صفحه اصلی روی خط خبر گلبانگ سربلندی

گلبانگ سربلندی

0 خواندن ثانیه
0
0
445

حسن طارمي

بامداد روز دوازدهم بهمن ۱۴۰۰ مطابق با ۲۹ جمادی‌الاخر ۱۴۴۳، جامعۀ شیعه سوگوار ارتحال یکی از مراجع تقلید شد. آیت‌الله حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی تغمّده الله برحمته، در روزهای پایانی سومین سال از سدۀ دوم عمر دعوت حق را لبیک گفت؛ عمری سرشار از تکاپوی علمی و خدمات دینی در ساحت‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی همراه با بندگی خالصانه و ارادت و شیفتگی به اولیای عظیم‌الشأن.

آیت‌الله صافی، بنا بر زندگی‌نامۀ خودنوشتش، تا بیست‌وسه‌سالگی در زادگاهش نزد عالمان شهر و در رأس آنان پدر دانشمند خود، مراتب تحصیل علوم دینی را به قوّت گذراند. در همان دوران، شاهد دغدغه‌ها و مراقبت پدر در مقام عالم دینی شهر، در مقابله با انحرافات و شبهه‌افکنی‌های اعتقادی و هنجارشکنی‌های رفتاری ــ چه از سوی مبلغان فرقۀ بهائی و چه از سوی مقامات رسمی سلطنت جدید ــ بود. همچنان‌که شیفتگی به خاندان وحی را در سلوک پرشور پدر و مادر تجربه کرد. یک بار، آن هنگام که شش دهه از عمر خویش را گذرانده بود و چهره‌ای بارز در میان عالمان دینی و شخصیت‌های اجتماعی داشت، در یادداشتی کوتاه در پاسخ به این پرسش که چه عاملی سبب اهتمام وی به تألیف کتاب‌هایی در دفاع از حریم قدس مهدوی بوده است، سهم بسیار مؤثر تربیت در کنار پدر و مادر نیک‌نهادش را با تمثل به این دو بیت از صاحب‌بن‌عباد، وزیر ادیب و مقتدر شیعی در حکومت آل بویه، یادآور شد:

لا عَذَّبَ اللهُ أُمِي إِنَّها شَرِبَتْ

حُبَّ الْوَصِـــــيَّ وَغَذَّتْنيهِ بِاللَّبَنِ

وَكانَ لي والِدٌ يَهْوى أَباحَسَنٍ

فَصِرْتُ مِنْ ذي وَذا أَهْوى أَباحَسَنٍ

خدا مادرم را عذاب نکناد که از زلال مهر وصی سیراب شد و آن را با شیر به من نوشاند. پدری داشتم شیفتۀ اباالحسن، پس من به برکت این پدر و آن مادر دلدادۀ علی شدم.

دربارۀ مادرش نیز افزوده: «مادرم رحمةالله علیها که از بانوان فاضله بود، کتاب نجم ثاقب را مطالعه می‌کرد و ما را به خواندن و شنیدن آن تشویق می‌نمود.»

صافیِ جوان و پرورش‌یافته در خانه‌ای که به تعبیر وی «انوار ولایت حضرت صاحب الزمان ــ ارواحنا فداه ــ در لَمَعان بود»، در ۱۳۲۰ ش برای تحصیل در مدارج عالی علمی راهی حوزۀ علمیۀ قم شد و از محضر استادانِ بنام آن مرکز علمی، مشهور به آیات ثلاث (سیدمحمدتقی خوانساری، سیدمحمد حجت کوه‌کمری، سیدصدرالدین صدر) بهره برد، به مدت یک سال هم در نجف به درس اعاظم حوزۀ دیرپای این شهر (ازجمله مرحوم آیت‌الله سیدجمال‌الدین گلپایگانی و آیت‌الله شیخ محمدکاظم شیرازی و آیت‌الله شیخ محمدعلی کاظمی) حاضر شد و از ۱۳۲۵ در قم استقرار یافت. در آن زمان، حوزۀ علمیۀ قم یکی دو سال بود که در پی هجرت فقیه متضلّع و صاحب‌ رأی صائب، مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی، به این شهر، در مقام مرجعی نافذالکلمه و مدبّر، رونقی نو یافته بود و طلاب و فضلا و عالمان تحت حمایت این مرجع عظیم‌الشأن تکاپویی امیدبخش را تجربه می‌کردند. صافی نیز خیلی زود در جمع نزدیکان فقیه بروجردی ــ و به تعبیر خود او «سیّد استاد» ــ قرار گرفت. او، هم از دانش و روش علمی این خرّیت فن بهره گرفت و هم سلوک و راهبرد اجتماعی و سیاسی و اقدامات و دغدغه‌های دینی وی را در جایگاه مرجعیت، از نزدیک مشاهده کرد. این همه برای این دانشمند جوان سرمایه‌ای بی‌نظیر شد و در تحقق شخصیّت وی تأثیر ماندگار گذاشت.

فقیه بروجردی به مدد احاطۀ کم‌نظیرش بر علوم دینی چون فقه و اصول فقه و کلام و حدیث و تاریخ اسلام و شناخت عمیق و گسترده از منابع متقدم و آگاهی از مسائل آن روزگار جهان اسلام بر جامعۀ شیعه و بر پایۀ قریب سه دهه تجربه مرجعیت تقلید در منطقۀ بروجرد، آفاق جدیدی برای طلاب فاضل گشود تا هریک به فراخور ذوق و گرایش و توان علمی، در مسیر خدمت دینی تلاش کنند. در این میان، شیخ لطف‌الله صافی به دلالت استاد و بر پایۀ «حسن ظنّ ایشان» به وی، با برخورداری از «سوابق و عشق و علاقه» به جان جهان حضرت صاحب‌العصر و الزمان، گام در راهی نهاد که منشأ برکات و فتوح بسیار شد.

آن روزها یکی از دغدغه‌های بنیادین جامعۀ دینی شبهه‌افکنی‌های مبلغان جریان بهائی دربارۀ وجود مبارک امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف بود که انتظارِ به‌حقّ جامعۀ دینی در پاسخ‌گویی به این شبهات و زدودن غبار از ساحَت آموزه‌های قویمِ مذهب را درپی داشت. اینک، با تأیید و راهگشایی بروجردی، شاگرد پرتلاش و باانگیزه و دردآشنایش، که در روزگار جوانی در زادگاه خود هیاهوی مبلغان فرقه و تکاپوهای والد فقیدش در برابر این هیاهو و رمزگشایی از مغالطات و شبهه‌سازی‌های آنان را مشاهده کرده بود و افزون بر این با آثار قلمی مؤلفان جدید اهل سنت هم آشنا بود که گمان می‌کردند عقیده به وجود حضرت مهدی عقیده‌ای صرفاً شیعی است و حتی از چندوچون آن نیز بی‌خبر بودند؛ طرحی نو در ارائۀ باور مهدوی در افکند. او به‌درستی دریافته بود که وجود مبارک امام حیّ غایب، حضرت بقیةالله، بیش از آنکه از رهگذر چند روایتِ حاکی از ولادت آن حضرت یا دیده شدنش برای برخی از نزدیکان اثبات شود ــ که البته نیازی به مناقشه در درستی آن روایات و گزارش‌ها نیست، کما استفدنا من اشارات مشایخنا العظام الی هذه الدقیقه ــ به استناد براهین متقن کلامی بر وجوب نصب امام معصوم و ادلّۀ نقلیِ پر بسامدِ ناظر به معرفی جانشینان رسول اکرم و عدد آنان، یعنی دوازده تا ــ که از قضا در طرق روایی پیروان مکتب خلافت بیشتر نمود یافته است ــ و نیز تصریحات شخص رسول اکرم و یکایک امامان منصوص بر نام و کنیه و اوصاف آخرین امام، از خفای ولادت و وقوع غیبت و طول عمر و جهانی بودن قیام ظلم‌برافکن آن حضرت و ویژگی‌های عصر ظهور، قطعیت یافته است و راویان و محدثان بزرگ امامیه و ازجمله ابوعبدالله ابن‌ابی‌زینب کاتب نعمانی، شیخ صدوق ابن‌بابویه، شیخ‌الطائفه محمدبن‌حسن طوسی، بر همین روش آثار گران‌سنگی پدید آورده‌اند.

صافی نیز همین نمط را برگزید و کتابی عظیم بر پایۀ بیش از شصت منبع تفسیری و حدیثی و تاریخی و کلامی و لغوی عالمان اهل سنت از دیرزمان تا دوران معاصر و قریب به یک‌صد منبع شیعی تألیف کرد تا هم اجماعی بودن اعتقاد به وجود مهدی نزد همۀ مذاهب اسلامی را مبرهن سازد و هم انحصار مهدی در شخص محمدبن‌الحسن العسکری علیه السلام را نشان دهد و هیچ‌کس را یارای انکار نماند و هیچ مدعی دروغینی فرصت فریب نیابد.

شناسایی و گردآوری این منابع، در زمانه‌ای که بسیاری از کتاب‌ها به‌ندرت از شهر محل انتشار به جای دیگر منتقل می‌شد چه رسد به کشورهای دیگر و هنوز کتابخانه‌های بزرگ تخصصی تأسیس نشده بودند، البته کاری دشوار بود و صافی محقق ناگزیر در کنار وظایف رسمی علمی حوزه‌ای، همۀ تلاش و توان را به‌کار بست و با جست‌وجو در کتابخانه‌های عمومی و شخصی، «سه سال بدون تعطیل اشتغالات عملی دیگر»، بی‌آنکه دستیاری برگزیند، «این خدمت را با کوشش‌های بسیار و بی‌خوابی‌ها و حتی مسافرت‌ها» به انجام رساند. این‌گونه کتاب منتخب‌الاثر فی الامام الثانی‌عشر صورت تمام یافت و نام لطف‌الله صافی گلپایگانی با آن عجین شد و دانشمند جوان حوزۀ قم در چهارمین دهۀ زندگی «موقع» و «موضع» خود را محقق ساخت: رصد و مرزبانی از ارجمندترین باور دینی.

در این نوشتار کوتاه مجال معرفی همه‌جانبۀ کتاب منتخب‌الاثر و جایگاه مؤلف محقق آن به‌مثابۀ مرجع و معتمَد جامعۀ دینی در همۀ سطوح از عالم و عامی در مسألۀ ولایت امامان معصوم و خصوصاً وجود مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست و در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت، اما باید دانست که از آن پس آیت‌الله لطف‌الله صافی به سِمت معرف و مبین آموزه‌های اعتقادی شیعه در موضوع امامت و مهدویت شناخته شد و چندین اثر مهم دیگر در سطوح تخصصی و همگانی تألیف کرد. از آن مهم‌تر آنکه تا روزهای پایانی عمر پرثمرش رصد این عرصۀ مهم را هیچ‌گاه رها نکرد.

صافی کار دیگری نیز کرد. او نشان خود را هم‌زمان با نشر منتخب‌الاثر برگزید: «اقل المتمسکین بولایته». از آن پس او با این نشان زیست و پس از شصت سال، هنگامی‌که منتخب‌الاثر را با تجدیدنظر و افزوده‌ها بازنگاری کرد، درحالی‌که دیگران او را شیخ المراجع می‌خواندند، همان نشان را فرا نمود، تا همگان بدانند صافی راه پرافتخار خدمتگزاری به عالَم علم و ایمان تا بالاترین رتبه، یعنی سی سال مرجعیت پرافتخار جامعۀ شیعه را به یُمن همین نشان پیموده است. آری:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

طوبی له و حُسنُ مآب

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…