اشاره
چندین سال قبل، نامه ای از جناب آقای حسن ممتاز سروستانی، یکی از بهائیان سرشناس، منتشر شد که از مسؤولان تشکیلات بهائی در ایران، سؤالاتی را پرسیده بود.
او ابتدا سؤالاتی را درمورد عملکرد تشکیلات در رابطه با بهائیان مطرح کرده بود. سپس پرسشهایی را در زمینهی هدایت کارهای بهائیان از خارج از کشور، توسط کسانی که شناختی نسبت به بهائیان داخل ایران و شرایط آنان ندارند، پرسیده بود.
به پیوست این نامه، نامهی دیگری هم از او که حدود دو سال قبل از آن نوشته بود و از بیتالعدل، مرکز رهبری بهائیان در حیفا، سؤالاتی کرده بود، ارسال شده است. به آن سؤالات هم تا آن زمان پاسخی داده نشده بود. آن نامه نیز پرسشهای جالبی درمورد عملکرد بهائیان در آن زمان و شرایط دارد.
اگرچه زمان برخی از پرسشها با توجه به شرایط، گذشته است، اما جای سؤال هنوز باقی است که در چه حالتی مسؤولان تشکیلات بهائی و در رأس آنان، بیتالعدل، به سؤالات پاسخ می دهند؟
نامه ای به مسئولان تشکیلات ایران
یاران عزیز ایران، ۱۶/۱۲/۸۶
با تقدیم تحیّات بهیّه، حسبالامر برخی پرسشهایی را که دربارهی وضعیت کنونی جامعه بهائی ایران و اقدامات و رخدادهای یکسالهی گذشته بهنظر بنده رسیده، برای بررسی و درصورت امکان و صلاحدید، ارائهی راهنمایی لازم، تقدیم مینمایم. کوشیدهام بهجای اظهارنظر و پیشداوری، نخست جویای دیدگاههای یاران عزیز شده، سپس درصورت لزوم دربارهی آنها نظر خود را عرض کنم؛ بنابراین مشتاقانه چشم به راه راهنمایی شما خواهم ماند. بهمنظور رعایت نظم در طرح پرسشها میکوشم در مواضیع ذیل آنها را دستهبندی و مطرح نمایم.
الف ) مسائل عمومی جامعه،
ب ) فعالیتهای رشد و توسعه أمرالله در ایران،
ج ) مؤسسهی آموزش عالی علمی،
د ) توسعهی آموزش معارف بهائی در ایران.
الف ) مسائل عمومی جامعه
۱- آیا حذف بعضی مقاطع کلاسهای درس اخلاق درجهت رشد و توسعه منابع انسانی جامعه و تربیت نفوس خادم و مبلّغ، کارآیی لازم را داشته است؟ آیا از بین بردن مؤسسهای که برای تربیت روحانی و اخلاقی نوجوانان و جوانان جامعه فعّالیت مینمود، مخالف اهداف عالیه امر مبارک و تقلید از جوامع دیگر نیست ؟
۲- با حذف احتفالات جوانان ـ صرفنظراز محتوای برنامههای آن که قابل اصلاح و تغییر بود ـ جز از بین بردن زمینهی ارتباط جوانان و نوجوانان و حذف تعامل اجتماعی آنان که برای وحدت جامعه و اشتراک مساعی آنها لازم است، نتیجهای داشته است؟ چه فعّالیت یا نهاد دیگری جانشین آن شده بود که ضرورت حذف و نابودی این مشروع دیرپا را موجب گردید؟
۳-اصولاً یاران ایران در پانزده ماه گذشته جز تغییر در اعضای هیأت خادمین مناطق و جایگزین کردن افراد جدید و تعطیل نمودن بعضی مؤسّسات و مشروعات، خود چه اقدام و تأسیس جدیدی نمودهاند؟ منظور این نیست که یاران عزیز حق ندارند چیزی را تعطیل کنند و یا افراد را تغییر دهند؛ بلکه منظور این است که اقدامهای ایجابی و ایجادی یاران عزیز برای بنده نامشهود و نامعیّن است. حال اگر نتوان برای این اقدامات، مصداقی یافت نمیتوان تأثیر آن تغییرات و تعطیل مؤسّسات را برآورد نمود.
۴- آیا این درست است که جامعهی بهائی یا مسئولان آن رویهای ریاکارانه و غیرمنصفانه با حکومت و بعضاً احبّا در پیش گیرند؟ آیا اگر نسبت به اولیای امور تعهّدی داریم، درست است که در نهان و به اَشکال دیگر آنها را نقض کنیم؟
۵- چه کسی یا کسانی در ایران بر نحوهی عملکرد ادارهکنندگان سایتها و وبلاگهایی که به انتشار مطالب امری به زبان فارسی میپردازند نظارت دارد؟ آیا یاران ایران با روش و لحن پاسخگویی نویسندگان مطالب این سایتها موافقاند و آنها را به مصلحت امر و مطابق شئون بهائی میدانند؟ آیا این نحوهی انتشار مطالب امری را تابع و مشمول قانون تصویب تألیفات نمیدانند؟ دربارهی کسانی که ساکن کشورهای دیگر هستند و بی محابا و بدون رعایت ادب بهائی و حکمت، پاسخ ردیهها را مینویسند و بعضاً با اصحاب قدرت در ایران درمیافتند، چه نظری دارید و درصورت مخالفت برای مهار آنها و پیشگیری از فجایعی که محتمل است براثر اقدامهای آنها دامن احبای مظلوم و بیپناه ایران را بگیرد چه اقدامی شده است؟ پیش از این در اردیبهشت سال ۸۵ طی نامهای به ساحت رفیع معهد اعلی پرسشهایی دراینباره نمودهام که تاکنون پاسخی دریافت ننمودهام. برای پیگیری مجدداً آن نامه را به ضمیمه تقدیم می کنم.
۶- کدام تغییر اجتماعی- سیاسی در ایران امروز رخ داده است که جامعه را بر آن داشته است ممنوعیت مشارکت سیاسی را بردارد و شرکت در انتخابات سیاسی و مدنی را آزاد نماید؟ اگر این مشارکت را یکی از حقوق مدنی احبا به حساب میآوریم به چه دلیلی در یک قرن گذشته این حق از احبا دریغ شده بود؟ اگر برای نشان دادن حسننیت جامعهی بهائی به اولیای امور و فعالان سیاسی است، چرا پیش از این چنین تصمیمی گرفته نشده است؟ اصولاً بهنظر شما مشکل جامعهی بهائی ایران شرکت نداشتن در انتخابات سیاسی و مدنی ایران است، یا نداشتن انتخابات داخلی جامعه؟ کدامیک مهمتر و حیاتیتر است؟
۷- چرا میزان مشورت در امور اساسی جامعه چنین کاهش یافته است؟ آیا این مشورت فقط بین بعضی افراد باید صورت گیرد یا چنانکه هدایت حضرت ولی امرالله است با آحاد احبا نیز باید به شور پرداخت؟ مشورت بهائی پیش از تصمیمگیری است یا بعد از اقدام از احبا نظرخواهی میکنند؟ یاران ایران که خود منتقدان سالهای گذشتهی روش و اقدامات مسئولان جامعه بودهاند خود چه تغییر مثبتی نسبت به گذشته ایجاد کردهاند؟ آیا میزان تعامل فعالان جامعه کمتر و انزوای منتقدان بیشتر نشده است؟ آیا منتقدان پیشین و مسؤولان کنونی هنوز هم میتوانند با دیدی انتقادی به اقدامات و برنامههای جامعه نگاه کنند یا تصور میکنند که همهی مشکلات را برطرف کردهاند و همه راضی هستند؟
ب) فعالیتهای رشد و توسعه امرالله در ایران
۱- آیا این درست است که چون یاران ایران و دیگر مسؤولان جامعه در ایران نمیخواهند در هدایت برنامههای رشد و توسعه مستقیماً دخالت کنند، هدایت کار را به کسانی واگذار نمایند که کمترین شناختی از جامعهی ایران و مقتضیات آن ندارند و در کشورهای دیگر نشستهاند و برای ایران نسخه مینویسند و اجرای آن را به گروهی جوان مشتاق، ولی بعضاً ناآگاه و همچون راهنمایانشان، بیاطلاع از جامعهشناسی ایران و نیاز های آن بسپارند؟ مگر اصل حکمت مقتضی شناخت و دانایی در تبلیغ نیست؟ راهنمایان این جوانان چگونه جامعه ایران را شناختهاند؟
۲- آیا این درست است که یکی از صاحبمنصبان عزیز در خارج از ایران، که جزء راهنمایان جوانان بهائی هستند، چنین هدایت کنند که اگر به ایران برگشتی و تا شش ماه دیگر خبر دستگیریت را نشنیدم معلوم میشود که کاری نکردهای؟ آیا یاران ایران برای پیشگیری از اینگونه القائات اقدامی کردهاند یا امور را کلاً رها نمودهاند و سرنوشت روحانی و اجتماعی ایران را به دیگران سپردهاند؟
ج) مؤسسهی آموزش عالی علمی
۱- براساس کدام نظرسنجی و مطالعهای چنین شتابزده به حذف آمورش حضوری و نابودی دستاوردهای دو دههی گذشتهی جامعه در زمینهی آموزش عالی پرداختهایم؟ کدام دانشگاه معتبر دنیا اقدام به جایگزینی آموزش مجازی بهجای آموزش حقیقی نموده است؟ آیا دراینباره نیز یاران ایران خود را کنار کشیدهاند و دیگران از خارج برای مؤسسات ایران تصمیم میگیرند و برنامه میریزند؟
۲- کدام بررسی از امکانات دانشجویان و خانوادههای آنان چنین نشان داده است که بازگشت به آموزش از راه دور بهتر و مناسبتر است؟ چه کسی با تحقیق درست به این نتیجه رسیده است که آموزش حضوری در مؤسسهی علمی مانع خدمت و تبلیغ دانشجویان است؟ آیا تفاوت آشکار و معناداری بین میزان خدمت و تبلیغ دانشجویان طهرانی با دانشجویان سایر شهرها دیده شده است؟ آیا تفاوت معناداری بین میزان خدمت و تبلیغ دانشجویان رشتههای تمام حضوری و نیمهحضوری دیده شده است؟ آیا در سایر نقاط جهان هم جوانان بهائی برای اینکه از خدمت و تبلیغ عقب نمانند، فقط به دانشگاههای شهر خود میروند و چون نمیتوانند در شهرهای دیگر خدمت و تبلیغ کنند، از رفتن به دانشگاه میگذرند یا در دورههای آموزش مجازی شرکت میکنند؟ آیا فرزندان یاران ایران و مشاورین محترم و اعضای بیتالعدل اعظم هم مشمول این قاعده میشوند؟ آیا تحصیلکردگان سالهای گذشته همگی در زمان تحصیل از میدان خدمت و تبلیغ دور بودهاند؟ آیا تحصیل با تبلیغ و خدمت، تعارض دارد؟
۳- اگر آموزش علوم باید بهصورت مجازی باشد چرا برای تبلیغ و توسعه رنج سفر و تحمل هزینههای گزاف میشود تا همین جوانان را به کشورهای دور و نزدیک بفرستیم که دوره ببینند و چند ماه را دور از خانواده و شهر زادگاه خویش و محروم از تبلیغ و خدمت در موطن خود بهسر برند؟ آیا یک دانشجوی غیر طهرانی میتواند چند ماه در کشور دیگری به تبلیغ بپردازد ولی نمیتواند در حین تحصیل خود در کشور خویش و به زبان مادریش هموطنان طهرانیش را تبلیغ کند؟
۴- چطور است که درس و بحث علمی را باید از طریق وسایل الکترونیک پی گرفت ولی برای مشاورات مدیران آموزش عالی باید به سفرهای دورودراز رفت؟ آیا نمیشود مسؤولان مؤسسه نیز بهجای سفر به خارج فقط از طریق گفتوگوهای اینترنتی باهم مشورت و تبادل اطلاعات کنند؟
۵- براساس کدام بیان مبارک، آموزش عربی را از برنامه درسی جوانان بهائی ایران حذف کردهاند؟ آیا نسل آینده باید تاوان این تصمیم را بپردازد؟ اگر دانشجویان ما عربی نخوانند چگونه آثار مبارکه را بفهمند تا به کمک آن فهم بتوانند داروی نجاتبخش دردهای بشری را به جهانیان و هموطنانشان برسانند؟ آیا کسانی که عاجز از روخوانی آثار مبارکهاند میتوانند حامل پیام حیاتبخش جمال مبارک برای بشر درمانده باشند؟
۶- جایگاه مشورت در امور اداری و برنامهریزی دانشگاهی کجاست؟ آیا تجربهی بیستسالهی جامعه را باید چنین ناچیز انگاشت که تصمیمگیری خرد و کلان را به چند نفر- و بعضاً یک نفر در خارج از ایران- سپرد که کوچکترین شناختی از مقتضیات ایران و مؤسسهی علمی ندارد؟ آیا استعفا و کنارهگیری و کنارگذاشتن کسانی که دلسوزانه به خدمت جوانان بهائی ایران از خانه و خانوادهی خویش گذشتهاند، چنین آسان است که همهی آنها را در پای تغییرات بیحسابوکتاب و نسنجیده قربانی کنیم؟ چه کسی یا چه مشروعی بر اقدامات مؤسّسه نظارت میکند؟ یاران ایران جز در حد توصیه برای تخفیف و ارفاق به دانشجو یا دانشجویان، چه ارتباطی با مؤسّسه و برنامههای آن دارند؟
د) توسعهی آموزش معارف بهائی در ایران
۱- مطابق کدام نصّ یا بیان بیتالعدل اعظم امروزه فقط باید به مطالعهی پیامهای معهد اعلی پرداخت و مطالعهی آثار مبارکه و آیات الهی مناسب موقعیت کنونی نیست؟ آیا یاران ایران مطّلعند که راهنمایان جوانان چگونه تیشه به ریشه امر میزنند؟ آیا میدانند که برخلاف حکم اتلوا آیات الله به جوانان میگویند که امروز وقت خواندن آثار و کتب امری نیست؟
۲- آیا معهد اعلی پس از حکم به ادغام مؤسسهی معارف عالی در مؤسسهی آموزش عالی علمی در دو پیام مجزا بر لزوم آموزش معارف امر و استفاده از دروس و تجارب اساتید معارف و فراگیر کردن تحصیل معارف امر ننمودهاند؟ چه اقدامی برای تزیید معارف جوانان بهائی ایران شده است یا در دست برنامهریزی است؟
۳- چرا خادمین عزیز از حمایت معلّمان معارف برای تشکیل کلاسهای خودجوش و مبتنی بر ابتکارات شخصی هم اجتناب میکنند؟ آیا جامعهی بهائی ایران این کار را هم به دیگران احاله کرده است؟ چه فکری برای تقویت بنیهی معارفی و روحانی جامعه میشود؟ آیا مطالعهی آثار مبارکه هم با تبلیغ و رشد جامعه منافات دارد و یا مانع آن است؟
با تشکر از حوصله و دقّت شما امیدوارم پاسخ این پرسشها را طی مکتوبی خطاب به احبای ایران دریافت کنم، چه که تصور میکنم که اگر نه همهی پرسشها که غالب آنها برای دیگران هم مطرح باشد. چون شما روحیه تحقیق دارید حتماً دراینباره بیشتر از بنده جستوجو و گفتوگو خواهید کرد.
با رجای تأیید
حسن ممتاز
پیوست: نامه مورخ ۲۵/۲/۸۵ خطاب به ساحت رفیع بیتالعدل اعظم
به مرحمت یاران عزیز
نامه ای به بیت العدل
ساحت رفیع بیت العدل اعظم، ۲۵ /۲/۸۵
با تقدیم تحیات ابدع ابهی، چون اخیراً مقالات و جوابیههایی را در سایتها و وبلاگهای شخصی بعضی از احبای الهی به زبان فارسی خواندهام که مطمئن نیستم به تصویب هیچ مرجع مسؤولی رسیده باشد، برآن شدم که دراینباره از آن مرجع مصون از خطا، سؤالات خود را بپرسم:
۱- آیا مقالات و نوشتههای دیگر – ازقبیل ترجمهها – که از طریق اینترنت؛ شامل: انتشار در سایت، وبلاگ شخصی، گروههای اینترنتی، یا ای- میل در اختیار دیگران، قرار میگیرد؛ مشمول قانون تصویب تألیفات أمری، که پیش از این مورد تأکید حضرت عبدالبهاء و ولی عزیز أمرالله و بیتالعدل اعظم بوده، میشود؟
۲- آیا ترجمهی نصوص و بیانات مبارکه به زبان انگلیسی، که از طریق اینترنت منتشر میشود، نیز مانند سایر ترجمههای مشابه باید پیش از انتشار به تصویب مرکز جهانی برسد؟
۳- اصولاً مفهوم «انتشار» که در بیانات مبارکه و دستخطهای ساحت رفیع آمده است، شامل انتشار از طریق اینترنت نیز میشود یا فقط مفهوم سنتی آن که «چاپ» است، مدنظر میباشد؟
۴- آیا پاسخ به ردیهها و اعتراضات مخالفان امرالله – اعم از مقامات حکومتی و صاحبمنصبان سیاسی یا روزنامهنگاران و دانشگاهیان – میتواند بدون موافقت محفل ملی کشور محل انتشار آن مطلب منتشر شود؟ اگر این پاسخها راًسا و مستقیماً و بدون ملاحظه محفل ملّی کشور ذینفع، برای مخاطب آن فرستاده شود؛ موافق حکمت و مصلحت أمرالله است؟
۵- در موقعیت کنونی ایران، این قبیل مطالب که به زبان فارسی و در پاسخ مقامات حکومت یا وابستگان قدرت سیاسی و مذهبی در ایران نوشته میشود نیازمند مشورت با مسئولین جامعه بهائی ایران نیست؟ آیا افرادی که به طور شخصی به این کارها مبادرت میکنند میتوانند مسؤولیت تبعات و عواقب اقدامات خویش را بر جامعه بهائی ایران بپذیرند؟ آیا سایر محافل ملّی میتوانند مقتضیات جامعه بهائی ایران را بهخوبی تشخیص دهند که اجازه انتشار هر مطلبی را به زبان فارسی – یا هر زبان دیگری – بدهند؛ ولی آشکارا تأثیرات آن متوجه جامعه بهائی ایران شود؟
پاسخ این سؤالات برای بنده بسیار مهم و راهگشاست تا بتوانم فعالیتهای خود را در این زمینهها منطبق با هدایات آن مرجع مصون از خطا تنظیم کنم.
با عرض محوّیت و فنا
حسن ممتاز
منبع:
https://kamandedoust.wordpress.com/2013/04/21/نامه-استاد-ممتاز-سروستانی/