
یکی از اخبار قابل بررسی در پاییز ۹۷، خبر نبش قبر یک بهائی به نام خانم شمسی اقدسی اعظمیان در گیلاوند از توابع شهرستان دماوند و درخواست از خانواده متوفی برای دفن جنازه در گورستان خاوران تهران بود. هرانا و بسیاری دیگر از خبرگزاریهای بهائی با پوشش گستردهی این خبر، آن را نوعی اهانت به عواطف و احساسات خانواده دانستند و توهین به جنازه فردی بی دفاع و مرده را محکوم کردند. برخی روشنفکران ایرانی ساکن غرب نیز در پیامی، این اقدام را محکوم کردند. بیبیسی فارسی ضمن پوشش خبری این ماجرا و بیانیهی این روشنفکران، با یاسر میردامادی و حسن فرشتیان در همین زمینه مصاحبه کرد. نظر به ابعاد رسانهای این موضوع، لازم است قبل از قضاوت قطعی، به نکات ذیل توجه کرد:
۱- آنچنانکه کسری ناجی، مجری خبر بیبیسی درضمن مصاحبه با فرشتیان اعلام کرد و در زیرنویس این شبکه بهعنوان بخشی از این خبر منتشر شد، نیروهای امنیتی پیش از این اتفاق، بهائیان دماوند را از دفن اموات در گورستان گیلاوند منع کرده بودند. اهمیت موضوع از آن جهت است که بهائیان در تعالیم رهبران خود، بهکرات لزوم تبعیت از حکومت و اولیای امور را مشاهده کردهاند. جملهی ذیل از بهاءالله در کتاب اقتدارات حاوی همین مطلب است: «حق جلّوعزّ، مملکت ظاهره را به ملوک عنایت فرموده، بر احدی جایز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد.» (اقتدارات، ص ۳۲۴).
اشراق خاوری نیز در کتاب گنجینهی حدود و احکام به همین مطلب پرداخته و این جملات کلیدی را از عباسافندی در همین زمینه نقل کرده است: «حضرت عبدالبهاء… میفرمایند قوله تعالی: باری به نصّ قاطع جمال مبارک روحیلاحبّائه الفداء ابداً بدون اذن و اجازه حکومت جزئی و کلّی نباید حرکتی کرد و هرکس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید، مخالفت به امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست… امر قطعی الهی این است که باید اطاعت حکومت نمود. این هیچ تأویل برنمیدارد و تفسیر نمیخواهد، از جمله اطاعت این است: کلمه بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد… تکلیف احبّای الهی اطاعت و انقیاد حکومت است، خواه استقلال و خواه مشروطه.» (گنجینه حدود و احکام، ۴۶۳)
ملاحظه میشود که بهائیان برطبق نصوص خود، حق ندارند برخلاف اوامر حکومتی، حرکت و اقدامی نمایند. هنگامیکه مأموران امنیتی از پیش به این هموطنان اعلام کردهاند که نباید مردگان خود را در قبرستان گیلاوند دفن کنند، خانواده متوفی با کدامین توجیه، به دفن جسد خانم اقدسی در دماوند اقدام کردهاند؟ ملاحظه میشود که اصل اقدام برای دفن کردن جنازه در آن محل، با تعالیم بهائی درتعارض است.
۲- در توجیه این رفتار خانواده اقدسی، برخی سایتها و کانالهای بهائی حکمی از آیین بهائی را دربارهی دفن جنازه مطرح کردهاند که براساس این حکم، بهائیان موظفند جنازه را بهگونهای دفن کنند که از محل مرگ فرد تا محل دفن او، بیش از یک ساعت جنازه طی مسیر نکند. صرفنظر از چرایی چنین حکمی، توجه به نکات ذیل درمورد این حکم و ماجرای خانم اقدسی قابل توجه است:
۲-۱- این حکم استثنائات بزرگی در میان رهبران بهائی دارد که نشان میدهد که از قدیم، قابل نقض بوده است. بهعنوان نمونه، باب را در تبریز اعدام کردند و جنازهاش را به تهران آوردند و پس از سالها، بقایای آن را به فلسطین حمل کردند و در حیفا بهخاک سپردند. مشخص است که مسیر حرکت جنازهی باب با وسایل و اسباب آن روز، روزها و بلکه ماهها به طول انجامیده است. وقتی بهائیان میتوانند برای دفن جنازهی باب در حیفا، این حکم را تغییر دهند و آن را بهگونهای دیگر اجرا کنند، چرا نتوانند درمورد جنازههای افراد معمولی، این قانون را زیرپا بگذارند؟
۲-۲- بهائیان ازطرفی با این حکم قطعی مواجهند که باید از حاکمان تبعیت مطلق کنند و بنابراین نباید اعتراضی به ممنوعیت دفن مردگان در گیلاوند یا هرجای دیگر این سرزمین داشته باشند، چراکه مخالفت با حکومت، مخالفت با دین خودشان است. ازطرف دیگر با این قانون مواجهند که نباید مردگان خود را در فاصلهای بیش از یک ساعت از محل مرگ دفن نمایند. این دو حکم درمورد برخی از مردگان بهائی درتعارض با یکدیگرند. بهائیان در برخی شهرهای ایران مانند تبریز، راه نخست یعنی تمکین به نظر حکومت و دفن اموات در قبرستان مخصوص بهائیان در میاندوآب را پذیرفتهاند و آن را اجرا میکنند، حال آنکه فاصلهی میاندوآب و تبریز، بیش از طی مسیر توسط یک خودرو در یک ساعت است. اما ملاحظه میشود که آن را در گیلاوند نپذیرفتهاند و این حیرانی، نتیجهی رها شدن بهائیان در امور دشواری مشابه این مسأله است. لازم به ذکر است که بیتالعدل صلاحیت ورود به این مسأله برای حل تعارض را ندارد، چراکه موضوع جدیدی نیست؛ بلکه دو حکم منصوص از رهبران پیشین است که با یکدیگر معارض از آب درآمده است. بااینحال هنگامیکه از بیت العدل در این موضوع سؤال شد، طی پیامی این اجازه به بهائیان داده شد که در این شرایط اموات خود را در مکانی دفن کنند که مجازند، هرچند که زمان رسیدن به آن بیشاز یک ساعت باشد (پیام ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۸).
۲-۳- با دقت در نقشه درمییابیم که فاصلهی میان گورستان بهائیان در بزرگراه خاوران تا گیلاوند، حدود ۷۵ تا ۸۰ کیلومتر است. مسافتی که اگر در ساعات شب یا اوایل صبح و قبل از شروع ترافیک طی شود، با توجه به بزرگراه بودن تمام مسیر، قابل طی شدن در یک ساعت هست. بهنظر میرسد خانوادهی خانم اقدسی اعظمیان، در این مسأله لجبازی کردهاند و توجیه سایتهای بهائی و آقای فرشتیان در تلویزیون بیبیسی دربارهی چرایی اصرار خانوادهی وی برای دفنش در گیلاوند، مسموع نباشد.
۳- بهائیان در ایران و سراسر دنیا بهدنبال تبلیغ تهاجمی درمورد باورها و عقاید خویش هستند. از گذشته تا کنون، همواره یکی از ابزارهای تبلیغ، نمادسازی بوده است. قبرستان مخصوص به یک آیین در یک شهر بسیار کوچک و دورافتاده نظیر گیلاوند، میتواند نمادی برای بهائیت محسوب شود و از رهگذر آن، تبلیغ بهائیت در آن مکان صورت پذیرد. با ذکر این مقدمه لازم است، تحلیلی آماری از تعداد مردگان بهائی در ایران در طول یک سال انجام شود. اگر فرض کنیم که تعداد بهائیان ایران دستبالا رقمی حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر باشد و باز اگر فرض کنیم که متوسط امید به زندگی در ایران حدود ۷۵ سال باشد، تعداد مردگان بهائی از تقسیم این دو عدد بر یکدیگر، به رقمی حدود ۱۰۰۰ نفر در سال خواهد رسید. باز اگر فرض کنیم که توزیع بهائیان در کشور، متناسب با جمعیت باشد ـ که البته اینگونه نیست و در استانهایی مانند فارس، البرز و مازندران، نسبت بهائیان به سایر استانها قدری بیشتر است ـ تعداد مردگان بهائی در استان تهران، دست بالا حدود ۱۷۵ تا ۲۰۰ نفر در سال خواهد بود. بهنظر میرسد که برای ۲۰۰ مرده در سال، اختصاص یک گورستان کافی باشد. این درحالی است که استان تهران بالاترین جمعیت بهائیان ایران را داراست و جمعیت بهائیان در تمام استانهای کشور، کمتر از استان تهران است. لذا بهنظر میرسد تدبیر مسئولان حکومتی برای اختصاص یک گورستان در استان تهران و برخی استانهای دیگر براساس آمار تعداد مردگان، تدبیر درستی باشد. اقدامی که میتواند از ازدیاد نمادهای بهائی و ایجاد مکانهایی برای تبلیغ بهائیت جلوگیری کند و امکان تمایز بهائیت با مسلمانان جامعه و تبلیغ از این رهگذر را فرو بکاهد، چراکه تمایز، اساساً بهترین مدخل برای تبلیغ است. هنگامیکه یک اقلیت، تمایزهایی میان سلوک خود با اکثریت مطلق ایجاد میکند، بهچشم میآید و هنگامیکه بهچشم آمد، زمینهی شروع تبلیغ، فراهم میشود. لذا اقدام نهادهای امنیتی در ایجاد محدودیت در دفن بهائیان در گورستانهای مشخصشده در هر استان را نباید اقدامی درجهت بهائیآزاری و یا بیاحترامی به دگراندیشان ارزیابی کرد، بلکه این اقدام، صرفاً بهمنظور ممانعت از ایجاد جایگاههای تبلیغی برای بهائیان قابل ارزیابی است.
۴- هرچند که با عنایت به موارد پیشگفته، اقدام بهائیان دماوند در دفن خانم اقدسی اعظمیان در گورستان گیلاوند، اقدامی محرک و برخلاف تعالیم بهائی بوده است، اما اقدام افراد خودسر، در نبش قبر و بیرون آوردن جنازهی متوفی هم کار صحیحی بهنظر نمیرسد، چراکه خانوادهی متوفی، احساس میکنند به عزیزشان توهین شده است. توهین به جنازهی فردی بیدفاع، هرچند با عقاید نادرست، اقدامی سنجیده و درست نیست. زشتی نبشقبر (جز در موارد مجاز) چنان بزرگ است که در روایتی آمده است کسی که چنین کند، به بهشت وارد نمیشود (شيخ حر عاملى، هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهمالسلام، ج۱، ص۳۱۸). بههرحال، با هر عقیده و عملکردی، بهائیان باید بتوانند اجساد مردگانشان را با احترام، در محل آبرومندی دفن کنند و در حیطهی خانوادهی خود، سوگواری نمایند.
شاید بهتر بود مقامات مسئول پیش از دفن این بهائی، در امر تشییع جنازهی او مداخله میکردند و از ابتدا اجازه نمیدادند جنازه دفن شود. حتی اگر مسئولان پس از دفن جنازه از موضوع مطلع شده باشند، بهتر آن بود که از خانواده متوفی دعوت کنند تا در محل حضور یابند و با حضور خودشان و با احترام، نبش قبر و انتقال جسد صورت پذیرد. اتفاقی که گاهی به دلایل مختلف، درمورد برخی دیگر از جنازههای مسلمانان نیز میافتد. بهعنوان مثال، برخی از متدینان وصیت میکنند که آنان را در شهرهای زیارتی مانند نجف یا کربلا دفن کنند و در شرایطی ممکن است امکان دفن آنان در اعتاب مقدسه فراهم نشود و جنازه بهامانت در گورستانی سپرده شود و مدتی بعد و پس از فراهم شدن شرایط، نبش قبر شود و جسد انتقال یابد. در این شرایط هیچ کس احساس توهین نمیکند. ایکاش مقامات مسئول برای حفظ اقتدار خود و اجرای قانون اقدامی مشابه انجام میدادند و با این اقدام هوشمندانه، ضمن جلوگیری از نمادسازی برای بهائیان در منطقهای کوچک، از ایجاد خوراک تبلیغاتی برای رسانههای بیگانه نظیر بیبیسی فارسی برای تبلیغ علیه مرجعیت و کشور عزیزمان جلوگیری میکردند.

۵- در اینجا بد نیست به کار مشابهی هم که مرکز رهبری بهائیان در حیفا، بیت العدل، انجام داد، اشارهای شود. سالها پیش خبری را بهائیان منتشر کردند که در آن بیت العدل با افتخار از بیرون آوردن بقایای جسد یک نفر یاد کرده بود. آن شخص، نه شیعه بود که بهائیان وی را مشرک قلمداد کنند، نه مسلمان بود و نه حتی دگراندیش. آن شخص بهائی بود؛ آن هم نه یک بهائی معمولی و بیاصلونسب، بلکه فرزند شخصی که بهائیان بهاصطلاح او را میپرستند، فرزند بهاءالله، مؤسس آیین بهائی. او میرزاضیاءالله، کوچکترین فرزند بهاالله، ملقب به غصن انور بود. غصن انور از همسر دوم بهاءالله، فاطمه خانم (مهدعلیا، دخترعمهی ایشان)، بهدنیا آمد. وی در پانزدهم آگوست ۱۸۶۲ میلادی در ادرنه بهدنیا آمد. در چهارسالگی به عکا و سجن اعظم وارد شد. یک سال بعد از فوت بهاءالله، به دستور عبدالبهاء با ثریا ازدواج کرد. درحدود ۳۵ سالگی درگذشت و در عکا در جوار قبر بهاءالله دفن شد. او گرچه مطیع محض عبدالبهاء نبود، ولی ایشان دربارهی او گفته بود: من از او راضی هستم.
در سال ۱۳۴۴ شمسی مجله اخبار امری خبری عجیب را منتشر کرد:
مقام الهی مصون از خطا، بیت العدل، پیام مسرتبخش ذیل را اعلام کرد:
«یاران عزیز بهایی، به عالم بهایی اعلام نمایید بقایای جسد میرزاضیاءالله (پسر بهاءالله یا همان غصن انور) … از جوار روضهی مبارکهی حضرت بهاءالله به نقطهی دیگری منتقل گردید … این اقدام در سبیل تطهیر اماکن متبرکه امرالله در بهجی از لوث وجود آنها صورت گرفته» (حسامی، حبیبالله، آلالله، ص ۴۳۷ تا ۴۴۰).
متن انگیسی پیام در کتاب Messages 1963 to 1986 در صفحه ۲۶ آمده است. تاریخ پیام ۱۱ نوامبر ۱۹۶۵ است:
To all National Spiritual Assemblies
ANNOUNCE BAHA’I WORLD REMOVAL FROM IMMEDIATE PRECINCTS HOLY SHRINE BAHA’U’LLAH REMAINS MIRZA DIYA’U’LLAH YOUNGER BROTHER MIRZA MUHAMMAD-‘ALI HIS ACCOMPLICE IN EFFORTS SUBVERT FOUNDATIONS COVENANT GOD SOON AFTER ASCENSION BAHA’U’LLAH. THIS FINAL STEP IN PROCESS PURIFICATION SACRED INTERNATIONAL ENDOWMENTS FAITH IN BAHJI FROM PAST CONTAMINATION WAS PROVIDENTIALLY UNDERTAKEN UPON REQUEST FAMILY OLD COVENANT-BREAKERS A PROCESS WHOSE INITIAL STAGE WAS FULFILLED BY ‘ABDU’L- BAHA WHICH GATHERED MOMENTUM EARLY YEARS BELOVED GUARDIAN’S MINISTRY THROUGH EVACUATION MANSION ATTAINED CLIMAX THROUGH PURIFICATION HARAM- I-AQDAS AND NOW CONSUMMATED THROUGH CLEANSING INNER SANCTUARY MOST HALLOWED SHRINE QIBLIH BAHA’I WORLD PRESAGING EVENTUAL CONSTRUCTION BEFITTING MAUSOLEUM AS ANTICIPATED BELOVED SIGN GOD ON EARTH.
UNIVERSAL HOUSE OF JUSTICE
حال جای سؤال دارد که وقتی بیتالعدل خبر نبشقبر میرزاضیاءالله، غصن انور، را اعلام کرد و مسئولیت این کار را هم بهعهده گرفت، چرا هیچ صدایی در اعتراض به آن از تشکیلات بهائی بلند نشد؟ چگونه مجلهی اخبار امری به خودش اجازه داد این خبر را، خبری مسرتبخش و مژدهای به بهاییان اعلام کند؟ چطور هیچیک از بهاییان این عمل زشت بیت العدل را محکوم نکرده و نمیکنند؟