صفحه اصلی برگی از تاریخ مشکلات منتقدان در بازنگری قرائت رسمی تاریخ بهائی

مشکلات منتقدان در بازنگری قرائت رسمی تاریخ بهائی

54 خواندن ثانیه
0
0
7,538

مصاحبه با اولیور شاربروت

مقدمه:

پرفسور اولیور شاربروت[۱] آلمانی‌الاصل و استاد مطالعات اسلامی در دانشکده‌ی ادیان و مذاهب دانشگاه بیرمنگام انگلیس است. وی حدود ۱۲سال پیش با یک بانوی فلسطینی‌الاصل ساکن لندن ازدواج نموده و مسلمان می‌شود. در زمانی ‌که دوران تحصیلی دکترای تخصصی‌اش در کالج مطالعات شرقی و آفریقایی ـ سواس[۲]ـ را می‌گذرانده، موضوع «مقایسه‌ی محمد عبده، اسلام‌گرای مصری با عباس عبدالبهاء رهبر دوم بهائیت در ارتباط با رفورم اسلامی» را به‌عنوان رساله دکتری‌اش انتخاب می‌کند. این رساله بعد از پذیرش، در سال ۲۰۰۸ تحت عنوان: اسلام و آیین بهائی: مقایسهی محمد عبده و عباس عبدالبها[۳] توسط انتشارات روتلیج[۴] به چاپ می‌رسد.

اگرچه در تهیه‌ی مطالب این رساله، بهائیان کمک زیادی به شاربروت کردند، ولی بعد از چاپ مورد استقبال بهائیان قرار نگرفت و بر آن نقدهایی نوشته شد. علاوه‌برآن بعضی نویسندگان غربی آشنا با بهائیت به نقد و بررسی آن پرداخته‌اند. دنیس مک‌اوئن ازجمله‌ی این اساتید است که نقد وی بر آن کتاب در سایت بهائی‌پژوهی منتشر گردید. شاربروت اولین مرکز مطالعات ادیان در ایرلند[۵] را در دانشگاه کورک ایجاد نموده و مدیر مؤسس مرکز تحقیقات اسلامی دانشگاه چستر انگلیس بوده است.[۶]

ایشان همچنین عضو انجمن بریتانیایی مطالعات اسلامی [۷] و نویسنده‌ی دو کتاب زیر است:

Muslims in Ireland: past and present

Yearbook of Muslims in Europe, Volume 7

وی مقاله‌ای درباره‌ی رساله‌ی مدنیه‌ی عبدالبهاء نیز نگاشته است.

به‌منظور آشنایی بیشتر، در جریان سفر دکتر شاربوت به ایران مصاحبه‌ای با ایشان به‌عمل آمد که ترجمه‌ی فارسی آن از نظر خوانندگان فهیم بهائی‌شناسی می‌گذرد.

بهائیشناسی: خیلی خوش آمدید. از اینکه دعوت ما را پذیرفتید متشکریم. حال خانواده شما چطور است؟ چند فرزند دارید؟

شاربروت: من هم از دعوت شما متشکرم. امیدوارم گفت‌وگوی خوبی داشته باشیم. دو فرزند دارم، به نام‌های هادی ۱۱ ساله و لیلا ۹ ساله.

بهائیشناسی: آیا به مدارس اسلامی در انگلیس می‌روند؟

شاربروت: خیر. آن‌ها به مدارس دولتی می‌روند. واقعیت این است که کیفیت آموزشی مدارس اسلامی خوب نیست و بعضی مسائل سیاسی و قومیتی بر آن‌ها حاکم است. البته در بیرمنگام یک جامعه‌ی اسلامی قوی و فعال وجود دارد.

بهائیشناسی: در ابتدا چنانچه درباره‌ی مؤسسه‌ی بهائی‌پژوهی سؤالی دارید، در خدمت شما هستیم.

شاربروت: ممکن است درمورد این مرکز تحقیقات بهائیت توضیحاتی بدهید؟

بهائیشناسی: فعالیت این مرکز بر محور یک وبگاه اینترنتی به نام «بهائی‌پژوهی» استوار است. این وبگاه حدود ۱۲ سال قبل فعالیتش را شروع کرده و در این مدت حدود یک میلیون بازدیدکننده داشته است. بیشترین فعالیت و مراجعه مربوط به زبان فارسی است و درعین‌حال صفحه‌ی انگلیسی و عربی آن هم فعال است. اخیراً در وبگاه، مقاله‌ای از آقای دنیس مک‌اوئن در نقد و بررسی کتاب شما منتشر شده است. آیا آن را مطالعه کرده‌اید؟

شاربروت: خیر به سایت مراجعه‌ای نداشته‌ام اما مراجعه خواهم کرد و مطالعه می‌کنم. بله مک‌اوئن آدم انتقادگری است و حدود ده سال قبل هم نقدی بر کتاب من نوشت. شاید این همان مقاله یا مقاله‌ی دیگری باشد. او یکی از کارشناسان و متخصصان در بهائیت است.

بهائیشناسی: بله همین طور است. سال ۲۰۱۴ هم مقاله‌ای انتقادی نگاشته است.

بهائیشناسی: در این وبگاه همچنین مقالاتی از دانشمندان و اساتید غربی منتقد بهائیت نظیر دکتر جان کول، استدسون و….درج شده است.

بهائی‌پژوهی از سال قبل یک فصلنامه‌ی علمی و آکادمیک تحت عنوان «بهائی‌شناسی» منتشر نموده که تاکنون ۵ شماره‌ی آن منتشر شده است که تقدیم شما می‌گردد. خلاصه‌ی مقالات به زبان انگلیسی هم در انتهای فصلنامه قرار دارد. این پنج شماره را ملاحظه نمایید. عکس روی جلد شماره‌ی یک مربوط به آقای فرانچسکو فیچیکیا منتقد آلمانی بهائیت و عکس روی جلد نشریه شماره‌ی چهار مربوط به آقای دکتر جان کول تاریخ‌شناس و محقق معروف آمریکایی است. آن عکس دیگر هم مربوط به دکتر رسول جعفریان است. عکس آخرین شماره یعنی شماره پنج نیز به دکتر مجید تفرشی اختصاص دارد.

شاربروت: بله این افراد را می‌شناسم. ممنون از هدیه‌ی شما. من تا اندازه‌ای فارسی می‌دانم و سعی می‌کنم آن‌ها را مطالعه کنم.

بهائیشناسی: مبنای این وبگاه و این فصلنامه براساس تحقیقات علمی و تاریخی با رویکرد دانشگاهی، بدون درگیر شدن با مسائل حقوق بشری و ایدئولوژیک است. ما معتقدیم مسائل جنجال‌برانگیز حقوق بشری و تکیه بر تعصبات عقیدتی نباید مانع تحقیقات علمی درباره‌ی بهائیت شود. این تعصبات و پیش‌داوری‌ها، مانع روشن شدن چهره‌ی واقعی بهائیت شده است.

شاربروت: بله درست است. مشکل در این بوده و هست که بسیاری تحقیقات درمورد بهائیت به‌ویژه به زبان انگلیسی را خود بهائی‌ها نوشته‌اند. منتقدان بهائیت دارند یک حرکت نوسازی و بازنگری قرائت رسمی از تاریخ بهائیت[۸] را انجام می‌دهند و این حرکت با چالش جدی بهائیان روبرو شده است. افرادی همچون جان کول و مک‌اوئن با چالش قرائت رسمی بهائیان از تاریخ خودشان روبه‌رو شدند و با آن مقابله کردند. این شخصیت‌ها به عمق واقعیت‌های تاریخی بهائیت، خارج از قرائت رسمی بهائیت، ورود پیدا کردند و متأسفانه با چالش ازسوی بهائیت روبه‌رو شدند. برای مثال نگاه کنید به نقد دنیس مک‌اوئن از کتاب من که با نگاه مثبت به آن نگاه کرده و شخصی بهائی به نام مینا یزدانی انتقادی خیلی خیلی تند و منفی علیه این کتاب نوشته و انگار که هیچ جنبه‌ی مثبتی در کتاب ندیده است. این خیلی واضح است.

من وقتی آن را به همکاران دانشگاهی‌ام نشان دادند گفتند این یک مقابله‌ی عقیدتی است. به‌هرحال او یک بهائی است و دوست ندارد آنچه من نتیجه‌گیری علمی کرده‌ام خلاف عقیده‌ی او باشد و تلاش می‌کند دیگران آن را مطالعه نکنند.

بهائی شناسی: علاوه بر این کتاب، آیا شما کتاب و آثار دیگری دربارۀ بهائیت نگاشته‌اید؟

شاربروت: البته من بیش از این‌ها تحقیق کرده‌ام، اما اگر شما بخواهید برای بالا بردن اعتبار علمی‌تان در اروپا یک کار آکادمیک و علمی انجام دهید، خیلی مناسب و مفید نیست که درمورد بهائیت تحقیق کنید. چون بهائیت به‌عنوان یک موضوع قابل اهمیت، در محافل دانشگاهی اروپا، مورد توجه نیست. درواقع من علاقه‌مند به تحقیق دربارۀ آراء و افکار «محمد عبده» شده بودم و ارتباط وی با عباس‌افندی بعداً به تحقیق من اضافه شد که توضیح آن را در کتابم داده‌ام.

درهرحال اگر شما قصد داشته باشید در حوز‌ه‌ی مطالعات شرق‌شناسی یا اسلام‌شناسی کار کنید، کار روی بهائیت چندان جذاب و کاربردی نیست، چون در مجامع علمی به‌عنوان یک موضوع قابل‌توجه مطرح نیست. اگر بخواهم کتاب جدیدی بنویسم، ده‌ها موضوع جالب‌توجه دیگر وجود دارد. مشکل اینجاست که بهائیان هر کار تحقیقی را که در جهت عقایدشان نیست و قرائت رسمی از آیین شان را زیر سؤال می‌برد، رد می‌کنند.

بهائیشناسی: ما فکر می‌کنیم بهائیان برای بهائی نمودن غیربهائی‌ها (پروسیتالیزاسیون) بر مسأله‌ی تبلیغ و تبلیغات خیلی اصرار دارند.

شاربروت: درست است. بهائیت یک مذهب جدید است. آن‌ها می‌خواهند طرفداران خود را حفظ کرده و پیروان بهائیت را افزایش دهند. این معمول است و کار عجیبی نیست.

بهائی‌‌شناسی: در بعضی کشورهای اروپایی شاهد بوده‌ایم که مردم اصولاً به تبلیغات مذهبی علاقه‌ای ندارند و از اینکه کسی بخواهد با زورِ تبلیغات آن‌ها را جذب کند یا دین آن‌ها را تغییر دهد، متنفر هستند.

شاربروت: مشاهدات شما کاملاً صحیح است. البته این یک مفهوم کلی است که هرگونه تلاش برای تبلیغ دین توسط دیگران خیلی مورد استقبال اروپاییان قرار نمی‌گیرد. البته یک واقعیت پیچیده وجود دارد که بسیاری از مردم اروپا سکولار شده‌اند ولی هر گروهی به‌دنبال یک حقیقت معنوی گم‌شده است و به همین دلیل بعضی‌ها بودایی یا مسلمان یا بهائی یا پیرو مکاتب یوگایی شده و یا به صوفیگری تمایل پیدا کرده‌اند.

بهائیشناسی: جناب پرفسور عقیده و یا مذهب شما چیست؟

شاربروت: من از حدود ۱۲ سال قبل مسلمان هستم.

بهائیشناسی: انگیزه‌ی شما برای انتخاب موضوع مرتبط با بهائیت چه بود؟

شاربروت: من در دوران فوق‌لیسانس چند دوست بهائی داشتم. زمانی‌که در کالج سواس دوره‌ی فوق‌لیسانس را طی می‌کردم، کلاسی دربارۀ محمد عبده داشتیم و همه‌ی افراد در کلاس درباره‌ی شخصیت وی صحبت می‌کردند. یک نفر بهائی گفت او دوست عباس عبدالبهاء بوده و مذاکراتی داشته‌اند. آن موضوع برای من جالب توجه بود که چگونه محمد عبده با عباس عبدالبهاء ارتباط داشته است. این ارتباط برای من یک مقدار غیرمعمول به‌نظر می‌رسید، چون عبده یک اصلاح‌گر و تجدیدنظرطلب مسلمان محسوب می‌شد.

بهائی شناسی: آن دوست بهائی شما چه شخصی بود؟

شاربروت: شخصی بهائی بود به نام نجاتی الکان که درحال تحقیق درباره‌ی ارتباط میان اصلاح‌طلبان عثمانی با بهائیت بود.

بهائیشناسی: مطالعات ما نشان می‌دهد که میرزاحسین‌علی بهاء و عبدالبهاء در دورانی که در استانبول و سپس عکا بودند از اینکه خود را بابی یا بهائی معرفی کنند، استنکاف می‌نمودند و تا آخرین روزهای عمرشان واقعیت عقاید مذهبی خودشان را آشکار نکرده بودند. به‌طوری که بسیاری از مردم آن‌ها را یک مسلمان می‌دانستند.

شاربروت: بله درست است. آنچه شما گفتید یک واقعیت است. من در کتابم به آن اشاره کرده‌ام که چگونه در ملاءعام خود را نشان می‌دادند. آن‌ها تقیه می‌کردند. مثلاً عبدالبها در سال ۱۹۲۱ با یک ناشر بهائی مصری به نام کردی مکاتبه کرد و به وی متذکر شد زمانی که با افراد فرهیخته روبه‌رو می‌شوی، لازم است تقیه کنی.

خود بهاءالله آدم گوشه‌گیری بود و با دنیای خارج از خودش ارتباط زیادی نداشت. اما عباس‌افندی ارتباطات قوی داشت و فرد فعالی بود. از طرف دیگر وقتی به نوشته‌های عبده و یکی از تابعینش به نام رشید رضا مراجعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که آن‌ها به ماورای افکار و عقاید این دونفر پی برده بودند.

رشید رضا به عبده یادآور شده بود که بهاءالله ادعای پیامبری هم کرده و دین جدیدی آورده است. نوشته‌های بعدی عبده نشان می‌دهد او به‌خوبی از ماهیت بهائیت آگاه بوده است.

در اوائل دهه ۱۸۹۰ میلادی مقاله‌ای در روزنامه الاهرام تحت عنوان «القضیة البابیه» به چاپ رسید که در کتابم به آن اشاره کرده‌ام. من به‌احتمال زیاد فکر می‌کنم آن مقاله، نوشته‌ی عبده است؛ اگرچه کاملا مطمئن نیستم. اگر مقاله را بخوانید، متوجه اطلاع کامل نویسنده از بهائیت و انشعابات ازلی‌ها و بابی‌ها و انشعابات و عقایدشان می‌شوید.

همان‌گونه که گفتم، نجاتی ارکان درمورد اصلاح‌طلبان عثمانی و دیدگاه‌هایشان تحقیق کرده است. وقتی با بهائیان صحبت می‌کردند سخنانی دربارۀ اصلاح و تقریب بین مذاهب و طریقت و … می‌شنیدند ولی من فکر می‌کنم مردم می‌دانستند که یک چیزهایی پشت قضیه بهائیت است و موضوع دین جدید در میان است.

قضیه مقداری پیچیده است. در برخی موارد، مسلمانان اصلاح‌طلب و فرهیختگانی که با بهائی‌ها در تماس بودند، کاملا از کنه واقعیت بهائیت بی‌خبر بودند، چون واقعیت ادعاهای آنان روشن و مشخص نبود.

بهائی‌ها در مباحثات خودشان مطالب متفرقه و ناواضحی مطرح می‌کردند و نوعاً به موضوع دین جدید نمی‌پرداختند. در اینکه آن‌ها به‌طور آشکار از بهائیت سخن نمی‌راندند، کاملاً حق با شماست.

بهائیشناسی: آیا به‌نظر شما، حرکات عبدالبهاء یک نوع نفاق و دورویی نیست؟ تقیه زمانی مطرح می‌شود که جان شما در خطر باشد. زمانی که فردی چون او در مباحثه‌ی مسالمت‌آمیز با عبده شرکت می‌کند، به‌راحتی می‌تواند خود را بهائی معرفی کند و لزومی ندارد خود را در قالب یک شیعه‌ی اصلاح‌طلب قلمداد نماید.

شاربروت: درست است، اما نزدیک شدن به این موضوع و نتیجه گرفتن آن سخت است. علاقه و زمینه‌ی کار من، آکادمیک است. من می‌خواستم رابطه‌ی میان آن دونفر را کشف کنم. زیرا آن رابطه برای من عجیب بود.

بهائیشناسی: شما چگونه به رابطه‌ی میان عبدالبها و محمد عبده پی بردید؟

شاربروت: سؤال خوبی مطرح کردید. قطعاً آن دو نفر یک ملاقات حضوری در بیروت داشتند و بعد از آن روابطی به‌شکل تبادل نامه صورت گرفته است. من در ادامه‌ی کار پژوهشی‌ام درمورد این نامه‌ها به حیفا (بیت العدل) نامه نوشته و تقاضای کمک برای دسترسی به این نامه‌ها را نمودم؛ ولی جوابی نگرفتم. البته من آن کتاب را سالیان قبل نگاشته‌ام، ولی در خاطرم است که در مدرکی نشان داده‌ام که عبدالبهاء درباره‌ی رابطه‌اش با عبده و مکاتبات با یکدیگر اشاراتی داشته است. من در کتابم به وجود یکی دو نامه اشاره کرده‌ام. عباس در نامه‌اش نسبت به مشکلاتی که عبده با آن روبه‌رو بوده، دلجویی کرده و ادعا کرده که قصد داشته در بیروت به او کمک نماید. اینکه این مسائل درست است یا داستان‌پردازی، قابل بررسی است.

بهائیشناسی: عبده در آن زمان در بیروت درحال تبعید بوده است.

شاربروت: بله. همین‌طور است و مشکلاتی داشته و مورد طعنه و مخالفت مردم هم بوده است.

بهائیشناسی: اما به‌نظر نمی‌رسد که عباس تأثیری روی افکار عبده داشته است. چون عباس یک فرد تحصیل‌کرده‌ی کلاسیک و فرهیخته نبوده است.

شاربروت: من دقیقا نمی‌دانم. اما به‌هرحال او کسی بوده که با فرهنگ اسلام تربیت و بزرگ شده بود و در شعر و ادبیات دستی داشته است. وی در یک خانواده‌ی اشرافی و درباری بزرگ شده بود. به‌نظرم یک نوع تحصیلات کلاسیک اما غیر سیستماتیک داشته است. اما مثلاً تحصیلات حوزوی نداشته است. شما درست می‌گویید، اما اگر به نامه‌ی عبده به عبدالبهاء توجه کنید، متوجه می‌شوید که از او تمجید کرده است. عبدالبهاء یک شخصیت کاریزماتیک داشته است.

بهائیشناسی: شما در کتابتان درمورد جنبش‌های موعودگرا (مسیانیک[۹]) درباره‌ی بهاالله و عبدالبهاء بیان کرده‌اید که آن‌ها معتقد به ختم مهدویت اسلامی بوده‌اند. من فکر می‌کنم در آن زمان و ملاقات، عباس صحبتی از مهدویت و امثال آن با محمد عبده نکرده باشد که با مخالفت احتمالی وی روبه‌رو شده باشد. به‌هرحال عبده یک عالم سنی بوده است.

شاربروت: بله درست است. در مفهوم کلی دراین‌باره صحبت نکرده‌اند. کاملاً موافق نظر شما هستم. احتمالاً شاید یک استراتژی از سوی عبدالبهاء بوده که مواظب بوده دارد با یک اصلاح‌طلب تندروی مسلمان صحبت می‌کند. اما در آن زمان مردم اطلاع داشتند که ادعاهایی ازسوی باب شده است و فردی مانند عبده که اهل مطالعه‌ی تاریخ بوده، قطعاً بی‌اطلاع نبوده است. درهرحال از کنه سخنان این دو نفر (در ملاقات حضوری) خبر نداریم.

بهائیشناسی: به‌نظر می‌رسد هیچ مورخ و فرد دانشگاهی، عبدالبهاء را به‌عنوان یک رفورمیست شیعه نمی‌شناسد. چون وی جملات و بیانات قابل توجهی درمورد رفورم و اصلاحات ندارد. فقط در جریان سفرهایش به اروپا و آمریکا سخنانی به‌ظاهر زیبا گفته است.

شاربروت: بله بله. اما روابط عمومی او خوب بوده است. به‌نظرم او دارای یک شخصیت جذاب بوده است. این را کسانی که با او ملاقات کرده‌اند و خود عبده اعتراف کرده‌اند. او در هنر خوب معرفی کردن خودش استاد بوده است. منظور من از آن تحقیق این بود که در آن زمان بهاءالله و عبدالبهاء به‌ناچار در گیر مباحث‌های اصلاح‌طلبی اسلامی آن دوره بوده‌اند و در نوشته‌هایشان درمورد شورا و تمدن و امثال این‌ها صحبت کرده‌اند.

قطعاً این دونفر در عکا با اصلاح‌طلبان و تجدیدنظرطلبان عثمانی در تماس بوده و حرف‌های آنان برایشان دارای ایده‌های جذابی بوده و بدشان نمی‌آمد این مفاهیم جذاب را در مذهب جدیدشان وارد کنند.

بهائیشناسی: آیا هرگونه سند مکتوبی از عبدالصاحب درمورد این مکتوبات و نوشته‌های رشید رضا و یا محتوای مباحثه‌ها دارید؟

شاربروت: خیر ندارم. به‌نظر من دستیابی به آن‌ها مشکل است. من معتقدم نامه‌های دیگر محمد عبده در حیفا وجود دارد. آیا شما  کسی را می‌شناسید که امکان دسترسی به آن‌ها را داشته باشد؟

بهائیشناسی: خیر، درحال‌حاضر امکانی را سراغ نداریم. نویسندگان بهائی تبلیغ می‌کنند که عبده احترام زیادی برای عبدالبهاء قائل بوده است.

شاربروت: اگر شما به تاریخ مراجعه کنید، متوجه می‌شوید که درمورد بهائیت صحبت نکرده‌اند. آن‌ها حتماً تقیه می‌کردند. آن‌ها درباره‌ی تقریب مذاهب و رفورم و امثال این‌ها صحبت می‌کنند. تاآنجاکه به‌خاطر دارم عبده گفته است که با عباس‌افندی ملاقات کردم و او را فردی فرهنگی و تحصیل‌کرده دیدم و بهائیان را افرادی مدرن و تحصیل‌کرده و زبان‌دان می‌داند.

ما اسنادی داریم که عبده درباره‌ی افرادی که ملاقات داشته از عبارت عرش العظیم یاد کرده که شاید مقصودش عباس‌افندی بوده است. رشید رضا در بیوگرافی عبده به ارتباط او با بهائیت اشاره داشته و به‌نظر می‌رسد، هدفش یک نوع کسب اطلاع از بهائیت بوده است. عبده گفته است که نمی‌دانسته عباس چه عقیده‌ای داشته است و شاید تقیه می‌کرده است. تنها مدرکی که ما داریم، یک نامه از عبده به عبدالبهاء است. در نامه‌نگاری عرب‌ها و زبان عربی معمولاً از مبالغه و مجامله و تعارفات استفاده می‌شود و این روش در نامه‌ی عبده متجلی است.

بهائیشناسی: به‌نظر می‌رسد در آن زمان بهائیت یک مکتب شناخته‌شده و مشهور نبود.

شاربروت: بله همین‌طور است.

بهائیشناسی: شما هم فرمودید که خود بهاالله فردی منزوی و کم‌ارتباط بوده است.

شاربروت: صحیح است.

بهائیشناسی: خود عبدالبهاء هم که درگیر منازعه با برادرش محمدعلی بر سر جانشینی بهاءالله بود و کلاً اختلافات خانوادگی در خاندان بهاءالله پیش آمده بود.

شاربروت: درست است.

بهائیشناسی: درواقع شوقی، بنیان‌گذار یک نوع ساماندهی برای بهائیت شد. در دوران بهاءالله و عبدالبهاء درواقع یک فرقه‌ی خانوادگی به‌وجود آمده بود که همه باهم خویشاوند بودند که بر سر قدرت و رهبری با یکدیگر می‌جنگیدند و منازعه داشتند.

شاربروت: بله کاملاً همین‌طور بوده است. ممکن است من اشتباه ‌کنم و شاید با کسی دراین‌مورد مباحثه کنم. واقعاً یک جنگ قدرت[۱۰] درمورد رهبری بهائیت بعد از بهاءالله بود و شاید هم یک مبارزه برای مسیر و جهت‌گیری آینده‌ی بهائیت بود.

به‌نظر من محمدعلی به بازگشت به‌سوی اسلام گرایش داشت. ولی عبدالبهاء به‌دنبال راه جدید و مستقل از اسلام بود. یعنی اینکه فقط منازعه بر سر قدرت نبود، بلکه نحوه‌ی ارتباط بهائیت و اسلام هم مطرح بود. برای ادعاهای بهاءالله و حتی باب، ادعاهای مشابهی در تاریخ اسلام داریم. جنبش‌های زیادی همین ادعاها را داشتند و این جنبش‌ها محو شدند، اما پیروان آن‌ها اصرار داشتند که این سخنان درمورد رهبران آن‌ها مبالغه‌آمیز و گزافه‌گویی و برای فریب مردم است. مثل شطحیات که نزد صوفی‌ها رواج داشته است. این جنبش‌های محوشده یک حالت اورتودوکسی پیدا می‌کنند و فرقه‌ها به‌وجود می‌آیند. کمااینکه در بین شیعیان هم بوده است. در ایران رهبر نعمت‌اللهی‌ها گفت نایب ابن‌العسکری است، یعنی باب و نماینده‌ی امام زمان است. بهاءالله با یک مشرب صوفیانه حرکت کرد، اما جنبش او توسط غرب به‌سوی غربی شدن تغییر جهت داد. اگر شما به جنبش غلام‌احمد قادیانی نگاه کنید، او هم چنین ادعاهایی مطرح می‌کرد، اما با هجمه‌ی کفرآمیز بودن روبه‌رو شد. حرکت غلام‌احمد مثل فرقه‌ی پنجابی صوفی شد که ابتدا دارای زیارات و عبادات بود ولی بعداً در ظرف و محتوای مدرن قرار گرفت. به‌علت حرکات استعماری، غرب به این جنبش‌ها اجازه‌ی رشد می‌دهد.

بهائیشناسی: آیا قصد بازنگری در محتویات کتابتان ندارید؟

شابروت: این کتاب مربوط به حدود پانزده سال قبل است و قصد دارم در موضوعات جدید و مفید پژوهش نمایم. الآن اگر از محافل دانشگاهی بخواهید مجوز تحقیق درمورد بهائیت بگیرید، به شما می‌گویند چرا به موضوعات مهم‌تر توجه نمی‌کنی و چرا داری وقتت را تلف می‌کنی؟

بهائیشناسی: آیا موافقید ما به بازنگری بعضی مطالب بپردازیم؟

شابروت: اشکالی ندارد ولی بهتر است قبلاً با من مشورت کنید و یا ممکن است منابع جدیدی را پیدا کنید.

بهائیشناسی: این حجم زیاد منابع را بهائی‌ها در اختیار شما قرار دادند؟

شاربروت: من سعی کردم تا آنجا که می‌توانستم خودم منابع را جمع‌آوری کنم. البته بعضی بهائی‌ها قبلاً علاقه‌مند بودند که منابع را در اختیارم بگذارند.

 بهائیشناسی: شما از افرادی مثل میثاقی مقدم و ایرج ایمن بهره برده‌اید و در سال ۲۰۰۳ به مصر رفتید و با وحید دهدشت آشنا شدید.

شاربروت: او تنها بهائی‌ای بود که با علاقه و جدیت به من کمک می‌کرد.

بهائیشناسی: دیگر بهائیان نظیر کامران اقبال و آرمین اشراقیان چطور؟

شاربروت: بله او کسی بود که درمورد تقیه‌ی باب به زبان آلمانی مقاله‌ای نوشته است. بدون تعارف اکثر منابعی که من استفاده کردم با رجوع و استفاده از سایت «اچ بهائی» دکتر جان کول بود. دوره‌ی دکتری من پژوهشی بود. ابتدا درمورد تقیه تحقیق می‌کردم ولی به آن توجه آکادمیک نشد و لذا من این موضوع را انتخاب کردم زیرا تاکنون کسی درمورد آن کار نکرده بود. البته دانشگاهیان بهائی عکس‌العملشان خیلی منفی بود.

بهائیشناسی: من فکر می‌کنم کتاب شما خیلی مورد استقبال بهائی ها قرار نگرفت، چون انتظار چنین نتیجه‌گیری را نداشتند.

شاربروت: نه، من چنین تعبیری را قبول ندارم. برای بعضی‌ها استقبال مثبت بود. البته بعضی دانشگاهیان بهائی نظیر خانم یزدانی سعی می‌کردند که با نگارش مقالات به‌اصطلاح علمی این کتاب را منزوی کنند و نشان دهند که کتاب مفیدی نیست و دارای عیوب است.

بهائیشناسی: آیا با دکتر موژان مومن هم مباحثاتی داشته‌اید؟

شاربروت: نه آن‌چنان زیاد. او یک بهائی ایرانی ساکن انگلستان است.

 بهائیشناسی: آیا با مدارکی مواجه شده‌اید که اثبات کند ازنظر بهائیت تقیه، ممنوع و حرام است؟

شاربروت: بله مواردی وجود دارد. از بهاءالله مدرکی وجود دارد. در نامه‌اش به‌صراحت می‌گوید امر به تقیه نازل شد. فرج‌الله کردی که یک ناشر مصری است، معتقد است آن امر یک پیش‌نیاز بوده و لازم است تحقیق شود که چرا بهاءالله به ایرانیان گفت که تقیه حرام است. من فکر می‌کنم یک مشکل عمده در مورخان و دانشگاهیان بهائی وجود دارد که تفکراتشان براساس دکترین بهائیتی خودشان شکل گرفته است و غیر آن را قبول ندارند. شوقی امر به عدم تقیه کرد و از بهائیان خواست تا در سیاست دخالت نکنند. درحالی‌که نامه‌ای از عبدالبهاء موجود است که در جریان مشروطیت، خواهان حضور نماینده‌ی بهائیت در مجلس شورا بوده است. تقیه یک موضوع پیچیده است.

بهائیشناسی: جناب دکتر به‌نظر می‌رسد یک نوع ناآگاهی در میان غربی‌ها نسبت به محتویات کتب باب و بهاءالله وجود دارد. به‌نظر شما چگونه می‌توانیم دراین‌مورد آگاه‌سازی کنیم.

شاربروت: بله همین‌طور است. مخصوصاً این عدم اطلاع درمورد کتاب‌های باب بیشتر است. سؤال شما سؤال خوبی است ولی اجرای آن مشکل است. هرچه بگویید، چون از ایران نشأت گرفته، موردقبول غربی‌ها قرار نمی‌گیرد مگر اینکه حرفتان را در یک روند و حرکت آکادمیک و دانشگاهی مطرح کنید. چه خوب است جوانان علاقه‌مند ایرانی شیعه وارد دانشگاه‌های غربی شوند و تا حد دکترا پیش بروند و از جایگاه علمی‌شان به آگاه‌سازی درمورد مسأله بهائیت بپردازند.

بهائیشناسی: بهائیان زیادی شامل متبریان، پشیمان‌شدگان، مطرودان و….جود دارند که حرف‌های زیادی برای گفتن و افشاگری دارند.

 شاربروت: بله همین‌طور است. ممکن است شما بتوانید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید.

بهائیشناسی: به باور برخی، بهائیت دین نیست و یک فرقه است و ازنظر تاریخی یک فرقه‌ی استعمارساخته است. چگونه می‌توان به جامعه‌ی غربی و رسانه‌ها این موضوع را اثبات و تفهیم کرد.

شاربروت: کار مشکلی است چون شما با عقبه و سابقه‌ی اسلامی‌تان با آن برخورد می‌کنید و مفهوم مذهب یا دین نزد شما با غربی‌ها متفاوت است. از نظر غربی‌ها، هر گروهی که آمد و گفت من یک مذهب و یا دین هستم قبول می‌کنند. فرقه ساینتولوژی، یک فرقه و تجارت است ولی خود را در غرب به‌عنوان «دین» مطرح می‌کند. اما من معتقدم که تحقیقات علمی انجام‌نشده‌ی زیادی درمورد بهائیت و به‌خصوص بابیت وجود دارد که می‌تواند در روشنگری بهائیت کمک کند.

بهائیشناسی: تعداد بهائیان انگلیس رقم بالایی نیست.

شاربروت: بله زیاد نیستند. چندهزار نفری هستند که تعدادی ایرانی و یا ایرانیالاصل در میان آنها است.

بهائیشناسی: بارها از جامعه بهائیت سؤال شده که چرا آمار رسمی تعداد بهائیان دنیا را به تفکیک کشورها منتشر نمی‌کنید. آن‌ها نمی‌توانند آماری ارائه دهند چون بهائیت درحال رکود و کسادی است.

شاربروت: برخی معتقدند چنانچه آمارهای تفکیکی هر کشور را جمعبندی کنید، تعداد بهائیان عالم کمتر از یک میلیون نفر است. مثلاً تعداد رسمی بهائیان آمریکا با سابقه بیش از یک قرن حضور بهائیت در آن کشور در حدود صدوچهل هزار نفر است و گفته میشود که آمار بهائیان انگلیس کمتر از پنج هزار نفر است.

بهائیشناسی: جناب آقای دکتر شاربروت از اینکه وقتتان را به گفت‌وگو اختصاص دادید متشکریم. امیدواریم در سفرهای آتی نیز میزبان شما باشیم.

شاربروت: من هم از شما متشکرم و برای شما آرزوی موفقیت می کنم.

[۱]. Oliver Scharbrodt

[۲]. School of Oriental and African Studies

[۳]. Islam and the Baha’i Faith: A Comparative Study of Muhammad ‘Abduh and ‘Abdul-Baha ‘Abbas

[۴]. Routledge

[۵]. Study of Religions Department in the Republic of Ireland at University College Cork

[۶]. (The) Chester Centre for Islamic Studies at the University of Chester

[۷]. The council of the British Association for Islamic Studies (BRAIS),

[۸]. Renovation of the official version of the history

[۹]. messianic

[۱۰]. Power Struggle

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در برگی از تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

عباس‌افندی و فلسطين، قسمت دوم: انتقال اراضی فلسطين به يهوديان مهاجر

حمید فرناق   چکیده نوع رابطه بهائیان و به‌ویژه رهبران آنان با کشورهای استعماری وقت، ا…