مهدی نامه

4 خواندن ثانیه
0
0
564

عبدالحسین فخاری

 

گفتگو از «سبك زندگي» اين روزها، بسيار رايج شده و انبوهي كلاس‌ها و آموزش‌ها براي آن بر اساس فرهنگ هاي بومي يا ملي يا ديني يا حزبي در گوشه و كنار جهان برگزار مي شود و كتاب‌ها و نوارهاي زيادي هم در اين موضوع عرضه شده و مي شود.سخن همه اين آموزش‌ها اين است چگونه زندگي كنيم تا منطبق بر الگوهاي فكري خاصي كه پذيرفته ايم باشيم؟

اين آموزش‌ها و بحث ها،هم جنبه هاي تئوريك را در بر مي گيرد ، هم جنبه هاي عملي را. مثلاً سبك زندگي اسلامي بر همه جنبه هاي زندگي تأثير مي گذارد و از پوشيدن لباس تا نحوه ارتباط با ديگران و شيوه ازدواج و كسب و كار و تربيت فرزند و سياست و اقتصاد و خلاصه همه چيز را در بر مي گيرد كه يك مسلمان بايد با آن آشنا شود.

آيا اعتقاد به مهدويت، براي سبك يك زندگي، الزامات يا نگرش‌ها يا رفتارهاي خاصي را به همراه مي‌آورد؟ آيا مي توان با اين ديد براي زندگي منتظران موعود جهاني، الگوهاي فكري و عملي ارائه داد؟

نويسنده كتاب “زندگي مهدوي”،بر اساس اين موضوع ، يكصد و پنجاه نكته كوتاه (در حد يك صفحه ) را با نگرشي نو به واژهاي زندگي امروزي ارائه داده است. موضوعاتي همچون: هواي پاك، قهر و آشتي، هوش اجتماعي، وعده، حيران، گرد و غبار، سايه روشن، يلدا، وحدت، هياهو، وطن، لبخند، فرصت، برند، امنيت، ويزا، نمايشگاه، قطب،افلاس،مهاجرت،انقلاب ناتمام، پايداري،ريسك،آزادراه، وقف،رسانه، دوستي،قرض،نيايش،سورتمه،انتخابات،رنج و شكنج، تحويل سال، مشاركت، بازيچه،آبرومندي،شادي و غم، قهر و آشتي،جامعه سبز، اقليت و اكثريت،آراستگي،قسمت و تقدير،آخر خط،انرژي مثبت، غرب نشينان،غبار روبي،…

سه نمونه از اين نكته‌ها را براي آشنايي با كتاب ملاحظه فرماييد:

يلدا

بزرگ ترين شب سال براي ايرانيان خوش ذوق كه چشم به راه خورشيد مهدوي هستند، بهانه اي شده است براي يادكرد دوران طولاني غيبت و نيز انتظار برآمدن سپيده پس از اين شب ديرپاي هجران براي برآمدن آن آفتاب تابان!آري هوش و ذوق ايرانيان شب چله و يلدا را هم مهدوي مي كند! ابتدا پل مي زنند از يلدا به هجران يوسف و مي خوانند:یک بار دگر آمد یلدای زمستانی/ یلداست ولی چشمم دلواپس و بارانی/ هرشب سحری دارد حتی شب طولانی/ یلدای تو ما را کشت ای یوسف کنعانی!

سپس در راستاي اين تشبيه خواستارآمدن آن عزيز به مهماني شب يلداي خود مي شوند و مي گويند:امشب که دلم غرق تماشاست بیا/ بی تو دل من همیشه تنهاست بیا/ من هستم و شعر و شمع و فال‌حافظ/مهمـان دلـم شـو «شب یلداست» بیا! گاهي هم به فرداي يلدا كه صبح ظهور باشد اشاره مي كنند و براي تحقق آن دست به دعا برمي دارند:ما منتظر صبح شب یلداییم/ دستی به دعا تا فرج فرداییم و آنگاه با هم قرار مي گذارند كه در يك ساعت مشخص از شب يلدا همگي دست به دعا بردارند و از خدا تعجيل ظهورش را بخواهند…

گاهي هم از غفلت‌ها سخن مي گويند:یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا/ باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم/ ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد/یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم…و بلا فاصله نتيجه مي گيرند كه انتظار ديرپا سرانجام به پايان مي رسد: دلم گرفته از این انتظار یلدایي/دقایقم همه غرق “چه وقت می‌آیی؟”/بهارمن،گل نرگس، تویی که می‌آیي/تمام می‌شود این انتظار یلدایی…

اما يادآوري مي كنند كه فرداي يلدا خوب است به جاي آغاز زمستان،آغاز بهاران باشد با آمدن آن بهار دل ها: شب فراق تو هر شب که هست،یلدائى است/ در انتظار طلوعت كه روز نوروزي است…

اين نشان مي دهد كه روح اعتقادات ديني ما مي تواند در سنت هاي ملي،ظرفيت هاي جديدي را اضافه نمايد و ضمن استفاده از جنبه هاي مفيد آن سنت ها،به ابزاري براي فرهنگ آفريني و بالندگي هاي ذوقي و هنري در آحاد مردم تبديل شود…

مهاجرت

دل كندن از وطن و دوري از خانواده و خويشان و دوستان، چندان آسان نيست . اگر مجبور نباشيم هرگز جلاي وطن نكرده و زندگي در غربت را انتخاب نمي كنيم.اما گاهي عواملي پيش مي آيد كه چاره اي جز كوچ از شهر و ديار و حتي كشور نيست.عواملي چون ادامه تحصيل،توفيق در كسب و كار، قفل شدن كارها و رسيدن به بن بست در محل ، مزاحمت هاي دشمن و فشارهاي اجتماعي و عدم آزادي از جمله آنهاست.

انسان بايد جايي باشد كه با آرامش و با نشاط زندگي كند و اهداف خود را دنبال نمايد.چنانچه در آنجا به بن بست رسيد، عقل او را به مهاجرت فرا مي خواند.يعني آن مكان را ترك كند و به جايي برود كه اين محدوديت‌ها براي او وجود نداشته باشد.خداوند كريم نيز در قرآن مي فرمايد:( اَلَم كن ارض الله واسعةً فتهاجروا فيها؟!)آيا زمين خدا گسترده نبود كه به جايي ديگر مهاجرت كنيد؟!

گاهي مهاجرت يك نفر، سرنوشت بسياري را دگرگون مي كند.مهاجرت پيامبر اكرم(ص) به مدينه، آن چنان سرنوشت ساز شد كه منشأ تاريخ گشت و اسلام ميليارد‌ها انسان در اين چهارده قرن مديون آن مهاجرت است.اندونزي پر جمعيت ترين كشور اسلامي،اسلامش را مديون بعضي مهاجران ايراني در كسوت تجارت به آنجاست.

بسياري از نقاط جهان امروز تشنه وجود مبلغاني است كه اگر به آن نقاط كوچ كنند فوج فوج افراد به دين خدا مشرف مي شوند اما ما راحت طلبي پيشه مي كنيم و از مهاجرت سرباز مي زنيم.در جايي مي مانيم كه تراكم نيروهاست؛ به جايي نمي رويم كه قحطي نيرو و مبلغ است.امروز با همين استدلال دشمنان ما با مهاجرت به اقصي نقاط جهان خود را دائماً تكثير مي كنند و ما متأسفانه درجا مي زنيم و ميدان را به آنها واگذار مي كنيم…

اينجا كلام در مهدويت و تبليغ مهدوي است كه اين زمان بسيار نيازمند هجرت مبلغان -حتي كوتاه مدت و پروازي- است . وقتي پيام اميد و رهايي در سايه ظهور موعود جهاني به آنها مي رسد، بي درنگ استقبال كرده و خواهان اطلاعات بيشتر مي شوند و چون پيام خوب فهميده مي شود، ايمان مي آورند و همراه مي گردند. حيف نيست ما در تنعم باشيم و انبوه فراواني در نقاط ديگر در گرسنگي و قحطي معنا و در جهل نسبت به صاحب شان و محروم از شناخت امامشان باشند؟ از هم اكنون به مهاجرت بينديشيم و به عنوان يك وظيفه مهدوي برايش برنامه ريزي كنيم…

انسان و آرزوهايش!

انسان است و آرزوهايش،وقتي كودك است آرزوهایی دارد، در نوجواني و جواني و سالمندي هم آرزوهای  ديگر.انساني كه آرزو ندارد، نداريم زيرا زندگي بدون آرزو، يكنواخت و سرد و پوچ است.

موضوع آرزوهاي انسان ها، تغيير و تحول در رابطه با وضعيت خود و خانواده و بستگان و دوستان است.كمي بالاتر، آرزوها رنگ ملي وگاهي هم رنگ بين المللي مي گيرد. در اين صورت است كه انسان علاوه بر خود براي همه انسان هاي كشورش يا هم آئينش و يا انسانهاي همنوعش آرزوي بهبود و خوشبختي مي نمايد.اين درجه بالاي شعور و فهم و انديشه انساني است كه همه همنوعانش را در نظر بگيرد و براي همه بيماران شفا و قرض قرض داران، ادا و براي همه گرسنگان،غذا و همه دربندان را رها و حاجت همه حاجتمندان را روابخواهد. در واقع مي توان به انسانها از روي ارزوهايشان نمره داد : بگو آرزويت چيست تا بگويم چيستي و کیستی!

تا وقتي آرزوها كوچك است، برآوردن آنها از ديگر انسانها مثل والدين و دوستان و اهل مكنت و دولت ساخته است اما وقتي آرزوها بزرگ مي شود بايد رواشدنش را از منابع بالاتر مثل خدا يا اولياي خدا درخواست نمود.درخواست آرزوها از خدا يا اولياي او -در قالب نيايش و دعا-، قدمتي چندهزارساله -به قدمت عمر آدميان -دارد و نمونه هاي فراوان ش را از ديرهنگام تا كنون در فرهنگ هر قوم و ملتي مي توان نشان داد.

اتصال به منبع لايزال الاهي -كه كائنات و آسمانها و كوه‌ها و درياها و جانداران و موجودات زميني و ملكوتي و خلاصه همه آفرينش در قبضه قدرت اوست اين اطمينان را به انسان ها مي دهد كه آرزوهايش را هرچقدر هم بزرگ باشد، نشدني نپندارد و تحققش را از اين خداي مهربان مسئلت كند. پشت اين آرزوها و خواست ها، اميد قرار دارد و شور زندگي و اطمينان از وجود فردايي بهترو فاصله گرفتن از يأس و ركود و مردگي كه پايان زندگي است.پيامبر(ص)فرمودند:”امید و آرزو، برای امت من رحمت است و اگر امید و آروز نبود هیچ مادري طفل خویش را شیر نمی‌داد و باغبان هم نهالی نمی‌کاشت.”

آنچه نكوهيده است آرزوهاي طولاني دنيوي است كه قرآن مي فرمايد:”آرزوها آنان را غافل می‌سازد ولی به زودی خواهند فهمید” امير مومنان عليه السلام هم فرمود: «من اطال الامل أساء العمل» زيرا براي رسيدن به آنها ممكن است از هر وسيله اي حتي غير مشروع استفاده كند كه كاري نا پسند است.

اما آرزوي عقلاني،آن است كه انسان موجبات تحققش را فراهم كند همچون باغباني كه براي رسيدن به محصول تلاش مي كند. قرآن مي فرمايد:” هر کس ارزوي لقای پروردگارش را دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! “

 

 

 

سالها قبل نويسنده اي اين جمله را در آغاز كتابش نوشت:

“خلقي كه در انتظار مصلح است خود بايد صالح باشد”. يعني آرزوي زيستن در حكومت عدل و صلاح،نياز به تلاشي در خور اين آرزو براي تنظيم زندگي صلاح محور دارد.

آرزوي بيان شده يا نشده بسياري از مردم جهان، زيستن در سايه حكومت عدل موعود است. اگرچه نام آن موعود را متفاوت مي گويند ولي ويژگي هايش عدل و پاكي و صلاح است.تار و پود اين آرزو، با فطرت انساني آميخته است واين مربيان جوامع هستند كه بايد از اين سرمايه در جهت بسامان كردن انديشه و رفتار نسل‌ها استفاده و براي آن برنامه ريزي نمايند.در اين صورت است كه آرزوهاي كوچك و حقير و محدود انسان جاي خود را به آرزوي تغيير كلي جهان با ظهور آن موعود عدالت گستر مي دهد و مي توان تأثير اين آرزو را در منش و روش او مشاهده كرد به ويژه كه آمدن آن موعود را دور نداند و صبح و شام منتظر آمدنش باشد.

مرا در اين زمينه تجربيات و مشاهدات و نمونه هاي بسياري در نقاط مختلف جهان است كه طرح آنها كتاب‌ها مي طلبد و دريغا كه ابليس هاي دشمن بشريت نيز در طول تاريخ تلاش كرده اند همين اميد و آرزو را با طرح مدعيان دروغين از انسان ها بگيرند تا اين شور و حماسه و سازندگي را خاموش كنند كه فرهيختگان بايد نقشه هاي اينان را با روشنگري براي نسل‌ها نقش برآب كنند و آنها را با صاحبشان پیوند دهند و دست او را در دست آن موعود حقيقي و الاهي گذارند كه پدر مهربان بشريت است و غمخوارشان و فرياد رسشان در سياهي هاي اين زمانه…

خدايا سلام ما را به محضرش برسان و ما را از ياران حقيقي اش گردان…

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در مقالات اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

محيط علم و فضل و ادب؛ استاد سيدمحمد محيط طباطبائی: تحقيقاتی ويژه در آثار بهائی

عبدالحسين فخاري چکیده   استاد سیدمحمد محیط طباطبائى (۱۲۸۰-۱۳۷۱ش) از برجسته‌ترین پژوهش…