صفحه اصلی روی خط خبر گزارشی از برگزاری «دومین نشست امیرکبیرپژوهی»

گزارشی از برگزاری «دومین نشست امیرکبیرپژوهی»

0 خواندن ثانیه
0
0
686

دومین نشست از سلسله نشستهای امیرکبیرپژوهی، روز شنبه پنجم بهمن ماه ۱۳۹۸ در مدرسۀ تاریخی دارالفنون در تهران از ساعت ۱۶ الی ۱۹ برگزار شد. در این مراسم پس از پخش آیاتی از کلام الله مجید و سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، نماهنگی از خلاصۀ فعالیتهای انجامشده در نخستین نشست ارائه گردید و بعد از آن، سخنرانان به بیان اهمیت امیرکبیرپژوهی و چالشهای پیش رو در این پژوهش پرداختند. این مراسم که با حضور جمعی از اساتید تاریخ و ارباب فرهنگ و اندیشه برگزار میشد، پذیرای جناب آقای احمد مسجدجامعی، فرهنگپژوه خوشنام و عضو شورای شهر تهران نیز بود.

نخستین سخنران این نشست، استاد عبدالله انوار بود که در موضوع نسبت امیرکبیر با مدرنیته، سخنرانی کرد. استاد انوار، ورود مدرنیته به ایران را از برخوردهای نظامی ایران و روسیه در جنگهای دهسالۀ منتهی به معاهدۀ ترکمانچای دانست. در این جنگها، قوای روسیه به دلیل برخورداری از توپخانه و همچنین نظم و ترتیب در ادارۀ جنگ، توانستند بر قوای ایران فائق شوند و این چیزی نبود که از چشم ایرانیان به دور بماند. بعدها و در دورۀ امیرکبیر، یکی از اقدامات مهم قاجاریه، ارسال دانشجویانی به اروپا برای یادگیری علوم روز و شناخت تجهیزات جنگی بود. امیرکبیر را میتوان از پیشگامان این نهضت در قاجاریه دانست.

تأسیس دارالفنون نیز یکی از همین اقدامات میرزاتقیخان امیرنظام بود. سیاست امیرکبیر در موازنۀ منفی میان روسیه و انگلستان در ایران موجب شد تا زبان تدریس در دارالفنون، زبان فرانسوی باشد. امیرکبیر از میان بهترین معلمان اروپایی، برخی را برگزید و به ایران دعوت کرد تا به دانشجویان ایرانی، طب، فنون رزمی و برخی علوم مهندسی مانند نقشه برداری و معماری جدید را آموزش دهند. نقش مترجمان در انتقال مفاهیم میان این اساتید و دانشجویان ایرانی برجسته بود. امیرکبیر همچنین از این معلمان خواسته بود تا روش و سبک زندگی جدید و اروپایی را نیز به دانشجویان ایرانی تعلیم دهند که نخستین گامها برای ورود ایران به دوران مدرن بهشمار میآید.

امیرکبیر در پشت مدرسۀ دارالفنون، انباری از باروت احداث کرده بود که در تاریخ ایران بیسابقه بود. او از همان ابتدا کوشیده بود تا به کمک دارالفنون، قشون نظامی ایران را سروسامان دهد و در این امر، موفق هم بود، هرچند که دربار ناصرالدین شاه، از مهمترین مشکلات امیرکبیر بود. اسنادی که اخیراً مرحوم دکتر تیموری از انگلستان به ایران آورده، نشان میدهد که سفارت انگلستان نیز بیکار ننشسته بود و تلاش گستردهای برای برکناری میرزاتقیخان انجام داد. این اسناد بسیار مهم است ولی چون به زبان انگلیسی است، تاکنون موردتوجه تاریخپژوهان ایرانی قرار نگرفته است.

سخنران بعدی این همایش، استاد نصرالله حدادی بود. این تهرانپژوه و تاریخشناس پرکار، در ابتدای سخن، گلایه از اسناد و مدارکی درمورد امیرکبیرکرد که دارای اصالت نیست. حدادی جعل سند در تاریخ را از عوامل گمراه شدن تاریخپژوهان دانست و این مسأله را در امیرکبیرپژوهی نیز مؤثر قلمداد کرد. از اسنادی که ایشان در این سخنرانی اصالت آن را زیر سؤال برد و آن را جعلی خواند، دستنوشتهای است که امیرکبیر در آن از حکم شاه برای ابقای حاکم معزول قم، موثق الدوله، انتقاد کرده و در پایان نوشته است: اداره امور مملکت به توصیۀ عمه و خاله نمیشود.

به باور حدادی، به دلایل بسیاری این نامه جعلی است. نخست آنکه امضای آن تقی است، درحالیکه امیرکبیر هیچگاه این امضا را در نامههای دیگر از خود بهجای نگذاشته است. همچنین حاکم قم در آن زمان موثقالدوله نبوده است. دستخط این نامه نیز با سایر دستخطهای امیرکبیر همخوانی ندارد. لحن عتابآمیز این نامه نسبت به شاه نیز بیسابقه است و در دیگر نامههای امیرکبیر به چشم نمیخورد. ضمن آنکه نگارش «تهران» در آن زمان مرسوم نبوده و از «طهران» در سایر مکاتبات امیرکبیر استفاده شده است.

حدادی همچنین با انتقاد از سند ارائهشده درمورد درخواست امیرکبیر برای پناهندگی به سفارت انگلستان که در کتاب قبلۀ عالم نوشتۀ عباس امانت، نویسندۀ بهائی، درج شده است، آن را بدون اصالت خواند و گفت: این سند از جهات بسیاری مخدوش است؛ اولاً آنکه سند فارسی آن در هیچجا وجود ندارد و حتی مترجم کتاب امانت، یعنی آقای حسن کامشاد نیز نتوانسته است به متن فارسی این درخواست دست پیدا کند و مرجع او در این مسأله، نامهای به زبان انگلیسی در یکی از مجموعههای موجود در آمریکاست. از دیگر نشانههای جعلی بودن این درخواست، آن است که امیرکبیر درضمن آن، از عزل خود از صدارت گلایه کرده است و پناهندگی خود را به جهت حفظ جان خود و عیال و فرزندانش دانسته است. حال آنکه عیال او خواهر شاه بود و معلوم بود که دربار، با زن و فرزندان امیرکبیر کاری ندارد. همچنین امیرکبیر در بسیاری دیگر از اسناد معتبر، همواره بیمیلی خود به مقام صدارت را ابراز داشته بود و هرگز از عزل خود گلایه نکرده بود. ضمن آنکه استحکام انشائی این نامه، مانند سایر نامههای میرزامحمدتقیخان نیست.

استاد حدادی در سخنرانی خود، ضمن اشاره به بهائی بودن عباس امانت افزود: من نمیخواهم بگویم که امانت، به دلیل سابقۀ بهائی خود، این چنین بر امیرکبیر تاخته است؛ اما روش او در معرفی این شخصیت ملی، بسیار شبیه کاری است که ادوارد براون در نقطة الکاف و اشراق خاوری در کتابهای تاریخی خود داشتهاند. امانت در کتاب خود در همه جا از ناآرامیهای دوره ناصری با لفظ شورش نام میبرد، اما هنگامیکه به باب میرسد، از نهضت بابیه سخن میگوید و بابیان را رزمندگان بابی میخواند. فریدون آدمیت اما جانب احتیاط را رعایت میکند و از داستان بابیه سخن میگوید. بااینحال این جملۀ فریدون آدمیت در تحلیل ماجرای بابیه، بسیار مهم و جالب است: «داستان بابیه با ادعای مهدویت آغاز شد و با نوکری اجانب ختم شد.»

بهنظر میرسد امانت در این کتاب جانب بیطرفی را رعایت نکرده است و شائبۀ دخالت یافتن عقاید او در تاریخنگاری بیشتر میشود. تعبیر گدازاده نسبت به امیرکبیر در کتاب امانت، از دیگر مسائلی است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت.

از دیگر نقدهای حدادی به عباس امانت آن بود که امیرکبیر، هرگز فردی سفاک و خونریز نبود. او به نسبت پیشینیان خود، بسیار بیشتر مدارا میکرد. بهعنوان نمونه، قائممقام فراهانی که نخستین صدراعظم محمدشاه بود و امیرکبیر در دستگاه او رشد پیدا کرده بود، در ماجرای به تخت نشاندن محمدشاه قاجار، متوسل به زور شد و با غلبه بر سایر برادران، محمدشاه را به سلطنت رساند؛ اما امیرکبیر بههیچوجه این مسیر را طی نکرد و با سیاستی که داشت، بدون جنگ و خونریزی، ناصرالدینشاه را بر تخت سلطنت نشاند؛ درحالیکه هنوز، برخی برادران محمدشاه داعیۀ سلطنت داشتند.

از دیگر ویژگیهای امیرکبیر که به باور استاد حدادی در کلام منتقدان میرزاتقیخان، به اشتباه وارد شده، آن است که امیرکبیر، هرگز با مهدعلیا در نیفتاد و اسناد تاریخی، نشاندهندۀ تواضع و احترام بسیار زیاد امیرکبیر، به مادر شاه است. حدادی با نمایش برخی نامههای امیرکبیر به ناصرالدینشاه، به سندی اشاره کرد که ضمن آن، امیرکبیر، مادر شاه مهدعلیا را یگانه بانویی در ایران دانسته بود که مفتخر است که مادر شاه است و از این حیث هیچکس، قابلمقایسه با او نیست. حدادی همچنین برخی تفسیرهای نادرست عباس امانت از اسناد تاریخی را بدون دلیل دانست و گفت: به نظر میرسد عباس امانت، به دنبال پاک کردن دامان قاجاریه از بسیاری از اشتباهات بزرگ تاریخی و درعینحال، انداختن آنها به گردن افرادی نظیر امیرکبیر است.

 

حدادی همچنین با اشتباه خواندن نظر عباس امانت درمورد پشیمان نشدن ناصرالدینشاه از قتل میرزاتقیخان، به نامهای بیسابقه از ناصرالدینشاه اشاره کرد که حدود سی سال پس از مرگ امیرکبیر نوشته و در آن، به رعایت حال فرزندان میرزاتقیخان توصیه کرده است و امیرکبیر را فردی خدمتگزار به مملکت نامیده که در راه این خدمت، جان به جان آفرین تسلیم کرده است. بیسابقه بودن این تعبیر از آنجا است که شاهان قاجار، هیچگاه به خدمات زیردستان خود اعتراف نمیکردند و نسبت به مرگ آنان، اظهار تأسف نداشتند. بااینحال شخصیت میرزاتقیخان بهگونهای است که ناصرالدینشاه، تا پایان عمر، از قتل او پشیمان بود و این پشیمانی را در این سند و سندهای مشابه دیگر، نشان داده است.

حدادی، شیفتگی فریدون آدمیت به امیرکبیر را نیز اشتباه دانست و با ارائۀ اسنادی از میرزامحمدتقیخان، یادآوری کرد که او خود، در برخی مواضع، به اشتباهات احتمالی خود معترف بوده و عملکرد خود را خالی از اشتباه و خطا نمیدانسته است.

حدادی در پایان تأکید کرد که ایرانیان، همواره به دنبال قهرمانسازی از میان شخصیتهای خود بودهاند و در این مسیر، به افراط و تفریط روی آوردهاند. نه چنانکه فریدون آدمیت معتقد شده، امیرکبیر فردی بدون اشتباه بوده و نه چنانکه عباس امانت، در مسیر افراط افتاده، امیرکبیر فردی خائن و خونریز بوده است. آنچه مسلم است نباید علیه او به اسناد مجعول متکی شد، بلکه باید مسیر انصاف و میانه را انتخاب کرد و در عین برشمردن خدمات بیشمار میرزاتقیخان امیرکبیر، به اشتباهات او نیز اشاره کرد و البته، امیرکبیر یقیناً جایگاه یک قهرمان ملی را برای همیشه نزد ایرانیان خواهد داشت.

سومین سخنران این همایش رضا کسروی بود. او که با دست پر و حدود ۱۸۰ اسلاید به این نشست آمده بود، ابتدا از مُهرهای امیرکبیر که در انتهای نامههای او به چشم میخورد و همچنین از القاب او در نامههای رسمی سخن گفت. سپس به بحث مفصلی درمورد نقاشیهای منتسب به امیرکبیر پرداخت و برخی از نقاشیهای معروف دربارۀ او را خیالی یا منتسب به دیگران دانست. کسروی در این سخنرانی، امکان وجود عکس از امیرکبیر را منتفی ندانست و دو عکس منتسب به او را نمایش داد و ابراز کرد که دلیلی برای رد کردن انتساب این دو عکس به امیرکبیر وجود ندارد. او در پژوهش خود نشان داد که دوربین عکاسی و عکس در ایران در اواخر دورۀ محمدشاه وجود داشته است و عکسهایی از معاصران امیرکبیر را نیز به نمایش گذاشت. در پایان سخنرانی، کسروی از پرترههای قابلقبول در مورد امیرکبیر نیز سخن گفت و از وزارت آموزش و پرورش درخواست کرد تا یکی از این نقاشیها را در کتابهای درسی، جایگزین نقاشیهای خیالی موجود از امیرکبیر کند.

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…