نگاهي به برنامه چشمانداز تلويزيون ايراناينترنشنال دربارة انتخابات در ايران
پنج روز مانده به انتخابات بیستوهشتم خرداد ۱۴۰۰ در ایران، تلویزیون ایراناینترنشنال ــ که وابستگی مالی به عربستان سعودی دارد ــ در برنامه چشمانداز با حضور یک کارشناس از اهل سنت و دو کارشناس بهائی به تحلیل انتخابات ایران پرداخت و نظام سیاسی ایران را با نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی مقایسه کرد و از نادیده گرفته شدن حقوق اهل سنت و زنان در انتخابات ایران انتقاد کرد.
در قسمت دوم این برنامه، عرفان ثابتی و ایرج عابدیان مهمانان سیما ثابت (شهرکی) در این برنامه بودند. ثابتی و عابدیان هر دو از ایرانیتبارهای بهائی هستند. ثابتی اکنون در منچستر انگلستان سکونت دارد و ایرج عابدیان نیز از افراد بسیار ثروتمند بهائی در آفریقای جنوبی است که مدتی مشاور نلسون ماندلا، رهبر فقید این کشور نیز بوده است.
ایرج عابدیان
مسأله تبعیض جنسیتی درمورد زنان در انتخابات ریاست جمهوری ایران موضوعی بود که این دو کارشناس مطرح کردند. عرفان ثابتی و ایرج عابدیان در این بخش کوشیدند تا نظام جمهوری اسلامیرا با نژاد تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی مقایسه کرده و از این رهگذر، نظام انتخاباتی در ایران را زیر سؤال ببرند. مهمترین دلیل این دو نفر، آن بود که در میان کاندیداهای ریاست جمهوری، خانمیحضور نداشت.
در این یادداشت به دنبال ارزیابی انتخابات خرداد سال جاری نیستیم. آن چیزی که در اینجا و به اقتضای موضوع این فصلنامه باید توجه شود، نسخهپیچی دو بهائی برای انتخابات ایران در یک شبکه سعودی است. چیزی که دو روز پیش از انتخابات موردتوجه مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت. ایشان در سخنرانی روز ۲۶ خرداد سال جاری و دو روز پیش از انتخابات گفتند: «جالب اینجاست بعضی از کشورها که در میانه قرن ۲۱ هنوز به شکل قبیلهای اداره میشوند و بوی انتخابات هم به آنها نرسیده بهطوری که مردمشان فرق صندوق رأی و صندوق میوه را نمیدانند، تلویزیون ۲۴ ساعته راه میاندازند و مدعی هستند انتخابات ایران دموکراتیک نیست.»
صرف حضور این دو بهائی در یک شبکه سعودی و انتقاد از عدم رعایت اصول دموکراسی در ایران طنز تلخی است که نشان از یک بام و دو هوای شبکه سعودی تبار ایران اینترنشنال و شرکتکنندگان در مصاحبه دارد. چگونه است که ثابتی و عابدیان دربارۀ انتخاب نشدن یک زن در انتخابات ایران بهعنوان رئیسجمهور، مرثیهسرایی میکنند؛ اما چشمان خود را به تبعیض علیه حقوق زنان در عربستان سعودی میبندند و هرگز از آن سخنی نمیگویند؟
این در حالی است که در نظام سیاسی جمهوری اسلامیاز آغاز تاکنون و در تمام ادوار مجلس شورای اسلامی، نمایندگانی از زنان حضور داشتهاند و حتی در مواردی به مقام وزارت یا سفارت نیز رسیدهاند. در سطح معاون وزیر و ریاست سازمانهای بزرگ نیز زنان در ایران موقعیتهای بسیاری داشتهاند که فهرست آن ممکن است خوانندگان را دچار ملال کند؛ موقعیتهایی که دهیک آن را زنان در کشوری مانند عربستان سعودی پیدا نکردهاند. در همین انتخابات خرداد ۱۴۰۰ نیز بانوان بسیاری برای عضویت در شوراهای شهر انتخاب شدند؛ زنانی که در امور فنی و اجرایی شهرداریها بسیار مسلطاند و همگام با مردان، در اداره امور شهرها و روستاها سهیم شدهاند؛ اما این دو کارشناس، بیتوجه به این بسترهای ایجادشده و بدون بیان کوچکترین نکتهای دربارۀ کشوری که مؤسس و حامی این میزگرد است، فقط به انتقاد از انتخابات ریاستجمهوری در ایران میپردازند و اصلاً به روی خود نمیآورند که در ایران، دو انتخابات همزمان برگزار شده است که در دومی، زنان بسیاری به کرسیهای مختلف در شوراهای اسلامیرسیدهاند. البته قابلفهم است که انتقاد از وضعیت حکومت موروثی و قبیلهای در عربستان سعودی برای این دو بهائی نانی ندارد.
بیگانگی با انتخابات و تبعیض در انتخاب شدن و انتخاب کردن، البته فقط به صاحبان شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال محدود نمیشود. بلکه در آیین بهائی نیز زنان از انتخاب شدن بهعنوان عضو بیتالعدل محروم هستند. یعنی در آیین بهائی، در عالیترین نهاد تصمیمگیری و قانونگذاری به نام بیتالعدل که دارای نُه عضو است، در طول حدوداً شصت سال گذشته هیچ زنی حضور نداشته و انتخاب زنان بهعنوان این منصب، اساساً در آیین بهائی ممنوع است.
معلوم نیست عرفان ثابتی و ایرج عابدیان ــ که دو بهائی معتقد به بیتالعدل هستند و تحت نظارت این نهاد فعالیت میکنند ــ با چه رویی حتی عقاید خود را نادیده گرفتهاند و به انتخاب نشدن زنان بهعنوان رئیسجمهور اعتراض دارند؟ آیا بهتر نیست چنین افرادی ابتدا به رفع این مشکل در جامعه خود بپردازند و بعد از موفقیت، بهدنبال اصلاح سایر جوامع باشند؟ آیا بهتر نیست این دو بهائی تکلیف تعارض «عدم انتخاب زنان در بیتالعدل» با شعار «تساوی زن و مرد» در آیین بهائی را حل کنند و بعد به سراغ جامعهای مسلمان بیایند که «تناسب» حقوق زن و مرد را بهجای «تساوی» آنان، مبنای نظام اجتماعی خود قرار داده و هیچگاه شعار برابری زن و مرد در همه حیطهها را سر نداده است؟
آیا میتوان باور کرد که واقعاً چنین افرادی دلسوز حقوق زنان در ایران هستند؟ اگر دلسوزی آنان جدی و واقعی است، چرا هیچگاه در طول این سالها به قانون عدم امکان انتخاب زنان بهعنوان اعضای بیتالعدل در آیین خود اعتراض نکردهاند؟
نکته بسیار مهم دیگر آنکه بهائیانی که بیتالعدل را به رسمیت نمیشناسند اما همچنان خود را بهائی میدانند و از فرقهها و گروههای آیین بهائی هستند، مانند بهائیان ریمی یا بهائیان وحدتگرا، نیز امکان عضویت در بیتالعدل را ندارند. علاوهبرآن، بهائیان ریمی یا بهائیان وحدتگرا بهعنوان اعضای محافل ملی و حتی محافل محلی نیز نمیتوانند انتخاب شوند و عضو هیچیک از نظامات اجرایی و لجنههای بهائی نمیتوانند قرار بگیرند و تشکیلاتی کاملاً جدا دارند. اساساً هرگونه ارتباط میان بهائیان بیتالعدلی با پیروان دیگر فرقههای آیین بهائی ممنوع است و متخلفان مجازات میشوند. این را کنار دلسوزی عرفان ثابتی و ایرج عابدیان نسبت به اهل سنت در ایران که بگذاریم، متوجه بخش دیگری از این طنز میشویم.
بهائیت تحتنظر بیتالعدل که حاضر به پذیرش هیچیک از شاخهها و فرقههای منتسب به خود نیست و حتی هرگونه ارتباط اجتماعی با آنان را به شکل تشکیلاتی ممنوع و مسدود کرده است، چگونه میتواند خود را محق بداند که به اختلافات شیعه و اهل سنت در ایران دامن بزند و تلاش کند تا با تحریک دو طرف، از این آب گلآلود ماهی بگیرد؟ آن هم در جامعهای مانند ایران که شیعه و سنی سالهای سال در کنار هم به مسالمت و برادری زیستهاند و ضمن حفظ عقاید خود، اتحاد خود را در مسائل اساسی کشور حفظ کردهاند و از برخوردهای خشونتآمیز طایفهای و عقیدتی دوری کردهاند. سعودیها نیز باید بدانند که پیش از دلسوزی برای سهم اهل سنت در ایران، بهتر است فشار سیستماتیک بر شیعیان سعودی را بردارند و ابتدا شیعیان مظلوم سعودی را در حکومت کشور خود مشارکت دهند و بعد از آن به دنبال اصلاح وضعیت اهل سنت در ایران باشند.
بههرروی رسانه سعودی که مقرش در لندن است، نباید و نمیتواند با کارشناسان بهائی برای اصلاح امور در ایران پیشقدم شود. دلسوزی اینان برای زنان ایرانی و اهل سنت، یک دلسوزی واقعی نیست. بلکه فقط میخواهند از این بستر برای ایجاد گسست اجتماعی در جامعه ایران استفاده کنند.
نهایت آنکه اگر مشکلی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران وجود دارد، مربوط به ماست و راه حل آن نیز باید بهوسیلۀ مسلمانان ساکن این سرزمین و از مسیر گفتمانهای اجتماعی ایرانی بگذرد. سعودیها و بهائیها بهتر است ابتدا به رفع مشکلات اجتماعی خود بپردازند و سپس اگر آن معضلات را در جامعه خود رفع کردند، دربارۀ سایر جوامع، ازجمله جامعه ایران میزگرد برگزار کنند.