
در ۴ دسامبر ۲۰۲۳، مرکز موسوم به «جامعه جهانی بهائی” BIC بیانیهای با عنوان سرکوبهای بیرحمانه در ایران منتشر کرد. در این بیانیۀ طولانی مطابق روال معمول اخیر این جامعه، که شکوائیهای کاریکاتوری از زندگی بهائیان در ایران برای جهانیان ترسیم میکند، اینطور به نظر میرسد که گویا قرار بوده چیزی مشابه حق کاپیتالاسیون برای بهائیان در ایران ــ نظیر آنچه در زمان رژیم پهلوی اتفاق افتاد ــ وجود میداشت که فقدان آن باعث شده بازداشتهایی هم از جامعه بهائیان صورت بگیرد و به خواننده چنین القا میشود که اصولاً در ایران هیچ بنیبشری از هیچ دین و فرقهای به دادگاه، زندان و محاکمه نمیرود الا اینکه بهائی باشد و همۀ بهائیان بازداشتشده فرشتگان معصومی بودهاند که هیچ ارتباط تشکیلاتی با حیفانشینان نداشته یا جرایم مالی و غیرمالی نداشتهاند و فقط و فقط بهصورت روزانه بهائیان را به جرم باور بهائی بدون هیچ عمل مجرمانهای به کورههای آدمسوزی فرستاده و روزانه دهها و هزاران بهائی اعدام میشوند.
جالب اینکه با وجود جمعیت بهائیت در ایران و اشتغال بسیاری از آنها به شغلهای حساس مانند واردات و فروش در صنایع پزشکی و دارویی، اپتیک و… اغلب بهائیان بدون هیچ محدودیت و مشکلی در ایران به کسبوکار خود مشغولاند و درصد جرایم مالی این گروه هم از نظر BIC دقیقاً صفر بوده است و همیشه و همواره همۀ بازداشتها بهخاطر باور این گروه بوده است و هیچ قانونشکنی خاصی صورت نگرفته است. حتی اگر پروندهای برای تخلفات مالی بهائیان شکل بگیرد، باز مرکز جهانی بهائی به آن معترض است و علت بازداشت را بهائی بودن افراد عنوان میکند!
از سوی دیگر تشکیلات بهائی به هر شکل سعی میکند با تهییج بهائیان به قانونشکنی، از تقابل بین دولت و بهائیان به نفع فضای رسانهای خود کمال استفاده را بنماید و حتی در موارد معمول که همه ایرانیان بهحق یا ناحق ملزم به پرداخت مبلغی به ارگانهای خدماتی هستند، اینطور وانمود میکند که بهائیان، تنها پرداختکنندۀ چنین مبالغی هستند. مانند هزینههای تدفین که برای شهروندان تهرانی متعارف و متداول است و اگر چنانچه خانواده متوفیانی توان یا ارادۀ چنین پرداختی نداشته باشند، در محلهای دور یا نامرغوب اجازه دفن خواهند داشت. حتی دربارۀ تدفین بهائیان تهرانی، خانواده متوفی بهائی با پرداخت رقمی کمتر از مسلمانان در قطعات وقفی قدیم بهشتزهرا، میتواند از آرامستان بهائیان استفاده نماید؛ اما گویا اخیراً تشکیلات مانع این امر شده است و حتی برخی از خانوادههای متمول با این دستور تشکیلاتی مجبور شدهاند برخلاف آموزههای صریح بهائی اقدام به اهدای جسد به دانشگاه نمایند یا تدفین میت را در محل افراد کمبرخوردار انجام دهند.
چنین ستیزی با جامعه میزبان هیچ زمان برای هیچ اقلیتی در آن سرزمین نتیجه خوبی نداشته است و کاملاً جدید است. بهعنوان مثال در سال ۱۳۸۵تشکیلات بهائی به دنبال بروز مشکلات برای جوانان بهائی ایران در موضوع شرکت در کنکور، پس از روندی بینالمللی در تعامل با مقامات دولت ایران، طی پیام ۱۸ شهریور ۱۳۸۶ به جوانان بهائی رسماً اعلام میکند که مشکلی برای شرکت در کنکور برای بهائیان وجود ندارد و تکمیل فرم ثبتنام فقط برای تعیین نوع سنجش سؤالات آزمون دینی بوده است و ربطی به باور شرکتکننده ندارد، اما در سالهای اخیر برای ایجاد تقابل، آنان را از تکمیل فرم ثبتنام منع کرده تا در تنور ممنوعیت شرکت در کنکور بدمد.
بهراستی کدام بهائی میتواند چنین دستورهای موردی تشکیلات را بالاتر از فرامین شوقی بداند، آنچنان که در توقیعات مباركه (ج ۲ ص ۱۲۲) آمده است:
“اهل بهاء مأمور به اطاعت و انفیاد دولت متبوعه خویشاند و اثبات صداقت و خیرخواهی خویش نسبت به اولیای امور. مراد این است که در امور اداری که تعلق به مؤسسات و تشکیلات امریه از قبیل انعقاد مجالس عمومیه و جلسات محافل روحانیه و امر تبلیغ… باید بهائیان در جمیع اقطار عالم کلاً و طراً من دون استثناء در این امور مطیع و منقاد اوامر قطعیه و قرارهای صادره از مصادر حکومت خویش گردند و تسلیم شوند و به صداقت تام اجرا و تنفیذ احکام خویش را نمایند… اگر چنانچه مساعی مبذوله بهائیان نتیجه و ثمری نبخشید، باید کل سر تسلیم دهند و به حبل اصطبار تمسک جویند…»
بهراستی اگر موارد مذکور در بیانیه، مصداق سرکوب بیرحمانۀ بهائیانی است که دهها سال است که با وجود ارتکاب جرایم امنیتی و کیفری، هیچ پرونده منجر به اعدامی نداشتهاند، پس حتماً رفتار صهیونیستها با اهالی غزه یک رفتار محبتآمیز بوده است؟
مثلاً وقتی اسرائیل بعد از دهها سال فشار و محاصره مردم غزه در واکنش به عملیات حماس علیه شهرکنشینان ــ که برخلاف تمام قطعنامههای بینالمللی در اطراف غزه ساکن بودند ــ هزاران زن و کودک فلسطینی را به خاک و خون کشیده و میلیونها نفر را آواره کرده است، باز همچنان دم از مظلومیت در هولوکاست میزند!
این نوع رفتار بیتالعدل که تداعیکننده مظلومنمایی دولت صهیونیست است، بیانگر یک رفتار تشکیلاتی منفعتطلبانه است که با روشنشدن مطامع دولت صهیونیستی در جهان به انفکاک صهیونیسم از یهودیت انجامیده است و عملاً در قرن بیستویکم در اذهان ملتها این دو گروه بهطور رسمی از هم مجزا شناخته میشوند. تا جایی که اخیراً با امید به ادامه چنین سوءاستفادههایی، لابی صهیونیسم در کنگره امریکا اقدام به تصویب قانونی کرد که صهیونیسم همان یهودیت است!
امروزه بخش قابلتوجهی از یهودیان، که خارج از اسرائیل و بهویژه در امریکا و خاورمیانه ساکن هستند، پس از سالها رفتار غیرمنطقی دولتهای اسرائیل بهمرور صف خود را از صهیونیستها جدا کردهاند و توانستهاند با اعلام یک استقلال عقیدتی در جوامع میزبان خود، ارتباط مناسبتری با مردم آن کشورها داشته باشند. بهعنوانمثال در جامعه ایران مردم مسلمان که هیچ دلخوشی از رفتارهای فاشیستی و نژادپرستانۀ صهیونیسم بینالملل ندارند بهخوبی با جامعه کلیمیان در تعاملاند و در خود امریکا نیز گزارشها حاکی از آن است که بعد از تظاهرات معروف یهودیان نیویورک که در مخالفت با کودککشی اسرائیل در غزه اتفاق افتاد، رفتار مردم آن کشور با یهودیان بهبود قابلتوجهی داشت.
امید میرود که با روشنشدن تضاد منافع بین تشکیلات سوءاستفادهگر از بهائیان ایران و تداوم دستورات خلاف آموزههای متعارفی مانند اطاعت از حکومت و دوری از سیاسیکاری، بهمرور بهائیان سنتی ساکن ایران نیز بهمانند بهائیان غیرحیفایی دیگر، استقلال عقیده خود را از چنین رهبری بیتدبیری اعلام نموده و مانند دهه هفتاد در صلح و آرامش در جامعه زندگی کنند. هرچند چنین باوری سالهاست که در اذهان بهائیان ایرانی شکلگرفته است؛ اما فشار تشکیلاتی گروه موسوم عصبه انتخابی با رفتارهایی تحت عنوان صیانت تاکنون مانع ابراز چنین عقیدهای شده است. دور نیست که نسل جدید بهائی به مدد رشد اجتماعی خویش دریابند که پیروی از بیتالعدلی که حتی تشکیل آن مخالف آموزههای بهائی است، هیچ منفعتی برای آنان نداشته است و بهجز پر کردن جیب سران تشکیلات از حقوقالله و ادامه سیاسیکاریهای خلاف منافع آشکار جامعه بهائی در مهد امرالله، چیزی تغییر نخواهد کرد و رشد منفی جمعیت بهائیان جهان هم کارنامه روشن این مدعیان دروغین زعامت بهائیان جهان خواهد بود.
مقایسه فضای در نظر گرفته شده برای خا کسپاری در گلستان جاوید (سمت راست) و بهشت زهرا (سمت چپ) تهران