سکوت معنادار بيتالعدل حيفانشين در جنگ ۱۱ (۱۲) روزه
در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ جنگی دیگر به تاریخچۀ جنگهای غیر انسانی فلسطین اضافه شد؛ جنگی که به جنگ یازدهروزه یا به بیان برخی جنگ دوازدهروزه شهرت یافت. ویژگی بارز این جنگ سایه بزرگتر آن از غزه در جنوب تا مرزهای شمالی در جوار لبنان بود و یکی از معدود دفعاتی بود که موشکها به شهر بندری حیفا نیز رسید و اهالی حیفا را به پناهگاهها کشاند و حتی پروازها به مبدأ و مقصد تل آویو لغو شد.
در این سالها از این وقایع اندوهبار کم سراغ نداریم، اما از کشتارهای خونین در بوسنی، سومالی، رواندا، کامبوج تا کشته شدن پیدرپی میلیونها نفر در عراق، سوریه، یمن و میانمار تا حد زیادی ذهن جهانیان را مسخ کرده و توان واکنش را از ایشان گرفته است، اما این بار علاوه بر تخریب خانههای مسکونی، بیمارستانها و مدارس، روایت جدیدی در جهان مخابره شد: تخریب چندین برج مسکونی، تجاری و حتی مخابراتی خبرگزاریهای غربی، همچون آسوشیتدپرس با هواپیماهای بمبافکن. رسانههای غربی، در قانونی نانوشته همیشه خط قرمز هرگونه تجاوزی در دنیای مدرن را خبرنگاران عنوان کرده بودند و زمانی که داعش چند ژورنالیست شارلی ابدو را کشت، کل جهان به اعتراض برخاست.
از سوی دیگر شاید در نگاه اول بیشترین ارتباط این حوادث با موضوع بهائیت لطمه به جریان مستمر زائران بهائی از سراسر جهان به زیارتگاههای بهائی و تشکیل جلسات مختلف، در طبقات هفتگانه زیرزمین ساختمانهای مرمرین حیفا بوده باشد، اما اثرات این وقایع بر ذهن پژوهشگران حوزۀ باور بهائی بسیار عمیقتر خواهد بود. اگر ادعای تشکیلات بهائی در معرفی خود، نه به عنوان یک گروه روحانی و معنوی در عبادتگاههای خود، که یک تشکیلات فعال جهانی مرتبط با سازمان ملل است، بهخصوص بعد از توجه به تبلیغات وسیع تشکیلات بهائی در ارائۀ راهکارهای اجتماعی به جهانیان، این سؤالات بسیار افزایش مییابد. بهائیانی که ادعا دارند به دنبال گسترش عدل و عدالت میان افراد مختلف و گروههای گوناگون روی زمین هستند، چگونه است که تشکیلات عریض و طویل آنان پس از این همه سال که از استقرارش میگذرد، نتوانسته است عدالت را در همسایگی خود گسترش دهد و مانع از ظلمهایی شود که به مردم مظلوم نزدیک به آنان روا میشود؟ تشکیلات بهائی که ادعا دارد هدفش ممانعت از جنگ در جهان است، چگونه از جنگهای ایجادشده در نزدیکی شهر و ناحیۀ خود نمیتواند جلوگیری کند؟
در این شرایط سخت و خونین که صدها زن و کودک به خاک و خون غلتیدند، حتی اگر طرفداری از مظلوم بهخاطر همجواری و همسایگی با ظالم مقدور نباشد، انتظار مشارکت در ایجاد صلح و سازش بین طرفین مخاصمه در فلسطین حداقل کار ممکن بود، یا در شرایطی که صدها بهائی در حیفا بهخاطر لغو پروازها و شرایط امنیتی حاکم، امکان ادامه برنامههای متعارف را نداشتند شاید حتی یک گروه ۵ نفره امدادی میتوانست بهطور نمادین در آواربرداریهای غزه مشارکت کنند تا شعار «فعّالیّتهای جامعهسازی در چارچوب محدودۀ جغرافیایی» در بیانیههای بیتالعدل حداقل یک مصداق واقعی پیدا میکرد.
به راستی در موقعیتی که از واتیکان، نجف، الازهر و قم دهها دعوت به صلح و قطع تجاوزات و بمبارانها صادر شد، آیا برطبق «تعالیم بهاءالله» لازم نبود چند خط بیانیه از بیتالعدل از زیرزمینهای حیفا هم صادر شود و این همه بیعدالتی را محکوم نماید؟ آیا ادعای داشتن آیین مستقل فقط در مراسم و کنفرانسهای سازمان ملل برای بهائیت اهمیت پیدا میکند؟
جواب این سؤالات ساده است، زیرا رطبخورده نمیتوانسته منع رطب کند. چطور توقع داریم که بازماندگان دلال زمینهای فلسطینی و تأمینکنندگان آذوقه ارتش بریتانیا در فلسطین، مشی متفاوتی جز این رفتار را در پیش بگیرد؟
با همین منطق بود که بهجای اینکه جرثقیلهای عظیم بیتالعدل برای کمک به آواربرداریهای برجهای مخابراتی غزه در جنگ ۱۱روزه بشتابند، مشغول سرپا کردن ستون ۱۱متری در مقبرۀ عبدالبهاء بودند. حتی این منطق چنان در تاروپود باور تشکیلات رخنه کرده است که با کمال خرسندی در بحبوحه جنگ غزه عملیات ساختمانی برافراشتن ستون سنگی را رسانهای میکند. اتفاقاً شاید هدف هم همین بوده است که آموزش عملی «همه بارِ یک دارید و برگ یک شاخسار» با ادبیات مدنظر بیتالعدل در صدمین سالگرد فوت عبدالبهاء روشن شود و همه بدانند که آرامگاه عبدالبهاء به مراتب ارزشمندتر از خون زنان و کودکان و جوانان غزه است و کشته شدن صدها مسلمان میتواند مرهمی بر قلبهای کینهتوزی باشد که نسخ و نابودی اسلام را آرزو میکنند.
عکسی که از مراحل ساخت ستونهای مقبرۀ عبدالبهاء در بحبوحۀ جنگ غزه از حیفا منتشر شد.