صفحه اصلی تشکیلات بهائی و منتقدان بهائیت از دیدگاه روشنفکران و منتقدان بهائی؛ قسمت سیزدهم: مایکل زرگراُف (Michael Zargarov)

بهائیت از دیدگاه روشنفکران و منتقدان بهائی؛ قسمت سیزدهم: مایکل زرگراُف (Michael Zargarov)

5 دقیقه خواندن
0
0
484

حمید فرناق، کارشناس ارشد حقوق بینالملل

 

 

کلید واژه ها: روشنفکران بهائی، مایکل زرگراف، عبدالبهاء، شوقی افندی، بیت العدل جهانی، طرد.

چکیده

 

مایکل زرگراُف (متولد ۱۹۶۰ م. در تگزاس امریکا) درسال ۱۹۸۰ به بهائیت پیوست و به‌عنوان مبلغ بهائی جلسات تبلیغی زیادی را اداره کرد و سفرهای تبلیغی متعددی به سراسر ایالات متحده انجام داد و به‌عنوان مبلغ مهاجر بین‌المللی به مکزیک، آمریکای مرکزی، اتحاد جماهیرشوروی و کشورهای دیگر اعزام شد. او به عنوان یک روشنفکر، تحصیل‌کرده و مبلغ بهائی، پس از حدود ۲۰ سال عضویت و فعالیت تبلیغی صادقانه، به اشکالات، اشتباهات، تعارضات و نارسایی‌های بهائیت پی برد و به این نتیجه رسید که باور و اعتقادی به باب، بهاء، عباس‌افندی، یا هریک از نهادها و مؤسسات امری، همچون ولی امرالله و بیت‌العدل جهانی، ندارد. او متقاعد شد که جامعه بهائی در تحقق اهداف و تعالیم خود، همچون ایجاد صلح جهانی، وحدت عالم انسانی، ایجاد عصر طلایی برای جامعه بشری و … ناتوان و محکوم به شکست است. او معتقد به عصمت و مصون از خطا بودن رهبران بهائی نیست و قبول چنین اعتقادی را حرکت به‌سوی دیکتاتوری و استبداد درون جامعه بهائی ‌می‌داند. او به رهبری بیت‌العدل شدیداً منتقد است و بیت‌العدل و رهبری فعلی بهائیت در اسرائیل را غیرمشروع ‌می‌داند و معتقد است بهائیت پس از گذشت بیش از ۱۷۰ سال از عمرش، هیچ دستاوردی برای جهانیان به ارمغان نیاورده است. به نظر او بهائیت همچون سایر فرقه‌های بشری، عموماً ابزار دست سلطه‌طلبان بوده و درنهایت، محکوم به شکست است. در این مقاله گفتگویی با ایشان ارائه شده است.

 

اشاره

از زمان پیدایش ‌آیین بهائی تاکنون، آموزه‌های این نحله فکری همواره در معرض نقدوانتقاد قرار داشته و اعتراض‌های گوناگونی به آن شده است. علمای مسلمان و مسیحی و به‌طورکلی طرفداران ادیان الهی، با نگارش کتاب‌های مختلف، بیشترین نقد را به مشروعیت و آموزه‌های بهائیت داشته و آن را به چالش کشیده‌اند. علاوه‌ بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، آیین بهائی در معرض نقد نویسندگان و اندیشمندان غیرباورمند به ادیان الهی نیز قرار گرفته و هریک از منظری خاص آموزه‌های این کیش نوظهور ایرانی را به باد انتقاد گرفته و اعتراضات جدی به آن وارد کرده‌اند. این در حالی است که از دهه ۱۹۹۰ شاهد ظهور و بروز دگراندیشان بهائی از درون جامعه بهائی هستیم.

‌مسأله تغییر دینِ باورمندان بهائی به اسلام و مسیحیت و همچنین ایجاد انشعاب‌های متعدد در این گروه کوچک، هرچند سابقه طولانی دارد، اما با گسترش فضای مجازی و اینترنت و رسانه‌های اجتماعی، این امکان برای برخی از روشنفکران و اندیشمندان بهائی در غرب به‌وجود آمد تا اعتراض‌هایی را به دیدگاه‌ها و عملکرد رهبری جامعه بین‌المللی بهائی، یعنی ‌بیت‌العدل ساکن اسرائیل، وارد آورند. رهبری بهائیت در حیفا، که خود را الهی و مصون از خطا و لغزش ‌می‌داند، در مقابل این انتقادها تاب نیاورد و برخورد شدید با روشنفکران و فرهیختگان معترض بهائی در جهان را در دستور کار خود قرار داد و با استفاده از ساختار کنترلی خود (یعنی هیأت‌های مشاورین قاره‌ای) عده زیادی از آنان را به بهانه‌های مختلف از جامعه بهائی طرد و اخراج نمود؛ یا آنان را تحت فشار قرار داد تا مجبور به استعفا و خروج از بهائیت شدند.

این‌گونه حرکت‌های غیرمنطقی باعث شد تا اندیشمندانی چون ویلیام گارلینگتن، خوان کول، اریک استتسون، دنیس مک‌اوئن، استیو مارشال، استیون شول، سن مک‌گلن، کارن باکت، دیل هازبند، هرمان زیمر، برندن کوک و … که هریک سالیانی عضو جامعه بهائی بوده و به تبلیغ آموزه‌های آن مشغول بودند، به اجبار از بهائیت جدا شده و مقالات و كتاب‌های انتقادی مختلفی را در نقد تعالیم و عملكرد تشکیلات بهائی به رشته تحریر درآورند.

در این شماره، خوانندگان محترم با نظرات و دیدگاه‌های مایکل زرگراُف، یكی دیگر از شخصیت‌های روشنفکر و منتقد به تشکیلات بهائی آشنا می‌شوند.

بیان دیدگاه‌های این منتقد بهائی، لزوماً به معنی تأیید همه مواضع سیاسی و اجتماعی و حتی نقطه نظرات دینی کنونی ایشان نیست. بهائی‌شناسی با معرفی این اندیشمندان، فقط درصدد گشودن راهی جدید در نگاه به آیین بهائی است؛ راهی كه پیش‌تر برخی از متفكران غربی آن را پیموده‌اند.

از نگاه نشریه بهائی‌شناسی، بهائیت دینی الهی نیست؛ بلکه یک گروه اجتماعی وابسته، با عقاید باطل و نادرست است و افکار و تعالیم آن برگرفته از آراء دیگران است و به‌هیچ‌وجه به‌عنوان یک دین آسمانی موردقبول و پذیرش نیست.

مقدمه

مایکل زرگراُف درسال ۱۹۶۰ در تگزاس امریکا به دنیا آمد. او پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در دانشگاه ایالتی تگزاس به فراگیری ادبیات انگلیسی پرداخت. زرگراُف، در ۱۹۸۰ به بهائیت پیوست و به‌عنوان مبلغ بهائی عهده‌دار ادارۀ جلسات تبلیغی گردید و میزبان جلسات فایرساید زیادی شد. او سفرهای تبلیغی متعددی به سراسر ایالات متحده انجام داد و به‌عنوان مبلغ مهاجر بین‌المللی به مکزیک، آمریکای مرکزی، اتحاد جماهیرشوروی و کشورهای دیگر اعزام شد.

او دو بار به مهاجرت رفت. بار اول در سال ۱۹۸۷۱۹۸۸ به مکزیک رفت و بار دوم در سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ به چکسلواکی و کشورهای شوروی سابق… مهاجرت نمود:

«در سال ۱۹۹۰ بهعنوان مبلغ بهائی، که در آن زمان به آن گروه تعلق داشتم، برای تبلیغ به پراگ، چکسلواکی، مهاجرت کرده و به تدریس زبان انگلیسی برای تحریریه روزنامه لیدووی نوینی[۱] مشغول شدم. از طریق رئیسم با اوندریج هاولکا[۲] رهبر و خواننده ارکستر ملی آشنا شدم. او دوست من شد و اغلب در کنسرتهای اوندریج شرکت میکردم که در آن زمان ارکستر اصلی پراگ نامیده میشد. به اوندریج هم انگلیسی تدریس میکردم. نزدیک به پایان اقامتم در چکسلواکی اوندریج فیلمی درباره ارکستر ملی ساخت. مشاور زبان انگلیسی آن فیلم مستند هم بودم.»

مایکل خود را ملزم به رعایت احکام ‌آیین بهائی ‌می‌دانست. لذا برای ادای حج بهائی به حیفا مسافرت کرد ولی بعداً متوجه شد که اشتباه کرده است؛ زیرا براساس دستور بهاءالله محل انجام حج بهائی بیت باب در شیراز یا خانۀ بهاءالله در بغداد ‌‌است. او حتی نسبت به پرداخت حقوق‌الله (خمس و زکات بهائی) نیز اقدام کرد و مبالغی را به این منظور اشتباهاً به حساب بیت‌العدل واریز نمود ولی بعداً با مطالعۀ نصوص بهائی متوجه شد که بیت‌العدل اجازه دریافت حقوق‌الله را نداشته و طبق نصوص بهائی دریافت حقوق‌الله وظیفۀ گاردین و ولی امرالله ‌‌است. او طی تماسی با بیت‌العدل به اشتباه خود اشاره نمود و درخواست کرد مبلغ پرداختی را به او مسترد نمایند، ولی بیت‌العدل آن پول را پس نداد.

مایکل زرگراُف این افتخار را داشت که در سال ۱۹۹۲ در گروه کر خوانندگان کنگره جهانی بهائی در نیویورک به اجرای برنامه بپردازد.

زرگراُف درحال حاضر استاد زبان انگلیسی در دانشگاهی در گوانجو (کانتون) چین است. ایشان کمی هم زبان‌های فارسی، عربی، ترکی و چینی ‌می‌داند و بعضاً مطالب کوتاه و بامزه، یا پیام تبریک، به زبان‌های مختلف برای دوستانش ارسال ‌می‌نماید. او بسیار علاقه‌مند است به ایران بیاید و مدتی به‌عنوان مدرس زبان انگلیسی در دانشگاه‌های ایران تدریس کند. او بسیار اهل سفر، آشنا شدن با فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون و معاشرت با مردم و جوامع محلی و نیز علاقه‌مند به صنایع دستی است.

در صفحه فیس‌بوک او عکسی از یک فرش ایرانی یوموت ترکمن دیده ‌می‌شود که او این فرش را در سال ۱۹۹۲ از بازار عشق‌آباد خریده است.

مایکل پیش از این در گروه تالیسمان (گروه منتقد تشکیلات بهائی) و بهائیان وحدتگرا عضو بود. او مقالات انتقادی زیادی را در صفحه فیس‌بوک خود به اشتراک گذاشته است. زرگراُف ضمن طرد از سوی تشکیلات بهائی، در حال حاضر خود را بهائی ‌نمی‌داند و تمایل به انتخاب دین خاصی ندارد ولی خود را خداپرست ‌می‌داند.

من (نویسنده) با آقای زرگراُف آشنایی طولانی دارم و لذا از ایشان درخواست نمودم نظرات و دیدگاه‌های خود را در حوزۀ بهائیت با من به اشتراک گذاشته و به سؤالاتم پاسخ دهد.

گفت‌وگوی حاضر در اواخر سال ۲۰۲۱ صورت گرفته است و بیانگر نظرات و دیدگاه‌های انتقادی او دربارۀ رهبران بهائی، تعالیم، بیت‌العدل و تشکیلات آن، آینده جامعه بهائی، چالش‌های مدیریت جامعه بهائی در دنیای امروز و احکام و آموزه‌های بهائی است که تقدیم خوانندگان فرهیختۀ نشریه بهائی‌شناسی ‌می‌شود.

توضیح اینکه برخی از نظرات و دیدگاه‌های آقای زرگراُف جنبۀ شخصی داشته و طبیعتاً مورد تأیید نشریه نیست.

******

دلیل جدایی از بهائیت

حمید: جناب‌عالی مدت ۲۰ سال، از سال ۱۹۸۰ تا۲۰۰۰، بهائی و عضو جامعه و تشکیلات بهائی بودید، چرا پس از این مدت از بهائیت خارج شدید؟

مایکل: تشکیلات بهائی به‌هیچ‌وجه آمادگی شنیدن دیدگاه‌های منتقد و یا متفاوت با بیت‌العدل را ندارد. افراد بهائی اجازه ندارند در مقابل بیت‌العدل اعلام نظرکرده و یا کوچک‌ترین انتقادی به عملکرد آن داشته باشند. عدم تحمل مؤسسات بهائی نسبت به دیدگاه متفاوت یک دختر بهائی ایرانی ساکن امریکا، به نام بهاره مقدم،‌ آن‌ها را وادار کرد تا با صدور هشدار و اخطاریه، از همه بهائیان بخواهند که نظرات او را، که عمدتاً مطابق با نظر بهاءالله و عبدالبهاء بود ــ و البته برخلاف فعالیت‌ سیاسی بیت‌العدل و محفل ملی آمریکا علیه حکومت ایران است (و این‌گونه فعالیت سیاسی برای بهائیان ایران مشکل ایجاد می‌کند)ــ به‌هیچ‌وجه نخوانند. البته چنین فعالیت‌های سیاسی ‌می‌تواند کمک‌های سیاسی / مالی برای محفل ملی آمریکا و بیت به همراه داشته باشد.

*****

به جامعه بهائیان آمریکا                     

۱۷سپتامبر۲۰۱۹                                                                   

….

محفل ملی از بهائیان میخواهد که از هرگونه پست «بهاره مقدم» و یا هرگونه تلاش وی برای ارتباط با آنها چشمپوشی کنند. غیرقابلتصور نیست که چنین افرادی با هویت دیگری برای فریب و گمراهی احباء ظاهر شوند. ما اطمینان کامل داریم که احباء عزیز از چنین تاکتیکهایی که دشمنان امر استفاده میکنند کاملاً آگاه هستند و با نادیده گرفتن تلاشهای بیهوده آنها برای ایجاد شک در جامعه بهائی بهدرستی عمل خواهند کرد. درصورت داشتن سؤال، میتوانید با دفتر اطلاعات عمومی فارسی زبان تماس بگیرید

با تحیات محبتآمیز بهائی

کنت باورز / منشی محفل روحانی ملی بهائیان ایالات متحده

*****

این همۀ ظرفیت و رواداری بیت‌العدل و محافل ملی بهائیان است که مدعی تلاش برای وحدت عالم انسانی و رواج تحری حقیقت هستند. تشکیلات بهائی فقط بله‌قربان‌گو می‌خواهد و نه فرد آزاداندیش! واقعاً این عبارت «با تحیات محبت‌آمیز بهائی…» باعث تهوع من ‌می‌شود.

محفل ملی (امریکا) و بیت (العدل جهانی) هیچ حرف جدید و پیامی برای دنیا ندارند. تلاش‌ آن‌ها برای انکار کردن حقیقت هم بیهوده خواهد بود. دوستی داشتم که صفحه فیس‌بوکی منتشر کرده بود که در آن تخلفات متعدد روحیه خانم و ایادیان امر را به تفصیل شرح ‌می‌داد. این یک صفحۀ باز بود و همه ‌می‌توانستند دیدگاه خود را در آنجا بیاورند. شخصی از تشکیلات به فیس‌بوک شکایت کرد و‌ آن‌ها صفحه را حذف کردند. خب دوستم یکی دیگه گذاشت؛ بعد از مدتی دوباره شکایت شد و آن صفحه هم حذف شد و این دوباره تکرار شد. بنابراین دوستم یک صفحه تجاری به نام فرشته بهائی[۳] ایجاد کرد. او در ماه می‌امسال (۲۰۱۹) براثر سرطان درگذشت، بااین‌حال، پست‌های او در فرشته بهائی باید موجود باشد.

*******

آیین بهائی: درخواست آزادی دینی، برای آن است که بتوانیم عقیده خود را به تو تحمیل کنیم!

برخی از نظرات انتقادی من به مذاق تشکیلات بهائی خوش نیامد و‌ آن‌ها مرا «ناقض عهدومیثاق و پیمان‌شکن» اعلام و طرد کردند.

 

درحال حاضر بهائیان در سراسر جهان از من دوری ‌می‌ورزند. این همۀ آن چیزی است که به‌عنوان یک دین مدرن و مترقی، منادی وحدت نوع بشر و وحدت در تنوع آرا (کثرت) تبلیغ ‌می‌شود!

مایلم پاسخ شما را با نقل عباراتی از بهاءالله و عبدالبهاء بدهم. ملاحظه کنید که از آن عبارات زیبا، چه چیزی برای بهائیت باقی مانده است، که نه‌تنها طرفداران عادی، بلکه فرزندان و نوادگان مؤسس بهائیت هم از آن اخراج شده‌اند!

«ما قبلاً اعلام کرده‌ایم ــ و کلام ما حقیقت است ــ با پیروان همه ادیان با روحیه خوش‌رویی و دوستی معاشرت کنید و همراه باشید. هرچه فرزندان انسان را به دوری از یكدیگر واداشته و بین‌ آن‌ها اختلاف و تفرقه ایجاد كرده است، با نزول این كلمات لغو و منسوخ شده است.»[۴]

به همین ترتیب، سرکار آقا در یک سخنرانی در واشنگتن دی‌سی گفت: «تأسف‌بارترین موضوع این است که مردم تصور ‌می‌کنند که این «وظیفه اصلی» آن‌هاست که به نام دین از یکدیگر دوری کنند و یکدیگر را آلوده به خطا و کفر بدانند!»[۵]

بااین‌حال … بهائیان مرا طرد و تکفیرکردند و از من دوری ‌می‌کنند! بهائیت چه آیین عجیب‌وغریبی شده است. همه فرزندان و نوادگان بنیان‌گذار بهائیت طرد و از جامعه بهائی اخراج شده‌اند! این فرقه‌گران ازچه چیزی باید بترسند؟!

دیدگاه فعلی نسبت به آیین بهائی

حمید: دیدگاه فعلی شما دربارۀ آیین بهائی چیست؟

مایکل: من ۲۰ سال عضو جامعه بهائی بودم. آیین بهائی دیگر آن چیزی نیست که مؤسس آن، بهاءالله، درنظر داشت، بلکه یک برداشت فاسد و ظالمانه از آیین زیبا و الهام‌بخشی است که زمانی ادعا ‌می‌شد.

بله …‌ آن‌ها ساختمان‌های زیبا و باغ‌های زیبا دارند… اما «نظم اداری» که امر بهائی را اداره ‌می‌کند یک مؤسسه به‌شدت فاسد و ظالمانه است… . با ریاست ۹ مرد، که در یک کاخ مرمری جمع ‌می‌شوند تا درباره سرنوشت مردم جهان تصمیم بگیرند! شما را قسم می‌دهم که صحت ادعای من را برای خودتان تحقیق کنید. بهائیت یک ‌آیین و عقیده بسیار بی‌اهمیت و ناچیز است و هرگز بر جهان ‌تأثیری نخواهد گذاشت.

کل مدیریت و تشکیلات آن هم فاسد است. بدون شک، بهائیت یک آیین ساخته و پرداخته دست بشر است که در زمان ریاست هریک از رهبرانش، تغییر و تحولی یافته است و دارای نقص‌های زیادی است. اکنون این سؤال بزرگ مطرح است که هر بهائی باید پاسخ‌گوی آن باشد. آیا ما هنوز به یک سیستم با وجود نقص‌های متعدد آن اعتقاد داریم؟ حتی اگر این سیستم نتواند برای مشکلات و سؤالات راه حلی بیابد؟ ممکن است زمان تغییر مسیر فرا رسیده باشد.

باید انتخاب ما چیزی باشد که مبتنی بر حقیقت و عقلانیت روشن باشد. شما نباید از اینکه به دنبال تحری حقیقت و کشف مسیر روشنی هستید که برای شما منطقی است، خجالت بکشید. شما مجبور نیستید از همان باور و آیین خانوادگی خود پیروی کنید فقط به این دلیل که قبلاً چنین کرده‌اید!

به نظر من بهائیت محکوم به سقوط در ابهام و مهجوریت است. بهائیت فراموش خواهد شد.

بیتالعدل فعلی و مصونیت از خطای آن

حمید: نظرشما دربارۀ بیت‌العدل چیست؟

مایکل: در آثار و نوشته‌های بهاءالله هیچ‌گاه به مؤسسه بیت‌العدل «جهانی» یا نهاد ولایت امرالله و گاردین اشاره نشده است… درهرحال، به نظر من، بیت‌العدل قرار بود نهاد مدیریت جامعه بهائی در آینده باشد… بهاءالله در اشراق هشتم ‌می‌گوید: تمام امور امر (بهائیت) باید به بیت‌العدل رجوع شود، ولی عبادات بر اساس آنچه خداوند در کتابش (اقدس) نازل کرده، انجام شود.

من معتقد نیستم که بهاءالله قصد و نیتی مبنی بر تصرف مناصب رهبری مذهبی توسط «اشخاص» را داشته است. بیت‌العدل جهانی، تعبیر و تفسیر و تعلیم عباس‌افندی (عبدالبهاء) و شوقی‌افندی بود. بهاءالله از بیت‌العدل جهانی سخنی نگفته و ننوشته است.

بهاءالله بیت‌العدل محلی را تعلیم داد؛ ولی پسرش و نوه او – شوقی- آن را به محافل روحانی ملی و جهانی تبدیل کردند! روشن است که اقدام عبدالبهاء و شوقی تبیین و تفسیرنیست، بلکه دخالت در قانون‌گذاری است!

حمید: به نظر شما اعضای بیت‌العدل مصون از خطا هستند؟

مایکل: اعتقاد به عصمت بیت‌العدل، در حال نابود کردن جامعه بهائی است. اگر به متفکران مدرن گوش کنید، همه‌ آن‌ها همین را خواهند گفت: اشتباه کردن بخشی از فرایند علمی است. افرادی که در رشته خود عالی شده‌اند افرادی هستند که بارها و بارها و بارها مرتکب اشتباه شده‌اند تا یاد بگیرند که چگونه آن را بهتر انجام دهند؛ اما در فرهنگی که بر این عقیده است که «همه پاسخ‌ها نزد بیت‌العدل متمرکز است» فکر و عقل جایگاهی نخواهد داشت.

اگر بهائیان معتقد باشند بیت‌العدل مصون از خطا است، منتظر ‌می‌مانند تا به‌ آن‌ها گفته شود چه باید بکنند تا از آن پیروی کنند! ایده‌های جدید، نوآوری، توسعه پروژه خود و دنبال کردن آن… این چیزها از بین ‌می‌رود. همه موظف هستند برنامه روحی تحت رهبری بیت‌العدل را دنبال کنند! پروژه‌های شخصی مورد حمایت یا تشویق قرار نمی‌گیرد و ابتکارات دفع ‌می‌شود. اینکه ‌می‌بینم تمام نوآوری‌های جهان خارج از جامعه بهائی است، عمیقاً غمگینم ‌می‌کند.

حتی سازمان‌هایی که به‌خوبی کارمی‌کنند، به دریافت بازخورد مناسب دیگران، برای سازگاری و پاسخ‌گویی به چالش‌های محلی و جهانی نیاز دارند. بیت‌العدل باید از نظرات مخالف استقبال کند و با‌ آن‌ها برخورد انتقادی داشته باشد. اگرعصمت فقط درباره ریاست‌ آن‌ها بود، شاید اشکالی نداشت اما وقتی شامل دانش‌ آن‌ها هم ‌می‌شود، به یک فاجعه معرفتی تبدیل ‌می‌شود. مردم ذهن خود را در حالت دریافت قرار ‌می‌دهند و به‌جای درگیر شدن انتقادی و آشکار با موضوعات مرتبط برای تولید دانش جدید، منتظر آخرین «راهنمایی» از بالا ‌می‌مانند.

طبق نوشته‌های بهائی، قانون‌گذاری دربارۀ موضوعاتی که در نصوص بهاءالله به‌ آن‌ها پرداخته نشده است، به عهدۀ بیت‌العدل است.

موضوعات مهمی که شالوده حکم‌الله را تشکیل ‌می‌دهند به‌صراحت در کتاب «اقدس» ذکر شده است، اما قوانین فرعی به بیت‌العدل واگذار شده است. حکمتش این است که روزگار هیچ‌گاه ثابت ‌نمی‌ماند، زیرا تغییر، کیفیت و صفت ضروری این جهان و زمان و مکان است.

عبدالبهاء همچنین وعده داده که بیت‌العدل «منبع همه خیرها و رها از هرگونه خطا» است. به‌طور خلاصه، بیت‌العدل گروهی است که مسئول مراقبت از کل جامعه بهائی و اجرای آموزه‌ها و همچنین تدوین قوانین براساس احکام و آموزه‌های بهاءالله است.‌ آن‌ها به نوعی به‌عنوان نگهبانی عمل ‌می‌کنند که امروزه کنترل آیین بهائی را به دست گرفته‌اند. تیمی را تصور کنید که نقش بزرگی در دنیای بهائی دارد اما اساس آن بر دروغ بنا شده است!

آیا واقعاً ‌می‌توان‌ آن‌ها را مصون از خطا دانست؟ آیا ‌می‌توان به اعمال و اظهارات‌ آن‌ها به‌صورت واقعی اعتماد کرد؟ شاید به همین دلیل است که از آغاز کار بیت‌العدل به شکل موجود، ‌آیین بهائی تا این حد از تعالیم حقیقی بهاءالله دور شده است. تصمیات بیت‌العدل نوعاً ضعیف و دارای ایرادات فراوان است.

 

اعضای بیتالعدل و انتخابات آن

 

نام فرد مدت عضویت سابقه تحصیلی/ شغلی
علی نخجوانی ۲۰۰۳-۱۹۶۳ عمده فروش سابق سبزیجات در ایران و مبلغ دراوگاندا، که توهمات عظمت بهائیت در وجودش شعله کشید و کلیدِ نوشته های شوقی افندی در دست او بود.
هوشمند فتح اعظم ۲۰۰۳-۱۹۶۳ استاد زبان فارسی در هند و عضو محفل ملی بهائیان در هند
ایان سمپل ۲۰۰۵-۱۹۶۳ بازیگر جوان بریتانیایی، با مدرک کارشناسی ارشد آکسفورد، آشنا به زبان های فرانسوی و آلمانی که با گذشت زمان بیشتر و بیشتر هوش و حواس خود را از دست داد
چالرز ولکات ۱۹۸۷-۱۹۶۳ کارگردان موسیقی فیلم های کارتونی دیزنی در لس آنجلس
آموز گیبسون ۱۹۸۲-۱۹۶۳ معلم و مبلغ آفریقایی- آمریکایی، فعال در جنوب غربی ایالات متحده
لطف الله حکیم ۱۹۶۸-۱۹۶۳ پزشک ایرانی با پیشینه یهودی بهائی
دیوید هافمن ۱۹۸۸-۱۹۶۳ ناشر  بریتانیایی ، که با گذشت زمان از نظر عقلی ضعیف شد
هیوچنس ۱۹۹۳-۱۹۶۳ آمریکایی، زمانی میدانستم اما اکنون سابقه او را به خاطر نمی‌آورم
بورا کاولین ۱۹۸۸-۱۹۶۳ سرمایه گذار آمریکایی املاک و مستغلات با پیشینه یهودی، از روسیه

 

حمید: برعکس همۀ رهبران دنیا که مردم از زندگی‌نامه و سوابق و عملکرد گذشتۀ‌ آن‌ها مطلع هستند، اکثر قریب به اتفاق بهائیان از سوابق اعضای بیت‌العدل آگاهی ندارند. بهائیان از گروهی اطاعت ‌می‌کنند که‌ آن‌ها را به‌درستی ‌نمی‌شناسند. حتی اگر شما نام اعضای بیت‌العدل را در گوگل تحقیق کنید، اطلاعات چندانی دربارۀ‌ آن‌ها به دست نخواهید آورد. آیا شما دراین‌مورد اطلاعی دارید؟

مایکل: دراین‌مورد اطلاعات کاملی در اختیار ندارم ولی اگر ‌می‌خواهید به مدل کاراکتر و شخصیت اعضای بیت‌العدل پی ببرید من کمکتان ‌می‌کنم. اولین بیت‌العدل گزارش‌شده در دنیای بهائی متشکل بود از:

چند تن از این افراد رؤیای حکومت بهائیت بر جهان را داشتند که بسیار خطرناک بود. بیت‌العدلی که با مشت آهنین بر جهان حکومت کند و آزادی بیان و مطبوعات مزاحم را که جوامع دموکراتیک را آلوده ‌می‌کنند، از بین ببرد! (گرچه بهاءالله و عبدالبهاء همین آزادی را ستودند)!

حمید: هر پنج سال یک‌بار اعضای بیت‌العدل با تشریفات و هیاهوی خاصی انتخاب ‌می‌شوند. قرار است در سال ۲۰۲۳  نیز این انتخابات تکرار شود. نظرتان درمورد این انتخاب چیست؟ ‌می‌توانید پیش‌بینی کنید در سال ۲۰۲۳ چه کسانی به عضویت بیت‌العدل انتخاب خواهند شد؟

مایکل: روش انتخابات بهائیان، فاسد و همراه با آلودگی است. اعضای محافل ملی سراسر دنیا هر ۵ سال یک‌باربا صرف وقت و هزینه‌های فراوان در کانونشن بین‌المللی بهائی جمع ‌می‌شوند تا با رأی خود نسبت به انتخاب ۹ عضو بیت‌العدل اقدام نمایند، درحالی‌که همگی‌ آن‌ها سر کار هستند و مدت‌هاست که اعضای بیت‌العدل همواره از میان اعضای مذکر «دارالتبلیغ بین‌المللی» انتخاب ‌می‌شوند، زیرا انتخاب‌کنندگان بهائی شخص شاخص دیگری را ‌نمی‌شناسند. همه ‌می‌دانند ذخیره‌گاه بیت‌العدل دارالتبلیغ بین‌المللی است.

البته من فکر ‌می‌کنم چند عامل دیگر وجود دارد که ‌کمک می‌کنند تا بتوان انتخابات را با دقت بیشتری پیش‌‌بینی کرد. اولین چیزی که هنگام استعفای اعضای بیت مطرح ‌می‌شود این است که «هیچ شخصی تاکنون مجبور به استعفا نشده است»! و در سیاست داخلی بیت‌العدل «کهولت سن و خستگی» یا «تمایل به گذراندن وقت با خانواده» یک بهانه برای پوشاندن رسوایی محرمانه است. من فکر ‌می‌کنم سیاست داخلی بیت‌العدل بسیار پیش‌پاافتاده‌تر از این باشد. اگر به سن اعضای خارج‌شده از بیت‌العدل قبل از سال ۲۰۰۵، توجه شود، همه‌‌ آن‌ها  پس از ۸۰ سالگی استعفا کردند (به استثنای فتح اعظم که در ۷۸ سالگی بازنشسته شد؛ زیرا با گذراندن یک دوره دیگر، ۸۳ سالگی را پشت سر‌می‌گذاشت).

جایی که این موضوع به سیاست داخلی بیت‌العدل تبدیل ‌می‌شود، انتخابات ۲۰۰۵ است. این اولین بار بود که اعضای بیت طی یک دوره استعفا ‌می‌دادند که اساساً بی‌سابقه بود.

نخجوانی و ایان سمپل در ضعف و بیماری مشرف به موت بودند؛ لذا از‌‌ آن‌ها خواسته شد خدمت خود را به پایان برسانند تا بیت‌العدل مجبورنباشد انتخابات میان‌دوره ای برگزار کند. این صرفاً یک حدس و گمان است، اما معتقدم که سن بازنشستگی اعضای بیت در سال ۲۰۰۵ به ۷۵ سال کاهش یافت. معتقدم این کار به منظور این بود که فرزام ارباب بتواند کنترل روند تصمیمگیری را در دست بگیرد. ایان سمپل یکی از اعضای مسن در افتتاحیه انتخابات بیت‌العدل بود که به وی در برابر فرزام ارباب ارشدیت ‌می‌داد و جایگاه ویژه‌ای در قلب بهائیان داشت. داگلاس مارتین نیز به این دلیل موردتوجه بود که با مشت آهنین بر مؤسسه مطالعات بهائی آمریکای شمالی حکومت ‌می‌کرد و ریاست دفتر اطلاعات عمومی را هم برعهده داشت. این به آن معنی است که او سال‌ها قبل از انتخاب شدن، با بیت‌العدل در ارتباط بود و ‌تأثیر قابل‌توجهی بر جامعه بهائی داشت، چنان نفوذی که او توانست به غیرممکن‌ها برسد و بدون حضور در دارالتبلیغ، برای عضویت در بیت‌العدل رأی بیاورد. معتقدم با توجه به این واقعیت که مارتین ‌می‌خواست بهائیت را آکادمیک کند (به کتاب درسی که او تألیف کرده است نگاه کنید) و ایان سمپل که کاملاً لیبرال بود (طبق معیارهای حداقلی بهائیان در سلسله‌مراتب تشکیلاتی)، مخالفت جدی با اجباری شدن گذراندن کلاس‌های روحی در جامعۀ امر داشتند. هر دوی‌‌ آن‌ها بدون خدمت در دارالتبلیغ و غرق شدن در تبلیغات سیستمی و یا فشار روانی تبلیغات چندسطحی و نردبان تجاری خاص برای پیشرفت، در مرتبه «بازوی انتخابی» انتخاب شده بودند. بااین‌حال، بهائیان واقعی هنگا‌می‌که از نشست کانونشن بین‌المللی خارج شدند، هرگز نگرانی‌های خود را پنهان نکردند. در دسامبر ۲۰۰۵، بلافاصله پس از بازنشستگی مارتین و سمپل، برنامه کلاس‌های روحی اجباری شد!

گلن فورد میچل پس از رسیدن به ۷۰ سالگی، در سال ۲۰۰۸ بازنشسته شد، اما هوپر دانبار و پیترخان ماندند تا در سال ۲۰۱۰، مجدداً در اواسط دوره، بازنشسته شدند. این سه نفر به دلایل مختلف موردپسند جامعه بهائی بودند و نفوذ قابل‌توجهی داشتند و نظرات و علایق قوی درباره توسعه بهائیت خارج از «فرایند مؤسسه روحی» داشته و همچنین در زمینه‌های خارج از بهائیت، از لحاظ قانونی، دارای صلاحیت بودند. پیترخان در سال ۲۰۱۱ درگذشت، بنابراین عذر سلامتی او قابل‌قبول است، اما دانبار همچنان سالم است و مرتباً از روند عملکرد مؤسسه آموزشی انتقاد ‌می‌کند و در گفت‌وگوهایی که در کانال یوتیوب خود به اشتراک گذاشته، مرتباً از کاهش جمعیت جامعه بهائی ابراز تأسف ‌می‌کند.

بدیهی است ‌نمی‌توان این ادعاها را اثبات کرد، اما معتقدم که انتخابات میان‌دوره‌ای ۲۰۱۰ تأیید ‌می‌کند که فرزام ارباب با مشورتی «محبت‌آمیز»، سن بازنشستگی را به ۷۰ سال کاهش داد و همه کسانی را که چون او معتقد و موافق سرسخت برای فرقه‌ای و کالتی کردن جامعه بهائی نبودند، مجبورساخت از بیت‌العدل خارج شوند. با این همه اما و اگر، قصد پیش‌بینی داریم!

استفان بیرکلند و استفان هال از اعضای فعلی بیت، در سال ۲۰۲۳ هفتادساله خواهند بود و تقریباً به‌طور قطع بازنشسته خواهند شد. چون اطلاعات اعضای بیت‌العدل به‌صورت محرمانه نگهداری ‌می‌شود، ما سن بقیه را ‌نمی‌دانیم، اما براساس تصاویر، فکر ‌می‌کنم پل لمپل تنها عضو دیگر است که احتمالاً به ۷۰ سالگی برسد. بنابراین ممکن است سه جای خالی در بیت‌العدل وجود داشته باشد. چهار نفر از اعضای دارالتقریب بین‌المللی مذکر (مرد) هستند.

به نظر من، در سال ۲۰۲۳، بیرکلند، هال و لمپل[۶] از عضویت بیت‌العدل بازنشسته ‌می‌شوند و دینش کومار[۷]، آلبرت نشیسو نسونگا[۸] و نوید سرانو[۹] انتخاب و داخل بیت‌العدل ‌می‌شوند! لمپل و بیرکلند هر دو بهائی اهل ایالات متحده هستند، اما دو بهائی آفریقایی و آمریکای مرکزی جایگزین‌ آن‌ها خواهند شد. کومار استرالیایی است، بنابراین جایگزینی شبیه به استیوهال خواهد بود.

آندری دونوال نیز از اعضای مذکر دارالتبلیغ است، اما او اروپایی است، بنابراین فکر ‌نمی‌کنم نمره‌ای کسب کند! زیرا تصورعمومی بر این است که بهائیان در اروپا واقعاً کاری انجام ‌نمی‌دهند!

به‌عنوان یک پیش‌بینی سطح بالا، ‌می‌توان گفت که در سال ۲۰۲۳ حداقل دو مشاور مرد از آمریکای شمالی وارد دارالتبلیغ ‌می‌شوند؛ تا پیمان مهاجر در سال ۲۰۲۸ از عضویت در بیت‌العدل بازنشسته شود و یکی از‌ آن‌ها برای ورود به بیت انتخاب گردد، تا همچنان مطمئن باشیم بین آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا) و بیت‌العدل حسن همجواری وجود دارد و دریچه رفت‌وآمد مفتوح است!

شرایط فورس ماژور یا سلب مسئولیت: با مرگ ارباب، خلأ قدرتی در رهبری بین‌المللی جامعه بهائی به وجود آمده و عملکرد حیفانشینان ممکن است ناگهانی و به‌طور احساسی تغییر کند، بنابراین ممکن است موارد فوق ۱۰۰% محقق نشود.

حمید: با مرگ شوقی‌افندی و انقطاع سیستم ولایت امر، در حال‌ حاضر کار تفسیر و تأویل متون بهائی در اختیار بیت‌العدل قرار دارد. هرچند که بیت‌العدل رسماً ‌نمی‌تواند در این موضوع جای ولی امر را بگیرد؛ ولی با توجه به سؤالات متعددی که از بیت‌العدل ‌می‌شود چاره‌ای جز تأویل و تفسیر متون بهائی ندارد. به نظر شما بیت‌العدل چگونه ‌می‌تواند به تفسیر متون بپردازد درحالی‌که این جایگاه در آیین بهائی به‌ آن‌ها داده نشده است؟

مایکل: تفسیر و تبیین متون و نصوص كاری است كه پیروان هر آیینی، درباره نصوص دینی خود انجام‌ می‌دهند ولی در بهائیت تنها افراد مجاز برای تفسیر و تبیین رسمی متون، عبدالبهاء و شوقی‌افندی (اولین و آخرین ولی امرالله بهائی) بودند. وقتی شوقی درگذشت، هیچ مفسر رسمی برای آیات و نصوصِ پس از خود، معرفی نكرد. این به آن معنی است كه دیگر هیچ فرد بهائی، حتی ایادیان و اعضای بیت‌العدل، كه بعداً توسط ایادیان ایجاد شد؛ نمی‌توانند خود را مفسر و مبیّن رسمی آیین بهائی بدانند.

وقتی اعضای بیت‌العدل، به صورت فردی یا جمعی، متن بهائی را تفسیر می‌كنند، صرف‌نظر از آنكه چه اسمی روی آن بگذارند، درواقع یك اصل اساسی بهائی را نقض كرده‌اند. ‌ازاین‌رو، پس از مرگ شوقی‌افندی، چه ایادیان و چه ‌بیت‌العدل، با هرگونه تفسیر خاص و یا اعلام حکم، براساس متون بهائی، مرتكب نقض قانون بهائی شده‌اند. لذا شاید بتوان گفت كه مهم‌ترین ناقضان عهدومیثاق درمیان بهائیان، دروهله اول ایادیان و سپس ‌بیت‌العدل (فاقد ولی امرالله در رأس آن) ‌هستند.‌ آن‌ها هربار كه تفسیر و برداشتی از متون بهائی ارائه ‌می‌كنند، درواقع، دیدگاه خود را به‌جای دیدگاه واقعی بهائی ارائه می‌كنند. این برداشت و نتیجه‌گیری نه بر اساس تفسیر متون، بلكه بر اساس وضعیت موجود و نیز بر طبق اظهارات خود ‌بیت‌العدل است: 

«یكی از زمینههای مهم برای درك دینی همانا پیشفرضهای الاهیاتی است. یكی ازعوامل مؤثر در تقسیم و فرقهفرقه شدن ادیان، همانا نقش روحانیون حاكم بوده است. در زمان فقدان متون مكتوب، كه نظر قاطع را در موارد مختلف بیان میكرد، طبقات روحانیون حاكم، با خودبزرگبینی و تكبر، به كنترل انحصاری بر تفسیر و تبیین مفاد آیات الهی پرداختند! صرفنظر از انگیزهها و علل، سرنوشت مشابهی گرفتار ادیان شده، و فعالیت علمی مستقل فردی را محدود ساخته است. بیشتر به مناسك پرداخته و گرفتار موقعیت تفرقه و تنفر و تعصب دینی نسبت به پیروان گروهها و فرقههای دیگر، غیر از گروه تحت ریاست و زعامت، خود شدهاند. درحالیكه هیچچیز نمیتواند مانع از اثرگذاری مقدرات الهی در ایجاد آگاهی برای مردم شود، ولی بههرروی، در هر عصر و زمان، چنان رفتارهایی میتواند مانع و رادعی بر سر راه پیشرفت دین الهی باشد.»[۱۰]

برخلاف ادعای بهائیت که ‌می‌گوید ما طبقۀ روحانی نداریم، بدون شك و تردید، هم ایادیان امرالله و هم اعضای ‌بیت‌العدل، در گذشته و حال، دقیقاً مصداق و مظهر «طبقه برگزیده و روحانی حاكم» در بهائیت‌ هستند كه با خودبزرگ‌بینی و تكبر، به كنترل انحصاری تفسیر و تبیین مفاد نصوص مشغول‌اند.‌ آن‌ها دقیقاً به‌وسیله كلمات خودشان محكوم‌ می‌شوند!

حمید: تعداد اعضای بیت‌العدل ۹ نفراست که از بین مردان بهائی انتخاب ‌می‌شوند، درحالی‌که من شنیده‌ام اعضای بیت‌العدل ‌می‌توانند تا ۱۹ نفر باشند. لطفاً دراین‌باره براساس نصوص بهائی توضیحاتی بفرمایید.

مایکل: ۹ یا ۱۹عضو در بیت‌العدل، نشانه دیگری برای عدم مشروعیت بیت‌العدل کنونی است. تناقضاتی وجود دارد که شخص ابتدا آن را درست می‌پندارد، اما بعداً متوجه می‌شود که همه این‌ها نادرست و مبتنی برمنافع خودخواهانه بوده است. فهرستی از چنین مواردی وجود دارد که به زور در گلوی بهائیان فرو شده و نصوص بهائی این‌ها را تأیید وپشتیبانی نمی‌کنند و در تعالیم بهاءالله و عبدالبهاء پایه‌گذاری نشده‌اند. امروز می‌خواهم به یکی از موارد موجود در آن فهرست نگاهی بیندازم و آن را با آموزه‌های بنیان‌گذاران آیین بهائی مقایسه کنم.

ازجمله ناسازگاری‌ها و ناهماهنگی‌های فراوان در عقاید و امور تشکیلاتی بهائی، مانند عدم استمرار ولایت امرالله، تشکیک در صحت الواح وصایای عبدالبهاء، اعتبار و مشروعیت بیت‌العدل فعلی و عدم امکان انتخاب زنان در بالاترین جایگاه رهبری در بهائیت، که بیت‌العدل فعلی پاسخ قانع‌کننده‌ای به آن نداده است؛ بحث جدیدی در حال ایجاد است که پایه‌های بیت را بیش‌ازپیش متزلزل خواهد کرد و آن تعداد صحیح اعضای بیت‌العدل است. برای این عدد صحیح، ما منابع مختلفی را کشف ‌می‌کنیم. برخی منابع ادعا ‌می‌کنند ۱۹، درحالی‌که بعضی دیگر بین ۹ و ۱۹ ‌می‌گویند و برخی دیگر مواردی را بیان ‌می‌کنند که به طور خاص در نصوص و کلام شخصیت‌های مرکزی امر به‌ آن‌ها اشاره نشده است. گویا آیین بهائی قادر به تصمیم‌گیری درمورد بعضی از مشکلات بحث‌برانگیز نیست.

یکی از‌ آن‌ها این است که در کجا باید ازعدد ۹ استفاده کرد و کجا باید عدد ۱۹ را به کار برد! اشاره روشنی از عبدالبهاء وجود دارد که ‌می‌گوید بیت‌العدل بهائی ۱۹ عضو خواهد داشت.

عبدالبهاء به‌وضوح ‌می‌گوید بیت‌العدل بهائی ۱۹ عضو خواهد داشت و اشاره دارد که:

پادشاه و حاکمان جهان تحت حاکمیت بیتالعدل اقتدار واقعی خود را خواهند یافت! احکام خدا در اختیار نوزده نفر قرار ‌می‌گیرد که بیت‌العدل را تشکیل ‌می‌دهند و تصمیم ‌می‌گیرند. بیتالعدل بین حاکمان و پادشاهان تصمیم خواهد گرفت. تمام قضاوت‌ها براساس قانون خدا خواهد بود.[۱۱]

این در حالی است که بیت‌العدل کنونی از عضویت بین ۹ تا ۱۹ دفاع ‌می‌کند:

تعداد اعضای بیت‌العدل اعظم به‌صراحت ۹ نفر تعیین نشده است. [۱۲]

عبدالبهاء در لوحی بیان کرده است که بیت‌العدل اعظم ممکن است با صلاحدید خود با حداکثر نوزده عضو فعالیت کند.[۱۳]

علی نخجوانی (عضو سابق بیت‌العدل) ‌می‌گوید ادعا شده که عبدالبهاء گفته عدد اعضای بیت‌العدل شاید ۱۹ مرد باشد و او موضوع را این‌گونه توجیه ‌می‌کند که ما اعضای بیت‌العدل جلسه‌ای با اعضای دارالتبلیغ بین‌المللی داشتیم و اعضای جلسه جمعاً ۱۸ نفر شد و جلسه قابل مدیریت بود. یکی از اعضای بیت‌العدل اعظم این موضوع را به اشتباه به عبدالبهاء نسبت ‌می‌دهد! ولی توجه کنید که عدد ۱۹ به‌وضوح تأئید شده که به دو سند دراین‌باره، اشاره شد.

به نوشته منشی شوقی‌افندی، تعداد اعضاء در نصوص مشخص نشده است! این هم نادرست است!

«عضویت بیت‌العدل منحصر و محدود به مردان است. تعیین تعداد اعضا، نحوه انتخاب و مدت عضویت بعداً مشخص خواهد شد؛ زیرا این موارد به‌صراحت در متن نصوص بیان نشده است.» (۲۷ مه ۱۹۴۰)[۱۴]

مطالعه دیگری که استدلال ‌می‌کند بیت‌العدل باید از ۱۹ نفر تشکیل شود به شرح زیر است:

«محفل روحانی محلی، به احتمال زیاد قبلاً به‌عنوان بیت‌العدل محلی شناخته ‌می‌شد و این بیت‌العدل در سال ۱۹۰۵ دارای ۱۹ عضو بود. سه جلسه در بمبئی برگزار می‌شود، سه‌شنبه، پنج‌شنبه و یک‌شنبه عصر، رأس ساعت شش. جلسه سه‌شنبه مختص بیت‌العدل است که متشکل از ۱۹ عضو است.»[۱۵]

علت هرچه بود، تغییر از نوزده نفر به نه نفر، حکم الهی نبوده است، بلکه این همان فریب‌کاری مکرری است که تشکیلات بهائی به آن بدنام است. نظم اداری و تشکیلات بهائی اکنون در تلاش است تا تعداد ۹ عضو بیت‌العدل را جا بیندازد و توجیه کند. این امر، همراه با چندین نقص دیگر در بهائیت، باعث ‌می‌شود که بهائیان در صحت این آیین تردید کنند.[۱۶]

جمعیت بهائی

حمید: تشکیلات بهائی ادعا دارند که حدود پنج میلیون بهائی در سراسر دنیا وجود دارند و با برنامه‌ریزی و نقشه‌های تبلیغی طراحی‌شده بیت‌العدل این جمعیت همواره در حال افزایش ‌‌است. به نظر جنابعالی این ادعا تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ شما چه برآوردی از تعداد واقعی بهائیان در دنیا دارید؟

مایکل: مقامات بهائی مرتباً و به‌طور سیستماتیک دربارۀ آمار جمعیت بهائی در دنیا، بزرگ‌نمایی یا تحریف واقعیت ‌می‌کنند. بنابراین ‌نمی‌توان آماردقیقی از‌ آن‌ها ارائه نمود. به‌عنوان مثال، سرشماری رسمی دولت هند در سال ۱۹۹۱ نشان ‌می‌دهد که حدود ۵۰۰۰ نفر در هند اعلام کرده‌اند که بهائی هستند، اما تشکیلات بهائی ادعا ‌می‌کند که بیش از دو میلیون بهائی در هند زندگی ‌می‌کنند! (توجه دارید که در هند آزادی اظهارعقیده وجود دارد و بهائیان هیچ ترس و نگرانی از بابت برکناری از شغل و تضییقات نداشته‌اند و لذا احتیاجی به کتمان و پنهان کردن مرام و آیین خود و اعلام مطلب کذب و خلاف ندارند).

این اختلاف تا حدی ناشی از “تقلب در فرم اظهار تصدیق” بهائی است، که در آن “مبلغان بهائی” تعداد زیادی کارت عضویت در جامعه بهائی را برای امضا در جلسات عمومی تبلیغی، میان افرادی که اصلاً ‌نمی‌دانند چه چیزی را امضا ‌می‌کنند و قصد پیگیری ندارند، توزیع ‌می‌کنند. هندی‌ها هم دوست دارند به گروه‌های اجتماعی بپیوندند؛ بدون آنکه تصورکنند آیین خود را ترک، یا آیین جدیدی را پذیرفته‌اند.

این اختلاف تا حدی به این دلیل است که هندوها آن‌طور که آمریکایی‌های پروتستان فکر می‌کنند، درباره تعلق به یک آیین فکر نمی‌کنند. اکثر متمایلین به آیین بهائی در هند، فقط هندوهایی هستند که مایلند عکس گورو یا آواتار دیگری را روی لباس خود بگذارند. من عکس عبدالبهاء را کنار عکس سای بابا و کریشنا دیده‌ام. بنابراین اگر مأمور سرشماری‌ از آیین‌ آن‌ها بپرسد، ‌می‌گویند هندو هستند اما اگر بهائیان جلسه‌ای تشکیل ‌‌‌دهند، ممکن است به آن جلسه بروند و مطالبی درباره صلح و بهبود بهداشت و کشاورزی بشنوند (نمونه فعالیت‌های توسعه اجتماعی  ــ  اقتصادی بهائی در کشورهای جهان سوم ــ فرناق).

هندی‌ها دوست دارند به انجمن‌ها بپیوندند. ازآنجاکه تشکیلات و مؤسسات بهائی عمدتاً اقتدارگرا و فاسدند، در تلاش برای خوشحال کردن بهائیان از رشد جامعه خود و هم در تلاش برای متقاعد کردن جهان خارج به این موضوع، که مدیریت بهائی مهم است، اعداد جعلی را به کار ‌می‌گیرند.

بهائیان به شما خواهند گفت که هند بزرگ‌ترین جامعه بهائی در جهان است، اما این‌طور نیست. در سال ۲۰۲۱ آمار بهائیان ایران از حدود ۶۰۰۰۰  نفرتجاوز ‌نمی‌کند و حدود ۶۰۰۰۰ نفر بهائی با نام و نشان، در ایالات متحده امریکا حضور دارند. این‌ها به مراتب ارزشی بیش از ده‌ها هزار بهائی افسانه‌ای در هند دارند.[۱۷]

معمولاً در غرب صنعتی، تشکیلات بهائی تقریباً دو برابر تعداد اعضای واقعی خود را به‌عنوان بهائی اعلام ‌می‌نماید. در آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا اغلب این آمار دروغ به ده برابر تعداد واقعی یا حتی بیشتر ‌می‌رسد.

‌مسئولان بهائی در بریتانیا ادعا ‌می‌کنند که ۵۰۰۰  بهائی در آنجا حضور دارند، اما تعداد واقعی جمعیت بهائی بریتانیا حدود ۲۵۰۰ نفر است. در فرانسه چندصد نفری وجود دارد و به همین ترتیب درآلمان. در اسپانیا فکر ‌می‌کنم این تعداد کمتر باشد. در ایتالیا گمان ‌می‌کنم عدد ۲۰۰۰ صحیح باشد.

بسیاری از کشورهای اروپا مانند هلند یا دانمارک، با وجود ایرانیان بهائی مهاجر، عدد از ۵۰۰ نفر تجاوز ‌نمی‌نماید. در این کشورها فقط ۴-۵ محفل محلی و یک محفل ملی وجود دارد که بیشتر شبیه یک انجمن خانوادگی هستند تا یک جامعه ملی بهائی. وضعیت واقعی در اروپای شرقی احتمالاً مشابه خواهد بود، گرچه از طریق تقلب در فرم تصدیق، اعداد ممکن است در کشوری مانند آلبانی، که آمار درست و دقیق در دست نیست، بزرگ‌تر به نظر برسد.

به‌طور خلاصه، من تعجب خواهم کرد اگر شما آمار بیش از ۲۰۰۰۰ بهائی را در تمام اروپا (که حدود ۵۰۰ میلیون جمعیت دارد) داشته باشید. ران هوبارد، نویسنده علمی تخیلی، که در سال ۱۹۵۰ دین مضحکی را آغاز کرد، احتمالاً پیروان بیشتری در اروپا (جایی که ساینتولوژی به‌طور گسترده‌ای موردعلاقه است) نسبت به ‌آیین بهائی دارد. من اگر واقعاً بیش از یک میلیون بهائی در تمام جهان وجود داشته باشد، تعجب خواهم کرد.

سؤال مهم این است که چرا بیت‌العدل که به آمار دقیق بهائیان در دنیا دسترسی دارد، تاکنون به‌طور رسمی این آمار را به تفکیک اعلام ‌نمی‌نماید.

نقشه‌های تبلیغی بیت‌العدل و گسترش کلاس‌های روحی نیز کمکی به رشد بهائیت نکرده است. به‌طورکلی بافت تشکیلات بهائی و حرکات و سیاست‌های مستبدانۀ رهبران آن، راه هرگونه رشد و ترقی کمی و کیفی را بر جامعه بهائی بسته است و ارائۀ آمارهای پیشرفت و ترقی بهائیت در دنیا بیش از اینکه واقعیت داشته باشد، مصرف داخلی داشته و جامعه بهائی را سرگرم و امیدوار نگه ‌می‌دارد.

بعضی از اعضای سخنور بیت‌العدل، مانند پیترخان و مارتین داگلاس (هر دوی این افراد عضو پیشین هیئت‌های مشاورین قاره‌ای و سپس بیت‌العدل جهانی بودند، که در دو سال قبل فوت شدند) مدام به بهائیان قول می‌دادند که اگر فقط پول خرید اسباب‌‌بازی‌ فرزندانشان را پس‌اندازکنند و به‌جای خرید مراکز محلی بهائی برای تشکیل جلسات، در اتاق نشیمن منازل خود جلسه برگزارکنند و پول آن را برای ساخت ساختمان مرکز جهانی به حیفا بفرستند، صلح جهانی ناگهان فرا ‌می‌رسد و بهائیت از گمنامی و مهجوریت بیرون ‌می‌آید!

حال من از شما ‌می‌پرسم آیا حدود ۳۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری انجام‌شده برای ساختمان‌های لوکس و مرمرین مرکز جهانی و بیت‌العدل و اعضایش، واقعاً کمترین کمکی به ترویج صلح جهانی کرده است یا خیر؟ من شک دارم آیین بهائی، که در چند دهه گذشته، براثر بی‌تفاوتی و روی‌گردانی اعضایش در غرب (خبری از فعالیت بهائیت در شرق ندارم) هزاران محفل محلی خود را از دست داده و منحل کرده است، بتواند نشان دهد که کمتر از گذشته در هالۀ مهجوریت و ناشناختگی است!

البته، هرکس که به ارسال پول به حیفا و بی‌توجهی به نیاز جوامع محلی به منابع مالی برای فعالیت‌های ضروری اعتراض کند، به «غرور و ریاست‌طلبی و مخالفت با تأسیس فرهنگ و تمدن جدید بشری» متهم می‌گردد! بااین‌حال، فرهنگ جدید بهائی بسیار شبیه دستگاه پاپ‌های روم در قرون وسطی است. اربابان معبد حیفا، که در قصرهای مرمری محصور شده‌اند، دستور می‌دهند هرکسی را که در برابر‌ آن‌ها خم نمی‌شود لکه‌‌دار‌کنند.

در دوسه دهه گذشته، پیام‌های بیت‌العدل که خواستار ایجاد به‌اصطلاح «تمدن و فرهنگ جدید بشری» شده است، به نظرم متأثر از فرهنگ مائوئیسم است (‌تأثیرپذیری فرزام ارباب از اقامت در چین).‌ آن‌ها در چین ‌می‌گویند که برابری‌خواه و مخالف ظهور رهبران محلی به شیوه «سنتی» هستند.

بیت‌العدل هم چنین چیزی را در نظر دارد؛ اما چیزی که گفته نشده این است که این یک راه آسان برای خلاص شدن از شر هر کسی است که شما در جامعه محلی دوست ندارید. بنابراین، اشخاصی مانند آلیسون مارشال، خوان کول، سن مک‌گلن و غیره که جرأت اظهار نظردارند، متهم ‌‌شدند که به دنبال ریاست و رهبری هستند. البته، افرادی که واقعاً به دنبال ریاست‌اند، همانا مشاورین قاره‌ای و اعضای هیأت‌های معاونت هستند، که راه خود را به سمت حیفا طی ‌می‌کنند و هیچ رقیبی برای اقتدار خود نمی‌خواهند؛ یا ریاست‌طلبان عضو محافل هستند که اکثراً دوست دارند هرساله انتخاب شوند و وقتی رقیبی وجود ندارد و جوامع محلی ــ به دلیل کمبود رهبران محلی ــ مطیع هستند، از آن لذت بیشتری ‌می‌برند. دیکتاتورهای حیفانشین، همچون مائو وانمود می‌کنند که مخالف روش‌های «سنتی» برای سرکوب «رهبران» سرکش محلی هستند، اما معلوم ‌می‌شود که این نوع لفاظی‌ها معمولاً پشتوانه‌ای برای استقرار یک نظام و تشکیلات ریاستی تک‌حزبی و کنترل توتالیتری است.

واقعاً ‌نمی‌توان از اجرای کامل ایده‌های شوقی‌افندی دربارۀ تشکیلات بهائی در ایالات متحده، در زمان هوراس هولی صحبت کرد. محفل ملی آمریکا اغلب توصیه‌های شوقی‌افندی را نادیده ‌می‌گرفت. درواقع‌ آن‌ها هنوز هم آن‌قدر از این رفتار خجالت زده‌اند که تا به امروز هیچ‌گاه بسیاری از مکاتبات شوقی با محفل ملی را منتشر نکرده‌اند! این امر واقعیت تشکیلات بهائی را به طرز دردناکی آشکار ‌می‌کند. واقعاً باید از شیوه خاص مدیریت هولی در سال‌های ۱۹۲۴-۱۹۵۷ صحبت کرد. دیگران به‌شدت با ایدۀ داشتن یک منشی تمام‌وقت برای محفل مخالف بودند ولی هوراس هولی ظاهراً در آن مقطع به آن شغل و پول نیاز داشت و حرف خودش را پیش برد.

با توجه به ‌تأثیر مطلق رویکرد هولی بر تعداد بهائیان در امریکا، من شک دارم که شواهدی دال بر کاهش تعداد بهائیان در اوایل دهه ۱۹۲۰ در ایالات متحده وجود داشته باشد! اما گمان می‌کنم رویکرد هولی به تشکیلات بهائی در ایالات متحده، بسیار کنترل‌شده‌‌تر از آن چیزی بود که شوقی‌افندی توصیه می‌کرد. بهائیان قدیمی به یاد دارند که هولی سعی ‌می‌کرد در امور خصوصی افراد مداخله کند. هولی از تأسیس مؤسسه انتشاراتی جرج رونالد به‌عنوان یک مطبوعات خصوصی بهائی انتقاد کرد و فکر‌ می‌کرد نباید این کار انجام شود. لذا شوقی‌افندی ناچار شد کمک مالی شخصی‌اش برای راه‌اندازی جورج رونالد را به‌طور خصوصی برای امریکا بفرستد. از نامه‌های میسون ریمی هم مشخص است که او جرأت نمی‌کرد بدون اجازه صریح هوراس هولی، برای فعالیت تبلیغی سیار در امریکا اقدام کند.

یک رویکرد اقتدارگرایانه کمتر از رویکرد هولی، قطعاً به رشدی بسیار بیشتر از آنچه در ایالات متحده به دست آمده بود، منجر ‌می‌شد. تعداد بهائیان امریکا در سال ۱۹۲۰ حدود ۱۸۰۰ نفر بود و در سال ۱۹۶۰ حدود ۸۰۰۰ بهائی داشتیم. این یعنی فقط تصدیق ۱۵۰ نفر در سال در آن دوره، یعنی هیچ!

با سیاست‌های مستبدانه‌ و کنترل‌کننده تشکیلات بهائی، از دهه ۱۹۸۰ تاکنون، اگرهجوم بهائیان ایرانی به امریکا را کنار بگذاریم، رشد جمعیت بهائی ایالات متحده ــ با وجود تمام هزینه‌ها و نقشه‌های تبلیغی و فعالیت‌های محوری ــ به صفر رسیده بود. یعنی دوره بیشترین اقتدار تشکیلات و سرکوب‌ ابتکارات فردی، با دوره بزرگ‌ترین رکود در رشد، هم‌زمان است.

از زمانی که فرهنگ و نظم جدید (راه‌اندازی برنامه روحی) در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد، رشد آیین بهائی در سراسر جهان رو به کندی گذاشت و در رکودی عمیق فرو رفت. اکنون خبر بزرگ جلسات بهائی، موضوع گروه‌بندی مردم در کلاس‌های روحی ۱ تا ۱۴ (مؤسسه موردعلاقه فرزام ارباب) است.

بیرکلند مباهات ‌می‌کند که چه تعداد از اعضا در «مؤسسه» آموزش دیده‌اند و پیش‌بینی کرده که دخول افواج مقبلین عن‌قریب به‌وقوع خواهد پیوست!‌ آن‌ها با این فرقه‌گرایی، ‌آیین بهائی را ‌می‌کشند.

همان‌طور که مورمون‌ها نشان داده‌اند، اقتدارگرایی همراه با رشد عددی کاملاً ممکن است اما بنا به دلایلی، روش مدیریت تشکیلاتیِ بیش از حد اداریِ هوراس هولی و علی‌اکبر فروتن، که اکنون به‌عنوان یک «فرهنگ جدید» ارائه ‌می‌شود، به نظر ‌می‌رسد باعث ایجاد رکود در رشد جامعه بهائی ‌می‌گردد. ناگفته نماند که هر دو سبک اقتدارگرایی مورمون‌ها و بنیادگرایی بهائی، برای یک جامعه و زندگی فرهنگی پرجنب‌وجوش، مرگبار هستند.

رهبری بهائیت

حمید: نظر شما دربارۀ رهبران بهائی، باب، بهاءالله، عبدالبهاء، شوقی و بیت‌العدل چیست؟

مایکل: درباره رهبران بهائی اگر بخواهم نظراتم را بنویسم شاید به‌اندازه یک کتاب بشود و این با خواسته تو که مطلبی حدود ۲۰صفحه ‌می‌خواستی جور در‌نمی‌آید! به نظر من باب و بهاءالله موضوعات تاریخی هستند و امروز کسی درباره‌ آن‌ها صحبتی ‌نمی‌کند. مطالب‌ آن‌ها گرهی از کار امروز ما ‌نمی‌گشاید.

عبدالبهاء یک سیاستمدار موفق بود. همیشه مطابق شرایط روز رفتارکرد و سخن گفت. هرکس از مجموعه گفتار او هرچه بخواهد ‌می‌تواند پیدا کند. گرچه او به تعلیم خودش، مبنی بر اطاعت از حکومت متبوع خود، وفادار نماند و در عین اینکه تبعه کشورعثمانی بود و از دولت عثمانی مواجب ‌می‌گرفت، در زمان جنگ اول جهانی، با اولیای بریتانیا همکاری کرد و از بابت همکاری با ارتش بریتانیا، در هنگامه جنگ، نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا را دریافت نمود. به نظرم او با شم سیاسی قوی خود، بازی را برد، هرچند اخلاق را باخت.

خانم لیدی بلوم فیلد (خانم بیوه‌ای که عبدالبهاء در سفرهایش به لندن، در منزل ایشان اقامت ‌می‌کرد و با خانواده عبدالبهاء هم دوستی داشت) در کتاب خاطراتش، به‌طور مشروح گزارش ‌می‌دهد که در اواخر جنگ، در فلسطین، نیروهای نظامی بریتانیا با همه توان به فکر نجات «سر عباس‌افندی» و حزبش بودند و نظامیان عثمانی هم درپی دستگیری و مجازات او بودند. (آقا حمید! فایل این کتاب را برایت ‌می‌فرستم. شاید بتوانی خلاصۀ آن را به‌صورت مقاله منتشرکنی. احتمالاً با خواندن این کتاب بهتر به سیاست‌های دوگانه جامعه بین‌المللی بهائی و خصوصاً بیت‌العدل پی ‌می‌بری.)[۱۸]

عبدالبهاء در زمان جنگ جهانی اول با مقامات نظامی انگلیسی پیش‌تاخته به خاک عثمانی مرتبط بود. طبق یادداشت‌های لروی آیواس[۱۹]، عضو پیشین بیت‌العدل:

«به نظر میرسد که ژنرال آلنبی، فرمانده کل قوای بریتانیا[۲۰]، با عباسافندی در حیفا تماس گرفته بود و به درخواست سرکار آقا، ضمن رانندگی، با او به عکا سفرکرده بود و در بهجی، خارج از شهر، چای خوردند. در این مهمانی، لیدی آلنبی، ژنرال بولز[۲۱]، رئیس ستاد کل و همچنین سرهنگ استونتون، فرماندار نظامی حیفا[۲۲] (که دیگر به یک دوست ثابت تبدیل شده است) حضور داشتند. استونتون قول میدهد که تمام تلاش خود را به نفع عبدالبهاء و بهطورکلی گروه وی انجام دهد.

من نمیتوانم گفتوگوی بسیار جالب بین ژنرال آلنبی و عبدالبهاء را گزارش کنم، فقط کافی است بگویم که فرمانده کل قوا شدیداً تحت‌‌تأثیر قرار گرفت و درمورد بهائیت مطالبی را خواست که من در آن زمان به او ارائه دادم. اکنون همه شخصیتهای مهم نظامی فلسطین از جمله فرمانده کل قوا، ژنرال سر آرتور مانی[۲۳]، رئیس ستاد، ژنرال رونالد استورز، فرماندارنظامی اورشلیم[۲۴] و بسیاری از رؤسای نظامی با عبدالبهاء ملاقات کردهاند. دیگر از جریان دائمی افسران و رجالی که هرروزه در ملاقات و تماس با عبدالبهاء هستند، چیزی نمیگویم.» (از یادداشتهای لروی آیواس، سال ۱۹۱۹، آرشیو ملی بهائیان امریکا، ویلمت)[۲۵]

شوقیافندی

به نظرمن ‌شوقی‌افندی آیین بهائی را نابود کرد و با الگوبرداری از ساختار احزاب و نظام مدیریتی رایج در امریکا، آن را از یک گروه دینی به یک گروه حزبی با ساختار خاص تشکیلاتی، تبدیل کرد. او به وحدت و دوستی و محبتی که شعارعبدالبهاء بود توجه نداشت، بلکه به دنبال اقتداربود.[۲۶] شوقی تقریباً تمام اعضای خانوادۀ خود را از بهائیت اخراج نمود؛ همچنین خانوادۀ بهاءالله و عبدالبهاء را مورد بی‌مهری و طرد قرار داد، او حتی بهائیان ایرانی قدیمی را نیز از جامعه کوچک بهائی عکا و حیفا طرد کرد.[۲۷] به‌خاطر ویژگی‌های شخصی‌اش، کمتر با کسی روبه‌رو ‌می‌شد و برخلاف عبدالبهاء، هیچ‌گاه سخنرانی عمومی یا رسمی نداشت، زیرا در جذب مستمع موفق نبود.

فؤاد افنان (پسرخاله اول شوقی ربانی) در سال ۱۹۳۸، پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه آمریکایی بیروت، تصمیم به ادامه تحصیل در کالج امپریال لندن گرفت. قبل از رفتن از ضیاء خانم (مادر شوقی) پرسید که آیا ولی امرالله اعتراضی با مسافرت و تحصیل او نخواهد داشت؟ پاسخ او این بود که «چرا او با ادامه تحصیل در بریتانیا مخالفت کند؟» فؤاد در لندن یکی از اعضای فعال جامعه بهائی بود و مرتباً در جلسات هفتگی شرکت ‌می‌کرد.

زمانی که جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ شروع شد، او داوطلب شد که خلبان یک جنگنده شده و مبادرت به حمله هوایی به دشمن نازی کند. در سال ۱۹۴۱، در یکی از آن حملات هوایی، هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت و کشته شد. حسن بالیوزی، از ایادیان امر و ساکن انگلستان، تلگرامی خطاب به شوقی فرستاد و او را از این فاجعه آگاه کرد.

شوقی برای انتقال خبر به طوبی خانم (مادر فؤاد و خاله ‌شوقی‌افندی)، پیک و قاصدی پیش او فرستاد. او حاضر نشد شخصاً پیش خاله خودش برود و این خبر وحشتناک را به او بگوید و موجبات تسلی او را فراهم آورد. ‌شوقی‌افندی پس از کشته شدن فؤاد افنان، او را تکفیر و طرد کرد، هرچند او در تمام عمر خود یک بهائی وفادار بود![۲۸]

شوقی ربانی یک هم‌جنس‌گرا بود که این خصلت و ویژگی خود را از مردم و افکار عمومی پنهان ‌می‌کرد.[۲۹] او با مری ماکسول که او هم زنی هم‌جنس‌گرا (لیزبین) بود ازدواج کرد.‌ آن‌ها نتوانستند بچه‌دارشوند، لذا امکان استمرار رهبری آینده بهائی میسر نگردید. عبدالبهاء در کتاب مفاوضات پیش‌بینی کرده بود که برعکس ادیان گذشته که هرکدام ۱۲ نقیب یا حواری و یا امام داشتند، ‌آیین بهائی در آینده ۲۴ ولی امرالله خواهد داشت. با عقیم بودن شوقی نه‌تنها این پیش‌بینی محقق نگردید، بلکه بیت‌العدل جهانی نیز که طبق نصوص بهائی، مشروعیت و اعتبارش به حضور ولی امرالله در رأس آن بود، غیرقانونی شناخته شد.

حمید: دربارۀ هم‌جنس‌گرا بودن ‌شوقی‌افندی آیا شما دلیل و مدرک و سندی دارید؟

مایکل: در کتب روان‌شناسی دربارۀ خصوصیات افراد هم‌جنس‌گرا مطالبی بیان شده است. با بررسی خصوصیات رفتاری ‌شوقی‌افندی مشاهده ‌می‌گردد که خصوصیات رفتاری او شباهت زیادی به افراد هم‌جنس‌گرا دارد. در پیام ۹ می‌۲۰۱۴ مرکز جهانی بهائی از قول ‌شوقی‌افندی نقل ‌می‌کند که بهائیان نباید فرد دارای تمایلات هم‌جنس‌گرایی را طرد کنند بلکه باید به حمایت و تشویق او بپردازند. پیام بیت‌العدل برای رویکرد طبیعی به هم‌جنس‌گرایی چراغ سبز نشان داده است.[۳۰] برخی از نزدیکان و معاصران شوقی هم اذعان دارند که او هم‌جنس‌گرا بوده است.[۳۱]و[۳۲]

خانم میلدرد متحده[۳۳] از بهائیان سرشناس و از دوستان من اطلاعات جالبی را دربارۀ تمایلات هم‌جنس‌گرایی شوقی و همسرش روحیه خانم نقل ‌می‌کند که در ادامه به شرح آن ‌می‌پردازم.

«حدود ۲۰ سال پیش در کنفرانسی در آریزونا با میلدرد متحده آشنا شدم. ایادی امرالله ویلیام سیرز[۳۴] ما را به یکدیگر معرفی کرد؛ زیرا ‌می‌‌دانست که من مشتاق تبلیغ امر بهائی در اروپای شرقی هستم و نیز ‌می‌‌دانست که میلدرد هم در آن کشورها علائق و منافع خاصی دارد. بعداً در سال ۱۹۹۰، به پیشنهاد میلدرد، به‌عنوان مبلغ مهاجر به پراگ، چکسلواکی، رفتم. ۱۸ ماه در آنجا بودم و از پراگ ــ به درخواست تشکیلات بهائی ــ به روسیه وآلماتی قزاقستان، سفرکردم تا با بهائیان مقیم جمهوری‌های شوروی، که تشکیلات بهائی مدت‌ها با‌ آن‌ها تماس نداشت و از‌ آن‌ها بی‌خبر بود، دیدار کنم و در زمینه تبلیغ‌ آن‌ها اقدام نمایم.

در سال‌های بعد، در زمان‌های مختلف، برای شام در آپارتمان مجلل میلدرد، مشرف به مجتمع سازمان ملل در نیویورک، مهمان ‌می‌شدم. یک بار در اواخر سال ۱۹۹۲، میلدرد را به کنسرت سمفونی نهم بتهوون در مرکز لینکلن بردم. در راه بازگشت، جلوی داروخانه‌ای توقف کردیم. وقتی میلدرد به ماشین برگشت، یک جعبه طلایی را به من نشان داد که یک تار موی بهاءالله در آن نگه داشته شده بود. او به من گفت آن را هنگا‌می‌که شاهد ازدواج شوقی و روحیه بوده است، از شوقی هدیه گرفته است.

میلدرد و شوهرش یک اتومبیل لیموزین برای شوقی خریدند تا وی از آن استفاده کند، که بعداً با تأسیس «اسرائیل» شوقی آن را به‌صورت قرضی به بن‌گوریون تقدیم کرد!

میلدرد متحده، مری ماکسول (همسر ‌شوقی‌افندی، معروف به روحیه خانوم) را از اواخر دهه ۱۹۲۰ ‌می‌شناخت.‌ آن‌ها دوستان صمیمی و بسیار نزدیک بودند. میلدرد قبل از اینکه ویولت نخجوانی به‌عنوان «ندیمه» روحیه باشد، این افتخار را داشت.

من و میلدرد خیلی صمیمی بودیم. از من پرسید که آیا من هیچ‌گاه «وسوسه ‌هم‌جنس‌گرایی داشته‌ام؟» وقتی من به داشتن این وسوسه اذعان کردم؛ او برایم فاش کرد که روحیه خانوم به‌طورخصوصی به او گفته بود که شوقی هم‌جنس‌گرا بود و از خودش متنفر بود، زیرا «خود را کمتر از آنچه از او به‌عنوان عضوی از خانواده بهاءالله انتظار می‌رفت، ‌می‌دید.» روحیه به میلدرد گفته بود که ازدواج‌ آن‌ها برای «کمک به بازسازی و تقویت روحیۀ ‌شوقی‌افندی» ترتیب داده شده بود. (این البته صرفاً حدس من است که خود روحیه خانوم هم لیزبین (زن هم‌جنس‌گرا) بود. من دقیقاً هر بار که او را ‌می‌دیدم این حس قدرتمندی و تفوق را در روحیه خانوم ‌می‌دیدم و رابطه او با ویولت نخجوانی هم از این نظر واضح به نظر ‌می‌رسید. میلدرد به من گفت که او آن راز دیرینه را فاش کرده، زیرا امیدوار است که این افشای راز روزی به بهائیان هم‌جنس‌گرا کمک می‌کند تا بفهمند که‌ آن‌ها به‌تنهایی درگیر این گرفتاری نیستند؛ بلکه «مرکز امر بهائی» هم با همین «مصیبت» دست‌به‌گریبان بوده است. میلدرد مرا قسم داد و از من قول گرفت تا آنچه را که دانستم هرگز تا قبل از مرگ او فاش نکنم و من به قول خود وفا کردم».[۳۵]

میسون ریمی پشت سر عباس افندی

 

میلدرد متحده

 

«این میلدرد متحده بود که به من گفت شوقی ربانی، «گاردین و ولی امر» آیین بهائی یک هم‌جنس‌گرای پنهان و غیرعلنی بوده است. میلدرد روت متحده (۱۹۰۸-۲۰۰۰) دوست بزرگ من بود. زمانی که پیرو بهائیت بودم، او را ‌می‌دیدم. او یکی از اعضای برجسته جامعه بهائی بود. میلدرد و همسرش از کلکسیونرهای معروف عتیقه‌جات چینی، به‌ویژه ظروف چینی بودند. تخصص او ظروف چینی صادراتی چین بود.

همچنین باید بگویم مردی که خیلی از حقایق را ‌می‌دانست روحی افنان پسرخاله شوقی بود. من معتقدم شوقی او را از «بهائیت» طرد و از جامعه بهائی اخراج کرد، زیرا او حقیقت را ‌می‌دانست.

البته قدرتمندان امروزین در جامعه بهائی سعی کرده‌اند تمام مطالب درباره این موضوع را محو کنند. فراموش نکنید که برخی معتقدند ‌شوقی‌افندی چارلز میسون ریمی امریکایی را قبل از مرگ به جانشینی خودش، انتخاب نمود که او هم فردی هم‌جنس‌گرا بود. ریمی به‌عنوان ایادی مقیم ارض اقدس و رئیس شورای بین‌المللی بهائی، سال‌ها در حیفا، همواره در کنار شوقی بود»![۳۶]

مخالفت روشنفکران بهائی با بیتالعدل

حمید: علت اصلی مخالفت روشنفکران بهائی با بیت‌العدل چیست؟

مایکل: روشنفکران و افراد فرهیخته بهائی به دلائل مختلف عملکرد بیت‌العدل و تشکیلات بهائی را صحیح ‌نمی‌دانند و به آن انتقاد دارند. بیت‌العدل به‌عنوان حاکمی مستبد و دیکتاتور در رأس جامعه بهائی قرار گرفته است و همۀ اختیاراتی را که عبدالبهاء و ‌شوقی‌افندی به ولی امرالله داده بودند، به بهانه نبود وصیت‌نامه و فقدان جانشین شوقی، خود تصاحب کرده‌اند.

بهائیان موظف‌اند طبق دستورات بیت‌العدل عمل کنند و حتی مانند بیت‌العدل بیندیشند. اگر کسی کوچک‌ترین اعتراض یا انتقادی به تشکیلات بهائی داشته باشد، حق بیان آن را ندارد و الا در معرض طرد و تکفیر قرار ‌می‌گیرد. بنابراین این فقط قرائت بیت‌العدل است که باید مورد توجه و عمل قرار گیرد، که این مسأله خلاف دموکراسی است.

از دیگر موارد اختلاف نظر روشنفکران بهائی با رهبری بهائیت، ادعای آنان دربارۀ تساوی کامل زن و مرد در بهائیت است؛ درحالی‌که زنان، که بیش از ۵۰ درصد جامعه بهائی را تشکیل ‌می‌دهند، در بالاترین مرجع تصمیم‌گیری جامعه بهائی (بیت‌العدل) اجازه حضور ندارند.

موضوع عدم مداخله در امور سیاسی هم موضوع مورد مناقشۀ دیگر است، زیرا بهائیان روشنفکر سیاست را یکی از زمینه‌های تجلی و ابزار عدالت‌خواهی ‌می‌دانند. در دنیایی که سیاست و موضع‌گیری‌های درست سیاسی، کارساز است، بیت‌العدل به بهانه تعلیم عدم دخالت در سیاست، در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ساکت است و اظهار نظری ‌نمی‌کند.

مورد دیگر اینکه بیت‌العدل برای پول‌های فراوانی که در اختیار دارد و هزینه ‌می‌کند تاکنون بیلانی ارائه نکرده است. شما هرگز ‌نمی‌توانید از هیچ نهاد و تشکیلات بهائی حساب و کتاب روشنی از امور مالی‌ آن‌ها دریافت کنید، بخشی از آن شاید به این دلیل است که در داخل تشکیلات بهائی فساد است و بخشی دیگر به دلیل اقتدارگرایی حاکم بر تشکیلات بهائی است. وجود شفافیت به‌سرعت ‌می‌تواند این موضوع را روشن نماید. اطلاع از حساب و کتاب مالی در داخل جامعه بهائی به یک قدرت تبدیل شده است، که مدیران آن را نزد خود نگه ‌می‌دارند. همه این‌ها به‌ویژه در سطح بیت‌العدل جهانی صادق است.

درضمن هیچ سند و مدرکی برای حمایت از این باور و برداشت بیت‌العدل وجود ندارد که لیبرال‌های بهائی ــ صرف‌نظر از اینکه چقدر آشکارا در بحث‌های آنلاین انتقاد می‌کنند ــ درگیر کمپین و کارزار (اعتراض سازمان‌یافته و متشکل) برای «فشار» بر مؤسسات بهائی به‌منظور تغییر سیاست‌ آن‌ها هستند.

همچنین هیچ‌گونه شاهدی مبنی بر «تعریف نادرست» عمدی توسط نویسندگان بهائی روشنفکر و منتقد وجود ندارد، که این نظریه را مطرح کرده باشند که نامه‌های عبدالبهاء درمورد عدم حضور زنان و ممنوعیت خدمت زنان در مؤسسات بهائی، موقتی بوده است. اتفاقی که افتاده این است که نامه مربوط به «ممنوعیت خدمت زنان» که قبلاً در دسترس عموم نبود، اکنون در دسترس عموم قرار گرفته است و این ایده که این محرومیت نباید دائمی باشد فراتر از بیان و خواست اولیه روشنفکران و پژوهشگران منتقد، گسترش یافته است.

فلسطین و رژیم اشغالگر

حمید: نظر شما درباره منازعه فلسطین و اسرائیل چیست.

مایکل: منشور سازمان ملل متحد که «اسرائیل» آن را امضا کرده است، بیان ‌می‌کند که پناهندگان جنگ حق بازگشت به سرزمین و خانه‌های خود را دارند. من در فلسطین اشغالی بوده‌ام و با فلسطینی‌هایی ملاقات کرده‌ام که هنوز کلید خانه‌ای را دارند که مجبور شدند برای فرار از مرگ حتمی به دست شبه‌نظامیان صهیونیستی، آن را ترک کنند. کلیدهایی که از عمرتشکیل رژیم صهیونیستی قدیمی‌تر است. تا زمانی که عدالت برای فلسطینیان وجود نداشته باشد، هیچ صلحی برای اسرائیل وجود نخواهد داشت.

بهائیان میلیون‌ها دلار را صرف ساختن معابد، کاخ‌ها و باغ‌‌های مدرن در حیفا و عکا کرده‌اند، درحالی‌که این زمین‌ها در زمانی نه چندان دور، از فلسطینی‌ها به سرقت رفته‌ است.

Femmes Palestiniennes en Résistane

 

حال فعلی زرگراُف

از مایکل زرگرف خواستم تا عبارتی در وصف حال خود بنویسد، این را فرستاد:

– سن که بالا میرود، میفهمی که ساعت ۳۰۰ دلاری و ساعت ۳۰ دلاری یک وقت را نشان میدهند!

– کیف پول گرانقیمت و کیف پول کهنه تقریباً یک اندازه پول داخلشان جا میگیرد!

– در خانه ۳۰۰۰۰۰ دلاری و ۱۰۰۰۰۰ دلاری به یک اندازه احساس تنهایی میکنی!

– یک ماشین لوکس و گران و یک سواری قدیمی، تقریباً با یک سرعت تو را به مقصد میرسانند!

– خوشبختی واقعی در چیزهای مادی نیست، بلکه خوشبختی از عشق و خنده و در کنار هم بودن میآید!

– زیاد جوش نزن… قبرهایی که برای ما کندهاند، همه یک اندازه است!

جمع بندی

مایکل زرگراُف، روشنفکر، تحصیل‌کرده و مبلغ بهائی، پس از حدود ۲۰ سال عضویت و فعالیت تبلیغی صادقانه در جامعه بهائی، به اشکالات، اشتباهات، تعارضات و نارسایی‌های بهائیت پی برد و به دنبال بررسی و تحقیق، به این نتیجه رسید که باور و اعتقادی به باب، بهاء، عباس‌افندی، یا هریک از نهادها و مؤسسات امری، همچون ولی امرالله و بیت‌العدل جهانی، ندارد. او متقاعد شده که جامعه بهائی در تحقق اهداف و تعالیم خود، همچون ایجاد صلح جهانی، وحدت عالم انسانی، ایجاد عصر طلایی برای جامعه بشری و … ناتوان و محکوم به شکست است. او معتقد به عصمت و مصون از خطا بودن رهبران بهائی نیست و قبول چنین اعتقادی را حرکت به‌سوی دیکتاتوری و استبداد درون جامعه بهائی ‌می‌داند. او به رهبری بیت‌العدل شدیداً منتقد است و بیت‌العدل و رهبری فعلی بهائیت در اسرائیل را غیرمشروع ‌می‌داند و معتقد است بهائیت پس از گذشت بیش از ۱۷۰ سال از عمرش، هیچ دستاوردی برای جهانیان به ارمغان نیاورده است. به نظر او بهائیت همچون سایر فرقه‌های بشری، عموماً ابزار دست سلطه‌طلبان بوده و درنهایت، محکوم به شکست است.

 

منابع

آیتی، عبدالحسین (آواره)، کشف الحیل، ج۳، ص۸۳۳، انتشارات راه نیکان، تهران، ۱۳۸۹٫

حبیبی، مهدی، مسافر صبح، ص۳۴، انتشارات گوی، تهران، ۱۳۸۹

صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات صبحی، ص۸، چاپ دفتر اسناد انقلاب اسلامی (اینترنتی)، بی تا.

Berger, Peter Ludwig, “From Sect to Church: a sociological interpretation of the Baha’i Movement” (Rutinization of Charisma) unpublished Ph.D. dissertation, New School of Social Research, New York, 1954.

Blomfield, Sarah Louisa (Sitarih Khanum), the Chosen Highway, Wilmette, IL: Baha’i Publishing Trust, 1940/1967.

Grundy, Juliet M., Ten days in the light of Acca, December 1907. )Published by Bahai Publishing Society Chicago, ILLIONIS, U.S.A. WORDS OF ABDUL BAHA(.

Sprague, Sydney, A year with the Bahais of India and Burma, second edition, p. 15, The Priory Press High Street, Hampstead, London, and N.W.

Taherzadeh, Adib, the Covenant of Bahaullah, chapter32, pp.351-370, The Faithless relatives, George Ronald, 2009.

Zargarov, Michael, the Caravan, Vol.6, No.3, Aug 2022.

https://bahai-british.blogspot.com/2011/01/britains-role-in-consolidation-and.html

http://blog.lotusopening.com/search/label/Homosexuality

https://bahai-library.com/pdf/p/pilgrims_notes_us-archives_1919.pd

 

[۱]. Lidovy Noviny

 

[۲]. Ondreij Havelkaموسیقی‌دان، نویسنده و بازیگر سرشناس اهل جمهوری چک (متولد ۱۹۵۴)

 

[۳]. Bahai angel

 

[۴]. مجموعه الواح بهاءالله، ص ۸۷

 

[۵]. عباس‌افندی، اعلامیه صلح جهانی، انتشارات مرکز ملی بهائیان امریکا، ویلمت، ص ۴۰۳٫

 

[۶]. Paul Lample

 

[۷]. Dinesh Kumar

 

[۸]. Albert Nshisu Nsunga

 

[۹]. Navid Serrano

 

[۱۰]. برگرفته از فصلنامه «یك دیانت مشترك» تهیه‌شده زیر نظر بیت‌العدل جهانی.

 

[۱۱]. Juliet M. Grundy, Ten days in the light of Acca, Printed in Chicago, December 1907. )Published by Bahai Publishing Society Chicago, ILLIONIS, U.S.A. WORDS OF ABDULBAHA(

 

[۱۲]. ۱۹۹۸ letter by / on behalf of Universal House of Justice

 

[۱۳]. Ali Nakhjavani, Shoghi Effendi: The Range and Power of his Pen, Casa Editrice Baha’I publishing, 2006, p 251.

 

[۱۴]. (Women on the Universal House of Justice: by / on behalf of Universal House of Justice, 1988-05-31, date of original: 1998)

 

[۱۵]. Sydney Sprague, A year with the Bahais of India and Burma, second edition, p. 15, The Priory Press High Street, Hampstead, London, N.W.

 

[۱۶]. Michael Zargarov, the Caravan, Vol.6, No.3, Aug 2022.

 

[۱۷]. در حال حاضر در سال ۲۰۲۲، جمعیت بهائی در ایران حدود ۴۰ تا ۴۵ هزار، در امریکا حدود ۶۰ -۷۰ هزار، و در هند حدود ۱۱۰۰۰ نفر تخمین زده ‌می‌شود. امید است جزییات دقیق این آمارها در مجموعه مقالات «بهائیان در کشورها» ارائه شود.

 

[۱۸]. Lady Sarah Louisa Blomfield (Sitarih Khanum), the Chosen Highway, Wilmette, IL: Baha’i Publishing Trust, 1940/1967.

 

[۱۹]. Lroy Ioas

 

[۲۰]. General Allenby, Commander-in-Chief of the British forces

 

[۲۱]. General Boles, Chief of the General Staff

 

[۲۲]. Colonel Staunton, Military Governor of Haifa

 

[۲۳]. General Sir Arthur Money, Chief Administrator

 

[۲۴]. General Ronald Storrs, Military Governor of Jerusalem

 

[۲۵].https://bahai-library.com/pdf/p/pilgrims_notes_us-archives_1919.pdf

 

[۲۶]. Berger, Peter Ludwig, “From Sect to Church: a sociological interpretation of the Baha’i Movement” (Rutinization of Charisma) unpublished Ph.D. dissertation, New School of Social Research, New York, 1954.

همچنین درباره ‌تأثیرپذیری گروه‌های دینی جدید از مدرنیته و جوامع سکولار به زبان فارسی، نگاه کنید به: ایزدی، فائزه (و دیگران)، ” ‌تأثیر پیتر برگر در رویکردهای جامعه‌شناسی دین در زمان معاصر”، دوفصلنامه ادیان و عرفان، سال۴۷، شماره ۱، صص۲۳-۴۸٫

 

[۲۷]. Taherzadeh, Adib, the Covenant of Bahaullah, chapter32, pp.351-370, The Faithless relatives, George Ronald, 2009.

 

[۲۸]. Source: Michael Zargarov‎, Facebook Page of Unitarian Baha’is and Seekers

 

[۲۹]. https://blog.lotusopening.com/search/label/Homosexuality

 

[۳۰]. پیام دارالانشای مرکزجهانی به تاریخ ۹ می‌۲۰۱۴ در پاسخ به ایمیل ارسالی مورخ ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴ در موضوع هم‌جنس‌گرایی … موضع جلب و جذب فرد هم‌جنس‌گرا هم، از سایر چالش‌ها جدا و متفاوت نیست. گاردین روشن ساخته که بهائیان نباید فرد دارای تمایلات هم‌جنس‌گرایی را طرد کنند، بلکه باید به حمایت و تشویق او بپردازند. بیت‌العدل جهانی عمیقاً با این‌گونه افراد و خانواده‌ آن‌ها احساس نزدیکی دارد.

 

[۳۱]. در این زمینه می‌توان به کتاب صبحی مهتدی، فضل الله، خاطرات صبحی، ص۸، چاپ دفتر اسناد انقلاب اسلامی مراجعه شود. همچنین: حبیبی، مهدی، مسافر صبح، ص۳۴، انتشارات گوی، تهران،۱۳۸۹٫ (فرناق)

 

[۳۲]. آیتی، عبدالحسین (آواره)، کشف‌الحیل، ج۳، ص۸۳۳، انتشارات راه نیکان، تهران، ۱۳۸۹٫(فرناق)

 

[۳۳]. Mildred Ruth Wurtzel Mottahedeh (1908-2000), Wikipedia.2

میلدرد روث متحده (نام خانوادگی اصلی: وورتزل؛ ۱۹۰۸ –۲۰۰۰) یک مجموعه‌دار ظروف عتیقۀ چینی، تاجر و بشردوست آمریکایی بود. او به همراه همسرش رفیع یعقوب متحده، یهودی – بهائی ایرانی‌الاصل ساکن امریکا، مجموعه شخصی بزرگی از عتیقه‌جات، عمدتاً چینی صادراتی را جمع‌آوری کردند.

میلدرد متحده در نیوجرسی به دنیا آمد و در کودکی به نیویورک نقل مکان کرد. او در آنجا با رفیع متحده آشنا شد و با او ازدواج کرد. این زوج شروع به واردات ظروف چینی برای فروش در آمریکا کردند. در حوالی جنگ جهانی دوم،‌ آن‌ها تمرکز خود را به تولید و تکثیر ظروف، بر اساس طرح عتیقه‌جات معطوف کردند. بسیاری از قطعات را میلدرد طراحی کرده که امور طراحی و تولید شرکت را به‌عهده داشت. او به‌طور گسترده برای شرکت سفر کرد و پس از مرگ همسرش به ریاست شرکت رسید. مجموعه خصوصی چینی متحده یکی از بهترین مجموعه‌های جهان به شمار می‌رفت. او سالیان طولانی به‌عنوان نماینده سازمان غیردولتی جامعه بین‌المللی بهائی، به‌ویژه در سازمان ملل، اشتغال داشت.

میلدرد متحده و آیین بهائی

متحده به‌عنوان نماینده بهائیت نیز شناخته ‌می‌شد. او در سال ۱۹۲۹، زمانی که با شوهر آینده‌اش ملاقات کرد، به بهائیت گروید. متحده در زمان امضای منشور سازمان ملل متحد، به‌عنوان نماینده سازمان غیردولتی «جامعه بین‌المللی بهائی، اجازه حضور در اجلاس یافت. او به‌عنوان اولین نماینده جامعه بهائی در سازمان ملل از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ خدمت کرد. او به‌عنوان نماینده بهائیان از تأسیس پارلمان جهانی حمایت و برای آن تلاش کرد. او حداقل در دو کنفرانس سازمان‌های غیردولتی بین‌المللی در ژنو شرکت کرد.

میلدرد متحده در سال ۱۹۶۱ برای ترویج بهائیت به یک تور تبلیغی در سراسر ایالات متحده رفت. در همان سال او به عضویت شورای بین‌المللی بهائی انتخاب شد. در سال ۱۹۶۶، او سخنران اصلی کانونشن ملی آیین بهائی در شاتو لوریه بود. متحده همچنین پیشگام مشارکت در طرح تبلیغی بهائیان موسوم به «توسعه اقتصادی- اجتماعی» است.

متحده به تأسیس ۱۵ مدرسه در آفریقا، ازجمله چند مدرسه در اوگاندا کمک کرد. او و همسرش بر طرح بهائی توسعه چهار روستا در ماهاراشترا، در هند نظارت داشتند و از سال ۱۹۵۳، پس از بازدید از آفریقا، کار را در اوگاندا آغاز کردند. آن دو مؤسسه خیریه «خدمات توسعه متحده» را در سال ۱۹۵۸ تأسیس کردند که هدف آن تبلیغ بهائیت در پوشش کمک های توسعه اجتماعی در کشورهای جهان سوم بود. مأموریت اعلام‌شده این مؤسسه خیریه «انجام کار خیرخواهانه در کشورهای عقب‌مانده» و تأمین بودجه برای برنامه‌های توسعه اجتماعی در کشورهای مختلف مانند اوگاندا، زئیر، هند، ساموآ و میکرونزی بود.

[۳۴]. William Sears, Hand of the Cause

 

[۳۵]. Shoghi Effendi, First Guardian of the Baha’i Faith, was Likely a Tormented Closeted Homosexual

 

[۳۶]. اصل مکاتبات با مایکل زرگراُف و مطالب وی در یونیتارین بهائی نزد اینجانب موجود است. (فرناق)

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در تشکیلات بهائی و منتقدان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…