بیتالعدل، نوسان میان ظاهری دینی و حزبی جهانی
ابتدای اردیبهشت هر سال زمانی است که به رسم چندین ساله، بیتالعدل پیامی خطاب به تمام بهائیان جهان، که آنها را «ستایندگان اسم اعظم» مینامد صادر میکند. پیام امسال از جهت حجم، چهار صفحه است و کاهشی ۶۰ درصدی را نسبت به سال قبل نشان میدهد و تقریباً هیچ نکته و گفته جدیدی نسبت به پیامهای قبلی دربر ندارد جز موضوع تغییرات در تقسیمات جغرافیایی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
۱- صرفنظر از کیفیت مباحث مطرحشده از سوی بیتالعدل در این چند صفحه، اگر بیشتر قسمتهای متن ــ البته با زبانی ساده و همهفهم ــ به فردی بیطرف و بیاطلاع از مختصات بهائیت در جهان نشان داده شود، بههیچعنوان باورپذیر نیست که نویسنده یا نویسندگان این پیام نوعی نگاهی دینی داشتهاند و ادعای داشتن دینی جدید دارند. از نظر هر جامعهشناس یا سیاستمدار بیطرفی، نوشتههای بیتالعدل اغلب دستورالعملهایی سازمانی است که در ظاهری دینی نگاشته شده است. شاید اگر این متن را بهعنوان شرح بیانیه مأموریت یک حزب برای انتخابات آتی یا مثلاً چشمانداز یک دولت برای کابینه جدید ببینیم، منطقیتر است. با حذف ادبیات حماسی و غلوآمیز متعارف بیتالعدل و قسمتهای متملقانه پیام، با مقایسهای ساده با پیامهای رهبران مذهبی چون پاپ یا مراجع دینی اسلامی یا حتی پیامهای دالایی لاما در مییابیم که درواقع عمدۀ پیامهای بیتالعدل هیچ شباهتی به پیام یک ارگان مذهبی ندارد و بیشتر شبیه بیانیههای حزب کمونیست شوروی، چین و کره شمالی است.
بهراستی شاید حتی خود شوقیافندی هم آن زمانی که تشکیلات را تقدس بخشید و آن را بخشی از دین نوپدید مورد ادعا عنوان کرد، این همه سیاسیکاری و بوروکراسی را در قامت تشکیلات بهائی پیشبینی نمیکرد و سلسله مراتبی را که در نقشههای ابتدایی ابلاغی برای ایادیان تحت فرمانش ترسیم کرده بود، این مقدار قابل شرح و بسط تصور نکرده بود.
بهراستی اگر امروز این حجم رفتارهای سازمانی و دستورهای تشکیلاتی را از بدنه بهائیت جدا کنیم، چیزی بر پیکر شخصیتی که بهاءالله و عبدالبهاء ساختند میماند؟ اگر چه خود عبدالبهاء هم فعالیتهای سازمانی و تشکیلاتی را آغاز نمود و شبکههایی، مبلغان را در سراسر جهان هدایت میکردند، اما هرگز این حجم از کار تشکیلاتی عریان بدون هیچ ملاحظه آیینی و آموزههای اخلاقی را متصور نبودند. آنها همیشه با چهرهای معنوی، پوستهای قابل اعتنا از بحثهای آیینی مباحث اخلاقی و رفتارهای مرموز و دیندارانه را بر همه رفتارها و مکاتبات خود میکشیدند و از سوی دیگر همواره خود را بهدور از عالم سیاست نشان میدادند. با وجود چندین بار شکِّ حکام عثمانی و بازرسیها و ملاقاتهای مکرر این افراد، هرگز موفق نشدند نشانی از همکاری تنگاتنگ عبدالبهاء با قوای انگلیس و سازمان جهانی صهیونیسم بیابند و تنها قرینههای این همکاری در رفتارهای اقتصادی و پیشگوییهای وی منعکس شده است. زمانی هم که این موضوع ظاهراً برای فرماندۀ ارتش عثمانی روشن شد، دیگر کار از کار گذشته بود.
۲- حتی در دوران “شوقیافندی الفلسطینی” که اشغال فلسطین از مرحله خرید زمینها به کشتار فلسطینیان رسید، باز روابط سیاسی تشکیلات و اشغالگران مکتوم باقی ماند. جز سکوت مرموز شوقی به بهای رضایت اشغالگران از باقی ماندن بخش کوچکی از اراضی در دست تشکیلات بهائی، چیزی رسماً منعکس نشد و حتی آن زمان هیچ پیام رضوانی در ستایش اشغال فلسطین و نکوهش آوارگان معترض منتشر نشد! اما این روابط پشت پرده بهمرور آشکار شد و پس از مرگ شوقی، خانم روحیه ماکسول پرده از این همسویی و همراهی با جملات مشهورش برداشت و هر دو گروه بهائیت و اسرائیل را حلقههای یک زنجیر نامید (مجله اخبار امری، دی ماه ۱۳۴۰، ص ۶۰).
این تعامل و همبستگی تا جایی پیش رفت که امسال، یائیر لاپید، وزیر خارجه اسرائیل، در پیام تبریکش با اشارۀ آشکار به همسویی و همنوایی صهیونیسم و بهائیت از اشتراکات فرهنگی متعدد نام میبرد و این ارزشهای مبنایی مشترک را فراتر از داشتن سرزمینهای مقدس مشترک، مثبت ارزیابی میکند. گویی این اشتراک در مسجدالاقصی و محل تولد عیسی مسیح و دهها محل مشترک با مسلمانان و مسیحیان وجود نداشته است که با بیرحمی تمام به کشتار مسلمانان و اخراج بیسروصدای مسیحیان از این سرزمین دست زدند. البته ایشان دقیقاً روشن نکردند منظور از ارزشهای مشترک، کشتن کودکان و زنان توسط نظامیان است ــ همانطور که در آموزههای باب هم به قتل مخالفان دستور داده شده بود ــ یا منظور هدم بِقاع است که سالهاست بولدوزرهای صهیونیستها به آن مشغولند و این هم در دستورهای باب آمده بود یا چیزهای دیگر!
عجب آنکه نه یک سانتیمتر از ابنیه بهائی خوراک این بولدوزرها شده و نه خونی از بینی یک بهائی در اسرائیل ریخته شده است. حتی اگر دستور باب شامل همه غیربابیان باشد، گویا چاقو دسته خود را هرگز نخواهد برید.
۳- یکی از نکات جالبی که در این پیام مشاهده میشود، افزایش تعداد مناطق جغرافیایی همراه با توضیحاتی بر نقشه ۹ سالۀ پیش روست که از حدود ۱۷۰۰۰ منطقه با افزایشی ۲۵ درصدی به عدد ۲۲۰۰۰ میرسد. البته این تقسیمات جدید جغرافیایی، طبق معمولِ سایر تصمیمات، به شکلی غیرشفاف انجام میگیرد و مشخص نیست که آیا کل کره زمین را به ۱۷۰۰۰ کلاستر تقسیم کرده بودند و یا بخشهایی از آن را؟ و این افزایش ناشی از تقسیم محدودههای موجود است یا محدودههای جدید اضافه شدهاست؟
درهرصورت، از این افزایش تعداد مناطق، ظاهراً هیچ امیدی به توسعه نداشتهاند، زیرا تعداد اهداف نهایی مدنظر همچنان همان ۵۰۰۰ منطقه است که در پیامهای قبل هدفگذاری کرده بودند. یعنی باتوجه به ثابت بودن این عدد برای سال ۲۰۳۱ در متن رضوان امسال و نقشههای گذشته که میبایست نماد سوم رشد را گذرانده باشند، درواقع با این فرض، یک کاهش حدود بیست درصدی در توقع به حصول نماد سوم رشد اتفاق افتاده است و نشانگر افت شاخصهای مد نظر در یک سال گذشته است.
در تحلیل خبری با عنوان «تبلیغ تهاجمی در پیام سیام دسامبر بیتالعدل» که در شمارۀ۲۰ فصلنامۀ بهائیشناسی منتشر شد، نمادهای رشد توضیح داده شده است. ازآنجاکه در این پیام دوباره به آن اشاره شده است، برای روشن شدن موضوع، تعریف نماد سوم رشد را دوباره در اینجا ذکر میکنیم. زمانی یک منطقه وارد نماد سوم رشد میشود که بهائیان آن منطقه وارد گفتمانهای اجتماعی مؤثر شوند و از طریق مشارکت در روندهای اجتماعی و اقتصادی منطقه، تلاش کنند تا تأثیرگذار باشند و با خدمت به جامعه مادر، کاری کنند که تداوم و بقای آنان تضمین شود و بهگونهای به رسمیت شناخته شوند.
۴- از عباراتی که در پیامهای مختلف بیتالعدل بهکار میرود و ازجمله در این پیام نیز بهکار رفته، اجتماعسازی و جامعهسازی است. اجتماعسازی Society-building عبارت است از خلق گروههای صنفی، محلی، ورزشی، علمی، فنی، اجتماعی، فرهنگی، خدماتی، اقتصادی و … مبتنی بر باورهای مشترک و جهانبینی واحد. این کار در راستای ایجاد جوامع بزرگ است که نسبت به تحقق آرمانهای بهائیت، اتفاقنظر داشته و هماهنگ و همراه هستند (تغییر تفکر اجتماعی و فرهنگی جامعه). حداقل فرایند جامعهسازی، عدم مخالفت جامعۀ میزبان با توسعۀ بهائیت و همراهی نسبی با آن است. هدف از جامعهسازی، توسعه کمی و کیفی منابع انسانی جامعۀ جهانی بهائی است. جامعهسازی در راستای دخول افواج است که بارها در پیامهای گوناگون بیتالعدل به آن اشاره شده است. این پیامها درخواست رهبران بهائی از آنان را برای بهائی کردن افراد دیگر بهخوبی نشان میدهد. اگرچه از زمان عبدالبهاء و شوقی همواره وعدههای پوشالی دربارۀ دخول افواج به بهائیان داده شده است، اما هنوز نیز این وعده داده میشود و با این روش تلاش میشود تا انگیزۀ بهائیان را برای تبلیغ و بهائی کردن افراد افزایش دهند. این در حالی است که زمانهایی هم که برای آن پیشبینی کرده بودند سر آمده، ولی نه تنها افزایش چندانی در تعداد و آمار بهائیان مشاهده نشده است و دخول افواج رخ نداده است، بلکه تعداد کسانی که تقاضای حذف نام از بهائیت کردهاند کم نیستند. لذا با استفاده از جامعهسازی و اجتماعسازی، تلاش میشود تا حداقل افراد جامعهای که بهائیان در میان آن هستند، نسبت به آنان بدبین نباشند و در صورت امکان حامی و طرفدار آنان باشند.
۵- در پیام رضوان امسال آمده است:
این مشتاقان، در افزایش فوقالعادۀ قابلیت که در طول دو دهۀ گذشته حاصل شد، این امکان را بهوجود آورد تا عالم بهائی مجهودات خود را با دید ظهور و بروز بخشیدن به نیروی اجتماعسازی امر مبارک بنگرد. اکنون شواهد قاطع ورود امر الهی را به ششمین عهد عصر تکوین مشاهده مینماییم. در پیام رضوان سال گذشته اعلان نمودیم که پدیدۀ گستردۀ شرکت تعداد کثیری در فعالیتهای بهائی، تنویر قلوبشان به نور ایمان و اکتساب مهارتها و تواناییها برای خدمت به جوامعشان، نشانۀ آغاز سومین عهد نقشۀ ملکوتی حضرت عبدالبهاء بود.
برای فهمیدن این عبارات لازم است ابتدا عصرهای گوناگونی را که شوقیافندی تعریف کرده و بهوسیلۀ آن نقشه راه را برای بهائیان ترسیم کرده است، مطالعه کنیم. شوقی نقشه راه تشکیلات بهائی را به سه دورۀ زمانی تقسیم کرده است:
۱- عصر رسولی: دوره باب، بهاءالله و عبدالبهاء است (شوقی، توقیعات مبارکه، جلد ۴، ص ۲۹۶).
۲- عصر تکوین: دورهای که در آن مؤسسات اداری بهائی پدید آمدند و تشکیل شدند و تکوین یافتند. این دورۀ تأسیس سازمان بهائیت است که شوقی بنیانگذار این دوره بودهاست (شوقی، توقیعات مبارکه، جلد ۴، ص ۲۹۶).
۳- عصر ذهبی: مرحله جهانگیر شدن آیین بهائیت است و حالت آرمانی دارد و تمام زمین تحت حکومت بهائیان قرار میگیرد (شوقی، حصن حصین شریعت الله، ص۷۰؛ عبدالبهاء، مکاتیب، ج ۳، ص۲۱).
همانطور که روشن است طبق این دستهبندی، ما اکنون در عصر تکوین قرار داریم. خود عصر تکوین را نیز شوقی به چندین مرحله تقسیمبندی کرده است. مراحل عصر تکوین به ترتیب زیر است:
۱- مجهولیت؛
۲- مظلومیت و مقهوریت؛
۳- انفصال از ادیان عتیقه؛
۴- استقلال (شناخته شدن بهعنوان یک آیین مستقل و نه زیرمجموعه ادیان دیگر)؛
۵- رسمیت (به رسمیت شناختن تعطیلات رسمی بهائی، قبرستانهای بهائی، راهاندازی مؤسسات نشریات امری، مشرقالاذکار و حظیرهالقدس. لازمۀ این مرحله وجود جمعیت است).
۶- تشکیل حکومت کشوری و ادغام نظام اداری بهائی در نظام آن کشور (شوقی، قرن بدیع، ص۸۱۰) و تشکیل حکومتهای مشترکالمنافع بهائی.
توضیح بیشتر دربارۀ این مراحل نیازمند مقالهای مستقل است و به همین مختصر اکتفا میشود.
بخشی از پیام رضوان سال گذشته، که در پیام امسال به آن اشاره شده، چنین است:
بسیاری از احبای الهی با روش حضرت ولی امرالله که چگونه اعصار امرالله را به عهدهای متوالی تقسیمبندی نمودند آشنایی دارند. پنجمین عهد عصر تکوین در سال ۲۰۰۱ آغاز شد. آنچه کمتر شناخته شده است، اشارۀ خاص هیکل مبارک به عهدهایی مرتبط با نقشۀ ملکوتی و مراحل مندمج در آنهاست. نقشۀ ملکوتی حضرت عبدالبهاء برای دو دهه، دورانی که نهادهای محلی و ملیِ نظم اداری تأسیس و تقویت میگشت، در بوتۀ تعویق مانده بود. در سال ۱۹۳۷ با آغاز اولین مرحله از اولین عهدش یعنی نقشۀ هفتساله که توسط حضرت ولی امرالله به جامعۀ بهائی امریکای شمالی محول شد، این نقشه رسماً افتتاح گردید. این عهد اول بعد از اختتام جهاد کبیر اکبر در سال ۱۹۶۳ که منتج به افراشتن رایت امرالله در سراسر جهان شده بود، به پایان رسید. عهد دوم با شروع اولین نقشۀ نهساله آغاز شد و ده نقشۀ دیگر را به دنبال داشت؛ نقشههایی که طولشان از دوازده ماه تا هفت سال بود. در ابتدای این عهد دوم، عالم بهائی بدایت دخول افواج را که توسط بانی نقشۀ ملکوتی پیشبینی شده بود مشاهده مینمود… با قلوبی سرشار از شعف، به این مشتاقان شروع سومین عهد نقشۀ ملکوتی حضرت عبدالبهاء را اعلام میداریم.
اولین نکتهای که این عبارات نشان میدهد، تقسیمبندی عبدالبهاء است که یک نقشۀ ملکوتی را پیشنهاد داده است. البته تا آنجا که جستوجو کردیم، نقشه را بهصورت کلی پیدا نکردیم و امیدواریم بهائیان گرامی و محققان عزیز، بخشهای نقشه را برای ما ارسال نمایند، اما تا آنجا که روشن است، نقشۀ ملکوتی اشارهشده، دارای حداقل سه عهد است که دو عهد آن تمام شده است و در آستانۀ عهد سوم هستیم. عهد اول از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۶۳ بوده که در آن دورۀ زمانی، بهائیت نقشههای تبلیغی خود را شروع کرده است و افراد زیادی با بهائیت آشنا شدهاند. عهد دوم پس از سال ۱۹۶۳ شروع شده که فرایند دخول افواج نیز قرار بوده شروع شود. این عهد نیز در سال ۲۰۲۱ پس از پایان نقشۀ بیستساله که از سال ۲۰۰۱ شروع شده بود و قرار بود در انتها دخول افواج را بهائیان شاهد باشند، پایان یافته است. پس از سال ۲۰۲۱ عهد سوم نقشۀ ملکوتی عبدالبهاء شروع شده است و ما اکنون در این عهد به سر میبریم.
عبارات پیام رضوان سال گذشته و سال حاضر، نشان میدهد که بیتالعدل تصور میکند پنجمین عهد عصر تکوین، یعنی به رسمیت شناخته شدن بهائیت در بعضی از مناطق، که در سال ۲۰۰۱ شروع شده بود، در انتها قرار دارد و ششمین عهد عصر تکوین، یعنی تشکیل حکومت کشوری و ادغام نظام اداری بهائی در نظام کشور و تشکیل حکومتهای مشترکالمنافع بهائی، در حال شروع شدن است. اینکه بهائیت درحالحاضر در کدام کشور قصد تشکیل حکومت دارد، جای سؤال است. همچنین چگونگی تشکیل حکومت کشوری و حکومتهای مشترکالمنافع بهائی بدون ورود و دخالت در سیاست (که از تعالیم مورد ادعای بهائیت است) نیز علامت سؤال بزرگی را برای محققان در این موضوع در پی دارد. امیدواریم بیتالعدل یا بهائیان نسبت به این سؤالات و سؤالات فراوان دیگری که در این موضوع در برابر محققان قرار دارد، توضیحات روشنگرانهای را بیان نمایند.