صفحه اصلی تشکیلات بهائی و منتقدان بهاییت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهایی

بهاییت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهایی

46 خواندن ثانیه
0
0
1,437

نگاهی به استعفاء و اخراج روشنفکران از جامعه بهائی

محسن مهاجر

از زمان پیدایش آئین بهائی تاکنون آموزه های این نحله فکری همواره در معرض نقد و انتقاد قرار داشته و اعتراضات گوناگونی به آن وارد گردیده است .

علمای مسلمان و مسیحی[۱] ، و بطورکلی طرفداران ادیان الهی، با نگارش کتابهای مختلف، بیشترین اعتراض را به مشروعیت و آموزه های بهائیت، که خود را تکامل یافته اسلام و ادیان الهی می داند؛ وارد آورده اند . علاوه بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، بهائیت مورد نقد نویسندگان و اندیشمندان غیر الهی نیز قرار گرفته، و هر یک از منظری خاص آموزه های این آئین ایرانی نوظهور را مورد انتقاد قرار داده و اعتراضات جدی به آن وارد آورده اند .

تشکیلات بهائی ابتدا سعی نمود طرفداران آئین بهائی کمتر در جریان انتقادات و اعتراضات مخالفین بیرونی قرار گیرند. لذا نه تنها خواندن کتابها و مقالات انها را منع کرد، بلکه طی دستور العملی از بهائیان خواست تا نامه ها ، مجلات، و مقالات مخالفین را بدون اینکه مورد مطالعه قرار دهند عیناً به آدرس محفل محلی      (  شورای ۹ نفره اداره کننده تشکیلات بهائی در هر شهر ) ارسال نمایند . [۲]

ا ما به مرور زمان و با گسترش فضای مجازی و امکان دسترسی سریع افراد به اطلاعات ، بهائیان غیر متعصب امکان یافتند به مقالات و کتابهای مختلف نگاشته شده در حوزه بهائیت دست یابند و به نوعی با دیدگاه اعتراضی مخالفین آشنا گردند .

امروزه تشکیلات بهائی سعی دارد با معرفی مخالفین خود به عنوان افراد بی سواد ، مزدور، معاند، بهائی ستیز ، نا آشنا با مفاهیم بهائیت ، جاه طلب، و…. در حقیقت نوعی ترور شخصیت انجام دهد و تاثیر کلام منتقدین را بر روی بهائیان غیرمتعصب كاهش داده و بی اعتبار نماید.که تا کنون در این رهگذر به موفقیت های زیادی نیز رسیده و توانسته است عملاً بین توده های بهائی و افراد مطلع و منتقد به بهائیت شکاف های عمیقی ایجاد نماید .

اما پدیده ی جدیدی که از اوائل سال ۱۹۹۶ در جامعه جهانی بهائی پیدا شد ، ظهور و بروز منتقدین از درون جامعه بهائی بود . البته بازگشت افراد مهم و فرهیخته از بهائیت و گرایش آنان به اسلام[۳] و یا انشعاب درون فرقه ای سابقه ی طولانی دارد.[۴] ولی با گسترش فضای مجازی و اینترنت این امکان  و تریبون برای برخی از روشنفکران و اندیشمندان بهائی در غرب بوجود آمد تا اعتراضاتی را به دیدگاهها و عملکرد رهبری جامعه ( بین المللی) بهائی یعنی محافل ملی، وبیت العدل(مستقردر اسرائیل)ابراز نمایند.این روشنفکران که نوعا از نخبگان[۵] جامعه بهائی بودند ، از تحصیلات آکادمیک و مطالعات میدانی در حوزه ی بهائیت برخوردار بوده و شناخت کافی نسبت به بهائیت و آموزه های آن دارند ، تشکیلات بهائی و رهبری آن در حیفا را زیر سوال برده و به حرکت های مستبدانه و خداگونه ی آن معترض گردیده اند . آنها معتقدند که رهبری روحانی ( کاریزماتیک ) آئین بهائی جای خود را به سلسله مراتب نیمه انتخابی داده که ساختار و تصمیماتش مرتباً از سوی مخالفان و معتقدان داخلی و بهائیان سابق مورد انتقاد قرار می گیرد و توسعه اینترنت زمینه ساز گسترش هرچه بیشتر این نارضایتی ها شده است [۶]

رهبری بهائیت در حیفا که خود را الهی و مصون از خطا و لغزش می داند در مقابل این انتقادات تاب نیاورده، و مخالفت با روشنفکران و افراد فرهیخته و معترض بهائی در جهان را در دستور کار خود قرار داده؛ و با استفاده از سازمان تحکیم خود ( هیئت های مشاورین قاره ای ) تعداد زیادی از آنان را به بهانه های مختلف از جامعه بهائی طرد و اخراج نموده، و یا حرکاتی برعلیه آنها انجام داده که مجبور به استعفا و خروج از بهائیت گردند !

در دیدگاه بیت العدل ، بهائیان موظف هستند فقط یک صدا و یک قرائت از دین را بشنوند و بپذیرند و تبلیغ نمایند؛ و آنهم قرائتی است که تشکیلات و رهبری بهائی آنرا تجویز نماید! بر اساس این دیدگاه، هرگونه اقدام ، اظهار نظر ، تحلیل و تفسیر و حتی سئوالی که مطابق با خط مشی و یا باور های بیت العدل و محافل ملی در دنیا نباشد ممنوع است؛ و مرتکب بعد از دریافت  اخطار، و حتی گاهی مستقیما و بدون بدون گرفتن اخطار، از جامعه بهائی اخراج گردیده و سلام و کلام با او مجاز شمرده نمی شود !

این گونه اقدامات خشک و غیرمنطقی باعث گردیده است اندیشمندان فراوانی، چون ویلیام گارلینگتن – خوان کول – اریک استتسون – فردریک گلیشر – دنیس مک اوئن – جورج فلیمینگ – آلیسون مارشال – استیون شول – سن مک گلین – و غیره، که هر یک مدتی عضو فعال جامعه بهائی بوده و به تبلیغ آموزه های آن مشغول بودند، به اجبار از بهائيت جدا شده ومقالات وكتابهاي انتقادي مختلفي را در نقد عملكرد آئین بهائی به رشته تحریر در آوردند .

این مقاله سعی دارد با اطلاعات محدود موجود ، به بررسی مختصری از نظرات و دیدگاههای برخی از روشنفکران منتقد به تشکیلات بهائی بپردازد ، هر چند فضای گسترده ای وجود دارد و محققین فرهیخته میتوانند در این میدان وارد شده و بررسی های کاملتری را به علاقمندان این حوزه ارائه نمایند .

 

  • ویلیام گارلینگتن ( WILLIAM GARLINGTON )

 

ویلیام گارلینگتن، نویسنده و محقق امریکایی، در سال ۱۹۴۷ در امریکا متولد شد. او در اواخر دهه ۱۹۶۰ یعنی زمانی که دانشجوی کارشناسی ارشد بود به عضویت جامعه بهائی امریکا درآمد و در گروه بهائی محل سکونت خود فرد فعالی بود .

گارلینگتن در اوائل دهه ۱۹۷۰ به همراه همسر و فرزند کوچکش به استرالیا رفت و در دانشگاه ملی استرالیا مشغول تحصیل در مقطع دکتری گردید و پایان نامه خود را با عنوان تبلیغ گسترده بهائی در مالوای هندوستان نوشت . او تا دهه ۱۹۸۰ یعنی تا چند سال پس از تکمیل پایان نامه ی خود به طور رسمی عضو جامعه بهائی بود. ولی پس از بازگشت به امریکا سطح فعالیت و مشارکت خود را در جامعه بهائی کاهش داد و سرانجام از عضویت در جامعه بهائی استعفاء نمود .

گارلینگتن در مقدمه کتاب آئین بهائی در امریکا می نویسد :

” طی ان سالهای تحقیق و مطالعه و بررسی بود که علائق دینی شخصی من، به ویژه در حوزه الاهیاتی و مرتبط با الهام و وحی و مباحث مصونیت از خطا، به شدت کاسته شد . اگرچه قبلاً به ابعاد عرفانی و اصول اجتماعی بهائی خیلی بها میدادم ولی دریافتم که دیگر علاقه و رضایتی از آراء و عقاید دینی آن ندارم . سالهای بهائی بودنم موجب شد تا افراد جالب بسیاری را ملاقات کنم و آئین بهائی را از درون ببینم . . . جدائی من از جامعه و دوری من از موضوع مطالعه، همراه آموزش آکادمیک مرا در موضع مناسبی قرار داده است .”[۷]

گارلینگتن پس از استعفا از بهائیت با وبسایت تالیسمان[۸] مرتبط شد و به مراوده و تبادل نظر با سایر روشنفکران بهائی در فضای مجازی پرداخت . او با نوشتن کتاب آئین بهائی در امریکا ، در سال ۲۰۰۵ که توسط یک ناشر دانشگاهی بنام پیراگر به چاپ رسید عملاً اعتراض خود را به بهائیت نشان داد .

گارلینگتن در این کتاب جملات و انتقادات تندی را به تشکیلات بهائی و رهبری آن وارد نموده است. برخی معتقدند او به عنوان مخالف بهائیت ، آشکارا از این آئین فاصله گرفته است . [۹]

گارلینگتن در مقاله ای تحت عنوان ” بهائیت در هندوستان، یک راهبرد توسعه ای ” در مورد پیدایش و گسترش بهائیت در هندوستان تحقیق میدانی مفصلی را ارائه می نماید .

او در مقدمه ی تحقیق خود می نویسد :

” ازکل پیروان بهائیت، که ادعا می شود حدود ۵ میلیون نفر در سراسر جهان باشند، ظاهراً حدود ۲ میلیون نفراز آنان درهندوستان اقامت دارند. یعنی حدود ۴۰% از اعضای جامعه جهانی بهائی در بین مرزهای یک کشور جنوب آسیا قرار گرفته اند. این مطلب بیانگر اهمیت موقعیت هند در جامعه جهانی بهائی و نیز تاثیر قابل توجه آنان بر جهت گیری احتمالی بهائیت در آینده می باشد. بنابراین، مطالعه تاریخ و جامعه شناسی  بهائيت در شبه قاره می تواند در جهت مطالعه آکادمیک بهائیت اهمیت حیاتی داشته باشد .[۱۰]

او در ادامه تاریخ تحولات بهائیت در هندوستان طی ۱۵۰ سال گذشته را به ۵ مرحله تقسیم می کند و در مورد مرحله پنجم، که از آن با عنوان عصر تبلیغ گسترده و عمومی ( از ۱۹۵۷ تا کنون ) یاد می کند چنین می نویسد :

” درست قبل از فوت شوقی افندی گرایش توده ها به بهائیت ، در مقیاس کوچک ، در شرق آفریقا آغاز شد . در طول برنامه جهاد تبلیغی ۱۰ ساله (۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳)، نگرش جدیدی درباره کار تبلیغی ، در میان بخشی از رهبران بهائی پدیدار شد . در حالیکه قبلا این اعتقاد وجود داشت که افراد بهائی شده باید اطلاعات کافی درباره الهیات ، تاریخ و تشکیلات اداری بهائیت داشته باشند ، ولی کسانی بودند که می گفتند در صورت افزایش گرایش به بهائیت ، نباید زیاد در آن موارد سخت گیری کرد . در دیدگاه پیشین عملا افراد بی سواد از آماج تبلیغ حذف شده بودند . . . شوقی افندی در برنامه ای به محفل ملی آفریقای جنوبی و غربی نوشته بود : ” اصل اینست که فرد مورد نظر برای تسجیل شدن، در قلب خود به بهاءالله عقیده داشته باشد ، خواه  بیسواد باشد یا باسواد ، و یا خیلی مطلع از تعالیم باشد یا نباشد  . . . ”

لذا اولین حرکت برای تبلیغ در مناطق روستائی هند، در سال ۱۹۵۹ آغاز شد . یکی از کسانی که منافع راهبرد تبلیغی جدید را تایید می کرد ایادی امر ، دکتر رحمت اله مهاجر بود. در اوائل ۱۹۶۰ ، پس از کنفرانس رام پور، او با اعضای محفل ملی بهائیان هند ملاقات و به آنها توصیه کرد که فعالیت تبلیغی خود را بر روی مناطق روستائی متمرکز کنند . . .  بدینگونه ۷۵% از افراد روستا ، که بی سواد بودند انگشت خود را روی ورقه تسجیل زدند !” [۱۱]

گارلینگتن در پاسخ به این سئوال که چطور مبلغان بهائی توانستند توده های روستائی را فوج فوج به بهائیت دعوت نمایند می نویسد :

” من بر اساس تحقیقات میدانی سالهای ۷۴-۱۹۷۳ در روستای مالوا به ۲ نتیجه اصلی رسیدم :

مورد اول به پیشینه طبقاتی روستائیان بر می گشت و نتیجه دوم مربوط به نحوه تبلیغ گروههای تبلیغاتی بهائی است . . . پذیرش بهائیت از سوی مردم روستائی در مناطق فوق الذکر، که ساکنان آنها از طبقات پایین هندو و غیر هندو بودند در سراسر مناطق مالوا چیز تعجب آوری نبود ؛ چرا که آنها با پذیرش آئین جدید بدنبال بهبود جایگاه اجتماعی خود بودند . در اینجا ” وحدت عالم انسانی ” که مستقیما با سیستم طبقه بندی و بی عدالتی اجتماعی سنتی در هند مقابله می کرد ، اهمیت زیادی داشت . تحقیقات من نشان می دهد که غالب گرایش ها از سوی طبقات پائین اجتماعی و روستائی صورت گرفته است .

البته جدا از مفهوم عدالت خواهانه , نوع و روش برخورد در ابلاغ پیام بهائی هم حائز اهمیت بوده است ، زیرا اگر صرفاً شعارهای عدالت خواهانه ، یکسان نگریستن به انسانها و وحدت عالم انسانی ملاک گرایش بود ، باید تبلیغات سایر مذاهب هم می توانست افراد طبقات و گروههای پست و پائین هندوها را بخود جلب کند . منظور من در نوع و روش ابلاغ پیام بهائی توسط مبلغان روستائی می باشد که عبارتست از :

۱- تلاش آگاهانه مبلغان بهائی در مناطق روستائی برای ارائه پیام خود در قالب مفاهیم و سمبلهای ” هندوئی” . .  . و

۲- خط مشی و سیاست عدم لزوم ترک ( چه از لحاظ  اعتقادی و رفتاری، و چه ویژگیهای سمبلیک و نمادین ) مناسک و سنّتهای مذهبی پیشین از سوی تازه واردین به بهائیت .

گرچه بهائیت ، در تئوری ، در طول مدتهای طولانی ، از یکی بودن اساس ادیان بزرگ جهان حمایت کرده بود ؛ ولی ضرورت ارائه پیام دیانت بهائی به توده های عمدتاً بیسواد روستائی هندو ، موجب شد تا، درعمل، تلاش آگاهانه و سیستماتیکی برای یکسان و نزدیک جلوه دادن مفاهیم و سنن بهائی با هندوئیسم صورت گیرد . در واقع، دراین روش، مبلغان بهائی در مناطق روستائی هندوستان ، از همان مفاهیم و سمبلهای هندوئی بعنوان کانالهای ارتباطی استفاده کردند . بهترین نمود این تلاش عرضه کردن بهاءالله بعنوان یک ” آواتار ” می باشد !  و بطور دقیق تر ، غالبا او را مترادف و همراه با نام کالکین آواتار ذکر می کنند ، که بر طبق مندرجات ” ویشنو پورانا ” در آخرالزمان – کالی یوگا – ظاهر خواهد شد و عصر صداقت و تقوا را پایه گذاری خواهد کرد ! مثالهای دیگر برای این راهبرد را می توان در تاکید بر اینکه شخصیتهایی همچون بودا و کریشنا مظاهر الهی – آواتار – بودند؛ و همینطور شاهد مثال آوردن از کتب و نصوص هندی ، همچون «بها گاواد گیتا “، و زبان سانسکریت بجای زبان فارسی و عربی، با استفاده و تلفیق اشعار ، ترانه ها ، و ادبیات هندوئی  ، چهره های قهرمانی و اساطیری هندی و مفاهیم شعری هندی در متون و کتب بهائی نشان دادن ( از جمله در هند بجای  بهاءالله از عبارت ” بهاگاوان بها ” استفاده شد .) و باید توجه داشت که از سوی مبلغان بهائی در مناطق روستائی تلاش ظریف و زیرکانه ای صورت می گرفت تا تعالیم و تاریخ بهائی را از هویت و پیشینه فرهنگ اسلامی آن دور سازند . بهترین مثال و شاهد این ادعا ، ترجمه متون بهائی به زبان هندی در این دوره است که بطرز غریبی ” سانسکریتی ” گردیده ، تا سابقه و پیشینه غیر هندی آنها قابل شناخت نباشد !

همراه با این تلاش معنوی برای نزدیک شدن به هندوئیسم ، استفاده از روش و سیاست ” حرکت آهسته و تدریجی ” در عرضه و معرفی نهادهای بهائی به جوامع روستائی بود . بدون شک مبلغان و اعضای تشکیلات بهائی قصد داشتند تا در نهایت، تغییر رفتاری و ساختاری در تازه بهائیان ایجاد کنند. ولی آنها از تازه بهائیان نخواستند که خیلی زود رفتارها و سنت های خود را تغییر دهند . برای مثال، گرچه تعالیم اجتماعی بهائی ضد طبقه بندی نژادی بود، ولی در بیرون از مجامع بهائی، تلاش و موضع گیری خاصی برای نشان دادن این خصوصیت و ویژگی وجود نداشت . به همین ترتیب ، در حالیکه تازه بهائیان برای شرکت در مراسم و برنامه های جمعی بهائی تشویق می شدند ؛ تاکید چندانی برای عضویت الزامی آنها نبود. تنها اظهار اینکه بهاءالله آواتار عصر حاضر می باشد ، برای تائید بهائی بودن آنها کافی بود .

برای بهره گیری مناسب از این شیوه و تاکتیک ، مبلغان بهائی به مبتدیان خود تاکید می کردند که لزومی ندارد آنها میراث خود را ، در گفتار و کردار ، نادیده بگیرند . لذا به آنها اجازه می دادند که از نظر روانشناسی و رفتاری با پیشینه خود ارتباط داشته باشند ؛ و در عین حال دریچه جدیدی هم بسوی عقیده جدید بگشایند . این شاید مهمترین و موثرترین دلیل گرایش تعداد عمده ای از روستائیان هندی به بهائیت ، در دوره توسعه و گسترش امر در هند بود .  . . »

دکترموژان مومن،از بهائیان سرشناس، در مقاله ی ” مرکز گریزی و ارتداد در جامعه بهائی ” [۱۲] از ویلیام کارلینگتن به عنوان یک بهائی فعال یاد می کند که در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ در بهائیت به تعلیم و تبلیغ در امریکا مشغول بوده و سپس با چاپ کتاب ” دیانت بهائی در امریکا ” در شمار افراد معاند و مرکز گریز بهائی قرار گرفته است . در حالیکه دیدگاههای کارلینگتن و انتقادهای او به آئین بهائی حاصل سالها حضور او در مجامع بهائی و آسیب شناسی دقیق از آموزه های بهائیت می باشد . بقول جفری ج کریبال، استاد رشته مطالعات دینی دانشگاه رایس، آزادی فکر و اندیشه یک کالای بشری نیست که بتوان آنرا تقدیم و تسلیم مقامات دینی از جمله مقامات و رهبران بهائی کرد . . . امروز اگر جهان به چیزی احتیاج داشته باشد این همان مباحث انتقادی ” درباره ” و در ” درون ” هر فرهنگ دینی است . به عبارت دیگر، نباید پژوهشگران و محققان را ملزم کنیم که اندیشه ی خود را با آراء و عقاید آئینی که مورد بررسی و پژوهش قرار می دهند، منطبق نمایند . [۱۳]

گارلینگتن مانند طبیبی حاذق به مشکلات و نابسامانی های درون جامعه بهائی پرداخته و به چالش هاي موجود درباره رهبری آیین بهائی اشاره می نماید . در پارگراف های زیر با برخی از نظرات ایشان که از کتاب ”  آیین بهائی در آمریکا ” انتخاب و ترجمه گردیده است اشاره می گردد  :

  • جامعه بهایی در شروع هزاره سوم ، مترصد است تا وارد فاز جدیدی در توسعه تاریخی خود شود . طی ۱۵۰ سال گذشته ، آنها از یک گروه ناشناخته ي جدا شده از جامعه شیعه اسلامی ، به آنچه که برخی جامعه شناسان آنرا گروه دینی جدید مینامند بدل شده ، و حال آماده است تا به یک آئین جهانی تبدیل شود. همچون سایر گروه ها و جوامع دینی ، جامعه بهایی نیز با داشتن مواضع سنتی ، با چالشهای مدرنیته مواجه میباشد . در این رابطه ، رهبری بهائی نه تنها ناگزیر از پاسخگویی و  حل برخی مسائل مربوط به هویت بهایی است ، بلکه باید به موارد دیگری از جمله انحصار عضویت مردان در بیت العدل جهانی ،  تنش فزاینده بین گروهی از عالمان و روشنفکران بهائی با مسئولان تشکیلات اداری و موضع رهبری بهایی درباره رابطه آینده بین دین و حکومت پاسخ دهدولی به هر حال ، یک چیز قطعی است ؛ اینکه چند میلیون بهایی و غیر بهائی ، توجه خود را به عقاید و اصول ارائه شده  از سوی بهاءالله و پسرش عبدالبها معطوف کرده اند . حال زمان آن رسیده ، که با جزئیات و دقت بیشتر این مباحث را بررسی کنیم . [۱۴]
  • در رابطه با موضوع رهبری کاریزماتیک ، برخی از تحلیل گران اظهار میدارند که با درگذشت عبدالبها ، جامعه بهایی دچار خلاء عاطفی شد . لذا جای تعجب نیست که هنوز در میان بهاییان غربی تمایل برای یافتن و داشتن مقامات و مسئولانی است که بتوانند نیازهای روحی و روانی خود را با آنها درمیان گذارند. شوقی افندی ظرفیت و علاقهای برای ابراز شخصیت کاریزمایی نداشت . در مقابل او تلاش کرد که خلاءعاطفی را  با ایجاد یک ساختار و تشکیلات مستحکم پر کند . علیرغم روش و منش ولی امرالله ، عده ای روند اهمیت دادن بیش از حد به  رهبری بهایی وبت کردنگاردین را کلید زدند . این واقعیت که شوقی افندی در انزوا زندگی میکرد ، و به ندرت گوشه تنهایی خود را در حیفا رها می کرد ، شخصیت او را کمی راز آلود نشان میداد تا فضا برای افسانه پردازی ایجاد شود . برای مثال ، غیر عادی نبود که از  بهاییان بشنوی ،  که باور دارند که شوقی افندی پسری دارد و در خفا نگهداری می شود . با فوت ناگهانی شوقی  و اطلاع از این واقعیت هولناک که دیگر ولی امری در کار نیست ، جنبه کاریزمایی رهبری بهایی به پایان خود رسید .

       اگرچه بعضاً تلاشهایی برای متعالی نشان دادن جایگاه بیت العدل جهانی صورت میگیرد ، ولی این حقیقت که رهبری بهائیان نه در دست یک شخص ، بلکه در کنترل یک نهاد است ، ضرورتاً بیانگرعادیسازی و غیر قدسی شدنرهبری بهایی میباشد .[۱۵]

  • گرچه آیین بهائی تساوی رجال و نساء را بعنوان یکی از اصول و تعالیم خود قرار داده ، ولی زنان در بیت العدل جهانی ، بالاترین موسسه اداری و تشکیلاتی بهائیت، جایی ندارند . علت بیان شده برای این ممنوعیت ، عبارت بهاءالله در کتاب اقدس است که در آن ازرجال بیت عدلسخن رانده ، و چون درباره آن عبارت از عبدالبها پرسش شده ، پاسخش چنین بوده ،بنابر احکام بهائی ، زنان در همه حقوق با مردان برابرند ، مگر در عضویت در بیت العدل ؛ زیرا همانگونه که در متن و نص کتاب آمده ، هم ریاست و هم عضویت در بیت العدل ، در انحصار و خاص مردان است . بعدها ، در نامه ای که از سوی شوقی خطاب به یکی از بهائیان نوشته شده ، او بیان داشته : لوحی از عبدالبها موجود است که در آن او به صراحت بیان داشته که عضویت در بیت العدل جهانی محدود به مردان است . و اینکه دلیل و حکمت آن ، در آینده ، بطور کامل ، روشن خواهد شد .

کسانی که از ادامه ی ممنوعیت حضور زنان در بیت العدل طرفداری می کنند عقیده دارند که عبدالبها و شوقی افندی این موضوع را کاملاً روشن کردند که حضور و خدمت زنان در بیت العدل جهانی مجاز نیست ؛ و از آنجا که بیت العدل حق تفسیر و تبیین متون و نصوص بهائي را ندارد ( و بدون حضور یک ولی امر زنده ، اساساً چنین جایگاهی دیگر وجود ندارد ) ، لذا هیچ تغییری در آینده متصور نیست . این دیدگاه ، با توجه به پیام ۱۹۸۸ بیت العدل جهانی ، مورد تایید قرار گرفت : ” همانطور که قبلاً بیان گردید ، قانون عدم  عضویت زنان در بیت العدل جهانی در نصوص مذکور است و دارندگان حق تبیین و تفسیر هم آنرا تایید کرده اند . بنابراین ، هرگونه تغییر در این قانون ، نه در حال حاضر ، و نه در آینده ، قابل بحث و بررسی نمی باشد .” [۱۶]

  • از آنجا که مفهوم عصمت ،جزئی از عقاید بهائی استاندارد میباشد ، لذا میتوان گفت که موضوع عصمت برای غالب بهائیان امریکائی محل بحث و تردید نیست . مساله زمانی ظاهر میشود که بخواهیم ببینیم منظور از عصمت چیست ؟ باور بهائیان بر این است که آثار و نوشته های بهاءالله ، بعنوان ظهورالله ، آسمانی تلقی میشود ، و تفسیر عبدالبها و شوقی افندی بر آن نوشته ها نیز آسمانی و الهامی تلقی می گردد . اگر از موضوعات و ظرایف الاهیاتی بیندارای منشاء الهیوالهام الهیصرفنظر کنیم و آنرا به کناری بگذاریم ، حوزه اختلاف به این مطلب باز می گردد که آیا فقط مطالب مربوط به بخش الاهیات و اخلاق در گفتار و نوشتار این شخصیتهای مرکزی بهائی مصون از خطا است ؟ یا مطالب و نوشته های آنها درباره تاریخ و علم هم چنین است ؟ در مورد شوقی افندی ، بیت العدل جهانی ، مطالبی را به شرح زیر تصریح کرده است : عصمت گاردین صرفاً محدود است به مطالب راجع به امر و تفسیر و تبیین تعالیم . او در سایر زمینه ها ، همچون اقتصاد ، علوم و غیره دارای مقام عصمت نیست .

در مورد بهاءالله و عبدالبها هیچ تعریف و توضیح قطعی ارائه نشده است . اگرچه بیت العدل ، در سال ۱۹۸۲ ، درباره بهاءالله نوشته است که او اخطار داده که عبارات و بیاناتش نباید در معرض قضاوت براساس استانداردهای حاصل از علوم بشری قرار گیرد . هیئت حاکمه عالی بهائی همچنین خاطر نشان کرده که هیچ مطلبی در نصوص بهائی وجود ندارد که بتوان اظهارات شوقی افندی درباره آندسته از مطالبش که مستقیما مربوط به امر نیست( عدم داشتن مقام عصمت) ، شامل حال عبدالبها نیز بشود  .

شاید بتوان تفسیرهای بیت العدل و درک و برداشت موجود در میان بهائیان امریکا را اینطور خلاصه کرد که نوشته ها و آثار قلمی بهاءالله و عبدالبها را در حوزه هدایات روحانی و اخلاقی ، مصون از خطا میدانند ، ولی هیچیک از آن دو مورخ و عالم و دانشمند نبوده اند .

یک نکته قابل اشاره در این زمینه ، بیان بهاءالله در لوح حکمت است که فیثاغورث، فیلسوف یونانی، را معاصر سلیمان نبی ، و اِمپیدوکلس را هم دوره حضرت داوود ذکر کرده است . در اینجا علم و مطلب مذکور توسط بهاءالله برگرفته از دانش تاریخ نویسان سنّتی مسلمان است ، که او با آثار و نوشته های آنها آشنا بوده است . ولی هیچیک از موارد و اظهارات فوق را تحقیقات تاریخی معاصر تایید نمی کند .

به همین ترتیب ، مخالفتهایی نسبت به اظهارات مکرر عبدالبها  درباره نفی تکامل ، ابراز میشود . بعضی از بهائیان اظهارات عبدالبها را اینگونه توجیه می کنند که دیدگاه او بیانگر نگرش سنّتی درباره آفرینش است ، و یا اینکه گفته میشود عبارات عبدالبها را نباید تحت اللفظی معنا کرد ، بلکه حالت استعاره داشته ، و بیشتر اهمیت تربیت اخلاقی نوع انسان ، بطور کلی ، مورد نظر بوده است !

گاهی اوقات در گذشته ، برخی بهائیان ، به علت آنکه ماهیت مصون از خطای نوشته ها و نصوص بهائی را نپذیرفته اند مورد توبیخ و سرزنش قرار گرفته اند ؛ مثل زمانی که یک ناشر بهائی ، از یک مشاور قاره ای اخطار کتبی دریافت کرد ، که مطلب اینترنتی او ، که در آن بیان داشته که انتظار ندارد همه بهائیان هر آنچه بهاءالله و عبدالبها گفته اند را باور داشته باشند ، یا درک و برداشت غلطی از تعالیم بهائی است و یا فقدان باور به عقاید بنیادین بهائی .

بنظر میرسد جامعه بهائیان امریکا ، برداشت های مختلفی از عصمت و مصونیت از خطای نهادها و موسسات بهائي دارند . این مطلب تا حدی نتیجه به پایان رسیدن دوران ولایت امری است . الواح و وصایای عبدالبها به روشنی بیان داشته است که هنگامی که بیت العدل مبادرت به وضع قانون میکند باید مصون و فارغ از هرگونه تصمیم گیری غلط در نظر گرفته شود . در عین حال ، نباید این موسسه عالی را در سایر زمینه ها ( همچون تبیین و تفسیر نصوص بهائی ) معصوم دانست ، چرا که این حوزه ، انحصاراً حوزه عملکرد یک ولی امر زنده است . ابهام ذاتی و عدم وضوح بین دو مقوله قانون گذاری و تفسیر ، موجب شده که بسیاری از بهائیان ، هرعبارت از پیامهای بیت العدل را مطلقاً صحیح بدانند . در این زمینه ، قابل ذکر است که نظر حاکم و غالب در بین بهائیان حاضر آنست که بیت العدل از مقام عصمت موهوبی و هدایات مصون از خطا برخوردار است . [۱۷]

  • فضای مجازی زمینه را برای بحث پیرامون مباحث علمی در یک مجمع عمومی ( فروم ) فراهم آورد ؛ اگرچه بزودی به تعداد حاضران اضافه شد و البته جوّ عدم اعتماد و ترس هم پدیدار گردید . چنانکه یک محقق ، در سال ۱۹۷۷ ، طی نامه ای به بیت العدل چنین نوشته است : ” من نگرانم که این موضوع نه تنها وحدت بهائی را تهدید کند ، بلکه تصویر آیین بهائی را در چشم مردمان شایسته و صاحب نفوذ ، در دنیا ، به خطر اندازد .” پاسخ بیت العدل نشان دهنده تفاوت بنیادین در نگرش و دیدگاه اعضای بیت العدل و بهائیان نخبه و لیبرال، نسبت به پژوهش علمی در آیین بهائی میباشد :

 پارادایم مرتبطی برای پژوهش درباره بهائیت ، بتدریج موضع خود را در برتری دادن به فرهنگ علمی و آکادمیک ، در قرن حاضر ، تقویت کرده است . این پارادایم اصرار دارد که همه پدیده های روحانی و اخلاقی باید با استفاده از ابزار علمی سنجیده شود . بطوری که اين  روش مباحث تداوم رابطه خداوند با مخلوقاتش ، و دخالت خداوند در سرنوشت تاریخ بشریت را انکار میکند . ولی ، از دیدگاه بهائی ، دقیقا همین دخالت است که موضوع کانونی و اصلی در تعالیم بنیان گذاران بهائی است ، که باید مورد مطالعه قرار گیرد .

شرح تصویر: ویلیام کارلینگتن، منتقد بهایی

 

از محققان طرفدار بیت العدل ، براین عقیده پافشاری کرده اند که باید روش و پارادایم جدیدی برای مطالعات بهائی بکار رود که مواد زیر را در بر داشته باشد :

۱- مطالعات بهائی نباید گزینشی و در انحصار افراد خاصی باشد، بلکه همه اعضای جامعه بهائی، بدون استثناء باید بتوانند وارد این عرصه بشوند ؛

۲- پذیرش این نکته و شرط اولیه ، که مطالعات بهائی باید در خدمت امر بهائی باشد ؛

۳- دفاع و حمایت از این نظریه که مطالعات بهائی نباید موجب تفرقه و اختلاف در دورن جامعه بهائی گردد ؛

۴- داشتن این عقیده و اعتقاد که  یکی از وظایف پژوهشگرحوزه بهائیت آنست که هرگزدرمخالفت با امربهائی بحث و مجادله نکند ؛

۵- اقرار و اذعان به اینکه تلاش برای اعتراض دینی برای یک پژوهشگر بهائی ، اساساً نوعی عدم صداقت است ؛

۶- اعلام موافقت با این مطلب که پژوهشگران بهائی در خصوص موضوعاتی که در حیطه تخصص یا مسئولیت آنها نیست ، اظهار نظر نکنند ، از جمله از انتقاد در خصوص نظم اداری و تشکیلات بهائی بپرهیزند ؛

۷- خودداری از اظهار اینکه امر بهائی شبیه سایر ادیان و ساختارهای آنها است ، و یا دارای نقایصی مشابه به نقایص آنها است ؛

برخی ۸- اقراربه اینکه نصوص و آثار و نوشته های بهائی فراتر از محدوده تحلیلهای علمی انتقادی است؛

گرچه چنین راهبرد و پارادایمی هیچگاه بطور رسمی منتشر نشد ، ولی اظهار علاقه به برخی از این اصول ، در مطالب اینترنتی ، قابل مشاهده بوده است .

برای محققان و عالمانی که در حوزه علوم انسانی ، بر اساس مبانی و اصول شناخته شده دیگری تربیت یافته و آموزش دیده اند ، بسیاری از موارد فوق ، اگر نگوییم غیر قابل قبول ، ولی بسیار مشکل آفرین و پر مساله است . از نتایج ضوابط پیشنهادی فوق این بوده است که تعدادی از محققان و دانشگاهیان بهائی ترجیح دادند چاپ و نشر کتاب و مقاله درباره آئين بهائي  را کنار بگذارند و از این حوزه فاصله بگیرند ؛ و عده ای دیگر آموخته اند که آثار و کارهای خود را با احتیاط و ملاحظات خاص بنویسند . کسانی که در ابراز انتقاد نسبت به بهائيت  رعایت احتیاط را نکرده اند از سوی موسسات و نهادهای تشکیلاتی بهائی مورد چالش قرار گرفته اند ، و یا رفتارهایی با آنها شده که ترجیح داده اند جامعه بهائی را ترک کنند . یک نمونه از افراد دسته اول ، یک انتشاراتی بهائی است که شرکت او توزیع کننده کتاب « مدرنیته و هزاره » تالیف خوان کول بود . این کتاب که مورد توجه و استقبال مجامع آکادمیک امریکایی قرار گرفت ، آثار و نوشته های بهاءالله را تنها یکی از چند تلاش صورت گرفته از سوی روشنفکران و متفکران خاورمیانه ای ، در پاسخ به چالشهای برآمده از نیروهای مدرنیته ، معرفی می کند . لیکن مدیر شرکت پخش ، طی پیامی که از مرکز جهانی بهائی برای او ارسال شد مورد حمله و انتقاد شدید قرار گرفت و متهم شد که در درک و فهم ماهیت ماموریت و رسالت بهاءالله دچار بدفهمی و اشتباه شده و تصویری منفی از رهبری فعلي بهائی ارائه کرده است ! پیام مذکور همچنین مدعی بود که خوان کول قبلا هم اقدام به حمله علیه امر بهائی کرده ، و طی آن نهادهای بهائی را مورد هجوم قرار داده ، و تصویر زننده ای از تعالیم بنیادین آن ارائه نموده است . این پیام سپس به اخطار و هشدار به ناشر پرداخته و میگویداو باید عمیقاً به نتایج کار خود بیاندیشد ، زیرا این امور از مواردی است که بر روابط و تعهدات شما نسبت به پروردگار تاثیر می گذارد.” [۱۸]

 

از جمله مباحث اختلافی ، درباره مطالعات علمی بهائی ، موضوع کنترل و نظارت قبل از نشر میباشد ، که به موجب آن هر گونه نوشتاری که توسط افراد بهائی نوشته شده و قرار است در جایی منتشر شود ، باید برای تایید محتوای آن به یک موسسه بهائی ارائه گردد . این سیاست ابتدا در دوره رهبری عبدالبها به اجراء گذاشته شد و سپس در دوره شوقی افندی ادامه یافت      ( که گفته شد موقتی خواهد بود ) و هدف آن بود که از ارائه مطالب تحریف شده از تعالیم بهائی که در آن دوره زمانی چنین مطالبی  فراوان بود جلوگیری شود . بیت العدل جهانی اجرای این سیاست را ادامه داده است . در طول حدود یک قرنی که از اجرای این ضابطه و مقررات می گذرد مخالفت چندانی هم با آن صورت نگرفته ، ولی همانطور که یک نویسنده بهائی اخیراً متذکر شده ، ورود جوانان در اوایل دهه ۱۹۷۰ به جامعه بهائی موجب ایجاد یک طبقه کم تعداد روشنفکر بهائی گردید که طبعاً از وجود محدودیت و کنترل بر مطالب و ایده های نوشتاری ، ناخشنود و معترض بود .

موضوع بررسی و کنترل خصوصاً از آن جهت مشکل آفرین شده که به معنی دخالت طرف ثالث بین نویسنده و ناشر گردیده ؛ پروسه ای که موسسات چاپ و نشر مایل به قبول آن نیستند . کار بررسی و کنترل آثار و تحقیقات هنگامی مشکل آفرین میشود که اعضای هیئت بررسی آثار ، دانش کافی نسبت به موضوع نداشته باشند و نتوانند قضاوت صحیحی نسبت به مطالب بکنند ؛ و یا از چارچوب وظایف تعیین شده فراتر رفته و خواهان اصلاحاتی در متن نوشته شوند که در صلاحیت ادیتورعلمی آثار است ، و یا درباره مناسب بودن و نبودن اثر برای چاپ اظهار نظر نمایند . سپس مساله اعتبارشخصیتی بررسی و کنترل آثار برای بهائیان دانشگاهی است که میتواند شامل از دست رفتن اعتبار مولف در مجامع و جمعیت های علمی باشد .

طرفداران سیاست بررسی و کنترل آثار عقیده دارند که بررسی قبل از نشر در جامعه بهائی تفاوتی با بررسی و ادیت قبل از چاپ در محیط آکادمیک ندارد ، و اینکه جامعه بهائی باید در مقابل کج فهمی و سوء برداشت شخصی ، و اظهار نظر فردی بهائیان و درج آن مطالب در نوشته هایشان محافظت شود . این مطالب اساساً دفاع از توضیحات بیت العدل جهانی ، از جمله در بیانیه حقوق و آزادیهای فردی و چند پیام دیگر بیت العدل ، به افراد است . در این بیانیه ها ، بیت العدل تاکید کرده که محققان بهائی باید خود را درگیر یک جدال عمومی و همگانی برای تحقق و پیاده سازی اهداف بهاءالله برای جامعه بشری ببینند و اینکه تلاش و اقدام خود را نباید خارج از چارچوب ، یا خارج از چتر قدرت و حاکمیت بهائی قرار دهند . همانطور که بیت العدل در ۱۹۹۳ بیان کرده ،بیت العدل عقیده دارد که بخشی از مشکل تعدادی از بهائیان دانشگاهی در رابطه با کنترل و نظارت قبل از انتشار ، ممکن است ناشی از این حقیقت باشد که این بهائیان ، در آثار علمی و پژوهشی خویش ، خودشان را عضو کاملی از این پروسه و روند نمی بینند .”  بنابراین پژوهشگران بهائی خود را در وضعیتی می بینند که یاد آور شرایطی است که چند پژوهشگر و نخبه مورمون در اواسط ۱۹۶۰ با آن مواجه گردیدند . این محققان خود را افرادی مومن و وفادار به آیین خود دیدند تا مخالفت آیین و طریقت خود ؛ و لذا تا حدودی احتیاط را در آثار و مکتوبات خویش رعایت کردند . ولی تعدادی دیگر ، که دارای خود باوری بوده و با صراحت مطالب خود را ابراز می کردند ، از سوی مقامات فرقه مورمون در مسیر سیستماتیک اخراج و انزوا قرار گرفتند . [۱۹]

  • دردسامبر ۱۹۸۸ ، بیت العدل جهانی مکتوبی را تحت عنوان حقوق و آزادی های فردی ، خطاب به بهائیان ایالات متحده امریکا منتشر کرد . طلیعه سند مذکور چنین بود :

ما با توجه و نگرانی ، شواهدی از سردرگمی در دیدگاهها و نگرش برخی از احباء را ، در مواجهه با سختیهای کاربرد و انطباق اصول بهائی بر موضوعات و مباحث روزانه ، مشاهده می کنیم . آنها از یک سو ، باور خود را به بهاءالله و تعالیم او اظهار میدارند؛ و از سوی دیگر، هنگامی که اعمال و رفتار و اقدامات موسسات و نهادهای بهائی، یا برخی از افراد بهائی مطابق انتظاراتشان نیست ، به عرف و قواعد و سنن دمکراتیک و لیبرالی غرب توسل جسته و به آن استناد می کنند . از مهمترین و اصلی ترین موارد این سردرگمی ، برداشتهای غلط و سوء تفاهم در موضوعات و مباحث اساسی و کلیدی همچون حقوق و آزادیهای فردی و آزادی بیان در جامعه بهائی است .

متن فوق بیان میدارد برای برخی از بهائیان امریکایی ، که بر اساس تصورات مبتنی بر حقوق ذاتی فردی موجود دراسنادی، همچون اعلامیه و منشور حقوق ( الحاقیه قانون اساسی امریکا) پرورش یافته اند ، دیدگاه و رهیافت بهائی نسبت به آزادیهای فردی مشکل آفرین به نظر میرسد . ظاهراً فردگرایی امریکایی با برخی از دیدگاههای بهائی درباره ریاست و قدرت در جامعه دینی در تعارض میباشد .

بقیه متن پیام بیت العدل ، به حوزه های اصلی نگرانی آن میپردازد که عبارتند از لزوم نظارت و کنترل محتوای کتاب و مقاله . . . قبل از انتشار ، پذیرش اختیارات و حاکمیت موسسات و نهادهای بهائی توسط بهائیان ، و منع انتقاد از موسسات بهائی بصورت آشکار و عمومی . اساس بحث و استدلال بیت العدل این است که علیرغم ارائه برخی روشهای دمکراتیک از سوی بهاء الله در نهادها و موسسات تشکیلاتی بهائی ، و با وجود اهمیت فراوانی که وی برای آزادیهای فردی قائل بود ، بهائیان همچنان مکلف به اطاعت و فعالیت در چارچوب نظم اداری پیشنهادی او هستند که محور و ستون اصلی آناعتدال و میانه روی در همه اموراست . لذا این طور پیام خود را جمع بندی کردند : ما بر این باوریم که نظم اداری ترسیم شده از سوی اوبهاءالله دربرگیرنده اصول اجرایی ضروری برای حقظ اعتدال و میانه روی است که ضامنآزادی حقیقی بشریتخواهد بود .

به عقیده برخی از منتقدین، تاکید بر اهمیت وحدت در جامعه بهائی امریکا ، گهگاه موجد نگرانی درباره آزادی هرگونه اظهار و بیان منتقدین خواهد بود . این امر ، متقابلاً ، منجر به ایجاد محدودیتهای شدید نسبت به آزادی بیان فردی ، به ویژه درباره امور جامعه و تصمیمات نهادها و موسسات میباشد . پاسخ رهبری بهائی به اتهامات فوق اینست که بهائیان میتوانند این سوالات را در ضیافتهای ۱۹ روزه مطرح کنند تا اگر نیازی باشد ، آن سوالات یا اعتراضات به مراجع ذیربط منعکس شود . در عین حال ، همانطور که یکی از اعضاي محفل ملی بهائیان امریکا ، در سخنرانی خود ، در مارس ۱۹۸۸ ، در لس آنجلس ، بیان کرد ،ولی اینکه کسانی درخواست برگزاری کمپین ، یا امضای تقاضا نامه هایی را ، بر اساس سنت دموکراتیک امریکایی ، بطور عمومی و علنی مطرح میسازد ، ربطی به آیین بهائی ندارد ، و موضوع مغایرو متفاوتی است . “

تاکید بر حمایت از دیدگاه و تصمیمات موسسات بهائی حداکثری است و خواهان اطاعت کامل است؛ حتی اگر اقلیت فرهیخته مهم و قابل توجهی معتقد باشند که تصمیم خاص یک موسسه و نهاد بهائی غلط است . اصل مهم و حاکم در جامعه بهائی اینست که وحدت اشتباهی ، بهتر از تفرقه و دسته بندی همراه با حقیقت و درستی است ؛ زیرا در حالت اول ، نهایتاً اشتباه بر ملا خواهد شد و مرتفع می گردد ؛ در حالی که ، در حالت دوم ، تنها منجر به ادامه درگیری و تفرقه خواهد شد .این اصل حتی بر روابط طبقات مختلف موسسات تشکیلاتی بهائي حاکم است . لذا محفل ملّی بهائیان ، در مواردی ، ولو اندک ، در امور مربوط به محافل محلّی ( حتی در حد منحل کردن محفل محلّی ) هم دخالت کرده است . اگر چه این سیاست میتواند در خصوص رشد تدریجی و بهبود عملکردی رهبری محلّی مفید باشد ، ولی نباید از آثار منفی آن ، که امکان سلطه و حاکمیت افراد جاه طلب بر جوامع بهائی است ، غافل ماند . با این همه ، به بهائیان توصیه میشود که از نظر و رای شوقی افندی تبعیت کنند که گفت ،باید از هرگونه انتقاد و بحثی که حالت منفی دارد  و میتواند منجر به تضعیف قدرت و سلطه محفل ، بطور کلی ، گردد ، اجتناب شود . “

ایده سنّتی دیگر بهائی در رابطه با آزادی بیان ، موضوعحکمتاست ؛ یک اصل کلی که به زمان و نحوه بیان اظهارات باز می گردد . بحث حکمت یا خرد کاربردی ، حضور دراز مدتی در تاریخ بهائي  دارد که به زمان باب باز میگردد . یک بهائی آگاه و سرشناس ، این اصطلاح را چنین تفسیر و تعبیر کرده است : ” حکمت عبارتست از انجام هر اقدام با ارزش ، در جهت پیشبرد امر الله . و فقدان حکمت ، عبارتست از ارتکاب اعمالی که میتواند موجب آسیب به آئين بهائي گردد ، حتی اگر آن اعمال درست و با نیت و انگیزه کاملاً خیر و مثبت صورت گرفته باشد . “

در عمل ، حکمت شامل اقداماتی است که موجب گمراه کردن مردم نسبت به عقیده و هویت بهائی یک فرد ، و یا پنهان کردن ابعاد نا مناسب تعالیم بهائی میباشد . در طول تاریخ ، حکمت بعنوان ابزاری برای حفاظت بهائیان از خصومت و دشمنی آشکار و خشن بوده است . در امریکای معاصر ، کاربرد معاصر ، کاربرد حکمت در ارتباط بااعتدال و میانه روی در همه چیزظهور می یابد و اینکه انتقاد آشکار از جامعه بهائی همانا استفاده بیش از حد بهائیان از آزادی بیان است .

بحث آزادی بيان در حوزه بهائیت هنگامی اوج گرفت که در دهه ۱۹۹۰ ، فانتزی نویس کانادایی ، مایکل مک کنی ، نامش بطور ناگهانی از لیست اعضای جامعه بهائی خط خورد و علت آن تکرار طرح مباحثی همچون عدم اجازه حضور زنان در بیت العدل جهانی، و بحث عصمت بیت العدل در فضای مجازی ذکر شد . مک کنی از نظر طرفدارانش قربانی استفاده دلبخواه از قدرت شد و آنها بلافاصله به گفته عبدالبها ، مبنی بر ممنوعیت تکفیر در بهائیت استناد کردند . از منظر بیت العدل و موافقان آن تصمیم ، این نویسنده نمونه ای از چند فرد بهائی است که از کانال مناسب برای طرح نارضایتی خود استفاده نکرده اند . از نظر آنها ، مک کنی قصد تحریک احساسات و عواطف اعضای جامعه بهائی را داشته ، و تلاش کرده تا ساختارها و اصول اساسی نظم اداری بهائی را برهم بزند و آنرا به میل خود ترسیم کند . بنابراین ، آشکار است که در قضیه مک کنی ، دو دیدگاه و برداشت متفاوت از آزادی بیان به مقابله با یکدیگر ایستادند : یکی که بر حق مسلم فرد برای ابراز عقاید و ادعاهای خود تاکید داشت ، و دیگری که بر جلوگیری از اختلاف ، ومحدودیت  بیان نظر مخالف در جامعه بهائی اصرار داشت . [۲۰]

علاوه برنظرات و انتقادات یاد شده ، کارلینگتن در حوزه موضوعاتی چون سقط جنین و مجازات اعدام و مسئله هم جنس گرایی در آئین بهائی نیز مطالبی را عنوان نموده، و به اختلاف نظر بهائیان شرقی و غربی در این خصوص و عدم ارائه دستورالعمل روشن از سوی بیت العدل اشاراتي داشته است که بدلیل رعایت اختصار از بیان مابقی نظرات و دیدگاههای ایشان خودداری، و پژوهشگران گرامی را به مطالعه دقیق مکتوبات ایشان ارجاع می نماید .

ادامه دارد

۱- افرادی چون ویلیام مک الوی میلر – فرانسیس بک ویت – ونس سالیسبوری – ساموئل گراهام ویلسون و……

۲- مجله اخبار امری دیماه ۱۳۴۶ شماره ۱۰ صفحه ۴۷۳

 

۳-افرادی چون عبدالحسین آیتی معروف به آواره – فضل الله صبحی مهتدی – حسن نیکو – ادیب مسعودی – سرهنگ یدالله ثابت راسخ و . . .

۴- ابراهیم خیرالله– محمد جواد قزوینی – میرزا اسدالله اصفهانی – احمد سهراب – جمشید معانی – چارز میسون ریمی – حسن بهره مند و . . .

۵- نگاه کنید به مقاله مرکز گریزی و ارتداد – مجله مذهب شماره ۳۷ سال ۲۰۰۷ – موژان مومن

[۶] – مقاله آئین بهائی و مخالفان آن وبلاک بحر فنا ( Http://BAHREFANA.com)

[۷] – THE BAHAI FAITH IN AMERICA – WILLIAM GARLINGTON – PRAEGGR

[۸]WWW.TALISMAN9.COM

[۹] – عباس امانت نویسنده کتاب رستاخیز و تجدید نظر : ۱۸۵۰-۱۸۴۴ ( انتشارات دانشگاه کورنل ، ۱۹۸۹ )

[۱۰] – The bahai faith In malwa . a study of a contemporary Religion – Garlington ; william .” The Bahai Faith in india : A Developmental stage Approach  . “ Occasional papers in shaykhi ; Babi and Bahai studies 1;no . 2 ( 1997 )

[۱۱] – همان مدرک

[۱۲] – مقاله ارتداد و مرکز گریزی – موژان مومن – مجله مذهب شماره ۳۷ ( ۲۰۰۷  ص ۲۰۶-۱۸۷ )

[۱۳] – کتاب آئین بهائی در امریکا ، ویلیام کارلینگتن قسمت پیش گفتار از جفری ج کرییال

[۱۴] – کتاب آئین بهائی در امریکا ، ویلیام گارلینگتن فصل آخر

[۱۵] – کتاب آئین بهائی درامریکا – ویلیام گارلینگتن قسمت جمع بندی

[۱۶]– همان مدرک فصل هشتم – زنان و بیت العدل جهانی

[۱۷]– همان مدرک فصل ۸ – عصمت فردی و جمعی

[۱۸]– همان مدرک فصل ۸ – بنیادگرایی ، لیبرالیسم و جریان عالمان بهائی

[۱۹]– همان مدرک فصل ۸ – بنیادگرایی ،لیبرالیسم وجریان عالمان بهائی

[۲۰]– همان مدرک فصل ۸ – حقوق و آزادی های فردی

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در تشکیلات بهائی و منتقدان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…