صفحه اصلی روی خط خبر بيت کدامــــين عدل؟

بيت کدامــــين عدل؟

0 خواندن ثانیه
0
0
44

با پایان جنگ جهانی دوم و از حدود ۸  دهه قبل، هم‌زمان با پدید آمدن غده‌ای در ساحل مدیترانه، بهائیان رسماً نحوۀ تعامل با صهیونیست را باید به‌روشنی اعلام می‌نمودند؛ هرچند بنا بر مدارک منتشرشده طی سال‌های اخیر، ارتباط سران بهائیت و صهیونیسم جهانی به زمان زندگی عبدالبهاء و شاید قبل از آن بازگردد، اما تا زمان آغاز تنش‌های نظامی بین اعراب و مهاجران یهودی امکان داشت که این ارتباط را با توجیهات متعددی تحریف کرد،
اما به دنبال اعلام استقلال دولت صیهونستی و قرارگیری مشروعات نظم بهائی در دل این سرزمین‌های پرچالش، نیاز به اعلام رسمی نحوه و سطح این ارتباط  بود. از آن زمان گزارش جلسات بین رهبران بهائی، ازجمله جلسات مکرر روحیه ماکسول با سران رژیم اسرائیل، به‌مرور منتشر شده است. نوع این رابطه برای فرهیختگان بیشتر به شکل کارفرما و پیمانکار نمایان شد. هرچند این به مزاج برخی از بهائیان خوش نیاید اما آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است.

این ارتباط، در ایران با شکل‌گیری متوالی موساد، در ۱۳ دسامبر ۱۹۴۹، ساواک ۱۹۵۷ و بیت‌العدل  ۱۹۶۳ برای اهل فهم معنا و مفهوم روشنی از سطح همکاری را دارد و می‌توان کارفرما را در این میان تشخیص داد و الا بنا نهادن ساختمان‌های اداری و مرمت مقبره باب (به‌عنوان یک ضدیهود شاخص با آثاری کاملاً یهودستیزانه) بر ویرانۀ شهرهای اعراب جز با خاکساری و خوش‌خدمتی به اسرائیل ممکن نمی‌بود.

با وجود تمام پنهان‌کاری‌ها و دورویی‌های مبلغان بهائی، شاید همین همکاری تنگاتنگ و رسانه‌های وابسته به غرب درنهایت از چشم مردم منطقه، به‌ویژه اعراب، دور نماند و بیشترین افول جمعیت بهائیان در مصر و شامات پس از تأسیس بیت‌العدل بوده است و کشورهایی مانند لبنان، مصر و سوریه با وجود پیشینه فعالیت‌های مستمر مبلغان بهائی و نزدیکی فرهنگی، بیشترین تنش را با بهائیان داشته‌اند.

در ایران نیز به‌مرور با روشن شدن ابعاد همکاری سران بهائیت با اسرائیل و ساختار تجاری، اطلاعاتی و امنیتی حکومت پهلوی، این نفرت رشد فزاینده‌ای داشت. با اوج گرفتن مخالفت‌ها با اشغالگری صهیونیست‌ها بر منطقه، به‌ویژه پس از جنگ‌های ۳۳ روزه و ۲۲ روزه، کار بر مبلغان بهائی سخت‌تر شد، اما همچنان تلاش مستمر بیت‌العدل این بوده است که با ادعای تعلیم عدم مداخله در سیاست، سعی کنند بی‌تفاوتی‌های خود به ظلم صهیونیست‌ها را توجیه نمایند، درست مانند زمانی که شوقی‌افندی هیچ توجهی به کشتار دیریاسین در چند کیلومتری منزلش نداشت و مشغول نامه‎نگاری و ترجمه و سانسور آثار بهاءالله بود تا رفتار خشن بابیان نخستین را سفیدشویی کند و از باب به‌جای تئوریسن خشونت، یک مصلح اجتماعی  بسازد و تا اندازه‌ای هم موفق شد تا کتاب جعلی تلخیص تاریخ نبیل را گفتمان غالب در معرفی باب قرار دهد.

البته، حد جنایت‌های شنیع صهیونیسم قابل‌کنترل و توجیه نبود و حتی دولت‌های غربی و حامیان این رژیم بارها مجبور به محکوم کردن این جنایات شده‌اند، ازجملۀ این جنایات، دور جدید جنگی است که از غزه شروع شده و کل منطقه را به آشوب کشیده است. در این میان کشته شدن رهبران مقاومت ازجمله اسماعیل هنیه،  سیدحسن نصرالله و… به عنوان اقدامی جنگ‌افروزانه از نظر تمام عدالت‌جویان جهان و مجامع بین‌المللی محکوم شده است اما هر وقت خبری از محکوم کردن جنایات نسل اول تروریست‌ها در فلسطین توسط شوقی افندی، روحیه ماکسول و… را یافتید می‌توانید از بیت‌العدل توقع محکوم کردن خشونت‎ها یا حتی آرزوی پایان هرچه سریع‌تر جنگ غزه را بیابید. به‌راستی نام سخیفی را بر خود نهاده‌اند اهالی حیفانشین: “بیت‌العدل”. البته شاید از نظر برخی از پژوهشگران، حضور اماکن مقدس نظیر مقبرۀ باب و بهاءالله و ساختمان اداری  نهاد بهائیت، تحت حاکمیت این رژیم سفاک را مانع اصلی اعلام موضع برخلاف میل رژیم صهیونیستی بدانند، اما جواب این است که آیا وجود خانۀ حضرت عیسی در بیت لحم، باعث سکوت مسیحیان جهان به این رژیم شده است یا اتفاقاً مسیحیان بسیاری از ابتدای این مناقشه از این سرزمین‌ها اخراج شدند و حاضر به همکاری با این رژیم نشدند؟ مضحک‌ترین بخش ماجرا آنجاست که  با روی کار آمدن دولت اسرائیل عملاً همۀ ساکنان بهائی مطیع شوقی، به دستور شخص شوقی از این سرزمین اخراج شدند (هرچند برخی که خود را بهائیان ارتودکس می‌نامند در آنجا ماندند) اما همچنان عرض ارادت و خاکساری سران بهائیت در مقابل صهیونیسم جهانی به قوت خود باقی ماند. بعید نیست حتی وجود ساختمان‌های بهائی هم توسط صهیونیست‌های افراطی به‌ویژه حریدی‌ها تحمل نشود و به‌زودی شاهد انتقال بیت‌العدل از حیفا به غرب باشیم.

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

آينده از آنِ کيست؟

(به مناسبت نيمة شعبان، ميلاد منجي جهان) وقتی در اندیشۀ اسلامی سخن از آینده‌ای به میان می‌آ…