پیامبر ما

22 خواندن ثانیه
0
0
526

پیامبر ما، حضرت محمدبن‌عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم و دین ما اسلام است؛ البته ما به همه پیامبران پیش از او معتقدیم و او را آخرین حلقه از رسولان الاهى و كتابش قرآن را معجزه جاوید و شریعتش را آخرین شریعت مى‌دانیم. باور به نبوت او، چندان برای ‌ما دشوار نبوده است، زیرا آنچه از سیره او خواندیم، نشان از الهى بودن او داشت. كسى كه امّى و مكتب‌نرفته بود اما به تعلیم الاهى معلم همۀ عالمان تاریخ شد. سند نبوتش هم قرآن بود كه هیچ‌كس نتوانسته است در طول این چهارده قرن، مانندش را ــ و حتى سوره‌ای مانند سوره‌های آن را ــ بیاورد. پدر و مادرش را در كودكى از دست داد و این یتیم قریش، پدر همه امّت شد. چنان مردم را دوست داشت و غم هدایتشان را مى‌خورد كه خویش را در این راه به مشقت و رنج می‌افكند. اخلاقش چنان نیكو بود كه خداوند او را أُسوه و الگوى همه مؤمنان معرفى نمود. نام مباركش در قرآن با عنوان محمد چهار بار، با عنوان احمد یك بار و با توصیفاتى چون نبى، رسول، امى، مبشّر، نذیر، داعى الى الله و سراج منیر و… آمده است. یك سوره هم در قرآن کریم به نام محمد است و باید گفت قطب‌الخطاب تمامى قرآن، شخص شخیص اوست.

آن بزرگوار به تصدیق خداى مهربانش، اشرف مخلوقات و ممكنات بود و خدایش به وصف‌هایى ستود كه دیگران را آن‌گونه نستود: «رسولی از خود شما به‌سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است»؛[۱] «رسول خدا، الگوى نیكویى براى شماست»؛[۲] «همانا تو داراى اخلاق عظیمى هستى»؛[۳] «سخنش جز وحى چیز دیگرى نیست و از روى هواى نفس سخن نمى‌گوید»؛[۴] «روح الامین، آن را بر قلب تو فرود آورده است»؛[۵] «او رسول خدا و پایان‌بخش انبیاء است»؛[۶] «و نفرستادیم تو را جز رحمتى براى جهانیان»[۷] … و این ماموریت‌ها را بر دوش او گذاشت: «بیرون آوردن مردم از ظلمات (جهل، شرك و تفرقه) به نور ایمان»؛[۸] «تلاوت آیات الهى و تزكیه و تعلیم مردم»؛[۹] «بخشیدن امت و طلب آمرزش براى آنان»؛[۱۰] «استقامت در راه مأموریت»؛[۱۱] «رعایت عدالت در قضاوت»؛[۱۲] «امر به معروف و نهى از منكر»؛[۱۳] «دریافت زكات براى پاك كردن اموال مردم و تأمین نیازهاى ضرورى جامعه»؛[۱۴] «دعوت مردم به توحید از راه حكمت و موعظه نیكو»[۱۵] و … .

نعمت وجود پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم آن‌قدر عظیم است كه خداوندى كه به‌خاطر تمامی نعمت‌هاى جهان بر بشر منت ننهاده، بر بعثت چنین پیامبرى بر مؤمنان منت نهاده است.[۱۶] این نعمت عظیم، چنان مهربان به انسان‌ها و حریص نسبت به هدایتشان بود كه از جان خود تا سرحد مرگ براى آن‌ها مایه مى‌گذاشت. خداوند این ویژگى پیامبرش را این‌گونه یاد می‌كند: «گویی ــ اگر آنان ایمان نیاورند ــ می‌خواهی خود را از غم و اندوه، به‌جهت اعمال آن‌ها، هلاک کنى!».[۱۷] در جاى دیگر می‌فرماید: «ما قرآن را از آن‌جهت بر تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق) خویشتن را به رنج و مشقت درافکنی»![۱۸] آرى، این بود كه فرمود: «خدا بر مؤمنان منت نهاد که رسولی را از میان خود آنان برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان تلاوت کند و ایشان را از گزند تیرگی و تباهی تطهیر و به کتاب و حکمت آگاهشان کند، گرچه پیش از آن در گمراهی آشكار بودند».[۱۹]

او پیامبر ما و الگوى ما در زندگى است. مى‌پرسید: چگونه كسى كه در چهارده قرن قبل می‌زیسته، مى‌تواند الگوى انسان امروزى باشد؟ می‌گویم: بسیارى از ویژگی‌هاى انسانى، ثابت است و زمان در آن‌ها تأثیرى ندارد، مثل اعتقاد، اخلاق و سلوك با دیگران. مطالعه زندگانی پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم نشان می‌دهد که آن بزرگوار، بهترین الگو برای کسانی است که می‌خواهند در راه خدا گام بردارند و به سعادت برسند. آن حضرت همۀ صفات خوبی را که یک انسان می‌تواند داشته باشد، در خود داشتند و در ابعاد سه‌گانه اعتقادات، اعمال و کمالات اخلاقی، الگوى نیكو (اسوه حسنه) براى همه انسان‌ها بودند. اندیشه توحیدی آن حضرت، ایمان، توکل، اخلاص، شجاعت، پاکی، صداقت، کار و کوشش، نظم و نظافت، زهد و تقوا، محبّت و مهربانی، عفو و بخشش، همت عالی، استقامت و شکیبایی، هوشیاری و درایت، توجّه به خدا، تسلّط بر حوادث، پایدارى در سختی‌ها و … ازجمله اموری است كه مسلمانان باید از پیامبر خود الگو و سرمشق بگیرند.

آرى، الگوى شخصیتى ما پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم است. انسان، به اخلاق است كه انسان است وگرنه انسان نیست و مشابه آن كس است كه چهره آدمى دارد، اما از آدمیت نشانى ندارد. صفات درونى و بیرونى انسان كه در او نهادینه شده و شخصیت او را می‌سازد، اخلاق نام مى‌گیرد؛ هم خوی‌های نیکو و پسندیده مانند جوانمردی و دلیری و هم خوی‌های زشت و ناپسند همچون فرومایگی و بزدلی؛ هم اخلاق فردی همچون صبر و شجاعت و هم اخلاق اجتماعی مثل تواضع و ایثار. هدف بعثت پیامبران، اصلاح اخلاق آدمیان است تا آن‌ها را به مکارم اخلاق مزین كنند.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در احادیثی، خود را مأمور به مکارم اخلاق، معرفی نموده است[۲۰] و در روایات اهل‌بیت علیهم السلام نیز از مکارم‌الأخلاق، سخن به میان آمده[۲۱] و ازاین‌رو اخلاق جایگاهى بس متعالى یافته است. اصولاً اخلاق با آموزه‌ها و عمل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به كمال رسید، به‌طوری كه وقتى بخواهند اخلاق كسى را بستایند، مى‌گویند: اخلاقش، محمدى است! سعدى هم به‌نیكى درباره او گفته: حَسُنَتْ جَمیعُ خِصالِهِ/ صلّوا علیه و آلِه[۲۲]: همه خصال او زیبا و نیكو بود، براو و اهل بیتش درود فرستید!

برخی از سجایاى اخلاقى آن حضرت را چنین گفته‌اند: كارهاى شخصى را خود انجام مى‌داد: كفش خود را مى‌دوخت و لباس خود را وصله مى‌زد و گوسفند را خود مى‌دوشید؛ با بردگان، هم‌غذا مى‌شد؛ بر زمین مى‌نشست؛ حیا مانعش نمى‌شد كه نیازهاى خود را از بازار تهیه كند؛ با توانگران و فقرا دست مى‌داد و دست خود را نمى‌كشید تا طرف دست خود را بكشد؛ به هركس مى‌رسید، چه بزرگ و چه كوچك، سلام مى‌كرد؛ اگر چیزى تعارفش مى‌كردند، آن را تحقیر نمى‌كرد، اگرچه یك خرماى پوسیده بود؛ كم‌خرج، كریم‌الطبع و خوش‌معاشرت بود؛ بدون اینكه قهقهه كند، همیشه تبسّمى بر لب داشت؛ بدون اینكه چهره درهم كشیده باشد، همیشه اندوهگین به‌نظر مى‌رسید؛ بدون اینكه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود؛ بدون اینكه اسراف ورزد، سَخىّ بود؛ بسیار دل‌نازك و مهربان بود؛ هرگز دست طمع به‌سوى چیزى دراز نكرد؛ هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه مى‌دید و هیچ‌گاه به‌خاطر ظلمى كه به او مى‌شد درصدد انتقام بر نمى‌آمد.[۲۳]

راز اخلاق الاهى، پروا داشتن از خداست؛ انسان هماره در معرض غفلت و فراموشی خداست، یك تذكر او را هوشیار مى‌كند كه خدا را مراقب باش (راقِبِ الله)؛ بدان كه در محضر خدایی و او تو را مى بیند؛ در محضر او، دغل مكن؛ ریا مَوَرز؛ خطا مَرو؛ جفا مكن! به‌هوش باش كه خدایت تو را به تزكیه نفس فراخوانده و فرموده است: «قَد اَفلَحَ من زَكّیها و قَد خاب من دسّیها»؛[۲۴] رستگار شد هركس نفس خود را تزكیه كرد و نومید و محروم گشت آن كس كه نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخت. حسن خلق آن چنان مهم است كه گاهى در تعریف دین قرار مى‌گیرد. کسی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پرسید: یا رسول‌الله! دین چیست؟ فرمود: حُسن خُلق. از سمت راست آمد و پرسید: دین چیست؟ فرمود: حُسن خُلق. سپس از سمت چپ و از پشت سر آمد و همان سؤال را تکرار کرد و حضرت همان جواب را داد.[۲۵] در حدیثى دیگر فرمود: خوش‌اخلاقی، نیمی از دین است[۲۶] (اَلخُلُقُ الحَسَنُ نِصفُ الدّینِ).

نگاه به جلوه‌ها و نمادهای برجسته اخلاقى و الگو گرفتن از آنان، از بهترین شیوه‌های تربیت اخلاقى است؛ ازهمین‌رو خداوند همه چشم‌ها را به‌سوى پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خیره مى‌كند و می‌فرماید در اخلاق به او تأسّى كنید كه او بهترین الگوست (لقدكان لكم فی رسول الله أُسوة حسنة).[۲۷] آیا اگر كسى از نظر اخلاقى واجد والامنشى و نیك‌سیرتى آن هم در مقیاسى بزرگ نمی‌بود، می‌توانست چنین تحول عظیمى را در جهان به‌وجود آورده و آیینش پانزده قرن ادامه یافته و اكنون نزدیك به دو میلیارد نفر پیرو داشته باشد؟! بیهوده نیست كه خدایش، او را این‌گونه می‌ستاید: «همانا تو داراى خُلق‌هاى عظیمى هستى» (إنّك لَعلى خُلُقٍ عظیم).[۲۸] این نشان‌دهنده جایگاه محوری اخلاق نیكو در اسلام است. چنانچه امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: «بهترین خوبی، اخلاق خوب است».[۲۹] گاهى هم حسن خلق در تعریف ایمان قرار مى‌گیرد. امام باقر علیه السلام فرمود: «كامل‌ترین مؤمنان از جهت ایمان، نیكوترین آنان از نظر اخلاق است» (إنَّ أكمَلَ المُؤمنینَ إیماناً أحْسَنَهُم خُلْقاً)[۳۰] و امام صادق علیه السلام فرمود: «چهار خصلت است که اگر در كسى باشد ایمانش كامل می‌شود و اگر از سر تا پایش گناهانى باشد، این گناهان چیزى از او نمى‌كاهد؛ آن چهار چیز: صدق و اداى امانت و حیا و حسن خلق است».[۳۱]

سخن دربارۀ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را با کلامی گهربار از برادر و وصی او مولا امیرمؤمنان علیه السلام به پایان می‌بریم که در خطبۀ ۲۳۵ نهج البلاغه آمده است. امام  علیه السلام اين سخن را هنگامى ايراد کردند که مشغول غسل و تجهيز آن دردانه خلقت بودند؛ سخنانى سوزناک و حزن‌انگيز که از نهايت اندوه و غم مولا در آن هنگام خبر مى‌دهد. اين در حالى بود که ديگران بدن پيغمبر را رها کرده، مشغول توطئه براى به‌دست گرفتن خلافت پيغمبر بودند.

آن حضرت در آن لحظات دردناک که در حکم وداع با برادر و مربی و معلم خویش بود، خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمودند: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ‌اللَّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِک مَا لَمْ‌يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِک مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاک، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِيک سَوَاءً؛ وَ لَوْ لَا أَنَّک أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَيْک مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلَّا لَک، وَ لَکنَّهُ مَا لَايُمْلَک رَدُّهُ وَ لَايُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ. بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، اذْکرْنَا عِنْدَ رَبِّک وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِک»‏.

پدر و مادرم به فدايت يا رسول‌الله. با مرگ تو رشته‌اى قطع و گسسته شد که با مرگ ديگران گسسته و قطع نمی‌شود: رشته نبوّت و اخبار آسمانى. حادثه خاصى بود مرگ تو، به‌گونه‌اى که آنان که به مصيبت مرگ تو دچار شدند ديگر مصيبت‌ها را از ياد بردند و همگان يکسان در مصيبت مرگ تو عزادار شدند. اگر ما را به شکيبايى فرمان نداده بودى و از گريستن و زارى و بی‌تابی کردن منع نکرده بودى، آن‌قدر مى‌گريستيم تا سرشکمان را به پايان رسانيم. درد جدايى تو در رفتن درنگ مى‌کند و رنج و اندوه تو چون يار سوگندخورده‌اى همواره با ماست. در سوگ تو، هرچه بي‌قرارى کنيم، باز هم اندک است، ولى مرگ چيزى است که کسی را ياراى راندن و توان دفع کردن آن نيست. پدر و مادرم به فدايت، ما را نزد پروردگارت ياد کن و ما را در ياد خود هماره درنظر داشته باش.

در این جملات سوزناک، امیرمؤمنان علیه السلام ضمن اشاره به خاتمیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و انقطاع وحی پس از آن حضرت، وجود بی‌مثال او را قابل‌مقایسه با هیچ‌کس ندانسته‌اند و محروم شدن از دیدار او را برای خویش و امت، شایسته حزن دائم شمرده‌اند. اگر نبود که پس از نبوت، خداوند ما را از نعمت امامت بهره‌مند نموده بود، سزاوار ماتم همیشگی دوچندان بودیم، اما خداوند با غدیر خم، اسلام ما را با امامت پیوند زد و بدین‌گونه دین خود را تکمیل نمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم»[۳۲] و ما امروز خرسندیم که در دوران امامت فرزند او حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم که آخرین ذخیره امامت و هم‌نام و هم‌کنیه پیامبر است و رسالتش، محو باطل و اعتلای حق و برپایی عدالت در سراسر گیتی است و دعای ما تعجیل در فرج ایشان است: اللهم عجل لولیک الفرج.

سه عبارت نبوت، إنباء و اخبار السماء که در کلام امیرمؤمنان علیه السلام آمده، ترجمان همان واژه وحی است که با فعل انقطع، به صراحت ختم نبوت را تبیین می‌کند. این معنا در آیۀ چهلم سوره احزاب با کلمه خاتم النبیین تبیین و اعلام شده است: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ[۳۳]: محمد صلی الله علیه و آله و سلم پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، اما فرستاده خدا و پایان‌بخش رسولان و خاتم پیامبران است». این ختمیت نشانگر پایان شریعت بوده و عامل رسواساز همه مدعیان دروغین نبوت تا آخر دورۀ جهان است. این معنا چنان برای همه آشکار و قطعی بوده که حتی بهاءالله، اولین رهبر بهائیان، در آخرین صفحات کتاب اشراقات (ص۲۹۳) اعتراف می‌کند که نبوت و رسالت به وجود رسول عالمیان و مربی مردمان و آقای جهانیان پیامبر اکرم ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ پایان یافته است. عبارت او این است: «الصلوة و السلام علی سید العالم و مربّی الأمم الذی به انتهت الرسالة و النبوة و علی آله و اصحابه دائماً ابداً سرمداً» و این نشان می‌دهد که ختم نبوت و انقطاع وحی به‌هیچ‌وجه قابل انکار نیست.

[۱]. توبه: ١٢٨.

 

[۲]. احزاب: ٢١.

 

[۳]. قلم: ٤.

 

[۴]. نجم: ٣و٤.

 

[۵]. شعراء: ١٩٣.

 

[۶]. احزاب: ٤٠.

 

[۷]. انبیاء: ١٠٧.

 

[۸]. ابراهیم: ١.

 

[۹]. جمعه: ٢.

 

[۱۰]. آل عمران: ١٥٩.

 

[۱۱]. هود: ١١٢.

 

[۱۲]. مائده: ٤٢.

 

[۱۳]. اعراف: ١٥٧.

 

[۱۴]. توبه: ١٠٣.

 

[۱۵]. نحل: ١٢٥.

 

[۱۶]. آل عمران: ١٦٤.

 

[۱۷]. شعراء: ۳٫

 

[۱۸]. طه: ٢.

 

[۱۹]. آل عمران: ١٦٤.

 

[۲۰]. قلم: ٤.

 

[۲۱]. مجمع البیان طبرسى٣٣٣/١٠.

 

[۲۲]. سعدى، گلستان.

 

[۲۳]. طباطبائی، سیرة النبى صلی الله علیه و آله و سلم.

 

[۲۴]. شمس: ٩-١٠.

 

[۲۵]. میزان الحکمه، ح٥٠.

 

[۲۶]. خصال١٧/١.

 

[۲۷]. احزاب: ٣٣.

 

[۲۸]. قلم: ٤.

 

[۲۹]. خصال: ٢٩.

 

[۳۰]. كافى٩٩/٢،باب حسن خلق.

 

[۳۱]. همان.

 

[۳۲]. مائده: ۳٫

 

[۳۳]. احزاب: ۴۰٫

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
  • بحثی دربارۀ علائم ظهور و رجعت

    علائم ظهور علائم و نشانه‌هایی که در روایات برای ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف …
  • از عاشورا تا اربعين مهدوي

    ۱. عمودهای راه عاشورا را چه نسبتی است با قیام پیروز مهدوی؟ حماسه عظیم پیاده‌روی اربعین، چگ…
  • حافظ، امید، موعود

    مقدمه کمتر سخنور، نویسنده و معلمی است که در بیان مطالب خود به شعری مناسب حال و مقال، اشاره…
بارگذاری در سرمقاله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

محيط علم و فضل و ادب؛ استاد سيدمحمد محيط طباطبائی: تحقيقاتی ويژه در آثار بهائی

عبدالحسين فخاري چکیده   استاد سیدمحمد محیط طباطبائى (۱۲۸۰-۱۳۷۱ش) از برجسته‌ترین پژوهش…