محمد گوگانی، حمید فرناق
کلید واژه: بهائیت در پاکستان، ممنوعیت تبلیغ بهائیت در پاکستان، تبلیغ پنهانی، جمعیت بهائیان پاکستان، جمشید معانی.
چکیده
این مقاله به شناخت تاریخی، موقعیت اجتماعی و وضعیت کنونی بهائیان پاکستان و همچنین اعمال و فعالیتهای اجتماعی ـ آیینی و اقتصادی آنها میپردازد. از زمان ورود اولین بهائی به کشور پاکستان بیش از ۱۵۰ سال میگذرد و اکنون بهائیان بیش از ۶۰ سال است که در آن کشور تشکیلات رسمی دارند. اگرچه قانون اساسی پاکستان حقوق اقلیتها را محترم شمرده است، اما تبلیغ پیروان سایر ادیان غیرقانونی است و به همین دلیل بهائیان تبلیغات خود را بهصورت پوششی و مخفیانه انجام میدهند. بااینوجود به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی، سالهاست که تعداد جمعیت بهائی افزایش چشمگیری نداشته است و باتوجهبه آمارهای جهانی، از جمعیت ۲۲۷ میلیون نفری پاکستان، جمعیت بهائیان حدود ۳۳ هزار نفر تخمین زده شده است، اگرچه بهنظر میرسد تعداد واقعی بسیار کمتر از این مقدار باشد. علاوهبرآن، ظهور مدعیانی چون چارلز میسون ریمی و جمشید معانی (سماءالله)، در کنار ناکارآمدی و فساد مدیریت سنتی محفل ملی بهائیان پاکستان، که عمدتاً ایرانی هستند؛ باعث شده تا جامعه بهائی پاکستان حالت جزیرهای داشته و جمعیت آن ایستا یا حتی کاهشی باشد.
مقدمه
پاکستان در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ با اکثریت جمعیت مسلمان در قسمت شرقی و شمال غربی مناطق جنوبی آسیا، از هند که اکثریت آن هندو بودند، جدا شد. پاکستان پس از جدایی (همزمان با هند) در ۲۳ مارس ۱۹۵۶ بهطور رسمی مستقل شد. تفرقههای اقتصادی – سیاسی در پاکستان شرقی (بنگلادش امروزی) منجر به سرکوبها و تنشهای شدید سیاسی شد، که نهایتاً به استقلال بنگلادش در ۱۹۷۱ انجامید.[۱]
پاکستان براساس آمارهای سال ۲۰۲۱، جمعیتی حدود ۲۲۷ میلیون تن دارد. پاکستان پنجمین جمعیت بزرگ جهان را دارا است که بیشتر از روسیه و کمتر از برزیل است. نرخ رشد جمعیت درحالحاضر حدود ۲٫۴٪ است.[۲]
جمعیت پاکستان به گروههای قومی کوچکتری تقسیم میشود؛ پنجابیها ۴۴.۷٪، پشتونها ۱۵.۴٪، سندیها ۱۴.۱٪، سرائیکی ۸.۴٪، مهاجران اردو ۷.۶٪، بلوچها ۳.۶٪ و سایرین ۶.۳٪ جمعیت را تشکیل میدهند.[۳]
پاکستان پس از ایران و هند، سومین کشور دارای بیشترین جمعیت شیعه در جهان است. در کنار مسلمانان، بقیه جمعیت پاکستان، مسیحی، هندو، یهودی، سیک، زرتشتی، احمدی و آنیمیست (عمدتاً کالاش چیترال) هستند؛ تعداد اندکی بودایی نیز در آمار پاکستان وجود دارند. البته بودائیان در قسمت لداخ ـ که بهوسیلۀ هند کنترل میشود و پاکستان ادعای مالکیت آن را دارد ـ زندگی میکنند. ساختار جمعیتی پاکستان در سال ۱۹۴۷ با ورود مسلمانان به پاکستان و خروج هندوها و سیکها به هندوستان، بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت. از سال ۲۰۰۵ به بعد بیش از ۳ میلیون مهاجر (که تقریباً ۸۱٪ آنها را پشتونها تشکیل میدهند) به علت جنگهای افغانستان، در پاکستان حضور دارند. به گزارش کمیسیون عالی مهاجران سازمان ملل، ۸۳٪ مهاجران هدف خود را اقامت دائم در پاکستان میدانند.
حدود ۹۶٫۸۶ درصد از جمعیت پاکستان مسلمان هستند (حدود ۷۶٫۸۶ % سنی و۲۰٪ شیعه). بهعلاوه ۱٫۴ درصد هندو، ۱٫۷ درصد مسیحی و ۰۴/۰ درصد سیک و بقیه اقلیتها.[۴] پاکستان جامعهای با اقلیتهای قومی و مذهبی متنوع و کشوری بسیار متکثر است که با تنوع مذهبی، فرقهای، قومی و زبانی مشخص میشود. اسلام دین رسمی پاکستان اعلام شده است. قانون اساسی پاکستان ضمانتی برای اقلیتهاست و حقوق مذهبی ـ اجتماعی اقلیتها را فراهم میکند. دو اقلیتی که در جامعه پاکستان چندان موردتوجه نیستند، بهائیان و پارسیان (زرتشتیان) هستند. تعداد بسیار اندکی از آنها در پاکستان زندگی میکنند اما در حفظ هویت خود موفق هستند. آنها از نظر اجتماعی مشتاق پیروی از سنتها و اعمال آیینی خود هستند. وضعیت اجتماعی این دو اقلیت و نقش آنها در جامعه پاکستان مشهود نیست. این دو جامعه شباهتها و تفاوتهایی دارند. اختلافات بر نقاط توافق سایه افکنده است.
این مطالعه با هدف تحلیل وضعیت بهائیت و بهائیان در پاکستان براساس هویت قومی و پارامترهای نهادی شناسایی و اعمالشده بهوسیلۀ خود بهائیان، یعنی فرد، جامعه و تشکیلات بهائی انجام شده است. هدف این مطالعه شناخت تاریخی، موقعیت اجتماعی و وضعیت کنونی بهائیان پاکستان و همچنین اعمال و فعالیتهای اجتماعی ـ آیینی و اقتصادی آنهاست. در این تحقیق تلاش شده تصویری واقعی از آنچه بهائیان میگویند و عمل میکنند، ارائه شود. این مقاله نشان میدهد که علیرغم ادعاهای فراوان بهائیت در آمارسازی، از سال ۱۹۵۷ که بهائیان در پاکستان فعالاند، عده اندکی بهائی شدهاند.
مروری بر اقلیتهای دینی پاکستان
کل جمعیت پاکستان تقریباً ۲۲۷ میلیون نفر تخمین زده میشود. غیرمسلمان حدود پنج میلیون نفرند. مسیحیان و هندوها بیشترین تعداد هستند، درحالیکه سایر اقلیتها از نظر تعداد ناچیزند.[۵] بهغیراز مسیحیان و هندوها، اقلیتها شامل سیکها، جینها، قادیانیها یا احمدیها، بهائیان، پارسیها، بوداییها و کالاشه هستند. جوامع اقلیت فرقههایی در درون خود دارند. برای مثال، هر دو فرقه مسیحیت کاتولیک و پروتستان در پاکستان وجود دارد. بیشتر مسیحیان در مناطق شهری استان پنجاب زندگی میکنند. هندوها نیز به کاستها و قومیتهای مختلف تقسیم میشوند. اکثر جمعیت هندو در روستاهای سند زندگی میکنند. جینها، بوداییها، پارسیها و بهائیان از نظر تعداد بسیار اندک هستند. بیشتر پارسیها در کراچی متمرکزند و بسیاری از آنها به تجارت مشغول هستند. بهائیان یک جامعه کمسابقه هستند. سیکها نیز تعداد کمی دارند و در برخی از شهرهای پنجاب و خیبر پختونخوا با آرامش زندگی میکنند. سیکهای پنجاب به زبان پنجابی صحبت میکنند، درحالیکه سیکهای ساکن در خیبر پختونخا زبان پشتو دارند و با برخی از قبایل افغانستان پیوندهای قبیلهای دارند. قادیانیها یا احمدیها در سال ۱۹۷۴ غیرمسلمان اعلام شدند. آنها به دو گروه لاهوری و احمدی تقسیم میشوند. مرکز احمدیه، هر دو گروه، در لندن است و بسیاری از آنها عمدتاً پنجابی هستند. در سایر ولایات پاکستان نیز جوامع کوچک احمدی وجود دارد. کلاش یک جامعه بسیار باستانی در سرزمین پاکستان است و در مناطق چیترال متمرکز شده است.
مسلمانان تقریباً ۹۶٫۸۶ درصد کل جمعیت هستند. جمعیت مسیحیان ۱٫۷ درصد است. (در مناطق روستایی ۱٫۱۰ درصد و در مناطق شهری تقریباً ۲٫۸ درصد). هندوها تقریباً ۱٫۴درصد (۱٫۸درصد در مناطق روستایی و ۱٫۲درصد در مناطق شهری). قادیانی/ احمدیها تقریباً ۰٫۳۵ درصد از کل جمعیت مسلمان پاکستان هستند. جمعیت پیروان ادیان و گروه های دیگر تقریباً ۰٫۰۴ درصد است.[۶]
باتوجهبه تحریم سرشماری رسمی توسط احمدیها، منابع اجتماعی تعداد احمدیها را تقریباً ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر اعلام کردهاند. جمعیت مسلمان ذکری، واقع در بلوچستان، بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر تخمین زده میشود.[۷]
مجلس ملی پاکستان درمجموع ۳۴۲ عضو دارد که ۶۰ کرسی برای زنان و ۱۰ کرسی برای غیرمسلمانان است. اعضای غیرمسلمان مجلس ملی پاکستان نماینده احزاب مختلف سیاسی هستند.
حقوق دینی غیرمسلمانان
در نظام اسلامی پاکستان هیچ اجباری بر غیرمسلمانان اعمال نمیشود. آنها در اظهار دین و آیین خود آزادند. تغییر دین اجباری در اسلام وجود ندارد، همانطور که قرآن کریم میفرماید: «در دین هیچ اجباری نیست.» (بقره: ۲۵۶). به غیرمسلمانان اجازه داده شده که براساس عقیده خود زندگی کنند. گرچه فرد مسلمان، غیرمسلمانان را به شیوهای شایسته و فرهیخته، با رفتار نیکو بهسوی پیام خداوند متعال دعوت میکند اما مسلمانان اجازه ندارند غیرمسلمانان را مجبور به پذیرش اسلام کنند. علاوهبراین، غیرمسلمانان آزادند مراسم آیینی خود را انجام دهند. آنها اجازه دارند عبادتگاههای خود را مانند کلیسا، معابد و… بسازند و اجازه دارند نماز متعارف خود را در آنجا بخوانند. در پاکستان امروز، میتوان تعداد قابلتوجهی اماکن مذهبی غیرمسلمانان را در سراسر کشور مشاهده کرد. دولت موظف است از آن اماکن مراقبت کند و از آنها در برابر هتک حرمت و تخریب محافظت کند. گروههای مذهبی مختلف در پاکستان، همچون مسلمانان و عبادتگاهها و مؤسسات آنها در سراسر کشور با تروریسم روبهرو هستند. غیرمسلمانان طبق قانون اجازه دارند مراسم خود را در مکانهای عبادی خویش انجام دهند.[۸]
درعینحال، مسؤولیت زیادی برای غیرمسلمانانی که در کنار اکثریت مسلمان زندگی میکنند وجود دارد.گرچه فضل الرحمن عالم برجسته اهل سنت پاکستان عقیده داشت که «افراد هر اقلیت فقط میتوانند به امور و خواستهها و ظرفیت داخلی خود بپردازند و دخالت آنها در امور جامعه اکثریت غیرمعقول است.»[۹]
اقلیتها و قانون اساسی پاکستان*
پاکستان از زمان استقلال خود سه قانون اساسی، غیر از قانون موقت ۱۹۴۷ و قطعنامه اهداف ۱۹۴۹ داشته است. قانون اساسی ۱۹۷۳ مبتنی بر اجماع تصویب شد و تقریباً همه احزاب سیاسی و نمایندگان منتخب کشور بر آن توافق کردند. قانون اساسی ۱۹۷۳ حقوقی را برای اقلیتها قائل شد و حق آزادی عمل به مناسک خودشان را تصویب کرد. این قانون از حقوق اقلیتها محافظت میکند. ماده ۲۰ این قانون حق هر شهروند و همچنین آزادی اظهار دین و اداره تشکیلات و نهادهای مذهبی را تضمین میکند. علاوهبراین، بند ۱ ماده ۲۲ آن به آزادی درون نهادهای مذهبی معتقد است. در اینجا به شرح مختصری از مواد و بندهایی که در قانون اساسی آمده است میپردازیم:
افراد متعلق به اقلیتها میتوانند از حقوق خود، ازجمله حقوق مندرج در اعلامیه حاضر، بهصورت انفرادی و نیز مطابق با سایر اعضای گروه خود، بدون هیچگونه تبعیض استفاده کنند. ماده ۳ (۱). علاوهبراین، اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی یا قومی، مذهبی و زبانی بیان میکند: «هیچکس نباید بهگونهای مورد اجبار قرار گیرد که آزادی او برای داشتن دین یا عقیدۀ موردانتخابش مختل شود. هیچکس نباید موردتبعیض هیچ دولت، نهاد، گروهی از افراد یا اشخاص بر اساس مذهب یا عقاید دیگر قرار گیرد. ماده ۱ (۲) و ۲ (۱)[۱۰]
مواد ۳۳ و ۳۶ قانون اساسی پاکستان بهوضوح بیانیۀ رفع هرگونه نابردباری و تبعیض براساس مذهب یا اعتقاد را توضیح میدهد:
الف) از تعصبات تنگنظرانه و سایر موارد مشابه جلوگیری شود.
ب) حمایت از اقلیتها: دولت باید از حقوق ،…. ازجمله نمایندگی آنها در خدمات فدرال و استانی محافظت کند.
علاوه بر حقوق و آزادی قانون اساسی، قوانین رأیدهندگان بازنگری شده و اقلیتها میتوانند در کنار مسلمانان به نمایندگان خود نیز رأی دهند. قبل از دولت پرویز مشرف، یک سیستم انتخاباتی جداگانه وجود داشت. در سال ۲۰۰۲، رئیس جمهور مشرف رأی جداگانه را لغو کرد و پس از آن، دیگر جدایی از نظر سیاسی وجود ندارد.
بهطور کلی زندگی اجتماعی و مذهبی اقلیتها متعادل است. پاکستان یک جامعه چندفرهنگی، چندقومیتی و متکثر از نظر نژاد، مذهب و زبان است. گرچه اکثریت آن مسلمان هستند، اما جامعه در اعطای حقوق و جایگاه برابر به اقلیتهای دینی، بردبار و سخاوتمند است.[۱۱]
رعایت حقوق بشر در پاکستان
در پاکستان اقلیتهای دینی هرازگاهی مورد حملات گروههای تندرو قرار میگیرند. در بسیاری از موارد گروههای وهابی و تکفیری، شیعیان را هدف قرار میدهند.[۱۲] همچنین پیروان فرقه احمدیه که اواخر سده ۱۹ میلادی در آن کشور بنیانگذاری شد، موردتضییقات و محدودیت گاه و بیگاه قرار دارند.
قانون اساسی پاکستان اسلام را بهعنوان دین رسمی معرفی میکند که همه احکام و قوانین باید منطبق با اسلام باشد. در قانون اساسی آمده است: «هر شهروند با رعایت قانون، نظم عمومی و اخلاقیات، حق اظهار، عمل و تبلیغ دین خود را دارد.» همچنین آمده است: «افراد گروه قادیانی (یا گروه لاهوری،که خود را احمدیه میخوانند) غیرمسلمان هستند.»
دادگاهها به قوانین توهین به مقدسات عمل میکنند که مجازات آنها از حبس کوتاهمدت تا اعدام برای طیف وسیعی از اتهامات، ازجمله “توهین به پیامبراسلام” متغیر است. البته دولت هرگز کسی را بهطور خاص، به جرم توهین به مقدسات اعدام نکرده است.[۱۳]
بنا به گزارش رسانهها و منابع مجری قانون، در هفتههای منتهی به ماه محرم و در طول این ماه – که از نظر مذهبی برای مسلمانان شیعه مهم است – مقامات در سطوح فدرال و استانی بار دیگر حرکت و فعالیت دهها روحانی را محدود کردند. براساس گزارشهای جامعه مدنی و رسانهها، دولت رفتوآمد و فعالیت این افراد را محدود کرد، زیرا آنها به تشدید تنشهای فرقهای معروف بودند.[۱۴]
وضعیت احترام دولت به آزادی مذهبی: چارچوب حقوقی برای حقوق اقلیتها
قانون اساسی اسلام را بهعنوان دین رسمی معرفی میکند، اما «هر شهروند با رعایت قانون، نظم عمومی و اخلاق حسنه، حق اظهار و عمل به آیین خود را دارد.» براساس قانون اساسی، هر شهروند از حق آزادی بیان برخوردار است، که “با رعایت محدودیتهای معقول دررابطهبا کرامت و جلال اسلام” محدود میگردد و در قانون جزا مقرر شده است. براساس قانون مجازات اسلامی، مجازات افرادی که به جرم توهین به مقدسات محکوم شدهاند شامل مجازات اعدام برای «اهانت به پیامبر اسلام»، حبس ابد برای «نجس کردن، آسیب رساندن یا هتک حرمت به قرآن» و تا ۱۰ سال حبس برای «توهین به احساسات مذهبی دیگران» است. گفتار یا عملی که به قصد تحریک و نفرتپراکنی مذهبی باشد تا هفت سال حبس دارد. براساس قانون ۲۰۱۶ پیشگیری از جرایم الکترونیکی، وزارت امور دینی و هماهنگی بین ادیان، مسؤولیت دارد ترافیک اینترنتی را رصد و کنترل کند و محتوای کفرآمیز یا توهینآمیز را به اداره مخابرات پاکستان برای حذف احتمالی، یا به آژانس تحقیقات فدرال برای تعقیب کیفری احتمالی گزارش کند..[۱۵]
قانون اساسی مسلمان را فردی تعریف میکند که «به یگانگی خداوند متعال و به نبوت و خاتمیت مطلق و غیرقابلخدشه محمد (ص) معتقد باشد و به شخص دیگری بعد از حضرت محمد (ص) که ادعای پیامبری یا اصلاحگری دینی داشته یا دارد، معتقد نباشد و او را بهعنوان نبی نشناسد.» همچنین «هر شخص متعلق به جامعه مسیحی، هندو، سیک، بودایی، پارسی، یا فردی از گروه قادیانی – که خود را احمدی، یا بهایی، یا فردی متعلق به هریک از گروههای برنامهریزیشده و سازمانیافته میخوانند، از نظر قانون اساسی پاکستان فردی “غیرمسلمان” است».[۱۶]
قانون اساسی تصریح میکند نباید از فردی برای شرکت در مراسم آیینی یا عبادات مذهبی مربوط به دینی غیر از مذهب خودش دعوت شود.[۱۷] قانون اساسی دولت را موظف کرده است اقداماتی را انجام دهد تا مسلمانان بهصورت فردی و جمعی بتوانند زندگی خود را مطابق با اصول و مفاهیم اساسی اسلام تنظیم کنند، و رعایت موازین اخلاق اسلامی را بنمایند و آن را ترویج کنند.
قانون اساسی «آزادی مدیریت نهادهای مذهبی» را پیشبینی کرده است و بیان میکند که هر فرقه دینی حق دارد نهادهای خود را تأسیس و اداره کند. قانون اساسی تصریح میکند که هیچ شخصی مجبور نیست برای تبلیغ یا حفظ دینی غیر از دین خود، مالیات خاصی بپردازد.
قانون انتشار هرگونه انتقاد علیه اسلام یا پیامبر آن، یا توهین به عقاید دینی دیگران را ممنوع کرده است. این قانون فروش ادبیات مذهبی احمدیه و سایر اقلیتها را ممنوع کرده است. دولتهای استانی و فدرال در قبال برخی از املاک اقلیتهای مذهبی، رهاشده در جریان جدایی از هند، در سال ۱۹۴۷، مسؤولیت قانونی دارند.
قانون اساسی تصریح میکند فردی که در هر مؤسسه آموزشی تحصیل میکند، ملزم به شرکت در تعلیمات دینی یا شرکت در مراسم مذهبی مربوط به دینی غیر از مذهب خود نیست. همچنین بیان میکند که هیچ فرقه مذهبی از ارائه آموزشهای دینی برای دانشآموزان فرقه خود، در مؤسسه آموزشی که توسط این فرقه راهاندازی و اداره میشود، منع نمیگردد.
قانون اساسی تصریح میکند دولت باید آموزش اسلامی را برای همه دانشآموزان مسلمان در مدارس دولتی اجباری کند. گرچه دانشآموزان دیگر گروههای مذهبی از نظر قانونی ملزم به مطالعه اسلام نیستند، مدارس همیشه مطالعات موازی را در اعتقادات مذهبی خود ارائه نمیدهند. بااینحال، در برخی مدارس، دانشآموزان غیرمسلمان ممکن است درس اخلاق خود را بخوانند. والدین میتوانند فرزندان را با هزینه خانواده به مدارس خصوصی، ازجمله مدارس مذهبی خاص خود، بفرستند. در استانهای پنجاب، سند و خیبر پختونخا، مدارس خصوصی نیز موظف هستند معارف اسلامی و قرآن را به دانشآموزان مسلمان آموزش دهند. طبق قانون، مدارس از تدریس یا تشویق به نفرت یا خشونت فرقهای و مذهبی منع شدهاند.
در قانون اساسی آمده است: «کلیه قوانین باید با احکام اسلام، مطابق قرآن و سنت [مجموعه عرف و سنت اجتماعی و حقوقی اسلام] مطابقت یابد.» همچنین تصریح میکند هیچ قانونی که «مخالف» اسلام باشد، وضع نمیشود. قانون اساسی بیان میکند «این الزام بر قوانین شخصیه شهروندان غیرمسلمان یا وضعیت آنها بهعنوان شهروند تأثیری نخواهد داشت.» برخی قوانین شخصیه که تولد، ازدواج، طلاق و ارث را برای جوامع اقلیت تنظیم میکنند، عرفی است و به دوره حاکمیت بریتانیا باز میگردد.
قانون اساسی، شورای عقیدتی اسلامی را پیشبینی کرده تا بنا به درخواست مجلس و مجامع استانی، دربارۀ «راهها و ابزارهای توانمندسازی و تشویق مسلمانان به نظم بخشیدن به زندگی خود براساس موازین اسلام» توصیههایی ارائه کند. قانون اساسی همچنین به شورا این اختیار را میدهد که به قوه مقننه و مجریه در هنگام ارجاع سؤال دربارۀ اینکه آیا یک قانون پیشنهادی «مخالف دستورات اسلام» است یا نه، اعلام نظر کند.
قانون اساسی دولت را به «حفظ حقوق و منافع مشروع اقلیتها»، تأمین رفاه مردم، صرفنظر از عقیده و جلوگیری از تعصبات فرقهای هدایت میکند. تبعیض علیه هر جامعه مذهبی، در پرداخت مالیات به نهادهای مذهبی ممنوع است. کمیسیون ملی حقوق بشر، یک آژانس مستقل با بودجه دولتی است که به پارلمان گزارش میدهد و ملزم به دریافت دادخواستها، انجام تحقیقات و درخواست اصلاح موارد نقض حقوق بشر است. این کمیسیون همچنین موظف به نظارت بر اجرای حقوق بشر توسط دولت و بررسی و پیشنهاد قوانین است. این کمیسیون اختیارات شبهقضایی دارد و ممکن است پرونده را برای تعقیب ارجاع دهد، اما اختیار بازداشت ندارد.
اصلاحیه قانون اساسی در سال ۲۰۱۰ مسؤولیت امور اقلیتها، ازجمله اقلیتهای مذهبی را به استانها واگذار کرده است.
براساس قانون اساسی، در انتصاب افراد به خدمات دولتی، مشروط بر اینکه صلاحیتهای دیگر را داشته باشند، تبعیض دینی وجود ندارد. یک سهمیه حداقلی ۵ درصدی برای استخدام اقلیتهای مذهبی در سطوح دولت فدرال و استانی وجود دارد.
قانون اساسی پذیرش تبعیضآمیز براساس وابستگی مذهبی در هر مؤسسه آموزشی دولتی را ممنوع کرده است. طبق مقررات، تنها عوامل مؤثر بر پذیرش دانشآموزان در مدارس دولتی، نمرات و استان محل اقامت است. بااینحال، دانشآموزان باید وابستگی مذهبی خود را در فرم درخواست اعلام کنند. این اظهارنامه برای مؤسسات آموزشی خصوصی، ازجمله دانشگاهها نیز لازم است. دانشآموزانی که خود را مسلمان معرفی میکنند باید بهصورت کتبی اعلام کنند که معتقدند پیامبر اسلام، آخرین پیامبر است. غیرمسلمانان باید از رئیس جوامع مذهبی محلی خود بخواهند که وابستگی مذهبی آنها را تأیید کنند. هیچ حکمی در قانون برای ملحدان وجود ندارد.
پایگاه ملی اطلاعات و مرجع ثبت، وابستگی مذهبی در گذرنامهها را تعیین میکند و به اطلاعات مذهبی در کارت شناسایی ملی و فرم درخواست گذرنامه نیاز دارد. کسانی که مایلند در فهرست مسلمانان قرار بگیرند باید سوگند یاد کنند که معتقدند حضرت محمد پیامبر خاتم است و بنیانگذار جنبش احمدیه را بهعنوان پیامبر دروغین و پیروان او را غیرمسلمان محکوم کنند. هیچ گزینهای برای بیان “بدون دین” وجود ندارد. کارت شناسایی ملی برای همه شهروندان، پس از رسیدن به سن ۱۸ سال الزامی است. کارت شناسایی برای رأی دادن، پرداخت مستمری، برنامههای تأمین اجتماعی و مالی و سایر خدمات استفاده میشود.
طبق قانون اساسی، رئیسجمهور و نخستوزیر باید مسلمان باشند. همه مقامات ارشد ازجمله نمایندگان مجلس باید برای حفظ هویت اسلامی کشور سوگند یاد کنند. این قانون مستلزم آن است که مقامات مسلمان منتخب سوگند یاد کنند که اعتقاد خود را مبنی بر اینکه حضرت محمد آخرین پیامبر است، تأیید میکنند. قانون اساسی کرسیهایی را برای اعضای غیرمسلمان در مجامع ملی و استانی درنظر گرفته است. مجلس شورای ملی با ۳۴۲ عضو، ۱۰ کرسی اختصاصی برای غیرمسلمانان دارد. مجلس سنای ۱۰۴ عضوی، چهار کرسی برای غیرمسلمانان دارد که از هر استان یک کرسی اختصاص داده شده است. در مجالس استانی، سه کرسی برای اقلیتهای دینی در خیبر پختونخا، هشت کرسی در پنجاب؛ نه کرسی در سند و سه کرسی در بلوچستان وجود دارد. احزاب سیاسی منتخب رایدهندگان عمومی، کاندیداهایی از اقلیتها انتخاب میکنند که این کرسیها را در اختیار بگیرند. آنها مستقیماً انتخاب نمیشوند.
برخی از رهبران اقلیتهای مذهبی اظهار داشتند که سیستم انتخاب نمایندگان اقلیت از طریق مذاکرات داخلی احزاب اصلی، منجر به انتصاب افرادی میشود که میتوانند «کرسیها را بخرند»، نه کسانی که واقعاً نماینده جوامع اقلیت باشند. برخی دیگر گفتند که نمایندگان پارلمانی که کرسیهای رزروشده را اشغال کردهاند، نفوذ کمی در احزاب خود و در مجلس ملی دارند، زیرا آنها حوزه رأیدهی ندارند.
این الزام که مقامات منتخب مسلمان سوگند یاد کرده و تأیید کنند که حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام و خاتم النبیین است، احمدیها را از دستیابی به مناصب دولتی محروم میکند. احمدیها برای دستیابی به مناصب مجبورند بهعنوان غیرمسلمان این کار را انجام دهند، حتی اگر خود را مسلمان بدانند!
رعایت معاهده حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی
این کشور متعهد به اعلامیه حقوق بشر و عضو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی است و دو شرط تحفظ در آن دارد:
اول، ماده ۳ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و حقوق بشر، درمورد تساوی حقوق زن و مرد «منطبق با حقوق مدنی و قانون شهادت، ۱۹۸۴ (قانون ادله) که بهموجب آن، شهادت مردان در برخی از امور مدنی مربوط به قراردادها و تعهدات مالی در دادگاه، بیشتر از شهادت زنان است، اعمال خواهد شد.
دوم، ماده ۲۵ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق بشر، درمورد حق برابر شهروندان برای شرکت در خدمات عمومی، با درنظر گرفتن مواد قانون اساسی خواهد بود که رئیسجمهور و نخستوزیر مسلمان باشند.
محدودیت سفر به اسرائیل
دولت شهروندان را بدون توجه به وابستگی عقیدتی، از سفر به اسرائیل منع میکند. نمایندگان جامعه بهائی گفتند که این سیاست بر آنها تأثیر گذاشته است زیرا مرکز جهانی بهائی ـ مرکز معنوی و اداری جامعه ـ در حیفا واقع شده است.[۱۸] مسیحیان هم از دولت خواستند تا به آنها اجازه سفر به اسرائیل را بدهد. در ماه ژانویه سال ۲۰۲۱، دولت فدرال به شهروند یهودی، فیشل بنخالد، اجازه داد تا پس از کسب مجوز ویژه از وزارت امور خارجه، به اسرائیل سفرکند.
بهنظر میرسد از سختگیری سفر به اسرائیل کاسته شده است، زیرا در ماه نوامبر سال ۲۰۲۱، دکتر سیما نیکاختر و احمد شمشیر، نمایندگان جامعه بهائی پاکستان اجازه یافتند برای شرکت در مراسم صدمین سالمرگ عبدالبهاء به اسرائیل سفر کنند.
مبلغان خارجی اقلیتها
تا زمانی که مبلغان آیینها علیه اسلام تبلیغ نکنند و اعتراف کنند که مسلمان نیستند، دولت به مبلغان خارجی غیرمسلمان اجازه تبلیغ میان پیروان آیین خود را میدهد. براساس وبسایت دولت، وزارت کشور ممکن است به مبلغان خارجی دعوتشده توسط سازمانهای ثبتشده در این کشور ویزا بدهد. ویزاها برای یک سال معتبر است و اجازه ورود مجدد به کشور را در هر سال میدهند، گرچه مبلغان دریافتند ویزاهای “جایگزین” برای کسانی که جای مبلغان در حال خروج را گرفتهاند، صادر میشود، نه برای مبلغان بلندمدت، که به دنبال ورود مجدد هستند. همچنین این وبسایت برای اولین بار بیان کرد که تمدیدها میتواند برای دوسال، با دوبار ورود در سال (به استثنای مبلغان هندی) اعطا شود. تنها برای ۵۰ مبلغ وابسته به یک سازمان مسیحی، که برخی از آنها سالها در کشور کارتبلیغی میکردند، پس از یک دوره طولانی، از تمدید ویزا خودداری شد.
دولت هشدار خود را دربارۀ توهین به مقدسات و سایر محتواهای غیرقانونی در رسانههای اجتماعی از طریق تبلیغات چاپی دورهای و پیامهای متنی ارسالشده توسط وزارت مخابرات ادامه میدهد. در این پیامکها آمده: “اشتراکگذاری توهین به مقدسات، هرزهنگاری، تروریسم و سایر محتوای غیرقانونی در رسانههای اجتماعی و اینترنت جرم است. به کاربران توصیه میشود چنین محتوایی را برای اقدام گزارش دهند. complaint@pta.gov.pk ”
ساخت معبد برای اقلیتها
به گفته نمایندگان برخی از گروههای اقلیت، دولت به اکثر گروههای مذهبی سازمانیافته اجازه میدهد که مکانهای عبادت تأسیس کنند و اعضای روحانی را آموزش دهند. برخی از عبادتگاههای سیکها و هندوها نیز بازگشایی شدهاند. در ۲۹ ژوئیه، هیأت املاک، معبد هزارساله تجاسینگ را در نزدیکی سیالکوت، استان پنجاب، که از سال ۱۹۴۷ بسته شده بود، بازگشایی کرد. دولت همچنین قول داد هرساله معابد هندوی بیشتری را بازسازی و بازگشایی کند. در ۹ نوامبر، دولت یک مکان مقدس سیکها را که بهتازگی بازسازی شده است(به نام گوردوارا دربار صاحب، که گفته میشود گورو نانک، بنیانگذار فرقه سیک ها، در آن درگذشته) به همراه یک راهرو ترانزیت بدون روادید (دالان کرتارپور) برای زائران سیک، افتتاح کرد. قبل از نوسازی سایت و افتتاح راهرو ترانزیت و بدون روادید، مکان گوردوارا از بین رفته بود و سیکهای هندی قادر به بازدید نبودند. نخستوزیر خان در افتتاحیه سایت از زائران سیک استقبال و سخنرانی کرد و سالروز تولد گورو نانک و تساهل مذهبی را جشن گرفت.[۱۹]
وضعیت احترام اجتماعی به آزادی مذهبی
سوءاستفادههای اجتماعی از آزادی مذهبی شامل کشتار هدفمند مسلمانان شیعه و احمدی و خشونت و تبعیض علیه مسیحیان، هندوها و مسلمانان احمدی بوده است. در طول سال، افراد ناشناس به شیعیان، از جمله هزارههای عمدتاً شیعه، و احمدیها، در حملاتی که گمان میرود انگیزههای مذهبی داشته، حمله کردند و آنها را کشتند. رابطه مهاجمان با گروههای تروریستی سازمانیافته اغلب پیگیری نشده است. هزارههای شیعه در کویته، بلوچستان، در چند سال گذشته همچنان از کشتارهای هدفمند ابراز نگرانی میکنند. گرچه دولت تدابیر امنیتی را در اطراف محلههای هزارهنشین کویته افزایش داده، برخی از اعضای جامعه هزاره همچنان اظهار داشتند که این اقدامات، محلههای آنها را به محلههای یهودینشین منزوی تبدیل کرده است.
کمیسیون حقوق بشر پاکستان، یک سازمان غیردولتی ملی، گفت که تغییر دین اجباری زنان جوان از ادیان اقلیت، که اغلب دختران هندو از طبقه پایین روستایی سند هستند، همچنان ادامه دارد. در گزارش آوریل، کمیسیون حقوق بشر پاکستان اعلام کرد که تنها درایالت سند، در سال ۲۰۱۸، یکهزار مورد تغییر دین زنان مسیحی و هندو گزارش شده است. این گروه گزارش داده که دختران هندوی ربودهشده، با مردان مسلمان ازدواج کرده و جبراً مسلمان شدهاند. براساس مصاحبههای کمیسیون حقوق بشر پاکستان، رهبران جامعه هندو گفتهاند که معتقدند دختران برخلاف میلشان برای چندین روز بازداشت شدهاند، گاهی مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند و مجبور میشوند که شهادت تغییر مذهب دهند. برخی از نمایندگان جامعه اظهار داشتند که روحانیون مسلمان بانفوذ، از جمله متولی زیارتگاه بهارچندی شریف میان میتو، در حال اجرای یک کمپین تغییر مذهب بودند که از فقر، تحصیلات پایین و تمایل به فرار از موقعیت پایین اجتماعی سوءاستفاده کردهاند. گزارش کمیسیون حقوق بشر پاکستان همچنین بیان کرده که رهبران تجاری و سیاسی بانفوذ محلی، به دلیل منافع تجاری خود در مدارس تازهتأسیس، چشمان خود را بر تغییر دین اجباری بستند.
نمایندگان کلاش در استان خیبر پختونخا گزارش میدهند که جوانانشان تحت تبلیغ معلمان مدارس مسلمان و دیگران برای تغییر عقاید سنتی خود قرار دارند.
در طول سال، سازمانهای اسلامی با گرایشهای سیاسی مختلف، کنفرانسها و گردهماییهایی را برای حمایت از دکترین خاتمیت برگزار کردند. فعالان حقوق بشر و آزادی مذهبی و اعضای گروههای مذهبی اقلیت همچنین گزارش میدهند که به دلیل فضای اجتماعی از عدم تحمل و ترس، هنگام صحبت به نفع تساهل مذهبی، احتیاط و گاه خودسانسوری میکنند. برخی از فعالان گزارش دادند که به دلیل کارشان تهدید به مرگ شدهاند.
رهبران اقلیتها اظهار داشتند که اعضای جوامع آنها همچنان در پذیرش در کالجها و دانشگاهها تبعیض را مشاهده میکنند. نمایندگان احمدی گفتند که متن اعلامیه دانشجویان برای امضای درخواست برای پذیرش در دانشگاهها همچنان ادامه دارد تا احمدیها نتوانند خود را مسلمان اعلام کنند. امتناع آنها از امضای بیانیه به این معنی بود که آنها بهطور خودکار از انجام شرایط پذیرش محروم شدند. دولت گفته احمدیها تا زمانی که ادعای مسلمانی نداشته باشند، میتوانند واجد شرایط پذیرش باشند.
بهائیت در پاکستان
آیین بهائی در قرن نوزدهم بهوسیلۀ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) در ایران پایهگذاری شد و در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بهوسیلۀ عبدالبهاء و شوقیافندی تداوم یافت. در نیمۀ اول قرن بیستم، بیشتر بهائیان پراکنده در جهان ایرانی بودند. اکنون نیز ایرانیان درصد قابلتوجهی از جمعیت بهائی جهان را تشکیل میدهند. گسترش جامعه بهائی در اوایل قرن بیستم عمدتاً از طریق تبلیغ فردی اتفاق افتاد. تعالیم بهائی در طول زندگی بهاءالله به شبهقاره هند (و پاکستان) رسید. تاریخ بهائیت در پاکستان به قدمت خود بهائیت است.
آیین بهائی از همان روزهای اول پیدایش به بمبئی رسید. بعدها به سایر نقاط هند هم راه یافت. در پاکستان، کراچی مهمترین مرکز امری بود. میتوان گفت کراچی محل اولیه حضور جامعه بهائی پاکستان بوده است. تعدادی از مردم این منطقه آیین جدید را به سایر نقاط کشور بردند. اسفندیار بختیاری (۱۸۹۵-۱۹۷۵) از اعضای پیشگام جامعه بهائی پاکستان بود. در سال ۱۹۲۰ اولین محفل ملی بهائیان هند و برمه تشکیل شد و بختیاری به عضویت محفل انتخاب گردید. در سال ۱۹۵۷، محفل روحانی ملی جداگانه پاکستان تشکیل و بختیاری بهعنوان رئیس اولین محفل ملی پاکستان انتخاب شد. در پاکستان برخی از نشریات بهائی وجود دارد که بهصورت ماهانه منتشر میشوند. مجله بهائی یکی از آنهاست که در کراچی منتشر میشود. انیس الرحمن دهلوی، از نویسندگان معروف بهائی، سردبیر این مجله بوده است. این مجله عمدتاً حاوی آموزههای اساسی بهائیت است و گاه اخباری دربارۀ جامعه بهائی منتشر میکند. علاوهبراین، منبع اخباری است که باید در میان جامعه بهائی مخابره شود. مجله دیگری به نام مساعد، از منابع مهم معرفی فعالیتهای تبلیغی بهائی است. صابر آفاقی در انتشار این مجله بسیار فعال بود. این مجله حاوی اخبار و تصاویری از جامعه بهائی پاکستان و همچنین برخی از آموزههای اساسی امر است. ماهنامه نفحات یکی دیگر از مجلات بهائی است که بهطور مرتب منتشر میشود و بیشتر حاوی نوشتههایی درباره بهاءالله و عبدالبهاء و شوقیافندی و ارگانی برای تبلیغ بهائیت است.[۲۰]
مؤسسات و تشکیلات بهائی در پاکستان
فعالیت بهائیان را نهادهای مختلف بهائی در پاکستان اداره میکنند. این مؤسسات از قوانین و رویههای مشابهی در سراسر جهان پیروی میکنند. در زیر معرفی مختصری از این مؤسسات که آیین بهائی را در پاکستان مدیریت، نظارت و کنترل میکنند، میآوریم.
دو نوع مؤسسه بهائی در پاکستان وجود دارد، محفل روحانی محلی و محفل روحانی ملی.
الف) محفل روحانی محلی
محفل محلی، نهاد زیرین تشکیلات بهائی است. در هر مکانی که تعداد بهائیان صاحبرأی (۲۱سال به بالا) ۹ نفر یا بیشتر باشد، محفل محلی تشکیل میشود. این نهادی مهم در بهائیت است. اهمیت آن را میتوان در نامهای از شوقیافندی که به محفل ملی بهائیان ایالات متحده و کانادا نوشته، مشاهده کرد. شوقیافندی به نقل از بهاءالله مینویسد:
مقرر گردید در هر شهر بیت عدلی تأسیس شود که در آن مشاورانی به تعداد عدد بهاء (۹ نفر) جمع شوند و اگر از این تعداد بیشتر شود، مانعی ندارد. شایسته است که آنها امناءالرحمن در میان مردم باشند و خود را منصوب خداوند برای خدمت به همه ساکنان روی زمین بدانند!
بر اساس نظم جهانی بهاءالله (طراحیشده توسط شوقیافندی) محفل محلی، واحد اداری زیرین است. این نهادی است که اولین سطح جامعه بشری را اداره میکند. این مطلب برای استقرار پایدار و قوی آیین بهائی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. در سال ۲۰۱۴ تقریباً چهارده محفل محلی در پاکستان وجود داشت (به نظر نمیرسد تعداد آنها تاکنون تغییری یافته باشد). این مجامع بیشتر در شهرهای بزرگ کشور است. در بلوچستان، فقط یک محفل محلی در کویته وجود دارد. در استان خیبر پختونخا، فقط یک محفل در پیشاور است. در سند، چهار محفل محلی در کراچی، حیدرآباد، میرپورخاس و سوکور وجود دارد. هفت محفل هم در شهرهای مختلف پنجاب، لاهور، مولتان، راولپندی، سیالکوت، رحیم یارخان، صدیقآباد و سرگوده واقع شدهاند؛ یکی هم در اسلامآباد است. تعداد کمی از بهائیان در شهرهای دیگر پاکستان مانند صحیوال،[۲۱] فیصلآباد، منسهره[۲۲] و ابوتآباد[۲۳] زندگی میکنند. در این شهرها محفل محلی وجود ندارد. درمورد گیلگیت بالتستان[۲۴] هم همینطور است. پس از استقلال پاکستان، تقریباً بیست محفل محلی بهائی در سراسر کشور وجود داشت. در طول دهه ۱۹۸۰، بیتالعدل تصمیم گرفت تعداد محافل روحانی محلی در کشورهای مختلف را کاهش دهد تا کیفیت بهتری داشته باشند. درنتیجه، تعداد محافل در سراسر جهان کاهش یافت که تأثیرات خود را بر صحنه پاکستان نیز گذاشت. تعدادی محفل محلی نیز در پاکستان حذف شد، بااینحال، کیفیت بهبود یافته است. این تصمیم بیتالعدل اعظم برای ارتقای کیفیت بود تا کمیت.
هرساله، بهائیان در مرکز بهائی شهر گرد هم میآیند و ۹ عضو از جامعه را برای محفل روحانی محلی انتخاب میکنند. انتخابات در ۲۱ آوریل برگزار میشود. هیأت یا مجمع ۹ نفره درواقع ساختار اداری بهائی آن منطقه است. محفل مسؤول هماهنگی و سازماندهی فعالیتها در آن حوزه است. هر بهائی که سن او ۲۱ سال یا بیشتر باشد میتواند برای انتخاب اعضای محفل رأی دهد. از ویژگیهای انتخابات بهائی این است که انتخابات از طریق رأیگیری مخفی برگزار میشود. اقناع رأیدهندگان و توسل به تبلیغ و رقابت برای گروه یا شخص خاصی جایز نیست. هر شخصی در رأی دادن آزاد است.
هر بهائی ۹ نام را در برگ رأی مخفی مینویسد. وظیفه اصلی محفل محلی در پاکستان، اداره فعالیتهای محلی بهائیان در پاکستان است. محفل همچنین مسؤولیت هماهنگی و سازماندهی فعالیتها در کشور، تبلیغ و انتشار پیام و تعالیم بهاءالله و عبدالبهاء را برعهده دارد. یکی از وظایف اساسی و مهم محفل محلی، ترتیبات جشنهای ایام نهگانه خاص بهائی (ایام تسعه) و ضیافت نوزدهروزه است. همچنین قرار است محفل محلی واسطۀ بین محفل ملی پاکستان و جامعه یا افراد بهائی آن منطقه یا شهر باشد. در پاکستان، یا هر کشور و منطقه دیگر، محفل محلی متشکل از رئیس، منشی (دبیرکل)، خزانهدار و نایب رئیس است. آنها هیأت رئیسه محفل هستند. محفل در هر ماه یک بار تشکیل جلسه میدهد.[۲۵]
محفل روحانی ملی
محفل روحانی ملی نهاد نمایندگی اصلی جامعۀ بهائی در هر کشور یا منطقه است. هرساله به مناسبت کانونشن ملی، نمایندگان منتخب از سراسر پاکستان، عمدتاً در مرکز بهائی اسلامآباد گرد هم میآیند. این کانونشن ملی دو کارکرد اصلی دارد:
یک، بحث دربارۀ مشکلات و مسائل جمعی و متقابل جامعه بهائی پاکستان همراه با مشورت گسترده.
دو، انتخاب ۹ نفر نمایندگان منتخب، بهعنوان اعضای محفل روحانی ملی پاکستان. این ۹ عضو، ارکان اصلی محفل روحانی ملی پاکستان هستند. نقش و مسؤولیت محفل ملی بهائیان پاکستان همان است که در نوشتههای بهائی برای محفلها مقرر شده است. محفل ملی بهائیان پاکستان واسطۀ بین مرکز جهانی بهائی در حیفا و جامعه بهائیان پاکستان است.[۲۶] محفل پاکستان دربارۀ مسائل بهائیان پاکستان با دولت پاکستان ارتباط برقرار میکند و میکوشد مشکلات جامعه بهائی را حل کند. محفل پاکستان همچنین رویدادها، جشنها و روزهای ویژه بهائی را در سطح ملی سازماندهی و هماهنگ میکند.
هنگامیکه تعداد کافی محفل محلی در کشوری تأسیس شد، پس از آن محفل ملی بهائیان کشور تشکیل میشود. بسیار جالب است که قبل از تجزیه هند و پاکستان، محافل روحانی محلی در شهرهای بزرگ پاکستان امروزی وجود داشت. در سالهای اولیه استقلال پاکستان، “محفل ملی بهائیان هند و برمه” همچنان به مسائل جامعه بهائی پاکستان رسیدگی میکرد.
تأسیس محفل ملی مستقل بهائیان پاکستان
شوقیافندی، در برنامه ۱۰ ساله توسعه جامعه بینالمللی بهائی ۱۹۵۳-۱۹۶۳ مقرر داشت محفل ملی بهائیان هند، با کمک بهائیان مهاجر ایرانی، اقدام به ایجاد محفل ملی مستقلی برای بهائیان پاکستان نماید. در سال ۱۹۵۵ شوقی با صدور اعلامیهای بر این نکته تأکید کرد که تا سال ۱۹۵۷ محفل ملی جدید باید در پاکستان تأسیس شود.[۲۷] تا سال ۱۹۵۶، تقریباً بیست محفل محلی در پاکستان شرقی(بنگلادش) و پاکستان غربی(پاکستان فعلی) وجود داشت که تعداد کافی برای ایجاد محفل ملی بود. تشکیل محفل در یک کشور براساس برنامهریزی مرکز جهانی بهائی (در حیفای اسرائیل) است. اولین محفل ملی بهائیان پاکستان در سال ۱۹۵۷ تأسیس شد. قبل از آن، محفل ملی بهائیان در هند، بهائیان هند و پاکستان و برمه را اداره میکرد.
انتخابات اولین محفل ملی در کانونشن کراچی برگزار شد. در این کانونشن بیست نماینده و تعدادی ناظر در کراچی گرد هم آمدند. شعاعالله علائی نماینده ولی امرالله (شوقیافندی) بود. عباسعلی بات معاون ایادی امر حاضر بود. محفوظ الحق علمی و اسفندیار بختیاری مبلغان معروف بهائی بهعنوان دستیار (معاون ایادی امرالله) انتخاب شدند. محفوظ الحق علمی، عبدالعباس رضوی، ملا لطیف، نوازش علیشاه، محبوبالحق قریشی، فریدون یزه میدی، ا.س. جوشی، اسفندیار بختیاری و چودری عبدالرحمن بهعنوان اعضای اولین محفل ملی انتخاب شدند.[۲۸]
اعضای اولین محفل ملی بهائیان پاکستان ۱۹۵۸
در پاکستان، محفل ملی بهائی مسؤول سازماندهی و تنظیم فعالیتهای بهائیان است. بیشتر این فعالیتها جنبه آیینی و اجتماعی و تبلیغی دارد. محفل ملی پاکستان با سایر جوامع مذهبی پاکستان ارتباط دارد. همچنین برای سازماندهی اجتماعات بهائی در سطح ملی، با دولت پاکستان رابطه خوبی دارد. وزارت اقلیتهای پاکستان هرساله در هفتۀ آخر ماه آوریل، شام سالانه و مراسم ویژهای را به مناسبت عید رضوان برای بهائیان ترتیب میدهد. معمولاً در این مراسم از مقامات وزرات ادیان و سایر اقلیتهای پاکستانی نیز حضور دارند.
برای محفل ملی پاکستان طیف وسیعی از مسؤولیتها وجود دارد. محفل مسؤول ترویج آیین بهائی در پاکستان از طریق فعالیتهای تبلیغی در مقیاس ملی و محلی است. یکی دیگر از وظایف محفل، ایجاد تدابیر و تمهیداتی برای گسترش تشکیلات جامعه بهائی پاکستان است. علاوهبراین، محفل مسؤول جمعآوری و مصرف وجوه بهائی است که معمولاً در جامعه بهائی جمعآوری میشود. چاپ ادبیات و کتب تبلیغی بهائی و توزیع آن در پاکستان یکی از کارکردهای اصلی محفل است. محفل ملی مسؤول امور اداری پروژههای مختلف توسعه اجتماعی ـ اقتصادی و گسترش و تبلیغ بهائیت است. جامعه بهائی با اقلیت بودن ممکن است با مشکلاتی مواجه شود، لذا محفل که نماینده جامعه است سعی در رفع این مشکلات دارد. محفل همچنین برای بهبود عملکرد نهادهای بهائی و تقویت آنها تلاش میکند.
مراکز بهائی (بهائی سنترز)
بهائیان پاکستان اجتماعات خود را در مراکز بهائی یا تالارهای بهائی برگزار میکنند. این مراکز بیشتر در شهرهایی که محفل محلی در آنها تأسیس شده، ساخته میشوند. این مراکز به نام حظیرةالقدس نامگذاری شدهاند. این اصطلاح معمولاً به مراکز اداری ملی، منطقهای (ایالتی) و محلی بهائی اطلاق میشود. اولین مورد آن در کراچی، در روزهای اولیه حضور امر، قبل از استقلال ایجاد شد. پس از استقلال، مراکز بیشتری ایجاد شد. اولین آن در کراچی ساخته شد. اکنون تقریباً ده مرکز و سالن بهائی در سراسر پاکستان وجود دارد. بیشتر اعمال و مراسم آیینی و اجتماعی در این مراکز برگزار میشود. یکی از ویژگیهای اصلی این مراکز، اقامتگاههایی است که در کنار سالن اجتماعات یا محوطه آن مراکز ساخته میشوند. این اتاقها به آن دسته از بهائیان اختصاص داده میشود که برای شرکت در برنامههای ملی میآیند. بیشتر مراکز را باغهای زیبا احاطه کردهاند.[۲۹]
مدرسه روز جدید (نیو دی)
تعلیم و تربیت و شخصیتسازی موضوع مهمی در بهائیت است.
بهائیان پاکستان اولین مدرسه خود، از سری مدرسههای مونته سوری ایتالیایی را، با نام مونته سوری ۲۲۵ نیودی در مارس ۱۹۷۸ در کراچی، در مجاورت تالار بهائی کراچی (بیتالسرور) تأسیس کردند. مدرسه با بخش پیشدبستانی مونته سوری، مناسب برای سنین ۳-۶ سال شروع به فعالیت کرد و پس از چند سال ابتدا به سطح ابتدایی و سپس به سطح متوسطه ارتقا یافت. مدرسهای که با سه دانشآموز شروع به کارکرد، اکنون هفتصد دانشآموز دارد. مدرسه نیو دی از سال ۲۰۱۱ بهعنوان یک مؤسسه غیرانتفاعی ثبت شده است. این مدرسه یکی از مؤسساتی است که بهوسیلۀ محفل ملی بهائیان پاکستان اداره میشود. این مدرسه فقط دانشآموزان بهائی را ثبت نام نمیکند؛ بلکه به همه کودکان فارغ از مذهب و نژاد پذیرش میدهد. محفل ملی بهائیان پاکستان بر مدرسه نیو دی، با معلمان بهائی آموزشدیده در تراز مونته سوری، نظارت میکند.
دولت پاکستان و آیین بهائی
دولت پاکستان نسبت به بهائیان این کشور روادار است و با آنها با مسامحه برخورد میکند. در دهه ۱۹۸۰، دولت پاکستان بهائیان را بهعنوان اقلیت غیرمسلمان به رسمیت شناخت. این به رسمیت شناختن از طریق اصلاحیه قانون اساسی در تاریخ ۸ آوریل ۱۹۸۱ انجام شد. اصلاحیه قانون اساسی بهائیان را یک اقلیت مانند دیگر غیرمسلمانان اعلام میکند. بهائیان ایران و سپس افغانستان هم در پاکستان مورداستقبال قرار گرفتند. بعدها، این افراد اقامت دائم و شهروندی پاکستان را دریافت کردند و به آنها حمایت کامل و حقوق مذهبی داده شد. بهائیان پاکستان حق دارند جلسات خود را برگزار کنند، مراکز مذهبی و اجتماعی خود را تأسیس کنند، عقیده خود را به اعضای جامعه خود آموزش دهند و مراسم و مناسبتهای بهائی را در درون جامعه بهائی برگزارکنند. دولت پاکستان به بهائیان اجازه داده تا عید رضوان را تعطیل کنند. آنها مجاز به ایجاد مرکز بهائی (بهائی سنتر) در شهرهای بزرگ پاکستان هستند. بهائیان پاکستان مؤسسه انتشاراتی دارند که کتاب و ادبیات بهائی موردنیاز بهائیان را چاپ میکنند. علاوهبراین، سالانه، دولت فدرال پاکستان (وزارت امور اقلیتها) یک برنامه فرهنگی ـ اجتماعی را در آستانه عید رضوان در اسلامآباد برگزار میکند. تعداد زیادی از بهائیان در این مراسم شرکت میکنند و در انتها با شام پذیرایی میشوند. بهائیان بدون هیچ محدودیتی انتخابات خود را برای محفل ملی و محلی، برگزار میکنند. در این انتخابات، آنها آزاد هستند که اعضای تشکیلات اداری خود را بدون دخالت دولت انتخاب کنند.[۳۰]
بهائیان و مشارکت سیاسی
بهائیان در سیاست شرکت نمیکنند. در احکام بهائی جایز نیست که بهائیان در امور سیاسی کشور متبوع خود شرکت کنند. بااینحال، این بدان معنا نیست که آنها حقوق و مسؤولیتهای خود را بهعنوان شهروندان واگذار کردهاند. بهائیان بهطورکلی، در انتخابات پاکستان شرکت میکنند و رأی میدهند، ولی از هیچ گروه یا حزب سیاسی خاصی حمایت نمیکنند. مشارکت فعال و دخالت در میان بهائیان پاکستان مشاهده نمیشود. آنها از تمام فعالیتهای سیاسی در پاکستان دور هستند.[۳۱]
مشارکت اجتماعی
بهائیان در درون جامعه خود بسیار اجتماعی هستند؛ ولی در زمینه مسائل رفاه اجتماع بیرونی بسیار منفعلاند. برخلاف زرتشتیان، مشارکت فعالی از بهائیان پاکستان مشاهده نمیشود. آنها از هر نوع فعالیت سیاسی و رفاهی در پاکستان دور هستند. به همین ترتیب، در فعالیتهای اجتماعی کشور چندان دخالتی ندارند. بهائیان اعلام میکنند آیین بهائی برای همه باز است و محدود نیستند و همگان را در جامعه بهائی میپذیرند، اما تحقیقات نشان داده که آنها عمدتاً در درون جامعه خود مشارکت داشته و اجتماعی هستند؛ ولی در حوزه اجتماعی عمومی، فعال به نظر نمیرسند.[۳۲]
جامعه دینی پراکنده
بهائیت در سالهای اولیه تأسیس، در زمان بهاءالله، به شبهقاره هند رسید. جمالافندی با پیروی از دستور و راهنمایی او، در سال ۱۸۷۲ برای تبلیغ بهائیت از هند دیدن کرد. بهائیت قبل از استقلال و ایجاد پاکستان، طرفدارانی در این منطقه جغرافیایی یافت. اولین کانونشن بهائیان هند در سال ۱۹۲۰ به کوشش محمود زرقانی، مبلغ بهائی، برگزار شد. اولین محفل ملی بهائیان پاکستان نیز در سال ۱۹۵۷ تشکیل شد. بهائیان پاکستان در سال ۱۹۸۱ با اصلاحیه قانون اساسی بهعنوان اقلیت غیرمسلمان اعلام شدند. این خواسته خودشان بود که بهعنوان یک جامعه مستقل غیرمسلمان اعلام شوند، زیرا ادعای اسلامی بودن ندارند.[۳۳]
پیشینه و تبار ایرانی
اکثر بهائیان پاکستان تبار و نژاد ایرانی دارند. تعداد بهائیان بومی پاکستانی، مانند پنجابی یا سندی، که پدرانشان دههها قبل آن را پذیرفته باشند، بسیار اندک است. لذا جامعه بهائی پاکستان بهشدت تحت تأثیر اکثریت ایرانی است. اکثر اعضای محفل ملی بهائیان پاکستان از ابتدای تأسیس تاکنون ایرانیالاصل بوده و غالباً نیز فارسیزبان هستند.[۳۴] ازدواج با غیربهائیان در بهائیت مجاز است، لیکن بیشتر ازدواجها و سازند خانواده در درون جامعه بهائی اتفاق میافتد. رضایت زوجها و همچنین والدین آنها پیششرط اصلی برای ازدواج بهائی است. اکثر بهائیان منتظر تأیید و رضایت والدین هستند و ازدواج خارج از فامیل ندارند![۳۵]
جمعیت بهائیان در پاکستان
اکثر بهائیان پاکستان در اصل ایرانی و از تبار پارسی هستند. فرزندان آنان که در پاکستان متولد شدهاند، اکنون پاکستانی هستند و تابعیت دارند. پدر و مادر و پدران پیشین آنها در دوران رژیم پهلوی، برای انجام فعالیت تبلیغی و فتح پاکستان، از ایران به آن کشورمهاجرت کردند![۳۶] پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، مجدداً تعداد زیادی از ایرانیان به کویته و پیشاور نقل مکان کردند. سپس در شهرهای دیگر پاکستان ساکن شدند. اکثر بهائیان فارسی صحبت میکنند. اندک نوکیشان بومی به زبانهای پنجابی، سندی، پشتو، یا زبانهای دیگر پاکستانی صحبت میکنند.
جمعیت دقیق بهائیان بهراحتی و بدون تلاش، قابل دستیابی نیست! تشکیلات رهبری بینالمللی جامعه بهائی در حیفا هم اعتماد چندانی به ادعاهای محفل ملی بهائیان پاکستان درباره تعداد محافل محلی، سطح فعالیت آنها و حتی گزارشهای آمار جمعیتی آنها ندارد و میزان واقعی را بسیار کمتراز ادعاهای آنان ارزیابی میکند. گرچه مؤسسات و تشکیلات بهائی در هر کشور، تعداد دقیق بهائیان را در پایان هر سال دراختیار دارند، ولی معمولاً علاقهای به اعلان و انتشار عمومی آن ندارند، بلکه سعی میکنند با استناد به منابع غیردقیق و تخمینهای غیرمستند و متورمی که خود بهائیان در اختیار مؤسسات غیربهائی گذاردهاند، آمار جمعیتی غیردقیقی از بهائیان کشورها به افکار عمومی عرضه نمایند.
تعدادی از منابع بهائی مشتاق اغراق در آمار واقعی جمعیت هستند. در اینجا اطلاعاتی را که از وبسایتها و منابع مختلف و تجربیات خود با جامعه بهائی به دست آوردهایم، ارائه میکنیم.
طبق سرشماری سال ۲۰۱۹ پاکستان، جمعیت پاکستان تقریباً ۲۲۷ میلیون نفر است. در این سرشماری، جمعیت براساس مذهب، به شش گروه عمده تقسیم میشود. مسلمانان در حدود ۹۶٫۸۶ درصد و مسیحیان ۱٫۷ درصد از کل جمعیت پاکستان بودند. سپس جامعه هندو بود. هندوها ۱٫۴ درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل میدهند. در سرشماریها، بهائیان در گروه “سایر” گنجانده شدهاند. گروههای باقیمانده در گزینه “سایر” شامل پارسیها (زرتشتیان)، بهائیان، سیکها، بوداییها، کالاشهها، کیهالها و جینها هستند.
براساس گزارش دفترآزادی مذهبی بینالمللی، تهیهشده در دفتر دموکراسی و حقوق بشر وزارت امور خارجه ایالات متحده، جمعیت بهائیان پاکستان حدود سیهزار نفر تخمین زده شده است.[۳۷]
براساس گزارش پایگاه ملی داده و مرجع ثبت دولت پاکستان، بیش از ۲٫۹ میلیون اقلیت دارای کارت شناسایی ملی کامپیوتری هستند. این اقلیتها به هفت آیین مختلف به شرح زیر تعلق دارند.[۳۸]
تفکیک آمار زن و مرد (آبی زن و طلایی مرد) گروههای مختلف اقلیت پاکستان در سال ۲۰۱۲
با توجه به دادههای دریافتشده از کارت شناسایی ملی کامپیوتری، بیش از ۳۳۰۰۰ پاکستانی بهعنوان بهائی اعلام میشوند.
بااینحال، حقایق روی زمین به نظرمتفاوت است. تعداد زیادی از بهائیان پاکستان متعلق به مناطق روستایی استان سند ثبت شدهاند. در آن منطقه دو قبیله هندو، در دو روستای مقوار[۳۹] و بهل[۴۰] زندگی میکنند. افراد این منطقه اکثراً بیسوادند و آشنایی با مطالب و تعالیم بهائی ندارند. تبدیل و تغییر کیش جمعی آنها به دلیل فعالیت تبلیغی بهائیان در حوزههای حیدرآباد، ماتلی، بادین، سوکور و میرپورخاس[۴۱] است. تعداد قابلتوجهی از افراد این قبیلهها بهائیت را پذیرفتند و به نام آنها کارت ملی دارای عقیده بهائی صادر شد، اما بسیاری از آنها هیچگاه در برنامههای بهائی فعال نیستند و در جلسات و ضیافات ۱۹ روزه شرکت نمیکنند و باوری به بهائیت ندارند؛ بلکه همچنان خود را هندو میدانند. بهائیان پاکستان بیان میکنند که تعداد واقعی بهائیان کشور را نمیدانند و به آمار پایگاه دادههای ملی تکیه میکنند! ولی یک فرض هم این است که بهائیان نمیخواهند جمعیت دقیق خود را اعلام کنند که تقریباً حدود ۳۰۰۰ نفر است. جامعه بهائی پاکستان بسیار کوچک است و آمار واقعی کاملاً متفاوت است.[۴۲] در اسلامآباد، که مرکز محفل ملی بهائی است، تقریباً دویست بهائی وجود دارد. معمای جمعیت بهائی همچنان حل نشده است. جامعه بهائی اعضای جدید یا بهائیانی را که به سن ۱۵ سال برسند تسجیل میکند و یک فرم ثبتنام برای آنها وجود دارد. تا سال ۲۰۰۲ یک کارت شناسایی هم به عضو جدید جامعه داده میشد ولی امروزه دیگر کارت عضویت صادر نمیشود.
یکی از اعضای ارشد جامعه بهائیان لاهور، محمد یوسف بیجنوری،[۴۳] ۵۰ ساله، بهائیشده از یک خانواده مسلمان، میگوید که تعداد بهائیان لاهور از ۶۰ – ۷۰ نفر تجاوز نمیکند.[۴۴] در اسلامآباد و راولپندی هم تعداد کل بهائیان حدود ۳۰۰ نفر است. در هریک از شهرهای پیشاور، منصرا[۴۵] و ابوتآباد فقط دو خانواده بهائی هستند. دو یا سه خانواده بهائی هم در کویته هستند. تعداد زیادی از بهائیان در مناطق روستایی کراچی و سند هستند. اگربخواهیم آمار ارائهشده توسط پایگاه داده ملی را بپذیریم باید بتوان محل سکونت بقیه جمعیت بهائی را مشخص و تعیین کرد که ناممکن است. درهرصورت، جمعیت دقیق جامعه بهائی شناخته نشده است ولی نمیتواند بیش از ۳۰۰۰ نفر باشد. [۴۶]
در تماسهایی که با جناب دکتر عبدالفرید بروهی، استاد دانشگاه اسلامی بینالمللی پاکستان انجام شد، ایشان لطف کرد و مطالب و اسناد و گزارشهای متعددی را درباره موضوع بهائیت در پاکستان ـ که طی ده سال گذشته (هنگام تهیه رسالۀ دکترای خود و پس از آن، با تعداد زیادی از بهائیان، در محفل ملی و محفل کراچی و اسلامآباد و نیز برخی از معاونان و مساعدان دوستی و صمیمیت یافته بود) ـ از افراد مختلف بهائی، دریافت کرده بود در اختیار گذاشت.
اسناد و مکاتبات، گزارشها و اظهارنظرهای مختلف و متعدد تشکیلات اداری بهائیان پاکستان در سالهای مختلف نشان میدهد که جمعیت بهائی پاکستان از دهههای ۱۹۶۰ و۷۰ تا سالهای اخیر، به علل مختلف، ازجمله ریزشهای فراوان و ترک جامعه بهائی، که جداگانه به آنها خواهیم پرداخت؛ هیچگاه بیش از ۳۰۰۰ نفر نبوده است. یکی از اعضای هیأت معاونت، به دکتر عبدالفرید گفته است: «نمیتوان به گزارشها و اطلاعات منتشرۀ محفل ملی بهائیان پاکستان اطمینان کرد. بیش از نیمی از محافل محلی مورد ادعای آنها فقط روی کاغذ است و وجود خارجی ندارد! هیچیک از مسؤولان ردههای تشکیلاتی بینالمللی و انتصابی بهائی (بیتالعدل جهانی، مشاورین قارهای در آسیا، اعضای هیأت معاونت در پاکستان) شک ندارند که جمعیت بهائی پاکستان کمتر از ۴۰۰۰ نفر و تعداد محافل محلی که قادر به تشکیل یک جلسه در ماه هم باشند، نیز کمتر از ۲۰-۳۰ محفل است. به آمارهای ادعایی محفل مبنی بر تشکیل جلسات تبلیغی و فایرساید و فعالیتهای محوری چهارگانه نیز نمیتوان باور داشت. در یک مورد، محفل ملی ادعا کرده که در شهر خاصی، تعداد بهائیان ۲۰۰ نفرند ولی مشاور قارهای به عضو هیأت معاونت اعلام کرده که شک ندارد تعداد بهائیان آن شهر بهسختی به همان ۹ نفر عضو محفل محلی میرسد که آن هم هیچگاه در سال تشکیل نمیشود!»
تبلیغ برای تغییر دین و بهائی کردن پیروان سایر ادیان
بهائیان ادعا میکنند بسیاری از پیروان دیگر ادیان، بهائیت را در سراسر جهان میپذیرند و بهائیان تبلیغ تهاجمی ندارند ولی باید بدانیم پذیرش یک دین و تبلیغ برای تغییر دین و بهائی کردن پیروان سایرادیان دو پدیده متفاوت، گرچه نزدیک به هم، هستند. ازآنجاکه پاکستان کشوری چند فرهنگی و بنا بر ضربالمثلی، موزه اقوام و ادیان است؛ برای جلوگیری از تنشها ومنازعات فرهنگی و آیینی، قانون اساسی تصریح میکند نباید از فردی برای شرکت در مراسم مذهبی یا شرکت در عبادات مذهبی مربوط به دینی غیر از دین و مذهب خودش دعوت شود.
اکثر مسؤولان تشکیلات اداری بهائیان میگویند که هیچ موردی از تلاش برای تغییر دین اتباع و پیروان سایر ادیان به بهاییت وجود ندارد! اکثربهائیان پاکستان کسانی هستند که بهائیت را در روزهای قبل از استقلال و تدوین قانون اساسی پذیرفتهاند! بسیاری از بهائیان قبلاً قادیانی یا احمدیه بودند مانند محفوظ الحق علمی. برخی از آنها هم مسلمان بوده و بهائی شدهاند.
تغییر دین از اسلام به آیینی دیگر بهعنوان ارتداد محسوب میشود و مجازات آن بر اساس قانون شریعت اسلامی است. به همین دلیل بهائیان ادعا میکنند که اکثر بهائیان پاکستان از نسل ایرانیان مهاجر به پاکستان هستند. بهائیان ادعا دارند که آیین خود را میان مسلمانان تبلیغ و موعظه نمیکنند، زیرا این مطلب بر طبق قوانین پاکستان ممنوع است. انگیزههای زیادی برای بهائی شدن ذکر شده، مانند ملاحظات و چشمداشت دریافت کمک اقتصادی و نگرش لیبرال و بیقیدی در زندگی روزانه. معمولاً مردم روستاها، بهویژه اقلیتهای محروم، جذب این مفهوم میشوند و به آن توجه میکنند.[۴۷]
در مصاحبه با یک بهائی، مشخص شد که در پاکستان اعتقاد مسلمانان به خاتمیت پیامبراکرم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله، یکی از دلایل اصلی عدم تمایل مسلمانان به بهائیت و اساساً تغییر دین است. مسلمانان پاکستان حتی تصور تغییر دین خود و ترک اسلام و پذیرش آیین جدید را ندارند. مسلمانان پاکستان اعتقاد راسخی به خاتمیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله دارند. بنابراین، موارد بسیار نادری از تغییر دین فرد مسلمان (بهویژه اهل تسنن) وجود دارد. اکثر مردم بهائی دارای پیشینه قادیانی یا احمدیه، یا از نسل مهاجران و پارسیان ایرانی هستند[۴۸] ولی بررسی و مشاهدات دکتر عبدالفرید و گزارشهای داخلی جامعه بهائیان پاکستان، که نسخهای از آنها در اختیار دکتر عبدالفرید قرار گرفته، بهروشنی نشان میدهد بهائیان، همچون فعالیتهایی که بهطور غیرقانونی و پنهانی در بسیاری از کشورهای عربی ـ اسلامی دارند، در پاکستان نیز پنهانی در تلاش برای فعالیت تبلیغی و کشاندن اطفال و نوجوانان و جوانان به جامعه بهائی هستند. دکترعبدالفرید در بخش جمعبندی و نتیجهگیری تحقیق خود مینویسد:
یکی از یافتههای این مطالعه نشان میدهد که بهائیان در تبلیغ و انتشار آموزههای بهاءالله، در چارچوب نهادهای اجتماعی ـ مذهبیِ مشخصاً تعیینشدۀ خود، فعال هستند. نکته دیگری که مشاهده شد این است که مسلمانان یا پیروان ادیان دیگر با پیوستن به بهائیت از ایمان دینی خود دست برنمیدارند. اعضای جامعه بهائی پاکستان در بسیاری از مناسبتها اظهار داشتند که به دنبال تغییر دین دیگران نیستند. آنها این دیدگاه را دارند که پیامشان صلح و وحدت جهانی است و برای همه است. پس نیازی به دست کشیدن افراد از ایمان و اعتقاد و دین خودشان نیست. از سوی دیگر، بهائیان قصد ندارند آموزههای خود را با آموزههای اسلام و هیچ دین دیگری تلفیق و ادغام کنند، بلکه از چارچوب مفاهیم سنتی برای ایجاد پل مشترک فرهنگی استفاده میکند. آنها از مبتدیان و تازهبهائیان میخواهند که از تعالیم بهائی آگاه باشند و این آموزههای اجتماعی را در زندگی روزمره خود به اجرا بگذارند! فعالیتهای آموزشی بهائیان در پاکستان با ویژگی تدریجی بودن متمایز شده است که معتقدند تغییر عمیق یک فرایند مستمر است. برای مثال، برنامه حلقه مطالعاتی (کتابهای روحی)، آموزهها، قوانین و مؤسسات بهائی را در فرایندی آهسته و پیوسته معرفی میکند.[۴۹]
مرکز بهائی در اسلام آباد پاکستان
فعالیتهای تبلیغی و اقتصادی – اجتماعی بهائیان پاکستان
بهائیان پاکستان در اقدام برای تشویق به بهائی کردن اطفال، نوجوانان و جوانان مسلمان پاکستان، انواع مختلفی از فعالیتها را سازماندهی میکنند که از سوی بیتالعدل جهانی، نهاد مدیریت متمرکز جامعه بینالمللی بهائی، در چهارچوب برنامههای تبلیغی برای هر کشور درنظر گرفته شده و زیر نظر مؤسساتی همچون هیأت مشاورین قارهای و هیأت معاونت در هر کشور به اجرا در میآید.
بخشی از این برنامههای اجتماعی برای اعضای جامعه بهائی اجرا میشود، ولی جامعه بهائی فعالیتهایی را برای پیروان سایر ادیان ترتیب میدهد. بیشتر فعالیتهای اجتماعی جامعه بهائی در مراکز بهائی و منازل بهائیان برگزار میشود. این فعالیتهای متنوع مأموریت و برنامه آنها را برجسته میکند. آموزهها و نوشتههای بهاءالله منبع اصلی این فعالیتهای اجتماعی است. در اینجا به معرفی مختصری از این فعالیتها میپردازیم که براساس مصاحبه با اعضای محافل و هیأت معاونت تنظیم شده است.[۵۰] مطالبی نیز از وبسایت بهائیان پاکستان دریافت شده است. شخصاً با فردی که همه این فعالیتها را مدیریت میکند ملاقات کرده و اطلاعاتی را دربارۀ این فعالیتها دریافت کردم. این برنامهها به شرح زیر است:
ا. حلقههای مطالعاتی (کتابهای روحی).
ب . جلسات مناجات و دورهمی.
ج. کلاسهای کودکان.
د. توانمندسازی نوجوانان.
ه. گفتمان.
این برنامهها نشاندهنده اجتماعی شدن جامعه بهائی و انتقال تعالیم بهائی به دیگران است. ازآنجاکه این برنامهها براساس تعالیم بهائی است، راه انتقال سنت و آیین به نسلها و دعوت به امر بهائی است.
ا. حلقه مطالعاتی
هدف اصلی حلقه مطالعاتی آگاه کردن شرکتکنندگان با تعالیم بهاءالله است و دایرۀ مطالعه و دانش آنها را نسبت به بهائیت افزایش میدهد. این محافل مطالعاتی فقط به بهائیان محدود نمیشود و برای همه باز است. از هرکس که بخواهد معارف بهائی را کسب کند دعوت میشود در این محافل شرکت کند. این حلقهها عمدتاً در گروههای کوچک، تقریباً در همه شهرها و شهرستانها برپا میشود.[۵۱]
یک استاد راهنما (یا تسهیلکننده) حلقه مطالعه را تشکیل میدهد و به شرکتکنندگان مطالبی ارائه میشود. کتاب ۱ روحی در ابتدا تدریس میشود.[۵۲] مضمون تمام کتابهای روحی ارائه و باوراندن تعالیم بهائی به شرکتکنندگان است. همه آنها قبل از کلاس، مطالب را مطالعه میکنند و سپس در کلاس، نکاتی را که در کتاب روحی آمده، بحث میکنند. برنامه حلقه مطالعاتی فرایند تبلیغ بهائیت از طریق مشارکت و بحث است. مکان مشخصی برای این حلقهها وجود ندارد. معمولاً مکان، زمان و مدت برنامه با مشورت شرکتکنندگان گروه تعیین میشود. این مکان ممکن است مرکز بهائی شهر یا خانه هریک از اعضا باشد.
ب. جلسات مناجات
“موسیقی و دعا در درک بهتر بهائیت تأثیر بسزایی دارد! علاوهبراین، به هماهنگ کردن روح با ریتم قدرت الهی کمک میکند. راه ارتباط با خداست. اجتماع بهائیان راهی برای بازیابی شادی دلها است.” این “جلسات” در مراکز بهائی یا در خانه هر بهائی برگزار و سازماندهی میشود. در این مجالس بخشهای مختلفی از کتابها و نوشتههای بهاءالله و عبدالبهاء با صدای بلند خوانده میشود. این جلسات برای همه افراد، فارغ از دین و مذهب آزاد است. همه میتوانند در این برنامه شرکت کنند. معمولاً به دنبال آن با غذای تازه پذیرایی میشود که میزبان آن یکی از اعضای جامعه بهائی است. این جلسات بر ماهیت بهائی مطالب تأکید دارد. شرکتکنندگان در پایان برنامه دربارۀ موضوعات مختلف با یکدیگر بحث و گفتوگو میکنند. اجتماعی شدن نیز از اهداف اینگونه گردهماییها است. شرکتکنندگان در این مجالس میتوانند یوگا و تمرکز هم انجام دهند”.[۵۳]
ج. کلاسهای کودکان
“در نوشتههای بهائی بر مراقبت از کودکان تأکید زیادی شده است. آموزههای بهائی راهنمایی روشنی برای والدین و جوامع فراهم میکند تا فرزندان را در محیطی صمیمی و دوستانه تربیت کنند. اعتقاد بر این است که آموزش اخلاقی، معنوی و عقیدتی برای کودکان و نوجوانان برای پرورش ظرفیتهای آنها ضروری است. بنابراین، این کلاسها برای کودکان با هر زمینهای است. ویژگی کودکان و نوجوانان آن است که برای متمایل ساختن آنها به سوی بهائیت مطالب علمی و استدلالی لازم نیست؛ بلکه مجری برنامه میتواند با بیان مطالب احساسی و ابراز عواطف و محبت، نگاه مثبتی در آنها نسبت به بهائیت به وجود آورد.
در مصاحبهای، یکی از اعضای جامعه بهائی به من گفت که لازم نیست مربی بهائی باشد، ولی باید کتابهای تبلیغی بهائیان موسوم به روحی را خوانده باشد و متمایل به بهائیت بوده و نسبت به آن مثبت باشد و دیگران را بتواند به بهائیت ترغیب کند.[۵۴] هدف اصلی این برنامه ارائه تعالیم بهائی به کودک و نوجوان (مسلمان) است. انواع مختلفی از فعالیتها برای شخصیتسازی کودکان با توجه به سن آنها ترتیب داده میشود و آموزههای اخلاقی اولیه بهائی به ذهن کودکان القا میشود.
جامعه بهائی پاکستان متعهد است برای پیشرفت اجتماعی ـ اقتصادی و معنوی ملت و نوع بشر، بهطور کلی، تلاش کند. کلاسهایی که به تعداد فزایندهای توسط جوامع بهائی در سراسر جهان ارائه میشود، میتوانند به رشد اطفال از لحاظ آشنایی با فرهنگ و اخلاق بهائی کمک کنند![۵۵]
د. توانمندسازی نوجوانان
یکی از فعالیتهای قابلتوجه بهائیان، اشاعه و گسترش تعالیم و سنت بهائی میان نوجوانان است. این را تقریباً میتوان در تمام فعالیتها، برنامهها و رویدادهای بهائی مشاهده کرد. مهمترین و فعالترین برنامه، برنامه توانمندسازی نوجوانان است. هدف اصلی این برنامه همانطور که طراحی شده است، کمک به نوجوانان بهائی – سنین ۱۱ تا ۱۴ سال – برای ایجاد احساس مسؤولیت از طریق رشد معنوی و فکری است. این برنامه بهگونهای طراحی شده که جوانان آن اندازه فعال و باتجربه شوند که بتوانند تصمیماتی مناسب بگیرند و الگوی جامعه و ملت شوند! اهداف اصلی این برنامه عبارتند از کمک به آنها در شناخت تعالیم بهائی و مسائل اخلاقی که زیربنای تصمیمات روزمره است.[۵۶]
فعالیت تبلیغاتی بهائیان در میان مسلمانان پاکستان
با وجود ممنوعیت تبلیغ بهمنظور تغییر دین پیروان دیگر ادیان در پاکستان و برخلاف اظهار بهائیان مبنی بر اطاعت از قوانین و احکام حکومتی، مشاهده میشود که بهائیان پاکستانی تلاش میکنند بهطور غیرمشهود مسلمانان را به جلسات تبلیغی خود دعوت کنند و آنها را تحتتأثیر قرار داده و فرزندان و نوجوانان مسلمان را به جلسات تبلیغی بکشانند و بهتدریج آنها و خانوادهشان را بهائی کنند.
جمعبندی رسالۀ دکتر عبدالفرید بروهی
دکتر عبدالفرید بروهی در پایاننامه دکترای خود، درباره جامعه بهائی پاکستان چنین نتیجهگیری میکند:
۱- گرچه مسلمانان حدود ۹۷ درصد جمعیت پاکستان هستند، اما تعدادی اقلیت بومی و مهاجر نیز وجود دارند. آیین مهاجر اصطلاح جدیدی است که برای ادیانی که مدت طولانی در مهاجرت و پراکندگی زندگی میکنند، ابداع شده است. مسیحیت، هندوئیسم، سیکیسم، بودیسم و برخی دیگر از باورها، مانند کلاشه، ریشه در این سرزمین دارند و بومی هستند. مسیحیت کمی متفاوت است زیرا در اصل دینی آسیایی نبوده، بلکه دین نوکیشان با پیشینه تبلیغی است که سابقه طولانی حضور در جنوب آسیا را دارد.
۲- بهائیان پاکستان ریشه ایرانی دارند و پیروان آن عمدتاً ایرانیتبار هستند.
۳- ویژگی دیگر آنها تعداد پیروان بسیار اندک است. در پاکستان، افراد بسیار بسیار کمی دربارۀ آنان اطلاعاتی دارند.
۴- بهائیان اولیه که در شبهقاره هند ساکن شدند، در اصل از ایران مهاجرت کردند. مهاجرت یا اسکان آنها در زمان حکومت انگلستان انجام شد. آنها مدعی پیروی از آیین جدیدی هستند که بسیار به اسلام نزدیک است.
۵- یکی از یافتههای این مطالعه نشان میدهد که بهائیان بهوسیله نهادهای اجتماعی ـ مذهبی مشخصاً تعیینشده از طریق تشکیلات خود، در تبلیغ و انتشار آموزههای بهاءالله فعال هستند. نکته دیگری که مشاهده شده این است که تبلیغ بهائیان در پاکستان به نحوی است که مسلمانان یا پیروان سایر ادیان، با وجود پیوستن به بهائیت، از ایمان دینی خود دست برنمیدارند.
اعضای جامعه بهائی پاکستان در بسیاری از مناسبتها اظهار میدارند که به دنبال تغییر دین دیگران نیستند. آنها این دیدگاه را دارند که پیامشان صلح و وحدت جهانی و برای همه است، پس نیازی به دست کشیدن افراد از ایمان و اعتقاد و دین خودشان نیست ولی در عمل برخلاف این ادعا رفتار میکنند و تلاش دارند افراد مسلمان را بهائی کنند و آمار جمعیت خود را بالا ببرند.
از سوی دیگر، بهائیان قصد ندارند آموزههای خود را با آموزههای اسلام یا دین دیگری تلفیق و یکی کنند، بلکه از چارچوب مفاهیم سنتی فقط برای ایجاد پل فرهنگی استفاده میکنند. آنها از مبتدیان و تازهبهائیان میخواهند که از تعالیم بهائی آگاه باشند و این آموزههای اجتماعی را در زندگی روزمره خود به اجرا بگذارند. فعالیتهای تبلیغی بهائیان در پاکستان با ویژگی تدریجی بودن آنها متمایز شده، که معتقد است تغییر عمیق، یک فرایند مستمر است. برای مثال، برنامه حلقه مطالعاتی، آموزهها، قوانین و مؤسسات بهائی را در فرایندی آهسته و مستمر معرفی میکند.
۶- جامعه بهائی پاکستان برای گسترش تعالیم بهاءالله فعالیتهای مختلفی ترتیب میدهد، ولی موفق به تغییر مذهب مردم نشده است. میزان بهائی شدن در پاکستان بسیار بسیار پایین است. دلیل اصلی این عدم پذیرش، اصل خاتمیت در اسلام است. مسلمانان حضرت محمد صلی الله علیه و آله را خاتم پیامبران میدانند. این مطلب در قرآن کریم هم تصریح شده و مورد توافق و اجماع همه مسلمانان است. این موضوع وجه تمایز و بحث اصلی میان اسلام و بهائیت است.
۷- اسلام دین صلح و وفاق و مداراست و حقوق شهروندی اقلیتها را محدود نمیکند. در طول مطالعه مشاهده شد که بهائیان و سایر اقلیتهای دینی و قومی، در هیچ سطحی، مورد آزار قرار نمیگیرند. این تحقیق این نظریه را نفی میکند که اقلیتها تحت فشار و تضییقات قرار دارند. به عبارت دیگر، هیچ اقلیت عقیدتی و قومی مورد تضییقات دولت قرار ندارد.
۸- مطالعه حاضر نشان میدهد بهائیان پس از اصلاح قانون اساسی و اجرای فرمان حدود و قوانین توهین به مقدسات در دهه ۱۹۸۰ در پاکستان، هیچگونه مخالفت یا انتقادی نکردند. آنها خود را قربانی این قوانین و احکام نمیدانند. علاوهبراین، آنها قربانی مستقیم خشونتهای فرقهای یا سیاسی در پاکستان نبودهاند. هیچ عکسالعملی از سوی بهائیان پاکستان علیه این قوانین ثبت و مشاهده نشده است.
۹- چیزی که در اقلیت بهائیان مشهود بهنظر میرسد این است که آنها خود را از نظر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و قانونگذاری بهعنوان شهروندان درجه دو تصور و طبقهبندی میکنند. آنها معتقدند وفاداری آنها درنظر اکثریت مسلمانان همیشه مشکوک است. ازاینرو، به عقیده آنها، ارتقای غیرمسلمانان در نیروهای مسلح در سطح مشخصی متوقف شده است؛ یا اینکه قانون به آنها برابری نمیدهد تا بهعنوان شاهد عادل عمل کنند. با وجود ریشههای چندنسلی در پاکستان، بسیاری از بهائیان خود را بیگانه میبینند.
۱۰- گرچه قانون اساسی پاکستان از اقلیتهای پاکستان حمایت کامل میکند و فرصتهای برابر به همه شهروندان داده میشود. ولی در مصاحبهها و مشاهدات میدانی، اقلیتها این دیدگاه را داشتند که تبعیض لزوماً به معنای خشونت یا ارعاب توسط دولت نیست. آنها ممکن است از طریق دسترسی محدود به فرصتهای تحصیلی یا شغلی، تحت فشار قرار گیرند.
۱۱- یکی از یافتههای این پژوهش ناچیز بودن نقش اجتماعی و تعامل اقلیتها است. به عبارت دیگر سهم آنها برای بهبود رفاه اجتماعی پاکستان ناچیز است. فعالیتهای بشردوستانه آنها هم منحصر به جامعه خودشان است.
۱۲- بهائیان پاکستان جامعهای صلحگرا و هماهنگ با پاکستان هستند. پاسخهای اعضای مختلف آنها بیانگر این نکته است که آنها خود را جامعهای صلحگرا محسوب میکنند.
۱۳- بهائیان از گوشه و کنار جهان هرساله برای زیارت اماکن آیینی خود به اسرائیل میروند. این امتیاز برای بهائیان پاکستان قابلدسترسی نیست. اماکن مقدس بهائیان در اسرائیل واقع شده است و چون روابط دیپلماتیک بین پاکستان و اسرائیل وجود ندارد، بهائیان پاکستان نمیتوانند از این مکانها بازدید کنند (البته در مراسم یکصدمین سالمرگ عبدالبهاء، در نوامبر ۲۰۲۱، دو تن از اعضای محفل ملی بهائیان پاکستان، دکتر سیما نیکاختر و احمد شمشیر، به دعوت بیتالعدل، به حیفا سفرکردند. لذا بهنظر میرسد سفر به اسرائیل دیگر برای بهائیان پاکستان چندان مشکل نباشد).
۱۴- جامعه بهائی پاکستان مدعی نداشتن طبقه روحانی است، ولی بهشدت تشکیلاتی بوده و تشکیلات گسترده و پیچیده انتخابی و انتصابی، در سه سطح محلی، ملی و بینالمللی و شبکه گسترده و آموزشدیدۀ تبلیغی و تبشیری، برای تبلیغ و تلاش برای بهائی کردن کودکان، نوجوانان و جوانان مسلمان دارد.
۱۵- مهاجرت: در آیینهای مهاجرتی، مخصوصاً از نوع برنامهریزیشده، مهاجرت تأثیر زیادی بر پیروان آنها دارد. مهاجرتها یا برای حفظ ایمان و سنن است، مانند پارسیها؛ یا برای تبلیغ و انتشار عقاید خود در اقصی نقاط جهان، آنطور که بهائیان عمل کردهاند. هر دو جامعه تلاش میکنند بین سنتهای آیینی و هویت خود تعادل ایجاد کنند. بهائیان قبل از ایجاد پاکستان در نواحی پاکستان مستقر شدند. بهائیان از ایران و هند به پاکستان مهاجرت تبلیغی کردند. این مهاجرتها بر زندگی اجتماعی آنها تأثیر داشته است. آنها سنتها و ارزشهای محلی پاکستان را پذیرفتند و با فرهنگ این کشور ادغام شدند.[۵۷]
علل ناکامی بهائیان در جلب نظر مردم و کسب موفقیت در پاکستان
علاوه بر آنچه که در جمعبندی پایاننامه دکتر عبدالفرید بروهی درخصوص ناکارآمدی بهائیت در پاکستان و وضعیت فعلی آن، پس از حضور۱۵۰ ساله بیان شد؛ میتوان به نکات دیگری نیز اشاره کرد:
– ازآنجاکه مردم پاکستان خاتمیت پیامبراسلام را ضروری دین میدانند، لذا بهائیت را بهعنوان دین و مکتب آسمانی تلقی نمیکنند، بلکه آن را یک مؤسسه و کلوپ اجتماعی شبیه لاینز و روتاری، برای تبلیغ صلح و دوری از جنگ ارزیابی میکنند.
– نگاهی به کتابها و آثار اولیه و ثانویه بهائی و تعالیم و احکام آن نشان میدهد که اساساً بهائیت معرفت و آگاهی جدیدی به پژوهشگران ارائه نمیدهد و راه حلی برای مشکلات فکری و اجتماعی جوامع ندارد. لذا تمایل و باور به آن معقول و منطقی نیست. مطالعه اجمالی آثار بهاء نشان میدهد که او بهشدت تحتتأثیر اندیشههای وحدت وجودی و مرید و مرادی صوفیانه است. احکام کتاب اقدس نیز متحجرانه و قرون وسطایی است؛ لذا ۱۵۰ سال پس از تدوین این کتاب، هنوز هم سران بهائی ارادهای برای انتشار کامل آن و اطلاع یافتن بهائیان و غیربهائیان بر مفاد و جزئیات آن احکام ندارند و به انتشار گلچین و منتخبات عافیتمنشانه و پنهان نمودن احکام غلیظ و شدید کتاب اقدس ادامه میدهند!
ممنوعیت تبلیغ تهاجمی و تبشیری
ازآنجاکه پاکستان کشوری چندفرهنگی است، بهمنظور پرهیز از مجادلات و منازعات خانوادگی و قبیلهای ـ اجتماعی، دعوت کردن پیروان سایر ادیان (خصوصا مسلمانان) به جلسات گروههای دینی دیگر، در قانون اساسی و قوانین مدنی و کیفری پاکستان ممنوع است و مرتکبان مستحق پیگرد و محاکمه خواهند بود.
واضح است که بهائیت آیینی تبلیغی و تبشیری است و برنامههای گستردهای برای تبلیغ و بهائی کردن پیروان سایر گروههای دینی در کشورهای مختلف دارد. در طول سالهای گذشته مبلغان مهاجری از ایران و برخی از کشورهای عربی برای دورههای تبلیغی کوتاهمدت و بلندمدت به پاکستان اعزام شدهاند. حداقل از سال ۱۹۵۳ به بعد، برنامههای کلان بینالمللی مدون تبلیغی ـ تبشیری بهائیان، با اهداف مشخص در تلاش برای بهائی کردن اطفال، نوجوانان و جوانان و پیروان سایر ادیان وجود داشته است.
بدون شک، این مطالب، با وجود پنهانکاری تشکیلات بهائی، از چشم مسؤولان نهادهای ذیربط در کشور پاکستان مخفی نمانده است ولی ازآنجاکه بسیاری از این اقدامات را مهاجران ایرانی ـ عرب انجام دادهاند و مهمتر آنکه عموماً نتیجهبخش نبوده و نتوانسته توفیق چندانی در جلب واقعی مسلمانان داشته باشد؛ با چشمپوشی مسؤولان و مقامات اجرائی، قضائی و دینی کشور مواجه شده است. روشن است که جدی شدن فعالیت تبلیغی بهائی، یا شکایت والدین اطفال و نوجوانان و جوانان پاکستانی، درخصوص برنامههای تبشیری و فریبکارانه بهائی، که در قالب حلقه مطالعاتی و کلاسهای روحی، یا کلاس اطفال و برنامههای توانمندسازی نوجوانان ارائه میشود، میتواند تبعات اجتماعی و پیگرد قضائی و کیفری برای بهائیان پاکستان داشته باشد.
بیانگیزگی در میان بهائیان پاکستانی
نگارنده در حدود سال ۲۰۰۸-۲۰۰۹ در سفری تجاری به کراچی، در هتل ماریوت، با فردی به نام آقای غفوری (یا غفوریزاده) آشنا شدم که خود را عضو محفل بهائیان کراچی و صاحبنظر درباره پاکستان و وضعیت امر در آنجا معرفی کرد. او بر این عقیده بود که در ۱۰ سال قبل از آن، جامعه بهائیان پاکستان اکثریت جوانان خود را به “کشورهای توسعهیافته” فرستاده و از دست داده است و امیدی هم به بازگشت آنها نیست. همچنین اکثر والدین بهائی جوانان خود را تشویق میکنند تا در دانشگاه خوب و سخت درس بخوانند و پس از فارغالتحصیلی، بورس امریکا و کانادا اولویت آنها باشد نه فعالیت بهائی! ظاهراً تلاش محفل ملی و مسؤولان بخش تبلیغی هم برای توجیه اینکه جوانان درس و تحصیل را با فعالیت تبلیغی همراه کنند، موفق نبوده است.
خود آقای غفوری هم دیدگاه خاصی داشت و تبلیغ بهائیان در پاکستان را بیاثر و آب در هاون کوبیدن میدانست و بیان داشت:
– مردم پاکستان اسلام را دین خود میدانند و با قلب و عقل خود از آن راضی هستند، لذا به دنبال چیز جدیدی نیستند.
– مردم پاکستان فقیر و گرسنه هستند و بیشتر به دنبال نیازهای مادی خود هستند و به امورمعنوی جدید علاقهمند نمیشوند.
– عجلهای برای تبلیغ بهائیت نیست، چون هنوز زمان حضور امر در پاکستان فرا نرسیده است!
– کسانی که درنهایت امر را بپذیرند، صادق نیستند.
– کسانی بودند که بهائیت را پذیرفتند ولی خیلی زود رفتند؛ و الان جز اسمی از آنها در آمار بهائی نیست.
برایناساس، ایشان بسیار طبیعی میدانست که در آن زمان، با وجود هزینههای مالی و انسانی مهاجرت و تبلیغات فراوانی که بهائیان ایرانی در پاکستان انجام داده بودند، برداشت و نتیجه خاصی نداشته باشند و تعداد بهائیان در آن کشور به ۲۰۰۰ نفر هم نرسد (هرچند محفل بهائیان پاکستان تعداد کل را حدود ۳۰۰۰ تن اعلام میکند!)[۵۸]
حضور قادیانیها درگروه بهائیان
یکی دیگر از علل بیگانگی بهائیت برای توده مردم پاکستان، جذب برخی چهرههای سرشناس قادیانی به بهائیت است. یکی از افراد سرشناس اولیه جامعه بهائی پاکستان، محفوظ الحق علمی بود که مدرس حوزه علمیه قادیانی و معاون سردبیر نشریه الفضل، ارگان گروه قادیانیها بود. او بهائی شد و به عضویت محفل ملی بهائیان هم درآمد. حضور چنین افرادی در صف اول بهائیان پاکستان، موجب انزجار و سوءظن عامه مردم نسبت به آیین بهائی گردیده است.
اختلاف و انشعاب داخلی پس از مرگ شوقیافندی
از علل اصلی عدم استقبال از بهائیان پاکستان، انشعاب و اختلافات داخلی در میان آنها پس از مرگ شوقیافندی است.
جامعه بابی ــ بهائی پس از مرگ هریک از رهبران خود، همواره دچار منازعه و رقابت بر سر جانشینی و ریاست و قدرت بوده، که این موارد با شعار و تعلیم وحدت عالم انسانی بهائیان ناهمخوان است. معمولاً این رقابتها با انشعاب و انشقاق و ریزشهایی همراه بوده است.
تقریباً همزمان با تأسیس اولین محفل ملی بهائیان آن کشور، مرگ (اصطلاح بهائیان برای مرگ، کلمه صعود است) ناگهانی شوقیافندی، اولین ولی امر بهائیان، اتفاق افتاد. شوقیافندی در سال ۱۹۵۱ فردی به نام چارلز میسون ریمی[۵۹] ( ۱۸۷۴-۱۹۷۴) از بهائیان فعال امریکایی را بهعنوان ایادی امرالله و رئیس شورای بینالمللی بهائی منصوب کرد. در همان حکم، شوقیافندی تصریح کرد که شورای بینالمللی بهائی وضعیت جنینی بیتالعدل جهانی مورد اشاره در الواح وصایای عبدالبهاء است، که قرار است در آینده تحت ریاست دائمی ولی امرالله بهائی، به مدیریت و تمشیت امور جامعه بینالمللی بهائی بپردازد.
عبدالبهاء نیز در دوره ریاست خود برجامعه بهائی، به پاس خدمات ویژه میسون ریمی، او را فرزند خود خوانده بود. در سال ۱۹۰۶ عبدالبهاء طی لوحی به میسون ریمی نوشت:
«از خداوند میخواهم که تو را در همه حال موردتأیید قرار دهد. هرگز محزون و غمگین مباش چراکه در زمانی دورتر خدایت تو را بهعنوان آیتی برای هدایت در میان مردم و بشریت قرار خواهد داد.»[۶۰]
در پیام مورخ ۱۹۲۱ میلادی عبدالبهاء در آخرین دیدار خود خطاب به ریمی مینویسد:
«من تو را بهعنوان پسر خود برگزیدم. تو باید این واقعه را بسیار سپاسگزار باشی. نحوه زندگانی تو باتوجهبه قواعد و روابط پدر و پسری مطابقت دارد. تو باید متوجه مسؤولیتهای خود باشی. دعاهای من تو را کمک خواهد کرد. من همیشه برای تو دعا میکنم.»[۶۱]
همچنین در مکاتیب، نامهای از عبدالبهاء خطاب به میسون ریمی آمده که او را «جوان نورانی و عزیز روحانی خود» خطاب میکند:
«ای جوان نورانی و عزیز روحانی من، نامه تو رسید و از قرائتش چنان مسرّتی حاصل شد که وصف نتوانم زیرا دلیل بر علوّ فطرت و قوّت همّت و خلوص نیّت توست! عبدالبهاء را سرور به اینگونه امور است. اگر جمیع لذائذ جسمانی جمع شود به خاطر عبدالبهاء خطور ننماید که راحت و لذّتی در جهان هست ولی چون نفحه مشکباری از گلشن قلوب یاران به مشام برسد، چنین فرحی دست دهد. باری از نامه شما بینهایت مسرورم.»[۶۲]
آنگونه که ریمی بیان میکند تقریباً همه ایادیانی که در حیفا جمع شده بودند تا درباره رهبری جامعه بهائی پس از مرگ شوقیافندی تصمیم بگیرند بر موقعیت میسون ریمی بهعنوان ولی امر ثانی اتفاق نظر داشتند ولی شب که همگان برای خواب رفتند (غربیها به مسافرخانه غربی و ایرانیها به مسافرخانه شرقی) ظاهراً ایادیان ایرانی حاضر در آنجا تصمیم دیگری گرفتند. لذا صبح آمدند و گفتند بداء شده و قرار است دیگر ولی امری نباشد و بیتالعدل بدون حضور ولی امرالله جامعه بهائی را اداره کند… !
این اقدام ایادیان ایرانی، که ظاهراً با حمایت و همراه امتیازهایی برای روحیه خانوم، همسر شوقیافندی بود، شروع جنجالی طولانی در جامعه بهائی شد که آثار آن هنوز در جامعه بهائی قابلمشاهده است.[۶۳]
مباحثات و درگیریهای لفظی زیادی در جوامع بهائی رخ داد. همه کسانی که کموبیش میسون ریمی را میشناختند، ابتدا از او حمایت کردند. در ایران، هند، پاکستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و امریکا، درگیریهای لفظی شدیدتر بود. گروه ایادیان برای خاموش کردن قضایا ناچار شدند از حربه طرد و تکفیر و اخراج بهره بگیرند. میسون ریمی پس از اصرار بر مدعای خود، توسط سایر ایادیان امرالله که اداره جامعه جهانی بهائی را تا زمان تشکیل بیتالعدل بدون ولی امرالله برعهده داشتند، از جامعه بهائی طرد شد. به دنبال او، تعدادی از محافل ملی و محلی بهائی و اشخاصی که از او حمایت کردند هم طرد و اخراج شدند.
محفل ملی بهائیان فرانسه، محفل ملی بهائیان آلمان، گروهی از بهائیان در امریکا، بخشی از محفل ملی هند و محفل محلی بهائیان لکهنو، محفل ملی بهائیان پاکستان، … و عدهای هم در ایران، از استمرار حضور ولی امر در راس بیتالعدل حمایت کردند و ریمی را فرد موردنظر شوقیافندی برای این پست میدانستند.
کسانی که از میسون ریمی طرفداری میکنند خود را “بهائی راستآیین” (بهائیان ارتدکس) میدانند. خود آنها امروز به گروههای مختلفی تقسیم و منشعب شده و در کشورهای مختلف، در سراسر جهان پراکندهاند. آنها بیتالعدل مستقر در حیفا را بدلی و دروغین میدانند. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره میسون ریمی، ادعاهایش و وضعیت کنونی آنها میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
https://ahdvamisagh.wordpress.com/
برای مطالعه درباره تنشهای جامعه بهائی ایران پس از مرگ شوقیافندی و طرفداری و مخالفت با ادعای میسون ریمی نگاه کنید به کتاب نشیب و فراز: یادداشتهای سرهنگ ثابت راسخ در چرایی بازگشت از بهائیت، به اهتمام مهدی هادیان، نشرگوی، ۱۳۹۲٫
مخالفان بیتالعدل بدلی و بدون ولی امر در پاکستان
با علنی شدن ادعای میسون ریمی و رسیدن آن به پاکستان، بحث و انتشار پیامهای مخفی آغاز شد. پیامها و استدلالها در پاکستان فعلی و پاکستان شرقی (بنگلادش فعلی) بهوفور پخش میشد. معمولاً اعضای تشکیلات بهائی انتشار اظهار نظر انتقادی را برنمیتابند. آنها بیانیههای طرفداران ریمی را “اوراق ناریه” نامیده و از بهائیان خواستند از خواندن آنها خودداری نمایند.
ازآنجاکه بافت کلی جامعه و تشکیلات بهائی پاکستان متکی به بهائیان ایران بود و ایادیان امرالله ایرانی در مقابل میسون ریمی قرار داشتند؛ بهنظر میرسد طرفداران ریمی در اقلیت قرار گرفتند. درعینحال، نقض و ابطال مدعیات وصیتنامه عبدالبهاء، ادعاهای متعدد او و شوقیافندی مبنی بر متعدد بودن ولی امرهای بهائی، ریاست غیرمنعزل ولی امرالله بر بیتالعدل، بیاعتبار بودن مصوبات بیتالعدل بدون تأیید ولی امر و غیرمصون بودن بیتالعدل از خطا و اشتباه بدون حضور ولی امرالله در رأس آن، شبهات زیادی در اذهان بهائیان ایجاد کرد.
نوازش علیشاه یکی از مبلغان و فعالان اولیه بهائی پاکستان و عضو اولین محفل ملی بهائیان پاکستان، به علت طرفداری از میسون ریمی طرد و از جامعه بهائی اخراج شد. در چند مرحله، گروههایی از بهائیان پاکستانی، به دلیل حمایت از ادعای ریمی اخراج شدند؛ که گاه تعداد آنها ۵۰ نفر یا بیشتر بوده است. مطالب و اخبار مندرج در بهائی مگزین، ماهنامه جامعه بهائی پاکستان نشان میدهد که بحثها و تنشهای بهائیان حیفایی و ریمیها (بهائیان ارتدکس) و تأکید محفل ملی پاکستان بر اجتناب از هرگونه گفتوگو با ریمیها و مطالعه نوشتههای آنها تا دهه ۱۹۷۰ هم ادامه داشته است.
به موازات ادعای میسون ریمی درباره جانشینی شوقیافندی، یک بهائیزاده ایرانی، به نام جمشید معانی، که برای تبلیغ بهائیت به صفحات اندونزی اعزام شده بود و بابت مجاهدتهای تبلیغیاش لوح تشویقی از شوقی دریافت کرده بود؛ با انتشار خبر مرگ شوقیافندی و مناسب دیدن عرصه، خود را بهعنوان ولی امر دوم بهائیان معرفی کرد و برای خود لقب سماءالله را برگزید! باتوجهبه روحیات بهائیان، عدهای از آنها در اندونزی، هند، پاکستان و ایران، پیامهای تبلیغی او را دریافت کردند و تحتتأثیر قرار گرفتند. این قضیه نیز موجب طرد و اخراج عده دیگری از بهائیان پاکستان و محدود شدن مجدد جامعه بهائی طرفدار بیتالعدل گردید. یکی از فعالان حامی جمشید معانی در پاکستان، حشمت الله قریشی، فرزند یکی از بهائیان اولیه و دیگر عضو اولین محفل ملی پاکستان ـ محبوب الحق قریشی ـ بود. او پیامها و بیانیههای متعددی نوشت و بین بهائیان و اعضای محافل بهائی در پاکستان غربی و شرقی (پاکستان و بنگلادش کنونی) توزیع کرد. او که با یکی از ایادیان امر ایرانی فعال در پاکستان ـ طرازالله سمندری ـ دوستی داشت، دلایل حقانیت ادعای سماءالله را برای او مرقوم و خواستار پاسخ رسمی بیتالعدل و ایادیان گردید. درهرصورت، او و طرفدارانش هم به سرنوشت حامیان و طرفداران میسون ریمی دچار شدند و از جامعه رسمی بهائی طرد و اخراج گردیدند. هرچند فعالیت آنان طبق روال عملکرد تشکیلات بهائی، زیرنظر و کنترل بخش صیانت و مراقبت تشکیلات امری است و هر از چندی درباره آنان هشدار میدهند و بر عدم مراوده با آنان به بهائیان تأکید میکنند.
نتیجهگیری
تاریخ حضور بیش از ۱۵۰ساله بهائیان و بیش از ۶۰ سال تشکیلات رسمی و محفل ملی بهائیان در پاکستان، فرصتها، چالشها و تنگناهای جایگاه و توسعه بهائیت در پاکستان مرور شد.
تلاش بهائیان برای اجرای برنامههای تبلیغی خود نسبت به فرزندان خانوادههای مسلمان و مسیحی و افزودن بر آمار نفوس بهائی، جزء سیاست کلی و برنامهریزیشدۀ جامعه بینالمللی بهائی در کشورهای مختلف، از جمله پاکستان است. این سیاست تبلیغی با قانون دولت پاکستان مبنی بر منع تبلیغ پیروان سایر ادیان در تضاد و تباین است. بهائیان که خود را بهظاهر مطیع و تابع قوانین کشور متبوع معرفی میکنند؛ ناچارند برنامههای تبلیغی خود را بهصورت مخفیانه و پوششی انجام دهند. این مانع، همراه با آنچه که از بخش جمعبندی پایاننامه دکتر عبدالفرید آوردیم، به همراه ظهور مدعیانی چون چارلز میسون ریمی و جمشید معانی (سماءالله)، در کنار ناکارآمدی و فساد مدیریت سنتی محفل ملی بهائیان پاکستان، که عمدتاً ایرانی هستند؛ باعث شده تا جامعه بهائی پاکستان حالت جزیرهای داشته و جمعیت آن ایستا و یا حتی کاهشی باشد.
منابع
۱-Abdul Fareed, RELIGIOUS AND SOCIAL LIFE OF RELIGIOUS MINORITIES (A CASE STUDY OF BAHÁ’Í AND PARSI COMMUNITIES OF PAKISTAN), A thesis submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctorate of Philosophy (PhD) in Comparative Religion, pp.308-316, 2015.
۲- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
۳-https://worldpopulationreview.com/countries /pakistan-population
۴- http://census.gov.pk/Religion.htm
۵- http://Bahá’íkipedia.org/Pakistan#cite_note-oper-w-32
۶- https://www.bbc.com/persian/world /2010/12/101213_l31_pakistan_extremist
۷- https://www.uscirf.gov/reports-briefs/annual-report/2020-annual-report
۸- Abdul-Baha cited by Juliet Thompson. The Diary of Juliet Thompson. Kalimat Press, Los Angeles, 1983.
۹- عبدالبها عباس، مکاتیب ۳ جلدی، بی نا، بی تا.
۱۰- https://news.bahai.org/
[۱]. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
[۲]. https://worldpopulationreview.com/countries / pakistan-population
[۳].https://www.cia.gov/the-world-factbook/countries/pakistan/
[۴]. همان
[۵]. https://worldpopulationreview.com/countries/pakistan-population
[۶]. http://census.gov.pk/Religion.htm
[۷]. همان
[۸]. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به:
Muhammad Hamidullah, “Relations of Muslims with Non-Muslims,” JIMMAH VII, no. 1 (Jan 1986). p.7-12
[۹]. Fazlur Rahman, “Non-Muslim Minorities in Islamic State,” JIMMAH VII, no. 1 (Jan 1986) .p.14
[۱۰].* از جناب دکترعبدالفرید بروهی، بهخاطر ارائه اطلاعات معتنابه درباره اشخاص و تشکیلات بهائی،علاوه بر کتاب رساله دکترا، سپاسگزارم. فرناق
Abdul Fareed, RELIGIOUS AND SOCIAL LIFE OF RELIGIOUS MINORITIES (A CASE STUDY OF BAHÁ’Í AND PARSI COMMUNITIES OF PAKISTAN), A thesis submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctorate of Philosophy (PhD) in Comparative Religion, p.52, 2015.
[۱۱]. Ibid, p.53.
[۱۲]. https://www.bbc.com/persian/world/2010/12/101213_l31_pakistan_extremist
[۱۳]. https://www.uscirf.gov/reports-briefs/annual-report/2020-annual-report,p.1.
[۱۴]. Ibid
[۱۵]. Ibid, p.5.
[۱۶]. Ibid
[۱۷]. Ibid
[۱۸]. Ibid, p.20.
[۱۹]. Ibid, p.21.
[۲۰]. Ibid, pp.142-5.
[۲۱]. Sahiwal
[۲۲]. Mansehra
[۲۳]. Abbotabad
[۲۴]. Gilgit Baltistan
[۲۵]. Abdul Fareed, p.147.
[۲۶]. Ibid,p.149.
[۲۷]. – محمد لبیب، راهنمای نقشه دهساله ۱۹۵۳-۱۹۶۳، از انتشارات محفل ملی بهائیان ایران،۱۳۳۳ .
[۲۸]. see http://Bahá’íkipedia.org/Pakistan#cite_note-oper-w-32
[۲۹]. Abdul Fareed, pp.152-3.
[۳۰]. Abdul Fareed, p.196.
[۳۱]. Ibid, p.302.
[۳۲]. Ibid,p.303
[۳۳]. Ibid, p.306
[۳۴].۵۸- اعضای محفل ملی بهائیان پاکستان در دوره ۲۰۱۹-۲۰۲۰ عبارتند از ساسان نیکاختر، عرفان نیکاختر، آقای مبین شیرازی، سیما فرزاد (نیکاختر)، ناهید بلوچ، شهزاد مذکوری، ویکیو جفرانی، جبار جوان فتو و رامین نبیلزاده، که نشان میدهد حداقل شش تن از آنها ایرانیالاصل هستند.
[۳۵]. Ibid,p.296
[۳۶]. ۶۰- عبدالفرید، ص ۱۸۸٫ دکترعبدالفرید بروهی در پایاننامه دکترای خود، بنا بر اظهار افراد مطلع و سرشناس بهائی مینویسد: «پدر و مادر و پدران پیشین آنها برای فرار از آزار و اذیت رژیم پهلوی از ایران به پاکستان مهاجرت کردند!” (مصاحبه عبدالفرید با مهرداد یوسف، جمال یوسف و اقبال ایمانی) درحالیکه این مطلب صحیح نیست. بهائیان در دوران پهلوی با هیچ فشار و آزاری مواجه نبودند. بلکه از امتیازهای زیادی نیز بهره بردند. تعداد پستهای اداری و اجرایی و نظامی دراختیار بهائیان ایرانی در آن دوره، بسیار فراتر از نسبت جمعیتی آنها بود؛ بلکه واقعیت این است که بهائیان ایرانی بر طبق تأکیدهای زیاد مدیریت جامعه بینالمللی بهائی، یعنی شوقیافندی و سپس بیتالعدل و در چارچوب برنامههای تبلیغی بهائیت، به منظور “فتح” کشورها، بهصورت مهاجران حقوقبگیراز ایران به کشورهای آسیایی، افریقایی و عربی، اعزام و با پراکنده شدن در شهرهای مختلف، تلاش میکردند چند محفل محلی تأسیس و سپس محفل ملی بهائیان آن کشورها را تأسیس نمایند. نگاهی به فهرست اسامی اعضای محافل محلی و ملی این کشورها و اهداف نقشههای تبلیغی بینالمللی بهائی در سالهای مختلف قبل و بعد از انقلاب و محتوای پیامهای متعدد شوقیافندی و بیتالعدل جهانی، ماهیت تبلیغی حضور بهائیان ایرانی در این کشورها را نشان میدهد.
[۳۷]. http://www.state.gov/j/drl/rls/irf/2002/14026.htm retrieved on 29/12/2014.
[۳۸]. http://tribune.com.pk/story/430059/over-35000-buddhists-Bahá’ís-call-pakistan-home/ retrieved on 29/12/2014
[۳۹]. Meghwar
[۴۰]. Bhels
[۴۱]. Hyderabad, Matli, Badin, Sukkur and Mirpurkhas
[۴۲]. Abdul Fareed, p.191.” It is an assumption that the Bahá’ís do not want to declare their exact population, which is supposed to be more or less 3000 in total.”
[۴۳]. Muhammad Yusuf Bijnouri
[۴۴]. Bijnouri
[۴۵]. Mansehra
[۴۶]. Abdul Fareed, p.191.
[۴۷]. Ibid, p.192.
[۴۸]. Ibid
[۴۹]. Abdul Fareed, RELIGIOUS AND SOCIAL LIFE… para 5 & 7, pp.310-11.
[۵۰]. – Interview with Iqbal Imaani and other members of Bahai Community
[۵۱]. photo courtesy by http://www.bahai.pk/what-bahais-do/study-circles.html retrieved on 20/12/2014
[۵۲]. Abdul Fareed,p.170, Interview with Iqbal Imaani 2014
[۵۳]. Interview with Ramin Nabilzadeh, secretary of the NSA of Pakistan
[۵۴]. Interview with Ramin Nabeelzadeh, secretary of NSA of Pakistan(2014)
[۵۵]. Personal interviews and observations of Abdul Fareed Brohi.
[۵۶]. Personal interviews and observations of Abdul Fareed, p.174.
[۵۷]. Brohi, Abdul Fareed, RELIGIOUS AND SOCIAL LIFE OF RELIGIOUS MINORITIES (A CASE STUDY OF BAHÁ’Í AND PARSI COMMUNITIES OF PAKISTAN), A thesis submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctorate of Philosophy (PhD) in Comparative Religion, pp.308-316, 2015.
[۵۸]. یادداشت این جانب حمید فرناق از گفتگو با آقای غفوری( زاده) بهائی عضو محفل کراچی و مطلع درباره امردرپاکستان.
[۵۹]. Charles Mason Remey
[۶۰].عبدالبهاء لوح ۳ می ۱۹۰۶.
[۶۱]. Abdul-Baha cited by Juliet Thompson. The Diary of Juliet Thompson. Kalimat Press, Los Angeles، ۱۹۸۳, p.71.
[۶۲]. مکاتیب عبدالبها٬ جلد ۳ ص ۲۳۲
[۶۳]. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: مسعود منفرد، چالش رهبری در جامعۀ بهائی، پس از مرگ شوقیافندی، فصلنامه بهائی شناسی، شماره ۱۳ : بهار ۹۹، ص ۱۰۰ تا ۱۲۵٫