در سرويس خبرى بهائي آمده كتاب اقدس به زبان سبوانو ترجمه شده است. زبان سبوانو يكي از زبانهاي فرعى كشور فيليپين و زبان يكى از مناطق آن است. سبوانو از خانوادهی زبانهای رایج در فیلیپین مرکزی به نام زبانهاى ويسايایى (از تبار زبانهای آسترونزیایى، مالايو ـ پلينزيایي، فيليپينى مركزى، ويسايانى، سينوگبانونى) است كه زبان ساكنان جزيره سبو در مركز فيليپين است. اين خبر موجب نهايت تعجب شد، زيرا وقتى معلوم شود اين كتاب را ـ كه مهمترين كتاب نزد بهائيان است ـ تشكيلات بهائى هنوز به زبان فارسي ترجمه نکرده، چطور به يك زبان فرعى فيليپين كه زبان ساكنان يك جزيره است، ترجمه و نشر داده است! صرفنظر از اينكه هنوز به پرسش محققان پاسخ داده نشده كه وقتى رهبر اين آئين، يك ايرانى است و بايد كتابش را به فارسى مىنوشته نه به زبان عربى؛ چرا در طول نزديك به يكصدوپنجاه سال، هنوز اجازهی ترجمهی آن به فارسي داده نشده، اما به زبان محلی يك جزيره در فيليپين ترجمه و منتشر مىشود؟! آيا لازم نبوده و نيست که ایرانیان بدانند اين كتاب حدود پنجاهصفحهاى كه بزرگترين دستاورد آئين جديد است، چه مىگويد و حاوى چه تعاليمى است، اما ساكنان يك جزيره در فيليپين لازم است از آن مطلع شوند؟! در مقدمه اى كه بيتالعدل (رهبرى تشكيلات بهائى) بر اين ترجمه نوشته، آمده است: “کتاب مستطاب اقدس در ميان بيش از صد مجلّد از آثار مبارکهی بهاءالله حائز اهمیتی بینظيراست. دعوی مهيمن و عظيم بهاءالله تجديد بنای عالم است و کتاب اقدس منشور مدنیتی است عالمگیر که تأسيسش هدف غائی ظهوراو محسوب”.
از بيتالعدل بايد پرسيد واقعاً اگر كتاب اقدس منشور مدنيتى عالمگير است و هدف غائى ظهور مؤسس بهائيت است چرا صدوپنجاه سال است که لازم نبوده ايرانيان از آن مطلع باشند و ترجمهی فارسي آن را ببينند؟ جالب است كه همين تشكيلات كه ترجمهی كتاب به زبان سبوانو را كارى مهم تلقى كرده، در پاسخ يكى از بهائيان در سوم ژوئن ٢٠١٨ نوشته است: “مکتوب آن خواهر گرامی … درخصوص ترجمهی آثار عربی به فارسی در تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۱۸ به بیتالعدل اعظم واصل گشت. مقرر فرمودند به قرار زیر مرقوم گردد: آثار مباركهی عربی بر مبنای هدایات حضرت ولی عزیز امرالله به زبان فارسی ترجمه نمیشود. ترجمهی مصوبی از آثار عربی به زبان فارسی وجود ندارد و چاپ ترجمهی فارسی متن کامل هیچیک از آثار عربی مجاز نیست؛ ولی آزادی عمل موجود است که مثلاً بهمنظور درک بهتر و برای معرفی اصل یک لوح عربی به فارسیزبانان، ترجمهی شخصی و یا مضمون فارسی آن موردمطالعه قرار گیرد و حتی میتوان آن را بهعنوان مثال با شرکتکنندگان یک گروه مطالعه نیز درمیان گذاشت. بهعلاوه بیتالعدل اعظم در گذشته اظهار نمودهاند که برای مساعدت احباء در مطالعهی آثار مباركهی عربی، اعرابگذاری و توضیح معانی لغات مشکل نیز قابلقبول است”!
واقعاً اين معما را يكي بايد حل كند كه چرا “ترجمهی فارسی متن کامل هیچیک از آثار عربی مجاز نیست”؟! يعنى چه كه “براى معرفى اصل یک لوح عربی به فارسیزبانان، ترجمهی شخصی و یا مضمون فارسی آن موردمطالعه قرار گیرد”؟! وقتى ترجمهی مصوبى وجود ندارد، چطور مضمون واحدى از متن عربي به فارسيزبانان ارائه گردد؟! چرا مايل نيستند بهائيان فارسىزبان و ايرانيان از محتوا و مطالب اين كتاب اطلاع يابند؟
تحلیلی که بهنظر مىرسد این است که مضمون اين كتاب را با فرهنگ ايرانى مغاير ديدهاند كه اجازه ندادهاند اين كتاب عربى به فارسي ترجمه شود. براى مثال به اين چند حكم كتاب اقدس توجه نمایيد: “هيچكس حق اعتراض به كسانى كه بر مردم حكومت مىكنند را ندارد. (ليس لاحد ان يعترض على الذين يحكمون علي العباد )! يا اينكه “هركس خانهاى را آتش بزند، خودش را بايد آتش بزنيد (من احرق بيتاً فاحرقوه )! يا اينكه اگر كسي براى بار سوم دزدى كرد، علامتى روى پيشانيش بزنيد (قد کتب علی السّارق النّفی و الحبس و فی الثّالث فاجعلوا فی جبينه علامة يعرف بها )! … آيا اين كتاب با اين تعاليم “منشور مدنیتی است عالمگیر”؟! آيا سازمانهاى بينالمللى و نهادهاى حقوق بشرى در قرن بيستويكم چنين تعاليمى را برمىتابند؟! كاش اقدس به فارسي ترجمه مىشد تا بازخورد ايرانيان را نسبت به چنين تعاليمى مىپرسيديم. كاش مىتوانستيم نظر مردم جزيره سبو در فيليپين را ـ كه اقدس به زبانشان ترجمه شده ـ درمورد اين تعاليم جويا شويم. حال كه اقدس به فارسي ترجمه نشده، بد نيست بهائىشناسى تمام يا بخشهایی از آن را ترجمه و بررسي کند تا ايرانيان با محتواى آن آشنا شوند…