوزگر، حاضر نیستند از سرزمین خود دفاع کنند، چگونه مدارج ترقی را تا بالاترین رده‌های نظامی طی کرده‌اند؟ اما این دغدغه تنها انگیزه‌ی مؤلف از ادامه‌ی پژوهش نبوده است.

۳۶۰ صفحه نخست این کتاب مربوط به نوشته‌های نویسنده است و باقی کتاب، به اسناد جمع‌آوری شده، تصاویر، کتابنامه و نمایه‌ی نام‌ها و مکان‌ها اختصاص یافته است. نویسنده در مقدمه‌ی کتاب اشاره کرده است که اسناد استفاده شده، تماماً متعلق به بهائیان، ساواک و ضداطلاعات ارتش شاهنشاهی است. البته به‌نظر می‌رسد که نویسنده از ارائه‌ی بسیاری از اسناد نیز به جهت تکرار مطالب، چشم‌پوشی کرده است.

فصل نخستین این کتاب به معرفی بهائیت و تشکیلات بین‌المللی و منطقه‌ای آن اختصاص دارد. در این بخش ضمن بیان تاریخچه‌ای از پیدایش بهائیت، به‌اختصار به موضوعاتی نظیر عدم مشروعیت بیت‌العدل بدون حضور ولی امرالله نیز پرداخته شده است. از دیگر بخش‌های خواندنی فصل نخست، گردآوری اطلاعات نگارنده درباره‌ی اعتقاد بهائیان به جهان‌وطنی به‌جای میهن‌دوستی است. به باور نویسنده، این اعتقاد که دلایل آن از کتاب‌های رهبران بهائیت در اختیار خواننده قرار گرفته است، موجب شده تا افرادی نظیر حسن موقر بالیوزی به استخدام بی‌بی‌سی فارسی درآیند و در کمک به متفقین و ارتش انگلستان برای ورود به ایران در شهریور ۱۳۲۰ زمینه‌سازی کنند و اشغال ایران را در آن اوان، توجیه نمایند و سعی کنند که این مسأله را به مردم ایران بقبولانند. نمود بیشتر این اقدام بی‌بی‌سی فارسی در شب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نویسنده را به این فرضیه رسانده است که بهائیانی مانند بالیوزی به‌عنوان یک بهائی، هیچ علاقه‌ای به کشور خود ندارند و حاضرند به نفع منافع بیگانگان، هر اقدامی انجام دهند و این مسأله، در ادامه‌ی همان ترک علاقه به میهن است که در آثار بهاءالله به چشم می‌خورد. نمونه‌ی دیگری که در بخش پایانی این اثر به آن پرداخته شده، روابط سرهنگ ریاض قدیمی، از اعضای محفل ملی ایران با سفارت آمریکا پس از انقلاب اسلامی است که بر پایه‌ی اسناد به‌دست آمده از سفارت آمریکا، مورد بررسی قرار گرفته است.

فصل دوم این کتاب به جایگاه و نفوذ ارتش در دوره‌ی پهلوی پرداخته است. به اعتقاد نویسنده، ویژگی‌های خاص حاکم بر نظام سیاسی حکومت محمدرضا پهلوی، که واجد نهادها و مناسبات قانونی بود، شامل بی‌اعتمادی و عدم ضابطه می‌گردید و بسیاری از افراد جامعه و به‌خصوص بهائیان را به این نتیجه قطعی رسانده بود که آسان‌ترین راه برای محافظت از خود و کسب ایمنی، در تقویت سرمایه وجودی و به‌کارگیری استعدادها و توانایی‌های فکری و یدی نیست، بلکه در نزدیک شدن به مراکز قدرت، از طریق واسطه‌تراشی، رشوه دادن، تملق، تظاهر و اطاعت است. ناگفته پیداست که ارتش شاهنشاهی، به‌عنوان مهم‌ترین این مراکز قدرت محسوب می‌شد.

با اسنادی که نویسنده در این کتاب گردآوری کرده است، مشخص می‌شود که بودجه‌های نظامی، جاری و حتی اقتصادی ارتش، به نسبت بودجه‌ی عمومی کشور رقمی بسیار بالا و حدود ۴۰درصد کل بودجه بوده است و بسیاری از پروژه‌های صنعتی و عمرانی در دوره‌ی پهلوی، توسط اداره‌های مختلف ارتش انجام می‌شده و بودجه‌ای رؤیایی در اختیار این نهاد بوده است. شاه در این دوره قصد داشته که یک میلیون نفر را به استخدام ارتش درآورد و ارتش ایران را به قوی‌ترین ارتش منطقه تبدیل نماید. این در شرایطی است که جمعیت ایران پیش از انقلاب اسلامی، حدود ۳۵ میلیون نفر بوده است. شاه در این دوره مکرراً از نظامیان در مناصب سیاسی استفاده کرده است و حضور در مراتب عالی ارتش، می‌توانسته پله‌ای برای تصاحب مناصب دیگری در مدیریت کشور نیز باشد. بدیهی است که در چنین فضایی و در فقدان نظارت‌های کافی و نبود مجلسی قدرتمند، فسادهای مالی بسیاری در میان امرای ارتش رواج یابد که بهائیان نظامی نیز از چنین مسائلی دور نبوده‌اند.

فصل سوم این کتاب به معرفی نظامیان شاخص بهائی در دوره‌ی پهلوی و مسؤولیت‌های آنان اختصاص یافته است. یکی از موارد جالب مورد بررسی قرار گرفته در این کتاب آن است که بهائیان در فرم‌های استخدامی ارتش خود را مسلمان معرفی می‌کردند، حال آن که در محافل محلی و ملّی مسؤولیت داشتند و حتی به تبلیغ بهائیت نیز می‌پرداختند. این مسأله البته با تعالیم بهائی در مورد کتمان عقیده و حرام بودن تقیه در تعارض بوده است. این مشکل البته از سال ۱۳۴۵ و با حذف ستون دین از فرم‌های استخدامی ارتش رفع می‌شود. در بخش‌های دیگری از فصل سوم این کتاب، با نام بردن از افرادی مانند ارتشبد فریدون جم، ارتشبد جعفر شفقت، سپهبد عبدالکریم ایادی، سپهبد حسین رستگار مقدم، سپهبد علی‌محمد خادمی، سپهبد ابوالحسن سعادتمند، سپهبد پرویز خسروانی، سپهبد احمد شیرین‌سخن، سرلشگر عنایت‌الله ذوقی و سرتیپ منوچهر تأییدی و تعداد قابل توجهی از تیمساران و افسران ارتش پهلوی، اشاره می‌کند که در دوره‌ی پهلوی، استخدام بهائیان در ارتش تسهیل شد و با کمک افراد نامبرده، بسیاری از بهائیان به مناصب مهم و کلیدی ارتش منصوب شدند. در جدولی که از صفحه ۴۹۷ تا ۵۲۵ این کتاب درج شده است، نام بسیاری از امرا و افسران بهائی ارتش به میان آمده است. از آن جمله نام و مشخصات ۵۳ تیمسار، ۱۲۳ سرهنگ تمام، ۱۲ سرهنگ دوم، ۵۱ سرگرد، ۶۸ سروان و ۲۵۰ افسر در این سیاهه به چشم می‌خورد. از ویژگی‌های این جدول آن است که چرایی انتساب این افراد به بهائیت ذکر شده و بعضاً شماره‌ی تسجیل آنان نیز ثبت شده است. در توضیح باید گفت که تسجیل، اصطلاحی در بهائیت است که هر فرد تصدیق‌کننده بهائیت، باید در تشکیلات حضور یابد و ثبت نام کند و شماره‌ای به‌عنوان شماره تسجیل دریافت کند تا در تشکیلات، به عنوان یک بهائی شناخته شود و حق رأی داشته باشد. نویسنده درباره‌ی این فهرست توضیح داده که از نام بردن بسیاری از افراد منتسب به بهائیت به دلیل عدم احراز بهائی بودن آنان در این فهرست خودداری کرده و نام نبردن از ایشان، به معنی بهائی نبودن آنان نیست. بلکه بدان معنی است که او نتوانسته است، نسبت به این موضوع یقین حاصل کند.

این امرا و افسران با تحقیقی که نویسنده انجام داده است، در تمام رسته‌های ارتش مانند حوزه‌های رزمی نظیر پیاده، توپخانه، زرهی، مهندسی و خلبانی، حضور داشته‌اند و حضور آنان منحصر به رسته‌های غیر رزمی مانند مخابرات نبوده است. این درحالی است که از نظر بهاءالله، جنگ و جهاد امری کاملاً مذموم بوده و در بهائیت حرام اعلام شده است. مدارک کامل این بحث، در صفحات ۲۶۵ تا ۲۷۱ این کتاب درج گردیده و چرایی آن از سوی نویسنده تحلیل شده است.

علی‌رغم پژوهش بسیار غنی انجام‌شده در این کتاب، مانند هر کتاب دیگر، این کتاب نیز از برخی نقاط ضعف خالی نیست. از نقاط ضعف این کتاب می‌توان به وجود برخی اشتباهات در ضبط نام کتاب‌ها و افراد به‌ویژه در ارجاع‌دهی‌ها و در بخش انتهایی کتاب و در فهرست منابع اشاره کرد. در همین بخش به‌جای نام برخی نویسندگان مقالات، نام صاحب‌امتیاز دائرةالمعارف آمده است. همچنین در انجام چنین تحقیق سنگین و پر منبعی، استفاده از برخی منابع کم‌اهمیت مانند سایت ویکی‌پدیا و درعین‌حال عدم مراجعه به برخی آثار تحقیقی معاصر درباره‌ی بهائیت را می‌توان از دیگر نقاط ضعف این پژوهش ارزیابی کرد. از دیگر موارد قابل طرح در این موضع، اشاره‌ی نویسنده به طی مدارج ترقی در دربار شاه و ارتش او، با خاکساری، پابوسی و دست‌بوسی شخص شاه و ولیعهد است. آقای عسگری معتقد است که امرا و افسران بهائی نیز بایستی برای ترقی خود به چنین رفتارهایی تن می‌دادند که این رفتارها مخالف دستور صریح بهاءالله در کتاب اقدس است. با این‌وجود، نویسنده، سند قابل ‌ملاحظه و صریحی در اثبات این نظریه که بهائیان نظامی نیز مرتکب چنین رفتاری شده باشند، ارائه نمی‌کند و نظریه‌ی او در سطح یک فرضیه باقی می‌ماند.

بهائی شناسی ضمن تشکر از نویسنده و ناشر محترم، دوام توفیق این عزیزان را از حضرت حق مسئلت می‌نماید.

 

 

 

تأملی در چرایی بایکوت مرتضی اسماعیل‌پور توسط بیت‌العدل

مرتضی اسماعیل‌پور که با تأسیس خبرگزاری بهائی‌نیوز مدتی نزدیک به دو سال، مهم‌ترین خبرنگار بهائی فارسی زبان به‌شمار می‌رفت، پس از برخی فعل و انفعالات در بهار و تابستان ۹۶، به یکباره در پاییز همان سال از سوی بیت‌العدل بایکوت شد و بیت‌العدل از بهائیان سراسر جهان خواست تا ارتباطات سیستماتیک و تشکیلاتی خود با او را قطع کنند.

چرایی این قطع ارتباط و اعلام عدم اطمینان به اسماعیل‌پور می‌تواند چراغ راهی برای سایر بهائیانی باشد که قصد دارند، پا جای پای او بگذارند و به تشکیلات بهائی خدمت کنند. در ادامه برخی نکات در مورد مرتضی اسماعیل‌پور، روند فعالیت‌های او و دلایل کنار گذاشته شدنش ازسوی تشکیلات از منظر خوانندگان بهائی‌شناسی می‌گذرد.

  • اسماعیل‌پور در گفتگوی خود با صدای آمریکا، نه ماه پس از شروع فعالیت و در دسامبر ۲۰۱۵ اعلام کرد که «خبرگزاری بهائی‌نیوز به این دلیل تشکیل شد که پوشش اخبار نقض آشکار حقوق بشر شهروندان بهائی باشد. افرادی که این خبرگزاری را تشکیل دادند، عمدتاً فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار بودند. افرادی مانند لاله خانه‌باز، محمدرضا ذوالفقاری، کتایون تقی‌زاده و افراد دیگری که به دلایل امنیتی نمی‌توانیم نامشان را ببریم». او سپس در مورد محل تأمین هزینه‌های این خبرگزاری، ضمن اذعان به پرهزینه بودن ساخت فیلم‌ها و کلیپ‌های پخش‌شده، گفت که تمامی این هزینه‌ها توسط مؤسسان این خبرگزاری و از محل سایر درآمدهای ایشان تأمین می‌شود و بهائی‌نیوز، هیچ مبلغی را از هیچ سازمان، نهاد، دولت و یا بنگاهی دراختیار نگرفته است. کانال بهائی‌نیوز در شبکه‌ی پیام‌رسان تلگرام نیز از اکتبر ۲۰۱۵ کار خود را آغاز کرد.
  • مرتضی اسماعیل‌پور در مدت فعالیت خود که بیش از دو سال به طول انجامید، از نظر فکری و کلامی، بیشترین تأثیر را از خانواده‌ی اشراقی پذیرفت و در این زمینه، کاملاً وامدار آنان بود. ایرج و آرمین اشراقی، پای ثابت بسیاری از مصاحبه‌های او بودند و در زمینه‌های مختلف فلسفی، احکام بهائی، مباحث کلامی و وجه تمایزات میان دیانت بهائی و اسلام، بارها به گفتگو نشستند. موضوعاتی که به‌روشنی از رسالت اعلام‌شده‌ی بهائی‌نیوز فاصله داشت و جایگاه آن را از یک جایگاه مستقل حقوق‌بشری، به یک بنگاه تبلیغاتی برای دیانت بهائی فرو می‌کاست. اسماعیل‌پور در همین مدت مصاحبه‌های متعددی با شخصیت‌های مهم و رسمی جامعه‌ی بهائی انجام داد که نشانگر حمایت کامل جامعه‌ی بهائی از فعالیت‌های او بود. افرادی نظیر دایان علائی نماینده‌ی جامعه بین‌المللی بهائی در سازمان ملل و ژنو در مارس ۲۰۱۶، سیمین فهندژ سخنگوی جامعه‌ی جهانی بهائی در ژنو در آوریل ۲۰۱۶ و فرهاد ثابتان سخنگوی جامعه جهانی بهائی در آگوست همان سال، نمونه‌هایی از این مصاحبه‌ها هستند. این مصاحبه‌ها تا آخرین روزهای حضور رسانه‌ای بهائی نیوز ادامه یافت و مهوش ثابت نیز پس از آزادی از زندان و تنها چند روز پیش از اعلام تعطیلی بهائی‌نیوز، با این رسانه به‌صورت مستقل مصاحبه کرد. هرچند که تعداد اعضای کانال تلگرامی اسماعیل‌پور هیچ‌گاه از ده‌هزارنفر فراتر نرفت، اما برخی ویدئوهای بهائی نیوز در فیسبوک، بارها ارقام پنج‌رقمی بازدیدکنندگان را ثبت کرد. بازدیدی که نشان می‌داد، کار اسماعیل‌پور موردتوجه بهائیان فارسی زبان قرار گرفته است.
  • مصاحبه‌های متعدد شخصیت‌های رسمی بهائی با اسماعیل‌پور، بهائیان ایران را مطمئن ساخت که او و مجموعه‌ی تحت مدیریتش، موردتأیید تشکیلات جهانی بهائی هستند. لذا با اعتماد به او، هرگونه خبر مربوط به بهائیان ایران را در اختیار او می‌گذاشتند و انتشار اخبار اختصاصی بهائی‌نیوز در طول این مدت به‌گونه‌ای بود که می‌شد حدس زد نوعی رابطه‌ی تشکیلاتی میان او و بهائیان ایران برقرار شده است. این البته مطلوب تمام بهائی‌های ساکن ایران نبود. زمزمه‌هایی در همین مدت به گوش می‌رسید که فعالیت‌های اسماعیل پور مورد رضایت تمام بهائیان ایران نیست و بسیاری از آنان تمایل ندارند اخبار مربوط به مشکلات آنان با دولت، رسانه‌ای شود، چرا که این موضوع می‌توانست بر ایجاد شکاف بیشتر میان بهائیان ایران و حاکمیت بینجامد. این در شرایطی بود که اسماعیل‌پور در همین مدت، خود را قربانی ترور مأموران امنیتی جمهوری اسلامی معرفی می‌کرد. ادعایی که هیچ‌گاه موفق به اثبات آن نگردید و البته او را در ردیف اپوزیسیون خارج از کشور قرار می‌داد. برخی ناظران اما، این ادعا را یک نمایش تبلیغاتی برای جلب اعتماد بیشتر بهائیان ایران به او می‌دانستند. درعین‌حال، اسماعیل پور هیچ‌گاه اعلام نکرد که آیا اخبار مربوط به بهائیان ایران را با رضایت آنان منتشر می‌کند یا انتشار این اخبار، بدون دریافت مجوز از ایشان است. این‌ها همه فارغ از اعتراض‌های حاشیه‌ای برخی بهائیان فارسی‌زبان به او و ریخت‌وپاش‌هایش بود. مانند اعتراض به نحوه‌ی پوشش لباس‌های او در برنامه‌های متنوع که نشان می‌داد اسماعیل‌پور، در شرایط مالی نسبتاً خوبی دست به تولید برنامه‌های خود می‌زند.
  • فعالیت‌های اسماعیل‌پور درحالی بود که بسیاری از بهائیان ایران از استفاده‌ی ابزاری گروه‌های اپوزیسیون از ایشان به‌عنوان نقض حقوق‌بشر نگران بوده‌اند و بارها این مسأله را در گفتگوی خود با کارشناسان بهائی‌شناسی مطرح کرده‌اند. بهائیان ایران هرچند برای رفع مشکلات خود بسیار تلاش می‌کنند، اما قرار گرفتن آنان در ردیف گروه‌های اپوزیسیون، فقط فشار را بر آن‌دسته از بهائیان که می‌خواهند همچنان در ایران زندگی کنند، افزایش می‌دهد. لذا این احساس در بین برخی باورمندان به دیانت بهائی در ایران پیش آمد که از این نمد، کلاهی برای ایشان نخواهد بود و اخبار مربوط به مشکلات بهائیان ایران، فقط نردبانی برای ترقی مرتضی اسماعیل‌پور است. این‌ها همه در شرایطی بود که اسماعیل‌پور، پا را از مأموریت اعلام‌شده‌ی خویش فراتر گذارده بود و در مورد مسائل مختلف سیاسی اظهارنظر می‌کرد. در مورد حوادث تروریستی افغانستان و برای محکومیت داعش در کابل پیغام می‌داد و در برابر حملات داعش به مجلس شورای اسلامی سکوت مرگباری در پیش گرفت. این مسأله‌ای بود که در شماره‌ی گذشته‌ی بهائی‌شناسی نیز مورد توجه قرار گرفته بود و تشکیلات جهانی بهائی و بیت‌العدل را در برابر این پرسش مهم قرار داده بود که بالأخره بهائی‌ها تا کی و کجا در امور سیاسی دخالت نمی‌کنند و معنای مباحث سیاسی مطرح‌شده توسط بهائی نیوز چیست؟ آیا این عدم مداخله در سیاست، خود سیاستی برای فرار از اظهارنظر در مسائل اجتماعی است و یا آنکه ابزاری برای تبلیغ تشکیلات بهائی محسوب می‌شود؟ چگونه است که کشته شدن برادران مسلمان در افغانستان توسط داعش محکوم می‌شود، اما در قبال حوادث خونین تهران سکوت می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش‌ها، مطالبی در شماره‌ی گذشته‌ی بهائی‌شناسی از منظر خوانندگان عزیز گذشت که تکرار آن موجب ملال ایشان خواهد بود.
  • درباره‌ی چرایی ورود اسماعیل‌پور به مسائل سیاسی و حضور در قامت اپوزیسیون باید به این مسأله توجه داشت که این گروه‌ها و رسانه‌ها مرتباً با کمک و تبلیغ یکدیگر، درصدد نمایش نوعی اتحاد برای تقابل با نظام سیاسی مستقر در کشور هستند، لذا بی‌معنی است که اسماعیل‌پور از رسانه‌های مختلف بخواهد به ایفای نقش در بازتاب اخبار مربوط به نقض حقوق‌بشر بهائیان در ایران بپردازند، اما در قبال منویات و مسائل مورد علاقه‌ی آنان به‌ویژه رسانه‌ی صدای آمریکا سکوت اختیار کند. شاید ورود او به عرصه‌ی اعتراض‌های صریح و ساختارشکنانه به نظام جمهوری اسلامی را نیز بتوان از همین زاویه تحلیل کرد. از نظر کارشناسان رسانه‌ای پایگاه خبری بهائی پژوهی، اسماعیل‌پور محوریت در پوشش اخبار جامعه‌ی بهائی در میان بهائیان فارسی زبان را برای خود کافی نمی‌دانست و تلاش داشت پای خود را به رسانه‌های پربیننده‌تر نیز باز کند و در قامت سخنگوی جامعه‌ی بهائی و یگانه مدافع حقوق بهائیان ایران ظاهر شود. این جامه‌ای بود که اسماعیل‌پور، شخصاً بر قامت خود دوخته بود و البته بیت‌العدل تحمل آن را نداشت. بیت‌العدل بارها نشان داده بود که رشد کنترل‌نشده‌ی هیچ مؤسسه‌ی بهائی را نمی‌پذیرد و حاضر نیست هیچ بهائی دیگری، بیش از خود بیت‌العدل دیده شود و مورد توجه قرار گیرد.
  • تغییر نام بهائی‌نیوز به پیام‌نیوز در اواخر تابستان ۲۰۱۷ (۱۳۹۶ شمسی) بسیار تعجب‌برانگیز بود. اسماعیل‌پور اعلام کرده بود از آنجا که یک رسانه‌ی مستقل است و تمام اخبار او مربوط به پوشش مسائل و مشکلات بهائیان ایران نیست، این تغییر نام را انتخاب کرده است. اما ناظران مسائل بهائیت در همین زمان، نظر دیگری داشتند. به‌نظر می‌رسید تشکیلات بهائی به‌دلیل اعتراض‌های متعدد بهائیان ایران به ایجاد هزینه‌های بیشتر برای آنان در قبال فعالیت اسماعیل‌پور، از او خواسته است نام بهائی‌نیوز را کنار بگذارد و خود را از قامت سخنگوی جامعه بهائیان خارج سازد. اسماعیل‌پور هم که خود را کاملاً مطیع بیت‌العدل می‌دانست، به این خواسته تن داده بود و نام بهائی‌نیوز را بعد از دوسال تلاش، تغییر داد. این البته پایان ماجرا نبود. بیت‌العدل از ورود او به سایر موارد و مشکلات موجود برای افراد مختلف غیربهائی در ایران ناخرسند بود. این‌ها البته در کنار شایعاتی که او را وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی غربی معرفی می‌کرد، باعث شد تا بیت‌العدل، تصمیم بگیرد با ابراز برائت از اسماعیل‌پور و بهائی‌نیوز، مسؤولیت اقدامات او را از دوش خود بردارد و مثل همیشه، خود را بی‌تقصیر جلوه دهد. اما این شانه خالی کردن از مسؤولیت اقدامات او، با آنچه که از حمایت سیستماتیک از او در طول این سال‌ها به نمایش درآمده بود، تکافو نمی‌کرد و باورپذیر نبود که تشکیلات جهانی بهائی، برای نجات خود از گردابی که در میان بهائیان ایران ایجاد کرده بود، اسماعیل‌پور را قربانی کند.
  • اسماعیل‌پور و همراهانش از اواخر زمستان مجموعه‌ی دیگری را با نام ابهام‌زدایی راه‌اندازی کرده‌اند که به‌نظر می‌رسد همان اهداف بهائی‌نیوز را دنبال می‌کند. او متعهد شده است که مدت زیادی در این فعالیت جدید باقی نماند و البته از ابتدا اعلام کرده است که این بار خود را محدود به بهائیان ایران نخواهد کرد. اینکه او تا چه اندازه بتواند به آنچه که از ابتدا اعلام می‌کند وفادار بماند، محل تردید است، چرا که او پیش‌تر نشان داده است که به‌راحتی از خطوط ترسیمی و چهارچوبی که خود برای انجام فعالیت‌هایش اعلام کرده، پا را فراتر می‌گذارد. مسأله‌ای که نمی‌توان آن را تنها به‌علت کم‌تجربگی او در مسائل رسانه‌ای دانست، بلکه باید منتظر بروز جاه‌طلبی‌های او در آینده نیز نشست. آن چه که در مورد اسماعیل پور کمی عجیب و در عین حال مهم است آن است که هنوز نزدیک چهارهزار نفر از مخاطبان کانال خود را علی رغم تعطیلی حفظ کرده است. ساده اندیشی است اگر گمان کنیم هیچ یک از این چهارهزار نفر بهائی نیستند و همگی فعالان حقوق بشری هستند که به خاطر رفاقت و یا علاقه به کارهای بهائی نیوز، همچنان در این کانال مانده‌اند. به باور برخی تحلیل‌گران حضور این تعداد مخاطب در کانال بهائی نیوز، حاصل نارضایتی بهائیان ایران از دستور بایکوت اسماعیل پور است که به شکل یک نوع نافرمانی مدنی از بیت‌العدل، بروز پیدا کرده است.

 

 

بهائیان ایران، گروگان بیت‌العدل

آنچه از مجموعه‌ی تحلیل‌ها و دستورها و ابلاغیه‌های تشکیلات پیچیده و چندلایه‌ی بهائیت برمی‌آید، تحریک، ترغیب و تشویق بهائیان ایران به سلسله اقدامات و فعالیت‌هایی است که آشکارا حسب قوانین رسمی و قواعد دینی کشور، «ساختارشکنی»، «هنجارستیزی» و «قانون‌گریزی» محسوب می‌شود.

آنچه که حائز اهمیت بسیار است، شناخت ابعاد پنهان و رازهای نهان این موضوع راهبردی است.

جریان بابیه و بهائیه که در آغاز پیدایش از پیروان کم‌شمار برخوردار بود، پس از گذشت ده‌ها سال برنامه‌ریزی جهانی و فعالیت بین‌المللی، توانسته است در کشورهای بسیاری برای خود، طرفداران و سازوبرگ و ساختار و روابط قابل اعتنایی فراهم آورد و سال‌هاست که در مقر مرکزی و سازمان بزرگ و شکل‌گرفته‌ای در سرزمین فلسطین اشغال‌شده (اسرائیل!) در شهر حیفا تحت عنوان «بیت‌العدل اعظم» راهبری بهائیان جهان را به‌دست گرفته و منویات کوتاه‌مدت و میان‌مدت و درازمدت خود، برای نیل به آرمان‌های ضد الهی-ضداسلامی- ضد شیعی را قدم‌به‌قدم، به مرحله‌ی اجرا درآورد.

پیام‌های بیت‌العدل خطاب به بهائیان ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جماعت بهائیان ایران را به‌سمت‌وسویی راهبری کرد که جز تنش، بحران و تشنج برای آنان ثمری در بر نداشت. درحالی که انتظار می‌رفت تصمیم‌ها و دستورات تشکیلات بهائیت جهانی، برای بهائیان ایران با رعایت ملاحظات کافی و حفظ حرمت‌های اجتماعی و قانونی کشور ایران، تنظیم و ابلاغ می‌شد و با اتخاذ راهبرد پرهیز از هرگونه تنش‌آفرینی و بحران‌سازی به ساحل آرامش و آسایش راهبری می‌نمود. اگر به فرامین آتشین و پیام‌های بحران‌آفرین صادره دقت شود، به‌خوبی روشن می‌شود که گویا راهبرد اصلی بیت‌العدل برای بهائیان ایران، «باد» کاشتن و به‌دنبال آن «طوفان» درو کردن است. گویا قرار است از«طوفان» حاصلی دریافت کنند! در نگاه اول، هر سیاستمدار فرزانه و هر جامعه‌شناس فرهیخته، به‌روشنی متوجه این خطای راهبردی می‌شود که:

در کشوری که ۹۸% آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند، چطور ممکن است پیروان تفکری که حیات خود را در نفی و بلکه تمسخر اسلام و احکام مبین آن می‌دانند، به خود اجازه دهند که به «ایران‌زمین» دستور آتش تهاجم مذهبی صادر کنند و «خانه‌به‌خانه»، «مدرسه‌به‌مدرسه» و «سنگربه‌سنگر» در صدد اجرای فرامین مرکز قدرتی از کشوری بیگانه برآیند!

آنگاه که مرکزیت تشکیلات بهائیت جهانی تحت عنوان «طرح دخول افواج» دستور «هجوم فکری»، «یورش فرهنگی» و «تجاوز اعتقادی» بهائیان ایران را به سرزمین دینی مسلمانان در ایران را صادر می‌کرد، قطعاً می‌توانست حدس بزند که این «فرمان» تا چه میزان، «مخاطره‌آمیز» و «تشنج‌ساز» می‌شود!

آیا می‌توان باور کرد که بهائیان ایران، ناسنجیده تحت اوامر بهائیان بیگانه و خارج‌نشین، به «خانه» و «مدرسه» و «کارگاه» و «کارخانه» و «بیمارستان» و «پارک» و «مغازه» و «شرکت» و حتی «مؤسسات خیریه» و «بنیادهای نیکوکاری» و «انجمن‌های مردم‌نهاد مسلمان» به انحاء گوناگون و با بهره‌گیری از روش‌های تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم، یورش فکری برند و دیر یا زود با واکنش تند و عکس‌العمل غیرقابل مدیریت مردم مواجه نشوند؟!

آیا می‌توان باور کرد که بهائیان ایران برای تغییر دین و آیین میلیون‌ها مردم مسلمان ایران نقشه ۵ ساله و ۱۰ ساله و کتاب و جزوه و جلسه و کنفرانس تدارک بینند و با ترکش مذهبی و هیجانات اجتماعی روبه‌رو نگردند؟

آیا می‌توان انتظار داشت تلاش‌های تشکیلات مرکزی بهائیت از طریق بهائیان ایران برای اعلام ناکارآمدی اسلام و اعلان پایان تاریخ مصرف قرآن و به استهزاء گرفتن احکام نورانی و آسمانی آن، با تعجب، تأسف و حتی تقابل مردم مسلمان ایران با هم‌وطنان بهائی خود، منجر نشود؟

آیا می‌توان پذیرفت که تلاش سازمان‌یافته و کوشش برنامه‌ریزی‌شده‌ی بهائیان ایران برای امحاء باور سترگ و عقیده‌ی ناب مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت، بدون هزینه‌ی سنگین و بحران‌آفرین به ثمر بنشیند؟

آیا می‌توان پذیرفت که مردم مسلمان ایران شاهد خروج هم‌کیشان خود اعم از بستگان، دوستان، همسایگان یا همکاران از اسلام باشند و با بی‌طرفی و برخورد خنثی به تماشاگری بسنده نمایند؟!

آیا می‌توان قبول کرد که تشکیلاتی بیگانه از کشوری متخاصم، راهبری و هدایت فکری و قلبی و ایمانی و سازمانی بخشی از جامعه‌ی ایرانیان ساکن در ایران را برعهده داشته باشد و طبق امیال سازمانی و اغراض سیاسی خود، آنان را به این سو و آن سو سوق دهد و بر مدار هنجارشکنی و قانون‌ستیزی تحریک نماید و آشکارا حاکمیت ملی را «نقض» کند و دولت و ملت ایران را نادیده بینگارند و با هیچ‌گونه عکس‌العملی، مواجه نشوند؟

آیا می‌توان پذیرفت که تشکیلات جهانی و گسترده بهائیت مکّرراً از طریق تماس و مذاکره با سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل و سران دولت‌های صاحب‌نفوذ غربی، صدها مؤسسه‌ی بین المللی و ده‌ها رئیس جمهور و نخست‌وزیر را به اعمال فشار سیاسی بر دولت و ملت ایران وادار نمایند و مردم شریف و باغیرت این سرزمین، از جرم این نااهلان وطن‌فروش بگذرند؟ قطعاً تاریخ ایران این هم‌پیمانی سران بهائیت جهانی با دشمنان دولت و مردم ایران را فراموش نکرده و دیر یا زود به آن واکنش جدی و موثر نشان خواهند داد.

آیا می‌توان قبول کرد که بیت‌العدل (سازمان مرکزی و قلب فرماندهی بهائیت) با استفاده از محافل ملی منتخب خود در کشورهایی مانند امریکا، انگلستان، کانادا و… و صدور دستورالعمل به آنان که به هرنحوممکن از دولت‌های خود درخواست نمایند که در مجامع بین‌المللی اقدامات گسترده‌ای را علیه ایران مدیریت نمایند. مانند آنکه در موضوع توافق‌نامه برنامه‌ی جامع مشترک موسوم به «برجام» به کشورهای تحت نفوذ توصیه کنند که از هرگونه تجارت با جمهوری اسلامی ایران به بهانه مسائل «حقوق‌بشری» خودداری نمایند.

آیا می‌توان باور کرد که دستورات تشکیلات بیت‌العدل اعظم در جهت بهره گیری از روشهای پنهان کارانه تبلیغی روزی آشکار نشود و امواج اعتراض و خشم مردم ایران را بدنبال نیاورد؟

آیا می‌توان باور کرد که فعالیت‌های تبلیغی تحت پوشش خدمات اجتماعی- اقتصادی کاملاً محرمانه، هرگز افشاء نشود؟ پاسخ همه‌ی این پرسش‌های پرمغز و مهم آن است که:

قطعاً سران بهائیت به‌ویژه اعضاء ۹ نفره بیت‌العدل به‌خوبی به آثار «بحران‌آفرین» و «تشنج‌ساز» تصمیمات خود واقف بوده و با علم و آگاهی کامل به صدور پیام‌های مخاطره‌آمیز اقدام نموده و می‌نمایند. آنان در استراتژی کلان چنین تحلیل می‌کنند: یا نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران در برابر فعالیت‌های سازمانی و تحرک‌های تبلیغاتی بهائیان ایران کوتاه آمده و میدان را برای توسعه‌ی کمی و کیفی بهائیت در ایران خالی می‌کنند و از مانع‌تراشی و مقابله، خودداری خواهند نمود و در این‌صورت بهائیان ایران و جهان نیز با افزوده شدن جمعیت مؤمنان به امرالله!! به فرایند اصلی قدرت یعنی رشد کمّی جمعیت و آثار مترتب بر آن، دست یافته و راه را برای گام‌های بعدی مهیاتر خواهند ساخت؛ یا به راهبرد مقابله با نقشه‌های تبلیغی و فعالیت‌های سازمانی بهائیان ایران اهتمام خواهند ورزید که این رویکرد هم با «راهبرد مظلوم‌نمایی» و به بهانه‌ی عدم رعایت حقوق‌بشر در ایران، اسباب جلب حمایت جهانی از بهائیت و نیز محکومیت حقوق‌بشری نظام جمهوری اسلامی ایران و انزوا و تهدید و تحریم ایران را به‌دنبال خواهد آورد که آثار این «راهبرد مقابله» برای سران بهائیت فوق‌العاده شیرین خواهد بود.

بنابراین با اتخاذ راهبرد دوگانه، نظام رهبری بهائیت درهرحال خود را برنده این میدان می‌بیند.

نکته‌ی شگفت‌انگیزی که این بازی دو سربرد بیت‌العدل را استحکام می‌بخشد، آن است که در هرصورت و در هرحالت در عرصه‌ی این تشنج‌آفرینی‌ها، حاصل قطعی آن، «انزوا» و «خودسانسوری» و «زندگی جزیره‌ای» برای بهائیان ایران در جامعه‌ی بزرگ ایران‌زمین خواهد بود، چنانچه چنین هم شده است. برای تقویت مبانی «فرمان‌پذیری» بی‌چون‌وچرای بهائیان ایران از بیت‌العدل، ضروری بود که جامعه‌ی هرچند کوچک بهائیان ایران، مانند جامعه‌ی مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان ایران‌زمین در خانواده‌ی بزرگ ایرانیان حل نشوند و با حفظ تشخص و تعّین خاص خود به زندگی با دیگر هم‌وطنان خود اهتمام ورزند و به‌گونه‌ای که هم‌وطنان، همشهریان، همکلاسی‌ها، همسایه‌های بهائیان، باید آن‌ها را انسان‌هایی انگشت‌نما که قصد تفاخر آیینی دارند، بشناسند! و این دیوار بلند بی‌اعتمادی به بهائیان را تقویت نماید. تأکید راهبردی راهبران بهائیت آن است که بهائیان ایران مانند «جیوه» باشند و هرگز در دریای خروشان و باصفای ایرانیان حل نشوند. این نکته فوق‌العاده حائز اهمیت است.

بیت‌العدل به بهائیان ایران القاء می‌کند که شما انسان‌های هدایت‌شده، برتر، شایسته‌ی تکریم و احترام مضاعف‌اید و باید تمامی ایرانیان ایران‌زمین را از گمراهی و خرافه‌پرستی نجات بخشید. مبادا زمام فکر و عقیده و آرمان خود را رها کنید، هماره «تبلیغ تهاجمی»، هماره «هجوم فکری»، هماره «معلمی»، هماره «رسالت پیامبری»! برای انسان‌های گمراه و درعین‌حال ظالم و نادان!

حاصل این راهبرد جامعه‌ی جهانی بهائیت و بعضاً ندانم‌کاری‌ها، انباشت کینه و شکاف مستمر در قلب و جان بهائیان ایران نسبت به مردم مسلمان ایران شده است.

بیت‌العدل با اتخاذ این راهبرد عملاً بهائیان ایران را «گروگان» گرفته است، تا اجازه‌ی خروج از این بن‌بستِ غیر رسمیت را به هر قیمتی از مردم ایران بگیرد!

به‌راستی اگر بیت‌العدل اراده می‌کرد «تشنج‌زدایی» و «آرامش‌بخشی» را در دستور زندگی بهائیان ایران قرار ‌دهد، به‌سهولت می‌توانست با چند تدبیر ساده و اطلاعیه‌ی آشکار به این مهم دست یابد.

کافی بود «تبلیغ مسلمانان در ایران» همانند «تبلیغ یهودیان در اسراییل» ممنوع می‌شد و ساختار سازمانی و تشکیلات پیچ‌درپیچ بهائیت بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به‌راستی «تعطیل» می‌شد.

نیک روشن است که با چنین رویکردی، صد البته هژمونی بیت‌العدل به مرور زمان محو می‌شد و سیطره و سلطنت فکری تشکیلات بر جامعه‌ی کوچک بهائیان ایران برچیده می‌گردید.

برمبنای چنین شناخت و تحلیلی است که برخورد با بهائیان ایران فقط باید «فرهنگی»، «مردمی» و از جنس «هدایت» و «روشنگری» و «هشدار» باشد و هرگونه «تندروی» یا « امتیازدهی» در این زمینه، بازی در زمین دشمن خواهد بود.

باید با هوشمندی و نه از سر ساده‌لوحی حساب بهائیان ایران را از بهائیان حیفانشین و اجنبی جدا کرد و با تدوین برنامه‌ای چند لایه و راهبردی و دوراندیشانه، آنان را با «حسن خُلق مسلمانی» جذب و از تشکیلات فتنه‌ساز، دور کرد؛ هرچند به شرف آیین محمدی، توفیق شرفیابی نیابند.

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

محيط علم و فضل و ادب؛ استاد سيدمحمد محيط طباطبائی: تحقيقاتی ويژه در آثار بهائی

عبدالحسين فخاري چکیده   استاد سیدمحمد محیط طباطبائى (۱۲۸۰-۱۳۷۱ش) از برجسته‌ترین پژوهش…