صفحه اصلی روی خط خبر منادی خورشيد پنهان

منادی خورشيد پنهان

1 خواندن ثانیه
0
0
646

 

«خلقی که در انتظار مصلح به سر می‌برد، خود باید صالح باشد». این جمله زرین و ماندگار از علامه محمدرضا حکیمی‌ نامدارترین  نویسنده دوران ما بود که در ابتدای کتابش «خورشید مغرب» نوشت و حدود پنج دهه، جمله‌ای به این صلابت و تمامت، «انتظار» مصلح جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را چنین زیبا تفسیر نکرده است. دریغا که استاد، در آغاز شهریورماه، ما را در سوگ خود نشاند و در نیمه محرم به ملکوت اعلی پر کشید. در توصیفش نوشتند: فیلسوف عدالت، عقل سرخ، حکیم خراسان، فریادگر انقلاب، از تبار بیدارگران اقالیم قبله، مبتکر مکتب تفکیک، به‌تنهایی دائرةالمعارف فرهنگ دینی، آوازگر سرود جهش‌ها، آموزگار ادبیات متعهد و… اما در نظر ما بهترین توصیف از او «منادی خورشید پنهان» است، با این جمله طلائی که «خورشید مغرب» را با آن زینت بخشیده بود. حکیمی ‌با زیباترین و برانگیزاننده‌ترین نثر، آمده بود تا از «بعثت، غدیر، عاشورا» بگوید، از «الغدیر» حمایت کند و یادش را با «یادنامه علامه امینی»، جاودانه کند. آمده بود تا بیدارگران اقالیم قبله را بزرگ بدارد و معرفی کند. آمده بود که مکتب خراسان را بزرگ بدارد و خلوص معرفت دینی را با تفکیک آن از معرفت بشری، پاس بدارد. آمده بود تا نهضت عاشورای حسینی را با نشان دادن قطره سرخی در آغاز همه کتاب‌هایش، فریاد کند و به دنبال انقلابی باشد که اهداف عاشورا را محقق نماید. آمده بود تا با «الحیاة»اش یک دور فرهنگ قرآن و عترت را در همه موضوعات معرفتی، به جامعه ارائه دهد… شگفتا که در عمر بابرکتش به همه این اهداف و اهداف بسیار دیگری نائل آمد که دربارۀ هریک از آن‌ها می‌توان در مقاله‌ای به توضیح و تبیین آن پرداخت. پیش از بیماری ایشان، فرصتی زرین دست داد که خدمتش رسیدیم و بعضی از کتاب‌های مؤسسه را تقدیم کردیم که خرسند شدند و تشکر نمودند و از پیشتازان این عرصه با پیامی‌تقدیر کردند و خاطره‌ای شیرین و ماندگار برای ما به‌جای گذاشتند و آخرین کتابشان را هدیه دادند.

او رادمردی فرهنگ دوست و موج‌آفرین و مرزبان برج و باروهای دین در مقابل فرهنگ‌های التقاطی و دین‌های بدلی و انحرافی بود. اهل گفتمان بود و از تفرقه و نزاع و اختلاف، اهالی قبله را برحذر می‌داشت و اتحاد را فقط در سایه‌سار ولایت اهل‌بیت علیهم السلام، امكان‌پذیر می‌دانست. او به ساحت قدسی امام عصر ارواحنا فداه آن‌چنان عشق می‌ورزید که حتی در شرایط سخت بیماری و بر تخت بیمارستان کاغذی خواست و با خط لرزان اما پرصلابت خویش نوشت: السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. شاید مناسب باشد به پاس این همه اشتیاقِ این انسان صالحِ منتظرِ مصلح، بخشی از ترجیع‌بند زیبای مهدویش، با عنوان «ای آفتاب…» را باهم مرور کنیم:

 

 

۱

ای سرّ توحید ازل، در طالع تقدیرها

ای نور ذات جلوه‌گر، در جلوه‌ها، تصویرها

در ذات ذرّات جهان، هر دم ز تو تأثیرها

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی؟

عالم سیه، از بس ستم، این خلق، پنهان تا به کی؟

۲

ای از افق‌های قِدَم، تابیده‌ای بر کائنات

اندر بیان تو بود، آیات حق را بینات

ای بینات حق و عدل، ای رایت راه نجات

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی؟

مقهور افکار قرون، آیات قرآن تا به کی؟

۳

ای عالم ایجاد را، حکمت تویی، حشمت تویی

ای خلق را از سوی حق، نعمت تویی، رحمت تویی

ای «عقل» را «هادی» تویی، وی «نقل» را حجت تویی

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی؟

عالم سیه، از بس ستم، این خلق، پنهان تا به کی؟

۴

با اذن خلاقّ جهان، تو روح اشباحی همه

ارواح چو جسم‌اند و تو، خود جان ارواحی همه

در آیه «نورٌ علی»، مِشکات و مصباحی همه

ای آفتاب، ای آفتاب، از خلق پنهان تا به کی؟

بی‌بهره، این‌سان عقل‌ها، در روزگاران تا به کی؟

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

داستانِ یک داستان: مروری بر کمپین “داستان ما یکیست”

چکیده هنگام ناآرامی‌های ایران در نیمۀ دوم سال ۱۴۰۱ شمسی، تشکیلات بهائی در ابتدا، ضمن همدلی…