غیبت امام، آزمون بزرگی است برای اُمت اسلامی؛ چنانکه غیبت پیامبران گذشته نیز آزمونی برای امتهایشان بود. مردم در این ابتلاها و آزمون ها، باید استقامت، پایبندی و پایداری خود را نشان دهند، چنانکه باورمندان به مهدویت نیز باید میزان اخلاص و علاقه خود را نسبت به آن حضرت با استقامت و پایداری بر این اعتقاد نشان دهند. مؤمنان در دورۀ غیبت گرفتار آزمایشهای بزرگی خواهند شد؛ چنانکه امتهای قبلی نیز دچار آزمونها و ابتلاهای مختلفی بودند. در قرآن آمده است: آیا مردم گمان میکنند همینکه به زبان بگویند ایمان آوردیم، رها میشوند و آزمایش نمیشوند؟ همانا مردمی را که قبل از ایشان بودند نیز آزمودیم و خداوند کسانی را که راستگو هستند و کسانی را که دروغگویند نشاندار میکند: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لایفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ».[۱]
غیبت امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف شباهتهایی با غیبت سایر پیامبران دارد؛ بهویژه اینکه آنان نیز غیبت کوتاهمدت یا طولانیمدت داشتند. خداوند همانطور که با غیبت پیامبران، امت آنان را آزمایش نمود، میخواهد امت اسلامی را نیز بیازماید.
در این آزمون، اهل بصیرت و استقامت، پیروز بیرون میآیند و سسترأیها و ناخالصها ریزش خواهند نمود و دچار عوارضی چون حیرت و سرگردانی، گمراهی و ضلالت، انکار مهدویت، قساوت و سخت شدن دل و شک و تردید در وجود امام، خواهند شد. پیشبینی امامان علیهم السلام از این عوارض در روایات آمده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
امام عسکری علیه السلام فرمودند: «بدانید که فرزندم غیبتی خواهد داشت که نادانان در آن، دچار سرگردانی میشوند و آنها که برای ظهورش از پیش خود وقت تعیین میکنند، به دروغگویی میافتند».[۲]
پیامبر اکرم؟صل؟ فرمودند: «برای او، غیبت و برای امت، حیرتی خواهد بود که بسیاری در آن دوران گمراه خواهند شد».[۳]
از امام صادق علیه السلام هم روایت است: «…در ولادت قائم ما و غیبت او و طولانی شدن آن و مدت عمر وی، تأمّل کردم و دیدم که مردم با ایمان، گرفتار بلاها و مصیبتها هستند و به جهت طولانی شدن دوران غیبت، در دلهایشان شک و تردید راه مییابد و بیشتر آنان از دینشان برمیگردند…».[۴]
امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش، از امام علی علیهم السلام چنین نقل میکند: «در دوران غیبت، جز دینداران ناب ــ که یقین در جانشان رسوخ کرده و خداوند از آنان بر ولایت ما پیمان گرفته و ایمان در قلبشان ثابت شده ــ کسی بر اعتقاد خود، استوار نخواهد ماند».[۵]
امام صادق علیه السلام شتاب در وقت ظهور و استعجال را هم موجب گمراهی افراد شمرده و فرمودند: «شتاب مردم برای این کار، آنان را هلاک میسازد. خداوند برای شتاب مردم، شتاب نمیکند؛ بلکه برای این امر، مدتی هست که باید پایان پذیرد. اگر مدت آن سر آید، نه ساعتی جلو میافتد و نه ساعتی تأخیر میشود».[۶]
همچنین فرمودند: «چه بر شما خواهد گذشت، وقتی امام هدایتگر… را به چشم نبینید؛ گروهی از گروه دیگر بیزاری میجویید. آنگاه سخت آزمایش میشوید و ناخالصان شما از راستان شما، جدا خواهند شد. اول روز در اخبار و آثار، اختلاف و مشاجره خواهید داشت و آخر روز، کارتان به کشت و کشتار خواهد کشید».[۷]
نتیجه آنکه عصر غیبت، دوران هجوم شبهات، فزونی انحرافات و اندیشههای نادرست و باطل و دنیاگراییها و نادانیهاست و بدین جهت، پابرجا ماندن بر عقاید درست و حق، دشوار است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «هنگامی که امر غیبت واقع شود، به آنچه در دست دارید [یعنی عقاید حقه]، چنگ بزنید؛ تا قضیه آشکار شود و فرمان خدا فرا رسد».[۸] «برای مردم روزگاری فرا میرسد که همگان دچار تب و لرز میشوند و علم و دانش در آن دوران، درهم پیچیده میشود؛ پرسیده شد: مراد از تب و لرز چیست؟ فرمودند: «روزهای فترت که همگان دچار ضعف و سستی میشوند؛ در آن ایام، بر عقاید خود استوار باشید؛ تا خداوند، ستاره شما را ظاهر سازد».
با توجه به این آسیبها و چالشها، روشن میشود که در عصر غیبت، امتحان و آزمون انسانها، بسیار دشوار است و آنان باید از این مراحل سخت و طاقتفرسا عبور کنند و میزان پایبندی، باورمندی، بردباری و استقامت خود را نشان دهند. به یقین در دورانی که احتمال سرگردانی، گمراهی، تردید و برگشت از اصل مهدویت، قساوت و دل مردگی، بیاعتمادی به آموزههای دینی، انحراف و فساد، هواپرستی، مشکلات و کمبودهای زندگی، اختلافات و دشمنیها، دروغگویی و ناراستی، ضعف و سستی در دینداری و… بیشتر از هر عصری وجود دارد؛ باید متدینان و یکتاپرستان در اعتقاد خود به منجی موعود، استوار و پابرجا باشند و از این آزمون سخت، سربلند بیرون آیند.
هدایت در غیبت
هدایت، انواعی دارد: گاهی هدایت، تشریعی است برای بیان احکام و معارف الاهی که این نوع هدایت، با حضور امام همراه است؛ گاهی هم هدایت، باطنی است که همان دستگیرى از راه باطن و هدایت انسان از راه درون است. این نوع هدایت از آن جهت كه بهنوعى تكوینى است، احتیاج به حضور امام و ملاقات مردم با ایشان ندارد؛ بلكه در ایام غیبت امام نیز امكانپذیر است و تمام كسانى كه در آنها تحول و دگرگونى پیدا مى شود و از درون به حق و حقیقت رهنمون مىشوند، با تصرفاتى است كه از ناحیه امام زمان علیه السلام و به اراده و مشیت خداوند انجام مىپذیرد. طبیعی است که برای اطمینان از صحت دریافت باطنی، عدم تقابل آن با گزارههای عقلی و نقلی صحیح باید در نظر گرفته شود. نوعی از هدایت نیز هست كه حضرت مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف در حق شیعیانش انجام مىدهد كه متوقف بر حضور و ملاقاتهاى مقطعى است، مثل رفع مشکل علمی عالمان یا هدایت گمشدگان و شفاى بیماران و… .
درنتیجه، امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت در یک شأن از شؤون ولایت و مقامات و تصرفات خویش غایب هستند، اما در دیگر شؤون، حاضرند و نفع میرسانند و در روایات نیز از آن غیبت تعبیر به «خورشید پشت ابر» شده، چراکه ابر مانع دیده شدن خورشید میشود ولی نمیتواند مانع از منافع آن باشد! بهوسیلۀ آن حضرت است که دلهای آماده در این زمان تربیت میشوند و لازمۀ این کار هم حضور فیزیکی نیست. یعنی اینطور نیست که ارتباط با حضرت، منحصر در حضور فیزیکی باشد؛ بلکه ارتباط روحی و معنوی با حضرت حجت عجّل الله تعالی فرجه الشریف میتواند بیشترین تأثیر را در زندگی افراد بگذارد؛ همانطور که همۀ اشیا قابلیت دریافت قطبهای مغناطیسی زمین را ندارند، اما امواج مغناطیسی روی عقربههای قطبنمای هواپیماها که مستعد این تأثیر هستند، اثر خود را نشان میدهد.
بنابراین، راه ارتباط با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف بسته نیست و دلهای آماده که قابلیت ارتباط با ایشان را دارند تحت تأثیر جذبه روحانی و معنوی حضرت قرار میگیرند؛ مانند هدایت حضرت خضر علیه السلام که بهصورت ناشناس زندگی میکردند اما از اوضاع زمان با خبر بوده و اوضاع را طبق مصالح، رهبری مینمودند.[۹]
دیگر هدایت امام، نگاهبانی از شیعیان در دشواریهای گران است. در توقیعی که از حضرت حجت عجّل الله تعالی فرجه الشریف برای شیخ مفید رحمه الله صادر شده است، اینگونه آمده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشه کن مینمودند».[۱۰]
هدایت، اصلیترین شأن امام است و مهمترین فایده حضرت بر مردم، نعمت هدایت است. به همین خاطر، مشهورترین لقب آن حضرت در روایات «مهدی» بیان شده است؛ هرچند همه امامان ما «مهدی» هستند، ولی این صفت، درخصوص امام دوازدهم ظهور و بروز بیشتری یافته است.[۱۱] حضرات امامان واسطههای فیض و رکنهای زمین و هادیان امّت هستند. خداوند نعمتهای خود را بهوسیله امامان بر زمین جاری میکند و مردم به یُمن وجود ایشان روزی میخورند؛ تا جایی که، در روایت این چنین آمده است که اگر زمین خالی از حجت بماند اهلش را فرو میبرد.[۱۲] نتیجه اینکه، امام زمان علیه السلام فقط از یک شأن در غیبت هستند و از ابعاد گوناگون و شؤونات مختلف بر عالم خلقت نفع و فایده میرسانند و واسطۀ بین خدا و خلق هستند.
فرقهسازی در غیبت
شیطان، لحظهای از اضلال و گمراهی بندگان باز نمیایستد. یکی از اهرمهای مهم او ایجاد تفرقه و فرقهسازی است که آن را در تمامی ادیان ایجاد و هدایت کرده است. او بهویژه در ایام غیبت امام زمان علیه السلام از فرقهها، سود فراوان میبرد. اولاً، در جماعتها شکاف ایجاد میکند. ثانیاً، محبت و دوستی را به دشمنی مبدل میسازد؛ افکار انحرافی را به رؤسای فرقه، القاء میکند؛ افراد عادی را به فرقهها متمایل و از أمّت جدا میسازد؛ فرقهها را رودرروی جامعه قرار داده تا حدّ نزاع و درگیری و جنگ پیش میبرد؛ خسارتهای سنگین اقتصادی و سیاسی وارد میآورد، نفوس فراوانی را از بین میبرد؛ اساس خانوادهها را بهخاطر اختلاف مواضع بین اعضای خانواده، متزلزل میکند و با وسوسههای شیطانی، فساد و تباهی را در جامعه حاکم میکند. در همین زمانۀ ما شاهدیم که از فرقههایی چون بهائیت و وهابیت و عرفانهای کاذب و امثال آنها چقدر زیان دیدهایم.
همسویی قدرتهای استکباری با اهداف شیطانی، اتحاد شومی را به وجود آورده که فرقهها را حمایتهای سیاسی و مالی و رسانهای میکنند تا پا بگیرند و رشد کنند و بتوانند به جنگ با ارزشهای الاهی بپردازند و در این مصاف، قربانیان، مردم مظلوم و ناآگاهی هستند که فریب ظاهر زیبای فرقهها را میخورند و گمان میکنند که حقیقتی درون این فرقههاست. شعارهای بهظاهر زیبا ولی میانتهی و پوچی که تشکیلات تبلیغی بهائیت مطرح میسازد که حتی خود رهبرانش هم به آن پایبند نبودهاند، دام تزویری برای این فرقه است تا عدهای را جذب نموده و در تار عنکبوتی خود بکشانند و از آنها برای اهداف سیاسی خود درجهت بهاصطلاح حکومت جهانی بهائی استفاده کنند. ضعف فکری و اندیشگی افراد، قدرتطلبی و دنیاخواهی، ابزارهایی است که شیطان برای ایجاد تفرقه و شکاف و فرقهسازی از آنها سود میبرد.
سلفیگری نیز از جریانهای رادیکال مذهبی است که ریشههای منطقهای دارد. سه کشور عربستان، پاکستان و امارات از اصلیترین حامیان مالی جریانهای سلفی هستند و استان سیستان و بلوچستان به لحاظ بافت قومی مذهبی و مجاورت جغرافیایی با پاکستان و افغانستان از بیشترین ظرفیت برای فعالیت گروههای سلفی برخوردار است و با حمایت بخشی از نهادهای اطلاعاتی ــ امنیتی آمریکا از جریانهای سلفی همچون داعش و القاعده همراه است. بیثباتی سیاسی در پاکستان نیز به سرایت سلفیگری در ایران کمک میکند. هرچند دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی ضربهای بزرگ بر این جریان بود، اما واضح است که جریان سلفیگری بسیار ریشهدارتر از اینهاست، کما اینکه فعالیت حامیان القاعده در میان سنیهای کردستان نیز در حال گسترش است.
در برابر این ترفند فرقهسازی شیطانی، چه باید کرد؟ نخست باید به دقت، تحرکات فرقهها را زیر نظر داشت و رصد نمود؛ سپس بهآرامی، جریان فرهنگی آگاهیبخش را برای محیطهایی که آنها آلوده کردهاند، برقرار نمود و شبهات آنان را پاسخ داد و از گسترش اضلال آنها جلوگیری نمود و فریبخوردگان را هدایت و ارشاد نمود؛ سپس برای محیطهای دیگر با پیامها و جزوات و مقالات کوتاه، اقدام به پیشگیری کرد تا هنگام تبلیغ تهاجمی آنها، افراد واکسینه شده باشند و جذب آنها نشوند. این جریان هدایتی هم هرچه بیشتر بهوسیلۀ مؤسسات مردمنهاد انجام شود، طبیعیتر و مؤثرتر است. ازآنجاکه اغلب یارگیریها و تبلیغات آنها در فضای مجازی و از طریق رسانهها انجام میپذیرد، باید مبلغان نور، در همان محیط مجازی و رسانهای تدبیرهای لازم را به عمل آورند و پایگاههای هدایتی ایجاد نمایند و این ترفند شیطانی را نیز خنثی نمایند که ارزش کار آنها در هدایت نفوس، مطابق فرموده پیامبر؟صل؟، از هرچه خورشید بر آن بتابد، ارزشمندتر است.
مشاهده امام در غیبت
ملاقات با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در دوران پیش از غیبت کبری، ممکن بوده و اتفاق افتاده است، هم در دوران غیبت صغری و هم پیش از آن. در کتابهای تاریخی و حدیثی شیعه ـ همچون کافی، الارشاد، اعلام الوری، کمال الدین، الغیبه طوسی و الغیبه نعمانی ــ نام برخی از افرادی که موفق شدند امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را پیش از غیبت صغری ببینند و چگونگی ملاقات آنان، ذکر شده است. ازجمله این افراد، حکیمه خاتون عمه امام حسن عسکری علیه السلام است که از شاهدان تولد امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف بوده است.[۱۳] نام افراد دیگری نیز بهعنوان ملاقاتکنندگان با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در دوران پیش از غیبت صغری ذکر شده است، افرادی چون ابونصر ظریف،[۱۴] سعدبنعبدالله اشعری قمی،[۱۵] علیبنبلال،[۱۶] احمدبنهلال[۱۷] و … در منابع شیعی گزارش شده است که در طول ۶۹ سال غیبت صغری، علاوه بر چهار نایب خاص امام، افراد متعددی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کردهاند: ابراهیمبنادریس،[۱۸] ابراهیمبنعبده نیشابوری و خادم او،[۱۹] علیبنابراهیم بنمهزیار،[۲۰] احمدبناسحاق قمی[۲۱] و دهها نفر دیگر.[۲۲]
برخی از احادیث، ارتباط با امام و دیدار او را برای پیروان ویژهاش، ممکن دانستهاند. عالمانی چون شیخ صدوق (۳۰۵ ــ ۳۸۱ق) و شیخ طوسی (۳۸۵ــ ۴۶۰ق) نیز در کتابهای خود فصلی گشودهاند و از دیدارکنندگان با امام و چگونگی دیدارها سخن گفتهاند و به ممکن بودن آن تصریح کردهاند. ازجمله افرادی که نامشان در فهرست دیدارکنندگان آمده چنین است: میرزای نائینی، سیدبنطاووس، ابراهیم کفعمی، محمدتقی مجلسی، ابوالحسن شعرانی، شیخ حر عاملی، مقدس اردبیلی، میرزا محمد استرآبادی، شهید ثانی، سید بحرالعلوم، سیدنعمتالله جزایری، شیخ مرتضی انصاری.
دربارۀ ملاقات با امام زمان در روزگار غیبت کبری، برخی ارتباط را ممکن دانستهاند و معتقدند اتفاق هم افتاده است. این دیدگاه از سید مرتضی (۳۵۵ -۴۳۶ق) شروع شده و در بین متأخران شهرت یافته و افرادی چون شیخ طوسی (۳۸۵ -۴۶۰ق)، کَراجُکی (قرن چهارم) و محدث نوری (۱۲۵۴ -۱۳۲۰ق) آن را مطرح کردهاند. سید مرتضی ارتباط اولیای الهی با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را ممکن دانسته است.[۲۳] گویا در آغاز، احتمال ارتباط مطرح بوده، ولی از زمان سیدبنطاووس (م ۶۶۴) به بعد، با نقل داستانها، قضیه یقینی شده است؛ گرچه برخی از داستانها مربوط به قبل از این تاریخ میشود؛ مثلاً نخستین داستان مربوط به ابنقولِوَیْه (درگذشت: ۳۶۸ق) در سال ۳۳۹ق است.[۲۴] در برخی از روایات برای دیدار با امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف دعاها و اعمالی ذکر شده است.[۲۵] بسیاری از علما آثاری دراینباره تألیف کردهاند[۲۶] و گزارشهای فراوانی نیز وجود دارد که میگویند برخی افراد امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را دیدهاند.[۲۷]
موضوع بحثانگیز دربارۀ این دیدارها، واژۀ «مشاهده» در آخرین توقیع امام زمان خطاب به نایب چهارم است که در آن، مدعیانِ ملاقات را دروغگو و افترازننده خوانده است؛ اما در شرح این موضوع گفته شده منظور از مشاهده ــ به قرینۀ سخن خود امام در این توقیع ــ وکالت است، زیرا امام علیه السلام به علیبنمحمد سمری میفرمایند برای خودت جانشینی معین نکن و از این به بعد هرکس ادعای مشاهده (به معنای وکالت و نمایندگی) کند، «کذّاب مفتر» (بسیار دروغگوی افترازننده) است. این کاملاً فرق دارد با اینکه حضرت به انتخاب خودش، كسی را به شرف دیدار خویش، مشرف میکند و دیدارکننده هم هرگز ادعای وکالت و نمایندگی نمیکند. درواقع باید گفت دیدار امام فقط به اذن و انتخاب خود امام و نه اختیار دیدارکننده، امکانپذیر است و این معنا با عبارت توقیع شریف، ناسازگار نیست.
عالمان بزرگی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی، دیدار امام عصر را محال ندانسته و برخی حتی در کتابهای خود، فصلی را برای نامبردن از دیدارکنندگان گشوده[۲۸] و یا به ممکن بودن آن تصریح کردهاند.[۲۹] همچنین گزارشهای فراوانی در کتابهای مختلف وجود دارد که افراد فراوانی از عالمان فرهیخته تا انسانهای معمولی امام را مشاهده کردهاند و حتی برخی از آنها موفق به گفتوگو با آن حضرت شدهاند. این گزارشها آنقدر فراواناند که میتوان گفت اجمالاً تواتر دارند. چند تن از علمای شیعه همچون شیخ حر عاملی،[۳۰] سیدعبدالله شُبّر[۳۱] و آیتالله صافی گلپایگانی[۳۲] این تواتر را مطرح کردهاند. افزون بر اینکه گاه گزارشگران، عالمان بسیار موثق و بزرگ و مشهورند.[۳۳]
پیامهای امام درغیبت
امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف را پیامهای مکتوبی است که از آنها به «توقیع» تعبیر شده و وکلای آن حضرت، به مخاطب یا مخاطبان رساندهاند و در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه آمده است. کلمه «توقیع» به معنای پاسخها، سفارشها و دستورهای کتبی است که بزرگان، دولتمردان و پیشوایان در زیر سؤالها و درخواستهای کتبی پیروان مینوشتهاند. دیگر امامان معصوم نیز توقیعاتی داشتهاند، اما توقیعات امام زمان به دلیل غیبت و وجود وکلا بیشتر است. در روزگار غیبت صغری، مردم مسائل و حاجات خود را بهوسیلۀ چهار سفیر خاص با امام در میان میگذاشتند و امام آنجا که لازم میدیدند پاسخها را به شکل توقیع صادر میفرمودند. گاهی هم توقیعات امام علیه السلام بیآنکه در پاسخ نامهای یا درخواستی باشد، دربارۀ موضوعاتی مانند تأیید نواب و وکلا، افشای فریبکاریهای مدعیان دروغین امامت، طرد منحرفان و حفظ جان وکلا و شیعیان صادر شده است.
امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف در یکی از این توقیعات، علیبن محمد سمری ــ چهارمین سفیر ــ را از فرا رسیدن زمان مرگش باخبر میکند و به او فرمان میدهد که کسی را بهجای خود برنگزیند، زیرا غیبت کبری آغاز شده است. توقیعات را شیعیان معتمد میدیدند و از آنها استنساخ میکردند یا محتوا را به ذهن میسپردند و برخی از آنها را بنا بر مصالحی میان عامه شیعه منتشر میساختند. بیشتر توقیعات امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف منحصر به عصر غیبت صغری و نایبان خاص است. بااینحال در عصر غیبت کبری نیز نامههایی به بزرگان شیعه نوشته شدهاند؛ مانند آنچه طبرسی ــ از علمای قرن ششم ــ در کتاب احتجاج خود، دو نامه از آن حضرت به شیخ مفید را ذکر کرده که شخص معتمدی به شیخ مفید رسانده است و این نامهها را در شمار توقیعات امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف آوردهاند. برخی از علمای معاصر نیز معتقدند شیخ محمد کوفی شوشتری، پیامی از امام دوازدهم به آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی رسانده است که در شمار توقیعات آمده است.
موضوعات توقیعات گوناگون بوده و شامل مطالب اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و فقهی میشده و امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعات مبارک خویش، وظایف گوناگون شیعیان را در عصر غیبت کبری تعیین نمودهاند. در یکی از مهمترین توقیعات که درباره رهبری شیعیان هنگام غیبت کبری آمده، آن حضرت مردم را به راویان حدیث ارجاع میفرمایند. این توقیع شریف، از مستندات مهم فقه شیعی درباره وجوب رجوع به فقهای شیعه در احکام دینی هنگام غیبت کبری است. اسحاقبنیعقوب، نامهاى براى حضرت ولى عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف مىنویسد و از مشكلاتى كه برایش رخ داده سؤال مىكند، محمدبنعثمان عمروى، نماینده آن حضرت، نامه را مىرساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مىشود كه در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع كنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم. منظور از «حوادث واقعه» هم رویدادهایی است که مردم میخواهند تکلیف شرعی خود را در آن رویدادها بدانند.
در توقیعات، برخی از ادعیه و زیارات نیز آمدهاند؛ ازجمله چگونگی زیارت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و دعا برای عصر غیبت. زیارت آل یاسین و دعای عصر غیبت از این زیارات و دعاهاست. مجموعه توقیعات و پیامهای آن حضرت را که گنجینهای گرانبها و منحصربهفرد است، عالمان گردآوری کردهاند که بعضی از آنها در فضای مجازی هم وجود دارد و با جستوجو روی نام این کتابها در فضای نت، در دسترس قرار میگیرند؛ همچون:
۱. کلمة الامام المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف، به زبان عربی، نوشتۀ سید حسن شیرازی.
۲. فرهنگ سخنان حضرت امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف، نوشتۀ محمد دشتی.
۳. صحیفة المهدیه و… .
شایسته است مشتاقان و منتظران امام، با این کلمات آشنا و مأنوس شوند. در بخشهایی از این توقیعات میخوانیم:
۱. ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نبردهایم، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را ریشهکن میکردند. به تقوی گرایید و ما را پشتیبانی کنید.[۳۴]
۲. هریک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک میسازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دوری گزیند، زیرا خداوند بهطور ناگهانی انسان را میگیرد، آنگاه که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما بهخاطر گناهش نجات نمیدهد.[۳۵]
۳. اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی از شما برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک میشد، مگر شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است.[۳۶]
۴. من باقیمانده از آدم و ذخیره نوح و برگزیدۀ ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگی آنان باد) هستم.[۳۷]
۵. هیچ عملی همانند نماز، بینی شیطان را به خاک مذلّت نمیمالد و او را ذلیل نمیکند. پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.[۳۸]
۶. امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هرکس برای ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست.[۳۹]
۷. تصرّف در مال هیچکس بدون اجازه او جایز نیست.[۴۰]
۸. در پیشامدهای مهمّ اجتماعی به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.[۴۱]
۹. اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفّق بدارد ـ در وفای به عهد و پیمان الهی اتّحاد و اتّفاق میداشتند و عهد و پیمان را محترم میشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل میشدند.[۴۲]
۱۰. سجده شکر از لازمترین و واجبترین مستحبّات است.[۴۳]
۱۱. قلوب ما (اهلبیت) ظرفهایی است برای مشیّت و اراده الهی، پس هرگاه او بخواهد ما نیز میخواهیم.[۴۴]
۱۲. وجود من برای اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان آسمان هستند.[۴۵]
۱۳. زمین خالی از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.[۴۶]
۱۴. کیفیّت بهرهوری از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهرهوری از آفتاب است، هنگامی که ابر آن را از چشمها پنهان سازد.[۴۷]
۱۵. علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند.[۴۸]
۱۶. برای تعجیل فَرَج بسیار دعا کنید زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.[۴۹]
۱۷. من آخرین وصیّ پیغمبر خدا هستم. بهوسیله من بلاها و فتنهها از آشنایان و شیعیانم دفع و برطرف خواهد شد.[۵۰]
۱۸. [پوشیده بودن] علّت غیبت [که درک آن برای شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن فرموده: «ای مؤمنان از چیزهایی نپرسید که اگر آشکارتان شود، ناخشنود شوید».[۵۱]
۱۹. هرکس قبل از خروج سفیانی و صیحه، ادعای مشاهده (وکالت و نمایندگی) مرا کند، دروغگو و افترازننده است.[۵۲]
۲۰. درهای سؤال را از آنچه سودی به شما نمیرساند، ببندید.[۵۳]
[۱]. سورۀ عنکبوت، آیات ۲و۳.
[۲]. اثبات الهداة، ج۳، ص۴۸۲.
[۳]. بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۲.
[۴]. اثبات الهداة، ج۳، ص ۴۷۵.
[۵]. همان، ص۴۶۴.
[۶]. کافی، ج۱، ص۳۶۹.
[۷]. اثبات الهداة، ج۳، ص۴۷۳.
[۸]. بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۳۳.
[۹]. سورۀ کهف، آیۀ ۶۵.
[۱۰]. تاریخ الغیبة الکبری، ص۱۵۳.
[۱۱]. بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۹.
[۱۲]. همان.
[۱۳]. طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۲۱۴؛ کافی، ج۱، ص ۳۳۰، ارشاد، ج۲، ص ۳۵۱.
[۱۴]. کافی، ج۱، ص ۳۳۲؛ ارشاد، ج۲، ص ۳۵۴.
[۱۵]. کمال الدین، ج۲، ص۴۵۴.
[۱۶]. طوسی، الغیبه، ص۳۵۷.
[۱۷]. همان.
[۱۸]. کافی، ج۱، ص ۳۳۱؛ الغیبه طوسی، ص۲۶۸.
[۱۹]. ارشاد مفید، ج۲، ص ۳۵۲.
[۲۰]. کمالالدین، ج۲، ص ۴۶۵.
[۲۱]. ریشهری، دانشنامه امام مهدی، ج۵، ص ۹۲.
[۲۲]. همان، ص۹۳ و ۹۷.
[۲۳]. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص ۲۹۷.
[۲۴]. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۴۷۵.
[۲۵]. ابنطاووس، الطرائف، ص۱۸۴، اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص ۲۸۷و۳۲۲.
[۲۶]. دانشنامه، ج۵، ص۱۸۰.
[۲۷]. همان، ص۲۰۳ و ۲۵۵.
[۲۸]. همان، ص۱۸۰.
[۲۹]. الطرائف، ص۱۸۴؛ کشف الغمه، ج۳، ص ۲۸۷؛ اثبات الهداة، ج۳، ص ۷۱۲ و…
[۳۰]. اثبات الهداة، ج۳، ص ۶۹۶.
[۳۱]. شبر، الانوار اللامعه، ص۳۶.
[۳۲]. صافی، مجموعة الرسائل، ج۲، ص ۲۱۲.
[۳۳]. دانشنامه، ج۵، ص ۱۸۳.
[۳۴]. احتجاج، ج۲، ص ۴۹۵.
[۳۵]. بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۷۴.
[۳۶]. مستدرک، ج۵، ص ۲۴۷، حدیث ۵۷۹۵.
[۳۷]. البرهان، ج۱، ص ۶۱۲.
[۳۸]. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۴۹۸.
[۳۹]. غیبت شیخ طوسی، ج۱، ص ۲۹۳.
[۴۰]. وسائل الشیعه، ج۲۵، ص ۳۸۶.
[۴۱]. مرآة العقول، ج۲۵، ص ۲۰۵.
[۴۲]. الوافی، ج۲۶، ص ۲۸۶.
[۴۳]. وسائل الشیعه، ج۶، ص ۴۹۰.
[۴۴]. بحارالانوار، ج۵۲، ص ۵۱.
[۴۵]. همان، ج۷۵، ص ۳۸۰.
[۴۶]. کمال الدین، ج۲، ص ۵۱۰.
[۴۷]. بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۸۰.
[۴۸]. نوادر الاخبار، ج۱، ص ۲۴۱.
[۴۹]. بحارالانوار، ج۵۲، ص ۹۲.
[۵۰]. عوالم العلوم، ج۲۳، ص۵۸.
[۵۱]. کمال الدین، ج۲، ص۴۸۵٫
[۵۲]. احتجاج، ج۲، ص۴۷۷.
[۵۳]. بحارالانوار، ج۵۲، ص ۹۲.