
تحولات اخیر منطقهای باعث شد سرزمینهای اشغالی فلسطین مجدداً در کانون توجه جهانیان قرار گیرد و موقعیت حساس و پرتنش آن منطقه را بار دیگر به چشم جهانیان آورد. در سرزمینی که تا پیش از این هم طی قرنهای متمادی محل منازعات بینفرهنگی بوده، براثر ماجراهای استعماری که در حوصله این نوشتار نیست، پای بهائیت هم به آن باز شده است. اگرچه مبلغان بهائی ورود رهبران خود به این سرزمین را خارج از اراده آنان عنوان میکنند – که با مدارک مکشوفۀ اخیرجای تأملات بسیار دارد- اما قطعاً تداوم حضور این گروه، بهخصوص رأس تشکیلات، قطعاً بدون اختیار نبوده است. حضور هفتادسالۀ بیتالعدل در حالی بعد از تشکیل و تثبیت دولت غاصب اسرائیل تداوم داشته که هیچ سند روشن و متقدمی بر لزوم تشکیل بیتالعدل در آن کشور وجود ندارد و درنهایت میتوان نوشتههایی پراکنده از رونق زیارتگاههای بهائی در حیفا و عکا را یافت، همانطورکه مشابه این نوشتهها دربارۀ شهرهای دیگری مانند عشقآباد، تهران، شیراز، بغداد و حتی پاریس، لندن و شیکاگو هم وجود دارد.
از طرف دیگر با نگاهی به مشی شوقی میتوان اینگونه استنباط کرد که شوقی با کوچاندن اجباری بهائیان از فلسطین و وضع قوانین مهاجرتی و ممنوعیت سفر به این کشور، عملاً زمینه را برای بهائیزدایی از آن سرزمین فراهم کرده بود و تا جایی که مشخص است هیچ سندی بر دستور تشکیل بیتالعدل در این کشور وجود نداشته است. هرچند برخی از کارشناسان بر این باورند که با ارتباط نزدیکی که شوقی ربانی با دولت انگلیس و ارگانهای اطلاعاتی آن داشت، در دوران جنگ جهانی و پس از آن، که دولت انگلیس بهشدت برای تأمین مالی عناصر اطلاعاتی خود در مضیقه بود، برنامهای برای همکاریهای اطلاعاتی رایگان مبلغان بهائی در سراسر جهان وجود داشته و عملاً وجود تشکیلات در خارج از اسرائیل، برای شوقی منافع بیشتری داشته است، اما با توجه به عدم کفایت اسناد محکمهپسند برای اثبات این روایت، باید این نظریه را پذیرفت که شوقی به دنبال وقوع فجایعی نظیر دیر یاسین و دیدن شقاوت شدید صهیونیستهای افراطی علیرغم سکوت و همراهی با مقامات بلندپایه صهیونیسم، نگران تندرویهای آتی علیه بهائیان در این سرزمین بوده و این حضور را بسیار پرهزینه میدانسته، بهخصوص که مثلاً کافی بود در آن زمان چند سند در مخالفت صریح باب با یهود و ساخت مقبره وی بر کوه کرمل که برای یهود بسیار مقدس است، به دست تندروهای صهیونیست بیفتد، آنجا بود که دیگر هیچ دولت منفعتاندیشی هم توان کنترل خشم صهیونیستهای افراطی را نداشت، درست مانند تصمیمی که مسیحیان ساکن فلسطین بهمرور به آن رسیدند و علیرغم وجود مقدسات فراوانشان در آن سرزمین، بهتدریج از آنجا کوچ کردند، تا هم خسارت کمتری ببینند و هم در آینده تقابل بیشتری با حاکمیت نداشته باشند.
دیدار نخست وزیر رژیم اشغالی و شهردار حیفا از طرح ساخت اماکن بهائی در حیفا
این نگرانیها با مرگ شوقی پایان یافت و هستههای جوانتر مدیریتی که در حال تنظیم مدیریت جدید بهائیت نوین بودند مسیری دیگر را برگزیدند. مدیران بهائی از کشورهای مختلف، بهخصوص ایران راهی تلآویو و سپس حیفا شدند و به مدد توافقات جدید، طرفین قمار جدیدی را در آن سرزمین شروع کردند که در پایینترین سطح توافق، از طرفی پول بهائیان جهان با شکل سرمایهگذاری مستقیم و غیرمستقیم در زیرساختهای اسرائیل جریان یافت و همزمان درآمدهای توریستی کیسه صهیونیسم را پر میکرد و از طرف دیگر محلی جدید برای بیتالعدل یافت شده بود. با نگاهی به خاطرات افراد کمتر سیاسی بهائی، مانند “شفیقه خانم” همسر هوشمند فتح اعظم که در فضای مجازی یافت میشود، درک این روابط آسانتر خواهد بود و سرمایهگذاریهای زیربنایی از محل حقوقالله برای توسعه کشور تازهمتولدشده اسرائیل بهوضوح روشن خواهد شد.
البته کار در همین جا متوقف نشده است، دهههاست که سرمایه بهائیان عالم بدون هیچ پاسخگویی، برای توسعه شهرهای اشغالی حیفا و عکا هزینه میشود و حدود ۴۰۰ نفر به خرج مردمی که فکر میکنند هیچگاه در دین آنان چیزی شبیه “حوزه علمیه” وجود ندارد، زندگی مخفیانهای در حیفا دارند. حقوقالله چند میلیون نفر صرف مخارج کسانی میشود که مشغول کارهای نامعلوم تشکیلاتی هستند. هیچ گزارشی از این افراد و فعالیتها و پروژهها مستقیماً داده نمیشود اما با دیدن تصاویر بناها و باغات بهائی میتوان به بخشی از این هزینهها پی برد و با خواندن پیامهای بیتالعدل به زبانهای مختلف هم، به بخش دیگری میتوان اشراف پیدا کرد. معلوم است که لجنههای بینالمللی بهائی در حیفا مشغول این امر هستند و البته ترک فعلها و عدول از اهداف اعلامشدۀ اولیه هم برای کارشناسان روشن است. مطابق یکی از بندهای اساسنامه بیتالعدل اعظم، تدوین، ترجمه و انتشار آثار بهاءالله، باب، عباسافندی و شوقی از وظایف آن شمرده شده است که در واقعیت نمود بیرونی چندانی نداشته است.
وقتی که در کلیپهای موجود از اعضای بیتالعدل شنیده میشود که آنچه از آثار بهاءالله که تاکنون منتشر شده است کمتر از ده درصد این آثار است، یعنی طی این سالها اقدام درستی برای انتشار این آثار صورت نگرفته است و تمام فعالیتهای این گروه ۴۰۰ نفره در نگاه ناظران خارجی فقط به تنظیم برنامههای چندسالۀ رؤیاپردازانه برای “دخول افواج مقبلین” و نشر نامهها و پیامهای بیتالعدل خلاصه شده است.
هوشمند فتح اعظم (نفر وسط) و همسرش شفیقه از اولین سا کنان بیت العدل در حیفا در حال استقبال از ایادیان امر
صرفنظر از زبان نامأنوس و قاجاریگونۀ پیامها و نامههای بیتالعدل و عدم توجه به تاریخ بهائی (که قبلاً به آن پرداختهایم و به نظر اخیراً بهتر شده است) وجود اغلاط املایی و انشایی در نامههایی با امضای “دارالانشاء بیتالعدل اعظم” مایه شرمساری بهائیان خواهد بود. بهعنوان نمونه استفاده از عبارات و اصطلاحاتی که هیچ سابقهای در ادبیات فارسی نداشته است، در مکتوبات فارسی ایشان به چشم میخورد. برای پرهیز از اطالۀ کلام فقط یک نمونه از عبارت “خطّۀ نورا” ذکر میگردد که در نامه ۲۲ اکتبر ۲۰۲۳ خطاب به یکی از بانوان بهائی آمده است. اصولاً کلمه نورا در ادبیات فارسی و لغتنامههای معتبری مانند دهخدا بهمعنای نورانی به کار نرفته و این عبارت ترکیبی هم هیچجا به این شکل کاربرد نداشته است و معلوم نیست چرا باید با زبانی که هیچگاه کسی به آن سخن نگفته است با مخاطب ارتباط گرفت و ادعای بهروز بودن هم داشت.
با توجه به واکنشهای قبلی بیتالعدل به این فصلنامه و مثلاً اضافه شدن تقویم بهائی بعد از انتقاد مجله بهائیشناسی در پیامهای جدید، امید داریم که این نوشتار باعث اخراج کارمندان دارالانشاء نگردد، زیرا آنان بهروشنی میتوانند به نوشتههای بیسابقه رهبران خود نظیر باب و بهاء استناد کنند که در این مقوله پرمایهتر از منشورات بیتالعدل اعظم هستند و عبارت “ولوکان چاپا” برای دفاع از اخراج نشدن ایشان کافی است.
با این وجود اگر مبلغان بهائی برای دفاع از وجود مقر پرهزینه خود در حیفا، از کیسه بهائیان و برای مدیریت چند میلیون بهائی لازم بدانند، باید به این گروه پاسخ داد که بهتر است بهجای ۴۰۰ نفر ساکن این ساختمانها، یک مشاور از فرقه آقاخانیهای اسماعیلیه با هزینهای بسیار کمتر استخدام کنند که با جمعیت بسیار بیشتر در کشورهای متعدد موفقیتهای بیشتری داشتهاند و سرعت رشد جمعتی این فرقه حداقل دو برابر بهائیت در جهان بوده است، مگر آنکه بیتالعدل اهدافی دیگر در سر داشته باشد که این حدیث دیگری است.