سيد مقداد نبوي رضوي
چکیده
میرزا حسینعلی نوری با انتساب خود به خاستگاهی بابی و با ادعای برگزیدگی از سوی خداوند در مقام «من یظهره الله» (موعود باب و ناسخ آیین او)، به بنیانگذاری آیین بهائی پرداخت. او ابتدا، بهسبب خواست قرةالعین در بدشت شاهرود، در میان بابیان به «بهاء» مشهور شد؛ با این حال، باب لقب «بهاء» را برای کسی دیگر به کار برده و او را تنها با عدد معادل ابجدی «حسینعلی»، ۲۳۸، یاد کرده است. همچنین، باب برای برخی پیروان برجستهاش اسمی از اسماء الله را که با نامشان همعدد بود، لقب میگرفت و «اسم الله»شان مینامید؛ بنابراین، او در نگاه باب در میان پیروان برجستهاش نبود. وی پس از نسخ آیین باب، خود را «بهاءالله» نامید؛ با این حال، از آن روی که آن ادعا از خاستگاه موجه بابی برخوردار نیست، باید گفت که آن لقب نیز در آن ساحت پذیرفتنی نیست. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که نه لقب «بهاء» و نه لقب «بهاءالله» در حوزۀ آموزههای باب (خاستگاه ادعایی آیین بهائی) نمیتوانند برای میرزا حسینعلی نوری به کار روند.
کلیدواژه: میرزا حسینعلی نوری، سید علیمحمد باب، میرزا یحیی صبح ازل، بهاء و بهاءالله.
میرزا حسینعلی نوری
میرزا حسینعلی نوری (بنیانگذار آیین بهائی) فرزند میرزا عباس نوری (مشهور به میرزا بزرگ نوری) و خدیجهخانم است. او در سال ۱۲۳۳ ق. در تهران به دنیا آمد و در سال ۱۳۰۹ ق. در عکا درگذشت.[۱]
آنچه بهائیان دربارۀ او آوردهاند، گویای آن است که «در سن طفویت در طهران، در میان یار و اغیار شهرت عجیبی فرمودند و همچنین، آثار مواهب الهیه ظاهر و آشکار بود و محبوبالقلوب بودند» و «وزرایی که نهایت عداوت و دشمنی به والدشان داشتند، ایشان را دوست میداشتند و حرمت و رعایت مخصوصه مینمودند» و «با وجود آن که جمیع میدانند که در هیچ مدرسه داخل نشدند و نزد هیچ معلمی تعلیم نگرفتند، کل شهادت میدهند که در علم و فضل و کمال بی مثیل و نظیرند.» روایت بهائیان آن است که «در طهران، هر مسئلۀ مشکلی که مذاکره میشد و جمیع حیران بودند، جمال مبارک حل میفرمودند و از برای کل آشنایان اسباب عزت و راحت و نعمت بودند» و همچنین، «کمالات مبارک در صفحات نور شهرت یافت» و «بزرگان نور نهایت احترام را مُجرا میداشتند.» به روایت ایشان، «ایام صباوت و کودکی آن حضرت به آسایش و آرامی گذشت و از قرار معلوم، فقط مقدمات نوشتن و خواندن را نزد پدر و بستگان خود آموخته و در مدرسه و مکتبی مطابق معمول آن زمان داخل نشده، علوم رایجه را تعلم نفرمودند … با این حال، متدرجاً، آثار کمالات علمیه و فضائل معنویه بروز مینمود که سبب حیرت و تعجب میگردید» به گونهای که «چون به حدود چهاردهسالگی رسیدند، تمام خویشان و آشنایان و بزرگان از قوت بیان و برهان آن حضرت متحیر و مجذوب گردیده، اظهار ارادت و دلبستگی مینمودند.» [۲]
روایت مخالفان مسلمان میرزا حسینعلی نوری در مسیری جز آنچه پیروان او آوردهاند است. به روایت یکی از مسلمانان در سالهای پایانی سلطنت قاجار، «عدهای از اشخاص مطلع» او را «جزء خفیهنویسان سفارت روس» گفتهاند.[۳] دیگر مخالف مسلمان او نوشته که او «به هر دری زد و مدتی با دراویش گشت تا ندای [سید علیمحمد] باب بلند شد» و او «آن ندا را برای مقصود خود انسب و تازهتر دیده، بدان صوب شتافت و عاقبت مراد خود را در آنجا یافت.»[۴]
میرزا حسینعلی نوری (آلبوم خانوادگی جال ل ازل فرزند میرزا عبدالعلی ازل فرزند صبح ازل، قبرس)
روایت مخالفان بابی میرزا حسینعلی نوری نیز ــ که نسخ آیین باب و بنیانگذاری آیین بهائی از سوی او را نپذیرفتند و به سبب جانبداری از میرزا یحیی صبح ازل (جانشین باب) «ازلی» هم خوانده شدند ــ با روایت پیروان او ناهمسان است.
به روایت ملا محمدجعفر نراقی (از بزرگان تراز اول بابیان در زمان آغاز دعوت بهائی میرزا حسینعلی نوری)، میرزا حسینخان مشیرالدوله (بعدها: «سپهسالار» و صدراعظم ایران) ــ که در سالهای پایانی اقامت میرزا حسینعلی نوری در بغداد (۱۲۶۹ تا ۱۲۸۰ ق.) سفیر ایران در اسلامبول بود و کارهای او را زیر نظر داشت ــ گفته بود: «چه افسانه است که میرزا حسینعلی میگوید [و] ادعای امامت میکند و حال آن که من با او بهکرات با هم شرب کردهایم و قمار باختهایم؟!» ملا محمدجعفر نراقی پس از آوردن این گفتار، نوشته که «مثل این مضمون و قریب به این را از جمعی دیگر که در پیش با او مخالطه و رفاقت داشتهاند، مسموع شده» است.[۵]
رونوشت نامهای از میرزا حسینعلی بهاءالله است که در آن همۀ تفسیرهای میرزا یحیی صبح ازل (مرآت األزلیة) از سخنان باب را بدون تردید حق دانسته و برای هیچکس جای پرسش نگذاشته است. اصل این نامه ــ که «به خط مبارک جمال قدم» (بهاءالله) بود ــ نزد خاندان بهائی بلندمرتبۀ افنان نگهداری میشد و این رونوشت در میان مجموعهای از آثار بهاءالله از سوی دکتر محمد افنان به اولیای بهائیان ایران سپرده شد. امضای ۱۵۲ در نامۀ نخست ــ که به «خط مبارک جمال قدم» بود ــ دیده میشود.
ازلیان دربارۀ کوششهای میرزا حسینعلی نوری در راه کسب دانش نوشتهاند که «مسلم است» که او «قبل از ظهور اصل امر و بروز نور مقدس از مطلع ذات حروف السبع،[۶] سالها تعلم نموده و منشی معروف بوده و طریقۀ متصوفه را اختیار نموده بوده و سالها در آن مسلک سلوکها داشت»[۷] و «از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید، بهواسطۀ فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته، آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمیگذاشت» و «پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت، به علم حکمت و مطالب عرفان مایل گردیده که به فواید ایندو نایل آیند، چنان که اغلب روز و شب ایشان به معاشرت حکمای ذیشأن و مجالست عرفاء و درویشان مشغول بود»؛[۸] با این حال، ملا محمدجعفر نراقی دانش او را کلان ندیده و در گفتوگوهای علمی که با او داشت، ناتوانش یاد کرده است. به نوشتۀ این بابی تراز اول که پیشتر در میان عالمان دینی کاشان بود و ابتدا شیخی و سپس بابی شده بود،[۹] «[از جمله علامتهای مظهر حق] وفور علم و معرفت است در هر فن و هر مرحله که اگر [از] مدعی سفارت، خصوص الوهیت، در حال دعوی خود، بیان مسئلهای از مسائل دینیه سؤال شود و مقصود لجاج و عناد نسبت به او نباشد، جاهل باشد و لاأدری بگوید، دعوی او باطل میشود.» وی سپس این ویژگی را در میرزا حسینعلی نوری ندیده و نوشته که «بهکرات میان ما و مدعی مطالب علمیه مذکور میشد و به غیر جهل چیزی از او ظاهر نمیشد و بسا میشد که سؤال از او مینمودم و به سکوت میگذشت.»[۱۰]
با این حال، ازلیان همان دانش اکتسابی میرزا حسینعلی نوری را با برانگیختگیاش از جانب خداوند ناهمسان دانسته و بر آن بودند که «کسی که از بدایت عمر، از صرف و نحو و معانی بیان آگاه و از دواوین شعرای عرب و عجم بااطلاع» و «از کتب تواریخ و سیر بابهره و از مطالب حکماء و عرفاء مستحضر» و «شب و روز با عرفاء و دراویش محشور و در نظم و نثرنویسی معروف و مشهور» و «بعد از اعلای کلمات بدیعه و اعلان نفحات قدسیه، مصاحبت و مؤانست تماماوقات با بزرگان دین» داشته و «بعد از چهارده سال ممارست در کتاب بیان و کلمات حضرت اعلی و توقیعات مبارکه بیاید ادعای زبان فطرت نماید، احمق آن شخصی است که به این دعوی گوش دهد!»[۱۱] در نگاه ایشان، میرزا حسینعلی نوری گرچه در آموختن دانشها کوشش کرده بود اما گاه با نادرستنویسیهای آشکارش نشان میداد که بیبهرگیهایی جدی در درک آنها دارد. به روایت ایشان، «کسی که بعد از پنجاه یا شصت سال تربیت و اطلاع بر مقدمات و تتبع دواوین فصحاء و ادباء و محشور بودن با عرفاء و حکماء و ممارست تامه در کتاب بیان و آیات بدیعه، به اصطلاح خودشان لوحی به خط خودش به یکی از اصحاب خود بنویسند به این عبارت: فلانمطلب را بهضمیمۀ فلان مطلب به فلان شخص برسانید، “ضمیمه” را به ظای اختالطاء نوشته، با قلمتراش دستۀ ظاء را حک کرده که الآن در دست است، هرکه انکاری در این قضیه دارد، بیاید بنمایانم؛ چنین کسی دعوی منیظهری مینماید بدون برهان!»[۱۲]
این پژوهش با بررسی نسخههای متعددی از مهمترین کتاب استدلالی میرزا حسینعلی نوری، ایقان، که آن را در اثبات قائمیت باب نوشته و در نگاه خود و پیروانش وحی خداوند بر اوست، بیشتر به دیدگاههای ازلیان متمایل است، چرا که در نسخههای متقدم این کتاب نادرستنویسیهای بسیاری در نقل آیات قرآن، نگارش واژگان عربی و فارسی دیده میشود که شباهت و همسانیشان در نسخههای خطی گوناگون گمان انتسابشان به کاتبان نسخهها را از میان برده و آن را به نویسندۀ کتاب (میرزا حسینعلی نوری) بازمیگرداند، اما بعدها، در نسخههای چاپ دوم به بعد این کتاب، از سوی پیروان او درست شده است! اینجاست که از ایشان باید پرسید، اگر مواد کتاب ایقان وحی خداوند بر بنیانگذار آیین بهائی است، چرا به تغییر آن روی آوردهاند و اگر بهسبب این نادرستنویسیهای بسیار وحی خداوند نیست، چرا به او و کتاب و آیینش مؤمنند؟![۱۳]
میرزا حسینعلی نوری در میان پیروان باب
روایت بهائیان آن است که سید علیمحمد باب در زمان ریاضتکشیهای سخت در هوای داغ بوشهر، با «سر اخفی و محبوب ابهی» ــ که همان میرزا حسینعلی نوری باشد ــ «ارتباطات معنویه و توجهات قلبیه» داشت[۱۴] و میدانست که بشارتدهندۀ ظهور بزرگ او خواهد بود اما همیشان گفتهاند نخستین مکتوبات باب ــ که با ملا حسین بشرویهای (نخستین پیرو او) به تهران رسیده بود ــ بهواسطۀ ملا محمد معلم نوری (از شیخیان تهران) به میرزا حسینعلی نوری رسید و او نیز آنها را آیاتی چون آیات قرآن دانست[۱۵] اما ازلیان گفتهاند که میرزا حسینعلی نوری با کوشش «جناب شیخ ابوتراب که معلم عربیت او بود»، به بابیان پیوست.[۱۶] این پژوهش، از آن روی که به نادرستی دعوی آیین بهائی در برخاستن از خاستگاهی بابی باور دارد،[۱۷] روایت پیروان میرزا حسینعلی نوری در شناخت باب از او به هنگام آن ریاضتکشیها را نمیپذیرد.
به روایت ازلیان، میرزا حسینعلی نوری از بابیان فعال و کوشا بود.[۱۸] آنان نوشتهاند که «ازجمله اشخاصی که قبول این امر خطیر را کردند، یکی جناب ایشان بودند که با غایت علو ایقان و نهایت غلو اطمینان قلادۀ متابعت و مطاوعت فرمان واجبالاذعان صاحب بیان را بر گردن نهاده، برای همهقسم جانبازی مهیا و آماده بود.»[۱۹] یکی از کسانی که با کوشش او به پیروان باب پیوست، برادر کوچکش، میرزا یحیی نوری، بود که بعدها با شهرت «صبح ازل» جانشین باب شناخته شد.[۲۰]
میرزا حسینعلی بهاء
هنگام گردهمآیی جمع زیادی از پیروان باب در دشت بدشت شاهرود بهسال ۱۲۶۴ ق.، میرزا حسینعلی نوری همراه با دو تن از برجستهترین پیروان باب، قرةالعین قزوینی و ملا محمدعلی بارفروشی، نسخ دیانت اسلام و آغاز «ایام فترت» تا بهدست آمدن احکام شریعت جدید را به آگاهی بابیان ــ که باب را نمایندۀ ویژه امام دوازدهم شیعیان میدانستند ــ رساند.[۲۱] اینزمان بود که او از سوی قرةالعین به «بهاء» نامبردار شد.
به روایت ملا رجبعلی قهیر (برادر همسر دوم باب و از بزرگان بابیان) که در بدشت حضور داشت،[۲۲] «در حق جناب مدعی آنچه ثابت است، این است که ایشان را طاهرۀ مطهره به این اسم تسمیه کردند» نه «حضرت اعلی» (باب) که «محتاج است به نص خود آن حضرت و در بیان اثری از او پیدا نیست.»[۲۳] سید محمد اصفهانی (از بزرگان تراز اول بابیان در زمان آغاز دعوت بهائی میرزا حسینعلی نوری) نیز در ردیۀ خود بر او نوشته که «این اسم بها را جناب طاهره در بدشت از برای مدعی قرار دادهاند.»[۲۴] در میان ازلیان بعدی نیز نویسندگان کتاب تنبیه النائمین چنان آوردهاند که «در قضیۀ بدشت، با جمعی اصحاب خدمت جناب طاهره بوده، لقب “بهاء” از آن مطهرۀ معظمه شنوده و به این لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردید.»[۲۵]
در میان بهائیان نیز، داعی و محقق تراز اول ایشان، اسدالله فاضل مازندرانی، چنین گفته و روایت کتاب تنبیه النائمین را پذیرفته و نوشته که «تلقب مقام ابهی به این لقب در تاریخ چنین ثبت گردید که در ایام واقعات بدشت واقع شد و عمۀ مشهوره نیز در رسالۀ ردیۀ بغضیۀ منسوبۀ به او نوشت که در بدشت بهواسطۀ قرةالعین این لقب بر مقام ابهی استوار گردید»؛[۲۶] با این حال، روایتی از ازلیان گویای آن است که قرةالعین او را «حسبان» نام داده بود و این، کربلایی محمدحسن فتای قزوینی (از بابیان مشهور قزوین و از ازلیان سرشناس بعدی) بود که «بهاء»ش نام داد.[۲۷]
با این ترتیب، میرزا حسینعلی نوری از زمان واقعۀ بدشت در سال ۱۲۶۴ ق.[۲۸] در میان بابیان به «جناب بهاء» شناخته شد.[۲۹] او در برخی نوشتههای خود امضای ۱۵۲ داشت که همان «بهاء» (۲: ب، ۵: ﻫ، ۱: الف) بود. به عنوان نمونه، تصویر رونوشت مجموعهای از مکتوبات او در دست بوده و در این پژوهش آورده شده است که در یکی از آنها این عدد در جایگاه امضاء دیده میشود و در دیگری، همۀ تفسیرهای صبح ازل (مرآت الأزلیة) از سخنان باب را بدون تردید حق دانسته و برای هیچکس جای پرسش نگذاشته است. این مجموعه از سوی دکتر محمد افنان (از بهائیان تراز اول) به اولیای بهائیان ایران سپرده شده بود. در پایان نسخههای خطی و چاپی کتاب مشهور او، ایقان، نیز عبارت «المنزول من الباء و الهاء» دیده میشود که گویای الهامیبودن آن کتاب از سوی خداوند بر «باء و هاء» (بهاء) است و از آن روی که در پایان نسخهای متقدم از این کتاب که کتابتش به سال ۱۲۷۸ ق. (پیش از دعوت جدید بهائی) بازمیگردد و تصویرش در این پژوهش آورده شده نیز این عبارت دیده میشود، باید گفت که میرزا حسینعلی نوری آن زمان همسان با باورداشت بابیان در باور به نزول وحی و الهام محدود برای برخی بزرگانشان در رتبۀ پس از باب و صبح ازل نگاشته بود.[۳۰] همچنین، در پایان نسخهای از آن کتاب که کتابتش به سال ۱۲۹۴ ق. بازمیگردد و اکنون با شمارۀ ۱۲۳۳۸ در کتابخانۀ آستان قدس رضوی در مشهد نگهداری میشود و تصویرش در این پژوهش آورده شده، عدد ۱۵۲ دیدنی است.
میرزا حسینعلی نوری همچنین، در برخی دیگر از مکتوبات خود، لقب «بهاء» را آشکارا و بدون معادل عددی یاد میکرد. به عنوان نمونه، روایت ازلیان آن است که او در بزرگداشت صبح ازل گفته بود: «سبحانک اللهم یا إلهی! تری بأن کل العیون نائمون علی فراشهم و عیون البهاء منتظرة لبدایع رحمتک.»[۳۱] همچنین، روایت ازلیان و بهائیان آن است که او یک بیت نیز در بزرگداشت صبح ازل بدینگونه سروده بود: «و غایتی القصوی مواقع رجلها * و عرش البهاء أرض علیها تمشت»[۳۲] و …
نگاه باب به لقب «بهاء»
در سال ۱۲۶۵ ق.، حدود یک سال پس از شهرت میرزا حسینعلی نوری به لقب «بهاء» در میان بابیان، برادر او، میرزا یحیی نوری، مورد توجه باب قرار گرفت و صاحب آیات الهی شناخته شد.[۳۳] باب در نامهای به میرزا حسینعلی نوری، به او دستور داد تا از برادر خود بهگونهای همهجانبه محافظت کند تا هیچگونه ناراحتی به او نرسد. باب در این مکتوب، مخاطب خود را نه با لقب «بهاء» که با یادکرد «أخ الثمرة» (برادر ثمرۀ شجرۀ بیان: صبح ازل) و با عدد ۲۳۸ (معادل ابجدی حسینعلی) خواند:
لاخ الثمرۀ ۲۳۸ قوله تعالی: الله أظهر … از عنصر ابهی، سمی یحیی، الواح که از جوهر وله و سازج انجذاب متجلی گشته، مشاهده. الشکر لمجلیه ــ جل و عز. کمال تراقب در روح و ارتواح آن منظور داشته که اریاح مشرقه بر فؤاد آن ساکن نگردد و اسباب شوق در خط و املاء بر نهج کمال از برای او فراهم آورده که مطلق مشاهدۀ حزنی نه سراً و نه جهراً ننماید و کمال حفظ در حق اون و آثار محزونۀ آن داشته تا وقت خود، و الله مع الصابرین.[۳۴]
صبح ازل بعدها رونوشت این نامه را در کتاب مستیقظ آورد. این کتاب در سال ۱۲۷۳ ق. از سوی او در پاسخ به دعوی یکی از مدعیان مقام منیظهرهاللّهی (میرزا اسدالله دیان) نوشته شد.[۳۵] آن زمان، حدود هفت سال از اعدام باب میگذشت. روایت بهائیان (مخالفان صبح ازل) چنین مینمایاند که این کتاب با استقبال گستردۀ بابیان روبهرو شد؛[۳۶] بنابراین، میتوان گفت آن بابیان ــ که هنوز دورۀ باب را به خاطر داشتند ــ مواد این کتاب را درست میدیدند که به استقبال گسترده از آن روی آوردند، پس انتساب این گفتار به باب پذیرفتنی است، گو این که ملا محمدجعفر نراقی و ملا علیمحمد سراج ــ که هردو از بزرگان تراز اول بابیان بودند ــ نیز متن این مکتوب را در استدلالیههایشان که بعدها در رد دعوت منیظهرهاللّهی میرزا حسینعلی نوری نگاشتند، آوردهاند.[۳۷]
صفحۀ پایانی نسخهای متقدم از کتاب ایقان
کتابت: سنة الحی: ۱۲۷۸ ق،. در ارض ص: اصفهان، همراه با عبارت «المنزول من الباء و الهاء،»
(کتابخانۀ شخصی سید مقداد نبوی رضوی)
صفحۀ پایانی نسخهای از کتاب ایقان (کتابت: ۱۲۹۴ ق.) همراه با امضای ۱۵۲
(کتابخانۀ آستان قدس رضوی، ش ۱۲۳۳۸)
نامهای به خط سید حسین یزدی (کاتب باب) به سال ۱۲۶۶ ق. (سال پایانی حیات باب)
او در این مکتوب، میرزا حسینعلی نوری را تنها ۲۳۸ یاد کرده و «بهاء»ش نگفته است
همچنین، نامهای از کاتب باب (سید حسین یزدی) در دست است که به زمان پس از برگزیدگی صبح ازل به جانشینی باب و ماههای پایانی حیات باب بازمیگردد. کاتب باب در این مکتوب، میرزا حسینعلی نوری را با همان عدد ۲۳۸ یاد کرده نه با لقب «بهاء». ازلیان، در حدود سال ۱۳۳۶ ش.، تصویر این نامه را ــ که در این پژوهش نیز آورده شده ـ در مجموعۀ اسناد مهمی با نام «قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی و آقا سید حسین کاتب» به چاپ رساندند.[۳۸] شرحی که محمدصادق ابراهیمی (شخصیت تراز اول دینی آنزمان ازلیان) دربارۀ این مکتوب نوشته، چنین است:
لوح شروع شده به «هو الکروم العظوم» [و] خط آقا سید حسین به ملا عبدالکریم قزوینی است که به الفاظ گوناگون سپاسگزاری از طلوع صبح ازل نموده و از این که به عظمت وی قبل از ظهورش پی برده و به کلماتش قبل از طلوع او ایمان آورده و او را در پیشگاه ربش یاد نموده، شکر میکند و مینویسد: «آنچه را از آثار صبح ازل فرستاده بودی، کراراً در محضر نقطۀ اولی خواندم و هرچه از آثار او از این پس بفرستی، چه به خط خودت و چه به اثر خود او، نزد محبوب محبوب است» و تأکید میکند که از ارسال آثار او که محبوب آنها را دوست میدارد غفلت نورزد و در پایان، به فرستادن جزوههایی که در سال هفتم در ظل اسماء الله نازل شده، اشاره کرده و تصریح مینماید که هر جزوه به کدامیک از مؤمنین تعلق دارد بدین قرار: آنچه در ظل اسم «عزیز» نازل شده، برای ثمرۀ ازلیه و آنچه در ظل اسم «جمیل» است، برای جناب عظیم و اسم «قویم» برای ملا عبدالکریم و اسم «حی» برای وحید فرید است که در حقش فرموده است: «ظهور وحید بهتر از عبادت ثقلین است» و اسم «بهاء» برای شجرۀ بهاء میباشد. از ضمیرهای تأنیثی که آورده شده، معلوم میشود این اسم مخصوص جناب طاهره بوده و عدداً هم «ط» و «بهاء»، هردو ۹ میباشد و اسم «احد» برای ملا اسدالله دیان و اسم «جلیل» برای آقا سید علی و سپس، به ارسال هیاکلی بهوسیلۀ جناب عظیم برای عظیم و سلمان و نور خوئی و دختر کریم و هیکلهایی برای وحید و اصحاب قزوین و آیاتی برای خود او و عظیم و وهاب و غیره اشاره نموده و مینویسد: «هیکل مستغاث از آن وحید است» و سفارش میکند که همۀ این آثار را نسخهبرداری کرده و سپس به صاحبانش برساند و اضافه میکند که نقطۀ اولی میفرماید: «اگر حرفی از آثار مرا از قلم بیندازی، از تو مؤاخذه خواهم کرد» و نیز مینویسد: «کتابی که روی آن نام تو نوشته شده، هیکل ازلیه و دایرۀ ابدیه در آن است و خط دیگری از نقطۀ اولی برای همنام بزرگوار من، حسینعلی (۲۳۸) است، آن را به ثمرۀ بهیه برسان!»
به کتابهای آسید حسین ازغندی و دیان هم اشاره نموده و مینویسد: «انگشتری که بر آن این عبارت نقش شده است: إن هذا صراط علی فی أم الکتاب لمستقیم، به حضرت ازل رسانده شود.»[۳۹]
آنچه در این میان مهم است، گذشته از بزرگداشتهای صبح ازل در جایگاه صاحب آیات الهی، در نکات زیر آمده است:
از فرستاده شدن «جزوههایی که در سال هفتم در ظل اسماء الله نازل شده» سخن به میان آمده است، پس زمان نگارش این مکتوب به سال ۱۲۶۶ ق. و ماههای پایانی حیات باب (اعدام: شعبان ۱۲۶۶ ق.) بازمیگردد؛
در نگاه باب، لقب «بهاء» برای یک زن بود و آنچه در انتساب آن به قرةالعین در همسانی ابجدی حرف «ط» (حرف نخست «طاهره») با واژۀ «بهاء» در عدد ۹ آورده شده، موجه و پذیرفتنی است؛
میرزا حسینعلی نوری با عدد ۲۳۸ (معادل ابجدی نام او) یاد شده و آنچه برای او (همنام بزرگوار سید حسین کاتب) بود، باید بهواسطۀ «ثمرۀ بهیه» (صبح ازل) به دستش میرسید.
با این ترتیب، دانسته میشود که لقب «بهاء»، گو این که در سال ۱۲۶۴ ق. در دشت بدشت از سوی قرةالعین به میرزا حسینعلی نوری داده شد، نه در سال ۱۲۶۵ ق. (هنگام نخستین توجه باب به صبح ازل) و نه در سال ۱۲۶۶ ق. (ماههای پایانی حیات باب) از سوی باب برای او به کار نرفت و برای یک زن ــ که قرةالعین میتواند باشد ــ بود. در تحلیل این رخداد، میتوان گفت که باب یا از آن کار قرةالعین ناآگاه بود و یا آن که آن را نپذیرفته بود.
همچنین، دانسته است که باب برای برخی پیروان برجستۀ خود اسمی از اسماء الله را که با نام ایشان همعدد ابجدی بود، برمیگزید و لقبشان میگرفت و «اسم الله»شان میگفت. به عنوان نمونه، میرزا یحیی نوری «اسم الله الأزل» و «اسم الله الوحید» و ملا محمدعلی بارفروشی «اسم الله القدوس» و ملا شیخعلی ترشیزی «اسم الله العظیم» و ملا حسین خراسانی «اسم الله النازع» و ملا رجبعلی اصفهانی «اسم الله القهیر» و میرزا اسدالله خویی «اسم الله الدیان» و سید ابراهیم تبریزی «اسم الله الرحیم» و سید یحیی دارابی «اسم الله الوحید» و ملا عبدالکریم قزوینی «اسم الله الکریم» و سلیمانخان تبریزی «اسم الله الأنیس» بودند. با این ترتیب، میتوان گفت که میرزا حسینعلی نوری، گرچه یکی از بابیان فعال و کوشا بود، در نگاه باب در میان پیروان برجستهاش جای نداشت اما «أخ الثمرة» بود و به محافظت از ثمرۀ شجرۀ بیان (میرزا یحیی صبح ازل) برای پیشگیری از بروز هرگونه ناراحتی بر او باید میپرداخت.
میرزا حسینعلی بهاء در بغداد
دانسته شد که باب در سال پایانی حیات اطاعت میرزا یحیی صبح ازل را بر تمام پیروان خود واجب کرد. از سوی دیگر، باب چون سلسلۀ «مظاهر الهیه» را بیپایان میدانست، از ظهوری پس از خود نیز سخن میگفت. صاحب آن ظهور در ادبیات باب «من یظهره الله» (کسی که خداوند او را آشکار خواهد کرد) خوانده میشد.[۴۰] باب همانگونه که خود را پایاندهندۀ دیانت اسلام میگفت، من یظهره الله را نیز پایاندهندۀ آیین بیان میخواند.[۴۱] او از پیروان خود انتظار «ظهور و لقاء من یظهره الله» را خواسته بود.[۴۲]
در نگاه بابیان، باب صبح ازل را از آن روی به جانشینی خود در مقام مرآتی برگزید که نوشتههایش را آیات فطری نزولی بر او دانسته بود.[۴۳] به روایت ایشان، باب بر آن بود تا ظهور من یظهره الله مرآتهای دیگری نیز از سوی خداوند برانگیخته شده و جانشینان صبح ازل خواهند بود.[۴۴] بر اساس دستور باب، اگر در زمان صبح ازل مرآت دوم برانگیخته شد، وی امر باب را به او باید میسپرد و گرنه، این «شهداء بیان» بودند که سرپرستی بابیان را باید عهدهدار میشدند.[۴۵] ازلیان شهداء را دارای «مرتبۀ بعد از مرایا» و کسانی که «از حدود بیان تجاوز ننمایند» یاد کردهاند[۴۶] و از این روست که باید گفت «شهید بیان» پس از «شمس حقیقت» (باب) و «مرآت» (صبح ازل و همترازانش) سومین مقام در آیین بیان بود.
در سال ۱۲۶۸ ق.، تنیچند از بابیان، برای انتقام اعدام باب، به ناصرالدینشاه قاجار حمله کردند تا او را بکشند اما ناکام ماندند. واکنش حکومت قاجار در سختکشی برخی بابیان سبب شد تا صبح ازل از تهران گریخته و سرانجام در بغداد پنهان شود.[۴۷] میرزا حسینعلی بهاء نیز پس از رهایی از زندان به بغداد رفت و در مقام واسطه میان صبح ازل پنهانشده و بابیان شناخته شد.[۴۸]
صبح ازل، از آن روی که اینک از پیروان خود در ایران دور بود، در سال ۱۲۶۹ ق.، برای رهبری ایشان هفت تن از بزرگانشان را در مقام «شهید بیان» (شاهد بیان: عالم بزرگ بابی) برگزید تا در مناطق مختلف بابینشین به رهبری بابیان بپردازند. وی در مکتوبی مبسوط با نام «کتاب الوصیة فی تعیین الشهداء لعل الناس بآیات الله لیهتدون» آن هفت تن را به هدایت مردم به آیین باب، جمعآوری آثار باب و آثار خودش و گرفتن حقوق مالی از بابیان دستور داد.[۴۹]
در سالهای ابتدایی اقامت صبح ازل در بغداد، برخی بابیان خود را من یظهره الله خواندند ولی نتوانستند پیروان باب را به خود مجذوب کنند.[۵۰] متون تاریخی ازلیان و بهائیان گویای آنند که میرزا حسینعلی نوری ـ که اینک «جناب بهاء» خوانده میشد و بهسبب برخورداری از جایگاه واسطه میان صبح ازل پنهانشده و بابیان از مقامی بلند برخوردار بود ـ از همان سالهای نخستین اقامت در بغداد به دعوت پنهانی برای مقام منیظهرهاللّهی خود میپرداخت اما هرگاه با شک و تردید شهداء بیان یا بابیان دیگر روبهرو میشد، خود را مطیع تام و تمام صبح ازل مینمود.[۵۱] بهائیان این کار را حکمت او و ازلیان آن را نفاقش گفتهاند.[۵۲]
میرزا حسینعلی بهاءالله
به روایت بهائیان، خواستههای پیدرپی پادشاه ایران از سلطان عبدالعزیزخان عثمانی که بهواسطۀ میرزا سعیدخان مؤتمنالملک (وزیر امور خارجۀ ایران) و میرزا حسینخان مشیرالدوله (سپهسالار بعدی، سفیر ایران در عثمانی) پیگیری میشد، صدور حکم حرکت بهاءالله از بغداد به سوی اسلامبول را در پی داشت و این حکم در ۵ شوال ۱۲۷۹ ق.، ازسوی حاکم بغداد به او داده شد.[۵۳] بابیان اخراجی از بغداد (صبح ازل، بهاء و همراهانشان)، ابتدا به اسلامبول رفتند و یکصدوده روز آنجا بودند و سپس به ادرنه ــ که در بخش اروپایی عثمانی بود ــ فرستاده شدند. اینزمان، ابتدای سال ۱۲۸۰ ق. بود.[۵۴]
سه سال بعد، در اواخر سال ۱۲۸۳ ق.، میرزا حسینعلی بهاء خود را «من یظهره الله» (موعود آیین باب و ناسخ آن) گفت و با مخالفت صبح ازل روبهرو شد.[۵۵] از آن پس، بابیانی که دعوت او را پذیرفتند و آیین باب را منسوخ دانستند، «بهائی» نام گرفتند و بابیانی که با رد دعوت او همچنان بابی ماندند، «ازلی» نیز گفته شدند.
بنیانگذار آیین بهائی ــ که در میان بابیان «جناب بهاء» خوانده میشد ــ چندی پس از آغاز دعوت جدید، خود را «بهاءالله» خواند. شاید بتوان گفت که خاستگاه این نامگذاری گفتاری از باب در کتاب بیان فارسی بود:
اذن داده شده که نظم بیان را هرکس، به هر نحوی که شیرین میتواند دهد، دهد، اگرچه به هزار نوع ظاهر شود، ولی کل راجع به نفس بیان میگردد، زیرا که بر او حرفی زائد نمیگردد و از او حرفی ناقص نمیگردد الا آن که نظم حفظ و اقتران بعضی با بعضی به مناسبات این نسخه با آن نسخه تفاوت به هم میرساند. گویا مشاهده میشود که هیچ نظمی در او داده نمیشود از بعد، الا آن که احلی و انظم از نظم اول میگردد؛ طوبی لمن ینظر إلی نظم بهاء الله و یشکر ربه فإنه یظهر فلا مرد له من عند الله فی البیان إلی أن یرفع الله ما یشاء و ینزل ما یرید إنه قوی قدیر.[۵۶]
میتوان گفت که بخش پایانی گفتار بالا از ظهور ناگزیر «بهاءالله» از سوی خداوند آگاهی داده است. بر این پایه، او کسی خواهد بود که در بیان آشکار میشود تا آن که خداوند هرآنچه را که بخواهد، «رفع» داده و بالا برد (منسوخ کند) و هرآنچه را که بخواهد، فرو فرستد. با این ترتیب، میتوان گفت که لقب «بهاءالله» در این گفتار برای من یظهره الله (ناسخ آیین باب و موعود او و آورندۀ دیانت بعدی) به کار رفته و از همین روی بود که میرزا حسینعلی بهاء ـ که خود را من یظهره الله میگفت ـ آن را برای خود برگزید و «میرزا حسینعلی بهاءالله» شد.
از آن روی که این لقب در سال ۱۲۸۶ ق. به کار برده شده، میتوان گفت که گزینشش در بازۀ زمانی آغاز آشکار دعوت جدید بهائی (اواخر ۱۲۸۳ ق.) تا آن سال بوده است. به روایت بهائیان، زمانی که یکی از ایشان (آقابزرگ ملقب به بدیع) در سال ۱۲۸۶ ق. به عکا رسید و عباس افندی (فرزند بهاءالله) را در حال امامت نماز جماعت اسلامی و نهانزیستانه برای گروهی از بهائیان نهانزیست بهظاهرمسلمان دید، چنین سرود: «اقتدا میکنم به ابنالله * ساجدم من برای سرالله * نیست حقی بهجز بهاءالله * وحده لا إله إلا الله.»[۵۷]
صبح ازل، بهاء و بهاءالله
از آن سوی، صبح ازل که این دعوت را با آموزههای باب ناهمسان میدید و صاحبش را بدعتگزار میگفت، به پیروانش دستور داد تا او را «بهاء» نگویند، گو این که او سالها پیش، هنگام نگارش کتاب مستیقظ و آوردن مکتوبات باب دربارۀ خود، نامۀ پیشگفته دربارۀ ضرورت محافظت از خود را از سوی باب برای «من سمّی اسمه البهاء» (کسی که به نام بهاء خداوند نامیده شده) نوشته بود[۵۸] و روشن است که به کار قرةالعین نظر داشت. به روایت ملا محمدجعفر نراقی، «در این اوقات» ــ که سال ۱۲۸۴ ق. بود[۵۹] ــ «حکم فرمودهاند که بعد از این، کسی مدعی را “بهاء” و تبعهاش را “بهائی” نگوید، بلکه خود او را “بلعام” و تبعهاش را “بلعامی” بگویید!»[۶۰] و «بر احدی از اهل بیان پوشیده نیست که آن حضرت بهجد تمام رد فرمودهاند مدعی را، بلکه او را “عجل سامری” و “بیایمان مطلق” و “طالب دنیا” فرمودهاند.»[۶۱] همچنین، گفته شده که صبح ازل، بهاءالله و بهائیان را «هباء» و «هبائیان» نام داد.
تحلیل و نتیجهگیری
میرزا حسینعلی نوری با پیوستن به پیروان سید علیمحمد باب به یکی از بابیان فعال و کوشا مبدل شد و در دشت بدشت شاهرود که نسخ اسلام و آغاز دورۀ فترت در میان بابیان اعلام شد، از نقش آفرینان مهم بود. او در آن گردهمآیی از سوی قرةالعین لقب «بهاء» گرفت و در میان بابیان به آن نام مشهور شد؛ با این حال، دیده میشود که این لقب از سوی باب برای کسی دیگر ــ که میتوان گفت قرةالعین بود ــ به کار گرفته شده و او تنها با معادل ابجدی نامش، ۲۳۸، از سوی باب یاد میشد. از آن سوی، باب برای برخی پیروان برجستهاش اسمی از اسماء الله را که با نامشان همعدد بود به عنوان لقب ایشان برمیگزید و «اسم الله»شان مینامید. با این ترتیب، دیده میشود که میرزا حسینعلی نوری در نگاه باب در میان پیروان برجستهاش نبود و اگر باب از ملقب شدن او به «بهاء» نیز آگاه شده بود، آن را نپذیرفته و برای کسی دیگر به کارش گرفته بود و او را در مقام محافظ جانشین خود، میرزا یحیی صبح ازل، میشناخت. همچنین، از آن روی که این پژوهش با خاستگاه بابی آیین بهائی همراه نیست و بر آن است که از آموزههای باب به جایگاه منیظهرهاللّهی برای میرزا حسینعلی نوری نمیتوان رسید، برداشت احتمالی او از عبارت «نظم بهاءالله» در کتاب بیان فارسی نیز پذیرفتنی نیست و باید گفت: نه لقب «بهاء» و نه لقب «بهاءالله» از مشروعیت بابی ــ که برای ظهور من یظهره الله باید دیده شود ــ برخوردار نیستند.
کتابنامه
اصفهانی، سید محمد. استدلالیۀ نبیل. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه پرینستون، مجموعۀ ویلیام میلر، ش ۲۴۲٫
اشراق خاوری، عبدالحمید. رحیق مختوم: قاموس لوح قرن. بیجا.، لجنۀ ملی نشر آثار امری، ۱۰۲ بدیع.
باب، سید علیمحمد. بیان فارسی. بیجا.، بینا. (چاپ ازلیان بهخط نستعلیق عبدالله فرادی)، بیتا.
بهرامی، عبدالله. خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدینشاه تا اول کودتا. تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۳٫
دولتآبادی، میرزا هادی. فصل الکلام، مندرج در: نبوی رضوی، سید مقداد. حیات یحیای نجی. ج ۱، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۴۰۱٫
دهجی، سید مهدی. رساله. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ش (F.57(9.
روحی، عطیه. شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل). نسخۀ خطی، تاریخ نگارش: ۱۳۵۰٫
سراج، ملا علیمحمد. استدلالیۀ سراج. بیجا.، بینا. (چاپ ازلیان به خط محمدصادق ابراهیمی)، بیتا.
شاهرودی، شیخ احمد. راهنمای دین. بیجا.، چاپخانۀ حیدری، ۱۳۴۳٫
شریف کاشانی، شیخ محمدمهدی. تاریخ جعفری. به کوشش سید مقداد نبوی رضوی، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۸٫
صبح ازل، میرزا یحیی. مستیقظ. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه پرینستون، مجموعۀ ویلیام میلر، ش ۲۵۵٫
فاضل مازندرانی، اسدالله. اسرار الآثار خصوصی. بیجا.، مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ج ۲ (۱۲۴ بدیع) و ج ۴ (۱۲۹ بدیع).
ــــــــــ . تاریخ ظهور الحق. ج ۲، ۴ و ۶ (نسخۀ خطی).
فیضی، محمدعلی. حضرت بهاءالله. بیجا.، مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۲۵ بدیع.
قهیر، ملا رجبعلی. کتاب ملا رجبعلی قهیر. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ش (F.24(9.
کاتب، میرزا مصطفی. جواب لوح جناب عباس افندی. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه پرینستون، مجموعۀ ویلیام میلر، ش ۲۲۶٫
کاشانی، میرزا جانی. نقطة الکاف. به کوشش ادوارد براون، لایدن، انتشارات بریل، ۱۹۱۰ م.
کرمانی، میرزا آقاخان؛ روحی، شیخ احمد. هشت بهشت. بیجا.، بینا. (چاپ ازلیان)، بیتا.
محیط مافی، هاشم. مقدمات مشروطیت (تاریخ انقلاب ایران، ج ۱). به کوشش مجید تفرشی و جواد جانفدا، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۶۳٫
نبوی رضوی، سید مقداد. اسنادی دربارۀ جایگاه صبح ازل در نگاه باب. فصلنامۀ بهائیشناسی، ش ۲ و ۳، پاییز و زمستان ۱۳۹۵٫
ــــــــــ . اندیشۀ اصلاح دین در ایران، مقدمهای تاریخی. تهران، انتشارات شیرازۀ کتاب ما، ۱۳۹۶٫
ــــــــــ . بررسی روششناسانۀ کتاب ایقان. فصلنامۀ بهائیشناسی، ش ۱۱، پاییز ۱۳۹۸، صص ۲۰۶ تا ۲۳۱٫
ــــــــــ . حیات یحیای نجی. بخش نخست: میرزا یحیی دولتآبادی، از جنبش باب تا جنبش مشروطیت، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۴۰۱٫
ــــــــــ . سازمان اداری بابیان در زمان اقامت میرزا یحیی صبح ازل در بغداد (۱۲۶۹ تا ۱۲۸۰ ق.). فصلنامۀ بهائیشناسی، ش ۴، تابستان ۱۳۹۶، صص۷۶ تا ۹۱٫
ــــــــــ . میرزا حسینعلی بهاءالله، ملا محمدجعفر نراقی و بابیان کاشان در آستانۀ دعوت جدید بهائی، مندرج در: شریف کاشانی، شیخ محمدمهدی. تاریخ جعفری. تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۸٫
نراقی، ملا محمّدجعفر. تذکرة الغافلین. نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه کیمبریج، مجموعۀ ادوارد براون، ش (F.63 (9.
نوری، عزیهخانم و همکاران. تنبیه النائمین. به کوشش سیّد مقداد نبوی رضوی، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۴٫
[۱]. محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، صص ۹، ۱۰ و ۲۴۳٫
[۲]. پیشین، صص ۱۲ تا ۱۶ و ۱۸ و ۱۹٫
[۳]. عبدالله بهرامی، خاطرات عبدالله بهرامی، ص ۳۰٫
[۴].. میرزا هاشم محیط مافی، مقدمات مشروطیت، ص ۳۶٫
[۵]. ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۱۱۵٫
[۶]. ذات حروف سبع: سید علیمحمد باب (تعداد حروف علیمحمد: ۷).
[۷]. میرزا هادی دولتآبادی، فصل الکلام، ص ۱۳۰٫
[۸]. عزیهخانم نوری و همکاران، تنبیه النائمین، ص ۱۶۲٫
[۹]. شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، صص ۱۲۳ تا ۱۲۶٫ در دیباچۀ این کتاب (صص ۵۵ تا ۵۹) نمونهای از دانش اندک ملا محمدجعفر نراقی در حوزۀ اعتقادی دیانت اسلام و بحث مهدویت شیعی بهرغم دانش کلان او در حوزۀ احکام آن دیانت آورده شده است.
[۱۰]. ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، صص ۱۱۹ و ۱۲۰٫
[۱۱]. عزیهخانم نوری و همکاران، تنبیه النائمین، ص ۱۸۸٫
[۱۲]. پیشین، ص ۲۱۸٫
[۱۳]. برای آگاهی مقدماتی، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، بررسی روششناسانۀ کتاب ایقان. فصلنامۀ بهائیشناسی، ش ۱۱، پاییز ۱۳۹۸، صص ۲۰۶ تا ۲۳۱٫
[۱۴]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۲، ص ۲۲٫
[۱۵]. محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، صص ۲۴ و ۲۵٫
[۱۶]. میرزا مصطفی کاتب، جواب لوح جناب عباس افندی، ص ۲۶٫
[۱۷]. نک.: سید مقداد نبوی رضوی، اسنادی دربارۀ جایگاه صبح ازل در نگاه باب.
[۱۸]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، صص ۲۳۹ تا ۲۴۱٫
[۱۹]. عزیهخانم نوری و همکاران، تنبیه النائمین، ص ۱۶۲٫
[۲۰]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، ص ۲۳۹٫
[۲۱]. برای آگاهی از نگاهی انتقادی به داستان بدشت، نک.: شیخ احمد شاهرودی، راهنمای دین، قسمت سوم، صص ۲۱۳ تا ۲۱۹٫
[۲۲]. شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، تاریخ جعفری، ص ۱۸۲٫
[۲۳]. ملا رجبعلی قهیر، کتاب ملا رجبعلی قهیر، برگ ۲۲ پ.
[۲۴]. سید محمد اصفهانی، استدلالیۀ نبیل، برگ ۵ ر.
[۲۵]. عزیهخانم نوری و همکاران، تنبیه النائمین، ص ۱۶۲٫ چنان که در دیباچۀ این کتاب نشان داده شده، پاسخ گذرای عزیهخانم نوری به مکتوب داعیانۀ برادرزادهاش، عباس افندی، برای گرویدنش به آیین بهائی، از سوی ازلیانی چون میرزا احمد امینالاطباء رشتی، شیخ محمدمهدی شریف کاشانی، میرزا مصطفی کاتب و شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی بسط و تفصیل یافت و کتاب تنبیه النائمین شد.
[۲۶]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۲، ص ۸۵٫
[۲۷]. میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص ۳۱۸: «اسم “بهاء” نیز مخصوص حضرت ثمره است که این شخص به سرقت بر خود نهاده مانند فاروق اعظم که نام حضرت علی علیه السلام بود، عمر بر خویش نهاد و این که میگویند این نام را حضرت طاهره در بدشت به او دادهاند، چنین نیست بلکه در بدشت جناب طاهره او را به نام “حسبان” خوانده بودند؛ از بس گریه کرده بود، آقا حسن فتای قزوینی را بر وی ترحم آمده، او را “بهاء” نامید.»
[۲۸]. حضور بابیان در بدشت را به سال ۱۲۶۴ ق. نوشتهاند. (اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۴، ص ۴۸۱)
[۲۹]. به عنوان نمونه، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، میرزا حسینعلی بهاءالله، ملا محمدجعفر نراقی و بابیان کاشان در آستانۀ دعوت جدید بهائی، ص ۳۲۶٫
[۳۰]. سید مقداد نبوی رضوی، اندیشۀ اصلاح دین در ایران، ج ۱، صص ۳۶۳ تا ۳۶۹٫
[۳۱]. ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۱۳۴ و ملا علیمحمد سراج، استدلالیۀ سراج، ص ۱۸٫
[۳۲]. سید مقداد نبوی رضوی، میرزا حسینعلی بهاءالله، ملامحمدجعفر نراقی و بابیان کاشان در آستانۀ دعوت جدید بهائی، ص ۳۶۷٫
[۳۳]. میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص ۳۰۰٫
[۳۴]. میرزا یحیی صبح ازل، مستیقظ، برگهای ۱۵۴ ر و ۱۵۴ پ.
[۳۵]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، ص ۱۶۴٫
[۳۶]. روایت بهائیان (مخالفان صبح ازل) چنان است که صبح ازل، در کتاب مستیقظ به بابیان دستور داده بود تا دیان را به قتل رسانند و همچنین، از شخصی محمد نام خبر داده بود که دیان را خواهد کشت. هنگامی که بهاءالله از کردستان بازگشت و با این خبر روبهرو شد، آن را نپذیرفت و به جلوگیری از تصمیم بابیان برای کشتن دیان پرداخت، بهطوری که «روزی از صبح الی عصر، یکیک از بابیان عراق را احضار نموده» و از این کار منع کرد! (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، صص ۱۶۴ و ۱۶۷).
[۳۷]. ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، صص ۱۸۶ تا ۱۸۸؛ ملا علیمحمد سراج، استدلالیۀ سراج، صص ۲۸ و ۲۹٫
[۳۸]. برای آگاهی از چگونگی آماده شدن آن مجموعه و نیز متن آن نامه، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، اسنادی دربارۀ جایگاه صبح ازل در نگاه باب، صص ۷۱ تا ۷۴ و ۹۲ تا ۹۵٫
[۳۹]. پیشین، صص ۹۵ و ۹۶٫
[۴۰]. سید علیمحمد باب، بیان فارسی، باب دوازدهم از واحد چهارم، صص ۱۳۶ و ۱۳۷٫
[۴۱]. پیشین، باب هفتم از واحد دوم، صص ۳۰ و ۳۱٫
[۴۲]. پیشین، باب هفدهم از واحد دوم، ص ۷۱٫
[۴۳]. عطیه روحی، شرح حال مختصری از زندگانی حضرت ثمره (صبح ازل)، ص ۳٫
[۴۴]. سخن باب چنین است: «ستعکس من تلک المرآت مرآت ثم من تلک المرآت مرآت ثم من تلک المرآت مرآت ثم من تلک المرآت مرآت ولو أذکر إلی الآخر الذی لا آخر له لم یفرغ حب فؤادی عن تلک التعاکسات المتلائحات والتجلیات المتصاعدات ولکن إلی حینئذ بفطرة محضة غیر تلک المرآت ما ظهرت وسیظهره الله إذا شاء إنه کان علی کل شیء قدیراً.» (ملا علیمحمد سراج، کتاب سراج، صص ۳۲ و ۳۳)
[۴۵]. تصویر رونوشتی از این لوح را ــ که به خط صبح ازل است ــ ازلیان در ابتدای کتاب متمم بیان (اثر صبح ازل) آوردهاند.
[۴۶]. سید علیمحمد باب، بیان فارسی، بخش لغات و اصطلاحات، ص ۳٫
[۴۷]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، ص ۱۲۶ و میرزا مصطفی کاتب، جواب لوح جناب عباس افندی، صص ۴۱ و ۴۲٫
[۴۸]. میرزا مصطفی کاتب، جواب لوح جناب عباس افندی، ص ۴۱٫
[۴۹]. سید مقداد نبوی رضوی، سازمان اداری بابیان در زمان اقامت میرزا یحیی صبح ازل در بغداد (۱۲۶۹ تا ۱۲۸۰ ق.)، فصلنامۀ بهائیشناسی، ش ۴، تابستان ۱۳۹۶، صص ۸۰ و ۸۱٫
[۵۰]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، صص ۱۰ و ۱۱٫
[۵۱]. برای آگاهی مقدماتی، نک.: سید مقداد نبوی رضوی، حیات یحیای نجی، ج ۱، فصل چهارم: «نامۀ بهاءالله به میرزا محمدهادی قزوینی».
[۵۲]. سید مقداد نبوی رضوی، میرزا حسینعلی بهاءالله، ملا محمدجعفر نراقی و بابیان کاشان در آستانۀ دعوت جدید بهائی، ص ۳۷۳٫
[۵۳]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۴، ص ۲۵۹٫
[۵۴]. پیشین، ج ۴، صص ۲۸۶ و ۳۰۳٫
[۵۵]. سید مهدی دهجی، رساله، ص ۳۶٫
[۵۶]. سید علیمحمد باب، بیان فارسی، باب شانزدهم از واحد سوم، ص ۱۰۱٫
[۵۷]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۶، صص ۳۱ و ۳۲؛ همچنین عبدالحمید اشراق خاوری، رحیق مختوم، ج۲، پانوشت ص ۷۶۷ و ۷۶۸٫
[۵۸]. میرزا یحیی صبح ازل، مستیقظ، برگ ۱۵۴ ر.
[۵۹]. وی در صفحۀ ۷۶ از کتاب خود (تذکرة الغافلین) نوشته: «… از وقت ظهور نقطۀ بیان تا به امروز که بیستوچهار سال و شش ماه تمام است ….» دانسته است که باب برانگیختگی خود را در ۵ جمادیالاولی ۱۲۶۰ ق. میدانست (سید علیمحمد باب، بیان فارسی، باب هفتم از واحد دوم، ص ۳۰)؛ بنابراین، زمان نگارش گفتار بالا ذیالقعدۀ ۱۲۸۴ ق. میشود.
[۶۰]. ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، ص ۹۱٫
[۶۱]. پیشین، ص ۱۱۳٫