صفحه اصلی پژوهش بهائیان در ترکیه

بهائیان در ترکیه

9 دقیقه خواندن
0
0
562

محمد گوگانی، حمید فرناق

کلید واژه: بهائیان، بهائیان در ترکیه، محفل ملی بهائیان ترکیه، بهاءالله، عبدالبهاء، شوقی افندی، بیت العدل اعظم جهانی، تعالیم بهائی، طرد اداری در بهائیت، ناقضین عهد و میثاق در ترکیه.

 

 

جمعیت ترکیه حدود ۸۴ میلیون نفر است که غیرمسلمانان فقط حدود ۰٫۲% آن را تشکیل می‌دهند. طبق گزارش‌های رسمی کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر بهائی در ترکیه زندگی می‌کنند. امپراتوری عثمانی، که ترکیه بخشی از آن بوده، نقش مهمی در تاریخ بهائیت داشته است. ملا علی بسطامی از حروف حی زمان باب و طاهرۀ قرةالعین سابقۀ حضور و ایجاد تنش‌هایی را در آنجا داشته‌اند. پس از آن نیز، بهاءالله و عبدالبهاء هم در آن کشور زندگی کرده‌اند و تظاهر به مسلمانی و تقیه می‌کردند. در آن دوران تحولات و اصلاحات اجتماعی امپراطوری عثمانی صورت می‌گرفت که شواهدی بر تأثیر آن‌ها روی تعالیم و اندیشه‌های بهائی وجود دارد. در این مقاله به‌اختصار به تاریخ حضور رهبران بهائی و بهائیان در امپراتوری عثمانی و رفتار و تقیه آنان در آن سرزمین پرداخته شده است. در پایان گزارشی از وضعیت فعلی بهائیان و علل رکود بهائیت در ترکیه ارائه شده است.

مقدمه

جمهوری ترکیه کشوری اوراسیایی است که بخش بزرگ کشور یعنی آناتولی یا آسیای کوچک در شمال غرب آسیا و خاورمیانه واقع است و بخش کوچکی نیز به نام ترکیه درمنطقۀ بالکان (در جنوب شرق اروپا) قرار دارد.

مساحت ترکیه ۷۸۳٬۳۵۶ کیلومتر مربع (سی و هفتم در دنیا) و کشوری کوهستانی و نسبتاً پرباران است. ترکیه با قرار گرفتن در یکی از حسّاس‌ترین مناطق جهان، دارای موقعیّت جغرافیایی ــ راهبردی ویژه‌ای است و گذرگاه شمال غرب آسیا و اروپا به‌ شمار می‌آید. کشورهای بسیاری، به‌ویژه ایران، از خاک ترکیه برای ترانزیت کالا و انرژی استفاده می‌کنند. ترکیه از آب و هوای خوب و جلگه‌ای برخوردار است و مکان‌های جالب و دیدنی فراوانی دارد؛ به همین دلیل سالانه تعداد زیادی گردشگر  به این کشور مسافرت می‌کنند.

جمعیت کشور ترکیه حدود ۸۴ میلیون (برآورد ۲۰۲۰) است[۱]. حکومت ترکیه لائیک است ولی بسیاری از مردم به دین اسلام پایبندند و عید فطر و عید قربان در این کشور تعطیل رسمی است. ترکیب نژادی در ترکیه حدود ۷۰٪ تا ۷۵٪ درصد مردم ترک، ۱۸٪ درصد کرد و ۷-۱۲ درصد را سایر اقوام تشکیل می‌دهند.

 

دین

اکثریت مطلق مردم ترکیه مسلمان هستند. نخستین قانون اساسی جمهوری ترکیه که در سال ۱۹۲۴ میلادی تهیه شد، دین رسمی ترکیه را اسلام تعیین نمود، لیکن در اصلاحات بعدی  در سال ۱۹۲۸ این ماده قانونی حذف شد و با تأکید بر جدایی دین از سیاست، ترکیه کشوری با دولت و حکومت سکولار (جدایی دین از سیاست) معرفی گردید. بنابر آمار موجود در ترکیه، حدود ۹۹٫۸% درصد جمعیت این کشور را مسلمانان و۲/۰ درصد را مسیحیان و کلیمیان و پیروان دیگر ادیان و عقاید تشکیل می‌دهند. مسلمانان ترکیه بیشتر پیرو مذهب تسنن هستند که از میان آن‌ها حنفی‌ها بزرگ‌ترین گروه به‌ شمار می‌آیند و عمدتاً در مرکز و غرب ترکیه ساکن هستند. شافعی‌ها با جمعیتی کمتر، در مناطق شرقی ترکیه مستقرند و اکثراً کُرد هستند. شمار پیروان مذاهب دیگر اهل تسنن بسیار کم هستند. شیعیان و علویان هم خود به چهار دسته تقسیم می‌شوند و بنا بر آمار رسمی دولت ترکیه حدود ۱۲ میلیون نفر پیرو دارند.[۲]

گزارش آزادی مذهبی بینالمللی ترکیه ۲۰۱۹

رهبران علویان تخمین می‌زنند که علویان ۲۵ تا ۳۱ درصد جمعیت را تشکیل دهند. گزارش مرکز تحقیقات پیو نشان می‌دهد که ۱۵ درصد از مسلمانان علوی هستند. جامعه شیعه جعفری هم تخمین می‌زند که اعضای آن ۴ درصد از جمعیت ترکیه را تشکیل دهند.

گروه‌های غیرمسلمان بیشتر در استانبول و شهرهای بزرگ و همچنین در جنوب شرقی متمرکز هستند. ارقام دقیق در دسترس نیست. ‌بااین‌حال، این گروه‌ها تقریباً ۹۰۰۰۰ مسیحی ارتدوکس ارمنی حواری (از جمله مهاجران از ارمنستان)، ۲۵۰۰۰ کاتولیک رومی (ازجمله مهاجران آفریقا و فیلیپین)، ۱۶۰۰۰ یهودی، تقریباً ۲۵۰۰۰ مسیحی ارتدوکس سوری (سریانی)، ۱۵۰۰۰ مسیحی ارتدوکس روسی (عمدتاً مهاجرانی از روسیه که دارای مجوز اقامت هستند) و کمتر از ۱۰۰۰۰ بهائی هستند.[۳]

سایرگروه‌های اقلیت شامل کمتر از ۱۰۰۰ ایزدی، ۵۰۰۰ شاهد یهوه، ۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ عضو فرقه‌های پروتستان تبشیری، کمتر از ۳۰۰۰ مسیحی کلدانی و تا ۲۵۰۰ مسیحی ارتدوکس یونانی است. همچنین تعداد کمی مسیحی ارتدوکس بلغاری، نسطوری، ارتدوکس گرجی، ارتدوکس اوکراینی، کاتولیک سریانی، کاتولیک ارمنی و مسیحی مارونی در ترکیه وجود دارند. کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان (کلیسای عیسی مسیح) اعضای خود را ۳۰۰ نفر تخمین می‌زند.[۴]

قانون اساسی  ترکیه”توهین به ارزش‌های مقدس دینی” و مداخله در “خدمات گروه مذهبی یا تخریب اموال آن” را جرم‌انگاری می‌کند. توهین به دین شش ماه تا یک سال حبس دارد.

گرچه ثبت‌نام در ‌مؤسسه ثبت دولتی برای فعالیت گروه‌های مذهبی اجباری نیست، ولی ثبت گروه برای درخواست شناسایی قانونی برای داشتن مکان عبادت، الزامی است. کسب رسمیت قانونی مستلزم کسب مجوز از شهرداری‌ها برای ساخت یا تعیین محل عبادتگاه جدید است. برگزاری مراسم مذهبی در مکانی که دولت ‌به‌عنوان مکان عبادت شناسایی نکرده، خلاف قانون است. دولت ممکن است محل برگزاری متخلفان قانون را جریمه کند یا ببندد.

مداخله در خدمات گروه مذهبی یک تا سه سال حبس دارد. مجازات تخریب اموال مذهبی از سه ماه تا یک سال حبس است و تخریب ساختمان مذهبی یک تا چهار سال حبس دارد. ازآنجاکه برگزاری مراسم آیینی در مکان‌هایی که ‌به‌عنوان مکان عبادت ثبت نشده غیرقانونی است، در عمل، این ممنوعیت‌های قانونی فقط برای گروه‌های مذهبی شناخته‌شده اعمال می‌شود.

 

قانون، اعمال صوفیانه و دیگر مراسم مذهبی ــ اجتماعی (طریقت) و لژها (جماعت) را ممنوع می‌کند، گرچه دولت عملاً این محدودیت‌ها را اجرا نمی‌کند.

دولت به تفسیر معاهده لوزان ۱۹۲۳، که ‌به‌طور مطلق به «اقلیت‌های غیرمسلمان» اشاره می‌کند، ‌به‌عنوان اعطای وضعیت اقلیت قانونی ویژه، منحصراً به سه گروه به رسمیت شناخته‌‌شده ادامه می‌دهد: مسیحیان ارمنی، یهودیان، و مسیحیان ارتدوکس یونانی. دولت، رهبری یا ساختار اداری اقلیت‌های غیرمسلمان، مانند اسقف‌های ارمنی و پاتریارسالی‌های کلیسایی و خاخام‌های ارشد یهودی را به‌عنوان اشخاص حقوقی به رسمیت نمی‌شناسد و آن‌ها را مجاز به خرید یا داشتن مالکیت یا طرح دعاوی در دادگاه نمی‌داند. این سه گروه، همراه با سایر جوامع مذهبی اقلیت‌، برای نگهداری و کنترل اموال مذهبی ناچارند به بنیادهای مستقلی که قبلاً سازماندهی شده بودند و توسط هیأت‌های حکومتی جداگانه نظارت می‌شوند، تکیه کنند.

دیدگاه عثمانیها نسبت به بابیان

عراق عثمانی قرن نوزدهم محل اقامت موقت یا دائم عده زیادی از ایرانیان ــ زیارت‌کنندگان، طلاب و روحانیون، پناهندگان و تجّار ــ بود که به انگیزه وجود عتبات عالیات و مراقد شیعی به آن سو متمایل می‌شدند.

نخستین بار که بابیان موردتوجه مقامات ترک قرار گرفتند، زمانی بود که ملا علی بسطامی، یکی از حروف حیّ بابی، به اتهام ایراد بیانات کفرآمیز و تفسیر نادرست از قرآن و اخلال در نظم اجتماعی، بازداشت شد. به نظر می‌رسد نجیب‌‌پاشا، حاکم عراق، که بسطامی را دستگاه اداری تحت‌نظر او محاکمه کرد، صادقانه تفکرات و نظرات و آرای بابیِ بسطامی را اشتباه و دارای اشکال می‌دانست، ‌بااین‌حال، توجه اصلی ‌مسئولان ترک، پیشگیری از هرگونه برخورد شیعی و سنّی در عراق و پرهیز از افزایش تنش در روابط بسیار پیچیده با ایران بود.[۵]

دو سال بعد، وقتی مزاحمت و ناراحتی مشابهی توسط طاهره ظاهر شد، نجیب‌‌پاشا، با الهام از اقدامات صورت‌گرفته در قضیه بسطامی، مشارالیها را به‌سادگی و بی‌سروصدا، در خانه یکی از روحانیون بلندمرتبه سنّی شهر نگهداری کرد و منتظر دستور مقتضی از استانبول شد. چند ماه بعد، طاهره اخراج و به ایران بازگردانده شد.

در دهه ۱۸۵۰ بابیان هم در میان ایرانیان ساکن عراق حضور داشتند که مهم‌ترین آن‌ها بهاءالله بود که از ایران به دلیل شرکت در قضیۀ ترور ناموفق پادشاه ایران، با وساطت سفیر روسیه از مرگ نجات پیدا کرده بود و تبعید شده بود. معمولاً به همه فراریان از ایران پناهندگی داده می‌شد و تابعیت عثمانی نیز به‌راحتی به فراریان و پناهندگان ایرانی اعطاء می‌شد؛ هرچند بسیاری از این موارد با خشم دولت ایران مواجه گردید. مقامات ایرانی تلاش داشتند تا مجرمان به ایران بازگردانده شوند، ولی ترک‌ها با اعطای تابعیت به بابیان و تعیین مواجب و مستمری، آن‌ها را در پناه و حمایت خود گرفتند. بهاءالله هم در آن موقع رئیس ظاهری بابیان بود و کل مواجب به او پرداخت می‌شد، و توسط او به دیگران توزیع می‌شد.

بهائیان در ترکیه

امپراتوری عثمانی نقش مهمی در تاریخ بهائیت داشته است. بهاءالله مؤسس آیین بهائی، که ابتدا عضو فرقه بابی بود، به دنبال طراحی و مشارکت در فعالیت تروریستی و براندازی[۶] نسبت به پادشاه وقت ایران، ناصرالدین‌شاه بود، این ترور ناموفق در سال ۱۲۶۸ هـ . ق دوی داد و بهاءالله بلافاصله  به سفارت روسیه در تهران پناهنده شد. پس از آنکه سفیر روسیه در ایران، با استفاده از حق کنسولی (به موجب دو عهدنامۀ گلستان و ترکمنچای روسیه حق کاپیتولاسیون به دست آورده بود) مانع از محاکمه و مجازات بهاءالله گردید، در سال ۱۸۵۳ از سوی دولت ایران، به عراق عثمانی تبعید گردید.[۷] بابیان حدود ۱۲ سال در بغداد ساکن بودند. در این مدت، با توجه به روال دولت عثمانی و درخواست بابیان، آن‌ها به تدریج از تابعیت ایران خارج و به تابعیت کشور عثمانی درآمدند. بهاءالله در دهمین سال اقامت در بغداد، تابعیت عثمانی را کسب کرد.[۸] پس از مدتی، با بروز تنش و درگیری بین گروه‌های رقیب بابی ــ که با قتل و ترور و ناامنی در شهر و اطراف اماکن دینی شیعی همراه بود ــ  بهاءالله از سوی حکومت عثمانی به استانبول و متعاقباً به ادرنه و عکا تبعید شد. عبدالبهاء فرزند ارشد و اولین جانشین او نیز بیشتر عمر خود را در امپراتوری عثمانی گذراند.

دولت ایران که شرایط بابیان را تحت ریاست  صبح ازل و بهاءالله رصد می‌کرد، بهتر دید که او و بقیه بابیان را از بغداد جابه‌جا کند. سفیر ایران در استانبول هم در این زمینه موافقت داشت. ترک‌ها این مطلب را پذیرفتند و به بهاءالله دستور دادند به استانبول برود.

گرچه حکومت عثمانی، با اطلاع‌رسانی دولت ایران، از عقیده بابی این گروه اطلاع داشت؛ ولی بهاءالله و عبدالبهاء تا پایان عمرخود، در آن کشور تظاهر به مسلمانی می‌کردند و به اطرافیان و پیروان و بازدیدکنندگان خود نیز دستور اکید برای تظاهر به رفتارمسلمانی در ملاء عام داده بودند. آن‌ها حتی در نمازهای جماعت و جمعه حضور یافته و تظاهر به روزه‌داری در ماه مبارک رمضان داشتند و حتی پس از فوت، تعداد زیادی از آن‌ها با آداب اسلامی کفن و دفن شدند.

بهائیان از زمان تبعید  بهاءالله به استانبول، در بخش جدید ترکیه زندگی کرده‌اند. جامعه کنونی بهائیان ترکیه متشکل از چند هزار بهائی و تعدادی محفل محلّی است. اولین محفل ملّی بهائیان ترکیه در سال ۱۹۵۹ ایجاد شد.

 

تحولات و اصلاحات اجتماعی امپراتوری عثمانی، الهامبخش تعالیم و اندیشههای بهاءالله و عبدالبهاء

با شروع قرن نوزدهم، روشن بود که عثمانی‌ها، همپای پیشرفت صنعتی، اقتصادی و نظامی کشورهای اروپایی نیستند. از آن گذشته، ساختار اداری امپراتوری دچار فساد گردیده و قدرت سلطان کاهش یافته بود. تعدادی از مناطق و شهرهای مرزی هم در جنگ‌ها به چنگ کشورهای اروپایی افتاده یا توسط حاکمان مستقل محلّی اداره می‌شدند. بسیاری از ناظران، در انتظار سقوط امپراتوری بودند ولی عثمانیان تلاش و مقاومت خوبی کردند. برخی از سلاطین با اقتباس از الگوهای اروپایی، به بازسازی حکومت، ارتش و اقتصاد امپراتوری پرداختند. سلطان سلیم سوم (۱۸۰۷ -۱۷۸۹) نظم جدیدی به‌وجود آورد: ارتش جدید، مدارس جدید و ساختار و تشکیلات اداری جدیدی ایجاد کرد ولی در پایان، عناصر ارتش و تشکیلات اداری سابق باهم متحد شده و او را از قدرت برکنار کردند!

پسرعموی او، محمود دوم (۱۸۳۹ -۱۸۰۸) پس از تحکیم قدرت، کار اصلاحات را دنبال کرد. او در زمینه آموزشوپرورش هم دست به اصلاحات زد. مدرسه پزشکی مدرنی تأسیس نمود و آکادمی زبان‌های خارجی را برای تربیت دیپلمات‌‌ها افتتاح کرد. نتیجه این کار، تربیت لشکری از سیاستمداران حرفه‌ای بود که توانستند در دهه‌‌های بعد کار اصلاحات اجتماعی ــ حکومتی را پیش ببرند.

عبدالمجید اول (۱۸۶۱ -۱۸۳۹) گرچه سلطان جوانی بود و بیم آن می‌رفت که تحت نفوذ دیگران درآید، ولی به اصلاحات اجتماعی علاقه نشان داد و مجموعه‌ای از فرامین دایر بر اصلاحات قضایی و اجتماعی به نام فرمان گلخانه (۱۸۳۹) و فرمان معروف به تنظیمات (۱۸۵۶) صادرکرد و به دنبال آن بود تا کشور عثمانی را به کشوری مدرن تبدیل کند. گرچه اصلاحات “تنظیمات” نتوانست حکومت را ‌به‌طورکامل متحول سازد، ولی بهبود و اصلاحات زیادی را موجب شد.[۹] با حمایت و رضایت عبدالمجید، رهبری پروژه اصلاحات به دست روشنفکران نوگرایی افتاد که غالباً تربیت‌شدۀ سفارتخانه‌‌های عثمانی در کشورهای اروپایی (به‌ویژه انگلیس و فرانسه) بودند. آن‌ها در اتاق‌های ترجمه باب عالی (یعنی دربار عثمانی) با زبان‌های اروپایی آشنا شده بودند. این دوره به عهد تنظیمات معروف شد که به سبب تلاشی بود که برای نظم بخشیدن به ساختار سیاسی امپراتوری با ایجاد نهادهای جدید قضایی، اجرایی و علمی صورت گرفت.

فرمان گلخانه بر سه رکن اصلی استوار بود:

– حفظ و نگهداری اموال، آبرو و زندگی اتباع عثمانی (مسلمان و غیرمسلمان) ‌به‌طور مساوی؛

– یکپارچه نمودن نظام تعیین و وصول مالیات‌ها؛

– به‌کارگیری شیوه‌های نو برای تأسیس نهادهای جدید آموزشی.

در بخشی از این فرمان آمده است:

ازاین‌پس، تا زمانی که دفاعیات مجرمان بررسی نشود و مطابق با قوانین شریعت در محکمۀ عمومی محاکمه نشوند، حکم اعدام علنی یا مخفیانه دربارۀ هیچ‌کس اجرا نخواهد شد. علاوه‌براین، هیچ‌کس حق تعرض به حیثیت و شرف دیگری را ندارد. حق مالکیت همۀ افراد بر اموالشان و استفادۀ از آن‌ها برای آنان محفوظ است، اگر کسی متهم به جرمی شد، درصورتی‌که وارثانش در ارتکاب جرم دستی نداشته باشند، از حقوق وراثت محروم نخواهند شد. همۀ اتباع کشور، خواه مسلمان و خواه غیره، بی‌هیچ استثنا، از مزایای سلطنت پرشکوه برخوردار خواهند بود.[۱۰]

آنچه که ۱۷ سال بعد از فرمان گلخانه، در سال ۱۸۵۶ در فرمان اصلاحات موردتأکید مجدد قرار گرفت، تساوی اتباع عثمانی بود.

هر جامعه مذهبی که در محلّی خاص سکونت دارد باتوجه ‌به مقررات یادشده در مرمت و توسعۀ کلیساها، بیمارستان‌ها، مدارس و قبرستان‌های خود از اختیاراتی یکسان برخوردار خواهند بود … باب‌عالیِ من [عبدالمجید] اقدام‌هایی مؤثر به عمل خواهد آورد که همۀ گروه‌های مذهبی را بی‌توجه به شمار پیروانشان از آزادی انجام مراسم مذهبی‌شان مطمئن کند. هرگونه تبعیض یا عنوانی که موجب شود طبقه یا قشری از اتباع امپراتوری من به دلیل مذهب، زبان یا نژاد از دیگر طبقات اجتماعی پست‌تر و حقیرتر شمرده شود، از قوانین و مقررات امپراتوری حذف خواهد شد.[۱۱]

ایران و عثمانی به سبب نزدیکی جغرافیایی و اشتراکات تاریخی، همواره متأثر ازتحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یکدیگر بوده‌اند. رجال سیاسی، روشنفکران و بازرگانان ایران و عثمانی به طرق مختلف حلقۀ واسط و پل ارتباطی بین دو جامعه مذکور به شمار می‌رفتند. سفرها، مهاجرت‌ها و مراودات مختلفی که مردم ایران و عثمانی به سرزمین یکدیگر داشتند، باعث تأثیرپذیری جامعه آنان از تحولاتشان در نزدیک‌ترین زمان ممکن بود.

دراین‌میان، به سبب نزدیکی عثمانی به غرب، معمولاً ترک‌ها زودتر از ایرانیان در معرض تحولات جهانی قرار می‌گرفتند و سریع‌تر از ایرانیان با امواج مدرنیسم و غرب‌گرایی و تحولات اجتماعی، فکری و فلسفی روبه‌رو می‌شدند. به همین علت، در مواردی ایرانیان به‌واسطۀ عثمانی با تحولات غرب و مدرنیسم (حقوق فردی، اجتماعی، قضائی) آشنایی پیدا کردند. این ویژگی تعاملی واقعیتی است که در تاریخ این دو ملت مشهود است. با این ملاحظه، اگر مروری به تاریخ معاصر دو کشور داشته باشیم، با نوعی همسانی و پیوستگی در تاریخ تحول فکری آن‌ها روبه‌رو می‌شویم که نشان از وجود مشترکات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دو سرزمین و اشتراک دیدگاه نخبگان دو کشوردارد.

بازتاب عمل و فکر سیاسی مدحتپاشا در ایران

مدحت‌پاشا ‌به‌عنوان دیوان‌سالاری نوگرا در باب‌عالی (دربار حکومت عثمانی)، به دنبال ایجاد تغییرات اصلاحی در مسیر تقویت امپراتوری عثمانی در مقابل مشکلات داخلی و تهدیدات خارجی بود. او همیشه مورد تحسین و ستایش دولتمردان اصلاح‌طلب و روشنفکران نوگرا مانند میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و … قرار گرفته و مطالبش الگو و مورد استفاده افرادی چون بهاءالله وعبدالبهاء بوده است.[۱۲] در مقابل، کارگزاران محافظه‌کار دولتی مخالف اصلاح و تغییر، در عثمانی و ایران، سعی نمودند چهره‌ای منفی از مدحت‌پاشا ارائه کنند.

برای آشنایی بیشتر با جایگاه مدحت‌پاشا در به تصویب رساندن و استقرار اندیشه‌های نوین اجتماعی و دور شدن از نظام سلطنتی استبدادی در امپراتوری عثمانی و شباهت عملکرد اصلاح‌طلبانه او و شادروان امیرکبیر، صدراعظم ایران عصر ناصری، مناسب است ارزیابی ناظم‌الاسلام کرمانی، نویسنده ایرانی معاصر مدحت‌پاشا را نقل شود:

«در ایام سلطنت این پادشاه (ناصرالدین‌شاه)، اعظم خساراتی که به ایران وارد آمده، شهادت میرزا تقى‏‌ خان امیرنظام اتابک اعظم است (۱۲۲۲-۱۲۶۸/ ۱۸۰۷-۱۸۵۲) که‌ به‌اتفاق سیاسیون، تالى مدحتپاشا و بیسمارک و گلادستون بود و گناهى جز جلوگیرى از حرکات بچگانه پادشاه و خیرخواهى برای مملکت و سلطنت نداشت. چنانچه اصلاحات مدت قلیله صدارت آن مرحوم در جمیع ادارات این نکته را به‌خوبى روشن می‌دارد و به قول (لرد هیو) اگر پیروى از خیالات عالیه این وزیر بى‏‌نظیر شده بود، امروز ایران تالى آلمان بود.»[۱۳]

بدون تردید یکی از اصلی‌ترین حلقه‌های انتقال افکار و اندیشه‌های مدحت‌پاشا به ایران، میرزا حسین خان سپهسالار (مشیرالدوله) بوده است. مشیرالدوله حدود دوازده سال (۱۲۷۵ -۱۲۸۷ ق/ ۱۸۵۸ – ۱۸۷۰ م) در سفارت ایران در استانبول با سمت وزیرمختار و سفیرکبیر ایران به انجام وظیفه مشغول بوده است. در زمان ورود میرزا حسین خان به استانبول حدود نوزده سال از صدور خط همایون گلخانه و آغاز دوره تنظیمات و همچنین دو سال از صدور فرمان اصلاحات گذشته بود. او در این مدت رابطۀ دوستانه با بزرگانی مانند عالی‌پاشا، منیف‌پاشا، فؤادپاشا و مدحت‌پاشا داشت و از نزدیک شاهد تلاش دیوان‌سالاران مذکور در انجام اصلاحات حکومتی بود. میرزا حسین خان در دوره سفارت در استانبول، گزارشگر اصلاحات عثمانی و بدون تردید متأثر از آن تحولات بود. بنابراین، اندیشۀ ترقی‌خواهی او که در ایران، بعد از بازگشت از استانبول پیگیری شد، تحت‌تأثیر اندیشۀ بزرگانی همچون فؤادپاشا، عالی‌پاشا و مدحت‌پاشا بوده است. او در نامه‌های خود به دفاع از جریان اصلاحات در عثمانی می‌پرداخت؛ از تشکیل پارلمان و شکل‌گیری دولت مشروطه و استقرار قانون اساسی که شعار نوعثمانیان بود، حمایت می‌کرد و به‌گونه‌‌ای دولت ایران را به انجام اصلاحات برای خروج از بحران‌های موجود ترغیب می‌نمود.[۱۴] بخشی از یکی از گزارش‌های او چنین است:

«این اوقات دول فرنگستان به اصرار و ابرام دولت عثمانی را ترغیب خواهند نمود که اصلاحات عدیده را در امورات دولت مجرا دارد. گرچه در ابتدای امر این اصرار و اجبار دول خارجه به نظر تلخ و ناگوار می‌آمد ولکن بالأخره موجب نجات و فلاح و ترقی خواهد گردید… چون خود این‌ها به میل خود چنان‌که شاید و باید اصلاح عمده به قسمی که در اروپا متداول است، معمول نمی‌دارند و چون اکثر دول غربی جهت منافع ذاتی خودشان، نمی‌خواهند اسلامبول از اقتدار عثمانی خارج و به دست دولت دیگری بیفتد، این است که برای حفظ بقای عثمانی در اسلامبول اصرار می‌نمایند که این‌ها وضع دولت خودشان را مطابق تقاضای عصر نمایند، تا باقی تواند ماند… مقصود این است که این اصرار دول فرنگستان در اصلاحات عثمانی، بالأخره موجب خیر این دولت و ملت خواهد گردید.»

میرزا حسین خان در بازگشت به ایران به تقلید از عثمانی‌ها به ساخت و تأسیس مسجد، مدرسه و کتابخانه اقدام کرد.[۱۵]

هم‌زمانی صدارت مشیرالدوله در ایران و ‌مدحت‌پاشا در عثمانی خیلی از روشنفکران و نوگرایان ایران را امیدوار ساخت تا با وجود این دو در رأس امور دیوانی در دو کشور، تحولات خوبی در مسیر بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و عثمانی صورت گیرد. میرزا ملکم خان که از دوستان میرزا حسین خان و ارادتمندان مدحت‌پاشا بود این اتفاق را مورد توجه قرار داده و با خوش‌بینی در نامه‌ای به مشیر‌الدوله او را به بهره‌برداری هرچه بیشتر از این فرصت تشویق می‌کند:

خبر بزرگ این است که مدحت‌پاشا صدراعظم شده است. به دو ملاحظه از برای جناب‌عالی میدان تازه‌ای پیدا شده … [‌مدحت‌پاشا ] دست به بسی کارها خواهد زد که از برای ما خیلی تازگی داشته باشد. یکی از خوشبختی‌های ما این است که شما صدراعظم هستید… مدحت‌پاشا در تنظیم دولت عثمانی کارهای بزرگ خواهد کرد و در این عالم نیز حریف شما خواهد بود. چشم فرنگستان حال مصروف تطبیق اعمال این دو صدراعظم خواهد بود … خلاصه میدان رقابت خوبی پیدا شده است. اگر باقی بماند کارهای عمده خواهد کرد. در چندین جا شروع به ساختن راه‌آهن خواهد کرد، در هر ده عثمانی یک بانک خواهد ساخت … آیا این‌ها برای اثبات اینکه دنیای امروز ما اصلاً ربطی به دنیای چهل سال قبل ندارد کافی نیست؟[۱۶]

میرزا ملکم خان شناخت درست و دقیقی نسبت به اندیشه و عمل سیاسی مدحت‌پاشا داشت. او که از علاقه‌مندان ‌مدحت‌پاشا بود، در برخی از نامه‌های خود به وزارت خارجه ایران تحلیل دقیقی مبتنی بر تبیین نقاط ضعف و قوت عملکرد سیاسی ‌مدحت‌پاشا ارائه نمود و اصلاحات او را مثبت ارزیابی ‌کرد. میرزا ملکم خان از همان نقطه‌نظر، سعی ‌مدحت‌پاشا در اصلاح اصول حکمرانی عثمانی را مورد بحث قرار داده می‌نویسد:

زمدحت‌پاشا در چند روز صدارت خود کارهای منظمی کرد. گرچه قانون اساسی مشروطیت او به اعتقاد بنده خیلی معیوب و مضر بود؛ ولیکن به‌جهت دفع مداخله دول فرنگی تدبیر عالی بود. برای توقف دخالت غربیان و به‌خصوص جهت دفع و شکست روس بهتر از این قانون اساسی مشروطه آسیایی نمی‌شد! همۀ اهل فرنگ حق دادند که دیگر نباید از دولت عثمانی ضمانت و گرو گرفت و باید آن دولت را تا چندی آسوده و مستقل گذاشت تا ببینیم از امتحان تنظیمات چطور بیرون خواهد آمد… نکته‌ای که دولت روس را بیش از همه مضطرب و متحیر کرد این بود که دولت عثمانی به حکم این کنستی‌توسیون[۱۷] در عالم نظم و آزادی از روسیه به‌مراتب پیش افتاده است.[۱۸]

الگوهای توسعه پیش روی ‌مدحت‌پاشا و عالمان و روشنفکران عثمانی، برگرفته از آثار قلمی نویسندگان و فیلسوفان و دست‌اندرکاران سیاست و حکومت در انگلستان و فرانسه، همچون منتسکیو و ژان ژاک روسو بود. فرانسه در جریان انقلاب، نظام سلطنت را ساقط و رژیم جمهوری را برگزید ولی بریتانیا همچنان تحت نظام سلطنتی مشروطه به اجرای دمکراسی و تحولات اجتماعی روی آورد. ازآنجاکه در دو کشور ایران و عثمانی نیز پایه‌های نظام سلطنتی عمیق و تصور روی کارآمدن رژیم جمهوری بعید بود، روشنفکران و تحول‌خواهان، الگوی نظام سلطنتی مشروطه را انتخاب و مورد حمایت و تبلیغ قرار دادند. بنابراین، اندیشه اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی روشنفکران، عالمان و کارگزاران دولتی اصلاح‌طلب و عدالت‌خواه، در کشور عثمانی بر سه پایه اسلامیت، مشروطیت و ملیت، استوار و درخواست عدالت‌طلبی و رعایت حقوق اساسی مساوی برای همه اتباع با هر مذهب و نژاد و قومیت را نمودند.[۱۹]

برنامۀ قانون و مشروطه‌خواهی آن‌ها در چارچوب اسلامیت‌خواهی قرار داشت. به عبارت دیگر آن‌ها قائل به تباین بین اندیشه‌های مشروطه‌خواهی و ‌‌عدالت‌خانه با آموزه‌های شرع اسلامی نبودند… نامق کمال، یکی از بزرگان نوعثمانیان، درحالی‌که قانون اساسی فرانسه یا بلژیک را برای بنیان‌گذاری دولت مشروطه، قوانین مناسبی می‌دانست، ‌بااین‌حال معتقد بود اگر روزی او در تهیۀ پیش‌نویس قانون اساسی شرکت داده شود، فتوای شیخ‌الاسلام را برای تصویب بندبند آن لازم خواهد شمرد. یعنی قوانین اساسی غربی را تا حدودی که در چهارچوب احکام شرع اسلامی بگنجد و تضادی با آن‌ها نداشته باشد، مورد قبول قرار می‌داد. ‌مدحت‌پاشا و هم‌فکرانش معتقد بودند دولت عثمانی متکی به احکام دینی است و اگر این احکام رعایت نگردند، هستی سیاسی امپراتوری به خطر خواهد افتاد.[۲۰]

این ایده‌ها از طریق سفرا و کارگزاران ایرانی، تجار و بازرگانانی که به کشورهای خارجی می‌رفتند، روشنفکران تبعیدی به عثمانی، تحصیل‌کردگان خارج از کشور و کسانی که در ایران به مطالعه نشریات و مقالات و کتب سیاسی و اجتماعی و سفرنامه‌ها می‌پرداختند هم موردتوجه قرار گرفت و دنبال شد.[۲۱]

بهاءالله و عبدالبهاء هم توجه ویژه‌ای به فضای سیاسی ــ اجتماعی ایران و اهتمام خاصی به اندیشه‌های نوین و دریافت نشریات و کتب منتشره درباره دیدگاه‌های اجتماعی، سیاسی و دینی در ممالک عثمانی و همچنین کشورهای فرانسه و انگلستان ــ اعم از آثارنویسندگان غربی، عثمانی و ایرانیان ساکن این مناطق ــ و ارائه اندیشه‌ها و تعالیم خود بر اساس آرای جدید داشتند. لذا مشاهده می‌کنیم بهاءالله، به پیروی از اندیشه‌های مدرن در عثمانی، از “نظام سیاسی مشروطه سلطنتی” حمایت و تمجید می‌کند.[۲۲]

وی در لوح صادره به پیشگاه ناصرالدین‌شاه، پادشاه ایران ــ معروف به لوح سلطان ــ استدعا می‌کند “بهائیان هم از حقوق اجتماعی مساوی با مسلمانان و سایراقلیت‌ها” برخوردار شوند.”[۲۳] یا در بخش دیگری استدعا می‌کند، “… طوایف متعدده و ملل مختلفه در ظل سلطان مستریحند، یک طایفه هم این قوم باشد…”[۲۴]

ایده بیت عدل (که بهاءالله آن را با مفهوم و اختیاراتی برابر با اختیارات شورای محله و شهر مطرح کرده بود و بعداً در لسان عبدالبهاء به بیت‌العدل جهانی بازتولید شد) هم برگرفته و اقتباس از ایده مجلس منتخب و نماینده مردم در نظام مشروطه سلطنتی است که در فرانسه و بریتانیا و در امپراتوری عثمانی، با همان عبارت فرانسوی کونستی‌توسیون (قانون اساسی) استقرار داشت و در ایران با لفظ ‌‌عدالت‌خانه مشهور گشت.[۲۵]

عبدالبهاء نیز همچون پدر، در قواره نویسنده‌ای مسلمان و معتقد، با الهام از تحولات اجتماعی ـ سیاسی ممالک فرانسه، بریتانیا و عثمانی و استفاده از آراء و اندیشه‌های فیلسوفان غربی و آثار نویسندگان ایرانی و عثمانی، همچون میرزا ملکم خان، میرزا یوسف خان مستشارالدوله و دیگر اصلاح‌طلبان و نوگرایان ایرانی ساکن در عثمانی و ‌مدحت‌پاشا و نامق کمال، با تدوین رساله‌ای به نام رساله مدنیه به سال ۱۲۹۲ (۱۸۷۵) کوشید تا در چارچوب آیات قرآنی و احادیث اسلامی، به طرفداری از تحول‌خواهی و اصلاح‌طلبی سیاسی ــ اجتماعی در ایران بپردازد و خود را در این صف نشان دهد. ظاهراً این کتاب ابتدا بدون نام مؤلف و در سال ۱۲۹۹ در چاپخانه بهائی در بمبئی چاپ و انتشار یافته است. عبدالبهاء در جای جای رساله، با استناد به آیات و روایات اسلامی ــ شیعی، به تقلید از نویسندگان اصلاح‌طلب ایرانی و عثمانی، تأکید می‌کند قوانین و احکام مجلس یا مجمع نمایندگان باید مطابق احکام دین و شریعت باشد.[۲۶]

برای مطالعه بیشتر درباره تأثیرگذاری اندیشه‌ها و تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی اروپا و عثمانی بر عقاید و تعالیم میرزا حسین‌علی نوری (بهاءالله) مناظره مکتوب خوان ر. کول و مارتین داگلاس (عضو پیشین ‌‌بیت‌العدل جهانی بهائی)[۲۷] و همچنین کتاب مدرنیته و هزاره، نگاهی به پیدایش بهائیت در خاورمیانه قرن نوزدهمی، نوشته خوان کول.[۲۸] قابل توجهات همچنین درباره بهره‌گیری عبدالبهاء از تحولات اجتماعی عثمانی و آثار فکری فیلسوفان و اندیشمندان اروپایی، عثمانی و ایرانیان تحصیل‌کرده غربی، کتاب اسلام و بهائیت: مطالعه تطبیقی محمد عبده و عباس عبدالبهاء، تألیف اولیور شالبروت.[۲۹]

بهاءالله در استانبول

بهاءالله از ۱۶ اوت ۱۸۶۳، تا اول دسامبر همان سال (کمتر از ۴ ماه) به‌صورت تبعید در استانبول اقامت داشت. در قرن نوزدهم، استانبول بزرگ‌ترین شهر و پایتخت امپراتوری عثمانی بود. این شهر، زمانی با عنوان قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری روم شرقی (بیزانس) بود.[۳۰]

بهاءالله و همراهانش روز یکشنبه ۱۶ اوت ۱۸۶۳/ اول ربیع‌الاول ۱۲۸۰، پس از سفری دوونیم‌روزه با کشتی بخار، از شهرسامسون، در ساحل شمالی آسیای صغیر، به استانبول رسید. شمسی‌بیگ، فردی از کارکنان حکومت عثمانی و ‌مسئول دولتی ناظر بر این گروه، آن‌ها را به اقامتگاهی دولتی، نزدیک مسجد خرقه شریف، برد. خانه‌ای در مرکز شهر و نه چندان دور از مسجد جامع شهر که توسط سلطان محمد دوّم، ساخته شده بود. شمسی‌بیگ سعی کرد نیازهای تبعیدیان را تأمین کند؛ هرچند قرار گرفتن بخش زیادی از این جمعیت (حدود ۵۰ نفر) در یک خانه، کار را برای آن‌ها کمی مشکل ساخته بود. او دو نفر را برای خدمت آن‌ها، از جمله کارهای آشپزی، درنظر گرفت. برخی از طرفداران بهاءالله هم به آن‌ها کمک می‌کردند.

بهاءالله به دوستان و اطرافیانش گفت: “من با فرمان سلطان به اینجا آمده‌ام. هرفرمان دیگری هم که او صادر کند، آماده اطاعت و اجرای آن هستم.” لذا هرگونه تماس و ملاقات ضروری به میرزا موسی برادر بهاءالله و یکی از پیروان بهاءالله به نام عبدالغفار اصفهانی محول شد. شخص اخیر تنها فرد از اطرافیان بهاءالله بود که می‌توانست ترکی را ‌به‌طور مناسبی صحبت کند. بهاءالله خودش هیچ‌گاه، جز به منزل برادرش، یا مسجد و حمام عمومی، جای دیگری نرفت. درعین‌حال، خیلی هم در انزوا نبود و اطرافیان و دوستانش همیشه در منزل او جمع می‌شدند. به‌تدریج سایر بابیان هم در استانبول حاضر شدند، هرچند بهاء، که تصور می‌کرد حضور آن‌ها مشکل‌آفرین باشد، آن‌ها را به این‌طرف و آن‌طرف فرستاد.

بهاءالله در این ایام چند قطعه و لوح نگاشت که مهم‌ترین آن‌ها مجموعه شعر مثنوی عرفانی او به زبان فارسی، لوح ناقوس، مشهور به سبحانک یا هو، به مناسبت روز اعلام بابیت باب ــ که مصادف با حضور بهاءالله در استانبول بود ــ و لوح دیگری است که به افتخار سلطان عبدالعزیز و وزرایش نوشته است. در همین ایام استانبول بود که دختر هجده‎‌ماهه بهاءالله درگذشت. جنازه او در خارج از دروازه شهر، به‌سوی ادرنه، دفن شد. مادر این کودک، مهد علیا، همسر دوم بهاءالله بود.

نمای بیرونی محل سکونت بهاءالله دراستانبول

 

اولین خانه اقامتی بهاءالله کوچک بود؛ لذا پس از حدود یک ماه، آن‌ها به خانه ویسی‌‌پاشا منتقل شدند که بزرگ‌تر و راحت‌تر بود. آن خانه به فاصله کمی از مسجد سلطان فاتح قرار داشت.

سفیر ایران خیلی زود دریافت که آوردن بهاءالله به استانبول اقدام مناسبی نبوده است. گرچه اینک او از سرحدات ایران دور بود، ولی استانبول شهری همچون بغداد نبود؛ بلکه مرکز جهان اسلام تلقی می‌شد! لذا سفیر از دولت ترکیه خواست تا بهاءالله را به منطقه دورتری، مثل بورسا در آناتولی، یا ادرنه در بخش اروپایی ترکیه، بفرستد. سلطان و هیأت وزیران عثمانی ملاحظه کردند که عقاید و تعالیم بابی پتانسیل خرابکاری و ترور و آشوبگری و به مخاطره انداختن اساس حکومت عثمانی را دارد؛ مضافاً آنکه رد درخواست سفیر می‌توانست روابط با ایران را پیچیده‌تر کند. به‌هرروی، دولت عثمانی هم همواره مترصد بود تا بهاءالله و اطرافیانش را به محلی دور از پایتخت خود تبعید کند (اسنادی که اخیراً خوان کول از آرشیوهای عثمانی کشف کرده، نشان می‌دهد که مطلب اخیر، مورد توجه و مقصود آن‌ها بوده است).[۳۱]

این مطلب را شمسی‌بیگ به بهاءالله اطلاع داد. بهاءالله به‌شدت عصبانی شد. اولین واکنش او امتناع از رفتن بود. او ابتدا برای حفظ جان زنان و کودکانش، آن‌ها را به سفارتخانه‌های خارجی فرستاد. سپس از دولت ترکیه دعوت کرد تا هر تصمیمی دارد به اجرا در آورد! او که ‌به‌عنوان تبعیدی به استانبول آورده شده بود، اینک در مقام یک زندانی قرار گرفت.

بهاءالله تصور می‌کرد بدترین حالت ــ کشتار دسته‌جمعی بابیان ــ هم موجب اعتلای امر بابی خواهد شد، هرچند مطمئن بود که دولت عثمانی چنین اقدامی را انجام نخواهد داد! ولی میرزا یحیی صبح ازل، که با نام مستعار در میان تبعیدی‌ها حضور داشت؛ نظر بهاءالله و خطر درگیری با دولت را نپذیرفت. بهاءالله ناگزیر شد از نظر خود منصرف شود و به دستور و حکم دولت عثمانی گردن نهد. سپس لوح نیش‌داری را با عنوان “عبدالعزیز و وزرایش” دراین‌مورد نوشت! تبعیدی‌ها، ظرف کمتر از ۴ ماه از ورود به استانبول ناچار شدند سریعاً به ادرنه بروند. آن‌ها در روز اول دسامبر ۱۸۶۳ آمادۀ حرکت به محل تبعید جدید شدند.[۳۲]

شوقی‌افندی در کتاب روز موعود فرار رسیده است سقوط استانبول را نشانه‌ای نه از انتقام الهی از امپراتوری عثمانی، بلکه از سقوط قدرت و نفوذ اسلام تلقی می‌کند![۳۳]

تصویر از داخل محل سکونت بهاءالله دراستانبول

 

بهاءالله در ادرنه

بهاءالله درباره ادرنه می‌نویسد: «محلی است که هیچ‌کس، جز شورشیان برعلیه مقامات و حاکمیت، به آن وارد نمی‌شود.»[۳۴] سفر آن‌ها در زمستان صورت گرفت و در مقصد هم امکانات ضعیفی در اختیار آن‌ها بود. آن زمستان به تبعیدی‌ها سخت گذشت ولی به‌تدریج شرایط بهتری برای آن‌ها فراهم شد. برخی بهائیان دیگر، خانه‌هایی نزدیک منزل بهاءالله اجاره کردند و تعدادی از بهائیان مغازه‌هایی در بازار آن شهر خریدند. لذا بهاءالله و خانواده و همراهان وی مشکلی از نظر مالی در آنجا نداشتند. دو فرزند بهاءالله در ادرنه به دنیا آمدند؛ ضیاءالله در سال ۱۸۶۴ و بدیع‌الله در سال ۱۸۶۷٫

از ویژگی‌های دوره اقامت ادرنه، جدایی آشکار بین بهاءالله و میرزا یحیی بود (که عموماً او را ‌به‌عنوان وصی و جانشین باب می‌شناسند). میرزا یحیی از نفوذ و ریاست‌طلبی روزافزون بهاءالله ناخرسند بود، گرچه این مطلب از چشم سران بابی نیز پنهان نبود. سرانجام این اختلافات سر باز کرد و آشکار شد. بهاءالله با اعلام خود ‌به‌عنوان من یظهره الله(پیامبر جدید) ــ فرد موعود باب که قرار بود بیش از ۱۰۰۰ سال دیگر برانگیخته شود ــ به مقابله با میرزا یحیی برخاست.

در ۲۲ شوال ۱۲۸۲ (۱۰ مارس ۱۸۶۶) براثر فشار سران بابی، بهاءالله از جامعه بابیان خارج شد. در دوران اقامت ادرنه بود که بهاءالله شروع به نگارش و تدوین احکام و قوانین آیین خود کرد، که ازجمله، شامل احکام و ضوابط زیارت دو بیت شیراز (خانه باب) و بغداد (بیت بهاء) بود.

در آن سال‌ها، بهائیان روابط بسیار خوبی با مقامات و مردم شهر داشتند. بهاءالله و عبدالبهاء با ‌مسئولان محلی، کنسول‌ها، گروه‌های تبلیغی و میسیونری مسیحی و روحانیون شهر روابط خوبی داشته و مردم هم نسبت به آنان نظر مثبتی داشتند (بهاء، عبدالبهاء و بابیان و بهائیان در همه سال‌های حضور در کشور عثمانی، مرتباً در نمازها و مساجد شرکت می‌کردند و متظاهر به اسلام بودند. مردم و مقامات شهر آن‌ها را ‌به‌عنوان افرادی مسلمان می‌شناختند و نه گروهی دارای آراء و عقایدی متفاوت از اسلام. بهاءالله در مدت اقامت ادرنه، بیشترین ارتباط و تماس را با اروپاییان داشت.[۳۵]

طی سال‌های ۸-۱۸۶۳ ادرنه چهار حاکم به خود دید، که ۳ تن از آنان روابط حسنه‌ای با بهاءالله و خانواده او داشتند. سرانجام اختلافات بین دو گروه بابی (بهائیان و ازلیان) مورد توجه و سوءظن مقامات محلّی واقع شد و تصمیم گرفتند تا هر دو گروه را به مناطق کمتر حساس تبعید کنند. نه نفراز بابیان در سال ۱۸۶۸، به هنگام تبعید بهاءالله به عکّا بازداشت و به دلیل ارتکاب اعمال مشکوک و خلاف، مورد تحقیق و بازجویی قرارگرفتند[۳۶]. چند نفر از آن‌ها ‌به‌عنوان عناصر نامطلوب، به شهر مبدأ خود برگردانده شدند و بقیه همراه گروه بهاءالله و یا صبح ازل به تبعید خودخواسته رفتند. از مطالعه پرونده بابیان در آرشیو استانبول روشن می‌شود که مبدأ جریان و علت توقیف بابیان و بازجویی از آنان، نامه‌ای بوده که بهاءالله خطاب به والی ادرنه نوشته، و در آن برادر خود، میرزا یحیی صبح ازل و پیروان او را متهم به توطئه علیه دولت عثمانی کرده و نام چند تن از خواص ازل را هم ‌به‌عنوان عاملین و دستیاران اجرای توطئه به دولت داده است. بهاءالله در نامه‌اش چنین ‌نوشت:

«توقع بنده این است که در این فقره یک سال دقت و تجسس شود و از نفوسی که اسامی آن‌ها تقدیم شد تحقیق بفرمایید تا معلوم شود که منشأ این فسادها کیست؟ به کرات و مرات عرض شد که این سیدمحمد (اصفهانی) و یحیی، مقصودی جز فساد ندارند. حال واضح شده و به اندک تفتیش ظاهر می‌شود.»[۳۷]

نقشه امپراطوری عثمانی

 

تقیه بهاءالله و عبدالبهاء

نهان‌کاری چندده‌ساله بهاءالله و عبدالبهاء و خانواده و پیروان همراه آن‌ها و تظاهر مداوم آن‌ها به مسلمانی ــ درحالی‌که مقامات و مأموران دولتی شهرهای محل سکونت بابیان از باور و آیین بابی آن‌ها اطلاع داشتند ــ و همچنین خلاف‌گویی و پنهان‌کاری غیرمتعارف و شک‌برانگیز بابیان در بازجویی سال ۱۸۶۸ و تلاش آن‌ها که خود را مسلمان و پیرو یکی از طریقت‌های متداول در عثمانی وانمود می‌کردند، نشان از نگرانی و وحشت بهاءالله و عبدالبهاء و پیروانشان از علنی شدن باور بابی (و بهائی) آن‌هاست. براین‌اساس، ادعاهای بهائیان، مبنی براعلام و اظهار عمومی ادعای من یظهره‌اللهی بهاءالله و گرفتن جشن چندروزه و اظهار تبریک مردم و ‌مسئولان بغداد در ایام رضوان و اینکه در استانبول، برخی مقامات دولتی و یا ‌مسئولان شهر علاقه‌مند به ملاقات او بودند، همگی مطالبی غیرواقعی، دور از حقیقت و اغراق‌آمیزند که فقط در منابع متأخر بهائی آمده و در منابع غیربهائی کمترین ذکری از چنین رویدادهایی نیست.

با ملاحظه متن بازجویی‌های صورت‌گرفته از بابیان، مقامات عثمانی تصمیم گرفتند دو گروه متخاصم بابی، به رهبری بهاءالله و صبح ازل را از هم جدا نگه دارند و سپس هرکدام از گروه‌ها را به مناطق جدا از هم اعزام نمایند. لذا با حفظ مبالغ مقرری و مواجب برای هر دو گروه، بهائیان را به عکا و ازلیان را به فاماگوسا (قبرس) اعزام کردند (حکم تبعید دولت ایران فقط برای بهاءالله بود. بقیه افراد، شامل خانواده بهاء، برادران و خانواده آن‌ها و برخی از دوستان و پیروانش، با میل و اراده خود او را همراهی می‌کردند). وقتی بهاءالله ادرنه را به‌سوی عکّا ترک کرد، محمدعلی جلودار (معروف به صبّاغ یزدی) را ‌به‌عنوان نماینده خود در آن شهر قرار داد تا کسانی را که برای دیدار او خواهند آمد، راهنمایی کند. پس از مدتی، بابی‌ها به شهر ادرنه آمدند.

در زمان حضور بهاءالله و عبدالبهاء در عکّا، بیشتر بهائیانی که برای دیدار آن‌ها می‌رفتند مسیر خط آهن روسیه و کشتی بخار از استانبول به عکا را، بر سفر زمینی از طریق عراق و سوریه، ترجیح می‌دادند. برخی از آن‌ها در استانبول اقامت کردند. خانواده افنان در دهه ۱۸۸۰، شعبه‌ای از تجارتخانه خود را در استانبول تأسیس کردند و نبیل‌بن‌نبیل، برادر سمندر قزوینی را به مدیریت آن دفتر گماشتند. در آن زمان، استانبول مرکزی برای فعالیت بهائیان و نیز برای فعالیت ازلی‌ها، عمدتاً علیه حکومت قاجار بود. ازلیان اتهاماتی را متوجه عملکرد افنان‌ها کردند و آن‌ها را به بی‌صداقتی متهم کردند. نهایتاً افنان‌ها ناگزیر شدند دفتر استانبول را تعطیل کنند.[۳۸]

عبدالبهاء و جامعه بهائی در زمان جنگ جهانی اول در عثمانی

امپراتوری عثمانی ‌به‌عنوان متحد آلمان و اتریش وارد جنگ جهانی اول شد. گرچه نیروهای عثمانی عملکرد نسبتاً خوبی داشتند ــ ‌به‌عنوان مثال، در سال ۱۹۱۵ شکست تحقیرآمیزی را در مبارزات داردانل بر انگلیس تحمیل کردند ولی اقتصاد عثمانی تحت فشار جنگ مدرن فروپاشید، سربازان زیادی میدان نبرد را ترک کردند و استان‌های عربی خاورمیانه به دست نیروهای انگلیسی افتاد. ترکیه در ۳۰ اکتبر ۱۹۱۸ قرارداد آتش‌بس را امضا کرد. نبرد، قحطی و بیماری مردم را از پا درآورد.

جمال پاشا

 

برای تاریخ بهائیت، مهم‌ترین مقام عثمانی در طول جنگ جهانی اول، احمد جمال‌‌پاشا (جمال‌‌پاشا)، فرمانده کل نظامی در سوریه بود که عبدالبهاء را تهدید به اعدام کرد. جمال‌‌پاشا در سال ۱۸۷۲ در استانبول به دنیا آمد و در سال ۱۸۹۵ از کالج نظامی عثمانی فارغ‌التحصیل شد و ‌به‌عنوان کاپیتان در ستاد کل منصوب شد.

او سپس در سالونیکا مستقرشد و به کمیته “اتحادیه و ترقی ترک‌های جوان” پیوست. هنگامی‌که کمیته در سال ۱۹۰۸ قدرت را به دست گرفت، او به عضویت کمیته اجرایی درآمد. در سال‌های بعد فرماندار نظامی اسکودار و فرماندار مدنی آدانا و بغداد بود. وی در جنگ اول بالکان (۱۹۱۲) فرماندهی یک لشکر را برعهده داشت. پس از اینکه کمیته اتحاد و ترقی در ژانویه ۱۹۱۳ قدرت کامل را به دست گرفت، او به ترتیب فرماندار نظامی استانبول (به درجه سپهبدی ارتقا یافت)، وزیر امورعمومی و وزیر نیروی دریایی شد. در این دوره او یکی از سه رهبر ترک جوان بود که ‌به‌عنوان شورای سه‌نفره فرمانداری نظامی حکومت می‌کرد.

بلافاصله پس از شروع جنگ، او به فرماندهی ارتش چهارم در دمشق و فرماندار نظامی استان شامات (منطقه‌ای شامل سوریه فعلی، لبنان، فلسطین، اردن و شمال غربی عربستان سعودی) منصوب شد. تلاش‌های او در سال‌های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ برای حمله به مصر تحت اشغال انگلیس دفع شد. جمال‌‌پاشا علی‌رغم تمایلات مترقیانه ــ به‌ویژه علاقه به کارهای عمومی و باستان‌شناسی ــ ناسیونالیست‌های استقلال‌طلب عرب را سرکوب کرد و سی و دو تن از عرب‌های مرتبط با انگلستان را در سال‌های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ به دار آویخت. او همچنین مهاجران یهودی در فلسطین را مورد آزار و اذیت قرار داد. در ژوئن ۱۹۱۶، شریف مکه ــ حاکم موروثی حجاز ــ علیه ترک‌ها قیام کرد و شروع به تضعیف خطوط ارتباطی آن‌ها کرد. انگلیسی‌ها در سال ۱۹۱۶ به سینا و در سال ۱۹۱۷ به فلسطین حمله کردند و ارتش جمال‌‌پاشا را عقب راندند. در پایان سال، با از دست دادن فلسطین تا شمال یافا و اورشلیم، جمال‌‌پاشا از فرماندهی برکنار شد.

پس از شروع جنگ جهانی اول، عبدالبهاء، احتمالاً به دلیل ارتباطات غربی خود، دوباره مورد سوءظن قرار گرفت. هنگامی‌که جمال‌‌پاشا برای اولین بار به عکا آمد ــ احتمالاً در اوایل سال ۱۹۱۵ ــ عبدالبهاء را به اردوگاه خود احضار کرد و صراحتاً به او گفت که گزارش‌هایی دریافت کرده است که عبدالبهاء یک شیطانک دارای اندیشه فاسد مذهبی است. عبدالبهاء که شهرت او را در به دار زدن دشمنان می‌دانست، با مقایسه وجهه خود با جمال‌‌پاشا در نزد سلطان، موضوع را به شوخی تبدیل کرد و آن دو با شرایط خوبی از هم جدا شدند!

میرزا محمدعلی و پیروانش به جمال‌‌پاشا گزارش دادند که فعالیت‌ها و روابط عباس با کشورهای دیگر ماهیت سیاسی دارد و او با کمیته اتحاد و ترقی مخالف است. حملات جمال‌‌پاشا به کانال سوئز در آوریل و جولای با شکست مواجه شد. پس از آن، او شاهد پیشروی بریتانیا از طریق سینا و جنوب فلسطین بود که از اوت آغاز شد و تا دسامبر ۱۹۱۷ ادامه داشت. قبل از اینکه جمال‌‌پاشا بتواند تهدیدهای خود را علیه عبدالبهاء عملی کند، از سمت خود برکنار شد.

بااین‌وجود، در دسامبر ۱۹۱۷ شایعاتی مبنی بر خطر جانی برای عبدالبهاء به سرگرد تئودور پول، که در آن زمان افسر اطلاعاتی ارتش بریتانیا در فلسطین و دوست عبدالبهاء بود، رسید. او به دوستان بانفوذ و پیروان عبدالبهاء در بریتانیا هشدار داد که مقامات نظامی را متقاعد کنند از طریق خطوط رمز هشدار دهند که به عبدالبهاء آسیبی نرسد. حیفا و عکا در ۲۳ سپتامبر ۱۹۱۸ به دست سواره‌نظام بریتانیا افتاد. مقامات بریتانیا بلافاصله اعلام کردند که عبدالبهاء و خانواده‌اش تحت مراقبت و در امان هستند!

آتاتورک

 

دیدگاه شوقیافندی دربارۀ سقوط عثمانی و ظهور ترکیه مدرن

پنج سال پس از پایان جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی از بین رفت و جمهوری سکولار ترکیه آتاتورک جایگزین آن شد. شوقی‌افندی در چندین اثر خود، به ویژه روز موعود فرا رسیده، به این دگرگونی خارق‌العاده اشاره می‌کند که نشان می‌دهد دست خدا در کار است و اشکال منسوخ اسلام را از بین می‌برد و راه را برای پیروزی نهایی بهائیان آماده می‌کند! “انتقام آهسته و درعین‌حال مداوم و بی‌امان امر بهائی!”[۳۹] شوقی این را به سقوط سلطنت قاجار در ایران مرتبط می‌کند. برای شوقی‌افندی به‌ویژه زوال و نابودی استانبول ــ که دیگر پایتخت جمهوری خشک و منقبض ترکیه نیست ــ نمادین بود. برای شوقی‌افندی، “امپراتوری عثمانی نمایانگر رویارویی اسلام سنی با ظهور بهاءالله بود، همان‌طور که ایران و رژیم قاجارِ نمایندۀ شیعه، چنین بودند!”

شوقی‌افندی رژیم عثمانی را در برخورد با بهائیان مقصرتر از دولت ایران می‌دانست. “در ایران، بابیان اقدام به ترور شاه کرده بودند، ولی عثمانی‌ها دلیل موجهی علیه بهاءالله نداشتند.”[۴۰]

جامعه بهائی جدید در ترکیه

در سال ۱۹۲۸ گروهی از بهائیان شهر اسمیرنا، بازداشت شدند. اتهام آن‌ها آن‌گونه که خبرنگار تایمز لندن اعلام کرده: “یک گروه ترک، امریکایی و ایرانی، انجمنی سری، با هدف ادامه فعالیت‌های مذهبی، طبق رسوم دوره سلاطین، تشکیل داده‌اند”. آن‌ها همچنین مظنون به ارتباط سیاسی با مهاجران ترک دارای گرایش‌های سلطنت‌طلبانه بودند. وقتی اعضای محفل بهائیان استانبول به این امر اعتراض کرده و وارد پرونده شدند، آن‌ها نیز بازداشت شدند. بهائیان استانبول از این فرصت استفاده کرده و مطالب مفصلی درباره تاریخ و تعلیمات بهائی در نشریات و رسانه‌های خاورمیانه منتشر ساختند. در انتها، آن‌ها از اتهام تشکیل گروه خرابکاری تبرئه شدند و صرفاً به‌خاطر تشکیل گروه غیرقانونی محکوم گردیدند. طی سال‌های ۳۳-۱۹۳۲ بهائیان زیادی در استانبول و آدانا، با اتهامات مشابهی دستگیر شدند، هرچند از نظر خبرنگار مذکور، تعصبات مسلمانان هم در این موضوع تأثیر داشته است. تا مارس ۱۹۳۳ برای بهائیان استانبول عدم پیگرد صادر شد؛ ولی ۵۳ بهائی آدانا همچنان در زندان ماندند و این موجب شد تا شوقی‌افندی از بهائیان امریکایی و ایرانی بخواهد برای آزادی آن‌ها به مقامات و ‌مسئولان ترکیه متوسل شوند. تا ابتدای ماه بعد (آوریل) همه بهائیان آزاد شدند.

در سال ۱۹۵۱، یک هیأت بهائی، در کنفرانسی که سازمان ملل، برای مؤسسات غیردولتی خاورمیانه‌ای، در استانبول برپا کرده بود، شرکت کردند. شوقی‌افندی، طی پیامی به بهائیان جهان، شادی و رضایت خود را از شناسایی عملی (دوفاکتوی) جایگاه امر، در آن برنامه، اعلام کرد. در سال ۱۹۵۲ بهائیان توانستند بخشی از زمین خانه ویسی‌‌پاشا را خریداری کنند. از سال ۱۹۵۹، استانبول ‌به‌عنوان محل تشکیل محفل ملی بهائیان ترکیه تعیین شد. درحال‌حاضر یک بهائی سنتر در استانبول وجود دارد.[۴۱]

در دهه‌های بعد نیز، بهائیان همچنان از سوی مقامات ترکیه در مظان اتهام تأثیرپذیری از نفوذ سیاسی و فرهنگی بیگانگان بودند. این شرایط موجب شد تا بهائیان ترکیه در فعالیت‌های عمومی خود نگران باشند و با احتیاط گام بردارند. در دهه ۱۹۶۰، پلیس کانونشن انتخاباتی بهائیان را بازرسی کرد و همه حاضران بازداشت و توقیف شدند.

جامعه بهائی ترکیه از سوی بهائیان ایرانی تاجرپیشه، زائر و فراری (پناهنده) که به دنبال فرصت و آزادی بیشتر، در کلان‌شهر استانبول بودند، تشکیل شد. ابتدا یک محفل بهائی محلّی ایجاد شد و سپس گروه‌های بهائی در چند شهر دیگر گرد هم آمدند. محل دیگری که محفل دوم در آن به راه افتاد، شهری در جنوب ترکیه، عمدتاً عرب‌نشین، به نام آدانا بود. به نظر می‌رسد بهائیان این منطقه، عرب‌زبانانی از نسل بهائیان عراق باشند. به‌تدریج گروه‌های بهائی در سایر شهرهای ترکیه، همچون اسمیرنا و آنکارا هم تشکیل شد.

آتاتورک، همچون روشنفکران عصر تنظیمات و اصلاح‌طلبان ترک قبل از خود، تلاش کرد اصلاحات موردنظر و مدرنیزاسیون ترکیه را با حکومت مقتدرانه و نه روش لیبرالی، جلو ببرد. او نهادهای قدرت موازی، که عبارت بودند از نهاد مفتیان دربار عثمانی، گروه‌ها و سلسله‌های صوفیه، فراماسون‌ها، گروه‌های کارگری، کمونیست‌ها و امثال آن‌ها، را محدود و غیرفعال کرد.

درحال‌حاضر، مؤسسات دینی اسلامی منحصراً به‌وسیلۀ حکومت کنترل و اداره می‌شوند. سایر گروه‌های دینی، خارج از کنترل دولت هستند، ولی باید در چارچوب دقیق و محدودی که برای آن‌ها مقرر شده، فعالیت نمایند. ایجاد جامعه بهائیان ترکیه در چنین شرایطی صورت گرفته است. هرچند جامعه بهائی ترکیه، نسبت به بهائیان در سایر کشورهای خاورمیانه‌ای، از آزادی بیشتری برخوردار است، ولی باید این آزادی را با احتیاط استفاده کند تا از چارچوب دینی و سیاسی موجود آسیب نبیند. جامعه بهائی ترکیه، همچون خود کشور و جامعه ترکیه، در چارچوب فرهنگی بین اروپا و خاورمیانه قرار دارد.

گسترش سیستماتیک جامعه بهائی ترکیه با برنامه ده‌ساله (۶۳- ۱۹۵۳) متمرکز بین‌المللی، که به تصویب شوقی‌افندی (۱۸۹۷-۱۹۵۷) رهبر آن زمان جامعه بین‌المللی بهائی رسیده بود، آغاز شد. شوقی‌افندی که برای تحریک و تحریص بهائیان به تبلیغ و مهاجرت تبلیغی، عنوان “نقشه ده‌ساله جهاد کبیر اکبر” را برای برنامه تبلیغ و گسترش مناطق حضور بهائیان انتخاب کرده بود؛ سه هدف زیر را ‌به‌عنوان بخشی از وظایف محفل ملی بهائیان ایران در اجرای نقشه ده‌ساله قرار داد:

– تأسیس محفل ملی بهائیان در ترکیه؛

– خرید اماکن متبرکه (محل‌های سکونت بهاءالله) در استانبول و ادرنه؛

– تأسیس موقوفات ملی بهائی زیر نظرمحفل ملی بهائیان ترکیه.[۴۲]

با کمک مهاجرانی از کشورهای ایران و عراق، ۱۲ محفل محلّی در ترکیه تشکیل شد. اولین محفل ملّی بهائیان ترکیه در سال ۱۹۵۹ ایجاد گردید. جامعه بهائی یک حظیرةالقدس ملّی در استانبول بنا کرد، زمینی را برای ساخت معبد بهائی و سه مکان مورد توجه بهائیان را خرید. فعالیت منظم جوانان هم برقراراست.

طی برنامه ۹ ساله (۷۳- ۱۹۶۴) تعداد محافل محلی به ۲۲ محفل در ۵۷ محل رسید؛ ازجمله این مناطق ۳ جزیره ایمروز، بوزگاآدا و مرمره در نزدیکی داردانل است. تلاش شده تا در شهرها و روستاهایی که محل عبور بهاءالله بوده و نیز در سواحل دریای سیاه جوامع بهائی ایجاد شود.

تعداد محافل محلی و مناطق بهائی[۴۳] در سال ۱۹۷۹ به ترتیب ۳۳ و ۱۰۲ بود؛ ولی در سال ۱۹۸۳ به دلیل تعداد اندک و شکننده بهائیان در برخی مناطق، تعداد محافل و مناطق به ۲۹ و ۹۸ تقلیل یافت. در سال ۱۹۸۶، فقط ۰۵ محفل محلی و ۱۵۷ نقطه بهائی وجود داشت. آمار فعالیت محافل، همچون برپایی ضیافت، تشکیل جلسات محفل و کلاس اطفال نشان می‌دهد که محافل ترکیه نسبتاً فعال هستند.

جدول زیر رشد جامعۀ بهائی را نشان می‌دهد.

در تعریف اصطلاحات بهائی، نقطه بهائی اشاره به شهر یا روستایی است که در آن یک بهائی بزرگ‌سال حاضر باشد. جمعیت بهائی، به یک واحد جغرافیایی گفته می‌شود که در آن بین ۲ تا ۸ فرد بهائی ساکن شده باشند.

طبق قوانین بهائی، چنانچه در یک واحد جغرافیایی، ۹ نفر یا بیشتر فرد بهائی ۲۱ سال تمام ساکن باشند؛ آن‌ها موظف به تشکیل محفل محلی بهائیان در آنجا هستند. در نتیجه اگر محفل بهائی در شهر یا روستایی تشکیل شود، می‌توان متوجه شد که در آن منطقه حداقل ۹ فرد بهائی با حداقل سن ۲۱ سال تمام حضور دارند.

 

رشد جامعه بهائی درترکیه[۴۴]

رشد جامعه بهائی در ترکیه در قرن بیستم
سال بهائیان تعداد محفل محلی*** جمعیت** نقطه* جمع سه مورد
۱۹۰۰ ۱۰۰      
۱۹۲۱ ۱      
۱۹۳۰ ۲   ۸ ۱۰
۱۹۳۷ ۶؟      
۱۹۴۴ ۶؟      
۱۹۵۳        
۱۹۶۳ ۱۲ ۹ ۵ ۲۶
۱۹۷۳ ۲۲ ۳۵   ۵۷
۱۹۷۹ ۳۳ ۶۹   ۱۰۲
۱۹۸۶ ۴۴ ۵۸ ۵۵ ۱۵۷

 

 

شرایط سیاسی خاص ترکیه موجب شده که کسب رسمیت مشکل باشد. اولین انتخابات برای تشکیل محفل ملّی به‌وسیله نامه و پُست انجام شد. گرچه محفل ملّی بهائیان ترکیه به ثبت رسمی نرسیده، ولی از سال ۱۹۸۰ از برخی معافیت‌های مالی برخوردار است. مقامات ترکیه از سال ۱۹۶۶ به بهائیان اجازه داده‌اند در کارت هویت، در مقابل دین چیزی ننویسند و آن را خالی بگذارند.

حکومت جمهوری ترکیه

نخست وزیری

دفتر مخصوص

شماره  ۱۲/۱۹۶۴

آقای سامی دکتراوغلو خ جمهوریت پ ۱۵۳ استانبول

عطف به نامه شما درخصوص بهائیت اشعار می‌دارد:

مطالعاتی که تابه‌حال در ادارات مربوطه درخصوص بهائیت به عمل آمده، به این نتیجه قطعی و علمی منتهی نشده که برای مقامات صالحه به اتفاق آرا و به‌طور قطع معلوم گردد بهائیت آیا یک دین جدید است؛ یا مذهبی از مذاهب دین اسلام؛ یا یک انجمن دینی و سیاسی که دارای افکار سیاسی معین بوده و وظیفه‌اش انتشار آن افکار است و یا اینکه بهائیت به‌واسطه عدم دخالت در امور سیاسی، یک دین جدید محسوب می‌شود.

از طرف دیگر، چون به موجب اصل۱۹ قانون اساسی ترکیه، آزادی عقیده و فکر و وجدان و دین برای کلیه افراد کشور تأمین و تضمین شده است؛ بنابراین، انجام کلیه عبادات دینی که مخالف نظم اجتماعی و اخلاق عمومی و مغایر قوانین مربوط به این امور نباشد، آزاد و بلامانع است.

اگر آزادی‌هایی که در چارچوب قانون اساسی راجع به احوال شخصیه و ارکان ترقی و تعالی افراد به آنان داده شده، بدون مجوز قانونی محدود و سلب گردد؛ با درنظر گرفتن ماهیت آن‌ها، در محاکم عمومی یا خصوصی عالی، یا دیوان عالی، قابل طرح دعوی و شکایت و رسیدگی خواهد بود.

با ملاحظه مطالب مذکور درمورد تأمین آزادی اندیشه و عبادت بهائیان ترکیه، وضع و ثبت مقررات خاص اداری، به‌غیراز احکام صادره از محاکم صالحه لازم نبوده و مورداحتیاج نیست.

مراتب جهت اطلاع اعلام می‌گردد.

حالدون درین

مشاور نخست وزیری

(ترجمه غیررسمی)

آزادی انجام امور دینی برای بهائیان ترکیه،در عین نامشخص بودن وضعیت حقوقی جامعه بهائی ترکیه
این نامه دولت ترکیه به سامی دکتر اوغلو، با دستور محفل ملی وقت ایران، جهت اطلاع هیئت ایادیان مقیم ایران ترجمه شده

 

مهم‌ترین دستاورد جامعه بهائی ترکیه می‌تواند میزان همگرایی آن با فرهنگ و آداب کشور باشد. بهائیان اولیه در ترکیه همگی ایرانی بودند. برخی از اعضای خانواده بهائیان ایرانی در ترکیه ماندند و سپس براثر شرایط ملی‌گرایی آنجا، خود را با شرایط فرهنگی ترکیه تطبیق دادند. گرچه جامعه بهائی ترکیه هنوز مهاجر بهائی می‌پذیرد، ولی تقریباً به همان تعداد مهاجر به سایر کشورها اعزام می‌کند. براثر تبلیغات بهائیان، به‌ویژه از دهه ۱۹۷۰ به این طرف، گرایش به بهائیت اندکی افزایش یافته است. در طول برنامه ۹ ساله، بهائیان ترکیه برای تبلیغ میان “علویان” یا “جامعه عاشیق‌ها” (اقلیت شیعی در آناتولی) تلاش کرده‌اند. جامعه بهائی ترکیه، به لحاظ فرهنگی، همچون سایر جوامع بهائی کشورهای خاورمیانه، ترکیبی از یک گروه مهاجر ایرانی و گروهی از ترک‌های محلی است.[۴۵]

قانون اساسی ترکیه آزادی انجام امور عبادی و آزادی فکر و عقیده شخصی را تضمین، ولی دخالت دین و نهادهای دینی در امور سیاسی را ممنوع کرده است. همچنین قانون کیفری ترکیه فعالیت تبلیغ دینی را ممنوع ساخته است. سازمان دیانت و امور دینی ترکیه هم پس از بررسی‌های مختلف، بهائیت را گروهی با عملکرد تبلیغی، با هدف تلاش برای تغییر دین افراد پیرو سایر ادیان ارزیابی و گزارش نموده است.

بهائیت ‌به‌عنوان گروهی دارای فعالیت تبلیغی برای بهائی کردن دیگران دیده می‌شود:

اداره امور دینی ترکیه از اظهار نظر رسمی در روزنامه دیلی نیوز ترکیه دربارۀ چگونگی طبقه‌بندی بهائیت در ترکیه خودداری کرد، اما در سایت خود (ماهنامه امور دینی) در مقاله‌ای درباره بهائیت، با موضوع “فعالیت‌های تبلیغی (میسیونری)”، بهائیان را ازجمله گروه‌های تبلیغی می‌داند که قصد دارند عقاید خود را در میان افراد پیرو دیگر ادیان از جمله اسلام تبلیغ نمایند.

احمد حکمت اراوغلو، عالم دینی و استاد تاریخ دینی در دانشگاه آنکارا، با رویکرد اداره امور دینی دراین‌باره موافق است. به گفته وی، آیین بهائی یک دین نیست بلکه یک جنبش التقاطی است که تعالیمش مبتنی بر ادیان قدیمی است. وی گفت: “بهائیت مانند سایر ادیان مانند مسیحیت، یهودیت یا اسلام نیست که ریشه‌های عمیقی در تاریخ داشته باشد. این یک جنبش جدید و التقاطی است. اداره امور دینی ممکن است این کار را یک فعالیت تبلیغی ببیند زیرا در دنیا دقیقاً ‌به‌عنوان یک دین تعریف و پذیرفته نشده است و ما می‌دانیم که آن‌ها تلاش می‌کنند به هر روش عقیده خود را میان اطفال و نوجوانان گسترش دهند.

در همین حال جونیت جان، عضو محفل ملی بهائیان ترکیه این ادعا را نپذیرفت و گفت:

بهائیت ۱۰۰ سال است که وجود دارد و آنها هیچ ارتباطی با فعالیتهای تبلیغی ندارند! این نوع ادعاها و ارتباط دادن ما با کارهای تبلیغی نگران‌کننده است. او افزود: ما افرادی را که برای تبلیغ دیگران به آیین بهائیت تلاش می‌کنند به‌کار نمی‌گیریم! ما هیچ ساختار و نهاد سازمان‌یافته‌ای نداریم که در جهت رسیدن به آن هدف باشد! ما نه پول داریم، نه نیرو! ما لابی نمی‌کنیم و با سیاست سروکار نداریم. ما معتقدیم، اصولمان را در زندگی خود اعمال کنیم، این را با دیگران به اشتراک بگذاریم و سپس آن‌ها را گسترش دهیم. دین ما این‌گونه گسترش می‌یابد.

بهائیان ترکیه در دهه ۱۹۷۰ با وجود ممنوعیت تبلیغ در ترکیه تلاش زیادی برای تبلیغ و بهائی کردن اطفال و جوانان مسلمان داشتند. ممنوعیت تبلیغ موجب شده بود که بیت‌العدل از بهائیان ترکیه بخواهد تبلیغ خود را با رعایت حکمت و پردهپوشی انجام دهند. بیت‌العدل همچنین از بهائیان ترکیه می‌خواهد برای تبلیغ ترک‌های مسلمان مقیم آلمان و استرالیا، به محافل ملی بهائیان این دو کشور کمک کنند.[۴۶]

نگاهی به برنامه‌های تبلیغی جدید و هدفمند بهائیان برای بهائی کردن پیروان سایر ادیان، ازجمله برگزاری کلاس‌ها و برنامه‌های تبلیغی برای کودکان، نوجوانان، جوانان، حلقه‌های مطالعاتی روحی و جلسات مناجات و موسیقی برای بزرگ‌سالان، بیانگر پنهان‌کاری جامعه بهائی در حوزه تبلیغ و فعالیت میسیونری و فرقه‌ای آن‌هاست. نکته مهم دیگر این است که دقت در نحوه برنامه‌ریزی متمرکز تبلیغی و تشکیلاتی توسط بیت‌العدل و مرکز جهانی بهائی در حیفا، برای تمامی جوامع بهائی پراکنده در کشورهای مختلف جهان، ماهیت کالتی (فرقه متمرکز و سازمان‌یافته و قدرت‌طلب، با بخش‌های پنهان و عملکرد نیمه‌سری) این گروه را پررنگ‌تر می‌کند.[۴۷]

سایر جوامع ترک (زبان)

هرچند بزرگ‌ترین جامعه ترک، در ترکیه ساکن هستند، ولی تعداد زیادی ترک‌زبان در کشورهای مشترک‌المنافع شوروی سابق، چین و سایر کشورهای خاورمیانه، اروپا و حتی امریکا و استرالیا ساکن‌اند. در برنامه‌های تبلیغی از محافل ملّی بهائیان ترکیه، آلمان و استرالیا خواسته می‌شود همکاری و توجه جدی برای تبلیغ این مهاجران ترک داشته باشند.

ادبیات بهائی به زبان ترکی

گرچه زبان ترکی رایج در مملکت عثمانی قرن ۱۹ کلمات فارسی زیادی در خود داشت، ولی طبقه تحصیل‌کرده عثمانی، زبان‌های فارسی و عربی را نیز می‌دانستند. در سال ۱۹۲۸، آتاتورک در برنامه اصلاحات و نوگرایی، طی فرمانی، اعلام کرد که زبان ترکی با حروف لاتین نوشته شود. همچنین تلاش کرد تا زبان ترکی را از کلمات فارسی و عربی بپیراید. این امر موجب شد ترک‌ها از میراث ادبی و فرهنگی خود محروم شوند و دیگرقادر به خواندن آن‌ها نباشند. بنابراین، زبان ترکی کنونی بسیار متفاوت از زبان‌های ترکی و آذری رایج در منطقه و یا ترکی عثمانی متعلق به یک قرن پیش است. خاطرنشان می‌شود که تلفظ کلمات و نام‌های عربی و فارسی، توسط اتباع کنونی جمهوری ترکیه، به شکل جدید و کاملاً متفاوت از تلفظ فارسی و عربی جاری است. برای مثال، کلمه محمد، در ترکی مدرن مِهمِت گفته می‌شود.

عبدالبهاء تقریباً سراسر عمر خود را در امپراتوری عثمانی گذراند و به ترکی عثمانی صحبت می‌کرد. او چند دعا هم به ترکی نوشته است، گرچه آن دعاها، به‌شدت آمیخته با کلمات و عبارات فارسی است! آن دعاها چاپ و منتشر شده است، هرچند عمده انتشارات بهائی به زمان پس از تغییر الفبا و رسم‌الخط ترکی باز می‌گردد. برخی از آثار بهاءالله، عبدالبهاء و میرزا ابوالفضل گلپایگانی به ترکی ترجمه شده است. بسیاری از این مترجمان، همچون مجدی عنان، قبل از اصلاحات ادبی، تحصیل کرده بودند و لذا به زبان‌های فارسی و عربی آشنایی کافی داشتند. این ترجمه‌ها، گرچه به خط لاتین نوشته شده، ولی خواندن آن برای ترک‌های جوان دشوار بود؛ لذا، مجدداً اصلاحات نگارشی در آن‌ها صورت گرفت. ازآنجاکه فقط تعداد اندکی از بهائیان ترک به زبان‌های عربی و فارسی مسلط هستند، ترجمه کتاب‌ها به یکی از مشکلات کار تبدیل شده است. افزایش کتب و ادبیات بهائی به زبان ترکی، یکی از اهداف برنامه‌های تبلیغی از سال ۱۹۶۴ به این طرف است. ترجمه‌ای از نماز کوتاه بهائی به زبان ترکی در نشریه بهائی ورلد، شماره ۱۶ ص ۶۰۱ و شماره ۱۷ ص ۵۲۰ یافت می‌شود.

تقریباً ۶۰% مردم ترک‌زبان خارج از ترکیه، عمدتاً در کشورهای شوروی سابق، زندگی می‌کنند؛ تقریباً یک هشتم از مردم این کشورها، زبان ترکی را ‌به‌عنوان زبان مادری خود می‌آموزند. اولین کتاب‌های ترکی ترجمه متون بهائی عمدتاً توسط جامعه بهائیان باکو و بهائیان عشق‌آباد انتشار یافته است. طی برنامه ۹ ساله بهائی (۱۹۶۴ تا ۱۹۷۳)، ترجمه متون بهائی به زبان‌ها و گویش‌های مختلف رایج در جمهوری‌های آسیایی شوروی، همچون ترکمنی، قزاقی، قرقیزی و ازبکی، جزو اهداف قرار گرفت.

بهائیت در ترکیه با دشواری‌هایی مواجه است. مصوبه‌ای در سال ۲۰۰۶ به بهائیان اجازه می‌دهد بخش مذهبی کارت ملی خود را خالی بگذارند. دولت انتخاب متقاضیان برای مذهب را محدود کرده است. متقاضیان می‌توانند مسلمان، مسیحی، یهودی، هندو، زرتشتی، کنفوسیوسی، تائوئیست یا بودایی را ‌به‌عنوان وابستگی مذهبی خود انتخاب کنند ولی به علت وضعیت نامشخص بهائیت، افراد ‌به‌عنوان بهائی ثبت نمی‌شوند. با توجه به قوانین کیفری و مدنی ترکیه، محافل محلی و محفل ملی بهائیان و اصولاً هیچ ‌مؤسسه و نهاد تشکیلاتی بهائی در ترکیه مجوز رسمی ثبت دریافت نکرده است.

در فوریه ۲۰۰۱، جامعه بهائی درخواست تجدیدنظر خود را علیه مصادره یک مکان بهائی در نزدیکی ادرنه از دست داد. وزارت فرهنگ قبلاً در سال ۱۹۹۳ به این مکان موقعیت میراث فرهنگی اعطا کرده بود. در ژانویه ۲۰۰۱، دو بهائی به اتهام تبلیغ دینی در سیواس بازداشت شدند، درحالی‌که یک امام محلی که درمورد این دستگیری اظهار نظر می‌کرد، با اشاره به کسانی که “کافر هستند” انتقاد علنی کرد. آن دو مبلغ از سیواس اخراج شدند. در سال ۲۰۰۸، دو بهائی که تظاهر دینی نداشتند ‌به‌عنوان رئیس دانشکده علوم و ادبیات دانشگاه فنی خاورمیانه منصوب شدند.

جمعیتشناسی بهائیان ترکیه

ازآنجاکه بهائیت در ترکیه گروهی ممنوعه است، هیچ‌گونه سرشماری رسمی از بهائیان این کشور وجود ندارد. تخمین‌های دیگران، بر اساس آمارهای غیررسمی ارائه‌شده به‌وسیلۀ تشکیلات بهائی، کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر است (دائرةالمعارف جهانی مسیحی) که در مظان بی‌اعتمادی و اغراق است. وزارت امور خارجه ایالات متحده در گزارش سالانه آزادی دینی خود، جامعه بهائی ترک قبرسی را در سال ۲۰۱۸ حدود ۲۰۰ نفر تخمین زده است.

قانون اساسی و سیستم قضایی ترکیه

قانون اساسی ترکیه آزادی انجام امور عبادی و آزادی فکر و عقیده شخصی را تضمین؛ ولی دخالت دین و نهادهای دینی در امور سیاسی را ممنوع کرده است. همچنین قانون کیفری ترکیه تبلیغ دینی به منظور تلاش برای تغییر دین را ممنوع ساخته است.

سیستم قضایی ترکیه در مواد ۱۳۸ تا ۱۶۰ قانون اساسی ترکیه تعریف شده است. قانون مدنی ترکیه با اقتباس موادی، عمدتاً از قانون مدنی سوئیس و قانون تجارت آلمان اصلاح شده و ‌به‌طور کامل با سیستم قاره اروپا هماهنگ شده است. قوانین اداری ترکیه شباهت‌هایی با قانون اداری فرانسه و قانون جزای ترکیه شباهت زیادی با قانون کیفری ایتالیا دارد.

علل عملکرد ناموفق تشکیلات بهائی ترکیه

جدا از موارد محدودکننده فعالیت تبلیغی بهائیان، که ناشی از ماهیت سکولار حکومت و اسلامیت دین و فرهنگ مردم ترکیه است، می‌توان به موارد و سیاست‌های زیر هم اشاره کرد که تأثیر ضدتبلیغی درباره بهائیان ترکیه داشته است.

ــ نظر به نزدیکی جغرافیایی ترکیه با عکا و حیفا، که محل اقامت خانواده‌های بهاءالله و فرزندان و دوستان و پیروانش و همچنین شهر فاماگوسا (در قبرس) که محل زندگی و زیست میرزا یحیی صبح ازل و خانواده و دوستان نزدیکش بوده، کشور ترکیه همواره محل زندگی یا مسافرت و تردد خانواده‌ها و افرادی بهائی بوده که در فرهنگ بهائیت حیفایی “ناقض عهدومیثاق” خوانده می‌شوند. لذا هرگونه تماس و ارتباط و سلام و کلام با آن‌ها ممنوع است. بیت‌العدل توجه ویژه‌ای به حضور و تردد ناقضین در ترکیه داشته و ‌به‌طور متناوب پیام‌های هشدارآمیزی به محفل ملی بهائیان ترکیه و شاخه صیانت مشاورین و هیأت معاونت ترکیه می‌دهد که مراقب باشند مبادا بهائیان ترکیه با مطرودین و ناقضین تماس و مراوده داشته باشند و تحت‌تأثیر گفتار و اندیشه آنان قرار گیرند. چنین جو منفی و فرسایشی می‌تواند برای یک جامعه اقلیت، نامطلوب و آزاردهنده باشد.

ــ با وجود تبلیغ گسترده بهائیان درباره وحدت عالم انسانی و شعار معروف همه بارِ یک دارید و برگ یک شاخسار، در عمل شاهدیم که جامعه کوچک بهائیان ترکیه، با بهانه‌های جزئی، اقدام به طرد و اخراج افراد بهائی می‌کند و به این طریق بذر ترس و نارضایتی در دل بقیه افراد می‌کارد. اخبار و گزارشهای متعددی از مقابله و طرد و اخراج چند تن از بهائیان (ازجمله سهیل افنان، از خانواده سرشناس افنانها) در جامعه ترکیه وجود دارد. خانم پری افنان (بهّاج) فرزند سهیل که حدود ۶۵ سال دارد توضیح داد سهیل افنان فرزند طوبی خانوم (دختر عبدالبهاء) بود و گفت: “ما از نسل کلیم برادر بهاءالله هستیم.” ایشان از جنگ و نزاع میان خانواده و فرزندان بهاءالله و سپس منازعات شوقی‌افندی با اعضای خانواده خود و تمام اعضای خانواده عبدالبهاء، که نهایتاً منجر به طرد و اخراج همه آن‌ها از جامعه بهائی گردید اطلاع دارد. توضیح خانم بهّاج به اختصار چنین است: “خانواده ما تصمیم گرفتند اصلاً وارد دعواها نشوند و خودشان را کنار کشیدند و به تعالیم بهاءالله بسنده کردند و ابداً در دعوای عبدالبهاء و برادرانش و سپس شوقی با تمام خانواده وارد نشدند. ما تصمیم گرفتیم خودمان بهائیت را مطالعه و درک کنیم و احیاناً به فرزاندانمان منتقل کنیم.”

ایشان و خانواده، به الواح وصایای عبدالبهاء و ریاست شوقی و بیت‌العدل کنونی اعتقاد و باوری ندارند. ‌بااین‌حال، به همه ادیان بزرگ و پیروان آن‌ها احترام می‌گذارند. [۴۸]

واضح است که چنین فضایی مناسب رشد و توسعه فرهنگ و دین نیست و بیشتر به کارزار و جنگ روانی شباهت دارد.

ــ یکی دیگر از مشکلات فرهنگی جامعه بهائیان ترکیه، اقدام جوانان آن‌ها برای ازدواج با افراد مسلمان و عدم پایبندی آنان به حکم وجوب انجام عقد بهائی بوده است. گزارش‌ها حکایت از آن دارد که تعداد قابل‌توجهی از افراد جوان جامعه بهائی ترکیه، با افراد مسلمان ازدواج نموده و چون توجهی به حکم وجوب انجام عقد بهائی نداشتند، برای دور شدن از خطر طرد و مشکلات ارتباط با خانواده و پدر و مادر و…. اسناد تسجیل و عضویت در جامعه بهائی خود را برای محفل پس می‌فرستند و عملاً از جامعه بهائی خارج می‌شوند. تشکیلات هم طبق روال خود آن‌ها را طرد اداری می‌نماید.

ــ نگرانی بیت‌العدل نسبت به نفوذ گروه‌های مسلمان ایرانی و ایجاد مؤسسات فعال در حوزه تبلیغ اسلامی چنان بوده که در سال‌های مختلف، از جمله در سال‌های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۸ در دو پیام به محافل ملی بهائیان بریتانیا، آلمان، فرانسه و ترکیه هشدار می‌دهد: “مسلمانان ایرانی سازمانی در اتریش تأسیس کرده‌اند و ممکن است برای رویارویی با تلاش تبلیغی بهائیان، آنان با استفاده از جوانان مسلمان عرب و ترک، افرادی را به‌صورت صوری وارد جامعه بهائی آن کشورها نمایند و برخی اقدامات ایذایی علیه تشکیلات بهائی و ایجاد تردید و تشکیک در باور بهائیان به عمل آورند (پیام دارالانشای مرکز جهانی بهائی، به تاریخ ۱۹ جولای ۱۹۷۸).

به علت بافت سنتی و غیرفعال ‌مسئولان جامعه بهائی ترکیه و تغییر اندک در اعضای محفل ملی، مشارکت در برنامه‌ها و فعالیت‌های اجتماعی جامعه بهائی ترکیه ‌به‌طور قابل‌توجهی پایین است. برای مثال، هفت نفر نامبردگان زیر، در سال ۱۹۷۸، تقریباً مدتی بیش از ۱۳ سال عضو محفل ملی ترکیه بودند:

جواد قوچانی / دکتر نیر اوزشجاع / جلال چلبی / محمود افنان / سعید محمودی / سهیلا دکتراوغلو/ جواد وکیل.

طبیعی است فقدان تغییر و تحول مدیران جامعه، موجب کسالت و تمایل جوانان بهائی به سوی جامعه بیرونی می‌گردد.

نتیجهگیری

جمعیت ترکیه حدود ۸۴ میلیون است که کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر بهائی در آنجا هستند. با توجه به مسافرت‌ها و تبعیدهای افراد بابی و بهائی مختلف از همان زمان شکل‌گیری بابیان و بهائیان، تاریخ آنان با تاریخ ترکیه گره خورده است. بزرگان و رهبران بهائیان مدت‌ها در امپراتوری عثمانی، که ترکیه بخشی از آن بوده، زندگی کرده‌ و به مسلمانی تظاهر می‌کردند. در آن دوران تحولات و اصلاحات اجتماعی امپراتوری عثمانی صورت می‌گرفت که شواهدی بر تأثیر آن‌ها روی تعالیم و اندیشه‌های بهائی ارائه شد. در این مقاله ابتدا مختصری به تاریخ حضور رهبران بهائی و بهائیان در امپراتوری عثمانی و رفتار آنان در آن سرزمین و تقیه آنان پرداخته شد. در ادامه، گزارشی از وضعیت فعلی بهائیان در ترکیه و علل رکود آنان ارائه شد.

 

 

منابع

 

  1. «From Rep. of Turkey Ministry of Foreign Affairs». ۲۰۱۴:

https://web.archive.org/web/20140715034200/http:/www.mfa.gov.tr/g-20-en.en.mfa

  1. «The Shipbuilding Industry in Turkey»: http://www.oecd.org/turkey/48641944.pdf
  2. Bahá’í World: https://bahaiworld.bahai.org/
  3. Bernard Lewis, Istanbul and the Civilization of the Ottoman Empire, Norman, Oklahoma: 1972.
  4. Cole, Juan Ricardo, Modernity and Millennium; genesis of the Bahai faith in the nineteenth century, Columbia University Press, 1998.
  5. ‑——, A hard discussion between the UHJ and its Claimant, Letter of Douglas Martin via the Secretariat of the Baha’i World Center concerning Juan R. I. Cole’s book, Modernity and the Millennium ,1999: http://www-personal.umich.edu/~jrcole/bahai/2002/fulltext.htm.
  6. «Worldbank» (PDF):

http://databank.worldbank.org/data/download/GDP_PPP.pdf

  1. https://www.bahai.org/library/authoritative-texts/the-universal-house-of-justice/
  2. https://www.beko.co.uk/about-beko
  3. https://www.h-net.org/~bahai/bhpapers/vol6/waless/chap4.htm

۱۱٫https://www.worldometers.info/world-population/turkey-population/

  1. International Religious Freedom Report for 2019 United States Department of State, Office of International Religious Freedom, Executive Summary.
  2. İZGİ GÜNGÖR, Baha’i community wants to be recognized and heard in Turkey, Turkish Daily News, Saturday, December 8, Ankara, 2007.
  3. John Walbridge, The Bahá’í Faith in Turkey, Essays and Notes on Babi and Bahá’í History, 2012.
  4. Necati Alkan, “THE YOUNG TURKS AND THE BAHA’IS IN PALESTINE” in LATE OTTOMAN PALESTINE, The Period of Young Turk Rule, edited by Yuval Ben-Bassat and Eyal Ginio, Tauris, London,2011.
  5. Production Statistics | OICA». www.oica.net. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۲-۳۰
  6. Scharbrodt, Oliver, Islam and the Bahai Faith: a comparative study of Muhammad Abduh and Abdul-Baha Abbas, Routledge, London, 2008.
  7. Shoghi Effendi, Tawqi`at 3:61.
  8. Shoghi Effendi, The Promised day has come
  9. Warburg, Margit, Citizens of the world, “Are Bahai membership data inflated?”, Brill, 2006.
  10. Wikipedia English, Bahai Faith in Turkey
  11. ۲۲٫ اطلس جامع گیتاشناسی؛ ناشر:‌ مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، چاپ۱۳۸۹٫
  12. بهاءالله، میرزا حسین‌علی، کتاب اقدس
  13. پیام ‌‌بیت‌العدل به بهائیان ترکیه، نوروز ۱۳۱ بدیع (۱۹۷۵ م).
  14. حضرتی حسن، مشروطه عثمانی، ۱۳۸۹، پژوهشکده تاریخ اسلام
  15. شوقی‌افندی، قرن بدیع.
  16. عبدالبهاء عباس، رساله مدنیه، چاپخانه فرج‌الله مریوانی، ۱۳۲۹ ق.
  17. ——، خطابات، ج۲، ص ۱۶۸٫
  18. لبیب، محمد، جزوه راهنمای نقشه ده‌ساله ۱۹۵۳-۱۹۶۳، چاپ دهلی نو، ۱۹۵۳٫
  19. موحد، محمدعلی، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، سالنامه راهنمای کتاب، ص ۱۰۴، سال ششم، ۱۳۴۲٫
  20. ناظم‌الاسلام کرمانی؛ تاریخ بیداری ایرانیان.
  21. الواح بهاءالله الی الملوک و الرؤساء، رضوان ۱۴۰ بدیع (بهار۱۹۸۳)

 

[۱]. https://www.worldometers.info/world-population/turkey-population/

 

[۲]. اطلس جامع گیتاشناسی؛ ناشر:‌ مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، چاپ۱۳۸۹، صفحه۸۵٫

 

[۳]. International Religious Freedom Report for 2019 United States Department of State • Office of International Religious Freedom, Executive Summary.

 

[۴]. همان.

 

[۵]. برای محاکمۀ ملا علی بسطامی ببینید:

Amanat 220–۳۸, Momen, “Trial”, Momen, Babi 83–۹۰٫

به پی‌نوشت‌ها مراجعه شود.

 

[۶]. از تنبیه‌النائمین.

 

[۷]. شوقی‌افندی، قرن بدیع،ج۱، صص ۳۱۸-۳۱۹٫

 

[۸]. Necati Alkan, “THE YOUNG TURKS A

.OTTOMAN PALESTINE,The Period of Young Turk Rule,edited by Yuval Ben-Bassat and Eyal Ginio,Tauris,London,2011,which reads,”When tracing the life of Baha’u’llah from Baghdad, where he remained in exile for ten years and was given Ottoman citizenship to protect him from Iranian interference…”

[۹]. حضرتی حسن، مشروطه عثمانی، ص ۱۳۵٫

 

[۱۰]. همان، ص۱۳۷٫

 

[۱۱]. همان، ص۱۳۹٫

 

[۱۲]. همان، ص۲۸۲٫

 

[۱۳]. ناظم‌الاسلام کرمانی؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص ۹۹.

 

[۱۴]. همان، ص۲۸۳٫

 

[۱۵]. همان، ص ۲۸۴٫

 

[۱۶]. همان، ص۲۸۵٫

 

[۱۷]. Constitution (قانون اساسی)

 

[۱۸]. همان، ص ۲۸۶٫

 

[۱۹]. همان، ص۲۵۵٫

 

[۲۰]. همان، صص ۱۷۲-۱۷۳

 

[۲۱]. همان، ص۲۸۹٫

 

[۲۲]. … و شنیدیم که تو امر مشورت را به نمایندگان مردم سپرده ای. چه کار خوبی کردی، زیرا با این کار اصول انجام کار مستحکم می‌شود.» لوح بهاءالله به ملکه ویکتوریا، نقل از کتاب الواح بهاءالله الی الملوک و الرؤساء، رضوان ۱۴۰ بدیع (بهار۱۹۸۳)

EDITORA BAHA’I BRASIL Rua Engenheiro Gama LoboK LMNVila Esabel, LRSRRR Rio de Janeiro VRJK Brazil.

 

[۲۳]. همان، ص۱۲، «ایّد یا الهی حضرة السلطان …لیحکم علی هذه الفئه کما یحکم علی دونهم.»

 

[۲۴]. همان، ص ۲۷٫

 

[۲۵]. بهاءالله، میرزا حسین‌علی، کتاب اقدس، پاراگراف ۳۰، «قد كتب الله على كلّ مدینة ان یجعلوا فیها بیت‌العدل و یجتمع فیه النّفوس على عدد البهآء و ان ازداد لابأس و یرون كانّهم یدخلون محضرالله العلیّ الاعلى و یرون من لایرى و ینبغی لهم ان یكونوا امنآء الرّحمن بین الامكان و وكلآءالله لمن على الارض كلّها و یشاوروا فی مصالح العباد لوجه الله كما یشاورون فی امورهم و یختاروا ما هو المختار كذلك حكم ربّكم العزیز الغفّار* ایّاكم ان تدعوا ما هو المنصوص فی اللّوح اتّقوا الله یا اولی الانظار*”

بر شما واجب است که در هر شهری بیت‌العدلی ایجاد کنید و در آن تعداد افرادی به عدد ۹ یا بیش از آن عضو باشند … آن‌ها امنای مردم و وکلای خداوند بر مردم روی زمین هستند. آن‌ها به تمشیّت و مشاوره در امور و مصالح مردم و کمک به یتیمان و نیازمندان می‌پردازند. مراقب باشید از نصوص مندرج در الواح عدول نکنید و تقوا پیشه کنید!

دقت کنید که حکم بهاءالله ایجاد یک بیت‌العدل در هر شهر است، نه یک بیت‌العدل جهانی، که برتمامی بهائیان، در سراسر جهان ریاست و حکمرانی کند. این عبدالبهاء بود که حکم بهاءالله را نسخ و بی‌اعتبار کرد و در وصیت‌نامه‌اش، با اقتباس از سازمان‌های بین‌المللی رایج در زمان او ــ همچون جامعه ملل ــ خواستار ایجاد بیت‌العدل جهانی شد که توسط اعضای محافل ملّی بهائی انتخاب می‌شود و این شوقی‌افندی بود که متعاقباً دستور تشکیل محافل بهائی محلّی و سپس محافل ملّی بهائی را صادر کرد. معلوم نیست چرا شوقی‌افندی این محافل را، از ابتدا بر طبق کتاب اقدس بهاءالله، بیت‌العدل نام‌گذاری نکرد؟!

[۲۶]. عبدالبهاء عباس، رساله مدنیه، صص ۲۲-۲۳ و ۱۰۶-۱۰۷، برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به: مهدی هادیان، رساله مدنیه عبدالبهاء در ترازوی نقد، صص ۱۰۸-۱۳۹٫

 

[۲۷]. J.R. Cole, A hard discussion between the UHJ and its Claimant

Letter of Douglas Martin via the Secretariat of the Baha’i World Center concerning Juan R. I. Cole’s book,

Modernity and the Millennium ,1999

http://www-personal.umich.edu/~jrcole/bahai/2002/fulltext.htm.

[۲۸]. Modernity and the miillenniun; the genecsis of the Bahai faith in the nineteenth century Middle East / Juan R. I. Cole, 1998 Columbia University press.

 

[۲۹]. Scharbrodt, Oliver, Islam and the Bahai Faith: a comparative study of Muhammad Abduh and Abdul-Baha Abbas, Routledge, London, 2008.

 

[۳۰]. Since modern tourism started about the time of Baha, guidebooks exist from his time, such as Handbook for Travellers in Constantinople (London: John Murray, 1845, 1871).

 

[۳۱]. Cole Juan Ricardo, Modernity and Millennium; genesis of the Bahai faith in the nineteenth century, Columbia University Press, 1998.

 

[۳۲]. For Bahaullah’s stay in Istanbul, see Abd al-Baha, Makatib 145, 157–۶۱; Balyuzi, Bahá’u’lláh, 154–۵۵, Salmani, pp. 37–۴۰, Phelps 42–۴۷; Abd al-Baha, Traveller’s 54–۵۵, ۶۵; Blomfield, Chosen 59–۶۰; Ishraq-Khavari, Ma’ida 8:27–۲۸٫

 

[۳۳]. Shoghi Effendi, The Promised day is come, pp. 38–۳۹, ۶۵–۶۶, ۱۰۰–۱; Shoghi Effendi, Tawqi`at 3:61.

 

[۳۴]. عبدالبهاء، عباس، خطابات، ج۲، ص ۱۶۸٫

 

[۳۵]. On the Bahá’í community of Istanbul, see Balyuzi, Bahá’u’lláh 31n; Taherzadeh 1:286–۸۹; Abdul-Baha, Makātīb 303; Bahá’í World 3:222–۲۳, ۴:۳۱۷ (a photo of the community, c. 1930), 8:692, 9:659, 12: 66, 602, 605–۷, ۱۴:۶۰۲; Bahá’í News 28 (Nov. 1928) 2, 72 (Ap. 1933) 4, 245 (July 1951) 7; Shoghi Effendi, Bahá’í ۱۵۲, ۱۶۷–۶۹; Martha Root 295, 322–۲۳, ۳۲۶–۲۷; Balyuzi, Eminent 147–۴۸, ۱۸۱–۸۵, ۲۵۹; Balyuzi, Abdu’l-Bahá ۱۱۷, ۳۹۹; Momen, Babi 89–۹۰; Shoghi Effendi, Tawqi`at 3:33; Ruhiyya Rabbani, Priceless 316–۱۸٫ For accounts of Bahaullah’s time in Edirne, see Balyuzi, Bahá’u’lláh 217–۵۹, ۴۶۰–۶۲, Taherzadeh 2, Balyuzi, Abdul-Bahá ۱۹–۲۶, Abdul-Baha, Traveller’s 55–۵۹, Phelps, Life of Abdul- Baha, pp.47–۶۹, Blomfield, Chosen 60–۶۴, Shoghi Effendi, Bahá’í ۱۸۹٫

 

[۳۶]. امید است تا جزئیات و ترجمه کامل گزارش این بازجویی‌ها در مقاله دیگری ارائه شود.

 

[۳۷]. موحد، محمدعلی، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، سالنامه راهنمای کتاب، ص ۱۰۴، سال ششم، ۱۳۴۲٫

 

[۳۸]. For the complicated affair of Nabil ibn Nabil and the Azalis in Istanbul referred to in Bahaullah, Epistle 33, 108–۹, ۱۲۳–۲۴, see Balyuzi, Bahá’u’lláh ch.40; Ishraq-Khavari, Muhadirat 275–۷۷, ۴۱۷٫

 

[۳۹]. شوقی‌افندی، روزموعود فرا رسیده، ص ۶۱٫

 

[۴۰]. همان

 

[۴۱]. On the Bahá’í community of Istanbul, see Balyuzi, Bahá’u’lláh 31n; Bahá’í World 3:222–۲۳, ۴:۳۱۷, ۸:۶۹۲, ۹:۶۵۹, ۱۲: ۶۶, ۶۰۲, ۶۰۵–۷, ۱۴:۶۰۲; Balyuzi, Abdu’l-Bahá ۱۱۷, ۳۹۹; Shoghi Effendi, Tawqi`at 3:33; Rabbani, Priceless 316–۱۸٫

 

[۴۲]. لبیب، محمد، جزوه راهنمای نقشه ده‌ساله ۱۹۵۳-۱۹۶۳، چاپ دهلی نو، ۱۹۵۳٫

 

[۴۳]. محفل بهائی در شهر یا روستایی تشکیل می‌شود که در آن حداقل ۹ فرد بهائی با حداقل سن ۲۱ سال تمام حضور داشته باشند. نقطه بهائی اشاره به شهر یا روستایی است که در آن یک بهائی بزرگ‌سال حاضر باشد.

 

[۴۴]. https://www.h-net.org/~bahai/bhpapers/vol6/waless/chap4.htm

 

[۴۵]. For the history of the modern Turkish Bahá’í community see Bahá’í World 1:101, 103; 2:183; 3:43, 45, 218, 222–۲۳; ۴:۹۷, ۲۷۴, ۴۳۰–۳۱; ۵:۴۳۲; ۶:۵۱۱; ۷:۵۶۰; ۸:۶۹۲; ۹:۶۵۸–۵۹; ۱۰:۵۵۹; ۱۱:۵۲۴–۲۵; ۱۳:۲۹۷–۹۸, ۳۵۶, ۷۵۹, ۹۵۱, ۱۰۳۵; ۱۴:۸۶, ۱۶۱, ۴۱۸; ۱۵:۱۷۳–۷۴, ۲۵۱; ۱۶:۲۶۷; ۱۷:۹۶, ۱۸۵–۸۶٫ See also the statistical and teaching plan summaries released by the Bahá’í World Center: 1963: 26, 31, 36, 44, 119; 1964: 12–۱۴, ۳۵; ۱۹۶۸: ۲, ۲۷, ۵۰, ۶۷, ۷۹, ۹۴, ۱۰۱–۲; ۱۹۷۵: ۱۱, ۴۴, ۶۷, ۷۱, ۷۶, ۹۵; ۱۹۸۳: ۹۸; ۱۹۸۶: ۳۹, ۴۵, ۵۰–۵۱, ۵۶, ۶۶, ۷۲–۷۴, ۷۹, ۸۸, ۹۰–۹۱, ۱۵۲–۵۳٫

 

[۴۶]. پیام ‌‌بیت‌العدل به بهائیان ترکیه، نوروز ۱۳۱ بدیع (۱۹۷۵ م).

 

[۴۷]. برای مطالعه بیشتر درباره فعالیت تبلیغی و تبشیری بهائیان در دنیا، نگاه کنید به مقاله “تبلیغ تهاجمی بهائیان به بهانه تعلیم و تربیت اطفال” در سایت بهائی‌پژوهی:

https://short-url.cc/atfl

 

[۴۸]. برای آشنایی بیشتربا زمینه اختلافات و افراد طرد شده از خانواده درجه اول و وابستگان باب و بهاءالله و عبدالبهاء و شوقی افندی نگاه کنید به: فرناق، حمید، تاریخ پنهان بهائیان، انتشارات گوی، که ترجمه‌ای است از:

Shua Ullah Behai (Eric Stetson, Editor), A Lost History of the Baha’i Faith, The Progressive Tradition of Baha’u’llah Forgotten Family, Vox Humri Media, Newark, Delaware, 2014.

همچنین برای آشنایی بیشتربا افراد طردشده از خاندان عبدالبهاء توسط شوقی‌افندی، نگاه کنید به:

https://www.abdulbahasfamily.org/

https://www.abdulbahasfamily.org/touba-khanum/soheil-afnan/

https://en.wikipedia.org/wiki/Soheil_Afnan

و برای مطالعه منبعی حاوی دیدگاه بهائیت اکثریت و طرفدار ‌‌بیت‌العدل، درباره اختلافات و طرد واخراج‌ها ، نگاه کنید به:

Taherzadeh, Adib, The Covenant of Bahaullah, George Ronald, 2009.

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در پژوهش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…