صفحه اصلی روی خط خبر آتش‌سوزي مرموز مقبرۀ عبدالبهاء

آتش‌سوزي مرموز مقبرۀ عبدالبهاء

2 خواندن ثانیه
0
0
315

در روز جمعه ۸ آوریل ۲۰۲۲، مطابق ۱۹/۱/۱۴۰۱ آتش‌سوزی بزرگی در مقبرۀ درحال ساخت عبدالبهاء گزارش شد. تصاویر و فیلم‌های ارسال شده، شعله‌های مهیبی را نشان می‌داد که تاکنون کمتر چنین تصاویر دهشتناکی از آتش و دود مشاهده شده‌ است. زبانه‌های آتش به همراه دود، ده‌ها متر به سمت آسمان بالا می‌رفت و تونل وحشتناک و بزرگی از دود از محل کارگاه ساختمانی به خود می‌پیچید و همچون گردبادی مخروطی شکل به هوا می‌رفت.

آن‌قدر وضعیت عجیب و غیرمترقبه بود که حتی بیت‌العدل نیز از بهائیان درخواست دعا کرد تا هرچه زودتر این آتش‌سوزی گسترده مهار شود. خسارات واردشده نیز به‌قدری زیاد بود که پس از خاموش کردن آتش، بیت‌العدل در پیام خود به مناسبت این واقعه، ارزیابی آن و مرمت‌های لازم را نیازمند صرف وقت دانست و آن را به بعد موکول کرد.

به دنبال این واقعه تا چند روز سکوت سنگینی بر اطلاع رسانی از چندوچون حادثه در این پروژۀ ده‌ها میلیون دلاری حاکم شد. رسانه‌های محلی که برای اخباری بسیار کوچک‌تر از این صدها عکس و خبر مخابره می‌کردند، با بی‌تفاوتی از کنار آن گذشتند و رسانه‌های وابسته به بهائیان در سراسر جهان که آتش گرفتن دوچرخۀ یک بهائی در روستاهای ایران را ترند می‌کردند، اصلاً به اصل خبر نپرداختند. عجیب‌تر آنکه در گروه‌های بهائی پیامی منتشر شد که بیت‌العدل از جامعه بهائی خواسته که حتی تصاویر موجود در گوشی‌های خود از این واقعه را حذف کنند!

این خلأ خبری خود باعث به‌وجود آمدن شایعات گسترده در میان مردم و عموم جامعه بهائی شد. بهائیانی که برای هر سانتی‌متر از آن بنا تبرعات زیادی پرداخت کرده‌اند هنوز جویای واقعه هستند و از خود می‌پرسند چرا در امنیتی‌ترین کشور جهان چنین حادثه بزرگی بدون هیچ توضیحی رخ داده است. تحلیل‌گران منطقه که می‌دانند دولت صهیونیستی سود سرشاری از درآمد توریستی اماکن بهائی داشته ‌است می‌پرسند چرا دولت و شهرداری که به نقل از علی نخجوانی (۱۹۹۰ در جمع بهائیان کالیفرنیا) در موارد مشابه پول‌های کلانی برای مجوزهای ساخت‌وساز می‌گیرند، چنین بی‌تفاوت مانده‌اند؟ حتی بعضی از منتقدان زخم‌خورده از تشکیلات بهائی مانند ازلیان آن را مکر خداوند دانستند و عذاب الهی پنداشتند.

در مجموع بیشتر تحلیل‌های موجود به چند دستۀ عمده تقسیم می‌شوند:

گروه اول این واقعه را صرفاً یک اتفاق می‌دانند. آنان بیشتر حول ضعف مدیریت بیت‌العدل در ساخت‌وسازها تمرکز کرده‌اند. پول‌پاشی‌های گسترده میلیاردی برای پروژه‌های نه چندان بزرگ، استفاده از پیمانکاران بی‌تجربه و رانتی با بودجه‌های غیرشفاف، درنهایت هم شاید به چنین حوادثی می‌انجامید. ارتفاع این بنای میلیاردی شاید به ده متر هم نمی‌رسد و الا ممکن بود حوادث بزرگ‌تری با خسارت‌های سنگین جانی به دنبال داشته باشد. این گروه خواهان پایان رویه غیرشفاف در کلیه تصمیم‌های بیت‌العدل به‌خصوص ساخت‌وسازهای نجومی هستند. آنان سران بهائیت را به زیاده‌خواهی و بلندپروازی متهم می‌کنند که بودجه‌هایی را که به‌زحمت از سراسر جهان به‌دست می‌آورند، به‌راحتی به‌باد می‌دهند و برای بنایی که می‌شد با هزینه‌ای بسیار کمتر ساخته شود، تاکنون صدها میلیون دلار هزینه کرده‌اند و حتی گروه پیمانکاری و مشاوران، یک سیستم ایمنی برای  اطفای حریق ساده هم برای کارگاه ساختمانی درنظر نگرفته‌ بودند تا در اولین لحظات به‌سرعت از گسترش آتش‌سوزی جلوگیری شود و لازم نباشد بیت‌العدل بعد از گسترش آتش، درخواست دعا کند. این بی‌مسئولیتی آنجا دردآورتر خواهد بود که بیت‌العدل مدتی بعد از دریافت خسارت از بیمه، مجدداً از بهائیان عالم درخواست تبرعات نماید.

بعضی از بهائیان معتقدند عدم توجه به فرامین بهائی و کارهای خودسرانه و تبلیغاتی باعث این اتفاق است، زیرا خود عبدالبهاء در وصیت خود ساخت بنا بر مزارش را ممنوع کرده بود (مصاحبه حسین امانت، معمار بنای مقبره، دربارۀ چالش‌های ساخت مقبره عبدالبهاء) و این تخلف آشکار بیت‌العدل از این وصیت باید هم چنین نتیجه‌ای می‌داشت. این اتفاق خود به موضوع مناقشات بهائیان مخالف و موافق بیت‌العدل نیز بدل شده‌ است. منتقدان بیت‌العدل معتقدند با این اتفاق روال پیش‌بینی‌شده بیت‌العدل برای این بنا و برنامه‌های جانبی آن به هم خواهد ریخت و این خود می‌تواند نشان از غیرالهی بودن جمع این ۹ نفر و تصمیمات آن گروه داشته باشد و نشان‌دهندۀ آن است که ادعای علم الهی و عصمت آنان صحیح نیست و همچون بسیاری از پیش‌بینی‌های انجام‌نشده، این پروژه نیز در زمان مقرر انجام نخواهد شد.

گروه دوم معتقدند با گسترش اطلاعات و شناخته‌شدن ارتباط بهائیت و صهیونیسم، به‌خصوص نقش عبدالبهاء در دلالی زمین‌های اعراب برای یهودیان، فرزندان مالباخته فلسطینی دیر یا زود انتقام خود را از این دلالی خونین می‌گرفتند و این اتفاق فقط ممکن است به‌‌دست کارگران ساختمانی عرب ترتیب داده شده باشد، زیرا اجرای اغلب پروژه‌های ساختمانی در آن منطقه با کارگران عرب است و فقط کافی است یک فلسطینی در اینترنت از نقش عبدالبهاء در خرید زمین‌های فلسطینیان و فروش آن به زمین‌داران صهیونیسم باخبر شده باشد. این اطلاعات در مناسبت‌های متعددی که برای بزرگداشت عبدالبهاء برگزار شد، خواسته یا ناخواسته در اختیار جهانیان قرار گرفت. به‌عنوان مثال، آنجایی که در فیلم پرطمطراق سرمشق عالمیان به خرید زمین‌های طبریه، عدسیه و چند منطقه دیگر در فلسطین به‌وسیلۀ عبدالبهاء و مباشرانش اشاره می‌شود، یک عرب محلی به‌خوبی می‌داند که این زمین‌ها از اولین مناطقی بودند که به صهیونیست‌ها فروخته شدند و به چشم خود می‌بیند که دولت اشغالگر هیچ‌گاه متعرض املاک بهائی نشده، اما خانه‌های فلسطینی، متربه‌متر موردطمع شهرک‌سازان یهودی واقع شده‌ است. طبعاً این انتقام ساده‌ترین راه برای تسکین قلب دردکشیده جوان عرب خواهد بود. از طرفی کنترل‌های امنیتی دولت هم دراین مورد چندان جدی نیست و اتفاقاً شاید بی‌میل هم نباشد تا با این بهانه هم تیغی به جیب برآمده بیت‌العدل بزند تا از تحفه تبرعات بی‌نصیب نماند. بالأخره اعزام یک گروه نظامی برای محافظت از ابنیه بهائی برای دولت خرج دارد و بیت‌العدل هم پول زیادی دارد که چنین ساختمان‌هایی می‌سازد. از دیگر مستندات این گروه برای مدعای خود اعزام کم‌رمق و ناقص نیروها و امکانات آتش‌نشانی به محل آتش‌سوزی است که با وجود فضای باز گسترده در اطراف کارگاه ساختمانی، فقط از یک جهت عملیات اطفاء حریق انجام می‌شد و عملاً تلاشی برای دور کردن مواد قابل‌اشتعال از کانون آتش‌سوزی انجام نگرفت و هرآنچه قابلیت سوختن داشت تا فاصله چند ده متری تا آخرین قطعه و آخرین قطره سوخت.

گروه سوم یهودیان تندرو را عامل این حادثه می‌دانند. آنان می‌گویند در هیچ کجای عکا و حیفا که در امن‌ترین نقاط سرزمین‌های قبل از ۱۹۴۸ هستند، بدون دلیل چنین حادثه عظیمی رخ نمی‌دهد. اتفاقاً ساکنان این مناطق، بیشتر تندروهای مذهبی هستند که هیچ غیریهودی را شایسته سکونت در این سرزمین نمی‌دانند، چه رسد به ساخت مقبره برای یک غیریهودی که یهودیان فلسطین را بوزینه خوانده‌ است. در کتاب خاطرات نه‌ساله عکا، ص۱۲۳، خلیل شهیدی، خادم عبدالبهاء می‌گوید: عبدالبهاء به‌عنوان پیش‌نماز مسجد جامع جزار در پاسخ به قاضی منطقه حیفا و جلب اعتماد او، یهودیان طبریه را بوزینه خطاب کرد (اگرچه بهائیان این گفتۀ عبدالبهاء را از روی حکمت می‌دانند که برای کم شدن حساسیت دولت عثمانی به تحرکات وی، خطاب به حکام عثمانی گفته ‌است). آنان معتقدند حتی اگر تا امروز نیازی به کمک‌های بهائیان برای تثبیت دولتی یهودی در سرزمین‌های اشغالی بوده‌، دیگر نیازی نیست که بهترین و مرغوب‌ترین زمین‌های مجاور مدیترانه را به باغ‌های بهائی اختصاص دهیم و بهتر است به‌جای مقبره‌های بهائی، کنیست و تفرجگاه‌هایی برای جوانان یهودی ساخته شود.

حتی در شرایطی که کوه کرمل، پیش‌تر در تورات به‌عنوان عبادتگاه ادریس نبی مطرح شده، خود به اندازه کافی برای نمادی یهودی از این شهر مستندات تاریخی دارد. اینکه در یک سرزمین یهودی، مقبره باب ضدیهود که دستور تخریب تمام بناهای دینی سایر ادیان قبل از زمان خودش را داده (این نکته در مکاتیب عبدالبهاء، ج۲ ص ۲۶۶، به نقل از بیان و آثار باب ذکر شده، ابوالفضل گلپایگانی نیز در کشف‌الغطاء ص ۳۶۷، دستور هدم جمیع کنائس را از قول باب نقل کرده ‌است) و بناهای بهائی به نماد شهر حیفا تبدیل شده‌اند، برای آنان پذیرفتنی نیست. البته مسافران حیفا این کوه را به‌عنوان باغ‌های بهائی و مکان متبرک غیریهودی می‌شناسند. آنان می‌پندارند مشکلی که امروز در اورشلیم با مسلمانان بر سر معبد سلیمان نبی دارند، به طریق اولی دیر یا زود با بهائیان تکرار خواهد شد و باید هرچه سریع‌تر از این تقابل جلوگیری کرد. برای ساکنان یهودی آن سرزمین، این موضوع پذیرفتنی نیست و درآمدهای توریستی هم دلیل قانع‌کننده‌ای برای این چنین ساخت‌وسازهایی نخواهد بود. آنان می‌گویند بهتر است این درآمدها از طریق بازدید از کوه کرمل و بقایای مذکور در تورات و قربانگاه خدای یهوه حاصل شود. این گروه محدودیت اخذ مجوز برای زیارت ۹ روزه در سرزمین‌های مقدس بهائی را کافی نمی‌دانند. همان‌طور که بازدید مسیحیان از محل تولد عیسی مسیح به‌شدت محدود شده‌ است، بهائیان هم باید به فکر عبادتگاه‌های دیگری باشند. شاید تحلیل این جریان فکری است که باعث شده بیت‌العدل به‌طور جدی به فکر بغداد و کردستان عراق بیفتد و تشدید فعالیت‌های بیت‌العدل در عراق  هم به این دلیل باشد.

دربارۀ مقبرۀ باب این سؤال هم برای بهائیان مطرح می‌شود که اساساً چرا مقبرۀ کسی که به نقل از شخص عبدالبهاء هیچ وحدتی با عالم انسانی نداشت و عموم ادیان پیش از خود را نامحترم شمرده و خواستار تخریب اماکن مقدس و سوزاندن کتاب‌های دیگران شده‌است، اکنون در کوه کرمل چنین مقبره معظمی باید داشته باشد؟ آن هم مقبره‌ای که با پول بهائیان ساخته شده و این‌چنین مورداحترام آنان است.

بهائی‌شناسی به جهت نداشتن اطلاعات دقیق، هرگز از چنین منظری وارد نمی‌شود و هیچ‌کدام از این احتمالات را تأیید یا رد نمی‌کند، اما از اینکه در این حادثه کسی آسیب جانی ندید، خرسند است و امیدوار است درنهایت، چه یک خطای انسانی، یا یک عملیات خرابکارانه دلیل این آتش‌سوزی بوده باشد، سرانجام باعث تصمیمات درست از سوی جامعه بهائی در مواجهه با حقایق موجود و حوادث آتی شود.

منظری که بهائی‌شناسی وارد می‌شود، منظر علم و منطق و گفت‌وگو براساس مدارک و آثار به‌جا مانده و شواهد تاریخی است. ما برای بررسی و نقد آیین بهائی آن‌قدر مدارک قطعی و شواهد روشن و تناقضات معلوم مشاهده کرده و در دست داریم که دیگر نیازی نمی‌بینیم بخواهیم از شواهدی استفاده کنیم که در آن اما و اگر باشد. محققان و نویسندگان مختلف از دیدگاه‌های گوناگون آن‌قدر به نقد و بررسی مسائل مختلف در آیین بهائی پرداخته و می‌پردازند که دیگر نیازی نیست برای نقد آن به چنین مسائلی پرداخت که طرفینِ رد و قبول آن را نتوان به‌روشنی مطرح کرد.

برای مثال، ما از این منظر دربارۀ عبدالبهاء از بهائیان سؤال می‌کنیم که وقتی ایشان ادعای وحدت عالم انسانی را مطرح می‌کنند، چرا با برادر و خانوادۀ خود نه‌تنها نمی‌توانند وحدت ایجاد کنند، بلکه او و دوستان او را بدترین دشمنان بهائیت قلمداد می‌کنند؟ چرا ایشان که خود را بنده و عبد بهاءالله معرفی می‌کند، حتی به وصیت‌نامۀ مکتوب پدر خود عمل نکرد و جانشین دوم بهاءالله را که در آن وصیت‌نامه، برادرش، محمدعلی افندی، معرفی شده بود به کناری راند و شخص دیگری را به جانشینی خود معرفی کرد (برای آگاهی بیشتر ر.ک: مریم آگاه، خودمحوری‌‌های عبدالبهاء در اجرای وصیت بهاءالله، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۱۳ : بهار ۹۹، ص ۲۱۰-۲۳۸).

سؤال دیگر این است که عبدالبهاء هنگامی‌که دربارۀ اوصیا و اصفیای ادیان پیشین گفت‌وگو می‌کرد، تعداد آن‌ها را ۱۲ نفر بیان کرده بود و در ادامه پیش‌بینی کرده بود که ۲۴ پیر در آیین بهائی وجود داشته باشند (عبدالبهاء، مفاوضات، ص ۴۵-۴۶) اما خبری از آن ۲۴ جانشین بهاءالله نشد (برای آگاهی بیشتر دربارۀ این موضوع نگاه کنید به: حمید سدهی، سیدمحمدرضا طباطبایی، مفاوضات در ترازوی نقد، قسمت دوم: تفسیر عبدالبهاء از مکاشفات یوحنا، فصلنامه بهائی‌شناسی، شماره ۲۰: زمستان ۱۴۰۰، ص۱۸۸-۲۰۶).

سؤالات مختلف دربارۀ عملکرد بیت‌العدل نیز ادامه می‌یابد، تا جایی که در همین منطقه که اکنون در حال تبدیل شدن به مقبره عبدالبهاء است، سال‌ها قبل بیت‌العدل مقبره فرزند بهاءالله را با بی‌احترامی تمام تخریب کرد و استخوان‌های وی را از آن خارج کردند. آری، او میرزا ضیاءالله، کوچک‌ترین فرزند بهاءالله، ملقب به غصن انور بود. غصن انور از همسر دوم بهاءالله، فاطمه خانم (مهدعلیا، دخترعمۀ ایشان)، در پانزدهم آگوست ۱۸۶۲ میلادی در ادرنه به‌دنیا آمد. در چهارسالگی به عکا و سجن اعظم وارد شد. یک سال بعد از فوت بهاءالله، به دستور عبدالبهاء با ثریا ازدواج کرد. وی درحدود ۳۵ سالگی درگذشت و در عکا در جوار قبر بهاءالله دفن شد. او گرچه مطیع محض عبدالبهاء نبود ولی ایشان دربارۀ او گفته بود: من از او راضی هستم.

در سال ۱۳۴۴ شمسی مجله اخبار امری خبری عجیب را منتشر کرد:

مقام الهی مصون از خطا، بیت‌العدل، پیام مسرت‌بخش ذیل را اعلام کرد:

«یاران عزیز بهائی، به عالم بهائی اعلام نمایید بقایای جسد میرزاضیاءالله (پسر بهاءالله یا همان غصن انور) … از جوار روضۀ مبارکۀ حضرت بهاءالله به نقطۀ دیگری منتقل گردید … این اقدام در سبیل تطهیر اماکن متبرکه امرالله در بهجی از لوث وجود آن‌ها صورت گرفته» (حسامی، حبیب‌الله، آل‌الله، ص ۴۳۷ تا ۴۴۰).

آری، بررسی‌های علمی آیین بهائی و مدارک مربوط به آن، مطالب زیادی را برای محققان و علاقه‌مندان به این موضوع به ارمغان می‌آورد.

 

بارگذاری بیشتر مطالب مرتبط
بارگذاری توسط سردبیر
بارگذاری در روی خط خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

بررسی

محيط علم و فضل و ادب؛ استاد سيدمحمد محيط طباطبائی: تحقيقاتی ويژه در آثار بهائی

عبدالحسين فخاري چکیده   استاد سیدمحمد محیط طباطبائى (۱۲۸۰-۱۳۷۱ش) از برجسته‌ترین پژوهش…