عبدالحسین فخاری
چکیده
در این مقاله ابتدا دربارۀ مفهوم آخرالزمان بحث شده و نشان داده شده است که اکنون در دوران آخرالزمان یعنی دوران نبوت پیامبر آخرالزمان، حضرت محمدبنعبدالله صلی الله علیه و آله هستیم که با بعثت ایشان آغاز و تا برپایی قیامت ادامه خواهد داشت. در ادامه، بحث آخرالزمان در ادیان مختلف بررسی شده است که آنان نیز معتقدند منجی موعود ظهور خواهد کرد و عدالت را جایگزین ظلم در جهان خواهد نمود. طبق اخبار رسیده، شرایط سخت آخرالزمان برای مردمان، موجب ریزشهای بسیاری خواهد بود، بهطوریکه افراد زیادی ایمان خود را از دست داده و از دین خارج میشوند. فرقهسازها در آخرالزمان، برای ایجاد شکاف و تفرقه بین صفوف مؤمنان، فعال بوده و هستند، مدعیان دروغین در قالب دین ظهور کرده و با اغوای گروههایی از جامعه دودستگی یا چنددستگی ایجاد نموده و ضمن گمراه کردن مردم، اهداف سیاسی دشمنان دین را تدارک میکنند. از میان این فرقهها در زمان ما وهابیت و بهائیت دو عامل تفرقه و انحرافاند که هر دو ریشههای استعماری دارند و خسارات سنگینی برای اسلام و مسلمانان داشته و دارند. بااینحال، در این دوران دشوار آخرالزمان که در آن به سر میبریم، موظف به پایداری در دین و ثبات قدم در ایمان هستیم.
کلیدواژه: آخرالزمان، منجی، موعود ادیان، بابیت، بهائیت.
۱. مفهوم آخرالزمان
یکی از واژههای جالب و بحثانگیز در ادیان ابراهیمی، واژه «آخرالزمان» است؛ اینکه آخرالزمان به چه زمانی اطلاق میشود و چه اتفاقاتی در آن روی میدهد و اینکه الان ما در دوره آخرالزمان قرار داریم یا نه و سؤالاتی از این قبیل، بسیار محل بحث بوده و مقالات و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است. این قلم، نگاهی دارد به بعضی از این بحثها و اینکه از این موضوع چه کسانی و با چه انگیزههایی سوءاستفاده کردهاند.
نخست به معنای آخرالزمان میپردازیم: آخرالزمان (End of time یا Last days) یا روزهای نهایی (Final days) را بعضی با آستانه قیامت و پایان تاریخ یکی دانستهاند، اما چنین نیست. آخرالزمان به دورهای از روزگار اطلاق شده که پیش از رستاخیز است و رویدادهای خاصی در آن رخ میدهد و در فرهنگ ادیان نوعاً به دوران ظهور منجی اطلاق میشود که دربارۀ آن پیشگوییهایی نیز کردهاند.
«آخرالزمان» در اصطلاح یعنی سالیان پایانی یک دوره از حیات بشری و سپس ظهور یک منجی موعود که انتظار او کشیده میشود تا تحولی همهجانبه در زندگی یک قوم یا تمام بشریت ایجاد و بشریت را وارد دوره جدیدی کند. در ادیان ابراهیمی نیز انواع باورهای مختلف از پایان جهان وجود دارد. یهودیان که خود را قوم برگزیده الاهی میشمردند، در انتظار روزی بودند که در آن وعده الهی تحقق یابد و خداوند آنان را در سرزمین موعود مستقر و دشمنان آن را نابود کند و عدل و احسان خود را بر سراسر جهان بگستراند. در دورههای بعد از حکومت داوود و سلیمان که این قوم از لحاظ دینی و اخلاقی گرفتار فساد و انحطاط شده و گرایش به شرک و الحاد در میان آنان شدت گرفته بود، غایت این آرزو و انتظار، بازگشت قدرت و وحدت و خلوص دوران گذشته بود و انتظار زمانی میرفت که خداوند بار دیگر پیشوایی بفرستد و قوم را از تیرهبختی نجات دهد.
در مسیحیت نیز علیرغم یکسان نبودن نظرات در چهار انجیل، رجعت عیسی علیه السلام بهعنوان آغاز روز بزرگ و داوری نهایی رخ میدهد و پیش از آن، حوادث و جنگها و بلاهایی سخت و زلزله خواهد بود؛ آنگاه مسیح، صلح و مهربانی را به همراه میآورد.
در مزدیسنا (دین زرتشتی) در بندی از گاهان (گاتها) که سرودههای خود زرتشت است، سخن از مردی است که در آینده میآید و راه نجات را مییابد که از او به «سوشیانس» یاد شده است (یسن ۴۳ بند ۳).
در دیدگاه مسلمانان نیز آخرالزمان دوره نبوت پیامبر اسلام تا ظهور امام زمان و رجعت است و مذاهب اسلامی ظهور مهدی و بازگشت مسیح را شاخصۀ آن دانستهاند و این موضوع مورداتفاق همه آنان است.
یک معنای شاخص برای آخرالزمان، زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عنوان شده، چراکه آن حضرت در ادیان الهی، پیامبر آخرالزمان معرفی شده است و قرآن نیز بهصراحت در آیه چهلم سوره احزاب ایشان را «خاتمالنبیین» نامیده که آخرین پیامبر الاهی است و پس از ایشان دیگر پیامبری نخواهد آمد؛ درنتیجه روزگار ایشان، روزگار نهایی و آخرالزمان رسالت و نبوت است و روایات نیز بهروشنی، آن حضرت را پیامبر آخرالزمان معرفی نمودهاند.
معانی دیگری که برای آخرالزمان آمده مثل زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام، بازگشت عیسی مسیح علیه السلام و زمان رجعت نیز منافاتی با معنای نخست ندارد زیرا همگی آنها در روزگار نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله که پیامبر آخر الزمان معرفی شدهاند، رخ خواهند داد.
۲. ویژگیهای آخرالزمان
در روایات، هم ویژگیهای مثبت برای آخرالزمان آمده و هم ویژگیهای منفی. یکی از روایاتی که مردم آخرالزمان را ستوده است، حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در وصف این گروه از مردم آخر الزمان است که به حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «یا علی! عجیبترین افراد در ایمان و بزرگترین آنها در ثواب، قومی هستند که در آخر الزمان میآیند. آنان، پیامبر را ندیدهاند و امام نیز از نظر آنها پنهان است، آنان به سیاهی بر سفیدی (یعنی به نوشتهها و اسناد) ایمان میآورند».[۱] دیگر روایتی از امام سجاد علیه السلام است که از ایشان دربارۀ توحید پرسیدند، فرمود: «خدای عزّوجلّ میدانست که در آخرالزمان گروههایی متعمّق (ژرفاندیش) خواهند بود، پس «قل هو الله احد الله الصمد» و آن آیات از سوره حدید تا قول خداوند «وهو علیم بذات الصدور» را فرو فرستاد. پس هرکس فراتر از آن را قصد کند، هلاک میشود»[۲]. گرچه بعضی این ژرفاندیشی را چون دربارۀ ذات خداست، تمجید ندانستهاند اما نشان از وجود چنین ژرفاندیشان مسلمان در آخرالزمان است.
این نشان از دینداری گروهی از مردم در آخرالزمان است، درحالیکه توجه و تقید به دینداری از سختترین کارها در آن زمان است و دینداران در نهایت مشقّت، دین خود را حفظ میکنند و البته خداوند نصرت خود را بر مقیدان به دینداری در آخرالزمان فرو خواهد فرستاد. روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان میآورند، با اینکه مرا ندیدهاند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است و یا مانند کسی است که پارهای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهای شب تارند، پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات میدهد».[۳]
البته در این دوران به جهت انبوه عوامل اغواگر و فریبنده و غلبه دنیاپرستی، بسیاری میلغزند. این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است که: «در آخرالزمان، پرستشگرانی نادان و قرآن خوانانی گناهکار (و فاسق) خواهند بود»،[۴] و نیز: «گروهی از امّت من در آخرالزمان خواهند آمد که به مساجد میروند و دور هم مینشینند و در مسجد دربارۀ محبّت دنیا حرف میزنند؛ با آنها ننشینید».[۵] همچنین دربارۀ برخی از علمای ریاکار آمده است: «مردم را به آخرت ترغیب میکنند و خود به آن علاقهای ندارند و مردم را به زهد در دنیا دعوت میکنند ولی خود زهد نمیورزند».[۶] همچنین نقل است که پیامبر صلی الله علیه و آله روزی در جمع اصحاب خود به کودکی نگاه کردند و بعد فرمودند: «وای بر فرزندان آخرالزمان به سبب پدرانشان»؛ به ایشان عرض شد: «به سبب پدران مشرک و کافرشان؟» فرمودند: «نه! از پدران مسلمانشان که هیچ چیز از واجبات را به آنها یاد نمیدهند و اگر آنها خود بخواهند فرا بگیرند نیز منعشان میکنند و بهجای آن به کمترین چیز از دنیا برای فرزندانشان راضی میشوند»[۷].
همچنین دربارۀ بعضی از مردم آخرالزمان فرمودند: «زمانی بر مردم خواهد آمد که چهرهشان چهره انسانی و قلوبشان قلوب شیطانی است. مانند گرگهای بیابانی خون میریزند و از کارهای بد یکدیگر را نهی نمیکنند. اگر آنها را تبعیت کنی، تو را به تردید میاندازند، اگر برایشان حرف بزنی، تو را تکذیب میکنند و اگر از نزد آنها بروی، بد تو را میگویند. سنت الهی نزد آنان بدعت و بدعت نزد آنان سنّت است. انسان حلیم در چنین جامعهای فریبخورده دانسته میشود و فریب دهندگان، انسانهای حلیم معرفی میشوند. مؤمن بین آنها مستضعف است و فاسق و گنهکار، محترم… پناه بردن به آنها عین پشیمانی، عزّتمندی با آنها عین ذلّت و خواستن از آنها عین فقر است».[۸] ایشان در بیان دیگری میفرمایند: «زمانی بر مردم خواهد آمد که شکمهایشان خدای آنهاست و زنان قبله آنان و دینارهایشان دین آنان و شرفشان، متاع خریدوفروش آنهاست. از ایمان جز اسم آن و از اسلام جز آداب آن و از قرآن جز تدریس آن چیزی نمیماند. مساجد آنها آباد و قلوبشان از هدایت ویران است. دانشمندانشان بدترین مخلوقات روی زمین محسوب میشوند. برخی در آخرالزمان قرآن میخوانند امّا قرآن به قلوب آنها راه ندارد (یعنی ایمان از حنجرههایشان عبور نمیکند)».[۹]
۳. منجی در آخرالزمان
گفته شد که آخرالزمان از زمان بعثت پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله آغاز شده و تا ظهور حضرت مهدی علیه السلام و دوران رجعت ادامه خواهد داشت و به برپایی قیامت منتهی خواهد شد.
بسیاری از روایات حاکی از پیوند آخرالزمان و مهدویت است و در بیشتر آنها، آخرالزمان به دوره پایانی که با ظهور مهدی علیه السلام همراه است، اطلاق شده است. روایات زیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گویای این موضوع است:
آن حضرت خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «ای علی! آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله، یا رسول اللّه! آن حضرت فرمود: هماینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد قائمی که در آخِرُالزّمان ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد میسازد ـ همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده ـ از نسل تو و از فرزندان حسین علیه السلام است».[۱۰]
در روایت دیگر هم نقل شده که فرمودند: «قیامت برپا نمیشود تا اینکه قیامکنندهای بهحق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید، هرکس از او پیروی کند، نجات مییابد و هرکس از او سر پیچد، هلاک خواهد شد»[۱۱] و نیز: «روزها منقضی نگردد تا اینکه مردی از اهل بیت من بر زمین حکومت کند که همنام من است»[۱۲] و انبوهی از روایات که در مجموعههایی همچون منتخب الاثر صافی گلپایگانی و معجم احادیث المهدی علی کورانی و کتابهایی که نام آنها در کتابنامه مهدویت مهدیپور آمده است، نقل شدهاند.
برایناساس شریعت اسلام که با نبوت پیامبر آخرالزمان، آغاز شده به پایان نمیرسد تا آخرین پیشوا، از پیشوایانی که در غدیر معرفی شدند، ظهور نماید. لذا این آیه در روز غدیر نازل شد: «امروز کفرپیشگان از [شکست] دین شما ناامید شدهاند؛ بنابراین از آنان مهراسید و از من بهراسید. امروز [با نصبِ علیبنابیطالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را برایتان بهعنوان دین پسندیدم».[۱۳]
بنابراین بعثت پیامبر اکرم شروع دوره آخرالزمان است که نسخه کامل دین الهی بهوسیلۀ ایشان ظاهر میشود اما تحقق و پیادهسازی کامل دین الهی پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام اتفاق میافتد که همان وعدۀ الهی بشارت دادهشده در سوره نور است: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین [دیگران] کند، همانگونه که پیشینیان آنان را جانشین [دیگران] کرد و قطعاً دینشان را که برای آنان پسندیده به سودشان استوار و محکم نماید و یقیناً ترس و بیمشان را تبدیل به امنیت کند، [تا جایی که] فقط مرا بپرستند [و] هیچ چیزی را شریک من نگیرند و آنان که پس از این نعمتهای ویژه، ناسپاسی ورزند [درحقیقت] فاسقاند».[۱۴]
پس ویژگی بزرگ آخرالزمان ظهور منجی عدالتگستر به نام مهدی علیه السلام است که مطابق این نویدها که در قرآن و روایات آمده ظهور خواهد کرد. از مهمترین ویژگیهای این دوره خلوص از شرک و دستیابی به توحید حقیقی، مطابق آیه مذکور «یعْبُدُونَنِی لَایشْرِکونَ بِی شَیئًا» است. در آن دوران است که علوم بیشماری که به دلیل غیبت، مخزون مانده بود، آشکار میشود و معالم دین بهوسیلۀ آخرین حجت خدا تبیین میگردد و مردم آخرالزمان به آن رشد علمی و عقلی رسیدهاند که ظرفیت درک این معارف را دارند. به همین خاطر در روایات آمده است سوره توحید و شش آیه آغازین سوره حدید را که آیات توحیدیاند، اقوامی در آخرالزمان درک میکنند.[۱۵]
۴. آخرالزمان در نهجالبلاغه
امیرمؤمنان علی علیه السلام شرایط آخرالزمان را اینگونه توصیف میفرمایند: «باید منتظر گسیختگی پیوندها و روی کارآمدن بیکفایتها باشید! و این، زمانی است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسانتر است از یافتن یک درهم حلال! و این زمانی است که پاداشِ گیرنده از دهنده بیشتر است! این امر زمانی است که مست میشوید بیآنکه شراب خورده باشید؛ سوگند میخورید بیآنکه مجبور باشید؛ دروغ میگویید درحالیکه ناچار نیستند؛ و این، هنگامی است که بلاها شما را میگزد آنگونه که جهازِ نامناسب شتر، پشت او را میآزارد، این رنج چه طولانی است و این امیدِ رهایی چه دور…».[۱۶]
در خطبهای دیگر، امیرالمؤمنین علیه السلام نجاتیافتگان از فتنههای آخرالزمان را چنین معرفی مینمایند: «آن [زمان]، زمانی است که هیچکس از فتنه نجات نمییابد، مگر مؤمنِ بینامونشان! که هنگام حضور، شناخته نمیشود و اگر غایب شود، کسی سراغش را نمیگیرد! آنان چراغهای هدایت و نشانههای حرکت در شبهای تاریک رهروان راه حقّاند و چون در میان مردم اظهار وجود نمیکنند و احمقانه و ناآگاهانه به افشای اسرار نمیپردازند، خداوند درهای رحمتش را به رویشان میگشاید و سختیها را از آنان برطرف میسازد!، ای مردم! بهزودی زمانی برسد که اسلام واژگون شود، همانند ظرفی که واژگون شود و آنچه در آن است بریزد».[۱۷]
امیرمؤمنان علیه السلام، به ظهور امام مهدی علیه السلام و غلبه ایشان بر حکومتهای ستمگر نیز اشاره میفرمایند: «آگاه باشید! فردا ـ همان فردایی که حوادثی با خود میآورد که شما نمیدانید ـ کسی بر شما حکومت خواهد کرد که از غیر آن طایفۀ آتشافروزان جنگهای خونین و ظالمانه است. او عمّال حکومتهای ظالم پیشین را بر اعمال بدشان کیفر میدهد. در آن زمان، زمین گنجهای درونش را بیرون میریزد و کلیدهایش را تسلیم وی میکند، آن وقت او روش عدالتگستری را به شما نشان میدهد که چگونه است و آنچه را از کتاب و سنت مرده است، زنده میکند».[۱۸]
سپس در معرفی سیره و روش امام مهدی علیه السلام میفرمایند: «او خواستههای دل (هواهای نفسانی) را تابع و پیرو هدایت قرار میدهد و زمانی که مردم قرآن را تابع فکر خود قرار میدهند، او قرآن را بر آراء حاکمیت میدهد»[۱۹] (یعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی، إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی وَ یعْطِفُ الرَّأْی عَلَی الْقُرْآنِ، إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأْی). درواقع انسانها قرآن را از طریق تفسیربهرأی بر خواستههای خویش تطبیق میکنند. او فرمان وحی را معیار سنجش و برنامه کار خویش قرار داده و تفسیربهرأی و توجیهگری را کنار میزند. تفسیربهرأی یکی از دامهای شیطان است که وحی الهی را بیارزش مینماید و به همین دلیل در احادیث اسلامی این کار بهمنزله کفر شناخته شده است. سپس اینگونه محبتش را به فرزند عدالتگسترش ابراز میدارد: «پدر و مادرم فدای کسانی باد که نامشان در آسمان مشهور و در زمین مجهولاند: «أَلَا بِأَبِی وَ أُمِّی، هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ…».[۲۰]
۵. نشانههای آخرالزمان
در قرآن کریم از «اشراط ساعة» به معنای نشانههای قیامت، سخن به میان آمده است: «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْراطُهَا فَأَنّی لَهُمْ إِذا جَاءَتْهُمْ ذِکْریهُمْ»[۲۱] یعنی: آیا آنها (کافران) جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آنگاه ایمان آورند)، درحالیکه هماکنون نشانههای آن آمده است، اما هنگامیکه بیاید، تذکر (و ایمان) آنها سودی نخواهد داشت. لذا در تفاسیر و روایات اصطلاحی به نام «اشراط الساعة» است که به معنای مجموعه حوادثی است که تحقق آنها نشانه وقوع قیامت است، شامل تحولات و حوادث اجتماعی و طبیعی و دگرگونیهای کیهانی که پیش از وقوع قیامت رخ میدهد و بعضی از آنها در قرآن نیز آمده، مانند طلوع خورشید از مغرب، ظهور دود در آسمان، دمیده شدن در صور، تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان، شکافتن آسمان، زلزله ویرانگر زمین، فرو پاشیدن کوهها و دگرگونی دریاها و… اما پیش از نشانههای برپایی قیامت، رویداد ظهور موعود و رجعت رخ میدهد که برای آنها هم نشانههایی در روایات ذکر شده است که به نشانههای آخرالزمان معروف است، مانند خروج سفیانی، قتل نفس زکیه، خرابی مسجد کوفه، خروج یمانی، حلال شمرده شدن خون و مال مردم، خروج دجّال، پدید آمدن جنگها و کشتارها و از میان رفتن نشانههای حق، زیاد شدن هرجومرج و سست شدن ایمان مردم، قرار گرفتن افراد نالایق در مدیریت جامعه، بزرگ شمردن مال دنیا، عدم امنیت، ظهور فتنههای مختلف در میان عرب، از بین رفتن حیا در زنان و کودکان، رواج ربا، وقوع قتلهای عظیم در دنیا و ظهور فتنهها، بینیاز شدن مرد از زن و زن از مرد (همجنس بازی)، نوشیدن شراب، صیحه آسمانی، تفسیر قرآن به رأی، حاکم شدن هواهای نفسانی به جای هدایات الاهی، تعطیل احکام و حدود الاهی، خوار شدن مؤمنان و عزت فاجران و…[۲۲]
در مسیحیت نیز آخرالزمان مربوط به بازگشت حضرت عیسی است که در کتاب مقدس بیش از سیصد بار از رجعت مسیح، یاد شده است[۲۳] و چندین باب کامل به این موضوع اختصاص دارد.[۲۴] حتی بعضی ادعا کردهاند که درک صحیح رجعت مسیح، کلید کتاب مقدس است.[۲۵] طبق عقیده ایشان، مسیح دوباره در آخرالزمان میآید و برنامه نجات را کامل خواهد کرد.[۲۶] آنان بر این باورند که در بازگشت مسیح، جهان روی سعادت را خواهد دید و جهان پس از ظهور آن منجی در صلح و صفای کامل به سر خواهد برد[۲۷] و جنگ و خونریزی از جهان رخت برمیبندد و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید.[۲۸]
در فرهنگ مسیحی و کتاب مقدس اعتقاد غلبه حق بر باطل در این دوران روشن است[۲۹] و از دیدگاه ایشان منجی کل، مسیح است[۳۰] اما بر اساس روایات اسلامی وی در انقلاب جهانی آخرالزمان شرکت و حضور دارد و برای اقامه قسط و عدل از آسمان فرود میآید، اما زیر لوای امام مهدی علیه السلام است و مستقل عمل نمیکند. حضرت عیسی علیه السلام در سرزمین فلسطین فرود میآید و بر مهدی علیه السلام سلام میکند و پشت سر آن حضرت نماز میگزارد و به او در کشتن دجال کمک مینماید.[۳۱] در آیین یهود نیز ظهور «ماشیح» (موعود یهود) با سختیها و مشقتهای طاقتفرسا همراه خواهد بود و پیش از ظهور او آشفتگی و فساد در جهان به بالاترین درجه خود خواهد رسید و مشکلات و سختیهای زندگی غیرقابلتحمل خواهد شد. این کشمکشها و جنگهای میان دولتها، جنگهای گوگ و ماگوگ (یأجوج و مأجوج) نام دارد.[۳۲]
۶. نجات در آخرالزمان
باتوجهبه دشواریهایی که در روایات برای مردم آخرالزمان بیان شده است، این سؤال پیش میآید که راه نجات و سعادت مردم در این دوره حساس چیست و چگونه میتوانند خود را از این فتنهها و بلایا، حفظ کنند؟ پاسخی که همین روایات به این پرسش میدهند، چنگ زدن به دین الاهی و پیشوایان معصوم است که همان دینداری در پرتو ولایت و امامت اهلبیت علیهم السلام است. در روایات، از مردمی که در این عصر دارای ثبات ایمان و ثبات قدم در مسیر امامت و ولایت ائمه علیهمالسلام هستند، به نیکی و بزرگی یاد شده است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «یا علی، آنها که بیش از همه در امور دینی یقین دارند، مردمی در آخرالزمان هستند که پیغمبر را ندیدهاند و حجت خدا هم از نظر آنها پنهان شده است، بااینحال بهوسیله سیاهی که بر سفیدی است (یعنی نوشتهها و اسناد) ایمان میآورند».[۳۳] یعنی در آخرالزمان که حجتهای الهی یکبهیک از میان مردم رفتهاند و فقط یک حجت الهی روی زمین باقی مانده است و او هم در غیبت جسمانی به سر میبرد، عدهای هستند که بر اساس مطالعه و دقت و تحقیق در آیات و روایات معصومین علیهمالسلام، حقیقت را پیدا کردهاند و بر آن پابرجا ماندهاند. درواقع این عده کسانی هستند که بدون آنکه پیامبر و حجت خدا را مشاهده کنند، ایمان محکمی دارند. یا میتوان گفت علتش این است که عقل و اندیشه آنها چنان رشد یافته و به بلوغ رسیده که بدون نیاز به مشاهده حجت خدا و بر اساس شواهد و نشانههای متقنی که در حوادث روزگار به آن دست یافتهاند، به حجت خدا ایمان آوردهاند.
راه نجات توکل بر خداوند و در خواست از او برای معرفت واقعی توحید و نبوت و امامت است؛ لذا از دعاهای توصیهشده در این دوره، دعای معرفت است:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْتُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْأَعْرِفْ نَبِیَّکَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْتُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْأَعْرِفْ حُجَّتَکَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْتُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی».[۳۴] یعنی خدایا معرفت خود و پیامبرت و حجتت را به من عطا کن که اگر معرفت نیابم، از دینم گمراه میشوم؛ به عبارت دیگر اگر انسان در فضای دین، معرفتش نسبت به حجت خدا افزایش نیابد و ارتباط خود را با حجت الهی مستحکم نکند، دچار تباهی شده و از دایره دین جدا میشود. بنابراین برای اینکه انسان بتواند از فتنههای آخرالزمان و تاریکیهای قبل از ظهور، نجات یابد، تنها مسیر، مسیر عبادت و نیز معرفت و ایمان واقعی به خداوند متعال و اهلبیت وحی است.
امام حسن عسکری علیه السلام در همین زمینه فرمودند: «به خدا سوگند (فرزندم) غیبتی میکند که کسی از مهلکه (بیدینی و گمراهی آخرالزمان) نجات نمییابد جز آنان که خداوند آنها را در عقیده به امامتش ثابت قدم داشته و به آنها توفیق دعا برای تعجیل در فرجش داده باشد».[۳۵] سپس حضرت به ثمرات حضور امام در بین مخلوقات اشاره کرده و فرمود: «خداوند بهوسیله او بلاها را از اهل دنیا دفع و بهوسیله او باران را نازل میکند و بهواسطه وی برکات زمین را خارج میکند؛ بِهِ یَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِهِ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ».[۳۶] آری، کار ولیّ حق این است که دست مردم را بگیرد و آنها را از تاریکیها و تباهیها خارج کند و بهسوی نور سوق دهد. کار اولیای طاغوت برعکس است؛ آنها سعی میکنند مردم را از نور فطرت، عقل و نور ایمان بهسوی ظلمتها سوق دهند. بنابراین راه نجات در فتنههای آخرالزمان، درخواست از خدا برای ثبات ایمان، ازدیاد معرفت و پیوند با حجت زمان، حضرت مهدی علیه السلام است.
۷. تیپشناسی در آخرالزمان
تیپشناسی مردم آخرالزمان نیز از موضوعاتی است که برای شناخت نوع موضعگیریها در این دوران، اهمیت بسیار دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی در بیان حال مسلمانان آخر الزمان میفرمایند: «زمانی بر مردم خواهد آمد که چهرهشان چهره انسانی و قلوبشان قلوب شیطانی است. مانند گرگهای بیابانی خون میریزند و از کارهای بد یکدیگر را نهی نمیکنند. اگر آنها را تبعیت کنی، تو را به تردید میاندازند، اگر برایشان حرف بزنی، تو را تکذیب میکنند و اگر از نزد آنها بروی، بد تو را میگویند. سنت الهی نزد آنان بدعت و بدعت نزد آنان سنّت است. انسان حلیم، در چنین جامعهای فریبخورده دانسته میشود و فریبدهندگان، انسانهای حلیم معرفی میشوند! مؤمن بین آنها مستضعف است و فاسق و گنهکار، محترم… پناه بردن به آنها عین پشیمانی، عزّتمندی با آنها عین ذلّت و خواستن از آنها عین فقر است»[۳۷].
ایشان در بیان دیگری میفرمایند: «زمانی بر مردم خواهد آمد که شکم هایشان خدای آنهاست و زنان، قبله آنان و دینارهایشان دین آنان، و شرف شان، متاع خرید و فروش آنهاست. از ایمان جز اسم آن و از اسلام جز آداب آن و از قرآن جز تدریس آن چیزی نمیماند. مساجد آنها آباد و قلوب شان از هدایت ویران است. دانشمندانشان بدترین مخلوقات روی زمین محسوب میشوند. برخی در آخرالزمان قرآن میخوانند امّا قرآن به قلوب آنها راه ندارد. (لایجاوز ایمانهم حناجرهم) یعنی ایمان از حنجرههایشان عبور نمیکند»[۳۸].
امام باقر علیه السلام نیز فرمودند: «در آخر الزمان مردمی آیند که در میان آنان عدّهای ریاکار و مدّعی قرآندانی و عبادتگزاری پیرویشان کنند و ناپخته و سبکسرند، آنان امر به معروف و نهی از منکر را فقط زمانی واجب میدانند که گزندی به آنها نرسد و برای خود عذرها و بهانهها میتراشند».[۳۹]
تیپهایی هم هستند که ایمان داشتهاند اما براثر فتنهها و گمراهیهای شیطان ریزش کرده و از غربال، فرو ریختهاند. در روایات است که مردم در آخرالزمان و قبل از ظهور حضرت، غربال خواهند شد و این غربال بسیار سخت خواهد بود. جابر جُعفی میگوید به امام باقر علیه السلام عرضه داشتم فرج و گشایش کار شما کی خواهد بود؟ حضرت فرمود: هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید (سهبار تکرار و تأکید کردند). «مَتَی یَکُونُ فَرَجُکُمْ؟ فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَایَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّی تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا».[۴۰]
بنابراین نباید گمان کرد که حالات افراد ثابت میماند که به ایمان فعلی خود مغرور شوند؛ چه بسا فردی اکنون مؤمن است و فردا ریزش کند و از ایمان خارج شود. امام صادق علیه السلام با اشاره به داستان نوح، فرمودند: «خداوند به نوح وحی کرد: الان کدر از صاف جدا شد، خالصسازی محقق شد» و در ادامۀ بیان این داستان میفرمایند: «قائم ما علیه السّلام نیز چنین است، ایّام غیبت او طولانی میشود تا حقّ محض و ایمان صافی از کدر مشخّص شود و هرکس از شیعیان که طینت ناپاکی دارد از دین بیرون رود، کسانی که ممکن است چون استخلاف و تمکین و امنیّت منتشره در عهد قائم علیه السّلام را احساس کنند، نفاق ورزند».[۴۱]
ما در معرض غربالهای مختلف هستیم، این غربالها ریزشهایی هم دارند. در این غربالها، سقوط کردن اتفاق میافتد؛ برای آدمهای بسیار ظاهرالصلاح، غربال در آخرالزمان موضوعی جدی است. در برخی از روایات دربارۀ غربال سوگند «وَالله» به کار برده شده که یعنی «قطعاً این غربال انجام خواهد شد تا اینکه جز اندکی ثابتقدم باقی نمیمانند».[۴۲]
۸. آخرالزمان و فرقهسازی
صلیبیها بر این باور بودند که اگر مسلمانان در یک امپراتوری اسلامی متّحد شوند، خطر بزرگی خواهند بود و تا زمانی که متفرّق هستند و با یکدیگر سازگاری ندارند، بدون وزن و اثر هستند و از آنان نباید هراس داشته باشند. لذا همه تلاش خود را مصروف درهم شکستن اتّحاد مسلمانان، نفوذ در میان آنان و فاسد کردن مناسبات و همبستگیهایشان کردند. تاریخ دسیسههای غرب صلیبی و متّحد صهیونیست آن و مستکبران جهانی علیه اسلام و مسلمانان، گواه است که آنها به این شیوهها، اقداماتی را انجام داده و میدهند: ایجاد تفرقه و نزاع مذهبی، ترویج فرهنگ غربی مبتنی بر حذف دین یا ستیز با دین از راههای مختلف؛ فرقهسازی و ایجاد شکاف بین مسلمانان، جلوه دادن شیوه زندگی غربی از طریق رسانهها بهویژه اینترنت و تولید فیلمهایی با محتواهای موردنظر خودشان، ترجمه کتب، نشریات، روزنامهها و اعطای بورسیه به دانشجویان مسلمان، ترویج مفاسد اخلاقی از طریق اشاعه قمار، شرب خمر، مسائل جنسی، حمله به اسلام و شخصیّتهای دینی و مذهبی مسلمانان بهویژه حضرت ختمیمرتبت، محمّدبنعبدالله صلی الله علیه و آله از طریق کاریکاتورهای موهن، وارونه جلوه دادن حقایق دینی اسلام و سیره و سنّت مسلمانان نزد ساکنان غرب، کشتار خاموش علما و سخنوران مسلمان به انحای مختلف و… تنها نمونههای بارزی از این توطئۀ کثیف علیه جهان اسلام بوده است.
راهاندازی فرقۀ وهّابیت در قطب و مرکز سکونت اهل سنّت در عربستان؛ تأسیس و حمایت از فرقههای بابیت و بهائیّت در قطب و مرکز سکونت شیعیان یعنی ایران؛ تأسیس و حمایت از فرقه قادیانیه یا احمدیه در شبهقاره هند و دهها فرقه دیگر در گوشه و کنار جهان، که منجر به شکاف و تفرقه میان مسلمانان شد و حتی جنگها و کشتارهایی از مسلمانان را به دنبال داشت نیز ازجملۀ این اقدامات شیطانی است. این انحرافات فرقهای که در درون جغرافیای اسلامی اتّفاق افتاد؛ امکان بسیاری برای نابودی فرهنگی و مذهبی این منطقهها و در پی آن ثروتهای مادّی مردم به همراه داشت و دارای این ویژگیهاست: رویکرد بخشی از اصول آنها به آموزههای دینی و مذهبی، گرایش سیاسی به جریانات استعماری، تأکید و اصرار بر اندیشه جدایی دین از سیاست، رویکرد تفرقهافکنانه در جامعه اسلامی، توسّل به سلاح شبههافکنی و ایجاد تردید به قصد خارج کردن رقیب از میدان و البتّه به نفع استعمار.
بهویژه در طول دهههای اخیر، درست در شرایطی که غرب، افول و پایان تاریخ خود را تجربه میکرد، جمع کثیری از مستضعفان غربی در پی کشف راه رهایی، دست به دامان اسلام زدند و به اعتراف آمار، اسلام رقم اوّل رشد را در میان همه فرق و مذاهب در جهان به دست آورد، لذا جریان فرقهسازی را برپا کردند. این جریان نوپا که از میان مجامع مخفی ماسونی و سازمانهای امنیّتی ائتلاف قدرتهای استکباری سر برآورد، با استفاده از شرایط تاریخی ایجادشده و همه امکانات مالی، امنیّتی و اجتماعی آنها، در یک فهرست طولانی، حدود چهارهزار فرقه را به خود اختصاص داده است. حداقل قریب دوهزار فرقه در دایرةالمعارف جریانهای فرقهای نوظهور نام برده شدهاند که در غرب با اسم «میکسر» (مخلوطکننده)، شناخته میشوند و دست به پلورالیسم وحشتناکی زدند تا این گمان به وجود بیاید که راه دستیابی به معنویّت، دین و آسمان، فقط اسلام و ادیان ابراهیمی شرقی نیستند.
این فرقهها با اختلاط و امتزاج آموزههای بیبنیاد برهمنان هندویی، سرخپوستان آمریکای لاتین، نحلههای مسیحی، آموزههای کابالایی یهودی و تجربههای فرادرمانی که به صدها شاخه تقسیم شدهاند، بشر مبتلای غربی و ساکنان خودباخته شرقی را مواجه با گسترۀ بزرگی از جریانات فرقهای شبهمذهبی و شبهعرفانی کردند. بهجز همّت شیطان و اغوائات و اضلالات او، جریانهای ذکرشدۀ ضدّ اسلام و ضدّ انسان، عوامل دیگر زمینههای کارگر افتادن دسیسهها را فراهم آوردند که مهمترین آنها عبارتند از: خستگی انسان غربی از ازدحام تکنیک، تکنولوژی و زندگی کسالتبار مدرن قرن بیستم، غیبت آموزههای اصیل دینی اسلامی در سطحی وسیع و در صحنه حیات اجتماعی انسان معاصر، کمکاری مبلغان دینی در پاسخگویی روزآمد به پرسشها و نیازهای انسان معاصر و…
۹. حکومت آخرالزمان
از دیدگاه قرآن، وارثان حکومت جهانی و حاکمان آخرالزمان در زمین صالحان خواهند بود:
«وَ لَقَدْ کتَبْنا فی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ * اِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقُوم عابِدینَ»[۴۳] یعنی: در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتیم: بندگان شایستهام وارث [حکومت] زمین خواهند شد. در این، پیام روشنی است برای گروه عبادتکنندگان.
باتوجّهبه اینکه «ارض» بهطور مطلق تمام کره زمین و سراسر جهان را شامل میشود ـ مگر اینکه قرینه خاص در میان باشد ـ این آیه بشارتی است در زمینه حکومت جهانی صالحان و ازآنجاکه این معنی در گذشته تحقق نیافته است، باید در آینده در انتظار آن بود و این همان چیزی است که بهعنوان «حکومت جهانی مهدی علیه السلام» از آن یاد میکنیم. جالب است که میفرماید: ما این وعده را در کتب انبیاء پیشین نیز نوشتهایم، اشاره به اینکه این وعده تازه نیست، بلکه امری است ریشهدار که در ادیان و مذاهب دیگر نیز آمده است.
منظور از «زبور»، همان «زبور داود علیه السلام» است که مجموعهای از مناجاتها و نیایشها و اندرزهای داود پیامبر است که در کتب عهد قدیم (کتب وابسته به تورات) بهعنوان «مزامیر داود» از آن یاد شده است. قابلذکر اینکه در همین کتاب مزامیر داود ـ با تمام تحریفاتی که در کتب عهد قدیم بهمرورزمان صورت گرفته ـ باز این بشارت بزرگ دیده میشود. در مزمور ۳۷ جمله ۹ میخوانیم: «… زیرا که شروران منقطع میشوند و اما متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد و … شریر نیست میشود، هرچند مکانش را استفسار نمایی ناپیدا خواهد شد!». در جمله یازدهم نیز همین «مزمور» آمده است: «امّا متواضعان وارث زمین شده و از کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد» و نیز در همین «مزمور» در جمله ۲۷ همین معنی با عبارت زیر آمده است: «زیرا متبرکان خداوند، وارث زمین خواهند شد امّا ملعونان وی منقطع خواهند شد!». در جمله ۲۹ هم آمده است: «صدیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساکن خواهند شد».
حکمرانی اولیاء و مصلحان الهی در مقیاس جهانی، بزرگترین رویداد آخرالزمان است که قرآن نیز دربارۀ ویژگیهای آن گفته است: «الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»[۴۴] یعنی: کسانی که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم، نماز را بر پا میدارند و زکات میدهند و (دیگران را) به خوبیها دعوت میکنند و از بدیها باز میدارند و پایان همه امور برای خداست. بنابراین در حکمرانی مصلحان، سه موضوع مدّ نظر خواهد بود: عبودیت خداوند سبحان در چنین نظامی تقویت میگردد، برای رفع نیازمندیهای مادی و اقتصادی مردم تلاش خواهد شد، هدایت مردم بهسوی آموزههای وحیانی اساس برنامهها خواهد شد.
اساس ویژگیها و ابعادی که از مدینه فاضله آخرالزمان بیان شد، تصویر واضحی بهعنوان الگو و چراغ راه برای اداره جوامع درجهت رسیدن به زمان ظهور حضرت حجت علیه السلام است. در یک جمعبندی، برخی از این خصوصیات عبارتند از: گسترش جهانی عدالت، زنده کردن اسلام، برپایی تمدن اسلامی، کشف تمام سطوح علم، رفاه عمومی، پیشرفت علوم طبیعی و وسایل زندگی، امنیت در سراسر دنیا، سختگیری با مسؤولان، مهربانی با مردم، سادگی و روانی و شفافیت همه قوانین، عدم تجملگرایی که بهتدریج در جامعه فرهنگسازی و نهادینه میشود.
اصلاح اساسی و زیربنایی در تمامی عرصههای جوامع بشری بهگونهای انجام خواهد شد که همه علائم آن در نظر هر بینندهای هویدا و آشکار خواهد گردید و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان و بندگان مظلوم کوتاه خواهد شد.
۱۰. بابیت و آخرالزمان
علیمحمد شیرازی (۱۲۳۵-۱۲۶۶ق) در سال۱۲۶۰قمری در شیراز ادعا نمود باب امام زمانی است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، لیکن با تنبیهی مختصر از ادعای خود توبه کرد. سپس با حمایت بعضی عوامل مشکوک مثل حاکم گرجیالاصل اصفهان آماده ادعاهای افزونتری مثل قائمیت و بعد پیامبری و در آخر، خدایی گردید که در آثار بهجامانده از او دیده میشود. ادعای اولیه او موجب شد عدهای بهخاطر علاقه به حضرت صاحب الزمان علیه السلام که در روایات آخرالزمانی به ظهور آن حضرت تأکید شده است و اینکه او خود را نماینده و باب ایشان معرفی کرده، به او گرویدند و تفرقهای بین گروندگان او و جامعه مسلمان ایجاد شد که منجر به سه جنگ داخلی در کشور گردید و تلفات جانی و مالی بسیاری را به دنبال داشت. سرانجام بهخاطر کور کردن چشم این فتنه، اولیای حکومت فرمان اعدام او را دادند و کسی که مدعی بود قائم آخرالزمان است که دنیا را از عدل و داد پر نماید، در سال ۱۲۶۶ق در تبریز، تیرباران شد.
جالب است که او در کتابهایش، به ظهور کسی که در آینده در شرایط خاصی متولد خواهد شد، نوید میدهد به اسم «من یظهره الله» (کسی که خدا او را ظاهر خواهد ساخت) که در دوران سلطنت او همۀ غیربابیان قتل عام میشوند و همۀ کتابها غیر از کتابهای خود علیمحمد سوزانده شده و همه بقعهها و مکانهای مقدس ادیان دیگر، تخریب خواهد گردید. این موعود که باید از منی (آب نطفه) پاک متولد شود (به همین دلیل او فتوا به پاک بودن منی داد تا من یظهره الله از منی پاک متولد شود!) با پولها و طلاهایی که حاکمان قبل در زیر زمین دفن میکنند تا او موقع ظهور از آنها استفاده کند، بر جهان مسلط میشود. کار او نسخ کتاب بیان علیمحمد است و بعد از او نوبت من یظهره الله بعدی است که شریعت من یظهره الله قبلی را نسخ میکند و بعد از او همینطور من یظهره الله های بعدی تا بینهایت خواهند آمد و شریعتهای قبل را نسخ و شریعتهای جدیدی را میآورند!
بدین ترتیب در پیشبینی علیمحمد باب، سخنی از آخرالزمان نیست و تا بینهایت این سلسلهها دینهای جدیدی میآورند و نهایتی نخواهند داشت. قیامت هم در تحلیل آنها، قیام مظهر بعدی است و قیامت به عنوان پایان این جهان و حسابرسی و بهشت و جهنم، بهصراحت مطرح نشده یا بهطور شفاف از آن سخن نرفته است.
پیروان باب پس از سوءقصد ناموفق به ناصرالدینشاه، به عراق تبعید شدند و چند سال بعد یکی از پیروان او هنگامیکه قرار بود از عراق به استانبول تبعید شود، ادعا کرد که من همان من یظهره الله هستم و شریعت بیان را نسخ و شریعت بهائیت را پایهگذاری کرد. او بعدها با نوشتن کتاب اقدس، ادعای دین جدید نمود و این کتاب حدوداً سیصفحهای را مهیمن و حاکم و برتر از همه کتابهای آسمانی قبل اعلام نمود و به پیروانش دستور تبلیغ این دین جدید را داد.
او برخلاف دستورهای خشن کتاب بیان علیمحمد باب، دستور مهربانی با همه، حتی گرگان خونخوار را داد و جهان را به روح و ریحان فرا خواند و هرگونه اعتراض به حاکمان زمانه را تحریم نمود و مقرر کرد که افراد نوزده درصد از درآمدهای خود را بهعنوان حقوق شرعی به رهبری این تشکیلات (که اکنون با عنوان بیتالعدل در حیفای اسرائیل مستقر هستند) بدهند و مطیع محض تشکیلات باشند و گرنه با تنبیه خشنِ طرد مواجه خواهند شد. همچنین جزای هرکس که خانهای را آتش بزند، سوزاندن در آتش تعیین نمود و جزای دزد را انگ زدن بر پیشانی او و جزای مرتکبین فحشاء را پرداخت نه مثقال طلا برای بار اول به تشکیلات اعلام کرد که در نوبتهای بعد این رقم هربار مضاعف خواهد گردید و اینکه مردگان را در حریر کفن کنند و در تابوت بلور یا چوبهای گرانبها دفن کنند. این من یظهره الله اول که طبق پیشگویی باب موظف به عمل به بیان بود با من یظهره اللهی که در عمل ادعا شد، هیچ تناسبی نداشت!
۱۱. بهائیت و آخرالزمان
در بهائیت نیز سخنی از آخرالزمان آنطور که ادیان الاهی به آن پرداختهاند، به میان نیامده است. ابوالفضل گلپایگانی مبلغ مشهور بهائی در فصل دوم کتاب فرائد خود ص۵۸ برای اثبات علیمحمد باب به روایتی از امهانی استدلال میکند که در آن عبارت «مولود فی آخرالزمان» آمده است و به پندار او چون باب هم در آخرالزمان (سال ۱۲۳۵ق) متولد شده، دلالت بر او دارد! درحالیکه گفتیم آخرالزمان به دوران پس از بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله که پیامبر آخرالزمان نامیده شده، اطلاق گردیده و شامل زمان تولد حضرت مهدی علیه السلام در سال ۲۵۵ ق هم میشود. به فرض که آن را بر علیمحمد باب هم بتوان اطلاق نمود با سایر ویژگیهای این مولود که باید فرزند حضرت عسکری علیه السلام باشد و دارای طول عمر و غیبت و امامت در کودکی و… سازگار نیست.
آخرالزمان در سخن بهائیت هم مطرح نشده زیرا با توجیهاتی که میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله در کتاب ایقان نموده، قیامت را برپایی جهان آخرت و رسیدگی به اعمال و برپایی میزان و بهشت و دوزخ ندانسته و آن را به قیام مظهر و پیامبر بعدی توجیه نموده است. لذا جایی برای آخرالزمان و وقایع مطرحشده در ادیان باقی نمیگذارد؛ او قیامت را به معنی ظهور و قیام مظهر بعد گفته و توجیه کرده است. دوران بهائیت را هم هزارسال تعیین کرده است درحالیکه پسرش عبدالبهاء دوران بهائیت را پانصدهزار سال تعیین مینماید! این طمع فوقالعاده برای ماندگاری آیینی با احکامی مثل احکام کتاب اقدس، آن هم پانصدهزار سال، جایی برای آخرالزمان باقی نمیگذارد و با انکار قیامت درواقع برای خود زمان بینهایت قائل شده و پایانی برای جهان باور ندارند.
بهاءالله در جای دیگر با اشاره به متون کتاب مقدس درباره آمدن «پسر انسان» که مربوط به بشارات کتاب مقدس درباره بازگشت عیسی مسیح علیه السلام در آخرالزمان است، آن را به آمدن پیامبر اسلام توجیه کرده و گفته مسیحیان متوجه نشدند که این بشارت به آمدن مسیح نیست بلکه مربوط به ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله است؛ اما عباسافندی ملقب به عبدالبهاء رهبر دوم بهائی برخلاف پدر، این بشارت را دربارۀ ظهور علیمحمد باب دانسته و آمدن او را مصداق آمدن پسر انسان در آخرالزمان تفسیر کرده است! جالبتر آنکه شوقیافندی رهبر سوم بهائیت، این بشارت را به پدربزرگش بهاءالله مربوط دانسته است؛ حال آنکه پسر انسان که در کتاب مقدس آمده نه اشاره به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دارد، نه میرزا علیمحمد و نه میرزا حسینعلی، بلکه مربوط به بازگشت حضرت عیسی علیه السلام است در آخرالزمان.
علت سخن نگفتن بابیه و بهائیه دربارۀ آخرالزمان به معنای واقعی که در ادیان آمده، این است که هیچ چیز در این دو آیین با ویژگیهایی که در ادیان در موضوع آخرالزمان آمده قابل تطبیق نیست، زیرا ظهور منجی عدالتگستری که طومار ستمگران را درهم پیچد و در جهان، عدالت را برقرار نموده و صلح و ایمان و راستی و درستی را حاکم کند بر قامت رهبران این دو آیین راست نمیآید. اولی که خود اعدام شد و دومی هم اسیر تبعید و زندان و محرومیت گردید چه رسد به اینکه برای جهان بتوانند کاری انجام دهند. چگونه از آخرالزمانی که در یهود و مسیحیت و مزدیسنا و اسلام است سخن بگویند که ذرهای از آن در وجودشان و آیینشان نبوده و نیست و برای آنها جز رسوایی به بار نخواهد آورد.
نتیجهگیری: ما و آخرالزمان
بحث دربارۀ آخرالزمان بسیار گستردهتر از این مقاله کوتاه است، اما با طرح مطالبی که از نظرتان گذشت میتوان به چند نتیجه اشاره کرد:
نخست آنکه ما در کلیت موضوع، در دوران آخرالزمان یعنی دوران نبوت پیامبر آخرالزمان، حضرت محمدبنعبدالله صلی الله علیه و آله هستیم که با بعثت ایشان آغاز و تا برپایی قیامت ادامه خواهد داشت. ابتدای این دوران، دوران تکوین دین اسلام و انتهای آن دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام و رجعت است. دربارۀ شرایط و حوادث قبل و بعد از ظهور هم که باز به آخرالزمان از آن یاد شده است، روایات زیادی وارد شده که ابعاد آن تبیین و پیشگویی شده است.
دوم آنکه ادیان یهود و مسیحیت و تا اندازهای آیین مزدیسنا نیز از آخرالزمان و ویژگیهای آن سخن گفتهاند که مشابهتهای فراوانی با آخرالزمان تصویرشده در اسلام دارند. آنان نیز معتقدند منجی موعود ظهور خواهد کرد و عدالت را جایگزین ظلم در جهان خواهد نمود. سوشیانش در زرتشتیان و ماشیح در یهودیان و عیسی در مسیحیان، آن منجی موعود هستند.
سوم آنکه شرایط سخت آخرالزمان برای مردمان، موجب ریزشهای بسیاری خواهد بود، بهطوری که افراد زیادی، ایمان خود را از دست داده و از دین خارج میشوند. عوامل فریبنده دنیوی، کارکرد تبلیغاتی کافران، اغوای شیاطین گوناگون و… در این انحرافات و ریزشها در آخرالزمان نقش اساسی دارند.
چهارم آنکه فرقهسازها در آخرالزمان، برای ایجاد شکاف و تفرقه بین صفوف مؤمنان، فعال بوده و هستند و مدعیان دروغین در قالب دین ظهور کرده و با اغوای گروههایی از جامعه دودستگی یا چنددستگی ایجاد میکنند و ضمن گمراه کردن مردم، اهداف سیاسی دشمنان دین را تدارک میکنند. از میان این فرقهها در زمان ما وهابیت و بهائیت دو عامل تفرقه و انحرافاند که هر دو ریشههای استعماری دارند و خسارات سنگینی برای اسلام و مسلمانان داشته و دارند. این فرقهها با تبلیغات گوناگون و صرف منابع بسیار مالی، با استفاده از رسانهها، طیفهایی را جذب نموده و مشکلات بسیاری را به وجود آوردهاند و میآورند.
پنجم آنکه در این دوران دشوار آخرالزمان که در آن به سر میبریم موظف به پایداری در دین و ثبات قدم در ایمان هستیم و چون در دوران پیشوایی موعود آخرالزمان، حضرت صاحب الزمان علیه السلام هستیم، با حفظ باورهای اصیل دینی و توسل و تمسک به این آخرین حجت حق، وظیفهمندیم که دیگران را نیز در لغزشگاههای آخرالزمان هدایت و دستگیری نماییم. اینگونه است که از کسانی خواهیم بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنان را برادر خود نامیده و ایشان را ستوده است. طبیعی است فقط با پیوند با آن موعود عدالتگستر است که از شدائد و مصائب آخرالزمان، سالم عبور خواهیم کرد و به تسریع در ظهور آن حضرت، کمک نموده و موجبات خشنودی ایشان را فراهم خواهیم نمود.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- کتاب مقدس، متی؛ مرقس؛ لوقا؛ یوحنا؛ عبرانیان؛ اشعیا.
- صدوق، محمدبنعلى (ابن بابويه)؛ الخصال؛ مصحح علیاکبرغفارى، جامعه مدرسين، چاپ اول، قم: ۱۳۶۲ش.
- ــــــــــ، التوحيد؛ جامعه مدرسين، چاپ اول، قم: ۱۳۹۸ق.
- ــــــــــ، عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ نشر جهان، چاپ اول، تهران: ۱۳۷۸ق.
- ـــــــــ، کمال الدين و تمام النعمة؛ اسلاميه، چاپ دوم، تهران: ۱۳۹۵ق.
- ـــــــــ، من لایحضره الفقیه؛ دارالأضواء، چاپ ششم، بیروت: ۱۴۰۵ ق.
- مجلسى، محمدباقر بنمحمدتقى؛ بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بیروت: ۱۴۰۳ ق.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث؛ عطا، مصطفی عبدالقادر، دارالکتب العلمية، بیروت: ۱۴۱۱ق.
- ورام، مسعودبنعیسی؛ تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام؛ مکتبة الفقيه، قم.
- ــــــــــ، مجموعه ورام: آداب و اخلاق در اسلام؛ عطایی، محمدرضا، آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى، مشهد: ۱۳۹۶ش.
- نوری، حسینبنمحمدتقی؛ مستدرك الوسائل؛ مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، بیروت: ۱۴۰۸–۱۴۰۹ ق.
- نعمانی، محمدبنابراهيم (ابنأبيزينب)؛ الغيبة؛ نشر صدوق، چاپ اول، تهران: ۱۳۹۷ق.
- عمادالدین طبری آملی، محمدبنعلی؛ بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله لشیعة المرتضی علیه السلام؛ جواد قیومی اصفهانی، مؤسسة النشر الإسلامي، قم: ۱۴۲۲ ق.
- كلينى، محمدبنيعقوب؛ الروضة من الكافي؛ ترجمه رسولى محلاتى، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ اول، تهران: ۱۳۶۴ ش.
- شريف الرضى، محمدبنحسين؛ نهج البلاغة؛ تحقیق صبحی صالح، هجرت، چاپ اول، قم: ۱۴۱۴ ق.
- ابنطاووس، علیبنموسی؛ الملاحم و الفتن في ظهور الغایب المنتظر عجل الله فرجه، الشريف الرضي، قم: ۱۴۱۲ق.
- محمدجواد اصغری؛ آخرالزمان؛ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم: ۱۳۸۸ش.
- تيسن، هنري؛ الهيات مسيحي؛ ترجمه ط. ميكائليان.
- آبراهام کهن، امیرحسین صدریپور؛ خدا، جهان، انسان و ماشیح در آموزههای یهود؛ ترجمه امیرفریدون گرگانی، المعی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- أبوعبدالرحمن أحمدبنشعيب بنعلي الخراساني النسائي؛ السنن الكبرى؛ تحقیق حسن عبدالمنعم شلبي، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، بیروت: ۱۴۲۱ق.
- طوسى، محمدبن الحسن؛ الغيبة / کتاب الغيبة للحجة؛ دارالمعارف الإسلامية، چاپ اول، قم: ۱۴۱۱ق.
- مفید، محمدبنمحمد؛ الارشاد؛ تألیف و تحقیق: محمدباقر بهبودی، محمدباقر ساعدی خراسانی، کتابفروشی اسلاميه، تهران: ۱۳۷۶ش.
[۱] خصال/۵۹۴؛ من لایحضره الفقیه ج۴ ص۳۶۶؛ بحارالانوار ج۵۲ ص ۱۲۵٫
[۲] التوحید ص۲۸۳.
[۳] بحارالانوار ج۵۲ ص۱۲۴٫
[۴] مستدرک حاکم نیشابوری ج۴ ص۳۱۵.
[۵] مجموعه ورام ج۱ ص۶۹٫
[۶] تنبیه الخواطرج۱ ص۳۰۱.
[۷] مستدرک الوسائلج۱۵ ص۱۱۶٫
[۸] بحارالانوار ج۲۲ ص۴۵۳.
[۹] بحارالانوار ج۵۲ ص ۱۲۵٫
[۱۰] غیبت نعمانی ص۳۵۷.
[۱۱] عیون اخبارالرضا(ع) ج۲ ص۵۹٫
[۱۲] بشارة المصطفی ص۲۵۸.
[۱۳] مائده: ۳.
[۱۴] نور: ۵۵.
[۱۵] الکافی ج۱ ص۹۱.
[۱۶] نهج البلاغه، خطبه۱۸۷.
[۱۷] همان، خطبه۱۰۳.
[۱۸] همان، خطبه۱۳۸.
[۱۹] همان جا.
[۲۰] همان، خطبه۱۸۷.
[۲۱] محمد(ص): ۱۸.
[۲۲] ر.ک.الغیبة نعمانی، الملاح و الفتن سیدبنطاووس، بحارالانوار جلد ۵۱ -۵۳ و…
[۲۳] اصغری؛ آخرالزمان ج۱ ص۲۸٫
[۲۴] کتاب مقدس، متی، باب ۲۴، ۲۵؛ مرقس، باب ۱۳؛ لوقا، باب ۲۱.
[۲۵] تیسن؛ الاهیات مسیحی ص۳۲۷.
[۲۶] یوحنا، باب ۴، آیه ۴۲؛ عبرانیان باب ۹، آیه ۲۸.
[۲۷] اشعیا باب ۲، آیه ۷. اشعیا، باب ۲، آیه ۴.
[۲۸] یوحنا، باب ۴، آیه ۴۲.
[۲۹] اشعیا، باب۲، آیه ۷؛ مرقس، باب ۹، آیه ۱۱-۱۳.
[۳۰] اشعیا، باب ۴۸، آیه ۱۱.
[۳۱] بحارالانوار ج۵۱ ص۴۸۵٫
[۳۲] اشعیا. باب ۶۰، آیه۲۱؛ آبراهام کهن؛ خدا، جهان، انسان و ماشیح در آموزههای یهود؛ ص۲۵۹-۲۵۷.
[۳۳] بحارالانوار ج۵۲ ص ۱۲۵٫
[۳۴] همان؛ج۵۳ ص۱۸۷.
[۳۵] کمالالدین ج۲ ص۳۸۴.
[۳۶] بحارالانوار ج۵۲ ص۲۴.
[۳۷] بحارالأنوار ج۲۲ ص۴۵۳.
[۳۸] السنن الکبری للنسائی.
[۳۹] تنبیه الخواطر ج۲ ص۱۲۵؛ الکافی ج۵، ص۵۵۱.
[۴۰] الغیبة شیخ طوسی ج۱ ص۳۳۵.
[۴۱] کمالالدین ج۲ ص۳۵۶.
[۴۲] غیبت نعمانی ص۸ ؛ ارشاد شیخ مفید ج۲ ص۳۷۵.
[۴۳] انبیاء: ۱۰۵و۱۰۶.
[۴۴] حج: ۴۱.