صفحه اصلی انعکاس نادیدنی را دیدنی کردن (بررسی چند کتاب در معرفی آیین بهائی)

نادیدنی را دیدنی کردن (بررسی چند کتاب در معرفی آیین بهائی)

4 دقیقه خواندن
0
0
843

دنیس مک اوئن

(استاد پیشین دانشگاه نیوکاسل، انگلستان)

حمید فرناق (مترجم)

Making the invisible visible: introductory books

,(on the Bahai religion( Bahai Faith

(Religion) 2012,pp1-18

 

کلید واژه‌:

ادوارد براون، بهائی، بهائیت، آیین بهائی، ایادیان امرالله، بابیت، اقلیت دینی، آیین جهانی بهائی، دین جهانی بهائی، بهاءالله، باب، عبدالبهاء، شوقی افندی، جامعه شناسی دینی، طاهره قره العین، مشاوران قاره‌ای

 

چکیده

این مقاله به بررسی و ارزیابی پنج کتاب می‌پردازد. یکی از آن‌‌ها را فردی غیربهائی نوشته است، سه کتاب دیگر را یک بهائی آکادمیک و پنجمی را فردی بهائی، ولی غیرآکادمیک، تألیف کرده است.

نوشتۀ فرد غیربهائی، کتابچه‌ای است به قلم خانم مارگیت واربرگ، جامعه‌شناس دانمارکی حوزۀ دین. یک متن توضیحی که با توجه به مطالعه و تجربۀ طولانی ایشان دربارۀ بهائیت، در دانمارک و سایر کشورها، تهیه شده است. همچنین در این مقاله، سه کتاب پیتر اسمیت، جامعه‌شناس بهائی را بررسی می‌کنیم. این سه کتاب گرچه متفاوت به‌نظر می‌رسند، ولی مکمل یکدیگرند. سرانجام سراغ کتابی بسیار متفاوت، به قلم موژان مومن، می‌رویم که ابعاد معنوی و اخلاقی بهائیت را به تصویر می‌کشد. این کتاب، خواننده را با الگوی کتاب‌‌های تبلیغی تهیه‌شده برای بهائیان و تازه ‌بهائیان آشنا می‌سازد.

 

در این مقاله کتاب‌‌های زیر بررسی شده‌اند:

– Momen, Moojan. 2008. The Bahá’í Faith. Oxford: One world.

First published as A Short Introduction to the Bahá’í Faith (1997)

– Smith, Peter. 1996. The Bahá’í Faith: A Short History. Oxford: One world    ۱۷۶ pp. + index.

– Smith, Peter. 2008a [2000]. A Concise Encyclopedia of the Bahá’í Faith. Oxford: One world. 396 pp. + index

– Smith, Peter. 2008b,An Introduction to the Baha’i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. 229 pp. + index.

– Warburg, Margit. 2001. Baha’i Studies in Contemporary Religion.

Turin: Signature Books. 91 pp. + index.[1]

بهائیت: آیین ناپیدا 

بهائیت (آیین بهائی) با کنجکاوی افراد آکادمیک و پژوهشگر مواجه شده است. در قرن نوزدهم، محققان غربی، همچون ادوارد براون، پژوهشگر متبحّر و پرکار حوزۀ ایران‌شناسی، به بهائیت و بابیّت توجه جدی نمودند ولی هنگامی که جنبش بابی، به گروه بهائیِ ازنظر سیاسی غیرفعال تبدیل شد و بهائیت نیز اولین تکاپو و فعالیت خود را در خارج از ایران آغاز کرد، آن علاقه و توجه کاملاً از بین رفت. این فراموشی ادامه داشت تا آنکه پیتر برگر، جامعه‌شناس، پایان‌نامۀ دکترای خود را با موضوع «از فرقه تا کلیسا: یک تفسیر جامعهشناختی از جامعۀ بهائی» (۱۹۵۴) نوشت. البته پیتر برگر هیچ‌گاه کتاب پایان‌نامه‌اش را منتشر نکرد. هرچند او جامعه‌شناس مشهوری شد، ولی این مطلب موجب نشد تا دیگر محققان هم به بررسی بهائیت توجه نشان دهند.

با این همه، بهائیت یک جامعۀ آیینی غیرمعمول و نامتعارف است. همان‌طور که مارگیت واربرگ اشاره کرده است: «بهائیان در جوامع غربی به چشم نمی‌آیند و حضور محسوسی ندارند.» (۲۰۰۱، ص۴۳ و راف، ۱۹۷۴). حتی در زمان پیتر برگر هم، علی‌رغم تلاش شدید و گسترد‌ه‌ای که بهائیان برای تبلیغ کیش خود در سراسر جهان داشتند، تعداد بهائیان در همه جا به‌طرز رقّت‌انگیزی اندک بود. تا دهۀ ۱۹۷۰، پژوهشگران حوزۀ گروه‌های دینی، به‌ویژه جامعه‌شناسان، بیشتر علاقه‌مند به مطالعه و بررسی گروه‌هایی همچون کلیسای وحدتگرا، انجمن بین‌المللی بصیرت کریشنایی یا کلیسای شینتولوژی بودند، تا گروه‌های آیینی نسبتاً پایدار یا گروه‌های دینی غیرمتعارف همچون بهائیت و احمدیه (قادیانی‌‌های پاکستان) که درک و شناخت آن‌‌ها بدون آشنایی و شناخت زبان‌‌های فارسی و عربی و شناخت و اطلاع از اسلام، دشوار است . به عبارت دیگر، این پژوهشگران به دنبال گروه‌های سرشناس – خوشنام یا بدنام – بودند که به شست‌وشوی مغزی می‌پرداختند (کالت)، تا گروه‌های مبهم و گمنامی همچون بهائیت، که به کار‌های عادی و تکراری روزانه، یا دعا و نیایش و فعالیت اداری و تشکیلاتی مشغول بودند. هیچ خبر داغ یا جنجال و افتضاحی در عالم بهائی وجود نداشت، یا اگر بود، به‌خوبی آن ‌را پنهان می‌کردند. بهائیت، تا آنجا که ظاهراً نشان می‌داد و به دلایلی که برای خود داشت، از هرگونه بحث و مباحثه با دیگران اجتناب می‌کرد.

معرفی اولیه از بهائیت

بهائیان، همچون طرفداران هر آیین تبلیغاتی و تبشیری دیگر، مهارت گفتاری و تبلیغی بالایی دارند. پرواضح است که آنها، معمولاً، تصویر و معرفی کاملی از خود ارائه مینمایند و از روزهایی که خود را به غرب رساندند، جزوات تبلیغاتی زیادی منتشر کرده‌اند. معروف‌ترین کتاب در معرفی بهائیت که هنوز هم منتشر و توزیع می‌شود – هرچند بخش‌‌های قابل‌توجهی از آن، در نسخه‌‌های جدید، حذف و اضافه شده است – کتاب «بهاءالله و عصر جدید» جان اسلمنت است (۱۹۲۳). این کتاب هنوز در صدر انتشارات بهائی است. بسیاری از کتاب‌‌هایی را که ما برای بررسی برگزیده‌ایم نیز بهائیان نوشته‌اند، ولی آن‌‌ها شباهت کمی به نوشته اسلمنت دارند؛ زیرا امروزه شرایط  با روزگار اسلمنت متفاوت است و بهائیان سعی می‌کنند نوشته‌‌ها و متون تاریخی خود را با اسلوب جدید ارائه کنند. البته آن چیزی که از گذشته تا امروز تغییر نیافته، میزان کنترل و نظارت و سانسور اِعمال‌شده ازسوی مقامات بهائی بر انتشارات و نوشته‌های بهائیان است؛ این نکته‌ای است که مجدداً به آن خواهیم پرداخت. نکتۀ قابل‌توجه این است که غیربهائیان هنوز هم نقش اندک و ناچیزی در نگارش معرفی‌نامه دربارۀ بهائیت دارند. طی سالیان گذشته، تعدادی از مسیحیان، ازجمله ژ.ر.ریچاردز، مبلغ مسیحی که به شیراز اعزام شد و سپس به‌عنوان اسقف کلیسای سنت دیوید منصوب گردید، کتاب «آیین بهائیان» (۱۹۳۹) را نوشت. سپس ویلیام میلر، کشیش تبشیری پروتستان، اعزامی به ایران، کتاب آیین بهائی: تاریخ و تعالیم آن (۱۹۷۴) را منتشر ساخت که به نقد تعالیم و عملکرد بهائیان پرداخته است. در سال‌‌های نه چندان دور هم، روحانیون ایرانی، کتاب‌‌های ردیه‌ای، نه خالی از اشتباه، دربارۀ بهائیت نوشتند، ولی کتاب‌‌هایی که ما در اینجا بررسی کرده‌ایم، برای خواننده سودمند است؛ هرچند جای بهتر شدن دارد، که در آینده گفته خواهد شد.

شروع فعالیت بهائیان در عرصه آکادمیک و رویارویی با بنیادگرایی در بهائیت

در دهۀ ۱۹۷۰، هم‌زمان، گروهی از بهائیان جوان، مهارت اکادمیک لازم را برای انجام تحقیقات و پژوهش، در ادامۀ آثار ارزشمند ادوارد براون، یا در حوزه‌‌های جدید، به‌دست آوردند. تا دهۀ ۱۹۸۰، به‌‌‌تدریج، مقالاتی در ژورنال‌‌های تخصصی و نیز تعداد اندکی کتاب منتشر شد. گرچه هیچ فرد محقق و پژوهشگر غیربهائی، اقدام به پیروی از پیتر برگر نکرد ولی در درون جامعۀ بهائی، جامعۀ پژوهشگر و آکادمیک با مانع سخت و برخورد منفی مواجه شد! زیرا تأکید و رویکرد جدیدی از سوی مقامات تشکیلاتی بهائی ارائه گردید که انتشار هر مطلبی از سوی بهائیان را، بدون تأیید لجنۀ (کمیته) تصویب آثار، ممنوع ساخت (مک اوئن، ۱۹۹۰). مقامات تشکیلات بهائی این نکته را روشن ساختند که استاندارد‌های علمی و آکادمیک باید فدای عقاید و باور‌های تعصب آمیز بهائی شود.[۲]

باید همۀ محققان و پژوهشگران بهائی بپذیرند که نوشته‌‌ها و آثارشان را یک کمیته غیرمتخصص (نسبت به موضوع نوشته و اثر پژوهشی) بررسی و در صورت لزوم، آن اثر را جرح و تعدیل و حذف و سانسور کنند. حتی یک پروژۀ دانشنامۀ بهائی، که تقریباً یک میلیون دلار هم برای آن هزینه شده بود؛ پس از آنکه بیت‌العدل جهانی (هیئت بین‌المللی حاکم بر جامعه بین‌المللی بهائی ــ م) اعلام کرد که سرفصل‌‌های آن «علمی» و «لیبرالی» است، به کناری انداخته شد و هیأت تحریریه آن هم اخراج شدند! این اقدام و اقدام‌‌هایی مشابه آن در زمینۀ کنترل، سانسور، حذف و اخراج کارشناسان و پژوهشگران بهائی، به دنبال رشد فزایندۀ افراط‌گری و بنیادگرایی در بین مقامات و مؤسسات و تشکیلات بهائی صورت گرفته است. درنتیجۀ این اقدامات، تعدادی از پژوهشگران و روشنفکران بهائی دلسرد شده و زبان به انتقاد و مخاصمه گشودند، که درنهایت منجر به تکفیر و اخراج گستردۀ آن‌‌ها شد. استفاده از عبارت «مرتد» دربارۀ تعدادی از روشنفکران پیشین بهائی، به کارزار‌هایی مطبوعاتی انجامید که شروع آن با مقالۀ موژان مومن در ژورنال دین بود (۲۰۰۷). پس از آن توضیحات و جوابیه‌‌هایی را دنیس مک‌اوئن، سن مک‌گلن، اریک استتسون و فردریک گلیشر، ارائه کردند و مجدداً موژان مومن مطلبی در جواب آن‌‌ها نوشت!

خارج از چارچوب و سیستم بهائی، هنوز هم تعداد اندکی غیربهائی و بهائی پیشین هستند که در این حوزه مطلب بنویسند. تا آنجاکه صاحب این قلم اطلاع دارد فقط پنج نفر در این حوزه قابل ذکرند: فرهیختۀ دانمارکی، خانم مارگیت واربرگ، در دانشگاه کپنهاک؛ اولیور شاربروت[۳]، در دانشگاه کورک؛ مانفرد هوتر، در دانشگاه بُن[۴]؛ موشه شارون، صاحب کرسی بهائی‌پژوهی در دانشگاه عبری بیت‌المقدس و بنده. شاید کسان دیگری هم باشند، ولی در مجموع، عدد و آمار جالبی نیست. با گذشت زمان، اگر مقامات و مسؤولان تشکیلات بهائی همچنان اصرار بر سخت‌گیری در خواسته خود، مبنی بر کنترل و سانسور هر نوشته و گفتاری دربارۀ امر بهائی، یا حذف و تقطیع هر نوشته‌ای داشته باشند که به‌زعم آن‌‌ها از موضع «علمی و ماتریالیستی» نگارش یافته؛ شک نیست که تعداد کارشناسان و دانشگاهیان پژوهشگر در این حوزه، کاهش خواهد یافت. در این بین، رشد تعداد بهائیان، اگرچه در اکثر مناطق، به‌طور آزاردهند‌ه‌ای پایین و ناچیز است؛ ولی به مقداری هست که نیاز باشد توضیح دهیم بهائیت چیست، تاریخش چیست، متون و نصوصش چه می‌گوید و پیروانش به چه مناسک و آدابی مشغول هستند.

پنج کتاب و ارائه موضوع در آنها

در این مقاله، به بررسی تطبیقی پنج کتاب که سه نویسنده نوشته‌اند می‌پردازیم. یک جامعه‌شناس غیربهائی (خانم مارگیت واربرگ)، یک جامعه‌شناس بهائی (پیتر اسمیت) و یک پزشک بهائی مبلغ (موژان مومن)، که فرد اخیر مطالب زیادی دربارۀ بهائیت نوشته است. ناشر کتاب‌‌ها را انتخاب و برای من ارسال کرد که ظاهراً منجر به‌نوعی عدم توازن در ماهیت و منشأ آن‌‌ها شده است. البته کتاب در معرفی بهائیت زیاد است؛ ولی بسیاری از آن‌‌ها در جانب‌داری از بهائیت نوشته شده است. برخی دیگر (همچون کتاب فرانچسکو فیچیکیا، بهائیت: دین آینده؟) به‌نوعی در نقد ماهیت بهائیت هستند. کتاب‌‌های مورد بحث ما، کمی متفاوتند، چه از حیث مخاطب و چه از نظر محتوا. کار پژوهشی مختصر مارگیت واربرگ، متأثر از تفکر آکادمیک و برداشت وی از موضوع و علاقه او به بررسی موضوع پیچیدۀ بهائیت است که ریشه در عراق و ایران قرن نوزدهم دارد و در مناطق مختلف جهان امر جدیدی تلقی می‌گردد. خوانندۀ مطلوب این کتاب، فرد تحصیل‌کرده و کنجکاوی است که به دنبال مطلبی مختصر و مفید و پرمحتوا، شامل تاریخ، تعالیم، اهداف و سازمان و تشکیلات بهائی باشد.

در نقطۀ مقابل، موژان مومن نگاه متفاوتی به خواننده دارد. کسی که طالب شنیدن پاسخ به سؤالاتی از این قبیل است: چگونه می‌توانیم خوشبخت شویم؟ (مومن، ۲۰۰۸، ص۱)، یا علاقه‌مند به خواندن دربارۀ سلامت جسم و روان، یا ماهیت واجب‌الوجود (خداوند) باشد. البته مطالب زیادی نیز دربارۀ صلح جهانی یا تساوی زن و مرد دارد و فصل سودمندی هم دربارۀ نظم اداری و تشکیلات بهائی نوشته است، ولی نوشته او همچنان ذهن پرسشگر را تشنۀ مطالب اساسی‌تر نگه می‌دارد. مطالبی که فرد پرسشگر آن‌‌ها را در نوشته‌‌های واربرگ و اسمیت خواهد یافت. البته این بدان معنا نیست که در کتاب «آیین بهائی» موژان مومن هیچ مطلب مفیدی نیست. حاشا! برای هرکس که به دنبال مطالب «احساسی» و «تبلیغی» دربارۀ بهائیت است، برای دانستن اینکه قلب فرد بهائی چگونه می‌تپد، کتاب او متن مناسب و خوش‌ساختی است!

دانشنامه اسمیت توازن بسیار خوبی دارد. برای فرد مبتدی گیج‌کننده خواهد بود؛ ولی برای کسی که یکی دو کتاب در معرفی بهائیت خوانده، یا چند جلسه‌ای در جلسات تبلیغی بهائیان شرکت کرده، می‌تواند سودمند باشد. همچنین فردی دارای اطلاعات عمومی مناسب دربارۀ موضوع، یا دارای سابقۀ طولانی عضویت در بهائیت، می‌تواند از مطالب آن استفاده کند. نویسنده هوشمندانه سعی کرده تا مطالب و موضوعات مناسبی را در آن بگنجاند. برخی از مقالات اطلاع‌رسانی خوبی دارند و یک سرفصل ساده نیستند؛ مثل عنوان «توسعه و گسترش»، که از ص ۱۳۷ تا ۱۵۴ به آن پرداخته شده، یا «نوشته‌‌های بهاءالله» که صفحات ۷۹ تا ۸۶ را پر کرده است. سایر مدخل‌ها، به‌طرز تعجب‌آوری مختصر هستند؛ مدخل‌‌هایی همچون «گناه»، «بهشت و جهنم»، «دین و علم» یا «اراده و اختیار». اگر بخواهیم دربارۀ اسمیت منصفانه قضاوت کنیم، باید بگوییم که برخی از این مدخل‌‌ها برای بهائیان حکم حاشیه‌ای را دارند: در بهائیت هیچ تصویر روشنی دربارۀ اینکه بهشت و جهنم چگونه است و چه ساختاری دارند، وجود ندارد و کسی دربارۀ آن‌‌ها صحبت نمی‌کند (درعین‌حال، مطالب زیاد و پیچید‌ه‌ای دربارۀ تفکرات بابی وجود دارد، که بر طبق آن، کمال هر چیز در بهشت آن است! و البته مثل همۀ مطالب و مفاهیم بابی، این مطالب هم عموماً نادیده گرفته می‌شود).

نویسندگان

این سه نویسنده به لحاظ پیشینه و شیوۀ کار بسیار متفاوت هستند. واربرگ مطلب خود را ساده و شفاف ارائه می‌کند، مثل یک نوشته و متن دانشنامه‌ای و البته با عمق و غنای بیشتر. درک و برداشت او از مطلب، در میان افراد آکادمیک غیربهائی، کم‌نظیر است. پایان‌نامۀ دکترای او، با عنوان شهروندان جهانی در سال۲۰۰۷ انتشار یافت. کتابی حاوی تاریخ و جامعه‌شناسی بهائیان از منظر جهانی، که زمینۀ جدیدی را برای مطالعۀ بهائیت در چارچوب مطالعات گروه‌های آیینی جدید گشود. ایشان قبلاً با همکاری نویسندۀ انگلیسی، ایلین بارکر، مجموعه‌مقالاتی دربارۀ گروه‌های آیینی جدید، با عنوان «آیین‌‌های جدید و باورمندی جدید» منتشر کردند (۱۹۹۸). او مدت ۳۰ سال است که به مطالعه و پژوهش دربارۀ بهائیت مشغول است. پس از پایان‌نامۀ منتشرنشده پیتر برگر (۱۹۵۴) و پایان‌نامۀ پیتر اسمیت در سال ۱۹۸۲، که با عنوان «آیین‌‌های بابی و بهائی» انتشار یافت؛ پایان‌نامۀ مارگیت واربرگ اولین مطالعۀ جدی جامعه‌شناختی دربارۀ بهائیت است.

پیتر اسمیت یک جامعه‌شناس انگلیسی است که تمام دورۀ فعالیت آکادمیک خود را در دانشگاه مَهیدول، در حومۀ بانکوک (Mahidol Uni) سپری کرده است. او هفت نوشته یا گردآوری دارد که همگی دربارۀ بهائیت است و پنج مورد از آن‌‌ها در معرفی آیین بهائی است. برخلاف واربرگ، او دربارۀ گروه‌های دینی جدید کار و مطالعه نکرده و ظاهراً بهائیت را در این دسته‌بندی جا نمی‌دهد!

موژان مومن، دکتر داروساز، یک بهائی انگلیسی ایرانی‌تبار است که در داخل جامعۀ بهائی به‌عنوان چهرۀ آکادمیک شناخته می‌شود! او مقالات متعددی دربارۀ تاریخ بابیه و بهائیت و سایر موضوعات مرتبط با بهائیت نوشته است. حوزۀ کار‌های او محدود به چارچوب و محدود‌ه‌ای است که مقامات بهائی تعیین کرده‌اند و آن اینکه کار‌ها و نوشته‌‌های پژوهشی باید تابع و منطبق با نیاز‌های مقامات بهائی باشد! موضع و جایگاه او، دقیقاً همچون فرد بهائی معتقد و باورمندی است که مایل است مطالبی در قالب و ظاهر علمی، در زمینۀ تاریخ، احکام و قوانین، باور و عقیده و تشکیلات و سازمان بهائی منتشر سازد. کتاب‌‌ها از نظر شکل و نگرش و محتوا و نحوۀ ارائه مطالب، بسیار متنوع و متفاوت هستند و هریک را باید باتوجه به ویژگی‌‌هایش بررسی و ارزیابی کرد.

تصویر واربرگ از بهائیان

گرچه بنای واربرگ بر اختصار و فشرده‌گویی است ولی کتابش حاوی ۱۹ صفحه عکس، دو نقشه، چندین جدول و دو تصویر کوچک بهائی است تا همۀ حال‌وهوای بهائیت را به خواننده برساند. متن او، که به لحاظ سیاق عبارت، شبیه به مدخل یک دانشنامه است، کماکان احساس خواندن یک کتاب کوچک، با محتوای وزین و صحیح را به شما می‌دهد، فصل ۴ کتابش، بهائیان سراسر جهان را (با ایهامی زیبا!) با اعداد و جداول و پراکندگی بهائیان در کشور‌های مختلف می‌نمایاند (صص ۴۶-۴۳) و در آنجا تأکید می‌کند که بهائیان ساکن اروپا، کمتر از یک‌درصد آمار بهائیان دنیا هستند، بهائیان در کشور‌های غربی، مجموعاً سه‌درصد آمار ادعایی بهائیان هستند و بهائیان آسیایی بیشترین درصد از بهائیان را تشکیل می‌دهند. معابد بهائی (صص۴۹-۴۶) سمبل آیین بهائی است و مرکز جهانی بهائی در حیفا (صص ۵۳-۴۹) بنا شده و بنای یادبود باب در مرکز آن قرار گرفته است.

مرکز جهانی بهائی از بالای کوه کرمل به جهان چشم دوخته و می‌خواهد این علامت را به دنیا بدهد که بهائیت یک آیین جهانی است و همۀ جوامع بهائی محلّی و ملی، برای کسب دستور، چشم به حیفا دارند (ص ۵۳)! او سپس به استراتژی‌‌های تبلیغی بهائی می‌پردازد (صص ۵۷-۵۳) و در آنجا برنامۀ «مهاجرتی» بهائیان را، همچون برنامۀ تبشیری و تبلیغی مسیحی ارزیابی کرده و مقداری آمار تاریخ‌گذشته از فعالیت مبلغان بهائی را ارائه می‌کند. گرچه با مطالعه و بررسی عملکرد تبلیغی بهائیان در دانمارک، نشان می‌دهد که هشتاد درصد از کسانی که در برنامه فایرساید (جلسات تبلیغی خانگی بهائیان، برای جذب و بهائی کردن پیروان سایر ادیان) شرکت کرده‌اند، جذب نشده و از بهائیت دوری جسته‌اند. پروژه‌‌های توسعۀ اجتماعی ــ اقتصادی بهائی (صص ۸-۵۷) بر این فرض مبتنی است که برنامه‌‌های آموزشی و تغییر دین، در یک برنامۀ تبلیغی موفق، به دنبال هم خواهند آمد (ص۵۸). سپس به شرح و توضیح فعالیت بهائیان در چارچوب سازوکار سازمان‌‌های بین‌المللی می‌پردازد (صص۶۱-۵۸).

این فعالیت‌‌ها و سرفصل‌ها، به‌صورت فشرده، با ارائه جدول و نمودار، مستند به آمار بخش محاسبات مالی و عملکرد تشکیلاتی و حوزۀ تبلیغ، ارائه شده است. جالب اینجاست که خانم واربرگ بخشی از کتابش را به موضوعی اختصاص می‌دهد که در جای دیگری یافت نمی‌شود و آن شکاف و انشعاب درونی و مخالفت و خصومت در داخل جامعۀ بهائی است. مطلب خیلی مختصر است، ولی دریچه و حوزۀ جدیدی را به روی ما می‌گشاید که کاملاً با این دیدگاه و تصور که بهائیت آیین واحدی است و تقسیم‌بردار نیست و این خیال و افسانه، که نه در گذشته و نه در آینده، گروه و فرقه‌ای از آن منشعب نخواهد شد، متفاوت است.

متون بهائی از ابراز نام و مشخصات گروه‌های انشعابی، تحت عنوان و پرچم بهائی خودداری می‌کنند ولی واربرگ برای این موضوع وقت می‌گذارد و به همۀ آن‌‌ها می‌پردازد؛ ضمن آنکه به وضعیت کنونی بهائیت در ایران هم توجه می‌کند. او به مفهوم نجاست و نجس بودن و ربط آن با موضوع کفّار به‌خوبی واقف است و این موضوع را برای ارائه یک بحث هوشمندانه دربارۀ نگرش فقهی در ایران نسبت به بهائیان، به‌کار می‌برد.

بهرهگیری از عکس و تصویر

پیتر اسمیت نیز، همچون واربرگ، در کتاب «تاریخ مختصر» و سپس در «دانشنامۀ بهائی» خود، به نحو مؤثری از عکس و تصویر استفاده می‌کند، برای مثال، او نه‌تنها برای چهره‌‌های سرشناس، بلکه در بسیاری از موارد که نامی از فردی می‌آورد، عکس او را هم قرار می‌دهد. گرچه غالب عکس‌‌ها ساده و عادی هستند، ولی برخی از آن‌‌ها جالب و جذابند: چند نظامی ایرانی، در حال تخریب حظیرۀ طهران (ص ۲۰۰۷)، ده زن بهائی که به جرم تبلیغ غیربهائیان و فعالیت‌‌های تشکیلاتی ممنوعه در شیراز مجازات شدند (ص۲۳۵) و یک صفحه دست‌نویس منشی بهاءالله، هنگامی که بهاءالله کلماتش را به او املاء می‌کرد. البته آن دستخط خوانا نیست (ص۲۴۹)  و عکسی از منزل باب در شیراز (ص ۳۱۴) به تاریخ ۱۹۷۹٫

عکس‌‌هایی که واربرگ و اسمیت از آن‌‌ها استفاده نکرده‌اند، دو عکس معروف بهاءالله است. یکی از این دو عکس، در آرشیو بهائی در حیفا نصب شده، که طی برنامۀ‌ خاصی، زائران بهائی یا شرکت‌کنندگان در کنفرانس‌‌های بهائی در مرکز جهانی، آن ‌را تماشا می‌کنند و چاپ و انتشار عمومی آن ‌را نهی کرده‌اند. البته این ممنوعیت دربارۀ عکس‌‌های عبدالبهاء و شوقی‌افندی وجود ندارد و آن‌‌ها را به‌طور گسترده منتشر می‌سازند. هرچند پیدا کردن عکس‌‌های بهاءالله در اینترنت کار سختی نیست، همان‌طور که مخالفان بهائیان آن‌‌ها را یافته و بعضاً به‌صورت استهزاءآمیزی از آن‌‌ها استفاده می‌کنند!

موژان مومن در کتابش از عکس استفاده نمی‌کند، ولی در میان مطالبش، قطعات و عبارات طولانی از نصوص و الواح بهائی، بعضاً تا سه صفحه، را استفاده کرده است. علاوه‌ براین، در صفحه‌ صفحۀ متن نیز عباراتی شبیه متون بهائی مشاهده می‌شود. این روش جذابیتی نداشته و شایستۀ هیچ تقدیر و توصیه و ستایشی نیست. خواننده، هر چند پارگراف‌ درمیان، از خط اصلی مطلب کتاب دور می‌شود و از آنجا که کتاب او «راهنمای مبتدیان» است، می‌توان حدس زد که بسیاری از مبتدیان، گیج شده و کتاب را به کناری می‌گذارند!

آیین جهانی یا گروه آیینی جدید؟

برای بسیاری از غیربهائیان، گیج شدن و سردرگمی از مقدمات و تعاریف شروع می‌شود. بهائیت را نمی‌توان به‌راحتی در یکی از دسته‌بندی‌‌های متعارف جامعه‌شناسان یا پژوهشگران حوزۀ دین، از قبیل دین جهانی، کلیسا، گروه و فرقه (کالت)، یا گروه آیینی جدید گنجاند. دسته‌بندی ادیان بزرگ با عمر طولانی، همچون یهودیت، مسیحیت، یا هندوئیسم، با مباحثی دربارۀ حجم کم و زیاد آداب و سنن، گروه‌ها و انشعابات داخلی، گروه‌های عرفانگرا و… آن‌‌ها مرتبط است. این ادیان را می‌توان بدون توجه به پیچیدگی‌‌های داخلی آن‌ها، به‌سادگی به‌عنوان «ادیان جهانی» تعریف کرد. درمورد بهائیت، نه ‌تنها در تعریف کلّی، بلکه درمورد دسته‌بندی فرعی آن هم شک و مشکل وجود دارد. خود من اصطلاح بهائیت را، برای مدت طولانی، براساس سنت قرائت نام ادیان دیگر، همچون مسیحیت، یهودیت، آیین زرتشت، هندوئیسم، بودیسم و امثال این‌‌ها استفاده کرده‌ام. بهائیان عبارت «بهائیت» را توهین به خود تلقی می‌کنند ولی همین روش نام‌گذاری را برای سایر ادیان به‌کار می‌برند! بهائیان ترجیح می‌دهند عقیدۀ آن‌‌ها را «آیین بهائی» خطاب کنیم. برخی هم آن ‌را صرفاً «بهائی» می‌نامند (مثل واربرگ). تبدیل یک صفت در زبان فارسی، به یک نام خاص در زبان انگلیسی، برای نامیدن یک آیین و نه یک پیرو آن آیین، می‌تواند بسیار گیج‌کننده باشد ولی مهم‌ترین نکته گیج‌کنندۀ بحث، قرار دادن بهائیت، ذیل یکی از سرفصل‌‌ها است:

فرقه، گروه دینی نوظهور یا آیین جهانی؟ واربرگ هیچ‌یک از این دسته‌بندی‌‌ها را برای بهائیت مناسب نمی‌داند، بلکه می‌گوید: بهائیت یکی از قدیمی‌ترین «گروه‌های آیینی جدید در غرب» است. (واربرگ، ۲۰۰۱، ص۳).

البته خود بهائیان بر این باورند که آیین آن‌ها، سرانجام در آینده، نظام جهانی جدیدی، مبتنی بر صلح و هماهنگی ایجاد می‌کند که همۀ ملل جهان و نژاد‌ها و ادیان را نیز متحد خواهد ساخت (واربرگ، ۲۰۰۷، ص۴). البته درآن‌صورت بهائیت هم به یک آیین جهانی بسیار متراکم تبدیل خواهد شد و این چیزی است که طرفداران بهائیت در ذهن خود می‌پرورانند. واربرگ سپس ادامه می‌دهد: «ابعاد و اندازه و سن این آیین، در مقایسه با گروه‌های دینی کوچک‌تر و جوان‌تر، نشان می‌دهد که اهداف و انتظارات اعضای جامعۀ بهائی، عملی نیست.» (همان، ص۴).

پیتر اسمیت در کتاب «آیین بهائی: تاریخ مختصر» تلاش می‌کند که راهی برای معرفی آیینی که نه از اندازۀ محلی چندان بزرگ‌تر است و نه آن‌چنان به ابعاد یک آیین و دین جهانی نزدیک است، پیدا کند. او در فصل هشت از کتابش، بر ارائه تصاویری از ۵ جامعۀ بهائی، بین سال‌‌های ۱۸۶۶ تا ۱۹۲۱ می‌پردازد. انتخاب این ۵ جامعه هوشمندانه است و می‌تواند برای شما تعجب‌آور باشد: ایران، امپراتوری عثمانی و مصر، هند و برمه، روسیه و ترکستان و قفقاز و سرانجام غرب! فصل ۱۱ کتاب به بررسی دورۀ زمانی ۱۹۲۲ تا زمان حاضر می‌پردازد. سال ۱۹۲۱، سال مرگ عبدالبهاء و سال ۱۹۲۲ سال شروع خدمت شوقی‌افندی به عنوان رهبر جامعۀ بهائی است.

در دورۀ جدید، جوامع بهائی کمتر بررسی شده‌اند، ولی بهائیان به خارج از سرزمین اصلی خود رفته‌اند. تقسیم‌بندی سرزمینی و جغرافیایی چنین است: سرزمین اسلامی، مبدأ غرب و بهائیت در جهان سوم. در این فصل به وضعیت بهائیان در ایران اشاره می‌کند. روشن است که پیتر اسمیت، بهائیت را به‌صورت یک آیین جهانی درنظر گرفته و به بررسی توسعه احتمالی آن در آینده مبادرت می‌کند. البته او در فصل ۶ از کتاب «مقدمه‌ای بر آیین بهائی» نیز به بررسی دقیق‌تر بهائیت در تقسیم‌بندی جغرافیایی می‌پردازد.

او در «دانشنامۀ بهائی» خود، ذیل مدخل «آیین بهائی»، نگاه متعصبانه‌تری به امر بهائی کرده و به تقدیر از شوقی‌افندی می‌پردازد: زیرا در دورۀ زعامت او بدون شک، بهائیت یک آیین جهانی بود: با توجه به ماهیت ادعای بهاءالله، رشد بهائیت در همۀ قاره‌‌ها و برخورداری بهائیت از احکام و سازمان و تشکیلات مستقل و متمایز!! (اسمیت، ۲۰۰۰، ص۶۷).

موژان مومن، در کتابی که اینجا به بررسی آن پرداختیم، به تاریخچه ۱۵۰سالۀ بهائیت توجه کرده، که چگونه از یک گروه آیینی کوچک و ناشناختۀ خاورمیانه‌ای، به یک گروه درحال‌رشد در سطح جهانی تبدیل شده است. او ادامه می‌دهد: «بهائیت ضمن اینکه در هر کشوری استقرار یافته، تلاش دارد که سریعاً از حالت ناشناختگی خارج شود و جایگاهی برای خود، در کنار ادیان قدیمی‌تر و تثبیت‌شده، پیدا کند.» (مومن، ۲۰۰۸، مقدمه пv) ازآنجا که مطالب این کتاب صرفاً دیدگاه و اطلاعات رسمی بهائی است لذا آقای مومن به‌ندرت، به مباحثی می‌پردازد که یک پرسشگر بیرونی دربارۀ آن‌‌ها سؤال می‌کند.

برای مثال، یک جا اعلام می‌کند که یکی از امور جالب دربارۀ بهائیت روش موفقیت‌آمیز آن در جلب‌توجه افراد متعدد است (مومن، ۲۰۰۸، مقدمهx). درحالی‌که چنین تلاشی، برای تغییر دین دیگران، ممکن است برای خیلی از افراد اصلاً جالب و جذّاب نباشد. مومن برای توضیح بیشتر در این قضیه، به وضعیت بهائیت در ایران، مسیحیان شهرنشین، کشاورزان کاتولیک امریکایی، روستائیان هندو و بودائیان اشاره می‌کند!! ولی، او در هیچ صفحه‌ای ازکتابش، این پرسش را – که ممکن است پرسش بسیاری از ناظران بیرونی باشد – از خود نمی‌پرسد که چه بر سر فرهنگ دینی و بومی این تازه‌ بهائیان، که احیاناً جذب فرهنگ و آیین بهائی نیمه‌ ایرانی- نیمه‌غربی می‌شوند، می‌آید؟ (با توجه به تفاوت‌‌های شدید ادبی، هنری، موسیقایی و دراماتیک آن‌ها). برای بهائیان، فرض بر این است که بهتر است تازه‌بهائیان عقاید و باور‌های فعلی خود را از دست بدهند. این مطلب گویای حقایق مهمی از نوع تفکر و اندیشه بهائیان (و نیز مسیحیان اوانجلیک و تندرو‌های داعشی‌) به مقولۀ تبلیغ و بهائی‌سازی دیگران است.

البته موژان مومن در مقالۀ دیگری، با عنوان «آیا بهائیت یک آیین جهانی است؟» به این موضوع پرداخته است. در آنجا، او سعی دارد به رفع ‌و رجوع مشکلات ناشی از فعالیت تبلیغی و تبشیری بهائیان غربی در جوامع بودایی و هندویی و سایرین بپردازد. نظر او چنین است: درخصوص پرسش و موضوع این مقاله، که آیا بهائیت یک آیین جهانی است؟ پاسخ می‌تواند این گونه باشد که «بله بهائیت چنین ظرفیتی دارد، هرچند این ظرفیت به مقدار بسیار ناچیزی ظهور و بروز یافته است.» (مومن، ۱۹۸۹، ص۶۴). خیلی حیف است که او در متن حاضر این صداقت و صراحت لهجه را نداشته است.

دانشنامه یکجلدی پیتر اسمیت

تا آنجا که من اطلاع دارم، «دانشنامه فشردۀ بهائیت» اسمیت، در ارائه تصویر مناسبی از امر بهائی، موفق‌تر از سایر کتاب‌‌ها بوده است. البته نوشتۀ او جوابگوی اعتراض‌‌ها به ادعا‌های بهائیان مبنی بر آیین جهانی بودن نیست؛ ولی تلاش زیادی به کار برده تا نشان دهد، چگونه ممکن است این امر روزی اتفاق بیفتد.

به‌نظر می‌رسد نوشتن دانشنامه – هرچند مختصر – دربارۀ آیینی که ازنظر فرهنگی بسیار سطحی و کم‌عمق، ازنظر تاریخی نوباوه (۱۷۰ ساله) و ازجنبۀ پژوهش و دانشوری با محدودیت مواجه است، اقدامی زودهنگام و ناپخته ‌باشد. اینک چندین سال است که برنامه‌‌هایی برای تولید یک دانشنامۀ کامل بهائی ریخته می‌شود، ولی ظاهراً مشکلاتی بر سر راه است. یکی از مشکلات، موضوع محتواست که باید طبق ضوابط و چارچوب بهائی تهیه شود و نه ضوابط و استاندار‌های علمی و آکادمیک، لذا با کمبود مطلب و منابع مواجه می‌شوند. بهائیت موضوعی گسترده و دارای شاخه‌‌ها و اجزاء مختلف نیست؛ لذا اسمیت هم هوشمندانه کتابی مختصر و یک‌جلدی تهیه کرده که به همۀ موضوعات و ابعاد بهائیت پرداخته و اطلاعات مناسبی در اختیار خواننده می‌گذارد. او نه ‌تنها برای اسامی مشهور (همچون باب و بهاءالله)، بلکه برای موضوعاتی که حتی در دانشنامه‌‌های مفصل هم ممکن است مدخلی برای آن‌‌ها تهیه نشود، همچون تمدن، طهارت، کمونیسم، شناخت عمومی، انتشارات، زبان، حقوق، ثروت و رفاه، تفکیک و جداسازی، زندگی خانوادگی، سرنوشت، ترس، اخلاقیات، ارواح خبیثه، خوبی و فضیلت، لباس، رؤیا‌ها و ایده‌ها، درام و رقص، دیزی گلیپسی (ترومپت‌نوازی که در سال ۱۹۶۸ به بهائیت پیوست)، زبان، تکامل اجتماعی، توسعه اجتماعی- اقتصادی و امثال این موارد، به ارائه مطلب و نوشتن مدخل پرداخته است. این مدخل‌ها، هرچند کوتاه و مختصر، کمک می‌کند تا تصویر غنی‌تری از امر بهائی ارائه کند، پیش از آنکه از جنبۀ علمی و آکادمیک، به نیرنگ و فریب بغلتد. گرچه پیتر اسمیت، همچون خانم مارگیت واربرگ، به زبان‌‌های فارسی و عربی آشنایی ندارد، ولی مطالب زیادی، شامل بیوگرافی بهائیان ایرانی، نوشته‌‌های فارسی و عربی و برخی سرفصل‌‌ها و مدخل‌‌های عمومی اسلامی، همچون مباهله، علماء و بداء را ارائه می‌کند. تنها اشکال و گله‌ای که می‌توانم در اینجا مطرح کنم این است که او از سیستم آوانگاری رسمی بهائی، برای کلمات عربی و فارسی استفاده می‌کند که برای مقصود و منظور (استفاده خواننده)، کهنه، ناکافی و نارساست.

البته باید این مطلب را صریح و روشن بیان کنیم که بیشتر مطالب فوق (و بسیاری از مدخل‌‌های دیگری که در این کتاب آمده) مناسب یک کتاب استاندارد معرفی اجمالی نیست. بنابراین، اسمیت موفق به تهیۀ کتابی شده که بسیاری از بهائیان تابه‌حال از این محتوا بی‌اطلاع بوده‌اند؛ کتابی که می‌تواند موجب روشنگری و تعجّب خوانندگانش شود. برای مثال، در ذیل مدخل «نوشته‌‌های بهاءالله»، اسمیت، با اختصاص چندین صفحه، شرح مفصلی نه ‌تنها از کتب و نوشته‌‌های معروف او، بلکه بسیاری از نوشته‌‌های کمتر معروف یا ناشناس او به‌دست می‌دهد. البته من به مناسبت‌هایی، همۀ آن کتاب‌‌ها را مطالعه کرده‌ام؛ ولی با اطمینان می‌گویم که غالب بهائیان، حتی نام آن کتاب‌‌ها را نشنیده‌اند. تهیه چنین فهرستی مستلزم کار و تلاش سختی بوده است.

پیتر اسمیت

نتیجۀ نهایی عملکرد اسمیت، جدا از زمینۀ ادعای آیین جهانی بودن، آن است که به خواننده مطالبی دربارۀ عمق واقعی و اندک بهائیت، تنوع نصوص و ادبیات، میراث مبلغان و میسیونر‌ها و کشته‌‌های بابی می‌دهد. متأسفانه، این دانشنامه، همچون سایر کتاب‌‌هایی که بررسی کرده‌ایم – البته به‌جز کتاب خانم واربرگ – تنها چیزی که در اختیار بررسی‌کننده قرار می‌دهد، همان چیزی است که در مطالعۀ سایر آثار ادیان گذشته هم ملاحظه می‌شود: مراسم و مناسک! سرفصل و مدخل اسمیت دربارۀ مراسم و مناسک، بسیار مختصر و کوتاه است. بهائیان داشتن هرگونه مراسم و مناسک را انکار می‌کنند ولی واقعیت آن است که حجم زیادی از آداب و مراسم و مناسک آیینی دارند. (نگاه کنید به مک‌اوئن، ۱۹۹۵) هرچند بسیاری از آن‌‌ها دیگر متروک و مهجور گشته و فقط برخی از آن‌‌ها را بهائیان انجام می‌دهند، لکن عموماً فلسفه انجام و اجرای آن را نمی‌دانند. مواجهه واربرگ با موضوع بهائیت، از موضع یک ناظر بیرونی است و احتمالاً با محدودیت‌‌هایی مواجه بوده است.

البته پیتر اسمیت فاقد آن توانایی علمی است که بتواند توضیحات هر مدخل را بیش از ۲-۱ صفحه بنویسد، و در اکثر موارد، در حد یک پاراگراف است. تصویری که او در ذهن خود از بهائیت دارد در ابعاد این شناخت اندک است. شناخت از آیینی که مدعی توسعه و ارتقاء در زندگی خانوادگی، روزه، اقتصاد، ادبیات و فرهنگ، رفع تبعیض نژادی، جوامع بهائی مخفی و پنهان (جوامع بهائی در کشور‌هایی که فعالیت آن‌‌ها را ممنوع کرده‌اند) و موارد دیگر است! گرچه بهائیتِ فاقد عمق و غنای تاریخی و فرهنگی، برخلاف ادیانی همچون یهودیت است، ولی تلاش می‌کند در همۀ موضوعات موردعلاقه آن ادیان، ورود و اظهارنظر نماید. البته تصویر مثبتی که اسمیت از بهائیت ارائه کرده کمک می‌کند تا نام بهائیت در فهرست فرقه‌‌های خطرناک، در روزنامه‌‌ها و نشریات عمومی ذکر نشود! در بهائیت مطالب عجیب و غریب پیدا می‌شود، ولی نه آن‌قدری که موجب جلب‌توجه غربی‌‌های مدرن شود، مگر آنکه بعضی از تفکرات و آداب و سنن بابیه را هم به آن بیفزاییم!

مدخل‌‌های بیوگرافی اسمیت – جمعاً ۲۲۴ مورد – ازجهتی قسمت اصلی دانشنامۀ کوچک او است. طی چندین سال، بهائیان نشریه نسبتاً قطور بهائی ورلد را منتشر می‌کردند که مجموعاً اتفاقات و رویداد‌های بین‌المللی و ملی جوامع بهائی در آن ذکر می‌شد (تا پایان سال ۲۰۰۶). در هر شماره، اخبار فوت افراد سرشناس بهائی، درج می‌شد و همراه آن، مطالبی در تمجید فرد درگذشته می‌آمد که اطلاعات اندکی در شناخت او ارائه می‌کرد. بهترین مثال در این زمینه، کتاب گوهر یکتا است که شرح ستایش‌آمیز زندگی سادۀ شوقی‌افندی است. اسمیت در شکستن سنّتِ «ذکر خیر کردن» دربارۀ مردگان موفق عمل کرد و با زبانی ساده و بدون گریم، به ذکر موارد کوچک و بزرگ، بدون تملّق و افسانه‌پردازی، دربارۀ «عملکرد و تجربیات روحانی» ( شرح زندگی) افراد موردنظر می‌پردازد.

البته لغزش‌‌هایی در کار اسمیت‌ مشاهده می‌شود. مثلاً روایت او از «مطالعات بابی و بهائی» (اسمیت، a2008، ص۶۱) عمدتاً بر پژوهشگران قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم متمرکز است ولی هیچ اشار‌ه‌ای به کار‌های آکادمیک متأخر ندارد. ضمن آنکه او دربارۀ تعارض و اختلاف دیدگاه و تفاوت مطالب مقامات بهائی با سایر نویسندگان در درون و بیرون از جامعۀ بهائی، بیشتر از یک جمله صحبت نمی‌کند! این مطلب آن قدر اهمیت داشت که یک ستون کامل، یا حتی یک سرفصل به آن اختصاص یابد.

بخش افتتاحیۀ مدخل «بهائیت و ادیان دیگر» (اسمیت، a2008، ص۶۸) ضعیف است. اسمیت از شوقی‌افندی نقل می‌کند که بهائیت درصدد تحریف تعالیم ادیان نبوده است؛ ولی درعین‌حال، قدمی در بررسی موارد تحریف روشن و آشکاری که بهائیت نسبت به تعالیم یهودی، مسیحی، اسلام و سایر ادیان انجام داده، برنمی‌دارد. تشخیص اینکه اساس تعالیم و عقاید سایر ادیان در تعارض با تعالیم بهائی است و هیچ راهی برای سازش دادن آن‌‌ها باهم نیست، دشوار نیست. بحث و بررسی دربارۀ برخی از این مباحث می‌تواند به ارزیابی و احیاناً بطلان این ادّعای بهائی، که بهائیان به «حقایق بنیادین و اساسی» سایر ادیان عقیده دارند؛ منجر شود. مقایسۀ دیدگاه مسیحیت از یهودیت، یا دیدگاه مسلمانان دربارۀ یهودیت و مسیحیت هم می‌تواند جالب باشد.

مقدمۀ اسمیت

این نویسنده روش مشابهی در تهیه کتاب مقدمهای بر بهائیت، البته با غنای مطلب کمتر، ولی قابل قبول، به‌کار گرفته است. ابتدا یک بررسی تاریخی از بهائیت (از نگاه خود بهائیان) کرده است، سپس نوشتاری دربارۀ متون و نصوص بهائی، سرفصل‌‌ها و تعالیم آن‌ها، بهائیت و سایر ادیان، تعالیم اجتماعی و نگاه بهائیان دربارۀ نظم نوین جهانی، طریق معنویت، عضویت در جامعۀ بهائی و احکام دینی بهائی، نظام تشکیلاتی بهائی، ابعاد و ویژگی‌‌های جامعۀ بهائی، فعالیت‌‌های بهائی و جامعه بیرونی ارائه داده است. کتابی جامع، که پرتر‌ه‌ای از یک آیین را به ما می‌نمایاند که هرچند فاقد ظرفیت و گستره و عمق فرهنگی و سیاسی است؛ ولی از حیث منابع برای جامعه‌سازی ایدئولوژیک غنی است!

حال اجازه دهید به مرور و بررسی کتاب دیگری از پیتر اسمیت بپردازیم. در گذشته او کتاب سودمندی تألیف کرده بود به نام آیین‌‌های بابی و بهائی: از تشیّع منجی‌گرا تا یک آیین جهانی! که در سال ۱۹۸۷، در مؤسسه انتشاراتی (بهائی) کمبریج به چاپ رسید. کتابی یک‌جلدی که با رویکردی آکادمیک به بررسی موضوعات مرتبط با بهائیت پرداخته و به‌عنوان نوشتۀ یک نویسنده بهائی، با رعایت بی‌طرفی، موردتوجه نویسندگان قرار گرفته است.

کتاب آیین بهائی: یک تاریخچه مختصر (چاپ ۱۹۹۶)، از جهاتی کمتر و از جهتی بیشتر از آن کتاب است. ازنظر حجم، مختصرتر و برای خوانندگان جذاب‌تر است. پنجاه صفحه اول آن به ظهور و سقوط بابیان می‌پردازد. فصل ۶، از موضوع تاریخ، به «نوشته‌‌ها و تعالیم بهاءالله» می‌پردازد؛ فصل ۸ کتاب، به بررسی چند جامعۀ بهائی، بین سال‌‌های ۱۸۶۶ تا ۱۹۲۱ اختصاص یافته است. فصل ۹ زندگی، نوشته‌‌ها و ترجمه‌‌های شوقی‌افندی و گسترش نظام تشکیلات اداری بهائی در دورۀ او را بیان می‌کند. فصل ۱۰ به بیت‌العدل جهانی، نوشته‌‌های آنان، مباحث اجتماعی و حضور بهائیان در سازمان ملل اختصاص یافته است و فصل ۱۱ بررسی جوامع بهائی بین سال‌‌های ۱۹۲۲ تا زمان حاضر (۱۹۹۶) را در برگرفته است. جمع‌بندی آن حاوی چند سرفصل سودمند، شامل کاریزما، سازمان و عهدومیثاق بهائی، ویژگی‌‌های دینی مهم و «آینده» است. هیچ‌یک از مقولات تاریخی، در این مطالعه مورد توجه قرار نگرفته است.

پیتر اسمیت، همان‌طور که بیان کردیم، شرح مفصل و اطلاعات زیادی درخصوص داستان بابیان می‌آورد، ولی اطلاعات او عمدتاً دربارۀ تشیّع و شیخیه است. این روش و سبک، که بابیه و شیخیه را در یک گروه و مقوله می‌بیند، او را در کنار و همسان با واربرگ قرار می‌دهد. گویا اسمیت صفحات زیادی برای ارائه توضیح دارد و لذا شرح مبسوطی دربارۀ بابیان و پیشینه و زمینۀ شیعی آن‌‌ها می‌دهد. البته ارزیابی میزان رضایت خواننده عادی ازاین مطالب، دشوار است. ضمن آنکه، شیخیه دارای نظام و سیستم فرقه‌ای بسیار پیچیده، با آثار و نوشته‌‌های گسترده و عمیق و دشوار – عمدتاً به زبان عربی – است و آراء و عقاید آن‌‌ها را نمی‌توان به‌راحتی در یک فصل توضیح داد؛ چه رسد به یک‌دو پارگراف! این البته یکی از مشکلات کار نویسندگان کتب راهنما و کتاب‌‌های معرفی کوچک دربارۀ ادیان و آیین‌‌ها است، که باید عقاید و نوشته‌‌های مربوط به یک آیین را در چند صفحه خلاصه کنند.

او می‌نویسد: «نوشته‌‌های باب… و به میزان کمتری، نوشته‌‌های بهاءالله، متأثر و حاوی مفاهیم و اندیشه‌‌های اسلامی است و بسیاری از آراء و دیدگاه‌‌های بابی و بهائی، به‌ظاهر مشابه دیدگاه‌‌های اسلامی است (اسمیت، ۱۹۹۶، ص۱۳). البته که این مطلب گمراه‌کنند‌ه‌ای است! آداب و احکام بابی و بهائی، همچنین نوشته‌‌ها و عقاید و نظرات آن‌ها، شبیه به احکام و عقاید اسلامی نیست. شاید برخی از آداب و احکام آن‌ها، بعضاً در کلیات و پوسته بیرونی، اقتباس از اسلام به‌نظر برسند. بهائیت ۲ سفر حج دارد؛ همچنین سفر زیارتی، روزه ۱۹روزه، نمازی خاص، نوعی آداب و شریعت، حرمت و ممنوعیت همجنس‌گرایی و تأکید بر وحدت و این نوع موارد، که به‌طور لفظی و ظاهری شبیه به احکام اسلامی است.

هرچند اسمیت، در این قسمت اطلاعات عمدتاً درستی از بهائیت عرضه می‌کند، ولی مطالب به‌گونه‌ای نیست که مورد اعتراض کمیته سانسور، واقع شود. موارد اختلاف و تعارضی وجود دارد که معمولاً دیگران و بیرونی‌‌ها به آن توجه می‌کنند، ولی آقای اسمیت به آن‌‌ها نزدیک هم نشده است. یکی از این موارد، عضویت و خدمت زنان در بیتالعدل است و دیگری إعمال محدودیت برای نویسندگان بهائی (شامل پژوهشگران علمی، شاعران و ترانه‌سرایان). با این فرض که آقای اسمیت را یک جامعه‌شناس بدانیم، برای من بسیار تعجب‌آور است که او بدون دلیل، بهائیت را یک «آیین جهانی» می‌داند (اسمیت ۱۹۹۶: صص ۲-۱۵۱) قطعاً هیأت داوری هم پذیرفته نیست!!

بهائیت نمی‌تواند از حیث تاریخ، فرهنگ، جمعیت کل، کثرت پیروان در حداقل یک ملت/دولت، ادبیات، اماکن مقدسه و امثال این موارد، با هیچ‌یک از ادیانی که متعارفاً ادیان جهانی توصیف شده‌اند، رقابت کند. من شخصاً ترجیح می‌دهم بهائیت را یک گروه آیینی جدید بنامم و بهائیت را در ردیف کلیسای وحدتگرا، یا شینتولوژی (ساینتولوژی) طبقه‌بندی کنم. واضح است که بهائیت، صرف‌نظر از اینکه در آینده چه تغییراتی پیدا کند، برطبق هر نوع تعریف و ارزیابی واقعی، یک دین جهانی محسوب نمی‌شود. ضمن اینکه بهائیت یک دین یا مذهب، یا گروهی منشعب از یک دین هم نیست. همچنین، بنا بر مطالعات دینی جدیدتر، واجد همه ویژگی‌‌های یک کالت هم نیست. ما برای تعریف و طبقه‌بندی بهائیت با محدودیت مواجه هستیم ولی با توجه به سنّ و تاریخ پیدایش آن، تعداد محدود اعضایش، اینکه محتوای آن آمیز‌ه‌ای از مطالب و موضوعات شرقی و غربی است و بالأخره، با توجه به عدم حضور جدی بهائیت در یک کشور یا فرهنگ خاص، بهترین تعریف برای آن «یک گروه آیینی جدید» است. حتی اگر اسمیت به‌عنوان یک بهائی، ترجیح ‌دهد که بهائیت را در زمرۀ یک آیین جهانی قرار دهد؛ به‌عنوان یک جامعه‌شناس موظف است توضیح دهد چگونه چنین چیزی در واقعیت امکان‌پذیر است؟ این یک ضعف حقیقی کار او است.

روایت تاریخ و سرگذشت بابیت دقیق و به‌خوبی مستند است ولی اولین علائم و نشانه‌‌های تعصّب نسبت به روایت تاریخ بهائیت، در فصل ۲ کتاب اتفاق می‌افتد، جایی که اطلاعات ناکافی از اتفاقات بغداد، بین سال‌‌های ۱۸۵۳ تا ۱۸۶۳ ارائه می‌شود. درحالی‌که پیتر اسمیت دسترسی آسانی به روایت‌‌های مختلفی، که می‌توانست وقایع این ایام را روشن کند، داشت؛ ولی او آشکارا ترجیح داده که از آن‌‌ها استفاده نکند. من به ادعای ریاست‌طلبی بابیان مختلف در بغداد فکر می‌کنم. تنها یکی از آن‌‌ها بهاءالله بود که ابتدا ادعای رجعت حسینی را نمود! اسمیت با مسکوت گذاشتن و گذر از کنار این رویدادها، ما را با این صحنه اشتباه و نادرست تنها می‌گذارد که بهاءالله فقط یک رقیب داشت و آن برادرش میرزایحیی صبح‌ازل بود و اینکه صبح‌ازل فردی ضعیف و بی‌کفایت بود!

اسمیت، عمدتاً در یک محدودۀ فاصله‌دار با حوزۀ آکادمیک حرکت می‌کند، مثلاً «… روند نگارش آیات باب را، به‌عنوان معجزۀ قدرت الهی باب تلقی می‌کند» [اسمیت، ۱۹۹۶، ص۹] و آوردن عباراتی که بیشتر جنبۀ تبلیغ بهائیت را دارد (…کتاب اقدس و متن‌‌های تکمیلی آن دارای اهمیت بالایی است، که بر جایگاه آسمانی بهاءالله، به‌عنوان پایه‌گذار شریعت، همچون حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و موسی، تأکید داشت. [اسمیت، ۱۹۹۶، ص۳۲]).

بقیۀ کتاب هم، همان چیز‌هایی را که باید دربر بگیرد، در خود دارد، البته با توضیحات زیاد و بدون هیچ نقد جدّی. اسمیت آدم درستی است، ضمن آنکه مایل نیست همواره و همه‌جا استاندارد‌های تبلیغی بهائی را رعایت کند. برای مثال، او دربارۀ چهره سرشناس بابی، قره العین، می‌گوید که او برخلاف افسانه‌سرایی بهائیان، زنی فمینیست و طرفدار حقوق زنان یا سایر آزادی‌‌های اجتماعی نبود؛ بلکه بیشتر تحت تأثیر  انگیزه‌‌های بابی مبارزه ‌کرد؛ ولی متأسفانه، در صفحۀ بعد، هنگام بحث دربارۀ تعلیم بهائی مبنی بر تساوی رجال و نساء، از ذکر این نکته که زنان اجازۀ عضویت در بیت‌العدل جهانی را ندارند، خودداری می‌کند و آن ‌را پنهان می‌دارد. راستش، نباید از یک فرد بهائی باورمند انتظار داشت که همۀ موارد را دربارۀ بهائیت بنویسد. البته او، به زعم خودش، کتاب متوازنی را دربارۀ بهائیت به‌تصویر کشیده است؛ ولی او یک جامعه‌شناس است و لذا انتظار از او چنین است که به‌طور دقیق‌تر از رهیافت آکادمیک پیروی کند. این یک انتقاد جدی است. البته ما زحمت او را ناچیز تلقی نمی‌کنیم. اگر قرار باشد من کتابی، غیراز کتاب ارزشمند خانم مارگیت واربرگ را در موضوع بهائیت به کسی توصیه کنم، این کتاب اسمیت، اوّلین کتاب خواهد بود!

بهائیت از نظر موژان مومن

موژان مومن

کتاب موژان مومن تصویری متفاوت از آنچه کتاب پیتر اسمیت از بهائیت ارائه می‌دهد، عرضه می‌کند. این کتاب با هدف تبلیغ بهائیت نگارش یافته است.

بخش تاریخ بهائیت از فصل ۸ آغاز می‌شود. هفت فصل اول، به موضوعات فرد، خانواده، جامعه، ملاحظات جهانی، جامعۀ بهائی، احکام بهائی و الهیات بهائی می‌پردازد. این، گرچه روش نامناسبی برای ورود به بحث نیست، ولی تا حدودی اغواکننده است. به غیر از دو صفحه در مقدمه، به خواننده توضیح روشنی دربارۀ آنچه در صفحات بعدی می‌آید داده نشده است. مقدمه کتاب هم واقعاً ناقص و ناکافی است. درهرصورت، مومن درصدد نوشتن یک کتاب علمی و آکادمیک نیست، بلکه به دنبال آن است که خواننده را تحت‌تأثیر قرار داده و او را به‌سوی جنبه‌‌های مثبت آیین خود جلب کند و این کاری است که او به‌خوبی انجام می‌دهد.

برای این منظور، او عبارات مختلفی را از آثار و نوشته‌‌های بهائی نقل‌قول می‌کند و فرد مبتدی را به مطالعۀ عبارات گزینش‌شده و منتخبی از بهائیت، در این یا آن موضوع، رهنمون می‌شود؛ عباراتی که در گیومه قرار گرفته و خواننده می‌تواند به خواندن اصل آن‌‌ها بپردازد. ازآنجا که عملاً همۀ نقل‌قول‌‌ها و گزینش‌ها، از ترجمه‌‌های انگلیسی شوقی افندی، ولیّ امر بهائی، از متون بهائی انتخاب شده، ازنظر ادبی مناسب و ازنظر محتوا، متأثر از فرهنگ و ادبیات مسیحی و سبک انجیلی است. سبک تصنّعی آن‌ها، با توجه به آنکه همگی از دهه ۱۹۳۰ به بعد انجام شده، ممکن است برای همگان دلپذیر نباشد.

برخی از جامعه‌شناسان حوزۀ دین عقیده دارند که تغییر کیش و پذیرش آیین‌‌جدید، هنگامی اتفاق می‌افتد که فرد تازه‌ وارد، حشرونشر و معاشرت نزدیکی با اعضای گروه جدید داشته باشد (پروسه‌ای که بهائیان آن را «برنامه تعمیق» نام‌گذاری کرده‌اند) و تنها پس از پروسۀ همگرایی و ادغام فرد در جامعۀ جدید اتفاق می‌افتد. از این دیدگاه، می‌توان گفت که کتاب مومن برای افراد تازه‌آشنا با بهائیت نوشته نشده، بلکه برای کسانی تنظیم شده که قبلاً بهائیت را پذیرفته‌اند و حال می‌خواهند مطلب بیشتری دربارۀ آنچه قبلاً پذیرفته‌اند، یاد بگیرند. این کتاب، برای چنین منظوری بسیار مناسب است. مومن ما را با تفکر و ذهنیت بهائی آشنا می‌کند و برای خواننده‌اش، چیزی بیش از قرائت سادۀ یک کتاب است! چیزی شبیه به حس مشارکت با بهائیت: «سوءاستفاده بشریت از طبیعت» (مومن، ۲۰۰۸، ص۴۵)؛ «بسیاری از فعالیت‌‌های اقتصادی امروزۀ جامعۀ بشری نادرست است، زیرا براساس مفروضات نادرستی صورت می‌گیرد.» (مومن، همان، ص۵۴)؛ «فقط باور دینی قدرت تغییر و اصلاح بشر را دارد و می‌تواند بیماری‌‌های روحی (اجتماع) را درمان کند.» (مومن، همان، ص۵۹).

گرچه این کتاب می‌تواند برای اقناع مبتدیان پیشرفته یا تازه ‌بهائیان سودمند باشد؛ درعین‌حال، افراد آکادمیک هم می‌توانند برای درک و شناخت بهتر عواطف و روحیات بهائیان از آن استفاده نمایند. همان‌طور که قبلاً توضیح دادیم، مومن در یک خانواده بهائی متولد شده و از کودکی در فضای بهائی تنفس کرده، لذا ارتباط ‌مناسبی با حلقه‌‌های مختلف نظم اداری پیچیدۀ بهائی دارد. عملکرد و سطح علمی و پژوهشی او هم مناسب است. به این معنا که گرچه کتب متعددی در این زمینه تألیف شده، ولی ازآنجا که او نگاه نزدیک‌تر و شناخت بیشتری از بهائیت دارد، کتابش می‌تواند سودمندتر تلقی شود. هرچند، کتاب او نیز فاقد نگرش نقادانه نسبت به بهائیت است. برای مثال، در بحث تساوی زن و مرد، گرچه او بیان می‌کند که زنان از عضویت در بیت‌العدل منع شده‌اند، ولی به‌جای ابراز بیان انتقادی در این موضوع، صرفاً به گفتن این عبارت دفاعیه که، «خدا دلیل این امر را بهتر می‌داند!» اکتفا می‌کند! «بهائیان باید این تعارض و وضعیت نامتعارف را، درحال‌حاضر، به‌عنوان باور و عقیده، بپذیرند.» (مومن، ۲۰۰۸، ص۴۴). «خدا بهتر می‌داند» پاسخ مناسبی برای این بحث نیست. اسمیت هم از این نقیصه مبری نیست. او نیز در دانشنامۀ مختصر بهائی خود، پاسخ روشنی به این تعارض نمی‌دهد.

درخصوص سایر موارد و مباحث و تعالیم مشکل‌دار بهائی، که تعدادشان هم اندک نیست، مومن بدون توضیح و تبیین، گذر می‌کند. مثلاً در بخش مربوط به «دین واقعی»، مومن مطلب را با اشاره به بحث گرایش به بهائیت پاسخ می‌دهد! «بهائی شدن… به معنای دست شستن و کنار گذاشتن دین و عقیدۀ پیشین فرد نیست. از منظر تعالیم بهائی، در وهله اول، همه بنیان‌گزاران و چهره‌‌های بهائی، بازگشت و ظهور مجدد پیامبران آیین‌‌های پیشین هستند؛ لذا درصورت بهائی شدن فرد، او نیازی به نفی و روی‌گردانی از مظهر و مؤسس دین قبلی خود ندارد (مومن، ۲۰۰۸، ص۱۱۹). این نوعی عدم صداقت است و موژان مومن باید آن ‌را بداند! بهائیت آیینی ساخته و پرداخته و عمدتاً تدوین‌شده بر اساس چارچوب و احکام و پوسته اسلامی و خاورمیانه‌ای است، هرچند امروزه بخواهند این ویژگی را از چشم بهائیان و غیربهائیان مخفی نگه دارند. چارچوب دکترین و باور و پوستۀ اسلامی بسیار متفاوت از عقاید و باور‌های بودائی و هندویی، حتی یهودی و مسیحی است.

همچون اسلام، در بهائیت، ابراهیم و عیسی مسیح پیامبر قلمداد می‌شوند. ضمن آنکه بهائیان، بودا را نیز پیامبری، پیش از عیسی و پیامبر اسلام می‌دانند. عقیده و دکترین بهائیان دربارۀ مظهریت، که همۀ پایه‌گذاران ادیان را «مظاهر الهی» تلقی می‌کند، برگرفته از نظام فکری عرفا و صوفیه و طرفداران وحدت وجود است. سایر اجزای ادیان جهانی، از جمله به صلیب کشیدن عیسی مسیح (که بهائیان آن را می‌پذیرند، ولی مسلمانان آن را انکار می‌کنند) تا تثلیث و تا ختنه کردن (که بهائیان آن را ترک کرده‌اند.)، تا اجتماع مقدس مسیحی (آیین عشای ربانی)، تا حج و کنگرۀ بزرگ مسلمانان، همه و همه را باید فراموش کرد و کنار گذاشت!!

شوقی‌افندی تأکید داشت که تازه‌ بهائیان باید آداب و مناسک و باور پیشین خود، ازجمله ارتباط و حضور پیشین در کلیسا (و همچنین مسجد و کنیسه) را قطع کنند و نباید در جشن کریسمس و سایر جشن‌‌ها و مراسم دینی دیگر شرکت کنند. او علیه آداب و مراسم ادیان و طبقات روحانیون ادیان موضع‌گیری کرده و سخنانی بیان داشته است.

موژان مومن همۀ این موارد را می‌داند (او کتاب‌‌هایی دربارۀ ادیان جهانی و حتی دربارۀ بودیسم نگاشته است).[۵] بنابراین، چه دلیلی دارد که در اینجا تظاهر می‌کند تازه‌بهائیان مجبور به ترک عقاید و باور‌های دینی پیشین خود نیستند؟ به عقیدۀ من، پاسخ ساده به این سؤال این است که دکترین بهائی «وحدت اساس ادیان»، که منجر به «وحدت مظهریت» می‌شود به این نتیجه‌گیری نادرست منتهی گردیده است. این مطلب برای خوانندۀ کم‌اطلاع گمراه‌کننده است، ولی راهنمای عالی و بسیار خوبی برای شناخت تفکر و تاکتیک بهائیان در این نوع قضایا است.

در این کتاب، موارد عجیب و غریب دیگری هم وجود دارد. برای مثال، موژان مومن فصلی را به احکام بهائی اختصاص می‌دهد که عناوینی همچون مناجات، خواندن کتب بهائی و خلسه و تفکّر، روزه، ازدواج و طلاق، مرگ و تدفین و آزار حیوانات را دربر می‌گیرد. تنها پس از بحث و بیان این موارد است که مومن، ۱۱ سطر به موضوع موارد منع و محرّمات اختصاص می‌دهد. این مبحث آخر (مومن، ۲۰۰۸، ص۱۰۴) به بیان چند امر ممنوعه، همچون جنگ و جهاد، ریاضت و رهبانیت، اعتراف به گناهان (مراسم خاص مسیحیان کاتولیک)، سخنرانی و وعظ  بر منبر، استفاده از روان‌گردان‌ها، الکل، قمار و هم‌جنس‌گرایی می‌پردازد.

این‌ها، همگی مطالب جالبی هستند، ضمن آنکه بحث هم‌جنس‌گرایی را هم نمی‌توان به‌راحتی نادیده گرفت! برای بسیاری از مردم، ادعای بهائیت مبنی بر ترک تعصبات، در همین ممنوعیت‌ها، رنگ می‌بازد. با درنظر گرفتن اینکه آقای مومن، خودش پزشک است و احتمالاً اطلاعات کافی درخصوص مطالعات جدید در زمینۀ مشکلات جنسیتی دارد، شایسته بود که در این موضوع رایج و همگانی، تأملّی می‌کرد و حداقل بحث کوتاهی ارائه می‌نمود. اگر بخواهیم منصفانه دربارۀ او قضاوت کنیم، باید بگوییم مباحث مرتبط با امور جنسیتی، آن‌گونه که در کلیسا‌های مسیحیان، یا کنیسه یهودیان، یا حتی سایت‌‌های اسلامی، همچون اسلام‌ آنلاین، مورد بحث و مشاوره قرار می‌گیرد، در حلقه‌‌ها و جلسات بهائی بحث نمی‌شود؛ ولی ازآنجا که بهائیان خود را طرفدار دوآتشۀ ترک تعصبات و تحری حقیقت قلمداد می‌کنند، انسان انتظار دارد در این مباحثی که در دنیای پیرامون آن‌ها، به‌عنوان تبعیض تلقی می‌شود، آن‌‌ها هم مکث و تأملی داشته باشند!

درحالی‌که اسمیت، در مجموع، به موضوعاتی می‌پردازد که تصور می‌کند مورد توجه خوانندگانش باشد؛ موژان مومن صرفاً مطالبی را می‌نویسد که موردتوجه و نظر مقامات و تشکیلات بهائی است (همان مقاماتی که به کنترل و سانسور نوشته‌‌های او می‌پردازند) و فکر می‌کند افراد مبتدی باید بدانند! به عبارت دیگر، کتاب‌‌های موژان مومن، جهت‌دار و جانبدارانه نوشته می‌شوند و بسیاری از آن‌‌ها تاریخ گذشته و کهنه‌اند. کتاب‌شناسی‌‌های اسمیت هم گزینشی است.

 

آثار و نوشته‌‌های بابی- بهائی و اتصال به اسلام

حتی ادیان کوچک، دارای یک مجموعه مشخص اعتقادی و یک نظام و تشکیلات اداری برای سازماندهی پیروان پراکندۀ خود هستند. بهائیت مثال روشن و کامل در این دو زمینه است. خانم مارگیت واربرگ احتمالاً به‌خاطر زمینۀ آموزشی و تجربه‌اش به‌عنوان یک جامعه‌شناس، تقریباً چیزی دربارۀ نصوص و آثار بهائی نمی‌گوید. مومن هم بخش و فصل خاصی را به این موضوع اختصاص نداده، ولی در طول نوشته‌هایش، نقل‌قول‌‌های زیادی از متون بهائی می‌آورد. پیتر اسمیت در کتاب «مقدمه‌ای بر بهائیت» فضای زیادی را به نقل عبارات بهاءالله اختصاص داده است و در «تاریخ مختصر بابی- بهائی» هم بخش زیادی را برای نقل مضمون نوشته‌‌های باب درنظر گرفته است. او همچنین در «دانشنامه مختصر» به مقدار کافی از نوشته‌‌های باب، بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی‌افندی استفاده کرده است.

از نکات جالب ‌توجه در ادبیات اخیر بهائیان، به‌ویژه نوشته‌‌های تبلیغی آنان، این است که گرچه باب و شهدای بابی نقش مهمی در تحریک احساسات بهائیان جدید دارند، ولی در نوشته‌‌های بهائی سهم اندکی به آن‌‌ها اختصاص یافته است. نکتۀ گیج‌کنندۀ دیگر برای تازه‌ بهائیان، که این کتاب‌‌ها هم دربارۀ آن ساکت هستند، قطع ارتباط بین آثار و نوشته‌‌های باب، همچون بیان و ادبیات آمیختۀ (التقاطی) بهائی (منظورم در اینجا نوشته‌‌ها و پیام‌‌های شوقی‌افندی و بیت‌العدل است) است. گرچه آثار و نوشته‌‌های باب هنوز قدسی تلقی می‌شوند، ولی لایۀ بسیار ظریف و نازکی از آن مورد استفادۀ بهائیان امروزین است (حتی بهائیان ایرانی هم دسترسی‌شان به آثار باب تقریباً ناممکن شده است).

نوشته‌‌های باب عموماً غیرقابل‌فهم، مبهم و مغشوش و درهم‌ برهم است و آموزه‌‌ها و تعالیم موجود در آن، بسیار خاص و عجیب هستند. لذا تعجبی ندارد که اغلب آن‌‌ها متروک گردیده و به فراموشی سپرده شده است. احکام آیین بابی عمدتاً افراطی است و درنتیجه بهاءالله، به‌جز چند مورد محدود، همۀ آن‌‌ها را نسخ کرد! گرچه کل احکام و قوانین هر دو آیین بابی و بهائی، عموماً در چارچوب و براساس شرایط و مقتضیات ایران قرن نوزدهم است. درپایان، خوانندۀ پرسشگر واقعاً مایل نیست دربارۀ این مطالب، از منظر علمی و آکادمیک آگاهی یابد، ولی اسمیت مایل است وقت خود را برای پرداختن به این موضوعات اختصاص دهد.

فقدان ولی امرالله، موضوعی فراموششده

در سال ۱۹۵۷ اتفاق عجیبی افتاد. شوقیافندی، در سن ۶۰ سالگی، به هنگام سفر به لندن مُرد. او مُرد درحالی‌که فرزند و پُشتی نداشت. مقرّر بود که او اولین نفر در سلسلۀ ولایت امرالله بهائی باشد (که طبق بیان عبدالبهاء باید تعداد آن‌‌ها به ۲۴ نفر می‌رسید) و بنا به نوشتۀ خود شوقی‌افندی، آیین بهائی بدون حضور ولی امرالله، از هدایات محروم خواهد بود.[۶] او تا هنگام مرگ (به‌جز همسرش) همۀ خویشاوندان و بستگان خود را طرد و تکفیر کرد و این به آن معنا بود که موضوع رهبری و ولایت امرالله نمی‌توانست دیگر طبق آنچه قبلاً برنامه‌ریزی شده بود، ادامه یابد. پس از او یک دورۀ شش‌ساله سپری شد، که طی آن، گروه نه نفری‌، موسوم به ایادیان امرالله ساکن ارض اقدس، به‌عنوان متولیان جامعۀ بین‌المللی بهائی، به تمشیت امور پرداختند و انتخابات اولین دوره از بیت‌العدل جهانی را در سال ۱۹۶۳ برگزار کردند.

این موضوعی است که هیچ‌گاه بهائیان دربارۀ آن مطلبی نمی‌نویسند، حداقل در شکل و ادبیاتی که من انجام داده‌ام. این یک مقطع حساس و بحرانی برای بهائیت بود، درحالی‌که هیچ امکان دیگری وجود نداشت! سلسلۀ گاردین‌‌ها یا ولایت امرالله، که (در الواح وصایای عبدالبهاء) به‌صورت ولایت و ریاست فرزند ارشد ذکور نسل‌ اندر‌نسل، از فرزندان شوقی افندی، پیش‌بینی شده بود؛ متوقف گردید و خلائی به‌وجود آمد که پس از آن هرگز پر نشد. به‌هرروی، بهائیان توانستند در چرخشی عجیب، بیت‌العدل یا هیأت حاکمه بین‌المللی نه‌نفره را، جایگزین گاردین کنند، درحالی‌که وظیفه اولیه بیت‌العدل تدوین قوانین اعلام شده بود. در اقدام مشابهی، با مرگ ایادیان امرالله که امکان انتصاب ایادیان جدید نبود، تشکیلات بهائی، برای تداوم فعالیت‌‌های آنان، در حوزۀ تبلیغ و صیانت، افراد جدیدی را تحت‌عنوان مشاورین قارهای، با همان شرح وظایف، منصوب کرد.

گرچه بهائیان مباحث پس از ولی امرالله را به‌طرز مناسبی حل و فصل کرده‌اند، ولی مسکوت گذاشتن و عدم طرح بحران پس از مرگ شوقی‌افندی، نوعی غفلت و بی‌دقتی است. چند انشعاب، هرچند کوچک و کم‌تعداد، پدیدار شد و امکان بروز انشعابات جدید هم غیرممکن نیست. از نقطه‌نظر مطالعه علمی و آکادمیک، جای تأسف است که به این موارد توجه کافی نشده است. زیرا یکی از وظایف جامعه‌شناسان، مطالعه این موارد و ارزیابی سازوکار‌‌های اتخاذ شده ازسوی بهائیان برای جلوگیری از آن اقدامات است.

من نگرانم که سهل‌انگاری و بی‌توجهی کتاب‌‌های یاد شده، در نقل و بررسی این رویدادها، درک و ارزیابی عملکرد مقامات و تشکیلات بهائی را در گذر از بحران‌‌ها و دوران خلأ قدرت، ناممکن سازد. آنچه در سال ۱۹۵۷ اتفاق افتاد، تأثیر ناخواسته‌ای بر تمام رویداد‌های پس از آن داشته است. حتی واربرگ که در بیان انشعاب‌‌ها و اختلافات پس از مرگ شوقی‌افندی پیشگام است، نتوانسته احساس و شرایط واقعی پیش‌آمده پس از فوت شوقی‌افندی بدون فرزند را ترسیم کند؛ احساس و شرایطی که تا به امروز هم وجود دارد. یک تحلیل جامعه‌شناسانه از انتقال قدرت می‌توانست ارزشمند باشد. پیتر اسمیت و موژان مومن صرفاً به بیان مرگ او بسنده می‌کنند و سپس روایت خود را ادامه می‌دهند، گویا هیچ اتفاقی در بیرون نیفتاده است. همۀ مواردی که بیان شد، خیانت آشکار و جدّی به حقیقت تاریخی، به نفع روایتی است که توجیه‌گر عملکرد مقامات کنونی بهائی است، بدون آنکه دلیل جدّی داشته باشند. این بزرگ‌ترین نقص و کمبود در همۀ این کتاب‌‌ها است.

عقاید دیگر، نفوذهای دیگر

بهائیت (حداقل تا این زمان) به لحاظ فقدان تفاوت‌ جدی در نگرش و عقیده در میان گروه‌های انشعابی، نسبت به سایر ادیان، حالت غیرعادی دارد. لذا نویسندگان، چه بهائی و چه غیربهائی، صرفاً به ارائه آنچه عقیده و دکترین رسمی است، تمایل نشان می‌دهند. بزرگ‌ترین استثناء، همان‌طور که قبلاً بیان کردیم، تعالیم بابی و همراه با آن، تعالیم و عقاید و نظرات گروه شیخیه است. البته این‌‌ها بخشی از عقاید بهائی تلقی نمی‌شوند؛ بلکه زمینه و پشتوانه‌ای برای آن هستند. عقاید و تعالیم دیگری، که تنها پیتر اسمیت، در دانشنامۀ مختصر بهائیت، به آن‌‌ها پرداخته، تفکرات صوفیانه و عرفانی است. بهاءالله، مدتی حدود دو سال، به‌عنوان صوفی زندگی کرد و برخی ایده‌‌ها و عقاید را از رهبران و مرشد‌های صوفیان نقشبندی در کردستان، بغداد و احتمالاً مناطق دیگر فرا گرفت (نگاه کنید به خوان کول، ۱۹۸۴). او خود قبلاً در ایران عضو فرقه دراویش نعمت‌اللهی بود. بسیاری از نوشته‌‌های او برگرفته و آمیخته با تعالیم و تفکرات صوفیانه است؛ همان‌گونه که افکار و تعالیم باب سرشار از استعاره‌‌ها و مفاهیم علوم غریبه و جادوگری است. برای بسیاری از خوانندگان، شاید این مطلب در درک و شناخت بهائیت مهم نباشد، ولی می‌تواند به‌روشنی به این افسانه و ادعای نادرست پایان دهد که مجموعۀ آثار و نصوص بهائی، اصیل و بدون تاثیرپذیری از نفوذ افکار و اندیشه خارجی بوده است. لذا غیربهائیان باید در نوشته‌‌های بهائی به دنبال این‌گونه تأثیرپذیری‌‌های اولیه باشند. آن‌‌ها باید همچنین تاثیرپذیری مستقیم بهاءالله و عبدالبهاء را از تفکر و اندیشه‌ غربی درنظر بگیرند. این هم موضوعی است که با سکوت و غفلت از کنار آن گذشته‌اند. تفکرات رسمی کنونی بهائی، به‌خوبی حضور آراء و اندیشه‌‌های غربی را در آن‌‌ها نشان می‌دهد که اکثر آن‌‌ها در مجموعۀ آراء و عقاید بهائی تازه و بدیع هستند (نگاه کنید به خوان کول، ۱۹۹۸).

اثر سانسور بهائیان بر آثار و نوشته‌‌های آکادمیک

اگر قرار است ارزش نسبی این پنج کتاب را بسنجیم، لازم است به موضوع دیگری هم بپردازیم. قبلاً به موضوع «بررسی و نظارت» در آثار و نشریات بهائی، که محدودیت زیادی در اختیار و آزادی افراد بهائی – دانشگاهی و غیر دانشگاهی – در زمینه تألیف آثار، به‌وجود می‌آورد، اشاره کردیم. تعیین میزان اثرگذاری این روش بر عملکرد افراد کار دشواری نیست ولی ما درعین‌ حال اطلاع داریم که یک مؤسسۀ انتشاراتی بهائی (کلمات‌پرس) در ایالات متحده امریکا، چند سالی است که ازسوی مقامات و تشکیلات رسمی بهائی، از فروش محصولات و آثارش به بهائیان منع شده است! درحالی‌که بهائیان به لحاظ تکنیکی امکان خرید برخی از محصولات این مؤسسه را از فروشگاه‌‌های دیگر داشتند و درحالی‌که محصولات این مؤسسه شامل بسیاری از کتب عادی و ادعیه بهائی بود، ولی با تحریم صورت‌گرفته ازسوی مقامات و تشکیلات بهائی، فروش آن مؤسسه انتشاراتی کاهش یافت. اگر بخواهیم قضاوت خوش‌بینانه کنیم باید بگوییم که سایر انتشاراتی‌‌ها تلاش شدیدی برای افزایش فروش داشته‌اند!

آقای اسمیت هیچ‌گاه یک بهائی منتقد نبوده و این موضوع، زنگ خطر را در ذهن من به صدا در می‌آورد. او هیچ‌گاه، وارد مسائل و موضوعات حساس و حاشیه‌ای، که امثال خانم واربرگ یا افراد غیروابسته به تشکیلات بهائی می‌توانند وارد آن بشوند، نشده و به آن‌‌ها نپرداخته است. البته او طوطی دست‌آموز مقامات و تشکیلات بهائی هم نبوده؛ هرچند تا حد زیادی به مقتضیات آکادمیک هم وفادار نبوده است. خوب است ببینیم موضوع بررسی و کنترل آثار چه سهمی در این رویکرد داشته است. این موضوع را که او نگاه و نگرش یکسانی نسبت به موضوعات خارج از چارچوب و ضوابط بهائی دارد یا خیر، با یک مطلب قابل‌ارزیابی است. نویسندگان بهائی به‌طور آگاهانه از ذکر و استفاده از نوشته‌‌های من، در آثار خود اکیداً خودداری می‌کنند . ولی اسمیت در کتاب‌شناسی وسیع و متنوع خود چنین کاری نکرده و در چندین مورد نام مقالات و کتاب‌‌های مرا درج کرده است. شاید این آزمون ضعیفی باشد، ولی اهمیت دارد و می‌تواند محل مقایسه اسمیت با سایر مؤلفان بهائی باشد. البته این به آن معنا نیست که او مسیر همواری را، در جادۀ موردقبول مقامات بهائی انتخاب نکرده؛ بلکه منظور این است که او این کار را عامدانه انجام داده است.

نوشته‌‌های موژان مومن تا حدی در تقابل با او و کاملاً در چارچوب و محدودۀ تعریف‌ شده برای بهائیان، تولید شده است. تعهد و پذیرش شخصی وی از چارچوب‌ها، در سراسر نوشته‌‌هایش مشهود است. این چیز بدی نیست و برای کسی که خواهان حفظ جایگاه خود در جامعۀ بهائی است، یک امتیاز محسوب می‌شود ولی ناگفته نماند که با ادعای مومن، که خود را یک روشنفکر بهائی می‌خواند، یا خود را پایبند به کمترین میزان از ضوابط و استاندارد‌های تألیفات آکادمیک می‌داند، بسیار فاصله دارد.

هیچ کتابی نیست که به‌تنهایی بتوان آن‌را به‌عنوان متن آموزشی جامع، در یک کلاس ادیان جهانی، یا کلاس جامعه‌شناسی گروه‌های آیینی جدید، یا انحصاراً دربارۀ موضوع خاص بهائیت استفاده کرد. اگر قرار است بحث کوتاه، یا کلاس یک‌ساعته‌ای باشد، کتاب کوچک خانم واربرگ می‌تواند نیاز معلمان و دانشجویان را تأمین کند و اگر قرار است مطالعه جامع‌تری صورت پذیرد، مقدمه یا تاریخ مختصر اسمیت، البته شاید همراه با دانشنامۀ فشردۀ او، مناسب خواهد بود. چنانچه بخواهیم کلاس را در یک فضای آیینی تشکیل دهیم استفاده از کتاب واربرگ، همراه با کتاب مومن مناسب‌تر است. برای مطالعه جدی‌تر و در سطح دانشگاهی، کتاب مقدمه اسمیت را توصیه می‌کنم، زیرا کتابنامۀ غنی و ارزشمندی دارد و برای دانشجویان منطقۀ خاورمیانه و رشتۀ مطالعات اسلامی سودمند است.

تا زمانی‌که بهائیان آزاد نباشند که بدون اجازۀ قبلی مسؤولان و مقامات محلی و ملی و بین‌المللی بهائی، اقدام به چاپ و نشر کتاب نمایند، نباید انتظار داشته باشیم کتاب و اثر کامل و متوازنی در حوزۀ بهائیت و درخور خوانندگان و پژوهشگران تحصیلکرده و فرهیخته منتشر شود؛ مگر آنکه مارگیت واربرگ یا فرد غیربهائی دیگری همت کند و اثر کامل‌تر و آکادمیک‌تری عرضه کند. با آرزو برای رسیدن به آن روز، به همین مقدار موجود هم دلخوش هستیم!

یادداشت ها

دنیس مک‌اوئن دکترای خود را در سال ۱۹۷۹ از دانشگاه کمبریج اخذ نمود. او درحال‌حاضر به‌عنوان یک نویسندۀ آزاد، ساکن نیوکاسل است. او قبلاً به تدریس زبان عربی و مطالعات اسلامی در دانشگاه اشتغال داشت. آخرین اثر تحقیقی او کتاب مسیح شیراز: مطالعاتی دربارۀ سال‌‌های اولیه و میانی بابیت است که به سال ۲۰۰۹ در انتشارات بریل لیدن، انتشار یافت.

منابع

۱- Cole, Juan, 1984,‘Bahaullah and the Naqshbandi Sufis in Iraq, 1854۱۸۵۶’, In “From Iran East to West”, eds. Juan Cole, M. Momen (Studies in Babi and Baha’i History 2). Los Angeles: Kalimat.

۲- Cole, Juan, 1998, Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha’i Faith in the Nineteenth Century Middle East, Columbia University Press.

۳- Effendi, Shoghi, 1938, The World Order of Baha’u’llah, Wilmette: Ill.

۴- Hutter, Manfred, 2009, Handbuch Baha’i: Geschichte – Theologie Gesellschaftsbezug , Stuttgart: Kohlhammer.

۵- MacEoin, Denis, 1990,‘The Crisis in Babi and Baha’i Studies: Part of a Wider Crisis in Academic Freedom’. In British Society for Middle East Studies Bulletin, 17: 1, London.

۶- MacEoin, Denis,1995, Rituals in Babism and Baha’ism, Leiden: E. J. Brill.

۸- Momen, Moojan,1989, ‘Is the Baha’i Faith a World Religion?’. In Soundings: Essays in Baháí Theology, ed.Sen McGlinn. Christchurch, NZ: Open Circle Publishing, 55–۶۴٫

۹- Momen, Moojan,2007, ‘Marginality and Apostasy in the Baha’i Community’. Religion 37: 187–۲۰۹٫

۱۰- Momen, Moojan, 2008, The Baháí Faith, Oxford: One world (first published as A Short Introduction to the Bahá’í Faith, 1997).

۱۱- Ruff, I, 1974, Baha’i: the invisible community, New Society 623: 665–۸٫

۱۲- Smith, Peter,2008, An Introduction to the Baha’i Faith, Cambridge: Cambridge University Press.

۱۲- Smith, Peter,1996, The Baháí Faith: A Short History, Oxford: One world, 1996.

۱۳- Smith, Peter, 2000, reprinted 2008, A Concise Encyclopedia of the Baháí Faith, Oxford: One world.

۱۴- Stausberg, Michael, 2008, ‘Challenging apostasy: Responses to Moojan Momen’s “Marginality and Apostasy in the Baha’i Community”’. Religion 30: 1–۱۰٫

۱۵- Warburg, Margit, 2001, Baha’i, Studies in Contemporary Religion, Signature Books, Turin.

[۱]. در ترجمۀ این مقاله، این کتاب‌‌ها به ترتیب با عناوین «آیین بهائی»، «تاریخ مختصر»، «دانشنامه بهائی»، «مقدمه‌ای بر آیین بهائی» و «مطالعات بهائی در آیین جدید» بیان شده‌اند.

[۲]. “بیت العدل می‌پذیرد که بسیاری از شیوه‌‌های علمی رایج کنونی منطقی و معتبر است. درعین‌حال، برخی مفروضات دربارۀ بعضی از شیوه‌‌های علمی و آکادمیک فعلی را نمی‌پذیرد، زیرا گمان دارد که این پیش‌فرض‌‌ها موجد یک تصویر تحریف‌شده از واقعیتند. گویا آموزش و تربیت چند محقق و فارغ‌التحصیل دانشگاهی در رشته‌‌های تاریخ و دین، دیدگاه آنان را محدود و چشمان آن‌‌ها را جز به آنچه که از قبل، براساس مبادی و شیوه‌‌های خود آموخته‌اند، کور کرده است. زیرا آن مبانی علمی و آکادمیک، موجب می‌شود که آن‌‌ها ناگزیر از حذف و کنار گذاشتن ملاحظات و عواملی شوند که از نقطه‌نظر باور بهائی، از اهمیت بنیادین و بسیار زیادی برخوردار است. در این موارد، اگر باور اولیه به آسمانی بودن مطالب و اظهارات برخی افراد (بهائی) نادیده گرفته شود و فقط به روش و متد‌های علمی بسنده گردد، نمی‌توان به حقیقت رسید!”

از نامۀ بیت‌العدل جهانی به دکتر سوزان مانک، به تاریخ ۸ فوریه ۱۹۹۸ (اصل نامه در آدرس زیر):

http://bahai-library.com/uhj_academic_methodologies

روش آموزش علمی و دانشگاهی و تجربیات پژوهشی و حرفه‌ای، شما را در زمینۀ استفاده از روش‌‌ها و متد‌های خاص در حوزه مطالعۀ دین دچار محدودیت و حساسیت کرده، که مبتنی بر برخی پیش‌فرض‌‌ها دربارۀ ماهیت و طبیعت انسان و پروسه‌‌های تمدنی ناشی از تفسیر ماتریالیستی از واقعیات است که بر حوزه‌‌های مختلف فعالیت‌‌های علمی و آکادمیک، حداقل در جهان غرب، سایه افکنده است.

در یک قرن اخیر، پارادایم مرتبطی، به‌تدریج، برای مطالعۀ دین، در محیط‌‌های علمی و آکادمیک جا خوش کرده است. این پارادایم تأکید دارد که همۀ پدیده‌‌های روحانی و اخلاقی باید با استفاده از شیوه‌‌ها و ابزار‌های علمی مطالعه و درک شود و به این ترتیب، مباحثی همچون رابطۀ مستمر خداوند با مخلوقاتش و دخالت باری تعالی در سرنوشت و تاریخ بشری را نادیده می‌گیرد؛ ولی براساس دیدگاه بهائی، این دخالت و تأثیر، موضوع اصلی تعالیم مؤسسان ادیانی است که ظاهراً مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.”

از نامۀ بیت‌العدل جهانی به دکترسوزان مانک، به تاریخ ۲۰ جولای ۱۹۹۷(اصل نامه در آدرس):

http://bahai-library.com/uhj_scholars_administrative_order

 

[۳]. برای آشنایی بیشتر با دیدگاه‌‌های اولیور شاربروت نگاه کنید به: مشکلات منتقدان در بازنگری قرائت رسمی تاریخ بهائی؛ گفت‌وگو با اولیور شاربروت، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۶، تابستان ۱۳۹۷، ص۷۴-۸۶٫

[۴]. نگاه کنید به مطالعۀ اخیراً منتشرشدۀ او،

Handbuch Baha’i: Geschichte – Theologie – Gesellschaftsbezug, Stuttgart, 2009.

مرور آرمین اشراقی را در مجله دین ببینید:  ۴۰/۲۰۱۰: ۳۵۶–۳۵۸٫

[۵].Buddhism and the Baha’i Faith, Oxford, 1994.

[۶]. هرگاه ولایت امر از نظم بدیع حضرت بهآءاللّه منتزع شود اساس این نظم متزلزل و اِلی الأبد محروم از اصل توارثی می‌گردد که به فرموده حضرت عبدالبهآء در جمیع شرایع الهی نیز بر قرار بوده است . … “در جمیع شرایع الهیّه ولد بکر امتیازات فوق العاده داشته حتّی میراث نبوّت تعلّق به او داشت.”، “بدون این مؤسّسه وحدت امراللّه در خطر افتد و بنیانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فیضی که بر عواقب امور در طیّ دهور احاطه دارد، بالمرّه بی‌نصیب ماند و هدایتی که جهت تعیین حدود و وظائف تقنینیّۀ منتخبین ضروری است سلب شود. (شوقی افندی، دور بهائی، ص۷۹و۸۰).

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در انعکاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…