کارن باکت (Karen bacquet)

5 دقیقه خواندن
0
0
948

بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی

بخش سوم:

 كارن باكت (Karen bacquet)

 

*کاری از محسن مهاجر

 

ديدگاه:

خانم كارن باكت يكي ازمعترضان و منتقدان بهائيت است كه بعد از ۱۴ سال عضويت فعال در جامعه بهائي به دليل مواضع انتقادي كه داشت، مورد سرزنش تشكيلات بهائي قرار گرفت و مجبور به كناره‌گيري شد. او معتقد است كه بروكراسي و كاغذ بازي در بهائيت جانشين روحانيت و معنويت شده است. او به قدرت خداگونه‌ی تشكيلات در نزد بهائيان، معترض است. به‌نظر او، ديدگاه افراد تشكيلاتي قديمي و ثابت در محافل، عملاً راه هرگونه پيشرفت را از بهائيت، گرفته است. افراد تشكيلاتي، نه‌تنها امكان فعاليت را به ديگران نمي‌دهند، بلكه افراد فرهيخته و دانشمند را كه ديدگاه و برداشتي متفاوت با برداشت رهبري بهائيت دارند، شناسایي و تخطئه کرده و اخراج مي‌کنند. در اين مقاله ضمن معرفي خانم باكت، به ديدگاه‌هاي انتقادي او در موضوعات مختلف مي‌پردازيم.

 

 

• اشاره

از زمان پیدایش آیین بهائی تاکنون، آموزه‌های این نحله‌ی فکری همواره درمعرض نقدوانتقاد قرار داشته و اعتراضات گوناگونی به آن وارد گردیده است. علمای مسلمان و مسیحی و به‌طور کلی طرفداران ادیان الهی با نگارش کتابهای مختلف، آموزه‌های آیین بهائی را در بوته‌ی نقد گذاشته و مشروعیت آن را به‌چالش کشیده‌اند. علاوه بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، آیین بهائی مورد نقد نویسندگان و اندیشمندان غیرباورمند به ادیان الهی نیز قرار گرفته و هریک از منظری خاص، آموزه‌های این آیین ایرانی نوظهور را درمعرض انتقاد قرار داده‌ و اعتراضات جدی به آن وارد کرده‌اند.

این درحالی است که از اوائل سال ۱۹۹۶ شاهد پدیده‌ی نوظهور بروز دگراندیشان منتقد بهائیت از درون جامعه‌ی بهائی هستیم. مسئله‌ی گرايش به اسلام در ميان باورمندان به آیين بهائي و نيز ایجاد انشعابات متعدد در آن، هرچند سابقه طولانی دارد، اما با گسترش فضای مجازی و اینترنت، این امکان برای برخی از روشنفکران و اندیشمندان بهائی در غرب به‌وجود آمد تا اعتراضاتی را به دیدگاه‌ها و عملکرد رهبری جامعه بین‌المللی بهائی یعنی بیت‌العدل دراسرائیل وارد آورند. رهبری بهائیت در حیفا که خود را الهی و مصون از خطا و لغزش می‌داند، در مقابل این انتقادات تاب نیاورده و مخالفت شدید با روشنفکران و فرهیختگان معترض بهائی در جهان را در دستور کار خود قرار داده و با استفاده از ساختار پلیسی خود (یعنی هیئت‌های مشاوران قاره‌ای) تعداد زیادی از آنان را به بهانه‌های مختلف از جامعه بهائی طرد و اخراج نمود و یا آنان را چنان تحت فشار قرار داد که مجبور به استعفا و خروج از بهائیت شدند.

این‌گونه حرکت‌های خشن و غیرمنطقی باعث شده است تا اندیشمندان فراوانی چون ویلیام گارلینگتن، خوان کول، اریک استتسون، فردریک گلیشر، دنیس مک اوئن، جورج فلیمینگ، آلیسون مارشال، استیون شول، سن مک گلین، و غیره که هریک مدتی عضو جامعه بهائی بوده و به تبلیغ آموزه‌های آن مشغول بودند، بالاجبار از بهائيت جدا شده و مقالات و كتاب‌هاي انتقادي مختلفي را در نقد عملكرد آیین بهائی به رشته تحریر درآوردند. در این شماره نشريه، خوانندگان محترم را با نظرات و دیدگاه‌های يكي ديگر از شخصيت‌هاي منتقد به تشکیلات بهائی آشنا مي‌كنيم.

بيان ديدگاه‌هاي روشنفكران و منتقدان بهائي، لزوماً به معني تأیيد ساير ديدگاه‌هاي سياسي و اجتماعي و حتي نقطه‌نظرات ديني اين افراد نيست. بهائي‌شناسي با معرفي اين انديشمندان، تنها در صدد گشودن راهي جديد در نگاه به آیين بهائي است. راهي كه پيشتر، برخي از انديشمندان و متفكران، آن را پيموده‌اند.

 

الف – بيوگرافي

خانم كارن دي هاير۱ اهل كاليفرنياي امريكا است و در آنجا زندگي مي كند و به شغل معلمي مشغول است.

تحصيلات دانشگاهي او در حوزه آموزش و پرورش است و مطالعات فراواني را درباره‌ی بهائيت انجام داده است. او نويسنده‌اي خوش‌ذوق و محققي منتقد است كه سعي دارد با نوشتن مطالب انتقادي و سؤال‌برانگيز، ديگران را متوجه واقعيات موجود در جامعه بهائي نمايد.

خانم باكت از سال ۱۹۹۹ به مدت ۱۴ سال عضو فعال جامعه بهائي بود ولي به علت تناقضات موجود در بهائيت و اذيت وآزار زيادي كه از سوي رهبران بهائي ديد، اعتماد خود را از دست داد و به ‌اجبار تشكيلات بهائي را ترك كرد. او در مطلبي با عنوان «چرا بهائيت را ترك كردم؟» Why did I leave Baha’i? به موارد زير اشاره دارد:

«… دليل جدا شدن من از بهائيت، اطلاع از نيرنگ و دروغ محفل ملي بهائيان امريكا درباره مجله ديالوگ بود. [اين مجله به اتهام حمله به تشكيلات بهائي از سوي محفل ملي بهائيان امريكا تعطيل شد[ من در كانونشن ملي۲ سال ۱۹۸۸ امريكا حضور داشتم و شنيدم كه آن‌ها اين موضوع را تكذيب كردند، ولي بعداً دريافتم كه حقيقت چيز ديگري است. هيچ حمله‌اي ازسوي مجله صورت نگرفته بود، احساس كردم كه محفل ملي به خود من دروغ گفته و امثال مرا بازيچه اغراض و اهداف سياسي خود قرار داده است. محفل ملي بهائيان امريكا آن‌چنان به باور و اعتماد من نسبت به خودش، خيانت كرد كه دچار بحران روحي شدم و پس از آن ديگر نتوانستم عقيده و باوري نسبت به بهاءالله داشته باشم. من جامعه بهائي را ترك كردم، چون ديگر اعتمادي به نهاد‌ها و مؤسسات بهائي ندارم».۳ او پس از خروج از بهائيت در فضاي مجازي و در سايت شخصی خود، ۴ ضمن بحث درباره‌ی بهائيان معترض، به درج ديدگاه‌هاي انتقادي خود مي‌پردازد.

كارن مقالاتي را نيز در نشریه‌ی مطالعات فرهنگي فرقه‌اي۵ به رشته تحريردرآورده است. از جمله مقاله «دشمنان در درون: نزاع و كنترل در جامعه بهائي»۶ كه در آن به معرفي و توضيح روشنفكران ناراضي در بهائيت مي‌پردازد.

اين نشریه را «بنياد خانواده امريكائي» كه بعد‌ها «انجمن مطالعات فرقه‌اي»۷ ناميده شد، منتشر کرد.

وي مقاله ديگري در مجله ادیان نوظهور۸ كه مجله‌اي دانشگاهي دربارۀ اديان نوظهوراست، به چاپ رسانيد. به گفته آقاي موژان مؤمن ، باكت براي خود هويت بهائي خارج از تشكيلات بهائي قائل است۹٫

به دليل مباحث انتقادي مطرح‌ شده ازسوي خانم باكت، بيت‌العدل او را فاقد صلاحيت براي بهائي بودن اعلام و آقاي پيترخان عضو متوفاي بيت‌العدل، كارن را غيربهائي معرفي مي‌کند.

خانم باكت از افراد فعال در سايت بهائي رنتس۱۰ است كه انتقادات مختلفي را در قالب‌هاي زيبا و بدیعی نسبت به بهائيت مطرح می‌کند و گاهي اوقات نيز با اسم مستعار باكيا۱۱ در اين سايت مطلب مي‌نويسد.

باكت در مقاله «افكار من درمورد همه چيز»۱۲ در سايت بهائي رنتس مي‌نويسد: «من ابتد ترسو بودم، سپس احساس خفگي، ناراحتي و نااميدي كردم. سپس براي مدتي طولاني عصباني شدم و مطالبي را در اینترنت نوشتم. اما به‌تدريج دوباره خود را كنار كشيدم، من هنوز به بهاءالله اعتقاد دارم ولي تشكيلات فعلي بهائيت را قبول ندارم و خارج از سازمان بهائيت به ذكر و عبادت مي‌پردازم. اميدوارم روزي برسد كه يك جامعه بهائي راستين تشكيل شود كه به فكر خدمت به نوع بشر باشد؛ نه يك سازمان و تشكيلاتي كه توجه زيادي به افراد خود ندارد.»

او ادامه مي‌دهد:

«شما مخالفان خود را اذيت كرديد و مرا نيز اذيت كرديد. شما نمي‌توانيد ادعا كنيد كه با علم و دين موافقيد، ولي دانشمندان را مورد اذيت‌ و آزار قرار دهيد.»

خانم باكت برخلاف ديدگاه آقاي موژان مومن كه مخالفان بهائيت را افرادي متجاوز، غيرقانوني و داراي انگيزه‌هاي نفرت‌انگيز معرفي مي‌نمايد، با بهائيت از در ستيزه‌جوئي و دشمني درنيامد. بلكه سعي كرد نظرات اصلاحي خود را «به اطلاع محفل ملي بهائيان امريكا برساند. ولي اعضاي محفل ملي امريكا به‌جاي توجه به نظراتش، او را در فهرست سياه خود قرار داده و به‌عنوان منتقد به حاشيه راندند.»

متأسفانه در جامعه امروز بهائي، اگر كسي هم‌صدا و هم‌رأي با تشكيلات اداري نباشد، با سوءظن به او نگريسته مي‌شود.

اين عقيده و باور غلط تاحدي در جامعه‌ی بهائي جا افتاده، كه وحدت عقيده به معني يكساني عقيده است. در نتيجه عقايد يك گروه خاص و برج‌ عاج‌نشين، جايگزين تبادل افكار پويا و ديناميك شده است. من عدم تمركز را بر تمركز ترجيح مي‌دهم. برنامه‌ريزي متمركز و مقتضيات آن، زندگي را ساكن، خطي و مكانيكي مي‌سازد، لذا مي‌توان آن را طبقه‌بندي و دسته‌بندي كرد و به‌نوعي آن را كنترل كرد. ولي زندگي كه اين‌چنين نيست. زندگي با شلوغي، هرج‌ومرج وتنوع آميخته است. متأسفانه روش مطلوب قرن‌ نوزدهميِ تمركزگرایي، امروز بر جامعه بهائي غلبه دارد. اين موضوع به‌خوبي در برنامه‌ريزي‌هاي چندساله آنان قابل مشاهده است. اين برنامه‌ها عمدتاً مورد بي‌توجهي جامعه است، زيرا از بالا به پایين طراحي شده و در آن ابتكارات فردي ناديده گرفته شده است. ولي برنامه‌ها همچنان تهيه و ارائه مي‌شوند.

مثال ديگري از تمركزگرائي در جامعه فعلي بهائي، تأكيد بر جمع‌آوري اعانات و كمك‌هاي مالي و ارسال آن از مناطق مختلف به سمت مركز جهاني بهائي (بيت‌العدل) است. جایي كه پول‌ها بدون هرگونه توضيح يا شفاف‌سازي درباره هزينه‌ها، مصرف مي‌شود. درحالي‌كه اين پول‌ها را مي‌توان در محل‌هايي كه ارائه مي‌شوند، براي نياز مردم مصرف كرد و جوامع بهتري ساخت.

در همين زمينه، من به توانمندسازي فرد براي انجام فعاليت‌هاي خلاقانه باور دارم. هريك از ما توان بالقوه نامحدودي داريم،. . علي‌رغم اين مطلب بديهي كه در پيام‌هاي بيت‌العدل هم تكرار مي‌شود، ولي عملاً تنها دستورات و فرمان‌های بيت‌العدل است كه جامعه را هدايت مي‌كند و مانع از بروز و ظهور خلاقيت‌ها و ابتكارات مي‌شود. افراد بهائي از به‌كار بردن هر ابتكار و نوآوري، قبل از بررسي وتأیيد محافل محلي يا ملي منع شده‌اند.

شايد درميان همه‌ی ما غريزه‌ی كسب دانش و معرفت از قوي‌ترين غرائز باشد. به همين دليل است كه من علاقه‌مند به كسب علم وتحري حقيقت واقعي هستم. با كمال تأسف، بسياري از اسناد مرتبط با بهائيت و تاريخ آن، و نيز تعداد زيادي از آثار و نوشته‌هاي باب و بهاءالله هنوز ترجمه نشده يا به‌صورت رسمي منتشر نشده است. اگرچه كار ترجمه‌ی آن‌ها ممكن است طول بكشد، ولي چرا نسخه اسكن‌شده آن‌ها را روي اینتزنت قرار نمي‌دهند؟ چرا ما بايد عقب‌تر از سايرين، در اين مورد باشيم؟. . . امروزه در بهائيت، توجه زيادي به ابعاد مادي مي‌شود و جنبه‌هاي كيفي و معنوي فدا مي‌گردد. وقت و انرژي زيادي از جامعه بهائي، بيهوده صرف ثبت و تسجيل، تبليغ مبلغان سيار، مهاجران، شركت‌كنندگان در دوره‌هاي روحي، اضافه كردن به تعداد كلاستر‌ها و سطح آن‌ها و جمع‌آوري وجه براي حساب‌ها و صندوق‌هاي بهائي مختلف مي‌شود. حال آنكه براي افراد و جوامع بهائي، كيفيت امور، مهم است و پيش‌شرط هرگونه رشد و توسعه مادي است.

از نظر من تشكيلات و ساختار يك ابزار است و نه جايگزين عقيده و باور، ولي متأسفانه در جامعه بهائي، كاغذبازي و بروكراسي جايگزين روحانيت و معنويت شده است.

يكي ديگر از مشكلات من، ابهام و سردرگمي در شناخت موقعيت و اختيارات نهادهاي دوگانۀ نظم اداري، يعني بيت‌العدل و مقام ولايت امرالله است. بسياری از بهائيان معتقدند بيت‌العدل «خداي روي زمين»، «نماينده خدا روي زمين» يا چيزي شبيه به اين است. اين‌گونه افراد، معمولاً به‌اشتباه، تصور مي‌کنند كه هر حرفي هم كه از دهان شوقي‌افندي و منشي‌هاي او خارج شده نيز قانون بهائي است. اين شايد يكي از مخرب‌ترين اشتباهاتي است كه رخ داده است، زيرا به طرق مختلف به جوامع بهائي آسيب مي‌زند. فكر مي‌كنم شناخت و درك بهتر از مفهوم و اهميت «مصونيت از خطا» در چهارچوب زبان و فرهنگي كه استفاده شده است، موجب برطرف شدن اين سوءتفاهم و زايل شدن آثار منفي آن مي‌شود.

من معتقدم همه چيز بايد روشن و شفاف باشد، پنهان‌كاري و عدالت نمي‌توانند در كنار هم زيست كنند. اين مطلب بارها و بار‌ها در طول تاريخ بشر عيان شده است و نياز به بحث جديدي ندارد. صادقانه اميدوارم كه همۀ صداهاي درون تشكيلات در طرفداري از شفافیت شنيده شود و به‌ياد بياوريم كه عدالت در نزد «او» مهم‌تر و محبوب‌تر از همه چيز است.»

خانم باكت در فضاي مجازي فعال است. در سال‌های ۲۰۰۰ و۲۰۰۱ چند مقاله درباره موضوعات مرتبط با جامعه بهائي در نشريه اینترنتي Themestream به‌چاپ رسانيد ولي اين مجله به‌طور ناگهاني در ۱۲ اوريل۲۰۰۱ تعطيل شد.

خانم باكت برخي از مقالات منتشرشده در نشريه فوق را در سایتی اینترنتی۱۳ آورده است، از جمله مقاله:

  • بهائيت شاعر نيوزلندي را اخراج مي‌كند،
  • شورش در درون جامعه بهائي،
  • بهائيت آیيني خارج از تعادل،
  • بنيادگرائي بهائي،
  • همه برابرند، ولي برخي برابرتر،
  • عصمت يعني آنكه هيچ‌گاه مجبور نشوي بگویي متأسفم يا معذرت مي‌خواهم،
  • همه علاقه‌مند هستند بر دنيا حكومت كنند،
  • تاليسمان دچار فروپاشي،
  • خروج، فوج فوج.

 

ب – بررسي ديدگاه‌هاي انتقادي خانم باكت

خانم كارن باكت انتقادات زيادي را به نظامات وتشكيلات اداري بهائيت دارد كه ذكر همه آن‌ها از حوصله اين مقاله خارج است، براي آشنایي خوانندگان گرامي، در زير به اهم اين نكات مي‌پردازيم.

۱- سانسور و كنترل شديد امنيتي و برخورد تند تشكيلات بهائي با روشنفكران.

۲- اعتراض به «مصون از خطا بودن» بيت‌العدل.

۳- ممنوعيت حضور زنان در بيت‌العدل (بالاترين سطح رهبري بهائيت) و تضاد آن با اصل تساوي زن ومرد در بهائيت.

۴- اعتراض به طرد واخراج برخي از روشنفكران بهائي، با سوءاستفاده از واژه «عهد وميثاق الهي».

۵- بحث طرح روحي و عدم كارآئي آن در اكثر جوامع بهائي، ابهام و مشكلات موجود در طرح.

۶- انتخابات بهائي، نقاط ضعف و چالش‌ها.

۷- بررسي عملكرد محفل ملي كانادا و امريكا و وجود سابقۀ فساد اخلاقي و عدم شفافيت مالي در آن.

 

۱-  سانسور و كنترل شديد امنيتي و برخورد تند تشكيلات بهائي با روشنفكران.

در آئين بهائي افراد موظفند فقط در چهارچوب آموزه‌هاي شريعت و دستورات بيت‌العدل عمل نمايند، لذا اجازه تأويل و تفسير متون بهائي و يا اظهارنظر در مورد آن‌ها را ندارند و بايد تابع قرائتي از متون بهائي باشند كه بيت‌العدل، آن را قبول داشته وتأیيد مي‌نمايد. از طرف ديگر انتشار هر مطلب علمي كه با قرائت‌هاي رسمي بيت‌العدل مغايرت داشته باشد يا حاوي انتقادي و لو كم‌رنگ به عملكرد محافل محلي و ملي باشد، قابليت چاپ و انتشار حتی در حد محدود را ندارد. محافل ملي با راه‌اندازي «لجنه تصويب تأليفات» نويسندگان را موظف مي‌نمايند تأليفات خود را قبل از انتشار، به اين لجنه ارسال نمايند و درصورت تأیيد كتبي اين لجنه، اقدام به چاپ مطلب نمايند.

جالب اينجاست كه اعضاي لجنه يادشده كه نوعاً در همه موضوعات علمي تخصص ندارند، كتاب را مطالعه کرده و هركجاي مطالب را، كه مغاير با قرائت تشكيلات و يا مغاير با ديدگاه‌هاي ۵۰ سال قبل شوقي رباني و۱۰۰ سال پيش عبدالبهاء باشد، از كتاب حذف کرده و مابقي مطلب را اگر در تأیيد ديانت بهائي باشد، اجازه چاپ مي‌دهند و درصورت مخالفت و اعتراض نويسنده از چاپ كل كتاب جلوگيري می‌کنند و فرد معترض در فهرست سياه محفل قرار مي‌گيرد. ۱۴

خانم كارن در مقاله‌اي با عنوان «سركوب فروم تاليسمان»۱۵ كه در تاريخ ۱۵ اپريل ۲۰۰۱ در مجله Themestream منتشر شده است، به موضوع سانسور در بهائيت و برخوردهاي تند مديران وقت بهائي با روشنفكران مي‌پردازد و از محدوديت‌ها و كنترل‌هاي شديد امنيتي در بهائيت، سخن به‌ميان مي‌آورد.

ذيلاً به قسمت‌هایي از اين مقاله اشاره مي‌شود: ۱۶

«آیین بهائی اغلب به‌عنوان یک آیین باز و تحمل‌کننده معرفی می‌شود، که به‌خاطر داعیه ارائه تعالیمی درباره وحدت ادیان، برابری زن و مرد و صلح جهانی، به‌عنوان آیینی برای نسل جدید و موحدان دهکده جهانی طبقه‌بندی می‌گردد. اما آنچه که بسیار کم درباره این آیین، (حتی در بین پيروان اين آئين) دانسته شده، این است که تشکیلات بهائي همواره در طول تاریخ، هرگونه اطلاع‌رسانی عمومی درباره‌ این آیین را تحت کنترل داشته و از حربه تهدید و تحریم برای ساکت کردن اعضایی که دیدگاهی غیرسنتی دارند، استفاده کرده است.

هرچند نصوص بهائي مشوق تحري حقيقت و تحقيق در متون بهائي است، ولي مديران و اداره‌کنندگان محافظه‌کار تشكيلات، نسبت به مباحث دقیق و انتقادی روشنفکران بهایي بدبین بودند. در اواخر دهه ۷۰ میلادی، عده‌ای از جوانان بهائي در لس آنجلس، گروه مطالعه کوچکی را تشکیل دادند و به انتشار یک خبرنامه کوچک محلی به نام «خبرنامه کلاس مطالعه بهائی لوس آنجلس»۱۷ پرداختند. (۱۹۷۶-۱۹۸۳) آرشیو الکترونیکی این خبرنامه در وبسایت اچ – بهایی قابل دسترسی است. ۱۸

این خبرنامه با پافشاري محفل ملی آمریکا و به بهانه «بازرسی قبل از انتشار»، خاموش شد.

تلاشی دیگر برای انتشار دیدگاه‌های غیررسمی درمورد آیین بهائی، مجله دیالوگ۱۹ بود که در دوره کوتاهی در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی انتشار یافت. آرشیو الکترونیکی این مجله از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸، از طریق وبسایت اچ – بهائی ( قابل دسترسی است). ۲۰

در كانونشن ملي سال ۱۹۸۸بهائيان امريكا، وقتی نمایندگان بهائيان سراسر آمریکا برای انتخاب اعضای محفل ملی سال بعد جمع شده بودند، فیروز کاظم زاده، دبیر امورخارجه، به‌طور خاص یک مقاله را با عنوان «یک طرح معتدل، پیشنهادهایی برای احیای دوباره جامعه بهائی آمریکا»۲۱، که قرار بود چاپ شود، تقبیح کرد و از دست‌اندرکاران مجله با عنوان «معاندین» نام برد. با این برخورد خصمانه و پس از خدشه‌دار شدن وجهه‌شان در جامعه بهائیت، دبیران مجله انتشار آن را متوقف کردند. تعدادی از افرادی که در خبرنامه گروه مطالعه لس آنجلس و مجله دیالوگ مشارکت داشتند، بعداً از اعضای فعال فروم «تالیسمان» شدند،»

در ديدگاه كارن، كنترل و نظارت بر تأليفات بهائي كه در زمان شوقي‌افندي تنها به منظور تضمين صحت مطلب و شايستگي بهائيت به هنگام عرضه آن به عموم مردم درنظر گرفته شده بود، اينك به ابزاري سياسي تبديل شده است و اعضاي هيئت بررسي تأليفات به سانسور گسترده و تحميل عقايد و ديدگاه خود مي‌پردازند. اين خط‌ مشي، در حال حاضر، عمدتاً براي خاموش كردن نظرات و ديدگاه‌هاي متفاوت و جلوگيري از انتشار شفاف ديدگاه‌هاي مستقل از نگاه اكثريت، به‌كار گرفته مي‌شود و نوعي سانسور خاموش و بي‌سروصداست كه از چشم عموم مردم مطلع در جامعه بهائي پنهان مانده و بنابر ماهيت آن، امر بسيار خطرناكي است.

خود گاردين (شوقي‌افندي) كار نظارت و كنترل تأليفات را موقتي اعلام كرده بود و قرار بود وقتي كه بهائيت بهتر شناخته شود، به‌طور قطع و يقين اين رويه متوقف گردد.

در اين عصر و زمان كه عصر علم و تكنولوژي است و تبادل اطلاعات توسط تجهيزات به‌راحتي امكان‌پذير است، اين ديدگاه مديران بهائي كه مدعي هستند سانسور، ديانت بهائي را، از سوءبرداشت‌هاي بهائيان وغير بهائيان حفظ مي‌كند، يك ديدگاه و نگرش پدرسالارانه است.

براي جامعه‌اي كه مي‌خواهد از ابهام و گمنامي خارج شود، بررسي و متعاقب آن سانسور، جايگاهي ندارند.

۲-  اعتراض به «مصون از خطا بودن» بيت‌العدل

در مورد عصمت و مصون از خطا بودن بيت‌العدل نظرات مختلفي وجود دارد. در اين مقاله درنظر است كه به ديدگاه‌هاي خانم كارن باكت در موضوع عصمت بيت‌العدل پرداخته شود، ولي براي اينكه خوانندگان گرامي با نظرات مختلف بهائيان، در اين مورد آشنا گردند، ابتدا توضيح كوتاهي ارائه خواهد شد و سپس به نظرات خانم كارن مي‌پردازم.

اکثر قريب‌ به ‌اتفاق بهائيان معتقدند كه بيت‌العدل (رهبري جهاني بهائي در اسرائيل) مصون از خطا و داراي عصمت است؛ به اين معني كه اگر بيت‌العدل تحت شرايط لازم تشكيل شود و اعضاي آن ازسوي عموم بهائيان انتخاب شده باشند، اين بيت‌العدل تحت حفظ و صيانت بهاءالله است. بنابراين اگر بيت‌العدل به‌ اتفاق يا اكثريت آراء تصميمي اتخاذ نمايد، آن تصميم بدون اشتباه و مبري از هرگونه خطا و اشتباه خواهد بود. ۲۲ طبق اين اعتقاد، اعضاي بيت‌العدل هرچند به‌تنهائي مصون از خطا نيستند و امکان تصميم‌های اشتباه دارند ولي وقتي دورهم جمع شده و در قالب هيأت بيت‌العدل قرار مي‌گيرند، تحت حفاظت و صيانت الهي قرار گرفته و در هنگام اخذ تصميم و اظهارنظر از ناحیه روح‌القدس مورد تأیید قرار می‌گیرند و دستورات خود را با الهام از آن صادر می‌نمایند.

بعضی ديگر از انديشمندان بهائي، درمورد عصمت بيت‌العدل و رهبران بهائي، نظر ديگري دارند. آن‌ها معتقدند بيت‌العدل فقط در هنگام تشريع احكام مصون از خطا خواهد بود، نه درهمه مواقع. بنابراين، این احتمال وجود دارد که بيت‌العدل درهنگام ارائه يك نظريه سياسي يا اجتماعي يا اقتصادي به خطا رود و يا در صدور يك پيام يا اظهارنظر اشتباه كند.

يكي از طرفداران نظريه فوق، ادو شفر،۲۳  شخصیت مهم بهائي و رییس پیشین محفل ملی آلمان است كه دوران حیات شوقی را نیز درک کرده است. وی نه ‌تنها بيت‌العدل بلكه عبدالبها و شوقي‌افندي را نيز در هنگام اظهارنظر و بيان مطالب غيرتبيیني، مصون از خطا نمي‌داند. او در رساله دكتراي خود با عنوان «مباني نظم اداري بهائي» كه در سال ۱۹۵۷ از دانشكده حقوق دانشگاه روپرتزر كارل هايدلبرگ دريافت شده است، درباره‌ی چگونگي عصمت رهبران بهائي به اظهارنظر پرداخته است. ۲۴

با درنظر گرفتن بيان فوق بيت‌العدل فقط درهنگام تشريع احكام جديد يا احكامي كه بهاءالله صدور آن‌ها را به بيت‌العدل محول كرده است، مي‌تواند مصون از خطا باشد.

آقاي شفر عصمت موهوبي را دلیل رهایي از گناه و منزه بودن و بي‌عيب‌ و نقص بودن نمي‌داند. البته بيت‌العدل اظهارات جناب شفر را اظهارنظر شخصي ايشان تلقي كرده است وآن را تأئيد نمي‌کند (پيام بيت‌العدل ۷ اپريل ۲۰۰۸خطاب به ياران ايران).

گروه ديگري از بهائيان كه به «بهائيان روشنفكر» معروف هستند، بيت‌العدل را فاقد هرگونه مصونيت از خطا می‌دانند و به اين جمله كه «بيت‌العدل هرچه بگويد و تصميم بگيرد، صحيح ودرست است» انتقاد جدي دارند.

يكي از طرفداران اين نظريه خانم باكت است كه در ادامه با ديدگاه‌هاي او در اين زمينه آشنا خواهيد شد.

گروه ديگری از بهائيان نیز معتقدند بيت‌العدل زماني ملهم به الهامات الهي خواهد بود كه ولي امر بهائي در رأس آن حضور داشته باشد. زيرا براساس آموزه‌هاي بهائي، ولي امرالله به‌عنوان عضو دائم و رئيس بيت‌العدل بايد همواره در جلسات بيت‌العدل حاضر باشد و بيت‌العدل بدون حضور ولي امرالله نه‌تنها مصون از خطا نيست بلكه اساساً غيرقانوني و نامشروع است.

اين قول افرادي است كه به بهائيان ارتدكس معروف هستند و تشكيلات بهائي آن‌ها را افرادي ناقض و دشمن، دانسته و هرگونه رفت‌ و آمد و سلام و كلام با آن‌ها را ممنوع اعلام نموده است.

از نظر بهائيان ارتدكس بيت‌العدل موجود غيرقانوني است و نه ‌تنها مصون از خطا و اشتباه نيست، بلكه مصوباتش نيز باطل است. ۲۵ براي خانم كارن باكت، مصون از خطا بودن اعضاي كادر مركزي بهائي در اسرائيل (بيت‌العدل) قابل هضم نيست و به آن معترض است. او درسايت بهائي رنتس در فوريه ۲۰۰۷ در مقاله «آيا بيت‌العدل مصون از خطا است؟»۲۶ به تحليل اين موضوع پرداخته و مي‌نويسد:

«برای بسیاری از مردم مصون بودن از خطا به این معنا است که فرد اشتباهی نمی‌کند و هرچه بگوید یا تصمیم بگیرد یا انجام دهد درست و صحیح است.

اما مسئله‌ای که برای ذهن کوچک من قابل هضم نیست این است که اگر شخص یا مؤسسه‌ای، مانند بیت‌العدل در آیین بهائی، به‌گونه‌ای باشد که مصون از خطا تلقی شود، آیا این مؤسسه نباید صاحب تمامی دانش‌ها باشد؟ برای روشن شدن مطلب توضیح می‌دهم.

اگر من بخواهم از فردی مصون از خطا، مثلاً پاپ یا فرضاً بیت‌العدل، سئوالی بپرسم که مثلاً سرعت یک پرستوی افریقایی در هوا چقدر است؛ آیا آن فرد یا مؤسسه نباید قبل از اینکه به من جوابی بدون خطا بدهد، سرعت پرستوی افریقایی را بداند؟

ممکن است شما استدلال کنید که پاپ یا بیت‌العدل تنها در مسائل مرتبط با آیین کاتولیک یا آیین بهائی مصون از خطا هستند. آن‌ها اگر بخواهند در مورد پرنده‌شناسی صحبت کنند، حرفی برای گفتن ندارند. در نتیجه آن‌ها یک راه فرار برای خود به‌طور اتوماتیک خواهند داشت، آیا این‌طور است؟ بسیار خوب، شما به‌صورت ظاهر و از لحاظ قواعد درست می‌گویید، من فقط يك مقايسه انجام دادم و به قول معروف در مثل مناقشه نیست!

برگردیم به بحث، منطق حکم می‌کند، قبل از اینکه کسی بتواند به پرسشی پاسخ دهد یا موضعی درمورد مطلبی بگیرد که مصون از خطا باشد، نیازمند دانش و اطلاعات فراوان و زیاد است. اگر کسی بخواهد همواره و بدون محدودیت در مورد هرچیزی نظر صحیح داشته باشد، لازمه‌اش این است که آن فرد دانش کامل و بدون محدودیت داشته باشد و همه چیز را بداند و عالم مطلق باشد۲۷٫ حتی اگر کسی درباره همه چیز دانش ندارد، برای اینکه بتواند مصون از خطا باشد، همچنان نیازمند دانشي است که بتواند محاسبه کند، آنالیز نماید و بتواند بدون هرگونه اشتباه به نتیجه و سرانجام درستی برسد (یعنی نه‌تنها راه حل را بداند، بلکه پاسخ صحیح را هم بداند).

اما صبر کن، شاید من دارم سروته، به این قضیه نگاه می‌کنم. چه می‌شود اگر پاپ نیازی نداشته باشد که همه چیز را بداند (عالم مطلق باشد) که بخواهد جواب مسائل را بدهد؟ چه می‌شود که پاپ بتواند روابط زمان و مکان و فضا را تغییر دهد و حقیقت را دوباره بازسازی کند و سرعت پرستوی افریقایی در هوا، همان چیزی بشود که او فرض کرده است؟

باتوجه به این مطلب، من تنها یک اشکال به این نظریه می‌گیرم و آن اینکه نه پاپ، و نه بیت‌العدل و نه هیچ انسان دیگری چنین قدرتی ندارند! هیچ موجودی نیست که این کار را بتواند بکند مگر خداوند (گرچه انسان‌هایی هستند که حتی اعتقادی به وجود خدا ندارند) و تا آنجا که من می‌دانم کس دیگری چنین ادعایی نکرده است که قادر مطلق باشد.

برگشتیم به خانه اول! این موقعیت و جایگاه خوبی است که بپرسیم آیا بیت‌العدل واقعاً دانای مطلق است؟ این می‌تواند خیلی از مسائل را حل کند؛ «اگرچه بیت‌العدل دانای مطلق نیست… !» ۲۸

خوب، این نظریه هم با شاهدی که از خود بیت‌العدل آوردیم منتفی است!

حال، قبل از اینکه بحث را ادامه دهیم، می‌خواهم مطلب دیگری را روشن کنم. قصد من این نیست که بگویم دانای مطلق و مصون بودن از خطا، دو مطلب یکسان هستند؛ هرگز.

شخص می‌تواند همه چیز را بداند اما اشتباه کند. شخصی می‌تواند دانای مطلق باشد ولی هنگام پاسخ‌گویی آن را مورد توجه قرار نداده و به آن بي‌توجه باشد. این دو به‌طور آشکار ازهم جدا هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند. کسی می‌تواند یکی از آن‌ها را داشته باشد درحالی‌که دیگری را ندارد. اما آیا می‌توان دوّمی را داشت و اولی را نداشت؟! آیا کسی می‌تواند مصون از خطا باشد، درحالی‌که فاقد همه دانش‌هاست و دانای مطلق نیست؟ اگر جواب مثبت است، چگونه چنین چیزی ممکن است؟

ما هیچ مطلبي، درمیان آثار و نوشته‌های شوقی‌افندی پیدا نکردیم که گفته باشد بیت‌العدل در موقعیت و شرایط تصمیم‌گیری به «تصمیم غلطی» برسد.۲۹

چگونه می‌شود که شخص یا مؤسسه‌ای زمینی و مادی، مصون از خطا باشد (به این معنا که هیچ اشتباهی مرتکب نشود و همواره درست عمل کند)، اگر آن مؤسسه دارای کمال علم نباشد؟ این موضوع برای من مسئله و چیستان شده است.۳۰

اگر شما پاسخی دارید خوشحال می‌شوم که با من در میان بگذارید».

در ادامه مطلب، خانم كارن به چند پاسخ رسيده، در اين‌باره اشاره مي‌نمايد كه براي روشن شدن بحث مهم است. اول اظهارنظر آقاي سن مك گلن۳۱ كه خود از منتقدان آئين بهائي است. او مي‌گويد:

«به‌طور یقین مصون بودن از اشتباه نیازمند علم مطلق است، که نه بیت‌العدل و نه ولی امرالله دارای آن نیستند: شوقی‌افندی می‌گوید اگر ولی امرالله را فردی مافوق بشر بدانیم همانا کفرگویی کرده‌ایم».۳۲

به یقین همین مسأله برای بیت‌العدل هم صادق است، یعنی مصون از خطا و اشتباه دانستن بیت‌العدل جهانی نیز کفرگویی است.

بیت‌العدل می‌گوید: ما در میان نوشتجات شوقی‌افندی مطلبی نیافته‌ایم که حاکی از این باشد که بیت‌العدل در تصمیم‌گیری‌های خود به نتیجه نادرستی می‌رسد.۳۳

شوقی‌افندی می‌گوید:

«ولی امرالله نمی‌تواند نظر اکثریت اعضای بیت‌العدل را لغو کند، اما وظیفه دارد چنانچه حكمي، در تعارض با مفاهيم و يا روح سخنان بهاءالله ازسوي بيت‌العدل صادر شود، به آنان تذكر داده و درخواست تجديدنظر در حكم صادره نمايد.»۳۴ بیت‌العدل دانای کل و عالم به همه چیز نیست، درنتیجه می‌تواند در تشخیص حقایق اشتباه کند یا به‌خاطر کمبود اطلاعات در موضوع به اشتباه بیفتد و این مسئله کاملاً واضح است. امّا چیزی که شوقی‌افندی در اینجا می‌گوید به‌طور خاص به موضوع مهم‌تری اشاره دارد: بیت‌العدل فاقد دانش کامل از مفاهیم و روح تعالیم بهاءالله است. بنابراین، بیت‌العدل می‌تواند در ورطه‌ای مهم‌تر و عمیق‌تر از تصمیم اشتباه هم بیفتد. به‌گونه‌ای که ممکن است هدایت جامعۀ امر را به مسیری جدای از روح منتج از سخنان بهاءالله ببرد. همان‌طور که هر فرد دیگری ممکن است این‌گونه بشود. کلمات شوقی‌افندی، دعوت به اصرار و الزام بیت‌العدل بر مواضع شخصی آن‌ها نیست، بلکه متذکر این مطلب است که افراد باید فروتنی داشته باشند.

آقاي براندن کوک۳۵ يكي ديگر از منتقدان آئين بهائي مي‌نويسد:

«کل مطلب از نظر من خیلی ساده است، ابتدا اجازه دهيد فرض کنیم که بیت‌العدل، همیشه «درست» می‌گوید، البته به شرط آن که همه اطلاعات مربوطه را داشته باشد. ارسطو می‌گوید «تنها» دلیل اینکه ما انتخاب غلطی داریم این است که همه حقایق را نمی‌دانیم. اشتباه، نتیجه اطلاعات ناکافی است. هریک از ما، اگر در موضوعی، اطلاعات کافی داشته باشیم، تصمیم درستی خواهیم گرفت. اگر بیت‌العدل، به این مفهوم، مصون از خطاست، من آن را می‌پذیرم، همان‌طور که درمورد هر شخص و نهاد دیگری هم آن را می‌پذیرم. ولی با توجه به کمبود اطلاعات و شناختی که در عالم وجود دارد، من هیچ تضمینی ندارم که تمام مصوبات بیت‌العدل درست و صحیح باشد.»

يكي از خوانندگان، واژه مصونيت از خطا را، حربه‌اي براي ايجاد وحدت معرفي مي‌نمايد. او مي‌گويد:

به‌نظر من اینکه ما بپذیریم بیت‌العدل مصون از خطاست برای حفظ وحدت جامعه بسیار ضروری است. در همین راستا بیت‌العدل هم باید تلاش کند که اعضای آن از مردم دیگر برتر باشند. آن‌ها باید تا آنجا که می‌توانند در امور تکنولوژی و غيره دارای آگاهی باشند که بتوانند همه چیز را بررسی کنند و این مسئولیتی بسیار سنگین است.

يكي از بهائيان طرفدار بيت‌العدل، ضمن اشاره به سخنان داگلاس مارتين (عضو سابق بيت‌العدل) در سال ۲۰۰۶، اظهارات او را خلاصه وار این گونه بیان کرده است:

  • ما باید بین هدایات و مصونیت از خطای الهی و مصونیت از خطای اعطایی بهاءالله به بیت‌العدل تفاوت قائل شویم.
  • بیت‌العدل به طریق دیگری هدایت می‌شود.
  • پروسه تصمیم‌گیری براساس مطالعه عمیق نصوص مرتبط است.
  • در حال حاضر هیچ تصمیم‌گیری توسط بیت‌العدل صورت نمی‌گیرد مگر آنکه از دارالتحقیق خواسته می‌شود متون مربوط به آن موضوع را ارائه دهند و بیت‌العدل آن‌ها را مطالعه و درباره آن‌ها تفکر می‌کند.
  • آقای مارتین شهادت داده است (به شهادت خودش) که در زمانی که او در آن مؤسسه مشغول به خدمت بوده، بیت‌العدل مصون از خطا بوده است.
  • او دائماً می‌گوید تصمیمات مصون از خطای بیت‌العدل محدود به موضوع خاصی نیست و هر تصمیمی که از ناحیه بیت‌العدل صادر می‌شود، هرچه قدر که آن تصمیم زمینی و این دنیایی باشد، مصون از خطاست.

* ایده مصونیت از خطا برای افرادی که بخواهند آن را بپذیرند، مسئله سختی است، اما آن‌هایی که این مسئله برایشان وجود دارد و در جامعه بهائی هستند، مشکلشان خودخواهی‌ها و غرور خودشان است.

* آقای مارتین سپس از قول عبدالبهاء می‌گوید که بیت‌العدل مصون ازخطا است در هرمسئله‌ای كه آن‌ها در مورد آن، تصمیم‌گیری کنند.

* روی گرداندن از این راهكار (مصون دانستن بیت العدل از خطا) برای ما مشکلات بسیاری ایجاد می‌کند.

آقاي دان جنسن۳۶ از منتقدان آئين بهائي درمورد مطالب فوق این كامنت را نوشته است:

«این فرد درباره‌ی مطلب بالا به نكته‌اي اشاره كرده است كه من خيلي آن را دوست دارم، آنجا كه مي‌گويد:

«آقای مارتین شهادت داده است که بیت‌العدل در زمان خدمت او مصون از خطا بوده است!»

حال چگونه می‌تواند بگوید که بیت العدل اشتباه کرده باشد؟ او به‌هرحال عضو بیت‌العدل بوده است!

این یکی هم خیلی خوب است:

«آقای مارتین سپس از قول عبدالبهاء می‌گوید که بیت‌العدل در هر مسئله‌ای که تصمیم بگیرد مصون از خطاست.»

به‌نظر می‌رسد که عبدالبهاء می‌بایست راست گفته باشد؛ اگر که آقای مارتین از قول او چیزی گفته است!

من به این معتقدم که گفتمان مصون بودن از خطای مؤسسه‌های بهائی بايد توسط بهائیان مورد قبول باشد. سوای اینکه از لحاظ منطقی پوچ است. چگونه فردی می‌تواند پایه‌ی یک حقیقت دینی را بر روی منطق بگذارد؟ تمامی نکته ویژه دین این است که ما نمی‌توانیم حقیقت را خودمان به‌خودی‌خود تشخیص دهیم و بهاءالله این مسئله را درجاهای متعددی بیان کرده است.»

در انتهای این مقاله و در بخش کامنت ها، فرد دیگری به نام فرانك وينترز مي‌نويسد:

«مصونیت از خطا، بدون داشتن علم کامل و جامع باعث ایجاد خلاء می‌شود، که شانس خطا را بالا می‌برد. بیت‌العدل درمورد نقشه‌های شکست‌خورده خود در گذشته صحبت می‌کند، همچنین درمورد اینکه چرا نقشه‌ها، شکست خوردند و اینکه چرا این راه‌های جدید بهتر هستند، سخن می‌گوید. حالا این را درنظر بگیريد، نقشه‌های شکست‌خورده قبلی، همگی در گذشته با اشتیاق کامل پیش‌بینی شده بودند و همگی آن‌ها از پیام رضوان بیت‌العدل منشاء می‌گیرند. بیایید همه‌ی این‌ها را رها کنیم و برگردیم به همان روحانی بودن. شاید بیت‌العدل یک زمانی جهان را اداره کند، شاید هم نکند؛ اما چرا این مقدار کوته‌فکری کنیم و متعصبانه برخورد کنیم؟ درحال حاضر من به بیت‌العدل اعتمادی ندارم که بتواند پیاده‌روی جلوی خانه من را درست کند، چه برسد به اینکه دنیا را اداره کند!»

خانم باكت در ادامه و در بخش دوم مقاله خود تحت عنوان «آيا بيت‌العدل مصون از خطاست؟» مي‌نويسد:

«نوشته من درباره مصون از خطا بودن بیت‌العدل نظرات و عکس‌العمل‌های نسبتاً زیادی را برانگیخت. به تمام کسانی که این مطالب را می‌خوانند و مشترک سایت هستند می‌گویم، از شما سپاسگزارم! من به‌خاطر افکار و ایده‌های شما مدیون همه شما هستم. بعضی نظرات کوتاه و برخی بلند بود. برخی کمی‌بامزه (بدون غرض) بود، درحالی‌که بقیه به‌صورت شگفت‌انگیزی عمیق و خردمندانه بود. دراینجا خلاصه‌ای موجز از مهم‌ترین نکات را می‌گویم:

برای برخی، مفهوم مصون از خطا بودن نسبتاً اغراق‌آمیز بود، درحالی‌که بقیه روش کمی متفاوت را درپیش گرفتند. بعضی تلاش کردند تا حوزه «ذهنی» را از حوزه‌های «روحی» یا «الهی» جدا کنند. ایشان می‌گفتند من باید بیشتر از باور و کمتر از خرد، استفاده کنم. معدودی هم اظهار کردند که کل مسئله، به زبان ساده، ترفندی برای تحریک حس اتحاد بوده است؛ وگرنه واقعاً اهمیتی نداشته است. به‌نظر می‌رسد بقیه هم می‌گفتند که انسان باید به مصون از خطا بودن بیت‌العدل باور داشته باشد و با داشتن چنین باوری، آن‌ها [مصون از خطا] هستند. می‌خواهم به کسانی که از من خواسته‌اند تا از پرسش این همه سؤالات نفرین‌شده دست بردارم – و فقط باور داشته باشم – پاسخ دهم! اول از همه، از اینکه شما یکی از مهم‌ترین و گرامی‌ترین ویژگی‌های اعتقاد بهائی – یعنی اصل تحری حقیقت و تحقیق مستقل درباره حقیقت را نادیده گرفته‌اید، واقعاً متأسفم. به‌علاوه، از اینکه شما قادر به کنار گذاشتن سنت تقلید کورکورانه نیستید، متأثرم. بهاءالله همه بهائیان را از این روش منع می‌کرد و می‌گفت که باید «با چشمان خود ببینیم» و «با گوش‌های خود بشنویم». اگر تنها آنچه را که به ما گفته می‌شود، بپذیریم و بدون پرسش، مسير ارائه‌شده را دنبال کنیم، دیگر بهائی نیستیم! اعتقاد بهائی و پرسش، مانند کره بادام‌زمینی و مربا، باهم هستند.

به کسانی که در اظهارات خود از من می‌خواهند که از منطق یا خرد استفاده نکنم، می‌گویم: شوخی می‌کنید؟ در اعتقاد بهائی، علم و دين، هردو، به‌عنوان مسیر دست‌یابی به حقیقت ستایش شده‌اند. یکی مافوق یا مادون دیگری نیست. یک بهائی واقعی هیچ‌گاه منطق، تفکر انتقادی، و قیاس ساده را به این خاطر که ممکن است با اصول عقاید مذهبی درتضاد باشد، انکار نمی‌کند. این سراشیبی لغزنده خرافات است. خیلی متشکرم ولی من این‌گونه فکر نمی‌کنم.

هنگام بحث روی این عنوان جذاب در تالیسمان۳۷، یکی از اعضا این دیدگاه را مطرح کرد:

«مصون از خطا بودن به نتیجه نهایی ربط دارد نه به فرایند تصمیم‌گیری. به عقیده من، اشتباه گرفتن نتیجه‌ی نهایی با فرایند، جایی است که تو و دیگران در این مسئله به خطا رفته‌اید. همان‌گونه که پیشتر گفتم، تضمین بی‌خطا بودن به نتیجه‌ی نهایی برمی‌گردد و نه به فرایند. اهمیتی ندارد که گام‌های فرایند می‌تواند چه نام گیرد.»

این مشابه دیگر پاسخ‌هایی بود که از دوستان بهائی دریافت کردم. اساساً ایشان می‌گویند که بیت‌العدل از جانب خدا هدایت می‌پذیرد و بنابراین تصمیمات ایشان از خطا محافظت شده است. این دلیل این است که ایشان مصون از خطا هستند و اشتباه نمی‌کنند! نه به این خاطر که آن‌ها دانای کل هستند، بلکه به این خاطر که ایشان «نجوای خداوند را در گوش جمعی خود» دارند. یا همان‌گونه که آن عضو تالار گفتگوی تالیسمان، در بالا بیان کرد، فرایند اهمیتی ندارد، بلکه نتیجه نهایی مهم است. این شکل عجیبی از منطق است که نمی‌توانم بفهمم. خیلی خوب بود اگر مغز من خشکیده بود یا ساده‌تر بگویم به اندازه یک زمانی «قابل جمع‌بندی کردن» نبود. اما با این اوصاف، لطفاً به من اجازه دهید تا توضیح دهم چرا این توصیف را نارسا یافته‌ام.

اگر فرض کنیم که «فرایند» اهمیتی ندارد، پس الزام به دانای کل بودن به‌ظرافت کنار گذاشته می‌شود. این مزیت واضحی است که پیشنهاد آن دوست عرضه می‌کند. اگرچه، پیامد طبیعی آن چالشی برطرف‌نشدنی برای ما به‌وجود می‌آورد.

اگر درنظر بگیریم که فرایند مهم نیست اما نتیجه نهایی اهمیت دارد، پس نتیجه قهری این است که فرایند را تا جایی که می‌توانیم ساده کنیم؛ به‌خصوص با درنظر گرفتن حجم زمان و منابعی که می‌تواند نیاز داشته باشد.

ممکن است حتی شخصی موذی پیشنهاد کند که فرایند به یک توپ جادویی، ساده‌سازی شود. هر زمان که بیت‌العدل نیاز به یک تصمیم بی‌خطا دارد، تنها کاری که باید انجام دهد این است که توپ جادویی را تکان بدهد و جواب آن را بخواند. اگر معتقد هستیم که دست خدا درحال حاضر بیت‌العدل را به تصمیم مصون از خطا هدایت می‌کند، متعاقباً دست خدا توپ جادویی را نیز به تصمیم مصون از خطا هدایت خواهد کرد.

اگر با توپ جادویی آشنا نیستید، گزینه دیگر، دارت و تخته است.

احتمالا جواب‌ها باید به یک دیوار با نوار چسبانده شوند و یک عضو بیت‌العدل با چشمان بسته و درحالی‌که چرخیده است، نیزه را به‌سوی «دیوار پاسخ» پرتاب کند؛ درحالی‌که هشت عضو دیگر بيت‌العدل برای درامان ماندن زیر میز باشند. چون خداوند مصون از خطا بودن را به نتیجه نهایی بخشیده است، دارت را هدایت می‌کند تا جواب درست را انتخاب کند. (و تماشاچیان بی‌گناه را هم محافظت نماید!) شاید به این فرایندهای احمقانه بخندید، اما تنها کاری که من می‌کنم براساس این منطق است که فرایند اهمیتی ندارد اما نتیجه مهم است.

امیدوارم تا الان روشن شده باشد، فرایندی که یک تصمیم براساس آن ساخته می‌شود نسبتاً مهم است. می‌خواهم بگویم نتیجه نهایی مهم است – ولی به‌عنوان تعمیمی طبیعی – اطلاعاتی نیز که در فرایند استفاده می‌شوند ارتباطی قوی با کیفیت تصمیم‌گیری دارند. به‌نظر می‌رسد که بیت‌العدل خود با این چنین ادعایی موافق باشد:

«همانند ولی امر (شوقی افندی)، وقتی از بیت‌العدل، ارائه یک تصمیم خواسته می‌شود، نیاز دارد که حقایق به ایشان ارائه شود و همانند او، وقتی حقایق جدید ظاهر می‌شوند، شاید به‌خوبی تصمیم خود را تغییر دهد.»۳۸

این به‌نظر شبیه یک حس مشترک خوب قدیمی است. این‌طور نیست؟

اما آیا بیت‌العدل می‌تواند اشتباه کند؟ خوب اگر به مانند بقیه ما انسان‌های فانی، دانای کل نباشند و وابسته به کیفیت اطلاعاتی باشند که به ایشان داده می‌شود، به شکل طبیعی نتیجه می‌شود که این (مصون از خطا بودن) صرفاً یک امکان است. اما در این نقل قول که سن مک گلن در قسمت نظرات آورده است، مدرکی نیز وجود دارد:

«ولی امر. . . موظف بر بازنگری در هر مصوبه‌ای است، که وجداناً، با معنای سخنان بهاءالله درتعارض باشد، یا از روح آن سخنان دور باشد.»۳۹

بنابراین تصمیم‌های بیت‌العدل می‌تواند بسیار عمیق‌تر از یک خطاي صرف و اشتباه باشد. ممکن است به جهت خطرناکی هدایت کند که از روح سخنان و آیات بهاءالله دور باشد. مانند هرکس دیگری که می‌تواند اشتباه کند. سخنان شوقی‌افندی دعوت به پافشاري روی صابون قطعیت‌های لغزش‌پذير خود ما نیست، بلکه نیاز به فروتنی را به همه نشان می‌دهد. باید اضافه کنم که آنچه شوقی‌افندی می‌گوید نسبتاً هشداردهنده است و اکثر بهائیان آن را به‌سادگی نمی‌فهمند. از دید من، او می‌گوید نه‌تنها بیت‌العدل می‌تواند اشتباه کند، بلکه می‌تواند خلاف جهت ماهیت تعلیمات بهاءالله حرکت کند. این مسئله نوعی وخیم از موقعیتی است که او توصیف می‌کند. البته او این را در زمینه مسئولیت ولی امر در متعادل‌سازی اختیار و قدرت بیت‌العدل بیان می‌کند.

همان‌طور که می‌دانید، ما اکنون در بهائيت، ولی امری نداریم. آن مقام خالی باقی مانده است و مسئولیت‌ها و وظایف آن نیز برآورده نمي‌شود.»

۳-   عدم حضور زنان در بيت‌العدل (بالاترين سطح رهبري بهائيت) و تضاد آن با اصل تساوي زن ومرد در بهائيت

يكي از موضوعات چالشي و مهم در بهائيت بحث ممنوعيت حضور زنان در بيت‌العدل است، بهاءالله پيامبر بهائيان در كتاب خود اقدس، تأكيد مي‌نمايد كه اعضاي بيت‌العدل، بايد از رجال (مردان) باشند. بعد از آن عبدالبهاء و شوقي نيز بر مرد بودن اعضاي بيت‌العدل، تكيه نموده و روشن شدن حكمت مرد بودن اعضاي بيت‌العدل را به آينده موكول نمودند. از طرف ديگر اين حكم كتاب اقدس با تعليم برابري مرد و زن در بهائيت، مغايرت پيدا كرده است. به اين معنا كه اگر در بهائيت زن و مرد از حقوق كاملاً برابر برخوردار هستند، چرا زنان از حضور در بالاترين رده مديريتي جامعه بهائي يعني بيت‌العدل، محرومند. اين موضوع مخصوصاً براي غربي‌ها، كه قبل از بهاءالله به اصل تساوي زن ومرد معتقد بودند و حتي گاهي توانایي و جايگاه زنان را بالاتر از مردان مي‌دانند قابل درک نیست. توجيهات مختلف تشكيلات بهائي و بيان اينكه حضور زنان در همه سطوح به‌غيراز عضويت در بيت‌العدل آزاد است!، يا به‌خاطر مسئوليت سنگين اعضاي بيت‌العدل، ازطرف بهائيت به زنان در اين مورد ارفاق شده است، يا اينكه عدم اجازه حضور زنان در بيت‌العدل، از جايگاه والاي زنان نمي‌كاهد و امثال آن، نتوانسته است در كاهش اعتراضات، مؤثر واقع شود.

باكت به‌عنوان يك روشنفكر بهائي، به عدم اجازه حضور زنان در بالاترين مقام تصميم‌گيري و رهبري بهائيت (بيت‌العدل) اعتراض دارد و اين موضوع را در تضاد با اصل تساوي زن و مرد در بهائيت مي‌داند.

او در مقاله‌اي با عنوان «وقتي اصول و حاكميت در تعارض قرار مي‌گيرند: پاسخ بهائيت به ممنوعيت حضور زنان در بيت‌العدل»۴۰ به موضوع ممنوعيت حضور زنان در بيت‌العدل اشاره دارد و مي نويسد:

« بهائيت، تساوي زن ومرد را به‌عنوان يكي از شعارهاي بنيادين خود معرفي مي‌نمايد، ولي درعين‌حال، زنان را از عضويت وخدمت در بالاترين نهاد حاكميتي و بين‌المللي بهائي يعني بيت‌العدل جهاني، محروم ساخته و مدعي است اين محروميت براساس تفسير مصون از خطا، از نصوص بهائي، صورت گرفته است.»

در مقاله يادشده به روند چگونگي اين ممنوعيت پرداخته شده است و چالش‌هاي ايجادشده توسط پژوهشگران ليبرال بهائي را بيان مي‌كند وسپس پاسخ تشكيلات و برخي طرفداران آن را بازگو مي‌نمايد. اين بررسي نشان مي‌دهد درصورت وجود تعارض بين اصول ديانت و تعاليم ديني آن، وفاداري به قدرت تشكيلات بهائي و اكثر پيروانش، اقتضا مي‌كند كه گزينه دوم انتخاب شود.

نويسنده با ارائه گزارشي از سيرتحول حضور زنان در تشكيلات بهائي به مكاتبات شوقی‌افندي اشاره مي‌کند كه در چند مورد، ممنوعيت حضور زنان در بيت‌العدل را تائيد نموده و روشن شدن دليل آن را به آينده موكول كرده است.

باكت در قسمت جمع‌بندي و نتيجه‌گيري مقاله مي‌نويسد:

«بهائيان درخصوص تعارض بين تعليم تساوي زن ومرد، و ممنوعيت زنان از حضور در بيت‌العدل، چند جواب مي‌دهند كه عمدۀ آن بر تلاش براي توجيه اين ممنوعيت، به‌نحوي است كه به دستورات مقامات بهائي در اين خصوص خدشه‌اي وارد نيايد.

تلاش بهائيان ليبرال براي تفسير و توجيه اين تعارض، در چهارچوب تاريخي، به‌گونه‌اي كه موانع حضور زنان در بيت‌العدل برداشته شود، مورد پذيرش قرار نگرفته و رد شده است.

اگرچه اقليت قابل توجهي از بهائيان از ممنوعيت حضور زنان در بيت‌العدل ناراضي هستند، ولي اكثريت گسترده‌اي اين سياست را پذيرفته‌اند، هرچند برخي از آن‌ها احتمال اصلاح آن را در آينده بعيد نمي‌دانند. ولي ازآنجا كه هيچ حركت اصلاح‌خواهانه‌اي در اين مورد وجود ندارد، بعيد است چنين پويشي به راه بيفتد، زيرا در جامعه بهائي هرگونه بحث درباره تاريخ و متون اصلي، از سوي تشكيلات و اكثريت بهائيان، به‌عنوان حمله به بهائيت تلقي مي‌شود. لذا هرگونه اعتراض به باورهاي بهائي «نقض عهد و ميثاق» تلقي شده و نتيجه آن طرد و تكفير و اخراج از جامعه بهائي است. بنابراين بهائيان منتقد، به‌صورت برخی افراد منفرد، كه ايده و آرمان مشتركي دارند، باقي مي‌مانند.

در ميان جامعه بهائي، برخلاف سايرگروه‌ها و اجتماعات ديني، «جنبش زنان» وجود ندارد، گويا با توجه به اهميت تساوي جنسي در هويت بهائي، آقايان بايد به‌جاي خانم‌هاي بهائي، صداي اعتراض بلند كنند. درمجموع، نوعي احساس فرصت ازدست‌رفته را مشاهده مي‌كنيم. متون بهائي از تساوي مرد و زن سخن مي‌گويد و ترويج اين اصل، به‌ويژه درميان زنان غربي اصل مهمي تلقي مي‌شود ولي منع ورود زنان به بيت‌العدل، تكذيب عملي شعار تساوي است. . .».

۴-   اعتراض به طرد و اخراج برخي از روشنفكران بهائي، با سوءاستفاده از واژه «عهد و ميثاق الهي»

در مباحث بالا به موضوع عهدوميثاق اشاره شد. شايد بد نباشد به نظر خانم باكت، درباره‌ی مفهوم عهدوميثاق در آئين بهائي نيز اشاره كوتاهي بشود. ايشان در مقاله ۲ دسامبر ۲۰۰۴ خود در سايت بهائي رنتس مي‌نويسد:

«در بهائيت ما دو ميثاق داريم: ميثاق اكبر و ميثاق اصغر! ميثاق اكبر اين است كه خداوند خود را معرفي كرده تا پيامبران و راهنماياني براي هدايت جوامع بشري به‌طور مداوم ارسال نمايد و ميثاق اصغر يا كوچك‌تر اشاره به ضرورت اطاعت و پذيرش بهائيان از قوانين و احكام و دستورات بهاءالله، دارد و نتيجه آن وحدت و هماهنگي در ميان آن‌ها است. البته اگر شما از هر وكيل دعاوي سؤال كنيد، او به شما خواهد گفت كه هر قرارداد و تعهدي زمان شروع و پايان و شرايط انجام و نقض دارد. در ميان بهائيان، كسي كه به تعهدات خود در قراردادش پايبند نباشد، برچسب ناقض عهدوميثاق دريافت مي‌كند.

واضح است كه معمولاً اين عهدوميثاق اصغر است كه نقض مي‌شود كه عبارت است از اينكه فردي برخلاف تعاليم و دستورات بهاءالله عمل نمايد. گرچه به‌نظر مي‌رسد، قاتلان پيامبران پيشين الهي، ناقض عهدوميثاق اكبر باشند، ولي گويا مجازات ناقضين عهدوميثاق اصغر سنگين‌تر است!!

من هميشه علاقه‌مند بودم كه واكنش بهائيان را نسبت به اصطلاح «ناقض عهدوميثاق» ببينم، حتي شنيدن اين اصطلاح، دماي اتاق را چنددرجه پائين مي‌آورد و چند نفري دنبال راه خروج مي‌گردند! بيشتر بهائيان به ‌غلط، تصور مي‌كنند خواندن مطالب و نوشته‌هاي ناقضين، ممنوع است و در اين زمينه برخي آن‌قدر جلو رفته‌اند كه گرفتار خرافات شده‌اند. مثلاً اگر كسي چشمش يا دست‌وپايش درمعرض چنين نوشته‌هایي قرار گيرد، دچار چنين و چنان بيماري‌هایي خواهد شد. . . !!

نكته جالب‌تر اينكه، در دوران بهائي، در هر مرحله‌اي از جانشيني و انتقال، كشمكش اتفاق افتاده وگروهي گروه مقابل را «ناقض» خطاب كرده است.

البته اين نكته مهم است كه ما در بهائيت به شيطان و جهنم اعتقاد نداريم ومعتقديم هيچ‌چيز در اين دنيا، شر نيست! ولي گويا در فرهنگ و ادبيات بهائي، ناقضين خودشان جاي خالي شر و شيطان و اهريمن را پر كرده‌اند! »

۵-   بحث طرح روحي وعدم كارآئي آن در اكثر جوامع بهائي، ابهام و مشكلات موجود در طرح

دوستان بهائي به‌خوبي اطلاع دارند كه به‌موازات تعطيلي كلاس‌هاي معارف بهائي، طرح روحي از طرف بيت‌العدل به‌عنوان طرح جايگزين، در سراسر دنياي بهائي به مرحله اجرا درآمد.

به‌موجب اين طرح كه اولين بار توسط آقاي فرزام ارباب (عضوسابق بيت‌العدل)، از نتيجه تحقيقات بنياد راكفلردر كلمبيا، كپي‌برداري شد و از طريق مؤسسه فوندائك با تغیيراتي به طرح روحي تبديل شد و به اجرا درآمد، بهائيان در سراسر دنيا مكلف شدند مفاد طرح را كه تاكنون در قالب ده كتاب آماده شده است، به زبان بومي خود ترجمه كرده ونسبت به يادگيري، اجرا و تبليغ آن اقدام نمايند و متون آموزشي گذشته را به‌فراموشي بسپارند.

علي‌رغم فشار بيت‌العدل در تبليغ اين طرح، عده‌اي از بهائيان، اين طرح را موفق ندانسته و معتقدند كه افراد آموزش‌ديده در قالب اين طرح، از سواد و معلومات امري (بهائي) لازم برخوردار نيستند. مضافاً اينكه خيلي از فرهيختگان بهائي كتاب‌هاي ترجمه‌شده روحي را، سازگار با فرهنگ بومي خود ندانسته و معتقد به لزوم انتخاب جايگزين‌هایي براي آن هستند.

خانم كارن باكت در دو مقاله به تحليل و ارزيابي كتاب‌هاي روحي پرداخته و معتقد است كه اين طرح براساس فرهنگ كشور جهان سومي مردم كلمبيا، طراحي شده و مناسب براي ساير فرهنگ‌ها نيست. ضمن اينكه اين طرح در خود كلمبيا نيز، از موفقيت چنداني برخوردار نبوده است.

او در مقاله ديگري با اشاره به گزارش ماه مي ۲۰۰۸ كانونشن ملي امريكا، به ذكر مشكلات و ضعف برنامه روحي، در امريكا اشاره مي‌نمايد و اذعان دارد كه اجراي طرح روحي باعث ريزش و كناره‌گيري بيش از ۵۰ درصد بهائيان از فعاليت‌ها و برنامه‌ها گرديده است، با اين‌وجود بيت‌العدل طي پيامي از محفل ملي بهائيان امريكا مي‌خواهد تا گزارش‌ها و نظرات خود را كنار بگذارند و از برنامه بيت‌العدل تبعيت كنند!

آن‌ها براي تأكيد بر اجراي طرح روحي، مشاور قاره‌اي، خانم ربكا مورفي۴۱ را به كانونش ملي بهائيان امريكا، اعزام كردند. او در سخنراني خود گفت: «ما نمي‌خواهيم ازجمله افرادي باشيم كه خدا را با چشم خود مي‌بينند و كلامش را با گوش خود مي‌شنوند! زيرا ما اين توفيق را داريم كه كلام و پيام خداوند را با چشم وگوش بيت‌العدل عزيز، ببينيم و بشنويم! »۴۲

براي آشنائي با نظرات كارن درمورد كتاب‌هاي روحي به قسمت‌هائي ازمقاله ايشان از سايت بهائي رنتس اشاره

مي‌گردد:

«آيا وقت آن نرسيده است كه به ارزيابي تأثير كتاب‌هاي آموزشي يكسان روحي براي تعليم آئين بهائي درجهان بپردازيم؟ يكي از انتقاداتي كه مكرر درباره تأثير كتاب‌هاي روحي مي‌شنويم آن است كه هر كشور و جامعه‌اي فرهنگ خاص خود را دارد و لذا شيوه ورود و تعليم ويژه‌اي را طلب مي‌كند.

به عبارت ديگر با مردم هرجامعه بايد با زبان خودشان و در چهارچوب فرهنگ خاص آن‌ها گفتگو كرد.

گفته شده كه مطالب و موقعيت‌هاي كتاب روحي، ابتدا، در كلمبيا و از طريق موسسه فوندائك، در زمان اقامت دكتر فرزام ارباب، طراحي و به اجرا درآمده است. آيا فرهنگ كشور كلمبيا تا چه ميزان با كشورهاي ديگر مشابهت دارد؟

براي آشنايي با تفاوت‌هاي فرهنگي جوامع مختلف چند معیار وجود دارد:

  • ضريب دوري از قدرت:

اينكه مردم و افراد عادي يك جامعه و يا سازمان، تا چه حد پذيراي «توزيع غيرعادلانه» قدرت هستند. براي مثال، مردم كشورهايي مثل نيوزيلند، بيشتر مايلند و انتظار دارند كه مناسبات قدرت، دمكراتيك و شورايي باشد. در آنجا صرف‌نظر از پست و منصب اجتماعي، مردم يكديگر را با خود مساوي و هم‌سطح مي‌بينند. مردم و تابعان، مشاركت و انتقاد از تصميم‌گيرندگان و كساني كه بر صندلي‌هاي قدرت تكيه زده‌اند را، حق خود دانسته و به‌راحتي انجام مي‌دهند.

در كشورهايي كه مردم از قدرت دورند (مثل مالزي)، خودكامگي و رفتار پدرسالارانه حاكمان را مي‌پذيرند؛ و كسب مقامات عاليه را صرفاً براساس مناسبات خاص و روابط ويژه باور دارند. اين معیار بيش ‌از آنكه بيانگر تفاوت عيني در توزيع قدرت باشد، گوياي ذهنيت مردم و برداشت آن‌ها از توزيع قدرت است.

  • فردگرايي:

ميزان فردگرايي يا جمع‌گرايي در هر جامعه:

در جامعه فردگرا، افراد بيشتر به خود و خانواده‌ی نزديك خود توجه دارند. ولي در جوامع جمع‌گرا، افراد از بدو تولد در گروه‌ها و خانواده بزرگ‌تر (شامل عموها، عمه‌ها، خاله‌ها، دايي‌ها، پدربزرگ و مادربزرگ‌ها،. . ) زندگي مي‌كند و با آن‌ها پيوستگي دارد.

  • ضريب قطعيت يا ضريب اجتناب از حالت نامشخص:

اين معیار به توان جامعه براي تحمل و پذيرش شرايط غير قطعي، يا به عبارت ديگر، ميل جامعه انساني به جستجو و تحّري حقيقت اشاره دارد. اين معیار نشان مي‌دهد كه جامعه چقدر به افراد خود اجازه تحقيق و تشكيك در وضعيت موجود، و توجه و ابراز ايده‌هاي نو، ناشناخته، عجيب و غيرمتعارف را مي‌دهد.

فرهنگ‌هايي كه از شرايط عدم قطعيت اجتناب مي‌كنند، تلاش دارند تا امكان بروز وضعيت نوين و غيرقطعي را به‌وسيله قوانين و مقررات شديد، ترتيبات امنيتي و در سطح فلسفي و ديني به‌وسيله جزم‌گرايي كاهش دهند. در چنين اجتماعاتي مردم بيشتر احساسي هستند.

متقابلاً در جوامع باز و فرهنگ‌هايي كه شرايط غيرقطعي را مي‌پذيرند، مردم عقايد مخالف و متفاوت با عقايد رايج و حاكم را مي‌پذيرند. آن‌ها سعي دارند در اين زمينه قوانين و مقررات محدودكننده و دست‌وپاگير كمتري داشته باشند. در سطح فلسفي و ديني آن‌ها نسبي‌گرا بوده و به جريان‌هاي مختلف اجازه حيات و تنفس مي‌دهند. مردم در اين جوامع فكورانه‌تر برخورد مي‌كنند و كمتر به احساسات اجازه‌ی بروز و خودنمايي مي‌دهند.

اگر بخواهيم جامعه كلمبيا، محل مطالعه و اجراي طرح روحي را، با ملاحظه‌ی معيارهاي فوق محك بزنيم؛ كلمبيا، در موضوع ضريب قطعيت نمره ۸۰ مي‌گيرد. اين نمره نشان مي‌دهد كه جامعه كلمبيا ظرفيت اندكي براي تحمل عدم قطعيت دارد. در فرهنگ كلمبيا مردم به‌شدت ترجيح مي‌دهند حرف روشن و واضح بيان شود. آن‌ها مطلق‌گرا هستند و ترجيح مي‌دهند از «مناطق خاكستري» يا وضعيت‌هاي عدم قطعيت در حوزه‌هاي ديني و فلسفي بپرهيزند. هدف نهايي آن‌ها كنترل ابعاد مختلف و اجتناب از وضعيت‌هاي عدم قطعيت است. مردم كلمبيا عقايد قطعي و جزمي دارند و اصولاً عقايد و تئوري‌هاي ديگر را برنمي‌تابند.

بر طبق اين نظريه و بررسي، مردم كلمبيا آمادگي زيادي براي پذيرش بي‌عدالتي دارند. معدل «ضريب دوري از قدرت» آن‌ها ۶۷ است. اين نه به معني بي‌عدالتي در آن كشور، بلكه به معني آن است كه مردم آن كشور، طبقه‌بندي در جامعه را باور دارند و با آن به‌راحتي كنار مي‌آيند. مردم طبقه پايين به وضعيت خود قانع هستند و افراد طبقه بالا هم رياست را حق خود مي‌دانند. در فرهنگ آن كشور سلسله‌مراتب جايگاه خاصي دارد. سرانجام نمره فردگرايي كشور كلمبيا ۱۳ است. البته در جامعه‌ی آماري مطالعه‌شده در اين تحقيق، از بين ۵۶ كشور، ۴ كشور ديگر در اين زمينه پايين‌تر از كلمبيا قرار دارند؛ ولي هر چهارتاي آن‌ها هم كشورهاي امريكاي لاتين هستند. اين نمره نشان مي‌دهد كه اين فرهنگ جمع‌گرايي را بر فردگرايي ترجيح مي‌دهد. مردم كلمبيا خود را بيشتر عضو يك گروه و خانواده مي‌بينند تا يك فرد. آن‌ها به ارزش‌هاي اجتماعي وفاداري نشان مي‌دهند. در اين جامعه براساس يك قانون نانوشته، و از طريق مناسبات پيچيده، مردم از يكديگر حمايت مي‌كنند.

اگر بخواهيم از اين يافته‌ها و نتايج يك ارزيابي داشته باشيم، صرف‌نظر از اينكه جناب ارباب به آن توجه كرده يا نه، بايد بگوييم كه مجموعه دروس و دوره‌ی روحي متناسب با الگوي رفتاري و اجتماعي كشور كلمبيا تنظيم و تهيه شده است! آن‌ها ترجيح مي‌دهند همه چيز را فقط به‌صورت سفيد يا سياه ببينند. لذا براي هر سؤال، بايد ترجيحاً يك جواب داد. آن‌ها موافق سلسله ‌مراتب و طبقه‌بندي هستند، لذا در هر كلاس و دوره وجود يك تيوتر كه كلاس را هدايت كند كاملاً ضروري و مناسب است. پيوستن به حلقه مطالعاتي هم از نظر فرهنگي ترجيح دارد؛ زيرا آن‌ها از استقلال رأي گريزان، و از پيوستن به جمع ،خرسندند.

  • جايگاه دوره‌هاي روحي در ميان بهائيان كشورهاي توسعه‌يافته:

جاي تعجب نيست كه در كشورهاي توسعه‌يافته، صرف‌نظر از انتقاد نسبت به اشتباهات موجود در كتب روحي، به فرهنگ حاكم بر محتواي دروس روحي هم انتقاد جدي وارد مي‌شود. اگر موازين و معیارهاي جامعه‌شناسانه را در مورد امريكا و كلمبيا مقايسه كنيم، آنگاه روشن مي‌شود كه چرا بهائيان امريكا در برابر فشار براي شركت در كلاس‌هاي روحي مقاومت مي‌كنند. آن‌ها دو جامعه و دو فرهنگ متفاوت دارند. يك نگاه به شاخص‌ها نشان مي‌دهد كه تفاوت در كجاست.

نمره فردگرايي جامعه امريكا ۹۰ است. در اين جامعه مردم مستقل، متكي‌به‌خود و خودمختارند؛ آن‌ها مي‌خواهند خودشان باشند و آزادانديش!

ضريب دوري از قدرت در امريكا ۴۰ است ( ميانگين جهاني آن ۵۵ است. ) به عبارت ديگر امريكايي‌ها وضعيت آمرانه و دستوري را دوست ندارند. ترجيح مي‌دهند با ديگران وضعيت و شرايط برابري داشته باشند و جامعه‌ی ايده‌آل آن‌ها جامعه‌اي مشورتي، دمكراتيك و برخوردار از تصميم‌گيري براساس خرد جمعي است.

سرانجام آنكه نمره جامعه امريكا در اجتناب از حالت عدم قطعيت ۴۶ است. اين نمره نشان‌دهنده آن است كه شهروندان امريكايي سهل‌گير هستند و از مقررات و چهارچوب خشك كمتر حمايت مي‌كنند. برخلاف مردم كلمبيا، آن‌ها از شرايط و وضعيت نامشخص و پيش‌بيني نشده استقبال مي‌كنند. آن‌ها از ورود به «مناطق خاكستري» زندگي ابايي ندارند. در اين مطالعه، و از جمع ۵۶ كشور تنها ۶ كشور ديگر وضعيت بهتري، در اين زمينه، ‌نسبت به امريكا دارند. امريكايي‌ها، به لحاظ فرهنگي، اهل مدارا و تساهل بوده، ايده‌ها و باورهاي ديگران را تحمل مي‌كنند و نيازي به تحميل عقايد خود بر ديگران نمي‌بينند.

البته بيان اين نكته و تذكر ضروري است كه اين يك مدل علمي براي تبيين فرهنگ‌ها است. آن را نبايد قطعي و جزمي پنداشت. هميشه در هر جامعه و فرهنگي افرادي هستند كه مطابق قواعد و عرف رايج عمل نمي‌كنند (مثل جرج بوش كه بسيار قصد تحميل عقيده خود را بر ديگران داشت). ولي بطور كلي و در سطح جامعه اين مطالعه و ارزيابي صحيح و قابل اتكاء است.

اين چهارچوب و ديدگاه تبيين مي‌كند كه چرا، آن‌گونه كه در جامعه جهاني بهائي ملاحظه شده، بهائيان در امريكاي جنوبي و كشورهاي توسعه‌ نيافته مطالعه روحي را تحمل مي‌كنند ولي در امريكاي شمالي و كشورهاي اروپايي بهائيان به‌طور گسترده‌اي از آن گريزان هستند.»

خانم باكت در قسمتي از مقاله دوم خود اين‌طور ادامه مي‌دهد:

«اگرچه كتاب‌هاي روحي براساس معيارهاي فرهنگي كلمبيا تهيه شده است، ولي اين موضوع نمي­تواند تضميني براي موفقيت آن باشد. يعني نشان دادن اينكه يك ساختار و برنامه براساس معيارهاي فرهنگي يك كشور تهيه شده، يك چيز است؛ و ارائه دلايل موفقيت آن در همان كشور، يك موضوع ديگر است.

نكته مهم ديگر اينكه فرهنگ مألوف و مأنوس دكتر ارباب، فرهنگ ايراني، هم شباهت بسیار زيادي با كلمبيا دارد. شك نيست كه در مراحل توسعه تدريجي، برنامه روحي، هر دوره بيش از دوره‌ی قبل، رنگ و لعاب محيط خود را گرفت و بيشتر كلمبيايي شد تا مثلاً انگليسي. . . لذا در مجموع مي‌توان آن را برنامه‌اي مطلق‌گرا (يا سفيد يا سياه)، گروه‌گرا و با نگرشي سلسله‌مراتبي ارزيابي كرد.

در چنين وضعيتي، با تأیيد كامل محفل ملي كلمبيا و بيت‌العدل جهاني (همراه با دارالتبليغ بين‌المللي) و پشتوانه كافي مالي، روند آزمون و خطا روي آن انجام شد تا سرانجام دوره و كتاب‌هاي روحي، در بستر فرهنگ كلمبيا تكميل گرديد. حال سؤال اين است آيا روحي موفقيت‌آميز است؟

البته منظور از موفقيت‌آميز نه اينكه آيا بسياري از بهائيان كلمبيا در كلاس‌هاي روحي شركت كردند يا نه؟ بلكه غرض اين است آيا دوره روحي توانسته است، اندازه‌ی جامعه بهائي كلمبيا را افزايش دهد يا خير؟ چون از ابتدا چنين هدفي در ذهن تهيه‌كنندگان برنامه بود و عبارت دخول افواج مقبلين را براي آن به‌كار مي‌بردند.

توضيح آنكه جامعه بهائي علي‌رغم تبليغات زياد و گسترده، بسيار پراكنده است وگرچه افرادي به آن مي‌گروند و بهائي مي‌شوند، ولي مدت كوتاهي پس از فرو نشستن موج تبليغ، افراد دوباره از كوران برنامه‌هاي بهائي خارج، يا غيرفعال مي‌شوند. برنامه روحي بدين منظور طراحي شد كه با يك متد سيستماتيك، منابع انساني بهائي توسعه و تعميق يابد و تازه‌بهائيان وارد چرخۀ ديگري از برنامه‌هاي تبليغي بشوند. اين معناي عبارت «بهره­گيري از چهارچوب براي عمل»،۴۳يا برنامه­هاي گسترده رشد است.

واضح است كه برنامه‌هاي آموزشي روحي از مرزهاي كشور كلمبيا فرا رفته و امروزه در تمامي جوامع بهائي اجرا مي‌شود. ولي سؤال ما همچنان بايد جواب خود را بيابد. آيا هدف فقط شركت افراد و نشان دادن آمار شركت در كلاس‌هاي روحي بوده است؟ همان‌طور كه تحقيقات در مؤسسات ديني ساير اديان هم نشان داده «افزايش آمار شركت‌كنندگان در چنين برنامه‌هايي هرگز به معناي دينداري بيشتر و عشق بيشتر به خداوند و مظاهر الهيه نيست».

در مورد برنامه روحي مي‌توان اين‌طور مقايسه كرد كه چه تفاوتي بين جوامع بهائي ساكن كلمبيا، كه طي سال‌هاي دهه ۱۹۷۰ و ۸۰ ۱۹ برنامه‌هاي روحي را گذراندند، با ساير كشورهاي مجاور امريكاي لاتيني، كه اين دوره را نگذراندند وجود دارد؟ چنين مطالعه و مقايسه‌اي، با حفظ معیارهاي مشترك فرهنگ، توسعه اقتصادي و. . . ، شاخص روحي را متمايز مي‌سازد. اگر ما اهل تحقيق و تحري حقيقت هستيم چرا هم‌زمان نتايج كمّي و كيفي را مورد توجه و ارزيابي قرار ندهيم؟ خلاصه اينكه اگر دوره روحي كيفيت جامعه‌ی ما را بهبود بخشيده باشد، بايد اين بهبود كيفي براي ديگران هم جذابيت داشته، و آن‌ها را به سمت بهائيت كشانده باشد و درنتيجه افزايش آمار را هم شاهد بوده باشيم.

  • آمار موفقيت روحي در كلمبيا در كجاست؟

تا آنجا كه من مي­دانم چنين چيزي نيست. گرچه، اينجا و آنجا، آمارهاي پراكنده و عكس و اسلايدهايي از برگزاري كلاس‌هاي روحي، رفتن از روحي ۱ به روحي ۲، يا تشكيل كلاستر A، B، يا C ارائه مي‌شود؛ ولي هيچ كجا آماري درباره بهره‌وري آن ارائه نشده است و اين البته يك زنگ خطر است.

البته آمار هست. آمار را كه نمي‌شود براي مدت طولاني پنهان كرد. ببينيد دوره­ها و كلاسهایی، با حمايت كامل مؤسسات بهائي، در مناسب‌ترين محيط، و براي مدت بيش از ۴۰ سال برگزار شده است. بله روحي ۴۰ساله است. روحي در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوايل دهه ۷۰ شروع شد و جواناني كه آن را شروع كردند، حالا ديگر پا به سن گذاشته‌اند. چهل سال يعني ۲ نسل! روحي، پس از ۴۰ سال كلاس‌ها و دوره‌هاي مداوم، چه ارمغاني براي جامعه بهائي كلمبيا داشته است؟

به‌نظرم اين سؤالی مناسب و منصفانه است. در هيچ كجاي ديگر روحي اين‌قدر خوب و مناسب جا نيفتاده؛ هيچ كجا اين‌قدر سابقه مستمر و پيوسته نداشته؛ و در هيچ كجاي ديگر، جز كلمبيا، روحي تا اين اندازه گسترش و توسعه نداشته است.

*آيا روحي موجب شده كه برق ديانت بهائي موجب درخشش كلمبيا شود؟

* آيا پس از چهل سال، روحي توانسته در كلمبيا مردم را « فوج‌فوج» داخل آیين بهائي كند؟

* آيا روحي توانسته آن‌چنان افرادي را به بهائيت جذب كند كه جايگاه بهائيت در كلمبيا چشمگير شود؟

* آيا روحي توانسته برنامه­هاي تزييد و تعميق معلومات اين تازه‌ مومنان را به‌نحوي فراهم كند كه جامعه بهائي كلمبيا، به‌نوبه خود، پيشرفت چشمگيري كند؟

* آيا روحي توانسته در تاروپود اجتماعي كلمبيا وارد شود؟ آيا روحي برنامه تمدن‌سازي براي كلمبيا بوده است؟

* اگر واقعاً پس‌از بيش از ۴۰ سال، كسي بتواند پيشرفت چشمگير و غيرقابل‌انكاري را براي دوره­هاي روحي در كلمبيا سراغ بدهد، طبيعي است كه انتقادات و مخالفت‌ها از بين خواهد رفت! اين هم كار مشكلي نيست و مي­تواند به‌راحتي مخالفت‌ها را خاموش كند. چه كسي جرئت مخالفت با روش و متدي را دارد كه موفقيت‌هاي روشن و مشخصي به‌بار آورده است؟ چه كسي جرئت دارد درختي را قطع كند كه ميوه و ثمرة خوبي دارد؟ من كه چنين جرئتي ندارم. خوب اگر منابع موثقي در كلمبيا، مثل اطلاعات منتشره از سوي اداره‌ی آمار آن كشور، يا گزارش‌های تحقيقي دانشگاهي معتبر و بي‌طرف وجود داشته باشد، بسيار مناسب است.

پرسش و تحقيقاتي كه اين طرف و آن طرف انجام شده چيزي نشان نمي‌دهد. اگر هريك از خوانندگان اين مقاله اطلاعات موثقي در اين زمينه دارند، از روشنگري آن‌ها تشكر مي‌كنم. فكر مي‌كنم اگر موفقيت خاصي در آنجا كسب شده، همه بهائيان بايد از جزئيات آن مطلع شوند.

اگر پس از ۴۰ سال كار و مطالعه و تمرين آنا و كامليا۴۴، انجام طرح‌هاي آزمايشي، برنامه‌ريزي دقيق متناسب با محيط و فرهنگ كشور ميزبان، و حمايت كامل مالي، اخلاقي و اداري تمام نهادها و تشكيلات بهائي، روحي نتوانسته نتايج قابل توجهي، كه بيانگر كارآيي آن در كشور بومي‌اش، كلمبيا، باشد كسب كند؛ درآن‌صورت، براساس چه منطقي، ما بايد در ساير مناطق و كلاسترها، چشم‌انتظار موفقيت‌هاي غيرمنتظره آن باشيم؟ خصوصاً كشورهايي با فرهنگ متفاوت يا متعارض؟پس چه بايد كرد؟

پاسخ روشن است: درختي كه ميوه و ثمره ندارد، بايد به‌عنوان هيزم آتش استفاده شود۴۵٫

خانم باكت در مقاله ديگري با عنوان «آرامش خود را حفظ كن و برنامه روحي را ادامه بده» به هدف اصلي از تشكيل كلاس‌هاي روحي مي‌پردازد وآن را نامشخص و گيج‌كننده مي‌داند، ودر توضيح آن مي‌نويسد:

مشکل بزرگ دیگري که من با کلاس‌های روحی دارم این است که روحی با طرز فکری گیج‌کننده احاطه شده است. از خودتان بپرسید، هدف از تشكيل كلاس‌هاي روحي چیست؟

شما به احتمال زیاد خواهید گفت «توسعه جامعه بهائی با خدمت به کل جامعه با تصوري نوع‌دوستانه و باشکوه». اما اگر با دقت بیشتر به آن بیندیشید، درخواهید یافت که آن جواب کامل نخواهد بود.

«هدف روحی تبلیغ بهائیت و توسعه و رشد كمي جامعه بهائی است».

اگر شما همچنان شک دارید که همه این چیز‌ها براي تبلیغ است، قسمت‌های دیگري هم وجود دارد. بیت‌العدل پی‌درپی به کلاس‌های روحی تحت عنوان «توسعه ظرفيت‌ها برای ورود افواج مقبلين» رجوع می‌دهد. اصطلاحات و سخنان خاص پروسه مؤسسه، هدف خود را اين‌گونه جلوه می‌دهد: «برنامه‌های گسترده‌ی رشد» و«توسعه» و«تحكيم». این عنوان، برای اولین بار در پیام بیت‌العدل به کنفرانس مشاوران قاره‌ای در ۹ ژانویه ۲۰۰۱ عنوان شد:

«بهائياني که در برنامه‌های گسترده‌ی رشد شرکت می‌کنند، باید در ذهن بسپارند که هدف آن حصول اطمینان از این است که تعاليم و كلمات بهاءالله به توده‌های بشریت برسد».

همچنین یکی دیگر از اجزای کلیدی کلاس‌های روحی (کتاب ۶) ارائه “آنا” است. ۴۶ از شرکت‌کنندگان خواسته شده است که آن را حفظ نمایند، به این ‌منظور که تبلیغ کنند و اینکه از افراد و اشخاص درخواست کنند که به آیین بهائی بپیوندند: «مطمئنم که شما مطلع هستید که می‌خواهم شما را دعوت کنم که به یک آیین بپیوندید نه اینکه فقط ایده‌آل‌های خوبی را قبول کنید!»

اما ممکن است بپرسید، اصلاً سؤال در مورد هدف چرا این‌قدر اهمیت دارد؟

خوب، به دو دلیل. اول اینکه، قبل از شروع به هرگونه تلاش، عقل سلیم حکم می‌کند که بدانیم چرا کسی کاری را انجام می‌دهد. دوم، به دلیل اینکه این تنها راهی است که می‌توانیم اثرگذاری و موفقیت کاری را که شروع کرده‌ایم بسنجیم.

پس آیا هدف، انجام کار‌های خوب و خدمت به مردم است؟ تبلیغ آیین است (رشد عددی)؟ برای پرورش توانایی‌هاست (رشد کیفی)؟

ملاحظه می‌کنید، این همان چیزی است که من اسمش را می‌گذارم روش فکری گیج‌کننده. از ۵ بهائی بپرسید و شما ۸ جواب دریافت خواهید کرد!

در سایت رسمی روحی هیچ‌گونه اشاره‌ای به اهدافی که در بالا فهرست شده ندارد. در عوض بر «ساختن جامعه بهائی» تمرکز کرده است:

«مؤسسه روحی مؤسسه‌ای آموزشی است که تحت رهبری محفل ملی بهائیان کلمبیا، تلاش‌های خود را بر توسعه منابع انسانی برای توسعه روحانی، اجتماعی و فرهنگی مردم کلمبیا اختصاص می‌دهد».

بیت‌العدل به این ابتکارات به‌عنوان «پیشبرد پروسه دخول افواج» اشاره کرده است:

«این آخرین مدارک از سری مدارک و اسنادی است كه شروعش در ۱۹۹۸ بوده، تا مروری گسترده بر پیشرفت حاصله در سراسر دنیا در پیشبرد پروسۀ دخول افواج را نشان دهد».

اگر ما هدف را ندانیم، چگونه خواهیم دانست، کاری که انجام می‌دهیم مؤثر خواهد بود يا خير؟ چگونه تلاش‌هایمان را – چه کمی و چه کیفی – اندازه‌گیری خواهیم کرد؟ چگونه موفقیت را اندازه‌گیری کنیم یا اینکه اساساً موفقیتي حاصل شده است يا خير؟ یا اینکه ما در مسیر درستی هستیم؟ اگر مشخص شد که از قضا ما از مسیر منحرف شده‌ایم، بعد چه؟

درواقع برنامه روحي براي رشد، پیوستن و تسجیل در جامعه بهائی است. هرگونه جوابی که ما به آن راضی شویم مهم نيست، واقعیت مسئله این است که برنامه روحي، فعالیت‌های دیگر را در جامعه بهائی در سراسر دنیا تحت‌الشعاع قرار داده و کم‌رنگ کرده است. درواقع، همه تلاش‌های تبلیغی دیگر در مقابل روحی نادیده گرفته شده است. این مسئله برای من کمی عجیب و شاید تا حدودی بدون صمیمیت و صداقت بود و مرا برآن داشت تا بگویم در زمانی که عملكرد مؤسسات در سراسر دنیا نتايج معكوس به‌دنبال دارد، ابتکارات و روش‌های افراد برای تبلیغ صحیح بايد معتبر دانسته شده و مورد احترام قرار گیرند.۴۷

۶-   انتخابات بهائي، نقاط ضعف و چالش‌ها

بهائیان مدعی هستند كه از نظام انتخاباتی ویژه و منحصربه‌ فردی برخوردارند. در این نظام انتخاباتی اعضای بیت‌العدل به‌عنوان رهبر جامعه جهانی بهائی، اعضای محافل ملی به‌عنوان بالاترین مقام اجرائی در هر كشور و اعضای محافل محلی به‌عنوان بالاترین مقام اجرائی در هر شهر انتخاب می‌شوند. از شاخصه‌های مردمی بودن این انتخابات این است كه همه بهائیان مي‌توانند کاندیدا شوند (به‌جز خانم‌ها در انتخابات بیت‌العدل). افراد جامعه بهائی نیز مكلف هستند در انتخابات شركت نمایند و رأی بدهند. در بهائیت معرفی نامزد انتخاباتی یا معرفی افرادی خاص به‌عنوان كاندیدا و همچنین انجام تبلیغات برای افراد شركت‌كننده درانتخابات مطلقاً ممنوع است. لذا هر فرد بهائی مكلف است به فرد شایسته‌ای كه خود می‌شناسد رأی ‌دهد. هرچند در نصوص بهائی ذكر شده است كه افراد موردانتخاب باید مؤمن و خدوم و ازخودگذشته و. . . باشند، ولی معیاری برای بررسی و گزینش توانایی‌های مدیریتی و تخصصی افراد و شرط خاصي برای انتخاب شدن وجود ندارد و افراد براساس شناخت محدود محلی انتخاب می‌شوند.

در این میان آنچه طبق روال همیشگی مشاهده می‌شود این است كه معمولاً برای سال اول، افراد شناخته‌شده و فعال در محل انتخاب می‌شوند و برای سال‌های بعد نیز همین افراد مجدد انتخاب می‌گردند. با نگاهی به تاریخچه انتخابات اعضای بیت‌العدل، مشخص می‌شود که در طی دوره‌های مختلف در نیم‌قرن گذشته، تغییر در اعضای بیت‌العدل تنها در اثر فوت یا استعفای اعضاء (به دلیل كهولت سن) رخ داده و اعضاي انتخابي در دوره‌هاي مختلف نوعاً، تغییر خاصی نداشته‌اند.

انتخابات محافل ملي و محلي به‌صورت سالانه و انتخابات بيت‌العدل (رهبري جامعه بين‌المللي بهائي در اسرائيل) هر ۵ سال يك‌بار صورت مي‌گيرد.

علي‌رغم ادعاي تشكيلات در ويژه بودن انتخابات بهائي، در بين روشنفكران بهائي اعتراضاتي به نحوه انتخاب اعضاء در تشكيلات وارد شده است و عده‌اي اين انتخابات را صوري و درحقيقت نوعي انتصاب تلقي مي‌نمايند. زيرا در اين انتخابات به‌دليل نبود تبليغات، افراد نوعاً ناشناخته بوده و سوابق و ويژگي آن‌ها مشخص نمي‌شود. از طرف ديگر به‌دليل عدم معرفي كانديدا، مشخص نمي‌گردد كه چه كسي در ليست انتخابي قرار دارد و چون سري است، تشكيلات اين امكان را دارد تا هركسي را كه دوست داشت، به‌عنوان فرد برنده، معرفي نمايد.

براي مثال در انتخابات بيت‌العدل، تعداد ۱۶۳۸ نفر از اعضاي محافل ملي ۱۸۲ كشوردنيا به نمايندگي از بهائيان جهان، در محلي جمع مي‌شوند تا نسبت به انتخاب ۹ عضو هيئت رهبري جامعه جهاني بهائيت، براي مدت ۵ سال، اقدام نمايند. شايد به‌نظر شما برسد كه با چه انتخابات نفس‌گير و غير قابل پيش‌بيني روبرو خواهيد بود، درحالي‌كه با وجود انجام تشريفات عريض‌وطويل انتخاباتي و سروصداي تبليغي، نهايتاً اين كرسي از آن كسي خواهد شد كه قبلاً توسط بيت‌العدل ، مشخص شده است.

خانم باكت ازجمله كساني است كه انتخابات بهائي را صوري معرفي مي‌نمايد و معتقد است، افراد فرهيخته و روشنفكر، امكان راه‌يابي به سيستم مديريتي جامعه بهائي را پيدا نخواهند كرد.

جالب است كه ايشان در سال ۲۰۰۷ يعني يك‌سال قبل از انتخابات بيت‌العدل سال ۲۰۰۸، توانسته بود اعضاي بيت‌العدل را پيش‌بيني نمايد و اين پيش‌بيني در سال ۲۰۰۸ عيناً تحقق پيدا كرد.

او در سايت بهائي رنتس در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۷ نوشت:

«هارتموت گروسمن و گلنفورد ميچل از عضويت در بيت‌العدل استعفاء دادند كه مورد تأیيد و تصويب بيت‌العدل قرار گرفت. آن دو به ترتيب از سال ۲۰۰۳ و۱۹۸۲ عضو بيت‌العدل بودند، براساس اساسنامه بيت‌العدل جهاني (بخش v. 2) در سه حالت ممكن است جاي خالي در بيت‌العدل ايجاد شود.

اينكه عضوي از بيت‌العدل مرتكب گناهي شود كه به وجهه بيت‌العدل آسيب بزند، دراین‌صورت، او توسط بيت العدل از عضويت اخراج خواهد شد.

بيت‌العدل ممكن است به تشخيص خود، يكي از اعضاء را ناتوان از ايفاي وظائف محوله تشخيص دهد.

هر عضو درصورتي مي‌تواند از عضويت در بيت‌العدل استعفاء دهد كه مورد تأیيد و موافقت بيت‌العدل قرار گيرد.

درخصوص اين دونفر انتخابات فرعي برگزار نخواهد شد، زيرا آن‌ها تا رضوان ۲۰۰۸ به خدمت ادامه خواهند داد. به‌نظر مي‌رسد اين اطلاع‌رساني، صرفاً جهت اطلاع به راي‌دهندگان در كانونشن بين‌المللي آتي است كه گروسمن وميچل استعفاء داده‌اند و نبايد دوباره به آن‌ها راي داد! خب، اعضاي جديد و جايگزين چه كساني خواهند بود؟ البته خدا مي‌داند، ولي من شرط مي بندم كه آن‌ها دو عضو مذكر، از دارالتبليغ بين‌المللي خواهند بود، اين روالي است كه ازسال ۱۹۸۳ داشته‌ايم. تا قبل از آن، اعضاي بيت‌العدل از ميان اعضاي محافل ملي انتخاب مي‌شدند. ميچل، در ميان همكاران خود، قديمي‌ترين فرد است، او آخرين عضو از محافل ملي بود كه براي بيت‌العدل انتخاب شد. آيا كسي جرئت شرط‌بندي با من را دارد؟ شرط مي‌بندم كه اعضاي بعدي گوستاو كوريا و استفن هال هستند. دليل؟ اين يك پيش‌بيني اوليه و ابتدایي است.»

اگر اين برداشت خانم باكيا درست باشد در انتخابات سال ۲۰۱۸، كه حدود ۴ ماه ديگر برگزار مي‌گردد، انتخاب دونفر از چهارنفر آقايان موجود در دارالتبليغ بين‌المللي يعني آقايان پروين ماليك، خوان مورا، كونجول و اندره دونوال، و جايگزيني آن‌ها به‌جاي دو عضو مستعفي سال ۲۰۱۷ يعني آقايان فريدون جواهري وگوستاو كوريا، دور از ذهن نيست.

خانم باكت همچنين به تكراري بودن اعضاي تشكيلات بهائي نيز معترض است و خواهان اصلاح روش انتخابات در بهائيت است.

او در مقاله انتخابات بهائي در سايت بهائي رنتس مي‌نويسد:

«نمایندگان پانزدهمین مجمع ملی بهائیان، اعضای جدید محفل ملی بهائیان آمریکا را انتخاب کردند. اما اگر بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم، اعضای جدید به آن شکل هم جدید نیستند. به‌طور خلاصه همه اعضای قبلی مجدداً به عضویت محفل ملی بهائیان آمریکا انتخاب شدند. متأسفانه، این شیوه و طرح، يعني انتخاب افراد قبلی به‌طور مكرر، دیر زمانی است که برقرار است.

اعضای محفل ملی کانادا، برای مثال، به‌طور میانگین هرکدام سابقه ۱۰ سال عضویت پی‌درپی دارند و اگر تغییري هم وجود داشته است، بسیار نادر و منحصر به یک یا دو عضو است. درواقع، در ۱۶ سال گذشته سابقه نداشته است که بیش از دو تغییر در شاکله محفل ملی در یک سال اتفاق بیفتد.

این موضوع نتیجه‌ای جز ايجاد بی‌علاقگی در بخشي از جامعه بهائی ندارد. نتایج انتخابات نوعاً پیش از اینکه اعلام شوند قابل پیش‌بینی هستند و به همین دلیل بهائيان علاقه‌اي به شركت در انتخابات نداشته، کمتر و کمتر رأی مي‌دهند، به‌خصوص اگر كار در دایره‌ای فاسد افتاده باشد. جدای از این تأثیر منفی بر جامعه بهائي، خود محفل هم متضرر می‌شود، زیرا محافل شکل می‌گیرند و اعضاء، اهدافی در محدوده بینش و تیررس خود درست کرده و از آن محافظت می‌کنند. اعضای قدیمی به‌طور طبیعی با ایده‌های قدیمی کنار می‌آیند و نسبت به ایده‌های جدید متخاصم هستند. حتی اگر رایحه هوای تازه با انتخاب عضو جدید به داخل این جمع آورده شود، با بوی متعفن کپک متصدیان و عهده‌داران سابق، (هشت عضو دیگر) رانده می‌شود. درنتیجه، ایده‌های جدید و بینش‌ها رد می‌شوند زیرا هميشه، افکار اكثريت اعضاء، حاكم است.

آیا راهی به خروج از این باتلاق وجود دارد؟ بله البته. اما با وجود اینکه راه حل ابتدایی است اما لزوماً ساده نیست، زیرا اكثر بهائیان تمايل دارند وضعیت کنونی را حفظ کنند و دنبال راه‌حل‌هاي جديد براي رفع نواقص جامعه نيستند و به توصیه ولی امرالله در لزوم تغييرات جديد، بي‌توجه‌اند. شوقي در نامه مورخ ۳۱مارچ ۱۹۴۵ خطاب به محفل ملي امريكا و كانادا مي‌گويد:

«ازآنجا که انتخابات با آرای مخفي برگزار می‌شود، تنها سطح تحصیلات رأی‌دهندگان می‌تواند تغییراتی را در محافل ایجاد کند که نوعاً هم به‌خاطر فقدان خون جدید به رکود و خمودی گراییده‌اند…»

جدا ازسطح تحصیلات رای‌دهندگان، گام‌های دیگری هم وجود دارد که می‌توان برداشت. برای مثال، محدودیت دورۀ تصدي و اصلاح روش انتخابات می‌توانند به‌طور کامل وضع فعلي را تغيير دهند.

اما در ابتدا مهم است که به‌صورت پویا این مسئله را به‌خاطر بسپاریم که مديریت بهائی یک سازوکار کامل‌شونده و پیشرفت‌کننده است. چیزی که ما در حال حاضر شاهد اجرای آن در سراسر دنیا هستیم، نشان از انتخاباتي که در سال ۱۹۰۱ انجام مي‌شد ندارد. بیشتر بهائیان این مسئله را درک نمی‌کنند، ولي، برای مثال، دهه‌ها برای محافل محلی به‌طول انجامید تا در آن‌ها به‌جاي انتصاب، انتخابات برگزار شود. حتی زمانی هم که انتخابات به‌صورت آزاد و دمکراتیک اجرا شد، فقط مردان حق كانديداتوري و نمايندگي داشتند.

مدیریت بهائی از همان اولین روز‌ها به‌نحوی طراحی شد که بتواند به طور مداوم تغییر کند و پالایش گردد.

به یاد دارید که دور بهائی ۱۰۰۰ سال است و از ضروريات تمدنی که به‌طور پی‌درپی پیشرفت می‌کند انعطاف است. فقط آنان که ذهن بسته‌ای دارند، از هرگونه حس تاریخی یا تصدیق این مسئله درمورد آیین بهائی محرومند. آن‌ها تنها به چیزی که می‌دانند یا تاکنون تجربه آن را در زندگی خود کسب کرده‌اند، چسبیده‌اند و می‌ترسند که هرگونه تغییری بد باشد.

پیشنهاد محدودیت دوره‌ی تصدي، برای مثال، یک ایده جزئی مشاوره‌گونه است. اما به‌هرصورت این مفهوم حتی از دولت آمریکا هم که این ايده را در دنیای کنونی مطرح و مشهور کرده، قدیمی‌تر است. درحقیقت، مفهوم اصطلاح «محدودیت دوره تصدي» داراي قدمتي به‌اندازه خود دمکراسی است. ساکنان آتن می‌توانستند فقط به مدت ۲ دوره پیاپی، یا دو دوره برای کل مدت عمر خدمت کنند. بنيانگذاران ايالات متحده آمریکا به‌طور کامل این مفهوم را از دارندگان ایده‌های موفق، از سرتاسر دنیا و از تاریخ به ودیعه گرفتند.

ایده‌ها و روش‌های دیگری نیز وجود دارند. برای مثال، روش‌های رأی دادن جایگزین. مهم این است که ذهنی باز داشته باشیم و درباره این مسئله وارد مشورت صحیح بهائی شویم».

۷-   بررسي عملكرد محفل ملي كانادا، وجود سابقه فساد اخلاقي وعدم شفافيت مالي در آن

ازجمله اعتراضات مهمي كه به بيت‌العدل و تشكيلات بهائيت وارد است، عدم شفافيت و اطلاع از عملكرد واقعي تشكيلات و رده‌هاي مديريتي آن است. ازنظر تشكيلات بهائي، بيت‌العدل و محافل ملي و محلي از قداست خاصي برخوردار بوده و مصوبات و عملكرد آن‌ها، نبايد مورد اعتراض قرار گيرد، افراد فرهيخته و روشنفكر بهائي اجازه ندارند به‌صورت علني به عملكرد تشكيلات اعتراض نموده و آنان را مورد نقد و انتقاد قرار دهند. زيرا به گفته شوقي‌افندي رهبر سوم بهائيت، «دستورات محفل لازم‌الاجراست، حتي اگر خلاف صواب باشد.»۴۹ يعني اگر در روز روشن محفل ملي يا محلي بگويد الان شب است، همه بهائيان بايد آن را قبول کنند.

لذا عملكرد محافل و نقاظ ضعف آن، نه‌تنها به اطلاع بهائيان نمي‌رسد، بلكه مورد تجزيه‌وتحليل بيروني نيز، قرار نمي‌گيرد و نقاط ضعف آن نيز به‌سادگي نمايان نمي‌گردد. (این بخش در کتاب نیامده است)

كارن در همين راستا، به نقد محافل ملي امريكا و كانادا پرداخته و از عملكرد آن‌ها و رفتار نامناسب بعضي از اعضاء، به‌شدت اظهار ناراحتي كرده است. او در مقاله «سمينار حسين دانش درباره ازدواج و خانواده در بهائيت» كه با اسم باكيا در تاريخ ۸ آپريل ۲۰۱۲ در سايت بهائي رنتس آمده است، مي‌نويسد:

«حسين دانش يك بهائي ايراني است كه در كانادا زندگي مي‌كند، او كه دكتر روان‌پزشك است، از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ به مدت ۱۰ سال به‌عنوان عضو و منشي محفل ملي كانادا، فعاليت داشته است.

وي كه همواره از كانال‌هاي رسمي بهائي به‌عنوان يك شخصيت برجسته، تبليغ مي‌شود، در كانادا به‌دنبال شكايت چندنفر از بيماران خود، به اتهام سوءاستفاده جنسي، از سوي كالج پزشكان و جراحان آنتاريو محكوم به اخراج از سازمان و محروميت دائمي از اشتغال به‌عنوان يك روان‌پزشك گرديد و مجبور شد مبلغ ده‌هزار دلار نيز به‌عنوان خسارت پرداخت نمايد. در تمام اين مدت وي در عضويت محفل ملي كانادا باقي بود و جامعه بهائيان كانادا، هيچ عكس‌العملي نسبت به او، نشان نداد.

پس از اين افتضاح ، جامعه بهائي براي اينكه او را از جلوي چشم مردم و بهائيان كانادا دور كند، به عضويت وي در محفل ملي كانادا خاتمه داد و او را به رياست دانشگاه لاندك ۴۹در ژنو سوئيس منصوب كرد. (اين دانشگاه گرچه به‌ظاهر زير نظر محفل ملي بهائيان سوئيس است، ولي عملاً با برنامه و بودجه بيت العدل (رهبري جامعه جهاني بهائي در اسرائيل ) اداره مي‌گردد و در چند رشته علوم انساني از بين بهائيان، دانشجو مي‌گیرد. ) دانش بعد از مدتي، به علت عدم موفقيت در دانشگاه لاندك، مجدداً به كانادا برگشت و با تأیيد محفل بهائيان كانادا به برقراري سمينار‌ها و كلاس‌هاي آموزشي درباره ازدواج وخانواده در بهائيت، ادامه داد. با وجودي كه او اجازه استفاده از عنوان روان‌پزشك را از سوي كشور كانادا ندارد، ولي محفل كانادا  كماكان در بين بهائيان، او را با همين عنوان معرفي مي‌نمايد. البته كاملاً روشن است كه اين آقاي حسين دانش نيست كه مقصر است، اين ماهيت جامعه بهائي است كه ارزش دانش را بيشتر از ارزش جامعه بهائي مي‌داند».

علاوه بر موضوع فساد كه خانم باكت در بالا به آن اشاره نمود، بعضي از محافل در مسائل مالي و شفافيت در آن نيز، از كارنامه درخشاني برخوردار نيستند. قبل از ذكر انتقادات خانم باكت به موضوع مالي محافل، جا دارد توضيح مختصري در اين مورد بيان گردد:

تشكيلات بهائي همه‌ ساله مقادير زيادي پول تحت عناوين مختلف حقوق الله، تبرعات، ساخت مشارق‌الاذكار قاره‌اي و ملي و محلي، كمك به صندوق توكيل بين‌المللي و غيره از بهائيان دريافت مي‌نمايد.

مؤسسات خيريه و بنيادهاي فراوان بهائي در دنيا كه نوعاً براي فرار مالياتي بهائيان تأسيس گشته است، نيز درآمدهاي كلاني عايد تشكيلات بهائي مي‌نمايد. جداي از همه اين‌ها، جمع املاك و مستقلات فراوان بهائي در دنيا، كه بعضاً با تائيد بيت‌العدل و محافل ملي به فروش مي‌رسند، گردش مالي سنگيني را تشكيل مي‌دهند كه نوعاً در سرمايه‌گذاري‌هاي جديد، مورداستفاده قرار مي‌گيرند. هدف از درج اين مقاله ، معرفي و برآورد دارائي‌هاي تشكيلات بهائي در دنيا نيست، بلكه تكيه اصلي روي آن است كه بيت‌العدل و تشكيلات بهائي براي درآمد‌ها و هزينه‌‌هاي خود، نوعاً بيلان و صورت‌هاي مالي ارائه نمي‌کنند و هيچ بهائي در دنيا اجازه ندارد كه درمورد مخارج و درآمدهاي بيت‌العدل سؤال نمايد و حسابرسي اين درآمد‌ها را درخواست کند.

عدم امكان نظارت بر عملكرد مالي تشكيلات بهائي، عدم انتشار بيلان واقعي و صورت‌هاي مالي، عدم اجازه حضور مطبوعات كه مي‌توانند وظيفه نظارت بر عملكردها را به‌عهده داشته باشند، عدم اجازه مراجعه به مراجع قضائي براي بهائيان، و به‌طور كلي بسته بودن جامعه بهائي، مي‌تواند زمينه فساد مالي را فراهم آورد. در بهائيت، سه قوه مقننه، اجرائيه و قضائيه همگي در يك‌جا جمع است و رهبري جامعه جهاني بهائي (بيت‌العدل)، هم قانون مي‌گذارد و هم خود اجراء مي نمايد و هم درصورت تخلف خود رسيدگي مي‌نمايد و هيچ نظارتي نيز بر عملكرد آن وجود ندارد.

همان‌طور كه قبلاً اشاره شد، خانم كارن باكت به نحوه عملكرد مالي محافل ملي و محلي در دنيا معترض است. او در مقاله‌اي با عنوان «گزارش سال ۲۰۰۹ محفل ملي كانادا» به عملكرد مالي محفل مي‌پردازد.

در قسمتي از اين مقاله مي‌خوانيم:

«اشعه آفتاب بهترين عامل براي ضدعفوني است. پس اجازه دهيد ببينم مي‌توانم كمي آن را بر يك موضوع نمور و كپك‌زده براي اكثريت بهائيان، بتابانم؟ محفل ملي بهائيان كانادا، براي استرداد ماليات پرداختي به دولت كانادا، به‌اجبار درخواستي را همراه ترازنامه محفل و اطلاعات درخواستي دولت، تسليم نمود. با انتشار عمومي ترازنامه، اين امكان براي ما ميسر گرديد تا نظري بر آن بيندازيم و ببينيم محفل، پولهاي اهدائي دريافتي را چگونه مصرف كرده است. لطفاً به گفتار من اتكا نكنيد و همه اعداد و ارقام را خودتان مجدداً كنترل كنيد.

با مراجعه به سايت «درخواست برگشت ماليات مؤسسات خيريه» شما ملاحظه خواهيد كرد كه محفل ملي كانادا فرم T3010 50 را تكميل و ارسال كرده است. متأسفانه، بهائيان همچون من، بايد به اطلاعات اين سايت‌ها اكتفا و اعتماد كنند، زيرا محفل ملي بهائيان از طريق كانال‌ها و مجاري رسمي بهائي، اطلاعاتي در اختيار بهائيان نمي‌گذارد. حتي درارسال اطلاعات، به مراجع قانوني نيز به حداقل اطلاعات، اكتفا مي‌گردد و در بسياري موارد، فقط در حد پاسخ به سئوالات، بسنده مي‌کند و گاهي، به‌جاي ارائه پاسخ، سئوالات جديدي پرسيده شده است.

. . . محفل ملي كانادا درآمد سال ۲۰۰۸ را مبلغ ۱۶۲۷۷۸۳۶ دلار ذكر كرده بود. . . در سال ۲۰۰۹ براي مقابله با كمبود‌ها، محفل ملي حدود ۳مليون دلار از دارایي‌ها و سرمايه‌هايش را فروخت، اين رقمي حدود ۱۳ درصد دارائي‌هاي مذكور در سال ۲۰۰۸ بوده است.

سؤال اينكه، محفل ملي با تبرعات پرداختي بهائيان و پول حاصل از فروش دارایي‌ها چه كرده است؟ محفل ملي با هدايت بيت‌العدل و دارالتبليغ بين‌المللي بخش عمده‌اي از تبرعات و. . . يعني مبلغ ۱۲۹۸۸۲۷۳ دلار را براي ساخت معبد شيلي به خارج از كشور كانادا حواله نموده است. . . .

درمورد هزينه‌ها چند نکته وجود دارد. اين اولين بار است كه محفل كانادا، به موجب قوانين اداره ماليات كانادا، كليه هزينه‌هاي پرداختي خود، از جمله حقوق‌ها را منتشر نموده است. . . در مجموع محفل كانادا در سال ۲۰۰۹ مبلغ ۲۴۳۱۸۸۹ دلار يعني معادل ۲۰درصد درآمد خود را هزينه كرده است.

جمع حقوق پرداختي اعلام‌شده به اداره ماليات كانادا ۲۴۳۱۸۸۹ دلار است.

محفل ملي يك كارمند حقوق‌بگير تمام‌وقت با درآمد ۱ تا ۳۹۹۹۹ دلار دارد و ۹ حقوق بگير با درآمد بين ۴۰۰۰۰ دلار تا ۷۹۹۹۹ دلار (به‌احتمال بسيار زياد اعضاي محفل ملي كانادا) و سرانجام ۳ نفر كارگزار پاره‌وقت كه جمعاً ۵۰۰۰۰ دلار حقوق دريافت مي‌دارند. بيایيد بالاترين حقوق را درنظر بگيريم. يك ۴۰۰۰۰ دلار و ۹ حقوق ۸۰۰۰۰ دلاري و البته يك ۵۰۰۰۰ دلار كه جمعاً به ۸۱۰۰۰۰ دلار بالغ مي‌گردد، ولي جمع حقوق پرداختي ۲۴۳۱۸۸۹ دلار ذكر شده است. معناي آن اين است كه براي ۱۶۰۰۰۰۰ دلار پرداختي، صورت روشني وجود ندارد. . . اگر شما بهائي كانادائي هستيد، آيا تاكنون شده است كه با محفل ملي تماس بگيريد و از آن‌ها اطلاعات بيشتري درباره امور مالي محفل بخواهيد؟ من با چند بهائي كانادائي درباره تجربياتشان با بخش خزانه‌داري محفل ملي صحبت كردم كه ظاهراً آن‌ها تجربه جالبي نداشتند و مي‌گويند اگر از سنگ اطلاعاتي درآمد، از آن‌ها نيز اطلاعاتي به بيرون درز كرده است. همچنين اگر هريك از دوستان بهائي امريكائي مي‌دانند كه چگونه و كجا مي‌توان به فرم ۹۹۰ براي محفل ملي امريكا دسترسي پيدا كرد، لطفاً به من اطلاع دهد. متشكرم ».

خانم باكت در مقاله ديگري در تاريخ ۱۲ اپريل ۲۰۱۱ در سايت بهائي رنتس با عنوان «محفل ملي كانادا هرگونه مازاد در صندوق را انكاركرده و در بيانيه‌اي درخواست تبرعات از بهائيان نموده است» ادعا دارد كه محفل ملي كانادا علي‌رغم وضعيت مالي خوبي كه دارد، با ارسال نامه‌هایي احساسي و نفس‌گير به بهائيان و اظهار اينكه محفل با مشكل روبروست، سعي دارد مبالغ بيشتري را به درآمدهاي محفل اضافه نمايد. به قسمت‌هایي از اين مقاله توجه فرمایيد. آقای عنایت روحانی خزانه‌دار محفل ملی کانادا، اخیراً این نامه را براي بهائيان منتشرکرده است:

«محفل ملی در جلسه‌ی اخیر خود، وضعیت مالی جامعۀ بهائی کانادا را، با توجّه به شرایط مرتبط با فعالیت‌‌های موردنظر در اولین سال برنامۀ ۵ سالۀ جدید، بررسی کرد. تصویری از نقش و تأثیر بهائیان کانادا در رشد و پیشرفت امر تهیه شد. با کمال تعجب دریافتیم که هزینه‌ها فراتراز کمک‌ها و تبرعات اعطایی است. لذا محفل ملی طی ماه‌های گذشته کمک‌ها، تبرعات و اهدائات به صندوق‌ها را برداشت کرد تا وقفه‌ای در روند برنامۀ ۵ ساله در کانادا به‌وجود نیاید. مثال‌های این کار کمک به ساخت مشرق‌الاذکار در شیلی و بنای یادبود یکصدمین سال ورود عبدالبها به مونترال، توفیق جامعۀ بهائی کانادا در تحقق اعزام مهاجران بین‌المللی، همکاری بین‌المللی در انجام پروژه‌های بهائی در کنگو و بورکینافاسو و نیزهزینه‌های پرسنلی و عملیاتی برنامه‌های رشد در سراسر کشور بوده است. ارائۀ کمک و تبرعات به صندوق در طول سال در نوسان است، ولی تا پایان ماه مارس محفل می‌تواند ارزیابی و پیش‌بینی کند که آیا تبرعات به اندازۀ نیازهای مالی هست یا خیر؟ امسال تا پایان مارس، میزان تبرعات به ۴۰۰۰۰۰۰ دلار بالغ شد که حدود ۷۰۰۰۰۰ دلار کمتر از بودجه سال است. این فاصله موجب شد تا موضوع را با شما در میان بگذاریم و درخواست تلاش و همت مضاعف برای غلبه بر مشکلات، و همچنین آماده شدن برای ایفای برنامۀ جدید را بنماییم».

نکته‌ی جالب اینکه روحانی یکی از قدیمي‌ترین اعضای محفل است و۱۶ سال سابقه حضور در آن را دارد. اگرچه تنها در دوسال اخیر بر صندلی خزانه‌داری محفل ملی نشسته است.

اکثریت بهائیان هیچ مطلب تعجب‌آور و غیرعادی در نامه ایشان نخواهند یافت. همه ما به دیدن چنین نامه‌ها و مطالبی عادت داریم. نامه‌های احساسی و نفس‌گیر، که اگر الآن کمک‌های ایثارگرانه خود را ارائه نکنید، معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد؟! چرا می‌گویم خیلی طول نکشید؟ زیرا ما همین چندروز پیش به بررسی وضعیت مالی محفل ملی پرداختیم. براساس اطلاعات ارائه‌شده از سوی محفل ملی کانادا به مسئولان مالیاتی کانادا، درمی‌یابیم که جامعه بهائی کانادا ازنظرپرداخت تبرعات، عملکرد بسیارمناسبی داشته است. (نمودار صفحه بعد را ملاحظه بفرمایید)

نمودارمالي ارائه‌شده محفل ملي كانادا به دولت كانادا. )

جمع دارایی و نقدینگی محفل ملی بهائیان کانادا، به‌طورمستمرافزایش داشته و درحال حاضر بیش‌از ۳۲۵۰۰۰۰۰ دلار است. اگردارایی ثابت همچون زمین و ساختمان‌ها را هم به آن اضافه کنیم، چند میلیون دلاری اضافه خواهد شد.

درحقیقت من همین چند روز قبل نوشتم: «امیدوارم محفل ملی با این ژست نخواهد وضعیت مالی بحرانی گذشته را بهانه‌ای برای تحریک بهائیان به پرداخت تبرعات قراردهد».

براساس اطلاعات ارسالی محفل ملی به اداره مالیات کانادا، چکیده صورت‌های مالی آن‌ها، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۰ نشان مي‌دهد كه محفل ملی سال‌به‌سال و به‌طور مستمر، مازاد پشت مازاد دریافت و ذخیره کرده است. جمع کل مازاد دریافتی این سال‌ها، به رقم ۲۸ میلیون و هفتصدهزاردلار بالغ می‌گردد. تنها سالی که آن‌ها کسری قابل توجهی نشان می‌دهند، سال ۲۰۰۹ است که تصمیم گرفتند مبلغ دوازده و نیم میلیون دلار به پروژه معبد شیلی کمک کنند. این امر موجب ۵/۵ میلیون دلار کسری شد. بدون این پرداخت، آن‌ها باز هم هفت و نیم میلیون دلار مازاد می‌داشتند.

کمک مالی به پروژه شیلی، باعث تعارض جالبی شده که باید درباره آن توضیح داد:

تنها یک ماه مانده به پایان سال مالی بهائی، این نامه خزانه‌دار، مثل فریاد درخواست کمکی است تا از کسری بودجه ۷۰۰۰۰۰ دلاری بگریزد. البته بحث تنها درباره این نامه نیست، زیرا این یکی از چندین و چند نامه مشابهی است که تصویری را خلاف آنچه محفل ملی کانادا از خود به دولت کانادا می‌نمایاند، ارائه می‌کند.

در گذشته نیز شاهد بودیم که نامه‌های مشابهی برای جامعه بهائی ارسال شده، درحالی‌که تراز پایان سال، مبالغ مازاد را نشان می‌دهد. ایراد و اعتراض من به انتشار نامناسب و گزینشی اطلاعات از سوی محفل ملی است که وجود وضعیت نامناسب اطلاع‌رسانی را درجامعه بهائی نشان می‌دهد. آن‌ها هیچگاه وضعیت مالی را به‌طورکامل منتشر نکرده‌اند. آن‌ها هیچ‌گاه تراز مالی حقیقی جامعه بهائی را به اعضای جامعه خود گزارش نکرده‌اند. آن‌ها هیچ‌گاه ترازنامه و صورت‌های مالی خود را که دارایی‌ها و مایملک و سرمایه محفل ملی کانادا را نشان دهد، برای بهائیان منتشر نمی‌کنند. آن‌ها هیچ‌گاه صورت کامل درآمد را منتشر نمی‌کنند یا هیچ توضیحی نمی‌دهند که با تبرعات چه کرده‌اند و یا چه برنامه‌ای برای آن‌ها دارند؟

الگوی رفتار و عملکرد محفل ملی در حال حاضر عبارت است از انتشار کمترین مقدار ممکن از اطلاعات، همراه با اجرای برنامه نوحه و ناله و شیون و زاری، همچون نامه خزانه‌دار، که در بالا ارائه شده، که برای خالی بودن صندوق محفل مرثیه می‌خواند و از مردم می‌خواهد تبرعات خود را افزایش دهند تا از بحران پیشگیری شود. من این را عملی پست و قابل سرزنش می‌دانم.

پی‌نوشت‌ها:

۱- Karen dee hayre باكت (باكه) نام خانوادگي شوهر ايشان است.

۲- جمع نمايندگان محافل محلي كه براي انتخاب اعضاي محافل ملي جمع مي شوند

۳-  http://fglaysher. com/bahai censorship/ex14. htm

۴- beliefnet. com

۵-  cultic studies jornal

۶-  Bacquet, K. , 2001. Enemies within: conflict and control in the Baha’i community. Cultic Studies Journal, 18(1), pp. 140-171.

۷- international cultic studies association

۸-  Nova religion

۹-  Momen, Moojan. «Marginality and apostasy in the Baha’i community. « Religion 37. 3 (2007): 187-209. p. 199.

۱۰- bahairants. com

۱۱- Baquia

۱۲- My thoughts about everything

۱۳-  www. ONLINE SPIRITUALITY MAGAZINE LAMVALLEY. com

۱۴-  براي دريافت اطلاعات بيشتر در مورد سانسور به مقاله «سونامي سانسور در آیين بهائي» دكتر مسعود منفرد – فصلنامه بهائي‌شناسي سال اول شماره ۲و۳ص۱۱۱ مراجعه فرمایيد.

۱۵- The talisman crackdown

۱۶- The Talisman Crackdown

http://www. angelfire. com/ca3/bigquestions/talisman. html

http://www. angelfire. com/ca3/bigquestions/Bacquet. html

 

۱۷- Los Angeles Baha’i Study Class Newsletter

۱۸-  (http://www2. h-net. msu. edu/~bahai/docs/vol2/lastudy/laclass. htm).

 

۱۹- Dialogue

۲۰-  http://www2. h-net. msu. edu/~bahai/docs/vol2/dialog. htm

A Modest Proposal: Recommendations Toward the Revitalization of the 21-American Baha’i Community

۲۲-  عبدالبهاء، الواح وصایا، ص ۱۲؛ محمد حسینی، قاموس کتاب اقدس، صص ۴۷۵-۴۷۷

۲۳- Udoshaefer

۲۴- مبانی نظم جامعه بهائی نوشته ادوشفر- بهائی ورلاگ مؤسسه انتشارات بهائی شهر هوفمایم نسخه اول

۲۵- Is the Universal House of Justice infallible وبلاگ كمند دوست مقاله گفتگو در قطار كايسري قسمت سوم-https:// kamandedoust. wordpress. com/2014/06/07)

۲۶-  Is the Universal House of Justice infallible?

۲۷-  OMNISCIENCE

۲۸-  بخشی از پیام بیت العدل ۱۴ ژوئن ۱۹۹۶

۲۹-( بخشی از پیام بیت العدل – ۱۴ ژوئن ۱۹۹۶ )

۳۰- خوانندگان محترم توجه دارند که این قرائت بیت العدل با واقعیت های موجود در مورد دیانت بهائی سازگار نیست. بر اساس نصوص بهائی، ولی امرالله موظف است بر تصمیم های بیت العدل نظارت داشته باشد و هر جا که بیت العدل مسیر خطایی پیمود و تشریعی مغایر با روح تعالیم دیانت بهائی انجام داد، از انجام آن تشریع جلوگیری کند و اعضای بیت العدل را به مسیر اصلی برگرداند. برای مطالعه بیشتر رک دور بهائی ص ۸۰ و کتاب مسأله مشروعیت از منشورات بهائی پژوهی، فصل ۴ و ۵

۳۱-  Sen McGlinn

۳۲-  ( نظم جهانی بهاءالله ص ۱۵۰ – The World Order Bahaullah p 150

۳۳-  ( بیت العدل، ۱۴ ژوئن ۱۹۹۶، مصونیت از خطا، موضوع زنان در بیت العدل)

۳۴-  ( شوقی افندی، نظم جهانی بهاءالله ص ۱۵۰ ) The World Order Bahaullah p 150

۳۵-  Brendan Cook

۳۶- (Dan Jensen)

۳۷-  (تالار گفتگوی بهائی Talisman9)

http://www-personal. umich. edu/~jrcole/talisman. htm

۳۸- (بیت العدل اعظم- ۲۲ آگوست ۱۹۷۷)

۳۹-  شوقی افندی، نظم جهانی بهاءالله ص ۱۵۰ The World Order Bahaullah

۴۰-Bacquet, Karen. «When principle and authority collide: Baha’i responses to the exclusion of women from the Universal House of Justice. « Nova Religio: The Journal of Alternative and Emergent Religions 9. 4 (2006): 34-52.

۴۱- Rebeka Morfi))

۴۲-  سايت بهائي رنتس مقاله « گزارشها حكايت از روگرداني جوامع بهائي از كلاسهاي روحي دارد « به تاريخ ۱۴/مي/۲۰۰۸

۴۳- IPG – Intensive Program of Growth

۴۴-  دو روش ومثال تبليغي است كه در كتاب هاي روحي به آن اشاره شده است

۴۵- « بهاءالله ( كلمات مكنونه)» (The Hidden Words – bahaulah)

۴۶- يك روش تبليغي كه فردي به نام آنا آن را اجرا نموده است.

۴۷- وبلاگ ميثاق ابدي https//misaghabadi. org مقاله يك ارزيابي اوليه از كتاب هاي روحي

۴۸-  كتاب نظم اداري مكاتبه اي بهائي – هوشنگ محمودي درس چهارم قسمت دوم ص ۳۷

۴۹- landagg) )

۵۰-  مربوط به درخواست برگشت ماليات پرداختي توسط مؤسسات خيريه.

فهرست منابع:

  • http://fglaysher. com/bahai censorship/ex14. htm
  • Bacquet, K. , 2001. Enemies within: conflict and control in the Baha’i community. Cultic Studies Journal, 18(1), pp. 140-171.
  • Momen, Moojan. «Marginality and apostasy in the Baha’i community. « Religion 37. 3 (2007): 187-209. p. 199.
  • ONLINE SPIRITUALITY MAGAZINE LAMVALLEY. com
  • http://www. angelfire. com/ca3/bigquestions/talisman. html
  • http://www. angelfire. com/ca3/bigquestions/Bacquet. html
  • http://www2. h-net. msu. edu/~bahai/docs/vol2/lastudy/laclass. htm).
  • http://www2. h-net. msu. edu/~bahai/docs/vol2/dialog. htm

 

  • ادوشفر رساله دكتري سال ۱۹۵۷ Grundlagen der Gemeindeordnung der Bahá’íمباني نظم اداري بهائي
  • Baha’i-Verlag Hofheim, 1. Auflage 2004, ISBN 3-87037-404-7

اين كتاب در سال ۲۰۰۴ با یک مقدمه توسط پروفسور h. c. فریتس استورم، سرپرست دانشگاه لوزان منتشر شد.

  • وبلاگ كمند دوست https:// kamandedoust. wordpress. com)
  • كتاب نظم جهانی بهاءالله؛ شوقي افندي؛ The World Order Bahaullah
  • پيام بیت العدل، ۱۴ ژوئن ۱۹۹۶
  • Talisman9 تالار گفتگوی تاليسمان -personal. umich. edu/~jrcole/talisman. htm http://www
  • پيام بیت العدل – ۲۲ آگوست ۱۹۷۷
  • Bacquet, Karen. «When principle and authority collide: Baha’I responses to the exclusion of women from the Universal House of Justice. « Nova Religio: The Journal of Alternative and Emergent Religions 9. 4 (2006): 34-52.
  • سايت بهائي رنتس com
  • بهاءالله؛ كلمات مكنونه؛ The Hidden Words – bahaula
  • وبلاگ ميثاق ابدي https://misaghabadi. org
  • كتاب نظم اداري مكاتبه‌اي بهائي؛ هوشنگ محمودي.
  • فصلنامه بهائي‌شناسي سال اول شماره ۲و۳٫
بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در تشکیلات بهائی و منتقدان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…